-
دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام دوستان خوبم
طاعات و عباداتتون قبول باشه الهی
راستش مشکلی برام پیش اومده که نیاز به همفکریتون دارم. چون میدونم چقدر همتون خوب و با شعور هستید و قول میدم از نظراتتون استفاده کنم.
4 سال پیش با جوونی تو محل کارم آشنا شدم. خیلی جالب آشنا شدیم به همین دلیل همون روز کلی صحبت کردیم .
من شیفت عصر و شب جایی کار میکردم و همکارای شیفت صبحم این آقا رو سر کار گذاشته بودن و فامیل منو به جای خودشون گفته بودن . وقتی رفتم سرکارم نمیذاشت برم تو و میگفت شما کی هستی . هرچی خودمو معرفی میکردم میگفت نه این فامیل شما نیست . تا اینکه مجبور شدم کارت شناسایی مو نشونش بدم و فهمید همکارا گذاشتنش سر کار.
البته من روحمم خبر نداشت و اونروز از همکارام ناراحت شدم . اما به هر حال این باب آشنایی بود که اون آقا بیاد و ازم عذرخواهی کنه و اینطوری شد که هرروز میاومد بهم سر میزد و چند دقیقه ای پیشم مینشست و میرفت. لپ تاپشو میاورد و چیزی نشونم میداد. یا از رشته ورزشی کار مدال آورده بود حرف میزد و...
اینارو گفتم که کمی با شرایط من آشنا بشید.
بعد از مدتی حس کردم بیششتر اطرافم هست یا بیشتر سعی میکنه ارتباط بر قرار کنه. اما من....
من همش بخدا از برقراری رابطه عاطفی باهاش اجتناب میکردم . همیشه سعی میکردم بش نشون بدم که فقط همکار و دوست هستیم و نباید رابطه ای خارج از این داشته باشیم. دلایلم اون موقع این بود:
1- عاشق فرد دیگری بودم. (خودتون میدونید)
2- فکر میکردم از لحاظ سنی خیلی بچه است (2 سال ازم کوچیکتر بود)
3- فکر میکردم از لحاظ فکری هم خیلی ناپخته است.
به هر حال اون مرتب سعی میکرد باب این رابطه عاطفی رو باز کنه. میخواست که همدیگه رو بیرون ببینیم. یا با الفاظ خاصی صدام کنه ولی من همیشه اجتناب میکردم.
حرفش این بود که بهم علاقه داره و من باورش نکردم.
ازم خواست که بیاد خونمون برای خواستگاری . من نذاشتم و گفتم به درد هم نمیخوریم.
ازم خواست که لااقل پیشنهاد دوستی شو قبول کنم. من قبول نکردم .
ازم خواست که فقط باشم ، گفت با هر اخلاقی فقط باشم و اون شرایطمو میپذیره . اما من نخواستم.حتی بهش گفتم که به کسی دیگه علاقه دارم که بذاره بره.
رابطه رو کات کردم. همیشه با خودم میگفتم چرا به من علاقه داره.
این اتفاقات به دفعات برام می افتاد و واکنش من همون بود. تا اینکه بعد از مدت ها دیشب برام مسیج داد.
بهم از موفقیت های ورزشیش گفت . از موفقیت های تحصیلیش و ...
دوباره ابراز علاقه کرد و من مثل همیشه ....
اما بعدش خودم دیگه ناراحت شدم . چرا کسی که اینقدر خواهش میکنه و من این رفتار رو دارم.
میخوام ازتون خواهش کنم راهنمایی کنید . با این شرایط :
1- دو سالی از من کوچیکتره .
2- میدونه قبلا به کسی علاقه داشتم (در همین حد)
3- بسیار بسیار باهوش و اهل پیشرفته.
4- چهار ساله که مدام از علاقه اش به من حرف میزنه .
5- هنوز شرایط کاری خاصی نداره اما با توجه به شناخت کمی که دارم میتونه در آینده این شرایط رو فراهم کنه.
راستش تصمیم گرفتم بهش اجازه بدم که برای خواستگاری بیاد . اما اصلا از درستی این تصمیم مطمئن نیستم. واقعا توانایی یه ضربه عاطفی دیگه ندارم . نمی خوام هم وارد فاز احساسی بشم . میخوام درست تصمیم بگیرم.
ببخشید اینقدر پستم طولانی شد. خواهش میکنم راهنماییم کنید. دوست ندارم کاری کنم که نتونم خودمو ببخشم. اگر سوالی بود بپرسید.
خواهش میکنم از کارشناسای محترم که راهنمایم بفرمایید. خواهش میکنم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
عزیزم هر چی نگاه میکنم اشکال و موردی نمیبینم هم در نحوه آشنایی و هم از طرز برخورد شما.
بهتره که اجازه بدید بیان خواستگاری تا هم خودتون و هم خانوادتون بیشتر با خودشو خانوادش آشنا بشین.
وقتی پای خانواده ها به وسط بیاد خوب جریان یکم فرق میکنه و خانوادتونم میتونن تحقیق کنند و مشورتهای خوبی بهتون بدند.خودتونم که ماشالله میدونید نباید وارد فاز عاطفی قبل از شناخت کامل شد.
پس انقدر از چیزی نترسید.فوقش با هم تفاهم ندارید و خداحافظ شما.وقتی وارد فاز عاطفی نشید که ضربه ای نمیخورید.بالاخره هر دختر با کمالاتی خواستگار داره دیگه.قرار نیست که همشون به ازدواج ختم شه.
پس نترسید و اجازه بدین با خانوادش بیان خواستگاری
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
mehrabooni سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
به نظر من اجازه بده رسما به خواستگاریت بیاد
در امر انتخاب و ازدواج اگه خانواده کنار آدم باشن راحتتر میشه تصمیم گرفت
امیدوارم در کنار خانواده و زیر نظر اونا بتونی تصمیم درستری بگیری
موفق باشی:72:
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
ممنون دوستای خوبم
به راهنمایی بیشتری نیاز دارم
همین که از من کوچیکتره .............
لطفا کرشناسا بهم سر بزنید . واقعا احتیاج دارم
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
چرا بهم راهنمایی و کمک نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بخدا به کمکتون احتیاج دارم.
نمیخوام بی گدار به آب بزنم.
چرا کسی به تاپیکای من سر نمیزنه؟
همیشه در حال خاک خوردن..........
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
عزیزم نظر خودت در اینباره که سنش کمتره چیه؟
خب اینم بستگی به خیلی چیزا داره.مثل اینکه از نظر قیافه و ظاهرم معلومه که کوچیکتره؟ از نظر اخلاق و رفتار و طرز برخورد با مسائل چطوره؟ پختگی لازم رو داره؟
من میشناسم افراد زیادی که خانوم بزرگتر از آقا بوده و چندین و چند ساله دارند زندگی میکنند و حتی عروس دارن دوماد دارن و نوه هم دارند.
من خودم خواستگارام الان ازم کوچکتر هستند چون فکر کنم پسرا دیدشون نسبت به ازدواج یکم تغییر کرده .مثلا وقتی ازشون میپرسم خب شما از من کوچکتر هستید واین از نظرتون اشکالی نداره؟؟؟
میگن ما میخوایم خانوممون باتجربه و پخته باشه و حوصله نداریم با یه دختر کم سن و سال سروکله بزنیم و تازه بعد چندسال بفهمه زندگی یعنی چی و هی ناز دختر بچه رو بکشیم!!!!
البته طرز فکرشونو تایید نمیکنم ولی بعضی از پسرا اینجورین دیگه..
به خاطر همین میگم بستگی به عواملی داره که در درجه اول خود شما هستی که ببینی میتونی با این قضیه کنار بیای یا نه.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
مهربونی عزیز،
اسمت هم مثل نوشته هات یک حس آرامش بخشی داره. امیدوارم که خودت هم به همین اندازه آرامش داشته باشی.
1- اختلاف سنی به نظر خودتون و شرایط روحی جسمی طرفین بستگی داره. گاهی یک دختر 30 ساله سرزندگی و شادابی 25 ساله ها را داره و گاهی هم یک دختر 20 ساله خسته و افسرده و هزار جور بیماری جسمی و روحی.
فکر می کنم دو سال تفاوت زیادی نیست اگر بقیه شرایط خوب باشه.
2- مهربونی عزیز،
دلم نمی خواد غصه ها را تازه کنم. اما فکر می کنم سخت ترین قسمت سوالت اینجاست. مساله قبلی چقدر برات تمام شده است؟ چقدر تونستی روحت را ترمیم کنی و به روال زندگی شاد و با اعتماد برگردی؟ آیا از متخصص کمک گرفتی؟ یا فقط به سکوت و صبر گذروندی؟
بهتر نیست قبلش تنهایی بری مشاوره ببینی چقدر آمادگی داری؟
می خوای در مورد علاقه قبلیت چی بگی؟ با توجه به این که تا حدودی در جریان است، اگر سوال کرد چی می گی؟
به نظر من بهتره نگی که مساله به چه شکلی تمام شده و اینطور فکر نکنه که شما در اون عشق شکست خوردی. چون هم خودش احساس خیلی بدی خواهد داشت ( شما بعد از اون آقا، ایشون را می خواهی. اگر اون بود نه ) و هم ممکنه بعدها این مساله را به روتون بیاره.
بهتره یک مطلب ساده و خلاصه ( نه غیرواقعی، اما بدون جزییات و خیلی سربسته ) آماده کنی و یکبار براش توضیح بدی. جوری که بعدها دوباره سوال نکنه یا حرفش دیگه پیش نیاد.
3- این که باهوشه و اهل پیشرفت خوبه.
4- من به این قسمت خیلی اعتماد ندارم. این که شما را برای شناخت و ازدواج پسندیده باشه و بخواد با چشم باز و بررسی تصمیم بگیره خوبه. اما اینکه همینطوری عاشق شما شده و بهتون علاقمنده ؟
منظورم این نیست که به این علت ردش کن. اما به این علت قبولش نکن.
5- می تونی برای تثبیت شدن وضعیتش شرط بذاری. مثلا بگی شش ماه نامزدی تا وضعیت کار ایشون مشخص بشه و بعد عقد یا ...
البته اگه بتونی بگی قبل از خواستگاری وضعیت کاریش را مشخص کنه بهتره. شما هم یک چند ماهی وقت داری که آمادگی خودت را بسنجی.
در مجموع فکر می کنم الان سوال مهم یکی این است که اولا خودت در چه شرایط روحی هستی و دوما ایشون برای کار تصمیمش چیه.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
بنظر من اجازه بده بیاد خواستگاری
اگه همه شرایطش خوبه و مشکلت فقط سنشه طبعا خونوادت میتونن با حرف زدن باهاش تشخیص بدن که از لحاظ فکری در چه حدیه
شاید طرف با اینکه سن کمتری از شما دارن اما ممکنه به اون بلوغ عقلی که برا یه زندگی ایده ال لازمه رسیده باشن
موفق باشی
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
مهربونی عزیز،
اسمت هم مثل نوشته هات یک حس آرامش بخشی داره. امیدوارم که خودت هم به همین اندازه آرامش داشته باشی.
سلام
مرسی پیدای عزیزم ممنونم از نظر لطفت :72:
1- اختلاف سنی به نظر خودتون و شرایط روحی جسمی طرفین بستگی داره. گاهی یک دختر 30 ساله سرزندگی و شادابی 25 ساله ها را داره و گاهی هم یک دختر 20 ساله خسته و افسرده و هزار جور بیماری جسمی و روحی.
فکر می کنم دو سال تفاوت زیادی نیست اگر بقیه شرایط خوب باشه.
نمی دونم . تا حالا تو این شرایط نبودم . همیشه دوست داشتم باکسی ازدواج کنم که ازم بزرگر باشه. نمیدونم واقعا چقدر پذیرش داشته باشم نسبت به این مساله.
سه سالی میشه که ندیدمش.
نمیدونم از لحاظ ظاهری چقدر عوض شده باشه. یا حتی از لحاظ رشد عقلی .
2- مهربونی عزیز،
دلم نمی خواد غصه ها را تازه کنم. اما فکر می کنم سخت ترین قسمت سوالت اینجاست. مساله قبلی چقدر برات تمام شده است؟ چقدر تونستی روحت را ترمیم کنی و به روال زندگی شاد و با اعتماد برگردی؟ آیا از متخصص کمک گرفتی؟ یا فقط به سکوت و صبر گذروندی؟
بهتر نیست قبلش تنهایی بری مشاوره ببینی چقدر آمادگی داری؟
هنوز پیدا وقتی بهش فکر میکنم تمام تنم میلرزه. هنوزم برای اتفاقاتی که برام افتاده گریه میکنم.
جرات رفتن به مشاورو نداشتم. شاید بگم فقط صبر و سکوت و البته توکل به خدا کمکم کرد. برم به مشاور چی بگم. بگم چه غلطی کردم. بگم چی کشیدم و چی بهم گذشته.......
حتی درست نمیدونم الان چطورم. گاهی فلاش بکی به گذشته دارم و یادم میاد چه بلاهایی از نظر جسمی و روحی سرم اومد. حقم نبود به خدا. به خاطر همینه خیلی میترسم. دودلم.
می خوای در مورد علاقه قبلیت چی بگی؟ با توجه به این که تا حدودی در جریان است، اگر سوال کرد چی می گی؟
به نظر من بهتره نگی که مساله به چه شکلی تمام شده و اینطور فکر نکنه که شما در اون عشق شکست خوردی. چون هم خودش احساس خیلی بدی خواهد داشت ( شما بعد از اون آقا، ایشون را می خواهی. اگر اون بود نه ) و هم ممکنه بعدها این مساله را به روتون بیاره.
بهتره یک مطلب ساده و خلاصه ( نه غیرواقعی، اما بدون جزییات و خیلی سربسته ) آماده کنی و یکبار براش توضیح بدی. جوری که بعدها دوباره سوال نکنه یا حرفش دیگه پیش نیاد.
بله عزیزم. با اینکه دوست ندارم با دروغ شروع کنم اما هرگز هرگز هرگز شهامت گفتن حقایق رو ندارم. ترجیح میدم بمیرم . تیکه تیکه بشم ولی راستشو نگم. قطعاً همین که شما گفتید رو بهش میگم.
3- این که باهوشه و اهل پیشرفت خوبه.
مرسی :46:
4- من به این قسمت خیلی اعتماد ندارم. این که شما را برای شناخت و ازدواج پسندیده باشه و بخواد با چشم باز و بررسی تصمیم بگیره خوبه. اما اینکه همینطوری عاشق شما شده و بهتون علاقمنده ؟
منظورم این نیست که به این علت ردش کن. اما به این علت قبولش نکن.
من دوست دارم واقعا یه بار بهش فرصت بدم. قطعا از چند سال قبل تا حالا خیلی چیزا عوض شده. نه من اون دختر کم تجربه ام و نه اون پسر ناپخته دیروز. سعی میکنم با کمک تالار یه شناخت درست رو طی کنم. شناختی که بر پایه منطق و عقل باشه و به کسی صدمه نزنیم. نمیخوام اشتباه کنم. در کنارش از خانوادم میخوام که تحقیق کنن. نظر پدرم برام خیلی مهمه. نظر مامانم همینطور. -
می تونی برای تثبیت شدن وضعیتش شرط بذاری. مثلا بگی شش ماه نامزدی تا وضعیت کار ایشون مشخص بشه و بعد عقد یا ...
البته اگه بتونی بگی قبل از خواستگاری وضعیت کاریش را مشخص کنه بهتره. شما هم یک چند ماهی وقت داری که آمادگی خودت را بسنجی.
بابت این زیاد نگرانی ندارم. . با همین شناخت کم میدونم که واقعا پشتکار گیر و مصممه و خودشم چنین ریسکی نمیکنه که بدون منبع درآمد و شغل مناسب وارد ازدواج بشه .
در مجموع فکر می کنم الان سوال مهم یکی این است که اولا خودت در چه شرایط روحی هستی و دوما ایشون برای کار تصمیمش چیه.
تو خود حدیث مفصل ..........::
دیروز عصر براش پیام دادم. به این دلیل که نمیتونستم چنین چیزی رو رودررو بگم.
گفتم که به حرفاش فکر کردم و حاضرم یه فرصت بدم که اگر میخواد اون علاقه ای که سه ساله ازش دم میزنه رو ثابت کنه.
باورتون نمیشه . جوابمو با چه خوشحالی داد و گفت چقدر برای این لحظه تلاش کرده و چقدر خوشحاله و خدا رو شکر میکنه.
بهش گفتم اگه میخواد ، باید با خانوادش بیاد و با خانوادم آشنا بشه. گفتم قطعا نظر من بر حلال و محرم بودن . بر ازدواجه خیلی سخت بود برام. اما مجبور بودم شفاف توضیح بدم براش.
گفتم تا اونجا که امکان داره باید از هر فاز عاطفی و احساسی فاصله بگیریم تا یه شناخت درست از همدیگه داشته باشیم. قبول کرد.
مرتب در موردش حرف زد. اولین دغدغه اش مسائل مالی بود . دوم اینکه آیا خانوادم با تفاوت سنی مون مشکلی ندارن.
من نمیدونم خانوادم چه نظری خواهند داشت. هنوز صحبت نکردم.
اما ظاهراً اون مشکلی نداشت.
شهرمون نبود و قرار شد وقتی برگشت تو یه ملاقات حضوری در موردش حرف بزنیم. چون با مسیج و تلفن نمیشد.
نمیدونم تا اینجا چطور بود؟؟؟؟؟؟ نمی خوام اصلا بی گدار به آب بزنم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام مهربونی عزیز
خوب تو تجربه سنگینی داشتی و حق هم داری که نگران باشی.
تا اینجا عملکردت خوب بوده. فقط قضیه رو با مادرت و خانواده از همین الان مطرح کن تا وارد احساسات نشی.
اصلا چه بهتر که این جلسه حضوری رو با مادرش بیاد خونتون که رسمیت و جدیت بیشتری پیدا کنه. اینطوری بهتره
و یک محک اولیه خوبی میشه واست.
بعد میتونی محکش بزنی! ببینی آیا آدمی هست که پشیمان بشه از تصمیمش؟
چند سالشه؟
بگذار بیان خونتون! بعد اگر خانواده ها موافقت کردن با هم برین مشاوره ازدواج تا ببینه برای هم مناسبین یا نه.
بعد اگر مناسب هم بودین مراحل شناخت رو طی کنین.
با تمام قوا از گذشته و تلخی هاش فاصله بگیر و آینده زیبایی بساز گلم :43:
موفق باشی
:72:
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام
خیلی دارم سعی میکنم با احتیاط پیش برم.
همش میخوام همه چیزو بسنجم.
میخوام آخر هفته یا اوایل هفته آینده ببینمش و حرف بزنیم.
به نظر خودم تا اون موقع چیزی به خانوادم نگم بهتره. چون جو خونه مون الان به شدت متشنجه.
من سه ساله که ندیدمش و خیلی از تغییرات روبی خبرم.
اما ازتون یه خواهش دارم .
خواهش میکنم کمک کنید.
چطوری میتونم یه شناخت بدور از احساسات و کاملاً منطقی و درست رو بدست بیارم؟
خودم دسته بندی کردم تو 5 محور اعتقادی ، اجتماعی ، مالی ، شغلی و خانوادگی اطلاعاتمونو رد و بدل کنیم.
اما درست نمیدونم چی ازش تو هر محور باید ملاک قبول یا رد ایشون باشه.
نمی خوام به جفتمون ضربه بزنم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
25 سالشه بهار جان
انگار کمی دودل و پشیمان شدم. نمیدونم چرا. تو دلم نمیشینه.
دائم از اینکه من بهش بی تفاوتم شکایت میکنه. این چندروز خیلی باهام مهربون بوده و خیلی هم خوشحالو سرزنده از اینکه این فرصت پیش اومه.
دو دلی من بخاطر این هست که میترسم سنش مناسبم نباشه . قبلا هم آدم شادی بود. من مثل اون شاد نیستم. شاید بهتر بگم افسرده و غمگینم. حس ویکنم دنیاش با من فرق داره.
خیلی برام اوضاع بدیه. دائم با خودم میگم ای کاش این اتفاق نیوفتاده بود و بهش در مورد دادن این فرصت ، حرفی نزده بودم.
اون الان باور کرده که با هم ازدواج میکنیم. نمیدونم اگر شرایط چیز دیگه شد و یا شناختمون نسبت به هم نشون داد که مناسب هم نیستیم، آیا میتونه بپذیره؟؟؟؟؟؟؟ اون الان همه چیزو تمام شده میدونه.
گلنوش عزیزم ممنن به خاطر لینک های عالی که راهنماییم کرده بودی. خیلی استفاده کردم . واقعا مفید و شفاف بودند.
بهار شادی عزیزم، مساله سنش برای من به راحتی قابل هضم نیست . قبلا هم خوستگار داشتم که مثلاً دو ماه از من کوچیکتربودن من به سرعت و ندیده جواب منفی میدادم. چون نمیخواستم همسرم ازم کوچیکتر باشه. اما حالا با این شرایط نمیدونم باید چکار کنم.
از یه طرف عذاب وجدان داشتم اگر به تقاضا و ابراز علاقه و خواهشش بی توجهی میکردم و با خودم میگفتم یه فرصت بهش بدم .
از یه طرف دیگه حس میکنم شاید مناسب ازوداج نباشیم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
عزیزم بخاطر همین گفتم ببین نظر خودت درباره اختلاف سنتون چیه و همه جوانبی که گفتم رو بسنج..مثل اختلاف قیافه..اختلاف طرز فکر و روحیه
ببین که اون از سنش بالاتره و به سن تو میخوره؟(که در اینصورت سن فقط یک عدده)
یا اینکه نه...رفتار و کردارش از سن تو پایینتره؟؟مثلا به همون 25 ساله ها میخوره!
درک میکنم که دوست داری مردت از خودت بزرگتر و یا حدااقل همسن خودت باشه..منم در این شرایط بودم با این فرق کهسن من بالاتره و پسرهاییکه از من کوچکتر بودند حدااقل 30 رو داشتند و به یه پختگی رسیده بودند..ولی شاید از نظرت 25 سال برای پسر سن کمی باشه.
البته پسرای 25 ساله داریم که واقعا پخته هستند و کامل برای ازدواج.
فکر میکنم در حال حاظر سن خیلی برات پررنگه..ولی عزیزم بازم میگم ببین نسبت به سنش چجور پسری هست
آیا مساوی سنشه یا بزرگتر از سنش
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
نادیای عزیز
شما خیلی بهم آرامش میدید.
شاید این تاپیک من از نظر خیلی ها که تو تالارن و حدودا 260 بار مشاهدش کردن اونقدر پیش پا افتاده باشه که فقط چندتایی پست مشاوره ای داخلش باشه.
واقعیت اینه که گزینش بچه های تالار نسبت به تاپیک ها کمی دلسرد کننده است. در صورتی که من فکر میکنم هر کسی در تالار بالاخره مشکلی داشته که نتونتسته تنهایی حلش کنه و به این محیط مجازی پناه اورده.
:72:
نادیای عزیزم دارم سعیمو میکنم از حساسیتم نسبت به سنش کم کنم. اما به هر حال برام مهمه.
به این فکر میکنم بعد از یه دوره شناخت به این نتیجه برسم که ممکنه به درد هم نخوریم بعد او نتونه با این مساله کنار بیاد و بهم بگه مثلا " تو که منو نمیخواستی چرا بهم فرصت الکی دادی و دلمو خوش کردی "
واقعا از دل شکستن میترسم چون دل خودم به شدت شکسته . نمیخوام کسی این رنج رو ببره.
پای زندگیم وسطه . باز هم خواهش میکنم ازت عزیزم اگر چیزی بلدی یا نظری داری حتما بهم بگو. واقعا برام مهمه.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
برای این مورد هم راهکار وجود داره:
از این میترسی که در دوران شناخت اون بهت وابسته بشه و همه چیزو تمام شده بدونه و اگر بعد از مدتی گفتی مابرای هم مناسب نیستیم طرف شکست عشقی بخوره.
از همون اول بهش آرام و منطقی بگو که این مدت من میخوام شناخت بهتر و بیشتری ازت پیدا کنم و خواستگاری دلیلی برای تموم دونستن همه چیز نیست.
یه چیزایی برام خیلی مهمه که بدونم مرد آینده زندگیم اونارو داره و یا از پس بعضی مسائل برمیاد یانه..
بهش بگو این شناخت بیشتر برای خودشم بهتره و نمیخوای روزی برسه که بگه:
حالا من جوونی و خامی کردم..تو که سنتم بیشتر بود و به قول خودت فهمیده تر بودی چرا چیزی نگفتیو چشم بسته قبول کردی!!
تمام موارد رو براش خاطر نشان کن و بگو اگرم بعد مدتی به این نتیجه رسیدم یا رسیدیم که برای هم مناسب نیستیم هر کدوم در کمال احترام میریم سراغ زندگی خودمون.
قرار نیست فقط این مهم باشه که به هم برسیم به هر قیمتی
مهم اینه که انتخاب درستی داشته باشیم تا بتونیم یه عمر کنار هم شاد و خوشحال زندگی کنیم نه اینکه فقط همدیگرو تحمل کنیم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام
ممنونم از همه دوستایی که تو این مدت کمکم کردید تو این تاپیک
راستش اومدم بگم چیکار کردم تا دوباره راهنماییم کنید.
شنبه دیدمش.
اما اونچه که برام نکته مثبت و منفی بود جداگانه میگم تا شما کمکم کنید.
مثبت :
بسیار فهمیده و پخته تر نسبت به 3 سال قبل که دیده بودمش.
از نظر قیافه خیلی جاافتاده و مردانه تر.
بسیار مهربان و مودب.
از اینکه منو دیده بود خیلی اظهار خوشحالی میکرد.
خودم پیشش راحت بودم (البته نه خیلی) و راحت و بدون استرس حرف میزدم.
دائم میگفت مهم نیست که تو گذشته هامون چه اتفاقی افتاده و باید از این به بعد درست و وفادارانه نسبت به هم رفتار کنیم.
نکات منفی:
به نظرم اومد که اونقدر که از نظر فهم و شعور بالاست ولی تو کلام شاید هنوزم کمی احساساتی و بچه گانه حرف میزد.
یکبار بعد از اینکه از خودم و اعتقاداتم حرف زدم، پرسید :من تعجب میکنم تو با این اعتقادات ، چطور قبلاً عاشق شدی؟(این حرفش خیلی سنگین بود و من بسیار جا خوردم ) البته سریع عذرخواهی کرد ولی برای من خیلی مهم بود.
راستش نکته منفی دیگه ای یادم نمیاد.
در مورد خانوادم و مسائل و مشکلاتم رودر رو و صادقانه حرف زدم. راجع به تفاوت سنی مون هم گفتم. گفت که اصلاً براش مهم نیست و مامان خودشم از باباش یکسال بزرگتره و این مشکلی رو براش ایجاد نمیکنه.
اما نکته ای که برام خیلی خیلی مهم بود آرامشی بود که داشت . شاد و سرزنده و میگفت که تو خانوادشون بسیار راحت و آروم هستند و اهل شادی و مسافرت و خوشی هستنند. بر خلاف ما که خیلی وقته درگیر مشکلات هستیم تو خونه مون و زندگی سختی رو داریم.
برام خیلی اهمیت داره جای ازدواج کنم که آرامش تو اون خانواده باشه.
گفت که مشکل مالی نخواهد داشت و بعد از اتمام درسش ، میتونه شرایط شغلی بسیار خوبی داشته باشه (با توجه به رشته تحصیلی و ورزشیش درست گفت) تا حدودی نگرانی منو کم کرد.
چیزی که هست اینه که خیلی دلش میخواد بیشتر همدیگه رو ببینیم.
من بهش گفتم از اینکه مخفیانه و بدون اطلاع خانوادم باشه ، ناراحتم . اما میگه دیدار تا قبل از اطلاع خانواده ها ، خیلی براش مهمه و به شناختمون کمک میکنه. کمی دلشوره دارم که به خانوادش هنوز چیزی نگفته.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
عزیزم بذار بیوفته تو فاز خواستگاریو دیدارهای رسمی.
پسرا دوست دارند قضیه مخفی و پنهانی باشی ولی دخترا از مخفی کاریو پنهون کاری زجر میکشن و اذیت میشن و همش در استرس هستند.
بگو اگه واقعا عاشقته و میخوادت و نمیخواد که اذیت بشی حتما رسمی اقدام کنه و خانوادشم در جریان بذاره.
اخطار!!!
دیدارهای پنهانی و یواشکی کم کم کار دستتون میده.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
عزیزم بذار بیوفته تو فاز خواستگاریو دیدارهای رسمی.
پسرا دوست دارند قضیه مخفی و پنهانی باشی ولی دخترا از مخفی کاریو پنهون کاری زجر میکشن و اذیت میشن و همش در استرس هستند.
بگو اگه واقعا عاشقته و میخوادت و نمیخواد که اذیت بشی حتما رسمی اقدام کنه و خانوادشم در جریان بذاره.
اخطار!!!
دیدارهای پنهانی و یواشکی کم کم کار دستتون میده.
سلام نادیا جان
صد در صد موافقم . قطعاً من وارد این دیدارهای یواشکی نمیشم . من خیلی زنج کشیدم که بتونم درست زندگی کنم و نمیخوام که دوباره اشتباه کنم. اصلاً واسه همینه که اینجام تا راهنمایی بگیرم.
میدونم که دیدار دیگه ای نخواهیم داشت.
اما راجع به سایر برداشت هام چه نظری دارید؟ منتظرم . راهنمایی شما برام خیلی مهمه
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
"من تعجب میکنم تو با این اعتقادات ، چطور قبلاً عاشق شدی؟....البته سریع عذرخواهی کرد."
اگه منظورت این حرفه که باید بگم فقط بلند فکر کرده همین.اگر بعدش سوالاتی در اینباره ازت میپرسیده و میخواسته موشکافی کنه یعنی اینکه موضوع هنوز براش هضم نشده ولی اینکارو نکرده یعنی موضوع براش منتفیه.
مطمئن باش اگه براش مهم بود حتما سوالای متعددی میکرد تا مساله براش روشن شه..چون ذاتا آقایون نمیتونن چیزی رو تو ذهنشون تحمل کنند و اگه براشون جایی سوالی باشه حتما میپرسن تا ذهنشون از درگیری بیاد بیرون.
بقیه چیزها هم که مثبت بوده از نظرت.
دیگه باید برید تو فاز رسمی شدن جریان.تمام
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام مهربونی
قرار بعدی باشه خونه شما برای جلسه معارفه میان خانواده شما و ایشون و لا غیر!
همین یک جلسه بیرون منزل کافی بوده. ایشون تشریف بیاره خونتون واسه خواستگاری بعد می تونی قدم های بعدی
رو واسه شناخت برداری!
فعلا فقط خواستگاری!
نکاتی هم که گفتی فقط نکات ظاهری بودن که در کل مثبت بودن البته به ظاهر!
نکته بعدی اینه که شما دائم ایشون رو بچه تر از خودت می بینی گویا ، درسته؟
منظورم از لحاظ عقلیه و کلامی.
خیلی دقت کن. البته این در مراحل شناخت مشخص میشه.
واسه قدم بعدی بگو برای شناخت بیشتر و جلسات معارفه به خونه بیاد
:72:
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
mehrabooni عزیز سلام
همان طور که بهار شادی گفت شما الان در دوره شناخت هستی
بیشترین دقت رو باید داشته باشی در کنار خانواده میتونی بهتر انتخاب کنی
از نظر اعتقاد و خصوصیات اخلاقی همه جوانب رو در نظر بگیر
پیشنهاد دارم چند جلسه با هم به مشاور خانواده مراجعه کنید
سر نخ های شخصیتیشو پیدا کن و درگیر احساس سعی کن نشی تا در کنار عقل بهترین تصمیم رو بگیری
دوست عزیز موفق باشی:72:
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام
خیلی غمگینم
نمی دونم چرا باید از یه جا، بارها ضربه بخورم؟
چرا نمی فهمم چی درسته و چی غلط ؟ سنم که بچه نیستم. ولی دائم اشتباه میکنم.باید ساعتها خودمو به خاطر این نفهمی ها سرزنش کنم.
دلم میخواد واقعاً جیغ بزنم.
بهم گفت کیس مناسبی برای ازدواجش نیستم و تنها میتونه باهام دوست باشه.
گفت میتونیم مثل یه دوست دختر وپسر باشیم. حال کنیم و .... وای حالم از خودم و حماقتم به هم میخوره.
نمی دونم اون ادعای عقش سوزان سه چار ساله چی بود؟
بهش گفتم من دوست دخترش نیستم و درست حرف بزنه.
شماره و مسیجاشو پاک کردم از موبایلم.
دیگه نمیخوام. به هیچ کس فکر نمیکنم.
-
RE: دودلی در انتخاب همسر و اجازه خواستگاری
سلام عزیز دلم
اشکالی نداره. تو که نمیدونستی هدفش دوستیه. فکر می کردی خواستگاریه قصدش و وقتی از نیتش آگاه شدی با
صلابت ردش کردی. پیش میاد این نوع اتفاقات و این ربطی به تو نداره. جامعمون یک مقدار بی تعهد شده و افراد خیلی
راحت با احساسات دیگران بازی می کنن. پس خودت رو سرزنش نکن عزیز دلم
بگذار یک خاطره برات تعریف کن از چنین جریانی تا بخندی :)
چند سال پیش زمانی که 20 سالم بود تو نمایشگاه قرآن مسئول آموزش یک غرفه بودم تو بخش IT. یک آقایی با ظاهر
بسیار مذهبی که 30 سالش بود به من توجه خاصی نشون می داد اما من حالم از ترکیبش بهم می خورد و بسیار
بی توجه بودم تا اینکه روز اختتامیه نمایشگاه ، به دلیل اینکه روز آخر بودم دیدم از طریق مسئول بخش ازم خواسته
برم باهاش صحبت کنم و ابراز علاقه کرده بود.
به اصرار دوستان و اینکه آقای محترمیه و به بختت لگد نزن پذیرفتم که بیرون سالن اختتامیه بهش اجازه صحبت بدم.
حتی بدم میومد به صورتش نگاه کنم. چه بختی هم بودم پسره ی ضایع :311:
بعد شروع کرد به اینکه از وقار شما خوشم اومده و از خودش و خانوادش و شرایطش و تحصیلاتش گفت. کلی حرف
زد و منم هی به ساعتم نگاه می کردم همش که چقدر حرف میزنه :300:
در نهایت ازم خواست بیشتر آشنا شه با من جهت امر خیر! منم دوباره به اصرار مسئول بخش و به فکر این که تو اون
فضای معنوی تنها هدفش خواستگاری بوده پذیرفتم و به خانوادمم گفتم.
سرت رو درد نیارم. 1 ماه گذشت و من تلفنی از این آقا جویا شدم که قصد ندارن تشریف بیارن؟ البته نه بیرون
می دیدمش و نه چیزی فقط گاهی تلفنی راجع به خودش بیشتر صحبت می کرد و منم می گفتم این حرف ها رو تو
جلسات معارفه هم میشه زد. تا اینکه بعد یک ماه اس ام اس دادم که آقای ... میشه بگین هدفتون از اینکه تشریف
نمیارین منزل با پدر و مادرتون و هی تلفنی صحبت می کنین رو بگین؟
میدونی برگشت چی گفت؟ با تعجب گفت کی گفته من خواستگار شما هستم؟!
من که حسابی گیج شده بودم گفتم پس هدف شما چیه؟ گفت هدف من یک دوستی پاک وساده بود فقط همین!
:311: منو میگی همینطور مونده بودم. آخه تو اون فضا! تو اون جو مبارک قرآنی! واسطه کردن حاج آقای بخش جهت
جلب رضایت من واسه پیش قدم شدن! تو بودی چی فکر می کردی؟ :163:
خلاصه منم که به شدت با دوستی مخالفم یک جوابی دادم که تا آخر عمر نقره داغ شد :D
برگشتم اس ام اس دادم که : فکر نمی کنین سنتون که به اندازه سن دایناسور شده واسه اینجور کارها دیگه
مناسب نیست؟ بعد هم من اگر میخواستم با کسی دوست بشم با شماااا با این ظاهرتون دوست نمی شدم می
رفتم با یک پسر خوش تیپ لا اقل دوست می شدم که خسر الدنیا و الاخرت نشم :311:
گفتم شما هنوز انگار توی 17 سالگی تون موندین و نمیدونم راجع به من چی فکر کردین. متاسفم واسه جامعمون
که مذهبیونش اینن و نمایشگاه قرآنمون!
هی شروع کرد عذر خواهی و اینا ولی من دیگه جوابش رو ندادم. پسره زشت نمیدونم با خودش چه فکری کرده
بود :311: دوستی پاک وساده!!! حالا خوبه دنبال خاشخاشیش نبود :311:
اولش یک دعوای حسابی با حاج آقا و دوستان مثلا مذهبیم کردم که چرا اصرار داشتن واسه 1 دوستی پاک و ساده
ولی بعدش انقدر با دوستام خندیدیم به جوابی که من دادم :311:
آره گلم غصه نخور از این موارد زیاد پیش میاد.
دیگه نبینم ناراحت باشیا
عباداتت هم قبول. عیدت هم پیشاپیش مبارک.