حوصله ی انجام هیچ کاری رو ندارم

سلام
من 23 سالمه . مهندسم و بی کار . سربازی هم نرفتم . صبر کردم اول 7 ماهی رو برای ارشد بخونم اگه قبول ندشم اون موقع برم سربازی .

در مورد گذشته ام همین قدر بدونید کودکی ام رو توی یک خانوداه ای بزرگ شدم که از لحاظ مالی و سطح فرهنگی وضعش خوب بود اما از طرفی خیلی پر تنش بود و شاید نصف کودکی ام رو خانه ی پدر بزرگم زندگی کردم و همیشه پدر و مادرم حرفشون طلاق بود اما آخرش هم از هم جدا نشدند.


از بچگی عاشق علم بودم مخصوصا ریاضیات . چون از ایران دل خوشی نداشتم قصدم این بود که طوری درس بخونم که بورسیه یک دانشگاه غربی بشم و از ایران مهاجرت کنم .تونستم توی کنکور رتبه ی خوبی بیارم و رشته ای که می خوام قبول بشم . دانشگام هم خوب بود اما چرا دروغ بگم توقعم این بود که دانشگاه بهتری قبول بشم تا راحت بورسیه بگیرم و دعواهای پدر و مادرم باعث شد اون دانشگاهی که آرزوش رو داشتم قبول نشم .

تا قبل از اینکه دانشگاه برم فقط به درسم چسبیدم و ترم یک دانشگاه با یک دختر آشنا شدم البته خارج دانشگاه . 2 سال باش رفیق بودم و عاشقش شدم اما چون فهمیدم با توجه به موقعیتمون بش نمی رسم باش به هم زدم . بعد از اون جریان بد جوری بهم ریختم و در عرض یک سال با چهار یا پنج تا دختر رفیق شدم بلکه بتونم اون رو فراموش کنم .البته در دوستی ام با دخترا یک حدودی رو رعایت می کردم و الانم یک سالی می شه که با هیچ دختری نیستم .


با خانوادم همیشه نظراتم فرق می کرده و هیچ وقت از من راضی نبودند و بعد از اینکه با دوست دخترم به هم زدم مشکلم خیلی بیشتر شده بود و در کل هیچ وقت نتوستم رفتارهای پدر و مادرم و همین طور جامعه رو درک کنم .اما خب الان چند وقتیه تونستم طوری رفتار کنم که حساسیتشون کم بشه .

الان مشکلم اینه که با اینکه برای درس خوندنم برنامه ریزی کردم اما حال درس خودن ندارم . هر روز می گم از فردا شروع می کنم برای ارشد بخونم . اما دوباره حرف دیروز رو می زنم . اصلا هیچ کار مفیدی انگار از دستم بر نمی یاد .موندم چکار کنم . واضح تر صحبت کنم حس می کنم مفت خور و تنبل و بی فایده و بی احساس شدم و به هیچ کدوم از آرزو هام نرسیدم . چه از لحاظ عشقی چه از لحاظ تحصیلی چه از لحاظ فرهنگی و سیاسی ...........

عزیز جان از خودت خیلی متوقع نباش. مهم ترین و بزرگترین کاری که هر ادمی می تونه بکنه اینه که از شخص خودش خوب مراقبت کنه و بتونه خودش خوشحال باشه. از اون بهتر اینه که بتونه از خانواده ای که تشکیل می ده و بچه اش درست و خوب مراقبت کنه. بار گنده نذار رو دوش خودت. کم کم. مرحله به مرحله کاراتو بکن. اگه الان به اینده ی خیلی دور فکر کنی بدتر حالت بد می شه و هیچ کاری نمی کنی. ببین الان چی می خوای. همونو بکن فقط. مثلا الان فقط به قبولی توی ارشد فکر کن. دونه دونه کاراتو انجام بدی به همه اشون می رسی اما اگه الان بخوای به همه ارزوهات و کارات یه جا فکر کنی فقط اعصابت به هم می ریزه.
مادر پدر همه جورش هست. ولشون کن. به خودت فکر کن.
پیشنهاد می کنم هر روز صبح ورزش کنی. مثلا بری بدوی. اگه می تونی روی یه ساعت معین بخواب و بیدار شو. چون بی نظمی توی خواب به بی نطمی فکر هم دامن می زنه. اتاقتو مرتب نگه دار تا یه حدی که باعث نشه فکرت از اینی که هست به هم ریخته تر شه. از وقت و عمرت درست استفاده کنی. خیلی وقت هست تا به چیزایی که می خوای برسی. فقط باید صبور باشی و امیدوار و پیوسته برای رسیدن به چیزایی که می خوای تلاش کنی.
اگه بعد از تنظیم خوابت و ورزش هر روزه و البته تغذیه مناسب (غذای سالم و کافی و میوه و اینا) بازم احساس رخوت کردی می تونی بری پیش پزشک. می تونی بری مشاوره یا روانشناس یا روانپزشک. اما فکر می کنم با ورزش و خواب کافی و به موقع (مخصوصا شب زود بخواب صبحا زود بیدار شو) و تغذیه مناسب مشکلت حل شه.
یادت باشه اگه دونه دونه برای ارزوهات تلاش کنی صبور و امیدوار باشی و پیوسته تلاش کنی به همه اشون می تونی برسی. اما اگه الان بخوای به همه اشون برسی و عجله کنی خودتو اذیت می کنی و نمی ذاری درست برای همه اشون تلاش کنی و وقتت خیلی تلف می شه.
به گذشته و پدر مادرو دعواهاشونو و این چیزا هم فکر نکن. مهم نیست. تو مهمی.

برای ادامه تحصیل و بورس گرفتن می تونی واسه همین فوقت هم اقدام کنی. کنار اینکه درس می خونی واسه کنکور زبانتو تقویت کن یا اگه زبانت خوبه برو ایلتس یا تافل بده و برای اروپا اقدام کن. الان هم واسه ارشد خودتو امده کن هم روی زبان انگلیسیت کار کن. اگه هم نمی خوای و می خوای واسه دکتری بری بازم خوبه که از الان شروع کنی خودتو واسه امتحانای زبان اماده کنی.
می تونی یه کلاس کنکور بری یا با یکی از دوستات که می خواد همون ارشد همرشته اتو بده هماهنگ درس بخونی. اینطوری یکنواخت نمی شه زندگیت که دستت به درس خوندن نره.
موفق باشی.

نقل قول:

---

عزیز جان از خودت خیلی متوقع نباش. مهم ترین و بزرگترین کاری که هر ادمی می تونه بکنه اینه که از شخص خودش خوب مراقبت کنه و بتونه خودش خوشحال باشه. از اون بهتر اینه که بتونه از خانواده ای که تشکیل می ده و بچه اش درست و خوب مراقبت کنه. بار گنده نذار رو دوش خودت. کم کم. مرحله به مرحله کاراتو بکن. اگه الان به اینده ی خیلی دور فکر کنی بدتر حالت بد می شه و هیچ کاری نمی کنی. ببین الان چی می خوای. همونو بکن فقط. مثلا الان فقط به قبولی توی ارشد فکر کن. دونه دونه کاراتو انجام بدی به همه اشون می رسی اما اگه الان بخوای به همه ارزوهات و کارات یه جا فکر کنی فقط اعصابت به هم می ریزه.

---

درسته حرفتون رو قبول دارم . اگر برای خودم وظابفی در قبال جامعه ای که توش زندگی می کنم قائلم می تونم اون ها رو خیلی کوچک کنم . راستش الانم اگه به آینده فکر می کنم به یکی دو سال آینده هست نه بیشتر . اون ها رو هم اگه بنویسم شاید بهتر باشه و دیگه بشون فکر نمی کنم .

نقل قول:

---

پیشنهاد می کنم هر روز صبح ورزش کنی. مثلا بری بدوی. اگه می تونی روی یه ساعت معین بخواب و بیدار شو. چون بی نظمی توی خواب به بی نطمی فکر هم دامن می زنه. اتاقتو مرتب نگه دار تا یه حدی که باعث نشه فکرت از اینی که هست به هم ریخته تر شه. از وقت و عمرت درست استفاده کنی. خیلی وقت هست تا به چیزایی که می خوای برسی. فقط باید صبور باشی و امیدوار و پیوسته برای رسیدن به چیزایی که می خوای تلاش کنی.
اگه بعد از تنظیم خوابت و ورزش هر روزه و البته تغذیه مناسب (غذای سالم و کافی و میوه و اینا) بازم احساس رخوت کردی می تونی بری پیش پزشک. می تونی بری مشاوره یا روانشناس یا روانپزشک. اما فکر می کنم با ورزش و خواب کافی و به موقع (مخصوصا شب زود بخواب صبحا زود بیدار شو) و تغذیه مناسب مشکلت حل شه.

---

ورزش صیحگاهی و خواب در ساعت های معین به اندازه . این ها رو یک هفته اجرا می کنم ببینم چی می شه
راستش این احساس رخوتم فقط برای درسم هست . توی بقیه مسائل مثله بیرون رفتن مهمونی یا کارهای شخصی ام و کلا با کاری به جز درس مشکلی ندارم . هم تابستونه و عادت کردم تو تابستون ها استراحت کنم هم شکست عشقی ناجور و مشکلات همیشگی با خانواده و جامعه ی سنتی ایران با هم دیگه باعث شدند حس درس خوندن نداشته باشم و انگار انگیزه ی لازم برای درس خوندن ازم گرفته شده .

نقل قول:

---

برای ادامه تحصیل و بورس گرفتن می تونی واسه همین فوقت هم اقدام کنی. کنار اینکه درس می خونی واسه کنکور زبانتو تقویت کن یا اگه زبانت خوبه برو ایلتس یا تافل بده و برای اروپا اقدام کن. الان هم واسه ارشد خودتو امده کن هم روی زبان انگلیسیت کار کن. اگه هم نمی خوای و می خوای واسه دکتری بری بازم خوبه که از الان شروع کنی خودتو واسه امتحانای زبان اماده کنی.
می تونی یه کلاس کنکور بری یا با یکی از دوستات که می خواد همون ارشد همرشته اتو بده هماهنگ درس بخونی. اینطوری یکنواخت نمی شه زندگیت که دستت به درس خوندن نره.

---

اعتماد به نفسم رو از دست دادم .بک موقع هایی فکر می کردم صد در صد یک روزی از ایران مهاجرت می کنم اما الان فکر می کنم هر کاری که بکنم هیچ وقت نمی تونم ایران رو ترک کنم . هم اقتصاد غرب به هم ریخته هم بالاخره سازگاری با یک فرهنگ دیگه و بحث ازدواج و کار پیدا کردن اون جا و غربت و ... فکر نکنم بتونم .
زبانم نسبتا خوبه و در دوران دبیرستان کلاس زبان می رفتم. توی این تابستون هم می خواستم کلاس برم برای آمادگی تافل و حتی ثبت نام هم کرده بودم اما بابام گفته اول کنکور ارشدم رو بدم و بعدش برم سراغ زبان .

[quote=Ja Vad]

نقل قول:

---

درسته حرفتون رو قبول دارم . اگر برای خودم وظابفی در قبال جامعه ای که توش زندگی می کنم قائلم می تونم اون ها رو خیلی کوچک کنم . راستش الانم اگه به آینده فکر می کنم به یکی دو سال آینده هست نه بیشتر . اون ها رو هم اگه بنویسم شاید بهتر باشه و دیگه بشون فکر نمی کنم .

جواد جان. تو اول از همه نسبت به خودت مسوولی. خودتو باید دوست داشته باشی و برای موفقیت و شادی خودت تلاش کنی. بعد از اینکه اینکارو کردی خودبه خود بقیه ادما رو دوست داری و در نتیجه ی اینکه خودتو دوست داری و خودت برای خودت محترمی روش زندگیت طوری می شه که خودبه خود به جامعه ات هم خدمت می کنی. الان فقط سعی کن خودتو دوست داشته باشی.

ورزش صیحگاهی و خواب در ساعت های معین به اندازه . این ها رو یک هفته اجرا می کنم ببینم چی می شه
راستش این احساس رخوتم فقط برای درسم هست . توی بقیه مسائل مثله بیرون رفتن مهمونی یا کارهای شخصی ام و کلا با کاری به جز درس مشکلی ندارم . هم تابستونه و عادت کردم تو تابستون ها استراحت کنم هم شکست عشقی ناجور و مشکلات همیشگی با خانواده و جامعه ی سنتی ایران با هم دیگه باعث شدند حس درس خوندن نداشته باشم و انگار انگیزه ی لازم برای درس خوندن ازم گرفته شده .

خیلی خوبه. پس حال کلیت خوبه. ورزش سبک مثل هر روز دویدن رو بکن به تغذیه ات هم برس. خواب منظم هم داشته باش. زیادم به خودت نگو که نمی خوای درس بخونی که اثر منفی روت نذاره.
والا شکست عشقی من نظری ندارم. خودم تازگیا رفتم دکتر قلب و عروق واسه درد قفسه سینه گفت بهم مشکل قلبی ندارم و پرسید شکست عشقی داشتم؟!! واقعا نظری ندارم. کل چیزی که می تونم بگم اینه که اولا تو خودت خواستی که دیگه با اون دختر خانم رابطه ای نداشته باشی. تصمیمی گرفتی و به خواست خودت بوده و باید مسوولیت تصمیمتو بپذیری و ناراحت نباشی. ولی اگه اونم تو رو نمی خواست خوب همه ی ادما انقدر ازادی باید داشته باشن که بتونن خودشون انتخاب کنن با کی باشن و نباشن. مخصوصا قبل از ازدواج. می دونم دل ادم ممکنه یکی رو بخواد. ولی همون قدری که ادم به خودش این اختیارو می ده که یکی رو دوست داشته باشه یا نداشته باشه باید این اختیارو واسه ادمای دیگه هم در نظر بگیره. البته این با بی مرامی و بی وفایی و دروغ فرق داره ها. اینکه یکی به ادم دروغ بگه و بره و این حرفا ادم دلگیر می شه. ولی با فرض راستگویی دو طرف تا حد ممکن باید ازادی و اختیار دوست داشتن یا نداشتنو داد به طرفین.

اعتماد به نفسم رو از دست دادم .بک موقع هایی فکر می کردم صد در صد یک روزی از ایران مهاجرت می کنم اما الان فکر می کنم هر کاری که بکنم هیچ وقت نمی تونم ایران رو ترک کنم . هم اقتصاد غرب به هم ریخته هم بالاخره سازگاری با یک فرهنگ دیگه و بحث ازدواج و کار پیدا کردن اون جا و غربت و ... فکر نکنم بتونم .
زبانم نسبتا خوبه و در دوران دبیرستان کلاس زبان می رفتم. توی این تابستون هم می خواستم کلاس برم برای آمادگی تافل و حتی ثبت نام هم کرده بودم اما بابام گفته اول کنکور ارشدم رو بدم و بعدش برم سراغ زبان .

واسه چی اعتماد به نفستو از دست دادی؟ فقط واسه این شکست عشقی؟
تو که میگی دانشگاهت خوبه. نمرات و معدلت هم لابد خوبه دیگه. می مونه زبان خوندن که اونم بلدی. فقط باید بری کلاس ایلتس یا تافل. جی ار ای هم اگه نخوای بری اروپا و استرالیا ممکنه لازمت باشه.
کنکورت کی هست؟ اگه مثلا 4 ماه دیگه است خوب راست می گه بابات. اول اونو بخون بده. بعدش زبان.
راستی نوشته بودی وضع مالی خونوادت خوبه. شاید بتونن بهت هر ماه پول بدن برای ادامه تحصیل و خرج زندگی.

واسه اعتماد به نفس و این چیزا
لینکای مفید رو توی پست 10 گذاشتم:
http://www.hamdardi.net/thread-23001.html
اینم مفیده
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

---

جواد آقا...
سلام
خوش اومدی:72:
من فقط پست اولی شما رو خوندم و بقیه پستها رو نخوندم پس اگر حرفام تکراری بود عذر میخوام.
من فکر میکنم هر کسی یه مواقعی تو زندگیش همچین حالتی براش پیش میاد.آیا شده تا حالا خودت فکر کنی که چرا این حالت بهت دست داده؟
شاید تعجب کنی اما خیلیها در جواب به این سوال خودشون بهتر از بقیه می تونن جواب خودشونو بدن.
اما با توجه به پست اولت سوالاتی برام پیش اومده:
-فکر نمی کنی اون زمان که انگیزش درسیت زیاد بود به خاطر این بود که وارد مسائل عاطفی با دوست دختر نشده بودی؟
-فکر نمی کنی کمی عجله داری به همه چی برسی؟
-فکر نمی کنی بعضی وقتا می خوای توامان چند کارو به بهترین شکل جلو ببری؟

با توجه به شرایطی که داری مهمترین کار آمادگی برای امتحان ارشد به نظر میرسه ولی برای این کار سوختت کم شده درسته؟
سوختت چیه؟اینم باز جوابشو بهتر از هر کسی دیگه میدونی...
شاید برای ابتدا مسافرت گزینه خوبی باشه،ورزش هم همینطور و گزینه های دیگه که مختص به خودته و خودت ازشون خبر داری.
جواد آقا پر روحیه تر میخوامت:72:ببینم چه میکنی!:227:

شاید من از انگیزشم برای ارشد و پیشرفت بگم تحریک بشی اقا جواد.
یک ماه بعد از جداییم از کسی که شش سال باهاش بودم در عین حال که کار میکردم و فشاره کاریم هم بالا بو و کارم سنگین روزی 3 ساعت برای ارشد میخوندم.هروقت بش فکر میکنم باور خودم نمیشه!
یک جمله معروف یادت باشه : امروز همان فردای هست که دیروز در انتظارش بودیم.
با یک برنامه ریزی برو جلو ، ورزش ، درس،تفریح،حتی کار در حدی که به درست لطمه نخوره بنظرم خوبه.
بعضی مواقع وقتی میری سره کار متوجه ارزش درس میشی که برای خودم همین قضیه گیش آمد و بعد 4 سال کار دیدم بی سوادم و گشتم دنبال کسب علم.
در ضمن کاره خوبی کردی با کسی دوست نشدی.چرا میگی به ارزوهات نرسیدی؟؟ اگر عزمتو جذب کنی و بخودت بیای به راحتی ارشد قبول میشی.سعی کن کمی هم مستقل باشی و تواین سن دیگه به خانواده تکیه نکنی.

نقل قول:

---

والا شکست عشقی من نظری ندارم. خودم تازگیا رفتم دکتر قلب و عروق واسه درد قفسه سینه گفت بهم مشکل قلبی ندارم و پرسید شکست عشقی داشتم؟!! واقعا نظری ندارم. کل چیزی که می تونم بگم اینه که اولا تو خودت خواستی که دیگه با اون دختر خانم رابطه ای نداشته باشی. تصمیمی گرفتی و به خواست خودت بوده و باید مسوولیت تصمیمتو بپذیری و ناراحت نباشی. ولی اگه اونم تو رو نمی خواست خوب همه ی ادما انقدر ازادی باید داشته باشن که بتونن خودشون انتخاب کنن با کی باشن و نباشن. مخصوصا قبل از ازدواج. می دونم دل ادم ممکنه یکی رو بخواد. ولی همون قدری که ادم به خودش این اختیارو می ده که یکی رو دوست داشته باشه یا نداشته باشه باید این اختیارو واسه ادمای دیگه هم در نظر بگیره. البته این با بی مرامی و بی وفایی و دروغ فرق داره ها. اینکه یکی به ادم دروغ بگه و بره و این حرفا ادم دلگیر می شه. ولی با فرض راستگویی دو طرف تا حد ممکن باید ازادی و اختیار دوست داشتن یا نداشتنو داد به طرفین.

---

مینوش همیشه این طوری نیست که آدم وقتی توی ارتباطش شکست بخوره که طرفش اون رو نخواد . یک موقع هایی هم به خاطر شرایط خانوادگی یا اقتصادی یا فرهنگی و ...... نمی تونند دو طرف به هم برسند .و شکست این طوری هم سخت تره . چون حداقل اون طوری می دونی طرفت برات ارزشی قائل نیست و تورو نمی خواد .
من اون رو خیلی می خواسنم اما می دونستم که نمی تونم بش برسم و برای همین با اینکه می خواستمش دوستی ام رو باش به هم زدم تا راحت تر منو فراموش کنه . و خیلی هم برام سخت اما حداقل اینه که به رفتاری که کردم افتخار می کنم . می تونستم با این وجود که می دوتم نمی تونیم با هم ازدواج کنیم 4 یا 5 سال سر کارش بذارم و بعدشم بی خیالش بشم .

شاید بهتر بود با اون در این مورد صحبت می کردم و بش می گفتم چرا می خوام باش به هم بزنم . اما فکر می کنم همین طوری که رفتار کردم راحت تر فراموشم کرده .

نقل قول:

---

واسه چی اعتماد به نفستو از دست دادی؟ فقط واسه این شکست عشقی؟
تو که میگی دانشگاهت خوبه. نمرات و معدلت هم لابد خوبه دیگه. می مونه زبان خوندن که اونم بلدی. فقط باید بری کلاس ایلتس یا تافل. جی ار ای هم اگه نخوای بری اروپا و استرالیا ممکنه لازمت باشه.
کنکورت کی هست؟ اگه مثلا 4 ماه دیگه است خوب راست می گه بابات. اول اونو بخون بده. بعدش زبان.
راستی نوشته بودی وضع مالی خونوادت خوبه. شاید بتونن بهت هر ماه پول بدن برای ادامه تحصیل و خرج زندگی.

---

حتما این شکست عشقی هم موثر بوده . چون کسی رو که می خواستم و منو می خواست ترک کردم به خاطر اینکه فکر می کردم نمی تونم بش برسم . اما به جز این انتظارم از خودم بیشتر بود و می خواستم یک انسان بزرگ و نمونه بشم .فکر می کنم اگه شرایط خانوادگی ام خوب بود و توی یک خانواده ی پر تنش بزرگ نمی شدم و شرایط اجتماعی خوبی هم داشتم و در ایران بزرگ نمی شدم الان خیلی موفق تر می شدم . شاید هم انتظاراتم غیر منطقی بوده .

زمان کنکور بهمن ماه هست حدود 7 ماهی فرصت دارم . من الان با کلی رفتار های خاص توستم اینترنت و ماشین ازشون بگیرم . اگه بخوان از نظر مالی براشون مشکلی نداره که خرج ادامه ی تحصیلم رو خارج بدهند اما فکر نمی کنم قبول کنند . البته اگه قرار باشه بعد از ادامه تحصیل ایران برگردم خیلی برام مهم نیست که ایران ادامه ی تحصیل بدم یا غرب .

لینک هایی رو هم که معرفی کردید امشب که دیر وقته و باید بخوابم اما فردا می خونم .

ببین وقتی توی بقیه کارات حالت خوبه و فقط واسه درس بی حوصله ای یعنی حال عمومیت خوبه. می تونی خودتو جمع و جور کنی و درسو بخونی عزیز.
توقع زیادی از خودت نداشته باش. اگه از خودت توقع زیاد نداشته باشی و همیشه امیدوار باشی و پیوسته تلاش کنی احتمال اینکه یه انسان نمونه و بزرگ بشی خیلی هم زیاده. اما اگه از خودت توقع زیاد داشته باشی یه حسی پیدا می کنی که انگار یه بار بزرگ رو دوشته و فرصت کافی به خودت نمی دی که برای دونه دونه ی چیزایی که می خوای به اندازه ی کافی تلاش کنی و واسه همینم وقتت خیلی تلف می شه. (تجریه ی خودم بود)
می تونی روزی یه ساعت مثلا لغت بخونی. یه ساعت یا کمتر. مثلا لغات ضروری تافل. البته اگه دلت می خواد. می تونی هم بذاری بعد از ارشدت. اگه زبانت خوبه کلاس می ری یا خصوصی می گیری و می تونی نمره خوبی بگیری بعدا.
خوب نگو بهشون که نمی خوای برگردی اگه بری ادامه تحصیل. بگو برمی گردی اینطوری شاید هزینه تحصیل بهت بدن. سعیتو بکن بورس بگیری ولی اگه نشد پذیرش راحت تر می دن بی بورس. اروپا بعضی از کشوراش هست که هزینه دانشگاهش خیلی کم می شه اما خرج زندگی رو باید داشته باشی. اپلای ابرود رو سرچ کن میاد چیزایی که واسه اپلای لازم داری رو می تونی اونجا پیدا کنی.
موفق باشی.

از بابت معرفی سایت اپلای ابرود ازتون ممنونم . اونجا یک فرومی داره شبیه همین جا که کارش مشاوره دادن برای ادامه تحصیل و مهاجرت از ایرانه و خیلی از مشاورانش هم کسایی هستند که خودشون یک زمانی توی همین وضعیت بودند .
خیلی می تونم از این سایت برای مهاجرتم از ایران کمک بگیرم .

با پدر و مادرم در مورد درس خوندنم خارج کشور صحبت کردم و بشون گفتم که اگه می خوام توی ایران یک کسی بشم باید برم اون ور آب درس بخونم و بیشتر آدم های مهم تو دانشگاه های غرب درس خوندند و اگه برم اون ور درس بخونم بیام ایران یک کاره ای می شم و می تونم به مملکتم خدمت کنم و ......
با رفتار های خاصی هم که توی این مدت انجام دادم و اون ها رو هم مدیون یکی از اعضای همدردی هستم که همین جا لارم می دونم ازش تشکر کنم تا حدودی اعتمادشون رو هم از لحاظ اعتقادی هم سیاسی به دست آوردم . بابام هم گفت حرفی نداره و برای تحصیل من هر چقدر که لازم باشه خرج می کنه . البته قبلا هم خیلی گفته بود که هر پولی که در زمینه ی تحصیلی بخوام بم می ده .

بابام می گه از همین الان یواش یواش تحقیق کنم که در صورتی که ارشد قبول نشدم برم خارج یا اینکه اگه ارشد یک جای خوب قبول شدم برای دکترا اقدام کنم . بابام می گه یا مالزی برم یا آمریکا . این حرفم برای این می زنه که اونجاها دوستاش رفتند برای تحصیل یا زندگی . نمی دونم شاید منظور دیگه ای هم داره

مامانم و داداشم که مخالف کردند . آخرشم که مامانم راضی شده می گه اگه می خوام ادامه ی تحصیل بدم برم اروپا چون اونجا به ایران نزدیکه آخه بچه ی همسایمون داره آمریکا درس می خونه چند سال یکبارم ایران نمی یاد می گه راهش طولانیه . منم اصلا توی حرفاشون دخالت نکردم .

فقط بابام گفته اگه می خوام برم ادامه تحصیل بدم باید تا 6 یا 7 سال دیگه قید ازدواج رو بزنم تا اونجا درسم تموم بشه و اونجا نمی تونم با زن و بچه درس هم بخونم . تصمیمم رو هم گرفتم که از شنبه شروع به درس خوندن برای ارشد کنم و همین طور بک کتابی هم برای آمادگی تافل بگیرم روزی یک ساعت بخونمش .

الانم که فکر می کنم اگه من 5 یا 6 سال توی یک کشور غربی درس بخونم اون موقع دیگه گرفتن تابعیت و پیدا کردن کار اونجا برام خیلی آسونه . اگه با یک دختر از همون کشور هم ازدواج کنم که تابعیت گرفتن آسون تر هم می شه .

جلوی پدرو مادرم نگفتم اما من عاشق سوئد هستم . یعنی می شه برم سوئد درسم رو بخونم و اونجا تابعیت هم بگیرم . فکر نکنم که خیلی هم براشون هزینه ای داشته باشه . قبلا که مامانم بم گفته بود اگه ازدواج کنم پول اندازه ای بم می ده که بک خونه ای داشته باشم یا بسازم . الانم فکر نکنم هزینه ای که بایام لازمه برای تحصیل من بده خیلی بیشتر از اون مقدار بشه که مامانم تا الان می خواست بده برای خونه ی من .

خیلی خوشحالم . هنوزم باورم نمی شه یک موقعی از ایران خارج بشم و هیچ وقتم لازم نباشه اینجا برگردم :227:

می تونی از کتاب essential words برای تافل شروع کنی. یه کتاب دیگه هم هست انگار برای تافل می خونن که اسمش دلتا ست.
توی تاپیک مشاوره به منظور آمادگی برای امتحان تافل iBT در قسمت زبان انگلیسی می تونی ببینی چی رو پیشنهاد می کنن. یه کلاس هم برو یا معلم خوب پیدا کردی خصوصی بگیر چند جلسه.
برای امریکا احتمالا gre هم بخوای.
حالا کم کم و مرحله به مرحله. الان برای ارشد خوب بخون. کنارش هم لغت برای تافل شروع کن به یاد گرفتن یا هر روز نیم ساعت لیسنینگ واسه تافل کار کن. کم وقت بذار واسش و برای ارشدت خوب وقت بذار. ارشدو که دادی می ری یه کلاسی واسه تافل. اونوقت برای زبانت خیلی وقت بذار. بعدش که نمره ی امتحانتو گرفتی واسه تافل می تونی به این فکر کنی که کجا و چه کشوری می خوای بری. مرحله به مرحله.
اروپا بعضی کشوراش رایگانه و حدود 700 یورو در ساله فقط اما ماهی 700 یورو درمیاد واسه زندگی اگه اشتباه نکنم. اینا رو توی اپلای ابرود می ری می تونی توی تاپیک مربوط بهش پیدا کنی و بخونی توی وقتای ازادت.
موفق باشی.

من دو تا مشکل دارم که توی همدردی در موردشون حرف نزدم . اصلا خودم خجالت می کشم بگم .
هم خیلی مسخره هستند هم اینکه کسی مثله من نباید روی این چیزها حساس باشه .می خوام اصلا به خودم بگم نه من این احساس ها رو ندارم . اما چکار کنم دیگه اینم مشکلا ی منه .

1 وقتی در مورد رفتار های بدشون دیگران برام می گند اعصابم داغون می شه . انگار مثلا اگه اون ها ظلمی کردند در حق من بوده . در حالی که اصلا موضوع به من مربوط نمی شه .

مثلا با پسرای فامیلمون رفته بودیم باغ یکی از اقوامم خارج شهر .یکی از اون هام که بام صمیمی بود در مورد چگونگی مخ زدن یکی از دخترای فامیل و رابطه جنسی باهاش و ... برام حرف زد مثلا می خواست بگه ما هم بلدیم . مثلا فکر می کرد من ته این کارام جلوم کم نیاره .
انقدر اعصابم به هم ریخت که نگو . خواستم همون جا دو تا بزنم زیر گوشش اما هیچ کاری نکردم . کلا اهل دعوا نیستم . با این کارش کلا بیرون رفتنم کوفتم شد . از این اتفاق ها برام زیاد می یفته . هر چی هم به خودم می گم به تو چه فایده ای نداره .
هم توی جمع دوستای محل هم توی جمع فامیل خیلی ها سر بقیه رو کلاه گذاشتن دروغ گفتن تجاوز نامردی و .... رو جزو افتخاراتشون می دونند و مثلا فکر می کنند باید خیلی خوشحال باشم که از این حرفا جلوم می زنند اما اعصابم رو داغون می کنند جمع هم یک طوری هست که نمی تونم بگم از این حرفا نزنند چون حرف دیگه ای بلد نیستند .


2 خیلی به جنس مخالفم بد بین هستم . فکر می کنم هر دختری که سنش از 17 یا 18 سال بیشتر باشه به احتمال 90 در صد با یک پسری ارتباط جنسی داره یا داشته .حداقل اون چیزی که من دارم از جامعه می بینم این طوری هست . به حرف هیچ دختری هم نمی شه اعتماد کرد چون اون کسی که ارتباط داشته بیشتر تاکید داره که دختر پاکی بوده و بکارت هم که شده 200 هزار تومان .

توی دانشگاهم به دختر ها این طوری نگاه می کردم و برای همین نمی خواستم با کسی به قصد ازدواج پیشنهاد دوستی بدم . دلیل اصلی هم که نمی خوام با دختری که این ارتباط ها رو تجربه کرده ازدواج کنم این هست که خودم با اینکه شرایط برام همیشه فراهم بوده و خیلی خیلی هم آسون و بی دردسر می تونستم این روابط جنسی رو تجربه کنم اما این کار رو نکردم .
دلیلشم این بود که با احساسات کسی بازی نکنم و در آینده ارتباطم با زنم بهتر باشه همین طور شرایط اجنماعی دختر در صورت داشتن ارتباط قبل از ازدواج در ایران یا دل بستگی که ممکنه توی این ارتباط بوجود بیاد یا تحقیر زن اگه کارش این باشه و ....

آقا جواد

سلام

در رابطه با درس خوندن برای ارشد خواستم بگم از دروسی که بیشتر دوست دارید شروع کنید و از همون دروس هم بخشهایی رو که دوست دارید رو اول بخونید اینجوری یواش یواش به درس خوندن عادت میکنید کلا هر وقت از یک درس یا از یک بخش خسته شدید درس دیگه یا بخش دیگه رو شروع کنید تا دوباره انرژی و انگیزه پیدا کنید. ضمنا نت برداری یادتون نره که احتمال موفقیت رو چند برابر میکنه.

در رابطه با عصبانیتتون از حرفای اون آقا هر کس دیگه هم باشه عصبانی میشه یه جورایی غیرت آدم جوش میاد خوب با آدمهای درستکارتر برید بیرون ضمنا همون موقع به اون آقا میگفتید که از نظر شما کارش خیلی بد بوده و یک روز تبعاتش رو میبینه.

ولی در رابطه با دیدگاهتون به دخترها خیلی اشتباه میکنید.اصلا اینطور نیست.ما هم توی همین جامعه بودیم تقریبا میشه گفت 10 تا 20 درصد دخترا این مدلی هستن که شما فکر میکنید

با نظرات فکور موافقم.
در مورد اول یکی رفته یه سری کارایی کرده حالا داره پشت سر طرف حرف هم می زنه. در واقع هم به اون خانم یا خانم ها اسیب رسانده هم اینکه مخ شما رو هم خورده و اعصاب شما رو هم خورد کرده. حق دارین ناراحت بشین. به هر حال اگه می تونید دوستان بهتری پیدا کنید یا این وقتا که مفتخر به اعمالشون می شنو شروع به حرفای این مدلی زدن می کنن سعی کنین برین به کارای خودتون برسین.
در مورد دوم. این چیزیه که می تونین بگین به شما ربط نداره! چون هر کی اختیار بدن خودشو دیگه معمولا داره دیگه. پس اینکه کی با کی رابطه داره و خانم ها با اقایون رابطه داشتن به شخص خودشون مربوطه. اونچه که به شما مربوط می شه اینه که روحیات و اخلاق و طرز فکر کسی که می خواین باهاش زندگی کنین باهاتون هماهنگ باشه و بعد از اینکه به هم متعهد شدین دیگه فقط با هم رابطه داشته باشین. همین.
ضمن اینکه اینطورم نیست که همه ی دخترا قبلا رابطه داشته باشن. خیلی هم به این راحتی نیست. ادم باید یکی رو دوست داشته باشه تا بتونه باهاش رابطه این مدلی داشته باشه. بعدش هم تو کشورمون خیلی وقتا دخترا ترجیح می دن که ازدواج کنن. منطقی نیست برن با کسی که دوسش دارن رابطه داشته باشن. کلا اینطوریام نیست که فکر می کنین. پسرا رو نمی دونم.

نقل قول:

---

در مورد دوم. این چیزیه که می تونین بگین به شما ربط نداره! چون هر کی اختیار بدن خودشو دیگه معمولا داره دیگه. پس اینکه کی با کی رابطه داره و خانم ها با اقایون رابطه داشتن به شخص خودشون مربوطه. اونچه که به شما مربوط می شه اینه که روحیات و اخلاق و طرز فکر کسی که می خواین باهاش زندگی کنین باهاتون هماهنگ باشه و بعد از اینکه به هم متعهد شدین دیگه فقط با هم رابطه داشته باشین. همین.
ضمن اینکه اینطورم نیست که همه ی دخترا قبلا رابطه داشته باشن. خیلی هم به این راحتی نیست. ادم باید یکی رو دوست داشته باشه تا بتونه باهاش رابطه این مدلی داشته باشه. بعدش هم تو کشورمون خیلی وقتا دخترا ترجیح می دن که ازدواج کنن. منطقی نیست برن با کسی که دوسش دارن رابطه داشته باشن. کلا اینطوریام نیست که فکر می کنین. پسرا رو نمی دونم

---

حرف های شما کاملا منطقی هست و قبولشون دارم . خودمم صد بار این حرفو به خودم می زنم . اصلا به نظرم بززگ ترین مشکل اخلاقی من همین هست . برای همین هم نمی خواستم این رو اینجا مطرح کنم .

دفعه ی قبلم اگه یادتون باشه به من توصیه کردید که حتما لازم نیست با دختری که خانودام انتخاب کنند ازدواج کنم و می تونم توی محیط کارم یا دانشگاه دختری رو پیدا کنم خواستم این رو بتون بگم اما راستش گفتم نگم بهتره و نگاهی که اعضای همدردی بم می کنند بدتر می شه .

واقعا ببخشید منو قصد توهین به دختر ها رو ندارم که هر چی باشه عموما از ما پسر ها خیلی بهترید. این مشکل منه و می خوام درمانش کنم . اصلا الان هم نمی دونم خوب کردم این رو اینجا گفتم یا نه .

شاید اگه بی پرده حرفم رو بزنم بهتر باشه .

مثلا با خودم می گم اگه توی ایران می خوام زندگی کنم با یک دختری ازدوج کنم که 6 یا 7 سال ازم کوچک تر باشه که خیالم راحت باشه که به احتمال زیاد قبل ازدواج ارتباط با کسی نداشته یا مثلا اگه می خوام از ایران مهاجرت کنم اول چند سالی رو اونجا زندگی کنم و بعدش که ازدواج کردم خیالم راحت باشه که اگه زنم قبل ازدواج با کسی رابطه داشته خوب منم این ارتباط رو داشتم .

البته یک استثنا هم داشت که دوست دختر سابقم بود که اونم وقتی باش رفیق شدم 17 سالش بود و می دونم اهل این چیزا نیست .می دونم در هر دو صورتش هم رفتارم بده و شبیه عقده ای ها می مونه . اما خب چکار کنم نمی تونم طور دیگه ای رفتار کنم . موندم چطوری خودم رو اصلاح کنم .

درسم رو هم قراره از شنیه بخونم . اگه نخواستم از شنبه شروع کنم شما حالم رو بگیرید که به خودم بیام . تحقیق هم کردم با یک ساعت وقتی که من می خوام بذارم بهترین کاری که میتونم بکنم گرفتن بسته آموزش زبان G5 سطح IELTSهست و شنبه می خوام تهیه اش کنم . کلاس و کتاب درست حسابی رو می خوام بذارم بعد کنکور ارشدم .
ازتون هم ممنوم همین که فکر کنم این درس رو برای ارشد دارم می خونم یا دارم زبان می خونم به امید اینکه یک روزی از ایران مهاجرت کنم حالا کی مهم نیست یا برای ارشد یا دکترا یا حتی فقط برای زندگی خیلی انگیزم برای درس خوندن بیستر می شه .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یک چیز دیگه رو هم لازم می دونم بگم . این دو تا مشکلی که گفتم دو تاش بعد از اینکه با دوست دختر سابقم به هم زدم برام بوجود اومده .

نه عزیزم چه توهینی؟ اینجا حرفتو نزنی کجا بگی؟ هر چی که لازمه بگی بگو.
این مهمه که بعد از اینکه از دوست دخترت جدا شدی این احساس برات ایجاد شده اما باید از یکی که روانشناسه بپرسی دلیلشو. من نمی دونم چرا.
به اینی که هستی هم نگو عقده! خیلی از پسرا به این قضیه ی بکارت خیلی اهمیت می دن. نمی فهمم چرا. ولی می دن دیگه.
تو می خوای تافل بخونی یا ایلتس؟ تصمیمتو بگیر. ایلتس می خوای می تونی از vocab for ielts شروع کنی. تافل هم از همون essential words برای تافل می تونی شروع کنی. (البته اگه از لغت بخوای شروع کنی)
ببین حالا فوقش دو نفر رو داشته اونی که باهاش بخوای بعدا ازدواج کنی.... منظورم اینه که ادم نمی تونه هر دقه به ثانیه با یه نفر رابطه داشته باشه که. باید طرفشو دوست داشته باشه. و این دوست داشتن هم که هر روز با یه ادم جدید اتفاق نمی یفته. به این راحتیا نیست. به این چیزا فکر نکن. دخترا مثل پسرا و پسرا هم مثه دخترا همشون دل دارن همشون دارن دنبال اونی می گردن که بتونه همراه زندگیشون باشه. به این چیزا خیلی فکر نکن. الان وقت و فکرتو بذار واسه ارشدت.
موفق باشی.

نقل قول:

---

تو می خوای تافل بخونی یا ایلتس؟ تصمیمتو بگیر. ایلتس می خوای می تونی از vocab for ielts شروع کنی. تافل هم از همون essential words برای تافل می تونی شروع کنی. (البته اگه از لغت بخوای شروع کنی)

---

مینوش ترجیح می دم ایلتس بگیرم . اما راستش چند ماه پیش یکی از دوستام خیلی تعریف بسته های خود آموز جی 5 رو کرده بود و حالا هم که می خوام کلاس نرم گفتم اون رو بگیرم . کلا 3 تا کتاب با 4300 تا جی برگ آماده و بک سی دی صوتی هست که مثلا ادعا دارند با خوندن این سه تا کتاب و مرور روزانه 4300 تا جی برگ می شه توی آزمون ایلتس نمره ی کافی رو آورد . حالا منم توی این 7 ماه این ها رو میخونم تا ببینم بعدش چی می شه .

ضمنا من 4 ساله که کلاس زبان نرفتم . اون موقع اگه یک دو ترم ادامه می دادم می تونستم برای آزمون تافل شرکت کنم .با اینکه فیلم های زبان اصلی زیاد می بینم و برای پیگیری اخبار سیاسی یا در زمینه ی درسی خودم مقالات انگلیسی می خونم اما در کل از لحاظ لغت کم و از لحاط دستور و صحبت کردن خیلی افت کردم . البته مطمئنم خیلی زود می تونم خودم رو به سطح قبلی ام برسونم .

نقل قول:

---

ببین حالا فوقش دو نفر رو داشته اونی که باهاش بخوای بعدا ازدواج کنی.... منظورم اینه که ادم نمی تونه هر دقه به ثانیه با یه نفر رابطه داشته باشه که. باید طرفشو دوست داشته باشه. و این دوست داشتن هم که هر روز با یه ادم جدید اتفاق نمی یفته. به این راحتیا نیست. به این چیزا فکر نکن. دخترا مثل پسرا و پسرا هم مثه دخترا همشون دل دارن همشون دارن دنبال اونی می گردن که بتونه همراه زندگیشون باشه. به این چیزا خیلی فکر نکن. الان وقت و فکرتو بذار واسه ارشدت.

---

خیلی که فکر نمی کنم به این مسائل اما خب عقیده ام رو در این زمینه نمی تونم عوض کنم . البته اگه این طوری هم که می گم ازدواج کنم فکر نکنم اتفاق خاصی بیفته .
امروز همه ی خانوادم رفتند بیرون . فقط من موندم چون گفتم اگه بخوام تا 1 یا 2 شب بیرون باشم فردا خستم و نمی تونم درس بخونم .الانم دارم همه برنامه هام رو می ریزم که از فردا شروع به درس خوندن کنم . می خوام روزی 8 ساعت درس بخونم به جز پنج شنبه و جمعه ها و یک ساعت هم برای زبان تو روز اختصاص بدم .

سلام آقا جواد.
پست ها رو خوندم.
بابت اینکه انسان درست کاری هستید و مثل بقیه فکر نمیکنید بهتون تبریک میگم.:72:
و خوشحالم که انگیزه پیدا کردید و برنامه ریزی کردید.
این اولین گام برای قبولی ارشد:104::104::104:
از فردا هم که دیگه به امید خدا حسابی درس میخونید:303::303:

سلام آقا جواد من همیشه میام سایت همدردی ولی پست شما یه مشکل بزرگم ینی بی انگیزگی واسه ارشدو از بین برد .منم یه شکست عاظفی فوقالعاده سخت داشتم:302::316: و حوصله هیچکاریو نداشتم و 7 ماه دیگه هم کنکور ارشدمه پارسال که قبول نشدم امسال میخوام بخونم ولی حوصلم نمیومد برنامه هامو عمل نمیکردم منم از فردا شنبه روزی 8 ساعت میخونم ولی زبانم خیلی بده حالا روزی دو ساعت واسش میذارم :303:. واقعا ممنونم از شما و و مینوش عزیزم و بقیه مشکل منم داره حل میشه توی درس :72:
بچه ها دعا کنید فردا باز زیر برنامه هام نزنم و به پس فردا نندازم:300:
راستییییییییییییییی اصلا در مورد دخترا درست فکر نکردید شاید 20 درصد دخترا اینجورن که شما تصور میکنین. من خودم کسایی رو میشناسم که عشقشون فقط به شرط دوستی و س ک س حاضر به موندن بود اما اونا با اینکه واسه عشقشون میمردنو میمیرن اما قبول نکردن چون عشق پاکه وهمه میدونن و حتی به دلیل همین پاک نگه داشتن مجبور شدن تاوان سختی بدن و یه چشم اشک و یه چشم خون واسه دلتنگیو جدایی عشقشون . پس آقا جواد دختر خوب زیاده ایشالا شما مشکلتون حل شه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hichkas.a

بچه ها دعا کنید فردا باز زیر برنامه هام نزنم و به پس فردا نندازم:300:

---

عزیزم از همین فردا صبح شروع کن. می تونی امشب به اینکه فردا چی بخونی فکر کنی. اونوقتایی که بی حوصله ای و می خوای ول کنی بری درسو مثلا تلویزیون ببینی و اینا می تونی سر خودتو ریز ریز شیره بمالی! مثلا بگی این یه صفحه رو بخون، این یه مبحثه رو هم بخون و اینا. بعدش راه می یفتی. سختیش توی شروعه که کلی به خودت حرفای خوب بزن و بشین شروع کن گلم. موفق باشین هر دوتون :72: :72: یه گل واسه هر کدومتون!

راستش فکر می کنم حق با شما باشه .

یک مدتی با آدم های بدی آشنا شدم همون ها این تاثیر رو روم گذاشتند . مخصوصا برخی از دوستای دوست دختر سابقم توی اون دو سالی که باش بودم و در موردشون دوست دخترم بام حرف می زد. شایدم خالی می بسته که مثلا من نرم با اون ها رفیق بشم . همین طور یک سالی که بعد از اون با دختر های دیگه ای خواستم آشنا بشم . بعضی هاشون خیلی آدم های پستی بودند .

ذهنیتم نسبت به جامعه خراب شده . بعدش به جای اینکه ذهنیتم رو اصلاح کنم می خوام با یک دختر 17 -18 ساله که هنوز بچست ازدواج کنم . الان که فکر می کنم یا من باید زن دانشجو بگیرم یا اینکه کسی که درسش رو خونده و فارغ التحصیل شده .
دیگم کسی یخواد حرفی بزنه که ذهنیتم رو در مورد جامعه دوباره خراب کنه بش می گم مگه خودت ناموس نداری و خجالت بکش و ... که دیگه از این حرفا جلوی من نزنند . ناراحتم می خواد بشه بشه برام مهم نیست . خیلی نباید توی همدردی هم تایپیک های دیگران رو نگاه کنم . چون برخی از این تایپیک ها هم همون اثر رو می ذاره و باعث می شه ذهنیتم نسبت به جامعه خراب بشه .

سلام

برنامه ی امروزم رو در حدود 70 درصدش رو اجرا کردم . خودم راضی ام از خودم .
توی برنامه ای که برای خودم ریختم از 9 صبح تا 9 شب باید 8 ساعت درسم رو بخونم و از 12 تا 8 صبح هم بخوابم . دایی ام امشب به من وداداشم گفت که باش بریم بیرون بگردیم و رفتیم پارک . فکر نمی کردم انقدر طول بکشه .

نمی دونم چرا این طوری هستم هر دفعه ای که پارک می رم یا می رم سینما و می بینم یک عده ای دارند دختر بازی می کنند حالا شاید هم نامزد باشند نمی دونم اما هر چی که باشه اعصابم داغون می شه ...

از این ناراحت نمی شم که اونا چه کار هایی دارند می کنند بلکه به خودم می گم خاک تو سرت . عرضه نگه داشتن یک دوست دخترم نداری . حالا این همه داری ریاضت می کشی که چی بشه ؟ می خوای چی رو به خودت ثابت کنی ؟ یا به خودم می گم اوه اون دختره رو ببین که کسی طرفش نیست . نیم ساعت هم هست که فلان جا نشسته برو بش شماره بده ؟ یعنی کلا به هم می ریزم . یا مثلا سوار بازی های پارک می شم به خودم می گم خب نظرت در مورد اون دختره چیه که باش دوست بشی دختر خوشگلیه و ....

تصمیم گرفتم تا زمانی که می خوام دوست دختر نداشته باشم یا ازدواج نکنم علاوه بر اینکه با آدم های بی خود نگردم پارک و سینما و .... هم نرم . چون تاثیر منفی این جاها بیشتر از تاثیر مثبتش هست . اگه یکی دو سال پارک و سینما و ... نرم اتفاقی برام نمی یفته .

این پیج هم اگه ممکنه باز باشه تا 7 ماهه دیگه اگه حوصله ی درس خوندن رو نداشتم مزاحمتون بشم .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یک حرف های دیگه ای هم می خوام بزنم .

اول ابنکه توی پستی که دیشب نوشتم خیلی بد حرف زدم . حق نداشتم به کسی بگم پست یا آدم بد چون اون طوری که من الان رفتار نمی کنم می خواند رفتار بکنند . به من چه . اما خب اون موقع جو گیر شدم این حرفو زدم .

ضمنا داشتن رفتار های خاص در قبال خانواده خیلی بم کمک کرده و الان به جای اینکه تحقیرم کنند منو تحسینم می کنند . اصلا انقدر بم چسبیده که حتی مساله ای ندارم همیشه و در زندگی آیندم هم همین طوری رفتار کنم .

سلام

درسام رو دارم می خونم حدودا ۸۰ درصد برنامه ام رو دارم اجرا می کنم . توی این مدت یک مسافرت چهار روزه هم رفتم .
اما از خودم راضی نیستم . درسته مثلا دارم توی مسیر درست قدم بر می دارم اما مسیر خیلی سخته و از ادامش می ترسم .............. اما جرات این رو هم ندارم که خودم رو از زندگی خلاص کنم و مجبورم به راهم ادامه بدم ...

یعنی چه بلایی سرم می یاد ؟ آیا آخر یک روزی گیر بچه های حزب الهی و اطلاعات ایران می یفتم و منو می کشند.. یا اگه زنده بمونم و با یه دختر معمولی ازدواج کنم و بفهمه من چه عقایدی دارم چکار می کنه ..و می تونه چقدر برای من و اون دختر تلخ باشه ....اصلا یک زنی که مثله من فکر کنه می تونه قابل اعتماد باشه ...

اصلا این رفتار های من درسته . حالا دیگه تا بچه دوم راهنمایی اش هم یه پارتنر داره . .من که اگه یکی بم بگه این کارها درسته یا غلط نمی دونم بش بگم درسته یا غلط و بیشتر فکر می کنم اگه یک حدودی رعایت بشه مشکلی نداره چرا دارم الکی سر هیچ و پوچ خودم رو اذیت می کنم .

از زندگی ماشنی و زندگی که توش عشق نباشه خسته شدم . از زندگی توی خانواده و جامعه ای که منو نمی خواد و به لطف اینکه توش به صورت خودم نقاب زدم و یک کسه دیگه ای شدم منو پذیرفتند خسته شدم .

برام مهم نیست فریبا نامزد داره ازدواج کرده و ... می خوام باش درد دل کنم . می خوام توی بغلش گریه کنم . تف به این زندگی که هر چی توش بیشتر می فهمی هر چی می خوای بیشتر آدم درستی باشی و هر چی می خوای آدم تر باشی زتگی برات سخت تر می شه ...واقعا به آدم های ابله و بی وجدان حسودیم می شه ..

ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم . خواستم با یکی درد دل کنم . مشکلی نیست یواش یواش باید برم درسام رو بخونم .

kasi nemikhad javabe man ro bede .age kasi chizi be zehnesh nemirese pas alaki daram in page ro edame midam .
Meinoush shoma ham dg harfi nadari k bem begi ?

bebakhshid fingilisi neveshtam akhe ba mobilam to internet umadam va enghadr be zabane shirine farsi alaghe daram k hata roye gushim nasbesh ham nakardam ;)

از اینکه داری درساتو می خونی خوشحالم عزیز جان.
:72:

az modirane hamdardi mikham in page ro ghofl konand . Bye

کاری که الان باید بکنی فقط درس خوندنه. به اینکه اینده چی می شه و نمی دونم با کی ازدواج کنی و ده سال دیگه چی می شه فکر نکن. چون فقط تمرکز و شفافیت ذهنتو می گیره. دونه دونه کاراتو بکن بدون اینکه به هیچ چیز دیگه ای فکر کنی. هر کاری وقتی داره. ازدواج به وقتش اما الان فقط تمرکزتو برای درس بذار. موفق باشی.

yek balayi badaz zohr saram umade k kheyli halam ro gereft

Khastam kami az fazaye hardam ro az yek drive toye drive dg berizam ke baes shod drive aslim format beshe .
Alan hameye ketabam va mostanadam va filmhaye laptabam pak shode .dar hodude 100G
Bishtar az inke unha ro baraye khodam mikhastam be fekre in budam k zanam ro ba aghayedam ashna konam ,hala chekar konam

عزیز فرمت کردی واقعا؟ شاید قابل بازیافت باشه.
اخه این همسر اینده ات واقعا معلومه که کی هست یا هنوز نمی دونی و انقدر داری خودتو به خاطرش ازار می دی؟
سنت حدود 22 یا 23 بود. زوده برای اینهمه ازار دادن خودت. دونه دونه کاراتو بکن و به سرانجام برسون. واسه هیچی عجله نکن. الان تمرکزتو بذار سر زبان خوندن و ارشد خوندن. این دو تا کارو که انجام دادی یا برای ادامه تحصیل می ری یا اینکه همینجا ارشد می خونی. به خودت یعنی به فکرت بی دلیل فشار نیار. چون فقط باعث می شه تمرکزت و انرژیت هدر بره. دونه دونه که کاراتو بکنی پله پله پیشرفت می کنی و در اثر موفقیتی که در هر مرحله از کارات به دست میاری می تونی اهداف بهتری رو تنظیم کنی واسه خودت. مثلا اول باید مدرک تافل یا ایلتس داشته باشی که بتونی برای ادامه تحصیل اقدام کنی. اینکه هی مثلا می گم اینکه هی قبل از اینکه مدرک زبان داشته باشی راجع به زندگی کردن و اب و هوای بد فلان کشور سردسیرو اینا فکر کنی می شه انرژی تلف کردن. الانم همینه. تو اول کارای اولویت دارتو مثله درس خوندن بکن بعدش به وقتش به همسر اینده ات رسیدی تازه کم کم می تونین با عقاید هم اشنا بشین. الان دلیلی نداره خودتو با این فکرا ناراحت کنی گلم. دونه دونه. پله پله کاراتو بکن و به نتیجه برسون. همه رو باهم نمی شه انجام داد. اصلا به همش با هم نمی شه فکر کرد. می شه اعصاب خوردی. ذهنتو متمرکز کن روی کاری که می خوای. گفتی ارشد می خوای بدی پس همونو بخون. به هیچی دیگه هم فکر نکن.

آره فرمت شده دیگه کاریش نمی شه کرد . اون ها رو در عرض ۴ یا ۵ سال جمع کرده بودم .
کتابام حدود ۴۵ تا بود که اگه بخوام دانلودشون کنم ۳ یا ۴ ساعت بیشتر وقتم رو نمی گیره . بی خیاله مستند ها و فیلم ها و آهنگ هام هم می شم. آهنگ رو هم از داداشم می گیرم .
بدشانسی من از اونجا بود که backup هم از اطلاعاتم گرفته بودم که اون هم در درایو اصلی ام بود .
فیلم ها و مستند هام رو هم کاری نداره دیگه به جای اینکه دانلود کنم بعدا اینترنتی می خرم .

من اگه بخوام توی ایران ازدواج کنم بیشتر می خوام بعد ازدواج عقاید زنم رو عوض کنم و باش زندگی کنم نه اینکه بخوام قبل ازدواج اون رو با عقاید خودم آشنا کنم .چون طبق آمار موسسه گالوپ در سال ۲۰۰۸ فقط افرادی با عقاید من ۱.۱ درصد جمعیت ایران رو داشتند و فکر نکنم ما الان بیشتر از ۳ درصد جامعه باشیم و اگه درصد همفکرای من در یک خانواده مذهبی رو مد نظر بگیرید که نباید بیشتر از ۲ درصد باشه . پس از همین الان باید خودم رو برای تغییر عقیده یک آدم در گذر زمان و در مراحل مختلف و برنامه ریزی شده آماده کنم و فکر می کنم تا حدودی آمادگی اش رو داشته باشم .

منم مشکلی شبیه این دارم
حس تنهایی شدیدی تو وجودم ایجاد شده
و خستگی
و نامیدی از آدما . جلوی هیچکس با صدای بلند نمب تونی فکر کنی
ماشالا ما ایرانیها هم انقدر قضاونی هستیم که حد نداره....

Nemidunam dar hamdardi taze varedi ya inke nakhasti ba karbariye aslit biyay ama har kodum k hast azat mamnunam k
bam hamdardi mikoni .
Harfat ro k khundam yade ahange jadide Googoosh to manoto oftadam k kheyli dusesh daram.....

Ye hafaee hamishe hast k az darde toye sinast mese faryade nasli k por az eshgho por az kinast por az nagofteyayi k ...

Hatman jomude farhangiye ma iraniha kheyli omghi tar az mozuati mesle saltanat ya mazhab ya etehade anha dar velayate faghih hast .hata man va shoma ham ta hodudi az in farhang tasir gerefteim
yeki az dalayeli k man fekr nakonam betunam keshvare digei zendegi konam hamin hast .
Bishtare roshanfekraye ma khodeshun ham in moshkelat ro darand

Moteasefane man tuye eslahe khodamam mundam che berese bekham baraye jameam harfi dashte basham

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

با سلام
طبق قوانین تایپ غیر فارسی(انگلیسی)ممنوع است،و چنین ارسالهای حذف میشوند.

در ارسال بعدی خود متن فارسی پست اول را برای ما قرار دهید تا متن فارسی را جایگزین کنیم در غیر اینصورت ،این تاپیک حذف خواهد شد

جهت تبدیل متن فنگلیسی به فارسی به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.hamdardi.net/thread-1350-post-12039.html#pid12039

---

سلام
23 سالت هستو از کار دست کشیدی؟:163:

خیلیا اصلا زندگیو ازهمین سن شورو میکنن
خیلی جوونی
شاید یه دلیل دلسردیتم این باشه که دورو برت ادمای خوشحالو خوشبخت کم میینی اگه اینطوره مدتی رابطه تو باشون محدود کن به خودت برس ورزش کن
ورزش کن ورزش کن
بیشتر رو اهدافت متمرکز شو تا برا رسیدن بشون شورو شوق بگیری

من این کارا رو کردم نتیجه داد مهمترینشون برا شروع کار دوری از افراد بدبین وانرزی منفیه بعد هم ورزشوبقیه کارا..
اما ادم اگه خودشو بسازه و محکم شه حتی این افراد هم دیگه تاثیر نمیذارن
منتظر خبرای خوب از حال خوشت هستیم