-
از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام خدمت دوستان محترم و عزیز
متنم طولانیه.ازتون عذر میخوام.اما به کمک شما نیاز دارم.
من و همسرم 24 و 28 ساله هستیم.من فوق لیسانس و ایشون فوق دیپلم هستن.به مدت 4 ساله که ازدواج کردیم.
ازدواجمون کاملا سنتی بود.همسرم اختلاف عقیدتی و مذهبی زیادی با خانوادش داره..طوری که مثلا اونا مخالف حجاب و نمازن اما همسرم معتقده.
به خاطر همین موضوع اکثر اوقات با خانوادش قهره ودرگیری داره.اصلا دوستش ندارن و حتی وقتی مریض بود و در بیمارستان بود هیچکدوم از خواهراش نیومدن بهش سر بزنن.مواقعی هم که باهم هستن مدام در حال تیکه انداختن به هم و ..هستن.خوب البته روابط همسرم با خانوادش هیچ ربطی به من نداره.
اینو فقط گفتم تا شناختتون از همسرم کامل بشه.پدر همسرم یه مرد شراب خوار و بسیار خسیس و بد دهنه.برای عروسی من و همسرم قرونی کمک نکرد با اینکه همسرم تک پسر بود.(فوق العاده هم پولداره).حتی اگر پولی به همسرم قرض بده سر دو روز به همسرم خیلی جدی میگه چی شد پول من !؟
پدر شوهر و مادر شوهرم مدام در حال کتک کاری بودن و هستن.
همسرم در واقع برای فرار از محیط متشنج خانواده تن به ازدواج داد.از طرفی خود من هم به علت اخلاق تند پدرم و برای فرار از اعصاب خوردی های خونه تن به ازدواج دادم.اما از چاله به چاه افتادم.
مشکل اصلی من و همسرم که واقعا من رو کلافه و خسته کرده (قرصهای قوی ارامبخش میخورم..تحت نظز متخصص قلب و مغز و اعصاب هستم) برمیگرده به دو سال پیش که همسرم از کار اخراج شد.
کلا همسرم هر جایی برای کار میره 5 ماه بیتشر دووم نمیاره و با دعوا و مرافه یا اخراجش میکنن یا خودش میاد بیرون.
وقتی همسرم از کار اخراج شد تصمیم گرفت خودش برای خودش کار کنه.و چون پس اندازی نداشت خونه رو کرد دفتر کارش.با همه چی سعی کردم بسازم..خونه 50 متری شده مثل شرکت..همه جا پره سی دی و پرینتر و قاب سی دی و...
تا یکمی صدای تی وی بلند میشه داد میزنه کمش کن...
مدام در مسائل خونه دخالت میکنه..چرا لیوانا رو وایتکس نزدی؟
چرا دستشویی رو جوهر نمک نریختی؟
چرا جاروبرقی نمیزنی؟
چرا اشغالا بو میده؟
چرا تلفنی حرف زدی؟
چرا فلان حرف رو پای تلفن به فلانی گفتی؟
چرا گلدونو اینجا میذاری؟
خلاصه یه ذره بین دستشه و کارای منو کنترل میکنه.
از طرفی نه میذاره من برم سرکار و نه میذاره درس بخونم.(میگه دوست ندارم زنم بره سرکار یا درس بخونه)
خانواده همسرم هم مدام سوهان روح من هستن و حتی خواهرش بارها به من میگه چرا جدا نمیشی..برادر من اخلاق بدی داره.
من همسرم رو دوست دارم.از طرفی به هیچ وجه موقیعت طلاق ندارم.چون پدرم گفته اگر تو خیابون هم موندی حق نداری بیای خونه من.
پیش مشاورای خوبی هم رفتیم.یکیش که گفت درست میشه اما تو نابود میشی و یکی دیگه گفت امروز جدا بشی بهتر از فرداست.
اخلاق بد دیگه همسرم قهرهای طولانی مدتشه.بعضی اوقات تا یه هفته هم قهر میکنه و این منو نابود میکنه.(مادرش هم همینوطوره و با افتخار میگه من در فامیل در قهر کردن با همسرم رکورد دار هستم ! )
کاری که هم همسر من و هم خواهراش با همسراشون انجام میدن.
از اون طرف وقتی همسرم قهر میکنه من بیمار میشم...حالت تهوعهای مکرر..سوزش معده..تپش قلب...حتی ممکنه تا 5 روز هم چیزی نتونم بخورم.
سر کوچیکترین موضوع قهر میکنه ..مثلا چرا چایی ریخته تو نعلبکی !
من واقعا مستاصل شدم.خیلی تنهام و خیلی درمونده ام.نمیدونم چیکار کنم...
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
دوستان..زندگی من در شرف پاشیدنه..خواهش میکنم کمکم کنید.
این تالار اخرین دلخوشی و امید منه....
ایراد تاپیک من چیه که کسی جواب نمیده؟
توروخدا به عزت و شرف این ماه کمکم کنید
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام عزیزم خوش اومدی به همدردی
از خواندن تاپیکت متاسف شدم .اما نگران نباش به امید خدا مشکلت حل میشه .
عزیزم دلیل عصبانیت و پرخاشگری همسرت چیه؟ هیچ وقت پیش یک مشاور یا متخصص مغز و اعصاب نرفتید؟منظورم اینه که برای درمان .
شرایط و وضعیت خانواده همسرت و مسائل مربوط به کار و ... خیلی درگیرش کرده و روی اخلاق و رفتار همسرت تاثیر گذار بوده .
عزیزم شما به عنوان یک زن هم برای حال خودت و هم برای اصلاح رفتارای همسرت باید به همسرت کمک کنی .هیچ وقت طوری رفتار نکن که احساس کنه میخوای تنهاش بزاری یا از زندگیت خسته ای .چون مطمئنا تو این وضعیتی که داره بیشتر اذیت میشه .
بهتره دل داریش بدی و بهش این اطمینان رو بدی که در کنارش هستی.
لازم نیست اصلا به طلاق فکر کنی .خوب زندگی همینه .هرکسی یک جور درگیر مشکلاتش هست .باید برای آروم کردن زندگیت تلاش کنی .
نمیشه شما در کنار همسرت توی خونه خودتون کار کنید ؟ دفترشون مربوط به چه کارایی هست؟
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام آلاله عزیز
با توجه به اینکه هر دوی شما بخاطر فرار از محیط پر تنش خانواده هاتون با هم ازدواج کردین (که البته این نوع ازدواج خالی از ایراد نیست) با یکسری از استرس ها و تحمل پایین وارد زندگی مشترک شدین که سر کوچکترین ناراحتی از کوره در میرین و اینطور که پیداست همسر شما بیشتر این واکنش رو نشان میده
آلاله عزیز بهتر میدونم که زیاد به رفتارهای همسرت حساسیت نشون ندی اینکه سر یه چای ریختن در نعلبکی شوهرت قهر میکنه و شما دچار تپش قلب میشید!! یه جورایی هر دو دچار افراط هستید
در مقابل بهونه هاش شما جبهه نگیر بلکه سعی کن با روی خوش و لودگی (بخصوص در مورد همین مسائل پیش پا افتاده ) قضیه رو تموم کنی اگه بخوای هر دو عصبی بشید کاری از پیش نمی بری
البته نه اینکه وقتی از دست حرفاش ناراحت میشی همه رو بریزی درون خودت که این اصلا خوب نیست وبلاخره یه روزی یه جایی خشمت فوران میکنه بلکه باهاش صحبت کن نظر خودت رو بگو
من فکر میکنم همسرت چون میدونه شما از قهر اون فوق العاده ناراحت میشی همیشه از این حربه استفاده میکنه
عزیزم شما حساسیتت رو نسبت به این موضوع کم کن
به نظرم شما وابستگی زیادی به همسرت داری و در آخر همیشه این نظر همسرت هست که ترجیح داده میشه به نظر شما بخاطر همین از تمام کارهای خونه و چیرهای دیگه ایراد میگیره و از شما میخواد در نظرش همه چی کمال و تمام باشی!
مشکلات و درگیری های خانواده شوهر و بعدش عوض کردن های مکرر شغلش همه اینها نشون میده شوهرت به جایی رسیده که دوست داره فقط حرف حرف خودش باشه و کمی هم حساس شده نسبت به این قضیه!
شما با روی خوش و با آرامش با شوهرت برخورد کن و تا اونجائی که میتونی همیشه خونه رو مرتب و تمیز نگه دار ولی در عین حال استقلال خودت رو حفظ کن و به خودت بها بده نذار با کوچکترین بی توجهی و قهر شوهر اینطور شما از درون خورد بشی! مطمئن باش همونطور که شما بهش علاقه داری ایشان هم همین حس رو دارن پس نگران چیزی نباش خانومی فقط باید رفتارها درست بشه تا بتونی خوب مدیریت کنی و تنش ها رو کم کنی
در حرف ساده هست ولی در عمل مشکل پس با تلاش میتونی زندگی خوبی داشته باشی دوست عزیز.
در ضمن بهتره در این مدت روابط خودت رو با خانواده خودت هم بهتر کنی اولش سخته ولی ممکن هست بلاخره هیچ پدر و مادری بد فرزندشون رو نمیخوان شمات هم اینطوری احساس امنیت بیشتری میکنی:72:
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
با سلام
سپاسگزارم از لطف همه شما.ممنون
تمنای عزیز
همه فامیل و همه اعضای خانواده همسر من میدونن که همسرم آدم عصبی هستش.حتی مادرش بارها به من گفته تو چطور با این دیوانه زندگی میکنی ؟!(البته من جواب این توهین ها رو دادم و من اعتقاد ندارم که همسرم دیوانه است).
خانوادش پشت سرش این حرفها رو میزنن ولی جلوی روش مدام میگن تو حیف شدی با آلاله ازدواج کردی !
بگذریم.خانواده همسرم همیشه جلو رویش تاییدش میکنن حتی اگر غلط ترین حرف رو بزنه ولی پشت سر (جلوی من ) میگن عجب بچه خل و چلی داریم ها !
به خاطر همین همسرم همیشه میگه ببین همه اعضای خانوادم منو تایید میکنن جز تو ! در مورد مراجعه به روانپزشک اصلا هیچ رقمه راضی نیست.حتی بهش گفتم بیا بریم و مشکل من رو بگیم.(اصلا به روش تا حالا نیاوردم که تو باید درمان بشی).
در مورد کار کردن من هم باید بگم متاسفانه همسرم از اون تیپ مردهاست که تا ببینه پولی دست من میاد سریع تنبل میشه و دیگه کار نمیکنه.
دفتر کار همسرم مربوط به ساخت نرم افزارهای اموزشیه.خودش تولید میکنه و بسته بندی هم میکنه و میفرسته به مرکز پخش.انصافا میتونم بگم همسرم یکی از بزرگترین هکرهاست و در زمینه کامپیوتر کسی رو دستش نیست.اما نمیدونم با این همه مهارت چرا تو کار تیمی موفق نیست.
و از جمع دوری میکنه.
///////////////////////
سارا جان.از تو هم ممنونم
شاید منظورم رو بد رسوندم.نه اینکه سر ریخت چایی من دچار تپش قلب بشم.وقتی من در کارهای منزل کوچکترین خللی وارد کنم و کم کاری از من ببینه با من قهر میکنه...غذا نمیخوره..جای خوابش رو عوض میکنه....زنگ میزنه جلوی من قربون صدقه مادر و خواهراش میره(من با اصل این قضیه مشکلی ندارم..اما وقتی میدونم و خودش هم میگه هدفش ناراحت کردن من بود ناراحت میشم)
همسرم واقعا کودکی سختی داشته.از اینکه پدرش با کتک یه بچه 10 ساله رو تو زمستون میبرده سرکار..برای من تعریف میکنه که من همیشه دستام زخم و زیلی بوده و همیشه دلم میخواسته کارتون نگاه کنم اما بابام نمیذاشته.
من با خانوادم مشکلی ندارم.اتفاقا خیلی هم دوستشون دارم و اونا هم همینطور.دوستم دارن.اما پدرم یه ادم بسیار مستبده و از اوناست که عقیده داره دختر با لباس سفید میره و با لباس سفید برمیگرده !
/////////////
امروز همسرم بهم پیشنهاد جدایی داد.بهم گفت که خیلی دوستم داره و براش این جدایی واقعا سخته.اما میگه ما دو تا زبون همو نمیفهمیم.نمیدونم باید چیکار کنم...
باید منم بگم باشه..جدا شیم؟
یا بهش بگم نه؟
میشه خواهش کنم دوستای دیگه هم کمکم کنن.....من واقعا اوضاع بدی دارم.
ممکنه بهارشادی عزیز هم کمکم کنه/؟
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
آلاله عزیز سلام
میدونم در شرایط سختی هستی و حالت را درک میکنم
کمی حوصله کن تا کارشناسان کمکت کنن
دوست عزیز هر مشکلی یه راه حلی داره نگران نباش حل میشه
من تاپیکتو تو تاپیک های نیازمند کارشناس گذاشتم
امیدوارم کارشناسان راهکار و مشاوره برات ارسال نمایند
موفق باشی دوست عزیز
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام خانوم.
من اعتقاد دارم وقتی مرد پیشنهاد جدایی داد زن نباید به دست و پا بیفته چون بعد مدتی این مساله یک سلاح توی دست مرد می افته.بگو که یک سری مسایل ناراحتت می کنه و دوست داری مشکلاتت حل بشه .اگر بخواهد طلاقت بده تمام حق و حقوقت رو می خوای و اصلا باهاشون جدل نکن با ملاطفت صحبت کن عزیزم.
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام عزیزم
معلومه همسرت کم اورده.موقعی که قهری در میان نیست پیشنهاد بده بشینید راجع به مشکلاتون با آرامش صحبت کنید.عزیزم تو هم یکم بیشتر رو خودت زوم کن یعنی خودت هیچ ایرادی نداری مقصر فقط همسرته؟
چی شده که همسرت به جایی می رسه می گه خانوادش قبولش دارن ولی تو نه؟.
اگه نمی تونید صحبت کنید حرفاتونو بیارید رو کاغذ.
هر دوی شما نا امیدید.یکیتون باید یه انگیزه بدید.اون یه نفر تو باش:46:
یعنی از همون روزای اول این طور بود؟؟چی شد که به اینجا رسیدید
رو سوالام فکر کن.اگه اون بدقلقی می کنه سعی کن فعلا رفتارای اشتباه خودتو اصلاح کنی.
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی.
اگه واقعا زندگیت رو دوست داری فعلا فکر طلاق رو بریز دور..اینکه دیگران درباره همسرت چی میگن هم بریز دور.فقط بگو دوست نداری درباره همسرت اینجوری بگن.
الان مشکل شما و همسرت دو تا مورده.
اینکه تو کارای خونه دخالت میکنه و اینکه قهر می کنه.
عزیزم دلیل مشکل اولیت اینه که شوهرت همیشه تو خونه است..اینطوری ساعتهایی که پیش همین زیاده و خواه ناخواه ممکنه بینتون بحث پیش بیاد و اصولا این خصلت مرداس که تو مسائل خونه داری دخالت می کنن و ایراد میگیرن حالا یکی بیشتر یکی کمتر..واسه همین بعد بازنشستگی مردا زنها عزا میگیرن که چه کنن؟
میدونم شرایط سختیه اما فعلا تحمل کن تا شوهرت بتونه یه مکانی رو برای کارش بگیره..تو این مدت هم محدودیت رو تبدیل کن به فرصت..مثلا الان که همسرت نمیذاره بری بیرون کار کنی تو کاراش کمکش کن مثلا تو قسمت بسته بندی.
و با هم صحبت کنید..حد و حدود وظایفتونو مشخص کنید.مثلا بگو دوست داری مدیریت خونه با تو باشه.البته اون بطور کامل کنار نمیکشه اما تو هم کمی با دلش راه بیا..بعضی وقتا هم نشنیده بگیر..ما خودمونم گاهی که خسته میشیم به خیلی چیزا گیر میدیم..تو سر خودتو به یه کاری گرم کن.
کم کم هم تو کارای خونه مشارکتش بده..البته کم کم..تا بفهمه کار خونه راحت نیست و نباید ایراد بگیره.
البته زمانی که همسرت بتونه جایی رو برای کارش پیدا کنه مشکلاتتون کمتر میشه.
در مورد قهر هم فقط حساس نشو..وقتی ناراحتت میکنه ناراحتیاتو تو یه برگه بنویس و خودتو تخلیه کن..گریه کن و ..و بعد روی نوشته هات خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم و بعد بسوزونشون.
تو باید محیط خونه رو شاد کنی و اززندگیت لذت ببری..کم کم شادی تو و انرژی مثبت تو روی زندگی مشترکتون اثر مثبت میذاره..رو در و دیوارای خونه جملات مثبت بنویس.
یه جعبه درست کن و هر وقت هر کدومتون حرفی ناراححتی یا تشکری داشت بنویسه و بندازه توش.بعد با هم بخونید.
علاقمندیای همسرتو پیدا کن و استفاده کن..مثلا اهنگ مورد علاقشو بذار و ...
فکر کن این یه طرح اجباریه تا همسرتو خوب بشناسی و خودتم قوی بشی.
موفق باشی
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام
از ویدا جان ممنونم.متشکرم.امیدوارم بتونم با کمک شما عزیزان نتیجه بگیرم
از شما هم سلاله جان برای وقتی که گذاشتی ممنونم
رایحه جان
من هم مثل شما معتقدم که منم ایراد دارم.البته در این 4 سال زندگی خیلی خیلی روی خودم کار کردم و کلا خیلی از نقصهام رو برطرف کردم.عصبی بودم...پرخاشگر بودم...اصلا کاملا عوض شدم.
همسرم حساس شده....خودش هم اینو میگه...اما در نهایت میگه اونی که منو حساس کرده تو بودی.راستش همسرم بیش از حد بهداشت رو رعایت میکنه.همسرم و مادرش وسواس دارن.البته مال همسرم شدید نیست.اما مادر همسرم هر هفته فرشهای 12 متری رو میبره بالا پشت بوم و تنهایی میشوره !
همیشه هم میگن رضا به مادرش رفته.
بگذریم...زمانایی که همسرم سرکار بود خیلی گیر نمیداد.اما الان میاد تو اشپزخونه.وای به روزی که مثلا یکمی خونابه گوشت چرخکرده داخلش مونده باشه !
من باید گوشت چرخکرده رو چندین بار بشورم و آب بکشم.اونم جلوی چشمای همسرم.مثلا اگر من یه روز یادم بره اشغالا رو ببرم دم در بذارم اون روز مصیبت میشه !
بهش میگم یادم رفت.منم انسانم.ممکنه کاری رو فراموش کنم.اما اون میگه نباید فراموش کنی و حق نداری فراموش کنی.
رایحه جان ..گفتم که.خانواده همسرم دو رو هستن...حتی جلوی کسانی که همسرم باهاشون رو دروایسی داره میگن رضا روانیه...اما جلوش میگن..به به ! ما پسر به ارومی رضا ندیدیم.من نمیتونم و نمیخوام مثل خانواده همسرم دو رو باشم.این مصداق خیانته
بهار زندگی عزیز
از تو هم ممنون
متاسفانه در منزل ماندن همسرم ( با اینکه در آمدش به نسبت زمانی که کارمند بود خوبه) شده آفت زندگی ما.من به همسرم کمک میکنم..زیاد.مثلا تمام کارهای ترجمه اش به عهده منه.یه زمانایی یه کتاب 500 صفحه ای رو براش ترجمه میکنم.
از توصیه هات ممنونم و حتما حتما به کار میگیرمشون
از همه شما دلسوزان ممنونم.
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام آلاله جان
شما خوب میدونی که عزیزم همسرت خلقش تنگه و از طرفی بسیار عصبیه. پس تو مایه آرامشش باش. سعی کن
همسرت تایید کنی. مردها خیلی نیاز دارن به تایید شدن از طرف همسرانشون! پس به جای اینکه بری بگی خانوادش
نظر واقعیشون چیه ، تو فقط تاییدش کن و حمایتش!
مرده ، وسط دعوا یک حرفی زده! جدی نگیر! التماس و محبت غیر طبیعی هم نکن! فقط آرامشت رو حفظ کن و از
موقعیت های تنش زا به شدت پرهیز کن گلم.
کدوم مردی رو دیدی که تو امور خونه نظر نده؟ مثلا پدر من موقع افطار میز رو که میچینم و با یک شکل زیبا طراحیش می
کنم هر چی من میذارم یکم جابجاش می کنه و میگه حالا شد :311: :311: اوایل حرص میخوردم از این کارش و حتی
نوجوان که بودم گریه می کردم :) اما فقط کافیه کار به کارشون نداشته باشی و تاییدشون کنی که برن و بعد کار
خودت رو بکنی! امتحان کن جواب میده. فقط نیاز به تاییده که باعث میشه دخالت کنن. پس این نیازش و تامین کن و
چشم بگو و بگذار نظرشو بده بعد که رفت کار خودت رو بکن. باور کن آرامشت از دکور خونه مهمتره مگه نه؟ ;)
سعی کن چون خلقش تنگه از غذاهای آرامش بخش نظیر ماست و سبزیهای مثل ریحان و نعنا و غذاهایی بدون فلفل
و بدون ادویه زیاد استفاده کنی و چون تند مزاجه از نوشیندهایی مثل گل گاو زبون و عرق بیدمشک و خاک شیر که
واقعا مایه آامش اعصابن زیاد استفاده کنی. اگر خودت زود عصبانی میشی روی خودت کار کن چون واقعا این زنه که به
مرد آرامش و محبت میده و مرد به شدت تاثیر پذیره و روش اثر بسیار شگرفی میذاره.
موزیک های ملایم و فضاهای رمانتیک در کنار حمایت و تایید مرد و نوع تغذیش بسیار بهش کمک می کنه! البته محبت
رو به قاعده و تعاملی انجام بده نه زیاد و بیش از حد! یعنی وقتی محبتی می کنی فضا رو باز بذار که اونم محبت کنه!
برای مثال براش چای که می بری بهش لبخند بزن و با آرامش کمی نگاهش کن و بعد برو بیرون و به خودت هم برس!
اینجا فضا رو باز گذاشتی که بیاد و اونم شروع به ابراز احساسات کنه چون به قاعده محبت کردی و از دسترسش خارج
شدی!
از کنایه زدن ، تیکه انداختن ، کلی گویی کردی ، به در گفتن تا دیوار بشنوه و نق نق و غر غر بپرهیز! همیشه اگر
مسئله ای هم ناراحتت کرده بگذار زمان مناسب برسه و بعد در آرامش به شکلی مناسب رفتار رو مورد انتقاد قرار بده
نه خود شخص رو! این خیلی مهمه!
اگر هم ناراحته یا خستست کاری به کارش نداشته باش و نگو چته! تو فقط فضا رو آرام و اعتمادش رو جلب کن خودش
اگه لازم لاشه میاد میگه که چشه!
کاری کن که بدون تو نتونه زندگی کنه. همیشه همه چیز رو منظم نگه دار! خود نظم کلا باعث آرامش میشه. یکی از
دلایل دیگه پرخاشگریش نشستن زیاد پای کامپیوتره.
کار زیاد با کامپیوتر و نگاه کردن زیاد به مانیتور به شدت روی اعصاب تاثیر میذاره و آدم رو جمع گریز ، پرخاشگر ، عصبی
و افسرده می کنه که متاسفانه ایشون همینطوری به دلیل شرایط سختش که لقش تنگ هست و این شرایط هم که
براش مزید بر علت شده. چون تجربه کردم میدونم که خیلی مخربه کار بیش از 8 ساعت پای کامپیوتر!
پس سعی کنین بیش از 8 ساعت پای سیستم نشینه و اگر هم خواست بشینه مداوم نباشه و بهش ورزش و
استراحت بدین که اذیت نشه. مطلب برای این قضیه توی نت زیاد هست!
در خونه از رنگ های آرامش بخشی نظیر آبی و سبز استفاده کنین و از لباس های آرامش بخش هم زیاد استفاده
کنین. سعی کنید از ایجاد بحث و تنش دوری کنید.
اگر میتونین بخشی از خونه رو به شکل دفتر کار در بیارین و بخش خونه رو با یک سری دکور های پارتیشن مانند جدا
کنین تا همسرتون فرق بین خونه و محل کار رو ببینه و محدوده ای که محل خانه هست پر از آرامش باشه و احساس
کنه که وارد خونه شده و قبلش محیط کار بوده. حتی به محیط کارش کمتر سر بزنین تا وقتی مثلا داره پا به محدوده
خونه بگذاره شما رو ببینه! این رو به همین شکل هم میتونین تفکیک کنین تا در ذهن همسرتون این مرز ایجاد بشه.
سعی کنین اول باهاش صمیمی بشین و بهش آرامش رو منتقل کنین بعد برای کاهش استرسش راه های مشاوره
پیش بگیرین! به درمانش اصرار نکنین که حس کنه دیوانه می پندارینش!
بیمار باید خودش بخواد که درمان بشه و از میزان عصبیت کم بشه! با زور یا التماس فقط نتیجه عکس می گیرین.
پس با خودتون همراهش کنین.
در کنار همه این مسائل آگاهی های زناشویی و مهارت های ارتباطی با همسرتون رو بیشتر یاد بگیرین و بهش به
طور غیر مستقیم آموزش بدین. اجباری در آموزش نباید
نباشه و به ظاهر خودتون گوش بدین اما فرد رو علاقه مند کنین و توجهش رو جلب کنین!
مثل بچه ای که غذا نمیخوره اگر دنبالش بیافتین و التماسش کنین هی میگه نمیخورم و پرخاش می کنه و خودش رو
لوس می کنه اما اگر غذا رو بذارین یک کنار و خودتون بخورید و برید بچه میاد یواشکی میشینه میخوره! این یک اصل
در آموزشه! آموزش باید عملی و با علاقه خود فرد صورت بگیره و فرد باید تاثیر آموزش رو در استادش ببینه!
ضمنا خواندن قرآن ، عبادت و مطالعات دینی و افزایش ایمان در آرامش انسان بسیار موثره پس رابطه خودتون و همسر
رو با خداوند قوی تر و آگاهانه تر کنین چون اولین آثار ایمان حسن خلق و آرامشه!
امیدوارم این مسائل راهگشای خوبی برای زندگیتون باشه
موفق باشین.
:72:
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام دوستان
سپاسگزارم از همراهیتون
راهکارهاتونو به کار بستم و تا حدودی موفق بودم.اما همسرم به حدی حساس شده که ممکنه با دیدن خورده نون روی فرش هم برافروخته بشه.بالاخره همه شما عزیزان هم میدونید که یه خونه همیشه مثل دسته گل نیست.
همسرم با هیچکس نمیسازه...نمیدونم چش شده...مدام هم میگه تو منو به این روز درآوردی..تو منو حساس کردی..تو منو دیوونه کردی...
این درحالیه که من واقعا چیزی برای همسرم کم نمیذارم...از خورد و خوراک گرفته تا هرچیزی که فکرش رو بکنید.کارهایی که همسرم اعتقاد داره تو با انجام دادنشون منو دیوونه میکنی مثلا ایناست:
چرا با دمپایی اشپزخونه امدی روی فرش؟
چرا همه وسایل سفره رو بردی پارچ آب رو جا گذاشتی؟
چرا وقتی گفتی آش درست میکنم نکردی(من دیدم همسایه مون کلی غذای نذری برامون اورده و دیگه آش درست نکردم)
امشب هم سر اینکه چرا پنیر سر سفره کمه با من کلی دعوا کرد.با وجود اینکه من پنیر خریده بودم و توی یخچال بود.با خودم گفتم بذار هروقت پنیر قبلی تموم شد پنیر جدید رو میبرم.اما اون تا دید پنیر کمه داد و بی داد کرد و قهر کرد و افطار هم نخورد.
تا الان هم با من قهره.منم کاریش ندارم.
همسرم توی جمع با کسی نمیسازه.چند روز پیش رفته بودیم مهمانی .اون با اقایون رفت فوتبال بازی کنه.اما دیدم 10 دقیقه بعد با قهر امد دست منو گرفت و برگشتیم خونه !
تنها دلیلشم این بود که چرا فلانی اون کاری رو که من میگم نمیکنه....
بدبختی من اینه که کسی مثل مادرش در ظاهر بهش میگه افرین پسرم..کار خوبی کردی و تشویقش میکنه.اما پشت سرش میگه عجب پسر نا اهل و نادانیه !
بهار شادی عزیز ممنونم ازت.اما همسرم دوست داره در کارهای اشتباهش هم تاییدش کنم.و این واقعا کار سختیه برای من.
در مورد دکوراسیون و اینکه کار خودمو بکنم وقتی برمیگرده میاد کنترل میکنه که ایا همه چیز همونطوری هست که اون خواسته یا نه....
بارها بهش گفتم انقدر زیاد زیاد میوه نگیر...مثلا میره 2 کیلو انگور...2 کیلو شلیل...خربزه...طالبی...هندوان ..2کیلو موز میگیره.بارها گفتم اولا اینکه یخچال انقدر جا نداره و دوما اینکه این میوه ها خراب میشن.
به خدا هرچند روز یکبار میره دم در یخچال و میوه ها رو چک میکنه.اگر میوه ای کپک زده باشه باز هم بساط قهر و حرف نزدن و ...به پا میشه.
به من میگه تو مدیریتت در اداره یخچال کمه.تو اسم خودت رو هم میذاری زن؟!
یه زمانایی میبینم میوه ای کپک زده یواشکی میندازمش دور.اما اون اشغال ها رو هم چک میکنه.
راستش بهار شادی عزیز انقدر خونه کوچیک هست که یه پارتیشن هم بذاریم دیگه نمیتونیم تکون بخوریم.
جدیدا هم مشکلی برامون پیش امده که کار رو خیلی خیلی برامون دشوار کرده.میخواستیم اسباب کشی کنیم و بریم یه خونه بهتر.اما وقتی از بانک امدیم بیرون متاسفانه کیف قاپی همه پولمون رو دزدید و رفت.
حالا به ناچار مجبوریم بریم طبقه پایین خونه پدرش.این در حالیه که اونا اصلا روی خوشی نشون ندادن.و حتی مستقیم و غیر مستقیم گفتن که نیاین و اگر هم بیاین باید پول رهن رو جور کنید و بدید.
همه اینها باعث ایجاد فشار مضاعف روی همسرم شده و اونم همه این فشارها رو به من منتقل میکنه.
واقعا کم آوردم....خواهش میکنم بهم راهکارهای بیشتری ارائه بدید
ممنونم از همه تون:72:
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام
هر دو شما رفتار کودکانه دارید . او غر می زند و شما بهانه می آورید. شما دلیل می آورید و او قهر می کند و ............... در نتیجه اگر این زندگی چنین تصویری دارد محصول تلاش و هنر هر دو شماست .
و تغییراتی که تا امروز کرده اید نه برای شما و نه برای همسرتان کافی نیست .
یکی از افراد باید نظام این بازی را به هم بریزد .
در اینکه همسر شما چنین مردی است . حرفی نیست و همانی که شما از ایشان به قلم کشیدی را می پذیریم . اما یادت باشه که شما نمی توانی این آدم رو عوض کنی . این آدم همینی است که می بینیم .
در نتیجه شما نیاز به آگاهی و شناخت و مهارت و بالا بردن سطح توانایی داری .
آنچه از مطالب شما دستم آمد این است .که ابتدا به شکل ریشه ای نیاز به شناخت و آگاهی دارید و در مرحله ی بعدی تغییر روش ( یادت باشه که همسرت را نمی تونی تغییر بدهی و اگر این موارد را ذکر می کنم برای این است که ابتدا شناخته بشه تا براش راه حل عملی پیدا کنی )
1- شما و همسرتان قبل از شناخت درست از روحیات و اخلاقیات و منش و کردار و رفتار هم و خانواده ها و... اقدام به ازدواج کرده اید .
@ درنتیجه مرحله شناخت را به جای اینکه قبل از تصمیم گیری گذرانده باشید . بعد از ازدواج شروع کرده اید !
بعد از تصمیم گیری و اجرا در آوردن تصمیم،تازه سعی دارید همدیگر را بشناسید که خوب طبیعی است که ذائقه که قبلا باید تست می کرد امروز شرایط خوب و بد کردن ها و دوست دارم و دوست ندارم ها را آغاز کرده .
حال چرا این موضوع را بیان کردم ؟!
به این دلیل که هر دو بزرگوار ، این رفتار را در کل مسیر زندگی خواهید داشت که قبل از شناخت و فکر کردن ( کاملا بی مسئولیت و با روش کودکانه ) تصمیمی می گیرید و اجرا می کنید و بعد در انتخاب خود می مانید که حالا باید چه کنم ؟! این روش معکوس است و بعضا یکی از علت های عدم موفقیت در مسیر زندگی و باخت .
2- شما و همسرتان هر دو فرار رو به جلو دارید
@ تائید این رفتار علت ازدواج دو بزرگوار برای فرار از دست والدین و تغییر محیط و بستر زیستی که قبلا شناخته نشده است و ...
و باز تائید این حرف واکنش و فرار با نمودار رفتاری - احساسی - فکری همسر شما در مقابل سایر همبازی های فوتبال و ترک کردن فضا که البته دست شما رو هم به عنوان همبازی که همراه این فرار رو به جلوست گرفته و محیط را ترک کرده .......
و...........
تا طراحی پروژه ی قهر که مهر تائید کلی و ایجاد بهانه برای گریز و فرار و ادامه ی مسیر بازی است .
( مواردی که به ترتیب از بالا شروع کردم مثل علت و معلول کنار هم می نشیند )
اگر بخواهم تک به تک همه را عنوان کنم . می شود مثنوی . در نتیجه خودت بنشین و کاغذ و قلمی در بیار و موارد تشابهات رفتاری و عملی و احساسی خودت و همسرت رو بنویس و همین طور نقطه ی مقابلش رو ........
و اما یک نتیجه گیری کلی : هر دو شما به لحاظ رفتاری - احساسی - عملی کودک هستید .
سرنخهای جسمانی کودک :
- غش غش خندیدن
- وول خوردن
- شعف
- چشم پائین انداختن
- کج خلقی
- جیغ
- ناله
- چشم گرداندن
- شانه بالا انداختن
- لج کردن
- قهر کردن
- سر به سر گذاشتن
- رجز خواندن
و نیاز کودک چیست ؟! بزرگ شدن.
باز تاکید می کنم همسر شما نسخه ای ندارد . اما نامه ی اعمال شما و تغییر در رفتار و احساسات و افکار شما می تواند دست کودک مقابل را تا حدی بگیرد و بازی های او را خنثی کند .
اما یک نکته در مورد شخص همسرت که باید جدا رعایت کنی
همسرت ( همین پسر بچه ) ترس درونی شدید و عدم اعتماد به نفس شدید و......داره که منجر به ترسیم نمودار وسواس و ایراد گیری و..........می شود . او را به وادی ترس با عمق بیشتر هدایت نکن . بعضا بسیاری از مشکلات همسرت متاثر از وسواس اوست .
به مرور او را با حمایت و تائید و تشویق به سمت دکتر برای معالجه هدایت کن ( این طرح زمان بر خواهد بود و یه گفتن و گیر دادن و نتیجه دادن یه شبه نیست )
نکته ی مهم :در این حمایت زنش باش و نه مادرش ( یعنی نقش مادر انه ی افراطی نگیر . شروع به مامان بازی نکن و در مامان بازی غرق نشو !)
رابطه ی جنسی شما دو نفر چگونه است؟!( بر مبنای قوانین تالار خیلی روی آن مانور نده . فقط رضایت و یا عدم رضایت )
فعلا تا اینجا داشته باش تا بعد ..............
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آلاله
امروز همسرم بهم پیشنهاد جدایی داد.بهم گفت که خیلی دوستم داره و براش این جدایی واقعا سخته..نمیدونم باید چیکار کنم...
باید منم بگم باشه..جدا شیم؟
یا بهش بگم نه؟
سلام آلاله عزیز
وقتی پیشنهاد جدائی میده یعنی اوضاع بر وفق مراد او هم نیست ، و از اینکه شما رو به اصطلاح بچزونه ، از ته قلب خوشحال نمیشه ، پس اینا نقطه قوت و مثبت برا شما ، اینا رو داشته باش.
وقتی میگه خیلی دوستت داره (اینم یک نقطه قوت دیگه )، پس حرف طلاق و جدائی مطلقا ممنوع ، او اشتباه میکنه موضوع جدائی رو پیش میکشه
او دوستت داره ، اعتراف هم میکنه به این دوست داشتن ، تو هم اونو دوست داری ،( بیان هم بکن اگه تا حالا نکردی ) پس این زندگی نباید پاشیده بشه. وقتی دوستی هست جائی برای جدائی نمی مونه. حتی اگه یه طرف دوست داشته باشه هم اون زندگی مستحق جدائی نیست.
شما هم قاطعانه بگو منم دوستت دارم و نمی خوام ازت جدا بشم ، بیا راهی پیدا کنیم برا درک بهتر،پیشنهاد مشاوره بدید (اگه نیومد ، خودتون تنها برید) ، کتاب و CD های روانشنسای خانواده رو ببرید خونه و بخواید که باهم مطالعه کنید ، اگر همراهی نکرد خودتون مطالعه کنید ، مطالب مهمش رو یادداشت بردارید ، تلاش شما رو باید ببینه برا تغییر در زندگی ،
اما میگه ما دو تا زبون همو نمیفهمیم ، پس باید کاری کنید که زبون همو بفهمید، مطلقا و مطلقا از جدائی و طلاق حرفی نزنید حتی اگه به ستوه اومده باشید ، اصلا و اصلا (حتی برا تهدید ، یا سنجش میزان قربتون پیش همسر ) بحث جدائی رو مطرح نکنید ،
صبر کلید پیروزیه.
در زندگی مثل یه تیکه چوب سبک باش در دریای مواج ،ببین چطور کاملا سبک و ارام روی آب وامیسه ، با امواج اینور و آونور میره اما غرق نمیشه
اینقد سفت و محکم و بدون انعطاف با زندگی برخورد نکن ، روان و سبک زندگی کن.
سعی کن از قهرهای همسرت ، بهم نریزی ، رو خودت کار کن. برات مهم باشه واکنش همسرت اما بهمت نریزه.
تو فرصت مناسب بیان کن از اینکه اینقد انتقاد بشنوم آزرده میشم.
انتقاد سازنده کردن رو شما با رفتارت بهش یاد بده.
از دور باطل قهر و... بیائید بیرون
زندگی شما به بالا بردن یه سری قابلیتها نیاز داره ،
شناخت روحیات همدیگه ، نحوه گفتگو ، انتقاد سازنده و ....
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام الاله عزیز
تمام مشکلات همسرت تاکید می کنم تمامش برگفته شده از وسواسش هست.
شما اگه بتونی کاری کنی که وسواسش حل بشه باقی مشکلات تا حد زیادی حل میشه. این و از کسی بشنو که سالهای زیادی از عمرش و با فرد واسواسی زندگی کرده.
من برای حل مشکل وسواس نامادریم دکترا و مشاورای زیادی هم به تنهای هم با نامادریم رفتم تمامشون نظرشون این بود که باید وسواس و ریشه یابی و درمان کرد.
نظر تمامشون این بود:
وسواس درمان دارویی داره و اینکه اصلا نباید حرفاش و گوش بدی وقتی می گه اب بکش اگه گفتی چشم یه نقطه به نقاط سیاه وسواس گرایی در ذهنش اضافه کردی. باید مقابله به مثل کنی و چیزی که میدونی افراطه درتمیزی و اب کشی انجام ندی. اوایل دچار تنش زیادی خواهین شد این جور مواقع حتی زور فردوسواسی به طور غیر عادی زیاد می شه ولی بالاخره زحمات شما نتیجه می ده و وسواسش اروم اروم روند کند شدن می گیره.
کارای سختی بود اون روزا خیلی ما رو درگیر کرده بود ولی خیلی زیاد نتیجه گرفتیم. یادمه یک بار پدرم پابرهنه رفت تو دسشویی و تو هم خونه دوید بعدشم لباس پوشید و رفت نامادری موند و یه خونه از دید اون نجس. ولی این نوع رفتارها نتیجه داد.
من اصلا نمی گم شما خودت عامل تنش باش و کارای بالا رو انجام بده بلکه زیر نظر یک متخصص باش
. اگه همسرتم نمیاد خودت به تنهایی برو و راهکارهایی که می گه رو عملی کن.
اگه بتونی وسواسش و درمان کنی 70-80 درصد مشکلاتت حل میشه.
موفق باشی:72:
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام
ممنون انی عزیز
راستش کمی متنتون سنگین بود و چند بار خوندمش.
در مورد داشتن رفتارهای کودکانه من و همسرم کاملا موافقم و میپذیرم.در واقع احساس میکنم شدم شبیه مادری که برای ساکت کردن فرزندش هر انچه که میخواد براش تهیه میکنه ولی در اخر باز هم کودک بهانه میاره و گریه میکنه.
میدونم که همسرم نیاز داره حتما پیش یه روانپزشک بره.خود منم نیاز دارم.اما همسرم یه جمله داره : من خودم به دیگران مشاوره میدم و راهنمایی میکنم.نیازی نیست ما پیش مشاور و یا روانپزشک بریم.
در مورد سوالتون باید بگم: رضایت داریم.
خواهش میکنم بهم بگید چطوری اون رو به وادی ترس با عمق بیشتر هدایت نکنم؟
وقتی قهر میکنه چطور باهاش برخورد کنم؟
چیکار کنم که از اینکه پیش هم هستیم انقدر زیاد تنشی ایجاد نشه؟
----
سلام خدمت شما baby
همسرم دائم در حرفهاش میگه تو خوبی و برای خوب شدن زندگیمون زحمت میکشی اما تو زبون من رو نمیفهمی.خودش بارها بابت صبوری من در مقابل رفتارهای ناپسند خانواده اش ازم تشکر کرده.
من دلم میخواد زندگیم رو درست کنم.به هر ریسمانی هم که باشه چنگ میزنم.هرکار بهم بگید انجام میدم.
خودم چندین بار تنهایی پیش مشاور رفتم.اما خوب اولا اینکه همسرم نباید بفهمه.چون اگر بفهمه عصبانی میشه.همسرم یه ادم مذهبیه.من به خاطر اون رفتم دنبال مشاورای مذهبی تا باب میلش هم باشه.
اما باورتون میشه توی دفتر مشاور همش بحث و جدل میکرد و به قول خودش بعدا میگفت دیدی آچمز کردم طرف رو؟!
دیدی دیگه حرفی نداشت که بزنه؟!
انگار داشت مناظره میکرد با طرف.
دوما هم اینکه چون همش در منزله من بیرون رفتن از خونه برام خیلی سخته.
خودم الان یکساله دارم مهارتهام رو میبرم بالا.کتاب میخونم.مقاله میخونم.سی دی ها اموزشی گوش میدم.تا حد زیادی هم تونستم همسرم رو غیر مستقمی وارد این وادی کنم.و میتونم بگم حدود 30 درصدی هم جواب داده.
همیشه خودش میگه من میبینم برای زندگیمون تلاش میکنی اما تلاش تنها کافی نیست.به خاطر همینه زحمتای تو نتیجه نمیده.
خواهش میکنم بهم بگید چطور سفت نباشم؟
چطور انعطاف پذیر باشم؟
بارها بهش گفتم با نرمی با لطلفت با زبان زنانگی..گفتم انتقدر انتقاد نکن.ببین مگه من مدام به کارهای تو انتقاد میکنم؟
اون میگه اولا اینکه درسته مدیریت خونه با توئه.اما تو مهارتش رو نداری و من باید کمکت کنم.دوما اینکه کار من یه کار تخصصیه.تو نمیتونی و بلد نیستی که در اون دخالت کنی.سوما هم اینکه میگه اینجا خونه منم هست و منم حق دارم بگم مثلا این گل رو بذار اینور.یا اونور
چیکار کنم که از قهرهاش بهم نریزم؟
بارها شده میرم سر خودمو گرم میکنم.اما حالم خیلی بده.میدونید چرا؟برای اینکه نمیدونم الان همسرم داره تو ذهنش نقشه جدایی رو میکشه یا نه.
این برای من وحشت آوره.دیوانه کنندست.
خیلی ممنونم ازتون.سپاسگزارم.خواهش میکنم تنهام نذارید
برای خوب شدن زندگیم همه حرفهاتونو گوش میکنم.و مو به مو اجرا میکنم.زندگی من برام خیلی مهمه.نمیخوام به راحتی از دستش بذم.
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام سیسیلی عزیز
ممنون که به تاپیکم سر زدی و وقت گذاشتی
میدونم که رفتار غلط رو هرچقدر بیشتر بهش بها بدی بیشتر تکرار میشه.اما باور کن زندگی ما انقدر تنش داشته که وارد کردن یه تنش دیگه و مقابله کردن با همسرم فکر نمیکنم کمکی به بهبود زندگیمون کنه.
البته من خودم فکر میکنم مشکل بیتشر همسر م حساسیت و در منزل ماندنشه.همسرم اوایل هم کمی وسواس داشت ولی این اواخر خیلی زیاد شده.نمیدونم ایا من موثر بودم در ایجاد این رفتار یا نه.
وسواسش خسته کننده هست ولی ازار دهنده نیست.مثلا اعتقاد داره هر چیزی که زا بیرون میخریم مثل قوطی رب..نوشابه..دوغ...کنسرو همه باید مدت زیادی زیر آب شسته بشن.بعضی وقتا بهش حق میدم ولی وقتی شروع میکنه به گیر دادن به اینکه چرا خونه بهم ریخته است...چرا کفشهاتو نمیذاری تو جا کفشی...
میدونید من فکر میکنم همسرم وسواس مزمن نداره بلکه فقط و فقط همسرم دوست داره گیر بده.و اینا همش بهونه ایه برای گیر دادن.
میدونید چرا اینو میگم
برای اینکه کامپیوتر خودش..ماشین خودش همه اینها به حدی کثیفه و به اندازه بند انگشت خاک روش نشسته.ایا یه فرد وسواسی میتونه این همه خاک و کثیفی رو تحمل کنه؟
ممنونم باز از شما عزیزان
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
من تاپیکتونو خوندم و چیزی که به ذهنم می رسه اینه که یکم از مشکلتون هم شاید بخاطر این باشه که همسرتون محل کار و زندگیشو یکی کرده ! من نمی دونم شما چقدر در شبانه روز پیش هم هستین اما اکثر مردا وقتی بخوان مدت زیادی خونه باشن همین می شه و به همه چیز کار دارن از یخچال گرفته تا ... حتی بابای خودمم وقتی دو روز تعطیل بود و برنامه ای نداشت و مدام نشسته بود تو خونه گاهی پیله می کرد یکمی و مثلا می گفت چقدر سر یخچال میری ؟
حالا بعضیا شدیدتر دچار مشکل می شن بعضیا کمتر. احتمالا شما صبح تا شب پیش همسرتون هستین و از هم دور نمی شین ، ایشون که محل کارش خونه است و شما هم که کار نمی کنین . خوب اینطوری برخورد شما دو نفر خیلی زیاده در طول روز . بنظرم وقتی زن و شوهر در طول روز از هم دورن و عصری همدیگرو می بینن دلشون برای هم در طول روز ناخودآگاه تنگ می شه و بعد هم وقت اونطوری براشون نمی مونه که بخوان خیلی تو هر چیزی کنکاش کنن .
دوست من و شوهرش از وقتی دانشجو شدن مدام پیش هم بودن . تو دانشگاه ، تو خونه و دوستم معتقد بود که قبلا که هر دو کار می کردن و کارشون فقط درس خوندن نبود و صبح تا شب پیش هم نبودن کمتر برخورد و ناراحتی بینشون پیش می اومده .
همسرتون ورزش نمی کنه ؟ مثلا باشگاهی چیزی ؟ بجز کار چه برنامه ی دیگه ای برای خودش داره ؟ پیشنهاد می کنم مثلا شبا اگه می شه و پارکی چیزی اطراف خونه هست برین نیم ساعت قدم بزنین و یه ورزشی بکنین .
حالا این بجز مسئله وسواس و ... هست که شاید مشکل ایجاد کنه براتون ، البته این چیزی بود که به ذهن من رسید
ایشالا که مشکلتون حل می شه با کمک کارشناسان و دوستان:72:
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام ملیسا جان
ممنون از توجه و وقتی که گذاشتی
اره درسته.حق با شماست.تو خونه موندن همسرم خیلی کار رو برای ما دشوار کرده.
همسرم ورزش نمیکنه متاسفانه و فقط خدا میدونه که من چقدر ترفند و شگرد زدم تا مجبور بشه در باشگاه نزدیک منزل ثبت نام کنه.
در نهایت خودم رفتم باشگاه.که الان به خاطر ماه رمضون نمیرم فعلا.
برنامه دیگه خاصی نداره.وقتی خسته میشه یکی دو تا بازی ریخته روی کامپیوترش و بازهم ! پای کامپیوتره.
به خدا شاید خنده تون بگیره.اما هر راهی که که فکرش رو میکنید من انجام دادم.
همین پیشنهاد قدم زدن رو چند بار که بهش دادم گفت که من فکرم کم مشغوله ! تو هم بیا و یه مشغولیت دیگه به ذهنم اضافه کن.!!
البته یکی دوباری هم امد و رفتیم قدم زدیم و خیلی هم خوب بود.اما کلا همسرم در رابطه با چیزی که مستیقیم بهش گفته بشه سرسختی میکنه و مثل بچه ها لج میکنه تا اون کار رو نکنه
ممنونم ازت ملیسا جان.خیلی لطف کردی
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام
ممکنه بازم راهنماییم کنین...ممنونم از همه تون
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام
باید باور کنیم که ازدواج اون چیزی نیست که همیشه تصور می کردیم.
منم با شوهرم دچار اختلاف شدم.خیلی می ترسم.خیلی...
سلام آلاله جان
منم مثل تو فوق لیسانسم.شوهرم هم فوق لیسانسه و تک پسر.پدر شوهرمم پولداره و فوق العاده منو دوست داره.
ما دو سال پیش عقد کردیم و 6 ماهه که تو خونه خودمونیم.
دوران عقد برا دوران خوبی بود ولی از وقتی عروسی کردیم مشکلاتمون شروع شد.
من خیلی می ترسم.میترسم زندگیم دوامی نداشته باشه.خیلی ناامیدم...
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
سلام وجیهه جان
فکر کنم اگر تاپیکی بزنی و واضح تر از مشکلتت بگی بد نباشه.شاید کسی به دادت رسید !!
من میفهمم و میدونم که اینجا کمکها صرفا خداپسندانه هستش و کسی بابت کمکش چیزی از ما دریافت نمیکنه.
اما منی که فریاد زدم و کمک خواستم رو درست نبود همینوطوری رها کنید.
فرق من با کسی که پشیزی برای زندگیش ارزش قائل نیست چی بود؟
من تک تک پستها رو خوندم...تک تک پستها رو حلاجی کردم ....
منتظر بودم تا بازهم آنی بهم سر بزنه....ولی نزد
من جریان زندگیم رو گفتم..گتم که یکباره چطور همه مشکلات هجوم آوردن
از مشکلات مالی و کاری همسرم گرفته تا دزدیده شدن پولمون و آواره شدنمون در کوچه و خیابان
و در نهایت رفتن پیش مادر شوهر و پدر شوهری که نمیخوان سر به تن من و حتی پسرشون باشه
بهتون گفتم که نمیتونم و امکانش نیست برم پیش مشاور
شاید اگر یک روز بیام و بگم در آستانه طلاق هستم اون موقع سیل راهنمایی ها سرازیر بشه
اما نوشدارو پس از مرگ سهراب.
-
RE: از زورگویی ها و اخلاقهای بد همسرم (قهرهای مکرر) به ستوه آمده ام.چه کنم؟
الاله جان سلام
به نظرم میرسه یه مدت خودت رو بزن به کوچه علی چپ، اصلا انگار نه انگار که داره اتفاقی میافتهريا، یا همسرت داره رفتاری میکنه که بهت برمیخوره، یه مدتی مثلا دو هفته سرت به کار خودت باشه،مثل هم خونه باهاش برخورد کن نه شوهرت
من حس میکنم حساسیت نشون ندی بتونی کنترل اوضاع رو در دست بگیری.
کاری به کارش نداشته باش. فکر کن نمیبینیش،سخته ها میدونم ولی به امتحانش میارزه
آرزو میکنم مشکلاتت رو با روحیه توانمند خودت حل و فصل کنی. موفق باشی:72: