مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
قبلا هم مشکلاتی رو مطرح کردم اما این بار میخوام از یه موضوع که خیلی اذیتم میکنه حرف بزنم. بنابراین یه سری مشخصاتم رو میگم. بهار هستم. 26 سالمه. فوق لیسانس مدیریت دارم. تبریز زندگی میکنم. شاغل هستم
من در در عین صمیمیت با خانواده ی همسرم، مشکلات زیادی باهاشون دارم که میخوام رفته رفته تو این تاپیک بپرسم. عذر میخوام اگه اولین تاپیکم اینقدر طولانیه.
قبل از طرح مشکلم باید یه سری ویژگی های پدرشوهرم رو اینجا بگم. خلاصه می نویسم اما بدونید شدت هر مورد در ایشون خیلی زیاده و با عجیب ترین موجود دنیا سر و کار دارین! کسی که زن و فرزندان خودش هم ازش بیزارن!
- بی نهایت خودخواه
- دروغ گو. در واقع مسایل رو بزرگ میکنه. مثلا با موتور خورده بود زمین و یه خراش جزئی برداشته، زنگ میزنه به خواهرش دروغکی میگه من بیمارستان بودم!
- منفی باف. اونقدر منفی باف که حتی یک مورد... حتی یک مورد یادم نمیاد کنارش که نشسته باشم نگه: چقدر بدبختی هست تو جامعه. همه شاکین. همه فقیرن. مردم به زور جور میکنن. مشکلات زیاد شده. یعنی یه کلمه حرف مثبت از دهنش بیرون نمیاد. خونواده اش میگن یک عمر با ما هم اینطور بوده
- بی نهایت عصبی. با زمین و زمان دعواش میشه. کوچکترین چیزی عصبانیش میکنه و سر طرف داد میزنه! زن و بچه اش که نگو! فقط تا حالا جرات نکرده با من یا خونواده ام اینجوری برخورد کنه. دلیلش هم اینه که برامون احترام قائله و میدونه سطح اجتماعیمون بالاست. یعنی همسرم نظرش اینه.
- فوق العاده زرنگ و آب زیر کاه و حسابگر و خسیس. اگر جنبنده ای جلوش تکون بخوره میفهمه.
- بی نهایت خاله زنک. مثلا اگه جلوش سرت رو بخارونی، پشت سرت به مادرشوهرم میگه دیدی همش سرش رو میخارونه؟ تعداد دونه های انگوری که میخوری رو میشماره! همیشه در حال غیبت و بدگویی از اطرافیانه
- خسییییییییییس. در واقع با زرنگ بازی و از زیر بار در رفتن بعد مادی هر چیزی رو به نفع خودش تموم میکنه.
- ادعا میکنه مذهبیه اما از مذهب هیچی حالیش نیست. در واقع دستورات مدهبی رو هم میخواد بپیچونه.
- زورگو و دیکتاتور! اونقدر زورگوئه که مادرشوهرم جلوش جیک نمیزنه. یعنی اگه از در اومد و گفت یه لیوان آب بده مادرشوهرم با حالت دویدن میره تو آشپزخونه و آب میاره
- بی نهایت سنتی. یعنی از اون مردای قدیمی مرد سالار که میگن زن رو هیچی نباید به حساب آورد. خونواده اش هم مثل خودشن. منظورم بابا و مامانش یعنی پدربزرگ و مادربزرگ همسرم.
- حتی به قدر یه ذره تحمل دیدن موفقیت بچه هاش رو نداره. اگر خداینکرده فهمید یه موفقیتی به دست آوردن خیلی اذیتشون میکنه و از جونشون در میاره! بخصوص با همسر من که تنها پسرشه این حس رو بیشتر داره. مثلا همسرم که ماشین خرید یه تبریک الکی هم بهش نگفت و تازه کلی پشت سرش برای پولش نقشه کشید!
- به شدت دوست داره همه دوستش داشته باشن و ازش تعریف کنن! کدوم آدمی چنین کسی رو میتونه دوست داشته باشه؟
وووووووووووووووو
حالا اصل موضوع:
ما روابطمون در ظاهر خیلی خوبه. البته طی یه دوره ی زمانی سر جریان جشن عروسیمون یه مقدار دلخوری پیش اومد اما هیچوقت حرمتی بینمون نشکست. برا همین هر وقت اراده کنیم روابط عالی میشه. مثلا الان خیلی خوبه. بخصوص که مادرشوهرم برای تنها پسرش میمیره. اما کافیه تقی به توقی بخوره تا خودشون رو ناراحت جلوه بدن. کلا تعادل اخلاقی ندارن هیچکدومشون. من و همسرم اولا خیلی غصه میخوردیم اماالان دیگه بی خیال میشیم. اینم بگم که همسرم از نظر رفتاری 180 درجه که چه عرض کنم خیلی بیشتر از اینا با اونا فرق داره. یه مرد کامل و بی نهایت مهربون و خوش اخلاق و خیلی با ایمان. همه ی اطرافیان هم دوستش دارن. این رفتارهای خونواده اش رو هم کاملا قبول داره و طرفدار منه.
علی رغم این صمیمیت و قربون صدقه رفتن ها من دلم از دست خونواده اش و علی الخصوص پدرشوهرم خونه.
اصل ماجرا اینه که موقع خواستگاری ما شرط خونه و ماشین گذاشتیم و این آقا پذیرفت. تو مهریه ی من هم نصف خونه هست که به عهده ی خود پدرشوهرمه. حدود 5 سال عقد و نامزدی رو طول دادیم تا خونه رو بسازه(خونه ی مد نظر طبقه ی بالای خودشه) اما هر روز شل کن سفت کن درآورد و آخرش هم نساخت . یه روز میگفت این ماه میسازم. فرداش میگفت نمیشه ساخت. و خدا میدونه چقدر سر این موضوع من و همسرم و خونواده ام از دستش عذاب کشیدیم. آخه رو رحرفش حساب میکردیم دیگه. دل خوش میکردیم. دنبال برنامه ی دیگه و هدف دیگه نمی رفتیم. کلی وقت و پولمون این وسط هدر رفت. برای راضی کردنش هم واسطه قرار دادیم. بابامم مستقیم باهاش حرف زد اما گفت ندارم! در صورتیکه داره دروغ میگه! براش وام 4 درصد جور کردیم کلی دروغ و بامبول سر هم کرد و گفت نمیشه این وام رو گرفت.
خونه رو نساخت و من و همسرمم رفتیم اجاره. و این برای من جلوی فامیل و خونواده ام سرشکستگی بزرگی شد که حالا وقتش نیست توضیح بدم چرا.
اینم دوباره یادآوری میکنم که نصف خونه تو مهریه ی من هست که در ضمه ی این آقاست
هم من و هم همسرم و هم مادرشوهرم شک نداریم تمام این بازی ها که سر این خونه درآورد و آخرش هم نساخت از روی لجبازی و با هدف اذیت کردن تنها پسرشه. اصلا کلا لذت میبره از غصه خوردن آدما و اعتقادش اینه چون خودش اول زندگیش اذیت شده همسر منم حالا نباید اول زندگی خونه داشته باشه.
اون موقع که عروسی کردیم گفت حالا یک سالی برین اجاره، خدای محمد یاری میکنه این طبقه بالا رو میسازم سال دیگه بیاین اینجا.
اما حالا چند وقته دوباره بازی درآورده و هر روز از بدختی و نداشتن و اینکه پولش رو ندادن و این حرفا میگه. و دیشب تیرش رو زد و بین حرفا گفت باید آخر سال به فکر اجاره ی یه جای جدید باشینا. اینم داشته باشین که هیچوقت مستقیم نمیگه نه. همیشه لابلای حرف ها و در قالب اگه خدا بخواد و به یاری خدای محمد و به مدد علی و از این حرفا میگه. یعنی در واقع میخواد قولی نداده باشه تا هر زمان به اقتضای دل خودش بتنونه بزنه زیرش.
ضمنا حاضر نیست کوچکترین سختی بخاطر پسرش به خودش بده. نه وام و نه فروش یکی از ماشین هاش و غیره.
دیگه خیلی حرف زدم. حالا تا اینجا شما در مورد این مشکل خونه برام حرف بزنید. بعد آروم آروم بیشتر براتون میگم. اگه سوالی هم داشتید در خدمت هستم
ضمنا قبل از شروع ازتون خیلی خیلی ممنونم که این پست طولانی رو خوندید و برام وقت میذارین
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
دختر بهار،
همسرتون شما رو عقد کرده. اون وقت چطور مهریه تون که نصف خونه هستش در ضمه پدر شوهرته؟
توی عقد نامه دقیقا چی نوشته؟ مگه میشه مهریه ای که داماد قبول میکنه به عهده ی کس دیگه ای باشه؟
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
دختر بهار،
همسرتون شما رو عقد کرده. اون وقت چطور مهریه تون که نصف خونه هستش در ضمه پدر شوهرته؟
توی عقد نامه دقیقا چی نوشته؟ مگه میشه مهریه ای که داماد قبول میکنه به عهده ی کس دیگه ای باشه؟
این مساله در مورد مهریه خیلی طبیعیه.
دقیقا در سند ازدواج من هم ذکر شده که:
500 سکه ی بهار آزادی و نصف منزل مسکونی که از اقلام فوق سکه های بهار آزادی در ضمه ی زوج و منزل مسکونی در ضمه ی پدر زوج می باشد.
اینو خود پدرشوهرم هم از اول قبول کرد. چیز عجیبی نیست که. تو مهریه ی خیلی از دخترا بخشی از اقلام در ضمه پدرشوهره.
دوستان، من بی صبرانه منتظر حرفاتون هستما
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
این مورد در سند ازدواج ذکر شده یا در متن دست نویسی که بین خودتان هست؟
آخه نصف واحد مسکونی که چیز مشخصی نیست. نصف کدوم واحد مسکونی؟ کجا؟ چند متر؟
منظورم اینه که مهریه باید یک مقدار مشخص و تعریف شده باشه. به نظرم این مورد دقیق نیست.
ضمن این که الان سوال شما چیه؟
خب اخلاق پدرشوهرتون راگفتید و اینکه بخشی از مهریه شما را هم قبول کرده اند که پرداخت کنند.
سوال چیست؟
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
این مورد در سند ازدواج ذکر شده یا در متن دست نویسی که بین خودتان هست؟
آخه نصف واحد مسکونی که چیز مشخصی نیست. نصف کدوم واحد مسکونی؟ کجا؟ چند متر؟
منظورم اینه که مهریه باید یک مقدار مشخص و تعریف شده باشه. به نظرم این مورد دقیق نیست.
ضمن این که الان سوال شما چیه؟
خب اخلاق پدرشوهرتون راگفتید و اینکه بخشی از مهریه شما را هم قبول کرده اند که پرداخت کنند.
سوال چیست؟
این در متن دست نویس که البته تو دفتر ثبت اسناد هم هست نوشته شده. اونجا کلیه ی مشخصات خونه که همین خونه ی فعلی هست که توش زندگی میکنن نوشته شده. اما در سند ازدواج معادل ریالیش رو نوشتن. یعنی تو سند نوشتن مبلغ 100 میلیون پول نقد
از بحث صحت و سقم مهریه بگذریم. خودش هم پذیرفته که نصف یکی از واحدهای این خونه مال منه.
سوال و مشگل من اینه که به نظرتون سر حقم بایستم و بازم تلاش کنم این آقا رو متقاعد کنم که طبقه ی بالاش رو برامون بسازه یا اینکه یک سال دیگه سختی بکشم و با کلی دردسر پول جور کنیم و خودمون یه خونه ی نقلی بخریم؟!
راستش رو بخواید از یه نظر دوست ندارم طبقه ی بالای این آقا باشم. اما از طرفی وقتی به این فکر میکنم که خونه خریدن چه کار سختیه پشیمون میشم.
اینم بگم که طبقه ی بالا رو تا نازک کاری رسونده اما از بدذاتیش حاضر نیست تمومش کنه. ما حتی حاضر شدیم پول نازک کاری رو خودمون بدیم و بسازیم. اما اونقدر این بشر خسیس و زرنگه که حاضر نیست بعدش به اندازه ی پولی که روش گذاشتیم، چیزی به نام همسرم بزنه. میگه اگه رو خونه هزینه ای انجام دادن مثل رهن پیش من می مونه!!!!!!!!! اما ما اصلا نمی تونیم بهش اعتماد کنیم که بعد پولمون رو بهمون برگردونه! هنوز که این موضوع رو پیگیری نکردیم اما من بعید می دونم حاضر باشه برای این پول رسیدی چیزی هم بده.
به نظر شما چه کاری انجام بدیم بهتره؟
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
سلام خانمی
من تعجب میکنم که چرا شما و همسرتون که از این آقا و رفتارهاش به خوبی شناخت دارین 5 سال از عمر و زندگیتون رو پای وعده های سر خرمن این آقا توی نامزدی گذروندید؟
اصلا با این تفاسیر اخلاقی که ازشون کردید چرا میخواین و اصرار دارین برین طبقه بالایی منزل ایشون ساکن بشی؟
وقتی توی دوران نامزدی که ارتباطاتتون با ایشون کمتره اینهمه با خلقیات و رفتار ایشون مشکل دارین چرا یه همچین ریسکی میکنین که برین ویه عمر توی جایی زندگی کنید که این آقا وقت وبیوقت بخواد شما و زندگیتون رو رصد کنه و تاثیرات منفی رفتارش گریبان زندگیتونوبگیره.
خانمم به خدا حیفه با این ویژگیهایی که شما از همسرت گفتی که خیلی ها آرزوشونه چسبیدی به اینکه پدرشوهرت آدم دلخواهت نیست؟
خوب نباشه پس شما سعی کن سایشو از سر زندگیت کوتاهتر کنی.
چشمت هم دنبال کمک و مساعدت مالی اون نباشه. چون اینجور آدمها رو حرفاشون هیچ اعتباری نیست.
براشون قول و وعده دادن مثل بازی میمونه که همش میخوان این بازی رو به نفع خودشون تموم کنن .
جدای از این به نظر از حرفای خود شما هم اینطور برمیاد که توی زندگی زیاده از حد اهل حساب و کتاب ودو دو تا چهارتا هستین. این تا یه جایی خوبه اما وقتی پای زندگی مشترک در میونه شما باید این ویژگی رو طوری تعدیل کنی که باعث نشه سر یه همچین مسائلی زندگیتون توی نقطه کور متوقف بشه.
من بازم میگم خیلی ها هستند که از طرف خانواده همسرشون همه جور ساپورتی میشن از مسکن و شغل و ماشین گرفته تا تهیه مایحتاج زندگی اما درصد کمی از اونها هستند که از این شرایط راضی هستند.و بسیاری بعد از مدتی از اینکه چنین کمکهایی رو قبول کردند پشیمون میشن اونم به دلایل زیر:
1)ممکنه این کمکها بعدا اسباب منت و تحقیر اونها بشه.
2) ممکنه این کمکها حتی اگه بدون منت و با خلوص نیت هم باشه باعث بی مسئولیتی مرد بشه .
3)بعضی وقتها هم این کمکها باعث شده که در خانواده طرفی که ساپورت میکنن ناخواسته توقعاتی ایجاد بشه که منطقی و عقلانی نباشه.
4)اگر بدون زحمت و به کاربستن نیرو ها و تواناییهای خودمون صاحب چیزی بشیم بدون شک کمتر قدر اون رو خواهیم دونست و کمتر از به دست آوردنش لذت خواهیم برد.
5)وقتی بدونید که نیازهای اساسی زندگیتون از جایی تامین میشه دیگه خلاقیت و فکر و تواناییهای خودتون رو برای پیشرفت در زندگی به کار نمیگیرید و زندگیتون در یه جای خاصی درجا میزنه
امیدوارم تونسه باشم کمکی بهتون کرده باشم.
شاد و خوشبخت باشید.
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
مشکل شما یک جنبه مالی و حقوقی داره، یک جنبه خانوادگی و آرامش!!
اگه می خوای راحت زندگی کنی، بی خیال این آقا و قول و قرارش شو. برو زندگیت را بکن و فکر کمکهای این آقا را هم از سرت بیرون کن.
اگر می خواهی به حقت برسی، ممکنه به بهای آرامشت تموم بشه. اگر بری طبقه بالا و هر روز سر پول آب و برق و گاز و تلفن و مهمون و بچه و ... باهاتون بحث کنه چی؟
الان هم خونه را معلق نگه داشته که به نوعی شما پول رهنش را بدید.
آیا بعد از فوت ایشون شما می تونید مهریه اتون را از اموال ایشون بردارید؟ از نظر حقوقی سوال کردید که این ضمانت مثل دین به گردنشونه و بدهی ایشون به شما محسوب می شه یا نه؟
چون بعد از فوت همسر مهریه جزو بدهی های شوهر هست و اولین چیزی هست که ماترک متوفی باید پرداخت بشه، حتی اگر طلبکارهای دیگه ای داشته باشه.
اما اگر این مورد برای پدرشوهر شما صادق نباشه، شاید نقشه اش این است که شما پول اتمام خونه یا در واقع رهنش را بدید و برید بشینید، بعد از مرگش هم که امکان گرفتن مهریه شما نیست و تمام.
شاید هم نازک کاری را تمام کردید و رفت مستاجر آورد. نمی تونید برید شکایت کنید که. مالک است. باید بری مهریه ات را بذاری اجرا و ...
من یک آدم با خصوصیاتی که می گی سراغ دارم. البته ایشون دم به تله همین صد میلیون هم نداد. زرنگ تر از این حرفهاست. اما با زبان هیچوقت نه نمی گه. اگر بشینی پیشش طوری حرف می زنه که فکر می کنی تو مالک خونه دو میلیاردیش هستی، اما موقع عمل یک لامپ سوخته اون خونه را هم دستت نمی ده.
به حرفهای این آقا که گفته نصف خونه مال تو هست اعتماد نکن.
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سیتروس
سلام خانمی
من تعجب میکنم که چرا شما و همسرتون که از این آقا و رفتارهاش به خوبی شناخت دارین 5 سال از عمر و زندگیتون رو پای وعده های سر خرمن این آقا توی نامزدی گذروندید؟
اصلا با این تفاسیر اخلاقی که ازشون کردید چرا میخواین و اصرار دارین برین طبقه بالایی منزل ایشون ساکن بشی؟
وقتی توی دوران نامزدی که ارتباطاتتون با ایشون کمتره اینهمه با خلقیات و رفتار ایشون مشکل دارین چرا یه همچین ریسکی میکنین که برین ویه عمر توی جایی زندگی کنید که این آقا وقت وبیوقت بخواد شما و زندگیتون رو رصد کنه و تاثیرات منفی رفتارش گریبان زندگیتونوبگیره.
خانمم به خدا حیفه با این ویژگیهایی که شما از همسرت گفتی که خیلی ها آرزوشونه چسبیدی به اینکه پدرشوهرت آدم دلخواهت نیست؟
خوب نباشه پس شما سعی کن سایشو از سر زندگیت کوتاهتر کنی.
چشمت هم دنبال کمک و مساعدت مالی اون نباشه. چون اینجور آدمها رو حرفاشون هیچ اعتباری نیست.
براشون قول و وعده دادن مثل بازی میمونه که همش میخوان این بازی رو به نفع خودشون تموم کنن .
جدای از این به نظر از حرفای خود شما هم اینطور برمیاد که توی زندگی زیاده از حد اهل حساب و کتاب ودو دو تا چهارتا هستین. این تا یه جایی خوبه اما وقتی پای زندگی مشترک در میونه شما باید این ویژگی رو طوری تعدیل کنی که باعث نشه سر یه همچین مسائلی زندگیتون توی نقطه کور متوقف بشه.
من بازم میگم خیلی ها هستند که از طرف خانواده همسرشون همه جور ساپورتی میشن از مسکن و شغل و ماشین گرفته تا تهیه مایحتاج زندگی اما درصد کمی از اونها هستند که از این شرایط راضی هستند.و بسیاری بعد از مدتی از اینکه چنین کمکهایی رو قبول کردند پشیمون میشن اونم به دلایل زیر:
1)ممکنه این کمکها بعدا اسباب منت و تحقیر اونها بشه.
2) ممکنه این کمکها حتی اگه بدون منت و با خلوص نیت هم باشه باعث بی مسئولیتی مرد بشه .
3)بعضی وقتها هم این کمکها باعث شده که در خانواده طرفی که ساپورت میکنن ناخواسته توقعاتی ایجاد بشه که منطقی و عقلانی نباشه.
4)اگر بدون زحمت و به کاربستن نیرو ها و تواناییهای خودمون صاحب چیزی بشیم بدون شک کمتر قدر اون رو خواهیم دونست و کمتر از به دست آوردنش لذت خواهیم برد.
5)وقتی بدونید که نیازهای اساسی زندگیتون از جایی تامین میشه دیگه خلاقیت و فکر و تواناییهای خودتون رو برای پیشرفت در زندگی به کار نمیگیرید و زندگیتون در یه جای خاصی درجا میزنه
امیدوارم تونسه باشم کمکی بهتون کرده باشم.
شاد و خوشبخت باشید.
ممنونم عزیزم. دو تا نکته. همین الانشم ما همسایه ی دیوار به دیواریم با هم! اما کلا خودش و مادرشوهر و خواهرشوهرام از اینا نیستند که نزدیکی باعث کدورت بشه. تا قبل عروسی اینو باور نمی کردم که دیوار به دیوار باشیم اما این نزدیکی برامون مساله ایجاد نکنه. اما الان که ماه ها از عروسیمون میگذره میبینم نه تنها هیچ مشکلی نداریم. بلکه هر وقت با هم میریم و میایم کلی هر دو روحیه میگیریم. بطور کلی مشکلی که ناشی از نزدیک بودنمون باشه پیش نیومده. البته شاید یه دلیلش هم این باشه که همسرم از اول نخ ماجرای رفت و آمد زیاد رو برید و رک به مامانش گفت من نمی تونم هر روز بیام خونه شما. باباش انتظار داشت ما هر جمعه بدون دعوت ناهار بریم خونشون. اما همسرم مستقیم به مامانش(یعنی غیر مستقیم به باباش) گفت ما جمعه رو برا خودمون لازم داریم. از این روال ها راه نندازین که هر جمعه بیایم خونه شما. و غیره.
بعدشم یه مساله ای که هست اینه که هیچ کدوممون از اینکه حالا مثلا پدرشوهر جان ناراحته که چرا جمعه ها نمیان خونه ی ما غصه نمی خوریم! در واقع بی خیال میشیم و دفعه ی بعد که میبینیمشون با روی باز برخورد میکنیم و خلاصه خودشون هم دیگه رفتن یا نرفتن گاه و بیگاه ما براشون طبیعی شده.
و اما در مورد ادامه ی حرفات. گلم هم خودشون و هم من میدونیم که خونه حق منه. همین الانم کلی منتش سرشون هست و خودشون هم میدونن که کم کاری کردن. و دائم با اصطلاحاتی مثل اینکه نیست و نداریم توجیح میکنن. کلا از همون اول در عین احترام متوقع برخورد کردم تا بدونن شان من بیشتر از ایناست!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
مشکل شما یک جنبه مالی و حقوقی داره، یک جنبه خانوادگی و آرامش!!
اگه می خوای راحت زندگی کنی، بی خیال این آقا و قول و قرارش شو. برو زندگیت را بکن و فکر کمکهای این آقا را هم از سرت بیرون کن.
اگر می خواهی به حقت برسی، ممکنه به بهای آرامشت تموم بشه. اگر بری طبقه بالا و هر روز سر پول آب و برق و گاز و تلفن و مهمون و بچه و ... باهاتون بحث کنه چی؟
الان هم خونه را معلق نگه داشته که به نوعی شما پول رهنش را بدید.
آیا بعد از فوت ایشون شما می تونید مهریه اتون را از اموال ایشون بردارید؟ از نظر حقوقی سوال کردید که این ضمانت مثل دین به گردنشونه و بدهی ایشون به شما محسوب می شه یا نه؟
چون بعد از فوت همسر مهریه جزو بدهی های شوهر هست و اولین چیزی هست که ماترک متوفی باید پرداخت بشه، حتی اگر طلبکارهای دیگه ای داشته باشه.
اما اگر این مورد برای پدرشوهر شما صادق نباشه، شاید نقشه اش این است که شما پول اتمام خونه یا در واقع رهنش را بدید و برید بشینید، بعد از مرگش هم که امکان گرفتن مهریه شما نیست و تمام.
شاید هم نازک کاری را تمام کردید و رفت مستاجر آورد. نمی تونید برید شکایت کنید که. مالک است. باید بری مهریه ات را بذاری اجرا و ...
من یک آدم با خصوصیاتی که می گی سراغ دارم. البته ایشون دم به تله همین صد میلیون هم نداد. زرنگ تر از این حرفهاست. اما با زبان هیچوقت نه نمی گه. اگر بشینی پیشش طوری حرف می زنه که فکر می کنی تو مالک خونه دو میلیاردیش هستی، اما موقع عمل یک لامپ سوخته اون خونه را هم دستت نمی ده.
به حرفهای این آقا که گفته نصف خونه مال تو هست اعتماد نکن.
چه مشکل حقوقی میتونه باشه که بتونه از زیر بارش در بره؟! هم تو سند ازدواج به وضوح نوشته که در ضمه ی ایشونه و هم در سند ثبتی همراه مهریه حدود خونه و همه چی مشخصه و به ثبت سازمان ثبت اسناد و املاک هم رسیده فکر نمی کنم بتونه زیر چیزی بزنه. درسته؟ طبیعتا بعد از مرگ هم قانون میگه مهریه از ارثیه اش کسر میشه.
گلم من الان بیشتر حرص میخورم. هر کسی با یه سری شرایطی میتونه خودش رو وقف بده. تو دوره ای که برای همه اجاره نشینی طبیعیه برا من اصلا طبیعی نیست. بی نهایت زجرم میده. مسایل مالی برام خیلی مهمه. اونقدر که دقیقا میبینم رو آرامشم تاثیر میذاره. اماحرفای اونا نه. بنابراین فکر نمی کنم بعدها بخوام از حرف هاشون برنجم. کما اینکه اگر بخوام برنجم هم رنجش و غصه اش خیلی کمتر از الانیه که همش نگران آخر ماه و اجاره خونه ام. بعدشم تو جامعه ی ما دو تا جوون کارمند چقدر باید برن زیر وام و قرض و محدودیت مالی تا بتونن یه خونه ی فسقلی بخرن. خصیصه های اخلاقی بد من یکی و دو تا هم که نیست عزیزم. من تو خونه ی کمتر از 150 متر نمی تونم... نمی تونم زندگی کنم. خونه ای که الان اجاره کردیم 150 متر و دو خوابه و من مدام اعصابم از کوچیکی و کمبود جا خورده.
بنابراین من باید تو این مساله خصیصه های بد اخلاقی خودم که متاسفانه نمی تونم بذارمشون کنار رو هم در نظر بگیرم وگرنه بیشتر آرامشم به هم میخوره.
وقتی رفتیم ساکن شدیم آروم آروم پس انداز میکنیم و بعد یکی دو سال یه جای دیگه رو می خریم.
گفتی شایدم ساخت و رفت مستاجر آورد. نننننه دیگه عزیزم. تااین حد نامرد نیست. اولا که مهریمه و میدونه پاش گیره. چنین چیزی بهانه میده دست من تا مهریه ام رو بذارم اجرا. ثانیا تمام فامیل خودش و خونواده ی من روش فشار دارن و منتظرن خونه ساخته شه که ما از اجاره در بیایم. خودش و همه ی خونواده اش می دونن این خونه برا ما داره ساخته میشه.
من به حرفای اون اعتماد نمی کنم . روی سند و مدارک حقوقی که دستمه حساب میکنم.
و اما یه خبر جدید: دیروز همسرم با مامانش صحبت کرد. مامانش گفته بود بابا به فکر ساخت خونه است و داره با سفید کار و غیره هماهنگ میکنه. من یه مقدار امید گرفتم و از اون حالت بی روحیه ی قبل در اومدم. منتها سعی میکنم خیلی رو حرفش حساب نکنم تا بعد ضربه نخورم. چون اون سری هم گاهی می رفت هی یه تیکه رو میساخت و باز رهاش میکرد. هر چند من حدس میزنم دیگه اگه سفیدش کرد، نمی تونه باقیش رو رها کنه و مجبوره سریع در و پنجره ها رو بذاره
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
دختر بهار عزيز خوش به حالت كه تو شهري هستي كه نصف واحد (حداقل 150 متري ) پدر شوهرت ميشه 100 ميليون !!!! توي شهر ما با 100 تومن نصف واحد60/70 متري هم نميدن . واسه همين ماها (توي تمام دوستهام ) اگه يه واحد 70 متري بخريم كلي راضي هستيم . كلي .:310:
ميبيني ؟ رضايت از زندگي همينقدر نسبيه .
واسه همين وقتي با كلي قرض و وام خونه ميخريم به معناي واقعي لذت ميبريم . يادمون ميره كه شايد نتونيم توي اين خونه 5 تا قدم پشت سر هم راه بريم و پامون به چيزي نخوره . حالا كه لطف خدا شامل حالت شده از زندگيت بيشتر ازين حرفها لذت ببر . تازه وقتي يه شهري انقدر ارزونه ، مطمئنا اجاره هم به همون نسبت قيمت پايين تري داره ديگه . من اگه جاي شما بودم از زندگيم لذت ميبردم و سر فرصت پولهامو جمع ميكردم و خودم يه خونه 200 متري ميخريدم . از كمبود جا هم حرص نميخوردم . (مايه داريه ديگه :311: )
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
دوست عزیزم:
از این قولو وعده ها خیلی زیاد میدن ولی وضعیت شما خیلیییییییی خوبه. اگه جای من بودی که پدر شوهرت قبل از ازدواج میگفت نصف اموالم مال پسرمه و بعدش میفهمیدی چیزی که به پسرش نمیده هیچ تازه تیغم میزنه و بدتر از اون موقع ازدواج بقیه بچه هاشم تو مراسم خواستگاری همشون گفته هر چی داره مال اوناست و الان همشون حمله ور شدن دارو ندارشو بگیرنو به شوهرتو هیچی جز مسائل مالی پدرشوهرت ندن چیکار میکردی؟؟؟:311::311: تازه شوهرت هم میدونه ولی شوهر من اصلا اصلا نمی دونه چه خبره........ بهتره خدا رو شکر کنی که به خاطر مهریه پای پدر شوهرت گیره و چه بخواد و چه نخواد میتونی مجبورش کنی حقتو بده......... ولی من فقط این برام مونده که پدر شوهرم منو احمق فرض کردو سرمو کلاه گذاشت و حالا باید چیکار کنم که دارو ندارشو به بچه هاش نبخشه و خودش و مسائل مالیش بیفتن گردن ما؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا حرص نخور چون مشکل شما راه حل داره و اونم اینه که اگه سفت بگیری انجامش میده اگرم نگیری یکی یکی از همین حالا شروع میشه به ضایع شدن حقت تا..............
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار رهنورد
دختر بهار عزيز خوش به حالت كه تو شهري هستي كه نصف واحد (حداقل 150 متري ) پدر شوهرت ميشه 100 ميليون !!!! توي شهر ما با 100 تومن نصف واحد60/70 متري هم نميدن . واسه همين ماها (توي تمام دوستهام ) اگه يه واحد 70 متري بخريم كلي راضي هستيم . كلي .:310:
ميبيني ؟ رضايت از زندگي همينقدر نسبيه .
واسه همين وقتي با كلي قرض و وام خونه ميخريم به معناي واقعي لذت ميبريم . يادمون ميره كه شايد نتونيم توي اين خونه 5 تا قدم پشت سر هم راه بريم و پامون به چيزي نخوره . حالا كه لطف خدا شامل حالت شده از زندگيت بيشتر ازين حرفها لذت ببر . تازه وقتي يه شهري انقدر ارزونه ، مطمئنا اجاره هم به همون نسبت قيمت پايين تري داره ديگه . من اگه جاي شما بودم از زندگيم لذت ميبردم و سر فرصت پولهامو جمع ميكردم و خودم يه خونه 200 متري ميخريدم . از كمبود جا هم حرص نميخوردم . (مايه داريه ديگه :311: )
کجاش ارزونه؟ اولا که اون خونه که نصفش تو مهریه ی منه همش 100 متره. ثانیا یه جای متوسط رو به پایینه. تو همچین جایی 200 تومن برا یه خونه 100 متری کمه؟ میدونی خونه ای که الان توش نشستیم چقدر داریم اجاره میدیم؟ 350 تومن ماهیانه میدیم و 10 تومن هم پیش دادیم. پس همچینم خوش به حالم نیست!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلچهره
دوست عزیزم:
از این قولو وعده ها خیلی زیاد میدن ولی وضعیت شما خیلیییییییی خوبه. اگه جای من بودی که پدر شوهرت قبل از ازدواج میگفت نصف اموالم مال پسرمه و بعدش میفهمیدی چیزی که به پسرش نمیده هیچ تازه تیغم میزنه و بدتر از اون موقع ازدواج بقیه بچه هاشم تو مراسم خواستگاری همشون گفته هر چی داره مال اوناست و الان همشون حمله ور شدن دارو ندارشو بگیرنو به شوهرتو هیچی جز مسائل مالی پدرشوهرت ندن چیکار میکردی؟؟؟:311::311: تازه شوهرت هم میدونه ولی شوهر من اصلا اصلا نمی دونه چه خبره........ بهتره خدا رو شکر کنی که به خاطر مهریه پای پدر شوهرت گیره و چه بخواد و چه نخواد میتونی مجبورش کنی حقتو بده......... ولی من فقط این برام مونده که پدر شوهرم منو احمق فرض کردو سرمو کلاه گذاشت و حالا باید چیکار کنم که دارو ندارشو به بچه هاش نبخشه و خودش و مسائل مالیش بیفتن گردن ما؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا حرص نخور چون مشکل شما راه حل داره و اونم اینه که اگه سفت بگیری انجامش میده اگرم نگیری یکی یکی از همین حالا شروع میشه به ضایع شدن حقت تا..............
میفهمم عزیزم که شرایط شما هم سخته. اما من همچینم به خاطر مهریه ام نمی تونم این آدم که تنفر ازش تو همه وجودم ریشه زده رو به ساخت خونه متقاعد کنم. چون اصلا اخلاق آدمیزاد نداره که بخواد به یه صراطی مستقیم باشه. همین سر شبی مادرشوهرم اینجا بود و کلی از ظلم ها و دیکتاتور بودنش دردودل میکرد. من و همسرم همه ی راه ها رو رفتیم. هیچ راهی جز اینکه قانون ازش بگیره نیست. ولی من دلم رضا نمیده همسرم بخاطر مسایل مالی از باباش شکایت کنه. از طرفی وقتی به این فکر میکنم که چقدر تو دلش خوشحاله که داره ما رو اذیت میکنه قلبم آروم نداره. این آقا از اینکه ما ماشین خریدیم چنان ناراحته که خداخدا میکنه یه مشکلی برامون پیش بیاد و ماشین رو بفروشیم. باورتون میشه؟
خیلی پریشون و سردرگمم. اصلا نمیدونم چیکار کنم. ..
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
سلام دختر بهار
من از شما یک سوال دارم مگه همه زنها هرچی تو مهریه شان هست رو میرن برای دریافتش قانونی اقدام میکنن؟:33:
اصلا به اینکه پدر شوهرت چه قولی داده فکر نکن اگر همسرت خواست و خودش صلاح دونست به هر زبانی که خودش صلاح میدونه یادآوری کنه. به نظر من این قضیه رو به همسرت واگذار کن.اگر هم همسرت صلاح نمیدونه اصلا عنوان نکنید.
به زور که نمیشه.
اگر پدر شوهرت این قول رو به شما نمیداد شما با همسرت ازدواج نمیکردی؟
اگر به گذشته برگردی و پدر همسرت بگه من کمکی نمیکنم شما همسرت رو انتخاب نمیکنی؟
به نظر من فعلا فکر کن که چنین قولی داده نشده و برای زندگیت برنامه ریزی کن اگر پولی تونستید جور کنید که اجاره ندید بعدش میتونید پس انداز داشته باشید و مستقلا صاحب خونه بشید.
کاری نکن ریشه یک دشمنی رو ایجاد کنی.
پدر شوهرت هر چقدر هم شخصیت بدی داشته باشه شوهرت از اینکه بهش بی احترامی بشه ا کسی بخواد قانون رو به رخش بکشه عصبانی میشه. در درجه اول به حفظ خوشبختی توی زندگیت فکر کن:72::72::72:
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
ممنونم نگین جان. راستش رو بخوای من خودم از قبل تعیین مهریه همسرم رو دوست داشتم. ما سال ها عاشق هم بودیم و با بدختی به هم رسیدیم. الانم که ماه ها از ازدواجمون میگذره برا هم می میریم. اما بابام راضی نبود. من خواستگارایی داشتم که هزار پله از شرایط مادی اون زمان و الان همسرم بالاتر بودند. برا همین بابام شرط خونه و ماشینو گذاشت که این آقا اون روز پذیرفت اما الان زده زیرش
نگین جون... اشکام ریخت. تو و بچه های اینجا درست میگین. زندگی با همچین آدمی تو یه ساختمون قطعا پر از مشکله. این آقا اخلاق های عجیبی داره که باور هیچ انسانی نمیشه. مثل شیطون می مونه! مثلا اگه بگم من و همسرم حالا که زیر یه سقف هستیم هم وقتی میخوایم بریم بیرون از این آقا قایم میکنیم باورت میشه؟ دست نداره ما با هم بریم خوش بگذرونیم!!!!!!!! اگر بفهمه من و همسرم از سر کوچه پیچیدیم داخل و هر دو با هم تو ماشین هستیم، روش رو بر می گردونه که مثلا ندیدمتون. چند روز پیش همسرم کنارش نگه هم داشت و براش بوق زد اما روش رو بر گردوند و خودش رو زد به اون در! مرد به این بچگی و پستی دیده بودین؟
خب حالا من چطور با همچین آدمی تو یه ساختمون زندگی کنم؟
اما از طرف حرف های خونواده و فامیلم که به شدت با اجاره نشینی مخالفن تحت فشارم. از طرف افکاری که بهم تزریق کردن و ناراحتم از اینکه از خودمون خونه نداریم تحت فشارم. از طرف مسایل مالی که باید بخش زیادی از حقوقمون بره تحت فشارم. وگرنه همون بهتر که چنین آدم خبیسی رو تنها بذاری با بد ذاتی هاش. تا بدونه نمیتونه با ظلم و دیکتاتور بازی کسی رو متقاعد کنه اونطور که اون میخواد باشن.
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
سلام دختر بهار
خواستم بگم این رفتار پدر شوهرت رو خیلی از خانواده های دارن چون دوست دارن توی خوشبختی پسر و عروسشون سهیم باشن به عبارتی دوست دارن خوشگذراندن شما همراه با اونها باشه.
مادر من و عروسمون روابط خیلی خوبی دارن ولی یادمه وقتی برادرم عقد بود یک روز که ما منتظرشون بودیم رفته بودن مهمانی و مادرم خیلی دلگیر شد و به روی خودش نیاورد خوب پدر شوهر شما بلد نیست به روی خودش نیاره
اگر عاشق شوهرت هستی از نظر اقتصادی همراهیش کن تا به همه چیز برسید و به فامیلهاتون هم بگو حالا تا خدا چی بخواد و ... نذار حرفهاشون ادامه پیدا کنه و روی ذهنت تاثیر بذاره:72:
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
من، خواهر کوچیکتون، شرمنده ام اگه نصیحت محسوب میشه،
ولی نه امروز و نه هیچوقت تو زندگیتون به خاطر "حرف و نظر و فشار" دوست و فامیل و آشنا،
حتی نزدیکترانشون، تصمیمی نگیرید.
این زندگی شماست. چه به حرف کسی بکنید و چه نکنید، حرفها ادامه دارد، سرزنش و قضاوت و ....
بنابراین همیشه بر اساس منطق + دل خودت تصمیمتو بگیر.
متنظر تائید کسی جز خدا نباش که آخرش دلشکسته میمونی. :72:
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
یه مشکل دیگه هم با این آقا داریم.
شاید تا حالا نشنیده باشید اما پدرشوهرم از پیشرفت همسر من که در واقع پسرشه خیلی ناراحت میشه! همیشه منتظره بخوره زمین و حتی گاهی از اون کمک بخواد. اگر هم همسرم پیشرفتی بکنه که اون بفهمه و ناراحت بشه به کل اخلاق و رویه و حمایت هاش رو قطع میکنه. البته جالبه بدونید بیشتر هم تو زمینه ی کاری این مشکل هست.
اینه که ما از اول سعی کردیم باهاشون خیلی ایزوله باشیم. اصلا حالت واقعی همسرم رو نشون ندیم. همسرم یه جوون خیلی موفق هم تو عرصه ی اجتماعی و هم کاری و تحصصی هست. اما جلو باباش هیچوقت چیزی که نگفتیم هیچ، تازه اگر ازمون در مورد کار و اینا پرسیدن، از مسایل مالی و حقوقی کار بد گفتیم تا مبادا باز ایشون ناراحت یا متوقع بشن.
این راهکار تا امروز خوب نتیجه داده. اما یه جا هست که حس میکنم همسرم داره اذیت میشه. اونم اونجاست که مثلا وقتی چند روز پیش تو یه رسانه ازش یه تعریفی شد، با ناراحتی به من گفت: فقط بابامه که فکر میکنه من هیچی نیستم!
و خب شما که همه از نظر علم روانشناسی تبحر دارین میدونید که اگر آدم سعی کنه خودش رو جلو دیگران مثلا ضعیف جلوه بده واقعا همینطور میشه. حداقل روحیه اش تضعیف میشه. بخصوص اون دیگران، پدر و مادرت باشن.
اینه که چند وقته رفتم تو فکر که موفقیت های همسرم رو جلوشون ابراز کنم. البته همسرم هنوز خودش زیاد موافق نیست. و در واقع نگران عواقب بعدی این مساله است.
به نظر شما کار درست کدومه؟ من خیلی ناراحت میشم و خود همسرم هم خیلی بهش برمیخوره که مثلا مادرشوهرم کار دختراش رو کلی بزرگ میکنه و ازشون تعریف میکنه ولی خبر نداره موقعیت کاری پسرش خیلی بهتر از اون دوتاست. و تازه برا پسرش دلسوزی هم میکنه که اخی پسرم به اندازه ی یه کارگر هم حقوق نمی گیره!
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
تصمیم به گفتن یا نگفتن رو خودتون باید بگیرید
ولی اگر تصمیم گرفتید چیزی رو نشون بدید همسرتون قبلش باید از زحماتی که پدرشون براشون کشیدن قدردانی کنه و بگه جایگاه و دیدگاهش رو تو زندگی مدیون اونهاست به این صورت اونها هم خودشون رو شریک موفقیتها میبینن و جایی برای ناراحتی نمیمونه.
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
شما که میگی خونه را تا نازک کاری رسونده، برین بقیه خرج خونه رو خودتون و شوهرتون انجام بدین و تمامش کنین
مشکل به نظر من اینه که شما هم یه کم زرنگ بازی می خواهین در بیارین و می خواهین مفت و مجانی صاحب خونه بشین!! پدر شوهر هم به نظر من اشتباه کرده که از روز اول با همچین چیزی موافقت کرده ولی الان تازه پشیمون شده...
برین باقی خرج خونه رو خودتون بکنین همینطوری هم خونه به اسم شما هست، اسم پس دادن پول رو هم نیارین، فکر کنین اون پول رو بابت اجاره خونه دادین...
برین زودتر خودتون خونتون رو تکمیل کنین و برین با خیال راحت توش بشینین... اینطوری رابطتتون با خانواده همسرتون رو هم خراب نمیشه
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
مشکل به نظر من اینه که شما هم یه کم زرنگ بازی می خواهین در بیارین و می خواهین مفت و مجانی صاحب خونه بشین!! پدر شوهر هم به نظر من اشتباه کرده که از روز اول با همچین چیزی موافقت کرده ولی الان تازه پشیمون شده...
برین باقی خرج خونه رو خودتون بکنین همینطوری هم خونه به اسم شما هست، اسم پس دادن پول رو هم نیارین، فکر کنین اون پول رو بابت اجاره خونه دادین...
برین زودتر خودتون خونتون رو تکمیل کنین و برین با خیال راحت توش بشینین... اینطوری رابطتتون با خانواده همسرتون رو هم خراب نمیشه
ستاره عزیز، پدرشوهرشون با احتمال خیلی بالا اگه حتی اینا پول رهن رو هم برای ساخت بدن، خونه رو به نام اینا نمیزنه. هیچ تضمینی نیست.
از طرف دیگه این اسمش زرنگ بازی نیست. حق قانونیشون هستش.
همه آدما کارایی میکنند که بعدا پشیمون میشند و دلشون میخواد زیرش بزنن. اما اگه قانون نباشه هیچ کس پای کارش نمی ایسته. همونطور که یه بچه یه غذا رو سفارش میده بعد از مزه ش خوشش نمیاد و نمیخوره، کل تفاوت آدم بزرگ با این بچه هه اینه که بزرگسال پای انتخاباش باید بایسته.:324:
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
شما که میگی خونه را تا نازک کاری رسونده، برین بقیه خرج خونه رو خودتون و شوهرتون انجام بدین و تمامش کنین
مشکل به نظر من اینه که شما هم یه کم زرنگ بازی می خواهین در بیارین و می خواهین مفت و مجانی صاحب خونه بشین!! پدر شوهر هم به نظر من اشتباه کرده که از روز اول با همچین چیزی موافقت کرده ولی الان تازه پشیمون شده...
برین باقی خرج خونه رو خودتون بکنین همینطوری هم خونه به اسم شما هست، اسم پس دادن پول رو هم نیارین، فکر کنین اون پول رو بابت اجاره خونه دادین...
برین زودتر خودتون خونتون رو تکمیل کنین و برین با خیال راحت توش بشینین... اینطوری رابطتتون با خانواده همسرتون رو هم خراب نمیشه
عزیزم همونطور که رازقی جون هم فرمود مساله اونجاست که اگه ما بخشی از پول خونه رو بدیم ایشون اصلا به نام ما که نمیکنه هیچ مسایل دیگه هم پیش میاد که اینجا نمی تونم بگم.
بعدشم اگه شما هم یه روز تو شرایط من بودین که با هزار بدبختی و چند سال سختی کشیدن برای رسیدن به کسی که دوستش داشتین، پدرتون تنها شرط برای اینکه اجازه ی ازدواج بده رو خونه قرار میداد... و بعد بخشی از این خونه رو تو مهریه ی شما مینداختن... و بعد عقدتون رو هی چندماه چندماه عقب مینداختین تا بلکه خونه رو بسازه... و یه باره این ماه ها تبدیل به سال ها میشد... شما هم اگه با همه ی وجود حس میکردین و اطرافیان هم تایید میکردن که مورد ظلم زرنگ بازی پدرشوهرجانتون قرار میگرفتین... اونوقت مثل من فکر میکردین!
یه چیزی میخوام بگم. روابطم با خانواده ی شوهرم عالیه ها. یعنی اونقدری که مادرشوهرم منو دقیقا اندازه ی دخترای خودش دوست داره. کلا خونواده ی بافرهنگی هستند. کافیه من یه ذره هم باهاشون صمیمی تر شم که دیگه منو رو چشاشون بذارن. اما اینا هیچ تاثیری تو تصمیم پدرشوهرم برای ساخت خونه نداره. چون کلا آدم آب زیرکاه و خودخواهیه.
دیروز فهمیدم که یکی از دلایلش برای نساختن خونه و تظاهر به نداری تصاحب پول یه نفر دیگه است که اینجا نمیتونم چیزی از اون ماجرا بگم.
یکی دو روز پیش بهمون پیشنهاد دادن که یکی از خونه هاشون که تو یه شهرک اطراف شهر قبلا بصورت ثبت نامی خریدن رو با دو سه میلیون تسویه حساب تحویل میدن و حاضرن مابقی پول رو بدن تا یک ماه دیگه تحویلمون بدن و ما بریم اونجا بشینیم.. اما اونجا تقریبا 30 کیلومتر با شهر فاصله داره و همین منو مردد کرده که قبول کنیم یا نه. به نظرتون چه تصمیمی بگیرم؟
این نکته رو در نظر داشته باشید که ما اگه نریم اونجا بشینیم، نه حاضرن بفروشن و نه اجاره بدن
RE: مشکل با پدرشوهر بر سر اخلاق عجیب و قول ها و مهریه
دیروز پدرشوهرم آب پاکی رو ریخت رو دستمون و فرمودند که خونه رو نمیسازن! البته این بار بر خلاف سایر سری ها اصلا ناراحت نشدم. معذرت میخوام اما موضوع به امید پدرشوهرم بودن، مثل یه دندون کرم خورده بود که باید می نداختیمش بیرون!
کاری ندارم که همسرم با مامانش تلفنی صحبت کرد و تمام اتمام حجت ها رو بهش کرد تا تا روزیکه زنده ایم ظلمی که در حق ما کردن یادشون نره.
میدونم از اول اشتباه از ما بود که به امیدش نشستیم. ولی بخدا خودتون رو جای ما بذارید. تو مهریه ی خانومتون نصف خونه ی پدرشوهر باشه. این خونه نیمساز باشه. هر روز بگه شما اصلا غصه نخورید، از ماه بعد شروع به ساخت میکنم. و دوباره ماه بعد بگه نمیخوام بسازم. باز تا تو سعی میکنی بین اینهمه غصه خودت یه فکری برداری دوباره بیاد بگه خودتون رو تو زحمت نندازین من براتون میسازم و به همین منوال.
بخدا تو این چند سال خون دل خوردیم از دست این خونه ی لعنتی!
حالا دیروز پدرشوهرم گفته من مهریه اش رو میدم! ما که میدونیم این بشر این بارم داره دروغ میگه فقط به این خاطر که ما رو ساکت کنه. اما میخوام یه چیزی رو بدونم:
ببنید از این نصف خونه، یه دنگش مال یه جاست و دو دنگش مال یه جا دیگه.
روزیکه رفتیم محضر تو یه برگه ی دست نویس که امضای شاهدین و مهر برجسته ی ثبت اسناد و املاک داره نوشته شده:
1- یک دنگ از منزل مسکونی واقع در شهر... خیابان... کوچه ی ... پلاک...
2- دو دنگ از منزل مسکونی واقع در شهر...
مورد اول رو کاملا مشخص کردن. اما مورد دوم رو همونطور که می بینید هیچ آدرسی ازش ننوشتن. بعدها فهمیدیم این مورد دوم مسکن مهره!!!
اما توی خود سند ازدواج معادل ریالی اینا رو نوشتن(البته معادل ریالی اونا که خیلی کمتره ولی بالاخره تو سند اینجوری نوشتن). تو سند ازدواج نوشته: مبلغ 700 میلیون ریال وجه رایج جمهوری اسلامی ایران.
حالا میخوام ببینم من می تونم تو دادگاه بگم همین مبلغ نقدی که تو سند ذکر شده رو میخوام؟