می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام دوستان عزیزم
راستش این مدت دو سه تا تاپیک نیمه کاره داشتم که همه رو نیمه کار رها کردم و نتونستم به نتیجه برسونم .به خاطر اینکه بعد از زدن اون تاپیک ها و خوندن نظرات شما احساس سردرگمی و گیجی می کردم.برای تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم و اول مشکلات خودم رو با خودم حل کنم بعد به فکر ازدواج بیفتم.ببخشید یکمی طولانی شد نوشتم :(
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
اصلا نازنینم
آماده ازدواج و پذیرفتن مسئولیت یک زندگی مشترک با همه چالش هاش هستی؟ در جواب نگو نمیدونم لطفا
.راستش جواب این سوال رو واقعا نمی دونم ولی برای ندوستنم هم ی سری دلیل دارم که بهشون اشاره می کنم.اینم بگم که پارسال نامزدیم بهم خورد و اون اتفاق روم اثر داشت.
.....
حالا مشکلاتی که الان دارم:
1.اینکه خیلی ترسو شدم و ترس هام هیچ ریشه منطقی ندارن و بیشتر توهمی هستن.از قبل هم یکم ترسو بودم ولی الان خیلی بیشتر شدم و می خوام این ترس ها رو از بین ببرم.مثلا همین همکارم بعد از اینکه ارش خواستم بهم فرصت بده گفت باشه فقط حضورا میخواد دلیل این فرصت خواستن رو بدونم و اومد دمه محل کارم تا حرف بزینم و منم سوار ماشینش شدم. ولی همون اول که سوار ماشین شدم ترس بدی تو دلم افتاد.بیشتر یاد فیلم های ماه رمضون می افتم که مثلا شیطان در قالب یک پسر می اد جلو و چنین افکاری تو ذهنم اومد. این فکرا باعث شد حالم بد شه گفتم ماشین حالم رو بد میکنه و پیاده شدم اونم مبهوت موند ه بود و نشد حرف بزنیم .
2.اعتماد به نفس شروع یک رابطه جدید رو ندارم .معتقدم تو هر دعوا،اختلاف و جدایی هر دو نفر مقصر هستند پس منم تو به هم خوردن نامزدییه قبلیم کم و بیش مقصر بودم.ولی تقصیرات خودم برام شفاف نیست و نمی دونم دقیقا کجاها مقصر بودم.از طرفی حرفایی که نامزدم به منظور ایراد گرفتن از من میگفت تو ذهنم مونده و فراموشم نمیشه. و باعث میشه اعتماد به نفس کافی نداشته باشم.
مثلا نامزد من قرار بود برای اتمام یک دوره آموزشی بره انگلیس .برای همین در مورد انگلیس رفتن و اینها باهم صحبت کرده بودیم ولی وقتی بین مون مشکل ایجاد شد و بحثون شد سر مسائل اعتقادی اون به من گفت که تو به درد انگلیس رفتن نمیخوری و تو رو می برم افغانستان پشت سر طالبان نماز بخونی.برای همین هم حس می کنم اون معیاری که من برای همسرم میخوام یعنی روشن فکر بودن ...اون فرد روشن فکر به نظرش عقاید من مسخره می اد و بهم توهین می کنه .برای همین مثلا با همین همکارم اعتماد به نفس صحبت در مورد مسائل اعتقادی رو ندارم.
نامزد قبلی من بعد از عقد موقت از طرز لباس پوشیدن من ایراد می گرفت.البته من تیپم خوبه ها و خودش هم از تیپم تعریف می کرد ولی اون لباس های باز و دامن دوست داشت البته فقط تو خونه خودمون و پیش خودش.
منم کلا اصلا از لباس باز بدم می اد حالا چه نامحرم باشه چه نباشه بدم می اد.ولی خوش تیپم به خدا..البته منظورم از لباس باز ،تاپ و دکلته و می نی ژوپ و نه اینکه که بلوز آستین کوتاه و شلوار کوتاه.
کلا پدرم بدش می اومد و حتی مادرم می گه پدرم از اینکه مادرم وقتی تنها تو خونه است پیش پدرم لباس باز بپوشه بدش می اومده ...و حتی از آرایش بدش می اومده.
نامزدم سر این موضوعات باهام بحث می کرد. اون موقع حرفاش بهم برمی خورد .برای همین لج می کردم و از طرفی هم رومم نمی شد خوب جلوی مامانم لباس باز بپوشم و آرایش کنم برای نامزدم.ولی الان می گم شاید حق با اون بود و مرد دیگه هم باشه همون جوره و پدرم استثتا بوده و من باید تغییر کنم.
اینم بگم که پیش بقیه و بیرون میخواست خیلی ساده باشم. و چند بار برای تیپ بیرونم عصبانی و غیرتی شد و دعوام کرد.می گفت دلم می خواد فقط برای من خوشگل باشی و تو جنس مردا رو نمی شناسی و اگه می شناختی به خدا گونی می پوشیدی می رفتی بیرون .
الان نسبت به لباس پوشیدنم اعتماد به نفس ندارم نمی دونم چی بپوشم .همون روز که خواستگار قرار بود بیاد درمونده بودم که چی بپوشم و ملزم کردم خودم رو حتما دامن بپوشم که خوشش بیاد.
و بعدم که رفتیم باهم صحبت کنیم همش می پرسیدم نظرش در مورد نحوه لباس پوشیدن چیه ؟ و آدم چه لباسی بپوشه و چه تیپی خوبه...انقدر این جور سوالات رو پرسیدم که خواستگارم خندش گرفت و گفت من شما رو خیلی پخته و آگاه می دونستم و این حرفا که لباس چه جوری باشه جزئیاته و اهمیتی نداره....
خلاصه اینا شدن مشکلات من.و می خوام برای خودم رفع شون کنم.
ولی نمی دونم چه جوری؟
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام نازنین جان
خوب به عنوان کسی که خودش در تاپیکش این ترس ها رو مطرح کرده بود باید بگم تا حدود زیادی درکت می کنم.
این ترس انقدر اخیرا در من زیاد شده بود که چند مورد معرفی شده رو ندید رد کردم.تا اینکه دوستان اومدن و راهنمایی
های بچه ها واقعا روم اثر گذاشت. نوشته های بچه ها رو بخون تو تاپیکم :
کمکم کنید از ترس هام رها بشم!
به خصوص حرفهای بهار.زندگی و زن امیدوار خیلی برام کارگشا و عالی بودن. حتما بخونشون نازنین جان.
تا حدودی حق هم داریم و من این رو نوعی ترس از شکست در هر چیزی میدونم.
مثلا من کوهنوردی می رفتم خیلی خوب اما انقدر ترسو شده بودم اخیرا که از پله ها انقدر با وسواس میرفتم که
افتادم دستم شکست. زن امیدوار بهم گفت ریشه ترس هات رو پیدا کن.
فکر می کنم این ترس ناشی از احتیاط بیش از حدمون بعد از شکست عاطفی و بعد کاهش شدید اعتماد به نفسه
برای درمان خودم چند تا کار کردم که به تو می گم :
دیدی گاهی اوقات احتیاط زیاد در رانندگی باعث تصادف میشه یا باعث میشه پیشرفت نکنی؟
این احتیاط زیاد قدرت ریسک کردن آدم رو ازش میگیره و باعث میشه آدم همش فکر کنه باز دچار شکست میشه
پس حتی از انجام یک ریسکه مطمئن هم حذر می کنه. من دیدم دارم منزوی میشم و اون بهار شاد و خوشحال
رفته توی لاک خودش و به شدت ترسو شده و قدرت ریسکش رو از دست داده. پس شروع کردم به نوشتن ترس هام
و اینکه ریشه این ترس ها چیه و بعد اقدام عملی مثبت رو نوشتم. مثلا
خود ترس : من از آشنایی با شخص جدید برای ازدواج می ترسم؟
دلیل ترس : خواستگار سابقم و خانوادش که سر اون ماجرا از لحاظ احساسی خیلی بهم ریختم.
راهکار عملی مقابله با ترسم : اجازه بدم خواستگارها بیان جلو و با مشورت با پدر و مادرم و اعتماد به خدا اول
خانواده فرد رو مورد بررسی قرار بدم و اگر همخوانی داشتیم با هم وارد فاز شناخت بشم. اگر هم مناسبم نبود
جواب منفی میدم.
برای خودت اینطوری مثال بزن و ریشه یابی کن و راهکار براش بنویس و اقدام اجرایی کن.
از طرفی میخوای مخاطبت تفکر دینی داشته باشه اما روشنفکر هم باشه. البته رونشفکر دینی. این یکی از دغدغه
های منم هست. مثلا تو آدمی معتقد هستی اما دوست داری مخاطبت میانه رو باشه و اهل افراط و تفریط
نباشه. باید باهاش به مذاکره بنشینی و مخاطبت رو به چالش بکشی. از اعتقادات بگی. مثلا از چی می ترسی؟
از اینکه بهت مثلا بگه طالبان؟ اتفاقا بد نیست نظرات مخالف رو بشنوی.
در مورد پوشش هم خودت باش اما وقتی رسما بعد از عقد زن کسی محسوب شدی و به خانش رفتی بد نیست
مطابق میلش لباس بپوشی اما تا قبل از اون حفظ حریم جلوی خانوادت مهمه و تا وقتی خونه پدرت هستی بهتره
مطابق با رعایت حریم هایی که میگی لباس بپوشی ولی برات دغدغه نباشه. خودت باش نازنین جان چون قراره
یک عمر خودت باشی. قراره یک عمر زندگی کنی. پس باید بدونی مخاطبت چه عقایدی داره. مخاطبت هم باید بدونه نازنین دختر
ساده ایه از لحاظ پوشش و باید همینطور که هستی بپذیرنت. باید تو همه چیز با هم به گفتگو به دور از احساسات بنشینین.
برنامه های دهنوی در این راستا بسیار کارگشاست.
در مورد ترس هات هم با راهکارهایی که گفتم و اعتماد به خدا برو جلو و ازش بخواه همواره بهترین ها رو سر راهت
قرار بده. ترس هات رو باور نکن. خودت رو عاقلانه با ترس هات مواجه کن. بعد می بینی که خیلی هم پیچیده نبودن.
وقتی با اعتماد به نفس بخوای فقط خودت باشی دیگران هستن که باید تصمیم بگیرن تو رو همین طور که هستی
بپذیرن یا نه.
موفق باشی گلم
:72:
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
نازنین عزیزم
به نظر من اول از همه سعی کن خودت رو با تمام خصوصیاتت دوست داشته باشی. دوست خودت باش.
وقتی خودت رو دوست داشته باشی ترس از قضاوت شدن نداری. اگر کسی (حتی همسرت یا خواستگارت) قضاوتت کرد به هم نمیریزی. اعتماد به نفست پایین نمی آد. بلکه به پیشنهادی که در غالب قضاوت بیان شده فکر می کنی و می سنجی و بعد دوباره خودت تصمیم می گیری. نه لجبازی می کنی و نه ظاهر سازی و منفعل رفتار کردن.
مثلا در مورد همین لباس، اگر خودت رو دوست داشته باشی به خودت فرصت می دی که نظرات بقیه رو بشنوی (البته بقیه ای که مهمند) و البته نظر خودت رو هم بیان کنی. بعد به نظراتشون فکر می کنی و نه منفعلانه تسلیم خواستشون می شی و نه لجبازی می کنی. و در اخر خودت برای نحوه لباس پوشیدنت تصمیم می گیری.
اما فکر می کنی چطور می تونی خودت رو دوست داشته باشی؟
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام بهار جان
ممنونم ازت که هیچ وقت تنهام نمی زاری و انقدر خوبی.
بهار اخه من ترس هام راه حل ندارن مثلا
من از اینکه شیطان تو جسم این خواستگار جدید رفته باشه می ترسم.
خوب می دونم این واقعیت نرفته و شیطون تو جلد اون نیست ولی از این می ترسم وقتی تنها باهاش باشم خیلی می ترسم یا اگر تلفنی باهاش حرف بزنم و ساعت نزدیک شب باشه.فکر می کنم شیطون باشه
خوب من می دونم فکرم غلطه ولی این فکر غلط روم تاثیر می زاره....
یا وقتی تو خیابون ی نفر از من آدرس می پرسه قلبم می ریزه.
فکر می کنم می خواد اذیت کنه .نمی دونم چرا !
یا مثلا همون فامیلمون که گفتم خیلی وقته خواستگاری کرده راجع به اون هم این فکر هار و می کنم فکر می کنم مثلا بخوان من رو از بین ببرن یا ی چیزای دیگه
زیاد نمی خوام این مسائل رو توضیح بدم چون احساس می کنم با نوشتن ترس هام ملکه ذهنم میشن و بیشتر می ترسم.حالا چیکار کنم با این ها.آخه طبیعی به نظرم نمی ان
.
یا در مورد نامزد قبلیم هی خدارو شکر می کنم که وقتی باهاش تنها بودم من رو نکشته خلاصه این جور فکرای مسخره دیگه.
بهار یعنی در هیچ موردی من نباید خودم رو تغییر بدم؟نیازی نیست آدم خودش رو تغییر بده؟در این صورت شاید مثلا دوباره همون مشکلات پیش بیان نه؟
دلتنگ عزیزم ممنون از راهنماییت
از قضاوت شدن توسط بقیه نمی ترسم فقط کسی که می خوام باهاش ازدواج کنم می خوام اون در مورد من خوب قضاوت کنه
در مورد دوست داشتن خودم نمی دونم چه کار خاصی می تونم انجام بدم...
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام.خوبی؟
من فقط راجب این قسمت نظر دارم.
نقل قول:
من از اینکه شیطان تو جسم این خواستگار جدید رفته باشه می ترسم.
خوب می دونم این واقعیت نرفته و شیطون تو جلد اون نیست ولی از این می ترسم وقتی تنها باهاش باشم خیلی می ترسم یا اگر تلفنی باهاش حرف بزنم و ساعت نزدیک شب باشه.فکر می کنم شیطون باشه
خوب من می دونم فکرم غلطه ولی این فکر غلط روم تاثیر می زاره....
منم چند سال پیش این فکرو راجب یه نفر داشتم:)..دقیقا تو ماه رمضون.
اما یادت باشه شیطان ادمو به سمت راه غلط سوق میده..اما ازدواج راه درسته.لازم نیست کسی حتما شیطان باشه تا ازش پرهیزکنی...اگه کسی تو رو به سمت غلط و روابط اشتباه بکشونه باید ازش دوری کنی..چون همون چیزیه که شیطان میخواد .
اما کلا ترسات یه کم عجیب غریبن مثلا
نقل قول:
همون فامیلمون که گفتم خیلی وقته خواستگاری کرده راجع به اون هم این فکر هار و می کنم فکر می کنم مثلا بخوان من رو از بین ببرن
فکر نمی کنی بهتره به یه متخصص مراجعه کنی و اصولی مشکلتو حل کنی؟
با این افکار زندگی مشترک و بچه های ایندت رو هم میتونی خراب کنی..مادری که همیشه میترسه نمیتونه بچه های سالمی بار بیاره.
البته این نظرشخصی منه.
موفق باشی
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام نازنین جان
من احساس میکنم تنها مشکل اینه که اعتماد به نفست در زمان نامزدی قبلیت از دست رفته...
اینو تقویت کن... :305:
تو همیشه نباید اونجوری باشی که بقیه از تو راضی باشن... تو باید خودت باشی و با کسی ازدواج کنی که بتونی در کنارش بازهم خودت باشی تا بتونی آرامش رو تجربه کنی...
در مورد نحوه ی لباس پوشیدن به نظرم شما باید فقط درباره ی کلیات پوششت با خواستگارت صحبت کنی و برای حفظ زندگیت در خلوت باید هرجور که همسرت میپسنده بپوشی...
مسئله رو خیلی بزرگش کردی نازنین خانوم:163:
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
بهار
من ی تاپیک قبلا زدن در مورد ترسیدن نمی دونم دیدی یانه.
اون موقع فکر می کردم حتما دچار ی مشکل روحی شدم ولی اکثرا گفتن طبیعی هست.
اصلا برام مشکلی نیست که برم پیش مشاور یا حتی روان پزشک
فقط می خوام الکی خودم رو درگیر نکنم وگرنه اگر به من بگن لازمه برم حتما میرم.
آهان خودت هم تو اون تاپیکم نظر گذاشتی در مورد آسانسور.
بهار فکر می کنم عجیب غریبن ولی فکر نمی کنم بیماری روحی داشته باشم فکر میکنی مثلا چه بیماری ممکنه باشه؟
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
من که نگفتم بیماری روحی داری..
اگه ترسها رو بتونیم خودمون کنترل کنیم چه بهتر وگرنه باید بریم پیش متخصص.
مثلا چرا اون خواستگارت باید بخوان تو رو ازبین ببرن؟؟!!!
انقد زود به خودت برچسب نزن..چه ایرادی داره بری پیش متخصص..همه که از اول دارو نمیدن..شاید چندتا تکنیک ساده گفت و مشکلت حلشد.
من علمشو ندارم که بگم دقیقا چه مشکلی داری حتی متخصص هم نمیتونه مجازی نظرقطعی بده اما اگه یادم باشه تو اون تاپیکتم فرشته مهربون گفت برو پیش متخصص.البته اگه اشتباه نکنم و درست یادم مونده باشه.
زیاد میترسی و ترسهات میتونه تاثیر زیادی رو زندگیت بذاره.
اما اگه خودت خواستی مشکلتو حل کنی احتمالا راه حل جویی مفیده..مثلا همونطور که دو تا دلیل میاری برای ترست دو تا دلیل هم بیار واسه نترسیدن و ببین احتمال کدوم بیشتره..مثلا اینکه ازبین ببرنت یا بخواد باهات زندگی کنه
یا مثلا تو خیابون شلوغ تو روز روشن بعیده کسی اذیت کنه..اما مثلا جای خلوت و تاریک احتمالش هست که باید ازاین جاها پرهیز کنی.
بقیش هم با استفاده از توقف فکر.
یا احتیاط کردن هم میتونه ترست رو کم کنه..مثلا دانشگاه من یه کم مسیرش بد بود یه کارد میوه خوری تو کیفم همیشه داشتم واسه میوه پوست گرفتن وقتی میترسیدم ته دلم میگفتم اگه اتفاقی افتاد چاقو دارم..یا دعا و ذکر و صدقه هم میتونه ادمو اروم کنه.مگه خود خدا نگفته الا بذکرالله تطمئن القلوب؟
بازم میگم اینا نظرشخصی منه و کارشناسانه نیست.
موفق باشی
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
ببخشید من دارم دونه دونه به همه پست ها جواب می دم و می دونم این درست نیست
گل کاغذی ممنون از نظرت
خوب این جوری می گید یعنی من نیازی به تغییر ندارم و فقط اعتماد به نفسم کمه؟درسته؟
در این صورت پس من مقصر نبودم .مگه میشه؟
البته خودمم تا حد زیادی این حسو دارمو فکر کنم حق باشما باشه.
-------------------------------------------------------------------------------
راستی بهار چی شد که اون فکرا از سرت افتاد در مورد اون شخص؟
در مورد فامیلمون هم همیشه این فکر رو نداشتم اینجا به صورت کلی نوشتم ی بار این حس بهم دست داد. چند وقت پیش مامانش رو بردن آنژیو و من به خاطر اینکه سر کار بودم نتونستم برم بیمارستان ببینمش بعد که مرخص شد اومد خونه از مامان اینا گلگی کردن که چرا من نرفتم ببینمشون
منم ی روز از سرکار رفتم خونشون که فقط این پسره خونه بود و مامانش هم تو اتاق خوابش بود
به من گفتن تو پذیرایی بشینم
و پسرشون رفت تو آشپزخونه هندونه ببره من خیلی دلشوره گرفته بودم از اینکه دیدم کس دیگه ای خونه نیست .و وقتی اون رفت تو آشپزخونه ی چاقوی بزرگ برداشت
من نمی دونستم که می خواد هندونه ببره گفتم چاقو برای چیه
گفت می خوام سرتو ببرم.با خنده
من تا قبل این حرف هیچ فکر منفی نداشتم ولی دلشوره خیلی داشتم .. و می خواستم بدونم چیکار می خواد کنه . وقتی این رو گفتم سریع بلند شدم که برم بیرون واقعا فکر کردم می خواد این کارو کنه.انقدر ترسیدم که مامانشو صدا کردم
بعد اون خیلی خندید و خیلی تعجب کرد که ازش ترسیدم می گفت تو چه ساده ای چه زود باوری بعد می گفت مگه من شبیه قاتلا هستم چه فکری کردی از من ترسیدی ...آخه چه دلیلی داره من سرتو رو ببرم بعدشم اقرار کنم که می خوام این کارو کنم
خودمم بعدش برام خنده دار اومد ولی اون لحظه خیلی ترسیدم خیلی .یعنی واقعا باور کردم.
به نظرت عجیب می اد که باور کردم؟به نظر خودم هم عجیب می اد ولی یکی از دوستام گفتم گفت نه خوب هر کی بود می ترسید.
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
نقل قول:
راستی بهار چی شد که اون فکرا از سرت افتاد در مورد اون شخص؟
نقل قول:
یادت باشه شیطان ادمو به سمت راه غلط سوق میده..اما ازدواج راه درسته
وقتی طرف داره درست و حسابی میاد خواستگاری یعنی داره از راه شرعی وارد میشه خود به خود اون مسئله منتفی میشه...چون شیطان هیچ وقت کاری نمیکنه ادم به سمت خوبی بره..ممکنه ازطریق خوبی کردن کاری کنه ادم مغرور بشه اما مسلما ترجیح میده به جای ازدواج شرعی یه رابطه دیگه بوجود بیاد.
چه سوالای فلسفی میپرسی دختر:)
نقل قول:
منم ی روز از سرکار رفتم خونشون که فقط این پسره خونه بود و مامانش هم تو اتاق خوابش بود
من شخصا این مواقع تنها نمیرم..ترجیح میدادم با کسی برم.
چون با توجه به بحث خواستگاری حدس میزدم زمینه ای فراهم بشه واسه یه مسائلی..خودم این مواقع ترجیح میدم تنها نرم.
موفق باشی
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
نازنین جان فقط خواستم بگم نه، ترس تو مسخره نبوده. یعنی برای شخصیت تو مسخره نبوده...
تو یک بار با اعتماد وارد خانه کسی شدی... اولش به حرف هاش خندیدی و عمق مطلبش رو نگرفتی.... بعد که آسیب روحی دیدی، فهمیدی منظورش واقعا چی بوده.
خوب این تو ذهن تو هست. ضمیر ناخودآگاه در شرایط مشابه (خانه هیچ کسی جز اون پسر نبوده. مادرش خواب و مریض بوده) شروع میکنه به ترسیدن از اتفاق مشابه. اینبار سعی میکنه حرف ها رو همون طوری که هستن بشنوه، و حتی عمیق ترش کنه ---> وقتی میگه میخوام سرت رو ببرم، واقعا همین رو میشنوی. حتی عمیق ترش میکنی.
فقط خواستم بگم ترس هات مسخره نیست.
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
بله اینم از آخر و عاقبت سریال های ماورایی ماه رمضان
اینم داشته باش از من که ما ایرانی ها تو خونمونه که توهم توطئه داریم
حداقل تو یک دوره ای از زندگی این افکار سراغ ما میاد
تو یک بار شکست خوردی از اون به عنوان یک تجربه استفاده کن ماها که نمی دونیم حتی اون پسر فامیلت هم ممکنه خوبی هایی زیاد داشته باشه که پشت احساساتی بودن و بچه بودنش پنهون بشه و یا بالعکس
:305:
من کاری ندارم کیو انتخاب می کنی
فقط تزسای موهومیتو بر طرف کن
اینطوری تمرکزتو برای شناخت از بین میبری:72:
نمی دونم شیطون بیکار نیست که مثل فیلما و ............ ظاهر بشه در اکثر موارد این ماها هستیم که دنبالش راه افتادیم و آبروی اون بیچاررم می بریم
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
[align=justify]سلام
ترسی که در شما به وجود اومده ناشی از یکی دو تجربه تلخ بوده که چون انتظارش رو نداشتین بر شما اثر هیجانی شدیدی گذاشته. به طور مثال، اگر نامزدتون به شما دروغ نگفته بود(با توجه به اینکه ظاهرا عقد موقت هم بودین) و روراست خواسته اش رو مطرح کرده بود، شما احتمالا چنین واکنشی نشون نمی دادین. شاید چون نامزدتون حس کرده بوده که شما از این مسائل فراری هستین دست به دروغگویی زده
چند نکته رو لازمه بدونیم:
1. همه پسرها مثل هم نیستند. اگرچه بدون تردید پسرهایی هستند که قصد لذت طلبی جنسی دارند، اما این رو نمیشه به همه تعمیم داد
2. هر کاری روش و اصولی داره. ازدواج کردن راه و رسمی داره. باید از طریق خانواده ها صورت بگیره. هر آقایی که می خواد بیاد خواستگاری، باید رسما از طریق خانواده اقدام کنه و مراسم تحقیق و شناخت زیر نظر خانواده ها صورت بگیره. اینطوری خیالتون راحت تر خواهد شد و ترس کمتر میشه
3. آرایش و تیپ زدن برای مرد نامحرم تحریک کننده هست. مسلما مردهایی پیدا میشن که با دیدن تیپ یا آرایش خاصی فکرهای مخربی به ذهنشون خطور میکنه. این نکته رو بسیاری از خانمها مورد توجه قرار نمیدن. مردها حتی روی نوع نگاه هم حساسند و در برخورد با نامحرم رعایت حریم بسار ضروریه. هر چه دختر سنگینتر و نجیب تر باشه، احتمال اینکه مورد سوء استفاده ... قرار بگیره قطعا کمتر خواهد شد
پس به طور کلی، به نظر من این ترس ناشی از تجارب قبلی هست و میتونه با اقداماتی که در بالا ذکر شد با و پیش رفتن اصولی در امر ازدواج قابل حل هست ان شا الله
[/align]
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام بر نازنین عزیز:72:
امیدوارم حالت خوووووووب باشه...
عزیزم من چند تا نکته به نظرم رسید
یکی این که از بچگی یه چیزهایی تو مغز ما فرو کردند،دلیل بر این نمیشه همشون درست باشن
مثلا ترسی که خودم داشتم رو بهت میگم:
دبستان بودم نوار سیاحت غرب یا شرق اومده بود...
معلم پرورشیمون اونو میذاشت و برقا رو خاموش میکرد...
ما هم سرامون رو میذاشتیم رو میز و های های گریه میکردیم..
نمیدونی من چه ترسی داشتم و تا الان هم اثراتش به نظرم مونده،اما سعی میکنم کنترلش کنم
حالا اینی که گفتم مثال بود اما در مورد ترسات سعی کن کنترلشون کنی و منطقی بهشون نگاه کنی،شاید لازم نباشه خیلی روشون فوکوس کنی....(البته این نظر منه،چون بد تر میشن)
دیگه این که در مورد خواستگارات،
به نظر من خودت باش
اصلا به خاطر دیگری خودت رو تغییر نده
البته تو زندگی باید انعطاف هم داشت
تو باید این رو در خواستگارت ببینی که میتونه کمی انعطاف پذیر باشه
و هم چنین خودت البته،منظورم اینه که به این تفاهم برسید که به نظرات هم احترام بذارید
یعنی مثلا در مورد لباس پوشیدنی که گفتی این رو در خواستگارت ببینی که مثلا در مورد لباس پوشیدنت بهت حق انتخاب میده و به نظراتت احترام میذاره یا نه اما اگه نظرش با تو فرق میکنهو در کمال احترام نظرش رو بهت بگه خیلی خوب میشه
منظورم اینه که حالت تحمیل نداشته باشه،یعنی بگه حتما باید این جوری باشی و...
وقتی دو نفرتون به نظرات هم احترام بذارید ناخودآگاه میبینی در مورد اون مسئله مشکلی نخواهید داشت...
این رو در طرف مقابلت جستجو کن که چه قدر براش این احترام گذاشتن به طرف مقابل واسش مهمه....
در حرف هم نه ،در عمل نگاه کن...
به نظر من بیشترین اختلافات با این نکته حل میشه...
ولی تو بعضی مسائل که ممکنه چیزهای مهم تری داشته باشه ، مثلا ارتباط زناشویی که با هم خواهید داشت شاید اگه به طرف مقابلت نگاه کنی که چی میخواد مثلا دوست داره چه لباسی بپوشی، اگه تو رعایت کنی رابطه ی خیلی بهتری رو با هم خواهید داشت.
نترس نازنین جون،ارتباط برقرار کن،تو همین ارتباط با خواستگارات هست که قدرت تشخیصت بیشتر میشه
واقعا بعد از ارتباط با خواستگار های مختلف هست که میتونی تشخیص بدی چه خصوصیاتی واست مهم ترن و از چه چیزهایی میتونی بگذری
پس با چشم باز تک تک خواستگارات رو بررسی کن،خودسانسوری نکن،مطمئن باش یک نفر آرزوشه همسری داشته باشه با خصوصیات تو.....مطمئن باش
پس نترس ،ارتباط داشته باش،البته تو خودت استادش هستی دیگه،میدونی ارتباط باید کنترل شده و زیر نظر خانواده ها باشه تا مشکلی پیش نیاد...
من از پارسال تا امسال خیلی فرق کردم ،خیلی زیاد
واقعا تعجب میکنم،این هم به خاطر خواستگار هایی بوده که واسم میومدند و بررسیشون میکردم،
خیلی فکرم رو باز کرد،فهمیدم من چی میخوام از یه زندگی مشترک....
واسه همین به تو هم میگم ارتباطتت رو داشته باش و برو جلو و با دید باز انتخاب کن...:72:
یه چیز دیگه به نظرم رسید ...
همه ی اینا در صورتی درست هست و میشه بهشون اعتماد کرد که بدونی طرف صداقت داره...
صداقت هم یکی از اون آیتم های مهمه که به نظر من همه چی رو تحت الشعاع قرار میده...
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
عزیزم می دونی خیلی دوست داشتم پیشم بودی تا از تجربه خودم برات بگم. خیلی از خصوصیات و شرایطت مثل اونموقعی هست که می خواستم ازدواج کنم.
می دونی چطور می تونی خودت رو دوست داشته باشی و احتمال خطا در انتخابت رو کم کنی؟بببین نازنین من اگر جای شما بودم (بهتره بگم بر می گشتم به 7 سال پیش خودم)
1-حتما حتما سعی می کردم قبل از شناخت خواستگارم خودم رو خوب خوب بشناسم. خط قرمزهای خودم رو دقیق بشناسم. به طوری که بتونم روی کاغذ اونها رو لیست کنم. خواسته هام رو بشناسم. اعتقادات و باورهای خودم رو بشناسم. شک های خودم رو بشناسم. بدونم از خودم چه انتظاری دارم. (عزیزم اینو گفتم چون احساس می کنم هنوز در مورد خودت و خواسته هات شناخت مستحکمی نداری ، یا حداقل نمی تونی خودت رو همونطور که خودت خودت رو میشناسی به دیگران بشناسونی)
2- هر معیاری که برای ازدواج در نظر گرفتم سعی کنم هماهنگی بین اونها با شخصیت و باورهای خودم و خانوادم وجود داشته باشه. دقیق . یعنی اینطور نباشه که مثلا من دوست داشته باشم خودم در مهمانیها برقصم ولی بگم دوست دارم همسرم در این مورد ادم سر یزیری باشه یا بلعکس.متوجه منظورم میشی؟
3- سعی می کردم همونطور که خودم خودم رو می شناسم به دیگران بشناسونم .
4- در مورد اینکه می گی دوست داری کسی که می خواهی باهاش ازدواج کنی خوب دربارت قضاوت کنه. اینجا هم باید یک مرزهایی برای خودت مشخص کنی. تا کجا و با حداکثر چه هزینه ای حاضری این قضاوت خوب رو داشته باشی؟
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شوکا
وقتی دو نفرتون به نظرات هم احترام بذارید ناخودآگاه میبینی در مورد اون مسئله مشکلی نخواهید داشت...
این رو در طرف مقابلت جستجو کن که چه قدر براش این احترام گذاشتن به طرف مقابل واسش مهمه....
در حرف هم نه ،در عمل نگاه کن...
به نظر من بیشترین اختلافات با این نکته حل میشه...
سلام شوکایی خوشحال شدم اومدی :46:
عزیزم این حرفت کاملا درسته و منم این رو قبول دارم ولی بعضی وقتها هست که تفاوت در نظرات به قدریه که چیزی که برای تو ارزشه برای دیگری مسخره است و چیزی که برای دیگری ارزشه برای من خیلی بی ارزشه....تو این مواقع نمیشه به نظر هم احترام گذاشت،
خوب تو این شرایطه که سخت میشه و آدم قبل از ازدواج باید به این نتیجه برسه که تو اون مسائل هم نظرن یا نه!!!!
ولی حق با شماست من تصمیم گرفتم همونی باشم که هستم وبرای اینکه رابطمون خوب بمونه و به نتیجه برسه مثل آدمای منفعل عمل نکنم و از اول بگم که من این نظرات رو دارم و رو حرفمم هستم.
مثلا در مورد لباس پوشیدن این چیزی هست که الان به ذهنم من رسیده ولی درمورد نامزد قبلیم که من هیچ وقت نپرسیدم ازش نظرش در مورد لباس پوشیدن چیه؟
و خوب اونم چیزی نگفت ولی بعدش دیدم خیلی جزئی نگره حتی تو لباس پوشیدن...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
عزیزم می دونی خیلی دوست داشتم پیشم بودی تا از تجربه خودم برات بگم. خیلی از خصوصیات و شرایطت مثل اونموقعی هست که می خواستم ازدواج کنم.
سلام عزیزم ممنونم از وقتی که می زاری
می دونی چطور می تونی خودت رو دوست داشته باشی و احتمال خطا در انتخابت رو کم کنی؟بببین نازنین من اگر جای شما بودم (بهتره بگم بر می گشتم به 7 سال پیش خودم)
1-حتما حتما سعی می کردم قبل از شناخت خواستگارم خودم رو خوب خوب بشناسم. خط قرمزهای خودم رو دقیق بشناسم. به طوری که بتونم روی کاغذ اونها رو لیست کنم. خواسته هام رو بشناسم. اعتقادات و باورهای خودم رو بشناسم. شک های خودم رو بشناسم. بدونم از خودم چه انتظاری دارم. (عزیزم اینو گفتم چون احساس می کنم هنوز در مورد خودت و خواسته هات شناخت مستحکمی نداری ، یا حداقل نمی تونی خودت رو همونطور که خودت خودت رو میشناسی به دیگران بشناسونی)
[b]دقیقا درست میگی دلجو ...:46: چشم انتظارات و خواسته های خودم رو لیست می کنم
ولی میدونم مهمترین انتظارم از طرف مقابلم چیه
اینکه آدم جذابی باشه در مجموع
نه اینکه به دلم بشینه فقط .یعنی فکر می کنم زندگی با فردی که از نظر ظاهری و رفتاری جذابیت های لازم رو داره زندگی باهاش هیجان انگیز و قشنگه....و اگر هم مشکلات دیگه ای باشه من می تونم به خاطر اون حس هیجان انگیزی که برام داره تحمل کنم مشکلات رو.
از طرف دیگه دیدم که در مورد نامزد قبلیم این جوری نشد و نتونستم تحمل کنم
ولی بازم در انتخابم تحت تاثیر جذابیت رفتاری اون شخص قرار میگیرم.
4- در مورد اینکه می گی دوست داری کسی که می خواهی باهاش ازدواج کنی خوب دربارت قضاوت کنه. اینجا هم باید یک مرزهایی برای خودت مشخص کنی. تا کجا و با حداکثر چه هزینه ای حاضری این قضاوت خوب رو داشته باشی؟
البته فقط در مورد کسی که ازش خوشم اومده این جوریم ها
مثلا نسبت به فامیلمون همون که هستم رو نشون میدم ولی نسبت به این همکارم سعی میکنم باهاش تا حد ممکن همسو شم
:46: آره واقعا چه کاریه................این هارو الکی نمی نویسم واقعا تصمیمم اینکه ازاین به بعد خودم رو باهمون شخصیتی که هستم به همکارم بشناسونم واون هم می تونن هر قضاوتی راجع به من داشته باشن
ویا اصلا پشیمون شه.
بزار ی مثال بزنم عزیزم
مثلا در مورد روزه گرفتن من از سوم دبستان از سن تکلیف روزه گرفتم و تحت هیچ شرایطی روزه مو نخوردم.ولی همین همکارم در مورد روزه به من گفت امسال خیلی طولانیه وسخته
و خیلی تاکید کرد که ی وقت روزه نگیرم .و گفت برم دکتر هم همین رو به من میگه..و می گفت تو ضعیفی روزه به هیچ وجه برات واجب نیست
در حالیکه من خوب هر سال گرفتم و هیچ وقت هم مشکل برام ایجاد نکرده یعنی بی حالی عمومی رو شاید ولی مشکل خاصی نداشتم که بگم توان روزه گرفتن رو ندارم و خیلی برام سخته که بخوام نگیرم.ولی اصلا این مسائل رو بهش توضیح ندادم و گفتم آره منم سعی می کنم ی روزایی به خودم استراحت بدم وهمرو نگیرم.
یعنی نتونستم بهش بگم چرا از خودت فتوا میدی!!!و واجبه که بگیرم
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
عزیزم اینکه میگی دوست داری ادم جذابی در مجموع برات باشه و فکر می کنی این باعث میشه بعدا با مسائل مورد تفاوت راحتتر کنار بیای، می خواستم بگم جذابیت برای یک مدت باعث میشه بتونی با مسائل کنار بیای. بعد از یک مدت این واقعیات و باورهای شما دو نفر هستند که باید بتونند با هم کنار بیایند.
دوم اینکه قرار نیست فقط یک ماه با کسی زندگی کنی که بخواهی کنار بیایی. قراره به امید خدا یک عمر کنار هم باشید. منظورم از هزینه و خواسته این بود که ببین ایا میتونی اونطور که خودت رو الان به خواستگارت نشون بدی برای بقیه عمرت هم همونطور خودت رو نشون بدی؟
بعضی وقتها ادم وقتی میبینه خواستگارش براش جذابیت داره می ترسه که نکنه دیگه خواستگاری که اینطور برام جذاب باشه پیدا نشه. برای همین اونطور که باید خواستگارشو برای یک عمر زندگی محک نمی زنه.
بعضی از دختر ها و پسرها فکر می کنند اگر خواستگارشون رو از بعضی جهات پسندیدند از جات دیگر که نمی پسندن می تونند بعد از ازدواج تغییر بدهند. برای همین بهتره قبل از ازدواج ادم قسمتهایی از خصوصیاتی که قابل تغییر نیستند رو برای خودش دقیق مشخص کنه تا در عکس العمل هاش به طرف مقابل نشون بده. مثلا اگر شما هیچوقت قصد نداری با یک بهانه روزه ات رو بخوری و در این مورد باور قوی داری باید نشان دهی که در این مساله قابل تغیر نیستی. اما با عکس العملی که شما به خواستگارت نشان دادی دقیقا عکس این مساله را نشان دادی (خودت را وارونه نشان دادی). پس اگر فردا روزی در زندگیت دیدی همسرت دارد با تو درگیر می شود برای تغییر باورهایت تعجب نکن. چون خودت از قبل در این مورد چراغ سبز نشان دادی.
RE: می خوام برای شروع زندگی مشترک آمادگی پیدا کنم.
سلام دلتنگ عزیزم
خیلی ممنونم از راهنمایی های خوبت
و از راهنمایی های بقیه دوستان
سعی می کنم خودم باشم و افکار منفی ودلهرره آور به دلم راه ندم و توکلم به خدا باشه
برای خودم ی چهارچوبی داشته باشم که خط قرمزهاش مشخص باشه و انعطاف داشته باشم ولی فقط تا مرز اون خط قرمزها
نه اینکه برای خوب نشون دادن خودم در نظر دیگری اون خط قرمزم در حرف زیرپا بزارم وبعدا در عمل کم بیارم
از همه ممنونم:72: