عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم ظلم می کنم؟
سلام
راستش مدت زمانیه که درگیر یک مساله شدم.
نمی دونم آیا باید اسمشو مشکل گذاشت یا نه . اما یک ماه هست که حالم خیلی بده و مدام تنگی نفس پیدا کردم چون نمی دونم که کار درست چی هست؟
الان مدتی که فرزندم به یک مهد کودک میره چون من کاری پیدا کردم که در روز 8 ساعت باید اونجا باشم. در مهد کودک قوانین خاصی حاکمه و مربیهای اینجا (کانادا) کمی خشک و قانونی هستند . این مساله باعث شده که دخترم هر روز با گریه به اونجا بره و در طول 8 ساعت هیچی نخوره.
دخترم همیشه خیلی خیلی شاد بود و بسیار شیطون و بازیگوش اما مدتیه که کسل و منزوی شده.
حالا همه اینها باعث شده من دچار عذاب وجدان شدید بشم که آیا این که من سر کار برم و دخترم در این شرایط باشه کار درستیه یا نه؟
از طرفی همه روانشناسها و مربی ها و همسرم تاکید می کنند که مساله جدایی مادر از فرزند خوب بالخره در یک مقطع زمانی باید برای کودک جا بیافته و بهتره در سن 3 سالگی باشه (تا کودک در اجتماع بودن رو یاد بگیره). و همچنین می گویند که بچه باید با بچه ها بازی کنه نه تنها با مادرش. خوب من هم می دونم که مزایایی وجود داره.
اما همونطور که گفتم اون معایب هم باعث شده که خیلی شکننده شدم و نمی دونم آیا این مزایا واقعا ارزش داره یا نه؟ قدرت تصمیم گیری ازم گرفته شده. روانشناسهای مهد می گویند که اگر الان برگردی خونه و دیگه کار نکنی و دخترت رو نیاری مهد دخترت میفهمه که همیشه تو در برابر خواسته هاش تسلیم میشی. و همچنین زمان مدرسه رفتن هم مشکل پیدا می کنه چون هنوز یاد نگرفته دور از خانه با بچه ها باشه.
می دونید الان بیشتر مشکل خودم شدم تا دخترم. هر روز حالم بده و تمرکز ندارم. شبها خواب ندارم . تپش قلب دارم. مدام می خوام گریه کنم. اگر مطمئن بشم که کارم درسته و ظلمی به دخترم نمی کنم شاید حالم بهتر بشه.
از شما می خوام که کمکم کنید تا متوجه بشم کارم درست یا غلطه؟
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
ببخشید که من نظر میدم چون هنوز وارد این مرحله نشدم ولی کاری که بعضی مهدهای ایران می کنن اینکه روزهای اول مادر با خود کودک در مهد میمونه و روز به روز ساعت حضورش رو کمتر میکنه. اینجوری شوک کمتری به بچه وارد میشه
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
الان مدتی که فرزندم به یک مهد کودک میره چون من کاری پیدا کردم که در روز 8 ساعت باید اونجا باشم. در مهد کودک قوانین خاصی حاکمه و مربیهای اینجا (کانادا) کمی خشک و قانونی هستند . این مساله باعث شده که دخترم هر روز با گریه به اونجا بره و در طول 8 ساعت هیچی نخوره.
سلام دلتنگ عزیز ،خوبی؟
عزیزم اینکه می گی مربیای مهد اینجا خشک و قانون مند هستند و به این دلیل دخترت برای رفتن به مهد مقاومت می کنه...
فکر نمی کنم دلیلش این باشه .بالاخره اونها مربی مهد هستند برای این کار آموزش دیدن و تجربه دارن و بلدن چطور باید با بچه کنار بیان و اگر فکرمیکنی واقعا مربیای خشکی هستن ،تو می تونی پرس و جو کنی و ی مهد خوب که از مربیاش تعریف می کنند انتخاب کنی.....
مشکل اصلی احتمالا از سمت دخترت هست که بهت خیلی وابسته است و در مقابل این تغییر داره مقاومت میکنه....
حق داری نگران باشی و عذاب وجدان داشته باشی ولی عزیزم خوب این که الان میخوای سر کار بری....فقط دلیلش سرگرم بودن خودته؟
99 درصد حدس می زنم که این طور نیست...تو به خاطر اینکه بتونی شرایط بهتری برای فرزندت فراهم کنی دوست داری کار کنی و درامدی داشته باشی....
پس این جوری نیست که سرکار رفتن شما ظلم در حق بچت باشه...
به نظر من بهترین کار اینکه الان ی مدت صبر کنی تا کم کم به این شرایط جدید عادت کنه...
مثل بچه هایی که می رن مدرسه و گریه می کنند اگر برات مقدور باشه بهتره مثلا ی روز باهاش بری تا با محیط خوب آشنا شه وبه اونجا اعتماد کنه....بهش بگو مثلا اگر امروز دختر خوبی باشه و تو مهد غذاش رو بخوره و گریه نکنه ی جایزه خوب براش می گیری...
اگر سر کار رفتنت خیلی سود نداره و نیاز خاصی به این کار نداری و واقعا این مهد رفتن هم مشکلات جدی برای فرزندت فراهم کرده خوب می تونی نری..
مامانی البته می دونم از من خیلی با تجربه تر هستی و این چیزا که گفتم خودت می دونی ولی گفتم هرچند ناچیز ولی اگر از دستم بر بیاد کمکت کنم ...:46:
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
سلام عزیزم. نوشتی :
مربیهای اینجا (کانادا) کمی خشک و قانونی هستند . این مساله باعث شده که دخترم هر روز با گریه به اونجا بره و در طول 8 ساعت هیچی نخوره.
دخترم همیشه خیلی خیلی شاد بود و بسیار شیطون و بازیگوش اما مدتیه که کسل و منزوی شده.
منو نگران کردی . چقدر در مورد صلاحیت [/size] اون مهد تحقیق کردی؟
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
سلام دلجو دلتنگ عزیز
درک میکنم که زندگی در غربت سختی ها و مشکلات خاص خودش رو داره و شاید لازم باشه شما پا به پای همسرت کار کنی (البته اگر به خاطر مسائل مالی باشه) و یا براخی اوقات از لحاظ روحی نیاز به کار کردن داری
اما من یه سوال از شما دارم:
اینهمه تلاش شما و همسرت برای چی هستش؟هدفتون در اینده چیه؟/
غیر از تربیت درست و مناسب دخترتونه؟غیر از بزرگ کردن یه بچه است که پس فردا روحی ارام و مهرباان داشته باشه؟
دوست خوبم
به اختلافات فرهنگی دقت کن و مراقب باش دخترت قربانی این اختلافات نشه...راستش من جایی نشنیده بودم که مربیای مهد قانون مدار و ..هستن...اما اگر هم هستن شما دقت کن که بچه ات در یه محیط ایرانی داره رشد میکنه..محیطی که خیلی با زندگی اروپایی ها و امریکاییها فرق داره....
قطعا بچه ات با ورود به محیطی که تناقض اخلاقی و فرهنگی داره گوشه گیر میشه...
میدونم که هدفت بهتر شدن زندگیتونه...اما یادت باشه اصل مهم در زندگی همسر و بچه اته.اگر چیزی باعث اختلال در این دو میشه باید کنار گذاشته بشه./..
این موضوع که میگی باید بچه یه زمانی از مادر دور بشه تا در اجتماع باشه و ..
توجه کن که این یه اصل 0 یا صد نیست و ممکنه در همه بچه های دنیا سنش فرق کنه...یه بچه در سن مثلا 6 سالگی از مادر میتونه دور بشه یه بچه در سن 3 سالگی...
نمیدونم دخترت زبون بلده یا نه؟
میتونه از خودش دفاع کنه یا نه؟
به نظرم خیلی روی حرف روانشناسای مهد حساب نکن...برای اینکه اونا یکسری قانونو رو یاد گرفتن و برای همه یه نسخه میپیچن..خودت داری میبینی که رفتن دخترت به مهد تاثیرات منفی روش گذاشته...دیگه فکر نمیکنم خیلی توصیه های مربیا منطقی باشه..
من فکر میکنم اگر با این شرایط دخترت رو ببری مهد و توی شرایطی قرارش بدی که دوست نداره احتمال اینکه پرخاشگر و لجباز بشه زیاده...
اگر میخوای با بچه های دیگه ارتباط داشته باشه میتونی ببریش پارک .
من فکر میکنم 8 ساعت خیلی زمان زیادیه که مادر از بچه دور باشه...احتمالا دو ساعت قبل و بعدش هم شما درگیری...
و این میشه ده ساعت دوری مادر از بچه.
میدونم که نگران مدرسه رفتنش هم هستی...اما کلا محیط مدرسه با محیط مهد خیلی فرق داره...و با بالا رفتن سن بچه وابستگیش هم کمتر میشه
حالا از یه بعد دیگه نگاه کنیم:
بچه ها توی مهد برای اینکه شعر میخون..بازی میکنن....و .....طبیعتا باید شاد و خوشحال باشن و برای رفتن به اونجا خودشون پیش قدم بشن...
بهتره بفهمی چرا دخترت گوشه گیر شده...اذیتش نمیکنن؟احیانا تنبیه بدنی نمیکنن؟مجبورش نمیکنن کاری کنه که دوست نداره؟
اینا رو هم بررسی کن.
امیدوامر کمکی بهت کرده باشم...موفق باشی
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
سلام
من هم سال گذشته شرایط شما رو داشتم.
به خاطر کار مجبور شدم دختر 3 سالمو 1 نوبت از صبح تا یک عصر مهد بذارم.
اونم تا حدود یک ماه هر روز صبح برای رفتن به مهد مقاومت میکرد .وقتی هم میبردمش با گریه و جیغ ازم جدا میشد.
وقتی از در مهد میومدم بیرون انگار که یه تیکه از قلبم داره کنده میشه.
همش حال دخترم رو تصور میکردم که از یه محیط راحت و صمیمی و آشنا مثل خونه یه دفعه جدا شده و وارد محیطی شده که اولین باره داره تجربش میکنه.همش فکر میکردم چقدر میتونه اونجا احساس نا امنی و بیکسی کنه.
من هم مثل شما این احساسات ناخوشایند رو تجربه کردم.خیلی روزها از دیدن حالاتش از کارکردن شیمون میشدم.
اما مربیهای مهد تاکید داشتن که پروسه جداشدن کودک از مادر بهتره که الان کامل بشه و برای کودک 3 ساله این مسئله چقدر میتونه در به استقلال رسیدن و افزایش اعتماد به نفس مهم باشه.
کم کم بعد یه ماه دخترم شرایط جدیدش رو پذیرفت.
البته خیلی مهمه که شما هم در پذیرش این مسئله بهش کمک کنید.اون به هیچ وجه نباید متوجه تردید و دودلی شما برای ادامه این مسئله بشه.خیلی هم اوایل ازش نخواین که در مورد اتفاقها و کارهایی که توی مهد دارن براتون توضیح بدن.
اما اگه خودش خواست توضیح بده با جون و دل بهش گوش بدین و روی نکات مثبت و جالب حرفاش بیشتر باهم حرف بزنید.
به نظر من حرف اون کارشناس مهد هم که گفته اگه الان برگردی خونه و سر کار نری اون میفهمه که در مقابل خواستش تسلیم میشی کاملا درست و خیلی هم کلیدی هست.
اگر هم نسبت به رفتار خشک مربیهای مهد نگرانی پرس و جو کن یه مهد دیگه که از این لحاظ بهتر باشه رو انتخاب کن.
راستی الان دخترم انقدر به مهد عادت کرده و علاقه مند شده که روزهای تعطیل همش سوال میکنه کی دوباره میرم مهد.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
دلجوی عزیز امیدوارم زودتر مشکلت حل بشه و دختر گلت به این روند عادت کنه.
جدایی مادر از فرزندش خیلی سخته چه برای چند ساعت چه مثل من برای........
قدر بچه هاتونو بدونین و همیشه بغلشون کنید و ببوسیدشون.خدا نکنه روزی برسه که آرزوتون بشه که بغلش کنید و بوش کنیدو ببوسیدش.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
شاید مشکل زبان باشه برای کوچولوتون. مثلا زبان انگلیسی یا زبان فرانسه رو اونقدری بلد نیستن و حس تنهایی می کنن توی مهد. با مربی های مهد صحبت کردین ببینین مشکل چیه؟ با خود کوچولوتون هم صحبت کنین و بخواین احساسشو توضیح بده و فرق خونه و مهد رو براتون توضیح بده. اینکه مهد های اونجا خشک هستن رو هم برای خودتون معنی کنید و ببینین که چه مدلی اگه باشن برای کودک شما خوشایند هستن. بعد ببینین ایا می تونین خودتون تغییرات کوچکی رو که کودک می خوان اونجا انجام بدین یا اینکه می تونین از مربی ها بخواین که اینکارو برای همه ی کودکان اونجا بکنن یا نه. بررسی کنید که کودکان در مهد چه کارایی می کنن و چه چیزایی یاد می گیرن و اصلا وقتشونو چطور می گذرونن. موفق باشید.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
از همه دوستان ممنونم برای پاسخهاتون. واقعا پاسخهاتون پر از نکته برای من بود.
راستش مساله ما کمی پیچیده هستش. برای همین من فقط به عذاب وجدان خودم اشاره کردم. همسرم به شدت با اینکه من در خانه بمونم مخالفه. البته دلایل خودش رو داره و ایرادی بهش نیست.
خوب اینجا با درامد تنها یک نفر نمی تونیم زیاد دوام بیاریم.
دخترم هم در اینجا خیلی تنهاست (خانوادمون اینجا نیستند) و بچه ای دورش نیست. و دوستانمون هم اکثرا فرزند ندارند . اونهایی هم که دارند اینقدر سرشون شلوغه که شاید ماهی یکبار بچه ها بتونند با هم باشند. این مساله باعث شده بود که ما به مهد رفتنش حتی اگر من سر کار نرفتم فکر کنیم.
البته اینجا کار خیلی خیلی سخت پیدا میشه و من در واقع هیچ انتخابی برای پاره وقت کار کردن نداشتم.
خوب البته از نظر وابستگی دخترم به من ، من از 40 روزگی دخترم هر روز ساعاتی ازش دور بودم . (همون 8 ساعت) اما 4 ساعت از اون 8 ساعت رو طوری می رفتم که دخترم خواب بود (حدود ساعت 6 صبح می رفتم ). منظورم اینه که دخترم اصلا به من وابسته نبود.
اما از وقتی میره مهد ، وقتی خونه است مدام من باید جلوی چشمش باشم.
مساله دیگه همین مهد هاست که باید مدت زمان خیلی زیادی توی نویت باشی (الان بعد از 8 ماه نوبتمون شده). برای همین تغییر دادن مهد هم کار ساده ای نیست و احتمالا اگر بخواهیم مهد رو عوض کنیم دوباره باید 1 سال دیگه در نوبت باشیم.
از نظر قوانین اینجا، الان دخترم یک مهد عمومی میره. همه مهدهای عمومی قوانین یکسانی دارند و من برنامشون رو کامل می دونم. اما خوب اینها در اجرای برنامه هاشون خیلی سخت گیرند. یعنی بچه باید 20 دقیه در حیاط بازی کنه. یا باید 2 ساعت در ظهر بخوابه. یا باید ساعت 11:30 ناهار بخوره. و اصلا هیچ تعییری در برنامشون برای تازه واردها نمی دن.
خوب مربی های مهد هم ادم های زیاد خنده رو یی مثل ایرانیها نیستند. خیلی جدی و قاطع (نه پرخاشگرانه ) با بچه ها صحبت می کنند. جزیی از فرهنگشونه دیگه .
خوب من هم این هفته تصمیم گرفتم قبل از ساعت خواب برم و دخترم رو بردارم ببینم چی میشه. چون دخترم به شدت از خوابیدن در روز متنفره و به خاطر همین احساس خیلی بدی در مهد داره. ازشون هم تقاضا کردم اول صبح یک ساعتی پیش دخترم بمونم تا احساس امنیت بیشتری اونجا داشته باشه.
راستش می دونم که روانشناسها میگن استقلال بچه مهمه اما چون خود من در کودکی به عناوین مختلفی به مدت طولانی از پدر و مادرم و کسایی که دوستشون داشتم دور شدم همیشه ترس از دست دادن نزدیکانم رو در بزرگسالی به دوش می کشم. قسمتی از عذاب وجدانم هم بر میگرده به همین مساله. می ترسم دخترم هم دچار چنین مشکلی بشه.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
دلجو دلتنگ عزیزم به نظر من هم یک ماه زمان کمی است که دخترتون به شرایط جدید عادت کند .
اصلا نگران نباشد .مطمئن باش این قانونمندی هم که در مهد کودک دخترتون هست واسه رشد صحیح اون لازمه( خوردن غذا در ساعات مشخص و خواب در روز ) .
مواظب سلامتی خودت هم باش عزیزم .چون هم استرس کار جدید و نگرانی های دخترتون رو دارید وهم هشت ساعت کار بیرون از خانه و خانه داری و شوهر داری و...
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
پایزان عزیز می دونم که دخترم بالخره به شرایط جدید عادت می کنه. اما مشکل اینجاست که مطمئن نیستم که شرایط جدید شرایط مناسبی براش باشه و عذاب وجدانمم به خاطر همینه.
توی اولین تاپیکی که توی همدردی یک سالو نیم پیش زدم همین دغدغه رو داشتم، اما اونجا گفتن دغدغم دغدغه درستی نیست.
بذارید قضیه رو یک جور دیگه باز کنم شاید بتونم کمک بیشتری بگیرم.
مساله برای دخترم شامل دو بخش هست: یکی بخش کوتاه مدت و دیگری بلند مدت.
کوتاه مدت: دخترم اذیت میشه. برنامه هاش عوض شده. اما خوب این مساله بالخره با عادت کردن تموم میشه.
بلند مدت: دخترم اگر بخواد در این جامعه بزرگ بشه و زندگی کنه باید با قوانین و فرهنگ اینجا اشنا بشه. برای رشد هوشیش نیاز داره با بچه ها بازی کنه. برای اعتماد به نفس پیدا کردن بهتره ساعاتی به دور از حضور مادرش با جامعه تعامل داشته باشه.
از طرفی ممکنه از نظر روحی و جسمی اسیبهایی رو هم ببینه. ممکنه چون اعتقادات اینها با ما فرق می کنه تحت تاثیر قرار بگیره (مثلا اینکه اگر چیز نجسی بخوره ممکنه در روحش موثر باشه). ممکنه به خاطر تفاوت فرهنگی با من و پدرش بعد از مدتی احساس غریبی کنه و دنیاش با دنیای ما خیلی متفادت باشه. البته من نمی تونم از این مورد اخر جلوگیری کنم چون نمی تونم اونو تا اخر عمر در خونه نگه دارم.
مساله برای من هم شامل دو بخش هستش: بخش اول احساسات مادرانه که با دور شدن از فرزند یا دیدن حال بدش به هم میریزه.
بخش دوم: یکیش همین نگرانی ها و دغدغه هایی که برای دخترم دارم. از طرفی زندگی اینجا با درامد یک نفر به سختی میچرخه. از طرفی اگر بخوام کارو برای مدتی رها کنم احتمال پیدا کردن کار بدش صفر میشه. و باید 25 سال درس خوندن و تجربه کاری رو دور بریزم. و از طرفی می خوام روش صحیح زندگی رو به دخترم با الگو شدن برای اون بهش یاد بدم. و ....
از طرفی اگر نخوام سر کار برم همسرم به شدت عصبی میشه و خانه دوباره به محل ناارامی برای رشد دخترم تبدیل میشه.
مساله برای همسرم شامل یک بخشه و اون اینکه دخترم با دنیای اینحا زودتر اشنا بشه و من هم توی خونه نباشم تا نه دلم بگیره و هم در امدی باشه.
حالا من اولین تاپیکی که یک سال و نیم پیش زدم خواستم دوستان به من راهنمایی کنند تا با چه سیاستی همسرم رو قانع کنم تا به ایران برگردیم تا مشکلاتم در مورد فرزندم کمتر باشه. اما دوستان به من گفتند بهتره با همسرم همراهی کنم. خوشحال میشم با توجه به توضیحاتی که دادم کمکم کنید تا دغدغه ها و عذاب وجدانم رو درمان کنم.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
دلجوی عزیز:72:
می دانم راهنمایم آنچنان کارشناسی نیست ولی آنچه به ذهنم رسید را برای شما بازگو می کنم:
من فکر می کنم همسرتون راهشون را انتخاب کردند و میخواهند انجا بمانند.
بنابراین با توجه به شرایط حاضر بهترین انتخاب برای فرزندتان این است که به مهد برود و با روابط و قوانینی کشوری
که قرار است سالها با آن رشد کرده و در آن اجتماع باشد اشنا شود.
شما هم به نظر می آید با توجه به شرایط موجود بهترین انتخابتان داشتن یک کار و فعالیت است تا هم از دلتنگیهای شما کم کند
و هم یک منبع درآمدی باشد.
به موازات آن بصورت ناملموس و غیر مستقیم روی پروژه تمایل همسرتان به ایران کارکنید و همچنین علاقه فرزندتان
برای یادگیری فرهنگ اسلامی - ایرانی.
چون بعید نیست که در سالهای آینده و با نزدیک شدن به سن بازنشستگی همسرتان تمایل بیشتری برای
زندگی در وطن داشته باشد ولی دیگر دختر نوجوان و یا جوانتان شما را در این امر همراهی نکند.
در نهایت شاید چاره ای نباشد جز اینکه روی انعطاف خودتان برای پذیرش شرایط بیشتر کارکنید گرچه می دانم
قبول بعضی شرایط و رفتارها برای انسان واقعا قابل هضم نیست.
امیدوارم آنچه صلاحتان است اتفاق بیفتد.:72:
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
عزیز بچه ات باید بتونه با بچه های کشوری که درش زندگی می کنه تعامل داشته باشه.
توی مهد زبان رو هم یادش میدن؟
علت بی تابی بچه رو پیدا کن. مثلا نوشتی از خوابیدن در روز خوشش نمیاد. من خودمم بچه بودم یادمه توی مهد مجبورمون می کردن که بخوابیم منم هیچوقت نمی خوابیدم ولی مجبور بودم دراز بکشم تا بقیه بخوابن و بیدار شن. نمی فهمم اصلا چه دلیلی داره بچه رو مجبور کنن که توی روز بخوابه. به هر حال من فکر می کردم باید ساکت باشم توی اون مدتی که همه می خوابن و این ور اونور نگاه کنم مربی هم مجبورم نمی کرد بخوابم و فقط مجبور بودم دراز بکشم و در و دیوار نگاه کنم.
به هر حال خیر سرشون کشور متمدنن! شنیدم کانادا واسه بچه ها خیلی خوبه تا بزرگ بشن. برنگردین ایران. به جاش سعی کنین علت مشکلاتش را پیدا کنین و حل کنین. ایران هم باشین باز باید برای بچه هی مشکل حل کنین!
اگه بشه با مربی بچه صحبت کنین که توی مدتی که بچه نمی خواد بخوابه یه سرگرمی دیگه برای بچه داشته باشه. یه سرگرمی که بچه کنارش بشینه و کاریش هم نداشته باشه. مثلا پازل یا یه چیزی که فکر بچه رو مشغول بکنه اما تولید دردسر برای مربی نکنه که مربی نخواد انجام بده.
به مربی بگین که بچه تازه اومده یه کوچولو اوایل خوش اخلاقی کنه باهاش.
اونجا لابد مشاور و اینا دارن دیگه اگه توی مهد بچه اتون مشکل داشت بهتون خبر میدن.
برای بچه اتون به زبون ساده و واضح توضیح بدین فایده های مهد رفتنو. بهش بگین می تونه زبون مردم اونجا رو از شما بهتر یاد بگیره. می تونه کلی دوست پیدا کنه. می تونه با بچه های همسنش بازی کنه. می تونه رفتارا و ادمای مختلفو ببینه. می تونه بهتر زندگی کردنو توی رابطه داشتن با ادما یاد بگیره. براش توضیح بدین که تا قبول کنه براش خوب و مفیده مهد بره و سعی کنه بفهمه اینو تا خودش هم همکاری کنه برای عادت دادن خودش به مهد و محیط جدید به جای مقاومت.
به نظر من باید با بچه خیلی واضح و ساده صحبت کرد. باید یه طرح کلی و مشخص بهش داد از کلیت وضعی که درش هست. فواید مهد رفتنو براش بگین. فقط هم فواید رو بگین. نمی خواد بدی ها ی مهد نرفتنو بگین به بچه که حالش بد شه و بترسه. باهاش هر روز حرف بزنین. ببینین اون روز چی ها شده که دوست داشته و چی ها شده که دوست نداشته و سعی کنین اگه می تونین راهنماییش کنین و اگه نمی تونین از مربی ها بخواین که راهنماییش کنن.
تو مهد چه کار می کنن؟ من بچه بودم تو مهد هیچی یادم ندادن. یا شعر بود یا بچه ها با هم بازی می کردن یا خواب زوری یا با وسایل بازی که توی حیاط بود بازی می کردیم. گاهی هم ورزش. نه رفتار کردنی نه درسی نه زبانی نه هنری موسیقی ای هیچی یادمون ندادن. عمرمو تلف کردن عین بقیه. الان انگار مهد هایی هستن ایران که اینا رو یاد می دن اما نوبتیه انگار چند سال. اونجا برنامه ی مهدش چطوریه؟ واسه بچگی من مهد جایی برای پرورش و اموزش بچه نبود. یه جایی بود که بچه را می ذاشتن سرگرم شه تا مادر پدر برن سر کار.
موفق باشید.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
به نظرم شما به همه جوانب قضیه اگاه هستید و خودتان میدانید که باید این شرایط را قبول کنید..پس سعی کنید انعطاف پذیری بیشتری نسبت پذیرش فرهنگ های مختلف و همچنین طرز تربیت بچه در محیط انجا داشته باشید که هم خودتان کم تر زجر روحی بکشید هم خانوادتان. سعی کنید راه حل منطقی برای تربیت فرزندتان بر اساس ارزش های خودتان با توجه به محیط اختیار کنید. مطمئنا فرزند شما احتیاج به یادگیری زبان دارد و مهد کودک برای او بهترین جاست.
RE: عذاب وجدان برای من: آیا به دخترم طلم می کنم؟
deljoo-deltang عزیز
متاسفانه من چندین بار سعی کردم حسابمو شارژ کنم که بتونم پیام خصوصی بدم ولی مثل اینکه کارتم مشکل داره و حسابم شارژ نمیشه.
اگه ممکنه به این آدرس ایمیل بزنید
violet282@yhaoo.com