RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
عشق سفر نیست عشق خودش مبداء و یک میعاد گاه
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
براي دريافتن عشق لازمه به يه سفر خودشناسي و دروني بريم تا شناخت و معرفت نسبت به عشق پيدا كنيم و اونوقته كه معناي واقعي عشق و لذت اون رو درك خواهيم كرد .
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
عشقی که با خود شناسی و معرفت شروع بشه عشق نیست یکجور معامله است عشق باید مثل جرقه باشه بیادو آتش بزنه بدون هیچ پیش شرطی و شناختی و معناشو با همه رنج ها و شیرینی ها وتلخی های عشق به ما نشون بده ما نباید دنبال معنا باشیم باید این معنارو حس کنیم با همه وجودمون
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
عشق بدون عرفان و شناخت ميشه چيزي شبيه حباب
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط melika63_63
عشقی که با خود شناسی و معرفت شروع بشه عشق نیست یکجور معامله است عشق باید مثل جرقه باشه بیادو آتش بزنه بدون هیچ پیش شرطی و شناختی و معناشو با همه رنج ها و شیرینی ها وتلخی های عشق به ما نشون بده ما نباید دنبال معنا باشیم باید این معنارو حس کنیم با همه وجودمون
ملیکا جان به قول خودت عشقی که میاد و آتش می زنه، باعث رشد و کمال نمیشه، حاصلش سوختنه.
آدمها اول باید خودشون رو دوست داشته باشن تا بتونن دیگران و چیزهای دیگه رو هم دوست داشته باشن، اگه این تعریف درست باشه، دیگه چیزی از انسان باقی نمی مونه.
معمولا عشقهایی که آخرش به خودکشی یا سردی میکشه، با همون جرقه ها شروع شده.
:72:
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
آفرين دقيقا همينه عشق بدون شناخت چشم انسان رو از قبول حقيقت كور مي كنه و اونجاست كه دكتر شريعتي ميگه دوست داشتن بالاتر از عشقه!!! اما عشقي كه بدون شناخت و آگاهي باشه !!!
ليكن عشق واقعي فراتر از اينهاست و محبت از عشق سرچشمه مي گيره ...... خب لينك آهنگ هم درست شد اگه اجازه بديد بريم تو حس و حال خودمون و آهنگ رو با هم گوش كنيم :43::72:
1 فایل پیوست
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
سوگند به شبنم هايي كه پيش از بيدار شدن خورشيد به دنيا مي ايند
و به گلهايي كه خوشبو تر از همه خاطره هاي زمين هستند
از عشق گفتن و نوشتن اسان نيست .
عشق كوچه ايست كه اهنگ اشتياق قلب ها را مي توان در ان شنيد .
عشق افقي است ابي كه نگاه باراني عاشقان به ان دوخته شده است .
تو از عشق چه ميداني؟ اولين بار عشق را كجا ديدي؟
چه وقت با او حرف زدي ؟ چه كس به توگفت عشق چه رنگيست؟
عشق گاهي به رنگ اسمان است و گاه به رنگ پرهاي پرستويي كه
به دنبال اشيان ميگردد و گاه به رنگ ارزوهايي كه در قلبهامان
پنهان كرديم .من از عشق وضو ميسازم .من با عشق نماز ميخوانم .
من در عشق غرق مي شوم . من بي عشق در كنج قفسي كه ميله هايش
از حسرت است مي پوسم .من بي عشق ميميرم.
با عشق ميتوان حرف زد و راه رفت . با عشق مي توان گريه كرد .
با عشق ميتوان همه ديوار ها را برداشت و جاي آن پنجره كاشت .
سوگند به چشم هاي تو : من بي تو و عشق تو مي ميرم !!!!
چون میگذرد غمی نیست
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
افای عرفان عالی بود دستون درد نکند موفق وشاد باشید
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
چقدر تماشايت زيباست
وقتي كه تمام پنجره ها را مي بندي
و من
از شيار باريكي
چشمهايت را مي كاوم
بگذار
در پناه پلكهايت
به تماشاي باران بنشينم
بگذار
آسمان در دستهايم معجزه بگذارد
همان دستاني را كه
از فاش شدن احساس مي هراسند
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
بگذار بميرد
آنسوي ديوار ها
سايه ي شومي كه بر سقف خانه مان افتاده
كه حضورت
مرگ سايه هاست
مرگ شك ها و ترديدها
مرگ سياه پوشان مقلد
هميشه بمان
هميشه
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
چقدر آسمان همرنگت بود
ومن كه شب بودم چقدر نارنگ
دستهايم پر بود از ستاره هايت
و گيسوانم منتظر
كه شايد شبي بي خبر ميهمانشان كني
كه شبم پر شود از سوسوي تو
مرا ببخش
چيزي برايت ندارم
جز آسماني كه برايت
هم روز مي شود و هم شب
مي مانم
تاهميشه
حتي اگر...
دلم را با ستاره هايت خوش مي كنم
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
گاه آرزو مي كنم
زورقي باشم براي تو
تا بدان جا برمت كه مي خواهي
زورقي توانا
به تحمل باري كه بر دوش داري
زورقي كه هيچ گاه واژگون نشود
به هر اندازه كه نا آرام باشي
يا متلاطم باشد
دريايي كه در آن مي راني
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
دلم مي خواست مي شد ..
مي شد تمام آسمان را سركشيد
وبرايت سرا پا آبي شد
من
دستهايم را دراز مي كنم
تا هيچ ستاره اي نخواهد جز در آسمان چشم تو
در آسمان ديگري بدرخشد.
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
دستهاي توست
كه طپش بيمار گونه ي انگشتانم را حس ميكند
چشمهاي توست
كه نگاهم را شفاف ميكند
و لبهايت
شوق گفتن را
برلبانم مي نشاند
زندگي ام در وسعت بودنت معنا مي گيرد
بودنت مرا به ماندن مي خواند
مي داني
حس نمناك چشمهايم
بهانه اي جز تو ندارند
مي داني
سرماي دستهايم را
جز به گرماي دستهايت اعتمادي نيست
مي داني
تنها تكيه گاه خستگي ام شانه هاي توست
و آغوشت
زيباترين و امن ترين مكان براي نيست شدن
نيست شدن در تولدي ديگر
در آغازي شيرين تر از لحظه ي پيش
تو
بهترين حادثه ي زندگي من هستي...
RE: سفر عشق ( با من سفر كن )
:72:عرفان خان خوشحالم که معنی عشق و عرفانو میدونی!(یا داری پیدا میکنی)من با نظر اونی که میگیه عشق می سوزونه و خاکستر میکنه کاملا موافق نیستم .چون اونطوری دیگه چیزی ازادم باقی نمی مانه تا باهاش به کمال برسه" .ولی برای اولش یه شروع گرم لازمه و برای ادامه اش اینکه اونی را که بهت با عشقش بال پرواز داد تو سختیها تنها نگذاری وبه قولی اگر یه موقعی یه اشکالی تو کارش اومد سریع نری دنبال یدکی اش (یکی بهتر!):72::72::72::73:
...[/align]وچشمهای تو میشه با من میگفتند:
"رها شو از این تن خاکی
"از این خیال که در خیل خوابها داری"
"مرا به خواب مبین
"بیا به خانه من-خوب من-
به بیداری!"