تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
من از طرف شوهرم مورد خیانت قرار گرفته ام!
میدانید تجربه بسیار وحشتناکی است. انگار که ذره ذره وجودم پر از درد است انگار تک تک سلولهای بدنم تیر میکشد.
دردناک ترین قسمت آن این است که میدانم شوهرم اورا هنوز میبیند و با او صحبت میکند و به هیچ وجه از این موضعش کوتاه نمیاید.
کم کم چاره ای جز جدایی نمی بینم!
بدبختی من میدانید چیست؟ دیروز شعری را که او برایش نوشته بود را در کیفش پیدا کردم.و با کمال وقاحت گفت که میخواهد آن را نگه دارد با وجود اینکه هیچ علاقه ای به آن دختر ندارد! شما باور میکنید؟!
درد کشنده ای دروجودم جوانه زده که احساس میکنم لحظه به لحظه در حال رشدی سرسام آوراست و دیری نمی پاید که به درختی تنومند تبدیل شده و مرا از پای در میاورد.
خدا برای هیچ کس چنین دردی به وجود نیاورد. واقعا جانکاه است!
من فقط برای یک نفر چنین آرزویی میکنم!
زنی که این بلا را بر سر من آورده است! زنی که میدانست شوهر من زن و بچه دارد ولی به کارهای شیطانی اش و اغوا کردن شوهر من ادامه داد! آرزو میکنم همین بلا را زن شیطان صفت دیگری بر سرش بیاورد تا بفهمد که من چه کشیده ام!!!
این نفرین من است!!!!! امیدوارم عرش خداوندی آن را بشنود!
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
مرد بعضی وقتا میره ولی اگه سیاست زنانه داشته باشی برمیگرده.
کجا بره بهتر از خونش و زن و زندگیش و بچش؟؟؟
یه جوری رفتار کن که مردت نتونه بدون تو حتی نفس بکشه چه برسه به زندگی کنه!
یکم دلبریاتو بیشتر کن عزیزم ;)
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
ممنون الهه جان که راهنمایی ام کردی. واقعا قدر هر یک از این جملات رو میدونم.
من هم دارم سعی میکنم که محبت بیشتری بهش بکنم. ولی اون از این کار هم زیاد خوشش نمیاد و میگه همون زیبای قبلی باش. ولی من خیلی عوض شدم. دیدم نسبت به دنیا تغییر کرده. یک موقعی فکر میکردم مگه ممکنه شوهرم به کس دیگه ای هم نگاه کنه ! مگه از من بهترهم پیدا میکنه؟! ولی روزگار درس خوبی بهم داد و دیدم اینجوریا هم نیست و باید حواسم جمع باشه. خلاصه دارم سعی میکنم همه جوره حواسم باشه. فقط چند موضوع هنوز اذیتم میکنه:
1- اون خانوم هنوز توی شرکتش کار میکنه البته منتقلش کرده به یک قسمت دیگه ولی هنوز باهاش رابطه کاری داره و حتی ایمیهای کاری هم برای همدیگه میفرستند ( این چیزهایی که من میدونم ) و شوهرم آب پاکی رو روی دستم ریخت که اخراجش نمیکنه و گفت که اون خانوم تغییر کرده وداره شوهر میکنه و فقط میخواد کارشو انجام بده و من مثل یک خواهر کوچکتر بهش نگاه میکنه که تو زندگیش خیلی ها بهش صدمه زدن و توی این شرکت احساس راحتی میکنه! ومیترسه جای دیگه بره و همون تجارب تلخ براش دوباره اتفاق بیفته!
2- در دعوای آخری که با شوهرم کردم. یکهو از دهنش پرید که ممکنه اون رو با چند تا از همکارای دیگه اش به سفر کاری ببره و من باید اینقدر به اون اعتماد داشته باشم که به روی خودم نیاورم. ملی من به شدت مخالفت کردم. به نظر من با توجه به مسائل پیش آمده اینکارش اصلا درست نیست حتی اگر دیگه هیچ چیزی بینشون نباشه! باید لاقل به من احترام بگذاره و از این کار صرفنظر کنه! من در این مورد با قاطعیت میایستم و نمیگدارم چنین کاری بکنه!
3- توی صحبتهاش دایم از دگردیسی زندگی مشترک صحبت میکنه!!! و میگه توزیاد نباید به من وابسته بشی! و در مراحلی از زندگی ممکنه زن و شوهر از هم جدا زندگی کنند و ممکنه من مجبور بشم جای دیگری زندگی کنم!! و از این جور حرفها که انگار داره منو برای یک چیزی آماده میکنه!! نگرانم که خوابی برای زندگیمون دیده باشه بدون اینکه بخواد منو در جریان بذاره!! قبلا هم در موارد دیگه اینکارو کرده و منو در عمل انجام شده قرار داده!!
4- مثل قبل قربون صدقه ام نمیره و باهام رسمی تر شده. البته خیلی باهام مهربونه و هوامو داره ولی مثل قبل نیست! حتی به نظرم در مورد دخترم هم همینطور انگار یک جورایی سعی میکنه خودشو دورتر نگه داره!!
سرتون رو درد نمیارم! با اینکه بخشیدمش ولی هنوز برای آینده نگرانم! میترسم اتفاقات بدی پیش رویم باشه.
خواهش میکنم راهنماییم کنید!
نادیا جان ممنون عزیزم.
ولی من اینو فهمیدم که دست بالای دست بسیار است. همیشه کسی هست که از تو دلبری بیشتری بلد باشه و بتونه دل شوهرتو ببره! فقط خدا کنه که سر راه شوهرت قرار نگیره وگرنه بدبخت میشی!
من یک ایمیل برای دختره نوشته که هنوز براش پستش نکردم! راستش دودلم که اینکارو انجام بدم یا نه! آخه به شوهرم قول دادم که این موضوع رو کلا فراموش کنم و اضلا اون دختره رو از فکرم پاک کنم. میترسم نامه رو بفرستم و اون بره به شوهرم بگه و یک جورایی بدقول بشم و شوهرم دیگه بهم اعتماد نکنه!
این نامه رو با یک اسم مستعار و به عنوان دوست زیبا نوشتم و در اون راجع به مسافرتش با شوهرم برای ماموریت نوشتم و تلویحا ازش کمک خواستم و خواهش کردم به من به عنوان دوست زیبا کمک کنه که این موضوع را حل کنم.
خواهش میکنم که راهنماییم کنید که نامه رو بفرستم یا نه!
لازم به ذکر است که من به شوهرم گفته ام که این موضوع رو به هیچ کس نگفته ام.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
واقعا چرا یکی از مشاوران جوابم رو نداد. حتما باید بنویسم که میخوام خودکشی کنم که جوابم رو بدید؟
امرو وحشتناک ترین روز زندگیمه! امروز باز فهمیدم صبح شوهرم با این دختره بیرون رفته!! قیامت کردم. البته هنوز دخترم نفهمیده! ولی فکر کنم مجبور بشم امروز فردا بهش بگم! فکر میکنم زندگی مشترکمون تموم شده و فردا میرم شرکتش تا دختره رو با خفت و خواری بیرون کنم! دوباره بهم قول داد که تا چند روز دیگه بیرونش کنه ولی فکر نمیکنم بتونه!! یک جورایی انگار مسخ شده!! تو رو خدا کمکم کنید. چکار کنم! واقعا دیگه نمیدونم!!! به نظرم دیگه خودمو زجر وعذاب ندم و تمومش کنم!!!
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
زیبا جان
دارم می بینم که آنلاین هستی
من زیاد پست نمیذارم چون اولا خودم تو زندگی خودم موندم و ثانیا کلا خط مشی من با این تالار تفاوت زیادی داره
اینجا بهت می گن تجاهل کن ، خودتو بزن به ندیدن و نشنیدن ولی من همچین توصیه ای نمی کنم ، فکر کن یک سلول سرطانی در بدن فردی وجود داره و فرد هی تجاهل کنه به جای حل مشکل و رفتن به دکتر، نتیجه ش این میشه که روزی از خواب خرگوشی بیدار می شه که این سلول رشد کرده و تقریبا تموم بدنشو گرفته ...
عزیزم
فرض کنیم این دختر خانوم (؟) در گذشته آسیب دیده ، مسلما خیلی از این آسیب ها تقصیر خودشه که اینقدر ضعیف النفس هست، این که همسر شما میخواد ایشون رو ساپورت کنه دلیل موجهی نیست، مثل مردهایی که صیغه می کنن و میگن در راه خدا این کارو کردیم ، در صورتیکه این عمل در راه نفس هست و نه خدا
نمیدونم بهت چی بگم، در واقع راهنمایی خاصی به ذهنم نمیرسه، فقط می گم سعی کن آگاه باشی و تیزهوش ، و خودتو به ندیدن و نشنیدن نزنی ، فکر نمی کنم با داد و بیداد هم مشکلت حل بشه . به نظر من ریشه یابی کن ببین چه چیزی باعث شده شوهرت جذب دیگران بشه. مطمعنا این گناه و تقصیر تو نیست . بیشتر به ساختار رابطه ای که دارین بر می گرده.
امیدوارم موفق باشی
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
به نظر من توی خیانت یک دفعه می بخشن ولی اگه بازم تکرار شد، تحمل کردنش ضعف شما رو نشون میده. آیا شما لایق این رفتارید؟ این رابطه برای همسر شما لذت بخشه که هنوزم ادامه داره. حتی ایشون شمارم آماده برای جدایی کرده. معلومه که داره واسه زندگیش یه نقشه هایی میریزه.
روز جمعه صبح با این دختر بیرون رفتن این یعنی حتی این رابطه ساعت های کاری هم براش کمه و ایشون تو روز تعطیل با شجاعت و بدون ترس این کارو کرده. حالا از شرکت بندازن دختر رو بیرون. شاید به یه شرکت همکار ببرنش و هنوز هم باهاش در ارتباط باشه. ارزش خودتون رو بدونید.
در صورت جدایی شما و فرزندتون تامین مالی هستید؟
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
این تاپیک رو خیلی وقت بود دنبال نکرده بودم، پست 23 زیبا رو که خوندم واقعا متعجب شدم...
از سابینا هم از بابت دیدگاهشون متشکرم که به این مورد اشاره کردن تو این تالار بیشتر دعوت به (تجاهل) میشه تا اینکه با واقعیت روبرو بشن ...
.
ببینید خانم کردستانی شما جنس مرد ها رو نمیشناسین ...
من حاضرم دستمو گرو بزارم که 90% مرد ها تابع غریزه هستن یعنی هر جوری مومن باشه متعهد باشه همسرشو عاشقانه دوست داشته باشه ولی اگه موقعیت جور باشه با دختر دیگه ای رابطه خواهد داشت !!! 10% مابقی هم این رگو تو گردنشون دارن .. این خصلت جزو غرایز (فیزیولوژیکی) مرد هاست که وقتی جنس ماده ای رو میبینه ناخودآگاه بطرفش جذب میشه ... عین فیلم های حیاط وحش که تلوزیون نشون میده ...
.
دلایلی که برخی از مرد ها کمتر به این سو کشیده میشن اینا هستن ...
- سرد مزاج بودنشون ... اصلا هیچ جذبه ای به جنس مخالف ندارن
- ترس از آبرو ریزی و حجب و حیا
- کمبود توان مالی (چه تامین معیشتی و یا نفقه و مهریه و ... )
- موانع قانونی
- شاید موارد معدود دیگه ای هم باشه مثل عدم توانایی در برقراری ارتباط (بعضی از مردها هستن واقعا بلد نیستن ولی انگیزشو دارن)
ولی در کل اگه از این قبیل مشکلات در برابر مرد وجود نداشته باشه به جنس مخالف غیر از همسر نه نمیگه ...
مرد از لحاظ جنسی تنوع طلب هست این مسائل رو میگم واسه اینکه دوروبرم خیلی از این موارد دیدم با اینکه بیشتر موارد هم افراد (در دید عوام ) با شخصیت صاحب نفوذ و قدرت هستن ...
.
برگردیم به مشکل شما ...
خیلی ساده انگارانه بود که شما باور کنین دیگه این رابطه تموم شده با وجود اینکه دختره هنوز تو شرکت کار میکنه ... حتی اگه شما مجبورش کنین از شرکت بیرونش کنه به قول دوستمون این ارتباط قطع نمیشه. به نظر من این رابطه باید از طرف دختره فیصله پیدا کنه تا یه جوری ختم به خیر بشه.
.
حقیقتا تو کار این زن ها موندم که وقتی بالادست خانم دیگه ای میان هیچگونه وجدانی مانع از عملش نمیشه و اصلا نمیبینه که با این کارش داره خانواده ای رو از هم می پاشه ولی همین دختره اگه رو خودش بالادست دیگه ای ببینه زمین و زمان رو به هم میدوزه که روزگار چرا باهاش اینطوری تا کرد !!! شاید این خصیصه هم جزو خصوصیات (فیزیولوژیکی) زنها باشه که به هر قیمتی که باشه دنبال جنس مذکر باشن که بتونه از طرفش حمایت بشه و نگهبان بچه هاش باشه ... این خصوصیات دقیقا خصوصیات حیوانی ما آدم هاست با این فرق که ما انسانیم .. دارای عقل و شعور و منطق ... که ازش به درستی استفاده نمیکنیم.
.
جنس زن طوری خلق شده که معمولا متعد هستن و رابطه ای رو که شروع کردن تا تهش ادامه میدن مگر اینکه از بابت روحی و عاطفی از طرف مرد تامین نشن در اون حالت هست که ممکنه دست به خیانت بزنن. چون بر خلاف مرد نیاز جنس مونث محدود به رابطه جنسی نشده شاید 10% نیاز عاطفی زن ها از طریق رابطه جنسی برطرف بشه اونم طبق اصولش بقیه نیاز ها پخش شده به قسمت های عاطفی و روحی و روانی مثلا نیاز به تایید شدن - دوست داشته شدن - توجه - حمایت و موارد دیگه خودتون بهتر میدونین ... ولی مرد ها 90% ارضای روحی و روانیشون محدود به رابطه جنسی و ناز و عشوه گری هست که مکمل این نیاز هست و 10% به سایر عوامل بستگی داره .
.
صحبت هام شاید بی ربط بود ولی کلی گویی کردم.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
از چیزی که سعید گذشته ( ed داره دیگه، فعل با قاعده است :311: ) نوشت و آرش تایید کرد وحشت کردم.
یعنی واقعا 90 درصد آقایون، 90 درصد نیازشون و خواستشون جنسی و تنوع جنسی است؟
یعنی تعهد براشون معنی نداره.
سوالم جدیه.
به قول سابینا از تجاهل خوشم نمی آد.
دیدم که یک مرد نوشت و یک مرد دیگه هم زیرش پر رنگ امضا زد، واقعا ترسیدم !!!:325:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام زیبای عزیز
داشتیم به بهبود وضع زندگیت امیدوار میشدیم که دوباره...
عزیزم نظر من اینه که دیگه بخشش محض و محبت بی دریغ رو بیخیال شی.چون جواب نداده.
دیگه وقتشه که واضح و شفاف حد و مرزهای این زندگی رو برای شوهرت مشخص کنی .
به نظرم بدون دعوا و تنشی که بخواد بهانه ای بشه برای همسرت که از زیر شنیدن حرفات در بره بشین اینبار محکم و جرات مند از شوهرت دلایل تکرار این کار رو بخواه و ازش بخواه که با این اوصاف صادقانه وبه دور از ریاکاری و دروغ چشم انداز رابطش با اون خانم و همینطور چشم انداز آینده زندگیتونو براتون مشخص کنه.
بعد از روشن شدن حقایق فکر میکنم تصمیم به عهده خودتون هست که آیا این مرد دوباره شایستگی یه فرصت دیگه برای کسب اعتماد از دست رفته شما رو داره یا نه.
فقط خواهش میکنم لحن حرفات و نوع کاربرد لغاتت به صورتی نباشه که ایشون فعلا از بابت بخشش از طرف شما و احتمال چشم پوشی مجدد شما از این خطاش خیالش راحت بشه.
زیبا جان محححححححححححکم باش.
تا وقتی خدا توی دنیای ما آدمها باشه هیچ نقطه ای آخر دنیا نخواهد بود.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام پیدا جان و زیبای عزیز
در مورد صحبتی که پیدا جان کرد من زیاد با نظر saeeded موافق نیستم.به نظر من اینکه یک مرد چقدر بلد باشه اختیار چشم و حرکاتش رو داشته باشه در این زمینه خیلی موثره.اینکه زنهای منظور دار رو بشناسه و بدونه نباید بهشون رو بده شاید به عبارتی شاید بشه گفت اینکه یک مرد چقدر حجاب درونی داشته باشه خیلی مهمه حتی از تعهد هم مهمتره.
خوب اینکمه یک مرد بفهمه وقتی خانمی آرایش زیاد داره یا حرکات ناجور نشون میده باید سرش رو پایین بندازه و نگاه نکنه و گرم نگیره از تمام این پیامد ها جلوگیری میکنه. اگر این رو تشخیص نده مسلما عواقب بعدی و هوا و هوس و ... پیش میاد.:300:
در مورد زیبا جان.به نظر من هم نمیشه کوتاه اومد.به نظر من فقط در شرایطی که مرد دنبال هوا و هوسش بره، بعد از یکی دو بار صحبت جدی (شما الان در مرحله نیاز به صحبت جدی هستید) چنانچه جواب نده برای اینکه فرد رو از دنیای خیال به جهان واقعیت بیاری باید از تمام قدرت قانونی و احساسی استفاده کرد تا متوجه تعهدات و وظایفش بشه.
البته میدونم که احتمال حذف این پست وجود داره ولی به نظر من همسر شما وارد جهان رویا شده و نیاز به یک تلنگر داره شاید هم بالاتر از آن تا متوجه بشه چه چیزهایی رو از دست میده اگر این روند ادمه پیدا کنه.
امیدوارم این بحران رو با موفقیت پشت سر بذاری:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Negin A
خوب اینکمه یک مرد بفهمه وقتی خانمی آرایش زیاد داره یا حرکات ناجور نشون میده باید سرش رو پایین بندازه و نگاه نکنه و گرم نگیره از تمام این پیامد ها جلوگیری میکنه. اگر این رو تشخیص نده مسلما عواقب بعدی و هوا و هوس و ... پیش میاد.:300:
نگين جان با حرفات موافقم بجز اين قسمتش
بنظرم تشخيص اين موضوع خيلي هم براي مردها راحت نيست ممكنه خانمها بتونند از سياستهاي زنانه سر در بيارن ولي مردها نه، چون بشخصه ميشناسم كسايي رو كه با قيافه هاي موجه و حتي بدون آرايش بلدند چطوري دلربائي كنند.
پيداي عزيز پرسيده "يعني تعهد براشون معني نداره" بنظرم آقايون محترم سايت اگه بيان به اين سوال جواب بدن شايد مشكل حل بشه
از مديران محترم و همچنين زيباي عزيز عذر خواهي ميكنم نمي خوام تايپيك رو منحرف يا حتي بحث رو به چالش بكشونم ولي واقعا آدم مخش هنگ ميكنه وقتي ميبينه تو اين زندگي وقتي بعد از 16سال اين چنين جفايي در حق زيبا شده اونهم با وجود اينكه ظاهرا هيچ مشكلي وجود نداشته به اين فكر ميكنه كه آيا اصلا مردي وجود داره كه تضمين كنه پاي يك زندگي تا آخر عمر ميمونه؟
گيريم كه اين خانم ضعيف النفسه و صدردصد مشكل داره اين آقا چرا بايد بعد از چندين سال زندگي با همسر مورد علاقش و با وجود يك بچه در زندگيش دست به بي وفايي زده و مجذوب اين خانم شده!؟ مگر نه اينكه در قران علاوه بر زنان مردان نيز دعوت به خويشتن داري و پرهيز از نگاه ناپاك و ... شدن؟
زيباي عزيز ميدونم كه حرفهاي من هيچ كمكي به تو نميكنه و همچنين ميدونم كه شايد خيلي حرفها و غصه ها رو دلت سنگيني ميكنه كه حتي نميتوني به كسي اظهارش كني، كوچيكتر از اونم كه چيزي بهت بگم، اميدوارم بهترين تصميم رو بگيري و مشكلت به زودي زود و همون طور كه دلت ميخواد حل بشه.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
بدون اینکه بخوام این تاپیک منحرف بشه باید عرض کنم که تشکر من از پست saeeded تایید ارقام و اعداد ایشون نبود.
من نمیدونم چند درصد مردها در حال خیانت هستند اما احتمالا 90 درصد عدد خیلی بزرگیه، برداشت من از پست saeeded اینه که 90 درصد مرد ها زمینه خیانت کردن را دارن که البته همشون انجام هم نمیدند، چند تا دلیل داره که دلایلش رو برشمردند اما تعهد و عشق به خانواده یکی از مهمترین دلایلش میتونه باشه.
من شرمندم که خودم رو مثال می زنم اما من به عنوان یکی از مرد های همین جامعه دو ساله که خانمم ترک منزل کرده اما تا حالا کاری نکردم که بشه بهش گفت خیانت، ممکنه بهش فکر کرده باشم، حتی شرایطش هم داشتم، حتی قاضی هم به من گفت خیلی اشتباه میکنی که تنها موندی، اما من هنوز نسبت به زن و بچم احساس تعهد می کنم، طبعا این فرهنگی هستش که از خانوادم و از دوستانم و همکارانم فرا گرفتم،تاثیری هستش که از محیط اطراف گرفتم و اون وفاداری به خانواده و حفظ قداست و ارزش خانواده است، حتی اگر یک طرف اونرو لگد مال کرده باشه.
بنابراین لااقل در جامعه ی آماری اطراف من، بیش از 90 درصد به خانواده هاشون وفادارن.
اما تنوع طلبی، صفتی هستش که 90 درصد مرد ها دارند، و باید هم کنترلش کنند و شکی در این نیست وگرنه دیگه به همین راحتی نمیشه گفت تنوع طلبی بوده، بلکه خیانت و نامردی نام میگیره.
اما مردی که عاشق بشه به بهای پاشیده شدن خانوادش، این از موارد نادر هستش و کمتر مردی چنین صفتی داره و بهش اصلا فکر میکنه.
مردی که باید حافظ و پشتیبان خانوادش باشه، اگر به عشق ممنوعه و خارج از چارچوب خانواده مبتلا شد، مشکلش چیز دیگری است و از تنوع طلبی و این حرفا جداست، اون به نظر من کمبودی جدی در زندگی داره.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
واقعا چرا یکی از مشاوران جوابم رو نداد. حتما باید بنویسم که میخوام خودکشی کنم که جوابم رو بدید؟
امرو وحشتناک ترین روز زندگیمه! امروز باز فهمیدم صبح شوهرم با این دختره بیرون رفته!! قیامت کردم. البته هنوز دخترم نفهمیده! ولی فکر کنم مجبور بشم امروز فردا بهش بگم! فکر میکنم زندگی مشترکمون تموم شده و فردا میرم شرکتش تا دختره رو با خفت و خواری بیرون کنم! دوباره بهم قول داد که تا چند روز دیگه بیرونش کنه ولی فکر نمیکنم بتونه!! یک جورایی انگار مسخ شده!! تو رو خدا کمکم کنید. چکار کنم! واقعا دیگه نمیدونم!!! به نظرم دیگه خودمو زجر وعذاب ندم و تمومش کنم!!!
من تصور میکنم به جای بخشش همسرتون فقط خواستین از روبرو شدن با این مشکل بزرگ فرار کنین، خیانت چیزی نیست که دو طرف بدون کمک مشاور بتونن حلش کنند یا از پسش بر بیان. به نظر من زندگی شما شکل بحرانی گرفته که فقط ممکنه با کمک مشاور یا روانپزشک درست بشه. با ادامه این روند دچار افسردگی و مشکلات حاد روحی خواهید شد.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
سلام زیبای عزیز
میدونم چه شرایط وحشتناکی داری
عزیزم، من نظر خودم را میگم،
یه کوچولو اشتباه کردی، خیانت خیلی وحشتناکه اما قرار بود زندگیتو نجات بدی، خیلی واضحه وقتی مرد یا زنی به سمت کسه دیگه تمایل پیدا میکنه، حس آرامش کنارش میگیره و لذت میبره از با اون فرد بودن، حس اعتماد به نفس میگیره، عزیزم، تماس اون خانم با همسرتون یا کار در شرکت همسر اصلا توجیهی نداره، اما فکر نمیکنی در شرایطی که شما حس عدم اطمینان داری در فضای زندگی ساطع میکنی، برای بقای زندگیت دعوا راه میندازی یا ...... یه نفر دیگه داره از فرصت استفاده میکنه و با مهربانی تو این شرایط مامن و پناهگاه شوهرت شده؟ شوهرتون هم این وسط حس قهرمانیش گل کرده و علاوه بر تامین نیازهای روحی و جنسی خودش، میخواد دنیا و مخصوصا اون خانم را از شرایط بد نجات بده! غافل از اینه که اون اول در قبال شما مسئوله، اما نکته اینجاست، حس آرامش و لذت را از شما نمیگیره! به نظر من حتما با یک مشاور مشورت کن،
شرایط اینقدر حساسه که با یه اشتباه کار به جدایی کشیده میشه،
همیشه هزار راه نرفته وجود داره، تا حالا حتما پیش دندانپزشک رفتی، هیچ وقت کشیدن دندان اولین راهش برای درمان نیست، دندان کرم میخوره، به عصب میرسه دردش، عفونی میشه، اما باز هم دندانپزشک نگهش میداره، چون میدونه فقدان اون دندون به مراتب بیشتر از کشیدنشه، یه وقتهایی اونقدر این دندونهای خراب خوب درست میشن، که تا پایانه عمر همراهمونن، یادمون میره یه زمانی کرم خورده بودن یا به عصب رسیده بودن و کلی خواب و خوراک و از ما گرفته بودن،
عزیزم همین که همسرتون رابطشون و به شکل غیر متعارف انکار میکنه، یعنی زندگیشو دوست داره، شما رو دوست داره، نمیخاد از دستتون بده ، اینجا خیلی مسایل پیش میاد و نکات مبهم، مشکل بسیار حاد هست اما هنوز مزمن نشده، غده سرطانی هست، اما خوش خیمه و قابل جراحی
اینجا کسی شما رو به تجاهل دعوت نمیکنه، همه میخوان بهت کمک کنن، تا اونجا که امکان داره سعیت را برای حفظ زندگیت بکنی، تا خدای نکرده، بعدها دچار افسوس نشی،
یه مشاور و راهنمای خوب و حقیقی،کلی راهکار بهت میده، فعلا صبر داشته باش و بدون اتلاف وقت، پیش یه مشاور برو،
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
از دوستان عزیز "سابینای عزیز" "پیدای عزیز " و "z o h r e h مهربان" خواهش می کنم در تاپیک مراجع به تبادل نظر
نپردازان. این عزیز به اندازه کافی مسئله داره. سعی کنیم برای این بحث ها به انجمن آزاد بریم تا تاپیک منحرف
نشه.
=========================
سلام زیبا جان
عزیزم گاهی ما فکر می کنیم همه چیز در زندگیمون مرتبه و هیچ مسئله ای نیست اگر کسی چیزی به زبون نمیاره!
تو نباید حاصل 16 سال زندگیت رو دو دستی تقدیم دختری کنی که تازه از راه رسیده!
پس میدون رو واسه این دختر خالی نکن! این زندگی مال تو و فرزندت و پدرشه! نه یک غریبه!
پس غریبه رو از سیتم خارج کن و ثابت کن حریف قدری هستی!
باید خلا همسرت رو پیدا کنی! همون خلا عاطفی که اون دختر تونسته براش پر کنه!
در نوشته هات جایی نوشته بودی اغلب شب ها خسته بودی از کار روزانه! شاید همین خستگی هات تو رو از
دیدن خیلی نیازها و خواسته های همسرت غافل کرد. شاید باعث شد نجواها رو نشنوی که امروز فریاد شدن!
شاید همه چیز از نظر تو مرتب بوده اما از نظر همسرت نه! تا حالا بهشون فکر کردی؟
از نوشته هات پیداست همسرت مرد نجیب و خوبی بوده پس آدم هرزه و خطاکاری نبوده! گاهی وجود یک کمبود و
یک غفلت انسان رو دچار لغزش می کنه. من بهش میگم مسخ شیطان!
همسر تو 16 سال صادقانه زندگی کرده! پس روا نیست در طوفان زندگی رهاش کنی و زندگیت رو تقدیم یک دختر
نه چندان محترم کنی!
موضوع تجاهل یا حماقت نیست عزیزم! ما نمی گیم نبین و کور و کر شو! ما نمی گیم احمق باش!
من میگم توی شکل گیری یک خیانت هر 2 طرف مقصرن!حالا یک طرف بیشتر یک طرف کمتر!
اما شما نیومدین توی این زندگی که فقط در ملایماتش کنار هم باشین! شما همسفر نا ملایمات هم هستین!
تو باید همسرت رو نجات بدی از این مسخ شیطان و این راه خطا!
یک مقاله ای خوندم که با مردی که به همسرش خیانت کرده بود یک آقای دکتری مصاحبه کرده بود! مقالش تو همین
سایت هست! مرده نوشته بود : "من همسرم رو دوست دارم اما همسرم یکنواختی و خستگی های من از این
زندگی رو نمیدید و زیاد بهم توجه نمی کرد. گفت من خیلی تلاش کردم نشونش بدم و بهش بگم اما اون نشنید!
اون زنگ خطرها رو ندید و من این محبت رو بیرون خونه پیدا کردم! و تالبته می دونست کارش اشتباهه و پشیمون
بود...خانم این آقا هم متوجه اشتباهاتش شده بود و بعد زیر نظر اون دکتر دوباره اعتماد از دست رفته زندگیشون رو
داشتن می ساختن!"
اینا رو گفتم که بگم طلاق و داد و بیداد چاره کار نیست! باید برید با هم پیش یک مشاور و ببینی کاستی هاش چی
بوده و برطرف کنین با هم. باید انقدر براش دلبری کنی که حریف رو از میدون به در کنی!
این زندگی برای تو هست. جوونیت رو پاش دادی! پس راحت واگذارش نکن!
موفق باشی.
:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
[size=medium]امروز باز فهمیدم صبح شوهرم با این دختره بیرون رفته!! قیامت کردم. البته هنوز دخترم نفهمیده! ولی فکر کنم مجبور بشم امروز فردا بهش بگم! [/size]
به دخترتون بگید؟؟؟؟؟!!!!! ببخشید ولی این داستان چه ارتباطی به دختر شما داره ؟؟؟ اصلا فکر کردید چه تنشی به اون بچه وارد می کنید؟؟؟ لطفا در مورد این تصمیم های عجولانه کمی فکر کنید .بچه ها اهرم فشار پدر و مادرها نیستند ..من و همسرم از هم جدا شدیم و سالها با هم مشکل داشتیم و تیر خلاص زندگی ما هم چیز کوچکی نبود اما پسرم حتی یکبار هم نفهمید ما مشکل داریم و وارد مشکلات ما نشد ..اصلا چیزی را به بچه منتقل نکردیم و شاید به همین دلیل هست که پسر من هیچ صدمه ای از جدایی ما و تنش ها های ما ندید ..لطفا این مساله را بی اهمیت ندانید ..
امیدوارم به آرامش برسید.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
صادقانه بگم تاپیکو نخوندم فقط از پست آخر فهمیدم میخواید خیانت همسرتونو به دخترتون بگین.
تو رو خدا این کارو نکنید میدونید چه بلایی سر دخترتون میاد؟
میخواید با دست خودتون مشکلاتتونو زیادتر کنید؟
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
دوست عزیز شما باید به این فکر باشی که چطور بچه را از این آسیب دور نگه داری و چیکار کنی که کمترین ضربه را بخوره. بعد می گی برم بهش بگم؟
لزومی نداره شما بگید. بچه داره توی همون خونه زندگی می کنه و همه چیز را می فهمه. اگر بالای 4 سال باشه خودش می دونه.
بچه ها خیلی باهوش و عاقل هستند. فقط ممکنه مثل ما بلد نباشند که اون چیزی را که توی مغزشون می گذره راحت بیان کنند. حواسشون هم به همه چیز هست. شما که یک مادری باید این را بهتر بدونی.
مطمئن باش دخترت می دونه که یک تنش و مشکل بزرگ توی خونه هست. می دونه روابط پدر و مادرش دچار مشکل شده و بعد از مدتی هم کل ماجرا را خواهد فهمید.
بچه ها باهوش، زیرک، کنجکاو، دقیق و هوشیار هستند. دست کم نگیریدشون. اون هم بچه های امروزی.
به جای این که منکر فهمیدنش بشی یا فکر کنی نمی فهمه یا نمی دونه، بهتره اگر مساله جدی تر شد، دنبال راه حل برای کمک به بچه باشی. چون اون هم آسیب خواهد دید. حتی اگر این مشکل حل بشه، باید اون هم بسته به میزان اطلاعاتش و درکش و سنش توجیه بشه و مطمئن بشه که مشکل مامان و بابا حل شده.
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
با تشکر از همه دوستان که به من اظهار لطف کردند.
از روز جمعه اتفاقات بسیار وحشتناکی برای من افتاده:
1- روز جمعه دور از چشم دخترم باهاش صحبت کردم. حتی توی ماشین بودم و داد وبیداد هم کردم. باور میکنید برای اولین بار وقتی بهش گفتم که به مادرت میگم بهم فحش داد. بدبختی من اینه که همه چیز روانکار میکنه میگه روابط ما فقط کاریه! دو بار باهم رفتند ماموریت شهرستان و روز جمعه هم با هم رفتند کلاس انرژی درمانی!! خودش میگفت که با چند تا ازهمکارا با هم بودیم. ولی ادرس اونجا رو دختره براش فرستاده بود! مشکل من اینه به صورت تمام انکار میکنه و میگه تو فقط باید به من اعتماد داشته باشی. به من میگه ما که ماموردت میریم چند نفریم و من که نمیتونم با اون کاری بکنم. راستش برام مهم هم نیست .همینکه میدونم چند ساعت با همدیگه توی ماشین گل میگن و میشنون دیونه ام میکنه. شما میگین اینکار درسته؟میگه من از لج تو اینکارو نمیکنم که فکر نکنی حرف فقط حرف تویه.
صبح شنبه یکهو دیوونه شدم رفتم و قرص خواب برداشتم و خوردم. دیگه هیچ چیز نفهمیدم. داشتم به شوهرم اس ام اس میزدم و خداحافظی میکردم که از حال رفتم. نمیدونم شوهرم چظور دلش شور افتاده بود که اومده بود خونه و دیده بود بیهوشم و الی آخر بیمارستان برده بود منو و خلاصه دیشب از از بیمارستان مرخص شدم. از اون روز شوهرم مهربونتر شده و گفته تا آخر این هفته هم این دختره رو بیرون میندازه! به نظر شما برم با دختره صحبت کنم؟ یا اینکه ولش کنم.جمعه از روی عصبانیت بهش یک ایمیل بسیار بد زدم و اون هم به بدترین وجه جوابم رو داد!
اگر واقعا ابطه ای نبود باید راستشو بهم میگفت حتی پیشنهاد میکرد که من هم باهاشون برم. نه اینکه مثل دزدا بعد از اینکه رفتم بره لباساشو برداره و یواشکی بره و من بعدا بفهمم که رفته ماموریت. به من میگه که بهت نگفتم که تو ناراحت نشی.
تو رو خدا بهم بگین برم با دختره صحبت کنم یا نه؟ خدا رو شکر دخترم هنوز هم چیزی نفهمیده!
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
زیبای عزیز
تو را به خدا یکم منطقی تر باش، خیلی داری شرایط را بدتر از اینی که هست میکنی و به صورت رادیکالی دست به کارهایی میزنی که ناشی از احساساتت هست، عزیزم، شما اصلا حرف گوش نمیدی و کار خودت را میکنی، خیانت جزئ بدترین و نابخشوده ترین کاراست، شما کسی را که هنوز انکار میکنه مرتب داری متهم میکنی،تهدید میکنی، به اون خانم ایمیل میدی، آخه عزیزم حتی جلوی یه کوهم بایستی و داد بزنی،پژواک داره چه رسه به این همه عمل شما، درسته ناراحتی درسته عصبی هستی اما این راهش نیست، معلومه همسر شما به روی شما بعد از 16 سال بر میگرده حتی فحش میده،
به منم الان اگه کسی ایمیل ناسزا بزنه یا جوابشو نمیدم یا من هم ناسزا جوابشو میدم، شما از در سازش و حرف نرفتی جلو که انتظار داری اون خانم هم شما رو به آرامش دعوت کنه و از خودش دفاع کنه و یا حرفهایی که شما انتظار داشتی. بزنه....
در قانونه قضا و حتی در شرع شما برای ادعاتون باید ادله کافی داشته باشی، این که سفر کاری میرن یا کلاس ورزش میرن یا انرژی درمانی میرن لازم هست اما کافی نیست،
عزیزم، چرا کلاسهای انرؤی درمانی جمعه ها همراه شوهرت نمیری، چرا برنامه های با هم بودن و تفریحیتون با هم را بیشتر نمیکنی، سفرهای کاریه همسرت باهاشون برو
مشاور هم که نمیری، هر کار دوست داری میکنی و میگی، دستی دستی خودت، زندگیت را داری از بین میبری
نتیجه این عملکردت چیزی جز فاصله اندازیه بیشتر و در نتیجه خدای ناکرده طلاقه
عزیرم اگه یه درصد هم همسرت راست بگه ، با این رفتارت دو دستی داری اون را به رابطه با اون خانم تشویق میکنی.
تو را به خدا کمی منطقی تر باش
اگه خسته ای یا عصبی هستی، با همسرت در میان بزار اما با محبت
از ترسهات بگو
از علاقت به اون و زندگی
از ترست برای خراب شدن زندگیه خوبتون بگو
اما نه تهدید کن نه اسم اون دختر را بیار
شوهر شما مرد ابرو داریه، به خاطر ابروشم که شده به زودی اون دختر کامل از زندگیش میره بیرون البته اگه شما اجازه بدی.....:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
زیبا جان
شما که اصلا به راهکارهای ما گوش نمیدی! هر کاری میخوای می کنی بعد میای میگی چه کار کنم! دوست عزیزم
مهمتر از یک مشاور خوب ، مراجع خوبه و همکاری کردنش! اما شما علیرغم این همه راهکار خوب همکاری نمی کنی
و یک سره جزع و فزع می کنی از چیزی که مطمئن نیستی! خیلی بی سیاست عمل کردی و از همه مهمتر دست به
کاری زدی که فقط آدمهای ضعیف می کنن. عوض حل مشکل ، صورت مسئله رو پاک کردی و خواستی که با این عملت
فقط جلب ترحم کنی اما ریشه مشکل در زندگی مشترک شما هنوز سر جاشه.
باز جای شکرش باقیه به دخترت چیزی نگفتی!
میدونی به عنوان یک مادر و یک الگو با این کارت دخترت چه فکری می کنه؟
شما هر چی خواستی گفتی خوب معلومه بی احترامی می کنه. وسط دعوا کع حلوا خیر نمی کنن.
لازم نیست شما با دختر صحبت کنی!
شما باید در یک جو آرام با همسرت به مذاکره بنشینی و دائم از اون مسئله حرف نزنی. ببین کمبودش چیه؟ چی
توی زندگیش کم بوده که جذب محبت دیگری شده؟ بگذار حرف بزنه و از درد و دلهاش بگه. مسلما خیلی مواقع که
تو فکر می کردی اوضاع خوب بودی اصلا اینطور نبوده. پس خواهشا وسط دعوا تهدید به ازای آبرو نکن چون ممکنه
اثر عکس بده! اون یک فرد آبرو داره.
شما الان باید در روابطت با همسرت کنکاش کنی و کاستی ها رو شناسایی و جبران کنی!
مچ گیری و غیره چیزی رو حل نمی کنه. پس به خودت مسلط باش و اوضاع رو بدتر نکن گلم.
:72:
RE: تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم
عزیزم شما در جریان این کارایی که من 3ماهه کردم هستی؟
1- دفعه اول که فهمیدم حدود 1 هفته باهاش قهر کردم. بعد باهاش اشتی کردم و حتی ازش عذرخواهی هم کردم که حنما من زن خوبی نبودم و برات کم گذاشتم که به کس دیگه ای پناه بردی! هر کاری بگی کردم. هر کاری که فکر کردم دوست داره. مرتب قربون صدقه اش میرفتم. وقتی رفت مسافرت خارج از کشور براش ایمیل های عاشقانه فرستادم و اون هم همونطور جوام رو داد. من خوش خیال فکر کردم همه چیز تموم شده. حدود 15 روز مثل دو تا عاشق و معشوق زندگی کردیم. به جز روز اول که به دختره زنگ زده بودم و محترمانه بهش گفتم که پاتو از زندگیم بکش بیرون. دیگه به دختره اصلا تماس نداشتم.
2- میدوند نتیجه اش چی شد؟ هفته بعد ایمسل های عاشقانه شوهرمو بهش پیداکردم! درست همون موقعی که فکر میکردم همه چیز تموم شده! فهمیدم قرار بوده دو روز اخر سفرش دختره هم بره پیشش! که نمیدونم چطور شده بود که در آخرین لحظه کنسل شده بود!! در عرض یک هفته 6 کیلوکم کردم. میدونید با دختره خیلی محترمانه صحبت کردم و اون گفت از این کار خیلی پشیمون شده و این کار رو در مورد من و در مورد هیچکس دیگه تکرار نمیکنه! باز هم چشمم روی همه چیز بستم و تا بخواهید محبت کردم. با هم مسافرت رفتیم و...
3- شعر عاشقانه ای که اون خانوم گفته بود توی کیف شوهرم ییدا کردم. شوهرم گفت که دلم میخواد نگهش دارم. فقط میگه به من باید اعتماد کنی! هی میگه اش نخورده و دهن سوخته! من نمیدونم باید چه آشی باید میخورده که نخورده!
4- صبح بدون اینکه به من بگه داره میره ماموریت، مثل دزدا بعد از اینکه من رفتم سرکار لباساشو برداشته و رفته! بعدازظهر من زنگ زدم که سر راه یک چیزی بخره! میبینم که شهرستانه .بهم میگه برای اینکه تو ناراحت نشی بهت نگفتم. باز هم من چیزی نگفتم براش ارزوی سفری خوب کردم و تا وقتی نصفه شب اومد بیدار موندم و بدرقه اش کردم
5- جمعه صبح براش یک اس ام اس اومد و گفت یکی از دوستام کلاس انرزی درمانی میره میخوام برم ببینم چه جوریه من هم زیاد ازش سوال نکردم تا فکر نکنه بهش شک دارم! همینکه رفت روی میزش برگه ماموریت دختره رو پیدا کردم که با اون رفته بود!!
این چه حرفیه که شما میزنید!؟ مگه میشه همه جا من دنبالش برم. اون خودش باید آدم باشه و با این خانوم ماموریت نره! لا اقل با یک ملاشین جداگانه میرفت که چندین ساعت تو ماشین پیش این خانوم نشینه! اگر یک ذره برای من و زندگی 16 سالمون ارزش قایل بود نباید تی یک ماشین باهاش مینشست. خودش میگه من اینکارو نکردم چون به خودم اطمینان دارم!!!
حالا بهم خق میدید بعد از این همه تلاش و تکاپو کنترل خودم رو از دست بدم یا نه؟