رابطه ای که شروع شد و بی دلیل تموم شد چطور فراموشش کنم خواهش می کنم کمکم کنید......

نمی دونم شاید امشب خدا شما رو واسه من فرستاد خیلی خیلی غمگینم حس می کنم یه چیزی روی قلبم سنگینی می کنه
من 21 سالمه حدود 7 ماه پیش به طور خیلی اتفاقی یکی از پسرای فامیلمون که من حتی فک نمی کردم من رو بشناسه به من ابراز علاقه کرد و گفت که من رو از بچگی دوست داشته و اینکه می خواد با من ازدواج کنه اولش باورم نمی شد اما به مرور زمان باور کردم هر روز حرفای عاشقانه محکم به مامانم گفت من دوسش دارم و نمی ذارم کسی از من بگیرتش منم خودم رو خوشبخت ترین دختر رو زمین می دونستم کم کم عاشقش شدم خواستگاری اومد و واسه راضی کردن بابام همه کاری می کرد مرتب می گفت تو نگران مشکلات نباش من همشو حل می کنم نمی ذارم جدامون کنن تا اینکه مساله مهریه پیش اومد حانواده ها مشکل دار شدن از من خواست مشکل رو حل کنم اما روز به روز این باتلاق بیشتر میشد تا اینکه من به کمک خواهرم تونستم خانوادم رو قانع کنم که من مشکلی با این مهریه ندارم بهم می گفت دیره همه چیز خراب شده اما بهم قول داد همه چیز رو درست کنه از طرف خانواده خودش من رفتم مسافرت واسه خرید جشنمون چون از فامیل درجه 2 کسی در جریان نبود ارتباط ما به روزی یک بار تلفنی حرف زدن محدود شد تا اینکه اخرین روزی که من می خواستم بر گردم بهم زنگ زد من جواب دادم گفتم نمی تونم باهات حرف بزنم پیش خالم اینا هستم از اون روز به بعد دیگه باهام حرف نزد گفت نمی خوامت گفت 5 روز مسافرت بودی یک بارم باهام حرف نزدی حتی نیومد وسایلش رو ببره گفت بریزشون دور حالا بعد از 5 ماه من موندم یه قلب شکسته خیلی سعی کردم یکی دیگه رو جایگزینش کنم اما نتونستم حوصله هیچ کس رو ندارم همش گریه میکنم دوسش دارم خیلی اما دیگه جوابم رو نمیده با اینکه توی این مدت من یکی از عزیزامو تو تصادف از دست دادم و می دونست تنها کسی که می تونه ارومم کنه اونه بازم حتی یک کلمه هم حرف نزد ترو خدا بگین چه کار کنم دارم میمیرم هر لحظه فکر میکنم الان قلبم وایمیسته..........

نظر خانواده ت در مورد این قضیه چیه؟ توی این 5 ماه سعی کردی که از دلش دربیاری؟
البته سنت بالا نیست... و مدتی که با هم بودین بیشتر از دو ماه نیست ... حتی فامیل ها از موضوع خبر ندارن... خودتو اذیت نکن... منتظر کسی باش که بیشتر از این ها براش مهم باشی... وقتی بعد از 5 ماه برنگشته ، شاید شخص دیگه ای رو پیدا کرده یا از طرف خانوادش مخالفت دیده... به هر حال ، زنگ نزدن ِ تو بهونه ای بود برای قطع رابطه... خودتو درگیر ِ این رابطه ی 2 ماهه نکن... خدا رو شکر کن که بعد یک یا دو سال باهات تموم نکرد... تو جوونی و اونقدر موقعیت توی زندگی داری که نیازی به این پسر نداری...

سلام.
اروم باشین.
میدونم شکستن قلب یعنی چی؟میدونم خیلی تنهایی وبه یه شونه نیاز داری که سرتو روش بگذاری و گریه کنی:302:
میدونم بعضی وقتا نفس کم میاری.
اما بااین حال واوضاع روحی بفکر یه رابطه جدیدم نباش.:160:
دیگه سعی کن به خودت بیای 5ماه گذشته .هیچ به این فکر کردی که چرا دلت واسش تنگ میشه؟
چرا 5ماهت رو واسه کسی که تورو تو5روز از زندگیش پاک کرد سیاه کردی؟
مگه نه اینکه میگفت عاشقته .نمیذاره هیچی شمارو ازهم جداکنه؟هیچی......پس چی شد؟
متاسفانه بعضیا خوب بلدن حرف بزنن اما توعمل که میشه نه.....
هیچ کس جز خودت نمیتونه کمکت کنه
تاوقتی رو خوبیها و خاطرات خوبتون زوم کنی یه چشمت اشکه یه چشمت خون ......
بشین یکم رو حرفایی که زده وعمل نکرده فکر کن.

بنظر میاد که نتونسته خانوادشو قانع کنه واینم میگم که موافقت خونواده ها خیلی مهمه.
اما توهم مهم بودی ولایق حداقل یه خداحافظی کوتاه وارزوی خوشبختی.....
اینطور نیست؟
سعی کن کمتر بهش فکر کنی و ذهنتو مشغول چیزای دیگه کنی.:303:

این فقط دیدگاه شخصیه منه حتما درست نیست فردا دوستان میان وحتما چیزای خوب و مفیدی میگن .
موفق باشی:72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط هیام

کتی جون سلام .
من دیشب 2ساعت واست نوشتم ولی الان دیدم نیست؟نمیدونم چی شدن؟

---

ممنون هیام جون اما نمی تونم خاطراتش و حرفا قولاش رو فراموش کنم اخه من نخواستم ازش که بیاد که حالا اینطوری رفته هرچی سعی کردم از دلش در بیارم نشد که نشد جواب نمی ده یک کلمه هم حرف نمی زنه نمی دونم به چه گناهی دارم اینطوری مجازات می شم خیلی سخته خیلی..............

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط arash1348

دو تا بحث ایجاد شده که جواب ها تو این یکیه

---

بله اما چون اون موضوعش مبهم بود اینجا دوباره گذاشتمش اما جوابی از شما اونجا هم نیست

سلام کتی عزیز

خوش امدی به همدردی

دوست خوبم

نتیجه انتخابهای احساسی همین میشه.به نظزم این اقا تعادل نداشته و یه مدت عاشق و شیفته شما و حالا به حاطر عدم تماس شما اینطور دگرگون شده

اگر کسی فقط و فقط به خاطر اینکه شما باهاش تماس نگرفتی یکباره انقدر عوض شده..حالا فکرشو بکن در زندگی اینده که ممکنه روزی چند بار بحث و دعوا و حتی قهر پیش بیاد چیکار میکنه!؟

شما سعی نکن کسی رو جایگزین کنی..چون اون موقع اوضاع بدتر میشه.

اول از همه سعی کن با واقیعت کنار بیای و بپذیری که این اتفاق افتاده.....

برامون بیشتر توضیح بده...الان از اون اقا خبر داری؟
اون 5 روز مسیج هم نمیتونیستی بهش بدی؟
من متوجه نشدم...نامزد بودید؟چه وسایلی پیش شما داشت؟
مگه رفت و امد داشتید؟


این رو هم بدون شما هیچ تعهدی بهم دیگه ندارید.پس انتظار نداشته باشید ایشون بعد از شنیدن خبر فوت عزیز شما برای ارام کردن شما پیش قدم بشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam123

سلام کتی عزیز

خوش امدی به همدردی

دوست خوبم

نتیجه انتخابهای احساسی همین میشه.به نظزم این اقا تعادل نداشته و یه مدت عاشق و شیفته شما و حالا به حاطر عدم تماس شما اینطور دگرگون شده

اگر کسی فقط و فقط به خاطر اینکه شما باهاش تماس نگرفتی یکباره انقدر عوض شده..حالا فکرشو بکن در زندگی اینده که ممکنه روزی چند بار بحث و دعوا و حتی قهر پیش بیاد چیکار میکنه!؟

شما سعی نکن کسی رو جایگزین کنی..چون اون موقع اوضاع بدتر میشه.

اول از همه سعی کن با واقیعت کنار بیای و بپذیری که این اتفاق افتاده.....

برامون بیشتر توضیح بده...الان از اون اقا خبر داری؟
اون 5 روز مسیج هم نمیتونیستی بهش بدی؟
من متوجه نشدم...نامزد بودید؟چه وسایلی پیش شما داشت؟
مگه رفت و امد داشتید؟


این رو هم بدون شما هیچ تعهدی بهم دیگه ندارید.پس انتظار نداشته باشید ایشون بعد از شنیدن خبر فوت عزیز شما برای ارام کردن شما پیش قدم بشه.

---

خبر اره میگن داره زندگیشو می کنه عادی کاری که داشته رو از دست داده و خونه هست نمی دونم کسی تو زندگیش هست یا نه
اون 5 روز من مرتب با مسیج باهاش در ارتباط بودم و تلفنی حرف زدنمون حداقل روزی یک بار بود و خودش می خواست که فعلا کسی نفهمه تا همه کارامون رو به راه بشه
ما نامزد نبودیم خواستگاری اومده بودن خانواده من و خانواده اون در جریان بودن و منتظر جواب ازمایش بودیم
کادو هایی که بهم داده بود گوشی موبایل سیم کارت..... گفت مه همشو بریز دور
بله زیر نظر خانواده ها رفت و امد داشتیم
خیلی خیلی سخته همش از خودم می پرسم چرا؟ مامانم بهش گفته بود اگه دخترم مشکل دیگه ای داره بگو کو اون مردونگی عشقی که ازش دم می زدی گفته بوده نه چون 5 رخز کم باهام حرف زده الان که بهترین دوران اینطوریه وای به وقتی که ازدواج کنیم
به خدا بعضی موقعها نفسم بالا نمیاد هر شب خوابشو میبینم......

شاید عدم تماس شما فقط یک بهانه بوده، البته گفتی که روزی یکبار تماس رو غیر از اس ام اس داشتید، پس چرا این موضوع رو مطرح کرده؟
شاید دلیل خاص و حتی موجهی وجود داشته باشه که بنا به دلایلی از شما مخفی می کنه.
کارش هم که میگید از دست داده و خونه نشین شده.
با توجه به اینکه از فامیلای نزدیکتون هست نباید خیلی سخت باشه تا بتونید سر از کارش دربیارید.
البته هر دلیلی داشته باشه اینطور به نظر میاد که دیگه نمی خواد با شما ادامه بده.
شما هم تلاش کنید به این موضوع به عنوان یک خاطره و فصلی از یک داستان که تمام شده نگاه کنید.
7 ماه آنقدر زیاد نیست و خاطراتش انقدر عمیق نیست که بخواد روی زندگی شما تاثیر جدی بذاره.
تنها یک تجربه برای شما می مونه که برای باور حرف آدم ها باید زمان بگذارید.

کتی عزیز سلام

به تالار همدردی خوش آمدی

حالت رو درک میکنم و متاسف شدم

به نظر من احساسی که با عقل هدایت نشه موجب اشتباهات بزرگی میشود

و اشتباه شما هم دل بستن سریع به خواستگارت بوده

در طول مدت آشنایی باید روی شناخت توجه میشد ولی شما وارد فاز احساسات شدی

در هر حال کار به گذشته و یا اینکه چرا رابطه قطع شد نداریم

توجه ما به زمان کنونی و قبول این تجربه هست

بهتره با این مساله کنار بیای و قبول کنی به هر دلیل قسمت هم نبودید

سعی نکن بهش فکر کنی یا بخواهی ارتباط برقرار کنی که هر کدوم از اینها برات مشکل جدید ایجاد میکنه

دوست عزیزم از تکنیک توقف ذهن استفاده کن و تا میتونی سرت را با مشغولیات پر کن

با ایجاد این تاپیک نشون دادی که خودتم دوست داری از این گره فکری نجات پیدا کنی

پس دختر خانوم عاقل راه حل شما پذیرش و استفاده از تکنیک توقف ذهن هست

به امید موفقیت شما:72:

ویدای عزیز ممنون از راهنماییت اره می خوام فراموش کنم مشکلم اینجاست که نمی تونم هر چی سر گرم می کنم خودمو باز به خودم میام میبینم تمام مدت داشتم بهش فکر می کردم می دونین بیشتر حس می کنم باهام بازی کرده و این عذابم می ده واقعا کاره سختیه بعضی موقعها فکر می کنم کاش حداقل بهم می گفت چه طوری اینقدر راحت فراموش کرده منم همون کار رو می کردم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اقای ارش دلیلی نداره اگه داشت تو مدتی که بحث بود و مامانم باهاش صحبت میکرد می گفت دلیلشو فقط تکرار میکنه 5 روز باهام کم حرف زده نمی تونم ادامه بدم همین درسته 7 ماه بوده اما پر از خاطرات خوب و البته شیرین تا قبل از اینکه اینطوری بشه ما هیچ مشکلی باهم نداشتیم هیچی حتی خانواده هامون می گفتن تا حالا هیچ دو نفری رو ندیدیم که اینقد همدیگرو دوست داشته باشن

کتی جان فکر کنم این مطالب بدردت بخوره

نگران نباش این بحران با تلاش خودت مدیریت میشه عزیزم

تکنیک توقف فکر

اختلال ترس و نشانه های اضطراب که اغلب با آن همراه است، همواره می تواند وارد زندگی شود. وقتی حملات ترس یا نگرانی اتفاق می افتند، نشانه های جسمانی معمولاً ترس و دست پاچگی و سردرگمی می‌باشند. این به نوبه خود منجر به تمرکز بر روی نگرانی و شک و تردید می‌شود. ممکن است شما ندانید که در میان این نشانه ها چه کاری می توانید انجام دهید یا اینکه ممکن است شما متقاعد شده باشید که از بعضی فعالیت های خاص به طور کامل دوری کنید. در این حالت ممکن است شما در زیر باری از نگرانی ها و افکار و احساسات منفی غرق شده باشید و در طول روز تمام فکر شما را به خود مشغول کرده باشند.

بسیاری از متخصصان اعتقاد دارند که افکار شما، احساسات و رفتار شما را تحت تاثیر قرار می‌دهند. به عنوان نمونه اگر فکر شما بر روی نگرانی یا شک متمرکز شده باشد، احتمالاً احساس ناتوانی، اضطراب و یا عدم اعتماد به نفس در شما به وجود می‌آید. بنابراین رفتار شما آینه تفکرات شماست. از امتحان چیزهای جدید اجتناب می کنید و یا در فعالیت هایی که از آنها قبلاً یک بار لذت برده اید شرکت نمی کنید. البته این بدان معنا نیست که در پشت علائم نگرانی شما تنها افکار شما قرار گرفته اند، عوامل زیست محیطی، محیطی و عواملی دیگری هم می توانند در این نگرانی سهیم باشند.

تکنیک توقف فکر چیست؟
یک روش سریع و موثر که می تواند در رهایی از افکار منفی و نگرانی ها به شما کمک کند تکنیک توقف فکر نامیده می‌ شود. اساس این روش اینست که زمانی که افکار منفی تکرار شونده، غیر ضروری و تحرف کننده را تجربه می کنید آگاهانه به آنها فرمان "ایست" دهید و بعد از آن افکار منفی را با یک چیز مثبت تر و واقعی تر جایگزین کنید.

چرا تکنیک توقف فکر کارایی دارد؟
اساس اینکه چرا تکنیک توقف فکر کارایی دارد بسیار ساده است. قطع افکار مزاحم و غیر ضروری با دستور "ایست" به عنوان یک یادآوری و وسیله ای برای منحرف کردن افکار مزاحم استفاده می‌شود. اختلال هراس و افکار وسواسی تمایل به تکرار و تکرار در ذهن دارند و اگر جلوی آنها گرفته نشود به صورت خودکار و مکرر اتفاق می افتند. هنگامی که از تکنیک توقف فکر استفاده می‌کنید از زنجیره افکار ناسالم آگاه می شوید و از توجه شما به عادات فکری مخرب و تکراری کاسته می‌شود.
استفاده از این تکنیک باعث می‌شود احساس کنید که بر افکارخود کنترل دارید و هنگامی که با اظهارات مثبت و اطمیانان بخش ادامه پیدا کند شما در حال شکستن عادت افکار منفی و تقویت اعتماد به نفس هستید.

اگر گفتن "بایست" به تنهایی نتوانست جلوی افکارتان را بگیرد، یا در محیط های عمومی نتوانستید از آن استفاده کنید به دنبال راه حل های جایگزینی برای آن باشید:

می توانید زمانی که افکار مزاحم به ذهن شما می آیند با ناخن پوست دستتان را بخراشانید.

یک روش پر طرفدار اینست که یک نوار لاستیکی به دور مچ دستتان ببندید و در هنگام هجوم افکار منفی کش را بکشید تا به دستتان برخورد کند.

یک روش کاملاً کارا اینست که تکنیک تنفس عمیق را با توقف فکر همراه کرد. با توجه به اینکه تنفس عمیق در آرامش و کاهش استرس بسیار کمک کننده است می توان از آن بهره گرفت.
زمانی که افکار منفی به ذهنتان آمد و به آنها فرمان ایست دادید و یا کش لاستیکی را کشیدید سعی کنید به طور عمیق نفس بکشید .طوری که بالا و پایین رفتن قفسه سینه خود را ببینید و شروع به شمردن نفس های خود کنید. دم اول را با یک بشمارید و بازدم را با دو و به این ترتیب تا شماره چهار بشمارید و سپس دوباره از یک شروع کنید. و این کار را تا رسیدن به آرامش کامل تکرار کنید.227

سلام کتی عزیز

شاید اگه خواستگارتون رو کمی به حال خودش بذارید بهتر باشه

به نظر میرسه از لحاظ روحی کمی آشفته شده باشه (به خاطر مشکلات مالی و نداشتن کار) به همین خاطر در مورد

همه چی حساس شده

اگه تا یه مدت شما تماس نگیرید مطمئنا" جای خالی شما رو حس میکنه و خودش برای تماس اقدام میکنه

سارای عزیز 5 ماه از مشکلمون می گذره من فک می کنم اگه تا الان جای خالی من رو حس نکرده پس حتما کسی تو زندگیش هست نمی دونم مرسی از پیشنهادت عزیزم............

آبجی کتی گل
میگی 5 روز باهاش تماس نگرفتی گذاشت رفت! الانم 5 ماهه که ازش خبری نیست!

کارشو از دست داده،درست.ولی دلیل نمیشه اینجوری برخورد کنه
اگه یه پسری عاشق بشه، میدونی که همه بدبختیای عالم هم که جمع شه سرش و صدها بار بی اعتنایی هم که از معشوق ببینه، بازم از معشوقش دست نمیکشه. حداقل اینجوری یه بارکی دست نمیکشه.لااقل در مورد کارش توضیح میده!

پس چرا کارش رو توجیه کنیم آبجی من؟
الان دیگه نمیخوادت.این یه واقعیته
دلیل میخوای؟
5 ماهه که رفته و خبری هم ازش نیست! 5 ماه!!!
بهونه ش هم که الکی بوده

الان ما واقعیت رو میدونیم
فقط یه توصیه برادرانه
ببین کتی جان، تو یه دختری
طبیعتا بهت برخورده،غرورت شکسته، و هزار و یک فکر ناجور کردی
فکرایی مثل:
آیا من به اندازه کافی جذاب و خوشکل نیستم؟عیب و ایراد دارم؟
یکی بهتر از من پیدا کرده؟از اخلاقم خوشش نیومده؟از فلان رفتارم بدش اومده؟و و و ...
هر کدوم از این فکرا، میتونن ناراحتی اعصاب ایجاد کنن واسه آدم

ولی اینا، یه مشت افکار پوچ و به درد نخور هستن که به قول صادق هدایت،روح آدمو میخورن و میتراشن
اون برای اینکارش مسلما دلایلی داشته،ولی من و شما این دلایل رو نمیدونیم
در موردش هم بهتره که فکر نکنیم چون به نتیجه ای نمیرسیم و اعصابمون بدتر خورد میشه

میدونم سخته آبجی عزیزم
میدونم دلت تنگه هنوز
هنوز وابسته ای
ولی بیا و همین جا، همین الان این مسئله رو برای همیشه فراموش کن
خاطره سازی و اسطوره سازی الکی هم نکن
انقدر خسته م که به سختی میتونم تمرکز کنم و تایپ کنم
فقط ازت میخوام که به خاطر یه رابطه هفت ماهه، و به خاطر شخص سست عنصری مثل اون آدم، ناراحتی اعصاب واسه خودت درست نکنی
معلومه که تو زندگی مشترک هم نمیشد بهش تکیه کرد، پس کلا بی خیالش شو آبجی

شبت بخیر

ممنون از راهنماییتون اره راست میگی نمی خواد منو باید فراموشش کنم بعضی موقعها دلم می خواد از خدا بپرسم حکمتش چی بود که این اومد تو زندگیم بازم ممنون از همدردی برادرانت...........