ازدواج با خانوم مطلقه

با سلام...
26 ساله هستم و ترم اخر کارشناسی ارشد معماری .برای دکتری در خارج از کشور پذبرش دارم .بر سر دوراهی ازدواج گیر افتاده ام...اول مختصر شرحی از خودم میدم...
ادمی هستم با اعتقادات مذهبی باز درونگرا و توی زندگی هر کاری میکنم که به یک محیط ارام برسم و ارامش در زندگیم خیلی مهمه... و مقید به اصول پایه اسلامی...در حدی که تمام احکام اسلامی رو مهم میدونم اما هیچ اجباری در عمل در اطرافیانم ندارم.به عنوان مثال در مورد حجاب که بارزترین مسئله ازدواج است و کاملا بر عهده طرف مقابلم میگذارم...
مورد اول ازدواج خانومی هستن همسن خودم.بسیار پر انرژی و از همکلاسی های خودم هم هستن...از لحاظ ظاهری بسیار مناسب و دارای چهره زیبایی هستن...ایشان بسیار علافه مند به اینجانب هستن به طوری که کلیه کار های گروهی رو با اینجانب انجام میدن..اما من هیچ وقت به صورت خیلی مشخص به ایشان توجه نکردام..به طوری که در همین کارهای گروهی برای اینکه از من جدا شود چند با با لحن تند صحبت کردم و کمی خشنونت چاشنی این کار کردم اما فایده نداشت...وقتی خانواده ام این خانوم رو دیدن بدون هیچ شناختی و فقط از روی عکس ایشون رو مناسب من دیده اند..اما من در زندگی به دنبال دختری پخته تر و با شخصیت شکل گرفته میگردم...ولی ایشان اصلا شخصیت یه خانوم 26 ساله رو ندارن...شاید در نگاه اول با شخصیت برخود کنن اما بعد از گذشت زمانی اندک ، شخصیت بچه گانه رو از خودشون نشون میدن...مادرم که نقش اصلی رو در انتخاب همسر برای من ایفا میکنه این خانوم رو بدون دیدن حضوری و تنها از روی عکس که توی یک سفر دانشگاهی بود نظر مثبت خودشون رو اعلام کردن...اما من در این مورد مخالفت کردم و نپذیرفتم...
مورد بعدی دختر دایی اینجانب هستن...ایشون هم همسن اینجانب هستن...ایشون مطلقه هستن و از همسرشون جدا شدن...به علت اینکه منزل ایشون در محله ما بود، به صورت کامل از زندگی قبلیشون خبر دارم و مشکلاتی رو که با شوهر قیلیشون دارن با اطلاعم...این خانوم اینقدر برای مادر من عزیز هستن که مادرم جیگر گوشه،صداش میکنه( اینقدر عزیز هستن ایشون برای مادرم)
حالا دو مشکل بر سر راه من هست...
1) با اینکه این دختر داییم خیلی عزیز هستن واسه مادرم اما مادرم موافق این امر نیست و تنها دلیلش اینه که قبلن شوهر داشته...
2) ایشون و خانوادشون کلا ژنیتکی کمی باسن و پایین تنه بزرگی دارن و این دلیل اصلی است که مادر من راضی به این ازدواج نیست...
3) داییم با پدرم مثل کارد و پنیر میمونن
این خانوم از لحاظ شخصیتی و اخلاقی کاملن مورد همه خانوده و از همه مهتر خود من هستن...با اینکه دپلمه هستن اما تفکرات و فهم شعور بالایی دارن و از لحاظ اعتقادی بسیار نزدیک به خانوداده ما هستن و نحوه حرف زدن و نشستن و برخاستنشون کاملا به جا و با شخصبت است...وقتی این دو خانوم رو در کنار هم قرار میدهم اصلا قابل مقایسه نیستن...
و دلایل مادرم برای رد دختر داییم
شوهر داشته ، از باسن بزرگه ، قواره نداره ،مردم چی میگن ،
و مادرم تنها به دنبال به عروسکه تا یک همسر برای من که این عروسک بودن در همکلاسی بنده است و در این خانوم نیست..انگاری که مادرم میخواد زن بگیره و میگه من دوس ندارم...به طوری که من 8 ماه دیگه میرم خارج از کشور وو به مدت 4 سال خارج ازکشور هستم.و مورد بعدی اینکه خانوم همکلاسی از لحاظ اقتصادی از ما بالا ترن و دختری بوده که همه چیز رو در زندگی داشته و این مورد خیلی من رو میترسونه...و احساس میکنم داره این خانوم به من تحمیل میشه و حس خیلی بدی دارم...همه میگن خوشگله و با کلاسه اما اینها اصلا واسه من مهم نیست و درون خیلی مهم تره...
اون پوسته درونی انسان رو کامل تر و زیبا تر دیدم در دختر داییم و حتی زیبایی دختر داییم با توجه به پایین تنه بزرگشون از همکلاسیم از دید خودم خیلی بیشتره...
و گفته اخر اینکه دختر داییم همونی که من چه از لحاظ زیبایی و چه از لحاظ اخلاقی ، مورد نظرم هستن... و دوس ندارم که مادرم از دست من ناراحت باشه و ایا این طرز تفکر من درست هست یا نه..؟؟؟

بسیاری دیگه از مطالب از جلوی ذهنم عبور میکنهو بسیاری دیگه از مطالب خرد و ریزی هست که تماما به نفع دختر داییم تموم میشه و به دنبال یک مسیر درست میگردم...گاهی اوقات میگم نکنه دارم اشتباه فک میکنم...
و واقعا به دنبال یک سر نخ میگردم که منو به مسیر درست راهنمایی کنه...
پیشاپیش ممنون از راهنماییتون

سلام دوست عزیز.:328:درمورد همکلاسیتون اگه بهش حسی ندارین بنظرم بهش فکر نکنین صرفا بخاطر تایید خانواده ویا زیبایی ایشون سعی نکنید به خودتون تحمیلشون کنید ودر مورد دختر داییتون :ازدواج بایه خانم مطلقه مشکلات خودشو داره .باتوجه به اینکه میگید مادرتون خیلی دوستش داره اگه غیراز طلاقشون از لحاظ دیگه مناسب بودن اینهمه باهاش مخالفت نمیکردن .چرا به کیسای دیگه فکر نمیکنید حتما اطرافتون هستند دخترایی که باملاکاتون جور باشن.شما واسه خودتون 2تاکیس در نظر گرفتین بایه بازه زمانی محدود وخودتونو تحت فشارقرار دادین تا یه انتخاب کنید .اینجوری ممکنه یه انتخاب عجولانه کنیدویک عمر پشیمون شید .اینا نظرات منه لزومادرست نیست.:72::72:

نقل قول:

---

دختر داییم همونی که من چه از لحاظ زیبایی و چه از لحاظ اخلاقی ، مورد نظرم هستن... و دوس ندارم که مادرم از دست من ناراحت باشه و ایا این طرز تفکر من درست هست یا نه..؟؟؟

بسیاری دیگه از مطالب از جلوی ذهنم عبور میکنهو بسیاری دیگه از مطالب خرد و ریزی هست که تماما به نفع دختر داییم تموم میشه و به دنبال یک مسیر درست میگردم...

---

حرفهاتون نشون ميده خودتون ديد مناسب و خوبي نسبت به معيارهاي ازدواجت داري

بهتره با همين منطق زيبا و به دور از احساسات درست با خانواده ات خواستتو در ميون بزاري و اگه همكلاسيت مورد تاييدت نيست كلا اون گزينه رو حذف كني و بعد گزينه دختردايي رو بررسي و مطرح كني

بهتره يه كم قاطعتر باشي و سرنوشت خودتو به دست احساسات و تصميمات بقيه ندي, جانب احترام رو هم هم براي خانواده ات و هم براي كسي كه قراره همراه زندگيت باشه و به خاطر تو وارد اون خونواده ميشه نگه داري

واسه خودت زندگي كن نه ديگران اما با اطمينان
موفق باشي

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط هیام

حتما اطرافتون هستند دخترایی که باملاکاتون جور باشن.شما واسه خودتون 2تاکیس در نظر گرفتین بایه بازه زمانی محدود وخودتونو تحت فشارقرار دادین تا یه انتخاب کنید .اینجوری ممکنه یه انتخاب عجولانه کنیدویک عمر پشیمون شید .اینا نظرات منه لزومادرست نیست.:72::72:

---

ممنون از راهنماییتون..اما همچنان که میدونین شناخت قبل از ازدواج ، خیلی زمان بر و وقت گیر هستش.صد در صد هم افرادی بهتر و مناسی تر از ایشون وجود داره.
در هر صورت ممنون از راهنماییتون

سلام.8ماه زمان کمی نیست واسه انتخاب یه کیس مناسب ولی بنظرم شما تصمیمتون رو برای ازدواج با دختر داییتون گرفتید.وفقط نگران این هستید که این تصمیم تایید دیگران رو به دنبال نداشته باشه.بنظرم شما باید این تصمیم روجدی تر با خانواده در میون بگذارید.و روی علل مخالفتشون فکر کنید.ایا خانم میدونن؟یا این یه تصمیم یک طرفس؟میگید زمان کمی دارید وباید این زمان رو درست ارزیابی کنید شاید ایشون اصلا نظرشون باشما یکسان نباشه وشما فقط زمان از دست بدین.:300:موفق باشید:72:

دوست عزیز
اگر رفتار و شخصیت خانم همکلاسیتون باب میل شما نیست بهتره که ایشون را بذارید کنار
در مورد دختر داییتون هم به نظرم بهتره یه مقدار منطقی تر فکر کنید این که قبلا ازدواج کردند ، از نظر تحصیلی تفاوت زیادی با هم دارید و خانواده تون هم موافق نیستند هر کدوم از این موارد به تنهایی می تونند مشکل ساز باشند چه برسه به شرایطی که همه این مسائل کنار هم وجود دارند.
شما شرایط خوبی برای ازدواج دارید به نظرم بهتره موارد دیگه ای رو هم بررسی کنید و عجولانه تصمیم نگیرید.
امیدوارم موفق باشید.

با سلام دوست عزیز
این مهم هست که شما چی دوست دارین، قطعا مادر شما هم آرزوی خوشبختی شما رو دارن، اینکه شما 4 سال در ایران نیستین مسئله کوچیکی نیست، در عین حال سن شما برای ازدواج دیر نیست و فرصت زیادی دارین، به نظر شما بهتر نیست کمی به خودتان فرصت بدهید، بعد از وارد شدن به دوره دکتری و ثبات زندگی شخصی به فکر ازدواج باشین؟ زندگی و تحصیل در خارج از کشور بسیار مشکل هست و چه بسا این شرایط نظر و دیدگاه شما را نسبت به انتخاب همسر تغییر بده، به عنوان یه دوست پیشنهاد میکنم، هر موقع شرایط ازدواج را داشتین، از نظر بزرگترها استفاده کنین اما اجازه ندین عوض شما تصمیم بگیرن.
موفق باشین

سلام

من بر اساس تجربه ی خودم میگم کسی رو انتخاب کنید که بتونید برای همیشه ازش حمایت کنید...

در ضمن شما مجبور نیستین تنها از بین همین دو گزینه انتخاب کنید.

از همه دوستان واقعا ممنونم.خیلی روی راهنمایی هاتون فک کردم.هر کسی یک جنبه رو مطرح کرد و همه گفته ها صحیحه...! این که از دیدگا های دیگران به این قضیه نگاه و بررسی بشه واقعا عالیه در تصمیم گیری درست...!

[b]
سلام.خوبه که اینجا اومدی و نظرات دیگران رو گوش میدی..ولی تصمیم گیری نهایی با خودته
منم یه نظری میدم

اینکه دختر دایی شما قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته اصلا دلیلی نمیشه که دیگه حق ازدواج یا تشکیل خانواده نداشته باشه(مخصوصا که دلیل طلاقشون رو هم خودتون میدونید چی بوده)

ولی ممکنه مسائل دیگه ای باشه که باعث بشه بعدا دچار یک ناهنجاریهایی در زندگی بشید مثل اختلاف زیاد در سطح تحصیلی یا مخالفت خانوادتون
ببینید اگه میتونید پای همه چیز تا آخرش واستید و دختر داییتونو واقعا خوشبخت کنید و از حرف دیگران تاثیرنگیرید بسم الله..ولی اگر کوچکترین تردیدی دارید خواهشا نذارید دختر داییتون ضربه بخوره چون یکبار قبلا دلشون شکسته

این رو صرفا برای این عرض کردم چون خودم تجربه طلاق دارم و میدونم که خانومها خیلی حساستر میشن
باز هم میگم اگر واقعاااااا میتونید 100% خوشبختش کنید برید جلو در غیر اینصورت بذارید به زندگیش برسه کما اینکه موردهای خوبی در زندگیش پیش بیاد
ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نادیا-7777

[b]
سلام.خوبه که اینجا اومدی و نظرات دیگران رو گوش میدی..ولی تصمیم گیری نهایی با خودته
منم یه نظری میدم

اینکه دختر دایی شما قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته اصلا دلیلی نمیشه که دیگه حق ازدواج یا تشکیل خانواده نداشته باشه(مخصوصا که دلیل طلاقشون رو هم خودتون میدونید چی بوده)

ولی ممکنه مسائل دیگه ای باشه که باعث بشه بعدا دچار یک ناهنجاریهایی در زندگی بشید مثل اختلاف زیاد در سطح تحصیلی یا مخالفت خانوادتون
ببینید اگه میتونید پای همه چیز تا آخرش واستید و دختر داییتونو واقعا خوشبخت کنید و از حرف دیگران تاثیرنگیرید بسم الله..ولی اگر کوچکترین تردیدی دارید خواهشا نذارید دختر داییتون ضربه بخوره چون یکبار قبلا دلشون شکسته

این رو صرفا برای این عرض کردم چون خودم تجربه طلاق دارم و میدونم که خانومها خیلی حساستر میشن
باز هم میگم اگر واقعاااااا میتونید 100% خوشبختش کنید برید جلو در غیر اینصورت بذارید به زندگیش برسه کما اینکه موردهای خوبی در زندگیش پیش بیاد
ممنون

---

منم با نطر نادیا-777 موافقم....................

به نظر من بهتره بری خارج و راجع به خواسته هات برای همسر اینده اونجا تصمیم بگیری...احتمال زیادی داره که خواسته هات با توجه به شرایط جدید عوض بشه خصوصا راجع به مسائل ظاهری (متاسفانه!!!)...

اگه دختر داییت را دوست داری و میدونی خوشبختش میکنی میتونه بش پیشنهاد شناخت برای ازدواج بدی...چون فامیل هستن ممکنه همه چیز سریع تر از چیزی که تصور میکنی بره جلو بنابراین باید خیلی با سیاست عمل کنی...

از همه دوستان واقعا ممنونم که نظرات خودشون رو بیان کردند...
هفته پیش به مراکز مشاوره مراجعه کردم و همین موضوع رو با مشاور در میان گذاشتم...خالی از لطف نیست که نظر دوستان رو بدونم و جمع بندی روی این تاپیتک هم شده باشه...اولین چیزی که مشاور به من گفت این بود که این که مادر در انتخاب فرد مورد نظر شما دخالت کند رو کمرنگ کنید...صرفا خانواده باید در موقعیت های مختلف خانوادگی و اجتماعی فرد رو بررسی کنند نه روی قیافه و ظاهر و حتی اخلاق...نکته بعدی بروی اینکه من کیستم و چه ویژگی هایی دارم..این خصوصیات رو بشناسم و و با تعدیل توقعات،چشمهایم رو به تفاوت های افراد دیگه باز کنم...به طور خلاصه یک خود شناسی از خودم داشته باشم و خصوصیات خودم رو پیدا کنم...و در نهایت توقع خودم از زندگی و طرف مقابل چیه...اینها چندین نکته مهم قبل از شروع بحث بود...مرحله بعدی مشاور گفت که خیلی زوده واسه من که به فکر ازدواج باشم و به جورایی صحبت های دوستان رو تاکید داشت اینکه بزارم حداقل 6 ماه خارج از کشور زندگی کنم و بعد تصمیم بگیرم.شاید شرایط به نحوی رغم بخوره که اصلا احتیاج به ازدواج پیدا نکنم...در این موضوع با شناختی که از خودم دارم و موقعیت های مختلفی رو با توجه به اینکه دور از خانواده نحصیل کردم و رو تجربه کردم( منظور مشاور رابطه جنسی بود و مشاور می خواست بدونه ازدواجم برای رابطه جنسیه که خیلی زیرکانه پرسیده شد ) صرفا برای این نیاز به فکر ازدواج نیستم و وفتی دلایل رو براش اوردم کلا جهت گفتار مشاور تغییر کرد....
اما
به قول دکتر انوشه :راه حل مشکلات ازدواج و زندگی شما رو در هیچ کتابی نمی نویسن و این شما هستین که از شرایط مختلف و زوایا و گوشه کنارهای زندگیتون با خبرین...!!! و می تونین با فکر و اندیشه درست،تصمیم صحیحی رو برای اینده و زندگیتون بگیرید...و در نهایت اینکه بازم به جواب قطعی برای انتخاب نرسیدم و همچنان بسیاری از سوالات بی پاسخ مونده...!!!
بازم اگه دوستان نظری دارن خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم...!!