-
روابط همسرم قبل ازدواج
سلام
پسری 28 ساله هستم. اهل تهران. در تمام سالهای زندگیم پامو کج نذاشتم. نه حق کسی رو خوردم نه کسی رو آزار دادم. با هیچکس رابطه ای نداشتم چون همیشه با خودم فکر می کردم اگر اینکارو بکنم پس از همسر آیندم نمی تونم انتظار داشته باشم که پاک باشه. همیشه از خدا و عاقبت این کارا می ترسیدم و هنوز هم می ترسم. چند وقت پیش یکی از همکلاسیهای دانشگاهم رو دیدم. 5 سال بود ندیده بودمش. بعد از مدتی رفت و آمد و فدم زدن و صحبت کردن با هم دیگه تصمیم گرفتیم بررسی کنیم می تونیم باهم ازدواج کنیم یا نه. من با تمام صداقتم هرچی بود به ایشون نشون دادم و سعی کردم اون منو خوب بشناسه و از ایشون هم همینو خواستم و اون هم قبول کرد. پایه رابطمو رو صداقت گذاشتم. من هر چی تو زندگیم بود رو براش رو کردم. اون هم میگفت تو این سالها داشتم ادامه تحصیل می دادم و حتی اردو هم با بچه ها نمی رفتم و با هیچکس هم نبودم و ازین کارا بدم میادو ازین حرفا . من خودم آدم اجتماعی هستم و با خیلی آدما در ارتباطم ولی حد و حدود حودم رو حفظ می کنم تو روابطم. خوشحال بودم که اون هم داره خودش رو به من می شناسونه و خوشحال بودم که به آدم مثل خودم در کنارمه و می تونم بهش اعتماد کنم. با تمام وجودم بهش اعتماد کرده بودم. بعد از مدتی تحقیقات مشخص شد برادرش مشکل اعتیاد داره و به من نگقته بود. بعد از رفتن پیش مشاور و کلی کلنجار رفتن با خونوادم راضیشون کردم که بابا اون پسر راه کج رفته این بنده خدا پاکه چه گناهی داره. گذشت و بعد از یه مدت دیگه تحقیقات مشخص شد خواهرش طلاق گرفته یه بار و شوهر اون هم معتاد بوده. این بار هم گفتم این بنده خدا چه گناهی داره. همین که تونسته تو این اوضاع پاک و سالم بمونه خودش کلی باعث افتخاره. بهش اعتماد داشتم و بخاطر همین تو کارش و ایمیلاش و تلفناش تجسس نکردم چون بهش اعتماد داشتم و دوستش داشتم. خلاصه بعد از کلی کلنجار رفتن با خونوادم رای شدن که ما باهم ازدواج کنیم. حالا 1 ماه نشده عقد کردیم. چند روز پیش مشکلی برای ایمیلش پیش اومده یود و من وارد ایمیلش شدم برای اولین بار و اون اتفاقی که در تمام عمرم ازش می ترسیدم افتاد. اسم چند تا پسر غریبه دیدم تو ایمیلا. بازشون کردم دیدم واویلا. ایشون چه رابطه ها که با پسرها نداشته. شرمم میاد بگم ولی فقط با هم سکس نداشتند و همه کاری کردند جز سکس. نه یکی نه دو تا با 6 7 نفر. اون شب کارم به بیمارستان کشید. فرداش کلی دنبال مشاور رفتم که ببینم چیکار کنم هیچکدوم وقت ندادند. به خودش گفتم قضیه رو کتمان کرد. گقتم ایمیل هست گفت دروغ میگی. ایمیلارو بش نشون دادم. کم کم اعتراف کرد به همه کارا و گند کاریاش. اون حتی فرصت فراموش کردن هم به خودش نداده بود تا روزی که با من آشنا شده بود به این کارا ادامه می داده. تو زمانی هم که باهم آشنا بودیم تلفنی و چتی و ایمیلی در ارتباط بوده. حالا من موندم و یه دنیای خراب شده. من موندم یه درد رو سینم که داره از پا درم میاره. دارم کارم رو از دست می دم. من اینهمه سال خوب زدگی کردم که به این روز نیوفتم حالا این بلا سرم اومد. از هر چی تو این دنیا هست خسته شدم. هر مشاوری هم زنگ می زنم میگه 1 ماه دیگه دو ماه دیگه. دارم دیوونه میشم.
یک بار بهش گفتم باشه می بخشمت ولی باید اعتماد رو به من برگردونی و خودتو ثابت کنی که اون ادمی هستی که می گفتی. گفتم باشه اینا قبل از من بوده. خدا هم گفته ببخشید گناهکارارو و تو هم میگی توبه کردی و دیگه اینکارو نکردی باشه می بخشمت. فرداش رفتم که همه ایمیلهاش رو پاک کنم که ازین وضع رهایی پیدا کنیم. رفتم تو یکی دیگ ایمیلاش دیدم بازم تو زمانی که با من عقد بوده با یکی دیگه در ارتباط بوده و آمار من رو هم بهش داده که کجا کار می کنم و چیکاره ام و امار اونم گرفته و خلاصه با هم گپ زدند. نمی فهمم چرا. بش گفتم می گه اونم جزو گذشتم بود. می گم آخه بی معرفت تو عقد من بودی دیگه می گه نه اونم تو گذشتم بود. دارم فاطی می کنم دارم دیوونه میشم. تمام آرزوهام بر باد رفته. دیگه تو روی پدر و مادرم نمی تونم نگاه کنم. من تا می تونستم بش محبت کردم. من پیاده می رفتم خونه که پول تو جیبم باشه که بتونم ببرمش بیرون با هم بگردیم. هرجایی که فکر می کردم دوست دارم با عشقم برم اونجا بردمش ولی اون اینوری جوابم رو داد. گفته بودیم پایه زندگیمون رو صداقته و نمی ذاریم از بین بره و لی تنها چیزی که تو این مدت نداشت صداقت بود. نمی دونم چیکار کنم.
اون چیزایی که تو ایمیلا خوندم و از خودش شنیدم هر لحظه مثل فیلم از جلوی چشمم می گذره. تو خیابون مثل دیوونه ها راه می رم و با همه دعوا دارم. همین دیروز نزدیک بود با دو نفر تو خیابون گلاویز بشم. منی که همه به آروم بودنم غبطه می خوردند حالا مثل سگ پاچه می گیرم. نمی دونم چیکار کنم؟ بعد از 3 هفته طلاق؟ تو خونواده ما اسمش هم میاد همه حالشون بد می شه چه برسه به انجامش اونم منی که از اول پاک زندگی کردم. من با همه اعتمادم با همه علاقم با همه وجودم به اون دختر پاسخ دادم و جلو رفتم ولی اون همه زندگی و آرزوهای منو از گرفت. دیگه نمی تونم بهش اعتماد کنم نمی تونم به چهرش نگاه کنم نمی تونم قبول کنم کنار کسی بخوابم که کس دیگه ای تنش رو لمس کرده. من چه گناهی کردم که باید این حال و روزم باشه نمی دونم. توروخدا کمکم کنید شاید یکی اینجا یه راه درستی نشونم بده.
حالم خوب نیست دلم خیلی پره بیشتر نمی تونم بنویسم. کار هرشبم شده گریه و زاری و خواستن از خدا که یه راهی نشونم بده. از همتون می خوام برام دعا کنید و اگه می تونید کمکم کنید. یا علی
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام اقای محترم
خواهش میکنم این اسم کاربریتونو عوض کنید چرا بدبخت؟؟
من میفهمم چه حالی دارین ضربه خوردن از کسی که عشقته و انتظارشو نداری خیلی سخته
ولی متاسفانه باید گفت تو این اجتماع همه جور ادمی هست و همه که خوب نیستند
شما خودت چون با صداقت رفتی جلو ودلت مثل اب صاف و ذلال بوده فکر کردی اون خانم هم مثل شماست که متاسفانه ضربه خوردی
من چیزی نمیدونم که بهتون مشاوره بدم خواستم باهاتون همدلی کنم یه خورده اروم بشین ولی حتما دوستهای خوب و مشاورین به زودی به کمکتون میان و راه حلهای خوبی بهتون پیشنهاد میدن
فقط میتونم بگم در حال حاضر خونسردی خودتونو حفظ کنید ارمش داشته باشید به اعصابتون و جسمتون فشار نیارید دنیا که به اخر نرسیده گاهی وقتها ادمها بخاطر سادگی و خوب بودنشون باید بهای گزافی بپردازند که کمی پخته تر بشن
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام دوست عزیز
به همدردی خوش آمدین.
می دونم که چه موقعیتی دارین و چقدر حالتون بده. اما ازتون میخوام با توکل به خداوند و راز و نیاز با
خودش ، خودتون رو آروم کنین. خوب شما متاسفانه مراحل شناخت رو خوب طی نکردین و یک ماهه به عقد کسی که
خانواده سالمی نداشته رفتین و این شتاب زدگی و خوبی بیش از حدتون باعث شده دچار خطای شناختی بشین و
این موضوعات رو بشه. اما چرا از منظر دیگه ای بهش نگاه نمی کنین؟
آیا همسر شما این کارها مال گذشتش بوده و الان توبه کرده یا هنوز داره ادامه میده؟
آیا آدم این هستین که برش گردونین؟ آیا می تونین بهش یک فرصت دیگه بدین؟
اگر جوابتون منفیه بهتره به خودتون و همسرتون زمان بدین. فرصت بدین. درسته که شتاب زده عمل کردین اما
شتاب زده به طلاق فکر نکنین.
آیا واقعا با کسی بوده یا همه چیزش روی وب بوده؟
برای آروم کردن خودتون توی این فرصت به سفرهای زیارتی برین! با خداوند راز و نیاز کنین و اشک بریزین تا آروم بشه
دلتون. بعد توی این مدت زیر نظر بگیرینش و کاری کنین که فکر کنه بهش اعتماد کردین و یک فرصت دیگه بهش دادین
اگر باز رفت سمت این مسائل که هیچ اما اگر نرفت و واقعا توبه کرد به مشاور حضوری مراجعه کنین تا با کمک مشاور
بتونین راهی برای فراموش کردن گذشته پیدا کنین!
از خدواند کمک بخواین. حتما کمکتون می کنه.
زاویه دیگه ای که می تونین بهش نگاه کنین اینه که خداوند خواسته قبل از اینکه وارد زندگی بشین بشناسینش.
بهر حال الان بحرانی پیش اومده که باید مدیریتش کنین.
انشالا که بهترین تصمیم رو خداوند پیش روتون می گذاره.
ما هم تا جایی که بتونیم کمکتون می کنیم.
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
شرمم میاد بگم ولی فقط با هم سکس نداشتند و همه کاری کردند جز سکس.
خط قرمز سکسه قبل از اون جزو روابط اجتماعی محسوب می شه.
نقل قول:
می تونم قبول کنم کنار کسی بخوابم که کس دیگه ای تنش رو لمس کرده.
برای این حرفت مدرک داری؟
آدم ها رو باید تو دنیای واقعی شناخت،همانطوری که کسی می تونه تو دنیای مجازی خودشو یه صدیق جا بزنه ولی
تو دنیای واقعی خورده شیشه داشته باشه،یه نفر م می تونه خودشو بد جلوه بده ولی واقعیتش اون چیزی نباشه که
مجازن هست.
آیا رفتار بیرونیش با رفتار مجازیش مطابقت داره؟با اون افراد هنگام عقد ملاقات حضوری داشته؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
اومدم اینم بگم که نامردی نباشه
می گه توبه کردم و می خوام درست شم ولی من چجوری باید زندگیمو دست کسی بیپارم که نه تنها بهش اعتماد ندارم بلکه دیگه ازش بدم میاد. از کجا معلوم دیگه راه بد انتخاب نکنه. چجوری باید دوباره بش اعتماد کنم.
دیدم دوتا دوستان پیام دادن ولی 25 نفر دیدنو چیزی نگقتن. انگار دیدن دردای دیگران برامون عادی شده و بی تفاوت شدیم. من که نمی تونم اینجوری باشم.
روابطش هم واقعی بوده فقط نتی نبوده.
برام دعا کنید تورو خدا. دارم از درد می ترکم و به هیچکس هم نمی تونم بگم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
نقل قول:
شرمم میاد بگم ولی فقط با هم سکس نداشتند و همه کاری کردند جز سکس.
خط قرمز سکسه قبل از اون جزو روابط اجتماعی محسوب می شه.
نقل قول:
می تونم قبول کنم کنار کسی بخوابم که کس دیگه ای تنش رو لمس کرده.
برای این حرفت مدرک داری؟
آدم ها رو باید تو دنیای واقعی شناخت،همانطوری که کسی می تونه تو دنیای مجازی خودشو یه صدیق جا بزنه ولی
تو دنیای واقعی خورده شیشه داشته باشه،یه نفر م می تونه خودشو بد جلوه بده ولی واقعیتش اون چیزی نباشه که
مجازن هست.
آیا رفتار بیرونیش با رفتار مجازیش مطابقت داره؟با اون افراد هنگام عقد ملاقات حضوری داشته؟
مدرکم حرفای خودش و ایمیلهایی که به اون افراد زده. خودش هم قبول کرده این کارو کرده.
تعریف شما از سکس چیه؟ یعنی کنار هم خوابیدن و همدیگرو لمس کردن و ... مهم نیست؟! فقط رابطه جنسی مهمه؟! شما تو روایط اجتماعی می تونی بری کنار هر کسی بخوابی و لمسش کنی ولی باش سکس نکنی؟! این چه حرفیه عزیز من! من که اینارو نمی تونم قبول کنم. به هیچ وجه.
این رفتارا مجازی نبوده واقعی بوده، فقط یاد و خاطراتش رو توی ایمیلاش بصورت مجازی می نوشته. هنگام عقد ملاقات حضوری نداشته بصورت چت بوده.
از کجا معلوم بیشتر از اینا نبوده. وای واقعا حالم بده. ببخشید بیش از این نمی تونم بمونم.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
عزیز چرا ایشون پسورد ایمیلاشونو به شما دادن؟
25 نفر که هیچ می شه بالای صد نفر بیان تاپیک ادمو نگاه کنن و خیلیاشون پست نذارن! خوب ممکنه ندونن چی باید بگن.
شما منظورتون اینه که سکس داشتن فقط سکسی که پرده بکارت را اسیب برسونه نداشتن؟ یا واقعا این رابطه ها رو نداشتن فقط رفتن بیرون با هم و دست همو حالا گرفتن و از این چیزا؟
حتما سعی کنین وقت از مشاور بگیرین.
وضعیت شما دقیقا چیه؟ نامزد انگار نبودین. الان عقدین ولی نرفتین سر خونه زندگی مشترکتون. درسته؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
وقتی مبهم حرف بزنی دیگران به اشتباه می افتن.
کنار هر کسی بخوابه و لمسش کنه.این ینی سکس.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
برادر عزیزم برای نظر دادن باید تو سایت عضو بود و خیلیا هم فقط میان و زندگی دیگران و میخونن تا تجربه کسب کنن و ازشون استفاده کنند که کار خیلی خوبیم هست.
مگه ماها چندبار زندگی میکنیم که همش بخوایم خودمون تجربه کسب کنیم...پس به کساییکه میان و تجربیات دیگران رو میخونن خرده نگیر.
باید به خودت و اون خانوم فرصت بدی..مطمئنا این خانوم کمبود محبت داشته تو زندگیش و میخواسته هر جوری هست این کمبود محبت و توجه رو جبران کنه..عزیز من شما که جای اون نبودی ببینی چیا تو زندگیش دیده و کشیده که ارتباط برقرار کرده با اینو اون تا به خیال خودش اون کمبودارو جبران کنه
الان دچار شک و تردید شدی به شدت به خاطر همینم نمیتونی تمیم درستی بگیری..با سفر موافقم
حتما برای یه مدتی برو سف حتی شده چند روز با خودت خلوت کن.
بهش فرصت بده کماکان هم زیرنظر بگیرش طوری که متوجه نشه..باهاش بدرفتاری نکن و کاری کن بهت اعتماد کنه و دیگه سراغ کس دیگه نخواد بره..باور کن اگه واقعا دختر بدی نباشه و از روی نادونی اونکارا کرده باشه خودش قلبا به این نتیجه میرسه که اشتباه کرده بوده و تورو با هیچکی عوض نمیکنه
میدونم احساس بی اعتمادی تمام وجودتو گرفته ولی با خودت کنار بیا..
و فکر نکن اولین نفری هستی تو دنیا که احساس میکنی بهت ظلم شده آخرین نفرم نخواهی بود
منم تو عمرم آزارم به 1مورچه هم نرسیده بود ولی بدترین بلاها اومد سرم
همه چیز درست میشه..طاقت داشته باش
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
خوب شما متاسفانه مراحل شناخت رو خوب طی نکردین و یک ماهه به عقد کسی که
خانواده سالمی نداشته رفتین و این شتاب زدگی و خوبی بیش از حدتون باعث شده دچار خطای شناختی بشین و
این موضوعات رو بشه
آخه ما بهم قول داده بودیم که صادق باشیم. چیزی پنهون نمونه و همدیگرو خوب بهم بشناسونیم. فکر نمی کردم پای حرفاش نمونه. هرچی خوانوادم گفتن قبول نکردم. بد جوری جلوشون وایسادم. الان نمی دونم چجوری تو روشون نگاه کنم.
نقل قول:
آیا همسر شما این کارها مال گذشتش بوده و الان توبه کرده یا هنوز داره ادامه میده؟
آیا آدم این هستین که برش گردونین؟ آیا می تونین بهش یک فرصت دیگه بدین؟
می گه توبه کردم، همش زنگ می زنه و میاد خونمون و می گه می خوام با تو زندگی کنم. اشتباه کردم توبه کردم. ولی نمی دونم توبش و پشیمونیش واقعی باشه. اگر از ترس موقعیت و مشکلات باشه و بعدا بازم راه درست رو نره من چیکار کنم؟!
نقل قول:
آیا واقعا با کسی بوده یا همه چیزش روی وب بوده؟
نه واقعا با کسی بوده و توی وب هم باشون ارتباط داشته.
نقل قول:
عزیز چرا ایشون پسورد ایمیلاشونو به شما دادن؟
بعد از این که تصمیم گرفتم یه بار بش فرصت بدم می خواستم ایمیلها رو پاک کنم کلا تا دیگه مزاحمتی هم براش نباشه و از شر همون آدما راحت شه و هم بتونه آرومتر باشه و راه درست رو بهتر بره.
نقل قول:
شما منظورتون اینه که سکس داشتن فقط سکسی که پرده بکارت را اسیب برسونه نداشتن؟ یا واقعا این رابطه ها رو نداشتن فقط رفتن بیرون با هم و دست همو حالا گرفتن و از این چیزا؟
نقل قول:
وقتی مبهم حرف بزنی دیگران به اشتباه می افتن.
چی بگم؟ چیکار کنم؟! شرمم میاد. حالم بد می شه اینا رو می گم. بله فقط سکسی که پرده بکارت مشکل پیدا کنه نداشته. خوابیدن و بوسیدن و ... باقیشو خدا می دونه. توروخدا دیگه دراین مورد نپرسید. حالم بد می شه.
نقل قول:
وضعیت شما دقیقا چیه؟ نامزد انگار نبودین. الان عقدین ولی نرفتین سر خونه زندگی مشترکتون. درسته؟
اونوقت نبودیم. الان 3 هفتست عقدیم. خونه زندگی کدومه! ای بابا!
نقل قول:
برادر عزیزم برای نظر دادن باید تو سایت عضو بود و خیلیا هم فقط میان و زندگی دیگران و میخونن تا تجربه کسب کنن و ازشون استفاده کنند که کار خیلی خوبیم هست.
مگه ماها چندبار زندگی میکنیم که همش بخوایم خودمون تجربه کسب کنیم...پس به کساییکه میان و تجربیات دیگران رو میخونن خرده نگیر.
آره درسته. اونوقت اعصابم خورد بود یه چیزی گفتم. می دونم. ولی قبول کنید آدما نسبت به درد هم بی تفاوت تر شدن. انگار دیگه انسانیت خیلی کمرنگ تر شده.
نقل قول:
باید به خودت و اون خانوم فرصت بدی..مطمئنا این خانوم کمبود محبت داشته تو زندگیش و میخواسته هر جوری هست این کمبود محبت و توجه رو جبران کنه..عزیز من شما که جای اون نبودی ببینی چیا تو زندگیش دیده و کشیده که ارتباط برقرار کرده با اینو اون تا به خیال خودش اون کمبودارو جبران کنه
جبران به چه قیمتی آخه؟! فروختن آبرو؟! دو روز دیگه تو زندگی هزارتا مشکل هست. کم آورد و دوباره خواست اینجوری جبران کنه من چیکار کنم؟! چرا همه اینکارو نمی کنن؟!
نقل قول:
الان دچار شک و تردید شدی به شدت به خاطر همینم نمیتونی تمیم درستی بگیری..با سفر موافقم
حتما برای یه مدتی برو سف حتی شده چند روز با خودت خلوت کن.
هرچی بش می گم بزار با خودمون خلوت کنیم ببینیم چیکار می خوایم بکنیم می گه نه! تنهات بزارم فکرای بد می کنی. می خوام بیام پیشت بمونم. چه برسه که برم سفر!
نقل قول:
بهش فرصت بده کماکان هم زیرنظر بگیرش طوری که متوجه نشه..باهاش بدرفتاری نکن و کاری کن بهت اعتماد کنه و دیگه سراغ کس دیگه نخواد بره..باور کن اگه واقعا دختر بدی نباشه و از روی نادونی اونکارا کرده باشه خودش قلبا به این نتیجه میرسه که اشتباه کرده بوده و تورو با هیچکی عوض نمیکنه
گیرم پشیمون شه و دیگه اشتباه نکنه. من چه کنم با اینهمه قکرو خیال. من چه گناهی کردم که باید اینجوری داغون بشم و دلم بسوزه.
شاید کسی باشه که بتونه درک کنه چی می گم و چی می کشم ولی هرکسی یه جوریه.
من نمی تونم این خاطرات رو پاک کنم. و هیچوقت هیچوقت هیچوقت اون آدمهایی رو که به زندگیم لطمه زدند و باعث شدن اینجوری درد بکشم رو نمی بخشم. هیچوقت.
برام دعا کنید دوستان. هم برای من هم برای همسرم. که بتونیم راه درست رو انتخاب کنیم.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
... باقیشو خدا می دونه
سلام
دوست عزيز
اولا صميمانه ازت تقاضا ميكنم شروع به تخيل و تصويرسازي نكني, چيزي رو كه كسي جز خدا نميدونه لطفا به خود خدا بسپار
شما يه مدت بايد تنها باشي و تو تنهايي خودت عاقلانه و مدلل به اينده و محكم كردن افكارت برسي
و با خودت كنار بياي
خدا ستارالعيوبه برادر من
تو چرا شدي كاسه داغتر از اش
اينكه راست ميگه يا نميكه تو گذر زمان مشخص ميشه پس عاقلانه است يه مدت بهش فرصت بدي, بهش اطمينان كني و به شناخت بيشتر برسي
بشر جايزالخطا كه چه عرض كنم دايم الخطاست
اما حالا كه عقد كرديد لطفا به جاي ضعف و تخيل , محكم باش و مردونه رفتار كن, زندگي بچه بازي نيست
حد و حدود زندگي رو براش مشخص كن, بهش فرصت بده و تو اين مدت دنبال خطا گرفتن نباش, بزار خودش باشه و رفتاري كه ميخواد انجام بده و فرصت كنيد همديگه رو درست تر و بهتر بشناسيد
تو خطا نميكني؟ ميتوني به جرات بگي ؟
زندگي رو شروع كردي كه اينقدر راحت جا بزني؟
اون بعدها ممكنه خطا كنه يا نه اما تو هم باهركس ديگه و هرزمان ديگه ممكن بود تو زندگيت به مشكل بربخوري
راهش اين نيست
زمان بده و سعي كن شناخت خودت و اون خانم رو از زندگي بالا ببري
موفق باشي
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
عزیز جان اگه نامزد بودی بهت می گفتم رابطه رو قطع کن. اگه رفته بودین سر خونه زندگیتون بهت می گفتم همه سعیتو بکن تا زندگی مشترک خوبی داشته باشین. اما الان این وسطی و نمی دونم چه کار باید بکنی. حتما برو پیش مشاور. وقت بگیر ببین کی بهت وقت می دن برو.
چیزی هم که نادیا گفت از جهاتی درسته البته برای درک کردن این خانم. وقتی طرف توی یه خونواده ی داغون بوده خوب یه لنگیایی پیدا می شه توی رفتارش. اون این کارو کرده یکی دیگه ممکنه مثلا ادم خشکی بشه یکی دیگه ممکنه خیلی خیلی کار کنه یا خیلی خیلی درس بخونه. یکی دیگه ممکنه هی بره سفر و زیاد تو خونه پیداش نشه. یکی دیگه ممکنه مثل یکی از اعضای خونواده این خانم بره معتاد شه. خلاصه ادم وقتی زندگیش می لنگه از یه جایی این لنگی می زنه بیرون. ولی ناراحتی و نگرانی شما هم به جاست و واقعا حق داری. الان بهتره رابطه اتو بیشتر از اینی که هست نکنی و عمیق ترش نکنی و بری مشاوره بگیری تا ببینی چه کار باید بکنی.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
برادر گرامی
کمی آروم باش. پیداست که دوستش داری و سخت بدستش آوردی. میدونم باهات صادق نبوده و در گذشته خطا کرده!
تا وقتی هم با خودت و موضوع کنار نیومدی وارد زندگی نشو.
اما یک مسئله مهمی که هست معلومه که دوستش داری.
ازش بخواه بهت زمان بده. زمان مرهم خوبیه. بسیار خوب!
گذشت زمان آرومت می کنه. گذشته ها گذشته. نمیتونی کاریش بکنی. اما آینده رو میتونی دریابی. ایشون در گذشته
مجرد بوده. خطا کرده و خطای بزرگتر عدم صداقتش بوده. اما مسئله اینجاست که اگر یک دروغ گوی حرفه ای بود
نمیگذاشت بفهمی. پس معلومه بهت اعتماد کرده. برگشته. اما باید مطمئن بشی.
برای این اطمینان بگذار زمان بگذره. در این مدت از یک مشاور خوب کمک بگیر.
بهر حال ایشون در گذشته همسر شما نبوده اما الان که هست با همه وجود میخواد جبران کنه.
پس بهش فرصت بده. به خودت هم فرصت بده.
به ذهنت اجازه نده به ماجرا پر و بال بده! خداوند بنده هاش رو میبخشه. چرا تو بهش فرصت ندی؟
گذشت زمان خیلی از حقایق رو روشن می کنه. اگر تونستی با گذشت زمان با خودت کنار بیای و اون هم واقعا توبه
کرد و دیگه خطا نکرد ببخشش اما اگر اینطور نشد اون موقع تصمیم دیگه ای بگیر.
آروم باش برادر من. جزع و فزع نکن. انسان جایز الخطاست. شاید اگه هر کدوم ما شرایط اون رو داشتیم بسیار بدتر از
او عمل می کردیم. گو اینکه خداوند هر که توبه واقعی کنه با همه وجود ، پاکش می کنه و لایق بهترین هاش می کنه.
شاید خدا خواسته به این دختر یک فرصت بده برای بازگشت.
پس بگذار زمان بگذره.
مرهم زمان و صبر بهترین مرهم هاست. هی راه نرو بگو چرا من! شما علائم رو دیدی و باز زدی تو جاده خاکی.
اما الان هم میشه با صبوری و فرصت دادن به هر 2 تون قضیه رو بررسی کرد.
بهر حال ازدواج برای اینه که افراد گناه نکنن دیگه و از گناه دوری کنن.
خودت رو آروم کن. هیچ کس جز خودت نمیتونه آرومت کنه. با عبادت ، با راز و نیاز!
بهر حال اشتباهاتش مال گذشتش بوده نه الان که همسر شماست. پس میشه بهش فرصت داد.
براتون آرامش و صبر رو از خدا میخوام
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
جناب badbakht
به همدردی خوش آمدی
درد شما را می فهمم . رنج سنگینی هست . شما با صداقت و سلامت زندگی کردی و انتظار دیگه ای داشتی و با آنچه دوست نداشتی و برای خودت هم قبول نمی کردی مواجه شدی . حق داری به هم ریخته و آشفته باشی .
سعی کن برخودت مسلط بشی و در آرامش تصمیم بگیری .
شما سادگی کردی و در واقع تبعات همین سادگی گریبانتان را گرفته ، علائمی در خانواده ایشان دیده ای و مهمتر از آن در خود او یعنی پنهان کردن این مسائلی که قرار بوده صادقانه به هم بگید ، یعنی هم در خود او علامت هایی برای شما بوده ، هم خانواده اش ، به مخالفت خانواده توجه نکردی ، عجله کردی ، و شناخت را در حد حرف و صحبت پذیرفتی در حالیکه یا در عمل باید رفتارها را سنجید یا از مشاور کمک گرفت ، اما مهم اینه که از این به بعد را سادگی نکنید و حساب شده و سنجدیه پیش بروید .
اولین و مهمترین قدم اینه که تا مسئله کامل برای شما حل نشده و به اطمینان از اینکه دیگه به مسائل قبلی ایشون فکر نمی کنی نرسیدی و تا اعتماد کامل شما برنگردد عروسی نکنید . بهتره مشاوره حضوری برید و اول روی خود و آرامشتان کار کنید و با شناخت بهتر روحیات خود ببینید با چه چیزیهایی حتی با گذر زمان هم نمیتوانید کنار بیایید و از چه چیزهایی در چه شرایطی می توانید چشم بپوشید و کامل ببخشید و هرگز بهش فکر نکنید و آیا آنچه چنین حالی به شما می دهد، محقق می شود ؟ . همچنین به کمک مشاور بفهمید اعتماد شما در چه صورت بازسازی میشه و آیا این ممکن هست ؟
نیازه برای بررسی و بازسازی خودتون مدتی از ایشون دور باشی و مشاوره حضوری برید ، ایشون هم باید تبعات کارشون که که یکیش مدتی همین دوری هست رو بپذیره تا وقتی شما اول در رابطه با خودت به نتیجه برسی و بعد اگر این نتیجه تصمیم به ادامه با وی بود ، مرحله بعد همراه وی به مشاوره رفتن و بررسی وضعیت شخصیتی و دلایل این آسیب پذیری و میزان احتمال تکرار را به کمک مشاور بررسی کنید و بعد از این جلسات مشترک تازه به تصمیم برسید .
بهترین راه برای شما همین هست ، بقیه فقط مرثیه سرایی هست و ......
موفق باشید .
.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
واقعا سخت و درد آوره و کار بسیار ... کردن که بعد از عقد ادامه دادن و حتی ابایی از این نداشتن که اطلاعات رو برای پسری غریبه توضیح دادن ! اصلا هیچ دلیل نمی شه براش اورد ! به هیچ عنوان !
مقداری سادگی * کردید که نمی شه خرده گرفت ، ولی بدونید خیلی خدا دوستون داشته الان متوجه شدید ! نه زمانی که خیلی دیر شده باشه !
حتما مشاوره برید ، سعی کنید تمرکز خودتون رو حفظ کنید ، چون هر نتیجه ایی بگیرید این زمان گذرا هست و بالاخره از زندگیتون حذف می شه ، ولی اگه الان اینقدر درگیری داشته باشید مطمئن باشید عواقبش ادامه دار هست
* سادگی با حماقت فرق داره ، سادگی منظورم پاک دلی هست که فکر کردید اونم مثل شما هست!
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر عزیز
من تجربه شخصی خودم بم می گه نباید به عهد و قول و قرار های قبل از ازدواج هیچ حسابی کنی قبل از عقد همه به هم قول می دیم اما همین که صیغه عقد جاری شد و احساس مالکیت کردیم بکلی به دست فراموشی سپرده میشه . البته بازهم می گم من تجربه شخصی خودم رو می گم نمی دونم چند نفر با من موافق هستند . همسر من هم به هیچ کدوم از قول هایی که قبل از عقد داد وفا نکرد حتی یک دونش . الانم تمام مشکلاتمون بخاطر همونه که من ازش می خوام به قول های پایبند باشه . اما اون اصلا یادش نمی آد یه روزی یه جایی یه وقتی کلی به من قول داده بود .
همیشه اول زندگی قرار رو می زاریم به اعتماد کامل . خدا نکنه کوچکترین بی اعتمادی ببینیم اونوقته که دیگه زندگی راه جهنمی شو پیش می گیره دیگه حتی اگه استغفرالله خدا هم بیاد بگه اعتماد کن از اعماق قلب شکسته ات نمی تونی اعتماد کنی .
وقتی همسر شما بدونه شما نسبت به این قضیه ا ین قدر حساسیت دارید یا باید مراعات کنه یا حساسیت شما کمتر بشه . به این فکر کنید این ارتباطات مجازی هیچ تاثیری در ذهن و رفتار همسرتون نمی ونه داشته باشه و فقط در حد یک سرگرمیه . البته اگر فقط و فقط مجازی باشه
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام برادر عزیز
نمی دونم فرصت دادن به چنین آدمهایی درسته یانه؟؟؟؟؟؟؟ پس پیشنهاد نمیکنم.........
دوستان ناراحت نشین ولی من نظر خودمو میگم ..کسی که ابایی نداشته وبا یه نامحرم هم بستر بشه کمتر از س ک س نبوده:163::163:.... به نظر من چنین انسانهای ضعیف النفسی فردای زندگی با به وجود آمدن مشکلاتی در حریم خانواده پایشان به اینجور مسائل کشیده خواهد شد چون تجربه یک بار را داشته اند.... چنانچه این آقا به گفته خودشان تا حالا پاک بوده واز بازگو کردن این مسائل حتی در مقام گفتار ابا دارند برایشان کار راحتی نیست فراموش کردنش .... به نظرم فرصت برای شناخت واعتماد کردن به چنین انسانهایی زمان می برد واین برادر عزیز باید فکر کنند اگر آن دختر خانم دیگر ابدا دنبال این کارها نروند آیا این عدم اعتماد یا شک کردنها باز هم ادامه خواهد داشت درصورت چنین مسئله باید قدری تامل کرد.......
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من فکر می کنم تنها موردی که ایشون به جا و به حق ازش باید ناراحت باشن اینه که اگه بعدا توی زندگی مشترک که هزار تا مشکل پیدا می شه خانم نتونست مشکلاتو تحمل کنه و برای فرار از مشکلات برگرده به همون کاری که قبلا برای تخلیه روحی خودش می کرد چی. این نگرانی مهمه. وگرنه اینکه کی قبل از ازدواجش با کی رابطه داشته واقعا اونقدرام مهم نیست. اما همونطوری که نوشتم ادم وقتی توی زندگیش و توی خونواده ای که توش بزرگ شده لنگی داشته این لنگی از یه جایی می زنه بیرون. ممکنه نتونه به این راحتی ها خودشو بازسازی کنه. هر کی یه جوریه. یکی زیادی کار می کنه یکی زیادی درس می خونه یکی انقدر می ره سفر که اصلا توی خونه رویت نمی شه یکی می ره سمت اعتیاد یکی هم می ره سمت این نوع روابط. چرا؟ چون ادم مجبوره یک جوری این وضعیت بدی که توشه رو تخلیه کنه وگرنه عقلشم از دست می ده. اما بازسازی و خودسازی کار اسونی نیست. سخته. امیدوارم این عزیز برن مشاوره و کمک و راهنمایی از ادم متخصص بگیرن که بهتر بدونن چه کار کنن.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
ممنون از همه دوستان که لطف کردند و پاسخ دادند.
خودم هم به این نتیجه رسیدم که تخیل چقدر می تونه داغونم کنه. سعیم رو میکنم ولی یه جاهایی کم میارم، همه اون گفته ها و چیزایی که خوندم و کارها و روزهایی که با این دختر داشتم و حرفایی که بمن می زد و با هم قرار بود انجام بدیم از جلوی چشمم می گذره. امیدوارم بتونم کنترلشون کنم. چجوری فراموششون کنم؟!
باید به مدت تنها باشم و با خودم کنار بیام ولی اون خانوم نمی ذاره مدام زنگ می زنه و فقط می گه پشیمونم می خوام جبران کنم نمی قهمیدم چیکار می کنم می خوام بیام خونتون پیشت باشم. من هم هر بار به یه بهانه ای ردش می کنم. واقعا نمی تونم ببینمش. دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم. نه اینکه هیچی یه حورایی هم ازش متنقرم هم ته قلبم یه چیزی می گه ببخشش! ولی نمی تونم حتی نگاهش کنم چه برسه به این که بخوام تو به خونه باهاش باشم. سعی می کنم تنها باشم و فکر کنم ولی فکرام همه به جدایی ختم می شه. نمی دونم چیکار کنم! باید یه مدت به خودم وقت بدم.
آره بشر جایز الخطاست ولی چند بار؟! چقدر دروغ؟ چقدر فریب؟ و البته چقدر سادگی و امید به آینده و خوش بینی و اعتماد از طرف خودم؟! و شاید هم صداقت بیش از حد!
من نمی گم خیلی آدم پاکیم ولی تاحالا تو هیچ موقعیتی خدا رو فراموش نکردم و نخواهم کرد.
روزهای تنهایی زیاد داشتم ولی خودم رو نگه داشتم و فقط با خدای خودم حرف زدم.
آدم دودره بازو قالتاقی نبودم، همیشه هر کاری می کردم و می کنم اول فکر می کنم که خودم وجدانم و خدای خودم ازین کار راضی هست یا نه!؟ اینکه بعدا جرات دارم بکم من اینکارو کردم و پاش وایسم؟! همیشه کلی قکر می کنم بعد عمل می کنم.
اینبار هم کلی فکر کردم ولی متاسفانه زیادی اعتماد کردم و صداقت داشتم. حواسم نبود به این دنیای درب داغون که کلی از ادما دارن نون دروغ و آدم فروشیو و ... رو می خورن.
حالا هم این انتخاب خودم بوده، پاش می مونم پای همه چیزش چه ادامش چه جداییش. فقط نگران خوانوادم هستم که آسیب شدیدی می بینند ازین جدایی.
یادمه خیلی از آدما میومدن پیش من و درد دل می کردن و من سعی می کردم راهنماییشون کنم و از خدا و آینده و گذشت و بخشش می گفتم براشون چون واقعا اعتقادم بود و هست.
بعضی وقتا فکر می کنم خدا می خواد منو امتحانم کنه ببینه منی که همه رو به گذشت و بخشش و کنار اومدن و امید به آینده دعوت می کردم و اینهمه می گفتم رو اعتقادم پایبندم حالا خودم چیکاره ام و چند مرده حلاجم. شاید می خواد نشونم بده اینکاره نیستم. شایدم می خوام نشونم بده اینا همش حرفه! نمی دونم! با اعتقاداتم هم درگیر شدم!
آره زندگی بچه بازی نیست، خوانواده بچه بازی نیست، همه اینها رو خودم هم می دونم و بخاطر همین هم اینقدر بهم ریختم که چیکار کنم که کار درستی باشه و آینده رو خرابتر ازین نکنم. هم آینده خودم و هم آینده اون دختر رو! اگه من عجولانه تصمیم بگیرمو کار درستی نکنم چه فرقی با اون دختر می کنم که عجولانه با تصمیم نادرست زندگی خودشو خوانوادشو منو خراب کرد و آرزوهایی که من سالها براش تلاش می کردم رو به باد داد!
ولی هیچکس نمی تونه حس درونی من رو درک کنه و بفهمه چی می کشم. همه دارن از بیرون قضیه رو نگاه می کنند مثل همون زمانهای خود من که به کسی مشاوره می دادم.
هر شب دعا می کنم که خدا راه درست رو بهم نشون بده تا هم پیش خودم هم پیش خدای خودم رو سفید باشم. خواهش می کنم شما هم برام دعا کنید. بلکه بخاطر دل پاک یکی از شماها خدا من رو هم راهنمایی کنه.
بله درست می گن دوستان که اگه خونواده بلنگه از یه جایی می زنه بیرون، ولی من اون زمان هم با ایشون صحبت کردم و قرار شد پای همه مشکلاتش وایسیم و البته متاسفانه ایشون برخلاف قولی که داده بود صادق نبود و همه چیزو به من نگفته بود و بعدا هم که رو شد من قبول کردم چون واقعا دوستش داشتم و می خواستم باش زندگی کنم. اونوقت هم پیش مشاور رقتیم و اونها گفتند باید خودتون بتونید کنار بیاید. من قبول کردم چون دوستش داشتم و با خودم گفتم این چه گناهی کرده که خواهر و برادرش اینحوریند. اونروزا از مشکلات خوانوادگی اونها خبر نداشتم. ولی الان تا حدودی با خبرم.
حالا من از آینده میترسم. که نکنه مشکلات بیشتر ازین پیش بیاد و اوضاع رو بدتر کنه یا اتفاقات بدتری بیوفته خدایی نکرده. امیدوارم خدا کمکم کنه راه درست رو انتخاب کنم.
نقل قول:
پیداست که دوستش داری
آره متاسفانه هنوز هم ته قلبم دوستش دارم و هر چی هم میکشم ازین احساسمه ولی نمی تونم از کاری که با من و احساسم و زندگیم کرد بگذرم. اون از صداقت من سو استفاده کردو با من بازی کرد. نمی دونم چی بگم.
یه بار رفتم پیش مشاور و همه چیزو براش گفتم. یه بار هم با خانوم رفتم. مشاورم هم کسی هست که هم خودم و هم خانوم فبولش داریم. گفت سعی کن ببخشیش. گفت اگر این کار رو هم نکنی نمی شه بت خورده گرفت. گفت اگر نمی تونی فراموش کنی اون گذشته رو بهتره ادامه ندی چون زندگیت خرابتر میشه.
اون هم گفت سعی کن بهش فرصت بدی خودشو نشون بده و اگر دیدی لارم مشکلی هست دیگه ادامه نده.
گفت اول با خودت فکر کن ببین می تونی کنار بیای یا نه. بعد تصمیم بگیر که چجوری عمل کنی.
بازم ممنونم از همه دوستان. از همه راهنمایی ها. باز هم اگر راهنمایی به ذهنتون میرسه بگید خواهشا.
مهمترین چیز اینکه چجوری این خاطرات رو از ذهنم پاک کنم، هر راهی بلدید بگید. خودم می خوام در مورد هیپنوتیزم تحقیق کنم شاید بشه!
و دوم اینکه چجوری بفهمم این خانوم واقعا توبه کرده و پشیمونه یا این هم مثل باقی حرفاش یه بازیه! می خوام از تجربیات همتون استفاده کنم.
و اینکه یادتون نره برام دعا کنید. من به وجود خدا و اینکه بنده هاش رو راهنمایی می کنه ایمان کامل دارم. شاید من باید به اینجا می رسیدم تا بتونم به خودم و خدای خودم ثابت کنم که به حرفام ایمان دارم یا نه. برام دعا کنید رو سفید باشم و بتونم تصمیم درستی بگیرم.
یه چیز دیگه! من همیشه ازین کاراو این افراد بیزار بودم و هستم. وقتی این مورد پیش اومد اوضاعم خیلی بد بود. الان هم که یادش می افتم خیلی بد حال می شم. ولی نمی دونم یه نیرویی درونم هست که یواش یواش آرومم می کنه وقتی دعا و راز و نیاز می کنم. انگار خدا واقعا آرومم می کنه. من به خدا و قرآن اعتفاد دارم ولی نماز نمی خوندم. قبلنا می خوندم ولی به دلایلی چند سالی هست نمی خونم!
نمی دونم چیه و چجوری ولی واقعا یاد خدا و ایمان به اون آرومم می کنه. امیدوارم خودش راه درست رو بمن نشون بده و بهم صبر بده که بتونم کار درست رو انجام بدم.
تورو خدا برام دعا کنید دوستان
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
باید رو خودت کار کنی !
2 تا حالت داره هر کدام بخش بخش می شه
1 - تمام می کنی و ... !
ولی این ذهنیت پیشت می مونه که اکثر دخترها اینجورن
تو زندگی بعدیت این شک همیشه همراهت هست و ...
2- می بخشی
وقتی می بخشی چند تا مسئله پیش می یاد
همیشه این فکر باهاته نکنه باز بره سراغ این کار ! شاید واقعا تا آخر عمر سالم باشه ، ولی کافی هست یه حرکت کوچیک ، مثلا پچ پچ کنه با گوشی موبایل ، نا خود آگاه ذهنت سریع می ره سمت اینکه ...
کافی هست مثلا مسافرت رفته باشی و زنگ بزنی بهش و جواب نده یا دیر جواب بده
سریع ذهنت می ره سمت ... !
باهاش دعوات شده ( چیزی که پیش می یاد تو زندگی همه ) ، همش فکرت اینه نکنه الان ... !
این 2 تا حالت حتما باید بری مشاوره یا خودت رو تقویت کنی
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
دوست عزیز:72:
مطمئناً روزهای سختی را می گذرانی که هیچیک از ما نمی توانیم به سادگی درک کنیم.
ولی حتماً شنیده ای که باید در سختیهای زندگی از صبر و نماز کمک گرفت پس از خداوند متعال کمک بخواه و صبور باش.
:72::72::72:
وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
شايد چيزی را، ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانيد
بقره216
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ
بر آنچه از دستتان می رود اندوهگين نباشيد
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
بدبخت جان
داداش من
خیلییییییییی سخته.میدونم
قبول کن یه کم خام رفتار کردی.یه کم بچگی به خرج دادی
آخه تو یه ماه..
شاید خیلیا بیان اینجا به این پست من اعتراض کنن ولی واقعیت رو هم باید در نظر گرفت
حالا دیگه هرچی بوده تموم شده
نمیخوام بیشتر از این نمک رو زخمت بپاشم ولی...
میگی اگه دیگه نامزدت رفتارشو تکرار هم نکنه، با این فکر و خیالات باطل نمیدونی چیکار کنی
کینه به دل گرفتی داداش من
و چون اونجوری که میگی،اصل رو بر صداقت گذاشتی و به اون دختر اعتماد کردی، وقتی دیدی اون با چند نفر ارتباط داشته و دروغ گفته بهت، داغون شدی
شاید این مسئله رو کسی که خودش با صد تا دختر دوست بوده و خوابیده، بتونه هضم کنه ولی تو...
ببین بیا روراست باشیم داداش
بشین و فکر کن
تنهای تنها
ببین میتونی به نامزدت دوباره اعتماد کنی؟
ببین میتونی در آینده، به خاطر شک و تردید، زندگی جفتتونو جهنم نکنی؟
ببین تو وضعیتی هستی که بتونی فراموش کنی؟
اگه نه...
خودت و اون دختر رو بدبخت نکن
مسیرت رو ازش جدا کن
هر دوتون هنوز جوونین
همین
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
باید رو خودت کار کنی !
2 تا حالت داره هر کدام بخش بخش می شه
1 - تمام می کنی و ... !
ولی این ذهنیت پیشت می مونه که اکثر دخترها اینجورن
تو زندگی بعدیت این شک همیشه همراهت هست و ...
2- می بخشی
وقتی می بخشی چند تا مسئله پیش می یاد
همیشه این فکر باهاته نکنه باز بره سراغ این کار ! شاید واقعا تا آخر عمر سالم باشه ، ولی کافی هست یه حرکت کوچیک ، مثلا پچ پچ کنه با گوشی موبایل ، نا خود آگاه ذهنت سریع می ره سمت اینکه ...
کافی هست مثلا مسافرت رفته باشی و زنگ بزنی بهش و جواب نده یا دیر جواب بده
سریع ذهنت می ره سمت ... !
باهاش دعوات شده ( چیزی که پیش می یاد تو زندگی همه ) ، همش فکرت اینه نکنه الان ... !
این 2 تا حالت حتما باید بری مشاوره یا خودت رو تقویت کنی
بله همه اینها درسته. باید اول با خودم کنار بیام بعد تصمیم بگیرم. ولی اینها به اون خانوم هم بستگی داره که چجوری رفتار کنه. مشاور هم دو هفته دیگه وقت دارم. توکل به خدا ببینیم چی می شه.
ممنون از راهنماییتون
نقل قول:
مطمئناً روزهای سختی را می گذرانی که هیچیک از ما نمی توانیم به سادگی درک کنیم.
ولی حتماً شنیده ای که باید در سختیهای زندگی از صبر و نماز کمک گرفت پس از خداوند متعال کمک بخواه و صبور باش.
727272
وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
شايد چيزی را، ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانيد
بقره216
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ
بر آنچه از دستتان می رود اندوهگين نباشيد
ممنون از دلداریتون. بله من هم این آیات رو خوندم. ولی موندم که من کدوم ور قضیه ام؟! اونی که باید ناخوشایندو قبول کنم جون خیری توش هست یا اون که باید خوشایند خودم رو بزارم کنار و اندوهگین نباشم چون خیری توش نیست.
من فکر می کنم همه چیز بستگی به خود ادما داره
اگر من بتونم تا حدی فراموش کنم و اون خانوم هم مراقب رفتاراش باشه و کارای مشکوک نکنه می تونیم ادامه بدیم. ولی خوب اگر داره!
به هر حال ممنون از راهنماییتون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گوشت تلخ
بدبخت جان
داداش من
خیلییییییییی سخته.میدونم
قبول کن یه کم خام رفتار کردی.یه کم بچگی به خرج دادی
آخه تو یه ماه..
شاید خیلیا بیان اینجا به این پست من اعتراض کنن ولی واقعیت رو هم باید در نظر گرفت
حالا دیگه هرچی بوده تموم شده
نمیخوام بیشتر از این نمک رو زخمت بپاشم ولی...
میگی اگه دیگه نامزدت رفتارشو تکرار هم نکنه، با این فکر و خیالات باطل نمیدونی چیکار کنی
کینه به دل گرفتی داداش من
و چون اونجوری که میگی،اصل رو بر صداقت گذاشتی و به اون دختر اعتماد کردی، وقتی دیدی اون با چند نفر ارتباط داشته و دروغ گفته بهت، داغون شدی
شاید این مسئله رو کسی که خودش با صد تا دختر دوست بوده و خوابیده، بتونه هضم کنه ولی تو...
ببین بیا روراست باشیم داداش
بشین و فکر کن
تنهای تنها
ببین میتونی به نامزدت دوباره اعتماد کنی؟
ببین میتونی در آینده، به خاطر شک و تردید، زندگی جفتتونو جهنم نکنی؟
ببین تو وضعیتی هستی که بتونی فراموش کنی؟
اگه نه...
خودت و اون دختر رو بدبخت نکن
مسیرت رو ازش جدا کن
هر دوتون هنوز جوونین
همین
من همه چیز رو گذاشتم رو پایه صداقت. گفتم این خانوم راست می گه مگه اینکه خلافش ثابت بشه همونطور که خدا گفته تو قرآن با مردم رفتار کنید. من یک ماه اشنا نبودم. 7 ماه قبلش با ایشون اولین دیدارم بود و قبل از اون چند سال قبلش توی دانشگاه. فکر نمی کردم یه آدم بتونه ابنقدر عوض شده باشه و از راه بدر بشه. الان یک ماهه که عقدیم.
حالا هم تصمیم دارم یه مدت به خودم و اون فرصت بدم که فکر کنیم. می گه پشیمونم و می خوام خوب زندگی کنم ، توبه کردم.
اگه واقعا توبه کرده باشه و بهواد خوب زندگی کنه مطمئنا خدا رو خوش نمیاد دلش رو بشکونم و امیدش رو نا امید کنم. درسته اون دل من رو بد شکونده ولی امید دارم به این که بتونه جبران کنه و راه درست رو ادامه بده تو زندگیش. من هم تمام سعیم رو می کنم.
ولی خوب هنوز هم برای تصمیم گیری زوده. باید صبر کنم تا خودشو نشون بده و نشون بده که می خواد خوب زندگی کنه و توانایی این کار رو داره.
به هر حال ممنون از راهنماییتون.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام
ممکنه حرفام تلخ باشه ولی از نظر خودم واقعیتی را که میبینم میگم
شما به عنوان یه مرد باید بیشتر به واقعیات جامعه و رابط بین انسانها اگاه باشید
وقتی مطالبتون را خوندم که شما پایه را صداقت گذاشتید و یه ذره هم فکر نکردید که چه معلوم کسی که نمیشناسیدش و تازه تصمیم به اشنایی گرفته اید هم ادم صادقی باشد
کاش اول در مورد صداقتش امتحانش میکردید بعد به صداقتش اطمینان میکردید نمیدونم چرا حتی نخواستید یه تحقیق معمولی در مورد خانواده اش داشته باشید
این که یه روال معمول و روتین هست (تحقیقات قبل از ازدواج) اما شما نخواستید اینقدر زحمت هم به خودتون بدهید و یا نخواستید یه ذره از کسی حرف بشنوید
کاش وقتی در مور خواهر و برادرش حقیقت را دانستید یه ذره دست نگه میداشتید و صبر میکردید
الان نمیدونم چی بگم پیشنهادم زیاد جالب نیست شاید هم درست نباشه چون اینجا یه طرفه به قاضی رفتنه و هنوز صحبتهای طرف را نشنیده ایم و نمیخواهم خدای ناکرده پیشنهادی بدهم که ابروی کسی بره شما سعی کنید رابطتون را با ایشون محدود کنید و فعلا دست به کمر راه برید تا یه مدتی و همه مدارکی که در مورد ایمیل ایشون و رابطشون با یه نفر دیگه هست را نگه دارید
مثلا پسورد ایملشون را عوض کنید یا هر کار دیگه
و یه برنامه که فکر میکنم اسمش spkرا رو کامپیوتر ایشون نصب کنید( نباید بدونه که اینکار را کرده اید ) و بعد از یه مدت دیگه پرینت موبایل ایشون را بگیرید
به هر حال مشخص میشه چقدر رو حرفش مونده و به شما وفادار هست
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
شاید اون خانم واقعا توبه کرده و پشیمونه اما اونجور که گفتی نمیتونی این چیزا رو نادیده بگیری.به نظر من از هم جدا بشین شما با این شک بعدا دچار مشکل میشین. البته این نظر شخصی منه .باید به خودت نگاه کنی اگه میتونی با این موضوع کنار بیای ببخشش و به زندگیتون ادامه بدین.
همسرتون خودش خواست ایمیلشو چک کنید؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین2010
سلام
ممکنه حرفام تلخ باشه ولی از نظر خودم واقعیتی را که میبینم میگم
شما به عنوان یه مرد باید بیشتر به واقعیات جامعه و رابط بین انسانها اگاه باشید
وقتی مطالبتون را خوندم که شما پایه را صداقت گذاشتید و یه ذره هم فکر نکردید که چه معلوم کسی که نمیشناسیدش و تازه تصمیم به اشنایی گرفته اید هم ادم صادقی باشد
کاش اول در مورد صداقتش امتحانش میکردید بعد به صداقتش اطمینان میکردید نمیدونم چرا حتی نخواستید یه تحقیق معمولی در مورد خانواده اش داشته باشید
این که یه روال معمول و روتین هست (تحقیقات قبل از ازدواج) اما شما نخواستید اینقدر زحمت هم به خودتون بدهید و یا نخواستید یه ذره از کسی حرف بشنوید
کاش وقتی در مور خواهر و برادرش حقیقت را دانستید یه ذره دست نگه میداشتید و صبر میکردید
الان نمیدونم چی بگم پیشنهادم زیاد جالب نیست شاید هم درست نباشه چون اینجا یه طرفه به قاضی رفتنه و هنوز صحبتهای طرف را نشنیده ایم و نمیخواهم خدای ناکرده پیشنهادی بدهم که ابروی کسی بره شما سعی کنید رابطتون را با ایشون محدود کنید و فعلا دست به کمر راه برید تا یه مدتی و همه مدارکی که در مورد ایمیل ایشون و رابطشون با یه نفر دیگه هست را نگه دارید
مثلا پسورد ایملشون را عوض کنید یا هر کار دیگه
و یه برنامه که فکر میکنم اسمش spkرا رو کامپیوتر ایشون نصب کنید( نباید بدونه که اینکار را کرده اید ) و بعد از یه مدت دیگه پرینت موبایل ایشون را بگیرید
به هر حال مشخص میشه چقدر رو حرفش مونده و به شما وفادار هست
بله شما تا حدی درست می فرمایید.
من از اول زندگیم با همه صادق بودم. یا کاری نمی کردم یا اگر کاری می کردم و حرفی می زدم پاش وامیستادم. حتی اگر نتیجش خراب بود. دروغ برام هیچ معنایی نداشت.
من ایشون رو قبلا توی دانشگاه می شناختم، دختر خیلی خوبی بود و ملاکهای مورد نظر من رو داشت ولی موقعیت ازدواج نداشتم.
بعد از چند سال اتفاقی دیدمش و صحبت و روابط شروع شد. من پایه ارتباطم رو روی صداقت گذاشتم چون می خواستم یه رابطه سالم و خوب داشته باشم. ولی خوب ایشون صداقت نداشت. وحالا دلیل اون نداشتن صداقت رو ترس از آینده و از دست دادن موقعیت زندگی عنوان می کنه.
من ابتدا مقداری در مورد خوانوادش تحقیق کردم ولی مساله ای مشخص نشد. بعد که خوانواده وارد شدند و تحقیقات ریزتر شد این مسایل معلوم شد.
نمی گم من اشتباه نکردم. بله سادگی کردم. ولی فکر نمی کردم این دنیا اینقدر داغون شده باشه. همیشه افراد دور و برم افراد خوبی بودند یا حد اقل با من خوب برخورد می کردند. من فکر نمی کردم یه روزی این اتفاق برای من بیوفته و بخاطر همین هم خیلی اوضاعم بهم ریخت.
الان هم ایشون هر روز زنگ میزنه میگه پشیمونم. همش ازش می خوام تنها باشیم تا فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم. ولی دیروز ایشون اومدند اینجا و من نتونستم بخاطر حضور پدر و مادرم مانع ایشون بشم و الان هم خونه ماست و می خواد تا اخر هفته بمونه و همش می گه شرمندم و پشیمونم. امیدوارم همینطور باشه و مثل حرفای قبلش نباشه.
خودم هم قصد دارم یه مدت با یه شرایطی کنترلش کنم اگر دیدم واقعا می خواد جبران کنه و پشیمونه. یه بار دیگه بش این فرصت رو بدم ببینم چطوریه اوضاعش.
اگر واقعا پشیمون باشه و بخواد جبران کنه درست نیست نا امیدش کنم. تا حالا تو زندگیم کسی رو نا امید نکردم. گرچه هم آرزوها و امیدها و احساس من رو به باد داد. ولی بالاخره یه خدایی هم هست که هوای ماها رو داشته باشه و گفته ببخشید. بالاخره انسان و هزار راه خطا و هزار لغزش. امیدوارم خدا کمکمون کنه.
اگر دیدم می خواد واقعا خوب زندگی کنه این فرصت رو بهش می دم. اگر نه.. دیگه من تمام تلاشم رو کردم ولی ادامه دادن بیهودست. امیدوارم به اونجاها نرسه.
به هر حال ممنون از پاسختون
نقل قول:
شاید اون خانم واقعا توبه کرده و پشیمونه اما اونجور که گفتی نمیتونی این چیزا رو نادیده بگیری.به نظر من از هم جدا بشین شما با این شک بعدا دچار مشکل میشین. البته این نظر شخصی منه .باید به خودت نگاه کنی اگه میتونی با این موضوع کنار بیای ببخشش و به زندگیتون ادامه بدین.
همسرتون خودش خواست ایمیلشو چک کنید؟
نمی تونست ایمیلش رو چک کنه. پسش رو به من داد که چک کنم. توی inbox چیزی نبود ولی توی قسمتای دیگه mail یه چیزایی بود که من خیلی اتفاقی دیدم و این مسایل پیش اومد. نمی دونم خواست خدا بود چی بود! که اونروز ایشون نتونه میل رو چک کنه و منتظر یه ایمیل مهم باشه و این اتفاقا بیونفته. به هر حال گذشته!
بله همش میگه پشیمونم و میخوام جبران کنم. من هم نمی تونم فراموش کنم ولی امیدم به خداست که بتونم بزارم کنار این افکارو کم کم. به هر حال گذشته رو نمیشه جبران کرد. ولی میشه آینده رو ساخت. چه بسا همین آدم آینده از صد نفر مثل من بهتر زندگی کنه و پیش خدا عزیزتر باشه.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
دوستان من از ایشون خواستم همه حرفهایی مه با من داره ، هر چیزی رو که می خواد به من بگه و صحبتی اگر داره برام بنویسه تا من بخونم و ببینم چه تصمیمی می تونم بگیرم.
یه سری مزیتها داره این کار اول اینکه خود فرد خالی می شه از لحاظ روانی دوم اینکه حرفی نا گفته نمی مونه و از یاد نمی ره و هم اینکه حرفهایی که رو در رو نمی شه زد رو تو نوشته می شه زد اگر لازم باشه
می خوام نوشته ها رو بخونم بعد بشینم فکر کنم ببینم می شه دوباره به ایشون فرصت این که خودشو نشون بده رو داد. این امید آخرمه. امیدوارم که بتونه خودشو نشون بده.
حالا نظرتون در مورد این کار چیه؟ فکر می کنید می تونه مفید باشه؟
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
یه مدت دور باشید از ایشون ، که هم فرصت بهتر تصمیم گرفتن رو به خودتون بدید و البته جدیت تصمیم گیریتون به ایشون !
فکر نکند که هر اشتباهی با یه عذر خواهی قابل جبران هست
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
برادر خوبم.
با خوندن مشکل شما یاد داداش خودم افتادم. اون هم دختری رو می خواست انتخاب کنه که توی خانوادش سابقه اعتیاد بود و خود دختر هم چندان با اصول اخلاقی و شرعی ما همراه نبود. یادمه که چقدر خودمو به آب و آتیش زدم تا اینکارو نکنه آخه نمی خواستم بچه داداشم دایی معتاد داشته باشه، نمی خواستم وقتی داداشم می ره خونه خانواده خانمش مامانم فکرش هزار راه بره .... خلاصه که با هزار دردسر و به قیمت درگیر شدنش با خودم منصرفش کردم الان ازدواج کرده با یه دختر خوب و متین از یه خانواده خوب و تحصیلکرده و اصیل ... خیلی راضی هستیم که با خانواده خانمش رفت و آمد می کنه خیلی به خودش و خانمش افتخار می کنیم ... خدا رو شکر خیلی با هم خوشبختن..... اینه که می دونم توی دل خانوادتون چی می گذره.
آخه چرا بعضی از آقا پسرا درگیر احساسات می شن و به تذکرات خانواده گوش نمی کنن.
برادر معتاد اون قراره دایی بچه شما بشه..... می شه ازش فرار کرد؟
فکر کردید چرا شوهر خواهرش هم معتاد بوده یا شده؟
نمی خوام پالس منفی بدم ولی این ازدواج همه چیزش مشکله ... مشکلش فقط روابط قبل از ازدواج خانم شما نیست.
سعی کن به خودت فرصت بدی ... مهرش رو از دلت کاملا بیرون کن .... بعد ببین می تونی با همچین شخصی زندگی کنی یا نه. انگار که همین الان می خوای به خواستگاری چنین دختری بری.... اگه تونستی که برو و ادامه بده و این مسائل رو برای خودت کم رنگ و شاید بی رنگ کن و اگه نتونستی جدا ادامه نده و با آینده خودت، بچه های احتمالیت و حتی اون دختر بازی نکن ...
داداشم نترس... هیچ اتفاقی نیافتاده یه عقد سه هفته ای هست شما خیلی راه برای ادامه دادن دارید.... این رو هم یه مقطع بحرانی از زندگیت بدون .... اگه درست مدیریتش کنی فراموش میشه بهت قول می دم.
فقط اصلا اصلا اصلا احساساتی نشو
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
حال خوشی ندارم. هر جا میرم که خاطرات خوبی باهم اونجا داشتیم دلم آتیش می گیره. هم دلم براش تنگ می شه هم وقتی پیشمه نمی تونم اصلا نگاهش کنم. فکر اون کارا و گذشته بک لحظه هم آرومم نمیذاره. هر کاری میام بکنم و هرچی می بینم ناخود آگاه به یه چیزی مربوط به اون دختر ختم میشه، هم کارای خوبش هم بدش. نمی دونم چیکار کنم. هرچی سعی می کنم فراموش کنم نمی شه انگار. تو بد وضعیتم به خدا. هیچکس از درون منو دردی که تمام وجودم رو گرفته خبر نداره.
از طرفی دوستش دارم و ته دلم یه چیزی بهم میگه می تونه آینده خوبی داشته باشه و زندگی خوبی داشته باشه. از طرفی عقلم بهم میگه ریسک این کارت خیلی بالاست و هر اتفاقی ممکنه.
امکان این هست دوروز دیگه یکی بیاد با عکس زنم تو هر وضعیتی. ممکنه هزارتا خطر برای زندگیم وجود بیاد. آخه من مسئول امنیت این زندگیم. چطوری باید این امنیت رو فراهم کنم.
چطوری باید یه عمر با اینهمه فکر کنار بیام. چطوری باید فراموششون کنم و انگار نه انگار اتفاقی افتاده زندگیمو بکنم.
نوشته هاش رو دیروز به من داد و گفت همه چیزو نوشتم. می ترسم حتی برم طرفشون. می ترسم وضعم ازین بدتر بشه.
از طرفی همش یه فکر تو ذهنمه. اون هم اینکه خدا یک بار این فرصت رو بهم داده تا یک نفر رو ببخشم و بتونم اونو تو مسیر درست زندگی قرار بدم. به هر کسی این فرصت داده نمی شه. شاید این یه فرصته واسه من.
برام دعا کنید...
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام آقای عزیز
من تمام نوشته های شما و جواب دیگر دوستان رو تا به اینجا خوندم
چیزی که میخواستم اضافه کنم اینکه همه میدونیم هر کسی ممکنه در زندگیش اشتباه بکنه
بحث خیانت برای همه سخت و سنگینه و این اتفاق ممکنه در هر لحظه ای از زندگی انسان ها رخ بده مثلا در
دوران دوستی و قبل از ازدواج ، نامزدی ، و حتی در دوران متاهلی پس فکر نکنید وضع شما خیلی داغون و بد
هست حداقل اینکه سالها با کسی زندگی نکردین که بعدش متوجه بشین تموم این مدت به شما خیانت میشده
و روح شما خبردار نبوده مثل خیلی از افرادی که به این وضع دچار شدن!
چیزی که الان مهمه وضعیت روحی شما در این شرایط هست
شما هم دوستش دارید و هم ازش متنفری این طبیعی هست بخاطر احساس خشم و عصابنیت و دل
شکسته شما و از طرفی هنوز آمادگی اینو ندارید که کاملا بخوای ازش قطع امید کنید و ترکش کنید
بنابراین به نظر من شما بهتره یه فرصت دیگه به ایشان بدهی که هم از لحاظ احساسی خودتون در وضعیت بهتری
قرار بگیرید و از این بلاتکلیفی در بیای و هم اینکه در این مدت با کنترل کردن ایشان از راه هایی که خودتون صلاح
میدونید ایشان رو محک بزنید البته شاید این کنترل کردن زمان بیشتری ببره ولی ارزش داره چون میخوای با اطمینان
زندگیت رو شروع کنی
هر وقت یه خورده استرس رو از خودت دور کردی نوشته های همسرت رو بخون روی نوشته هاش تأمل کن و هر
چی که بود به خودت بگو میخوای فقط برای یکبار هم شده یه فرصت دیگه بهش بدی
هر چی که هست اگه ایشان باز دروغ گفته و کماکان به روش قبلی زندگی خودش هست شما دیگه عذاب
وجدان از بابت خودتون نخواهی داشت که چرا همیشه در مقام موعظه دیگران بودی ولی نوبت خودت که شد عمل
نکردی و درآینده پشیمون بشی! حداقل میدونی همه سعی خودت رو برای نجات یک انسان از انحراف و به دنباله
اون حفظ زندگی خودت کردی
و اگر هم واقعا پشیمون شده باشه و توبه کرده باشه که به مرور زمان هم شما میتونید احساس آرامش رو بدست
بیارید و برای ساختن زندگیتون تلاش کنید.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام. واقعا اگر ببخشیدشون، به خانمتون به خاطر داشتن همچین همسری تبریک می گم. فکر می کنم خیلی خیلی باید دل بزرگی داشته باشید که ببخشیدشون. حالا فرض کنیم که ایشون دیگه هیچ وقت کارایی که تو گذشته انجام دادن رو انجام ندن. از لحاظ دیگه ای با هم تفاوت ندارید؟ خب به هرحال این تفاوت اعتقادات احتمال داره تو مسائل دیگه هم تأثیر داشته باشه. به نظرم بهتره بعد از اینکه با این مسئله کنار اومدید به مسائل دیگه هم فکر کنید. ولی واقعا متأثر شدم. خانواده ام هم ابراز تأسف کردن و واستون دعا کردن. امیدوارم بهترین راه رو انتخاب کنید:323:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام
ببخشید آقایی که تاپیک رو باز کردید ( دوست ندارم با نامی که خودتون ساختید صداتون بزنم) ولی یه سوال مهم دارم ببینید آیا برداشت من درسته؟؟
من برداشتم این بوده که همسر شما تنها چت کردند توی اینترنت بعد شما اومدی اینطوری شلوغش کردی واسه همه که خانم من رابطه ها داشته همه دوستان هم رابطه همسر شما تایید کردند و با توجه به اون دارند به شما نظر میدند.
من حرفات رو با دقت خوندم چند بار دیدم نوشتی پسوورد ایمیلش رو بهت داده بعد تو اینباکسش چیزی نبوده ولی تو یه قسمت دیگه ایمیلش که به احتمال زیاد کانوریشین بوده رفتی که چت های ایشون ذخیره میشه
ایشون با چندین نفر چت کردند یا اصطلاحا س... ک....س چت
اینترنت یه دنیای مجازی هست، این کارو واقعی انجام نداده که شما اومدی به این شکل مطرحش می کنی که همه دوستان برداشت کردند که همسر شما رابطه واقعی با نامحرم داشته و همه کاری کرده غیر از ....
ازش دلیل این کارش رو بپرس. شاید می خواسته از چت کردن تو اینترنت با یه جنس مخالف راجع به مسائل س..ک..س..ی ، اطلاعات و تجربه کسب کنه که در اولین رابطش با شما بی تجربه نباشه...
آیا من حدسم درسته آقا؟ آیا فقط رابطش مجازی بوده یا واقعی؟ اگه واقعی بوده که به راهنمایی های دوستان عمل کن ولی اگه فقط اینترنتی دیدی این مسئله رو، باید یه کم نگرش رو عوض کرد و دوستان هم باید طوری دیگه راهنمایی کنند.
این موضوع رو روشن کنید لطفا
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
منم همین شبهه رو داشتم که روابط صرفن مجازی بوده یا حقیقی.که خود مراجع گفت خاطراتشو نوشته بود.حالا از کجا
فهمیده او حرف ها خاطرات کارهای انجام شدست معلوم نیست.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
من دیوانه نیستم بیام واسه یه همچین حرکت مسخره ای که با یکی دوتا مشاور رفتن و صحبت می شه حلش کرد و ریشه تو کمبودهای گذشته داره یا به قول شما فقط جهت کسب اطلاعه و اگه تفکر فرد تغییر کنه میتونه اوضاع خوب بشه اینجوری داغون بشم.
وقتی می گم هیچکس از آشوبی که تو دل منه خبر نداره همینه. البته حق هم دارید. اینجا فضای مجازیه و فهمیدن حرف و مقصود طرف مقابل سخته. تو دنیای واقعیش هم کسی نمی تونه این رو باور کنه و از درن من باخبر بشه چه برسه به مجازی. امیدوارم که هیچکس تو این دنیا همچین حسی پیدا نکنه.
نخیر متاسفانه این روابط واقعی بوده و خود ایشون هم وجود این روابط رو قبول کرده متاسفانه( می گه س ... ک ... س نداشته ولی باقی کارها رو قبول داره که خدا می دونه و امیدوارم راست بگه) ولی می گه اون زمان حال و روز خوشی نداشته و پشیمونه و می خواد خوب زندگی کنه. اون متاسفانه عکس نامناسب و بی لباس هم داره دست دیگران که این میتونه در آینده خیلی خطرناک باشه.
می گه آینده جبران میکنه و می خواد تلاش کنه. ولی هنوز خودش هم نمیدونه میخواد چیکار کنه و چجوری اینکارو بکنه فقط میگه میخوام آینده جبران کنم و می کنم. مثل یه بچه فقط حرفش رو تکرار می کنه و وقتی می پرشم چجوری می خوای با فلان مساله مثلا همین عکسها کنار بیای ساکت می شه یا میگه نمی دونم.
ترسم ازینه که آینده نتونه تصمیمات درست بگیره و اوضاع ازین بدتر بشه.
دوست دارم ببخشمش، دلم می گه ببخشش ولی عقلم میگه تمومش کن. خودم هم نمی دونم چیکار باید بکنم تا این تهدیدات برای آیندم کمتر بشه و بتونم این زندگی رو مراقبت کنم و درست ادامه بدم. از طرفی احساسم به اون خیلی کمتر شده. اگه توی اون دو هفته اول زندگی یا دوران قبل عقد اشتباهاتش رو به رخش نمی کشیدم یا خیلی راحت باش کنار میومدم الان دیگه نمی تونم اینکارو کنم. کوچکترین اشتباه و حرفش آزارم میده. یادش بخیر اون روزا وقتی ناراحت بود کلی دادو بیداد میکرد و حتی بام بد رفتاری میکرد و من سعی میکردم آرومش کنم. ولی الان حتی ازینکه به من تو بگه ناراحت میشم. دست خودم نیست. امیدوارم یه روز بتونم دوباره اون روزای قشنگ رو تجربه کنم.
یک هفته دیگه وقت مشاوره دارم. امیدوارم بتونه کمکم کنه.
برام دعا کنید دوستان
نقل قول:
از لحاظ دیگه ای با هم تفاوت ندارید؟
تفاوت که زیاده، دو نفر توی دوتا خونواده مختلف از فرهنگای مختلف هستیم. زمانی که همکلاسی بودیم ایشون جزو کسایی بود که می دیدم میتونم باش زندگی کنم. ولی انگار توی این چند سالی که ندیده بودمش خیلی عوض شده و بدجوری راه زندگیش رو گم کرده. از روز اول هردومون به هم قول دادیم که با تفاوتها کنار بیایم و منطقی بشینیم مسایل رو با صحبت حل کنیم. ولی الان من حتی با حرفاش هم نمی تونم کنار بیام چه برسه با رفتارش.
امیدوارم بتونم با مشاوره این مشکلات رو حل کنم.
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
حرفام تلخه ولی واقعیته ....
این دختر محصول خانواده ای هست با یک پسر معتاد، یک دختر طلاق گرفته و یک داماد معتاد و قسمت شما هم یکی از اعضای همین خانواده شده.... معلومه کلا هیچ نظارتی روی اونها نبوده و شاید هم این موارد براشون زیاد مهم نبوده ... اگر شما هم در خانواده ای مشابه خانواده این دختر خانم تربیت شده بودید اینقدر عذاب نمی کشیدید......
منطقی باشید....... احساس رو بریزید دور
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
سلام
ببخشید آقایی که تاپیک رو باز کردید ( دوست ندارم با نامی که خودتون ساختید صداتون بزنم) ولی یه سوال مهم دارم ببینید آیا برداشت من درسته؟؟
من برداشتم این بوده که همسر شما تنها چت کردند توی اینترنت بعد شما اومدی اینطوری شلوغش کردی واسه همه که خانم من رابطه ها داشته همه دوستان هم رابطه همسر شما تایید کردند و با توجه به اون دارند به شما نظر میدند.
من حرفات رو با دقت خوندم چند بار دیدم نوشتی پسوورد ایمیلش رو بهت داده بعد تو اینباکسش چیزی نبوده ولی تو یه قسمت دیگه ایمیلش که به احتمال زیاد کانوریشین بوده رفتی که چت های ایشون ذخیره میشه
ایشون با چندین نفر چت کردند یا اصطلاحا س... ک....س چت
اینترنت یه دنیای مجازی هست، این کارو واقعی انجام نداده که شما اومدی به این شکل مطرحش می کنی که همه دوستان برداشت کردند که همسر شما رابطه واقعی با نامحرم داشته و همه کاری کرده غیر از ....
ازش دلیل این کارش رو بپرس. شاید می خواسته از چت کردن تو اینترنت با یه جنس مخالف راجع به مسائل س..ک..س..ی ، اطلاعات و تجربه کسب کنه که در اولین رابطش با شما بی تجربه نباشه...
آیا من حدسم درسته آقا؟ آیا فقط رابطش مجازی بوده یا واقعی؟ اگه واقعی بوده که به راهنمایی های دوستان عمل کن ولی اگه فقط اینترنتی دیدی این مسئله رو، باید یه کم نگرش رو عوض کرد و دوستان هم باید طوری دیگه راهنمایی کنند.
این موضوع رو روشن کنید لطفا
خانم محترم عذر می خوام ! ولی تا حالا دلیل مسخره تر از این نشنیده بودم ! خوب بره سکس کنه که بهتر یاد بگیره ! کدام منطق این حرف رو قبول می کنه !؟ ازدواج کردید ؟ همسرتون اگه با چند نفر سکس همزمان داشته باشه ، مطمئن باشید خیلی وارد تر می شه ! البته این از منطق شماست !
می گند سعی کنید آشتی بدید ولی نگفتند ماله دستتون بگیرید و اشتباهات فاحش رو بپوشونید ! !
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
سلام داود
فکر کنم ایشون منظورشون اطلاعات پیدا کردن از طریق نت بود. وگر نه اگه قرار باشه هر کس با این روابط کثیف بخواد تو دنیای واقعی اطلاعاتشو زیاد کنه که دیگه ....
نقل قول:
رفام تلخه ولی واقعیته ....
این دختر محصول خانواده ای هست با یک پسر معتاد، یک دختر طلاق گرفته و یک داماد معتاد و قسمت شما هم یکی از اعضای همین خانواده شده.... معلومه کلا هیچ نظارتی روی اونها نبوده و شاید هم این موارد براشون زیاد مهم نبوده ... اگر شما هم در خانواده ای مشابه خانواده این دختر خانم تربیت شده بودید اینقدر عذاب نمی کشیدید......
منطقی باشید....... احساس رو بریزید دور
خوانواده مذهبی دارند ولی پدر خوانواده تفکر قدیمی و خیلی سنتی داره و میخواد همه همونطور که اون میگن رفتار کنه. متاسفانه روشهای درست تربیتی نداشته و اینطور که خود این خانوم میگه فشارهای روحی توی خونه باعث شده بیرون دنیال یه راه فرار باشه و متاسفانه گیر گرگهایی افتاده که توی پوست آدمند. جالبه بدونید تو این ادما یه آدم مذهبی بوده که مداحی میکرده و یه سری هم تحصیلات بالا داشتند. و از سادگی این دختر سو استفاده میکردند.
حالم از هرچی آدم خر مذهبو هرچی درسه بهم می خوره. خدا خودش تاوان دل سوخته منو ازون گرگها بگیره. خدا میگه ببخش تا بخشیده شی ولی من هیچوقت نمی بخشمشون حتی اگه به قیمت بخشیده نشدن خودم تموم شه
من میخوام منطقی باشم. ولی منطقی بودن چه نتایجی رو برای من خواهد داشت و به چی می رسم:
اینکه من شاید نتونم هیچوقت این فکرها رو فراموش کنم و درنتیجه نمی تونم این زندگی رو ادامه بدم و باید جدا شم. به خونواده خودم پدر و مادر و خواهر برادرم که حتی حرف این قضیه هم براشون قبیحه ضربه می خوره و هیچوقت فراموشش نمی کنن. به خونواده و خواهرای اون دختر همینطور و فقط ساید یه راه حل کوتاه مدت و فوری باشه واسه فرار ازین موقعیت و باعث بشه من یکی دوسال دیگه فراموش کنم و زندگی عادی داشته باشم.
ولی اینا مسایل گذراست، مهمترین مشکلی که منو ازین کار میترسونه اینه که اگر این دختر واقعا بخواد خوب زندگی کنه و به کمک من نیاز داشته باشه این دور از انسانیته که من رهاش کنم. اگر واقعا بخواد خوب زندگی کنه و اینکار من باعث بشه اون ازین راه منحرف بشه چی؟! گرچه اگر بخواد تنهایی هم میتونه خوب و سالم زندگی کنه. ولی من جواب وجدان و خدای خودم رو چی بدم؟! می ترشم ازینکه پیش خدای خودم روسیاه بشم.
واسه همین می خوام بیشتر فکر کنم و بیشتر مشاوره بگیرم شاید راه بهتری پیدا کنم.
به هر دری دارم میزنم تا یه راه مناسب پیدا کنم. شدم مثل یه آدمی که تو یه کویر برهوت و تاریک گیر افتادم و دارم به هر طرف می رم تا یه نشونی از راه درست پیدا کنم.
برام دعا کنید خدا یه راه درست جلوی پام بگذاره
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
حتما خدا بهترین راه و جلوت میزاره.
تا حالا به این فکر کردی شاید خدا تو را توی زندگی همسرت قرار داده تا فرشته نجاتش شی؟
تا حالا از این ور قضیه دیدی که شاید این یه امتحانه، امتحانی که با انتخاب راه صحیح قرار درای بهشت و به روی خودت باز کنی؟
چرا به همسرت فرصت نمیدی؟ چرا با محبتت مدیونش نمیکنی؟ چرا راه جبران نمیزاری؟ چرا فراموش نمیکنی؟ تا حالا نشنیدی هرچی تو باتلاق دست و پا بزنی، بیشتر فرو میری؟
آروم وایسا، آرامشتو حفظ کن، تا حالا مرگ خاطرات زشت و تجربه نکردی؟ چشماتو ببند و تجربش کن
فراموش کن، حتی به ذهنت هم اجازه یاد آوری نده
هنوز اونقدر جوونین که فرصت جبران برای هر دو تون زیاده، شما همسرتون را میبخشی و این روزها رو فراموش میکنی و اون هم به جبرانش، همیشه و همیشه کنارت، یارت، یاورت میمونه
اما حواست باشه، اگه بخشیدی، کامل ببخش و فراموش کن، هیچ وقت هیچ وقت به روش نیاری، توی سرش نزنی
اون طفلکی از سر تنهایی یا... این کا را رو کرده، تا حالا به این فکر کردی اگه جای اون بودی و تو شرایط اون زندگی میکردی و تربیت میشدی، شاید تو بدتر میکردی؟ میدونم الن میگی حتی تو عقد با شما هم انجام داده، ولی این را هم بپذیر وقتی کسی به کاری عادت داره، ترکش سخت میشه، اینجا شاید شما هم محبت لازمه را نکردی، شاید فکر میکنی که محبت زیاد هم داشتی،اما ببین اون چی می خواسته که کسب نکرده، محبت زبانی، لمسی، محبت توی رفتار و تامین خواسته ها
انسان جایزالخطاست
ببخش تا بخشیده شی
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
ممنون خانم الهه
و همچنین همه دوستان که وقت می زارند
من دوست دارم بش فرصت بدم. دوست دارم زندگی که تازه شروع کردم رو تو راه درستش هدایت کنم. توی این مدت همه تلاشم رو دارم می کنم. پیش چند تا مشاور رفتم.
همشون می گن یا تمومش کنید یا فرضت بدید تا دوباره ببینید می تونید با هم زندگی کنید یا نه. اگر دیدید باز هم نتونستید با هم باشید دیگه راهی وجود نداره. چون نمی شه اون گذشته رو درست کرد.
من دوست دارم فرصت دوباره به خودم و همسرم بدم تا بتونیم دوباره با هم باشیم. ولی یه چیزایی نمی ذاره این کارو بکنم.
آخه من با این فکرو خیالام چیکار کنم؟! سهم من ازین زندگی چیه؟! من حق داشتم با کسی زندگی کنم که بتونم بهش اعتماد کنم هر لحظه دلم براش بتپه.
الان از علاقه ای که اوایل داشتم دیگه چیزی تو وجود خودم احساس نمی کنم. دیگه نمی تونم به اون دختر اعتماد کنم. آخه یه بار دیگه من بهش فرصت دادم و باز هم اون کاری رو که نباید می کرد رو انجام داد ( چت کردن با یکی ازون افراد و اینکه آمار زندگی و کار و ... من رو به اون داده بود)
توی تمام این مدت من دارم این در اون در می زنم تا یه راه درست رو انتخاب کنم. باور کنید برای 2 ساعت مشاوره 270هزار تومان ازم گرفتند که نصف حقوق یه ماهمه. ولی اون دختر انگار اصلا براس مهم نیست. فقط یه ریز زنگ می زنه می گه پشیمونم پشیمونم. هی بش می گم چیکار کردی که فهمیدی اشتباه کردی و پشیمونی و می خوای تو آینده چیکار کنی؟! هیچ جوابی نمی ده. فقط می گه می خوام آینده خوبی داشته باشم و ..... بله درسته هر کسی می خواد آینده خوبی داشته باشه ولی باید براش تلاش کنه. اون اصلا انگار نمی خواد تلاشی بکنه. انگار من اشتباه کردمو حالا باید دنبال راه چاره باشم نه اون!
من چجوری باید دوباره اطمینان کنم؟! با چه امیدی دوباره ادامه بدم و زندگیم رو دست کسی بسپرم که اینجوری به من دروغ گفته و الان هم نمی دونه چیکار می خواد بکنه؟! هر چی هم بش می گم بزار یکم فکر کنیم و بفهمیم چیکار می خوایم بکنیم بازم همون حرفا رو می زنه. مثل یه نوار ضبط شده!
من مثل خیلی های دیگه نیستم که بخوام نیازهای خودم رو از راهای غیر متعارف و ضد اجتماعی تامین کنم. از اولش نبودم الان هم نیستم. حالا چیکار باید بکنم؟ چجوری باید ادامه زندگی بدم؟! کسی که با تمام وجودم می خواستمش و براش هر کاری می کردم اینجوری از پشت به من خنجر زد.
هر لحظه اون چیزایی که برام تعریف کرده از گذشتش جلوی چشمامه. هر کاری می کنم اونا میاد جلو چشمم. حتی وقتی به من میگه دوستت دارم ناخود اگاه ذهنم می ره سراغ اینکه این حرفو به کیا گفته و چیکارها کرده و .... وقتی کنارمه وقتی نگاهش می کنم هر لحظه اینا جلو چشمامه. چه برسه به اینکه بخوام بهش محبت کنم یا نوازشش کنم! نمی تونم بهش محبت کنم و بهش توجه کنم! دست خودم نیست! می بینمش یاد خیانتا و دروغاش میوفتم!
با این فکر و خیالام چه کنم؟! هر کاری می کنم نمی تونم فراموشش کنم. دارم دیوونه میشم.
اگر یکی ازون آدما بازم پیداش بشه و با یه عکس بخواد زندگیمو تهدید کنه چی؟! اگر اتفاقی افتاد و بلایی سر کسی اومد چی!؟ با اینا چیکار کنم!؟ من نمی تونم بیخیال و بی غیرت زندگی کنم. شاید از نظر خیلی ها اینجوری زندگی گردن اشتباهه. ولی من نمی تونم بی خیال زندگی کنم.
با بی اعتمادیم چه کنم؟! با این که نمی تونم هیچکدوم حرفاش رو باور کنم!
من هم میتونستم اولین روزهای زندگیم شیرین ترین روزهام باشه. با داغی که رو وجودم مونده از خاطرات خوشی که داشتم و الان همش شده برام زهر! با این چه کنم؟!
با بیخیالیش چه کنم؟!
اصلا نمی دونم واقعا پشیمونه یا بازم داره دروغ می گه. نمی تونم حرفاش رو باور کنم.
دلم میگه بهش فرصت بده شابد درست شد ولی عقلم می گه نمی تونم با این آدم زندگی کنم.
تو بد برزخی گیر افتادم. باز هم میخوام برم پیش مشاور شاید یه روزنه امیدی بشه. امیدوارم بتونم راه درست رو انتخاب کنم.
:72:
-
RE: روابط همسرم قبل ازدواج
دوست عزیز:72:
آیا مشاوره با همسرتون صحبت کرد؟؟ چی درمورد اون بهتون گفت؟؟
مطمئنا شما 2 راه بیشتر ندارید 1- ادامه و فرصت به ایشون 2- تمام کردن رابطه.
ولی با شرایطی که می گید ایشون مثل نوار مرتب تکرار می کنه پشیمونم ولی قدمی جدی برای بدست آوردن اعتماد شما نمی کند و شما هم مرتب یاد رفتارهای ایشون می افتید
کار را برای انجام راه اول سخت می کند.
لطفا نظر مشاور را در مورد همسرتان بیان کنید؟ آیا بیان کردند رفتارهای ایشان طبیعی است؟
آیا مشاوران پشیمانی و ندامت ایشان را جدی گرفتند؟؟
موفق باشید:72: