-
از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بعد از ازدواج همسرم گفت که تو دوران مجردی از خانمی تقاضا کرده بود که همسر صیغه ایش بشه و اون خانم نپذیرفته و به دنبال ازدواج دائم بوده!
این حرف رو که شنیدم از جهات مختلف خیلی بهم ریختم، یک جنبه اش این بود که دیدم همسرم به راحتی می تونه چنین تقاضایی رو با یه خانم در میون بگذاره!
چند وقت پیش سر پاره ای مسائل که با هم داشتیم، بهم مستقیم گفت که اون جریان گذشته ممکنه دوباره تکرار بشه!
حسابی آب پاکی رو ریخت رو دستم.
از اون روز دیگه زندگیم رو حریم شخصیم نمی دونم. دست و دلم به هیچ تلاشی برای ارتقا زندگیمون نمی ره. برای اینکه این زندگی رو متعلق به خودم و همسرم و بچه ام دیگه نمی دونم. بقول خود همسرم زندگی دقیقا مثل یه مغازه ست که دوتا شریک دارن باهم اداره ش می کنند.
مادامی یه شریک می تونه از منافع شخصی اش بگذره و برای پیشرفت مغازه ازخودگذشتگی کنه، که مطمئن باشه نتیجه زحماتش در آینده متوجه خودش میشه و یه نفر یهو از راه نمی رسه تا از نتیجه زحمات تو بهره ببره. حتی اگه این زحمت منحصر بشه به قناعت کردن.
از اون موقع مدام بخودم میگن بزار بیشتر بیشتر برای شوهرم خرج تراشی کنم. مشکلات زندگی رو بهش منتقل کنم و ... خلاصه به قول قدیمیها بگه یکیش اینهمه دغدذغه داره، ببین دوتا بخوان بشن چی می شه!
این یه بعدش بود. بعد دیگه عدم امنیت من، مربوط میشه به مسائل جنسی. دلم می خواد شوهرم و همه جسمش متعلق بخودم باشه. دوست ندارم دست خورده دیگری باشه. از وقتی شوهرم این حرف رو بهم زده دیگه از کنارش بودن لذت نمی برم. مدام فکر می کنم که ممکنه هر عضو بدن شوهرم دست خورده یکی دیگه بوده باشه و با ان فکر باشه، ناخواسته ازش منزجر میشم. (دقیقا حال کسی رو دارم که می خواد با مسواک دیگری، مسواک بزنه)!
همین حسم باعث میشه که نتونم نیاز شوهرم رو هم برآورده کنم!
خلاصه اینکه هر روز مصمم تر میشم که این زندگی رو زودتر تموم کنم و از اینهمه آشفتگی روحی و ترس و ناامنی خودم و ذهنم و روحم رو آزاد کنم!
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
سلام.ایا وقتی همسرتون این حرفو زدن وسط مشاجره بود یابحث جدی بود؟بالاخره وسط دعوا شیرینی که پخش نمیکنن.نباید چیزی باعث متزلزل شدن جایگاه شما تو زندگی بشه.شما با قدرت زنانگیتون میتونید شرایط رو کنترل کنین با فاصله گرفتن وبا براورده نکردن یک سری نیازهای همسرتون ایشون رو دو دستی تقدیم دیگران نکنین.:72::72:
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو اسکای عزیزم سلام.
راستش وقتی دیدم تو تاپیک اقای ایمانی چقد ناراحت بودی حدس زدم پاییه موضوع شخصی هم وسطه.
بلو اسکای عزیزم من نظرشخصیمو میگم اونم در جایگاه یه ادم مجرد که خوب بلاخره حس زنانه داره.
کاملا بهت حق میدم که ناراحت باشی اما باید ناراحتیت رو کنترل کنی.
نقل قول:
بعد از ازدواج همسرم گفت که تو دوران مجردی از خانمی تقاضا کرده بود که همسر صیغه ایش بشه و اون خانم نپذیرفته و به دنبال ازدواج دائم بوده!
همسرت قبل ازدواج،قبل ازاینکه با شخص بلو اسکای اشنا بشه نیاز جنسی داشته،هنوزدختر مدنظرش که مناسب ازدواج دائم باشه رو هم پیدا نکرده بوده(خانوم بلو اسکای).نمیتونسته بصورت مجرد نیاز جنسیش رو کنترل کنه به جای اینکه دنبال دوستی با دخترا باشه،از در احساس وارد بشه و اونا رو به خودش وابسته کنه و بعد ازشون سوءاستفاده کنه و نیاز جنسیش رو برطرف کنه (کاری که خیلیا انجام میدن) خیلی صادقانه قصد و نیتش رو به اون خانوم گفته و بهش حق انتخاب داده.
هرچند همسرت بی تجربگی کرده که این موضوع رو بهت گفته اما اینطوری فکر کن اولا شوهرت ادم سوءاستفاده گر نیست،دوما صادقه و ریگی به کفشش نیست،و سوما اون موقع که با تو اشنا نشده بوده.ضمنا همونطور که خودش گفته اون خانوم قبول نکرده پس دلیلی نداره فکر کنی تنش به تن کسی دیگه خورده.
نقل قول:
چند وقت پیش سر پاره ای مسائل که با هم داشتیم، بهم مستقیم گفت که اون جریان گذشته ممکنه دوباره تکرار بشه!
من بیشتر حدس میزنم همسرت بلد نیست دلخوریاش رو مستقیم بهت بگه و از روش تهدید برای خالی کردن خودش و بروز ناراحتیش استفاده میکنه.
نقل قول:
خلاصه اینکه هر روز مصمم تر میشم که این زندگی رو زودتر تموم کنم و از اینهمه آشفتگی روحی و ترس و ناامنی خودم و ذهنم و روحم رو آزاد کنم!
البته تصمیم برای ادامه یا پایان این زندگی با توئه اما من چندان با مثال همسرت موافق نیستم.دو تا شریک تجاری صرفا به منافع مالیشون توجه دارن اما زن و شوهر باید کمک حال همدیگه هم باشن.ممکنه یکی از زن و مرد خطا کنه یا به مشکل بخوره این قرار داد تجاری نیست که راحت فسخش بکنه بلکه باید بهش کمک کنه.
بلو اسکای عزیزم از توقف فکر استفاده کن و به افکار منفی اجازه نده کنترل زندگیت رو دستت بگیرن چون ازقدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد.
با همدلی دنبال ریشه ناراحتی همسرت باش و سعی کن حلش کنی..اینکه ازش دوری کنی فقط مجال بیشتری میده تا زندگیتون سردتر بشه و فاصله بینتون بیشتر.اونوقت به خودت میای اما کار ازکار گذشته.
با خونسردی باهاش صحبت کن و بدون متهم کردنش بگو ازاین مدل حرفا خوشت نمیاد و بهتره اگه ناراحتی داره بهت مستقیم بگه.البته این به شرط اینه که تو زمینه ای فراهم کرده باشی که بتونه با خاطرراحت حرفشو بزنه.
موفق باشی
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
سلام دوست خوبم
یادم میاد در تاپیکی شکایت علیه این داشتی که همسرت به زنهای دیگه نگاه میکنه و ....
حالا خودت میگی به خاطر حرفهایی که زده نمیتونم اونجوری که لازمه در مسائل زناشویی باشم..
دقت کن...انگار که افتادید در یک لوپ معیوب...:
شما دلخور میشی از حرفهاش...فاصله میگری..ایشون چشم به زنهای دیگه داره...دوباره شما دلخور میشی...فاصله میگیری و ایشون بازم نگاهش منحرف میشه....
سعی کن این لوپ رو بشکنی...با رسیدن زیاد به همسرت .
چون داشتید دعوا میکردید و هردو عصبانی بودید همسرت سعی کرده از جمله ای استفاده کنه که نه تنها شما رو بلکه هر زنی رو به شدت میسوزونه
از طرفی دوست خوبم یه هشدار هم بهت میدم:
یه نکته ای رو هم برات در پیغام خصوصی میقرستم که جدی بگیرش.
اینو بدون که عدم برطرف کردن نیازهای همسرت فقط و فقط به ضرر خودت تموم میشه.چون مهم ترین وظیفه زن در زندگی همینه.
فکر هم نکن تموم کردن این زندگی باعث میشه شما یه زندگی دیگه ای رو شروع کنی و خوشبخت بشی.یا حتی اگر نخوای ازدواج هم کنی مشکلات یه زن مطلقه با یه بچه خیلی بیشتر از الان شما خواهد بود.
و یه نکته دیگه اینکه اصلا اجازه نده که کارتون به مشاجره بکشه....چون در مشاجره و بحث خیلی حرمتها شکسته میشه.
وقتی بحثی رو میخواد شروع کنه شما محل رو ترک کن...یا نشنیده بگیر...
موفق باشی
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
من با بهار66 موافقم به نظرم همسرتون توی عصبانیت و دعوا واسته برنده ترین سلاحش را علیه شما استفاده کنه اما صادقانبگم عنوان کردنش یعنی این که در این مرحله این آخرین سلاحش علیه شما بوده و هنوز خیلی تا عملی شدن چنین تهدیدی فاصله هست. این شما هستید که می تونید اون را به سوی این تهدید هل بدید یا این که با محبت پایه های زندگی تون را دوباره محکم کنید.
خانم BLUE SKY همسرتون اگه می خواست چنین کاری بکنه هرگز اسمش را نمی اورد اون فقط می خواد با ترساندن شما، شما را از راهی که دارین می رین بازداره. من نمی خوام در مورد رفتار شما قضاوت کنم و نمی دونم چقدر ایشان مقصرند و چفدر ایشان اما بهتون اطمینان هنوز تا اتفاق افتادن این مساله و فروپاشی زندگی شما زمان خیلی خیلی زیادی مونده و تنها این رفتارهای شماست که می تونه این فاصله را کم کنه!
اگه احساس می کنید از هم دور شدید بهتون یه مسافرت را توصیه می کنم! یه مسافرت که هم به هردوتون فرصت بده کدورت ها را فراموش کنید و هم بهتون فرصت بده دلتون واسه هم تنگ بشه! بعد از این مسافرت باید واقعا تمام تلاشتون را برای بازسازی روابط بکنید.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو اسکای عزیز
یه تقاضا دارم از شما
در اینجا می خواهم لیستی از
1 - صفات مثبت همسرت
2 - حرفهایی از همسرت که خوشت اومده
3 - تحسینهایی که برات داشته
4 - حرفهای عاشقانه ای که شما بهش گفتی و او خیلی ذوق کرده و نشان داده
را برایم لیست کنی .
خوب عمیق شو که جزئی ترینها هم یادت بیاد .
منتظرم
.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
سلام بلو اسکای جان.
به نظر من که چون هر مردی میدونه که خانومش میتونه تو چه زمینه ای حساس باشه،ممکنه در زمینه های مختلف روی اون حساسیت تمرکز کنه.
که یکی از مهمترین دلایل برای این کار میتونه جلب توجه طرف مقابل باشه،ایشون فقط به این دلیل که میخواد شما بهشون بیشتر توجه داشته باشین،بیشتر بهشون بها بدین و بیشتر بهشون محبت کنید (به خصوص با اومدن کوچولو که حتما وقت زیادی رو ازتون میگیره)این صحبت رو با شما داشتن.
اما حالا اگه شما فقط به دلیل این حرف باهاشون بدتر برخورد کنید ، واقعا خودتون دارین ایشون رو به سمتی که گفته تشویق میکنید.پس سعی کنید ایشونو به هدفشون که کسب علاقه و توجه شماس برسونید .
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو جان؛ عزیزم؛ از شما تقاظا دارم مسائلی رو که تا این حد برات مهم هستند، یکبار برای همیشه در یک موقعیت مناسب برای همیشه حلش کن، نه اینکه اون رو مثل یه بار سنگین با خودت حملش کنی.
این جوری داری از بین میری دختر!
شما به جمله ای از همسرت اشاره میکنی که من در تاپیک های مختلفت بارها از شما شنیدم؛ جمله ای که به قول آنی عزیزم؛ این زمانی و این مکانی نیست؛ جمله ای که شما قبل از ازدواج شنیدی و تموم شده و رفته!
آیا همچین چیزی در این زندگی فکر کنم 4 ساله ی شما بوده؟ نبوده!
حساسی به این مساله؟ یکبار با زبان عاشقانه همسرت رو متوجه کن و این توجه در صورتی بهش بها داده میشه که شما قبل از اون به همسرت ثابت کرده باشی که عشق و احساس و توجه شما مختص ایشون هست.
باز هم اگر همسر شما به هر دلیلی نمی خواد یا نمی تونه که پا روی این حساسیت های شما نگذاره؛ خواهش میکنم خودت یه فکری به حال آرامش و عشق زندگیت بکن؛ دوری و فاصله گرفتن و پر و بال دادن به فکرهایی که پایه و اساس نداره چیزی رو حل نمی کنه!
بلو جان! خانمی! لحظه هایی از زندگی رو به خاطر بسپار که هر بار با یادآوریش احساس لذت و شادی بهت دست بده! باور میکنی که من دیروز در یک موقعیت مشابه، جمله ی عاشقانه ای از همسرم که درست در اولین برخوردمون توی روزهای نامزدیمون بهم گفته بود رو به یاد آوردم و با تعریف اون برای چند لحظه احساس شادی به هردومون دست داد؟!
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
با سلام
از انجایی که از من خواسته بودین در تاپیک شما نظرم رو بدم امدم
من کار همسر شما رو اصلا تایید نمیکنم.درسته که من خودم همسر صیغه ای دارم و گفته ام که این حق شرعی مرد شیعه هست که داشته باشه اما دقت کنین من این رو اصلا درست نمیدونم که کسی بیاد و این رو ابزاری برای ازار دادن کسی قرار بده.مرد ها یا برای شوخی کردن و جلب توجه این رو میگن و یا برای اذیت کردن ان و البته ممکنه که بعضی ها هم از روی سادگی بیش از حد بگن که یادتون هست در تاپیک من به من گفته بودن که تو مصداق دروغ گویی هستی حالا میبینید که گفتن این مسائل میتونه یه زن رو چقدر به هم بریزه.برای همین شرع این اجازه رو داده که گفته نشه و برای ازدواج موقت اجازه ای لازم نیست از همسر اول گرفته بشه.
اما با توجه به مشکل شما بنده چیزی که در پست شما دیدم یک حالت عدم مودت بود.ببینید مودت لازمه هر زندگی هست تا دو طرف از بودن کنار هم احساس خوبی داشته باشن.نظر من این هست که اگه به طور کلی چون من از زندگی شما اطلاعی ندارم اما اگه میخواین به این زندگی ادامه بدین سعی داشته باشین که این مودت رو در رابطه خود به وجود بیارین .و اینکار هم با نزدیک شدن بیشتر به همسرتون و درک کردنش و کلا در یک سمت و جبهه بودن با هم به دست میاد یعنی همدیگه رو از هم جدا ندونستن.
یک توصیه هم دارم که سعی کنید که دچارحس تملک به هیچ چیزی در این دنیا نیشید.که به خاطر حس تملک بخوایم که تمام اون رو برای خودمون بخوایم و تا این حد خودمون رو ازار بدیم.
در زیر سایه حق موفق باشید
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ایمانی
با سلام
از انجایی که از من خواسته بودین در تاپیک شما نظرم رو بدم امدم
من کار همسر شما رو اصلا تایید نمیکنم.درسته که من خودم همسر صیغه ای دارم و گفته ام که این حق شرعی مرد شیعه هست که داشته باشه اما دقت کنین من این رو اصلا درست نمیدونم که کسی بیاد و این رو ابزاری برای ازار دادن کسی قرار بده.مرد ها یا برای شوخی کردن و جلب توجه این رو میگن و یا برای اذیت کردن ان و البته ممکنه که بعضی ها هم از روی سادگی بیش از حد بگن که یادتون هست در تاپیک من به من گفته بودن که تو مصداق دروغ گویی هستی حالا میبینید که گفتن این مسائل میتونه یه زن رو چقدر به هم بریزه.برای همین شرع این اجازه رو داده که گفته نشه و برای ازدواج موقت اجازه ای لازم نیست از همسر اول گرفته بشه.
اما با توجه به مشکل شما بنده چیزی که در پست شما دیدم یک حالت عدم مودت بود.ببینید مودت لازمه هر زندگی هست تا دو طرف از بودن کنار هم احساس خوبی داشته باشن.نظر من این هست که اگه به طور کلی چون من از زندگی شما اطلاعی ندارم اما اگه میخواین به این زندگی ادامه بدین سعی داشته باشین که این مودت رو در رابطه خود به وجود بیارین .و اینکار هم با نزدیک شدن بیشتر به همسرتون و درک کردنش و کلا در یک سمت و جبهه بودن با هم به دست میاد یعنی همدیگه رو از هم جدا ندونستن.
یک توصیه هم دارم که سعی کنید که دچارحس تملک به هیچ چیزی در این دنیا نیشید.که به خاطر حس تملک بخوایم که تمام اون رو برای خودمون بخوایم و تا این حد خودمون رو ازار بدیم.
در زیر سایه حق موفق باشید
ممنون آقای ایمانی که جواب دادید
نمی دونم چرا تفسیر شما از مسائل شرعی متفاوت از تفسیر من است.
اینکه برای صیغه اجازه لازم نیست یک مقوله است و اینکه بدون اطلاع از همسر اول این امر انجام شود، مقوله دیگر است.
دومی مصداق عینی فریب است.
فرض کنید دزدی بیاید نیمی از حساب بانکی شما را خالی و بعد بگوید بهش نمی گویم تا بهم نریزد، من خیلی به او علاقه دارم.
فکر نمی کنم ائمه معصوم ما هیچکدام در خفا و بدون اطلاع از همسران دائم یا موقت خود، همسر داشته بودند.
ببینید، من بیشتر می پسندم که همسرم مثل یک مرد بگوید که من فلان دلیل و بیثار دلیل می خواهم که ازدواج موقت کنم.
خوب تکلیف من هم روشن می شود.
حالا که خانم جدید برایش مساله ای نیست که از مسواک من شراکتی استفاده کند، من آنرا به او می بخشم و یک عمر با کراهت زندگی نمی کنم.
البته الان هم فکر اینکه شاید همسر بنده هم حق خودش بداند که بدون اطلاع می تواند چنین کاری کند، دچار همان کراهت شده ام.
چقدر بد که همسرم احساس تملکش به دنیا تا اندازه ای باشد که هم خواهان حفظ من بعنوان مادر فرزندش باشد و هم خواهان زن دیگری غیر از من.
چقدر باید خودخواه و خودبین باشد که نیازهای همسرش و کسب لذتی که خدا حق یک زن هم دانسته را نادیده بگیرد، و فقط و فقط دین را کنکاش کند و منحصرا حقوق متعلق بخود را احقاق کند. و فراموش کند که حق الناسی هم وجود دارد.
چقدر از دین غافل شده که فکر می کند، می تواند همسر و فرزندش را فریب دهد و اوقاتی را که به ظن آنها صرف تامین نیازهای مادی و معاش خانواده می کند، در کنار زن دیگر به خوش گذرانی مشغول باشد و من بیچاره مشغول امور منزل و بچه باشم.
از تمام وقتم مایه بگذارم با این فریب که شوهرم تمام وقتش متعلق به زندگی ای است که متعلق به ماست.
چرا همسرم نباید حس تملکش را نسبت به دو خانواده که داشتن یکی در گروی فریب دیگری است، کنترل کند و احیانا تامین نیازهای مادی یک فرد نیازمند را از طریق من انجام دهد؟و باهم بگردیم مردی مناسب این زن پیدا کنیم که همزمان نیازهای جنسی دو نفر در چارچوب خانواده تامین شود؟
چرا همسرم با اینگونه تفسیر دین و توجیه زیاده خواهیش، برای من چنین تداعی می کند که دین تو جایی برای ارضای نیازهایت و کسب لذت مشروع بعنوان یک زن در نظر نگرفته؟
چرا همسرم فکر نمی کند که الان دوران جنگ نیست که بسیاری از مردان از بین رفته باشند و شمار زنان بی سرپرست افزایش یافته باشد؟ چرا به خودش حق می دهد حق مرد نیازمند دیگری را تضییع کند و او را وادار کند که به ناموس خود چشم بدوزد و امنیت او را سلب کند؟
و خیلی چراهای دیگر...
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ایمانی
با سلام
از انجایی که از من خواسته بودین در تاپیک شما نظرم رو بدم امدم
من کار همسر شما رو اصلا تایید نمیکنم.درسته که من خودم همسر صیغه ای دارم و گفته ام که این حق شرعی مرد شیعه هست که داشته باشه اما دقت کنین من این رو اصلا درست نمیدونم که کسی بیاد و این رو ابزاری برای ازار دادن کسی قرار بده.مرد ها یا برای شوخی کردن و جلب توجه این رو میگن و یا برای اذیت کردن ان و البته ممکنه که بعضی ها هم از روی سادگی بیش از حد بگن که یادتون هست در تاپیک من به من گفته بودن که تو مصداق دروغ گویی هستی حالا میبینید که گفتن این مسائل میتونه یه زن رو چقدر به هم بریزه.برای همین شرع این اجازه رو داده که گفته نشه و برای ازدواج موقت اجازه ای لازم نیست از همسر اول گرفته بشه.
اما با توجه به مشکل شما بنده چیزی که در پست شما دیدم یک حالت عدم مودت بود.ببینید مودت لازمه هر زندگی هست تا دو طرف از بودن کنار هم احساس خوبی داشته باشن.نظر من این هست که اگه به طور کلی چون من از زندگی شما اطلاعی ندارم اما اگه میخواین به این زندگی ادامه بدین سعی داشته باشین که این مودت رو در رابطه خود به وجود بیارین .و اینکار هم با نزدیک شدن بیشتر به همسرتون و درک کردنش و کلا در یک سمت و جبهه بودن با هم به دست میاد یعنی همدیگه رو از هم جدا ندونستن.
یک توصیه هم دارم که سعی کنید که دچارحس تملک به هیچ چیزی در این دنیا نیشید.که به خاطر حس تملک بخوایم که تمام اون رو برای خودمون بخوایم و تا این حد خودمون رو ازار بدیم.
در زیر سایه حق موفق باشید
ممنون آقای ایمانی که جواب دادید
نمی دونم چرا تفسیر شما از مسائل شرعی متفاوت از تفسیر من است.
اینکه برای صیغه اجازه لازم نیست یک مقوله است و اینکه بدون اطلاع از همسر اول این امر انجام شود، مقوله دیگر است.
دومی مصداق عینی فریب است.
فرض کنید دزدی بیاید نیمی از حساب بانکی شما را خالی و بعد بگوید بهش نمی گویم تا بهم نریزد، من خیلی به او علاقه دارم.
فکر نمی کنم ائمه معصوم ما هیچکدام در خفا و بدون اطلاع از همسران دائم یا موقت خود، همسر داشته بودند.
ببینید، من بیشتر می پسندم که همسرم مثل یک مرد بگوید که من فلان دلیل و بیثار دلیل می خواهم که ازدواج موقت کنم.
خوب تکلیف من هم روشن می شود.
حالا که خانم جدید برایش مساله ای نیست که از مسواک من شراکتی استفاده کند، من آنرا به او می بخشم و یک عمر با کراهت زندگی نمی کنم.
البته الان هم فکر اینکه شاید همسر بنده هم حق خودش بداند که بدون اطلاع می تواند چنین کاری کند، دچار همان کراهت شده ام.
چقدر بد که همسرم احساس تملکش به دنیا تا اندازه ای باشد که هم خواهان حفظ من بعنوان مادر فرزندش باشد و هم خواهان زن دیگری غیر از من.
چقدر باید خودخواه و خودبین باشد که نیازهای همسرش و کسب لذتی که خدا حق یک زن هم دانسته را نادیده بگیرد، و فقط و فقط دین را کنکاش کند و منحصرا حقوق متعلق بخود را احقاق کند. و فراموش کند که حق الناسی هم وجود دارد.
چقدر از دین غافل شده که فکر می کند، می تواند همسر و فرزندش را فریب دهد و اوقاتی را که به ظن آنها صرف تامین نیازهای مادی و معاش خانواده می کند، در کنار زن دیگر به خوش گذرانی مشغول باشد و من بیچاره مشغول امور منزل و بچه باشم.
از تمام وقتم مایه بگذارم با این فریب که شوهرم تمام وقتش متعلق به زندگی ای است که متعلق به ماست.
چرا همسرم نباید حس تملکش را نسبت به دو خانواده که داشتن یکی در گروی فریب دیگری است، کنترل کند و احیانا تامین نیازهای مادی یک فرد نیازمند را از طریق من انجام دهد؟و باهم بگردیم مردی مناسب این زن پیدا کنیم که همزمان نیازهای جنسی دو نفر در چارچوب خانواده تامین شود؟
چرا همسرم با اینگونه تفسیر دین و توجیه زیاده خواهیش، برای من چنین تداعی می کند که دین تو جایی برای ارضای نیازهایت و کسب لذت مشروع بعنوان یک زن در نظر نگرفته؟
چرا همسرم فکر نمی کند که الان دوران جنگ نیست که بسیاری از مردان از بین رفته باشند و شمار زنان بی سرپرست افزایش یافته باشد؟ چرا به خودش حق می دهد حق مرد نیازمند دیگری را تضییع کند و او را وادار کند که به ناموس خود چشم بدوزد و امنیت او را سلب کند؟
و خیلی چراهای دیگر...
با سلام
اینگونه اسناد سازی و مشغولیت های ذهنی و منطق سازی ها نمی تواند کمکی به حل مشکل شما یا آرامسازی شما بکند.
ریشه مشکل شما جای دیگریست. بحث چند همسری و صیغه و ... ماشه چکان شده است.
یعنی چه:
یعنی گاهی در خانواده ها یک پتانسیل بالایی از ناآرامی ها، مشکلات، بی مهارتی ها و ضعفهای طرفین جمع می شوند. و در انتها مشکل آخری موجب بحران می شود.
در واقع مشکل اصلی مشکل آخری نبوده است، بلکه تجمیع مشکلات حل نشده قبلی و بی مهارتی در حل آنها وضعیت را به حالت بحران رسانده است و مسئله آخر موجب انفجار شده است.
ما تاپیک های بی شماری در مورد مهارتهای ارتباطی همسران، کنترل احساسات و .... داشته ایم که آنها در حل مشکلات بیشتر به کار می آیند. تا بیایید حرفهای یک مراجع دیگر را خط به خط جوابدهی کنید و منطق سازی کنید.
شما نباید در این دامها بیفتید که اگر چنین شود اصل موضوع برایتان گم خواهد شد.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
چرا همسرم با اینگونه تفسیر دین و توجیه زیاده خواهیش، برای من چنین تداعی می کند که دین تو جایی برای ارضای نیازهایت و کسب لذت مشروع بعنوان یک زن در نظر نگرفته؟
ببخشيد جناب مدير
من خودم با خانم بلو اسكاي موافقم
چون اين اتفاقات در زندگي من روي داد و جدا از حوادث ناگوار زندگيم چهره بدي از دين برام ساخت
حالا هم در به در افتادم دنبال اينكه برگردم به همون ادم قبل و متاسفانه نميشه چون ذهنم از طرف كسيكه خيلي دوستش داشتم منحرف شد زير لواي دين
مهارت زندگي فقط مخصوص زنهاست و ايا درسته همه تقصيرها بيفته گردن زن و مهارت نداشتن اون
كدوم زني ميتونه بي محبتي يا وجود زن ديگه اي تو زندگيش رو تحمل كنه
مردها نبايد ياد بگيرن حرمت و جايگاه زن رو؟ يا نبايد واسه اونا فرهنگسازي كرد
خانم بلو اسكاي اگه خارج از موضوع صحبت كردم ببخش
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
سلام blue sky عزیز
می دونم که خودت پیشکسونی و.........
ولی چیزی که از نوشته هات احساس کردم رو می نویسم
گاهی تو زندگیم به روزهایی می رسیدم که اینقدر در دلم از همسرم کینه و ناراحیتی داشتم نمی فهمیدمش چون دلم نمی خوست
چون دلم با تمام وجود فریاد می زد این آدم دلتو شسته نباید بفمیش
بهش محبت می کردم ولی از دلم نبود که به دلش بشینه
همسرم حرف می زد و نیازهاشو می گفت ولی من........
این تالار به دادم رسید بهم یاد داد حرف بزنم
بهم یاد داد عصیانی نشم
بهم یاد داد حساس نباشم
بهم یاد داد زیبایی های زندگیم محدود به ذهن من نیست و من باید این زیبایی ها رو از دید شریکم هم ببینم...
blue sky عزیز دلت رو از کینه ها پاک کن به همسرت دل بده و از ته دلت بهش محبت کن مطمئن باش به دلش می شینه
مطمئن باش که دیگه با حرفاش نمی رنجونتت
باهاش با زبون زیبای زنونت حرف بزن
بفهمش
خودت رو بذار جای همسرت و از دید اون به قضایا نگاه کن
و در آخر می خوام بگم ،به مشکلت از دو زاویه میشه نگاه کرد:
1.یه جورایی انگار ازش دور شدی و اون می خواد بهت با حرفاش یه چیزایی رو بفمونه
می خواد از حس تملک زنانه ات جهت جذب محبت تو استفاده کنه............
2.این کارو می خواد واقعا انجام بده
اگه مثل یک فکر کنی بهش نزدیک می شی و نیاز هاشو برطرف می کنی و نهایتا اگه چنین فکری تو سرش باشه کلا بیخیال میشه
اگه مثل 2 فکر کنی روز به روز ازش دورتر میشی و نهایتا اوضاع از اینی که هست بدتر میشه
پس ................
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
بلو اسکای عزیز
یه تقاضا دارم از شما
در اینجا می خواهم لیستی از
1 - صفات مثبت همسرت
2 - حرفهایی از همسرت که خوشت اومده
3 - تحسینهایی که برات داشته
4 - حرفهای عاشقانه ای که شما بهش گفتی و او خیلی ذوق کرده و نشان داده
را برایم لیست کنی .
خوب عمیق شو که جزئی ترینها هم یادت بیاد .
منتظرم
.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
دوستان عزیز اگه لطف کنید تاپیک زیر رو هم بخونید، که مصداق عینی کاهای شوهرمه، شاید بهتر بتونید کمکم کنید؛
"چطور به شوهرم بفهمونم که خطوط قرمز زندگیمون رو رعایت کنه؟!"
ممنون فرشته جان از اینکه می خواهی کمک کنی تا روی ویژگیهای مثبت همسرم تمرکزم کنم تا نقاط تاریک و منفی زندگیم برام کم رنگ تر بشن. :72:
1 - صفات مثبت همسرت
* تو کارهای منزل کمکم می کنه
* نسبت به مرتب بودن بیش از حد خونه حساس نیست
* نسبت به خوراک و غذا حساس نیست
* از همه مهمتر پسرم رو دوست داره و تو مراقبت ازش کمک می کنه (البته بگذریم که بعضی وقتا زیاده روی می کنه)
2 - حرفهایی از همسرت که خوشت اومده
:302: چیزی یادم نیومد
3 - تحسینهایی که برات داشته
* اینکه نسبت بهم بددل نیست
* پسرمون رو دوست داره و گاهی برای خرید یه اسباب بازی باهم دیگه ساعتها خیابان ها رو می گردیم
4 - حرفهای عاشقانه ای که شما بهش گفتی و او خیلی ذوق کرده و نشان داده
:302: اینم چیزی یادم نیومد
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو اسکای عزیز
شما در تاپیک "چطور به شوهرم بفهمونم که خطوط قرمز زندگیمون رو رعایت کنه؟!" نوشتید همسرتون با تشویق مادرش این کارها رو میکنه.
فکر نمیکنم هیچ مادری حاضر باشه به خاطر گرفتن حال عروسش این ننگ رو قبول کنه که همه بگن فلانی پسرش چشم پلشت هست یا زن صیغه ای داره و ... من فکر میکنم این ناشی از بدبینی شما باشه
داشتن زن صیغه ای اون هم در شرایطی که کسی همسر دائمی داشته باشه توی فرهنگ ایرانی یک ننگ بزرگه (اگر اسلام هم اون رو مجاز دونسته به این دلیله که واقعا عربها در این زمینه قابل کنترل نیستند به نظر من این یک بخش از اسلام فقط مخصوص عربهاست و ما باید در این زمینه فرهنگ ایرانی خودمون رو داشته باشیم)
نظر من اینه که شما یه مدت (یکی دو ماه) خودت رو توی زندگی وقف همسرت و بچت بدون. فقط توی همین مدت هیچ حرفی از صحبتهای همسرت یا حرکاتی که داشته نکن. خونه رو مرتب نگه دار و تا میتونی بهش محبت کن. حتی سعی کن یک مقدار به مادرش هم نزدیک بشی (حتی اگر این کار خیلی سخت باشه)از مادرش راجع به راههای بچه داری بپرس (حتی اگه خودت بهتر بدونی) و بهش بگو حالا که بچه دارم قدر زحمات شما و مادرم رو بهتر درک میکنم معمولا این جور صحبتها دل آدما رو نرم میکنه. هر وقت دیدی سختت شده به خودت یادآوری کن که فقط یک مدت کوتاه باید این جوری باشم.
نتیجه رو مشاهده کن.اگر همسرت به خاطر کمی توجه شما و برای جلب توجه این حرکات رو نشون داده باشه خوب حتما ترک میکنه وگرنه باید راههای دیگه رو امتحان کنی.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
اما...
(ببخشید فرشته جان که می خوام اما بیارم)
شوهرم کارهایی می کنه و پرده دری هایی می کنه که تحملش برای هر زنی غییر ممکنه!
من نه خصوصیات مثبتش رو می خوام و این پرده دریهاش رو!
ایام امتحاناتم 2 روزی مادرشوهرم اومد که پسرم رو نگه داره، با شوهرم دست به یکی کرده بودن و کلی بهم توهین کردن، به خاطر پسرم اصلا به روم نیوردم و فقط احترام جواب دادم.
تو حرفای مادرشوهرم، فهمیدم که یه زن زجر کشیده ست. وقتی نابالغ بوده برای شوهرش نشونش کردن. شوهرش از لحاظ ظاهری بهش سر بوده. تو خونه شوهر کلی زحمت زندگی خودش و خانواده شوهرش رو کشیده (باهم زندگی می کردن) از اون موقع بهش احساس ترحم کردم و دلم براش می سوزه.
ولی متاسفانه مادرشوهرم می خواد عقده تمام اون روزها رو سر عروسش خالی کنه
یکی نیست بگه چرا من بدبخت باید تاوان بدم؟!
تو این مدت یه چیز دیگه هم فهمیدم که رفتارهای غیرعادی یا بشه گفت غیراخلاقی شوهرم همش زیر سر مادرشوهرمه. یعنی خودش گفت که من بهش می گم. هرچی بگم پسرم همون رو می کنه!
نمی دونم چقدر این تالار اجازه می ده که رفتارهای شوهرم رو بگم. اما باید به یکی بگم تا یه راهنمایی بکنه که چی کار کنم!
بخدا دارم عصبی می شم. منم آدمم. نیاز دارم (نیاز به احترام؛ نیاز به امنیت خانوادگی؛ و حتی نیاز جنسی)
پدرشوهرم خیلی مریضه، دیگه حتی غذا رو هم خیلی معده ش نگه نمی داره و بالا میاره
اونروز تو خونه شون می گفت باید برام پرستار بگیرین
خواهرشوهرم که تازه رفته سرِ کار مستقیم به باباش گفت خوب بمیر
حالا می خوان بیارنش خونه ما!!!!!! من با یه بچه کوچیک چطور یه پیرمرد مریض رو نگه دارم
بچه ام مریض میشه
خودم طاقت ندارم استفراغ یه نفر رو ببینم
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو اسکای جان
به نظر من مادر شوهرت با این حرف که پسرم هر کار بگم میکنه میخواسته خودش رو قدرتمند نشون بده تا محبت و احترام شما رو حتی به اجبار هم که شده جلب کنه (تا بدونی راه داشتن آرامش و محبت همسرت رضایت اون هست و به این ترتیب مطابق میلش رفتار کنی). هرچند این قضیه نمیتونه صد در صد صحت داشته باشه ولی به نظر من تنها به خاطر خدا و نه به خاطر این حرفهایی که زده شده بهش محبت کن.
وضعیت بیماری پدرشوهرت موقتی هست یا دائمی؟
مریضیش تا چه حد واگیرداره؟
اگر میتونی احساس مسئولیتت رو در برابرش نشون بده (برای جلب توجه، محبت و رضایت همسرت). اگر میتونید هزینه پرستار رو تقبل کنید یا با بقیه بچه ها صحبت کنید که تقسیم بشه.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
گفته بودم که شوهرم قبل از من با یکی نامزد بوده
این موضوع رو هیچکس به ما نگفت. نه معرفمون که حتی تو مراسم نامزدی قبلی شوهرم شرکت داشت. نه همسایه هاشون (نانمزدش از همسایه هاشون بوده و مادرهاشون انتخابشون کرده بودند). و نه همکار چندین ساله شوهرم که اونم جریان رو می دونست
همین جا تو تالار برخی دوستان گفتن که گذشته هرکسی به خودش مربوطه که البته من قبول ندارم
دوران خواستگاری غیر از پدر و مادر شوهرم هیچکدوم از خواهر برادراش شرکت نکردن
من ساده هم خیال کردم چون اونا نقشی تو تصمیمات شوهرم ندارن شرکت نکردن
تازگی فهمیدم خواهراش اون نامزد قبلیش که همسایه شون بوده می خواستن و علت نیومدن تو مراسم خواستگاری من و چزوندهای الانشون، این موضوعه (گذشته ای که مثلا به من ارتباطی نداشت)
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
گذشت زمان باعث فراموش کردن اون خانم توسط خواهرشوهراتون میشه.ضمنا شاید همسرتون میترسیده شما حساس بشید و یا لازم ندیده بگه.
بلو اسکای عزیز به نظر نمیاد شما به طور جدی به دنبال برگرداندن آرامش به زندگیتون باشید.تقریبا بدون خواندن متن افراد دیگه در ارسال جدیدتون بخش جدیدی از دلخوری هاتون رو عنوان میکنید. به نظر من تمام چیزهایی که ناراحتتون کرده و همه مشکلاتتون رو یکجا بنویسید تا هرکس راهی با توجه به همه اطلاعاتی که شما دادید به ذهنش میرسه بیان کنه.
از اینجور مقایسه کردنها و عدم رضایت از عروس فعلی توی خیلی از زندگیها هست.
شما اگر بتونی شوهرت رو با خودت همراه کنی دیگه اهمیتی نداره بقیه چی میخوان یا چی میگن به دنبال راههایی برای یکی کردن همسرت با خودت باش. شما فقط میتونی به افراد دیگه احترام بذاری اینکه اونها کس دیگه ای رو بخوان مشکل خودشونه نه شما...
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نگین جان من داشتم حرفهام رو پشت سر هم می نوشتم و از ترس مشکلات کامپیوتر و اینرنت که گاهی باعث می شه همه نوشته ها حذف بشه و هم خسته نشدن خواننده، قسمت به قسمت تایپ کردم و فرستادم.
منتها شما لطف کردی و مابین نوشته های من ارسال کردی که من ندیدم. معذرت می خوام. :72:
اونچه که بیشتر از هرچیزی داره ازار روحیم می ده و دیگه نمی تونم تحمل کنم، اینه؛
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نمی دونم چقدر این تالار اجازه می ده که رفتارهای شوهرم رو بگم. اما باید به یکی بگم تا یه راهنمایی بکنه که چی کار کنم!
بخدا دارم عصبی می شم. منم آدمم. نیاز دارم (نیاز به احترام؛ نیاز به امنیت خانوادگی؛ و حتی نیاز جنسی)
و بی احترامی های خانواده اش بهم و حمایت علنی همسرم از بی احترامی هاشون!
من از وقتی گذشته مادرشوهرم رو دونستم کارهاشو کمتر به دل می گیرم.
ولی کارهای شوهرم رو نه.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
بلو اسکای عزیز
من میتونم درک کنم که وسط بچه داری اونهم یه بچه خیلی کوچک آدم به اندازه کافی بی حوصله، عصبی و حساس میشه وتنها چیزی که یه مقدار آدم رو آروم میکنه حمایت همسر هست.
متاسفانه آقایان برای اینکه صلح برقرار کنن به جای گرفتن طرف حق، خودشون رو به اون راه میزنن و حتی گاهی برای اینکه فکر میکنن شاید همسرشون بدرفتاری و توهین بکنه به خانوادشون در حالیکه میدونن اشکال از خانوادشونه باز هم میگن تو باید صبور باشی یا تو نباید جواب میدادی و ...
من و همسرم زندگی خیلی خوبی داریم.با این حال ایشان معتقدن من نباید جواب توهین ها و دخالتهای خواهرش رو بدم البته بازهم جای شکرش باقی هست که اعتراف میکنه اونا مشکل دارن.به طور مثال وقتی بچم کوچک بود و پوشکش میکردم خواهر شوهرم میگفت اینو آزاد بذار راحتتره ومن هر بار میگفتم تمایل ندارم جایی نجس بشه و اون میگفت مهم نیست و ... یکبار که سر چند مورد خیلی اعصابم رو به هم ریخته بود دوباره به پوشک بچه گیر داد من هم گفتم اگه ادرار به پای بچه بخوره بیشتر آسیب میبینه تا اینکه پوشک پاش باشه که یکدفعه با عصبانیت و با لحن بد بهم گفت فکر جیب باباش رو هم کردی!
من که دیگه داغ کرده بودم بهش گفتم پولش رو هم خودم میدم
جالبه بدونی که خود این شخص گاهی دستوراتی رو برای خرید بعضی هدایا برای دیگران و ... صادر میکنه که هزینه اش از کل هزینه پوشک بچه من برای شوهر من بیشتره!
جالبتر اینه که بعدش خودش بچه دار شد و همیشه بچش رو پوشک میکنه
یه نکته دیگه اینه که من اون موقع حقوق بورسم رو میگرفتم (درس هم میخوندم و اصلا وقتم خیلی بیشتر از این ارزش داشت که بخوام برای شستسوی فرش و لباس به هدر بدم)
حالا ببین چقدر زور داره بعد از جواب من همسرم تو خونمون بهم گفت نباید جواب بدی خوب خواهرم ناراحت میشه
این حرف خیلی مسخره است ناراحتی من مهم نیست... تازه اون روز دو سه بار توهینهای دیگه هم کرده بود.
البته جدیدا به یک نتیجه جدید رسیدم. توی ذهنم از لیست آدمهایی که عقل دارن خارجش کردم دیگه وقتی میپره با لحن بد بهم چیزی میگه یاد اون آیه قرآن میفتم که بعضی آدمها رو جز دسته قالوا سلاما طبقه بندی میکنه و میگه به اینجور آدمها در ظاهر سلام کنید و از کنارشون رد بشید و باهاشون درگیر نشید.
من هم نه دیگه خیلی باهاش گرم میگیرم و نه خیلی جوابش رو میدم.
این یک مثال بود من آنقدر از این فرد توهین شنیدم که نمیشه بشماری.
منظورم اینه که در ایران بیشتر مردها به هر حال از همسرشون طرفداری نمیکنن تا خانوادشون ناراحت نشن.
شما باید با محبت خودت و پسرت همسرت رو توی خونه متمرکز کنی به نظر من یه مدت امتحان کن ببین نتیجه چی میشه....
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
[size=medium][size=medium]بلو اسکای عزیزم سلام
من پست های شما را خواندم. در جریان مشکلات شما هستم و به خاطر شما عضو این سایت شدم.
جدا از زن بودنم حرف های شما را در مورد صیغه کاملا منطقی میدانم و متاسفانه فرهنگ ما داره به جایی میره که مرد به جای تلاش برای ساختن زندگیش و اصلاح رفتار نامطلوبش فقط انتطار تغییر در همسرش را داره و در غیر این صورت وجود زن دوم را حق خودش میدونه. و این هم نتیجه سیاست های فرهنگی جامعه ماست!!!
و اما مشکلات شما...
شما باید همسرتان را به خودتان علاقمند کنید..
من اگر جای شما بودم طی دو دوره این کار را میکردم..
در دوره اول به همسرم محبت بدون منت میکردم....بوس و نوازش ....در راستای خواسته های اون عمل میکردم حتی اگه بخواد پدرش را بیاره پیش شما موافقت میکردم و می گفتم حق به گردن تو داره پس به گردن من هم حق داره...در این مدت به مادرش هم محبت کنید و احترام کامل را حفظ کنید و به همسرتان بگین در مورد رفتار قبلی با مادرش شرمنده هستین چون اون خیلی زجر کشیده و یه جورایی بش حق میدین....
در این دوره برای اینکه از نظر جسمی کم نیارین چون احتمالا مسئولیت های شما چندین برابر میشود قرص های ویتامین بخورین و تغزیه مناست داشته باشین...لباس های شاد بپوشین و خوش تیپ باشین...شما از خودتان درامد دارین پس میتوانید مرتب به ارایشگاه بروید برای ابرو و صورت و رنگ مو به جای اینکه این کارها را خودتان انجام دهید..این طوری وقت بیشتری در خانه صرف خانواده و برنامه های تفریحی غداهای خوش مزه و ...خواهید داشت...به او بگویید دوستش دارید و میخواهید در کنارش خوشخبت شوید حتی اگر پدر بچه ام نبودی چه برسه الان که پدر بچه ام هم هستی..بگو میخواهی شاد و خوشبخت باشین و از او هم بخواه که در شاد سازی خونه کمک کنه.... در این دوره خواسته هایتان را به صورت منطقی درخواست کنید و اصلا سر خواسته هایت با شوهرت بحث نکن و حتی از خواسته هایت بگذر و بگو داری فداکاری میکنی..
در دوره دوم محبتتان را نسبت به همسرتان به طور محسوس کم کنید...بگذارید او به شما زنگ بزند..بگذارید از شما تقاضای محبت کند...بگذارید دلش برای شما تنگ شود...اگر میشود مسافرت بروید تا جای خالی شما را احساس کند...
من برای دوره اول دو یا سه ماه و دوره دوم یک یا دو هفته کافی میدانم...
بعد از این رابطه باید پایاپای باشد..
سعی کنید که مشکلات پدر شوهرتان را با گرفتن پرستار حل کنید..اگه ایشون به خانه شما بیان ممکنه دخالت در زندگی شخصی شما کنند و مشکلات را وخیم تر..به علاوه برنامه های شما را بهم بزنند...اصراری در نیامدن او نکنید و منطقی با همسرتان صحبت کنید و بگویید بچه کوچک داریم...پیشنهاد گرفتن پرستار و تقسیم هزینه را بین بچه ها پیشنهاد خوبی بود
[/size][/size]
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
با اجازه از مدیران محترم می خوام مشکل اصلیم رو بیان کنم؛ هم به این خاطر که دوستانی که دارن زحمت راهنمایی می کشن، بدونن درد اصلیم چیه و هم اینکه جای دیگه ای نمی تونم بگم.
پیش مشاورم که خانم بود تا یه اندازه ای گفتم اما به گمانم چون خانم و جوون بود خیلی نتونست مسائل رو برای شوهرم باز کنه و اگه هم پیش مشاور آقا برم خودم روم نمیشه رودررو بگم و فرضا هم روم بشه و ایشون بخواد به شوهرم انتقال بده، می دونم که شوهرم به شدت بدش میاد که پیش یه مرد بعضی مسائل رو باز کنم!
با این حال اگه مدیران محترم تشخیص دادند که حرفام مناسب نیست پستم رو پاک کنند.
متاسفانه شوهرم یکسری رفتارهای غیراخلاقی نسبت به جنس مخالف پیدا کرده که روز به روز بدتر هم میشه.
* مثلا وقتی یه خانمی بچه شیر می ده، می ره به سمتش و شروع می کنه به نفس نفس زدن!!!!!!!! :316:
اولین بار که اینکارش رو دیدم یه خانمی تو اتوبوس داشت بچه شیر می داد، وقتی همگی پیاده شدیم جلوی من و شوهر اون خانم اینکار رو کرد. اون موقع فکر کردم می خواد اینجوری بهشون حالی کنه که جلوی جمع شیر دادن به نوزاد ممکنه مردها رو تحریک کنه و در واقع به این نحو برحذرشون کنه! حتی با این فکر هم خیلی ناراحت شدم ولی به روم نیووردم که دیدم.
دفعه بعد تو جمع فامیلشون به یکی از اقوامشون اینجوری کرد و بعد به مادرش نگاه کرد و مادرش هم بهش خندید! یکی دیگه از اقوامش که پیش من نشسته بود گفت این بچه می خواد که اینجوری می کنه! باز به روم نیوردم.
الان به راحتی همین رفتار رو نشون می ده و من مثل کبک سرم رو کردم زیر برف که نمی فهمم ولی دارم داغون میشم.
* از بعد زایمانم دو مرتبه که داشتیم با یه خانمی حرف می زدیم، اشاره کرده به بین پام (شرمنده از همه اعضا) و یه اه اهی کرده و نگاهش رو به سمت صورت اون خانم برده!
* پیش ترها اعضای خانوادش با دستشون اشاره می کردن به بین پام و می گفتن این رو می خواهی و شوهرم می گفت اره تازگی ها دیگه می گه نه نمی خوام!
* و امثال این کارها که ترجیح می دم دیگه اشاره نکنم.
فقط بگم که من دارم آزار روحی می بینم. دارم دیوونه می شم.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
هر چند انصاف و انسانی نیست که اینجا طرف مقابلتون رو که حضور نداره محکوم کنم اما به عنوان یک کاربر عادی و یک خواننده ی مطالب شما متاسفم که مردی تا این حد بی محابا حریم زناشویی خودش رو شکسته و شوخی هایی که اگر قراره بیان بشه باید فقط در خلوت زن و شوهر بیان بشه وارد جمع آشنا و غریبه کرده.
من در مقامی نیستم که علت یابی کنم و یا راه حل ارائه بدم، فقط می تونم بگم مشکل شما یکی از همون مشکلات عجیب و ترحم برانگیزه.
من ندیدم مردی رو که تا این حد حرمت ها رو بشکنه. شاید توداری شما اجازه نداده که به قبح کارش پی ببره و متوجه بشه که رفتارش چقدر شما رو آزرده میکنه.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
[size=medium]اسمان ابی عزیزم
من بازم میگم که به شوهرت فقط محبت کن...همه جوره باش کنار بیا..باش زیاد بحث نکن...بش به چشم یک ادم مریض نگاه کن که احتیاج به محبت همسرش داره تا اصلاح بشه...میدونم که محبت کردن به کسی که ادم را ازار میده سخته...ولی تو هنوزم دوسش داری درسته.. تو داری تلاش میکنی که این زندگی را بسازی درسته؟....به خاطر همین سعی کن کینه به دل نگیری و فعلا محبت کنی..
اعضای خانواده اون دیگه اعضای خانواده تو هم هستن پس در مقابل این بی ادبی ها فقط صبور باش و محبت کن....
روزی چندین بار جا های مختلف بدنش را بوس و نوازش کن...جاهای مختلف چون فقط به یک جا عادت میکنه... سخته ولی بش بگو میخای زندگیت را باش بسازی چون دوسش داری فقط و فقط به خاطر خودش نه بچه
عزیزم ممکنه اوایل برات سخت باشه چون ازش کینه داری ولی خودت را مجبور کن و نذار همسرت بفهمه که تظاهره...به مرور زمان کینه هات را کم کن و عشقت را بیشتر ...خودم اصلا نمیتونم تصور کنم وقتی از همسرم کینه دارم بتونم این جوری باشم ولی شما واسه زندگیت چند ساله جنگیدی...پس بازم بجنگ هم با احساسات الان خودت هم با مریضی همسرت...
[size=large]ز محبت خارها گل میشود...
[/size]
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
خانم بلو اسکای واقعا متاسف شدم.کار درستی کردید که مشکل اصلی خودتون رو نوشتین احتمالا راهنمایی بهتری میگیرید.
در رابطه با همسرتان به نظرتان دلیل اصلی رفتارش چیست
ببینید ایا ایشان کلا این فرهنگ خانوادگی ایشان هست که چنین شوخی ها و رفتارهای رکیکی در جمع داشته باشن یا فقط این مختص همسر شماست؟از انجایی که گفتین بقیه خانواده اش هم ایشان ر و همراهی میکردن شاید این ریشه در فرهنگ خانوادگی انها باشد
ایا ایشان الان دچار عقده شده.حالا که شما راحت مشکلتان رو بیان کردین بذارید راحتتر موضوع رو باز کنیم ایا ایشان یک نوع رابطه میخواهند که شاید چون شما مثلا همراهیشان نمیکنید دچار اینگونه رفتارها شده است؟منظورم این هست که واقعا ایا فکر میکنید که ایشون از نظر جنسی کاملا ارضا شده هستند؟یا خیر
و دیگر اینکه ایا این رفتار قبلا هم یعنی از ابتدای ازدواجتان بوده و یا اینکه تازگی ها این رفتارها بروز پیدا کرده است؟
ان شاءالله که ارامش قرین زندگیتان شود
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
* پیش ترها اعضای خانوادش با دستشون اشاره می کردن به بین پام و می گفتن این رو می خواهی و شوهرم می گفت اره تازگی ها دیگه می گه نه نمی خوام!
رفتارهای همسرتون و خانواده اش به شدت شرم آوره. من نمی دونم چی باعث شده که این رفتارها را داشته باشند ولی به نظر من حتی اگر شما بدترین عروس دنیا هم باشید و با بودن شما و زندگیتون مخالف باشند، این رفتارهای زننده را توجیه نمی کنه. بسیار ... دور از ادب هست کارشون!
اما یک سوال آیا قبلا که اون سوال را مطرح می کردند و جواب همسرتون مثبت بود ( و شاید نشانه این بود که روابط شما خوب است و شما را دوست دارد ... گرچه من اصلا درک نمی کنم) آیا با ایشون صحبت کردید و گفتید که این حرکت و صحبت زشته و نباید در جمع خانوادگی مطرح بشه؟
آیا خواهرش و دامادشون و ... هم این رفتارها را دارند؟
ببینید مساله حضور زن دیگه یا حتی خواستن یا نخواستن شما نیست. مساله ... رفتار همسرتون در این زمینه است. کسی ممکنه زن هم صیغه بکنه و همسر دوم و سوم هم بگیره ولی رفتارش متین باشه و سالم. به نظر من بیشتر از این که نگران حضور زن دیگه باشید ناراحت ... رفتارهای شوهرتون باید باشید.
ببخشید که راه حلی نداشتم و نوشته هام احتمالا اذیتتون می کنه. ولی امیدوارم یک کمک کوچیک بکنه یا بتونه بقیه را برای جواب دادن به شما کمک کنه.
این پست توسط hamed65 ویرایش شد.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ایمانی
ببینید ایا ایشان کلا این فرهنگ خانوادگی ایشان هست که چنین شوخی ها و رفتارهای رکیکی در جمع داشته باشن یا فقط این مختص همسر شماست؟از انجایی که گفتین بقیه خانواده اش هم ایشان ر و همراهی میکردن شاید این ریشه در فرهنگ خانوادگی انها باشد
و دیگر اینکه ایا این رفتار قبلا هم یعنی از ابتدای ازدواجتان بوده و یا اینکه تازگی ها این رفتارها بروز پیدا کرده است؟
بلو اسكاي عزيز جواب اين دو سوال خيلي مهمه
وديگه اينكه به نظرم فعلا نبايد همسرتون متوجه بشن كه اين نكته دردناك شماست و حتا مشاورها بهشون انتقال بدن
نبايد حرمت براي ايشون بيشتر ازين شكسته بشه و در ضمن من اصلا ارتباط اين رفتار رو به نارضايتي زناشويي همسر ايشون قبول ندارم
اين كار علاوه بر وجهه زشت و بد خانوادگي وجهه قبيح اجتماعي داره و ناهنجاره, غير از مشكل رفتاري اين يه مشكل فرهنگيه و متاسفانه شرم اوره
لطفا اينو به كمبودهاي احتمالي ايشون نسبت نديد
اين دليل نميشه تو جمع اين رفتارارو بكنن
بلو اسكاي عزيز اگه ميتونيد بدون همسرتون بريد پيش يه مشاور امين و خبره و تا اونجا كه ميتونيد نگرانيتونو بگيد و راهكارارو گوش بدبد
اميدوارم دلت هميشه اروم باشه و ميدونم كه نبايد احساسي نظر بدم اما ناراحتي خودمم از شرايطت نميتونم كتمان كنم
دعا ميكنم فشارروحي به كمك خودت و راهنماييها برداشته بشه,محكم و صبور باش
موفق باشي:72:
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شازده كوچولو
و در ضمن من اصلا ارتباط اين رفتار رو به نارضايتي زناشويي همسر ايشون قبول ندارم
لطفا اينو به كمبودهاي احتمالي ايشون نسبت نديد
اين دليل نميشه تو جمع اين رفتارارو بكنن
ببنید دوست عزیز مهم نیست که اینجا ما چه چیزی رو قبول داریم و چه چیزی رو رد میکنیم . بله این کاملا درست هست که زشت بودن رفتار همسر ایشون هیچ توجیهی ندارد.
اما باید توجه کنید که ادمی که دچار عقده میشود به خصوص عقده جنسی و یا اینکه از روی لجبازی و تنبیه همسرش رفتاری میکند هم مسئله ای هست که باید به هر حال بررسی شود که البته شاید کاملا رد شود و اصلا چنین موردی وجود نداشته باشد و در هر حال اگر هم وجود داشته باشد هیچ توجیهی برای این رفتار شرم اور نیست
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
دوستان لطفاً دقت داشته باشید که :
اینجا جای بحث با یکدیگر نیست
جای محکوم کردن افراد غایبی که ما دقیقاً مسائلشان را نمی دانیم هم نیست
فقط تمرکز روی مراجع و راهکارهای لازم برای او باید مد نظر باشد .
بلو اسکای عزیز:
با نظر به پست اخیر شما و به قول خودتان مسئله اصلی ، مشکل شما در فضای مجازی به جایی نمیرسد و نیاز به مراجعه به روانشناس بالینی و حتی روانپزشک هست . اگر تصور می کنید این مراجعات حضوری نمیتواند مشکل شما را حل کند مطمئن باشید که فضای مجازی هرگز نخواهد توانست مسئله شما را حل کند ، بخصوص در رابطه با آنچه شما بیان داشته ای نیاز به شرح حال جزئی مسائل جنسی در شما و همسرتان دارد که همدردی در اینرابطه مشاوره نمی دهد . لذا لطفاً در این فضا به تشریح بیشتر و پرداختن به این مسئله ادامه ندهید .
پاورقی
======
دوستان لطفاً توجه کنند که مطمئناً متخصص این تالار که جناب مدیر همدردیست نیز نظرشان براین خواهد بود که پرداختن به این مسئله در این فضا نتیجه مفیدی ندارد و خانم بلو اسکای نیازه به روانشناس مراجعه کنند و .... لذا طبیعیه که ادامه بحث و اعلام نظر از جانب دیگر اعضاء کاملاً غیر تخصصی و بدون اطلاعات کافی و شرح حال جزئیات خواهد بود .
.
.
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
ممنون از همگی
مشاور اخیر ما، روانشناس بالینی بود.
هم من و هم خانم مشاور از همسرم خواستیم که اگر نارضایتی جنسی دارد بیان کند که گفت من در این زمینه مشکلی ندارم!
نهایتا می دونید خانم مشاور بهم چی گفت؟
گفت اینبار هروقت از این رفتارها کرد، تو هم نسبت به اون بکن!!
بنظرتون درسته؟
خوب پدر و مادر بشن بی تربیت و بی فرهنگ، چه بچه ای تربیت کنیم؟
بچه ام هم از گزند این رفتارها چندان در امان نیست!
-
RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!
با سلام
همانطور که می دانید طبق قوانین همدردی ما در مورد مشکلات و مسائل خاص جنسی مشاوره نمی دهیم.
پیشنهادم اینست که به تنهایی یا به اتفاق همسرتون در یک مرکز مشاوره در کلاسهای آموزش و مهارتهای زناشویی که احتمالا تحت عنوان کلاسهای آموزش جنسی برقرار می شود ، شرکت کنید. اینطوری چون آموزشها به طور کلی مطرح می شود کمتر حساسیت زاست.
به هر حال مسائل روانشناختی پیچیدگی های خاص خودش را دارد. هر رفتاری که دیده می شود جوانب مختلفی دارد که برای حلش باید همه بافت خانواده اصلاح شود و علت های ایجاد، عوامل تشدید کننده، عوامل بازدارنده ، عوامل تحریک کننده، عوامل همراه، زمینه های قبلی، مشکلات مرتبط، و بسیاری از متغیرها بررسی و ارزیابی شده و روی آنها کار کرد. و اینها همه نیاز به وارسی دقیق وجزئی اینگونه مسائل به صورت بالینی و دقیق دارد که در صلاحیت تالار همدردی نیست.
در ضمن این تاپیک به انجمن آزاد منتقل می شود.