تهديد به جدايي

سلام دوستان من تازه عضو شدم، من مشورت ميخوام. دوستان من با اقايي 34 ساله20 روزه نامزد شدم محرمم شديم توي اين مدت يه رابطه جنسي محدود هم داشتيم قرار اين بود بعد يك ماه عقد كنيم ما خيلي عاشقانه با هم هستيم اما اون چند بار با من قهر كرده اما من اگرم از چيزي ناراحت شدم قهر نكردم از طرفي من خيلي حساسم اما زودم ميبخشم توي اين مدت هر بار اون قهر كرد من كوتاه اومدم اما ديگه نمي تونم ديروز باز سر يه حرف الكي من عصبي شد و گفت نميخواد ادامه بده هر دفعه وقتي اشتي ميكنيم قول ميده ديگه وسط دعوا از جدايي حرف نزنه اما بازم اين حرفو زد اين بار ديگه نميخوام كوتاه بيام اما خانوادم از اينكه باهاش رابطه جنسي داشتم با خبرن و منو تحت فشار گذاشتن اونم يه روزه زنگ نزده به نظرتون بازم من بايد كاري كنم؟؟؟؟؟

سلام دوست خوبم

به همدردی خوش امدی

دوران نامزدب رای شناخت اخلاقیات و ...هستش.

شما سعی کنید رفتار درست داشته باشید.از اول ایشون رو عادت دادید که بعد از هربار قهر پیش قدم بشید.حالا به یکباره میخواین رویه تون رو عوض کنید.

هر دو کار غلطه.
بهتره کم کم این رفتار رو بذارید کنار..نه یکباره.

لطفا توضیح بدید اخرین جر و بحثتون دلیلش چی بود و اینکه معمولا سر چه مسائلی بحث میکنید؟

سن خودتون /تحصیلات خودتون و همسرتون و شغلتون رو هم بگید.

ضمن اینکه دوست عزیز خبرها و رازهای مساول زناشویی تون رو با خانواده در میون نذارید.کار پسندیده ای نیست.

یک روز مدت زیادی نیست.اجازه بدید ایشون شاید نیاز دارن کمی تو حال خودشون باشن.

شما چند روزی بذارید ایشون ارامش داشته باشه.اگر خبری نشد شما میتونید مسیج رمانتیک و عاشقانه بهش بدید.در همین حد.نه بیشتر و نه کمتر.اونم فقط یه مسیج تا عکس العمل ایشونو ببینید.

و نکته دیگه اینکه تا مشکلات و مسائلتون حل نشده اقدام به برقراری روابط جنسی نکنید.

این دوران برای روابط نیست.بلکه برای شناخت بیشتر همدیگه هستش.

حتی خیلی وقتا در این دوران دیده شده اقایونی که اقدام به این کار میکنند احساس میکنند برگ برنده ای دستشونه و حالا هر چی بگن این خانوم دیگه کاملا مطیعه.

از طرفی اقدام به این روابط باعث عقب افتادن شروع زندگی مشترک میشه

موفق باشید

ممنون مريم جان من 27 سالمه ليسانس دارم بحثامون همه الكيه مثلا اين دفعه اخر داشتيم با موبايل حرف ميزديم يهو قطع شد ديدم اون زنگ نزد من زدم گفتم يادته اولا تو بهم زنگ ميزدي اخلاقت عوض شده اونم عصباني شد و قطع كرد من داشتم مثلا ناز ميكردم اما اون عصبي شد بعد از نيم ساعت زنگ زدم خودم داد زد كه تو بچه اي زيادي حساسي من تنها زندگي كنم بهتر از با تو بودنه ديگه هيجي برام مهم نيست به مامانم ميگم به خانوادت خبر بدن اما كسي بهمون زنگ نزد از اين بلاتكليفي خسته شدم :-((( نميخوام مسيح بدم چون 2شنبه محرميتمون تموم ميشه ميهخوام تا اون روز صبر كنم.....نميدونم يكي بهم بگه چيكار كنم؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yaya

دفعه اخر داشتيم با موبايل حرف ميزديم يهو قطع شد
اون زنگ نزد
من زدم گفتم يادته اولا تو بهم زنگ ميزدي اخلاقت عوض شده
اونم عصباني شد و قطع كرد
من داشتم مثلا ناز ميكردم
اون عصبي شد
بعد از نيم ساعت زنگ زدم خودم
داد زد كه تو بچه اي زيادي حساسي
من تنها زندگي كنم بهتر از با تو بودنه
ديگه هيجي برام مهم نيست به مامانم ميگم به خانوادت خبر بدن

---

دوست عزیز:72:

میشه لطفاً بگید ایشون چند سالشون هست و چه مدت باهم رفت و آمد داشتید که نامزد شدید؟

نحوه آشنایی تون؟ چند تا از خصوصیات خوب ایشون که باعث شد شما ایشون رو انتخاب کنید چی بود؟

با توجه به مکالمه ای که داشتید به نظر میاد ایشون انسان عصبی یا پرخاشگری باشند؟!

چرا قبل از اینکه از انتخابتون مطمئن بشید و عروسی بکنید از لحاظ جنسی بهشون نزدیک شدید؟؟ ایشون اصرار داشتند؟؟

به نظر من باید بیشتر فکر کنید و لطفاً هیچ اقدامی نکنید ببینید ایشون برای بدست آوردن دلتون و بخاطر عصبانیتشون قدم مثبتی بر می دارند یانه؟؟

شما دارید با هم خشتهای یک خونه رو کار می گذارید اگه قرار باشه همواره شما پیشقدم برای صلح و آشتی باشید با توجه به جنسیتون خیلی زود از پا در می آید و بنابراین

خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج.

مواظب خودتون و عزت نفستون باشید.:72:

:325:

دوستان يه فكري كنيد امروز روزه سومه كه از نامزدم خبري نيست حتي مادرشم زنگ نزد؛ اگر دوسم نداشت چرا باهام رابطه جنسي شروع كرد اگر دوسم نداشت چرا توي ادارش شيريني داد منو برد خونه فاميلشون؟؟
اگر دوسم نداشت چرا دفعه هاي قبل كه دعوا ميكرديم بعد از اشتي ميگفت منو ميخواد .... چرا اخه ...

دوست عزیز
میدونم که در شرایط سختی هستی و تحت فشار روحی زیادی قرار داری
اما بهت توصیه میکنم چند روز صبر کنی
یه مدت هم به ایشون فرصت بده که خوب فکراشو بکنه و تصمیم بگیره و هم خودت با خودت خلوت کن و فکر کن
تو این مدت یه شناختی از ایشون پیدا کردی
فکر کن ببین میتونی با این حساسیت ، با این قهر کردن های مداومش زندگی کنی؟
دوست عزیز تو به عنوان یک زن نیاز داری که همسرت بهت محبت کنه ، نیاز داری که گاها براش ناز کنی و ... ببین با شناختی که ازش داری این آقا میتونه این نیازهات رو برآورده بکنه؟
اگر رابطه جنسیتون جزئی بوده و مشکلی برات در آینده پیش نمیاره به نظر من بهتره خیلی رو این مورد حساسیت نشون ندی
من نمیگم رابطه تو بهم بزن ولی اگر احتمال مشکل در اینده رو میدی مطمئن باش الان تموم بشه بهتر از بعد عقد دائم و ازدواجه
نگران نباش بعد چند روز به احتمال زیاد خودش یا خانوادش یه خبری ازت میگیرن
امیدوارم زودتر مشکلت حل بشه:72:

خيليييييييييييييييي سخته صبر كردن ممنون پروانه. ما فقط تا 3 روز ديگه محرم هستيم و اين داره اذيتم ميكنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam123

شما سعی کنید رفتار درست داشته باشید.از اول ایشون رو عادت دادید که بعد از هربار قهر پیش قدم بشید.حالا به یکباره میخواین رویه تون رو عوض کنید.

---

سلام
خانم مریم همش دو سه هفته نشده که اینا باهم نامزد شدن اینطور بچه گانه باهم قهر/آشتی میکنن که البته به نظر من با این سنشون یکم عجیبه !
.
و این تناقظ و کج فهمی از هر دو طرف به نظر من برمیگرده به عدم آگاهی هر دو طرف از روحیات جنس مخالف.
مثال آخری که زدن این مسئله رو نشون میده.

خانم دوباره تماس گرفتن و گفتن که (قبلا شما پیش قدم میشدین ولی الان مثل اینکه "اخلاقتون" عوض شده)
خود خانم میگه که داشته ناز میکرده ولی آقا اینطور برداشت کرده که خانمش چقدر سطحی فکر میکنه که با یه بار پیش قدم نشدن در تماس تصور میکنه اخلاقم عوض شده، آقا نمیتونه این مطلب رو هظم کنه پس میزنه به جاده خاکی!!!
.
سعی کنین از همدیگه درک درستی داشته باشین. زندگی دوروز مهمون کسی بودن نیست بحث یک عمر باهم بودنه !

سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی

نقل قول:

---

خيليييييييييييييييي سخته صبر كردن ممنون پروانه. ما فقط تا 3 روز ديگه محرم هستيم و اين داره اذيتم ميكنه.

---

3روزصبر کردن سخته؟؟؟!!!!گاهی لازمه تو زندگی مدتهای زیادی برای یه موضوع صبر کنید..ازاین فرصت پیش اومده استفاده کنید و صبر و طاقت خودتونو زیاد کنید.
خوب تا 3روزدیگه محرم باشید..تموم شدن محرمییتتون چه مشکلی درست میکنه؟؟

متاسفانه تو و خونوادت کمی عجول هستید.

نقل قول:

---

خانوادم از اينكه باهاش رابطه جنسي داشتم با خبرن و منو تحت فشار گذاشتن

---

با خونوادت صحبت کن..بگو الان فقط به ارامش نیازداری و این فشارای اونا فقط داره عصبیت میکنه..بگو لطفا یه مدت بهت هیچی نگن و بذارن با خیال راحت راجب زندگیت فکر کنی و تصمیم بگیری.اینو قاطعانه و محترمانه بگو.

من فکر میکنم بخاطر رابطه جنسی که با هم داشتین بهش وابسته شدین و یه جور حس زن و شوهری بهش داری اما ازوابستگیت کم کن و سعی کن واقع بینانه نگاه کنی.

نقل قول:

---

دوستان يه فكري كنيد امروز روزه سومه كه از نامزدم خبري نيست حتي مادرشم زنگ نزد؛ اگر دوسم نداشت چرا باهام رابطه جنسي شروع كرد اگر دوسم نداشت چرا توي ادارش شيريني داد منو برد خونه فاميلشون؟؟
اگر دوسم نداشت چرا دفعه هاي قبل كه دعوا ميكرديم بعد از اشتي ميگفت منو ميخواد .... چرا اخه ...

---

دوست عزیز معلومه که دوست داره.اگه بهت علاقمند نبود برای ازدواج انتخابت نمیکرد..اما ازقدیم گفتن نگه داشتن یه چیزسختتر و مهمتر ازبدست اوردنشه.و دوست داشتن تنها کافی نیست
و شما خیلی هیجانی برخورد میکنید این واقعا باعث میشه همسر ایندتون نگران بشه و بخواد ازشما فاصله بگیره.


چیزی که مشخصه اینه که شماها اصلا با روحیات همدیگه اشنا نیستید و صرفا میخواید ازدواج کنید.
به نظر من بهش بگو یه سوءتفاهماتی بینتون پیش اومده چون هنوز با روحیات هم زیاد اشنا نیستید برای همین دچار خشم و ناراحتی و قضاوت شدید.
بهش بگو قبول داری این وسط هردوتون اشتباهاتی کردین که فکر میکنی اگه بهتر همدیگه رو بشناسید و مهارتهای زناشوییتونو بالا ببرید میتونید حلشون کنید.بعنوان پیشنهاد هم بخواه با هم پیش مشاور برید.
و تا دوره شناخت کامل نشده قرار عقد نذارید.

موفق باشید

ممنونم از همه شما كه بهم جواب دادين يك ساعت پيش اس ام اس داد كه ديگه نميخواد ادامه بده و تا فردا شناسناممو كه به محضر داده بود پس مياره.
اون بود كه از اول با احساس جلو اومد و عاشقانه رفتار كرد طوري كه من فكر كردم منو واسه زندگي ميخواد من پيشنهاد دادم با هم دوست باشيم اما اون ميگفت من دوس نمي خوام زن زندگي ميخوام اينقدر عجله داشت كه ماله هم بشيم فكر ميكردم ..... گولم زد ....راحت دلمو به بازي گرفت و رفت

بهتر ... لیاقتش اینه که یکی مث خودش قسمتش بشه بفهمه تحت سلطه گرفتن و محصور کردن یکی دیگه چه حسی داره.
.
نمیدونم تا چه حدی بش دل بستی ولی سعی کن از ذهنت بندازیش بیرون.
.
شمایی که تا این حد اوامرش رو اجرا کردین و به خواستش احترام گزاشتین لیاقتتون خیلی بیشتر از ایناست ...

یعنی به همین سادگی؟!!
ارتباط تلفنیتون یهو قطع شد و بعدش اون زنگ نزد و شما زنگ زدی و گفتی اخلاقت عوض شده که بهم زنگ نزدی! اونم گفت دیگه نمیخوامت؟!!!
یعنی همه چی خوب بود تا اینکه این اتفاق افتاد؟! این بحث هایی که شما میکردین و ایشون ناراحت و عصبی میشدن و قهر میکردن، سر چه چیزایی بود مثلا؟
دیگه اینکه چه جوری با هم آشنا شدین؟ کجا؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yaya

دوستان يه فكري كنيد امروز روزه سومه كه از نامزدم خبري نيست حتي مادرشم زنگ نزد؛ اگر دوسم نداشت چرا باهام رابطه جنسي شروع كرد اگر دوسم نداشت چرا توي ادارش شيريني داد منو برد خونه فاميلشون؟؟
اگر دوسم نداشت چرا دفعه هاي قبل كه دعوا ميكرديم بعد از اشتي ميگفت منو ميخواد .... چرا اخه ...

---

سلام

این جنس حرفها نشونه خامی و نآشنایی شما با دنیای جنس متفاوت هست و احساسی عمل کردن ف آسیب پذیری شما هم از همین جاست ، این دوره برای شما دوره شناخت هست و رابطه جنسی اشتباه بوده . بهتره محرمیت را تجدید نکنید و با هم مشاوره ازدواج بروید و برای شناخت دقیق تخصصی همدیگر کمک بگیرید و اگر نتیجه عدم تناسب شما برای ازدواج بود جدی بگیرید و و ارد مقوله عقد نشوید .

موفق باشید




.

ایشون قبلا ازدواج نکردن یا نامزدی که به هم خورده باشه نداشتن؟
شناختتون چقدره ازشون؟کلا چقدر میشناختینش که محرم شدین؟
ببخشید اینو میگم اما یه جورایی مشکوکه،به نظر انسان تنوع طلبی میاد

این رفتار اصلا با توجه به سنش طبیعی نیست،حتا اگه نمیخواست هم میتونست بگه به تفاهم نرسیدیم یا چیز. دیگه ای

اما ایشون به نظرم اهل تنوعه تا ازدواج

از همه شما ممنونم كه بهم توجه كرديد ما توي سايت پيوند نيك باهم اشنا شديم دوبار بيرون با هم قرار گذاشتيم و مدام تلفني حرف مي زديم دفعه سوم كه همو ديديم گفت كه ميخواد بياد خواستگاريم من اصرار كردم كه مدت بيشتري دوس باشيم تا بهتر همو بشناسيم اما اون گفت خانواده تو مذهبي ان و من ميخوام همش باهات باشم نه واسه دوستي واسه زندگي خوب ايت حرف زيبايي بود ديگه منم كوتاه اومدم و بعد از دو هفته شماره خونه دادم و مادرش براي خواستگاري زنگ زد و اومدن خانواده مننم كلي رفتن تحقيق همه ازشون خوب گفتن همه چي خوب جلو رفت و ديگه اصرار ميكرد زودتر محرم بشيم منم كه اين همه احساس ديدم به خانوادم اضرار كردم كه بله برون كنيم و محرم بشيم روزه بله برون يه ساعت قبلش اس ام اس داد كه من با بابام دعوام شده و نميايم مننم نشستم به گريه مادرم زنگ زد خونشون كه ببينه جريان چيه، كه اونا گفتن يه بحثي بين خودمونه اما ميايم بابام گفت ديگه محرم نشيد اما من ميدونستم كه اون ميخواد محرم شيم با اينكه ازش دلخور بودم اما به بابام اصرار كردم و محرم شديم باز همه گفتن رابطه جنسي زوده اما اون ميگفت ما زن و شوهريم ديگه تو ماله مني و از اين حرفا ....منم فكر كردم مرض نداره كه دروغ بگه به حرفاش گوش دادم چند بار سر مسائل احساسي بحثمون شد و ميگفت من دوس ندارم ناز بكشم پس ناز نكن احساسي نياش اما مگه ميشد؟؟؟دوسش داشتم و همه جوره ابراز كرده بودم اخرشم بعد از يك ماه نامزدي بخاطر احساسي بودنم ولم كرد منم كه جلوي خانوادم ابروم رفته بود گفتم ايشاله ابروت بره گفت مگه چيكار كردم؟ بهش باد اوري كردم كه بخاطر احساس اون بود كه لا اصرار اومد خواستگاري با اصرار نامزد كرديم و حالا خيلي راحت جواب داد از خداتم باشه اومدم خواستگاريت مگه توچي هستي؟....من پاي احساسمو خوردم ساده دل باختم ساده هم كنارم گذاشتن ..

اینم نوع جدیدی از شیادی.به ظاهر همه چی قانونی شرعی عرفی ولی موقت.طرف هیچ منعی نداره،کارشو می کنه

مدتش که تموم شد به یه بهونه ای جدا می شه.دختران عزیز ازتون خواهش می کنم قبل از عقد وارد هیچ گونه محرمیتی

نشید حتی اونی هم که قصدی نداره وسوسه می شه.با شنیدن عزیزم ما دیگه زن و شوهریم خام نشید،دوران نامزدی

برای شناخته.

من هم موافقم
حتا ممکنه این بار اولش نبوده و خانواده اش هم از خصوصیات اخلاقیش و این که دل به زندگی دایم نمیده خبر داشتن و مشکلاتشون هم سر این بوده

به هر حال کاریه که شده و جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته

بندازش بیرون از زندگیت،تا ابد

سلام.یعنی چی ؟تصمیم به ازدواج.خواستگاری.بله برون.محرمیت.تو مال منی. ارتباط جنسی.مشاجره .نه دیگه تورو نمیخوام .تو20روزوهمین؟تموم شد..........احساس این خانم و ایندش چی میشه؟بدون هیچ حق وحقوقی.:320:

بابت توجه همتون ممنونم ، فقط تو توهمم باور نكردم هنوز آخخخخخخخخخخخخخخه اينقدر راحت منو شكست..
:-((

خیلی زود شکست رو قبول نکردی؟اومد زندگیتو زیرو رو کردوکارشم کرد و رفت وشما هیچ چی نگفتی؟پدرت؟مادرت؟چی میگن؟خانواده ها در ارتباط نیستن؟نکنه از سر غرور کاری کنین که بعدپشیمون بشید؟بنظرم واسه یه بارم شده صحبت کنین برین پیش مشاور.بگذارین مشاور رابطتونو محک بزنه .مشاور تو یه جلسه میفهمه کار شدنیه یا نه.البته این نظر شخصی منه.:72::72:

ممنون هيام اما اون واقعا رفته ..

بنظر میاد خودتم دل کندی.پس تصمیم خودتم همینه.اینجوری بهتر میتونی فراموشش کنی شاید خیری توکاره .توکل به خدا.اگه دلت گرفت اینجا سنگ صبور زیاده ادم اروم میشه.یه سری حرفارو نمیشه بانزدیکترینامونم بگیم ولی اینجا راحت میشه گفت بدون ترس وخجالت.ببخشین اگه پر حرفی گردم :46:

سلام
میدونم که توی شرایط بدی هستی اما بنظرمن بخاطر اینکه این اتفاق خیلی زود افتاد خداروشکر کن.فقط خداروشکر کن که وارد مراحل رسمی تر نشدید چون در اینصورت این شما بودی که ضربه بیشتر میخوردی.سعی کن با سرگرم شدن به کارهای مفید خیلی زود موضوع رو فراموش کنی و به زندگی قبلی خودت برگردی.بازم میگم خداروشکر که زودتر همه چی تمام شد و اگه دوباره تماس گرفت خواهش میکنم به هیچ وجه جوابشو نده چون مطمئن باش این آدم مشکلات شخصیتی وخانوادگی زیادی داره که شما وخانوادت ازش بی خبرید.

دوستان بازم كمك الان بعد از يه هفته اس ام اس داده اخه تولدم بود ازم خواست بزارم برگرده منم گفتم با بابام صحبت كنه ؛ از بابام عذر خواهي كرده و خواسته برگرده جالا ما بايد چي كار كنيم؟؟؟؟؟؟؟

سلام.اولا تولدت مبارک:228:دوما اگه هنوز بهش حسی داری مثل قبل که گفتم فقط مشاور میتونه بهتون کمک کنه.نظر خانوادت چیه؟

ممنون هيام اونا با عذرخواهي اون دلشون نرم شده مشاور خوب كيشناسي؟

سلام .شما کجا زندگی میکنید؟من که تا الان حضوری مشاوره نگرفتم ولی از سیستم صدای مشاور بهزیستی زیاد استفاده میکنم (148)این شمارشه .یکم معطلی داره.تو مورد شما نمیدونم کافی باشه راهنماییشون ولی من مشکلم در مورد پسرم بود که جواب گرفتم خدارو شکر.تو تهران دکتر محمود گلزاری که مدیر مسئول مجله سپیده دانایی هم هست شنیدم خوبه(.66414300)ولی باز تحقیق کن .