RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
متاسفم بابت این اتفاق ناگوار
دیگه جواب این پرسش ها مهم نیست و هر چه بوده رو باید بریزید دور.
این دختر خانم تصمیمش رو گرفته و از این به بعد اگر بهش فکر کنید یعنی دارید به یک زن شوهر دار فکر می کنید
یک مدت سوگوار این رابطه خواهید بود ولی بعد از مدت دست می گیرید به زانوتون. یه یا علی می گید و بلند می شید.
خیلی ها چنین دل کندنی رو چشیدن. شما اولین نفر نیستید. اخرین نفر هم نخواهید بود
شاد باشید
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
خیلی از ماها چنین اتفاقاتی برامون افتاده...
من هم کلی از این دلایل میچیدم و میگفتم به این دلایل اینطوری شد.....
اما الان که خوب گذشته میبینم فقط و فقط به دلیل بی عرضه بودن طرفم بود. و البته با توجه به زندگی الانش فهمیدم کسی که عاشق باشه و به همین راحتی پا پس بکشه، یعنی عرضه حل مسئله رو نداره. و همون بهتر که نشد...
الان تو زندگیش میبینم که به هزاران مشکل خورد و بارها به سمت طلاق رفت، چون قدرت کلام نداره. نمیتونه رو حرفش وایسه. حرفهای بقیه خیلی روش اثر دارن و ...
همین عیب ها باعث شد رابطه 2 ساله و کلی خواستگاری و ... سر حرف های هیچ و پوچ و بی اساس تموم شه!! و خیلی سریع بره با یکی دیگه....
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
سلام خدمت شما
درک میکنم شرایط شما رو و میفهمم که چقدر الان ذهن شما اشفته و بهم ریخته شده...اما اینا دیگه اهمیتی نداره...
چیزیه که تموم شده و رفته.
انقدر برای خودتون چرا چرا نکنید...دنبال دلیل نباشید چون به جوابی نمیرسید فقط ذهنتون به بن بست میخوره و حالتون بدتر میشه
اگر میزان وفا و علاقه اون خانوم به شما فقط در اون حد بوده باشه که با اصرار پدر دست بکشه از شما بهتر که کشید و رفت.
الان دیگه عهد دقیانوس نیست که پدرا دخترا رو مجبور کنن...اون خانومم خودش میخواسته احتمال زیاد
اما چیزی که مهمه اینه که شما وراد این ازدواج نشدید و منی که از بیرون ماجرا رو میبینم مطمئنم که به نفع شما بوده
توکلتون به خدا باشه...خدا بنده هاش رو تنها نمیذاره و به شما کمک میکنه ..
مطمئن باشید اگر چیزی رو میگیره چیز بهتری به جاش به شما میده
اگر میتونید از یه مشاور حضوری کمک بگیرید و اگر دوست امینی دارید یا برادری یا خواهری یا حتی مادر...سعی کنید باهاشون صحبت کنید تا از لحاظ روحی تخلیه بشید
ما هم اینجا همراه شما هستیم...کم نبودن بچه هایی که اینجا شرایط شما رو داشتن...و بدونید اوین و اخرین کسی که این مشکل براش پیش میاد نخواهید بود.
بهتره خودتون رو در زمینه کار و تحصیل و درامد قوی کنید و بعد از مدتی که اروم شدید به فکر انشالله خواستگاری رفتن باشید
همه کارها رو نباید در این دنیا حسابشو پس داد...پدر اون خانوم و خودش رو به خدا بسپرید و مطمئن باشید اگ در حق شما بدی کرده باشیند قطعا در زندگی خودشون سرشون خواهد امد....
موفق و موید باشید
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
سلام دوست عزیز , ببین منطقی باش اون اگر علاقه ای به ازدواج با تو رو داشت جلوی همه دنیا می ایستاد و مقاومت و تلاش میکرد ...حتما شمارو مناسب ندیده و گزینه بهتری نصیبش شده...
دیگه دوره اینکه بابای طرف مجبورش کنه به کسی جواب مثبت بده سر اومده! پس این خیالات رو از سرتون بیرون بریزید که مثلا دل دختره هنوز پیش شماست و به اجبار به یکی دیگه جواب مثبت داده...
اصلا هدف از این 10 ماه دوره شناخت چی بود!!؟ جز این بود که ببینید با هم تفاهم دارید یا نه؟؟ خب یکی از طرفین به این نتیجه رسیده که تفاهم نداره و رابطه رو قطع کرده,این کجاش عجیبه!؟
اگر قضیه برعکس بود و خود شما به این نتیجه رسیده بودی که طرف به دردت نمیخوره ,مطمئنا این حق رو برای خودت قائل بودی که رابطه رو به هم بزنی ولی حالا برای اون این حق رو قائل نیستی!؟
*راستی دوست عزیز توی نوشته هات 17 بار از واژه "دختر خانوم" استفاده کردی!!که موقع خوندن بدجوری روی اعصاب خواننده میره!!:102:
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
نقل قول:
اما الان که خوب گذشته میبینم فقط و فقط به دلیل بی عرضه بودن طرفم بود. و البته با توجه به زندگی الانش فهمیدم کسی که عاشق باشه و به همین راحتی پا پس بکشه، یعنی عرضه حل مسئله رو نداره. و همون بهتر که نشد...
این حرفت حرف دل من بود . انگار که شما از دلم اومدی بیرون و حرف دلم رو زدی . این دختر عاشق من بود ولی خیلی خیلی راحت پا پس کشید و فقط به خاطر حرف پدرش که به دروغ به خوردش داده بود پا پس کشید
این دختر هم همینطوری بود و عرضه حل کردن مسائل ساده رو نداشت
نقل قول:
الان تو زندگیش میبینم که به هزاران مشکل خورد و بارها به سمت طلاق رفت، چون قدرت کلام نداره. نمیتونه رو حرفش وایسه. حرفهای بقیه خیلی روش اثر دارن و ...
اینم یکی دیگه از حرف های دلم بود که زدی
تمام متن های چتی که باهاش کردم رو دارم الان باهاش حرف می زدم و راضیش می کردم و سه ساعت بعد که باباش و عموش حرف می زد 180 درجه عوض می شد . متن های چت نشون می ده که حرف دیگران خیلی روش اثر می ذاشتن
نقل قول:
همین عیب ها باعث شد رابطه 2 ساله و کلی خواستگاری و ... سر حرف های هیچ و پوچ و بی اساس تموم شه!! و خیلی سریع بره با یکی دیگه....
این یکی حرفت هم حرف دلم بود
پدرش اتیش گرفته بود که چرا من توی این ده ماه چرا زودتر اقدام نکردم و بعد از این رو اورد به حرف های پوچ
پدرش نتونست روی من هیچ عیبی بذاره و رو اورد به حرف های چرت و پرت ( یکی از حرف های چرت و پرتش این بود که باباش بهم گفت تو منو چند بار دیدی و من رو سلام نکردی ) ( یکی دبگه از حرف های چرت دیگش این بود که تو اخمو هستی ) یه حرف هایی می زد که مخ ادم اتیش می گرفت .این حرفش صحت نداشت و یک سری حرف و حدیث های پیش اومد که این خانوم هم سریع سر یک هفته بره
منم به هر کسی که قضه من رو فهمیده بهش گفتم که اینا صد در صد در اینده به مشکل بر می خورن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام خدمت شما
درک میکنم شرایط شما رو و میفهمم که چقدر الان ذهن شما اشفته و بهم ریخته شده...اما اینا دیگه اهمیتی نداره...
چیزیه که تموم شده و رفته.
انقدر برای خودتون چرا چرا نکنید...دنبال دلیل نباشید چون به جوابی نمیرسید فقط ذهنتون به بن بست میخوره و حالتون بدتر میشه
اگر میزان وفا و علاقه اون خانوم به شما فقط در اون حد بوده باشه که با اصرار پدر دست بکشه از شما بهتر که کشید و رفت.
الان دیگه عهد دقیانوس نیست که پدرا دخترا رو مجبور کنن...اون خانومم خودش میخواسته احتمال زیاد
اما چیزی که مهمه اینه که شما وراد این ازدواج نشدید و منی که از بیرون ماجرا رو میبینم مطمئنم که به نفع شما بوده
توکلتون به خدا باشه...خدا بنده هاش رو تنها نمیذاره و به شما کمک میکنه ..
مطمئن باشید اگر چیزی رو میگیره چیز بهتری به جاش به شما میده
اگر میتونید از یه مشاور حضوری کمک بگیرید و اگر دوست امینی دارید یا برادری یا خواهری یا حتی مادر...سعی کنید باهاشون صحبت کنید تا از لحاظ روحی تخلیه بشید
ما هم اینجا همراه شما هستیم...کم نبودن بچه هایی که اینجا شرایط شما رو داشتن...و بدونید اوین و اخرین کسی که این مشکل براش پیش میاد نخواهید بود.
بهتره خودتون رو در زمینه کار و تحصیل و درامد قوی کنید و بعد از مدتی که اروم شدید به فکر انشالله خواستگاری رفتن باشید
همه کارها رو نباید در این دنیا حسابشو پس داد...پدر اون خانوم و خودش رو به خدا بسپرید و مطمئن باشید اگ در حق شما بدی کرده باشیند قطعا در زندگی خودشون سرشون خواهد امد....
موفق و موید باشید
من ایمیل ها و متن چت هایی که باهم کردیم رو دارم هنوز . بیش از صد بار تاکید کرده که من روی حرف بابام حرف نمی زنم . خیلی برای باباش احترام قائل بود ولی پدرش احترام براش قائل نبود و یه سری حرف های دیگه زده بهم که نشون می ده که خودش نخواسته و به اجبار این انتخاب براش تهمیل شده . این می ترسید از طرف باباش ترد بشه و به خاطر همین برای رسیدن به من هیچ تلاشی نکرد
خودش و خانوادش رو به خدا سپردم ... چون من هیچ عیبی نداشتم و روی من عیب گذاشتن
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
عزیز جان دیگه فکرشو نکن.
به هر حال به نظر میاد که خواستگار بهتری پیدا کرده بودن که بعد 10 ماه یکهو به شما گفتن که دیگه رابطه قطع بشه و کلی هم ایراد گرفتن ازتون. حتی احتمالا استخاره هم نکردن. یکی بهتر بوده با اون ازدواج کردن. تو هم اگه واقعا دختره رو دوست داری رهاش کن بره و براش ارزوی خوشبختی کن. دیگه هم فکرشو نکن. امیدوارم خودت خوشبخت بشی.:72:
در مورد اینکه ادم از بی عرضگی و این چیزا بذاره کسی که دوست داره از دستش بره همیشه هم این نیست. یه وقتایی هست که ادم می بینه برای کسی که خیلی دوسش داره بهتر اینه که پیشش نباشه. واسه همینم خودشو می کشه کنار. البته این درباره ایشون صدق نمی کنه.
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
سلام دوست عزیز , ببین منطقی باش اون اگر علاقه ای به ازدواج با تو رو داشت جلوی همه دنیا می ایستاد و مقاومت و تلاش میکرد ...حتما شمارو مناسب ندیده و گزینه بهتری نصیبش شده...
دیگه دوره اینکه بابای طرف مجبورش کنه به کسی جواب مثبت بده سر اومده! پس این خیالات رو از سرتون بیرون بریزید که مثلا دل دختره هنوز پیش شماست و به اجبار به یکی دیگه جواب مثبت داده...
اصلا هدف از این 10 ماه دوره شناخت چی بود!!؟ جز این بود که ببینید با هم تفاهم دارید یا نه؟؟ خب یکی از طرفین به این نتیجه رسیده که تفاهم نداره و رابطه رو قطع کرده,این کجاش عجیبه!؟
اگر قضیه برعکس بود و خود شما به این نتیجه رسیده بودی که طرف به دردت نمیخوره ,مطمئنا این حق رو برای خودت قائل بودی که رابطه رو به هم بزنی ولی حالا برای اون این حق رو قائل نیستی!؟
*راستی دوست عزیز توی نوشته هات 17 بار از واژه "دختر خانوم" استفاده کردی!!که موقع خوندن بدجوری روی اعصاب خواننده میره!!:102:
سلام
هر کسی که خانواده من و خانواده پسره رو میشناسه می گه خاک بر سر دختره برای این انتخابش
خانواده ما از نظر مالی اصلا قابل قیاس با خانواده پسره نیست . خانواده پسره از نظر مالی از خانواده ما پایین تره
خود پسره سیکل داره ولی من لیسانس . از نظر اخلاق و از نظر اراده , من از پسره خیلی سر تر هستم .
از همه نظر خودم رو می بینم و با اون مقایسه می کنم می بینم از همه نظر من سر تر هستم و به خاطر این می گم که اجبار بوده در انتخابش . پس این نظریه شما که می گی گزینه بهتری رو انتخاب کرده رو رد می کنه
اگه کسی رو انتخاب می کرد که سر تر از من بود اصلا ناراحت نمیشدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
عزیز جان دیگه فکرشو نکن.
به هر حال به نظر میاد که خواستگار بهتری پیدا کرده بودن که بعد 10 ماه یکهو به شما گفتن که دیگه رابطه قطع بشه و کلی هم ایراد گرفتن ازتون. حتی احتمالا استخاره هم نکردن. یکی بهتر بوده با اون ازدواج کردن. تو هم اگه واقعا دختره رو دوست داری رهاش کن بره و براش ارزوی خوشبختی کن. دیگه هم فکرشو نکن. امیدوارم خودت خوشبخت بشی.:72:
در مورد اینکه ادم از بی عرضگی و این چیزا بذاره کسی که دوست داره از دستش بره همیشه هم این نیست. یه وقتایی هست که ادم می بینه برای کسی که خیلی دوسش داره بهتر اینه که پیشش نباشه. واسه همینم خودشو می کشه کنار. البته این درباره ایشون صدق نمی کنه.
خواستگاره جدیده از همه نظر زیر منه و من از اون سر تر بودم . یکی از دلایلی که باباش با من مخالفت کرد این بود که استخاره گرفت من رو , چون بد اومد من رو قبول نکردن . چند بار به باباش گفتم که اگر قرار به استخاره بود چرا همون روز اولی که دخترت ازت اجازه گرفت که با من رابطه داشته باشه چرا همون موقع استخاره نگرفتی ؟؟ و چرا گذاشتی بعد ده ماه که ما دو تا بهم وابسته شدیم استخاره گرفتی
اون هیچ جوابی بهم نداد چون جوابی نداشت
من به کسی گفتم و اون دیروز زنگ زد به دختره و گفت قراره در مورد فلانی باهات حرف بزنم .. اگر واقعا نمی خواست من رو . می تونست خیلی راحت بگه که قضه من و فلانی تموم شده و رفته و هیچ حرفی نیست و بعد هم تلفن رو قطع کنه ولی اون تلفن رو قطع نکرد و خیلی هم استقبال کرد و با هم کلی حرف زدن
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
تو از نظر خودت از اون پسره سرتر هستی ولی آیا نظر دختره هم همینه!؟ علف باید به دهن بزی...
تو نمیخوای با حقیقت رو به رو بشی و این تو جیهات رو برای آروم کردن ذهنت میتراشی!!
درضمن تو چطور به خودت اجازه میدی با دختری که الان نامزد یه شخص دیگست ارتباط داشته باشی!؟
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
برادر گرامی
دور اون خانوم رو خط قرمز بکشید و دست از این واسطه بازیها بردارید که کار واقعا خطرناکیه
با این کار شما نمیذارید اون خانوم حواسش رو به زندگیش جمع کنه
و از طرفی هم خودتون در حالی که الان دارید میمونید
اون خانوم اگر صد در صد هم دلش با شما باشه الان همسر کس دیگه ایه....بذارید زندگیشو بکنه و شما هم زندگیتونو بکنید
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
من منظورم چیز دیگه بوده ولی متاسفانه برداشت دوستان چیز دیگست
از مدیر تالار خواهش می کنم که این تاپیک رو پاک کنن
خواهشن کس دیگه پست نده
از مدیر تالار خواهش می کنم که این تاپیک رو پاک کنن
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
برادر گرامی
توقع نداشته باشید هرکسی باب میل شما صحبت کنه
چیزی که ما برداشت میکنیم صرفا از روی صحبتهای خود شماست...اگر سوئ تفاهمی پیش میاد شما باید ما رو اگاه میکردید
ضمنا طبق قوانین تالار هیچ تاپیکی حذف نمیشه
موفق باشید.
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
سلام دوست عزیز،
درخواست حذف تاپیک رو داشتید. باید بگویم که طبق قوانین تالار (کلیک کنید) که اونها رو هنگام عضو شدن پذیرفتید، تاپیک ها به درخواست اعضا حذف نمی شوند:
نقل قول:
20 - شما مسئول و پاسخگوی درج اطلاعات خصوصی خود در تالار هستید:
با توجه به اینکه ساختار تالارهای گفتگو به صورت عمومی بوده و به صورت تعاملی هست، لذا همه اعضاء در تعامل با پست شما و بر اساس آن اقدام به پاسخگویی می کنند،و همه افراد حتی آشنایان شما ممكن است این مطالب را مشاهده كنند، همچنین گاهی موضوع مطرح شده از طرف شما منجر به ایجاد پستهای زیادی می شود، لذا مدیران تالار به لحاظ احترام به همه اعضاء نمی توانند، به صورت یکجانبه اقدام به حذف پست یا موضوع شما کنند، چرا که ممکن است کل موضوع یا پستهای دیگر ناقص گردند. لذا قبل از اینکه پستی ارسال کنید، مطمئن شوید که به هیچ وجه از ارسال آن پیشیمان نخواهید شد. چون به درخواست شما پست یا موضوعی پاك نخواهد شد.
اگر مایل به ادامه دادن تاپیکتون نیستید، اعلام کنید تا تاپیک رو قفل کنیم.
به شما پیشنهاد می دهم این دو مقاله رو بخوانید:
مقابله با مشکلات پایان یافتن یک رابطه
چگونه غم جدایی را تحمل کنیم؟
با تشکر از توجه شما.
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
سلام آقای n.e.o
این رفتار شما (درخواست حذف تاپیک و یا بستن اون) نشون میده شما هنوز قدرت نه شنیدن و پذیرش حقیقت رو
ندارین دوست عزیز.
ببینین اگر سوء تفاهمی هم هست با حذف تاپیک یا قفل شدن اون چیزی عوض نمیشه!
اما شما میتونین با توضیح بیشتر همه رو از سوء تفاهم در بیارین و بچه های خوب همدردی که قصدشون کمک به
شماست کمک کنین تا بتونیم به شما کمک کنیم!
شما نمیتونین جلوی اتفاقات زندگی دیگران رو بگیرین اما میتونین برای خودتون یک زندگی خوب بسازین!
درست یا غلط اون خانوم انتخاب خودش رو کرده و الان همسر شخص دیگه ای هست!
شما باید با این واقعیت سخت و غم انگیز روبرو بشین!
فکر نکنین ماهایی که داریم راهنماییتون می کنیم خودمون درد نداشتیم! مسئله نداشتیم! نه!
ما هم روزهای سخت رو داشتیم و دیدیم!
اما هممون وارد اصل پذیرش شدیم و این واقعیات رو پذیرفتیم و سعی کردیم مراقب احساسمون باشیم و وقتی
شرایط مهیا شد با شناخت کامل بریم سمت ازدواج!
آقا حامد لینک های خوبی بهتون دادن!
اونها رو بخونین! پرونده اون خانوم رو به مرور زمان توی ذهنتون ببندین و اگر یک عاشق واقعی هستید براش آرزوی
خوشبختی کنین!
ما برخی وقایع رو نمیتونیم جلوشون رو بگیریم و تغییرشون بدیم!
پس با کمک خواستن از خدا صبر و آرامش ازش بخواین و قدرت درک و پذیرش این موضوع رو!
موفق باشین
:72:
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
تو از نظر خودت از اون پسره سرتر هستی ولی آیا نظر دختره هم همینه!؟ علف باید به دهن بزی...
تو نمیخوای با حقیقت رو به رو بشی و این تو جیهات رو برای آروم کردن ذهنت میتراشی!!
درضمن تو چطور به خودت اجازه میدی با دختری که الان نامزد یه شخص دیگست ارتباط داشته باشی!؟
انگار الان روبروی میز قاضی نشستم و دارم جواب پس می دم
من به عنوان کسی که دوستش دارم تمام سعیم رو کردم که قبل اینکه عقد کنه برای برگشتت تلاش کنم چون مطمئن صد در صد هستم که این ازدواج تهمیلی بوده
اینم بهت یاد اور کنم که من شخصی هستم که تا به حال هیچ رابطه ای با دختر مجردی نداشتم چه برسه به زن شوهر دار . این رابطه هم که شروع شد برای ازدواج بود . اگه می دونستم که به ازدواج ختم نمیشه اصلا جلو نمی رفتم
خدا رو شکر هیچ وقت پام نلغزیده .
یک سری از دوستان فقط دارن نمک رو زخم می ریزن و هیچ راهنمایی نمی کنن .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
برادر گرامی
دور اون خانوم رو خط قرمز بکشید و دست از این واسطه بازیها بردارید که کار واقعا خطرناکیه
با این کار شما نمیذارید اون خانوم حواسش رو به زندگیش جمع کنه
و از طرفی هم خودتون در حالی که الان دارید میمونید
اون خانوم اگر صد در صد هم دلش با شما باشه الان همسر کس دیگه ایه....بذارید زندگیشو بکنه و شما هم زندگیتونو بکنید
شما منو نزن مریم خانوم .. با لحن دوستانه تری هم می تونستی جواب بدی
من واسطه ای که فرستادم قبل عقدش بوده . هر کس برای خودش ارزشی قائل هستش . منم این ارزش رو قائل بودم که قبل اینکه عقد بکنه تمام تلاشم رو بکنم
هر کاری کردم قبل عقدش بوده . و دیگه بعد عقدش کاری باهاش ندارم . چون خودم فهمیده تر از شما ها هستم
اون واسطه ای که فرستادم فقط قصدم این بود که به جواب یک سری سوالاتی که توی ذهنم نقش بسته بود برسم و به جواب هام رسیدم و این تاپیک رو زدم به خاطر این بود که یه خورده حرفم رو بزنم و توسط حرف های شما اروم بشم . ولی کارم اشتباه بود چون اروم نشدم بد تر هم شدم
اینو یادم رفت که بگم . توی اخری تلاشی که کردم برای برگشتش به این نتیجه رسیدم که از یکی از حرف های من خیلی خیلی ناراحت شدن خانوادش
من بهشون گفتم که اگر خواستگار بهتر و سرتر از من اومد بهش بله بگین:311:
خانوادش از این حرف من خیلی خیلی ناراحت شدن و این شد که با من لج بازی کنن
-------
با تشکر از دوستانی که ارومم کردن و هم از دوستانی که نمک رو زخمم پاشیدن از هر دو دسته تشکر می کنم
بدرود
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
اقاي n.e.o
دو سه بار مطالب دوستان و جواباي شما رو خوندم
اما باور كنيد متوجه نشدم مساله و مشكل اصلي شما چيه؟
اينه كه با ازدواج اون خانوم كنار نيومديد و ميخواين خودتونو بعد اين اتفاق بسازيد و اروم كنيد
يا نه هنوز اصرار داريد كه راهي هست واسه شما
يا صرفا يه درد دل بود
برادر من كي اينجا شما رو ميشناسه كه بخواد قضاوتت كنه يا متهمت كنه
همه حرفهايي رو گفتن كه فكر ميكنن درسته
درست مثل شما كه اصرار داريد حرفهاتون كاملا درسته
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
آقای n.e.o
برادر من از حرف های دوستان نرنجین...اونها قصدشون کمک به شماست که شما را با واقعیات روبرو کنن!
شما یک مقدار نا مفهوم توضیح دادین ، دوستان خواستتن با عتاب بیدارتون کنن.
اما اول و آخر قصدشون کمک به شما بوده.
حالا شاید بهتر بود ملایم تر برخورد می کردن.
الان شما موقعیت روحی خوبی ندارین و این برای من قابل درکه چون روزی خودم این حال رو داشتم.
اما اگر میخواین به خودتون کمک کنین باید با شرایط کنار بیاین.
مطمئنا پسر عاقلی هستین و حتما همه تلاشتون رو کردین و این قابل تحسینه :104: :104:
اما با قسمت نمیشه جنگید
اون خانوم راهش رو از شما جدا کرد ولی مطمئن باشین خدا شما رو رها نمی کنه.
بهترین راه رو جلوی پای شما می گذاره.
فقط کافیه بنویسین تا آروم بشین....درد و دل کنین
دردو دل آدم رو سبک می کنه...پس عصبانیت رو بگذارین کنار
سعی کنین با مشغول کردن خودتون بهش فکر نکنین...زیاد عبادت کنین و حتی اشک بریزین تا آروم بشین.
حالا که نمیتونین تقدیر رو تغییر بدین از خدا بخواین بهتون قدرت پذیرش چیزهایی رو بده که نمی تونین تغییرش بدین.
اون دختر خانوم هم میتونه باز عاشق همسرش باشه حتی اگر ازدواجش تحمیلی باشه. خانومها زود جلب محبت
همسرانشون میشن. سعی کنید دیگه در اطرافش دیده نشین تا راحت تر کنار بیاد. هم به خودتون کمک کنین هم
به اون دختر.
شما باید فراموشش کنین تا عذاب نکشین.
اون هم باید فراموشتون کنه تا دل به زندگیش بده.
امیدوارم خداوند بهتون صبر و آرامش بده
اگر دوست داشتین باز بیاین و برامون درد و دل کنین
:72:
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
neo جان. اینکه سعیتو کردی تا قبل از عقد ایشون هر کاری برای برگشتن ایشون بکنی خیلی خوبه و قابل تحسینه. ولی عزیزم الان دیگه باید سعی کنی که توی دل و فکرت قضیه ی ایشونو تموم کنی. چون فقط و فقط خودت اذیت می شی. نوشته بودی ایشون قبل از عقدشون با شخصی که واسطه بودن صحبت کردن و فکر میکنی که می تونی دلیلی بر تحمیل و جبر این ازدواج بوده باشه. اما یه جای دیگه هم نوشته بودی که دختر خانم خیلی به حرف اطرافیانش اهمیت می ده مخصوصا به حرف پدرش. اینطوری یعنی اگه یکی بهش زنگ بزنه بگه بریم حرف بزنیم استقبال می کنه. لزوما معنی اش پشیمون شدنش از این ازدواج نیست. من و خیلی های دیگه حالتو درک می کنیم. ما هام یه روزی عاشق شدیم گلم. اما چیزی که برای شما اتفاق افتاده 2 تاست. هم کسی رو که دوست داشتی از دست دادی و هم اینکه عصبانی هستی. بهت برخورده. حق هم داری. چون بعد از کلی توهین و بدون توضیح درست رفتن یکی دیگه رو انتخاب کردن که حتی نمی دونی چرا اونو ترجیح دادن. فکر می کنم الان این قسمت عصبانیت و برخوردن به غرورته که بیشتر عذابت می ده.
به نظر من سعی کن روی خودت کار کنی تا حالت بهتر بشه. دیگه اینکه اون دختر چه کار می کنه مشکل خودشه عزیزم. اینکه بله بگه به یه نفر به اختیار خودشه. وگرنه هرقدر هم که ادم تحت فشار باشه بله رو می دونه بگه باید پاش وایسه.
تو هر کاری که از دستت برمیومد کردی. دیگه فقط به فکر خودت باش.
امیدوارم موفق باشی.
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
ممنون دوستان
راست می گید من عصبانی شدم ببخشید دوستان
می خواستم طور دیگه بنویسم و ادامه بدم به خاطر اینکه جواب دوستان رو دادم موضوع به جای دیگه کشیده شد
جواب نه ای که به من دادن من رو نسوزوند . حرف و حدیث ها و عیب هایی که روی من گذاشتن من رو سوزوند و چرا اینکه اونو ترجیح دادن
یه چیز دیگه که من رو سوزوند این بود که مادر پسره از ده روز پیش زنگ زد و بابام رو دعوت کرد( بقیه مهمون ها رو سه روز پیش دعوت کرد ) اون می دونست من خواستگار دختره هستم اون زنگ زد تا بیشتر اعصاب من رو خورد کرد .
تمام روز ها و تمام حرکات خودم رو مرور می کنم می بینم که قسمت نبوده این وصلت بشه
من ایمان دارم و مطمئن صد در صد هستم که همسر آیندم صد در صد از همه نظر از این خانوم سر تر هستش .
من چون دوست دارم هیچ مشکلی برای من و دختره پیش نیاد تصمیم گرفتم که دیگه جایی که اینا هستن نرم عروسیشون هم نمی رم . ولی وقتی زن گرفتم و زنم رو می برم همه جا نشونش می دم که بگم من لایق بهترینم و به بابای دختر می گم تو دختر بهم ندادی دستت درد نکنه چون بهتر از دخترت رو بهم دادن
من خودم بهترین هستم و خودم رو لایق بهترین هم می دونم
بدرود
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
neo جان عصبانیتت خیلی خیلی طبیعیه. حق هم داری. ضمن اینکه اینجا تاپیک خودته و هر پستی که احساس می کنی باید بنویسی حقته که بنویسی.
در مورد اون خانم اگه واقعا ایشون کسی باشن که خیلی به حرفای دیگران مخصوصا خانوادشون اهمیت می دن و تصمیماتشون رو براساس نظرات دیگران می گیرن، باور کن باید سجده ی شکر کنی که باهاش ازدواج نکردی. پیرت می کردن. به احتمال زیاد هم می رسید به جدایی. فکرشو بکن اینکه بابای ایشون از شما یکهویی و انقدرم بی دلیل خوشش نیومده بعد از ازدواج اتفاق می یفتاد چه به روزت میومد عزیزم. تازه این یکی از مشکلاتی بود که ممکن بود برات پیش بیاد.
امیدوارم زود حالت بهتر شه و امیدوارم ازدواج موفق و پر از شادی داشته باشی.
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
سلام به همه دوستان
این اولین پست من در این انجمن هستش............دیدم دوست عزیزی اتفاقی شبیه به من براش پیش اومده،گفتم باهاش همدردی کنم..امیدوارم دوستان بنده رو در این جمع صمیمی بپذیرند.با تشکر:72:
n.e.o جان (از نامت معلومه فیلم زیاد میبینی؟یا من اشتباه میکنم؟به هر حال) میبینم که تصمیم درست و بجا رو گرفتی....احسنت بر تو.....من در حدود 10 سال پیش با خانمی آشنا شدمو این مسائل برام پیش اومد........به فعالیتهای روزمره ات ادامه بده بدون داشتن کینه و نفرت از اون(یک عاشق واقعی میذاره طرف مقابلش خودش تصمیم بگیره،براش دعا کن خوشبخت شه،مطمئن باش نتیجه اش رو تو زندگیت میبینی)
من اشتباهی که مرتکب شدم این بود که تمام فکر و ذکرم رو مشغول کرد و از زندگی عقب افتادم..........شب و روز نداشتم................البته الان خوشبختانه بعد از گذشت ده سال متاهل هستمو دیگه به اون مسائل پیش پاافتاده فکر نمیکنم!کاملا هم طبیعیه!
در این برهه احساسات رو از خودت دور کن برادر و با عقل رو به جلو حرکت کن! موفق باشی.
تا شقایق هست زندگی باید کرد!
RE: سرنوشت من در انتخاب همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
neo جان عصبانیتت خیلی خیلی طبیعیه. حق هم داری. ضمن اینکه اینجا تاپیک خودته و هر پستی که احساس می کنی باید بنویسی حقته که بنویسی.
در مورد اون خانم اگه واقعا ایشون کسی باشن که خیلی به حرفای دیگران مخصوصا خانوادشون اهمیت می دن و تصمیماتشون رو براساس نظرات دیگران می گیرن، باور کن باید سجده ی شکر کنی که باهاش ازدواج نکردی. پیرت می کردن. به احتمال زیاد هم می رسید به جدایی. فکرشو بکن اینکه بابای ایشون از شما یکهویی و انقدرم بی دلیل خوشش نیومده بعد از ازدواج اتفاق می یفتاد چه به روزت میومد عزیزم. تازه این یکی از مشکلاتی بود که ممکن بود برات پیش بیاد.
امیدوارم زود حالت بهتر شه و امیدوارم ازدواج موفق و پر از شادی داشته باشی.
متاسفانه همچین آدمی بود که شما گفتی . تصمیماتشون رو بر اساس حرف خانوادش و عموش می گرفت و حرف دیگران خیلی روش تاثیر داشت . ایمیل ها و چت هایی که باهم رد و بدل کردیم این حرف من رو ثابت می کنه که چه اخلاق بدی داشت . بله خدا رو شکر که انجام نشد این وصلت
ایشالله خبر ازدواجم رو توی این پست یا توی تاپیک جدا گونه ای اعلام می کنم