RE: همسرم به من بی میل شده
سلام خانومی
شما چند سالتونه و شوهرتون چند سالشون هست؟
میزان تحصیلات خودتون و همسرتون چقدره؟
چه مدت نامزد بودید و چطور با همسرتون آشنا شدید؟ چقدر از قبل همو میشناختید و طریقه آشنایتون چی بود؟
در مورد سردی جنسی ، در بین حرفهای شما ( و اعمال ایشون البته ) تناقضی دیدم. این که قبلا رابطه هایی داشته و شما مشکوک هستید که الان هم داره با این خیلی در تناقض هست که الان با شما رابطه ای نداره. میشه بگید این سردی روابط از کجا شروع شد و الان حدودا چقدر با هم رابطه دارید؟ (مثلا هفته ای یک بار؛ دو هفته یک بار؛ یک ماه یک بار ) . کیفیت روابطی که داشتید چطور بوده و میزان رضایت دو نفر در چه حد بوده؟
فرمودید که می گن تا وقتی که اونطوری که من میخوام نباشی ...
ایشون گلایه شون از رابطه شما اگر بخواهیم سربسته بگوییم چه هست؟
و سوال نهایی این که آیا ایشون مشکل جسمی و یا روحی خاصی دارند؟ مثل بیماری قند و یا زیاده روی در مصرف الکل و افسردگی...
تا حد امکان به سوالاتم پاسخ بدید ( اگر فکر کردید لازم هست که جایی رو جهت فاش نشدن هویت پاسخ ندید، ندید ) تا من با توجه به مطالعات و اطلاعات محدودی که در این زمینه دارم اگر بتونم کمی به روشن شدن موضوع کمک کنم
RE: همسرم به من بی میل شده
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
اول از همه از شما تشکر می کنم که خیلی خوب و کامل مشکلتون رو توضیح دادید.
امیدوارم دوستان هم راهنمایی های خوبی به شما بکنند.
به هر حال ظاهراً ایشون با تجربه تر از شما هستند و ممکن است بی تجربه بودن شما کمی باعث بی میلی ایشون شده باشد. البته این بی تجربه بودن شما نشان از نجابت و پاکدامنی شما دارد که تحسین برانگیز است. با این حال با توجه به مشکل پیش آمده، به نظرم بد نیست که با مطالعه منابع معتبر در رابطه با رابطه جنسی و زناشویی اطلاعات خود رو بالا ببرید. و همینطور سعی کنید با شوهرتون صمیمی تر بشوید و ببینید که او از شما چه درخواستهایی دارد و همینطور خواسته های خودتون رو به او بگویید. در اصل زن و شوهر باید این مسائل رو با هم و در کنار هم بیاموزند و با هم پیشرفت کنند.
می توانید مطالبی که در بخش مهارت های ارتباطی هست رو بخوانید تا بتوانید رابطه بهتری با شوهرتون برقرار کنید: کلیک کنید
همینطور مقالاتی که در همین تالار راجع به مسائل زناشویی هستند (جستجو کنید).
سایت تنظیم خانواده هم به مسائل جنسی می پردازد: کلیک کنید
موفق باشید.
RE: همسرم به من بی میل شده
مرسی که جوابمو دادین .
جفتمون ۲۵ سالمونه و لیسانس هستیم . هر دو هم کار می کنیم . نامزدی به اونصورت نداشتیم . خواهر ایشون از دوستان یکی از آشناهای ما بود و از طریق ایشون با هم آشنا شدیم و خواستگاری اومدن ، ما هم تحقیق کردیم و بنظر خانواده خیلی خوبی بودن ، ایشون هم ظاهرا همه ویژگی های مد نظر من رو داشتن . مدت آشنایی تا ازدواجمون خیلی کم بود، حدود دو ماه . اوائل خیلی رابطه خوبی داشتیم اما کم کم روابطمون سرد شد . الان شاید هر هفته ای یک بار اونم از روی اجباره ، ایشون می گن لذتی نمی برن از این رابطه ، راستش من از روابطمون اون اول خیلی راضی بودم و فکر نمی کردم مشکلی باشه اما ظاهرا ایشون برعکس من بوده . گلایه ایشونم اینه که تو خیلی فعال نیستی توی این رابطه و همه کارها به عهده ی منه و من هم دیگه خسته شدم . من خیلی سربسته حرفاشو گفتم اما واقعا حرفهایی که بار آخر زد خیلی برام ناراحت کننده بود ، انگار یه جورایی غرورمو شکست . تقصیر من چیه که ایشون قبلا رابطه داشته ؟ و این در حالی هست که من تلاشمو می کردم در این رابطه اما ایشون چی ؟ ایشون هیچ وقت به خواسته های من عمل نمی کنه ! در ضمن بار آخر گفت که دلسرد شده و اگه من تلاشی در جهت اصلاح خودم نکنم عواقبشم خواهم دید ! یه جورایی تهدیدم کرد
ناراحتی خاصی هم نداره ، مثل اینکه قبل ازدواج افسرده بوده و یه مدت دارو مصرف می کرده اما الان نه . زندگی نرمالی هم داریم با دغدغه هایی که همه دارن .
RE: همسرم به من بی میل شده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aieh
مرسی که جوابمو دادین .
جفتمون ۲۵ سالمونه و لیسانس هستیم . هر دو هم کار می کنیم . نامزدی به اونصورت نداشتیم . خواهر ایشون از دوستان یکی از آشناهای ما بود و از طریق ایشون با هم آشنا شدیم و خواستگاری اومدن ، ما هم تحقیق کردیم و بنظر خانواده خیلی خوبی بودن ، ایشون هم ظاهرا همه ویژگی های مد نظر من رو داشتن . مدت آشنایی تا ازدواجمون خیلی کم بود، حدود دو ماه . اوائل خیلی رابطه خوبی داشتیم اما کم کم روابطمون سرد شد . الان شاید هر هفته ای یک بار اونم از روی اجباره ، ایشون می گن لذتی نمی برن از این رابطه ، راستش من از روابطمون اون اول خیلی راضی بودم و فکر نمی کردم مشکلی باشه اما ظاهرا ایشون برعکس من بوده . گلایه ایشونم اینه که تو خیلی فعال نیستی توی این رابطه و همه کارها به عهده ی منه و من هم دیگه خسته شدم . من خیلی سربسته حرفاشو گفتم اما واقعا حرفهایی که بار آخر زد خیلی برام ناراحت کننده بود ، انگار یه جورایی غرورمو شکست . تقصیر من چیه که ایشون قبلا رابطه داشته ؟ و این در حالی هست که من تلاشمو می کردم در این رابطه اما ایشون چی ؟ ایشون هیچ وقت به خواسته های من عمل نمی کنه ! در ضمن بار آخر گفت که دلسرد شده و اگه من تلاشی در جهت اصلاح خودم نکنم عواقبشم خواهم دید ! یه جورایی تهدیدم کرد
ناراحتی خاصی هم نداره ، مثل اینکه قبل ازدواج افسرده بوده و یه مدت دارو مصرف می کرده اما الان نه . زندگی نرمالی هم داریم با دغدغه هایی که همه دارن .
درود آبجی خوش اومدی :72:
خوب چرا توی همون جلسه خواستگاری در مورد نماز و اعتقادات و مشروب خوری و رقص و اینجور چیزا سئوال نکردی؟خوب شاید تجربشو نداشتی گذشته نمیشه کاریش کرد فعلا
چیزی که به ذهنم میرسه اینکه اولا حرفش واقعا زشت بود شعار من اینه توی زندگی متاهلی طرف مقابلم همسرمه دوست دخترم نیست که هرجور میخوام باهاش حرف بزنم.و شما هم ببخشید اینجوری میگم تنبلی نکن برو مطالعه کن توی مسائل جنسی سئوال کن حتی برو پیش متخصص خجالت نداره کاریه که همه انجام میدن و البته اینم بگم حرف ایشون درسته که از اینکه شا کار یانجام نمیدین خسته شدن خجالتو بزارین کنار باهاش حرف بزنین بگین از چه کاری لذت میبرین و ازش بپرسین اون چی دوس داره روش های زیادی هستش که میتونین امتحان کنین پس اینکارو انجام بده بهونه نیار مطالعه کن و امید داشته باش.:43:
درضمن اینقدم روی این شوووهر بیچارت عیب نزار :311:
RE: همسرم به من بی میل شده
گذشته رو نمیشه تغییر داد ... سعی کنین برا بهبود روابطتون تلاش کنین.
.
خب طبیعیه که مردا تو روابط دوست دارن که شریکشون پر هیجان و پر تحرک باشه و طوری نباشه مثلا فکر کنن " با یه جسم بی روح" ارتباط دارن. راه های زناشویی و "hot" بودن رو میتونین از همین اینترنت سرچ کنین مخصوصا سایت مردمان از این تیپ مقالات زیاد دیدم. سعی کنین رو خودتون کار کنین و روشهای جدید رو یاد بگیرین.
.
مسئله جنسی و رضایت طرفین رو خیلی جدی بگیرین ! مطمئنا همین مشکل تو زندگیتون میزنه تو یه شکل دیگه عود پیدا مینه بعد بیا جمعش کن.
.
RE: همسرم به من بی میل شده
مرسی khaleghezey ، راستش من خیلی بی تجربه بودم و ازدواجم هم خیلی ناگهانی پیش اومد . همسرم هم خانواده مذهبی داره اینه که اصلا احتمال نمی دادم که ایشون اهل اینجور کارا باشه و فکر می کنم اگه هم می پرسیدم ایشون مستقیم نمی گفت نه ! یه سری چیزا فقط با شناخت بدست میاد دیگه
در مورد مسائل جنسی هم باور کنین سعیمو کردم اما ایشون یه انتظارات نامعقولی داره . ایشون زیاده خواهه ، نمی دونم دیگه چطوری توضیح بدم براتون . من نمی تونم یه سری درخواست هاشو قبول کنم و خوب ایشون قبل ازدواج رابطه جنسی داشته و خیلی چیزا رو تجربه کرده .
بعدم کلا رابطه عاطفی من با ایشون ضعیف شده بخاطر اینجور مسائل و اصلا حس خوبی نسبت به کل ماجرا ندارم . حس می کنم برام از هر غریبه ای غریبه تره . نمی دونین که چطوری منو تحقیر کرد . بعد می بینم یکبار نشده بیاد یه ابراز محبتی بکنه ! آخه من به چی این زندگی امیدوار باشم ؟ گاهی که دیر میاد خونه حتی ازش نمی پرسم کجا بودی و چیکار می کردی در حالیکه قبلا هزار جور سوال پیچش می کردم .
خیلی ناامیدم
RE: همسرم به من بی میل شده
آیه عزیز
با این توصیفی که شما کردین همسر شما مشکل خاصی ندارن و فقط به عنوان تنبیه این کار رو می کنن. حیف که ما بیشترمون موقع ازدواج وقت کافی برای شناخت همسر نمی ذاریم و بعد تا مدت ها باید با عواقبش دست و پنجه نرم کنیم . شما می تونین به مشاور حضوری مراجعه کنید؟
چون به نظر من مشکل شما یه کم عمقی تر از مسئله سردی جنسی هست و شامل تفاوت دیدگاه ها و شک نسبت به وفاداری طرف مقابل هم میشه. در واقع من ریشه مشکل شما رو در عدم توانایی همسرتون در بیان خواسته هاش می بینم که با قطع روابط جنسی سعی در تنبیه شما داره. سعی کنید تمرکزتون رو به برقراری ارتباط و گفت و شنود صحیح خواسته ها معطوف کنید چون مشکل شما در واقع اینجاست.
RE: همسرم به من بی میل شده
باور کنین صد بار با هم حرف زدیم ، اما نتونستیم کنار بیایم ، ایشون خواسته هاشون غیر منطقیه و زیاد خواهه و بنده هم نمی تونم باهاش کنار بیام ایشون هم کوتاه نمیاد . هیچی راضیش نمی کنه ، تنوع طلبه ، واقعا از دست خودش و کاراش خسته شدم .
ایشون هیچ توجهی به من و زندگیم نداره و کلا آدم سردیه ، مسئولیت پذیر هم نیست ، وقتی از چیزی ناراحته اگه من نرم سراغش تا چند روز قهره وانگار نه انگار که من وجود دارم . باور کنین من همه ی سعیمو می کنم با وجود کار و گرفتاری مرتب ورزش می کنم هیکلم همیشه خوبه ، به خودم می رسم خیلی هم گرم و با احساسم به گفته اطرافیان ، بهش کلی می رسم و محبت می کنم اما اون کاملا بی احساسه و بی تفاوته. هزار دفعه بهش گفتم چرا به من محبت نمی کنی ؟ مگه دوستم نداری و اونم هیچ وقت جواب درستی نمیده . این خیلی آزارم میده، مگه یه آدم چقدر ظرفیت داره ، مدام بهانه میاره و کلا می گه من همینم که هستم ! هزار روش رو هم امتحان کردم ، محبت ، بی محلی ... اما متاسفانه جواب نگرفتم.
هر وقت مشکلی داره باید سنگ صبورش باشم و استرسشو کم کنم و کلی دلداریش بدم اونوقت هر موقع من میام چهار کلمه حرف بزنم می گه چقدر غرغر می کنی ! اصلا احساس آرامش ندارم تو این زندگی .همسرم هیچ وقت ازم تعریف نمی کنه ، هیچ وقت خوبی هامو نمی گه ! فقط ایراداتمو می گیره ! سر همین کاراش اعتماد بنفسمو خورد کرده . فکر می کنم برای پوشیدن عیب های خودش و چون نسبت به من احساس کمبود می کنه این برخورد رو داره . من توی یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم و پدر و مادرم خیلی اهل بریز و بپاش و مهمونی و اینا نبودن . یعنی به نسبت خانواده ایشون ما رفت و آمدهای کمتری داریم . همسرم مدام اینو می کوبه تو سرم و میگه تو منزوی هستی. انگار از ازدواج با من پشیمونه اصلا !
خسته شدم از این زندگی بخدا ... توی خونه ی پدر و مادرم چه آرامشی داشتم ، همیشه زندگی آرومی داشتیم ، حسرت اون روزا رو می خورم و اعصابم خراب میشه که چرا اصلا ازدواج کردم که به این روز دچار بشم . چیز زیادی هم ازش نمی خوام فقط کمی محبت که اونم دریغ می کنه . مشاوره هم رفتم یه دوره ، موقعی که احساس کردم اوضاعمون دیگه خیلی داره بحرانی میشه ، توی اون مقطع من حقوقم بالا رفت و اوضاع کاریم کلا خیلی بهتر شد و همسرمم بطور مشکوکی رفتارش بهتر شد ! اما مگه اخه ما چند وقت ازدواج کردیم ؟ نمی دونین چه فکرایی تو سرم می گذره ! البته مشاورم گفت یه مقداری بد بینم اما با اوضاعی که همسرم داره چه انتظار دیگه ای میشه داشت ؟ خودش منو حساس کرده وگرنه من هیچ وقت بدبین نبودم، حتی یکبار که سر مسائل جنسی داشتیم صحبت می کردیم گفت یه دوست دختر داشته که خیلی عالی بوده و چنین و چنان ! انگار منو اتیش زد ، آخه توهین از این بالاتر ؟ بخدا می خواستم بهش بگم خوب شما که انقدر حسرت اون دوران رو می خوری بفرما برو سراغش دوباره که حسرت به دل نمونی الانم البته شک دارم که مبادا با کسی در ارتباطه !
RE: همسرم به من بی میل شده
درود بر دوستان عزیز
ببخشید اینجوری رک و راست میگم ولی فکر کنم شما وقتی همسرتون رو بغل میکنین توی هم آغوشی که دارین تصور میکنین ایشون با اینکه در آغوش شماست ولی داره فرد دیگه ای رو جای شما میزاره توی ذهنش اگه واقعا اینجوریه که خیلی خیلی خیلی بده :302: انشاالله که اینجوری نیستش :323:
ولی فکر کنم شوهرتون با حرفایی که زده به شا این حس رو تلقین کرده اینم بگم مردی که اینجوری صحبت کنه و واقعا گفته باشه هیکلش اونجوری بوده تا این حد راحت جلوی همسرش بگه از روی بچگی و بی تجربگیه بیشتر فکر کنم تا اینکه لذت باشه همه مردها از این حرفای مفت صد من یه غاز میزنن زیاد توجه نکن مثلا میخوان نشون بدن ما مردیم و جذابیت داریم :311:
خواهشا پیش یه روانشناس برین اول سعی کنین روی خودتون کار کنین حس خوبی نسبت به نوشته هاتون ندارم اصلا ولی خواهشا توی اولین فرصت خودتون برین شده تنهایی :72:
:323: ایشالله به همین ماه عزیز درست میشه رابطتون یکمم صبور باش زمان خودش خیلی چیزارو درست می کنه:72: شاد و پیروز سربلند باشی در پناه ایزد منان بدرود دوست من :72:
RE: همسرم به من بی میل شده
واقعیتش من می ترسم برای شما و سایر دوستان پست بزنم چون طرز تفکر من با طرز تفکر غالب در تالار نمی خونه. طرز تفکر غالب تالار این هست که هر چی مراجع میگه رو باور نمی کنند و هی به خود مراجع انتقاد وارد می کنند ولی واقعیتش من بعد آشنایی با دکتر هلاکویی و طرز پاسخگوییشون به مراجعان متوجه شدم که ایشون به غیر از مواقع لازم اصل رو بر صحیح بودن اطلاعات داده شده از طریق مراجع می گذارند. اینطوری هم مراجعه کننده احساس می کنه درک شده و هم برخلاف غالب تاپیک های این تالار مراجع به جای کنکاش خودش و کودکی و بزرگسالی و هفت پشتش درک درستی از مشکل خودش پیدا می کنه و با واقعیت روبرو میشه.
البته که اینجا سعی خواهد شد شما اصلا فکرهای بد بد به سراغتون نیاد و خدایی نکرده فکر نکنید یک عدم وفاداری شاید وجود داشته باشه. ولی من ترجیح میدم برداشت خودم رو بگم که اینطور که شما میگید انگار مشکل شما بیشتر یک عدم وفاداری و یا شک به وفاداری همسر هست که باید بررسی بشه . مراجعه به مشاور بهترین کاری هست که شما می تونید انجام بدین چون بیشتر اوقات تالار با توجه به ظرفیت های محدود اینترنت نمی تونه مشکلی را واقعا درمان کنه و تنها سرنخ هایی به شما میده برای شناخت موضوع که بعضا حتی این سرنخ ها گمراه کننده هم می تونند باشند.
دوست عزیزم با خودتون صادق باشید:
آیا فکر می کنید همسر شما وفاداری لازم رو به شما نداره؟
اگر بعله آیا تا مدرکی موثق هم دارید؟ یعنی چیزی رو دیدید که باعث شک شما شده و یا فقط حدس می زنید؟
RE: همسرم به من بی میل شده
سلام آیه عزیز
گفتی صدبار با همسرت صحبت کردی
چه چیزهایی به همسرت گفتی؟
و یه سئوال
نکاتی رو که در زیر بیان می کنم را تا به حال به همسرت عنوان کردی؟
یعنی بهش گفتی که :
خواستت غیرمنطقی هست
تقصیر من چیه که تو قبلا رابطه داشتی
من نمی تونم اون جوری که تو می خواهی تو رابطه باشم
من نمی تونم این تنوع ها را داشته باشم
از دست خودت و کارهایت خسته شدم
این رابطه به من حس خوبی نمیده
از این مدل رابطه لذت نمی برم
این روش ها رو دوست ندارم
تو به من اصلا توجهی نداری
تو مسئولیت هیچ چیزی رو قبول نمی کنی
تو بی احساس هستی
تو عاطفه نداری
تو نیازهای من رو پاسخ نمی دی
مگه من چی برای تو کم گذاشتم
مگه دوستم نداری ، پس چرا فلان کار رو برایم انجام نمیدی
مگه من رو نمی خواهی پس چرا بهم محبت نمی کنی
تو اصلا خوب های من رو نمی بینی
من برای تو ارزشی ندارم
من زندگی خوب و آرامی توی خونه پدریم داشتم
من توی یه خانواده فرهنگی بزرگ شدم
من از این همه مهمونی بریز و بپاش خوشم نمیاد
من از اون دوستت خوشم نمیاد
من خونه اون دوستت نمیام
همه آرزوشون هست زنی مثل من همسرشون باشه
تو اصلا عیب های خودت رو نمی بینی ، همش داری از من ایراد می گیری
اصلا نمی دونم چرا با تو ازدواج کردم
توی خونه بابام همه چی داشتم
من نیازی به ازدواج نداشتم ، چون همه چیز داشتم ، درآمد خوبی دارم ، من فقط واسه خاطر عشق و محبت ازدواج کردم که الان نیست و ندارم
از این زندگی خسته شدم
به خاطر کارهای تو به بن بست رسیدم
=============
این مدل حرف ها ، اگر چه گفته هم نشده باشند ، دقیقا مثل سم می مونند توی زندگی زناشویی
حتی اگر این افکار رو در ذهن داشته باشیم و به زبان هم نیاوریم ، بازهم روی رفتارهامون و حرف زدنمون تاثیر می گذارد
اما راه حل چیست؟
یک زن خوب ، زنی هست که یک معشوقه خوب برای شوهرش باشه
وقتی مردی در برابر این سئوال زنش " که مگه دوستم نداری" سکوت می کنه و جواب درستی نمیده
این سکوت و عدم پاسخ ، به این معنی نیست که وافعا زنش رو دوست نداره ، بلکه برداشت مرد از سئوال همسرش این هست که " تو مردی ناتوان هستی و قدرت و توانایی نداری !"
و اینکه قدرت یک مرد و توانایی اش را زیر سئوال ببریم یعنی مردانگی اش رو ازش بگیریم ، به همین خاطر مرد از زندگی و در کنار اون زن بودن فراری میشه
با وجودی که علاقه به همسرش داره ، اما خودش رو سرد نشون میده و نسبت به مسائل زندگی بی اهمیت و بی تفاوت میشه
=============
اون جوری که من از نوشته های شما دستم اومد ، شما و همسرت توی دو تا فاز جدا از هم سیر می کنید ، علایق و سلیقه هاتون متفاوت هست
اما اگر شما خواهان این زندگی هستی ، با تلاش خستگی ناپذیر می تونی این تفاوت ها را بهم نزدیک کنی و تا حد ممکن خودت و شوهرت را به همدیگر نزدیک کنی
همسرت خواهان یک زن فعال و اکتیو هست ، یک زنی که براش مثل یه دوست دختر باشه ، یه هم پا که توی مهمونی ها و خوش گذرونی ها پایه باشه ، یه دختر شاد و شنگول اهل تفریح و خوش گذرونی
اما شما خواهان یک زندگی آرام و نرمال به دور از هیاهو هستید ، یک زندگی با جریان آرام
شوهرت هیجان می خواهد هم توی رابطه جنسی و هم توی زندگی
و این ایجاد هیجان از دست یک معشوقه برمیاد ( همون طور که گفتم :یک زن خوب ، یک معشوقه خوب برای شوهرش هست )
شاید برای شما سخت باشه ، و زمان زیادی طی بشه تا بتونی تغییرات لازم رو در زندگی ات ایجاد کنی ، اما اگر بخواهی ، موفق می شوی
تصمیمت رو بگیر ، اگر واقعا خواهان ساختن هستی ، پس آستین ها رو بالا بزن و شروع کن
.
فعلا به شک هایی که به سراغت میاد بها نده :305:
.
RE: همسرم به من بی میل شده
اگه دوستان راه حل خوبی پیدا کنن برای این تاپیک به منم لطف شده! من ازدواج نکردم و فکر می کنم سر این روابط توی ازدواج مشکل پیدا می کنم. واسه همینم شک دارم که ازدواج واسه من کار درستی باشه. لطفا اگه راهی هست به جز اینکه خانم هر چی که اقا می خواد انجام بده رو انجام بده بگین.
RE: همسرم به من بی میل شده
مرسی دوستان از راهنمایی هاتون . بالهای صداقت عزیز مشکل من دقیقا همینه
ما توی دو تا فاز جدا هستیم ، این مسئله خیلی اوقات باعث دردسرمون شده . راستش من همینی که هستم رو خیلی دوست دارم ولی بخاطر شوهرم خیلی جاها تلاش کردم این تفاوت ها رو بهم نزدیک کنم و حتی خودمو تعییر بدم اما این مسئله ریشه تربیتی هم داره . من اصلا تربیت نشدم که پامو تو خیلی مهمونی ها بزارم یا خیلی کارا بکنم. چیکار کنم آخه ؟ اصلا تو ذاتم نیست یه سری از این کارها ! برای من که همیشه زندگی ساده ای داشتم تظاهر به چیزی که نیستم عذاب آوره . اونطوری آرامشم از بین میره .
راجب اون حرف ها ، خیلی هاش مرتب تو ذهنمه و بعضی هاشو حتی به خودشم گفتم متاسفانه ! اما کم کم یاد گرفتم حرفامو برای خودمو نگه دارم و مثل دو تا غریبه که زیر یه سقف هستن زندگی کنم !
RE: همسرم به من بی میل شده
آیه عزیز
میشه توی اون مهمونی ها نرفت ، اما کاری کرد که دل توی دل شوهرت نباشه و همش دلش پر بکشه واسه برگشتن به کنار تو!
آیه عزیز ، خودت باش همون طوری که هستی ، اما با محبت این "خودت بودن" را به همسرت نشون بده
نمی دونم این زندگی چقدر برایت ارزش داره ، و شما چقدر راضی می شوی که برای این زندگی هزینه کنی
اگر مثلا یک سال با تمام وجودت برای این زندگی هزینه کنی ، پشیمون نمی شی؟
انسان وقتی احساس گناه می کنه و پشیمون میشه که :
نقل قول:
مسئله احساس گناه وقتی سراغتون می آید كه بر اساس احساس انتخاب كنید و بر اساس احساس طلاق دهید و بعدا از اینكه تمام تلاشهای خود را نكرده اید پیشیمان شوید.
حالا نظر تو چی هست؟
چه چیزی را واقعا خواستارش هستی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aieh
راجب اون حرف ها ، خیلی هاش مرتب تو ذهنمه و بعضی هاشو حتی به خودشم گفتم متاسفانه ! اما کم کم یاد گرفتم حرفامو برای خودمو نگه دارم و مثل دو تا غریبه که زیر یه سقف هستن زندگی کنم !
آیه جان ، زندگی خوب و لبریز از آرامش ، حق هر انسانی هست
تو نباید مثل یک هم خانه با همسرت باشی ، برای داشتن یک زندگی خوب تلاش کن
اون حرف هایی رو که برایت لیست کردم و مابقی حرف هایی از اون دست رو از ذهنت ببر بیرون
به خودت و همسرت یک بار دیگه فرصت بده که زندگی تون رو بسازید
به هرحال شما این شخص رو انتخاب کرده اید ، و این انتخاب محترم هست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
( 12/2/1386)
همسرم ، اون شخصی نیست که فکر می کردم
چهارم: در خانواده کمتر به موردی بر می خوریم که فقط و فقط یکی از طرفین با مشکل روبرو باشد و دیگری صد درصد درست عمل کند( البته میزان و درصد سهم طرفین در مشکلات ، تفاوت دارد). با پذیرفتن این پیش فرض، هم شما از شدت احساسات منفی و نامطلوبتان کاسته می شود، و همه به لحاظ قبول این موضوع ، صحبت های شما بیشتر در همسرتون تاثیر می گذارد، چون از ردیف یک متهم و یک عنصر نامطلوب و یک بیمار، به شان واقعی خود به عنوان یک همسر و همسفر و همطراز ، تغییر جایگاه می دهد، و اگر همسرتون بخواهد تغییر یابد در این موقعیت واقعی خود می تواند تاثیر پذیر باشد نه در موقعیت متهم .
اگر شما سر نیزه انتقاد را، از روی شقیقه همسرتون بردارید، او در پیگیری اصلاح زندگیتون، بیشتر همراهی خواهد کرد. شما به او بگوئید که خودتان نیز شخصا تقصیراتی داشته اید که خواهان تغییر هستید، و این مسئله ، او را احتمالا برمی انگیزد که بیشتر روی صحبت های شما تعمق کند و اقدام به دفاع های بی مورد از خودش نکند.
RE: همسرم به من بی میل شده
راستش حرفاش خیلی اذیتم کرده ، اصلا یادم نمیره چیا بهم گفت و بعد یادم می افته که چقدر بی احساسه ،هر چی تو ذهنم می گردم دریغ از یک بار که یه احساساتی نشون داده باشه که دل من خوش باشه به اون حداقل، حال خیلی خوبی ندارم . باهاش به ندرت حرف می زنم و اونم چیزی نمی گه ، انگار اصلا بود و نبود من مهم نیست ، خیلی آدم مغروریه . میاد ، میره ، اصلا نمی پرسم کجا می ری ، چیکار می کنی ...
ازدواج که کردیم عاشقش نبودم اما خوب همه می گفتن بعد ازدواج بهش علاقمند می شی ! اوائل کم کم داشتم بهش علاقمند می شدم ، اما از وقتی این حرفها... رو شروع کرد به زدن ، روز به روز بیشتر از چشمم افتاد و باعث شد بینمون فاصله بیفته . حالا احساس می کنم نمی تونم تحملش کنم ... از خودمم بدم میاد که چرا کاری کردم که انقدر وقیح بشه که اونطوری باهام حرف بزنه . خیلی حس بدی دارم ، حس می کنم اشتباه کردم ، باید بیشتر بررسی می کردم . همسرم هنوز رفتارهای پسرونه داره . مرد زندگی نیست و انتظارات منو برآورده نمی کنه ، بارها هم مستقیم و غیرمستقیم بهش گفتم حداقل محبت کن بهم ! اما چه فایده ، بار زندگی یه جورایی باید روی دوش من باشه ... دیگه نمی تونم به این وضع ادامه بدم . از رابطه جنسی و از مردا حالم بهم می خوره ، دلم می خواد فقط تنها باشم و ببینم چه بلایی داره سرم میاد ... من که همیشه دختر شاد و شنگولی بودم توی همین چند ماهه کلی افسرده شدم از بس که تحقیر شدم . دیگه خودم نیستم . دیگه برام مهم نیست این زندگی چی بشه
RE: همسرم به من بی میل شده
با سلام
مثل اینکه ما هنوز تازه کاریم توو نظر دادن.......ببخشید از دوستان و اساتید و کارشناسان.
aieh خانم چاره کار شما فعلا فقط صبرکردنه.....نمیدونم دوستان گفتن یا نه(وقت نکردم همه رو بخونم،شرمنده،شاید حرفام تکراری باشن)شوهرتون ممکنه هنوز به بلوغ فکری نرسیده باشن ...(برای مردها نسبت به خانم ها سن بلوغ بیشتره خوب)........همونطوری که خودتون هم بهش اشاره کردین ، اینم برمیگرده به تربیت خانوادگیشون..........با همسرتون با آرامش صحبت کنید و راهنمایش کنید(نصیحت گونه صحبت نکنید).....کم محلی و لجبازی رابطه رو بدتر میکنه......کار نشد نداره،زمان میبره،سخته ولی عملیه.البته اینم برمیگرده به صبر و تحمل شما!
با این حرف سابینا هم موافقم:
حیف که ما بیشترمون موقع ازدواج وقت کافی برای شناخت همسر نمی ذاریم و بعد تا مدت ها باید با عواقبش دست و پنجه نرم کنیم .
به هر حال اجازه ندین مسائل ریزوکوچک زندگی شما رو بهم بریزه.
رفتن پیش یک مشاور هم راهکار بدی نمیتونه باشه....تمام سعیتون رو بکنید.
موفق باشید.:72: