من و خانواده ام بعد از ازدواج
من تازه عضو این سایت شدم.دنبال یه مشاور میگشتم.من 21 سالمه و یه سالی میشه ازدواج کردم خدا رو شکر از زندگی مشترکم خیلی راضیم و شوهرم یه مرد ایده اله همونی که میخواستم.من تازه درسمو تموم کردم البته این مقطع ام رو.من فرزند اول خانواده ام.خیلی به مادرم وابسته هستم مادرم 42 سالشه.خیلی فعال و با پشتکاره یه خانم محکم و با اراده عاشق مطالعه و یادگیره.چندتا مدرک لیسانس داره.تازگیداره برای فوق لیسانس درس میخونه راستش من اصلا از این مساله خوشحال نیستم خوشم نمیاد مامانم همه ی وقتش رو واسه درسش بذاره به خاطر درسش من کم به اونا سر میزنم.کاش مامانم مثلیه زن سنتی بود اخه درس واسه چشه؟؟
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
عزيزم وقتي همه چي ارومه بايد به يه چيزي گير داد ديگه
مگه مادرت حق انتخاب نداره
مگه شما بايد واسش تصميم بگيري؟سنتي بودن يعني چي؟
يعني نبايد بره دنبال علاقه هاش
لا اله الاله
ابجي بيكاري ها
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
دختر خوب شما که ازدواج کردی دیگه:72:
خدا رو شکر از زندگیت هم راضی هستی:323:
آخه چه کاریه؟
آفرین به مامانت با این ارادشون :104:
مگه حق انتخاب ندارن ایشون ؟؟؟؟
.تازه در این مورد باید همسرشون نظر بدن که شریک زندگیشون هستند و حتما هم خودشون میدونن چه جوری بین درس و کار خونه تعادل ایجاد کنن
شما به زندگی خودتون برسید.باز اگه ازدواج نکرده بودید یه چیزی....اما الان شرایطتون فرق کرده و باید مستقل باشید.
وابستگیتون رو کم کنید .الان خودتون مسئولیت بزرگی رو قبول کردین به جای پرداختن به مامانون به خودتون توجه کنید و مهارتهای زندگیتون رو بالا ببرید.
موفق باشید.
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
والااااا ... اینطوری فرض کن که یه بچه فسقلی داری اومده بت میگه (مامان دوس ندارم کاری رو که بش علاقه داری انجام بدی) ببین خوبه ؟!
خب علاقه داره به دانسته هاش اظافه بشه آخه تو مشکلت چیه ؟ پیامبر اسلام گفتن که ز گهواره تا گور دانش بجوی واسه دلش که نگفته ؟!
.
این تیپ افراد تو دور تسلسلی میفتن که عطش یادگیریشون به اوج میرسه و همش سعی میکنن که چیز یاد بگیرن.
چه خوبه که در رابطه با عرفان و علوم انسانی آدم این شکلی اعتیاد به یادگیری داشته باشه (با ذهن باز).
و اینم بگم شما مطالعه و یادگیری رو به (درس و تکلیف) تفسیر میکنین که اجباری هست که باید انجام بگیره ولی اینطور نیست. یادگیری برای مادر شما تبدیل به یه نوع تفریح شده.
.
شما رو خودتون کار کنین که از وابستگیون کاسته شه .
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مگه میشه کسی به مادرشحسودی کنه؟؟؟؟؟حرفهایی میزنیدها.درس خوندن مادر ن روابط منو با اونا تحت شعاع قرار داده.اینکه وقتی زنگ میزنم میگه نیا درس دارم.وقتی ام نمیگه از درس هاش میگه.انتظاری از اقایون ندارم که درکم کنندخانمهایی که متاهل هستند میدونند اول های ازدواج ادم چه قدر دلتنگ خونوادش میشه.همه یعمرم مادرم در حال درس خوندن و برنامه ریز بوده.حالا هم که ازشون دورم.بیشتر تحت فشارم.مرسی از همتون
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
اگه مادرم متناسب با سنش تصمیم میگرفت بهتر بود.مادر شوهرم یه زن سنتیه البته از مادرم خیلی بزرگتره خیلی دوست داشتم بعد از ازدواج با خانواده شوهرم صمیمی باشم اما اونطوریکه میخواستم نشد.اونا با من صمیمی نشدن بر خلاف تلاش های من.شاید برای اینه که من در مقابل اونا خیلی جوون ترم نمیدونم..مرسی از سایتتون
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
گلساي عزيز واسه خودت درگيري ذهني درست كردي,
احساس ميكنم زودرنجي و كمي بخاطر اون متوقع شدي از خودت
باور كن اينها مشكل نيست ,خوب بودن ادمها با هم با صميميت فرق داره, خودتو سرگرم كن و سعي كن تنهايياتو با همسر و دوستات پر كني و باور كن وقتي اينهمه نخواي همه چي رو درست كني همه چي خودبخود درست ميشه
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
شما دلت می خواد مادرت از یه کار مثبتی که این همه بهش علاقه داره بگذره که شما خوشحالتر باشی؟ آخه این دیگه خیلی خودخواهیه.
من همیشه دوست داشتم مامانم فعالیت اجتماعی داشته باشه تا هم فکر بازتری داشته باشه و هم وقت واسه حرفهای خاله زنکی و دخالت تو زندگی بقیه نداشته باشه.
اگر مادر شما سنتی هم بود، احتمالش خیلی زیاد نبود که با مادر شوهرتون روابط گرمی داشته باشه. تازه همیشه میگن دوری و دوستی. اینجوری به نفع شما و ارامش زندگیتون هم هست.
چقدر خوب میشد که ما ایرانی ها یاد بگیریم آزادی هر فرد چه معنایی داره و اینقدر واسه بقیه تصمیم نگیریم...
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مرسی یلدا جان.مامان من میخونه و میخونه تا کی؟یادمه تو یه کتاب انگلیسی فکر کنم ایمپکت ولیوز بود یه دختری بود که به دوستش میگفت من خجالت میکشم از کارای مامانم که خودشو جوون نشون میده.رفتارای یه دختر 20 ساله رو داره.من دوست ندارم بیشتر از این از مادرم دور شم.من از شما یه راهکار واسه برخورد ماسب با این مساله رو دارم.مرسی از همه
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
گلساي عزيز مادرتو همينجوري كه هست بايد قبولش كني
ااين ربطي به جوون نشون دادن خودش نداره, ادم تا روحيه واقعيشو نداشته باشه كه نميتونه اينقدر با بشتكار بجسبه به درس
عزيزم اين يه مزيته كه مادرت جلوتر از بقيه است , اينو واسه خودت منفيش نكن, اتفاقا سرتو بگير بالا و افتخار كن
خواسته ات رو صميمانه به مادرت گفتي , دلتنگيات, درد دل كردي تا حالا باهاش؟
يه قدم بردار ببين نتيجه اش جيه
مادر شما مسلما انسان فهميده ايه و نيازتو درك ميكنه
تو دخترشي, راحت بهش بگو بهش نياز داري
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
با سلام خدمت شما ،من فکر می کنم که شما با توجه به سنتون و چون تازه ازدواج کردید نیاز به توجه های بیشتری از جانب مادرتون دارید برای همین دچار یک خلاء عاطفی شده اید به نطر من بهتر است این موضوع را با خود مادرتون درمیون بگذارید چون با توجه به روشن فکری وتحصیلات ایشون حتما به جوا ب مثبتی خواهید رسید همچنین بهتر است بیشتر توجهتون رو معطوف به زندگی خودتون و شوهرتون کنید
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
سلام.مادر من هم 45 سالشه و مثل مادر شماست...من احساس میکنم شما از موارد اخلاقی ریز مادرت دلخوری...باید بیشتر بگی...ولی یک نکته...اینکه بیش از اندازه مشکلتو بزرگ نکن..همه چی خوبه...من 1 راهی دارم اینکه با صبر و با چیزایی که مامانت به اون مسائل علاقه داره بش نزدیک شی...مثلا وقتی تماس گرفتی از درسش بپرس از برنامه هاش...آروم بش نزدیک شو و روش اثر بزار...منم شدیدا به مامانم علاقه دارم که گاهی وقتی تو اتاقمم شبا دلم واسش تنگ میشه و گریم میگیره ولی چون خوابه نمیرم پیشش.. ولی از شوهرت غافل نشی عزیزم.شما فقط 1 دفه نگو که (مامان چرا اینجوری ای...یا بخوای اختلال تو برنامش ایجاد کنی)از روشی که اون دوست داره بش نزدیک شو...
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مرسی از نظرت.والا به خاطر این همه سال علاقه مامانم ب درس من از درس زده شدم.و بدم میاد.اما حتما از نظرت استفاده میکنم.و در مورد علاقه هاش باهاش صحبت میکنم.
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
این روزا مامام داره سخت درس میخونه و خواهرم هم که امتحان داره.مامان رفته از این اموزشگاه های کنکوری و هر هفته مشاورش ازش امتحان میگیره وقتی هم امتحان داره باید حداقلاون مطلبو 8 دور بخونه.دیشب زنگ زدم که مامان واسه شام بیاین خونه ما گفت وای نه امتحان داریم میبینین تر خدا...تازگی ها یه حسی در من بوجود اومده خیلی دلم میخواد بچه دار شم و همه ی وقتموبا بچه ام پر کنم با اینکه یه مقطع دیگه کنکور قبول شدم و این طرم مرخصی گرفتم اصلا دوست ندارم دیگه درس بخونم.نمیدونم این حس چیه میترسم از لج با مادرم باشه نمیدونم:163:
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
سلام،
مادری که چند مدرک لیسانس دارد و الآن هم برای فوق لیسانس می خواند و در این سن اینقدر پشتکار دارد و موفق است، باعث سربلندی و سرافرازی شماست!
فرض کنید مادرتون ناتوان یا بی سواد بود و از چیزی سر در نمی آورد و جلوی فامیل همسر و دوستانتون گاهی اوقات حرفهایی می زد که باعث خجالت شما می شد...
البته کمی هم باید با او راه بیایید. به هر حال الآن زمان امتحانات است و سرشون شلوغه. فکر می کنم بعد از امتحانات وقت بیشتری داشته باشند. همینطور اینکه شما هم می توانی وقتی این امتحانات تمام شد، با او جدی صحبت کنی و ازش بخواهی وقت بیشتری برای شما بگذارد.
به نظر من شما می توانید به مادرتون افتخار کنید!
من مادرهایی می شناسم که بعد از ازدواج بچه هایشون بی کار هستن و حوصله شون سر می رود. به جایش وقتشون رو با غیبت کردن و دخالت در زندگی دیگران پر می کنند...
شاد باشید.
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
گلسا جون فکر کن مثل خیلی از دخترهای دیگه از خونوادت دور هستی و امکانش نیست هر زمان نیاز داشتی ببینیشون
من 18 سالم بود ازدواج کردم و رفتم اونور کره زمین خونوادمو سالی یبار هم به سختی میدیدم ولی عادت کردم
حساسیتتو کم کن و بپذیر که ازدواج کردی مستقل شدی و باید رو پای خودت وایسی حتی تو مسائل عاطفی وابستگیهاتو کم کن
سعی کن واسه خودت سرگرمی درست کنی با همون چیزی که علاقمندی
و به خودت تلقین کن خونوادت یه شهر دیگه هستند و همیشه در دسترس نیستند اگه دلت تنگ میشه میتونی گاهی با تلفن باهاشون صحبت کنی
و اگه مادرتو دوست داری باید همون کاریو بکنی که اونو خوشحال میکنه و رضایت داره
به نظرم حس شما یه خورده خودخواهیه مثل خیلی از ادمهای دیگه که این حسو دارند یه خورده طبیعیه
البته منو ببخشید اینو میگم
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
مرسی اقا حامد.مسلما مادرم باغث افتخار وسربلندی منه.merian عزیز مرسی از توجه و راهنماییت.درست میگی من یه حس خودخواهی دارم.دیشب شوهرم زنگ زده بودمادرم واونا برای شام اومدن.باهاش صحبت کردم درکم کرد.خدا رو شکر که شوهر خوبی دارم ودرکم میکنه.دیشب کلی برایشوهرم حرف زدم و از احساساتم گفتم.یه سر در گمی مثل بهار دارم.نمیدونم هدفمو گم کردم دوستدارم تمام وقت و انرژیمو برای کسی بذارم.دوست دارم همشبا بچه های کوچولو باشمو باهاشون بازی کنم.کنکور کارشناسی قبول شدم امارقبتی ندارم برای درس خوندن اما میخوام مدرک داشته باشم ...به نظر شما چی کار کنم؟
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
کسی نیست راهنماییم کنه؟؟؟
RE: من و خانواده ام بعد از ازدواج
کاش ما هم مادری مثه مادر شما داشتیم