همسرم انسانی تک بعدی است با روابطی بسیار محدود!

سلام بر دوستان عزیزم
من مدتهاست خواننده ی پنهان سایتم و استفاده می کنم اما چند وقتی است با مشکلی برخوردم که نمی دونم گره کار کجاست؟
همسرم یک انسان تک بعدی است که فقط مسیر خونه تا محل کارش رو بلده و بس
همیشه من ایجاد کننده ی شادی و هیجان تو خونه ام. من برای تعطیلات برنامه ریزی می کنم ( تازه اگه ایشون موافقت کنن). من دنبال ایجاد تنوع و شادی در زندگی هستم.
من باید برنامه های مهمونی رو ترتیب بدم ( مهممونی های خونه ی فامیلای من و دوستام رو نمیاد) روابطش فقط محدود به فامیلا و خانواده ی خودشه
از بس همیشه یک تنه پارو زدم خسته شدم. اگر هم دست از این کارها بکشم یکنواختی و بی روحی روحم رو می پوسونه
اگه ناراحت بشم خودم باید زمینه ای رو فراهم کنم که بتونم صحبت کرده یا ابراز نیاز کنم
همیشه از اطلاعات این تالار سعی می کنم استفاده کنم حتی اطرافیان رو هم با این اطلاعات راهنمایی می کنم اما نمی دونم چرا نمی تونم تو زندگی خودم پیاده کنم؟ اصلا نمی دونم گره کارم کجاست که جواب نمی گیرم ؟ لطفا راهنماییم کنید:72:

سلام

میشه لطف کنید بگید شما و همسرتون چند سالتونه؟ چند ساله ازدواج کردین؟

شغلتون، تحصیلات و ...؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سبزه

سلام بر دوستان عزیزم
من مدتهاست خواننده ی پنهان سایتم و استفاده می کنم اما چند وقتی است با مشکلی برخوردم که نمی دونم گره کار کجاست؟
همسرم یک انسان تک بعدی است که فقط مسیر خونه تا محل کارش رو بلده و بس
همیشه من ایجاد کننده ی شادی و هیجان تو خونه ام. من برای تعطیلات برنامه ریزی می کنم ( تازه اگه ایشون موافقت کنن). من دنبال ایجاد تنوع و شادی در زندگی هستم.
من باید برنامه های مهمونی رو ترتیب بدم ( مهممونی های خونه ی فامیلای من و دوستام رو نمیاد) روابطش فقط محدود به فامیلا و خانواده ی خودشه
از بس همیشه یک تنه پارو زدم خسته شدم. اگر هم دست از این کارها بکشم یکنواختی و بی روحی روحم رو می پوسونه
اگه ناراحت بشم خودم باید زمینه ای رو فراهم کنم که بتونم صحبت کرده یا ابراز نیاز کنم
همیشه از اطلاعات این تالار سعی می کنم استفاده کنم حتی اطرافیان رو هم با این اطلاعات راهنمایی می کنم اما نمی دونم چرا نمی تونم تو زندگی خودم پیاده کنم؟ اصلا نمی دونم گره کارم کجاست که جواب نمی گیرم ؟ لطفا راهنماییم کنید:72:

---

پیشنهاد میکنم کتاب رازهایی درباره مردان باربارا دی انجلیس رو بخونید یه قسمتش راهکارایی برا این مشکله که قرمز کردم

اگه شوهرتون اهل مطالعه و اینترنت و ... باشه میتونین براش از مقالات مفید این سایت و یا سایت های دیگه ایمیل کنین که شاید براش مشوقی باشه. مقاله های خیلی خوبی تو این سایت هست که به شخصه خیلی استفاده کردم. معمولا آقایون دوست دارن نحوه ارتباط صحیح رو با نحوه ایجادش بخونن و یا از کسی که معتمد هست یاد بگیرن و انجام بدن. اگر اهل منطق باشن.

دوست عزیز mr6262 سلام ما هردو 26 ساله با تحصیلات ارشد و بعد از 2 سال عقد الان یک ساله عروسی کردیم و ازدواجمون هم سنتی بوده.
ستاره جان من این کتاب رو خوندم اتفاقا خیلی سعی میکنم دست از این تلاش های یک طرفه بردارم ولی گفتم که چون یک روحیه ی شاد و هیجانی دارم از سکوت و یکنواختی داغون میشم .
saeeded جان ممنون از راهنماییتون اما چندین بار خواستم به طور غیر مستقیم این کار رو بکنم اما موضع گرفته و متوجه شده منظورم چیه و دقیقا وقتی لج میکنه اون کار رو تکرار می کنه.
مشکل دیگر من اینه که از طرفی زیادی چسبیده به خونوادش و اونم خونواده ای که سطح خیلی پایینی دارن و همش دنبال کارها و حرفای خاله زنکی و دو به هم زنی اند ، یعنی یه جورایی نمیخواد از لاک خودش و خونوادش بیاد بیرون کمی هم با مردمان با فرهنگ و سطح بالا معاشرت داشته باشه.

سبزه عزیز سلام

به نظر خودت ، آیا شوهرتون فردی گوشه گیر و درون گرایی هست. و آیا تنهایی را بیشتر دوست دارد

و دوست دارد هر کاری را بدون حضور دیگران انجام دهد؟

یا اینکه

با اقوام خودش روابط اجتماعی بالای دارد و در جمع های آنها شرکت میکند؟

اگر جواب سوال اول مثبت است شاید این مشکل به خاطر تفاوت شخصیتی شما و همسرتون باشد

که به مرور زمان با تشابهات رفتاری که بین شما ایجاد خواهد شد، بهتر میشود.

اگر جوابتان به سوال دوم مثبت باشه . احتمالا دلیل این کار شوهرتون این هست که از جمع های خانوادگی شما

دل خوشی نداره و به دلایلی از جمله نپذیرفته شدن از طرف جمع و احساس کوچک شدن و... از بودن با

خانواده و دوستان شما دوری میکند.

لینک تست شخصیتی هم براتون میزارم ببینید.

تست 5 عامل شخصیتی

سلام سبزه جان

می خواهی شوهرت را تغییر بدهی ؟!!!
می خواهی روحیه ای که دارد را بهم بزنی ؟
می خواهی او را وادار به کارهایی که نمی کند را بکنی؟

بیا و خوبی کن و اون خوبی رو در حق خودت بکن :
عزیزم این تفکر هایی که داری رو بریز بیرون و به هیچ وجه در پی تلاش تغییرات شوهرت نباش !
اگه خودت هیجان رو دوست داری و شوهرت دوست نداره کاری به کارش نداشته باش بزار هر جور که راحته عمل کنه ....ببین گلم اونم برای خودش زحمتهایی رو که باید بکشه رو می کشه و تلاشش رو برای زندگیش می کنه و تلاشهای اونو برای این یکنواختی هاش نادیده نگیر چون هستند بعضی ها توانشان همین است ...

سبزه تو بیا شوهرت رو همینجوری بپذیر و همینجوری قبول کن و زندگی رو به کام خودتون تلخ نکن چون اشکالی نداره که تو برنامه ریز باشی و هیجان و تو بیاری توی زندگی ...
سبزه مگه نمی گی تو اینجوری هستی پس دیگه نباید از اینکه هیجان رو تو میاری گله کنی چون باید اخلاقت اینطوری باشه مگه اینکه تو هم اینچنین اخلاقی رو داری و فقط داری خودت رو اینطوری وانمود می کنی !!

در موردخانواده شوهرت هم اینطوری فکر نکن و کاری نداشته باش اونا چجوری هستند و چطوری رفتار می کند تو احترام خودت رو بزار و متواضع باش و فقط از حرفهای خاله زنک اونها دور باش !
عزیزم اگه تو نسبت به اونها با احترام و قاطع باشی مطمئن باش نسبت به تو هم همین رویه را در پیش می گیرند ولی انتظار نداشته باش که در زمان کوتاه این اتفاقات بیافتد !

در مورد آشنایان و دوستان خودت هم احتمال داره که شوهرت از اعتماد بنفس پایینی برخوردار که نمیاد یکمی روی اعتماد بنفسش کار کن و توی جمع آشنایان خودت با او بیشتر از بقیه صحبت کن و سعی کن پیش همه از او و از کارها و توانمندیهای او بیشتر بگی تا کم کم نسبت به جمع شما خودش را تغییر بدهد !

در مورد اینکه از ناراحتیهای تو حرفی نمی زند باید بگم اگه از مسئله ای ناراحت شدی و ازت چیزی نپرسید منتظر نباش که بپرسه خیلی از مردها هستند که اینطوریند و حتی وقتی باهاشون صحبت می کنیم در جواب می گویند که ما اصلا متوجه نشدیم که حتی امکان داشته باشد که ناراحت شده باشد در این مورد پیشنهاد می کنم که خودت همانطور که ابراز می کنی دلیل ناراحتی ات را هم بگو بدون هیچگونه تنش !

پاییزان عزیز فکر میکنم مورد دوم باشد یعنی از قرار گرفتن تو خونواده و فامیلای ما خوشش نمیاد چون خودش رو پایین تر میبینه تستتون رو هم save کردم که با دقت و سرحوصله بخونم ممنون از تستی که گذاشتی:72:
چشمک جان دقیقا این پذیرش مشکل من هست و با اینکه باردارم گاهی انقدر رفتار و حرفای مادرشوهرم سوهان روحم میشه خصوصا وقتی میبینم شوهرم اینا رو نمیفهمه و با خوشبینی کامل تحت تاثیر حرفای مادرشه و حاضر نیست از لاک خودش بیاد بیرون که به حالت انفجار میرسم
[size=large]خیلی با خودم کلنجار میرم که خصوصا توی این وضعیت ذهنمو درگیر نکنم اما نمیشه لطفا اگه برای بی خیال شدنم نسبت به موضوعات بی ارزش زندگیم و پذیرش همسرم و خانوادش به گونه ای که هستند راهنماییم کنید ممنون میشم:72:

كاري كه به نظر من مي رسه اينه كه:
1) فعاليت و سرگرمي هاي خودتون رو بيشتر كنيد و ذهنتون رو منعطف مسائل خوب كنيد

2) شما به هيچ وجه قادر به تغيير دادن همسرتون نيستين به خصوص با حرف

3) يكي از راه هاي نزديك شدن شما به همسرتون ايجاد رابطه با كسايي هست كه ايشون خيلي قبول دارن كه ظاهرا خانواده ايشون هست

4) نيازي نيست كه شما تلاش زياد و خارج از تعادل براي شادي اين زندگي بكنيد. هرچقدر شما بيشتر تلاش كنيد همسرتون از شاد كردن شما بيشتر فاصله مي گيره و بعد مدتي اين وظيفه شما ميشه كه هم ايشون رو شاد كنيد هم فرزندانتون رو و به مراتب كارتون سختتر ميشه

5) شادي رو جاي ديگه جستجو كنيد. دوستان، درون خودتون و به مسائلي كه براتون قابل حل نيست بها نديد. اگر همسرتون سعي در خوشحال كردن شما نمي كنه، شما اينكارو واسه خودتون انجام بدين. شايد همسرتون با ديدن كارهاي شما به صورت بصري، ياد بگيره ولي مطمئن باشين ايشون از راه سمعي و حرف زدن و نصيحت شما بدتر ميشه

6) وابستگيتون رو به ايشون كمتر كنيد و اول از همه به فكر خودتون باشين. من حس مي كنم ما خانم ها با وارد شدن به ازدواج انتظار داريم از نظر عاطفي تكميل تكميل بشيم چه بسا خيلي وقتها عكس اين موضوع اتفاق مي افته و اين احتياج به واقع بيني و از بين بردن ابرهاي بالا سرتون داره چون همونطور كه ميدونيد مردها وسيله مناسبي براي رفع عاطفه خانم ها نيستن

7) سعي كنيد چند تا دوست خوب دورتون جمع كنيد و از اونها انرژي بگيريد

8) هميشه لازم نيست محيط خونه شاد باشه، رمانتيك و احساسي باشه بهتره. نه اينكه باز به صورت افراطي سراغ همسرتون بريد براي ارضاي احساسات رمانتيك. با يه آهنگ ملايم، زيبا و باب ميل هردوتون مي تونيد اين كار رو انجام بديد.

9)به نظرم كمي از بار و تلاش شاد كردن خونتون رو به آهنگ هاي شاد، فيلم هاي خنده دار و ... بسپاريد. در هر صورت تلاش مضاعف از خودتون نشون نديد كه نتيجه عكس داره.


آيا شما علاقه و عشقي بين خودتون احساس مي كنيد؟
رابطتون با دوستان ، خانواده ها و ... چطوره؟
آيا شاغليد؟

mr6262 عزیز سپاس از وقتی که برایم میگذارید
بله ما همدیگر را دوست داریم شاید خیلی رمانتیک و عاشقانه نباشیم اما به علاقه میان خود مطمانم
من با خانواده ی همسرم یک رابطه ی رسمی دارم همسرم هم با خانواده ی من همین طور، من معمولا با دوستان خودم و ایشون هم با دوستان خودش بیشتر مشغول استالبته روابط ایشون در کل خیلی محدود است مثلا با یک دوست آن هم هر از چند گاهی.
من در حال حاضر در خانه هستم.

سلام خانوم
من با توجه به تجربه شخصی خودم و وابستگی همسرم به خونوادش فکر می کنم باید ارتباط با خانواده همسرتون رو از حالت رسمی در بیارین به طور مثال :یک روز جمعه بهش بگین با خانوادشون (خواهر شوهر/ برادر شوهرم /مادر شوهر و...) تماس بگیره و قرار پیکنیک بزارین و تدارکات (غذاو....) این پیکنیک رو شما انجام بدین با شادی وآرامشهمسرتون باید خوشحالی با خانوادش بودن رو در شما لمس بکنه کاری که من هر یه مدت(هر 3ماه یکبار ) واسه خانواده شوهرم انجام میدم و از این قبیل کارها.کارهای همسرتون نشون می ده از دست شما ناراحته . اگر خیلی تک بعدی بودند که با دوستان خودشون بیرون نمی رفتند . شما شروع کننده باشین ولی بتدریج این کارارو بکنید .

من با حرف سلاله جون موافقم که روابطتون رو با خانواده همسرتون از حالت رسمی خارج کنید. تا شوهرتون راحتیه بیشتری با شما حس کنه. این رسمی بودن با خانواده ها دلیل خاصی داره؟ چرا سعی در صمیمی شدن با خانوادشون نکردید تا به حال؟

برای اولین قدم هم خیلی خوبه که سرتون رو به یه کار مفیدی که دوست دارین گرم کنید. مثل نقاشی، موسیقی، کار هنری دیدتون رو به زندگی عوض می کنه و سعی می کنه چشمتون دنبال زیبایی و ذهنتون دنبال ارامش باشه.

برای چیزی که احتمال تغییرش زیاد نیست انرژی بیش از حد نذارید و بیشتر به شاد کردن خودتون بپردازید

در ضمن توی کارهایی که شوهرتون علاقه داره همراهیش کنید. ادم ها با کسایی که به علایق اونها توجه نشون میدن راحتتر و صمیمی تر میشن. علایقشون چیا هست که می تونید باهاشون همراهی کنید؟
پیاده روی، فیلم دیدن، موسیقی گوش دادن...؟