خطایی کردم ولی تا کی باید تاوانشو بدم؟کمکم کنید

سلام
من تازه واردم
امیدوارم شما بتونید کمکم کنید
باهام حرف بزنید
دارم دیوونه می شم
من 3 سال با پسری دوست بودم که از خیلی جنبه ها با هم فرق داشتیم
مخصوصا عقاید دینی.
اون عاشقم بود
من سعی می کردم خودمو با عقاید اون وفق بدم
اوایل دوستیمون من قصد جدی برای ازدواج باهاشو نداشتم و اذیتش می کردم ولی اون خیلی بهم محبت می کرد تا اینکه منم شدم همونی که اون می خواست
بعداز 2 سال متوجه شدم کارایی که منو از انجامش منع می کنه خودش انجام میده.
مثلا به من می گفت تو فیس بوک نرو ولی خودش میرفت
باهاش به هم زدم.بعد از 15 روز بخشیدمش و دوباره همه چیز خوب شد ولی سخت گیریاش سر جای خودش بود
و مشکلات خانوادگیش که باعث دعواهامون میشد هم سر جاش
من چند ماه پیش یه شب یه خطایی کردم.به خاطر اینکه خسته شده بودم از پرخاشگریاش
خیلی عصبی بودم اون شب
رفتم چت کردم با چند تا آی دی خیلی صمیمی.می خواستم با یکی حرف بزنم
ولی نه به هیچ قصدی
من عاشق اون بودم.نمی خواستم اون بره
اون از طریق برنامه یاهو متوجه چت من شده بود
من اولش از ترس اینکه نکنه بره هی دروغ می گفتم و انکار می کردم
ولی این کارو بدتر کرد
ولی بعدش با التماس همه حقیقتو بهش گفتم
ولی اون واگذارم کرد به خدا و رفت
من خیلی التماسش کردم
حالا چند وقت از این موضوع می گذره و من حال خیلی بدی دارم
امیدوارم هیچ کس به حال من دچار نشه
روز و شب اشک می ریختم و از خدا می خواستم منو ببخشه اونم منو ببخشه برگرده
روزای اول اون حالش خوب بود و از طریق دوستش از حالش با خبر می شدم که می گفت فعلا صبر کن تا حالش بهتر شه و بتونه با این موضوع کنار بیاد.فعلا ازت متنفره و نمی بخشتت
الان چند وقته که باخبر شدم فشار روحی اعصابشو به هم ریخته و دکتر گفته اگه به اعصابش بیشتر از این فشار وارد شه ممکنه فلج شه
البته از دوستش شنیدم
صحت حرفاشو مطمئن نیستم
و هرچی گفتم شاید اگه من برگردم حالش خوب شه
گفت نه شاید بدترش کنه این شوک
خودم دکتر اعصاب رفتم و دارم قرص می خورم
تورو خدا بگید من چی کار کنم
احساس می کنم دارم دیوونه میشم
احساس گناه و عذاب وجدان شدید داره منو از پا می ندازه.نمی تونم بخوابم
مگه نمیگن کسی که توبه می کنه بخشیده می شه
من که بعد از 2 شب چت دیگه خطایی نکردم
نه قراری نه تماسی
چرا باید تو این حال باشم؟
:323:

سلام دوست عزیز

به همدردی خوش آمدی

همدردی در خصوص نحوه و تداوم روابط دختر و پسر هیچ گونه مشاموره ای نمیدهد و با این روابط بنا به دلایل عدیده روانشناسی مخالف هست

شما باید هر چه زودتر از ذهن خودتون این رابطه را پاک کنی تا کمتر عذاب بکشی فکر برگشت و اینا هم نباش

موفق باشی

واقعاًاااا ممنون از همدردیتون
من از شما کمک خواستم
یعنی تنها جمله اینه که از ذهنم پاک کنم؟
اینو که خودم می دونستم
نمیتونم از فکرش بیرون بیام
روز و شب دارم اشک میریزم و خودمو مجازات می کنم
اطرافیانم می گن اون خودش رفته و نخواسته ببخشتت
تو تلاشتو کردی
چی کار کنم که به زندگی عادیم برگردم
چی کار کنم که این فکرا و عذاب وجدانی که دارم آزارم نده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط az yad rafte

روز و شب دارم اشک میریزم و خودمو مجازات می کنم
اطرافیانم می گن اون خودش رفته و نخواسته ببخشتت
تو تلاشتو کردی
چی کار کنم که به زندگی عادیم برگردم
چی کار کنم که این فکرا و عذاب وجدانی که دارم آزارم نده

---

ميتونم بپرسم دليل عذاب وجدان شما چيه؟

واسه چي خودتو مجازات ميكني؟

واسه اينكه اون ادم اهل موندن و ازدواج نبود؟

اين بهونه نه يه بهونه ديگه,چه فرقي ميكرد؟منتظري بيان و بگن تقصير تو نبود اروم باش؟

مگه كسي بهتر از خودت ميتونه ارومت كنه

عزيزم دليل اين دوستي چي بود؟ميخواستي ببيني باهات ازدواج ميكنه يا نه؟فكر ميكني اون اهل ازدواج بود؟

ازیاد رفته عزیز سلام.به همدردی خوش اومدی

از دوست عزیزم ویدا دلخور نباش..ویداجون درست گفت.این سایت برای رابطه دوستی دختر و پسر مشاوره نمیده چون اونو منع میکنه به دلایل کاملا عقلانی..یکی ازدلایل همین رابطه پر هیجان و استرس هست که که ذهن فرد رو درگیر میکنه و برنامه زندگیش رو مختل میکنه.بدون اینکه هدف خاصی رو دنبال کنه.

فرضا اون اتفاق چت کردن نیوفتاده بود میخواستی این رابطه رو تا کجا ادامه بدی؟؟؟
یه دوستی بی هدف بلاخره یه روزی تموم میشه..حتی اگه بخاطرچت هم کات نمیشد بعدا به یه دلیل دیگه قطع میشد.

اما اگه هدفتون این بود که ازدواج کنید باید بگم راه درستی نرفتین.شناخت قبل ازازدواج باید رسمی و منطقی بدون وارد کردن احساسات باشه.
پس هر طور به اون رابطه نگاه کنی ایراد داشته..شما رابطتون کاملا همراه با وابستگی بوده...تنها کاری که میتونی بکنی اینه که صبر کنی..باید زمان بدی تا این هیاهوی احساسی وجودت اروم بشه..اصلا و ابدا با دوستای اون پسر در ارتباط نباش و ازشون خبر نگیر.
بذار کم کم منطق ذهنت بالا بیاد و بتونی واقع بینانه تر قضایا رو ببینی.

از اون طرف هم این یه فرصته تا اون پسر هم ارامش بدست بیاره و مثل تو هیجان احساسیش کم بشه..

اگه بعدا دوباره برگشت بهش میگی..اشنایی رسمی زیر نظر خونواده ها و مشاور و منطقی..رابطه احساسی تا قبل ازعقد ممنوع.

با شکست عشقی و تلخی برهم خوردن آن چگونه کنار بیاییم؟

با شکست عشقی چه جور کنار بیاییم؟

رهایی از خاطرات منفی یا عاشقانه گذشته

۵ روش عملی برای نجات یافتن از کنار گذاشته شدن در رابطه احساسی

و بعد از تمرکززدایی استفاده کنید یعنی یادگاریهاشو دور بریز جاهایی که خاطره داری نرو اهنگ غمگین گوش نده وارد جمع هایی با بحث عاشقانه نشو.و هر زمان فکرش اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنت رو ازش منحرف کن.

موفق باشی

سلام شما خوب هستین. من رشته تخصصی ام این نیست و این نظر شخصیمه به نظره من شما دو مشکل دارین 1-
احساس عذاب وجدان 2- احساس عشق این که شاید شما رو نبخشه و تو این جمعیت چند میلیارد نفری شما تا آخر عمرتون خوشبخت نشین در مورد مشکل اول اینه که فرمودید خودشون این کارو انجام می دادن ÷س نباید عذاب وجدان بگیرین درمورد مشکل دوم من خودم پسرم گاگه پسری واقغا دختری رو دوست داشته باشه اونو می بخشه خیلی ام دلش بخواد بهت یه رازی رو در مورد پسرا بهت بگم هر چقدر دنبال یه پسر بیفتی بیشتر از چشش می افتی حتی اگه فرشته باشی

من انقدر هول شدم نتونستم کامل بنویسم
دوستان رابطه ما کاملا قصد ازدواج بود
ولی خوب اون چون هم سن خودم بود گفته بود مجبور بودیم یکم صبر کنیم بعد راجع بع ازدواج حرف بزنیم
هر دو 24 سالمونه
و خانواده ما کاملا خبر داشتن
مهر ماه امسال قرار بود برای خاستگاری بیاد
جفتمون دنبال کار می گشتیم تا زندگیمونو شروع کنیم
همه چی خوب بود
تا اینکه نمی دونم چرا من اون شب رفتم چت کردم
اون شب از رفتاراش خسته شده بودم
مگه انسان خطا نمی کنه؟مگه نمی تونه از خطاش برگرده؟
این موضوع اگه یه دوستی معمولی و بی هدف بود که من انقدر عذاب نمی کشیدم
اون از دست من ناراحت شده و رفته
بخدا تو عمرم دل هیچ کسو نشکستم
ولی نمی دونم چرا این بار بخشیده نمی شم
یک تاکید دیگه که لازم دونستم بگم
از رابطه 3 ساله ما تمام اعضای خانواده من خبر داشتن جز پدرم(تمام خاله هام عمه هام مادرم..)
از خانواده اون هیچ کس خبر نداشت

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ممنونم از همه دوستان که لطف کردن جواب دادن
از بهار عزیز هم تشکر می کنم
:72:

سلام اول اینکه مطمئنی قصدش ازدواج بوده ؟ معمولا پسرها هم وقتی دختری رو دوست دارن و باهاش قصد ازدواج دارن کم کم ذهن خانوادشون رو بخصوص مادرشون رو آماده می کنند . یعنی یه جورایی مادره هم در جریان دوستیشون هست ! اینکه ایشون به خانوادش هیچی نگفته بنظرتون یه چیزایی رو نشون نمی ده ؟ حالا ممکنه یه افرادی هم باشن که استثنا باشن !

اینکه دوستش گفته اعصابش ناراحته و دکتر گفته اگه بهش فشار بیاد ممکنه فلج بشه بنظرم شگرد پسراست برای خر کردن دخترها ! (مگر اینکه بیماری خاصی داشته باشه که خیلی بعیده)ببخشید واضح و رک گفتم . این فرد می خواد حس ترحم شما رو جلب کنه و احساس گناه شما رو از کاری که کردی بیشتر . حالا قصد و هدفش از اینکار چیه ، خدا می دونه .

فقط می خوام بهت بگم دختر خوب مواظب باش که بازیت نده ! می تونی توی فروم یه دور بزنی و دخترهایی نمونه خودتو ببینی که دوست پسراشون چطوری بازیشون دادن و با اعصاب خوردی و ناراحتی ولشون کردن !

اینکه واقعا پسر خوبیه و قصدش ازدواج بوده رو من نمی دونم خودت بهتر می دونی ولی اگه اینطور نیست دورشو خط بکش و خودتو از این رابطه زودتر بکش بیرون تا بیش از این صدمه نخوردی و بدون رابطه ای که به قصد ازدواج شکل نگیره معمولا به هیچ جا نمی رسه !

شما هیچ تماسی نه با خودش و نه با دوستاش داشته باشین. در دسترسش نباشین. اگر واقعا قصدش موندن با شما باشه برمی گرده ولی بدونید پسرها به مدت زمان بیشتری برای ریکاور شدن احتیاج دارن. مثلا 2 ماه.

در ضمن اینکه توی 3 سال به خانوادشون چیزی نگفتن یه کم جای سوال داره.

در هر صورت شما اینقدر ساعتهاتون رو بیرون از خونه بگذرونید با کلاس ورزش ، کار، کلاس هنری تا کمتر بهش فکر کنید. اصلا اصلا هم دیگه باهاش تماس نگیرید چون کسی از ادم آویزون (ببخشید) خوشش نمیاد و روی آقایون اثر عکس میذاره...

قوی باشین و به آیندتون فکر کنید. با خودتون سبک سنگین کنید که با توجه به شواهد دوستیتون ایشون واقعا قصد ازدواج دارن؟ و اینکه به خانواده نگفتنشون به خاطر چی بوده؟ آیا توی رابطتتون چیزی بوده که خانواده اون بخوان مخالفت کنن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mr6262

شما هیچ تماسی نه با خودش و نه با دوستاش داشته باشین. در دسترسش نباشین. اگر واقعا قصدش موندن با شما باشه برمی گرده ولی بدونید پسرها به مدت زمان بیشتری برای ریکاور شدن احتیاج دارن. مثلا 2 ماه.

در ضمن اینکه توی 3 سال به خانوادشون چیزی نگفتن یه کم جای سوال داره.

در هر صورت شما اینقدر ساعتهاتون رو بیرون از خونه بگذرونید با کلاس ورزش ، کار، کلاس هنری تا کمتر بهش فکر کنید. اصلا اصلا هم دیگه باهاش تماس نگیرید چون کسی از ادم آویزون (ببخشید) خوشش نمیاد و روی آقایون اثر عکس میذاره...

قوی باشین و به آیندتون فکر کنید. با خودتون سبک سنگین کنید که با توجه به شواهد دوستیتون ایشون واقعا قصد ازدواج دارن؟ و اینکه به خانواده نگفتنشون به خاطر چی بوده؟ آیا توی رابطتتون چیزی بوده که خانواده اون بخوان مخالفت کنن؟

---

می گفت باید 25 سالم بشه تا روم بشه مطرح کنم(یعنی خودش)
من هیچ وقت تو دوستی آویزونش نبودم
یعنی حتی تماس نگیرم و دوباره ازش بخوام منو ببخشه؟نمی خوام التماس کنم که با هم باشیم
ولی با توجه به حرفی که دوستش زده حتی می ترسم باهاش تماسی بگیرم
:302:
و اینکه 3 ماه و چند روز از این موضوع می گذره

از ياد رفته عزيز

جواب سوالات منو اگه ميدادي خيلي چيزا هم واسه ما روشن ميشد و هم واسه خودت

اينم جواب بده چي تو اين اقا ديدي كه به نظرت مناسب ازدواج بود؟


واضح بگم من احساس ميكنم خودت واقعيتو ميدوني اما نميخواي باهاش روبرو بشي

عزیزم

هیچ تماسی نگیر نه با خودش نه با دوستاش. اون میدونه که شما هنوز منتظرشی، یا داره ناز می کنه برات یا داره اذیتت می کنه و بهت عذاب وجدان میده. یا داره مرگ رو نشونت میده که به تب راضی شی (یا نباشه یا اگه باشه بدون تعهد ازدواج)

در هر صورت کسی رو که رفته رو هیچ جوره نمیشه برگردوند مگر اینکه خودش بخواد.

یک جوری ازش دور شو که انگار تو یه جزیره دورافتاده ای. اگر بخوادت برمیگرده اگر نه یعنی هیچ وقت قصدش جدی نبوده. مطمئن باش

فقط به خودت برس. کلاس ورزش، به بدنت، به پوستت و به زیباییت برس. بدون که با فکر و خیال هیچی درست نمیشه فقط عمرت هدر میشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نقاشي

از ياد رفته عزيز

جواب سوالات منو اگه ميدادي خيلي چيزا هم واسه ما روشن ميشد و هم واسه خودت

اينم جواب بده چي تو اين اقا ديدي كه به نظرت مناسب ازدواج بود؟


واضح بگم من احساس ميكنم خودت واقعيتو ميدوني اما نميخواي باهاش روبرو بشي

---

از نظر من پسر خیلی خوبی بود و اهل خانواده
انقدر از من و رفتارام و دوستام ایراد می گرفت الان من احساس می کنم همه چیز من پر از ایراده
حتی بهم می گفت سر کار نرو.بیرون از خونه تنها نرو
با خیلی از دوستام گفته بود رفت و آمد نکنم
منو از خودم دور کرد
ولی خوب من اونو انتخاب کرده بودم و به تمام حرفاش گوش می دادم
تا اینکه با این خطای آخرم اون منو ول کرد و رفت
اگه سوالی مونده بگید تا براتون توضیح بدم
مرسی که کمکم می کنید

عزیزم

اینا که همش نکته منفی شد به جای مثبت. اینا همش نشون میده شما سازش و ضعف زیادی از خودتون نشون دادید و ایشون هم سوار بر رابطه شدن. از همین حرفهاتون مشخصه که نه شما نه ایشون هنوز به آمادگی لازم برای ازدواج نرسیدین

توی ازدواج شما باید کسی رو انتخاب کنید که اگر با کارهای شما همگام هم نیست، پشتیبان کارها و علایقتون باشه و شما رو به اندازه خودش دوست داشته باشه و بدونه که آزادی فردی هرکس چه معنایی داره

معلومه شما خودتون رو به اندازه کافی دوست ندارید که حاضرید از حقوقتون بگذرید

به جای فکر به ایشون و چت های اون شب که هیچ فایده ای نداره این فکر کردن ها، کمی روی خودتون تمرکز کنید و نکات مثبتت رو ببین، به علایقت و فعالیت ها و توانایی هات برس و بدون که اگه ایشون لیاقت شما رو داشته باشه، خودش برمیگرده. فکر نکن این حرفها رو از شنیده هام میزنم. منم سن شما بودم و این تجربیات رو گذروندم

درس می خونی؟ چه توانایی هایی داری؟ هدف هات چیه؟

عزيزم

به يقين ميگم اين اقا اهل ازدواج نبود و حتا اگه باهاش ازدواج ميكردي به مشكلات زيادي برميخوردي كه ممكن بود زندگيتو به هم بريزه

اين ادم به جاي شخصيت دادن به تو و به جاي ارزش گذاشتن روي تو از همين ابتدا با زرنگي تمام تورو تحت سلطه خودش قرار داده

به اصطلاح ميخواسته تورو اونجور كه ميخواد تربيت كنه ,از تو يه ادمي ساخته كه دايم من بدم ,من اشتباه ميكنم,من كمم,اون خوبه ,اون ... ميگي و حتا به حرفايي كه زيركانه رفته تو وجودت اعتقاد هم داري

ادمي كه اهل خونواده باشي ميره دنبال ساختن زندگيش واسش بهونه نمياره

اين ادم اصلا به درد ازدواج با تو نميخورد چون امروز نه فردا همينكارو باهات ميكردو يه جور ديگه عذابت ميداد,همين حس عذاب وجداني كه بيخود داده به تو

همين حس گناهكار بودن
همين كه بخاطر تو من مريض شدم,بخاطر تو...توي بد...

اعتماد به نفستو ازت گرفته و حالا شايد منتظره برگردي و يه پوءن ديگه بهش بدي

اين ادم حق مالكيت روي تو احساس ميكرده كه باهات اين رفتارو ميكرده

نه عزيزم,اين لطف خدا بود كه با يه اشتباه تو اون خود واقعيشو نشون داد,لطفا اشتباه دوم رو نكن كه به قيمت زندگيت تموم ميشه

من عين اين ادمو ديدم و از نزديك لمسش كردم ,با تمام وجود,از ياد رفته عزيز اين ادم كاري ميكرد باهات كه براي هميشه از ياد خودت بري

صبر كن عزيزم و بدون خدا بهترينارو واست بيش مياره

فقط صبر كن و تحمل كن

من صبر نكردم و چوبشو خوردم تو نكن,اين تاوان نيست كه تو داري ميدي پاداش زندگيته :72:

از همتون از صمیم قلب ممنونم:72:
خیلی کمکم کردید
برام دعا کنید که بتونم صبر کنم.:323:

عزيزم

ما دعا ميكنيم

اما لطفا خودت هم تلاش كن,برو كلاس برو ورزش

وهر وقت دلت تنگ شد و يا ديدي تحملت كم شده با يه دوست ويا خونواده يا هر كس كه ارومت ميكنه بگو بخند و خودت به خودت كمك كن

اينو از من داشته باش,زمان كمكت ميكنه شخصيت از دست رفته ات بهت برگرده و بفهمي چقدر اذيت ميشدي و نمي فهميدي و چشمتو بسته بودي,فقط زمان...

تحمل كن

موفق باشي:72:

دوست عزیز
دوستان به موارد خوبی اشاره کردن.
بنظرت اینکه من باید 25 سالم بشه تا بتونم با خانواده مطرح کنم دلیل معقولیه یا یک پیچوندنه پسرانه است؟
این موردی که برای به هم خوردن ارتباط اشاره کردین غیر منطقی میاد اگر کسی شخصی رو دوست داشته باشه با یک همچین چیزی اون رو ول نمی کنه!
ایا شخصی با این طرز نگاه به زندگی مناسب زندگی در این روزگار میاد؟با این تفکرات بسته؟
تا اونجا هم که من می دونم همچین بیماری ایی باشه که طرف با شنیدن یک خیر فلج بشه نداریم شایدم راوی درست بیان نکرده یا خدای نکرده ...
اگر برگشت ازش بخواهید به همه چیز رسمیت بده اینکه پدرش در جریان نبوده یعنی نصف خانواده در جریان نیودن وقضیه انقدرها هم براش جدی نبوده.
شما یک چت کردین اگر کسی کسی رو دوست داشته باشه از اشتباهاتش میگذره با اینکه اشتباه شما چیز بزرگی هم نبوده.