+چقدر به او اطمینان کنم؟

با سلام
من دختری 26 ساله هستم که در دبی زندگی میکنم(. البته چون خانوادم ایران هستن تند تند ایران می آم.)چند وقت پیش در دبی با آقایی آشنا شدم که 43 سال دارن و هنوز ازدواج نکردن.و ایشون مقیم آمریکان. رفتار و منش ایشون منو کاملا جذب کرده و چند بار با هم بیرون رفتیم(در طول 2 هفته)و بعد به آمریکا برگشتن و تو این مدت مدام در تماسیم.و از من در خواست ازدواج کردن(واین رو گفتن که قبلا با دو خانم رابطه جنسی داشتن).نمیدونم چقدر به ازدواج با ایشون اطمینان کنم؟خیلی دوسش دارم و فکر میکنم همون مرد رویاهام هستن. لطفا راهنماییم کنید.

سلام

اختلاف سنی شما و او آقا خیلی زیاد هست!!
در ضمن گذشته ی اون آقا که با اشخاصی رابطه نامشروع داشتند موضوع کمی نیست.
چی در اون آقا دیدید که فکر می کنید مرد رویاهاتون هست ؟
او را بر اساس چه معیارهایی برای ازدواج مناسب می دانید؟
اون آقا چرا تا این سن هنوز ازدواج نکرده؟

اون موقع که دیدمشون مشکلی برام پیش اومده بود که برام تکیه گاه محکمی شد تا مشکلم رو حل کنم.من تنها بودم اما در کنار اون آرامش پیدا کردم و فکر کردم بهترین کسی که منو بتونه حمایت کنه.(فقط از نظر عاطفی).اون یه جنتلمن واقعیه هم از نظر اخلاقی هم کارهایی که میکنه.خیلی ثروتمنده و لی وضع مالی پدر من متوسط رو به بالاست. اونطور که میگه ازدواج نکرده چون کسی تو زندگیش نبوده که دوسش داشته باشه. در ضمن سابقه ای که در ارتباط با خانم های دیگه داشته برام مهم نیست فقط ترس از تکرار اون بعد ازدواجه که منو آذار میده.و قبول کرده که قبل از ازدواج آزمایش ایدز بده.شهریور میآد ایران(به خاطر سالگرد فوت مادرش) ومیگه میخواد با خانوادم هم صحبت کنه.

سلام
دوست عزيز خوش آمديد

با توجه به توضيحات شما پيشنهاد بنده اينه كه سعي كنيد زماني كه اين آقا به ايران تشريف ميارن از فرصت استفاده كنيد و در زمينه شناخت بهتر ايشون تلاش كنيد همچنين از بستگان مورد اعتماد يا اعضاي خانواده درخواست كنيد در اين زمنيه شما رو كمك كنند و شناخت اونها و تحليلي كه از شخصيت ايشون خواهند داشت مي تونه براي تكميل آگاهيهاي شما در اين مورد ياري رسان باشه .به هر حال شما بايد تمام جوانب امر رو بسنجيد و سپس با ديدي باز و منطبق بر اصول يك انتخاب خوب ، ايشون رو مورد بررسي قرار بديد و صرفا به خاطر يك يا چند فاكتور همه چيز رو تموم شده ندونيد .
در ضمن سعي كنيد جلوي يه جنتلمن واقعي از اين سوتيها نديد منظورم :

آذار= آزار

مرسی عرفان جان
به خاطر غلط دیکته ای هم عذر می خوام
مثله اینجاست که ایشون می خوان تابستون همینجا عقد کنیم.چون رفت و آمد براشون مشکله

تو این مدت کم چطور بهتر بشناسمش و چطور در موردش با خانوادم صحبت کنم.(اونا چیزی نمیدونن)

خب بالاخره كه خانواده شما بايد در جريان باشن اينطور نيست ؟

به عقيده بنده هر چه زودتر با خانواده در ميان بگذاريد به نفع هر دوتون هست و از باب مشاوره و مشورت مطرح كن نه اينكه بخواي نظر خودتو تحميل كني

راستش به دختر خالم گفتم و اون گفت" یعنی اون هم سن مامانته ؟ خجالت بکش."
منم دیگه راجبش با کسی صحبت نکردم.

ببنيد خانم شما بايد با واقعيت كنار بياييد و به خودي خود اين مسئله كمي نيست و بايد توجه داشته باشيد شما با اين اقا يك عمر مي خواييد زندگي كنيد در حالي كه ايشون دو دهه از شما بزرگتر هست و زماني كه شما به اوج جواني و لذت جواني و جنسي خواهيد رسيد ايشون لذت جنسيش رو از دست خواهد داد اونوقت ايا بقيه عمر رو مي تونيد اونجوري كه مطلوب نظرتون هست زندگي كنيد .

شايد الان دليل بياريد و بگيد همه چي كه به لذت و فلان و فلان نيست ولي همون چيزايي كه الان براي شما جالب هست و شما رو جذب خودش كرده بعد يه مدت زندگي كردن عادي خواهد شد و اونوقت فاكتورهايي كه ايشون از اون برخوردار نيستند براي شما ملاك ميشه . مساله اختلاف سني مساله كمي نيست اين رو جدي بگيريد و سعي كنيد هوشمندانه و خردمندانه معيارهاي يك زندگي رو در نظر بگيريد بازم هم ميگم صرفا به يكي دو فاكتور بسنده نكنيد .

به نظر من ایشون مورد خوبی هستن اما نه برای شما برای یکی که 35 سال به بالا باشه. تو خودشو میخوای یا آمریکا و ثروتشو؟

سلام
معمولا اختلاف سنی تا 10 سال زیاد حساب نمیشه .
اینم بدونید تمایلات جنسی یک مرد 40 ساله تقریبا با یک دختر 20 ساله برابره ( اما زنان در سنین 34 تا 38 سالگی نیازهای جنسی شون بشدت افزایش پیدا میکنه و حتی از مردا بیشتر میشه و این به علت تغییرات هورمونی اوناست ) .
اختلاف سن زیاد در سنین کمتر دردسر بیشتری داره مثلا یک دختر 20 ساله با یک مرد 35 ساله مشکل بیشتری داره تا یک دختر 25 ساله با یک مرد 40 ساله . ( با تجربه تر و رفتارش پخته تر میشه )
اتفاقا اختلاف سن زیاد میتونه اتفاقا خیلی لذتبخش باشه اگه حالات زیر رو نداشته باشه :
- مرد احساسات خودش رو بیان کنه
- مرد رفتارپدر گونه نداشته باشه ( همیشه میخواد شما رو راهنمائی کنه )
- مرد تحمل داشته باشه ( چون قبل از شما اون راهی رو رفته که تازه شما الان شروع کردید )
- مرد در امور مالی خیلی از شما بهتر نباشه ( چون فکر میکنه که همیشه اون باید تصمیم بگیره )
- مرد سلطه طلب نباشه ( از شما تجربه بیشتری داره و میخواد این رو به شما ثابت کنه )
- بزارید هر طرف طبق سن خودش سرگرمی داشته باشه ( علایق خود رو بخاطر کم کردن این اختلاف سن تغییر ندید )
و شما هم از او بت نسازید ( چون اونو خیلی با تجربه تر میبینید
اون رو وادار نکنید در حق شما پدری کنه

به بچه دار شدن هم فکر کن.

میدونم چی میگید اما شاید شما ندونید من چی میگم. من مدت هاست به ایشون فکر کردم و همونطور که گفتم دوسش دارم اما هرچی به اومدنش نزدیک میشه دلهرم بیشتر میشه.شما حق دارین اگه اون تمام شرایط الن رو داشت منهای سن زیادش بدون تردید قبول میکردم اما من الان حتی با خانوادم نمیتونم راجبش صحبت کنم.از جهتی هم میترسم از دستش بدم.از لحاظ شیکی و تحصیلات همونیه که من میخوام و اگه آقا عرفان مسخره نمیکنن یه جنتلمنه با توضیحاتی که شما دادید نمی دونم چی کار کنم.دختر خالم میگه شاید این شیکی و کلاسش فقط ظاهریه و تو از خود واقعیش بی خبری میذاری میزی پیشش و اون وقت میشناسیش که میبینی دیره یا وقتی که دیگه کار از کار گذشته و شاید بری ببینی که اصلا زن و بچه داره.
امشب بهم زنگ زد و بر عکس همیشه باهاش سرد بودم و وقتی علت رو پرسید گفتم من مثل همیشم تو خودت مشکل داری .بیچاره جا خورد الان دلم بهش میسوزه و خیلی رفتارم بچگونه بود(من رفتارم و چهرم خیلی کمتر از خودمو نشون میده لوس و بچگونه اما اون کاملا جدیه)بهش گفتم تابستون نمیشه عقد کنیم چون من هنوز نمیشناسمت.اگه واقعا منو میخوای منتظر بمون.

سلام
چرا با خانواده نمی تونید در میان بگذارید؟
حتما اون آقا مشکلی دارندکه می دونید خانواده ی شما اون آقا رو با اون شرایط نخواهند پذیرفت.آخرش چی ؟می خوایید مخفیانه ازدواج کنید یا آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهید؟ خانواده ی محترم شما حتما باید در جریان قرار بگیرند!
لطفا بیگدار به آب نزنید.
به مساله ی اختلاف سنی خوب توجه کنید.
شما شناخت کافی ازشون ندارید .
خودتون میگید که نمی دونیدحتی زن و بچه داره یا نه.
تا چیزی عینا براتون ثابت نشده به حرفهاش اعتماد نکنید.باید خوب در موردش تحقیق کنید .

سلام.
بعضي وقتا آدما توي زندگيشون به يکسري آدمهاي ديگه برخورد ميکنن که ديگه توي زندگيشون نميتونن يکي مثله اونو پيدا کنن . توي يک آدم 40 ساله دنيا ديده چيزايي رو ميتوني ببيني که شايد هيچ وقت ديگه توي يه پسر 25 ساله يا 30 ساله نتوني ببيني . اينم درسته که اون شايد شادابيه تورو نداشته باشه اما آرامشو به زندگيت مياره. ببين تو زندگيت دنباله چي هستي. ببين اين آدم چقدر ميتونه پا به پايه تو بياد و تو چقدر ميتوني بخاطرش به جلو بياي . من خودم اگر يک روز همچين آدمي سر راهم قرار ميگرفت چون طالبه آرامش و امنيت هستم با در نظر گرفتن جوانب حتما" قبول ميکردم.اما اگر تو دنباله هيجان و تنوع هستي و دوست داري يه زندگيه شلوغ داشته باشي اونوقته که دچاره مشکل ميشي چون اون تا يه حدي ميتونه پا به پايه تو بياد.راجبه چند بار سکسي هم که داشته اين روزا توي ايرانه خودمون که يه کشور اسلاميه ميتونم به صراحت بگم 80٪ آقايون قبل از ازدواج بيشتر از اين چيزا اين حسو تجربه کردن چه برسه به آقايي توي اين سن که توي يه کشور غير اسلامي با روابط آزاد زندگي ميکنه.

من اگه جای شما بودم به هیچ عنوان با یکی مثل این آقا ازدواج کنم کسی که شخصیت خودش رو زیر پا گذاشته کسی که اینقدر واسه خودش ارزش قایل نبوده و با دو تا خانوم رابطه جنسی برقرار کرده یعنی شهوت و هوس بر اون تونسته غلبه کنه از کجا مطمئنی که با تو هم این کارو نکنه سنی که اون الان داره جای پدربزرگته

اصلا از کجا مطمئنی که اون قبلا ازدواج نکرده و حالا بهت دروغ نمی گه

اصلا مگه تو چه ایرادی داری که می خوای با همچین مردی زندگی کنی
اون اگه مرد رویایی بود تا الان ازدواج کرده بود.

به هر حال موفق باشی
یا علی

سلام
مساله آرامش رسيدن ربطي به سن و سال نداره و با يه انتخاب درست و مطابق با معيارها مي توني با همسر مورد علاقه خودت به آرامش برسي ، اين اختلاف سني بسيار چشمگير هست و نميشه ازش چشم پوشي كرد شما مي تونيد با پزشكان متخصص و حتي روانشناسان خبره نيز در اين مورد صحبت كنيد تا حقايقي رو براي شما بازگو كنند اونوقت بهتر مي تونيد تصميم بگيريد هر چند متاسفانه احساسات خانمها اينقدر زياد هست كه بيشتر اوقات بر عقلشون چيره ميشه و تصميم اشتباه رو مي گيرن و بعد از اينكه تو حچل بيوفتند دوباره دست و پا مي زنند اما بازم خوبه خانمها دائم در تلاش هستند اول در تلاش براي به دست آوردن كسي كه به نظرشون هموني هست كه مي خوان و سپس در تلاش براي رهايي از كسي كه فكر مي كنند اوني نبوده كه مي خواستند !!!!

مرسی
من این یه روز رو خیلی فکر کردم و هنوز نتیجه ی قطعی نگرفتم اما تلفن ها شم جواب ندادم.ولی براش ناراحتم میترسم واقعا دوسم داشته باشه و اینطوری اذیت شه.تو تمام برنامه های آیندش منو در نظر میگرفت یه جورایی مطمئن بود که من مال اونم

کسی که منو به اون معرفی کرد شوهر دوستم بود اما برای ازدواج ما رو معرفی نکرد همینطوری.و دوستم میگه " اصلا به من مربوط نمیشه و من ایشونو نیشناسم خودت تصمیم بگیر " و شوهرش هم میگه:من از پیشنهاد اون تعجب کردم و نه تو به درد اون میخوری نه اون به درد تو.(من شیطنت های خاص خودم رو دارم و اون رفتاری مردونه) و میگه خودت تصمیم بگیر اما اگه خواهرم بودی این اجازه رو بهت نمیدادم.و وقتی در موردش (اون آقا) ازش اطلاعات خواستم گفت من چه میدونم تو این مدت که اونجاست چی کارا کرده

سلام عزيزم
مي دوني با چيزي كه من دارم از حرفات درك مي كنم تو هنوز نتونستي موضوع رو براي خودت درست حل كني
از اسمي هم كه واسه تاپيكت گذاشتي مشخص مي شه
يعني دقيقا نمي دوني چي مي خواي
من تمام حرفاي دوستان رو قبول دارم بذار مواردي رو برات بگم:
1-موضوع اختلاف سن كه واقعا زياده ولي قابل چشم پوشي در صورتي كه حرفاي دوستمون سيب درباره اين آقا صحت داشته باشه
2-رابطه سابق اين آقا با دو تا زن كه البته هيچ تضميني هم نيست كه تكرار نشه من كار ندارم اين آقا در چه شرايطي هست يا به چه دليل اين كار رو كردن ولي شخصا بيش از هر چيز به اين مورد اهميت مي دم و همين يه مورد مي تونه سبب رد صلاحيت طرف مقابل باشه
3-عدم شناخت كافي تو از اين آقا نمي دوني كجا و چطور زندگي مي كنه اصلا شايد همه اون چيزايي كه تو با چشمت ديدي همش يه بازي ماهرانه باشه!به نظرم شناخت تو از اين آقا خيلي ناچيزه و اصلا نمي توني به اين ميزان شناخت اطمينان كني
4-تصميم در مورد محل زندگيت.نمي دونم تو چرا دور از خونواده ات در دبي هستي و نمي دونم اون آقا چه تصميمي براي محل زندگيشون دارن و اينكه مي توني با اون آقا مثلا در آمريكا بموني يا نه؟
مي ذاري يه مثال برات بزنم:
من يه دوست داشتم كه واقعا از همه نظر كامل بود هم خونواده خيلي خوبي داشت و هم خودش خيلي زيبا و مهربون و خلاصه بي نظير بود ما با هم به يه كلاس زبان مي رفتيم مربي زبانمون يه آقا ي به قول تو جنتلمن بود اون زمان ما 16 سالمون بود و حدود يك سال و نيم تمام ترمهامون با اون آقا كلاس داشتيم.اون اقا در اون زمان حدود 40 سالش بود.يه مرد كامل كه خيلي ها مي شناختنش.هم خودش و هم خونواده اش رو.سالها در انگليس زندگي كرده بود و ديدگاه هاش خيلي روشنفكرانه و گاهي زيبا بود.اگه راستش رو بخواي با توجه به سنش نسبتا زيبا هم بود.
ترم اخر متوجه رفتارهاي دوستم شدم تا اينكه خودش گفت به اين آقا علاقه پيدا كرده!تعجب كردم و بهش خنديدم ورد زبونش حرف از اين استادمون بود .انگار اون آقا هم متوجه شده بود و يه روز بعد از كلاس از دوستم خواست بمونه.دوستم گفت يه سري حرفاي معمولي زده و ديگه هم هيچي.خلاصه يه علاقه نادرست شكل گرفته بود.البته دوستم به خاطر شرايط خونواده اش خيلي محتاط عمل مي كرد.ترممون تموم شد گاهي به اصرار دوستم هنوز توي كلاسهاي اون آقا شركت مي كرديم و ديگه وقتي در گير كنكور و...شديم اين موضوع هم كمتر شد تا اينكه ديگه كاملا تموم شد.6 سال پيش دوستم ازدواج كرد با يه آقايي كه به نظرم كاملا مناسب هم هستن.حدود سه سال پيش دوستم گفت برحسب اتفاق اون استادمون رو ديده جلو رفته و بهش سلام كرده و يه سري احوالپرسي گفت باورم نمي شه كه اون حتي منو يادش هم نبوده و اين موضوع كاملا از رفتارش معلوم مي شده!
حالا تصميم با خودت!
اين مورد شايد خيلي با مورد تو مشابهت نداشته باشه ولي يه تلنگر به افكارت هست
خانم گلم منطقي فكر كن و بعد تصميم بگير
حتي اگه اين آقا با فاكتور هاي ذهني تو هماهنگه بايد شناخت كاملتري نسبت به زندگيش داشته باشي اگه امكانش رو داري با خونواده ات يه سفر برين و كاملا در موردش تحقيق كنين
ازت مي خوام بيشتر دقت كني

سلام دوست عزيز
بايد چند نكته رو برات روشن كنم
1- ايشون سن خيلي زيادي دارند و مطمئنا در موارد خيلي زيادي باهم دچار تفاوت سليقه و تناقض مي شويد كه بعدها صد در صد بيشتر نمايان مي شه به خاطر اينكه الان احساسي برخورد مي كنيد
2-چرا با اينكه به اين سن رسيدند تا حالا ازدواج نكردند ؟ حتما دلايل خاص و محكمي وجود داره كه ممكنه شما از چند تاي ان با خبر باشيد
3- شما در لحظه اي با ايشون برخورد داشتيد كه از نظر روحي بهم ريخته بوديد و همين باعث شده تا شما از ايشان خوشتان بيايد و بهش اعتماد كنيد و تكيه كنيد . بايد بدونيد كه زمان اشنايي شما از نظر روحي زمان مناسبي نبوده و همين مسئله روي تصميمات شما خيلي تاثير گذاشته كه شايد متوجه تاثيرات ان نيستيد
4- همانطور كه معرف شما هم گفته مشخص مي شود كه ايشون اين اقا رو تاييد نمي كند چرا كه اگر خواهرش بودي اين اجازه را نمي داد و فكر مي كنم همين دليل قاطعي براي احساس زنگ خطر باشه . مطمئنا ايشون چيزهايي مي دونند كه شما نمي دونيد به همين دليل هم گفته اند كه به هم نمي خوريد و با هم خيلي فرق داريد . ايشون به طور غير مستقيم به شما گفته اند كه جواب نه مي باشد و مورد تاييد نمي باشد وگفته است كه نمي داند در اين مدت چه كارهايي مي كرده است اين خود دليلي بر منفي بودن جواب مي باشد . شايد نمي خواهد بيشتر از اين مسئله را باز كند و در بسته بودن ان بسنده كرده است
بيشتر دقت كنيد و برسي هاي لازم را انجام دهيد جواب را به عقب موكول كنيد و سنجيده تر رفتار كنيد

سلام
ممنون از راهنمائی هاتون
2 روزه جواب تلفن ها شو ندادم و می خوام رابطمو باهاش قطع کنم(البته اگه دلم اجازه بده).بهم ایمیل زده بود و میگفت چرا این کارا رو میکنی.از طریق دوستش از حالم با خبره.
دختر خالم میگفت تو فقط داری ظاهر پاپیون زده و شیکش رو می بینی و احترامی که بهت میذاشت(باز کردن در برام و کشیدن صندلی واسه نشستنو...)و میگه من اخلاق تو رو می دونم(اینکه کشته مرده ی کلاس آدمایی) تحت تاثیر این چیزاش قرار گرفتی.
ولی خودم فکر میکنم دوسش دارم
شایدم دختر خالم و شماها حق دارین دوسش ندارم
همونطور که گفتم تو یه شرایط سخت بود که باهاش آشنا شدم.
وقتی که یه مرد عرب مدام برام مزاحمت ایجاد میکرد .نمیدونم چرا یکی از کسایی که این مشکل رو باهاش در میون گذاشتم اون بود؟با اینکه تازه شناخته بودمش اما اون کمکم کرد اونقدر جذبه داشت که وقتی اونو تهدید کرد که دیگه به من نزدیک نشه از اون روز ندیدمش. تنها کسی بود که می تونست این کار رو کنه و بعد باهم خیلی جور شدیم و روز دهم گفت که بهم علاقه داره
شاید تمام عمر به یادش بمونم

اوضاع روحی منم خیلی خرابه منم باید اونی رو که دوست دارم فراموش کنم.

امیدوارم بتونم یا بتونیم هم شما هم من

سلام
خوشحالم که همدردی برگشت
من تقریبا رابطمو با ایشون قطع کردم. اما دارم میمیرم.
خیلی دوسش داشتم. و خیلی هم میترسیدم
ماه دگه میاد ایران.گاهی تصمیم میگیرم اومد برم دیدنش ، حداقل به عنوان یه دوست. 3هفته میشه که ازش خبر ندارم.1 ماه پیش اومدم ایران تا از تنهایی در بیام اما یادش همه جا هست.از طریق دوستم و شوهرش میتونم از زمان اومدنش با خبر شم.به نظر شما چه کار کنم؟؟

کمی با خودتون خلوت کنید و به دور از احساسات و شتاب زدگی در مورد خودتون فکر کنید .
واقعا علاقه در میان هست یا موقعیت ؟!

خیلی ببخشید که اینقدر رک مینویسم

ولی یک جتتلمن واقعی و دارای بینش بالا هرگز ظرف دو هفته به کسی پیشنهاد ازدواج نمیده و هرگز اینقدر در ازدواج عجله نمیکنه حالا به هر دلیلی ( بحث دوستی با ازدواج فرق داره )
تا 80 درصد اطمینان دارم که احساس شما یک حس گذراست .
ضمن اینکه ............... بیخیال چون هرچی که بگم مطمئنا شما خوشتون نمیآد و نمی پذیرید حداقل توی شرایط فعلی.

باز هم ببخشید که اینقدر رک نوشتم .

ممنون

"در ضمن..."چی؟

البته دیگه فرقی نمیکنه همه چی به هم خورد

ولی خودم فکر میکنم دوسش دارم
شایدم دختر خالم و شماها حق دارین دوسش ندارم
همونطور که گفتم تو یه شرایط سخت بود که باهاش آشنا شدم.
وقتی که یه مرد عرب مدام برام مزاحمت ایجاد میکرد .نمیدونم چرا یکی از کسایی که این مشکل رو باهاش در میون گذاشتم اون بود؟با اینکه تازه شناخته بودمش اما اون کمکم کرد اونقدر جذبه داشت که وقتی اونو تهدید کرد که دیگه به من نزدیک نشه از اون روز ندیدمش. تنها کسی بود که می تونست این کار رو کنه و بعد باهم خیلی جور شدیم و روز دهم گفت که بهم علاقه داره
شاید تمام عمر به یادش بمونم

هر دوست داشتنی قار نیست به ازدواج ختم بشه!!!
در مورد بقیه صحبتت هم بد نیست فیلم آدم برفی رو نگاه کنی برات خوبه بعضی چیزا خوب برات جا میافته
ای دختر ساده و البته احساساتی
در پناه حق