میخوام با زن صیغه ای همسرم کنار بیام

سلام من یه خانم 29 ساله هستم الان 6سال و نیمه که ازدواج کردم و یه دختر دو سال و نیمه داریم من و همسرم خیلی همدیگرو دوست داریم ولی یه مشکل بزرگ هم داریم و اون اینه که همسر من قبل از ازدواج با من با یه خانم که 17 سال از خودش بزرگتر بود بخاطر اینکه به گناه نیافته صیغه میخونن بعد از ازدواج با من این رابطه قطع میشه ولی حدود سه ساله که بخاطر شرایط سخت زندگی که اون زن داره همسرم دوباره با اون صیغه خوند که بهش بیشتر رسیدگی کنه الان تقریبا هر بیست روز یه بار یکی دو ساعت میره خونش و به کاراش میرسه خیلی سعی میکنم با این مسیله کنار بیام ولی خودم دارم ذره ذره داغون میشم راهنماییم میکنید؟

سلام خانم تعجب
شوهر شما چند سالشه؟؟ شما چند وقته این قضیه رو فهمیدین؟ شوهرت خودش به شما گفت که دوباره صیغه خونده یا شما خودت متوجه شدی؟
چرا این مسئله رو قبول کردید؟ مگه اون زن فامیلی ، کس و کاری نداره که باید شوهر شما کاراشو انجام بده؟ آخه این که نشد دلیل! پس اگه اینطوریه و بخاطر دلسوزی این کاررو میکنه باید بره تمام زنهای بیوه بدون پشت و پناه رو ساپورت کنه
میشه بیشتر در این مورد توضیح بدی تا دوستان بتونن کمک کنند؟

همسر من سی و دو ساشه. اون زن پنجاه سالس. دوبار ازدواج کرده و طلاق گرفته بچه اش هم سر زایمان مرده به دنیا اومده. پدر مادر نداره و خواهر برادراش هم با اینکه خیلی پولدارن ولی رهاش کردن. شوهرم خودش بهم گفت که صیغه اش کرده.
یه جورایی میگه من نسبت به اون زن یه حس دین دارم میگه توی شرایطی که من خیلی روم فشار جنسی بود اون مشکل منو حل کرد الان که دیگه نمیتونه با توجه به سنش مشکلی از من برطرف کنه نامردیه من همینطوری رهاش کنم . من خیلی تلاش میکنم با اون زن رابطه خوبی برقرار کنم شاید راحت تر بتونم باهاش کنار بیام ولی اون جواب منو نمیده من حتی خونه اش هم رفتم اون یه زنییه که افسرده اس و اخلاق خوبی هم نداره شوهرم هم همیشه همینو میگه ولی چیکار کنم میترسه ولش کنه یهو نفرینمون کنه...

96 نفر اومدن بازدید کردن ولی هیچکودوم راهنماییم نکردن چیکار باید بکنم... فکر میکردم اینجا حرفم رو میتونم به شما بزنم و راهمایی بشم ولی ظاهرا اینطور نیست......

سلام
ببخشید این سوالو می پرسم
آیا الانم با اون زن رابطه ای داره؟منظورم رابطه جنسیه؟

من نمی فهمم اگه کمک منظورشه چرا باید باهاش صیغه بخونه؟!!!!!!
یعنی چی نفرینمون کنه؟!!!!!!!!
اصلا منطقی نیست
میشه بیشتر توضیح بدید؟

خب راهی که به ذهنم میرسه اینه که برا شوهرت بهترین باش... هیچوقت یه زن مطلقه اونم 50 ساله جای تو و فرزندون رو نمیتونه بگیره .
خب میتونین کمک کنین براش موقعیت شغلی و زندگی جور شه احیانا اگه تو فامیلتون کیس مناسبی دارین که احیانا زنش فوت شده یا طلاق داده به عقدش در بیارین تا اونم به زندگیش سر و سامون بده و از لحاظ مادی و یا جنسی مستقل باشه و شوهر شما هم عذاب وجدان نداشته باشه.

یه وقتی همسر شما از نظر جنسی میخواسته تخلیه شه اون خانم هم میخواسته و نیاز داشته که قبول کرده این یه رابطه 2 طرفه بوده کسی به طرف مقابلش تحمیل نشده دلیلی نداره یه عمر دیگه با اون خانم در ارتباط باشه بخاطر یه رابطه تموم شده اگه این طرز فکر درست باشه همه اقایون و خانمها باید بخاطر مسئله دین و احساس تعهد بعد از ازدواجشونم با رابطه های قبلیشون در ارتباط باشند و کلا خیلی از رابطه ها نباید گسسته بشه
من مخالفم با نظرتون و به همسرتون اینقدر حق ندین ممکنه تو همین رابطه بازم متوجه شه یه زن بی سرپرست و بی پناه دیگه ای هم هست که نیاز به کمک داره اونوقت باید بازم بپذیرید

چي؟؟؟؟؟؟؟
من يك كلمه از صحبتاتون رو متوجه نشدم
يعني چي شوهرتون برا كمك به اون خانم بايد صيغش كنه ؟
خوب براش كار جور كنه يا يه شوهري كه مناسب احوالش باشه!!!باورم نمي شه شما يه زن باشي هر چقدر كه مهربون و با خدا باشيد اجازه ميديد به هر دليل شوهرتون يه زن صيغه كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منم با نظر خرس صورتی موافقم.
اگه واقعا هدف کمک به اون خانم باشه می تونن به خانم پول بدن یا براشون همسر مناسب پیدا کنن یا کار مناسب یا هرچی. مشکل اینه که گاهی اقایون نمی تونن مفتی واسه کسی کاری کنن. حتما باید در ازاش از طرف رابطه جنسی هم بگیرن. مخصوصا که توجیهش از نظر مذهب هم که وجود داره. اگه واقعا حال و روز اون خانم براتون مهمه خوب واقعا کمکش کنین. به هر حال شرایطی که دارین سخته. امیدوارم راه حلی پیدا کنین و موفق بشید در زندگیتون.

سلام تعجب

به تالار همدردی خوش آمدی

عزیز جان ، سعی کن آرامش داشته باشی و در رابطه با این موضوع بهترین تصمیم را بگیری .

در شرایط کنونی ، اگر شرایط خانم را به واقع به گونه ای دیده ای که همسر شما فقط یک کمک و پشتوانه هست و راه دیگه ای غیر از این نیست و شما با اخلاق وی نمی توانی کنار بیایی یا اینکه نسبت به وجودش با اینکه مطمئنی شرایطش جز این راهی نداره که همسر شما سرپرستیش را داشته باشد حساس هستی و اذیت می شوی ، بهترین کار این است که شما هیچ ارتباطی با وی نداشته باشی و وجودش را نادیده بگیری و اخباری در رابطه با وی دریافت نکنی و زندگی خودت را داشته از همسرت بخواهی در زندگی باشما به گونه ای رفتار کند که انگار اون خانم وجود ندارد بخصوص اینکه مدت زمان رسیدگی همسرت به وی خیلی محدود هست و لطمه ای به زندگی شما نمی زند و شما با هم در تفاهم هستید .

اگر راه های دیگری برای کمک به وی هست که نیاز نباشد همسر شما وارد شود مثل مواردی که یکی از دوستان اشاره کردند ، از جمله یافتن همسر متناسب سن و وضعیت او برایش و ..... می توانید این راه حل ها را طرح کرده و از میان آنها با همسرت بهترین را برگزینید .


پاورقی
=====

دوستان

لطفاً از هرگونه سرزنش و دعوت به تندی ، ناآرامی ، عدم سازگاری و یا برچسب زدن به فرد غایب خودداری کنید . پستهای اینچنینی حذف می شود


.

ببینید اون زن کار میکنه ولی درآمدش ماهانه خیلی کمه قسط بیمه هم میده بخاطر همین خرجی واسش کم میاد.بعد اینکه مورد ازدواج واسش پیش اومده ولی با اون ازدواج وضعش بدتر میشد واسه همین قبول نکرده. یه مطلب اینکه شاید رابطه جنسی خیلی خیلی محدودی باشه ولی میدونم که اصلا برای شوهرم راضی کننده نیست. یه جورایی همسر من مرد تنوع طلبیه و به قول خودش داره سر خودش گول میماله اینطوری. من به صداقت شوهرم یقین دارم هردومون خیلی با هم رفیقیم ولی دل من همیشه نگرانه... بیشتر هم اون زنه که دنبال شوهر منه تا حالا چندین بار باهاش کات کرده ولی دوباره....
اگه بدونید کجا زندگی میکنه یک لحظه دووم نمیارید. وسط یه کوچه توی اطراف شهر که خونه مسکونی بجز اون وجود نداره. باور میکنید بعضی وقتا واسش گریه میکنم.... از این زنا نیستم که بخوام آبروی شوهرم زندگیم و... ببرم میگم دیر یا زود دیگه تموم میشه دوست دارم یه مشاوره مذهبی برم یخورده استرسم کم بشه ولی بازم پشیمون میشم... ضمنا اگه خانواده شوهرم بفهمن پسرشون همچین کاری کرده میکشنش...واسه همین تحت هیچ شرایطی هیچکس توی فامیل از این قضیه خبر نداره.
واقعا میگم من و همسرم واسه هم میمیریم فکر نکنید محبتمون به هم کمه نه بخدا عاشق همیم ولی من همیشه نگرانم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

فرشته مهربان من چه طوری میتونم بیشتر باشما صحبت کنم؟؟؟ خارج از این فضا

من اینجور نتیجه گرفتم که اون خانم 50 ساله نیاز به پول کسی نداره. نیاز جنسی داره.

خیلی از زنان سن بالا دوست دارند با پسر ویا مرد های کم سن وسال رابطه جنسی داشته باشن.:163:

همینطورم مردها از کم سن بودن دختر لذت میبرند.:163:

واما این آقا عجیب به سن بالا علاقه داره.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط تعجب

مورد ازدواج واسش پیش اومده ولی با اون ازدواج وضعش بدتر میشد واسه همین قبول نکرده.

---

چرا وضعش بدتر میشد ؟ آیا بهانه نبوده ؟


.

ظاهرا اون آقا سه تا پسر داشته که با ازدواج مجدد پدرشون مخالف بودن.
من از پیامکهایی که با همسرم رد و بدل میکنه میفهمم که رابطه عاطفی و جنسی خاصی بینشون نیست بعد هم اون زن یکبار به من گفت از رابطه جنسی با همسرم متنفره و اصلا بهش نیازی نداره . شوهرم هم میگه اون نیازی از من برطرف نمیکنه.
اون درآمدش ماهی 120 هزار تومنه!!!!! میتونه نیاز مالی نداشته باشه؟

با سلام و احترام
ضمن تشکر از saeeded و فرشته مهربان که با توجه به وضعیت مراجع، جوابی به دور از احساس دادند در ذیل چند به چند نکته اشاره می کنم.

در هیچ تحقیق روانشناسی در هر هیچ کجای دنیا نتیجه 100 درصدی نداریم. علم روانشناسی ( بر خلاف موازین شرعی و دینی که جزم و اکثر اوقات صد درصدی هست. ) بهترین حالتهایش شرایط 95 درصدی یا 5/97 درصدی را لحاظ می کنند.
این به بدین معنی هست که گاهی در مشاوره ها به شرایط منحصر به فردی بر می خوریم که باید به شخص مورد نظر صرفا با توجه به شرایط خاص خودش نگاه کنیم.

لطفا سایر دوستان دقت کنند و اگر در مقام مشاور جواب می دهند و راهنمایی می کنند باید مواظب باشند موقیت مراجع را دقیقا در نظر بگیرند و با مطالعه و علم صحبت کنند. اگر هر کس هر حرفی به ذهنش آمد بدون عواقبش به زبان بیاورد ممکن است زندگی مراجع را با چالش و خطر روبرو کند. خطری که به صورت واقعی هم اکنون در زندگی مراجع نیست.
همانطور که سرکار خانم «تعجب » به خوبی شرح داده اند

ایشان از سن 23 سالگی با این آقا ازدواج کرده اند. و دختری 5/2 ساله دارند. این آقا شرایط و روشها، و خصوصیات بسیار مثبتی دارد که وی در این 6 سال زندگی با همه این فراز و نشیب ها و حتی این مسئله مهم، باز هم می گویند: «من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داریم»

خواهش می کنم به این جمله تمام اعضاء دقت زیادی بکنند.
او نمی گوید «همسرم را دوست داشتم.»
«او نمی گوید همسرم مرا دوست دارد»،
او نمی گوید «من و همسرم همدیگر را دوست داریم.»
به قید «خیلی» توجه ویژه داشته باشید.
او می گوید«من و همسرم خیلی همدیگر را دوست داریم»، فعل داریم با فعل داشتیم متفاوت هست و اشاره به زبان حال می کند.

نتیجه:
اینکه بحث مناسب بودن این زن و شوهر ، صادق بودن این دو ، صمیمی بودن هر دونفر، درک متقابل و سایر شرایطی که آرزوی هر زن و مردی هست در زندگی این دو نفر جریان دارد.
یعنی اینکه سطح زندگی و رضایت مندی و بالندگی این خانواده مافوق تصور خیلی از افراد هست. چنان که با این مشکل مهم، مراجع تمایل به حفظ این زندگی دارد و با درون ریزی حاضر هست خودش را داغون کند تا خدایی نکرده شوهرش مشوش و یا ناراحت نشود. او از ترس شوهرش کوتاه نمی آید. او با عشقی که به شوهرش دارد حریم ها را حفظ کرده است.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط تعجب

واقعا میگم من و همسرم واسه هم میمیریم فکر نکنید محبتمون به هم کمه نه بخدا عاشق همیم

---

کدامیک از مراجعان چند ده هزار نفری این تالار می توانند این جمله را در مورد خود و همسرانشان بگویند در حالیکه همسرشان یک زن دیگر را صیغه کرده!!!!؟

پس باید در جواب دهی به خانواده ای چنین بالنده ، متمرکز بر مسائل مثبت این خانواده باشیم. و سئوالاتی که باید از این مراجع بکنیم. چنین است؟
چه خصوصیات مثبتی همسر شما دارد؟
آیا اینکه او نمی خواسته قبل از ازدواج گناه کند واقعیت هست؟
آیا هم اکنون دنبال خانمهای مردم نمی افتد؟
سراغ عکس و فیلم سکسی نمی رود؟
دنبال ماهواره و فیلمهای مستهجن نمی رود؟
آیا مسئولیت هایش را انجام می دهد؟
آیا موازین شرعی را در سایر حوزه ها رعایت می کند؟
چه چیزهایی همسرت دارد که او را برای شما دوست داشتنی کرده است؟
آیا او همیشه با شما صادق هست؟ و مسائل را می گوید؟
آیا طی این مدت که مجددا به آن خانم کمک می کند یا صیغه کرده است، سایر جنبه های زندگی اتان و مسئولیت هایش خدشه دیده و یا ارتباط با شما را کاهش داده یا بی کیفیت کرده است؟
آیا مسائل مذهبی توسط شما و خانواده شما مهم هست و در زندگیتان جای دارد؟ مثل نماز ، روزه ، انفاق، زیارت، دعا، خمس، صله رحم، کمک به همنوعان و ....؟

با این سئوالهای بیشتر به باقت خانواده مراجع نزدیک می شویم. و متوجه می شویم واقعا چه شرایطی بر این خانواده حاکم است و چگونه می توانیم با این خانم گفت و شنود کنیم؟

بعد از کسب این جوابها باید سعی کنیم مهارتهای ارتباطی موثر و سازنده را به مراجع بیاموزیم. به نحوی که هم بتواند مانند گذشته بهترین ارتباط دلسوزانه و هم حسی را با همسرش داشته باشد. هم بتواند به نرمی شوهرش را از احساسات خود با خبر کند.
گاهی برای اول کار لازم هست از شوهرش بخواهد به خاطر فشاری که چنین مسائلی بر احساسات او وارد می کند. در رابطه با این قضیه با او صحبت نکند.



مهارت بعدی اینست که به مراجع بگوییم اصلا لازم نیست که با زن صیغه ای همسرت کنار بیایی و او را تحمل کنی. اما این به معنی این نیست که با او و همسرت هم درگیر شوی.
در فاز اول باید از نظر فیزیکی از این موضوع فاصله بگیری. و از همسرت بخواهی به خاطر آسیب های احتمالی این موضوع، از بیان این قضیه و جزئیاتش اجتناب کند.
به او بگو اگرچه از نظر شرعی این مسئله برایتان حل شده است. لیکن از نظر روانی ظرفیت کمی برای کنار آمدن با این مسئله دارید.

یک مثالی برایش بزنید.
بگویید گرفتن روزه در تمام ماهها گرم مستحب هست. نماز شب در تمام شب های بلند زمستان مستحب هست، خواندن همه نوافل و دعاها مستحب هست. و ....، اما ظرفیت همه ما اینطور نیست که همه اینها را انجام دهیم. و در مستحبات باید به توان خود نگاه کنیم. ممکن است موجب وهن دین یا پس زدن ارزشهای دینی شود.
اگر فشار زیادی علیرغم توانمان به خودمان بیاوریم ممکن است مثل صدها نفر که چنین شدند با دین مقابله کنیم.
لذا این مسئله صیغه با توجه به ضعیف بودن توان من در این قضیه برایم غیر قابل تحمل هست. این به این معنی نیست که صیغه را گناه می دانم. یا رد می کنم ، بلکه به این معنا هست که هنوز چنین تحملی را ندارم.

بگو که:
سالهاست دوستش داری و خواهی داشت. ولی اخیرا بغض های پنهانی و اشکهایی داری که دوست نداری او ببیند و آزرده شود.
بگو:
آن خانم را دوست داری، احساس شوهرت را نسبت به او درک می کنی. و کارش را هم می فهمی، لیکن من که در این قضیه از قبل هم دخیل نبودم، اکنون هم نمی توانم کنار بیایم.
بگو :
من تو را مجبور به کاری نمی کنم. هر کاری دوست داری انجام بده ، چون دوستت دارم.
لیکن اجازه بده من چیزی ندانم. و خواهش می کنم خودت هم اگر توانستی این مسئله را محدود یا به پایان ببر. تا این رنج پنهانی ام تقلیل یابد تا همیشه احساس 20 بودن را از طرف تو داشته باشم.

به او بگو :
به هر حال برایت عزیزاست . و به خاطر اعتمادی که به او داری از احساسهای درونی و آزارنده ات به او گفتی.

خلاصه:
با زبان شیرین با تشکر از مثبت های همسرت ارتباطت را با او متعادل تر کن. یعنی هم خوبی هایش را بگو و هم نرمخو باش. و هم تحویلش بگیر. اما از آن طرف از احساس های آزارنده خودت با او بگو. البته باید با ضمیر اول شخص بگویی.
نگو : تو مرا آزار می دهی.
بگو: احساس آزردگی می کنم. احساس می کنم تحمل ندارم. بی اختیار بغضم می گیرد. و بدون شانه هایت اشک می ریزم.

مسئله بعدی هم ا ینست که کمتر در این مورد تحقیق و تفحص کن و پیگیر نشو که چه کار کرده و به کجا رسید.
مسئولیت کامل این قضیه را به او بده، و بگو تمایل داری که خودش کنترل ، محدود و پایان دهد. و بستر زندگی را مانند قبل مدبرانه مدیریت کند.
بگو که بهش ایمان داری بازهم می تواند در این مسئله قوی عمل کند و بدون اینکه خانمش را بیازارد ، به تنهایی در این مسئله شخصی اش عمل کند و به خوبی مشکل پایان پذیرد.

ضمن تشکر از صحبت های مدیر من از صحبت های خانم تعجب اینطور به نظرم رسید که اون خانم نه از لحاظ سنی در شرایط نیاز جنسی هست و نه شوهرشون نیاز به اون خانم داره .به نظرم مساله بیشتر بر مبنای نیاز مالی و تنگنای زندگی آن خانم هست .....به عنوان پیشنهاد بهتر نیست اگر شرایط اقتصادی همسر شما مناسب است طوری با همکاری شوهرتان برنامه ریزی کنید که با کمک هم و در زمانهای خاص فقط به ایشان کمک مالی کنید ...اینطوری هم احساس ترحم و دلسوزی شوهر شما ارضا می شود و هم آرامش شما در این ارتباط بیشتر حفظ می شود ....اینطوری احساس می کنید که دارید به یک نیازمند کمک می کنید .این مساله هم شما را راضی می کند و هم شوهرتان را....

سلام عزیزان...از همه بخاطر راهنماییشون ممنونم
از مدیر همدردی خیلی سپاسگذارم چند تا سوال فرمودید من پاسخ بدم به شما:
همسرم یه مرد فوقالعاده مهربون احساسی و عاطفی است. در عین حال عصبانی بشه خیلی بدجوره ولی نهایت عصبی بودنش نیم ساعته. کلا زیاد پیش نمیاد با هم قهر کنیم اگر هم پیش بیاد سر اون خانومه و زود از جانب همسرم جمع و جور میشه. ایشون از سن نوجوانی روی پای خودش بوده و الان هم جز یکی از مدیران موفق یکی از شرکتهای بزرگه. از لحاظ مالی وضع خوبی داره. ما خانواده خیلی مذهبی داریم و خودمون هم همینطور. از اون مردهاس که هیچگاه چشمش دنبال خانمها نیست خدایی مرد معتقدیه. چنانچه این خانومی رو هم که صیغه کردند بانویی بسیار مومن هستند.
ماهواره توی خونه داریم ولی استفاده نامناسبی ازش نمیشه. فیلم مثلا بدون سانسور از این زیرنویسها میبینه ولی فیلم بد فکر نمیکنم. ایشون فقط بخاطر اینکه در سن بیست سالگی نمیخواست گناه کنه اینکارو کرد. به مسایل دینیش توجه داره. با من صادقه . چنانچه مسیله صیغه رو میتونست هیچوقت به من نگه ولی گفت نمیخوام توی زندگیم چیزی رو ازت پنهان کنم.
اون توی زندگیم از هیچی کم نمیذاره حتی وقتایی که میره اونجا خیلی بیشتر توی خونه محبت داره بعضی وقتا بهش میگم عذاب وجدانت منو کشته....میگه اگه تو نباشی من هیچوقت نمیتونم زنده باشم دروغ هم نمیگه به حرفش ایمان دارم....
بیشتر من هستم که درمورد اون زن از شوهرم سوال میپرسم ایشون درمورد این خانم چیزی به من نمیگه. خیلی هم پیش میاد که میگه ازش خسته شدم ولی چیکار کنم میترسم پس فردا بگه اینم از مذهبیا حالا که پیر شدم منو اینجا رها کرد ورفت.
این مطلب رو هم به آقا مهدی بگم من مشکلی برای اینکه اون زن رو ببینم یا باهاش صحبت کنم ندارم چنانچه حتی خونه اش رفتم ولی اون خانم دوست نداره با من ارتباطی داشته باشه. به همسرم هم میگه اگه میخوای از من سرپرستی کنی و رسیدگی داشته باشی نباید نامحرم باشیم. من با روح خودم مشکل دارم روحم مریضه بعضی وقتا توی خونه میشینم دوساعت گریه میکنم. میگم مایی که اینقدر با هم خوبیم چرا باید خدا یه همچین مسیله ای رو توی زندگیمون بذاره. ولی هیچ زندگی بی مشکل نیست خدا داره منو اینطوری امتحان میکنه. دعا کنید سربلند بیرون بیام دعا کنید عصبی نشم روی بچه ام تاثیر نذاره دعا کنید این مسیله باعث نشه من و شوهرم به هم بی احترامی کنیم. دوست داشتنمون همینطوری بمونه زودتر تموم بشه. فقط منتظر اون روزی ام که دیگه آرامش داشته باشم.....

دوست عزیز من نوشته هاتونو خوندم منقلب شدم بخاطر روح بزرگتون طبع بلندتون و صبر قشنگتون
امیدوارم همیشه تو زندگی موفق باشید در کنار همسر و فرزندتون در کمال ارامش و خوشحالی
و امیدوارم این مشکلتون حل شه و به ارامش برسید
همسرتون حس مسئولیت پذیری دارند که میخوان کمک کنند ولی اون خانوم داره خودخواهی میکنه که تقاضای صیغه کرده
به نظرم اگه کمک مالی همسرتون غیر حضوری و غیر مستقیم صورت بگیره خیلی بهتره تا اینکه صیغه بینشون باشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahdiii

ضمن تشکر از صحبت های مدیر من از صحبت های خانم تعجب اینطور به نظرم رسید که اون خانم نه از لحاظ سنی در شرایط نیاز جنسی هست و نه شوهرشون نیاز به اون خانم داره .به نظرم مساله بیشتر بر مبنای نیاز مالی و تنگنای زندگی آن خانم هست .....به عنوان پیشنهاد بهتر نیست اگر شرایط اقتصادی همسر شما مناسب است طوری با همکاری شوهرتان برنامه ریزی کنید که با کمک هم و در زمانهای خاص فقط به ایشان کمک مالی کنید ...اینطوری هم احساس ترحم و دلسوزی شوهر شما ارضا می شود و هم آرامش شما در این ارتباط بیشتر حفظ می شود ....اینطوری احساس می کنید که دارید به یک نیازمند کمک می کنید .این مساله هم شما را راضی می کند و هم شوهرتان را....

---

با سلام و احترام
خواهش می کنم طبق پست قبلی ام عمل کنید.
شما باید مدیریت این مسئله را کاملا به عهده همسرتان بگذارید وهمان حرفها را که گفتم بزنید و کنجکاوی در مورد آن خانم نکنید.
همسرتان باید این مشکل را خودش حل کند. هر چه شما خودتون را دور نگه دارید، رابطه آقا با آن خانم زودتر مدیریت وحل می شود و شما هم احساساتتون جریحه دار نمیشه.
می دانم میل کنترل ناشدنی به دانستن جزئیات و کنجکاوی پیدا کرده اید، اما این دانستن ها مشکل شما را بیشتر می کند.
به گفته سایر کاربران که خواستار آن شده اند مستقیما شما کاری انجام دهید توجهی نشان ندهید و خودتان را از این موضوع تا می توانید کنار نگه دارید و غیر مستقیم در ارتباط با همسرتان بکوشید.

با سلام به شما خانم محترم . چقدر دیدتون نسبت به زندگی قوی هست این خیییییییلی عالیه. این صبر و متانتی که دارید بسیار نیکوست و امیدوارم که همیشه همیشه زندگیتون گرم باشه با راهنمایی های مدیر می تونید به یه راه درستی برسید موفق باشید:72:

سلام
واقعا بهتون تبریک می گم بابت عشقتون که اینقدر صادقانه و زیباست:72:



به حرفهای مدیر همدردی فکر کنید
ایشون عالی راهنمایی کردند و کلید حل مسئله رو بهتون دادند

ممنون از راهنماییتون دقیقا مشکل من اینه که خیلی خودم رو درگیر مسایل اون زن کردم ولی درموردش کنجکاوی میکنم. همسرم هم همین حرف رو میزنه میگه من درگیر یه قضیه ای شدم بخاطر گذشته ام که تمام تلاشم رو دارم میکنم که هرچه زودتر تمومش کنم ولی نمیدونم کی این اتفاق می افته. من نباید خوردم رو درگیر اون کنم چون این وسط خودم داغون میشم من روزی چندبار به اون زن پیامک میدم ولی هیچ پاسخی دریافت نمیکنم. و خودم اذیت میشم. همه تلاشم رو میکنم که دیگه باهاش ارتباطی نداشته باشم شاید یخورده آروم بشم....

سلام دوستای خوبم
الان یک هفته اس که به اون زن هیچ پیامکی ندادم یخورده آرومترم ولی هنوز فکرم مشغوله با همسرم هم اصلا درموردش حرف نزدم... واسم دعا کنین

مدیرهمدردی عزیز سلام امروز تصمیم داشتم همه حرفهایی که بهم زدید رو به همسرم از زبان خودم بهشون بگم ولی من چون خیلی زود اشکم میاد و دلم نمیخواد گریه کنم ترجیح دادم واسش بنویسم . امشب بهش نامه رو میدم امیدوارم حرفهام رو درک کنه مثل همیشه.... خبرش رو بهتون میدم:shy:

اصلا ی زن 50 ساله هیچ خطری واسه شما نداره و همسرتونم اگه ی روزی باهاش نیازاش براورده میشده دیگه الان قطعا نمیشه. جای مادرشه دیگه الان. حساس نشید (یعنی اصلا جای حساسیت نداره) بخصوص اینکه خودشم واستون گفته.اگر پنهون میکرد جای نگرانی بود که خوب این کار رانکرده و خودش بهتون گفته. تازه باید خیلی هم بیشتر بهش اعتماد کنید چون انسان درستی هستند(نه اینکه ذره ذره آب شید):310:

[بانوی گرامی انچه که بر میاید صداقت وایمانی است که در شما وهمسرتان موجود است نگران اینده نباشید مسئله اینده را اینده حل کنید ان خانم هم یکنفر بر سفره شما هرزنی (با تاکید)هر زنی اگر قدر وقیمت واقعی خود را عملا
بشناسد هیچ مردی (با تاکید) هیچ مردی ارزش برابری با او را ندارد این موضوع را علم واسطوره که واسطه علم وخرافات
است میگویداین موضوع به گناه بیفتد یا نیفتد که از زبان شما بیرون امد بیشتر متاسفم کرد تا اصل موضوع غرایز جنسی
مانند هر غریزه ای دیگر قابل تربیت وپرورش است مه متاسفانه وبا جنسی دیدن انسان در ما! ماهیت انسانی تا حد غریزه نازل شده است .به هرجهت مطمئن باشید به خاطر رضایت خداوندی عمل نمائید هر عاقبتی که پیش رو یتان باشد
خداوند حافظ خواهد بود اما در اندیشه سوئ استفاده هردو هم باشید-موفق باشید

دوست عزیز چیزی که شما میخواید باهاش کنار بیاید چیزیه برخلاف فطرت انسان!
شما تا قیامت هم که سعی کنید نمی تونید با همچین چیزی کنار بیاید و فقط قبح اینکار بیشتر برای همسرتون میریزه و شما داغون تر میشید
به نظرم باید سریع جلوی ایتکارو بگیرید
اگه همسرتون هر دینی به اون زن داره هیچ ربطی به صیغه کردن نداره! میتوننه بهش پول بدهو حتی به نظرم همینش هم باید از طریق شما که زنش هستید انجام بده ، نه مستقیم
خیلی زشته با کسی که قبل از شما روابط جنسی داشته الانم داره و شما هم می خواید بپذیریدش
من جای شما بودم تا حالا ... (ولش کن نگم بهتره)
با ادامه دادن روند فعلی داغون تر میشید، بهتره مستقیم برید سراغ اون زن و ازش بخواید از زندگیتون بره بیرون
خیلی جدی!

کبود عزیز

دقت کنید

اگر قصد کمک و همدلی دارید . لطفا در جهت راهنمایی های مدیر همدردی صحبت کنید .

كبود عزيز سلام
دوستاي خوبي كه واقعا راهنماييم كردين سلام...
من توي اين سه ماه اخير خيلي با همسرم صحبت كردم. پيش مشاور هم رفتم... يه گزارش بهتون بدم..
كبود جان من زندگيم رو دوست دارم عاشق همسرم و فرزندم هستم . شوهرم هم منو خيلي دوست داره و مثل چشمهام بهش اعتماد دارم. من چطور ميتونم چشمم رو روي محبت همسرم عشقش به زندگيش ببندم و بگم بخاطر اين مورد كوچيك و بي ارزش بريم جدا بشيم؟ نه اينقدر بچه نيستم كه بخوام بچه گانه تصميم بگيرم.
رابطه همسر من با اون زن به ماهي يك بار در حد يكي دو ساعت جهت رفع نيازهاي مالي و كارهاي خونش شده مثل هفته پيش كه لوله هاي خونش تركيده بود و از اداره آب اومده بودن درست كنند و چون تنهاست و توي كوچه خونش هم خانواده اي زندگي نميكنه به همسر من گفت يه ساعتي اگه ميتونه بره اونجا. نميگم من ناراحت نشدم چرا سنگ كه نيستم اذيت شدم ولي فرداش به خودم گفتم وجدان داشته باش يه آدم بي پناهي كه هيچكس رو نداره از شوهر تو كمك خواسته به رسم انسانيت وظيفه اش بود كمكش كنه... اگه آدم اينطوري با مشكلاتش برخورد كنه راحتتر ميتونه باهاش كنار بياد
همسرم ميگه من رابطه ام رو دارم يواش يواش باهاش كم ميكنم چون اگه يهو تمومش كنم برگشت پذيره و اون دوباره برميگرده چنانچه من قبلا سه روز يه بار بهش سر ميزدم ولي الان چهل روز هم ميشه يه سر بهش نميزنم. به نظر من اين بهترين روشه. اون زن خودش بايد به اين نتيجه برسه كه ديگه نبايد از همسر من انتظاري داشته باشه. دنبال هستيم يه جا نزديك محل كارش براش يه خونه بخريم آپارتماني باشه كه هم راحتتر باشه هم توي شهر باشه هم اينكه خيال همسر من راحت بشه. ايشون ميگه اگه خونش عوض بشه ديگه كاري باهاش ندارم چون نود درصد مشكلاتي كه اون زن داره بخاطر محل زندگيشه...
دعا كنيد زودتر بتونه اين خونه رو واسش تهيه كنه.

"من زندگيم رو دوست دارم عاشق همسرم و فرزندم هستم . شوهرم هم منو خيلي دوست داره و مثل چشمهام بهش اعتماد دارم. من چطور ميتونم چشمم رو روي محبت همسرم عشقش به زندگيش ببندم و بگم بخاطر اين مورد كوچيك و بي ارزش بريم جدا بشيم؟ نه اينقدر بچه نيستم كه بخوام بچه گانه تصميم بگيرم."
از ته قلبم به خاطر این نوع تفکرتون بهتون تبریک میگم! امیدوارم خداوند بهترین راه حل رو جلوی پاتون بذاره!:46::46:

"ميگم من ناراحت نشدم چرا سنگ كه نيستم اذيت شدم ولي فرداش به خودم گفتم وجدان داشته باش يه آدم بي پناهي كه هيچكس رو نداره از شوهر تو كمك خواسته به رسم انسانيت وظيفه اش بود كمكش كنه... اگه آدم اينطوري با مشكلاتش برخورد كنه راحتتر ميتونه باهاش كنار بياد"
:104::104::104:
آفرین! مطمئنم که خداوند اجر این نوع نگاه شما به هم نوعتون رو خواهد داد.

سلام عزیزم. من خودم هم مشکل دارم و مطرحش کردم البته مشکل من اینطوری نیست ولی درکت میکنم که چه حسی داری.من فکر میکنم کنار اومدن زیاد هم باعث میشه خودخوری کنی و خودت ازار ببینی.شوهرت تو رو دوست داره که بهت گفته وگرنه میتونست نگه ولی بازم حس خودت مهمه که میتونی تا آخر عمر با فکر به این کار شوهرت کنار بیای و یا فراموش کنی؟اگه میتونی چه بهتر وگرنه به شوهرت بگو به خاطر زندگیتون اونو ول کنه..

وای شما چقد خانومی از خودم خجالت کشیدم :316:
مرد شما هم آدمه حوبیه قدرشو بدون تو این دوره زمونه کی به فکر انسانیته ؟!!!
بهت حسودیم شد برای این دیدی که به زندگی داری انشالله خدارو هرروز عاشقترتون کنه وزندگی به کامتون شیرینر بشه
برای ما هم دعا کن خانومی

عزیزم برای من سواله بدونم دقیقا تو اون دو ساعت چه کمکی از دست شوهر شما واسه اون خانم برمیاد؟اگه یه کمک معمولی باشه که یه کارگر یا مامور خرید یا پیک موتوری هم میتونه کمکش کنه گلم

سینان عزیز
لطفا با مطرح کردن اینچیزا ذهن دوست عزیزمون رو مشغول و درگیر نکنید.

باتشکر:72:

باور ميكنيد وقتي حرفهاي اميدواركننده بهم ميزنين اينقدر انرژي ميگيرم كه به خودم ميگم همون طوري كه شيش ساله دارم كنار ميام الان هم ميتونم ...
ممنونم از روحيه مثبتي كه بهم ميديد دوستاي گلم.:43:
سينان عزيز ...نميدونم خانوم هستيد يا آقا. ولي من يك زنم و با احساسات قوي زنانه و حس تملك به همسرم... ولي ما آدمها بايد چشممون رو به دنيا باز نگه داريم. من از رفتن همسرم به اون خونه اون كمكش نشستن پاي درد و دل يه زن پنجاه ساله يا تعويض يه لوله آب بخاري كولر يا... رو ميبينم. اگه بخوام به اون چيزاي منفي كه مدنظر شماست فكر كنم داغون ميشم زندگي برام بي مفهوم ميشه. ببينيد من از اون زن خوشم نمياد شايد حتي بدم هم بياد براي اينكه يه نقطه سياهه توي زندگي من ولي زندگي من درياست و اون نقطه توش نامعلوم داره ميشه قبلا يه نقطه نبود ولي سه ماهه دارم تلاش ميكنم كه اونو يه نقطه ببينم و تا حدودي موفق شدم. به لطف راهنماييهاي دوستاي اين سايت و مشاوره هايي كه رفتم و از همه مهمتر همدردي و صحبتهاي آرامش دهنده همسر عزيزم كه هميشه براش از خدا خوبي رو ميخوام.
مشاور به من گفت تمام اين راهكارهايي كه ما پيش پات گذاشتيم همه رو ميتوني انجام بدي ولي بدون هيچ زندگي نيست كه بدون مشكل باشه هميشه يه چيزي هست كه انسان ازش گله داشته باشه. خب اگه ديدم رو باز كنم با نفسم مبارزه كنم ميتونم شكستش بدم.. اون زن تموم ميشه بالاخره يه روزي تموم ميشه... بعضي وقتا كه دلم ميگيره ازش ، يخورده اشكام مياد آروم ميشمو... آرامش منم اين مدليه... مهم اينه كه با وجود اين مشكل هنوز من و همسرم واسه هم ميميريم....
اميدوارم تمام دوستايي كه اينجا هستن اگه بدون مشكلن هميشه آرامش زندگيشون حفظ بشه و اگه خداي نكرده مشكلي دارن ايشالله به زودي زود با همكاري طرف مقابلشون و صبر و حوصله خودشون حل بشه.

سلام
:104::104::104::104:
هزاران هزار آفرین به دل پاکتون و ایمانی که دارید . شما خیلی ایمان قوی دارید که می تونید اینقدر مشکلات رو خوب و درست حلاجی کنید خوش به حالتون واقعا وقتی شما اینجا می آئید و چیزی می نویسید من هم خیلی از حرفهاتون انرژی می گیرم :43: مطمئن هستم با این دل قرص و محکمی که دارید به زودی این مشکلتون حل می شه.
(اینکه توی این قضیه حمایت شوهرتون رو دارید خیلی خییییلی مهم هست و این نشون دهنده این هست که شما خانمی بسیار فهمیده هستید و ارزش این رو دارید که شوهرتون اینقدر ازتون حمایت می کنه قدر خودتون رو بدونید) :46::72::72:

دوست عزیز
6 سال خیلی عالی این مشکل رو به بهترین شکل اداره کردید:104:
مشکلی که شاید از آستانه تحمل خیلی از زنان ما فراتر باشه.
شما زن قویی هستید به قدرت صبرخودتون ،قدرت عشقتون اعتماد کنید

برای مدتی تمرکزتون رو از این مساله دور کنید از همسرتون کمتر تجسس کنید. رتبطه با اون خانم رو قطع کنید و فقط دور ادور نظارت داشته باشید.

امیدوارم هر چه زودتر با خبرهای خوب بیاید:72:

تعجب جان راستش منظور من جدایی نبود و دقیقا در جریان اینها نبودم و یه تصویر کاملا متفاوت با این چیزی که تعریف کردید تو ذهنم بود ، حالا که اینهارو خوندم فهمیدم جریان کلا خیلی فرق داشته با چیزی که من فکر میکردم، شاید تاپیکو نخونده بودم یادم نیست
حالا فکر نمیکنم قضیه مهم باشه ، راستش سخته یکم نظر دادن، آدم بین احساسات خودش هم گیر میکنه.
اما خوب کار خوبی می کنید که دارید یواش یواش حذفش می کنید، به نظرم کمک همسرتون به اون موردی نداره ، فقط ایکاش میشد صیغه بینشون نباشه ، شاید اونطوری حضور شما هم پررنگتر میشد و شما هم دیگه احساس ناراحتی نمیکردید و هم اون به کمک کردنش می پرداخت. نمیدونم شایدم نظرم اشتباه باشه اما برام سواله واقعا با این اوصاف چه نیازی به صیغه هست؟
در واقع نفس کاری که شوهرتون انجام میده نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست و هیچ دلیلی واسه نگرانی شما هم وجود نداره،

سلام دوست جوونا...
نميخواستم پاسخ بذارم دوباره... ولي دلم خيلي گرفته... يه عالمه اشك ريختم... از زن بودن خودم بدم مياد... از اين همه احساساتي بودن خودم بدم مياد... من دارم داغون ميشم از بس حرفمو توي دلم ريختم. من خيلي خيلي خسته شدم كلافه شدم... بچه ها يه خورده اميدواريم بدين يه خورده حرفاي خوب بزنين باهام شايد يه ذره آروم بگيرم...

تعجب عزیز ، راستش من میترسم نظر بدم ، چون ممکنه عده ای بگن چرا حرف ناامید کننده میزنی و ..
اگه موضوع روحیه دادنه که دوستان دیگه خیلی می تونند کمک کنند ، اما اگه واقعا راهکار می خوای به نظر من هرچه سریعتر جلوی این موضوع رو بگیر
الان مدتهاست که روح و اعصاب خودت رو داری داغون میکنی ، که چی بشه؟
چرا این دندون کرم خورده رو یکبار نمیکنی بندازی دور؟
اصلا کمکی که موجب به هم زدن زندگی و سلامت روانی شما بشه چه کمکیه؟
خیلی جدی با شوهرتون صحبت کنید که این قضیه همین حالا باید تموم بشه ، عزیز من شما نمی تونی با چنین مساله ای کنار بیای مگه اینکه در درجه اول خودت آسیب ببینی زجر بکشی، اصلا هیچکسی نمی تونه .. این برخلاف طبیعت انسانه
به نظرم یه پول یا هزینه مادی به اون خانم بدید و همه چیزو تموم کنید قبل ازینکه بیشتر ازین صدمه ببینید.