نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام
من با خانمم تو دانشگاه اشناشدم همسن هستیم 26 سالمونه و توی یه شرکت کار می کنیم منتها خانمم بعضی وقتا میاد شرکت و بیشتر کارای شرکت رو توی خونه انجام میده . زندگی خوبی داریم تا اینکه دو روز پیش همه چی به هم ریخت . سرکارم بودم که یه پیکی یه نامه احضاریه برام اورد بازش کردم دیدم نامه درخواست طلاقه اسم من بود ادرس من بود و چشمام چارتا شده بود زنگ زدم خونه کسی برنداشت زنگ زدم موبایل خانمم برنداشت رفتم خونه کسی نبود گیج گیج شده بودم رفته جاییکه ادرس داده بودن رفتم تو اتاق که برای طلاق و این جور کارا بود خانم رو دیدم اصلا باورم نمیشد تا صداش کردم برگشت دیدم بدتر از منه گریه کرده و صوربش سرخ سرخه تا دیدمش تو اون وضع خودم گریم گرفت گفتم این چیه تو رفتی درخواست طلاق دادی فقط گریه می کرد و هیچی نمیگفت اخه تو عقد ناممون حق طلاق با خانممه . هرکاری کردم هیچی نمی گفت اصلا انگار از گریه کردن من خوشش میامد خودش بدتر بود همه داشتن ما رو نگاه می کردن حاج اقا گفت خانم بیا اینجا راو امضا کن این گریه ها رو باید قبلا می کردی وقت ما رو نگیر .من هم التماس اون حاج اقا رو می کردم هم التماس خانمم رو .حاج اقا هه بهمن اشاره کرد هیچی نگم . دوباره داد زد. خانمم با گریه بلندشد بره امضا کنه دیگه داشتم میمردم. رفت بیرون و دوید .منم دنبالش دستش و گرفتم بردم تو ماشین بردمش خونه تو راهم هیچی نگفت رسیدم خونه مثل بچه هاییکه از مامانشون جداشون کردن افتاد تو بغلمو ها ی های گریه کرد اخر شم تب کرد زنگ زدم دکتر خونگیمون (یه پیر مرده ازون دکتر قدیمیاس)اومد تا وضعیت و دید گفت افسردگی داره کلی با خانمم حرف زد خانمم هم هیچی نمیگفت اخرش هم خانمم گفت می خوام تنها برم خونه مامانم اینا البته اونجا کسی نیست و خالیه.
الان دو روزه که رفته و منم براش سر ظهرا و شبا غذا میفرستم و براش ایمیل می زنم اس ام اس می دم چون گوشیشم بر نمی داره . ازش خیالم راحته می دونم کس دیگری در میون نیست .اما موندم چی کار کنم
اینم بگم به نظرم دوست داره دعواش کنم بعضی وقتا از قصد یه کاری می کنه که من عصبانی بشم و دعواش کنم یا یه کاری میکنه که یه صدمه ای ببینه . ببرمش دکتر .دوس داره خیلی حرف بزنیم مثلا سر یه موضوع کاری بیشتر دوساعت تموم با صدای بلند حر ف می زنیم یه کاری می کنه عصبانی بشم البته کارمون به فحش و کتک کاری نمیکشه فقط حرف .منم باهاش حرف می زنم و احترامشو دارم یه بارم که خیلی عصبانی شده بود هلم داد و چند ضربه زد به سینم اما میدونم منظوری نداشت.از دستش در رفت..ولی زود باهم دوست میشیم.
به نظرتون برم دنبالش یا بازم صبر کنم . ازش بپرسم چی شه یا به روش نیارم.اگه اومد چیزی بهش نگم ؟ دلم نمیخوا پای خونواده هامون وسط بیاد.
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام اقای سیروان..به همدردی خوش اومدی
میدونم حال بدی دارین و شوکه شدین..انشاا...مشکلتون حل میشه.به نظر من از یه مشاور خیلی خوب و معتبر یه وقت بگیرین و پیشش برین.اول بهتره خودتون تنهایی برید..حالات خانومتونو براش توضیح بدید..با کمک مشاور یه راه پیدا کنید و اونو به جلسات مشاوره ببرید.
تو این مدت هم حمایت و توجهتون رو ازش دریغ نکنید.به ایمیل و اس ام اس ادامه بدید حتی اگه جوابتونو نده...دورادور هواشو داشته باشید..حتی به دیدنش برید حتی اگه در روتون باز نکنه..اما مجبورش نکنید..این سراغ گرفتن ها رو ادامه بدید تا بلاخره راضی بشه ببینتون.
غذا رو خودتون براش ببرید.حتی اگه درو باز نکرد پشت در بذارید یا بعدش براش بفرستید.
امیدوارم با کمک مشاور علت پیدا و برطرف بشه.
موفق باشید
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سیروان،
به همدردی خوش اومدی.
با تعاریفی که کردی به نظر میرسه همسرت به کمک روانشناس یا روانپزشک نیاز داره.
بهتره هر چه زودتر برای کمک کردن بهش اقدام کنی و خونواده اش رو در جریان مشکلتون بزاری. البته بسته به شناختی که از خونواده اش داری.
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
منم نظرم اینه که ببریش پیش روانشناس+روانپزشک. یعنی ممکنه لازم بشه هم دارویی هم مشاوره درمان شه. یه جورایی می تونه افسردگی داشته باشه. نمی دونم دقیقا مشکلش چیه ولی اینکه به خودش صدمه بزنه یا بخواد واسه خودش ناراحتی درست کنه یعنی مشکل مهمی هست. الان ممکنه بتونین با هم کنار بیاین ولی اگه بیشتر شه نمی تونین. پس زودتر برین دکتر و پیگیری کنین.
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام
رفتم پیش یه دکترروانشناس .یه مثالی برام زد گفت یادته بچه بودی میخوردی زمین یا از چیزی می ترسیدی به کجا پناه میاوردی ؟جز به کسی که همه چیز تو بوده ؟پدر مادرت ؟خوب خانمتم از یه چیز می ترسه که به تو پناه اورده تو بغل تو گریه کرده یعنی از همه چیزش تویی . وقتی هلت می ده یا تو رو میزنه مطمین باش تو این مدت که با تو بوده تو رو شناخته می دونه تو روش دست بلند نمی کنی این جوری می خواد ببینه بازم تو دوسش داری؟ دست روش بلند نمی کنی؟وقتی اعصابت و خورد میکنه یا به خودش اسیب می زنه یا میره تقاضای طلاق می ده می خواد بگه خیلی کارا از دستش برمیاد .حتی دراوردن اشک تو . وقتی گریه می کنه و هیچی نمی گه یعنی درواقع چیز نداره برا اعتراض از همه چی راضیه این کارار رو برای جلب توجه می کنه بهم گفت خانمت به کم بچه اس قبل ا زاینکه شوهر باشی براش باید حامی باشی . مثل یه پدر باشی .
حالا امروز می خوام برم پیشش ببینم چی می گه ؟ دلم می خواد بیاد خونه یه چند تا چیز حاضر کردم بهش بگم . شاید بیاد.
اینا رو گفتم کسایی که خانمشون مثل منن بدونن کارشون به اینجا نکشه .
البته گفت شاید دارو هم بخواد اما گفت فکر نکنم خانمت بخواد بیاد دکتر فعلا بیشتر بهش محبت کن برو بیارش مثل یه پدر باش .
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام دوست عزیز
به نظرم کار خیلی خوبی کردی که رفتی پیش روانشناس چون اینطوری خیالت هم راحت میشه و در موردش فکرای بد هم نمی کنی ...
ولی بزار یه چیزی بگم حتی اگه خانومت خواست که شما رو از زندگیش بیرون کنه هیچوقت نرو و همیشه سعی کن با توجهت نظرش رو عوض کنی ...
منم یه بار توی این حالت قرار گرفتم دقیقا همون موقعی بود که پسرم به دنیا اومد باورنمی کنید اگه بگم با تمام وجود که همسرم رو دوست داشتم دلم می خواست از زندگیم بیرون بره که حتی طاقت بیرون رفتنش رو از زندگیم هم نداشتم در واقع خودمم نمی دونستم چی می خوام و چی میگم فقط گریه می کردم و بهش می گفتم می خوام تنها باشم و دوست دارم خونه مادرم باشم و اصلا دوست ندارم کنارم باشی و اگه توی اون شرایط حق طلاق با من بود حتما منم به دادگاه مراجعه می کردم حتی دوست نداشتم پسرم رو در آغوش بگیرم و به کسی محبت کنم فقط دلم می خواست آدمها بهم توجه کنند و دوستم داشته باشند ....
اوایلش چیزی به شوهرم نمی گفتم ولی اون انقدر ذوق پدر شدن توی چشماش بود که حتی برای یه هفته مرخصی گرفته بود که پیش ما باشه ولی وقتی بهش گفتم با اینکه دوست دارم کنارم باشی ولی احساس می کنم از زندگیم بری بیرون راحتترم حتی با عصبانیت و شدت بیشتری این حرفهارو بهش می زدم ولی اون همش بهم توجه می کرد و ابراز علاقه اش رو بهم بیشتر کرده بود در حالی من فقط دوست داشتم پیش مادرم باشم...
وقتی این احساساتم رو می دید منو برد خونه مادرم و به مدت چند ماه اونجا بودم و از همه بیشتر مورد توجهش بودم و با زبان و با قلب و عشق بهم ابراز علاقه م کرد حتی انقدر برام شیرین زبونی می کرد که من بخندم و خندان باشم تا اینکه به مرور زمان حالم بهتر شد و الانم خیلی خوبم و بیشتر از قبل همسرم رو دوست دارم و بهش عشق دارم ..
این قصه رو برای اینکه دردودل کنم بهت نگفتم فقط و فقط خوواستم بگم هر چقدر هم گفت از زندگیم بیرون برو به حرفش گوش نده و بیشتر در جهت عشق و علاقه بهش گام بردار و اجازه بده هر طور که دوست داره حرف بزنه و احساسات خودش رو تخلیه کنه شما فقط بهش توجه کن و حمایتش کن و دوستش داشته باش ..
حتی یه مدت ببرش تفریح و براش چیزهایی که دوست داره بگیر ولی توجهت و شیرین زبونت مهمترین چیزی که فکر می کنم دوست داشته باشه ..
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
sirvan عزیز
اول از همه باید بهت بگم خسته نباشی!میدونم روزهای سختیو میگذرونی
از نظر اخلاقی و رفتاری چه طور مردی هستی؟اروم فوق العاده منطقی خونسرد کمی بی خیال کمی کم تلاش از اونایی که اصلا و اصلا هیچ چیز نمیتونه عصبانیشون کنه؟مسلط به اعصاب و استاد در کضم خشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درست حدس زدم؟؟؟؟؟؟
نمیدونم شباهتی وجود داره یا نه اما تا یه جایی خانومتو درک میکنم.من هم تقریبا تمایلات اونو دارم.ببین همسر من بسیار بسیار پسر اروم و بی ازاریه و در مقابل من یک دختر حساس زود رنج ریز بین و گاها عصبی.
وقتی محسن در مقابل پرخاشگری های من داد زدن هام قهر کردنام هیچ موضعی نمیگیره و فقط و فقط میگه حق با تو عزیزم.وقتی زیاد به ظواهر وجزئیات توجه نمیکنه وقتی بهش میگم فلان کار ناراحتت نکرد میگه چرا اما وقتی فکر میکنم میبینم هیچ چیز ارزش ناراحت شدنمو نداره برخلاف اینکه از ارامش درونیش لذت ببرم
حس میکنم هیچ چیز واسش مهم نیست
به این نتیجه میرسم بود و نبود من واسش مهم نیست
برداشتم این میشه که نسبت به زندگی دیروز امروز و مخصوصا فردایی که همه ی درگیری ذهنیه الان منه کاملا بی تفاوته
از خونسردی بیجایی که داره دلم میخواد باهاش اونقدر ناسازگار شم که بالاخره عصبانیتو تو چشماش ببیم.شاید باورت نشه اما یک بار خیلی عصبانی شد خیلی که میگم یعنی فقط عصبانی بود نه دادی نه هیچی من در ظاهر گریه میکردم اما از درون احساس رضایت میکردم.یا یه مدت میگفت از کارات خسته شدم تو اس ام اس زدناش حرف زدناش نگاهش کمی اجبار و به اصطلاح قلدوری بود در عین حال که روزهای سختیو میگذروندم اما بیشتر دوسش داشتم.
ببین میگم نمیدونم منشا مشکل همسرتون که من اسمشو مشکل نمیزارم همون خواسته اون مشابه شرایط من هست یا نه اما اگر این باشه همسر شما از شما اقتدار مردانه میخواد.میخواد یک مــــــــــــــــــــــــ ـرد پشتش باشه.یک مرد یعنی یک کوه نه کسی که رو حرف خانومش حرف نمیزنه و فقط قربون صدقه میره یا برنامه روزانشو از خانومش میگیره.
به نظرم الان فقط به هر شکلی شده برو پیشش شده درو بشکن
بگو اگه تو میتونی من دیگه تحمل نبودنتو ندارم
بگو تو مال منی مگه دست خودته که بخوای ازم جدا شی
بگو اجازه نمیدم هیچ کس تورو ازم بگیره
من جز تو هیچی نمیخوام
همه این کلمات محبت امیزو با داد و بیداد بهش بگو ببین چه طور اروم میشه چطور مومی میشه تو دستات.چطور عشق و رضایتو تو چشماش میبینی؟
امیدوارم با پر حرفیام کمکی بهتون کرده باشم ببخشید و ارزوی روزهای شادی واستون دارم
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
رفتم خونه خانمم کلید داشتم با کلی دادو بیدادوسایلشو جمع کردم و برگردوندمش خونه:227: گفتم بیخود کردی میخوای تنها باشی هروقت من مردم تنها میشی بیخود کردی انقد گریه میکنی و حرف بزن ببینم چی شده بیخود کردی نمی خوای منو ببینی .کلی دادو بیداد کردم اخرش هم چمدونش و پرت کردم وسط خونه گفتم وسایلشو جمع کنه بریم خونه خودمون با گریه و هق هق وسایلشو جمع کرد و امدیم خونه .شامم ماهی سفارش دادم اخه خانمم اصلا ماهی دوست نداره با داد و بیداد مجبورش کردم شام بخوره بنده خدا عق میزد و می خورد. دلم براش می سوخت .الان که فکر می کنم می بینم خیلی جاها کوتاه اومدم و تصمیم رو به خودش واگذار کردم البته نه برای اینکه ادم بی مسئولیتی هستم نه ولی دلم نمیخواست ناراحتش کنم فکر می کردم ایجوری بهش می خوام محبت کنم اما الان می بینم خیلی وقتا قاطعیت لازمه نه دلسوزی .خیلی جاها بهش چیزی نگفتم و شل بازی در اوردم اما الان دیگه می خوام یه کم محکم باشم و حرفم رو بزنم حتی با جر و بحث نه اینکه فقط شنونده محض باشم .مثلا چند وقت پیش برای خانمم مشکلی پیش اومد. نمی رفت دکتر، می ترسید، منم مجبورش نکردم گفتم هر وقت با خودت کنار اومدی راحت بودی برو .اما امروز بایه خانم دکتر صحبت کردم اومد خونه اونم تو عمل انجام شده قرار گرفت . خوب کاری کردم تا کی فقط شنوده باشم .به قول دوستمون اقتدار مردونه لازمه خوبه ادم بعضی وقتا مرد باشه فعلا که اروم تره و راحت تره .باهام حرف میزنه اما سنگینه اما من باهاش حرف میزنم و مجبورش می کنم جوابم رو بده باید ببینم دیگه کجا ها شل بازی دراوردم یه کم مرد باشم فعلا خداحافظ خیلی کمکم کردید فقط خدا کنه از اون ور بوم نیوفتم.
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
من هم خیلی خونسرد و آرومم و حس میکنم این باعث میشه خانومم بعضی وقتها عمدا تلاش کنه عصبانیم کنه!
اینطئر فهمیدم که گاهی خانومها نباید حس اطمینان از زیاد از عصبانی نشدن شوهرشون را داشته باشند (مرد هم مردای قدیم) خانومها جذبه و جدیت مرد را دوست دارن و بهش احتیاجم دارند. فقط مراقب افراط و تفریط باشد.:310:
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
من خودم فکر می کنم که همسر آروم یا همنشین و دوست اروم اصلا بد نیست. بسته به روحیات ادم ممکنه خوب هم باشه. اما ادم بی تفاوت بده! اینکه حرف بزنی باهاش اهمیت نده. اینکه براش مهم نباشه چه کار می کنی. اینکه بهت به اندازه ی یه ادم زنده ی خاص توی زندگیش توجه نشه و اهمیت نداشته باشی. اینکه مثل سایه باهات رفتار شه و ... اینا رو من اسمشو می ذارم بی تفاوتی و واقعا ادمو خسته و فرسوده می کنه. ولی اروم بودن با صدای اروم حرف زدن و با ملایمت رفتار کردن که خوبه وقتی همراه با توجه و محبت به شخص باشه.
اروم بودن یا نبودن جز خصوصیات اخلاقی هر کسیه.
ولی توجه کردن اهمیت دادن و این چیزا اخلاق شخصی هر کسی نیست و ادم توقع داره که از هر همسر و هر همراهی با هر اخلاق و خلق و خویی ببینه.
موفق باشید.
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام سیروان عزیز
خوشحالم که سعی می کنی مشکلت رو حل کنی... بهتره باز هم از روانشناس کمک بخوای ، ممکنه خدایی نکرده همسرت مشکلی روحی داشته باشه و با جدیت تو اوضاع روحیش بهتر نشه ، اول با روانشناس مشورت کن و بعد تصمیم بگیر رفتار خاصی رو در پیش بگیری
یه سوال مهم ازت دارم که برای تجربه زندگی خودم میخوام ازت بپرسم
آیا دادن حق طلاق به همسر کار درستیه؟ به نظر خودت که تجربه کردی
ممنون
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
سلام دوست عزیز
خوشحالم از اینکه همسرت به خانه برگشته ...
ولی سعی کن شما هم در مورد یکسری از رفتارهایت بیشتر تجربه کسب کنی و با یک مشاوره در مورد مشکلت صحبت کنی ...
که البته اولین تغییر رفتارها از سوی خودت بهتر نتیجه می دهد....
بعضی اوقات هم با جدیت کارها خرابتر می شود یعنی اگر به صورت مداوم بخواهی با دادو بیداد مرد بودن ودت رو اثبات کنی احتمال اینکه اعتراض شدیدتری بکند زیاد است ..
من فکر می کنم سعی کن همیشه کنار همسرت باشی ولی با نرمی و لطافت ..سعی کن با آرامش او را درک کنی و او را به آرامش دعوت کنی اگر همیشه با او خوب باشی باالخره متوجه خوب بودن شما می شود و تغییر رفتار می دهد ...
منظورم این نیست خیلی شل بگیری ولی آدم می تونه قاطع باشه بدون دادو بیداد !!!
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
اقای سیروان خوشحالم که بهترین برداشتو از حرفام کردی اینکه فهمیدید چی میگم چی میخوام و خانمتون چی میخوان
تشکر هم لازم نیست وظیفه بوده:311:
اما این راه اصلی نیست به قول دوستان حالا که یک شروع دوباره دارید با همفکری با همسرتون با مشاور و فکر کردن به زندگیتون یک راه حل هوشمندانه و پایدار پیش بگیرید.
امیدوارم روزهای خوب و شیرینی در پیش رو داشته باشید
RE: نمی دونم چرا خانمم تقاضای طلاق داده؟
عذاب وجدان دارم خودم و رو سرزنش میکنم که اون رفتار رو باهاش داشتم .اما فقط اینجوری می تونستم بیارمش خونه واقعا خونه بدون زن خیلی بده . اذیتش کردم انگار می خواستم همه این چند ماه رو یه دفعه جبران کنم بنده خدا خانمم شوکه شده بود .منو هیچ وقت ایجوری ندیده بود..ولی نباید همین جوری هم ادامه بدم اما به روش نمیارم که از رفتارم پشیمونم عذر خواهی هم نمی کنم . با اون رفتاری که من داشتم ترسیدم بازم بره اما مثل اینکه این قصد رو نداره.
اونم مغرور تر ازمن نمیگه از کارش پشیمونه همین که اومده برام کافیه همین که باهام حرف میزنه برام کافیه دیگه اونجوری اذیتش نمیکنم فقط می خوام بدونم چرا میخواست بره ؟
مشاورم گفت نباید ازادی شو بگیرم حرف و حرف و حرف و محبت و قاطعیت واحترام. گفت نباید بهش بی احترامی میکردم یا مجبورش میکردم .
می خوام این چند روز رو فراموش کنم. بشم مثل روز اولی که دیدمش.اون روزا برای دل خودم یه چیزایی براش نوشته بودم که نشوش ندادم گفتم شاید مسخرم کنه خیلی خنده داره .نشونش بدم شاید یه کم این جو سنگین رو بشکونه .میخوام ببرمش خرید ببرمش مسافرت یه جای دور دور اینقد سرمون رو گرم کنم که یادمون بره چی شده بوده.
اما از یه چیز راضیم اونم اینکه نزاشتم خونوادهامون باخبر بشن .
درباره حق طلاق به خانم هم من که پشیمون شدم . نمی دونم هر کسی یه نظری داره فکر کنم اگه خانم دلش قرص نباشه از شوهرش این تقاضا رو داره بیچاره خانمها از یه طرفم حق دارن چون واقعا نمیشه هیچ کس رو شناخت.