-
چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام ..
از طریق یه دوست خیلی عزیز اومدم این انجمن و مشکلات کسایی که شرایطشون ذره ای شبیه به من بود رو خوندم .. دلم میخواد راهنماییم کنید ..
من الف 21 ساله و همسرم ح 23 ساله حدود 8 ماهه که با هم عقد کردیم .. قبلش هم یک سال با هم دوست بودیم و با وجود مخالفت های خانواده ها عاشقانه به هم رسیدیم و پای همه چیز ایستادیم ..
اما حالا شدیدا به مشکل خوردیم .. ما حتی تاریخ عروسیمون هم مشخص شده بود و تالار هم گرفته بودیم . اما همسرم با خانواده ی من مشکل داره و دائم میگه خانوادت منو به عنوان داماد قبول ندارن . که توی اخرین جر و بحثی که پیش اومد ایشون درگیری لفظی با پدر و مادر من پیدا کرد و الان 3 ماهه که با هم قهرن .. من خیلی سر این موضوع باهاش بحث کردم اما اون تو عصبانیت حتی ملاحظه ی پدر و مادر خودشم نمیکنه و احترام اونها رو هم نگه نمیداره . دائم به من سرکوقت میزنه و تو هر دعوا تحقیرم میکنه و میگه زنها نمیفهمن و هزار و یک چیز دیگه .. بارهای بار توی دعواممون تهدید کرده که طلاقم میده با این که میدونه من دوسش دارم و راضی نیستم ازش جدا بشم ..
خودشو با رقتارای بچه گونه از چشم همه انداخت و الان حاضر نیست قبول کنه اشتباه کرده .. البته یه بار زنگ زد پدرم عذر خواهی کنه که چون تو دعوا خیلی بد باهاش حرف زده بود پدرم باهاش حرف نزد .. حالا ما عروسیمون بهم خورده و خانواده ی من به هیچ وجه حاضر نیستن دیگه بپذیرنش چون میگن ما به این ادم فرصت دادیم و اون استفاده نکرده .. ایشون هم دیگه حاضر نیست پیش قدم بشه برای اشتی .. وضعیت جوری شده که پدرم میگه یا من یا اون و وقتی من میرم دیدنش همه تو خونه باهام سرد برخورد میکنن و طعنه میزنن ! ایشون تو مدت نامزدی هیچ کار رمانتیکی برای من نکرد و ما بیشتر وقتها دعوا داشتیم و خانواده م میفهمیدن با اینکه من بروز نمیدادم .. ایشون دوست داره حرف حرف خودش باشه و به محض اینکه من نظرمو میگم میگه متنفرم از زنی که تو روی شوهرش وایمیسته .. دوست نداره من از خونه بیرون برم یا اینترنت برم یا زیاد با دوستام ارتباط داشته باشم .. و وقتی بهش اعتراض میکنم بیتفاوت میشه و میگه هرکاری میخوای بکن دیگه به من نگو ..
توی دوران عقد که باید قشنگترین دوره ی زندگی هرکسی باشه ما دائم با هم دعوا داشتیم .. اگه خانواده ش اشتباهی کنن حاظر نیست قبول کنه و توجیح میکنه و دلیل میاره .. تو عصبانیت داد میزنه و فحش میده و دیوونه میشه اما چند ساعت بعدش پشیمون میشه و میاد معذرت خواهی ..
در کنار همه ی این بدیا و خیلی چیزای دیگه خوبیای زیادیم داره .. ذاتش مهربونه . توی جمع رفتارش باهام خوبه . خیلی چشم و دل پاکه و اصلا ندیدم تا حالا به زن دیگه ای حتی نگاه کنه .. با تمام وجودش کار میکنه و زحمت میکشه .. اما اون پولو خرج چیزایی که خودش دوست داره میکنه ! مثلا تو عید رفت یه ضبط برای ماشینش خرید و برای من نه عیدی نه لباس نه ... یا حلقه شو فروخت و رفت باند خرید ! احساس میکنم سرد شده و دیگه دوستم نداره .. وقتی بهش اعتراض میکنم میگه تو بچه ای و منطق نداری و زندگی همه ش عشق نیست و نباید توقع بیجا داشته باشی .. اینکه دلم میخواد با یه کار عاشقانه با یه گذشت از خودش یا یه کادوی کوچیک حتی ارزون منو غافلگیر کنه اشتباهه ؟ این که من تو دوران نامزدی یه شاخه گل هدیه نگرفتم و همیشه هر چی کار کردم حقوقم رو دادم به ایشون و الان توقع یه گل کوچیک دارم اشتباهه ؟
من توی خونه با کامپیوتر برای پدرم کار میکنم و از نظر کاری پدرم به من تکیه کردن .. اگر بخوام با ح زندگی کنم منو طرد میکنن و کارشون هم خراب میشه .. شاید بچه گانه باشه ولی من حتی به این چیزام فکر میکنم .. برخورد و تحقیرای ح با من کاری کرده که کلا اعتماد به نفسمو از دست دادم . توی جمع ساکت میمونم و اگر با دوستای ح یا خانوادش جایی بریم میترسم حرفی بزنم که اشتباه باشه و مسخرم کنن ! رابطه ی سرد و دورمون داره منو دیوونه میکنه با توجه به کارایی که تو دوران دوستی از ایشون دیدم و سابقه ی دوست دخترای قبلیش که حتی شهرستان بودن و ایشون به خاطرشون میرفته شهرستان و شب تو پارک میخوابیده اما الان حاضر نیست برای من کاری کنه که خوشحال بشم ..
نمیدونم .. سوال من اینه که نقش من برای بهبود این رفتارا و این کارا میتونه موثر باشه؟ ؟ چقدر؟ و ایا این رفتارها به خاطر سن و خانواده هست و ممکنه بهتر بشه یا اینکه با گذشت زمان و سکوت من بدتر میشه ؟! چیکار میتونم کنم برای بهتر شدن رابطه مون ؟! چه کارهایی میتونه روش تاثیر بذاره و زندگیمونو گرم کنه ؟
ممنون میشم اگه نظراتتون رو بهم بگید .
-
RE: خیلی دوره ازم !!
عزیزم، نمی خوام بگم که رابطه ی مسالمت آمیز و احترام آمیز بین همسرتون و پدرتون مهم نیست؛ اتفاقا یکی از زیرشاخه های اصلی برای شناخت شما از همسرتون هم هست!
اما مهم تر از این رابطه، شناخت شما در این دوران از همسرتون هست!
اینکه بدونید ایشون چه جور شخصیتی دارن و آدمی با چه ویژگی های شخصیتی هستند؟
آیا شما میتونید ایشون رو با مقداری دوز بالاتر با همین نوع برخوردها در آینده بپذیرید؟
خواهش میکنم به این نکته فقط فکر نکن که چیکار کنم که همسرم با پدرم آشتی کنه؛ به این فکر کن که این شخص که قراره بشه مرد زندگی من؛ نوع برخوردهاش؛ رفتارش و افکارش چه جوریه؟
الان فقط مهم شما و زندگی آینده ی شماست!
-
RE: خیلی دوره ازم !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
عزیزم، نمی خوام بگم که رابطه ی مسالمت آمیز و احترام آمیز بین همسرتون و پدرتون مهم نیست؛ اتفاقا یکی از زیرشاخه های اصلی برای شناخت شما از همسرتون هم هست!
اما مهم تر از این رابطه، شناخت شما در این دوران از همسرتون هست!
اینکه بدونید ایشون چه جور شخصیتی دارن و آدمی با چه ویژگی های شخصیتی هستند؟
آیا شما میتونید ایشون رو با مقداری دوز بالاتر با همین نوع برخوردها در آینده بپذیرید؟
خواهش میکنم به این نکته فقط فکر نکن که چیکار کنم که همسرم با پدرم آشتی کنه؛ به این فکر کن که این شخص که قراره بشه مرد زندگی من؛ نوع برخوردهاش؛ رفتارش و افکارش چه جوریه؟
الان فقط مهم شما و زندگی آینده ی شماست!
میدونی خود ح میگه که الان وضع روحیم خوب نیست و این رفتارها رو تو باید درک کنی .. فشار مالی روش زیاده . زیاد کار میکنه . عروسیمون بهم خورد و ابروش رفت . ادم مغروریه . میگه که بعد از عروسی که خیالم راحت بشه تو پیشمی همه چیز درست میشه ..
من میخوام بدونم که این رفتارها طبیعیه ؟ تو دوران نامزدی اگه این مسائل پیش بیاد بعدا ممکنه درست بشه ؟ و اگه من بخوام باهاش زندگی کنم پدرم دیگه هیچ جوری منو قبول نمیکنه و حاضر نیست یپذیره که ح الان دامادشه . صحبت هم فایده نداره 3 ماهه دارم التماسش میکنم ولی قبول نمیکنه .
ح ادمیه که وقتی باهاش خوب باشی بی نهایت باهات خوبه ولی وقتی من از خانواده م طرفداری میکنم یا درباره ی خانواده ش حرفی میزنم خیلی عصبی و بد اخلاق میشه و دعوا راه میفته ..
لطفا راهنماییم کنین .. ممنونم از کمکت عزیزم .
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
دوستان میشه لطفا کمک کنید ؟!!!!:162:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام
به نظر میاد مشکلات شما بیشتر به خاطر سن کمتون و همینطور کم تجربگیتون باشه...مهارت های کلامی و ارتباطی رو به خوبی نمیشناسید..سیاستمدارانه رفتار نمیکنید...زود از کوره در میرید...
همسر شما همونطور که گفتید ویژگی های مثبت زیادی داره...
شاید چون هنوز زیر یه سقف نرفتید احساس نمیکنه که صاحب زن و زندگی هست و درآمدش رو باید صرف زندگیش کنه نه علایق شخصی...
شما بهتره تا میتونید هم با او و هم با خانوادش با احترام رفتار کنید،جوری که خودش قشنگ متوجه این احترام بشه(البته منت نذارید)...بحث و جدلها رو به حداقل برسونید...تشویقش کنید...اون هنوز متوجه نشده که باید تکیه گاه شما باشه..بهش احساس مرد زندگی بودن و قوی بودن رو القا کنید...
درمجموع شاید هیچ چیز مثل گذشت زمان و بدست آوردن تجربه نتونه زندگی شما رو بهتر کنه...به هر حال تا میتونید از رفتارهای تنش زا پرهیز کنید...
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
سلام
به نظر میاد مشکلات شما بیشتر به خاطر سن کمتون و همینطور کم تجربگیتون باشه...مهارت های کلامی و ارتباطی رو به خوبی نمیشناسید..سیاستمدارانه رفتار نمیکنید...زود از کوره در میرید...
همسر شما همونطور که گفتید ویژگی های مثبت زیادی داره...
شاید چون هنوز زیر یه سقف نرفتید احساس نمیکنه که صاحب زن و زندگی هست و درآمدش رو باید صرف زندگیش کنه نه علایق شخصی...
شما بهتره تا میتونید هم با او و هم با خانوادش با احترام رفتار کنید،جوری که خودش قشنگ متوجه این احترام بشه(البته منت نذارید)...بحث و جدلها رو به حداقل برسونید...تشویقش کنید...اون هنوز متوجه نشده که باید تکیه گاه شما باشه..بهش احساس مرد زندگی بودن و قوی بودن رو القا کنید...
درمجموع شاید هیچ چیز مثل گذشت زمان و بدست آوردن تجربه نتونه زندگی شما رو بهتر کنه...به هر حال تا میتونید از رفتارهای تنش زا پرهیز کنید...
سلام .. مهرداد جان خیلی ممنونم از راهنمایی و کمکت ..
حرفاتونو قبول دارم .. میدونم که یه سری کارا رو از روی بچگی انجام دادم و همسرمم همین طور ..
مشکل اصلی من الان اولا اینه که پدرم نمیخواد قبول کنه ح دیگه همسر منه و بعد از اون دعوا میگه ازش متنفرم و نمیخوام ببینمش و اگه توام با اون بری میشی دوست دشمن من و دشمن منی !! نمیدونم چیکار کنم .. با توجه به بعضی رفتارای ح میترسم که بعد از چند سال نتونم دووم بیارم اما هنوز یه امیدی ته دلم هست و فک میکنم که رفتار منم زیاد مناسب نبوده و اشتباه زیاد داشتم به هر حال .. و اینکه گذشت زمان همه چیزو درست کنه .. بعد هم اینکه نمیدونم چطور باید با سیاست باشم چه کارایی کنم که برگرده به اون ادمی که من باهاش ازدواج کردم و همیشه احتراممو نگه میداشت و بهم محبت میکرد ؟ چیکار کنم که این رابطه بهتر شه ؟!
بازم ممنونم از کمکت ..
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
خواهر عزیزم،
-برای بهتر شدن رابطه همسر و پدرتون به نظرم باید پیش هر کدوم که میشینید از تمایل پنهان طرف مقابل برای آشتی صحبت کنید...همینطور میتونید از ریش سفیدهای فامیل کمک بخواید که زمینه این آشتی رو فراهم کنن(خصوصا کسانی که همسرتون قبولشون داره)
-اگر میخواید همسرتون مثل روزای اول رفتار کنه باید خودتون هم مثل روزای اول با اون رفتار کنید!همون محبتها،گذشتها،ایثارها،مهر بونیها،بی تابی ها،احترامها، اس ام اس ها،....
-----------------------------------------------------------------
نمیدونم چرا گاهی اوقات در این سایت انقدر سلیقه ای با مراجعین برخورد میشه!؟
گاهی یه تاپیک در 24 ساعت اول به 6 صفحه میرسه گاهی هم...
نمیدونم،شاید دلیلش طولانی بودن پست اول شماست،خیلی از اعضا حوصلشون نمیشه تمام متن رو بخونن و بنابراین جوابی هم نمیدن!
به هر حال به نظرم بهترین راه برای شما مراجعه به یه مشاور خوب هست.موفق باشید:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
"اگر میخواید همسرتون مثل روزای اول رفتار کنه باید خودتون هم مثل روزای اول با اون رفتار کنید!همون محبتها،گذشتها،ایثارها،مهر بونیها،بی تابی ها،احترامها، اس ام اس ها،...."
:104::104::104:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
دوستان عزيز سلام
يه توضيح مختصر درباره خودم
مدتهاست كه خواننده خاموش تاپيكها بودم . از طريق وبلاگ با خانوم الف.ح آشنا شدم و باالطبع با مشكل ايشون.چون عضو تاپيك نبودم از طريق وبلاگ با ايشون ارتباط برقرار ميكردم و سوالاتم رو ميپرسيدم.
از خانوم الف.ح پرسيده بودم:
[size=x-small][[size=small]size=medium][size=small]"گفته بودي با وجود مخالفت هاي خانواده با هم ازدواج كرديم" 1) علت اين مخالفتها بود؟
2) شغل همسرت چيه و تحصيلاتش چقدره؟
3) اينكه خانوادتون گفتن "ما فرصت داديم و استفاده نكرد" منظورشون چه فرصتي بود؟
4) با شناختي كه از خانوادتون داريد چقدر اونها رو منطقي ميدونيد؟[/size]
[/size]
[color=#FF0000]و پاسخهاي خانوم الف.ح[/color][/size][/size]
1- علت مخالقت خانواده م این بود که ح دیپلمه هست .. و منم به خاطر اون درس نخوندم و این که ما با هم دوست بودیم .. کلا از اول خوششون نمیومد و فک میکردن من میتونم با ادم بهتری باشم ..
2- همسرم تدوین گر و خواننده هست و تو چند تا تالار میخونه
3-مثلا میگن ما بهش محبت کردیم و اون جواب ما رو نداد .. یا اون یه مدت با پدرم کار میکرد میگه من بهش کار دادم ولی اون جبران نکرد ..
4- من منطق خانواده ی خودمو اصلا قبول ندارم .. شاید درست باشه ولی زندگی به نظر من این چیزا نیست ! تحصیلات و پول و ثروت و عروسی انچنانی خوشبختی نمیاره ..
به نظر من زندگي كردن دو باره! يك بار بدون اختيار يك بار با اختيار.
در زندگي اول وارد خانواده اي ميشيم كه خودمون انتخاب نكرديم
در زندگي دوم وارد خانواده اي ميشيم كه خودمون انتخاب ميكنيم
در زندگي اول ما انسان فاقد قدرت تشخيص و تفكريم
در زندگي دوم ما انسان بالغي هستيم كه قدرت فكر، مشورت، تشخيص و انتخاب داره.
به همون نسبت كه به ما امتياز داده ميشه از ما هم انتظار ميره.
وقتي كه ما اينهمه فاكتور داريم تا بهترين رو انتخاب كنيم اگه انتخاب اشتباهي بگيريم به همون نسبت تاوان سنگينتري رو بايد پس بديم
پس بايد حواسمون خيلي خيلي جمع باشه. بايد به نكات توجه كنيم و به نشانه ها اهميت بديم.
لطفاً براي اينكه بحث رو واقعي ادامه بديم الف جان بگو كه شما دوست داشتيد همسرتون چه جور شخصيتي داشته باشه.
با شماره نام ببر.
منتظرم:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
خواهر عزیزم،
-برای بهتر شدن رابطه همسر و پدرتون به نظرم باید پیش هر کدوم که میشینید از تمایل پنهان طرف مقابل برای آشتی صحبت کنید...همینطور میتونید از ریش سفیدهای فامیل کمک بخواید که زمینه این آشتی رو فراهم کنن(خصوصا کسانی که همسرتون قبولشون داره)
-اگر میخواید همسرتون مثل روزای اول رفتار کنه باید خودتون هم مثل روزای اول با اون رفتار کنید!همون محبتها،گذشتها،ایثارها،مهر بونیها،بی تابی ها،احترامها، اس ام اس ها،....
-----------------------------------------------------------------
نمیدونم چرا گاهی اوقات در این سایت انقدر سلیقه ای با مراجعین برخورد میشه!؟
گاهی یه تاپیک در 24 ساعت اول به 6 صفحه میرسه گاهی هم...
نمیدونم،شاید دلیلش طولانی بودن پست اول شماست،خیلی از اعضا حوصلشون نمیشه تمام متن رو بخونن و بنابراین جوابی هم نمیدن!
به هر حال به نظرم بهترین راه برای شما مراجعه به یه مشاور خوب هست.موفق باشید:72:
از همه ی دوستان عزیزم ممنونم که کمک کردین .. ببخشید من چند روز دسترسی به اینترنت نداشتم ..
راستش هیچ کدوم از این دو نفر کوتاه نمیان ! من خیلی صحبت کردم .. به بابا میگفتم ح میخواد بیاد اشتی و به ح میگفتم بابا سراغتو میگیره .. و وقتی هیچ کدوم حرکت مثبتی نشون نمیدادن معلوم میشد که این وسط من الکی گفتم و بدتر میشد همه چی ..
مهرداد جان من یه طرفه همه ی این کارا رو میکنم .. براش هدیه میگیرم بیشتر از قبل بهش ابراز علاقه میکنم .. دوست دارم دائم ببینمش یا باهم صحبت کنیم و وقتی جواب تمام محبت های من یه منم همین طور ساده س خیلی سرخورده میشم ..
اصلا پیش مشاور نمیاد و من وقتی پیشنهاد کردم مشکلمونو تو تالار بنویسیم بهم خندید و قبول نکرد ..
نمیدونم من بچه گانه فکر میکنم و خیلی احساساتیم یا اون خیلی خشک و جدیه ؟!! راه کدوممون غلطه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
دوستان عزيز سلام
يه توضيح مختصر درباره خودم
مدتهاست كه خواننده خاموش تاپيكها بودم . از طريق وبلاگ با خانوم الف.ح آشنا شدم و باالطبع با مشكل ايشون.چون عضو تاپيك نبودم از طريق وبلاگ با ايشون ارتباط برقرار ميكردم و سوالاتم رو ميپرسيدم.
از خانوم الف.ح پرسيده بودم:
[size=x-small][[size=small]size=medium][size=small]"گفته بودي با وجود مخالفت هاي خانواده با هم ازدواج كرديم" 1) علت اين مخالفتها بود؟
2) شغل همسرت چيه و تحصيلاتش چقدره؟
3) اينكه خانوادتون گفتن "ما فرصت داديم و استفاده نكرد" منظورشون چه فرصتي بود؟
4) با شناختي كه از خانوادتون داريد چقدر اونها رو منطقي ميدونيد؟[/size]
[/size]
[
color=#FF0000]و پاسخهاي خانوم الف.ح[/color][/size][/size]
1- علت مخالقت خانواده م این بود که ح دیپلمه هست .. و منم به خاطر اون درس نخوندم و این که ما با هم دوست بودیم .. کلا از اول خوششون نمیومد و فک میکردن من میتونم با ادم بهتری باشم ..
2- همسرم تدوین گر و خواننده هست و تو چند تا تالار میخونه
3-مثلا میگن ما بهش محبت کردیم و اون جواب ما رو نداد .. یا اون یه مدت با پدرم کار میکرد میگه من بهش کار دادم ولی اون جبران نکرد ..
4- من منطق خانواده ی خودمو اصلا قبول ندارم .. شاید درست باشه ولی زندگی به نظر من این چیزا نیست ! تحصیلات و پول و ثروت و عروسی انچنانی خوشبختی نمیاره ..
به نظر من زندگي كردن دو باره! يك بار بدون اختيار يك بار با اختيار.
در زندگي اول وارد خانواده اي ميشيم كه
خودمون انتخاب نكرديم
در زندگي دوم وارد خانواده اي ميشيم كه
خودمون انتخاب ميكنيم
در زندگي اول ما انسان فاقد قدرت تشخيص و تفكريم
در زندگي دوم ما انسان بالغي هستيم كه قدرت فكر، مشورت، تشخيص و انتخاب داره.
به همون نسبت كه به ما امتياز داده ميشه از ما هم انتظار ميره.
وقتي كه ما اينهمه فاكتور داريم تا بهترين رو انتخاب كنيم اگه انتخاب اشتباهي بگيريم به همون نسبت تاوان سنگينتري رو بايد پس بديم
پس بايد حواسمون خيلي خيلي جمع باشه. بايد به نكات توجه كنيم و به نشانه ها اهميت بديم.
لطفاً براي اينكه بحث رو واقعي ادامه بديم الف جان بگو كه شما دوست داشتيد همسرتون چه جور شخصيتي داشته باشه.
با شماره نام ببر.
منتظرم:72:
عزیز دلم ازت ممنونم بابت همراهیت و کمکت:46:
1- حمایتم کنه
2- درکم کنه
3- منطقی باشه و بتونم حرفامو بهش بزنم
4- مهم ترین فرد زندگیش باشم
5- اگر حرف درستی میزنم که به نفع زندگیمونه گوش کنه
6- محدودم نکنه
7- ذوق و شوق منو کور نکنه و توی تفریحات و شادیام همراهم باشه
8- بهم محبت کنه
اصلی ترین چیزایی که من از همسرم میخوام همینه .
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف جان سلام
چون در مرحله تصميم گيري براي مهمترين انتخاب زندگيت هستي و از ما نظر خواستي ما هم خيلي بايد حواسمون باشه كه تا جايي كه ميتونيم درست راهنمايي كنيم. به خاطر همين يه بار ديگه تمام ويژگيهايي كه با اونا همسرت رو معرفي كرده بودي خوندم.
و صفاتي كه دوست داري همسرت اونها رو داشته باشه.
دوست داشتي همسرت منطقي باشه و بتوني باهاش حرفهات رو بزني
مشخصات يه آدم منطقي چيه؟
اهل درك و فهم باشه.
حرف درست رو بپذيره .
اگر اشتباهي كرد قبول كنه و اگه لازم بود عذرخواهي.
مسلط به احساساتش باشه. اهل هيجانات زود گذر نباشه.
كلامش بر پايه اصول باشه نه بر اساس دلخواهش.
آيتم هاي ديگه اي هم ميتوني اضافه كني تا كاملتر بشه.
به نظر ميرسه كه آقاي ح خيلي هيجاني برخورد ميكنه .
درايت عنصر ضعيفيه در رفتارهاي آقاي ح. براي ديدن دوست دخترهاش شهرستان ميرفت و شبها تو پارك ميخوابيد!!!!
حلقه ازدواجش رو ميفروشه تا ضبط بخره!!!!.....
تو دعوا اختيارش رو از دست ميده و تبديل ميشه به يه آدم ديوانه(ببخشيد نقل قول كردم).فحش ميده، داد ميزنه، تهديد به طلاق ميكنه، دائم سركوفت ميزنه، منطقش اينه كه زنها نميفهمن
انتظاراتش از همسرش غير واقعيه :دوست نداره از خونه بيرون برم، اينترنت برم، با دوستانم ارتباط داشته باشم، اگه با پدرم كار كنم منو طرد ميكه ، اگه از خانوادم حمايت كنم عصباني ميشه و اگه درباره خانوادش چيزي بگم دادو بيداد ميكنه و...
تا بحال هيچ كار رمانتيكي انجام نداده ....
و موارد ديگه اي كه ديگه تكرار نميكنم
به نظر من همسر شما در حال حاضر آماده پذيرش مسئوليت زندگي نيست . اما اين به اين معني نيست كه هيچگاه به اين آمادگي نميرسه.
گرچه آدم ايده آل و فوق العاده نگم نيست ولي كمه و همه آدمها يه نقاط ضعفي دارن و يه سري اشكالات اما اگه اين اشكالات فكري و رفتاري زياد شد ديگه خيلي كاري از دست همسر بر نمياد . كه با خودت فكر كني من كوتاه ميام سكوت ميكنم صبر ميكنم مهارتم رو زياد ميكنم با سياست برخورد ميكنم و ...
همه اينا وقتي به كار مياد كه پايه كار درست باشه اون موقع سكوت شما صبر شما سياست شما كارگشاست اما وقتي فردي از درون خالي باشه و از زندگي مشترك چيزي جز فرونشاندن هوس هاي مردانه و اثبات اقتدار مردانه ندونه شما هيچ كاري از دستتون برنمياد.
من معذرت ميخوام كه يكم واضح حرف ميزنم اما لازمه.
با توجه به خصوصيات اخلاقي ح ميشه فهميد كه پايبندي اخلاقيشون به امور ديني كمه .شغلشون هم گوياي امر هست.
الف جان همسر شما كه توي تالارها ميخونه اين احتمال رو هم بده كه ايشون تو همون تالار از كسي خوشش بياد. با كسي دوست بشه.
تدوينگره. عكس خانومهايي كه لباسهاي خاص و باز پوشيدن رو دائم داره ميبينه. و همه اينها تو روابط شما و زندگي شما خيبلي تاثير ميگذاره.
لطفاً به همه اين موارد فكر كن و فقط به فكر اصلاح روابط نباش.
اگه هدفت آشتي دادن پدرت با ح باشه كه با هزار تا شيوه ميشه اين صلح رو برقرار كرد اما اينكه تا كي برقراره چي؟
الف عزيز لطفاً در انتخاب نهاييت بيشتر دقت كن.
مشكلات رو دست كم نگير. با رفتن سر زندگيت مشكلاتت حل نميشه مشكل بايد ريشه اي حل شه.
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
گندمزار عزیزم .. مرسی که انقدر قشنگ حرف زدی و صریح حرفاتو گفتی ..
میدونی اون اعتقاد داره که تمامی این اشکالا از منه و میگه تا زمانی که تو خوب باشی منم خوبم ولی وقتی بد میشی توقع خوب بودنو نداشته باش ..
خدا وکیلی هم تا وقتی که خوبه خیلی بهم خوبی و محبت میکنه اما تا حرفی میزنم که بر خلاف میلشه بد میشه باهام .. و همه ش میگه مشکل از خانواده ته که اینجوری تو رو تربیت کردن ..
می خوام بدونم این چیزایی که من میخوام غیر منطقیه ؟ اون حق داره با توجه به این که من بین پدرم و ایشون قرار گرفتم و مجبور شدم عروسی رو بهم بزنم اینجوری رفتار کنه ؟ ایا رفتارای خانواده ی من به دور از منطقه ؟ نقش من چقدره من چطور میتونم برای خودم ارزشو احترام درست کنم تا دیگه این برخوردا و این حرفا پیش نیاد ؟
الان به این باور رسیدم که حل اختلاف بین پدرم و ح مرحله ی دومه .. مرحله ی اول رابطه ی ماست ..
لطفا هرجا که اشتباه میکنم با اگه سوالی هست بپرسید .. مرسی:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
چرا کسی نمیاد اینجا ؟؟:302:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف عزيزم سلام
ببخشيد اومدنم به اينترنت طول كشيد چون 5شنبه و جمعه به اينترنت دسترسي ندارم. ولي خيلي به تو و موضوعي كه باهاش درگير هستي فكر ميكردم.
نقل قول:
خدا وکیلی هم تا وقتی که خوبه خیلی بهم خوبی و محبت میکنه اما تا حرفی میزنم که بر خلاف میلشه بد میشه باهام .. و همه ش میگه مشکل از خانواده ته که اینجوری تو رو تربیت کردن ..
الف جان گفتي تا يه حرفي ميزنم كه برخلاف ميلشه باهام بد ميشه.يعني همسرت از تو ميخواد كه كاملاً مطيع باشي و هيچ حرفي نزني كه با حرفهاي ايشون تفاوت داشته باشه. در اينصورت باب ميلش ميشي و باهات خوبه
براي اينكه تو يه آدم باب ميلش باشي بايد:
1)هيچگاه دايره دانايي و اطلاعاتت بيشتر از ايشون نباشه. و لازمه اين كار اينه كه تمام درهاي كسب دانايي رو به روي خودت ببندي. مثلاً ادامه تحصيل ممنوع،كتاب هاي مفيدخوندن ممنوع،دنبال كردن بحث هاي مفيد ممنوع
2)سعي كني "تفكر نكني"چون ممكنه دليلي براي مخالفت با حرفهاي ح پيدا كني و اونموقع دعوا به پا شه. آيا اين توان رو داري كه مغزت رو تعطيل كني و تبديل به يه موجود بيفكر و فاقد قدرت تفكر و انتقاد بشي؟
3) عاطفه ات رو نسبت به تمام كساني كه دوستشون داشتي و در محبت و دستان اونها بزرگ شدي فراموش كني.مثل پدر مادر اقوام و دوستان. چرا؟ چون اگه بين همسر و خانواده تو موضوعي پيش بياد كه خانواده صاحب حق باشن اگه تو دفاع كني يا حتي تاييدشون كني يا حتي نظرتو بگي "مثلاً خيلي آروم و عادي بگي به نظرم كار فلاني خيلي هم غلط نبود" بايد منتظر جنگ خونگي باشي.
4) هر رفتاري كه ايشون دارن رو بايد صددرصد قبول داشته باشي . اگه اهل دورغه،اهل مسخره كردنه،اهل دوست و رفيق بازيه، ببخشيد ماشين بازه همه رو بايد با روي خوش بپذيري و تازه تاييدشم كني تا مشكلي پي ش نياد. اگه مخالفت كني متهم ميشي كه درك نميكني اشكال در نوع تربيت توئه نه رفتارهاي اون.
5) انتظار محبت نداشته باشي اگه دلش خواست محبت ميكنه وگرنه خودش رو موظف به تامين عاطفي تو نميدونه. و تو بايد اينو كاملاً بپذيري.
الف جان به چيزهايي كه گفتم فكر كن اگه ميتوني قبول كني كه از وضعيت موجود به وضعيتي كه گفتم برسي قبول كن.
از ساير دوستان هم ميخوام الف جان رو از نظرات سازندشون مطلع كنن.:72::72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
گندمزار مهربونم .. مرسی خانومی که به فکرمی ..
میدونی دقیقا همین طوره ! وقتی یه نفر از بیرون گود به ادم میگه ادم خیلی بهتر متوجه میشه و من وقتی حرفاتو خوندم دیدم واقعا راست میگی .. تمام حرفات درسته که خب بعضی مواقع یه سری استثنا هم داره و این وضعیت مطلق نیست ..
به نظرت راه حل چیه ؟ این که من کوتاه بیام ؟ این که جدا بشم ؟ رفتارم باید چطوری باشه ؟
من اصلا جنبه ی جدایی و طلاق گرفتن رو ندارم !! و تحمل این وضعیتم خیلی سخته واسه م ..
بازم مرسی گلم .. :46:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف عزيز سلام
عزيزم اكثر حرفهايي كه گفته بودم به نظرت در مورد همسرت صدق ميكرد . پس شما براي اينكه بتوني به خودت و زندگيت كمك كني فعلاً لازمه
1) توان روحيت رو افزايش بدي
2)توان جسميت رو افزايش بدي
3) مهارتهاي لازم رو ياد بگيري
4)با انگيزه باشي
5)صبور باشي
و بدوني كه شما در حال ساختن بناي فكريت براي يه زندگي خوب و استاندارد هستي.پس از زمانبر شدن فرايند دپرس نشو و كنار نكش.
قطعاً شما چيزهايي رو ياد ميگيري كه قبلاً بلد نبودي . به مهارتهايي ميرسي كه فاقد اون بودي. يه دفتر بردار و نكات رو يادداشت كن . اگرم لازمه پرينت بگير و بچسبون به دفتر .
به همسرت چيزي نگو . چون با طرز تفكر فعليش نه تنها همراهيت نميكنه بلكه با مسخره كردن و دست انداختن باعث ميشه دلسرد بشي.
از اخلاق خودت شروع كن. ببين چه نكاتي رو به عنوان نقاط ضعف و قوت اخلاق خودت ميدوني .
مثلاً كم طاقتي يا زودرنجي يا تو عصبانيت نميتوني خودت رو كنترل كني يا ...
ايشالا شروع ميكنيم و موفق ميشم.
بسم ا...
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
الف عزيز سلام
عزيزم اكثر حرفهايي كه گفته بودم به نظرت در مورد همسرت صدق ميكرد . پس شما براي اينكه بتوني به خودت و زندگيت كمك كني فعلاً لازمه
1) توان روحيت رو افزايش بدي
2)توان جسميت رو افزايش بدي
3) مهارتهاي لازم رو ياد بگيري
4)با انگيزه باشي
5)صبور باشي
و بدوني كه شما در حال ساختن بناي فكريت براي يه زندگي خوب و استاندارد هستي.پس از زمانبر شدن فرايند دپرس نشو و كنار نكش.
قطعاً شما چيزهايي رو ياد ميگيري كه قبلاً بلد نبودي . به مهارتهايي ميرسي كه فاقد اون بودي. يه دفتر بردار و نكات رو يادداشت كن . اگرم لازمه پرينت بگير و بچسبون به دفتر .
به همسرت چيزي نگو . چون با طرز تفكر فعليش نه تنها همراهيت نميكنه بلكه با مسخره كردن و دست انداختن باعث ميشه دلسرد بشي.
از اخلاق خودت شروع كن. ببين چه نكاتي رو به عنوان نقاط ضعف و قوت اخلاق خودت ميدوني .
مثلاً كم طاقتي يا زودرنجي يا تو عصبانيت نميتوني خودت رو كنترل كني يا ...
ايشالا شروع ميكنيم و موفق ميشم.
بسم ا...
گندم عزیزم ممنونم ..
میدونی چند روزه خیلی اروم تر شده و زیاد سر به سرم نمیذاره ..
منم خیلی خودمو کنترل میکنم ..
گفتم بره شمال یه ذره اعصابش اروم شه .. خیلی خوب تر شده ..
خب من باید الان نقاط مثبت و منفی شخصیتم رو بشناسم و روشون کار کنم درسته ؟!
ولی واقعا فایده ای هم داره !؟
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف نازنين سلام
خط به خط جملاتت رو با هم بررسي ميكنيم:
نقل قول:
میدونی چند روزه خیلی اروم تر شده و زیاد سر به سرم نمیذاره ..
[/quote]
علت آرامشش رو پيدا كن. دقت كن تا يه قسمتش رو خودت متوجه بشي بعد خلال حرفات به شكلي از خودش بشنو كه دليل آرامشش چيه؟ به هيچ عنوان بروز ندي كه داري سوال ِاز قبل طراحي شده اي رو ميپرسي انگار كه تو حرفاتون خيلي عادي پيش اومده!! (نيازمند تمرين و كسب مهارت)
اگر علتش رو پيدا كني دفعات بعد كار تو براي آروم كردن همسرت راحتتره. ببين آيا به خاطر خلوت بودن سرشه؟ -به خاطر شلوغ بودن سرشه؟ مسافرت رفتنشه؟- دور بودن از توئه؟- بحث نكردن با همديگس؟- از نظر مالي درآمد بيشتري داشته؟ نوع حرف زدن تو بوده؟ يا هر چيز ديگه؟
پس يكي از كارهاي الف جان از اين به بعد اينه كه مثل يه محقق:18: كه اونقدر آزمايش ميكنه تا به نتيجه برسه همونقدر با حوصله وقت بذاره و نتيجه نوع حرف زدن -نوع دفاع كردن -نوع محبت كردن -نوع قهر كردن- نوع و ميزان با هم بودنتون رو روي همسرش ببينه.
ببينه وقتي فلان حرف رو ميزنه ح حالش چطور ميشه؟ آيا بهتر بود حرف ميزد يا سكوت ميكرد؟ آيا بهتر بود قهر ميكرد يا ميخنديد و به شوخي ميگذروند ؟ آيا بهتر بود گريه ميكرد يا روش رو برميگردوند؟ آيا بهتر بود قربون صدقه ميرفت يا يكم جدي بود؟ اينها رو يادداشت كن. مثلاً ح ميگه پدرت فلانه يا تربيت تو فلانه.. قشنگ فكر كن چه جوابي مناسبه بعد كه پاسخ دادي عكس العمل ح رو ببين اگه عصباني شد معلومه كه در حال حاضر اون پاسخ هرقدر هم كه به نظر تو و من و مشاوره منطقي باشه براي ح منطقي نيست.
تو دفتر جمله ح رو بنويس و پاسخ خودت رو هم . بعد پاسخهاي جايگزين رو يادداشت كن. به نظرت اگه چي ميگفتي بهتر بود. شايدم اصلاً نبايد جواب ميدادي. همه اينها رو يادداشت كن و به نتيجه برس. كه مثلاً اگه ح در مورد بابا اين چيز رو گفت پاسخي كه منجر به دعوا نميشه اينه.
شروع كن عزيزم به ميزان داناييمون كنارت هستيم.:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
منم خیلی خودمو کنترل میکنم ..
ميشه لطفاً يكم توضيح بدي يعني چيكار ميكني؟
نقل قول:
گفتم بره شمال یه ذره اعصابش اروم شه .. خیلی خوب تر شده .
خوبه كه اينقدر بهش نچسبيدي و هرجا كه ميره نميخواي باهاش باشي . اما مراقب باش همسرت به اين وضع عادت نكنه. اگرم گاهي لازم شد مثلاً اينطوري بگو : حيف كه فعلا نميتونم همراهت باشم تو برو ايشالا بعدا با هم ميريم كلي خوش ميگذرونيم. يا يه همچين چيزي يعني متوجه بشه كه وقتي ازدواج كرديد كمتر امكان مسافرت تنهايي داره.
نقل قول:
خب من باید الان نقاط مثبت و منفی شخصیتم رو بشناسم و روشون کار کنم درسته ؟!
كاملاً درسته. اگه شما خودت رو درست بشناسي اونموقع ميفهمي كه كجاهارو داري درست عمل ميكني كجا ممكنه اشتباه كني كجا نياز به تمرين داري چه مهارتي بايد كسب كني . يعني مثل ديكته كه متوجه اشتباهاتت ميشي و تمرين ميكني اينجا هم متوجه افكار گفتار و رفتارهاي اشتباهت ميشي.
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
نقل قول:
منم خیلی خودمو کنترل میکنم ..
ميشه لطفاً يكم توضيح بدي يعني چيكار ميكني؟
مثلا وقتی چیزی میخوام یا میخوام کاری کنم با لحنی که بدش میاد و فک میکنه دارم دستور میدم حرف نمیزنم .. هروقت بحث پیش میاد میگم بعدا صحبت میکنیم یا اصلا درموردش حرف نزنیم که روزمون خراب نشه .. وقتی عصبانی میشم خیلی جلوی خودمو میگیرم که حرفی نزنم که دعوا پیش بیاد .. کارایی که دوس داره انجام بده یا جاهایی که دوست داره بره دیگه مانعش نمیشم و دائم بهش روحیه میدم .. اگر چیزی ازش بخوام و قبول نکنه یا انجام نده قهر نمیکنم و سرمو به چیزای دیگه گرم میکنم ..
اونم دیگه بهم گیر نمیده .. نمیدونم از روی بیتفاوتیه یا تغییر کردن ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
الف نازنين سلام
خط به خط جملاتت رو با هم بررسي ميكنيم:
نقل قول:
میدونی چند روزه خیلی اروم تر شده و زیاد سر به سرم نمیذاره ..
علت آرامشش رو پيدا كن. دقت كن تا يه قسمتش رو خودت متوجه بشي بعد خلال حرفات به شكلي از خودش بشنو كه دليل آرامشش چيه؟ به هيچ عنوان بروز ندي كه داري سوال ِاز قبل طراحي شده اي رو ميپرسي انگار كه تو حرفاتون خيلي عادي پيش اومده!! (نيازمند تمرين و كسب مهارت)
اگر علتش رو پيدا كني دفعات بعد كار تو براي آروم كردن همسرت راحتتره. ببين آيا به خاطر خلوت بودن سرشه؟ -به خاطر شلوغ بودن سرشه؟ مسافرت رفتنشه؟- دور بودن از توئه؟- بحث نكردن با همديگس؟- از نظر مالي درآمد بيشتري داشته؟ نوع حرف زدن تو بوده؟ يا هر چيز ديگه؟
پس يكي از كارهاي الف جان از اين به بعد اينه كه مثل يه محقق:18: كه اونقدر آزمايش ميكنه تا به نتيجه برسه همونقدر با حوصله وقت بذاره و نتيجه نوع حرف زدن -نوع دفاع كردن -نوع محبت كردن -نوع قهر كردن- نوع و ميزان با هم بودنتون رو روي همسرش ببينه.
ببينه وقتي فلان حرف رو ميزنه ح حالش چطور ميشه؟ آيا بهتر بود حرف ميزد يا سكوت ميكرد؟ آيا بهتر بود قهر ميكرد يا ميخنديد و به شوخي ميگذروند ؟ آيا بهتر بود گريه ميكرد يا روش رو برميگردوند؟ آيا بهتر بود قربون صدقه ميرفت يا يكم جدي بود؟ اينها رو يادداشت كن. مثلاً ح ميگه پدرت فلانه يا تربيت تو فلانه.. قشنگ فكر كن چه جوابي مناسبه بعد كه پاسخ دادي عكس العمل ح رو ببين اگه عصباني شد معلومه كه در حال حاضر اون پاسخ هرقدر هم كه به نظر تو و من و مشاوره منطقي باشه براي ح منطقي نيست.
تو دفتر جمله ح رو بنويس و پاسخ خودت رو هم . بعد پاسخهاي جايگزين رو يادداشت كن. به نظرت اگه چي ميگفتي بهتر بود. شايدم اصلاً نبايد جواب ميدادي. همه اينها رو يادداشت كن و به نتيجه برس. كه مثلاً اگه ح در مورد بابا اين چيز رو گفت پاسخي كه منجر به دعوا نميشه اينه.
شروع كن عزيزم به ميزان داناييمون كنارت هستيم.:72:
[/quote]
گندم عزیزم بازم ازت ممنونم که کنارمی :72:
یعنی دقیقا ازمون و خطا .. تا حالا این راهو امتحان نکرده بودم .. میدونی خیلی سخته که تو عصبانیت ادم خودشو کنترل کنه یا از چیزایی که دلم میخواد بگذرم ( بیشتر مواقع از اکثرشون ! ) .. و رفتارها و حرفهای اطرافیانم این مسئله رو تشدید میکنه ..
چشم امتحان میکنم .. مرسی عزیز دلم :46:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف جان سلام
كاملاً درست ميگي سخته كه آدم تو عصبانيت بتونه خودش رو كنترل كنه. واقعاً هنر بزرگيه. اما اگه بتوني اين صفت رو تو خودت ايجاد كني يه گام بزرگ به سمت موفقيت ارتباط كلامي برداشتي.
فكر نكن فقط بايد در مقابل همسرت عصبانيتت رو بروز ندي چون اون عصباني تر ميشه. در مقابل همه اين شيوه كاربرد داره.
از خانواده شروع كن. اگه از اعضاي خانوادت چيزي گفتند كه عصبانيت كرد بدون بهترين عرصه براي كسب مهارت "فروخوردن خشمه".
سعي كن به حرفهايي كه خانواده ميزنن كاملاً فكر كني و سريع از حرفشون ناراحت نشي و واكنش نشون ندي. پس سكوت بعد از شنيدن حرفهاي غيردلخواه ديگران اين فرصت رو ايجاد ميكنه كه ما وقتي به آرامش رسيديم بتونيم در مورد اون قضيه واقعيتر فكر كنيم و دوم اينكه با آرامشمون احتراممون رو بيشتر كرديم.
شما هم همينطور. واكنش نشون ندادن به حرفهاي آزاردهنده ديگران را شروع كن به تمرين كردن.
الف عزيز يكي از آسيبهاي اصلي هر زندگي اينه كه يكي از زوجين يا هردونفرشون تو عصبانيت حرفهايي ميزنن كه بعداً بابتش شرمنده ميشن و تكرار اين واكنش هيجاني تو بقيه دعواهاي زندگيشون ، فضاي خونه رو سرد و بي روح ميكنه.
و شما با اين تمرين داري از ابتدا زندگيتون رو از اين آفت محافظت ميكني.
از سن خوبي شروع كردي براي يادگيري مهارتهاي زندگي آفرين عزيزم:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
الف نازنين دوباره سلام
راستش چند وقتيه كه از ايني كه هستم خسته شدم و دلم ميخواد تغيير كنم . دلم ميخواد همه چيزمو تغيير بدم. از نوع پوشيدن تا طرز فكر كردن و حرف زدن و عمل كردن . دلم ميخواد عاداتم كلاً تغيير كنه . و به طور كلي شخصيتم به خاطر همين شروع كردم به فكر كردن درباره شخصيت فعلي و شخصيت مطلوبم . فكرامو روي كاغذ اوردم تا بتونم اونها رو دسته بندي كنم و همينطور شروع كردم به خوندن مقاله يا مطالبي كه بتونه به من در آفرينش شخصيت جديدم كمك كنه.
يكي از مطالبي كه ميخوندم راجع به لزوم تغيير پاره اي عادات بود. لينكش رو ميذارم دلت خواست بخوني. اما يه نكته جالبي گفته بود :
نقل قول:
نکته قابل توجه که میتوان در اینجا بدان اشاره کرد این است که اساس درمان بسیاری از رواندرمانگران و روانپزشکان معروف دنیا براساس همین تغییر است دکتر گلاسر>> درمان را تغییر در رفتار میداند؛
http://www.hamdardi.net/thread-20593.html
خواستم بگم الف عزيزم اينكه شما شروع كردي به فروخوردن خشم و كنترل خود ، دقيقاً وارد مقوله تغيير شدي. و به نوعي داري مثل يه روانپزشك مشكلات احتمالي زندگي آيندت رو با تغيير درمان ميكني. و اين يعني پيشگيري قبل از درمان:228:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
گندم عزیزم سلام ..
واقعا ازت ممنونم . فکر این که یه نفر هست که کمکم میکنه خیلی بهم روحیه میده ..
میدونی دارم نا امید میشم .. وقتی میبینم این شخصی که من میبینم با اون کسی که فکرشو میکردم زمین تا اسمون فرق داره دیوونه میشم ..
هرچقدر که من سعی میکنم بهم نزدیک بشیم اون دورتر میشه .. مثلا امروز دوباره راجع به خانواده م اظهار نظر کرد و میگفت من پدرتو ادم حساب نمیکنم و اون عروسی مارو بهم زد .. من خیلی اروم و منطقی باهاش حرف زدم و گفتم رفتارای تو باعث شد که ازدواج ما بهم بخوره و پدرم سر لج بیفته .. اما باز گفت بابات پول نداشت بهت جهاز بده و عقده ایه که این کارو کرد .. من میخوام بهش بفهمونم که خیلی یه طرفه داره فکر میکنه نه فقط راجع به خانواده ی من درباره ی همه چیز ..
قبلا درباره ی خانواده ی خودشم همین طور بود و مدام گله میکرد و فحش میداد که اینا هیچ کاری واسه من نکردن و به این سن رسیدم هیچی ندارم . اما انقدر خانواده ش از خانواده ی من بد گفتن دائم میگه خانواده ی تو بدن و بهت اهمیت نمیدن و باعث تمام مشکلات ما اونان . و اینا رو با یه خونسردی خاصی میگه که من واقعا میترسم ! میترسم که انقدر همه چی واسه ش بی اهمیته ..
یه وقتایی با تمام وجود دلم میخواد ازش جدا شم و یه زندگی جدیدو بسازم ولی همون یه درصد امیده نمیذاره ! میخوام درست شه میخوام بشه مثل همه ی ادمای دنیا که به همدیگه احترام میذارن ..
گندم جان من ارامم .. اگه الف سخته منو همون ارام صدا کن ..
:46::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
الف جان سلام
كاملاً درست ميگي سخته كه آدم تو عصبانيت بتونه خودش رو كنترل كنه. واقعاً هنر بزرگيه. اما اگه بتوني اين صفت رو تو خودت ايجاد كني يه گام بزرگ به سمت موفقيت ارتباط كلامي برداشتي.
فكر نكن فقط بايد در مقابل همسرت عصبانيتت رو بروز ندي چون اون عصباني تر ميشه. در مقابل همه اين شيوه كاربرد داره.
از خانواده شروع كن. اگه از اعضاي خانوادت چيزي گفتند كه عصبانيت كرد بدون بهترين عرصه براي كسب مهارت "فروخوردن خشمه".
سعي كن به حرفهايي كه خانواده ميزنن كاملاً فكر كني و سريع از حرفشون ناراحت نشي و واكنش نشون ندي. پس سكوت بعد از شنيدن حرفهاي غيردلخواه ديگران اين فرصت رو ايجاد ميكنه كه ما وقتي به آرامش رسيديم بتونيم در مورد اون قضيه واقعيتر فكر كنيم و دوم اينكه با آرامشمون احتراممون رو بيشتر كرديم.
شما هم همينطور. واكنش نشون ندادن به حرفهاي آزاردهنده ديگران را شروع كن به تمرين كردن.
الف عزيز يكي از آسيبهاي اصلي هر زندگي اينه كه يكي از زوجين يا هردونفرشون تو عصبانيت حرفهايي ميزنن كه بعداً بابتش شرمنده ميشن و تكرار اين واكنش هيجاني تو بقيه دعواهاي زندگيشون ، فضاي خونه رو سرد و بي روح ميكنه.
و شما با اين تمرين داري از ابتدا زندگيتون رو از اين آفت محافظت ميكني.
از سن خوبي شروع كردي براي يادگيري مهارتهاي زندگي آفرين عزيزم:72:
مرسی عزیز دلم ..
گندم جان من خیلی درون گرام .. زیاد عادت به داد و بیداد و دعوا کردن ندارم اما یه جاهایی که دیگه خیلی بهم زور میاد عصبانی میشم و نمیتونم خودمو کنترل کنم .. و چون همیشه همه چیزو میریزم تو خودم اون لحظه ای که عصبانیم تمام چیزایی که از قبل هم بابتشون ناراحت بودم میاد جلوی چشمم و اوضاع بهم میریزه .. اما خیلی دارم تمرین میکنم که اینجوری نباشه و تو عصبانیت هرچقدرم که حالم بد باشه ساکت میمونم .. اگه پیش هم باشیم صدای اهنگو زیاد میکنم و ۱۰ دیقه اصلا صحبت نمیکنم تا اروم شم .. اگرم تلفنی بحثمون بشه سریع یه بهونه میارم و قطع میکنم ..
امروز اون کاری که گفتی رو کردم .. از بیرون که اومدیم یه دفتر برداشتم و تمام حرفامونو توش نوشتم .. نتونستم متقاعدش کنم که داره درباره ی خانواده م اشتباه فکر میکنه اما یه تجربه شد که بدونم دفعه ی بعد نباید اینجوری حرف بزنم ..
من خیلی میترسم .. خیلی همه چی سرده .. اون رابطه ای که با یه دنیا عشق شروع شد الان جوری شده که من امروز هی میگفتم بیشتر پیش هم باشیم و اون میگفت بعدا بازم همدیگرو میبینیم .. یعنی هیچ اشتیاقی نداشت که بیاد و میخواست زودتر بره .. در صورتی که وقتی با دوستاشه اصلا این حسو نداره ..
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
دوستای عزیزم که این تاپیکو میخونین .. چرا کسی نظر نمیده ؟!
۷۰۰ تا بازدید ولی بدون یه نظر و راهنمایی ؟!!!؟؟؟؟
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام دوست خوبم
قبل از هرچیزی دوستان عزیز که زحمت میکشن و راهنمایی میدن از ارسال پستهای چت گونه لطفا خودداری کنن..چون ظرفیت تاپیک 50 پست هستش و در صورت پر شدنش تاپیک قفل میشه
باید سعی کنیم مراجع بهترین استفاده رو از پستهاببره
شما هم مشکلت تقریبا یشبه مشکل مریم هستش که الان تاپیکش در جریانه
مثالی رو که برای مریم زدم برای شما هم میزنم
الان همسر و پدرت مثل دو تا کش میمونن و شما میخوای به زور دو تا کش رو بهم برسونی در حالیکه وای به روزی که این کش در بره..همه رو زخم و زیلی میکنه
خانومی...یه مدت بهشون زمان بده
بذار هر دو کمبود همدیگر رو حس کنن تا برای برقراری رابطه مشتاق بشن
از اون طرف شما زا خوبیهای هسمرت برای خانواده بگو .اگر اونا ببینن شما با ح خوشبختی اونا هم کم کم نرم میشن
یه نکته دیگه اینکه
محبت در مقابل محبت
سعی کن این حس رو در خودت ایجاد کنی
اگر من به کسی محبت میکنم نباید توقع محبت داشته باشم.این حس سخت در افراد به وجود میاد ولی اگر به وجود بیاد خیلی عالیه و مشکلات رو کاهش میده
اما اگر نمیتونی و برات سخته همون محبت در مقابل محبت رو انجام بده
دلیل نداره سیل محبت ها رو روانه همسرت کنی و از طرفی همیشه چشم انتظار محبت اون باشی
خانومی فکر نکن همه زوجهای عالم دوران عقدشون بهشون فقط خوش میگذره
اصلا کی گفته دوران عقد برای خوش گذرونیه؟!
دوران عقد برای شناخت همدیگه است...حالا ممکنه شیرین باشه و ممکنه تلخ باشه
من توی خونه با کامپیوتر برای پدرم کار میکنم و از نظر کاری پدرم به من تکیه کردن .. اگر بخوام با ح زندگی کنم منو طرد میکنن و کارشون هم خراب میشه
متوجه این جمله ات نشدم.یعنی اگر شما بدون مشکلی هم ازدواج میکردید باید همیشه برای پدر کار میکردی؟
در مورد دوست دختراش هم که گفته
مگه شما با چشم خودت دیدی که ایشون در پارک خوابیده؟!
ممکنه تو دعوا و یا برای دراوردن لج شما اینو گفته باشه.!!
دوست خوبم
تنها کسی که میتونه پدر و مادرتو راضی کنه خودتی
شما الان 21 ساله بچه شونی...دیگه رگ خواب و...رو میدونی و شناختی
بهشون بگو شما پدر و مارد من هستید...شما توی دهن من هم بزنید من حرفی نمیزنم و همیشه احترامتونو نگه میدارم
اما اون هم جوونه و خطاکار و مغرور..اما من دوستش دارم و اون الان همسر من حساب میشه.شما که دوست ندارید در این سن و سال مهر طلاق رو پیشونی من بخوره؟
ضمنا اصلا هم راجع به جدایی حرف نزن چون ذهنت رو بهم میریزه و نمیذاره درست فکر کنی
دیدت هم کمی منفی شده ها....ماشالله اینهمه گندمزار داره کمکت میکنه و بقیه بچه ها هم نظر دادن..اما میگی حتی یه نظر هم ندادید !
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام مریم جان ..
راستش جمله ی اخرت خیلی تکونم داد .. یکم که فک کردم دیدم انگار واقعا منفی باف شدم ! راستش شرایطم خیلی بد و سخته .. از یه طرف سردی همسرم و از طرف دیگه زخم زبون ها و مشکلات خونه .. اگه حداقل ح پشتم بود خیلی راحت تر میتونستم تحمل کنم ..
راستش امشب شوهر خاله م که با بابام خیلی صمیمیه خونمون بودن و سر حرف باز شد .. و بابا حرف اخرش اینه که اگه بری من دیگه کاری باهات ندارم و عروسیت هم نمیام .. فقط بهت جهاز میدم که بعدا از ح حرف نشنوی !!
یعنی هیچ جوری کوتاه نمیان .. دائم دخترای دیگه رو با من مقایسه میکنن و همسرمو فحش میدن و میگن لیاقتت همینه !
ح هم دائم میگه بابات برای من وجود خارجی نداره و من اصلا حسابش نمیکنم ..
با این وجود من هر چقدر میونه رو میگیرم هی از ح پیش بابا تعریف میکنم و از بابا پیش ح انگار بدتر میشه ..
راستش الان سه ماه گذشته و من خسته شدم .. از اینکه عروسیم بهم خورد و ابروم رفت واقعا خجالت میکشم پیش همه و فشار خیلی شدیدی رومه ..
رفتارهای همسرم و خانواده مو فقط دارم تحمل میکنم و فکرم خیلی بهم ریخته شده .. خسته شدم از اینکه مثل بچه ها باهم لجبازی میکنن و هیشکی حاضر نیست کوتاه بیاد .. منم این وسط شدم توپ فوتبال ..
بازم ممنون عزیزم ..
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
با این وجود من هر چقدر میونه رو میگیرم هی از ح پیش بابا تعریف میکنم و از بابا پیش ح انگار بدتر میشه ..
عزیزم شرایطت خیلی سخته بین خانواده و همسرت گیر کردی. در کت میکنم.
ولی به نظر من اینکار درست نیست. تو میخوای درستش کنی ولی من احساس میکنم اینجوری
بدتر میشه.
یه مدت بذار بگذره نه حرف از عروسی بزنین نه ارتباط دوباره اونا .
بذار آروم که شدن و سرد ،خودشون کم کم تصمیم میگیرن
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
با این وجود من هر چقدر میونه رو میگیرم هی از ح پیش بابا تعریف میکنم و از بابا پیش ح انگار بدتر میشه ..
عزیزم شرایطت خیلی سخته بین خانواده و همسرت گیر کردی. در کت میکنم.
ولی به نظر من اینکار درست نیست. تو میخوای درستش کنی ولی من احساس میکنم اینجوری
بدتر میشه.
یه مدت بذار بگذره نه حرف از عروسی بزنین نه ارتباط دوباره اونا .
بذار آروم که شدن و سرد ،خودشون کم کم تصمیم میگیرن
گلنوش عزیزم مرسی بابت حضورت و راهنماییت ..
:72::46:
اخه الان 3 ماه گذشته بعد سه ماه یعنی یه ذره هم اروم نمیشن ؟؟
اگه رابطم با همسرم خوب بود میتونستم تحمل کنم ولی رابطم با ایشون هم سرد شده .. اصلا دیگه هیچی براش مهم نیست و به چیزی اهمیت نمیده ..
من فقط باید صبور باشم ؟ نمیتونم برای بهتر شدن رابطمون و رابطه ی خانواده ها کاری کنم ؟ این حالت ایشون طبیعیه ؟
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام دوستان ..
امیدوارم تعطیلات به همه تون خوش گذشته باشه ..
راستش یه موضوع خیلی فوری پیش اومده که کمک میخوام .. فقط چند ساعت بیشتر وقت ندارم ..
دیشب عموی کوچیکم زنگ زد و گفت میخواد ح و بابام رو اشتی بده .. با هر دوشونم صحبت کرد و قراره امشب ح بیاد خونمون و اشتی کنن خدا رو شکر .
ما تالار گرفته بودیم که وقتی دعوا شد و بابام گفت من عروسیت نمیام ح رفت و پول تالارو یک سومش رو گرفت و بقیه ش رو هم چک برای تیر ماه .. و این پولو باباش داده بود برای عروسی و اگه کامل بهم بخوره دیگه باباش پول نمیده ..
ح هم میگه من فعلا دیگه تا یکی دو سال امادگی ازدواجو ندارم از نظر مالی و این پولو پس بگیریم بدیم به بابام تا خودم دستم پر شه و عروسی بگیریم ..
به نظرتون چیکار کنم ؟ صلاحه که امشب موضوع رو مطرح کنم ؟ بدتر نمیشه ؟ چون واقعا حیفم میاد تالارمونو که خیلی خوب بود از دست بدیم و بعدا مجبور شیم جایی که دوس نداریم عروسی بگیریم .. خودمم خسته شدم از این معلق بودن ..
به نظرتون بگم که تاریخ عروسی رو عوض کنن و مثلا برا 5 ماه دیگه اوکی کنن ؟ ح رو چه جوری راضی کنم ؟ یا اگه عقد کرده بمونیم بهتره و بیشتر میتونیم رو خودمون و همدیگه کار کنیم .. ؟
لطفا راهنماییم کنین .. از همه ی کسایی که تا حالا کمکم کردن به خصوص گندمزار عزیزم ممنونم
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
آرام جان سلام
من دير رسيدم تالار. هرقدر از طريق وبلاگ سعي ميكنم بيام نميشه. همش گوگل پيام ميده .....opss . حتي وبلاگ خودمم باز نميكنه. نميدونم چه مشكلي پيش اومده؟
خوب وضعييت چطوره؟
رابطت با ح در چه وضعيه؟
راضي هستي؟
چيزي تغيير كرده؟
ديشب چي شد؟
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
آرام جان سلام
من دير رسيدم تالار. هرقدر از طريق وبلاگ سعي ميكنم بيام نميشه. همش گوگل پيام ميده .....opss . حتي وبلاگ خودمم باز نميكنه. نميدونم چه مشكلي پيش اومده؟
خوب وضعييت چطوره؟
رابطت با ح در چه وضعيه؟
راضي هستي؟
چيزي تغيير كرده؟
ديشب چي شد؟
عزیزم سلام ..
مرسی که کنارمی گندمزار عزیزم ..
وای دارم دیوونه میشم .. اومد و اصلا حرفی نزد و عموم از طرفش معذرت خواهی کرد و بعدم بلند شد رفت .. ظاهری اشتی کردن ..
دیروز داشتیم حرف میزدیم گفتم برو با تالار صحبت کن تاریخمونو عوض کنیم و چکو دوباره بهشون بده .. بعد گفت من دیگه امادگی ازدواجو ندارم و تا هر وقت که بخوام عقد کرده میمونیم .. بابات و مامانت باید ادب بشن !
دیگه کار نمیکنه و یا باشگاه میره یا تا صبح خونه ی دوستاشه و تا عصر میخوابه و دوباره باشگاه و خونه ی دوستاش ..
میگه من سر دو راهی گیر کردم . دارم به زندگی با پدر و مادرم حسرت میخورم نمیخوام با هم تو یه خونه باشیم ..
هیچ جوری قبول نمیکنه بریم خونه ی خودمون ..
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام عزيزم
حالت چطوره؟
آرام جان به نظرم خيلي دوست داري بري خونه خودت و مستقل بشي.
البته منم موافقم كه وقتي آدم ازدواج ميكنه خونه پدرو مادر خونه خود آدم نميشه. ولي با وجود اوضاع فعلي شما بهتر نيست يكم با دقت بيشتري وارد خونت بشي؟
اگه بيشتر حوصله كني و سريع تصميم نگيري و اجازه بده يه سري از مسايل موجود به سمت حل شدن بره خيلي بهتره تا بيتاب رفتن سر خون زندگيتون باشي.
نقل قول:
دارم به زندگی با پدر و مادرم حسرت میخورم نمیخوام با هم تو یه خونه باشیم .
منظورتو متوجه نشدم عزيزم.
يكم بيشتر بگو .
موفق باشي:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام آرام جون من امروز کل تاپیکتو خوندم شرایطی که توش قرار داری خیلی حساسه .برای تصمیم گیری توی این شرایط باید خیلی محتاط عمل کنی.اما به نظرم به هیچ وجه عجله جایز نیست.برای مقدمه چینی مراسم عروسی و گرفتن تالار خوب و.. همیشه وقت هست.اما مهمتر از هر چیزی رابطه خودت با شوهرته.
الان تو یه جایی ایستادی که اگه یه قدم بدون فکر وفقط از روی احساست برداری سالها حسرت بازگشت به این برهه زمانی و اصلاح شتباهت رو میخوری.
به نظرم بشین با خودت صادق باش .ببین همسرت الان چقدر از یه مرد با شرایط متوسط قابل قبول توی ذهن تو فاصله داره وبا منطق اینو بسنج که آیا این فاصله میتونه جبران بشه؟از بایدها و نبایدهای قراردادی ذهنت یه کم فاصله بگیر. رها از ملاحظات وقید وبندهای زاییده ذهن خودت رفتارها،حرفها ،اعمال و واکنشهای همسرت رو از اول تا حالا بسنج و انصاف رو هم رعایت کن توی کدومش ممکن بوده نیت بدی در کار نبوده باشه و فقط شرایط خاص موجود اونو وادار به واکنش کرده باشه.چقدرش هم به خاطر نوع شخصیت و تفکر غالب همسرت بوده.
هیچ کس به اندازه خود تو نمیتونه و حق نداره صادقانه و بدون هیچ محدودیتی راجع به زندگیت تصمیم بگیره ما فقط به عنوان آدمهایی که بیرون گود نشستیم و در حال حاضر احساساتمون در واکنش به شرایط تو کمتر از خودت درگیره تو رو با ابعاد دیگر این ماجرا هم آشنا میکنیم.
عزیزم قوی باش و زود تسلیم شرایط نشو و از روی عجز و ناتوانی تصمیم نگیرید.
برات آرزوی شادی و آرامش میکنم.
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گندمزار
سلام عزيزم
حالت چطوره؟
آرام جان به نظرم خيلي دوست داري بري خونه خودت و مستقل بشي.
البته منم موافقم كه وقتي آدم ازدواج ميكنه خونه پدرو مادر خونه خود آدم نميشه. ولي با وجود اوضاع فعلي شما بهتر نيست يكم با دقت بيشتري وارد خونت بشي؟
اگه بيشتر حوصله كني و سريع تصميم نگيري و اجازه بده يه سري از مسايل موجود به سمت حل شدن بره خيلي بهتره تا بيتاب رفتن سر خون زندگيتون باشي.
نقل قول:
دارم به زندگی با پدر و مادرم حسرت میخورم نمیخوام با هم تو یه خونه باشیم .
منظورتو متوجه نشدم عزيزم.
يكم بيشتر بگو .
موفق باشي:72:
گندمزار عزیزم سلام ..
درست میگی گلم .. عجله ی من فقط به خاطر رهایی از این وضع موجوده که تو خونه هر روز پشت سر همسرم همه حرف میزنن و بد و بیراه میگن و ایشونم حس میکنه من ازش دورم و فاصله دارم .. و اینکه ما هر بار با هم میریم بیرون باید حتما بعدش تو خونه با پدر و مادرم جر و بحث داشته باشیم .. از این همه فاصله خسته شدم . فکر میکنم وقتی بریم خونه ی خودمون بهتر میشه چون اونجا فقط خودمونیم و مسائلو بین خودمون حل میکنیم ..
اون جمله ی ح بود عزیزم که اون روز که من اصرار میکردم بهم گفت .. واقعا گیر کردم گندمزار ..
بازم مرسی از کمکت خانومی ..
:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سیتروس
سلام آرام جون من امروز کل تاپیکتو خوندم شرایطی که توش قرار داری خیلی حساسه .برای تصمیم گیری توی این شرایط باید خیلی محتاط عمل کنی.اما به نظرم به هیچ وجه عجله جایز نیست.برای مقدمه چینی مراسم عروسی و گرفتن تالار خوب و.. همیشه وقت هست.اما مهمتر از هر چیزی رابطه خودت با شوهرته.
الان تو یه جایی ایستادی که اگه یه قدم بدون فکر وفقط از روی احساست برداری سالها حسرت بازگشت به این برهه زمانی و اصلاح شتباهت رو میخوری.
به نظرم بشین با خودت صادق باش .ببین همسرت الان چقدر از یه مرد با شرایط متوسط قابل قبول توی ذهن تو فاصله داره وبا منطق اینو بسنج که آیا این فاصله میتونه جبران بشه؟از بایدها و نبایدهای قراردادی ذهنت یه کم فاصله بگیر. رها از ملاحظات وقید وبندهای زاییده ذهن خودت رفتارها،حرفها ،اعمال و واکنشهای همسرت رو از اول تا حالا بسنج و انصاف رو هم رعایت کن توی کدومش ممکن بوده نیت بدی در کار نبوده باشه و فقط شرایط خاص موجود اونو وادار به واکنش کرده باشه.چقدرش هم به خاطر نوع شخصیت و تفکر غالب همسرت بوده.
هیچ کس به اندازه خود تو نمیتونه و حق نداره صادقانه و بدون هیچ محدودیتی راجع به زندگیت تصمیم بگیره ما فقط به عنوان آدمهایی که بیرون گود نشستیم و در حال حاضر احساساتمون در واکنش به شرایط تو کمتر از خودت درگیره تو رو با ابعاد دیگر این ماجرا هم آشنا میکنیم.
عزیزم قوی باش و زود تسلیم شرایط نشو و از روی عجز و ناتوانی تصمیم نگیرید.
برات آرزوی شادی و آرامش میکنم.
سیتروس عزیز سلام ..
مرسی واسه حرفای قشنگت و راهنمایی هات ..
راست میگی .. ولی من از فاصله ای که بینمون افتاده خیلی می ترسم .. می ترسم دیگه حرفای منو باور نکنه و این که نمیخواد فعلا هم خونه بشیم احساس میکنم به خاطر بی اعتمادیش به منه .. که توی اون دعوا من طرف پدرمو گرفتم و با ایشون قهر کردم و حالا دیگه احساس امنیت نمیکنن که همسرش پشتشه و هواشو داره .. حس میکنه تنهاست .. و این باعث میشه ازم دورتر بشه و روز به روز غریبه تر ..
البته شاید من احساسی فکر میکنم .. نظرتون برام خیلی مهمه چون به قول خودت بیرون گود ایستادین و بهتر از من میبینین .. به نظرت با ازدواج این حالت ها بهبود پیدا میکنه و من درست فکر میکنم که این رفتارهاش به خاطر احساس عدم امنیته یا بدتر میشه ..؟
:72:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
سلام ..
راستش با یه خبر خوب اومدم و یه جعبه شیرینی .. :73::310:
از اون تاریخی که تو همدردی عضو شدم شروع کردم به خوندن تاپیکای بچه ها و مقالات و ...
خیلی خوندم .. خیلی تمرین کردم .. مهارتهای گفتگو رو .. طرز بیان خواسته هامو .. مثبت اندیشی رو .. و بالاخره سه روز پیش تلاشم نتیجه داد ..
یه جا عروسی دعوت بودیم .. من هیچی نمیگفتم که بیا یا نه فقط گفتم کنارم باشی خوشحال میشم .. شب قبل عروسی گفت آرام فردا منم باهات میام دیگه هیچ جا تنهات نمیذارم ..
اومد و خیلی خوب با خانواده م برخورد کرد .. حتی با مادرم که پشتشو کرده بود بهش و حرف نمیزد رفت صحبت کرد و حالشو پرسید .. تو کارا کمک بابا کرد .. همه ش با بابا شوخی میکرد و میخندید و با اینکه جو اون مجلسو اصلا دوست نداشت یه کلمه هم به من حرفی نزد .. :227:
تو این دو ماه من مو به مو کارایی که دوستان گفتنو انجام دادم .. نظرات کارشناسارو تو تاپیکای دیگه که مشکلشون مشابه من بود خوندم و عمل کردم ..
و الان اومدم که بگم واقعا از همگی ممنونم .. ممنونم از همدردی .. از مدیر همدردی .. از همه ی دوستای خوبم که با نظراتشون بهم کمک کردن .. :46:
مرسی هر چقدر هم که تشکر کنم بازم کمه .. فقط دعا میکنم برای همه ی بچه هایی که مشکل دارن و پریشونن .. الهی که همیشه آروم باشین .. الهی که خدا کمکتون کنه ..
با تمام وجودم ازتون ممنونم ..
:72::43:
-
RE: چیکار کنم بین خانوده م و سردی همسرم ؟! (خیلی دوره ازم !!)
با توجه به اینکه مشکل مطرح شده رفع شده، این تاپیک جزء به نتیجه رسیده ها است.
بدین خاطر تاپیک قفل میشود.
با آروزی موفقیت و ثبات شادی شما