خواستگارم شرایط ازدواج ندارد با بلاتکلیفی چه کنم ؟

سلام دوستان خوب و همراهم
من دختری 27 ساله، فوق لیسانس هستم. توی عید یه خواستگار برام اومد که نزدیک به یه سال از من کوچیکتره و ترم آخر ارشد میخونه. ما دوبار به صورت رسمی(منظورم خواستگاری از طریق خوانواده ست) با هم صحبت کردیم.تقریبا مشکل خاصی نبود و از خیلی لحاظ به هم میخوردیم، اما ایشون هنوز آینده کاری مشخصی نداره و در حال حاضر هیچ منبع درآمدی هم نداره، در ضمن درسشم کاملا تموم نشده، البته من و خانواده م به این دلیل که پسر خوب، قابل اعتماد و فعالیه همچنین خوانواده شون هم مورد تایید ما بود این وضعیت رو پذیرفتیم. اما مشکل اینجاست که اون خودش نمی تونه با این موقعیت کنار بیاد و از طرفی نمیخاد کمک خانواده ها رو هم قبول کنه بنابراین تو حرفاش همش نگران این موضوع بود و میگفت برای من سواله که چطور این شرایط برای شما حل شده ست! خلاصه این که الان دو ماه از خواستگاری میگذره و دیگه هیچ اقدامی نکرده. البته از اونجایی که پدرم با پدرش دوسته و همدیگرو چند وقت یبار میبینن اینطور منتقل کرده که من تا مشکل تحصیل و شغل و درآمدم حل نشه نمیتونم ادامه بدم و الان انگار منتظرن که حداقل شغلی براش پیدا بشه و البته یه ماه پیش یه آزمون استخدامی هم داده. اما من الان باید چکار کنم؟ همین طور بلاتکلیف منتظر بمونم؟ شما بگید من چکار کنم؟ الان دو ماهه اعصابمو به هم ریخته:316:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طره

اما مشکل اینجاست که اون خودش نمی تونه با این موقعیت کنار بیاد و از طرفی نمیخاد کمک خانواده ها رو هم قبول کنه بنابراین تو حرفاش همش نگران این موضوع بود و میگفت برای من سواله که چطور این شرایط برای شما حل شده ست! خلاصه این که الان دو ماه از خواستگاری میگذره و دیگه هیچ اقدامی نکرده. البته از اونجایی که پدرم با پدرش دوسته و همدیگرو چند وقت یبار میبینن اینطور منتقل کرده که من تا مشکل تحصیل و شغل و درآمدم حل نشه نمیتونم ادامه بدم و الان انگار منتظرن که حداقل شغلی براش پیدا بشه و البته یه ماه پیش یه آزمون استخدامی هم داده. اما من الان باید چکار کنم؟ همین طور بلاتکلیف منتظر بمونم؟ شما بگید من چکار کنم؟ الان دو ماهه اعصابمو به هم ریخته:316:

---

سلام
طره این طور ی که گفتی یعنی ایشون از شما نخواستن تا زمانیکه وضعیت شغلی و تحصیلی شون مشخص نشده براش صبر کنید.
خوب پس چرا حس می کنی بلاتکلیف موندی؟؟؟
در ضمن
ایشون که از وضعیت شغلی و تحصیلی خودش مطلع بوده و با علم به این وضعیت اقدام به خواستگاری کرده!پس دیگه این حرفش که می گه تا شغل نداشته باشم ادامه نمی دم یعنی چی؟
خوب از اول بدون شغل برای چی اومد خواستگاری...
به نظر من دیگه به ایشون فکر نکن و منتظرشون نمون
اگر کیس خوب دیگه ای بود در موردش فکر کن و اگر هم واقعا بعد از دست و پا کردن شغل دوباره بیاد (که اون موقع دوباره در موردش فکر می کنی )
....

نازنین عزیز ممنون از جوابت
آره منم دیگه کاملا ازش قظع امید کرده بودم و واسه خودم تمومش کرده بودم. ولی خب پدرش چند بار تا حالا پیش پدر من اومده و اینطور گفته که اگه شغلی واسش پیدا بشه از این وضعیت بیرون میاد و مادرش هم یبار پیش پدرم رفته و به خاطر این وضعیت عذرخواهی کرده و گفته که ما باید سر یه موقع مناسب خدمت برسیم و ازین حرفا، به همین خاطر من دوباره فکرم مشغول شد.
به نظر شما بهتر نیست اگه پدرم دوباره پدر ایشون رو دید صراحتا و به طور جدی بگه که ما رو ازین بلاتکلیفی در بیارید و آیا به طور شفاف منظور شما اینه که ما منتظر بمونیم؟
راستش تا حالا هم اگه از پدرم خواستم چیزی نگه چون از طرفی نمیخواستم تحت فشارش بذارم و از طرفی هم میخواستم خودش به این جا برسه که بتونه مسئولیت تصمیمشو قبول کنه

سلام
دوست عزیز از نظر من بهتره شما یا پدرتون چیزی به خانواده ایشون نگین.
بهتره شما روال عادی زندگیتون رو ادامه بدین و اگر مجددا اومدن خواستگاری و پیگیر شدن اون موقع در مورد ایشون جدی تر فکر کنین و تصمیم بگیرین. اگر مورد دیگری هم پیش اومد که باب میلتون بود بررسی ش کنید چون ایشون ازتون نخواستن که منتظر بمونین و شما بهشون تعهدی ندارین.
موفق باشین

سلام

یه سوال بپرسم: شما مطمنید که ایشون با اختلافِ سنی مشکلی‌ ندران؟ نمیدونم شاید هم اشتباهه اما فکر می‌کنم ممکن به خاطره اختلاف سنی دودل شده باشه و اینای هم که میگه بهونه باشه.

یک سوال

آیا شما انتخاب ایشون هستید یا انتخاب خانوادشون؟ اینکه شخص واقعا خودش بخواد خیلی مهمه چون در غیر این صورت جلوی ناملایمات به زودی کم میاره

از حرفهایی که از زبون ایشون زدید و اینکه اقدامی نکرده، به نظر میاد که خودش هنوز آمادگی حتی فکری برای ازدواج نداره و یا شما انتخاب خود ایشون نیستید

سلام،ببخشید منم یه نظر بدم
بهشون بگین اگه به خدا اطمینان داره پیش بره،خدا اون بالا واسه چی نشسته؟واسه اینکه کاره منو شما رو راه بندازه،بهش اطمینان کنید

از همه ی دوستانی که نظر دادن واقعا ممنونم
اختلاف سنی رو اتفاقا گفت اگه مشکل داشتم که الان اینجا نبودم. پس مطمئنا مشکل اون نیست.
اما در مورد این که من انتخاب خودش هستم یا نه باید بگم که پسری به شدت مذهبیه و همون طور که خودش گفت تا به حال با دختری هم کلام نشده و در ضمن این اولین باری بود که به خواستگاری میومد بنابراین مطمئنم هروقت دیگه ایم که بخواد ازدواج کنه به همین سبک اقدام میکنه.
اما اینکه هنوز آمادگی ازدواجو نداره آره موافقم، خب من فک میکنم به احترام حرف پدرش و اینکه به هر حال موقعیت خوبی بوده و نمی خواسته از دستش بده اومده و همچنین پدرم هم قبل از اینکه بخان بیان کلی ازش تعریف کرده و اصلا همین باعث شده با اینکه شرایطش مناسب نبود اما به خودشون جرئت بدن و بیان و البته کلا آدم به شدت عقل گرایه و اصلا از روی احساسات تصمیم نمیگیره مثلا از 4 ماه قبلش قرار بوده بیاد ولی همش فک میکرده.
himer عزیز اگه به منه خب خودش میدونه که من شرایطشو پذیرفتم البته یه نکته ام اینکه راجب مهریه پرسید و گفت من باید به جیبم نگاه کنم، شما با مهرالسنه(14 سکه) موافقید و منم صراحتا گفتم نه که الان پشیمونم حالا که فکرشو میکنم میبینم از روی صداقتش اینو گفت، خلاصه اینکه این مشکلم هست.
حالا با این تفاسیر به نظرتون درسته ما اقدامی کنیم؟ منظورم همینه که پدرم با پدرش صحبت کنه تا ازین بلاتکلیفی دربیایم؟

به هیچ وجه درست نیست شما اقدام بکنید، اصلا برای چی؟ ایشون صراحتا گفتن الان شرایطش رو برای ازدواج ندارن و هیچ تاریخی هم مشخص نکردن. این کار تنها عزت نفس شما و خانوادتون رو میاره پایین

از همین چند خطی که شما نوشتید و حتی بیشتر طرف ایشون رو هم میگیرید، میشه این موارد رو فهمید (چون به شخص این موارد رو توی اطرافیانم زیاد دیدم، این نتیجه ها رو گرفتم، فقط برای اینکه کمی دیدتون رو نسبت به احتمالات موجود بازتر کنم):
1- ایشون توجه زیادی به خواسته و احساسات شما نشون نداده، اینکه دیگه هیچ اقدامی نکرده یعنی خودش رو خیلی قبول داره (می تونه نشون این باشه که ایشون یا خانوادشون مردسالار باشن و درک درستی از احساسات یه زن نداشته باشن)

2- عقل گرای صرف، می تونه مشکلات زیادی به بار بیاره گرچه من فکر می کنم شما کمی در این زمینه هنوز شناخت درستی از ایشون ندارید

3- اینکه 4 ماه پیشش قرار بوده بیاد و همش داشته فکر می کرده، می تونه نشونه یه آدمی باشه که سرعت تصمیم گیریش پایینه یا توانایی تصمیم گیریش کمه، همین اقدام نکردنه دیگه ایشون می تونه نشونه ای از این باشه. یا اینکه ایشون در تصمیم گیری و انتخاب وسواس دارن

4- و صد البته ایشون آمادگی ازدواج نداره و اصرار شما برای مشخص شدن تکلیف می تونه ایشون رو به قدری از شما دور کنه که دیگه احتمال بازگشتشون صفر بشه

بهتره شما به دور از تعاریف دیگران، نسبت به رفتارهای ایشون بیشتر فکر کنید و هم چنین برای پسر سهل الوصول نباشید که از این کار هم شما هم خانوادتون می تونید آسیب ببینید. درصدد تقویت توانایی هاتون باشید و ایشون رو در ته مغزتون قرار بدید فقط فعلا. فعلا به اون قضیه مهریه و صداقت هم فکر نکنید. نه اینکه ایشون از روی صداقت این حرف رو نزدن ولی خیلی ها برای نپذیرفتن مهریه این حرف رو میزنن. فقط همه چیز رو ساده و قشنگ نبینید.

ایشون فعلا شرایطش مهیا نیست و اگه مهیا بشه معلوم نیست شخص دیگه ای نظرشو (یا نظر خانوادشو)تا اون موقع جلب نکنه! پس شما هم عاقلانه فکر کنید یعنی اگه موقعیتی پیش اومد بهش جدی فکر کنید و اگرم نیومد صبر کنید تا ببینید چه اتفاقاتی در اینده میافته؟ ایشون اگه واقعا طالب باشه به دوباره میاد یا اگه بفهمه شما خواستگار دارید به تقلا میافته در غیر این صورت مطمئنا ی خواستگاری رسمی کرده و علاقه خاصی بشما نداره و الانم که شرایطشو نداره اصراری به ازدواج نداره اینا همه یعنی خیلی این مورد را شما هم جدی نگیرید!:310:

باشه ممنون که توجه کردین شماها واقعا خیلی خوبین:43:
پس من دیگه هیچ کاری نمیکنم هرچند احساس میکنم اینجوری در حقم اجحاف شده و دلم میخاست بفهمه که کار اشتباهی کرده که اومده و حق نداشته یه مدت اعصاب منو بهم بریزه و کاش میشد فقط بفهمم منظورشون ازین که هی با بابام در ارتباطن و البنه همون حرفای قبلی رو میزنن منظورشون اینه که ما منتظر بمونیم یا ایننکه محترمانه سرکار گذاشتن؟!!!

نه اصلا سر کار نذاشتن. اصل نگهداشتن در اب و نمکه!!!!! :310:

وای راس میگی کامروا؟! ازین جهت که میگی سرکار نذاشتن باز جای خوشحالی داره :310: ولی حس تو آب نمک موندن عصبانی کننده ست، آخ مگه دستم بش نرسه کلشو میکنم:324:

بله. اونها الان شرایط ازدواج را ندارند وشاید یجورایی دلشون نمیاد شما را از دست بدن. ولی کار منطقی از طرف شما اینه که تا اقدام جدی نکردن اصلا دیگه فکرتون را مشغولشون نکنید و اگرم مورد مناسب دیگه ای پیدا شد خیلی جدی بهش فکر کنید چون وضعیت مورد قبلی اصلا مشخص نیست(حتی برای خودشون!):310:

مرسی کامروا که این پستو دنبال میکنی، راست میگی حق با شماست.
دارم سعی میکنم دیگه بش فک نکنم و تا حدودیم موفق بودم که اینو مدیون کمکای شما دوستای خوبم هستم :46:
واقعا ازتون ممنونم این سایت فوق العاده ایه :104: اگه نبودین نمیدونستم چیکار کنم.:72: