آیا همدردی برایم آسیب زاست؟؟؟

نمیدونم این مشکل منه یا همه یا برخی

من زیادی غرق انجمن ها شدم و خوب معمولا تاپیک های خیانت طلاق کتک و اینا کاملا تو ذهنم جا گرفته

گاهی خودمو کاملا میزارم جای مراجع و این رو ناخود آگاهم تاثیر میزاره و زندگی آیندمو اینجوری میبین
اینکه ناخود آگاه زود باوره مممکنه طوری شه که برام آسیب زاباشه؟؟؟
حتی همین اسمم رو اعصابمه! فکوسم رو قسمت دردشه !!! باور کنید دو هفته اس کمر درد گرفتم منی که هیچ وقت کمر درد نداشتم

خواهش میکنم نظراتتون جبهه گیرانه نباشه من خودم عضو این سایتم دوسش دارم و به قوانینش احترام میزارم و خیلی چیزها ازش یاد گرفتم
نمیدونستم کجا بزارمش تاپیکو فکر میکنید لازمه انتقال بدید به روانشنناسی و طرح مشکلات فرعی؟؟؟؟

سلام جوانه عزیز
شاید این مشکل خیلی از مراجعان باشد ولی بهتر است با برنامه ریزیه دقیق پیش بروید یعنی همیشه این را مد نظر قرار دهید که اگر وارد این سایت شدید سعی در حل مشکلات خود شوید و در کنارش هم می توانید از تجربیاتتون برای بقیه بگویید .
بهتره زمان را برای خود تقسیم بندی کنید و از همه مهتر به فکر سلامتی جسمی خود در کنار افکار روحی خود باشید .
و اینکه خیلی خوبه خود را جای مراجع بگذارید تا حالات روحی او را راحتتر و بیشتر درک کنید ولی بهتره اگه در روحیه شما تاثیر منفی و بدی می گذارد کمتر خود را درگیر اینگونه تاپیکها کنید چون هدف این تالار بیشتر حل مشکلات است نه بوجود اوردن مشکلات جدید !!!

سلام جوانه جان

اينو يكي از بچه هاي همين سايت بهم گفت:يه وقتايي دور نماي واقعه از خود واقعه وحشتناكتره

راست ميگه,سال قبل يكبار اتفاقي چشمم خورد به يكي از تاپيكاي همدردي با موضوع خيانت,وحشت كردم و زود بستمش,اما الان خودم اينجام با اتفاقاتي تلختر

به نظرم يه زماني ادم حسش محكمتر ميشه و قويتر ميشه و زاويه نگاهش تغيير ميكنه و اونوقته كه راحتتر ميتونه بخونه يا حتا نظر بده

اما در مورد همدردي فكر كنم يه وقتايي بهتره ازش فاصله گرفت,همون موقع كه ديگه داره ازارت ميده از بس مشكل و دغدغه ديدي و بعد هر وقت تونستي بياي

يا لازم نيست همه چيزو بخونيم,هر كس يه مدل زندگي كرده و با يه فرهنگ و شايد هيچوقت اتفاق نيفته اون چيزي كه فكرتو مشغول كرده

مهمترين حسن همدردي همون همدرديشه كه تا درد پيدا نكني نميتوني حسش كني!

از يه چيزايي بايد بكذري تا وقتيكه تحملشو داشته باشي و يا اصلا واست مهم نباشه
اما هيچكدوممون نميتونيم انكار كنيم كه اينا واقعيتاي جامعه مونه:72:

سلام

آنچه برایت آسیب زاست همدردی نیست بلکه همزادپنداری تو با مراجعینی است که به نوعی مسائلی را تجربه کرده یا می کنند .

"همزاد پنداری " خودت را که درست کنی نه تنها همدردی آسیب زا نیست بلکه باعث رشد و آگاهی تو می شود .

درست مثل هزاران رمان و سرگذشت و تاریخی از سرنوشت بشر و اقوام که باعث آگاهی و رشد است . یعنی چه کارهایی را باید انجام بدهم تا زندگی بهتری داشته باشم و چه کارهایی را نباید انجام بدهم چون زندگی مرا تحت شعاع و خطر قرار می دهد .

در نتیجه همزاد پنداری نکن و خودت رو در قالب شخصیت تاپیکها نبر و قرار نده . بلکه از تاپیک ها درس خودت رو بگیر و رد شو و برو ..................

سلام،

نقل قول:

---

هیچ کس موظف نیست تا بار مشکلات دیگران را کاملاً بر دوش بکشد و باید تا جایی به همدردی با دیگران بپردازد که انرژی و آرامش خود را از دست نداده و خود نیازمند به همدردی کردن با دیگران نشود.

---

ادامه اش رو در این مقاله بخوان:
همدردی حد و مرز دارد

موفق باشی.

سلام جوانه جان

متاسفانه نمیتونم جواب پیغامت رو بدم.چون حق عضویت پرداخت نکردم

در مورد این مشکلت...چرا از دید منفیش نگاه میکنی؟

عضویت در این تالار به من خیلی کمک کرد ..خیلی قشنگ تونستم ایرادای کارمو بفهمم.در واقع خیلی خوب میشه تجربه گرفت و از اونطرف تجربه خودتو در اختیار دیگران بذاری...

به خصوص برای شمایی که هنوز وارد زندگی نشدی..میتونی کلی مطلب جدید یاد بگیری...

من وقتی میبینم بعضی زندگیها چقدر بهم ریخته است خداروشکر میکنم که زندگی من اونجوری نیست و بالعکس وقتی میبینم چقدر زندگی یکی خوبه سعی میکنم از اون یاد بگیرم و ببینم چیکار کرده که زندگیش خوب شده

موفق باشی:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

سلام

آنچه برایت آسیب زاست همدردی نیست .....

---

یعنی داشتم این تاپیکو میزدم مطئن باودم تو میای و با این جمله شروع میکنی:46:.... وخوب آدمهاییم که تشکر میزننن :43:
آره خودمم به این نتیجه رسیدم کلا همزاد پنداریم قویه اونم تو موارد منفی

سلام جوانه جان خوبی؟؟

منم گاهی همچین حسی رو پیدا میکنم اما میدونی به چی فکر میکنم؟؟

به اینکه درد بی درمون وجود نداره..وقتی اینجا مشکلی از کسی میخونی به راهنماییهایی که میشه دقت کن...

من همیشه با خودم میگم خدا رو شکر اگه همچین مشکلی پیش بیاد میشه حلش کرد..چون زیاد دیدم اینجا راهنماییهای خوب که تونسته یه زندگی رو نجات بده.

پس تمرکزت رو بذار رو اون قسمت راه حل..اینکه هر مشکلی راه حلی داره.وگرنه مشکلات رو که هممون میدونیم هست اما مهم اینه که اینجا بمون یاد میده میشه مشکل رو حل کرد یا حتی پیشگیری کرد و این بهمون احساس ارامش میده

موفق باشی

سلام

از آنجاییکه جسم و روح ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، و از آنجا که هر یک از ما قدرت و سلامت جسمی متفاوتی از بقیه دارد، چیزهایی که حواس ما درک میکند و یا بعبارتی تجربه اش میکنیم (اعم از خواندن، دیدن، ...) تاثیرات نسبتا متفاوتی در تک تک ما ایجاد میکند. بعضی با دیدن خون حالشان بد میشود. در صورتیکه بعضی سروکارشان از صبح تا شب با خون است. بعضی ها شوخیشان یک سری مسائلی است که مو به تن من و شما سیخ میکند. شاید بگویید با تمرین و درگیر شدن با موضوع میتوان مشکل را حل کرد. ولی این راهکار اساسی نیست. ساختار و کارکرد مغز و کبد و قلب و...همه اینها در محکم بودن و استقامت ما تاثیر دارد. قوای جسمی و روحی و آنچه که به قوای رییسه معروف است را باید با هم تقویت کرد. شاید لازم باشد نوع خوراک و استراحت و سبک زندگی و...را تغییر داد. و صد البته برای شخصی که از خواندن اینگونه مسائل آسیب می بیند، بهتر است خود را با خواندن این مطالب درگیر نکند. به این مسائل فکر نکند مگر آنکه این قدرت را در خود ببیند که میتواند.
من هم پزشک زمانی بهم توصیه کرد که اخبار حوادث و...را نخوانم.

گاهی از دیدن لیست مشکلات در صفحه اصلی انجمن سرم سوت میکشد. میدانی اصلا سوای تاثیرات منفی ناشی از خواندن اینهمه مشکل، خود نشستن پای کامپیوتر، به مدت طولانی، بدن را دچار ضعف و رکود میکند.

اما یک نکته مهم که لازم میدانم ذکر کنم این است: همون تاپیکهای مشکل دار که حال من و شما را بد میکند، ماجرایشان گاها به آن سیاهی که گوینده تعریف میکند نیست. این کاملا طبیعی است که وقتی احساسات منفی بر ما غلبه میکند شروع میکنیم به سیاه نمایی. حتی برای شخص خودم هم پیش آمده. همه نکات مثبت زندگیمان را بکل نادیده میگیریم و طوری از مسائل منفی آن حرف میزنیم که دل هر خواننده یا شنونده ای به درد میاد، دل خودمان بیشتر!

جالبه بدونی که خود من، جز در مواقع نادری که حس و حال خیلی خوبی دارم و همه چی آرومه...من چقدر...به هیچ وجه سمت "تاپیک خاطرات عاشقانه من و همسرم"، نمیرم! چرا؟ چون گاهی شیطان در روح بنده حلول مینماید و وادار به مقایسه میکند، و دیگر تو حدیث مفصل بخوان... حالا فکر کن صد برابر اون خوبیها رو همسر تو برات انجام داده اما انسان فراموشکار دیگه یادش نمیاد و اصلا فلسفه اون تاپیک هم همین است که هر کدوم از ما اون خوبیها رو به یاد بیاریم، هر چند که گاهی همونطور که گفتم جواب عکس میده و شروع میکنیم به مقایسه اونطرف با خودمان. پس بهتره که اینجور مواقع نرفت و ندید. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. همین اینترنت را نگاه کن! دنیای تو در تویی است برای خودش. آیا باید به همه جاش سرکشید؟ بعد به خودمان بگوییم نه! تو باید قوی باشی وگرنه اونها عادی اند و چیزی نیست که تاثیر بد بذاره؟ من اگر خودم را میشناسم و تاثیر مطالب و صحنه ها را برخودم میدانم و پیش بینی میکنم، پس نباید به آن سمت بروم. حالا این میتونه از ناراحتی از دیدن سوپ جنین بچه در چین باشه!!!! تا حس چندش از دیدن صحنه های پورن (که البته برای همه هم چندش آور نیست بلکه غالب اوقات گمراه کننده است)... یا خواندن تاپیکهای مربوط به مشکلات زوجین.

جوانه سلام

تا تاپیکتو خوندم یاد کلمه تعادل افتادم

اگر در هر کاری از افراط و تفریط بپرهیزیم و تعادل رو رعایت کنیم درگیری منفی باهاش پیدا نمیکنیم

مثل مثال چاقو که هم استفاده درست داره و هم استفاده نادرست!

سلام به همه

ممنونم بچه ها
تازگی ها من اصلا تاپیک ها رو نمیخونم فقط عنوانشون میره رو اعصابم!!!( کلا اوایل اینجا برام مثل یه کتابخونه پر از رمان بود اما بعد یه مدتی فهمیدم نباید بخونمشون چون من واقعا میشستم گریه میکردم برای بعضی افراد کلا من فیلمم ببینم غرق میشم توش میشینم گریه میکنم اگه غمگین باشه رمان که یه مدت میخوندم داغونم میکرد الان اصلا نمیخونم اونجوریم نیستم که خودمو رها کنم کلا چیزی رو که اذیتم کنه راحت میریزم دووور نمیزارم تو زندگیم بمونه .....)
منم سمت تاپیک خاطرات عاشقانه نمیرم بی دل....اما دلیلم یه چیز دیگه است

آره ویدا من آدم متعادلی نیستم یا کاملا اکتیو و پر انرژی و یه زندگی پر دارم یا یهو میبینی یک هفته اس تو خونه ام یعنی ناگهان خسته میشم همه چیزو با هم میزارم کنار دوباره میرم سراغ همه چیز اونم با هم

بهار 66 .... نه من خوب نیستم ... منتظرم شب قدر شه بشینم یه دل سیر گریه کنم!!!

میدونی آنی حرف زدن آسونه ... اما واقعا سخته که آدم درس بگیره و بگذره ....

گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق میشوند
به جای شمع
گرد چراغ های بی احساس خیابان میگردند

چه بازی شیکی !
دقت کن

آره ...................اما .........................ولی ...................

تو راه حل نمی خواهی .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

چه بازی شیکی !
دقت کن

آره ...................اما .........................ولی ...................

تو راه حل نمی خواهی .

---

آره آنی حق با توئیه :104:
من راه حل نمیخوام
اما لطفا یه حرفو این همه تکرار نکن تو اولین تاپیکیم که اینجا زدم اینو بم گفتی....
بازی شیک
اما زندگی من نه بازیه نه شیک
و آره در جواب ویدا بود و اما در جواب تو و ولی هم که پیدا نکردم تو ارسالم

ممنون از راهنمایی و کمک بسیار مفیدت :72:
به قول فرشته مهربون دوست دارم:43:

جوانه جان خيلي سخت ميگيري

زياد نرو تو عمق فاجعه,من يه مدت تو عمق فاجعه خودم رفتم تا يه هفته احساس بدبختي دست از سرم بر نميداشت

يه وقتايي بگذار و بگذر

تازه فكر كنم اين همدردي اعتياد اوره چون همه مون ميخوايم تركش كنيم نميتونيم:311:

يه مدت فاصله بگير ازش

اين رزيم گياهخواريتم بيا به من ياد بده تو تاپيكم تا نبستنش اخه شديدا نياز دارم,البته درراستاي اهداف همدردي !:46:

وقتی مشکلتون رو خوندم یاد مشکل دانشجوهای پزشکی شدم به نام "سندروم دانشجویان پزشکی"

یعنی وقتی بیماریها رو میخونن به نوعی همه علائم رو تو خودشون میبینن و بعد از مدتی فکر میکنن به شکلی همه مشکلات رو دارن:311:
بعضیهاشون جدی دچار نگرانی و اضطراب و گاه افسردگی میشن.

حالا مشکل شما هم تا حدی شبیه. واقعا تاحدیش به خاطر همان همزادپنداری طبیعی هست (برای من هم بود)اما با کنترل و بالابردن سطح اگاهی میشه جلوش رو گرفت.

امیدوارم هرچه زودتر مشکلتون کمرنگ بشه.:72:

متاسفانه منم همين مشكل رو دارم
ولي خوبيهاي زيادي داره اين سايت براي من
البته سايت خيلي بهم كمك كرد كه با چشم و گوش بسته تصميم نگيرم
و خيلي بهم كمك مي كنه وقتي يكي از اطرافيانم درباره مسئله اي ازم كمك بخواد
چون مي تونم تجربه دوستان رو (كه انشالله مشكل همه حل بشه)بگم بهشون
خودم هم اگه در اينده به چنين مشكلاتي برخوردم خوب تصميم بگيرم
الكي مشكلات رو بزرگ نكنم
بدونم خانواده شوهرا يه جوراايي ممكنه كاري كنن كه ناراحتم كنه ولي با تحمل ميشه حلش كرد و با يه اشتباه كوچيك ميشه زندگي رو خراب كرد
ولي يكم حس مي كنم ترسو شدم
همش دلهره دارم نكنه كسي كه باهاش ازدواج مي كنم ....
از يه طرف تصميم مي گيرم چشام رو باز كنم
از يه طرف مي گم اگه مسئله مربوط به مسائل جنسي و شب ادراري و وازكتومي و.. چيزايي كه دوستان گفتن و قبل از ازدواج نمي شه فهميد باشه چه كنم ؟
واسه من طلاق اصلا ممكن نيست
يعني انتخاب اول و اخرم يه بار صورت ميگيره

کلا تو زندگیت سعی کن هی تو عمق فاجعه نری .....
هر کس زندگی خودش رو داره و مشکلات خودش رو و خدایی که به اون مهربون تر از توئه ...نگران چی هستی؟؟
تو هم خدایی داری که همیشه مواظبته .......نگران هیچی نباش!!!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

به مشکلاتت فکر کن و مشکلات دیگران رو ببین !! میفهمی سخت تر از مشکلات تو هم وجود داره.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چه جالب وقتی چند تا پست پشت هم میفرستیم این گل خوشگل میاد بین جملات و همه در یک پست قرار میگیره :163: