شوهرم داره خواهرم رو تخریب می کنه!

سلام

مشکلات من و شوهرم دوباره به شدت بالا گرفته، دوباره شده مثل روزهای اول!
اما نمی خوام در مورد این حرف بزنم!

من یه خواهر دارم که امروزی می گرده ولی دختر خوبیه!
اوایل زندگی یه بار که دعوامون شده بود، داد می زد تو خونه که خواهرت بدکاره است. حالا با من دعواش شده بود نمی دونم به اون دختر چی کار داشت. اونم تو خونه ای که پچ می کردیم صداش تو خونه همسایه ها بود. خونه ما هم دو تا کوچه اونظرف تر از خونه بابام اینا بود.
الان هم دوباره گیر داده به خواهر بیچاره ام. تو این خونه هم که همه خانواده من رو دقیق می شناسن.
آخه مردم که خبر ندارن از مشکلاتمون. فکر می کنن که شوهرخواهر که اینقدر نزدیکه به خانواده زنش حتما یه چیزی می دونه که داره می گه!!!!! :302: :316:

بخدا من حتی اسم دوست پسر خواهر شوهرم رو می دونم ولی چیزی نمی گم که مبادا دعوا راه بیفته!

نمی دونم بخدا چی کار کنم. نمی تونم بشینم نگاه کنم که دستی دستی خواهرم رو همه جا تخریب کنه و از طرفی نمی دونم چی بگم!

سلام
راستش تنها چيزيكه به ذهنم ميرسه اينه كه همسر شما رو حساسيتهاي شما انگشت ميزاره يعني منظورش تخريب خواهرتون به طور مستقيم نيست

اما شما به هيچوجه جوابشو نديد و سعي در تو جيه يا دفاع از خواهرتون نداشته باشين ,منظورم اين نيست تاييدش كنيد .نه! فقط جوري رفتار نكنيد كه بفهمه حساسيد يا ناراحت ميشيد يا از ابروتون بيش همسايه ها ميترسيد

يه جور بيتفاوت باشيد و عكس العمل نشون نديد كه مثلا خواهر خودت فلانه يا نه خواهر من خوبه و..

همه اينا بيشتر تحريكش ميكنه و خداي نكرده روشو بيشتر باز ميكنه

ببينيد همسرتون به چي معتقده مثلا بگيد خواهرم تورو هميشه مثل برادرش دوست داره و هميشه ازتو خوبي ميگه
يا هميشه تو بحث ها طرف تويه يا حالا هر چيزي كه حس همسرتونو مثبت همراه با احترام به خواهرتون بكنه و شما خودتون بيشتر اگاهيد

فقط يادتون باشه با سياست وزيركي و بدون جبهه گيري.
سعي كن حس برادري يا غيرتشو به كار بندازي و بياريش تو جبهه خودت و اصلا حساسترش نكني

تميدوارم دوستان راهنمايياي بهتري بكنن
موفق باشي

بلواسکای عزیز

مسائل خواهر شما ابدا نه ربطی به شما دارد که خودت را موظف به پاسخگویی و حساسیت بکنی و نه ربطی به شوهرت دارد که بخواهد مطرح و عنوان کند. در نتیجه ابتدا تو دیدگاهت رو در مورد خواهرت عوض کن تا به مرور شوهرت هم یاد بگیره که در مسئله ی دیگران دخالت نکند .

و باز نکته اینکه این مسئله عموما در فضای فرهنگی ما دیده می شود که وقتی با هم مشکل پیدا می کنیم پای افرادی را وسط می کشیم که ابدا اعمال و رفتار و احساساتشان ربطی به ما ندارد حال ممکن است در این میان این افراد نسبت هایی هم با ما به شکل جبری و احساسی داشته باشند . اما واقعیت این عناوین به ما حکم دخالت و فضولی نمی دهد .

و اما تو

چرا از حرف شوهرت وادی ترس حرف مردم و ..........می شوی . پشت خواهرت حرف می زنند ؟این حرفها رو به خانواده ات منتقل می کنند ؟ خوب بکنند . بعدش چی میشه ؟این کارها اسمش فضولی است و یک کلاغ چهل کلاغ است .

می ترسی خانواده ات ناراحت بشوند ؟ می ترسی اختلاف بالا بگیرد ؟ خوب بگذار هر کسی با سهم خودش از رفتار و کردارش رو به رو بشه و بهای عملکرد خودش را بدهد . تو چرا سعی داری همه چیز را مدیریت کنی و حال خودت رو به هم بریزی ؟

خواهر تو هم وقتی انتخابی کرده که البته انتخاب او به عنوان یک آدم بزرگ به کسی مربوط نیست حتی به تو و مهمتر به شوهرت . اجازه بده بهای انتخاب خودش را بدهد .

و باز نکته اینکه دهان مردم باز است برای نشخوار حرف . تو چرا باید حرفهای آنها را تا این حد جدی بگیری که حال خودت رو به هم بریزی ؟! این حرفها نه از ارزش خواهرت کم می کند و نه به آن زیاد می کند . به احساس تو هم نسبت به او لطمه نمی زند . او خواهر تو هست و خواهر تو هم می ماند . لازم نیست خودت رو مقید به دفاع کنی . چون از چیزی باید دفاع بشه که وجود دارد نه چیزی که وجود نداره .

مثال میزنم
تا به حال دیدی از کسی که آدم نکشته سوال کنند چرا آدم نکشتی و پای میز محاکمه بکشند ؟!
خوب این مثال را ببر در قالب خواهرت . از چی دفاع می کنی ؟! از حرف بی ربط ؟!

درست ماجرا این است که خواهر شوهرت و مسائلش و دوست پسر خواهر شوهر تو ابدا به تو ربط ندار ه . خب تو خودت رو وارد مسئله ای که به تو مربوط نیست نمی کنی اما الزاما این توقع هم غلط است که از دیگران توقع داشته باشی فضولی نکنند . چون دیگران را نمی توانی تغییر بدهی در نتیجه خودت را قوی کن وقتی حساسیت نشان ندهی و بی تفاوت از شنیده های خودت باشی شوهرت این را می فهمند که به هدف نزده و دست از این رفتار به مرور بر می دارد . اما وقتی احساس کرد که به هدف زده خوب باز هم تکرار می کند و.....................

سلام دوست عزیز
چرا اجازه می دهید که بحث نفر سوم به زندگیتان وارد شود ؟ بهتر است با تغییر یکسری از رفتارهایتان که شاید در شما هست این مساله را در زندگیتان کات کنید .
بعضی اوقات ما با انجام یکسری از رفتارهایمان طرف مقابل را بیشتر به اینگونه بحث ها حریص می کنیم . شاید در شما رفتاری به وجود آمده که باعث ایجاد ناراحتیه همسر شما می شود و از همه بدتر آن را به خواهرت ربط می دهد .

مثلا بعضی اوقا ما ادمها محبتهایی را به اطرافیانمان داریم که باعث ایجاد حساسیتهایی شده که البته در مواقعی ان حساسیتها بیان می شود و ما سریع نسبت به این مشکل اقدامات خاص خود را انجام می دهیم تا زودتر از بین برود ولی بعضی مواقع این حساسیتها بدون اینکه بیان شود در سینه افراد باقی می ماند و ذهن انها را همیشه به خود مشغول می کند و وقتی آن شخص به اوج عصبانیت می رسد سعی در بیان آن حساسیتها البته از نوع پرخاشگری می کند که من حدسم در مورد شوهر شما این هست که شاید خود شما رفتاری انجام می دهید البته بدون اینکه خودتان از ان رفتار آگاهی داشته باشید و موجب حساسیت می شود و همسرتان آن را در مواقع عصبانیت از نوع پرخاشگری و توهین بیان می کند.
یکمی نسبت به نوع رفتار خود و توجه کردن به خواسته هایی که همسرت دارد و نوع اخلاق او بیشتر توجه کن و ببین در کجاها امکان دارد که او حساس شود .

به نظر من هم همسرتو اصلا حساس نکن و سعی نکن نشون بدی که از حرفش ناراحتی
در ضمن علاوه بر احترام زیاد که واسه خانم انی قایلم جالبه که تو اغلب پستهایی که ازشون دیدم یه جوری صحبت کردند که انگار توی این دنیا و فرهنگ زندگی نمیکنند

فرهنگی که یه برچسب کوچیک رو پیشونی یه دخترو سالهای سال باخودش میکشه و خیلی چیزارو تحت تاثیر قرار میده
و مهمتر ازون احساس ما ادمها به هم و روابطمون که نمیشه انکارش کرد

نمیشه واسه همه آدمها یه نسخه پیچید

نظر من اینه که حساسیتی رو تو ذهن همسرت شکل نده که همون بعدها واست مشکل ایجاد کنه وابدا حرفهارو. به خونوادت انتقال نده که احتراما کم بشه
ونترس چون حتما آسیب میبینی
معلومه که خواهرتو دوست داری ولی چیزی میتونه مخرب باشه که نسبت بهش حساسیت یا ضعف نشون بدی

در ضمن بلو اسكاي عزيز من تو اين مورد تجربه داشتم و دقيقا همين اتفاق براي من افتاد و اثراتشو روي روحيه خودم و خواهرم ديدم

مسلما همه تون از حرف من ناراحت شدين كه ...
اما حقيقتو نميشه انكار كرد
يه جاهايي به خاطر وضعيت فرهنگ جامعه نميشه بيتفاوت بود يا زندگيارو جدا كرد وقيح شدن و زدن يك سري حرفهاي ناشايست به خونواده ادم باز تاثيرش برميگرده به خود ادم

دقیقا من از آینده خواهرم می ترسم. دختربچه تو جامعه ما بر حسب توصیف های در و همسایه خواستگار پیدا می کنه.
به دروغ به یه دختر معصوم انگ زدن، اونم تو جامعه ما که هممون باهاش آشناییم، مساوی است با پریدن خواستگارهای احتمالی!


راستی آنی جون، خواهر من بهای چه انتخابیش رو بده؟!
امروزی گشتنش رو؟ مگه نصف بیشتر خانمهای امروز دارن بها می دن؟


من اینبار حساسیت نشون ندادم، هرچند از درون می سوختم.
به برادرم فحش ناموس داد.
گفت پدر و مادرت دیگه حق ندارن بیان اینجا، تو هم خواستی بری بچه رو نبر. منم صبح که پاشودیم، گوشی تلفن رو دادم دستش که برو زنگ بزن خودت بگو نیان، من نمی تونم بگم. اونم نگفت!
==================================================

خواهر من خیلی سنش کمتر از منه!
من اصلا باهاش صمیمی نیستم. ولی خوب خواهرمه!
تا یه مدت مدام بهم می گفت خواهرت بهتر از خودته، عقلش بیشتر از تو می رسه و .... (البته خانوادش گفته بودن)
(این حرفها مال بعد از بار اولی بود که به خواهرم مستقیم فحش و ناسزای زشت گفت)

یه بار لنز اورده بود، اول گفت مال تو. منم تشکر کردم. بعد گفت مال تو نیست مال خواهرته. بعد می گفت چیه حسودی می کنی! با یه روش بچگانه داشت بین من و خواهرم ذشمنی می انداخت.

==================================================

اینم بگم این آخری که کار دعوامون بالا گرفته بود و تصمیم قطعی به طلاق داشتم. خیلی ماجراها پیش اومد و خواهرم و برادرم هم با شوهرم دعوای لفظی پیدا کردن
=================================================

از موضوع اصلی دور نشم؛ می ترسم سکوت و عکس العمل نشون ندادنم باعث شه بیخود و بیجهت تو محل خواهرم بدنام شه.
من از این می ترسم!

دوست عزیز سلام

واقعا شرایطی که توصیف کردید از نظر فرهنگ دهن بینی ما درسته.

فقط مطمئنا ارزشهای خواهر شما اونقدر هست که این حرفها رو کم رنگ کنه.
مطمئنا سکوت در مقابل این نوع تهمتهای همسرتون خیلی سخته. اما ایا جواب دادن شما چیزی رو درست میکنه؟؟

فکر کنم فقط شعله خشم ایشون رو بیشتر و حرفها زشت تر بشه.

فقط هدفم همدردی بود و امیدوارم سکوت شما باعث بشه همسرتون خجالت زده بشه.

موفق باشی و ارزوی خوشحال براتون دارم:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط blue sky

از موضوع اصلی دور نشم؛ می ترسم سکوت و عکس العمل نشون ندادنم باعث شه بیخود و بیجهت تو محل خواهرم بدنام شه.
من از این می ترسم!

---

سلام بلو اسکای درک می کنم چقدر از حرفای بیخود همسرت درباره خواهرت عصبی میشی
و خیلی سخته که بخوای بی تفاوت رفتار کنی
خوب هر کسی رو خانواده اش تعصب داره و البته تعصب بیجا خوب نیست ولی اینکه بخوای حرمت خواهرت و خانوادت حفظ بشه و نزاری کسی بهشون توهین کنه حق مسلمه توست.
تو حرف آره راحته که بگم بی تفاوت باش و این نفر سوم ربطی به زندگی تو نداره
ولی در عمل اون خواهر توست
هم خونه تست
نزدیک ترین کس توست .
تربیت شده پدر و مادر توست.
پس به تو ارتباط داره !
ولی .........
تو الان زندگی مستقلی داری و مهم ترین چیز و مهم ترین الویتت تو زندگیت با توجه به وجود فرزندت
حفظ آرامش خودت و خونت و حفظ بقای این زندگیه (البته می دونم نه به هر قیمتی...)

خوب دو تا راه حل که بیشتر نداری یا در مقابل حرفای همسرت واکنش تند نشون بدی و حرف خواهر اون رو پیش بکشی
که مثلا این حرفا رو دیگران باور نکن!و تو محل خواهرت بد نام نشه....
خوب فرض کنیم این کار رو کردی چی میشه؟
فکر می کنی همسرت کوتاه می اد و قانع میشه و حرف تو رو می پذیره ؟
خوب مسلمه که نه!چون ایشون خودشون هم می دونن حرفاشون صحت نداره و به منظور حرص دادن شما اون حرفا رو می زنند،برداشت غلطی نکردن که بخوای اون برداشت غلط رو پاک کنی...
پس باعث میشه فقط اعصاب خودت رو به هم بریزی و زندگیت رو متشنج تر کنی .......
احتمالا در مقابل حرفای تو،همسرت عصبی تر میشه و حرفای بد تری نثارت می کنه و با توجه به دست بزنی که داره دوباره .......
و مطمئن باش اگر کسی با شنیدن این حرفا بخواد پشت خواهر شما حرف بزنه و ایشون رو بد نام کنه ... حتی با شنیدن دفاع شما ....بازهم این کار رو می کنه ..اتفاقا حساسیت این موضوع و بحت ها شما بالا می گیره و بحث داغ تری برای یک کلاغ چهل کلاغ و انگ بد نامی زدن پیدا می کنه...

همسر شما به مقصودش که اذیت کردن شماست می رسه.

ولی اگر در مقابل حرفاش سکوت کنی و بی تفاوت باشی کاملا هم درست نیست!
به نظر من بدون دعوا و داد و بیداد به ایشون بگو در شرایطی که با شما مشکل دارن حرف خانوادت رو وسط نکشن و
بگو من برای صحبت هایی که خودت هم بهش اعتقادی نداری ،ارزشی قائل نمی شم ...و اون ها رو نشنیده می گیرم
نه برای اینکه صحت دارن
نه برای اینکه دعوایی صورت نگیره
بلکه برای اینکه حرفا انقدر سطح پایین و چیپ هستند که ترجیه می دم نشنیده بگیرم.....

اگر فکر می کنی با زدن این حرفا هم همسرت عصبی تر میشه بهتره زمانیکه پشت خواهرت حرف میزنه از اون اتاق بری بیرون یا خودت رو با تلویزیون یا هندز فری مبایل مشغول کنی....

اینم بدون بلو اسکای عزیز برای خواهرت هیچ اتفاق بدی نمی افته
خدا آبروی بندگان بی گناهشه ....

اول به خونواده ات بگو تو دعواهاي شما اصلا دخالت نكنن چون شماها باهم خوب ميشين و اونا بده ميشن

دعواهاتو به خونواده نكشون

يه چيزي هم به نظرم رسيد اول كه به هيچ وجه جواب نده و عكس العمل نشون نده اما بعدا تو يه موقعيت مناسب بگو خواهرم يه بار با تو دعواي لفظي كرد اما ازون موقع همه اش داره پشت سرت ميگه چقدر مرد خوبي بودي و رفتار مناسبي داشتي يا همين الان هم ميگه فلاني هميشه مثل برادر هواي منو داشته اما من يه كم تند رفتم
حالا هر چيزيكه ذهنيت منفيشو مثبت كنه كلا همسرت داره اينجوري نشون ميده از دست تو و خونوادت ناراحته

ببين همسر من هم همين حرفهارو راجع به خواهرم و شوهرش ميزد
من اوايل طرفداري ميكردم اما بدتر شد
يه بار گفتم ببين اونا هر چي هستن به خودشون مربوطه مهم اينه كه تو خوب هستي يه كم ارومتر شد و بعد گفتم اما خواهرم هميشه ميگه چقدر خوبه كه همسرت فلان اخلاقو داره يا يه جا ديگه گفتم شوهرش بشت تو اين حرفو گفته(يه نكته مثبت) ديدم ارومتر شده وقتي هم ميبينه عين خيالم نيست هم اينكه شرمنده اش كردم

هر چند من اشتباه كردم و يه جا شديدا پشت خواهرم دراومدم و ديكه نتونستم درستش كنم

تو اما سياست داشته باش

نترس .



اگر برای خواهرت خواستگاری بخواد به خاطر حرف مردم جلو نیاد همون بهتر که نیاد و اگر خواهرت تنها بماند که نمی ماند بهتر از این است که زیر دست مردی بیفتد که گوش و عقل و هوشش تو مشت دیگران است و ساختار شخصیتی و هویتی مستقلی ندارد .

ضمن اینکه دقت نکردی

مثال آوردم
گفتم وقتی کسی آدم نکشته پای میز محاکمه نمی برند که چرا آدم نکشتی ............
خواهر تو همین آدمی است که آدم نکشته . پس چرا قضیه را این همه مهم می کنی ؟!

مطالب من رو با دقت بخون و نخواه که تنها پاسخی بدهی .

افکار جمعی این اجتماع را من و تو با این ترس ها می سازیم . حرف مردم !خواستگار !مردم ...!مردم ........!!

در اصل خودمان از خودما ن می ترسیم . از اینکه آدمهایی نباشیم که تو ی کار دیگران دخالت و فضولی نکنیم . خواستگار کیه ؟! یکی از مردم. یعنی ما
مردم کیه ؟! یکی از بین مردم یعنی ما
شوهر تو کیه ؟ یکی از این مردم یعنی ما
خواهرت کیه ؟ او هم یکی دیگه یعنی ما


این چرخه بیمار است . فضول است . دخالت گر است و سراپا عقده و حقارت است و .......................
از حمایتهایمان بیمار است تا تخریب هایی که از سر عقده و حقارت انجام می شود و حتی قربانی هم بیمار است و........

تو هم این تمبرهایی که از شوهرت جمع کردی را بسوزان . او این را گفت و آن را گفت یا نگفت .

از شوهرت یک شخصیت مجازی در ذهنت ساخته ای که با واقعیت این مرد همخوانی ندارد و وقتی که رفتاری را ازش می بینی شوکه می شوی گویی که این آدم و شخصیت مجازی ذهن تو کاری را کرده که نباید می کرده و یا حرفی را زده که نباید می زده . شخصیت مرد تو همینی است که می بینی . چرا پررنگ می کنی کارهایش را ؟! و حتی حرفها و افکارش رو ؟!‌

چرا اینقدر اهمیت می دهی ؟ چون شخصیت مجازی که از همسرت ساختی همون شخصیت واقعی او نیست . در تنفر و حتی عشق بزرگنمایی داری . نکن .اگر این شخصیت سازی مجازی ذهنی را کنار بگذاری پذیرش تو از آنچه در پیرامونت هست بالا می رود و اینقدر خودت رو با هر حرفی به هم نمی ریزی و................

تو رو خدا كمممممممممممممممكم كنيد......................واي منم همين موضوعو دارم و خيلي خستم از اين موضوع شوهرم نميدونم چرا به خواهرم گير ميده وقتي ميريم خونه ي مامانينام خيلي با هم خوبند خيلي هم همديگه رو دوست دارند، ولي يه وقتايي كه ميايم خونه ي خودمون چپ و راست به خواهرم گير ميده خواهرت پررو هم جوابي ميكنه،اينم بگم شوهرم خيلي مهربون و ماهه من واقعا ازش راضيم ولي يه وقتايي اينجوري به خانوادم گير ميده كه فكر كنم همه جا هست.....ولي وقتي به خواهرم زوم ميكنه نميدونم چي كار بايد كنم .........اوايل منم حساسيت نشون ميدادم ولي الان ديگه هيچي نميگم ولي خيلي خستم چيزي كه بيشتر خستم ميكنه اينه كه خواهرم يه ساله فارغ التحصيل شده شوهرمم بهش قول داده بود ميبرش يه جاي خوب سر كار حالا بعد از تموم شدن درسش مامانينام هميشه ميگند اس ام اسي تو تلفن،حضوري، شوهرمم ميگه چشم و خيلي هم دوسشون داره ولي به من كه ميرسه ميگه فلاني (خواهرم)بايد يه خرده سختي بكشه تا قدر كارش روبدونه يا خانوادت قدر كارمو نمي فهمند حالا اونا هم چپ و راست ميگند كارش چي شده؟؟؟؟اونم مگه چشم من رفتم تهران بهم زنگ بزن تا پيگير شم بعد ميزنه زيرش(ما تهران زندگي مي كنيم و خانواده هامون شهرستان)ميشه منم كمك كنيد كه تو اين موقعيت چي كار منم؟؟؟؟؟؟

چرا كسي كمكم نميكنه.

مریم .م عزیز سلام


برای اینکه باید یا برای خودت تاپیک جداگانه باز کنی و اگر مسئله ات نزدیک به بلو اسکای است از متن هایی که برای وی نوشته شده استفاده کنی .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

از شوهرت یک شخصیت مجازی در ذهنت ساخته ای که با واقعیت این مرد همخوانی ندارد و وقتی که رفتاری را ازش می بینی شوکه می شوی گویی که این آدم و شخصیت مجازی ذهن تو کاری را کرده که نباید می کرده و یا حرفی را زده که نباید می زده . شخصیت مرد تو همینی است که می بینی . چرا پررنگ می کنی کارهایش را ؟! و حتی حرفها و افکارش رو ؟!‌

چرا اینقدر اهمیت می دهی ؟ چون شخصیت مجازی که از همسرت ساختی همون شخصیت واقعی او نیست . در تنفر و حتی عشق بزرگنمایی داری . نکن .اگر این شخصیت سازی مجازی ذهنی را کنار بگذاری پذیرش تو از آنچه در پیرامونت هست بالا می رود و اینقدر خودت رو با هر حرفی به هم نمی ریزی و................

---

آنی جان
چند شب پیش داشتم به حرفات فکر می کردم.
دقت که کردم دیدم راست می گی؛ من یه توقعاتی از شوهرم (از قبل ازدواج) داشتم، فکر کردم این مرد که اومد خواستگاریم همه رو داره، همش تقصیر اون نبود که خودش رو جور دیگه نشون داد، تقصیر من هم بود که تو شناخت خود واقعیش عاجز بودم.
از شب قبل عقد فهمیدم که انتخابم اشتباه بود ولی نخواستم باور کنم. (الان می فهمم که خودم رو گول می زدم که دارم اشتباه می کنم)
از شوهرم و خانواده اش انتظار دارم که اینی که هستن (حالا خیلی بد! به چشم من و شاید خیلی خوب به چشم خودشون)، نباشن!

درسته اینا همون شخصیت مجازی است که من از شوهرم ساختم.

تصمیم گرفتم همیجوری که هست، بپذیرمش!
گفتم؛ با خودت صادق باش، تو مسائلی که ناراحتت کرده، ببین خود واقعی شوهرت کیه و نخواه که اونی باشه که میخوای.
شهمین کارو کردم. می دونی نتیجه چی شد؟!
تا صبح فقط کابوس دیدم! (واقعا می گم!)، چندین بار از خواب پریدم! شب بدی بود!
هیچ فکر نمی کردم واقعیت شوهرم اینقدر متفاوته از اونچه من از یه شوهر انتظار دارم!
نمی دونم با این تضاد باید چیکار کنم.....
فقط می تونم بگم پذیرشش خیلی سخته!!!

سلام عزیزم . خوشحالم که یه پله جلو آمدی .
حالا برو سر این قسمت که برات پررنگ می کنم . دیگه کابوس هم نمی بینی :46:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

در تنفر و حتی عشق بزرگنمایی داری . [/color]

---