-
مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
با سلام
از اینکه تو سایت همدردی عضو شدم خوشحالم
راستش برام یه مشکلی پیش اومده که اگه میتونید راهنماییم کنید
من الان 25 سالمه و حدود 8 سال پیش در منطقه خودمون عاشق یک دختر 5 دبستانی شدم
اون موقع نمیدونستم دارم چه اشتباه بزرگی میکنم من عاشق شدم و بدون اینکه بفهمم این عشق تو وجود من بزرگتر و بزرگتر میشد حدود 5 سال هر روز به دیدنش میرفتم و هر روز میدیدمش اما چیزی بهش نمیگفتم هر سال ماه رمضان تو شبهای قدر دعا میکرد که به دختر مورد علاقه ام برسم.دعا بهم امید میداد که روزی بهش میرسم و هر روز این عشق بیشتر میشد تا اینکه بعد 5 سال بهش گفتم دوستش دارم اما واکنش بسیار سردی بهم نشون داد.منم برگشتم و دو سال برای دیدنش نرفتم تا اینکه شنیدم پسری به خواستگاریش رفته و اونها هم جواب بله رو بهش دادند منم داغون داغونم فقط چند تا سوال داشتم اونم اینه که خدا چه جور موجودی هستش چرا درکم نکرد اون همه دعایی که کردم و ازش خواستم چی شد.میخوام بدونم خالق ما چرا این همه سختی و بلندی رو سر راه ما گذاشته
-
RE: مشکل یک مترسک
برادر گرامی خوش امدی به همدردی
لطفا عنوان بهتری برای تاپیکت قرار بده تا برای اعضا قابل فهم تر باشه(همینجا بگو میان برات عوض میکنن)
شما شدیدا دچار عشق بی معنای دچار نوجوونی شده بودید.فکرش رو بکنید شما عاشق یه دختر 10 ساله شده بودید.خودتونم که 15 سالتون بود
آخه دختر ده ساله از زندگی چی میدونه؟
پسر نوجوون پانزدده ساله چی؟
توقع داشتید برید خواستگار و اونا دخترشونو دو دستی بدین بهتون؟
به خاطر انتخاب غلط و یکسری افکار نادرست خدا رو زیر سوال میبرید؟
مگه ما هرچی میخوایم باید خدا همون موقع بندازه بغلمون؟
به یه دختر 15 ساله گفتید عاشقشی/؟اصلا به عواقب کار فکر نکردید؟
ما خودمون مسئول کارامون هستیم..چرا فکر نمیکنید هیچ کس به اندازه خدا صلاحمونو نمیخواد؟
باها شده افراد چند سال شب و روز دعا میکنن و به خواسته شون نمیرسن..چرا؟چون خدا خیر ماروبهتر از خودمو ن میدونه
برادر گرامی الان زن و مردهای گنده ! بهم ازدواج میکنن نتیجه اش میشه طلاق...وای به حال ازدواج دو تا نوجوون و جوون....
-
RE: مشکل یک مترسک
چرا هرچی نرسیدن و هر چی بدبختی هستش صلاح ما میشود.
خوب اگه خدا صلاح من رو میخواست چرا تو همون سالهای اول با یه تلنگر بهم نگفت که این دختره صلاح تو نیست چرا بعد 8 سال اونم به این شکل بهم گفت.چرا تو همون سال اول همون موقعی که با التماس دعا میکردم بهم نگفت که صلاح من این دختره نیست.خدا هیچ وقت شنونده خوبی برام نبوده چرا اخر همه چیز به مصلحت و حکمت های غیر قابل درک ارتباط پیدا میکنه اگه این حادثه مصلحت من نبئده و اگه خدا من رو دوست داشت باید زودتر از اینها کار رو تموم میکرد نه بعد 8 سال .زمانی که هنوز این عشق تنومند نشده بود.همه چیز خدا علامت سوال هستش و به ما اجازه تحقیق در این مورد رو نمیده
-
RE: مشکل یک مترسک
سلام
من نه به عنوان اعتراض بلکه به عنوان درد دل میخوام یه مطلبی رو بهت بگم
نعمت های بی شمار و محبت های زیادی رو که خدا بهمون داده و اینقدر بی منت این کار رو کرده که حتی به چشممون هم نمیاد رو کاری ندارم
ولی یه سر به دور و برت بزن
وقتی یه چیز رو میخوای میریم در خونه خدا و زاری و التماس میکنیم
خب وقتی خدا دعا رو مستجاب میکنه :
خدا وقتی به ما ثروت میده اول انکارش میکنیم بعد همون چیزی رو که به ما داده در راه گناهش صرف میکنیم
خدا وقتی به ما قدرت میده حتی حوس میکنیم با خود خدا هم در بیفتیم و از هیچ ظلمی کوتاهی نمیکنیم
خدا وقتی به ما نعمت میده انگار نه انگار که خدایی هم هست و اون رو به نام خودمون ثبتش میکنیم و میگیم حاصل دسترنج خودمون بوده
وقتی هم دعا رو مستجاب نمیکنه :
به همون خدایی که تا دو روز پیش نازش رو میکشیدیم و التماس میکردیم ، بدو بیراه میگیم ،
انکارش میکنیم
همه مشکلات رو گردن خودش میندازیم
دوست عزیز فرض کن پدری بودی که یک فرزند داره مثل شما و علاقه مند به یک چیزی میشد ( اسباب بازی ، ماشین ، یا دختر ) ، آیا شما به صرف اینکه التماس کرد میومدید اونو بهش میدادید ؟
شما میگید که چرا خدا من رو منصرف نکرد
این سوال رو از خودتون بپرسید
خداوند این همه پیامبر فرستاده ، عزیز ترین کسانش رو از آسمان به زمین فرستاد و در سخت ترین شرایط مامورشون کرد که راه و چاه رو به من و شما نشون بدن
وقتی خداوند میفرماید که از قلعه و ساختمان محافظی که من برای شما ساختم خارج نشید تا شیطان و نفس و دشمنان زیادی که میبینیم و نمیبینیم به شما آسیب نزنن ،
آیا ما گوش میدیم
خدا وند وقتی میفرماید کسی که تقوی پیشه کنه من 5000 ملک رو مامور حفاظت از اون میکنم
آیا ما تقوی داریم ؟
وقتی خدا میفرماید کسی که تقوی داشته باشه در هر شرایطی نجاتش میدم
آیا ما تقوی داریم؟
یا اینکه فقط از خدا انتظار داریم هر وقت دلمون هوس چیزی رو کرد برامون فراهم کنه
وقتی خداوند امر میکنه که به نامحرم نگاه نکیند مثل این هست که دکتر میگه فلان ماده سمی رو نخورید
آیا اگر بعد از اینکه دکتر به شما اخطار داد و شما این کار رو کردید دکتر تقصیری داره ؟
خداوند هم اگر امر و نهیی میکنه بخاطر دل خودش نیست بلکه بخاطر اثرات مخرب بعضی از امور هستن که روی ما میذارن
بنا بر این فکر کنم یکم در مورد خدا منصفانه تر قضاوت کنیم بهتره
خدا خیلی مهربونه
اگر از همین لحظه تصمیم بگیریم قدم درست رو برداریم و رفتار درست رو انجام بدیم خداوند چنان جبران گذشته ای رو که خرابش کردیم رو میکنه که از این حرفامون حسابی شرمنده میشیم
-
RE: مشکل یک مترسک
فکر نکنم شاد کردن دل ما ادمها انقدر برای خدا کار سختی باشه که خدا نتونه دل ما رو شاد کنه.وقتی داریم از خدا حرف میزنیم بهتره بدونیم خدا قدرت مطلق تمام هستیست و هرچی که بده چیزی ازش کم نمیشه هر کاری که بکنه خسته نمیشه من جنایت نکردم فساد نکردم به خلق خدا ظلم نکردم من فقط ناخواسته عاشق شدم.و چون بلد نبودم تو حادثه های زندگی چیکار کنم درد کشیدم و از خدا خواستم کمکم کنه.خدا نتونست کمکم کنه چون نمی تونه قوانینش رو زیر پا بذاره.زندگی برای ادمهایی مثل من گران تموم میشه چون با قوانین خدا اشنایی نداریم
خدای من مهربون هست
مادر من مهربون هست
مادرم در اغوشم میگره و نهایت محبتش رو بهم هدیه میکنه و ارومم میکنه
پس مادرم مهربانتر از خداست
پس زنده باد مادرم
-
RE: مشکل یک مترسک
نقل قول:
نوشته اصلی توسط UUUU
فکر نکنم شاد کردن دل ما ادمها انقدر برای خدا کار سختی باشه که خدا نتونه دل ما رو شاد کنه.وقتی داریم از خدا حرف میزنیم بهتره بدونیم خدا قدرت مطلق تمام هستیست و هرچی که بده چیزی ازش کم نمیشه هر کاری که بکنه خسته نمیشه من جنایت نکردم فساد نکردم به خلق خدا ظلم نکردم من فقط ناخواسته عاشق شدم.و چون بلد نبودم تو حادثه های زندگی چیکار کنم درد کشیدم و از خدا خواستم کمکم کنه.خدا نتونست کمکم کنه چون نمی تونه قوانینش رو زیر پا بذاره.زندگی برای ادمهایی مثل من گران تموم میشه چون با قوانین خدا اشنایی نداریم
خدای من مهربون هست
مادر من مهربون هست
مادرم در اغوشم میگره و نهایت محبتش رو بهم هدیه میکنه و ارومم میکنه
پس مادرم مهربانتر از خداست
پس زنده باد مادرم
ترجیح میدم تو اینجور تاپیک ها نظری نذارم
در ضمن اینکه عنوانتم مبهمه
میدونی فقط میشه به حرفهات لبخند زد
مثل بچه کوچولوی یکه مامانش بش دارو تلخ میده بعد موهای مامانشو میکشه مامانشو میزنه به مامانش میگه دیگه دوست ندارم و میره بغل باباش!!!
کاملا حق باتوهه شاد کردن دل بنده ها برای خدا آسونه همون طور که با آغوش و محبت مادرت تو رو شاد کرد
تو جنایت نکردی ظلم نکردی وفقط ناخواسته عاشق شدی
دل حرم خداست!!! پس اولین خیانت و به خدا کردی که توی حرمش کس دیگه ای و جا دادی
خدا خیلی مهربونه که داری هنوز نفس میکشی خدا خیلی دوست داره که مادرتو برات حفظ کرده خدا خیلی خیلی دوست داره که طعم عاشق بودنو چشیدی برای اینکه یک هزارم درصد از احساسی که خدا به ما بنده هاش داره رو چشیدی فقط یک هزارم درصد
یه سوال چرا فکر میکنی مترسکی؟؟؟
-
شکست در عشق عدم امید به اینده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط advent
سلام
من نه به عنوان اعتراض بلکه به عنوان درد دل میخوام یه مطلبی رو بهت بگم
نعمت های بی شمار و محبت های زیادی رو که خدا بهمون داده و اینقدر بی منت این کار رو کرده که حتی به چشممون هم نمیاد رو کاری ندارم
ولی یه سر به دور و برت بزن
وقتی یه چیز رو میخوای میریم در خونه خدا و زاری و التماس میکنیم
خب وقتی خدا دعا رو مستجاب میکنه :
خدا وقتی به ما ثروت میده اول انکارش میکنیم بعد همون چیزی رو که به ما داده در راه گناهش صرف میکنیم
خدا وقتی به ما قدرت میده حتی حوس میکنیم با خود خدا هم در بیفتیم و از هیچ ظلمی کوتاهی نمیکنیم
خدا وقتی به ما نعمت میده انگار نه انگار که خدایی هم هست و اون رو به نام خودمون ثبتش میکنیم و میگیم حاصل دسترنج خودمون بوده
وقتی هم دعا رو مستجاب نمیکنه :
به همون خدایی که تا دو روز پیش نازش رو میکشیدیم و التماس میکردیم ، بدو بیراه میگیم ،
انکارش میکنیم
همه مشکلات رو گردن خودش میندازیم
دوست عزیز فرض کن پدری بودی که یک فرزند داره مثل شما و علاقه مند به یک چیزی میشد ( اسباب بازی ، ماشین ، یا دختر ) ، آیا شما به صرف اینکه التماس کرد میومدید اونو بهش میدادید ؟
شما میگید که چرا خدا من رو منصرف نکرد
این سوال رو از خودتون بپرسید
خداوند این همه پیامبر فرستاده ، عزیز ترین کسانش رو از آسمان به زمین فرستاد و در سخت ترین شرایط مامورشون کرد که راه و چاه رو به من و شما نشون بدن
وقتی خداوند میفرماید که از قلعه و ساختمان محافظی که من برای شما ساختم خارج نشید تا شیطان و نفس و دشمنان زیادی که میبینیم و نمیبینیم به شما آسیب نزنن ،
آیا ما گوش میدیم
خدا وند وقتی میفرماید کسی که تقوی پیشه کنه من 5000 ملک رو مامور حفاظت از اون میکنم
آیا ما تقوی داریم ؟
وقتی خدا میفرماید کسی که تقوی داشته باشه در هر شرایطی نجاتش میدم
آیا ما تقوی داریم؟
یا اینکه فقط از خدا انتظار داریم هر وقت دلمون هوس چیزی رو کرد برامون فراهم کنه
وقتی خداوند امر میکنه که به نامحرم نگاه نکیند مثل این هست که دکتر میگه فلان ماده سمی رو نخورید
آیا اگر بعد از اینکه دکتر به شما اخطار داد و شما این کار رو کردید دکتر تقصیری داره ؟
خداوند هم اگر امر و نهیی میکنه بخاطر دل خودش نیست بلکه بخاطر اثرات مخرب بعضی از امور هستن که روی ما میذارن
بنا بر این فکر کنم یکم در مورد خدا منصفانه تر قضاوت کنیم بهتره
خدا خیلی مهربونه
اگر از همین لحظه تصمیم بگیریم قدم درست رو برداریم و رفتار درست رو انجام بدیم خداوند چنان جبران گذشته ای رو که خرابش کردیم رو میکنه که از این حرفامون حسابی شرمنده میشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط UUUU
فکر نکنم شاد کردن دل ما ادمها انقدر برای خدا کار سختی باشه که خدا نتونه دل ما رو شاد کنه.وقتی داریم از خدا حرف میزنیم بهتره بدونیم خدا قدرت مطلق تمام هستیست و هرچی که بده چیزی ازش کم نمیشه هر کاری که بکنه خسته نمیشه من جنایت نکردم فساد نکردم به خلق خدا ظلم نکردم من فقط ناخواسته عاشق شدم.و چون بلد نبودم تو حادثه های زندگی چیکار کنم درد کشیدم و از خدا خواستم کمکم کنه.خدا نتونست کمکم کنه چون نمی تونه قوانینش رو زیر پا بذاره.زندگی برای ادمهایی مثل من گران تموم میشه چون با قوانین خدا اشنایی نداریم
خدای من مهربون هست
مادر من مهربون هست
مادرم در اغوشم میگره و نهایت محبتش رو بهم هدیه میکنه و ارومم میکنه
پس مادرم مهربانتر از خداست
پس زنده باد مادرم
ترجیح میدم تو اینجور تاپیک ها نظری نذارم
در ضمن اینکه عنوانتم مبهمه
میدونی فقط میشه به حرفهات لبخند زد
مثل بچه کوچولوی یکه مامانش بش دارو تلخ میده بعد موهای مامانشو میکشه مامانشو میزنه به مامانش میگه دیگه دوست ندارم و میره بغل باباش!!!
کاملا حق باتوهه شاد کردن دل بنده ها برای خدا آسونه همون طور که با آغوش و محبت مادرت تو رو شاد کرد
تو جنایت نکردی ظلم نکردی وفقط ناخواسته عاشق شدی
دل حرم خداست!!! پس اولین خیانت و به خدا کردی که توی حرمش کس دیگه ای و جا دادی
خدا خیلی مهربونه که داری هنوز نفس میکشی خدا خیلی دوست داره که مادرتو برات حفظ کرده خدا خیلی خیلی دوست داره که طعم عاشق بودنو چشیدی برای اینکه یک هزارم درصد از احساسی که خدا به ما بنده هاش داره رو چشیدی فقط یک هزارم درصد
یه سوال چرا فکر میکنی مترسکی؟؟؟
من مترسک مزرعه سوخته ام
برای هیچ در این مزرعه ایستاده ام.مزرعه ای که هیچ محصولی ندارد.
نمی دونم چرا هر وقت در مزرعه ای مترسکی میبینم احساس میکنم مترسکه منم.من تو 15 سالگی عاشق شدم اونوقتها نمی دونستم به قول شما دل حرم خداست.نفس کشیدن من هیچ ربطی به مهربانی خدا ندارد.خدا قوانینی دارد که از روی ان دنیا را میچرخاند یکی از قوانین خداوند همین اجازه زندگی و دادن وقت معین برای انسان است پس ربطی به مهربانی ندارد.فقط برای من نداده برای همه داده. نفرین به احساس عشق که هیچ سودی ندارد.برای چه چیز باید شکر گزار خدا باشیم به خاطر اینکه عزیزانمان را میکشد و به سختی روزی میدهد و به سختی تنبیه میکند و به سختی میمیراند.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
ای بابا!!!!چه خبر پسر جان!!چقد شلوغش کردی.
مترسکا تا اونجایی که من دیدم خیلی هم ارومن و اهل شلوغ کاری نیستن...با این حساب اسم مترسک که اصلا بهت نمیاد...من اسمتو میذارم اقای 4u..نه چرا برای تو؟اسمتو میذارم برای زندگی..خوبه؟
البته مجبوری بگی خوبه..اره زوره:)
حالا بگو ببینم چی از جون خدای ما میخوای که انقد غر میزنی؟:)
ناراحتی که چرا اون دخترو بهت نداد؟
من چند نمونه برات مثال بیارم تا بفهمی حکمت خدا چیزی ماورای این نوک دماغی هست که ما میبینیم...
نقل قول:
چرا تو همون سال اول همون موقعی که با التماس دعا میکردم بهم نگفت که صلاح من این دختره نیست.خدا هیچ وقت شنونده خوبی برام نبوده چرا اخر همه چیز به مصلحت و حکمت های غیر قابل درک ارتباط پیدا میکنه اگه این حادثه مصلحت من نبئده و اگه خدا من رو دوست داشت باید زودتر از اینها کار رو تموم میکرد نه بعد 8 سال
مطمئنی نگفت؟
تو گذاشتی خدا بهت بگه؟
وقتی بهت گفت شنیدی؟
یا فقط داشتی حرف خودتو میزدی؟
نقل قول:
هر سال ماه رمضان تو شبهای قدر دعا میکرد که به دختر مورد علاقه ام برسم.دعا بهم امید میداد که روزی بهش میرسم
شده قضیه اش نذری...هی هم میزنیم که ای خدا پسر همسایمون فلان..دختر همسایمون بهمان...
بهم بگو دعا چطوری بهت امید رسیدن به اون دختر رو میداد؟
یعنی تو اون شب قدری چی شد که شما خیال کردی به اون دختر قراره برسی؟
دوست عزیز قرار نیست از دل ما هرچی رد شد به خدا و دعا نسبتش بدیم..اگه قراره خدا صلاح کارمونو بهمون نشون بده باید صبر کنیم ساکت بشینیم و گوش کنیم.
تو رابطه تو و خدا باید گفت استثنائا بیینده گرامی قطع ارتباط از طرف گیرنده هاست..لطفا به گیرنده های خود دست بزنید...
این ماهواره یا انتن ذهنت رو تنظیم کن تابشنوی دنیا و کائنات داره بهت چی میگه؟
حالا اگه دست از سر خدا برداشتی یه کم به خودت زمان بده..فرصت بده تا خودتو بشناسی..امادگیهای ازدواج و بلوغ لازم رو بدست بیاری...
قراره تو با هر دختری که عروسی کردی موفق و خوشبخت بشی نه اینکه هدفت بشه فقط رسیدن به اون دختر..
با این چیزایی که من میبینم از نوشته هات هنوز با امادگی ازدواج فاصله داری...نمیشه دبستان و دبیرستان رو نخونده بگی من دیپلم میخوام..چرا گریه کردم و دعا خوندم خدا بهم دیپلم نداد؟هر چیزی یه سری شرایط و نیازهایی داره که باید اول اونا رو بدست بیاری
موفق باشی
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
از دلم رد نشد با زبون ادمیزاد از ش خواستم
به امام رضا نامه نوشتم به مسجد جمکران هم نامه نوشتم خلاصه برای حل مشکلم هر کاری کردم
نذر کردم.به امام زمان رو انداختم.از حضرت فاطمه خواستم از حضرت زینب خواستم از امام حسین خواستم از امام حسن خواستم از همه مقدسات و بچه های بالا خواستم اما هیچی نشد
همه این خواسته ها به خاطر مشکلی بود که توش گیر کرده بودم.به امام زمان گفتم هرکی دم در خانه حضرت علی میرفت دست خالی بر نمی گشت تو هم بیا و برای من امامی کن برای من علی باش دستم رو بگیر کمکم کن اما امام زمان ما هیچ کاری نکرد.من موندم و تنهایی من موندم غصه
ولی امروز به این نتیجه رسیدم که تو بعضی از حوادث خدا هم نمیتونه کمکی کنه.تقصیر خدا نیست.خدا اینطوری هستش دیگه کاریش نمیشه کرد نه میشه از دستش فرار کرد نه میشه با حکمتهای خدا کنار امد باید همه چی رو به زمان بسپارم.خدا اخلاق خاصی داره منم کاریش نمی تونم بکنم.ولی یه تجربه شد برام که دیگه تو هیچ حادثه ای سراغ در هیچ کدوم از اینا نرم.حالا فهمیدم چرا اروپاییها اینقدر پیشرفت میکنند.هیچ کسی با دعا صاحب هیچی نشده
من احمق بودم تقصیر خدا نیست به هر حال ممنونم.اوقات خوبی رو تو سایت همدردی تجربه کردم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
عجب!
تو بدون اینکه گفته ها رو بخونی فقط حرف خودتو میزنی ....
تو این 5 سال نمازت قضا شده؟؟؟
دل مامان باباتو شکستی؟؟؟
با خواهر برادرت دعوات شده ؟؟؟
شده کسی نفرینت کنه؟؟؟
برای رسیدن به عشقت چی کار کردی؟؟؟
رفتی بش گفتی میخوایش؟؟؟
رفتی خواستگاریش؟؟
تو هرچ کاری نکردی .فقط دعا کردی؟؟؟
من (به عنوان یه آدمی که هیچی نداره)الان میخوام بشینم دعا کنم و خدا رو به همه مقدسات قسم بدم که همه پول و ثروت و سلامتی و خانواده تو رو خدا بگیره بده به من به نظرت خدا این کارو کنه درسته انجام بده یا نکنه؟؟؟ کدومش حقه؟؟؟
به نظرت اگه خدا به من نده خداییش و قداستش میره زیر سوال؟؟؟ به هر حال خدا تواناست دیگه
پس چرا نمیده؟؟؟ :163:
موفق باشی:72:
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
آدم مذهبی ای نیستم .فقط خواستم به عنوان یک برادر کوجیکتر یا یک دوست چیزی بگم .
درکت میکنم .مطمئنم روزهای سختی رو سپری میکنی و به همون اندازه اطمینان دارم که روزی به حرفای الانت میخندی .
تقصیر من و تو نیست .
از بچگی زمین میافتی خدا خواست -مریض میشی عذاب و...
میرسی به 20-30 سالگی. فقیر بودم-مریضم -خونواده خوبی ندارم -تفریح هم نداشتم .سرم کلاه گذاشتن و ... همه اینا هم خواست-حکمت-عذاب-امتحان و... خدا بوده .با خودت میگی این چه خداییه که همه چیزهای بد رو برای من میخواد؟
این مشکل خدا نیست که ما به جای رد شدن از پل عابر از وسط اتوبان رد میشیم و تصادف میکنیم .خدا عقل هم به آدم داده تا تصمیم درست رو بگیره .
در ضمن هیچ تضمینی وجود نداشت که در صورت ازدواج با اون دختر خوشبخت میشدی .
شاید اگر ازدواج میکردی میگفتی خدا چرا یه کار نکردی من بیخیالش بشم .
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
عجب!
تو بدون اینکه گفته ها رو بخونی فقط حرف خودتو میزنی ....
تو این 5 سال نمازت قضا شده؟؟؟
دل مامان باباتو شکستی؟؟؟
با خواهر برادرت دعوات شده ؟؟؟
شده کسی نفرینت کنه؟؟؟
برای رسیدن به عشقت چی کار کردی؟؟؟
رفتی بش گفتی میخوایش؟؟؟
رفتی خواستگاریش؟؟
تو هرچ کاری نکردی .فقط دعا کردی؟؟؟
من (به عنوان یه آدمی که هیچی نداره)الان میخوام بشینم دعا کنم و خدا رو به همه مقدسات قسم بدم که همه پول و ثروت و سلامتی و خانواده تو رو خدا بگیره بده به من به نظرت خدا این کارو کنه درسته انجام بده یا نکنه؟؟؟ کدومش حقه؟؟؟
به نظرت اگه خدا به من نده خداییش و قداستش میره زیر سوال؟؟؟ به هر حال خدا تواناست دیگه
پس چرا نمیده؟؟؟ :163:
موفق باشی:72:
اره همه حرفات درست و منطقی هستش و لی قانعم نمیکنه
ازش متنفرم خیلی خوب شد برام کاری نکرد.مشکل من تنها نرسیدن به دختر مورد علاقه ام نیست من اصلا از این دنیا خوشم نمیاد.خدا اصلا دوست داشتنی نیست.منم اصلا دوستش ندارم نماز رو به اجبار میخونم روزه رو هم به اجبار میگیرم اگر اختیاری بود یک رکعت هم نماز نمیخوندم چون دلیلی برای این کار نمی دیدم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
آفرین به مسئولین این سایت راحت میزارن یک نفر به خدا توهین و انتقاد کنه
آقای uuuu شما در مقامی نیستید که بخواین کارهای خدا رو نقد کنید چه برسه که بخواین از خدا انتقاد کنید
وقتی صحبت شمارا خواندم یاد مفتی بی بصیرت وهابی افتادم که داشت با خدا مناظره میکرد
شما نماز یا روزه یا هر چی خواندی وظیفه بوده کاری برای خدا نکردی اگر شما به خاطر یک دختر اینقدر راحت از خدا روبرمیگردانی وای بر شما
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
[quote=gold]
آدم مذهبی ای نیستم .فقط خواستم به عنوان یک برادر کوجیکتر یا یک دوست چیزی بگم .
درکت میکنم .مطمئنم روزهای سختی رو سپری میکنی و به همون اندازه اطمینان دارم که روزی به حرفای الانت میخندی .
تقصیر من و تو نیست .
از بچگی زمین میافتی خدا خواست -مریض میشی عذاب و...
میرسی به 20-30 سالگی. فقیر بودم-مریضم -خونواده خوبی ندارم -تفریح هم نداشتم .سرم کلاه گذاشتن و ... همه اینا هم خواست-حکمت-عذاب-امتحان و... خدا بوده .با خودت میگی این چه خداییه که همه چیزهای بد رو برای من میخواد؟
این مشکل خدا نیست که ما به جای رد شدن از پل عابر از وسط اتوبان رد میشیم و تصادف میکنیم .خدا عقل هم به آدم داده تا تصمیم درست رو بگیره .
در ضمن هیچ تضمینی وجود نداشت که در صورت ازدواج با اون دختر خوشبخت میشدی .
شاید اگر ازدواج میکردی میگفتی خدا چرا یه کار نکردی من بیخیالش بشم .
[/quote
اره مشکل خدا نیست
من وقتی بدبخت شدم که ایه بخوان مرا اجابت کنم تو را. را شنیدم
یارو تو مفاتیح الجنان یه غلط بزرگی کرده بود و میگفت هرکس این دعا را صد بار بخواند و دعایش مستجاب نشود لعنت کند گوینده را من 200 بار خوندم اخرش چی شد من میگم بزرگان دین ما از این کارا نکنن مگه ما مسخره اینا هستیم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
یارو تو مفاتیح الجنان یه غلط بزرگی کرده بود
برادر من نباید توهین کنی...حالا به هر کسی..توهین درست نیست
اما شما اصلا میخونی چی داریم برات مینویسیم؟
تو حرف ما رو که انقد داریم بهت میگیم توجه نمیکنی اونوقت معلومه اصلا گوش نمیکنی خدا داره بهت چی میگه؟
من نوشته ها رو که خوندم جوابا خیلی خوب بود اما تو چی؟فقط میگی من فلان دعا رو خوندم..به حضرت زهرا نامه نوشتم که اون دخترو بهم بده...
اولا دعا کردن اداب داره...درخواست کردن از کائنات راه و روش داره...
خدایی که میگی علاوه بر اینکه خدای توئه خدای اون دختر هم هست خدای بچه هایی که از ازدواج با اون دختر نصیبت هم میشد هم هست...
با همین نگاه ظاهربینم میگم خدا خیلی به اون دختر رحم کرده که باهات ازدواج نکرده..خدا خیلی بهت رحم کرده که با این شرایط که سر سوزنی امادگی ازدواج نداری شرایط ازدواجت رو مهیا نکرده.
اینو نشنیدی که میگن خدا گفته از تو حرکت از من برکت...
اگه قراره ما بشینیم مفاتیح بذاریم جلومون و خواسته های غیر منطقیمونم لیست کنیم و دعا بخونیمو درخواست کنیم پس تلاش و کوشش چی میشه؟
تازه تلاش برای خواسته های منطقی هست خواسته ی تو که از بیخ و بُن اشتباهه..
شما برگرد برو پست شماره 8 منو یه بار دیگه بخون..جوابت همونجاست
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
نقل قول:
یارو تو مفاتیح الجنان یه غلط بزرگی کرده بود
برادر من نباید توهین کنی...حالا به هر کسی..توهین درست نیست
اما شما اصلا میخونی چی داریم برات مینویسیم؟
تو حرف ما رو که انقد داریم بهت میگیم توجه نمیکنی اونوقت معلومه اصلا گوش نمیکنی خدا داره بهت چی میگه؟
من نوشته ها رو که خوندم جوابا خیلی خوب بود اما تو چی؟فقط میگی من فلان دعا رو خوندم..به حضرت زهرا نامه نوشتم که اون دخترو بهم بده...
اولا دعا کردن اداب داره...درخواست کردن از کائنات راه و روش داره...
خدایی که میگی علاوه بر اینکه خدای توئه خدای اون دختر هم هست خدای بچه هایی که از ازدواج با اون دختر نصیبت هم میشد هم هست...
با همین نگاه ظاهربینم میگم خدا خیلی به اون دختر رحم کرده که باهات ازدواج نکرده..خدا خیلی بهت رحم کرده که با این شرایط که سر سوزنی امادگی ازدواج نداری شرایط ازدواجت رو مهیا نکرده.
اینو نشنیدی که میگن خدا گفته از تو حرکت از من برکت...
اگه قراره ما بشینیم مفاتیح بذاریم جلومون و خواسته های غیر منطقیمونم لیست کنیم و دعا بخونیمو درخواست کنیم پس تلاش و کوشش چی میشه؟
تازه تلاش برای خواسته های منطقی هست خواسته ی تو که از بیخ و بُن اشتباهه..
شما برگرد برو پست شماره 8 منو یه بار دیگه بخون..جوابت همونجاست
اره فکر کنم اشتباه کردم
خدا اون دختره رو هم دوست داره.من ادم خود خواهی بودم.
گفتی خواسته من از بیخ و بن اشتباهه . واقعا راست گفتی.ای کاش 8 سال پیش تو بودی و همین حرف رو بهم میزدی.متاسفم قصد توهین نداشتم.یه احساسی بهم دست داده که تا حالا تجربه اش نکردم داره وجودم رو میسوزونه.خیلی بیقرارم کرده.کاش هیچ وقت عاشق نشده بودم.کاش زندگی هم مثل ماشینها دنده عقب داشت.اونوقت دنده عقب زندگی رو میزدم و بر میگشتم به اون روزها و قید عاشقی رو میزدم.ولی هنوز دختر مورد علاقه مو دوست دارم اگر چه لیاقت رسیدن بهش رو نداشتم.خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده زندگی با اون رو تجربه کنم.
شاهزاده گداها رو فراموش نکن
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
شاهزاده گداها رو فراموش نکن
متوجه منظور این حرفت نشدم..خدا رو میگی؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
حالتو میفهمم...نه زندگی دنده عقب نداره اما یه مسیر جلوی روت داره...تو لحظه ی الان و لحظات بعدی رو داری...از این لحظاتت درست استفاده میکنی که دلت میخواد به گذشته برگردی؟
لحظه ی اکنون رو اگه درست استفاده نکنی هم با گذشت زمان تبدیل میشه به گذشته و باز حسرت میخوری که ایکاش قدر این لحظه ها رو میدونستم...
پس قدر این تجربه زندگیتو بدون...این اتفاق مرحله ای بود که گذشت...درسی که باید رو ، از این اتفاق بگیر و بعد رهاش کن...
الان چاره کار تو پذیرش هست..همین...
برای این دردی که راهی درمان هم هست اگه خودت بخوای...
دوست عزیزم همین الان تموم احساسهایی که تو این چند سال تو دلت نگه داشتی رو روی کاغذ بنویس...گریه کن..داد بزن..خودتو کامل تخلیه کن...بعد که اروم شدی روی نوشته هات خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم..بعد بسوزونشون و تو سینک ظرفشویی بریز(اب روان)
نگران نباش و نترس..چیزی که تجربه کردی..تجربه خیلی از ماهاست...
بعد از اون هم باید تمرکز زدایی کنی..یعنی جاهایی که از اون دختر خاطره داری نمیری..اهنگ غم انگیز یا عاشقانه گوش نمیدی...و فکرش که اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنت رو ازش منحرف میکنی....اولش سخته اما کم کم برات شدنی میشه
دوست عزیز من این تجربه ها اگه درست ازشون استفاده کنیم باعث رشد و پختگی ما میشن...
اینا رو انجام بده و نتیجشو بیا بگو
موفق باشی
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
وقتی به سن22 سالگی رسیدم متوجه فلسفه مرگ شدم.متوجه شدم باید روزی از این دنیا بریم بعد نشستم مرگ رو تجزیه و تحلیلش کردم با ادمهای زیادی در مورد مرگ حرف زدم کتابهایی رو در این مورد خوندم جهان پس از مرگ برزخ و قیامت.اخرش به این نتیجه رسیدم که جوان مردن و مرگ زود رس بهترین مرگ برای ادمی مثل من هست.مرگ ترسناک نیست یه جور رهایی هستش رهایی از خو یشتن.من 25 ساله زندگی میکنم فرض که 40 سال دیگه زندگی کنم .چه الان بمیرم چه چهل سال دیگه بهتر نیست این راه طولانی رو که با سرعت میگذره همین الان تمومش کنم.
به گفته پیامبر زمان اخر الزمان دین مثل اتشیست که در دست نگه داشته میشود فکر میکنم زندگی در اخر الزمان ریسک بزرگیست.اصلا دوست ندارم دشمن خدا باشم فکر جهنم هم دیوونه ام میکنه.فکر نکنم برای ارزوی مرگ تلاشی لازم باشه.روزی با یکی از عرفای دین تو اینترنت بحث میکرم ازش پرسیدم ارزوی مرگ خوب است یا بد حرف منطقی زد بهم گفت کسی که وجودش پر از تلاتم باشد بهتر است ارزوی مرگ کند.تا رها شود و زیادی رنج نبرد.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
وقتی به سن22 سالگی رسیدم متوجه فلسفه مرگ شدم
حرف منطقی زد بهم گفت کسی که وجودش پر از تلاتم باشد بهتر است ارزوی مرگ کند.تا رها شود و زیادی رنج نبرد.
مرگ ترسناک نیست یه جور رهایی هستش رهایی از خو یشتن
من بعید میدونم به فلسفه مرگ رسیده باشی...دوست عزیز نمیشه از خویشتن رها شد..در واقع چیزی که هیچ وقت از ادم جدا نمیشه حتی با مرگش خودشه...
نقل قول:
فکر جهنم هم دیوونه ام میکنه
چه الان بمیرم چه چهل سال دیگه بهتر نیست این راه طولانی رو که با سرعت میگذره همین الان تمومش کنم.
البته میدونی که خودکشی عاقبت خوبی تو اون دنیا نداره...
از زندگی لذت ببر..فرصتی که خدا بهت داده یه هدیه است..زندگی یه پازله که تو یه تیکه از اون پازلی..اگه نباشی پازل ناقصه...
لذت ببر...دنیا واقعا قشنگه...اگه بپذیری...
نقل قول:
اصلا دوست ندارم دشمن خدا باشم
تو جزئی از وجود خدا هستی...خودت رو از خدا مجزا ندون..گاهی ما گم میشیم...راه یادمون میره...اما میشه برگشت..میشه راهو پیدا کرد
و این برگشت خیلی قشنگه..این راهو پیدا کردن برای خدا زیباست..
اگه نه چه لزومی داشت خدا انسان که حتما الخطاست رو خلق کنه...به جاش فقط فرشته خلق میکرد که از بدی چیزی نمیفهمه
اما این زمین خوردن و دوباره بلند شدن انقد برای خدا زیباست که انسان رو اشرف مخلوقات کرده.
تو برتر از همه مخلوقاتی اگه بخوای..پاشو..ناامیدی از خدا بزرگترین گناهه...
تلاش کن تا راه رو پیدا کنی
خودت رو دوست داشته باش..با خودت مهربون باش..تو شایسته ای که با خودت مهربون باشی و بهش توجه کنی
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط I CAN-L
نقل قول:
نوشته اصلی توسط UUUU
وقتی به سن22 سالگی رسیدم متوجه فلسفه مرگ شدم.متوجه شدم باید روزی از این دنیا بریم بعد نشستم مرگ رو تجزیه و تحلیلش کردم با ادمهای زیادی در مورد مرگ حرف زدم کتابهایی رو در این مورد خوندم جهان پس از مرگ برزخ و قیامت.اخرش به این نتیجه رسیدم که جوان مردن و مرگ زود رس بهترین مرگ برای ادمی مثل من هست.مرگ ترسناک نیست یه جور رهایی هستش رهایی از خو یشتن.من 25 ساله زندگی میکنم فرض که 40 سال دیگه زندگی کنم .چه الان بمیرم چه چهل سال دیگه بهتر نیست این راه طولانی رو که با سرعت میگذره همین الان تمومش کنم.
به گفته پیامبر زمان اخر الزمان دین مثل اتشیست که در دست نگه داشته میشود فکر میکنم زندگی در اخر الزمان ریسک بزرگیست.اصلا دوست ندارم دشمن خدا باشم فکر جهنم هم دیوونه ام میکنه.فکر نکنم برای ارزوی مرگ تلاشی لازم باشه.روزی با یکی از عرفای دین تو اینترنت بحث میکرم ازش پرسیدم ارزوی مرگ خوب است یا بد حرف منطقی زد بهم گفت کسی که وجودش پر از تلاتم باشد بهتر است ارزوی مرگ کند.تا رها شود و زیادی رنج نبرد.
دوست عزیز من هم با شما موافقم.مردن و رها شدن از این دنیای پفکی خیلی کارسازه
بابت از دست دادن عشقت متاسفم.باید باهاش کنار بیای این دنیای لعنتی خیلی ها رو جگر سوز کرده....................تو ببین از 7 ملیارد جمعیت روی کره زمین چقدرشون خدا رو قبول دارند .دلیل این همه دین گریزی و خدا گریزی رو میشه خیلی ساده فهمید به قول خودت خدا فقط شنونده است. برای خدا تو مهم نیستی جامعه مهمه.یه چیزی بهت میگم هیچ وقت فراموش نکن نذار دین بهت تحمیل بشه خودت کسبش کن.خدا بی حساب روزی میبخشد این رو هزاران بار دنیا به خود دیده خدا نمی خواست تو به عشقت برسی چون دوست نداشت این اتفاق بیفته.زیاد طول نمیکشه که نفرت تمام وجودت رو میگیره. خدا برای عزیزترینهاش که امامان بودند برای اونها چیکار کرد که برای تو بکنه.هر بلایی به سرشون اومد اما خدا فقط سکوت کرد.بیخیال
یعنی 7 میلیار به خاطر این از خدا دور شدند چون خدا بهشون توجه نمیکنه یا دعاشون رو اجابت نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی به نظرت خدا عمدا نمیخواست من به ارزوم برسم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
من بااینکه یه عضو عادی هستم وقتی دیدم شما اینطور باخدا حرف میزنید واقعا دلم گرفت و نمیتونم ساکت بمونم ازتون میخوام کمی خشمتون رو کنترل کنیدتا بعدها از حرف های خودتون پشیمون نشید.
وقتی حرفاتونو خوندم یاد یه داستانی افتادم:یه نفر روز و شب از خدامیخواست که تو بانک برنده بشه اما این طور نشد و حسابی شروع کرد به خدا تشر زدن میدونی خدابش چی گفت؟گفت:تو اول برو تو بانک حساب باز کن بعد دعا کن که برنده بشی.
امیدوارم که منظورم رو فهمیده باشین
من هر وقت از دست کسی عصبانی میشم قرآن میخونم هر وقت ناراحت میشم قرآن میخونم و با خداحرف می زنم کلی بهم آرامش میده و خدارو شکر میکنم که همیشه شنونده ی خوبی برای درد دلهای من هست
اما واقعا برای شما ناراحتم که از دست خداناراحتی واقعا نمیدونم چه راه کاری برای فرو نشستن خشم و غمت بهتون پیشنهاد کنم امیدوارم که بقیه دوستان راهنمایی تون کنن.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خدمت
من بااینکه یه عضو عادی هستم وقتی دیدم شما اینطور باخدا حرف میزنید واقعا دلم گرفت و نمیتونم ساکت بمونم ازتون میخوام کمی خشمتون رو کنترل کنیدتا بعدها از حرف های خودتون پشیمون نشید.
وقتی حرفاتونو خوندم یاد یه داستانی افتادم:یه نفر روز و شب از خدامیخواست که تو بانک برنده بشه اما این طور نشد و حسابی شروع کرد به خدا تشر زدن میدونی خدابش چی گفت؟گفت:تو اول برو تو بانک حساب باز کن بعد دعا کن که برنده بشی.
امیدوارم که منظورم رو فهمیده باشین
من هر وقت از دست کسی عصبانی میشم قرآن میخونم هر وقت ناراحت میشم قرآن میخونم و با خداحرف می زنم کلی بهم آرامش میده و خدارو شکر میکنم که همیشه شنونده ی خوبی برای درد دلهای من هست
اما واقعا برای شما ناراحتم که از دست خداناراحتی واقعا نمیدونم چه راه کاری برای فرو نشستن خشم و غمت بهتون پیشنهاد کنم امیدوارم که بقیه دوستان راهنمایی تون کنن.
من دارم از واقعیت عینی حرف میزنم نه تلقین
منم هر وقت ناراحت میشم با موزیک اروم میشم در حقیقت موزیک ارومم نمیکنه چون به خودم این طوری تلقین میکنم ارامش میاد سراغم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
یعنی الان بشینم و بگم که هیچ اتفاقی نیفتاده و بعد به خود بگم من چقدر خوشحالم.یعنی برم قران بخونم تا اروم شم
مگه قران برای ارامش ما اومده که هروقت ناراحت شدیم بریم قران بخونیم.
برای من دوتا سوال پیش اومده
خدا که بی حساب روزی می بخشد چرا به من بی حساب نبخشید؟
چرا خدا گفته بخوان مرا تا اجابت کنم تورا؟
ماجرای حدیث شریف کسا چیست مگه پیامبر ما قسم نخورده که اگه زمانی کسی از امت من این حدیث رو بخونه خدا هر چی غم و اندوه هست ازش بر میداره؟
اگه دعا به خودب خود بی ارزش هستش چرا تو مسجدهای ما مراسم مذهبی ما هی میگن اهای حاجت دارها هرچی حاجت دارین امروز بخواهین؟
اگه امام زمان صدای من رو می شنید چرا وقتی به جان مادرش فاطمه قسمش داد برای حل مشکل من کاری نکرد ؟
مگه هر کی نماز بخونه و روزه بگیره به پدر و مادرش نیکی کنه اهل بیت پیامبر رو دوست داشته باشه از امت پیامبر نیست؟
منظور خدا از تلاش چیست یعنی باید میرفتم چیکار میکردم؟ به دختره التماس میکردم هر روز خواستگار براش میفرستادم با باباش حرف میزدم من باید چیکار میکردم.من دو سال پیش به خودم گفتم برم کار کنم و پول جمع کنم بعد دو سه سال وقتی بزرگ شدیم میرم خواستگاریش تا اون زمون هم از خدا میخوام اون رو بران نگهش داره.خوب دیگه بیشتر از این نمی تونستم کاری بکنم.
خدا خودش هم خوب میدونه از 100 در صد دنیایی که افریده فقط یک درصد از نعمتهاش نصیب ما شده اونم باید انقدر کار کنیم تا بتونیم از این یک درصد بهره ببریم.چرا باید به خاطر چیزی که نداریم باید شکر گزاری کنیم کدوم منطق این رو میگه.گناه من نیست که اینقدر به خدا وابسته و نیازمندم خودش من رو این طوری افریده.امام جعفر صادق میگه بند کفشت رو نیز از خدا بخواه این یعنی چی خوب اگه من خودم میتونم به چیزی برسم دیگه نیازی نیست از خدا بخوامش .مثل اروپاییها که تلاش میکنند و پیشرفت میکنند دعا هم نمیکنند اما به همه چی میرسند
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط UUUU
یعنی الان بشینم و بگم که هیچ اتفاقی نیفتاده و بعد به خود بگم من چقدر خوشحالم.یعنی برم قران بخونم تا اروم شم
مگه قران برای ارامش ما اومده که هروقت ناراحت شدیم بریم قران بخونیم.
برای من دوتا سوال پیش اومده
خدا که بی حساب روزی می بخشد چرا به من بی حساب نبخشید؟
چرا خدا گفته بخوان مرا تا اجابت کنم تورا؟
ماجرای حدیث شریف کسا چیست مگه پیامبر ما قسم نخورده که اگه زمانی کسی از امت من این حدیث رو بخونه خدا هر چی غم و اندوه هست ازش بر میداره؟
اگه دعا به خودب خود بی ارزش هستش چرا تو مسجدهای ما مراسم مذهبی ما هی میگن اهای حاجت دارها هرچی حاجت دارین امروز بخواهین؟
اگه امام زمان صدای من رو می شنید چرا وقتی به جان مادرش فاطمه قسمش داد برای حل مشکل من کاری نکرد ؟
مگه هر کی نماز بخونه و روزه بگیره به پدر و مادرش نیکی کنه اهل بیت پیامبر رو دوست داشته باشه از امت پیامبر نیست؟
منظور خدا از تلاش چیست یعنی باید میرفتم چیکار میکردم؟ به دختره التماس میکردم هر روز خواستگار براش میفرستادم با باباش حرف میزدم من باید چیکار میکردم.من دو سال پیش به خودم گفتم برم کار کنم و پول جمع کنم بعد دو سه سال وقتی بزرگ شدیم میرم خواستگاریش تا اون زمون هم از خدا میخوام اون رو بران نگهش داره.خوب دیگه بیشتر از این نمی تونستم کاری بکنم.
خدا خودش هم خوب میدونه از 100 در صد دنیایی که افریده فقط یک درصد از نعمتهاش نصیب ما شده اونم باید انقدر کار کنیم تا بتونیم از این یک درصد بهره ببریم.چرا باید به خاطر چیزی که نداریم باید شکر گزاری کنیم کدوم منطق این رو میگه.گناه من نیست که اینقدر به خدا وابسته و نیازمندم خودش من رو این طوری افریده.امام جعفر صادق میگه بند کفشت رو نیز از خدا بخواه این یعنی چی خوب اگه من خودم میتونم به چیزی برسم دیگه نیازی نیست از خدا بخوامش .مثل اروپاییها که تلاش میکنند و پیشرفت میکنند دعا هم نمیکنند اما به همه چی میرسند
دوست عزیز تو داری زیادی جدی میگیری
الان کلیساهای امریکا اومدند فکراشون رو ریختند رو هم گفتند جوونامون دیگه به کلیساها نمیاند باید فکری کنیم تصمیم گرفتند تو کلیساهاشون رقص و پای کوبی و پارتی بیارند تا جوونها به کلیساها علاقه مند بشن این یعنی چی یعنی باید با یه بهونه ای جوونها رو به کلیسها بکشند.اینجا هم همینطوری هست.فقط شکل و عمل انجام شده تغیر میکنه اونجا با رقص اینجا هم با حاجت.
به نظر من برو مسافرت تا حال و هوات عوض بشه .به خودت ظلم نکن اولش برات سخته اما قول میدم تا یک سال نشده دختره از یادت میره بسپارش به زمان بذار زمان همه چیز رو برات تموم کنه.همیشه کارات رو با یاد خدا شروع کن اما انتظاری هم از خدا نداشته باش به امامان رو ننداز اونا برای دادن حاجتهای ما نیومدند.خودت زندگی کن واقع بین باش.نمازت رو اول وقت بخون واجبات رو به جا بیار دیگه تموم از خدا و دین همین قدر برات کافیه .تلاش کن رسیدی رسیدی نرسیدی بگو توان رسیدن رانداشتم اونوقت میبینی چقدر بهت خوش میگذره
از یه اسمون بی ابر طلب باران نکن بگذار هر وقت دلش خواست ببارد.ادمهای ضعیف دنبال مقصر میگردند و با دعاها خیالشون رو خوش میکنند دعا فقط حرفی ست که گفته میشه همین.اگه خودت شروع کنی مصلحت و حکمت کارهات هم دست خودته
موفق باشی
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
سلام
دوست من ارام باشید.ببین فکر نکن که این اتفاقا فقط برای خودت افتاده و یا اولین نفری هستی که دچار این افکار شدی.هزاران مورد بدتر از این برای ادمهای مختلف اتفاق میفته.که کسی هم نمیتونه بگه به خاطر به راه خطا رفتن و اشتباه رفتن مسیر این اتفاق براشون افتاده است..
اون بچه کوچکی که تو 5 سالگی سرطان میگیره و سالها درد میکشه و اخرش میمیره فکر کردی کم براش دعا میشه یا اینکه اون گناهکار بوده
اون زنی که دسته جمعی بهش تجاوز میشه و بعدش هم کشته میشه
اون بچه ای که تو بچکی پدر و مادرش اونو میذارن سر راه که عمری حسرت خانواده داشتن رو میکشه
اون بچه های کنار خیابون که ادامس میفروشن و ارزو دارن جای بچه ای باشن که دستش تو دست مادرش داره شکلات میخوره
هزاران مورد رو میشه لیست کرد.
اینا رو لیست کردم تنها به این دلیل که بگم که این سوالا تو ذهن خیلی ها میاد.فقط کافیه یه نگاه به دور و برمون بندازیم
بعضی ها از کنار این مسایل راحت رد میشن و میگن حکمتی بوده که ما نمیتونیم اونو بفهمیم و باید پذیرفت و فهمش کار ما نیست و حتی بعضیها سعی میکنن ایمانشون قویتر کنن
بعضی ها هم شروع میکنن به مطالعه و کتاب خوندن و سوال پرسیدن در این مورد و نتیجه ای که افراد میگیرن در نهایت ممکنه از فردی به فرد دیگه فرق کنه
موفق باشی:72:
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
اون بچه کوچکی که تو 5 سالگی سرطان میگیره و سالها درد میکشه و اخرش میمیره فکر کردی کم براش دعا میشه یا اینکه اون گناهکار بوده
اون زنی که دسته جمعی بهش تجاوز میشه و بعدش هم کشته میشه
اون بچه ای که تو بچکی پدر و مادرش اونو میذارن سر راه که عمری حسرت خانواده داشتن رو میکشه
چرا ما باید همه چیز رو زورکی قبول کنیم
این همه تحمیل چرا؟؟؟؟؟
ادما دارند به خاطر هیچ چی تلف میشن..... و ..... هرکاری که دلشون بخواهند سرمون میارند بعد میگن این حکمت و مصلحت هستش و تو نمی تونی بفهمی.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
بازی با کلمات رو رها کن.
بازی با خدا رو هم رها کن.
یه مدت خدا رو همین طوری که میبینیش بپذیر. همون طوری که دلت میخواد (ته قلبت دلت میخواد) باشه. انتظارات بیجا هم ازش نداشته باش (که با حرف هایی که زدی فهمیدم نداری)
بپذیر که زندگی همینه.
هزار و یک بار خطا میکنیم (و یا خطا میکنن) و در نتیجه دوباره و دوباره باید راه رو پیمود.
نگران آینده نباش.
فقط فعلا باید روحت رو آروم کنی. فقط و فقط به همین فکر کن.
من به خودم گاهی میگم:
اگر خدایی هست، و اگر سرنوشت من براش مهمه؛ خوب خودش به موقعش کارها رو درست میکنه.
اگر خدایی هست، اما سرنوشت من براش مهم نیست؛ خوب پس برا چی برا من مهم باشه؟ گور بابای دنیا. برو حالش رو ببر و از زندگی لذت ببر. هر موقع هم خوردی زمین بخند و از نو .... چون قرار نیست تهش چیز خاصی باشه.
اگر خدایی هم نیست، که هم چنان برو حالشو ببر که هدفی هم در کار نیست.
پس؛ در کل یه مدت بیخیال.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
بچه ها ممنون از راهنماییهاتون
در کل نتیجه میگیریم وقتی به مشکلی برخوردیم باید خودمون مشکلمون رو حل کنیم اون هم با تلاش و کوشش
پس در هنگام سختی و مشکلات نباید دعا کنیم باید تلاش کنیم و مشکلاتمون رو خودمون حل کنیم
سپاسگذار همتون .
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
بعد این همه پست به همچین جوابی رسیدی؟؟؟!!!!
تو چرا انقد افراط و تفریط میکنی؟
یه بار میگی تا هر چی معقول و نامعقول از خدا خواستم باید فوری بهم بده..مهم نیست شرایطش جوره یا نه؟مهم نیست به صلاحمه یا نه؟
حالا از اونور بوم افتادی و میگی همش خودمون تلاش کنیم و دعا بی فایده است...
با هر دو روش شکست میخوری.
باید بگم تو جوابا فقط اونچه که باب میلت هست رو توجه میکنی و از کنار بقیه رد میشی و تا اونجا که من فهمیدم این یعنی دقیقا ما زدیم به هدف اما نیمه تاریک وجود تو داره تو رو به سمت ندیدن و گوش نکردن هول میده.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
بعد این همه پست به همچین جوابی رسیدی؟؟؟!!!!
تو چرا انقد افراط و تفریط میکنی؟
یه بار میگی تا هر چی معقول و نامعقول از خدا خواستم باید فوری بهم بده..مهم نیست شرایطش جوره یا نه؟مهم نیست به صلاحمه یا نه؟
حالا از اونور بوم افتادی و میگی همش خودمون تلاش کنیم و دعا بی فایده است...
با هر دو روش شکست میخوری.
باید بگم تو جوابا فقط اونچه که باب میلت هست رو توجه میکنی و از کنار بقیه رد میشی و تا اونجا که من فهمیدم این یعنی دقیقا ما زدیم به هدف اما نیمه تاریک وجود تو داره تو رو به سمت ندیدن و گوش نکردن هول میده.
شما منظورتون اینکه هم دعا کنم هم تلاش کنم اره منظورتون اینه..
خوب من میگم خودم تلاش کنم دیگه نیازی به دعا نیست که .اروپاییها تلاش میکنند به همه چیز میرسن خیلی هاشون حتی خدا رو هم قبول ندارند اما خیلی موفق هستند مثل صاحب فیس بوک که یک جوون 29 ساله پولدار هستش پس اصل مسله تو زندگی تلاش هست دعا فقط حاشیه زندگی هستش.نمی دونم چرا نمی تونم این دو یعنی دعا و تلاش رو یه جا بذارم
اگه از اول عاشقیم فقط تلاش بدون دعا میکردم الان اینقدر تو عذاب نبودم.خیالم راحت و اسوده بود
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
uuuu
زندگی رو اون طوری نگاه کن که باهاش به آرامش میرسی.
الکی بحث سر اینجور مسائل نکن.
تو وقتی یه کاری رو میخوای شروع کنی، اول توکل میکنی به خدا که خودش دستت رو بگیره. بعد هم تلاش و تلاش و تلاش ، همراه با امید.
همین چیزها رو (توکل، تلاش، امید) یکی اسمش رو میگذاره دعا. یکی اسمش رو میگذاره تلاش و کار. یکی ...
بیخیال این اسم ها.
هر جور به آرامش میرسی.
شاید معنای دعا تو ذهن تو، با مال من خیلیییییی فرق داشته باشه. پس اون راهی رو برو که برات بیشترین آرامش رو داره و تو تجربه هات فهمیدی بهترینه.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
شاید طرز گفتن من غلطه که منظورمو خوب نمیگم.
ببین شما هر چیزی که میخوای اول باید راجبش فکر کنی..که ایا به صلاحته؟جنبه های مثبت و منفی قضیه رو هم باید ببینی...باید دربارش اگاهیتو بالا ببری..مطالعه کنی...با دیگران مشورت کنی.
اما همه اینها مطلق نیست و جا برای خطا و اشتباه هم هست.چون دید انسان محدوده...اینجا من به خدا توکل میکنم و ازش میخوام صلاحمو برام پیش بیاره.چرا؟چون شاید چیزی که الان از نظر من مطلوب هست شاید در واقع به صلاح من نباشه.
پس وقتی تو ازکائنات چیزی رو طلب میکنی
اولا نباید به خودت و دیگری اسیبی برسونه..اگه همچین چیزی بخوای برات انرژیهای منفی ساطع میشه.چراشو بهت میگم.
دوما باید اون مورد یا چیزی بهتر رو طلب کنی.
سوما باید چیزی که طلب میکنی در جهت خیر و صلاح همه باشه.
مثلا من اگه از ماشین همسایه خوشم بیاد و دعا کنم ای کاش همسایه مثلا بدهکار میشد یا مجبور میشد ماشینشو بفروشه تا من بخرم..یا دعام براورده نمیشه یا اگه براورده هم بشه تاثیر منفیش رو روی زندگیم میذاره.
چهارما باید مثبت دعا کنیم...یعنی نباید بگم من شکست نمیخوام..باید بگم من موفقیت میخوام...چون دنیا چیزی که روش تمرکزکردی بهت میده..مثلا اگه تو از ادم دروغگو بترسی و همش بگی نکنه با دروغگو برخورد کنم...کائنات نمیفهمه اونچه که تو روش تمرکز کردی ترسه و نمیخوای..کائنات فکر میکنه تو روی ادم دروغگو تمرکز کردی پس مرتب سر راهت ادم دروغگو میذاره.
پنجما ما مرتب در معرض درسهای زندگی هستیم..تا درسی که باید رو یاد نگیریم اتفاقات تکراری برامون رخ میدن.
ششما اگه خواسته ای داریم نباید نسبت به دیگران حس منفی داشته باشیم.اگه من در ارزوی فلان خونه هستم و دختر خالم همچین خونه ای میخره اگه من دربارش حس منفی داشته باشم مثلا بگه اه اه اون دختر بیعرضه همچین خونه ای خریده؟
در واقع من پیغام فرستادم که خریدن اون خونه مساوی با بی عرضگیه و من اون خونه رو نمیخوام.
تموم انرژی که ما میفرستیم مانند بومرنگ به خودمون برمیگرده.
پس باید به اونچه که به سمت کائنات میفرستی دقت کنی.
سوالی داشتی بپرس.
موفق باشی
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
شاید طرز گفتن من غلطه که منظورمو خوب نمیگم.
ببین شما هر چیزی که میخوای اول باید راجبش فکر کنی..که ایا به صلاحته؟جنبه های مثبت و منفی قضیه رو هم باید ببینی...باید دربارش اگاهیتو بالا ببری..مطالعه کنی...با دیگران مشورت کنی.
اما همه اینها مطلق نیست و جا برای خطا و اشتباه هم هست.چون دید انسان محدوده...اینجا من به خدا توکل میکنم و ازش میخوام صلاحمو برام پیش بیاره.چرا؟چون شاید چیزی که الان از نظر من مطلوب هست شاید در واقع به صلاح من نباشه.
پس وقتی تو ازکائنات چیزی رو طلب میکنی
اولا نباید به خودت و دیگری اسیبی برسونه..اگه همچین چیزی بخوای برات انرژیهای منفی ساطع میشه.چراشو بهت میگم.
دوما باید اون مورد یا چیزی بهتر رو طلب کنی.
سوما باید چیزی که طلب میکنی در جهت خیر و صلاح همه باشه.
مثلا من اگه از ماشین همسایه خوشم بیاد و دعا کنم ای کاش همسایه مثلا بدهکار میشد یا مجبور میشد ماشینشو بفروشه تا من بخرم..یا دعام براورده نمیشه یا اگه براورده هم بشه تاثیر منفیش رو روی زندگیم میذاره.
چهارما باید مثبت دعا کنیم...یعنی نباید بگم من شکست نمیخوام..باید بگم من موفقیت میخوام...چون دنیا چیزی که روش تمرکزکردی بهت میده..مثلا اگه تو از ادم دروغگو بترسی و همش بگی نکنه با دروغگو برخورد کنم...کائنات نمیفهمه اونچه که تو روش تمرکز کردی ترسه و نمیخوای..کائنات فکر میکنه تو روی ادم دروغگو تمرکز کردی پس مرتب سر راهت ادم دروغگو میذاره.
پنجما ما مرتب در معرض درسهای زندگی هستیم..تا درسی که باید رو یاد نگیریم اتفاقات تکراری برامون رخ میدن.
ششما اگه خواسته ای داریم نباید نسبت به دیگران حس منفی داشته باشیم.اگه من در ارزوی فلان خونه هستم و دختر خالم همچین خونه ای میخره اگه من دربارش حس منفی داشته باشم مثلا بگه اه اه اون دختر بیعرضه همچین خونه ای خریده؟
در واقع من پیغام فرستادم که خریدن اون خونه مساوی با بی عرضگیه و من اون خونه رو نمیخوام.
تموم انرژی که ما میفرستیم مانند بومرنگ به خودمون برمیگرده.
پس باید به اونچه که به سمت کائنات میفرستی دقت کنی.
سوالی داشتی بپرس.
موفق باشی
چند تا سوال؟؟؟
منظورت از کائنات چیه ؟؟
منظورت از درس همون امتحان معروف خداست؟؟
کائنات هم مگه اشتباه فکر میکنند .یعنی کائنات نمی تونن فکر ما رو درست بخونند
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
اولا دوست عزیز نیاز نیست تموم نوشته ی منو نقل قول کنی..اینجوری خیلی طولانی میشه.
دوما منظور از کائنات هر اونچه که در هستی وجود داره...اونچه که ما میبینیم و نمیبینیم...تموم انرژی و نیرویی که بین کل خلقت در حال گردشه...
نمیدونم منظورت از امتحان معروف خدا چیه اما منظورم از درس رو با یه مثال توضیح میدم.فرض کن برای یه نفر یه اتفاق مرتب تکرار بشه..مثلا این شخص مرتب هر کاری که شروع میکنه شکست میخوره..در حالیکه تموم مدت داشته مثبت اندیشی میکرده..معاملاتش رو با دقت انجام داده..اما هر بار شکست میخورده...
تو اگه جای اون ادم بودی چه حالی داشتی؟چه فکری میکردی؟و چی میگفتی؟
جواب بده تا برات توضیح بدم.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
دوست من انقدر تو معنویات غرق شدی که از واقعیت دور شدی .
بهتره یکم وارد دنیای واقعی بشی و اطرافت رو یه نگاه بندازی .دورو برت پرن از آدمایی که مشکلاتی شبیه تو و چه بسا بدتر از تو دارن .
جدای از این بحثا .تو در دین افراط کردی و نتیجش شده تفریط امروزت .سعی کن بعد از این تعادل رودر هر زمینه ای حفظ کنی .
یه بنده خدایی تعریف میکرد یه مدت تو امامزاده کار میکرده .یکی رو اوردن امامزاده و بسته بودنش به ضریح که شفا بگیره .میگفت پرسیدم که چش شده گفتن پاش شکسته .من با تعجب بهشون گفتم امامزاده که شکسته بند نیست :311:.اول ببرین دکتر اگه خوب نشد بیارین اینجا شفا بگیرین .
اگر قرار بود خواسته ی همه آدما اجابت بشه هیچ مشکلی تو کره ی زمین وجود نداشت .
تو پست قبلیم گفتم که مذهبی نیستم .بازم میگم .ولی حالا که از دید دین داری پیش میری جنبه ی دیگشم نگاه کن .
اینطور فرض کن که شیطون دیده تو با خدا رابطه ی عمیقی داری(در حد افراط) خواسته تو رو با جدایی از اون دختر از خدا دور کنه و البته موفق هم شده .
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
من اگه جای اون ادم بودم میگفتم یه جای کارم ایراد داره و اون کار رو ول میکزدم
اره زیادی تو دعا و حاجت غرق شده بودم اما تصمیم گرفتم کل زندگیم رو تغیر بدم .به قول دوست خوبمون ican-ll نماز اول وقت و انجام واجبات از مجموعه دین و خدا برام کا فیه.میخوام بعد از این واقع بین باشم و با دعاهای الکی و من در اوردی خودمو قول نزنم.فکر نمیکردم روزی از دعا کردن خودم پشیمون بشم.
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
اما من میگم تموم کائنات دارن سعی میکنن که ما خودمونو بشناسیم..همه اتفاقات دارن به ما یه پیغامی میدن و اونا دارن تلاش میکنن اونچه که ما تووجودمون مخفی کردیم و تو سایه گذاشتیم رو ببینیم.
اون اقایی هم که مثال زدم هم چیزی تو وجودش مخفی کرده و الان تموم کائنات دارن تلاش میکنن یادش بندازن...ما باید خودمونو کامل ببینیم و بشناسیم..یکپارچه و کامل
اما این خیلی سخته...
شخصی بشدت به دیگران لقب ترسو بودن میداد..به نظرش دیگران زیادی ترسو بودن
این شخص بعدا با روشهایی کشف کرد در واقع این ترسو بودن که به دیگران نسبت میده صفتی هست که تو وجود خودش پنهان کرده...به یاد اورد زمانی که بچه بوده وقتی از اتاق تاریکی ترسیده مامانش باهاش دعوا کرده که بچه نباید بترسه..بعد همه کسایی که خونشون بودن مرتب بهش یاداوری کردن و سرزنشش کردن که نباید بترسی.
اون زمان اون فهمید برای تایید دیگران ترس رو مخفی کرد..پس اون یه نقاب از شجاعت زد در حالیکه ترس رو تو وجودش مخفی کرد.
اتفاقاتی که براش میفتادن تلاش میکردن بهش یاداوری کنن همچین صفتی رو مخفی کرده...
تنها با دیدن و پذیرش صفات میشه به ارامش رسید.و اتفاقات تنها دارن بهمون کمک میکنن خودمونو بشناسیم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
بهار 66 حرفات تکونم داد.بسیار قانع کننده بود.
اما میخوام روش زندگیم رو تغیر بدم.
تا حالا همه چیز رو با دعا شروع میکردم اما به هیچ جایی نرسیدم .از این به بعد میخوام با یه روش جدید زندگیم رو شروع کنم .حداقل میخوام زندگی بدون معنویات رو تجربه کنم.از زندگی بیشتر لذت ببرم.میخوام فقط تا نوک دماغم ببینم
میخوام مصلحت و حکمت کارام تو دست خودم باشه.الان از دعا و خواستن بدم میاد فعلا میخوام تا جایی که میتونم از خرافات به دور باشم
-
RE: مشکل یک مترسک (شکست در عشق، عدم امید به آینده)
من بعید میدونم متوجه منظور حرفام شده باشی.
من درباره دعا بحثی باهات ندارم...اینجا سایت مشاوره هستم و من دارم درباره خود تو حرف میزنم...
بیخیال.
موفق باشی