نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام دوستان گلم خسته نباشید
کم و بیش با من و همسرم(محسن) اشنا هستید اما یه مختصر میگم اینکه من23 و اون24 سالشه ما 1ساله عقد کردیم محسن خیلی اروم و بیش از حد منطقیه.تا امروز زندگی خیلی خوبی داشتیم اصلا عصبانی نمیشه و...
اما حدود یک ماه یا بیشتره بینمون اتفاقایی افتاه که خودمونم توش موندیم .نسبت به هم سرد شدیم البته بیشتر من.مشکلات ریز بینمون باعث شده نخوام زیاد ببینمش از اون اصرا از من بهونه.به رفتاراش حساس شدم و دیگه حوصله با سیاست برخورد کردنو ندید گرفتن ندارم اونم دیگه مثل قبل صبوری نمیکنه قبلا تا میگفتم مثلا فلان کارو نکن واقعا همه عزمشو جمع میکرد که مطابق میل من باشه اما حالا میگه نمیتونم نمیشه من همینم.با هم خوبیم با هم حرف میزنیم اما 100%اخر همه حرفامون به دلخوری میرسه و بعد باهم میخندیم و دیگه چند دقیقه سکوت میکنیم.و من گریه میکنم
رابطمون هم خیلی کمتر شده.
تازه از سفر اومدیم اما هیچی درست نشد اونجا خیلی اذیت شدم .هردومون.
من نمیتونم باهاش حرف بزنم چون هیچ فایده ای نداره.همه چیزو میریزم تو دلم و فقط باهاش سنگین میشم(اخلاق خوبی نیست اینکه باهاش قهر میکنمو نگاهمو ازش میگیرم اما....).تصمیم گرفتم بهش اس ام اس بزنم از یکی از دلخوریام بگم خیلی با نازو اروم گفتم که میدونی چند وقته به روحت و حتی به جسمت نیاز دارم؟گفت اصلا وقت شده مثل ادم باهم باشیم بعد هم شروع کرد به زنگ زدن منم جواب ندادمو پیام دادم گفتم اشتباه کردم باهات حرف زدم و ماجرا داره.....خواستم ایمیل بزنم که بازم منصرف شدم.اصلا دلم نمیخواد ببینمش نه خودشو نه خونوادشو نه...گاهی دلم میخواد مثل دوران مجردی پیش خونوادم باشم بدون تعهد به اون.گاهی میرم بغل بابام فقط گریه میکنم و ....
کمکم کنید دارم دیوونه میشم.نمیدونم دوسش دارم یا نه.قراره تا اخر تابستون برم خونه خودم اما نمیدونم میتونم تحمل کنم یا نه؟؟؟؟؟؟؟
اقای همدردی خیلی دوست دارم شما هم نظر بدبد.دوستان لطفا راهنماییم کنید.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چا باید کرد ؟
چرا وقتی باهاتون تماس می گیره جواب تماسهاش رونمی دی؟
چرا با هم در مورد مشکلتون صحبت نمی کنید ..مگه نمیگی ادمه منطقی هست پس چرا به حرفها و دردهای یکدیگر خوب گوش نمی دهید ....
در ضمن من فکر می کنم چون به زمان ازدواجتان نزدیکتر شده اید یکمی عصبی هستید مخصوصا نامزدت که صبرش رو هم تحت تاثیر قرار داده....پس با درایت و همفکری با هم مشکلتون رو حل کنید وبرای همدیگر وقت و زمان مناسبی بگذارید و به صحبتهای یکدیگر با جان و دل گوش دهید همه مسائل را حل کنید ....
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چا باید کرد ؟
مهاجر تازه عروس، سلام
خیلی خوشحالم که یه زندگی جدید داره شکل میگیره و به هردوتون تبریک میگم.
تو و محسن هم مثل همه ی ماها. هیچکدوم آموزش درست و حسابی برای شروع زندگی ندیدیم. توی درس ها و کتابامون آموزشی برای زندگی مشترک ندیدم و توی محیط خونواده هم معمولا همچین مباحثی مطرح نمیشه.
نتیجه اش این میشه که وقتی داریم وارد زندگی مشترکمون میشیم، بلد نیستیم باید چیکار کنیم و منجر به تنش میشه.
آفرین که از همین شروع زندگی برات مهمه که این مشکلاتو حل کنی. این باعث میشه که در آینده زندگی بهتری داشته باشین.
مهاجر، سعی کن هیچ وقت به شریک زندگیت نگی این کارو بکن، اون کارو نکن. چون باعث میشه که حس کنه داری کنترلش میکنی. باعث میشه حس کنه، داری به شعورش توهین میکنی. اینکه گفته "نمیتونم نمیشه من همینم" نشون دهنده ی همین حسه و تا حدودی حق بهش میدم.
اون آدم 20 و چند سال قبل از اینکه تو وارد زندگیش بشی داشته زندگیشو میکرده و طبیعتا موفق هم بوده (وگرنه تو انتخابش نمیکردی). ولی الان میبینه تو میخوایی تغییرش بدی و این حس بدی رو بهش منتقل میکنه.
اگه دوس داری زندگی خوب و پایداری داشته باشی، مستقیم بهش این مطالب رو نگو و مجبورش نکن. آزادش بزار، غییر مستقیم راه های خودتو بهش نشون بده و در نهایت اگه تغییر هم نکرد حساس نشو و دلخور نشو.
آدم ها برای این با هم ازدواج نمیکنن که شکل هم بشن یا شکل ایده آل ها و ذهنیت طرف مقابلشون بشن.
آدم ها خودشونو دوست دارم و دوست دارم همین طوری مقبول واقع بشن.
با تعاریفی که از محسن کردی، آدم خوبی به نظر میاد پس سعی نکن که خیلی تغییرش بدی که یه هو اوضاع از دستت در میره. کمتر حساس باش به حرکاتش.
حرف زدن درگاه ارتباط آدم هاست و اگه تو داری این درگاهو میبندی، بدون که داری قدم توی مسیر اشتباهی میزاری.
تحت هیچ شرایطی حرف زدن رو از همسرت دریغ نکن.
توی همین سایت مطالب خیلی خوبی راجه به ارتباط مناسب و . . . هستش که مطالعه اش خیلی میتونه کمکت کنه.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چا باید کرد ؟
ممنون از مریم جون چشمک عزیز و مخصوصا اقای همدردی.
جالبه اقای همدردی کاملا به من و شرایط زندگیم واقف شدن اره زیاد ازش ایراد میگیرم زیاد بکن نکن میکنم اما اخه وقتی تو شرایطی هستم که نمیتونم رفتارشو قبول کنم مجبور میشم تا بهش بگم چ کار کنه.واسه من روابط اجتماعی منزلت اجتماعی خیلی مهم مهمه که دیگرا ن در مورد من و همسرم چی فکر میکنن.من تو فامیل خیلی زیر ذره بینم همیشه همه منتظر بودن ببینن من با کی ازدواج میکنم خیلی کلاس اموزشی رفتم سی دی های مختلف روانشناسان و سایت ووومطالعم زیاد بوده اما هیچ وقت فکر نمیکرد مشکلاتم با همسرم سر لباس پوشیدن غذا خوردن وحرف زدن و اینطور چیزا باشه قبول دارم اینا سلیقه ایه و کاملا شخصی اما چه اشکال داره همونطور که من مطابق میلش تغییر کردم(در حجابم در رفتارم ...)اون هم کاریو که من دوست دارم بکنه.
اما حرف زدن مشکل قدیمیه من.نمیتونم نمیتونم از اتفاقاتی که میافته و من دوست ندارمو خوشایند نبوده مثل حرفی که مامانش بهم گفته و من ناراحت شدم یا خودش همونجا چیزی بگم فقط باهاش قهر میکنم.واقعا انگار قفلی به لبام میخوره از کجا شروع کنم؟چه طور تمرین کنم؟
منطقی بودنش بی حدواندازست ازار دهنده هیچ چیزیو بدون حساب کتاب قبول نمیکنه
بازم ممنون از همتون
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چا باید کرد ؟
دوست عزیزم سلام...
مردها خیلی از این بکن نکن ها شنیدن از سمت همسرشون بدشون میاد ها !!
یه نکته کلیدی بهت بگم...مگه شما میخوای برای مردم زندگی کنی؟؟!
شما بهترین همسرو داشته باشی..بهترین لباسو بپوشی..بهترین رفتار داشته باشی...بالاخره همون مردم میگردن از یه جا یه چیزی پیدا میکنن ! مطمئن باش !
اینجوری فکر کنی خودت هم از لحاظ اعصاب خیلی تحت فشار قرار میگیری...
مثل این میمونه یه دوربین همه جا با ادم باشه و شما همیشه باید مراقب باشی چیزی نگی که به اون دوربین بربخوره...حالا خدا میدونه اصلا اون دوربین به چی حساسه و ممکنه هروز هم حساسیتش عوض بشه !
آخه دختر خوب...گناه همسر بیچارت چیه که مادرش شما رو ناراحت میکنه؟؟
یکی دیگه شما رو ناراحت میکنه شما از دست یکی دیگه ناراحت میشی؟!
قهر کردن هم خیلی کار بدیه این عادت رو همین اوایل زندگیت بذار کنار که اگر براتون عادی بشه ممکنه یه دفعه 3 هفته باهم قهر کنید و هیچ حرفی هم نیزنید !
ضمنا دوست خوبم مگه شما کوچولویی که قهر میکنی؟؟؟! ماشاالله شدی شریک یکی دیگه....یعنی قدرتشو در خودت دیدی...
اگر از دست مادر شوهر..خواهر شوهر...پدر شوهر..جاری...هرکی ناراحت میشی خودت مودبانه و با احترام بکوبون تو دهنش !(اوه..چقدر خشن !)
ولی دو ر از شوخی مودبانه از خودت دفاع کن و حقتو بگیر
منم اوایل ازدواجم مثل شما بودم..واقعا مهر میخورد به لبام...اما کم کم درست میشه...
:72:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام
شروع یک زندگی جدید رو به شما تبریک می گم ،
از شما می خوام که به شوهرتون یه مقدار بیشتر محبت کنید و اگر نظراتی هم برای زندگی داره باهاش موافق باشی و بهش بگی که من همیشه با هاتم و تنها نمی ذارمت .
زن و مرد می تونن توی زندگیشون به همه چی گیر بدن و برای خودشون مشکلاتی رو درست کنند و زندگی رو بکام خودشون تلخ کنن . ببین یه سری از مشکلات زندگی رو نباید بهش اعتنا کنی (مشکلات ریز) نباید ببینی ، و برای حل مشکلات دیگه باید یکی کوتاه بیاد باید نظر یکی عملی بشه (حل مشکل زمانی نتیجه نداره که نه مرد کوتاه میاد نه زن بعد می شه اخرش اختلاف و دعوا ) هی شما می خواهی نظر شما باشه اون می گه نظر من .....
دوست داشتن و عشق ورزیدن و علاقه نشون دادن در زندگی خیلی مهمه باعث می شه که زن و مرد با هم صمیمی تر باشن و این عمل باعث می شه تفکرات خوبی تو ذهن زن و مرد نقش ببنده باعث می شه که حل مشکلات آسانتر بشه باعث می شه گذشت تو زنگی معنا دار بشه .
شوهرت رو قبول کنش ، بدون که لایق زندگی کردن هست ، بهش اعتماد کن ، و محبت محبت محبت
من چون کارشناس نیستم امیدوارم مطالبم بهتون کمک کنه و از صمیم قلب براتون آرزوی بهترینها رو دارم
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
دوست جونا از همتون ممنونم
دیشب یک ساعتی تو پارک باهاش قدم زدم همه هدفم این بود هر طور شده باهاش حرف بزنم اما از مسائل ریز مملکتی سیاسی ورزشی گفتیم جز خودمون.
بالاخره تصمیم گرفتم گذشته و هر چی بودرو فراموش کنم دوباره مثل قبل زمانی که یک ثانیه نمیتونستم نبودنشو تحمل کنم وبه یاد بیارم.زمانی که هفته ها واسه دانشگاه شهرستان بودو دوتاییمون آرزوی دیدن همو داشتیم .سعی میکنم همه خوبیهاشو زحمتاشو کمکایی که تو کارم بهم کردو به یاد بیارم و اینکه خواهر مادر و هیچ کس نمیتونه رابطه من و محسنو خراب کنه.
خدایا کمکم کن خواهش میکنم خیلی بد شدم خیلی تلخ و سنگین شدم و ایراد گیر
کمکم کن
واقعا ازتون ممنونم واسم دعا کنسد
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام دوست من
اول اینکه نوشتی میخای مشکلات بینتون رو فراموش کنی اشتباهه عزیزم اونا رو به زبون بیار دلخوریهاتو بگو اما نه یهو و پشت سر هم
به خدا اگه به مرور زمان دلخوریهاتو با لحنی که یه زن داره نه خشن و دعوایی به شوهرت بگی هم تو درد و دلت رو کردی هم اون میدونه چی ناراحتت کرده
ببین همین تلنبار شدن دلخوریهاته که الان تو رو نسبت به همسرت سرد کرده
دوم اینکه مردها از پیشنهاد بدشون میاد پیشنهاد یعنی تو عرضه نداری یعنی کنترل کردن بذار خودش باشه حتی اگه اشتباه کنه
عزیزم دو سال اول زندگی یه کم سخته باور کن
چون آدمها تا زیر یه سقف نباشن همدیگه رو نمیشناسن منم این دوران رو گذروندم
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام
من دوباره اومدم
نیومدم که بگم کمکم کنید نیومدم راهنمایی بخوام چون همه تاپیکارو هزار بار خوندم همه راههایی که دوستان پیشنهاد دادنو از حفظم
اومدم فقط حرف بزنم شاید خالی شم از اینهمه فشار
گفتم میخوام فراموش کنمو دوباره شروع کنم اما نتونستم روز به روز اوضاع داره بدتر میشه.فقط وقتی نمبینیم همو با هم خوبیم.
مشکل ما اختلاف فرهنگیه زیادیه که با هم داریم.اره خیلی بیشتر از حد توان و تحمل من.
همونطور که قبلا گفته بودم واسه من مهمتر از هرچیزی شخصیت و غنای فرهنگی روابط اجتماعی طرفم بود .وقتی به خواستگاریم اومدن ظاهرا با معیارهای من جور بودن تحصیلات عالیه خودش و خونوادش ظاهرشون لحن کلامشون خواسته هاشون حتی سلیقشون مثلا تو انتخاب گل و شیرینی که شاید بی ارزش باشه اما نشونه خوبی بود تا بقهمم سلایقمون هم تا چه اندازه مشابه خواهد بود.حتی یک جلسه خونشون رفتیم و به نظر من همه چیز خوب بود.اما نمیدونستم اینا ظاهره.من تو خونواده ای بزرگ شدم که نظم خیلی مهمه پاکی تمیزی ارزش خاصی داره همه چی با برنامه ریزی انجام میشه احترام به اطرافیان.حجب و حیا اینا بزرگترین چیزاییه که من از پدرم از مادرم یادگرفتم.اما حالا با خونواده ای روبه رو شدم که هیچ کدوم از اینا اولویت نداره.هیچ کدوم به بچه ها اموزش داده نشده.الان شاهد بزرگ شدن 2تا بچه کوچیک خوانوادش هستم واقعا بدون هیچ تعهدی دارن بزرگ میشن .نه احترام به بزرگتر واسشون مهمه نه مهمون داری درستی دارن نه وضعیت سلامتیشون مهمه نه پاکی نجسی واسشون مهمه .دیگه تحمل بی بندوباری کلامیشونو ندارم من از هرچی دوده بیزارم حالا فقط کافیه 1ساعت باهاشون بیرون باشم انواع دخانیات اونجا مصرف میشه سیگار پیپ قلیان و اینا واسه من عذاب اوره.اوایل سخت نبود اما حالا دیگه تحمل ندارم.همه این فشارهارو سر محسن خالی میکنم نه ایکه چیزی بگم چون از پسش برنمیام نمیخوام خجالت زدش کنم از طرفی میدونم قبول نمیکنه و من فقط خودمو بی ارزش تر میکنم تصمیم میگیرم که نگاهش نکنم باهاش حرف نزنم اونم اتیشی میشه برخلاف قبل که میگفتم اصلا عصبانی نمیشه.اما وقتی میبینم جلو همه بزرگا پاشو دراز میکنه یا به جک و حرفای بی ادبانه ای که تو جمع زده میشه هر هر میخنده مثل قحطی زده ها به غذا حمله میکنه با دست به غذای بقیه ناخونک میزنه پوست میوشو از شیشه ماشین بیرون میریزه داغون میشم.اصلا نمیتونم تصور کنم یه روز خونوادم با خونواده اون رو به روشن و بفهمن که خونواده شوهر من....
وقتی میرسم خونه فقط مامان بابامو خواهرامو نگاه میکنمو اشک میریزم که چرا قدرشونو ندونستم.
یه چیز دیگه هم میگم میدونم بی انصافیه ولی اومدم حرف بزنم پس بزارید بگم.پسر عموی من سالها خواستگارم بود اون از تیپ خودمونه تحصیلکردست با فرهنگ فهمیده اما من کلی ایراد بهش داشتم.چند روز پیش وقتی خبر ازدواجش به گوشم رسید ...
حالا که شرایط الانمو با اون مقایسه میکنم داغون میشم
واسم دعا کنید دیگه بریدم واقعا دلبستگیی ندارم
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام
خانمی از کجا میدونی که پسر عموت هم همون "ظاهر" نیست؟!
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ما باهم بزرگ شدیم همه در جریان ماجرا ما بودن میشناختمش اصلا ماجرا این نیست yasa جان
مشکل الانه اختلاف فرهنگیه ماست
واقعا مشکل از منه؟یعنی من هیچ حقی ندارم
هر کسی یک معیاری داره خب واسه من این چیزا مهمه همه عمرم اینطوری بزرگ شدم و فکر میکنم از نظر جامعه روش مقبولی باشه
واقعا بگید من حق ندارم از اینکه مجبورم دود سیگارو تحمل کنم زجر بکشم؟
تحمل محیطی که اونجا زن و مرد محرم و نامحرم از به زبون اوردن هر حرفی هر لطیفه ای(از خصوصی ترین مسائل زن و مرد) هیچ حیا نمیکنن زجراور نیست؟
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
عزیزم اینقدر نا امید نباش.و البته نباید این حرفا رو تو دلت نگه داری.باید یه جوری که بهش بر نخوره قضیه رو بگی.
بگی که از چی ناراحتی.باید بفهمی که در برابر خواسته هات موضع گیری می کنه یا نه.باید بفهمی چقدر منعطفه
شما دو تا آدم بالغید باید بتونید مشکلاتونو حل کنید.البته اگه سختت می یاد از مشاور کمک بگیر.اما یه نصیحت خواهرانه اشتباه منو تکرار نکن.من اونقدر در دوران نامزدی ریختم تو خودم.اعتراض نکردم تا بالاخره بعد از اینکه رفتیم زیر یه سقف مثل آتشفشان فوران کردم.دیگه طاقت کوچکترین پستی بلندی رو نداشتم.پس تو هم به جای غصه خوردن به فکر مطرح کردن مشکلت به همسرت باش.یا حل می شه یا خدای نکرده کات می کنین رابطه رو.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ظاهرا شما خانم حساسی هستید
میگن تفاهم یعنی توانایی تحمل تفاوت ها. حتی دو تا خواهر دوقلو یا دو تا برادر دوقلو با اینکه تمام شرایط خانوادگی، تربیتی و محیطیشون یکسانه، می تونن اختلاف ها و تفاوت های زیادی باهم داشته باشن، پس اینکه اونها متفاوتند مسئله ای نیست که عجیب باشه. در واقع طبیعیه، و شما باید تو این مرحله توانایی پذیرش تفاوت ها رو داشته باشین. این شوخی ها، اینجور تفریحات در خیلی خانواده ها هست ولی شما باید تمرکزتون روی همسر خودتون باشه. اگر دنبال راهی هستین که ضعف های رفتاری ایشون رو درست کنید این هست که شما کاری که فکر می کنید درست هست رو جلوی ایشون انجام بدین نه با حرف و نصیحت، چون احتمال اینکه جواب معکوس بده زیاده و ممکنه ایشون رو به لجبازی وادار کنه
اگر موقعیتی ناراحتتون میکنه از اون مکان به یه دلیلی که به کسی برنخوره فاصله بگیرید. اونها حق دارند جوری که میخوان زندگی کنن، حتی این حق همسر شماست که به چیزی که براش جالبه بخنده. ما باید یاد بگیریم وارد حریم کسی نشیم حتی همسرمون وگرنه حس زندانی بودن تنها باعث آسیب رسونی به زندگیتون میشه. مخصوصا مردها که با کوچکترین محدودیتی حس زندانی بودن می کنن. من فکر نمی کنم مشکل از اون طرف باشه، در واقع شمائید که باید ظرفیتتون رو برای پذیرش تفاوتها بالا ببرید.
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
جالبه با اینکه شوهر شما نسبت به شوهر بسیاری از اعضای همدردی محاسناتی داره ولی باز هم از دستش رضایت ندارین !!! این نشون میده که انسانها چقدر میتونن متفاوت باشن.
.
سرکار خانم مهاجر میتونم بگم که خیلی از مشکلات و تناقضاتی که مطرح کردین بصور مستقیم به شما و همسرتون بر نمیگرده، خانواده شوهرتون کاستی هایی دارن بعد شما همه این مشکلات رو به زندگی خودتون میکشین. درسته که شوهرتون تو این خانواده بزرگ شده ولی شخصیتی مستقل از خانوادش داره. شما میتونین با شوهرتون به توافق برسین که زیرساخت های فرهنگی و رفتاری و گفتاری و ارتباطی جدیدی که مورد پسند هردو شما هست بنا بذارین و طبق این اصول با همدیگه و اطرافیانتون برخورد و معاشرت کنین.
پدر شوهرتون انواع دخانیات مصرف میکنه به پسره چه مربوط ؟
فرزند های دیگر خانواده درست تربیت نمیشن به زندگی شما چه مربوط ؟
شما مشکل با رفتار و نحوه برخورد و ظاهر شدن شوهرتون تو جمع انتقاد دارین، این مشکل رو باهاش در میون بزار و بهش نگو که این کار رو بکنه و اون کارو نکنه بهش بگو من "دوست دارم" شوهرم تو جمع اینجور ظاهر بشه، یا اینکه خیلی به خودم میبالم که تو جمع چه از لحاظ رفتاری و گفتاری یه سر و گردن از بقیه بالاتر باشی و اطرافیان بهت احترام بزارن.
.
با ادبیات انتقاد خواسته هاتو بهش منتقل نکن سعی کن جوری منظورت رو انتقال بدی که ته دلش تشویق به این کار بشه .
اینکه سعی میکنی ازش دو باشی و نگاهتو ازش میگیری و باهاش سرد برخورد میکنی باور کن از زخم خنجر هم براش زجر آورتره و همینطور گناه میکنی.
بنده خدا اخلاقش خوبه سعی میکنه باهات منطقی و با آرامش برخورد کنه چراباهاش اینطوری هستی ؟!
سرزنشت نمیکنم خب مطمئنا شما هم تحت فشار هستین و هرکسی ظرفیت مشخصی برای تحمل مشکلات داره.
و اینطور که من متوجه شدم احتمالا شوهر شما از صلابت محکمی که از یه مرد انتظار داشتین رو تا اون حدش نداره. همش طبق گفته و خواسته شما رفتار میکنه مثل اینه که به فرد نابالغی بگین که اینو بپوش اون کارو بکن و این کار و نکن و ... احتمالا این موضوع خیلی کلافتون کرده. اگه اینطور هست مطمئنا شوهرتون خاطرتون رو میخواد که اینطور دقیق مطابق گفته های شما رفتار میکنه که احیانا شما دچار ناملایمی نشین و فکر میکنه با این رفتارش رضایت خاطر شما رو جلب میکنه ولی نسبت به تفاوت های فکری خانم ها و آقایون اشراف کامل نداره و متعجب میشه که من دقیقا مطابق میل همسرم رفتار کردم ولی چی شد که باز درگیری بینمون پیش اومد.
فقط این راه حل به ذهنم میرسه که مستقیما مرد ایده آل تو ذهنت رو براش توضیح بده و بگو که دوست دارم شوهرم اینشکلی باشه. آقایون دوست دارن خواسته ای رو مستقیما مطرح کنی نه اینکه با ایما و اشاره و منظور.
و اینم یادم رفت بگم که حسرت پسرعموتونو نخورین که چطور شد که بهش جواب رد دادین. مطمئنا اونم به نوبه خودش مشکلات خودشو داشت. قدر شوهرتون رو بدونین و هیچوقت سعی نکنین با دیگر افراد خانواده (داماد ها و برادران) و یا سایر افراد جامعه) مقایسه اش کنین.
.
موفق و پیروز باشین
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
یه چیز دیگه هم میگم میدونم بی انصافیه ولی اومدم حرف بزنم پس بزارید بگم.پسر عموی من سالها خواستگارم بود اون از تیپ خودمونه تحصیلکردست با فرهنگ فهمیده اما من کلی ایراد بهش داشتم.چند روز پیش وقتی خبر ازدواجش به گوشم رسید ...
حالا که شرایط الانمو با اون مقایسه میکنم داغون میشم
کل مشکل شما اینجاس! :305: اگر با خودت صادق و روراست باشی... :300:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
درود بر دوستان عزیز بخصوص بانو مهاجر گرامی
اولندش من تازه واردم و نظر شخصیمو میگم تجربمو چون درسشو نخوندم پس نظرم تخصصی نیستش
یکچیز میگم نخندی ناراحت نشی دعوامم نکنی :227: شما دقیقا فتوکپی خانوممی :311: اونم فوق لیسناس و دانشگاه تازگی تدریس میکنه دقیقا مثل شما کتابیه ولی نه دیگه اینقدی که شا هستین یک کوچولو کمتر بجون خودم تا خوندم یاد خانومم افتادم .اسمش میادا تن و بدنم میلرزه جون خودم :311: منم دقیقا مثل شوهرتونم فقط یکم شیطنتم کمتره.همون اول یادمه برگشت گفتش قلیون نکش گفتم چشم.پیش فامیلامون زیاد حرف نزن گفتم چشم.اجتماعی تر برخورد کن گفتم چشم.مدرک تحصیلیت بهم بخوره گفتم چشم.لباس شلوارت درست کن گفتم چشم و ....... ولی یهو کم آوردم نه واسه اینکه حرفاش و خواسته هاش درست نبود نه همش خوب و کامل ولی اگه یکهو عوض میشدم دیگه من نبودم :302: واسه شا شاید عادی باشه ولی واسه من خیلی وحشتناک بود خودمو نمیشناختم همه چیزایی که دوس داشتم ازم گرفته شده بود فکر کنم همسرتون یه همچین حسی داره البته فکر کنم من داشتم.اینا چیزایی نیست که یکهو درست بشه زمان میبره دوطرف همدیگه رو کامل بشناسن شاید سالها ولی میانگینش فکر کنم 5سال باشه البته فکر کنم ببین حتی 50% هم تفاهم داشته باشین خوبه ما الان عقدیم اولا شاید بهم از 20 نمره 4 هم نمیداد انصافا زیادمم بود :311: ولی الان بهم 16 یا 17 میده این خیلی خوبه پله پله.این بستگی داره به طرف چقدر انعطاف داره و همسرشو دوس داره بهش زمان بدین تشویقش کنین نبین شیطونه یا عصبی میشه عاشق اینه تشویقش کنی بغلش کنی نازش کنی بهش جایزه بدی شده یه نوازش کوچولو یه بغل یه بوسه رو پیشونی یا صورتش.یا گفتن زبونی و تشویق کردنش.بهش بگو پله پله میریم جلو همونجوری که اون میره شا هم سعی کن بفهمیش یه مرده سخته تغییر کردن واسش اگه واسه شا خیلی سخته واسه اون خیلی خیلی سخته زمان بهش بده صبر کن و تشویقش کن.مخصوصا جلوی فامیلاش یه کار خوب کرد زودی تشویقش کن کنارش بشین دستشو بگیر ازش تعریف کن بگو چقدر بهش افتخار میکنی اینهمه سال منتظر بودی و خوشحالی بهترین انتخاب رو داشتی.
این نظر شخصیمه نمیدونم درسته یا نه.ول فکر کن یه بچه کوچیکه که یه کار کوچیک کرد تشویقش میکنی بهش اعتماد بنفس میدی دفعه بعدی بهتر انجام میده اونم دقیقا همینه.فقط یه سئوال داریم؟
سهم تو از توی این زندگی چیه؟آیا خودت اونی هستی که شوهرت میخواد؟تا حالا ازش پرسیدی من یه راهکار یواست دارم اونم مشاوره رایگانه!!!!!! دیگه هم لازم نیست الکی پول بدی مشاوره و دردسرشو بکشی دمشو قیچی کن اینجوری :160:
باهم بشینین دوتایی بهش بگو من میش مشاور تو هم کسی که اومده حرف بزنه و مسئوله و مشکشو بگه بهش بگو فکر نکن من همسرتم نه من فقط یه مشاورم که فقط میشنوه و هیچ نظری نمیده.بزار خالی شه حرف بزنه خیلی بهش کمک میکنه خیلی به رابطتتون کمک میکنه زیاد بیشتر از اونی که فکرشو میکنی فقط خواهشا هیچ نظری نده فکر کن یه مشاوری که فقط اومده بشنوه.:72:
اینم بگم دوست داره و بهت افتخار میکنه میخواد باب میلت باشه فقط یکم زمان میخواد پس این زمان رو بهش بده.درضمن بقیه مردها هم اونجوری که فکر میکنی نیستن.شاید 10 تا رفتارانجام بده دوست نداشته باشی ولی مطمئنا 50 تا رفتار دیگه داره که خوبه.و اینم بگم زیادی شد نوشتم اینو تیو تالار همدیردی یاد گرفتم ارزش زندگی رو.
حتی یه دلیل فقط یه دلیل واسه ادامه زندگی کافیه و همینطور خوشبخت شدن پس خیلی سخت نگیر تلاش کن صبر کن و بهش عشق بورز و تشویقش کن این نسخه منه
ایشالله به همین ماه عزیز همه چی میشه اونجوری که بهتره بشه :323:
جمله آخر: خواهشا باید و نباید رو از زندگیت بریز دور که چیزی بجز اعصاب خورد کنی نداره بدرود:72:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
سلام..من احساس میکنم شما هم مثل من یا میگی اوضاع شوره شوره ... یا بی نمک بی نمک......و اینقدر ذهنتو پراکنده میکنی که دهنت خسته میشه و فرصتی واسه رسیدن به مسائلت رو نداری...به قول دوستان...این فقط زندگی (شما...و همسرت)هست...نه خانوادش و فامیل و...ذهنتو آروم کن...(من شخصا اهل نوشتن مشکلات و کلا برنامه ریزی ام) بشین مسائلتو بنویس...راه حل پیدا کن...زندگی یعنی هنرمندانه از پس مشکلات بر اومدن.گذشته ها گذشته...مهم زندگی شماست.مهم شما و همسرتی.در درجه اول دهنتو از حرص خوردنای بیخود پاک کن تا بتونی درست راه پیدا کنی و انرژی داشته باشی...
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
ممنون بابت پاسخ هاتون
دیگه به این پست سری نزدم چون خودم از خوندنش حس خوبی نداشتم
من با شرایطی رو به رو هستم که واسم قابل باور نبوده و امادگیشو نداشتم.
اما تنها این جمله تو ذهنم ارومم میکنه این شرایط پیش روی منه و راه چاره ای نیست باید بتونم باهاش کنار بیام و میام
حالا شرایط روحیم بد نیست همسرم واسه امتحاناش راهیه زاهدانه و باز دوری
این باعث میشه بیشتر قدر اون و زندگیمو بدونم.مطمئنم اگر بریم خونه خودمون خیلی مسائل حل میشه واسم دعا کنید
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
ممنون بابت پاسخ هاتون
دیگه به این پست سری نزدم چون خودم از خوندنش حس خوبی نداشتم
من با شرایطی رو به رو هستم که واسم قابل باور نبوده و امادگیشو نداشتم.
اما تنها این جمله تو ذهنم ارومم میکنه این شرایط پیش روی منه و راه چاره ای نیست باید بتونم باهاش کنار بیام و میام
حالا شرایط روحیم بد نیست همسرم واسه امتحاناش راهیه زاهدانه و باز دوری
این باعث میشه بیشتر قدر اون و زندگیمو بدونم.مطمئنم اگر بریم خونه خودمون خیلی مسائل حل میشه واسم دعا کنید
درود دگربار بر آبجی گلم بهت قول میدم بعد 3یا نهایت 4 ماه دیگه بیای همینجا 20 خط فقط از خوبیاش بنویسی و اینکه بهش افتخار میکنی فقط یکم صبور باش بهش زمان بده زاهنماییش کن و تشویقش کن:104:
ایشالله درست میشه :323:
RE: نسبت به همسرم سرد شدم و دوری میکنم . چه باید کرد ؟
با سلام
اول ممنون که به تایپیک من سر زدی و نظری دادی .. دوم اینکه چقدر جالبه که شما هم از مشکلاتی که من دارم در زندگی دارید ....
من دقیقا مشکل شما رو دارم و شاید اوایل نامزدیمون اصلا برام مهم نبود ... مثلا داداشش بدون پیراهن و با شلوارک میاد و پیش ما میشینه و تلویزیون میبینه یا پدرش .... ( مادرش خیلی خوب و حیا داره ، منو تا حالا نبوسیده حتی توی مراسم) اوایل اذیت میشدم ... باور نمیکنید من تا حالا مادرمو با شلوار ندیدم همیشه لباس مناسب و پوشیده تنشه حتی توی خونه ... من هم هیچ وقت نشده با لباس زیر توی خونه رفت و آمد کنم و شاید دیدن لخت داداش نامزدم اوایلش برام شاخدار بود.اما بعد فهمیدم هرر خانواده ای برای خودشون قانون های خودشونو دارن ... ما هم توی خانوادمون خیلی نظم هست اما اونجا هیچ وقت نظمی ندیدم . خوشبختانه بااین تفاوت بیشتر به خانواده خودم و خودم امیدوار شدم .. کلا نسبت به اونها یک درجه بالاتریم . ... شما هم بهتره با این شکل به قضیه نگاه کنید و گفتن مسائل به آقا محسن بیشتر شما و اونو اذیت میکنه اما میدونم تحملش خیلی سخته ....
فقط یه چیزی در آخر بگم که شاید براتون کارساز باشه و اون اینه که خانوم ها خوب بلند صحبت کنند و بیان قویتری نسبت به آقایون دارن اگر به این قدرت بیان خودت اطمینان داری با ملایمت و صبر باهاش صحبت کن نه در مهمانی و سرکار ( محیط خیلی مهمه برای صحبت) و مشکلات و درد دلتو بگو حتی اگه یادت میره وقتی میبینیش بنویسشون و راحت باهاش حرف بزن ... به قول دوستان امر و نهی کمتر بکن و بیشتر با راهنمایی و بیان قوی حرفتو بزن . خیلی وقتا مستقیم صحبت کردن جواب عکس داره ...
امیدوارم بتونی با صحبت،به زندگی سبزت شیرینی بیشتری بدی ..............