سوال در مورد خوابهایی که میبینم

سلام.


من آدمی هستم که خواب کم میبینم. قبلنا اینجوری نبودم. اما فکر میکنم 7، 8 سالی میشه اینجوری شدم.

توی همون خوابای کم، یه مدل خواب هست که تکرار میشه.
نه که هر شب یا هر ماه باشه.
اما مثلاً یادمه این مدل خواب رو توی بچگی هم دیدم. چند سال بعدش هم دیدم. الانا هم دیدم. ولی کلاً دفعاتش زیاد نبوده.

خوابی که ازش حرف میزنم، این مدلیه:
خانواده م یا کسیانیکه آشنا هستن و میشناسمشون در میون یه جمعیتی، در یه مکانی هستن که من میبینمشون. و میتونم باهاشون حرف بزنم.و اونها بهم میگن که بیا پیش ما.
اما من هر چی میگردم، راهی پیدا نمیکنم که بتونم برم پیششون. نه دری. نه راهرویی. نه هیچ پله ای.
و دائم از خودم میپرسم پس اونهمه آدم چه جوری رفتن اونجا.
وقتی من دارم دنبال راه میگردم، اونا مشغول کار خودشون میشن و من دیگه نمیتونم ازشون بپرسم چه جوری بیام.
یا بعضی وقتا یه راهی پیدا میکنم که حتی پامو نمیتونم بذارم روش چون عرضش خیلی کمه. یا یه راه با شیب خیلی خیلی تند!
یا یه سری پله که لیزن!
یا پله هایی که فقط چند تا پله از بالا داره. ازش میرم پایین ولی ادامه نداره و من رو به اونها نمیرسونه.

مطمئناً این خواب کابوس محسوب نمیشه.
اما حس گیج شدگی و خستگی ای که داره، حتی بعد از بیدار شدن هم اذیتم میکنه.



سوال من:

شما هم تجربه ی این چنینی داشتین؟ که یه خواب در طول چند سال تکرار بشه؟

آیا میشه از روی خواب افراد، به مشکلات روحی اونها پی برد؟ (مثلاً از روی این خواب ِ من، میشه گفت من فلان مشکل رو دارم؟) یا اساساً باید بهش توجه نکرد؟

آیا لازمه برای این مشکل به جایی مراجعه کنم؟

کار خاصی لازمه برای خودم انجام بدم تا این مسئله حل بشه؟




(ممنون میشم اگه کارشناسای عزیز هم نظرشون رو بگن.:72:)

سلام

دختر مهربون عزیز , من می خواستم کمک کنم ولی چیز زیادی در این مورد نمی دونم.

اتفاقا من زیاد خواب می بینم ولی یادم نمی یاد خوابی به این شکل که می گی تکرار شده باشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر مهربون

آیا میشه از روی خواب افراد، به مشکلات روحی اونها پی برد؟ (مثلاً از روی این خواب ِ من، میشه گفت من فلان مشکل رو دارم؟) یا اساساً باید بهش توجه نکرد؟

آیا لازمه برای این مشکل به جایی مراجعه کنم؟

کار خاصی لازمه برای خودم انجام بدم تا این مسئله حل بشه؟

---

راستش من اینقدر اطلاعات ندارم که بتونم به این سوال جواب بدم ولی یک مقاله خونده بودم یک قسمتش می گفت:
" آیا می‌توان ادعا کرد که از روی خواب می‌توانیم به شخصیت افراد پی ببریم؟
البته جواب صریح به این سوال کمی سخت است ولی می‌توان گفت که از روی خواب می‌توان به مشکلات و دغدغه‌هایی که فرد با آنها درگیر بوده است پی برد. بالطبع مشکلات فرد، نوع زندگی، سبک شناختی و شیوه کنار آمدن با مسایل را مشخص می‌کند. مثلا فرض بفرمایید عده‌ای از برخی خواب‌های تکراری گله دارند. احتمالا این افراد تعارض حل نشده‌ای دارند که به کرات در خواب خود را نشان می‌دهد..."

به نظر من اگر این مساله برات آزاردهنده شده و امکانش رو هم داری مراجعه به روانشناس فکر خوبیه.:72:

سلام خدمت دوستای عزیز،
این تاپیک در انجمن آزاد بود که به اینجا منتقل شده.
دیدم کسی نظر نمیده، فکر کنم به چشمتون نیومده.

بنده مشتاقانه منتظر کمک ها و نظرات و پیشنهاداتتون هستم.:72:

ممنون

سلام دختر مهربون عزیز
راستش من تخصصی که نمی تونم چیزی بگم ولی چون یه قسمت از سوالت نظر شخصی رو خواسته بودی من تجربه شخصیم رو می گم
من وقتی بچه بودم اینجوری بودم و دوتا خواب بود که دائم می دیدم
در عالم واقعی وقتی می خواستم برم مدرسه یه راه میون بری به دبستانمون بود. یه کوچه پهن که یه مادی از توش رد می شد و پر از درختای کهن بود. اون کوچه با اینکه یه کوچه خیلی پهن بود ولی نمی دونم چرا اینقدر خلوت بود. مامانم همیشه می گفت از این مسیر نرو چون بین درختاش پر معتاد و اینجور چیزاس اینو می گفت که چون خلوت بود من از اون مسیر نرم ولی چون خیلی راهش نزدیک تر بود من بیشتر موقعها یواشکی از اون طرف می رفتم.
بعد خوابی که تو بچگیم خیلی می دیدم مربوط به همین مسیر بود.
همیشه خواب می دیدم که دارم از این کوچه می رم که من توش تنهای تنها بودم. همه جای اون مسیر سبز سبز بود حتی تنه درختاش از پیچکا که دورش کشیده شده بود سبز بود همین جورم کف مادیش یه لایه ضخیم خزه طوری گرفته شده بود که کفش رو کامل پوشونده بود و یه آب زلالی از روش رد می شد ( تو عالم واقعی اون کوچه این شکلی نبود ) من داشتم از تو کوچه رد می شدم و جز صدای آب هیچ صدای دیگه ای نمی یومد با اینکه اینجوری که توصیف میشه و خودم بهش فکر می کنم اینجوری اون مسیر باید خیلی قشنگ باشه ولی برای من خیلی وهمناک و وحشتناک بود طوری که با همه وجود می دویدم و دلم می خواست زودتر اون کوچه تموم بشه و بیام بیرون وقتی از خواب بیدار می شدم خیس عرق شده بودم وقلبم تند تند می زد
الان که فکرشو می کنم می بینم با اینکه تو عالم واقعی از اون کوچه خیلی ترسی نداشتم و به خواست خودم از اون کوچه می رفتم ولی این خواب به خاطر یه وحشت پنهانی بود که تو ضمیر من از اون کوچه همیشه بود.
شاید دلیل خواب توام یه اینجور چیزی باشه مثلا وحشت از دوری از خانوادت یا یه اینجور چیزی

دختر مهربون
من خواب زیاد میبینم ..
و خوابهام به طرز فوق العاده ای واقعی از آب در میان ... البته خواب حالتهای بسیار زیادی داره که توضیحش سخت طولانی و گاها پر از استثنا ست

تجربه به من ثابت کرده ...
1. بعد از خواب ببین احساست چیه ....اگه حست خوبه تعبیر خوابیت خوبه مثلا وقتایی که بعد خواب بیدار میشی و یه حس آرووم داری این عالیه ...اما اگه حست بده یا وقتی بیدار میشی هنوز صحنه هایی و میبینی یا صدایی رو میشنوی که تو خوابت بوده این بده

2.یادت باشه چه حس خوب چه بد ...تو در مقابل خواب هیچ کاری نمیتونی کنی ...چون خواب یه چیز ماوراییه و از آینده ای خبر میده که تو رو فقط آگاه میکنه و هیچ تغییری نیمتونی توش بده گاهی فقط به تو تلنگر میزنه و نیروی زیادی میخواد که بتونی از خواب درس بگیری ... و تنها دونستن اون چیزی که خواب میخواد بگه آزار دهنده است

3. معمولا آدم ها بعد از اتفاق افتادن آنچه خواب ازش خبر داده متوجه تعبیر خواب میشن ...:-( متاسفانه

4. با همه این چیزها توصیه میکنم به خواب اصلا اصلا توجه نکن و فقط و فقط فراموشش کن تصویر سازی دهنی از خوابت نکن ترجیحا برای کسی تعریف نکن و اگه بت حس بدی داده صدقه بده و سعی کن کسیو خوشحال کنی

اینا همه برای وقتیه که خواب صادق باشه
در حالی که 60 درصد خوابها به دلیل اتفاقات روزانه و یا تعبیر ما و چیدن چیزهای مختلف کناره همه و شاید خاطراتی که ضمیر ناخود آگاهمون داره مثلا از دوران نوزادی
چیزی نیست که بخواد نگرانت کنه ...

لیلا جان، ممنونم از اینکه تجربه خودت رو در اختیارم قرار دادی.:72:
خواب شما تکرار میشده اما توی همون عالم بچگی بوده. و همون موقع که درگیر این موضوع بودی.
اما من هیچ گونه درگیری حادی با موضوع خاصی ندارم که از بچگی تا الان مونده باشه! نمیدونم. شایدم هست ولی من متوجهش نیستم.
وحشت از دوری از خانوادم؟! نه. آخه چرا باید وحشت داشته باشم!
نمیدونم راستش.


جوانه عزیز، ازت ممنونم.:72:
یه کمی توضیح اضافی:
من اصلاً از این آدما نیستم که تا خواب میبینن دنبال کتاب تعبیر باشن و از هزار نفر بپرسن تا ببینن خوابشون چی بوده.
زیاد هم خوابام رویای صادقه نیستن. تا الان که چیزی از توشون در نیاوردم.
توی پست اولم هم گفتم کلاً کم خواب میبینم. اما اینکه چرا این مدل خوابم مدت طولانی ای ادامه دار شده، ذهنم رو مشغول کرده. نگران نیستم. فقط فکر میکنم شاید مشکلی توی روح و روانم هست که این خواب تکرار میشه. میخوام اون مشکل رو حل کنم.

اینکه گفتی بعد از خواب ببینم چه حسی دارم، حس خاصی ندارم. یه کمی گیج و خسته ام. و به خودم میگم اِ دوباره این خوابه:)


ازتون ممنونم:72:

دو حالت داره :
1.روانی
2. متافیزیکی

دلیل اولو تجربه و دانش ندارم و البته ... (علم روانشناسی منو دچار تعارض بسیار کرده تو این مدت )
دلیل دووم ... امکانش خیلی کمه که خواب بخواد به تو چیزی رو بگه چون تجربشو نداشتی قبلا

یه خاطره برات تعریف کنم شاد شی شاید یه نکته هایم توش باشه:
من وقتی با نامزدم آشنا شدم قبل از خواستگاری یه خوابی دیدم
از یه شهر و باغ بزرگ که دور تا دورش حصار داشت من همراه فامیل هام و عده ای از دوستام داشتیم اطراف اونجا و بیرونش که خیلی هم قشنگ بود میگشتیم یهو در اون فضا برای من باز شد و من ناگهان دیدم که داخل اون فضا هستم و تنها بودم و همراهانم نبودن اما مردم اون شهر بودن ...
فکر کن وسط اون فضا که خیلیم قشنگ بود و با درخت های خیلی خیلی بلند و برکه وسطش من وارد یه مجتمع خیلی خیلی مجلل شدم و داشتم خرید میکردم( در این بین از اون فروشنده پرسیدم اینجا کجاست که یه اسمی بم گفت) ید دفعه همه برق ها خاموش شد و من اونجا تنهای تنها شدم و هیچ آدمی دیگه دور و برم نبود و فروشنده هم گفت برق ها رفته من الان میام و رفت ... ومن موندم... تنها...گیج... مبهم .... و از خواب بیدار شدم با یه حس آرامش همراه ترس....
( الان دارم اینا رو مینویسم اشک تو چشم ها حلقه زده)

با توجه به شناختی که داشتم از خودم، این خوابو البته تا نیمه برای همسرم تعریف کردم(نامزدم ! نمیدونم چرا هی میگم همسرم) البته تا قبل از تاریکیو تعریف کردم و ازش راجع به شهری که مادرش اونجا متولد شده پرسیدم و اسمی که گفت دقیقا همون اسمی بود که تو خواب به من گفتن البته با تفاوت اعراب... رفتم تو اینترنت سرچ کردم و عکس های اون محلو دیدم .. برکه و درخت های خاص خیلی بلند دقیقا همون محل خواب اما بدون حصار....
و من الان بعد 6 ماه که از نامزدیم میگذره ...یه حس دارم... حس میکنم تو تاریکی مطلقم نسبت به رابطم و حس میکنم تنهام گیجم و همه چیز مبهمه...
(من از این خواب ها زیاد میبینم تعبیرشم میبینم برام گاها عینشم اتفاق میافته اما هیچ وقت به خوابم بها نمیدم طبقش تصمیم نمیگیرم چون به هر حال خوابه و با منطق نمیشه تشخیص داد درستیشو اما اینکه علل روانی داره یا نه .....واقعا سخته و یه روان شناس یا حتی روانپزشک خبره میخواد)

به نظر من خواب تو هیچ منشایی نداره فقط یه جور خاطره است از دوران کودکیت نوزادیت یا شاید جنینی....
اما بازم میتونی از روانشناس کمک بگیری بت کمک میکنه دیگه این خوابو نبینی و ذهنت آزاد شه

نقل قول:

---

وحشت از دوری از خانوادم؟! نه. آخه چرا باید وحشت داشته باشم!

---

سلام عزیزم

با توجه به چیزایی که تو تاپیکای قبلیت جسته و گریخته دیدم شاید منظور دوری مکانی نباشه..
یادمه با پدرت اختلاف نظرهایی داشتی و گاهی دلخوری هایی ...شاید ذهن ناخوداگاهت این اختلاف سلیقه و عقیده رو و اتفاقاتی که براتون افتاده رو داره مرور میکنه.

من شخصا نظرم اینه که منظور فاصله ای هست که تو بین نظرات و دید خودت به زندگی یا موضوعی خاص و نظر خونوادت حس میکنی یا فاصله عاطفی.

موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر مهربون

سوال من:

شما هم تجربه ی این چنینی داشتین؟ که یه خواب در طول چند سال تکرار بشه؟

نه

آیا میشه از روی خواب افراد، به مشکلات روحی اونها پی برد؟ (مثلاً از روی این خواب ِ من، میشه گفت من فلان مشکل رو دارم؟) یا اساساً باید بهش توجه نکرد؟

بله شاید
خوش به حال شما
تو بیداری مشکل نداری، تو خوابت دنبال دردسر می گردی !!

آیا لازمه برای این مشکل به جایی مراجعه کنم؟

نمی دونم

کار خاصی لازمه برای خودم انجام بدم تا این مسئله حل بشه؟

من فکر میکنم تنظیم ساعت خواب هم به شما کمک کنه
در صفحه افراد انلاین، بعد از نیمه شب، همیشه شاهد حضور بیش از پیش شما هستیم: )
به موقع و به میزان کافی استراحت کنید

(ممنون میشم اگه کارشناسای عزیز هم نظرشون رو بگن.:72:)

کارشناسای عزیز که قربونشون برم
من موندم این تاپیک چه ربطی به تالار مشاوره ازدواج و خانواده داره!!
حالا اگه تاپیک من بود، صدبار توسط صد نفر قفل شده بود:160:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خارپشت

(ممنون میشم اگه کارشناسای عزیز هم نظرشون رو بگن.:72:)

کارشناسای عزیز که قربونشون برم
من موندم این تاپیک چه ربطی به تالار مشاوره ازدواج و خانواده داره!!
حالا اگه تاپیک من بود، صدبار توسط صد نفر قفل شده بود:160:

---

خارپشت گرامی، اگر توجه کنید، این تاپیک در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی ایجاد شده

این تاپیک مال سه پیش هست اما گفتم نظرم رو بگم شاید شما خونیدن.
اگر به موضوع خواب علاقمند هستین بهتون پیشنهاد میکنم کتاب انسان و سمبولهایش اثر کارل گوستاو یونک به خصوص بخش رویا ها ش رو بخونید.

من خودم خیلی به خواب و دنیال خواب علاقه دارم. البته خواب صادقه نه و اهل دیدنش هم نیستم. اما خوابهای خودم خیلی وقتها منو نسبت به حالت روحیم با خبر میکنند. من خوابهای تکراری خیلی می بینم و جالب اینجاست که وقتی پیام خواب رو میگیرم دیگه اون خواب رو نمی بینم. مثلا یک مدت زیادی بعد از ازدواج همیشه خواب میدیدم که میخوام برم مهمونی، عروسی یا حتی دانشگاه اما لباس مناسب ندارم و همش نگرانم. بعد از چند سال فهمیدم که من این خواب رو می بینم چون از بعضی از رفتارهای شوهرم در جمع خجالت می کشم و گاهی نگران اینم که چطور میخواد رفتار کنه. از وقتی که این تعبیر برای خوابم به ذهنم رسید دیگه این خواب رو ندیدم. موارد دیگری هم پیش آمده. و علامت اینکه معنی خوابم رو به درستی فهمیدم هم اینه که دیگه اون خواب رو نمیبینم. طبق اون چیزی که یونگ میگه یک سری چیزهای در ضمیر جمعی ما به عنوان سمبل هستند و ما تو خواب این سمبلها رو به عنوان اون چیز اصلی می بینیم. مثلا شوهرم در خواب به صورت لباس برام ظاهر میشد و فکر میکنم در فرهنگ ما یا در ضمیر جمعی ما این هست که زن و شوهر لباس یکدیگر هستند و باید یک جورایی باعث بشن که هر دو زیباتر به نظر برسند.

امیدوارم بتونی پیامی که خوابت برات داره رو بفهمی.