ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام
راستش من دانشجو هستم تو خارج از کشور.
تصمیم به ازدواج گرفتم و یکی از دخترهای که دورادور از ایران باهم آشنا بودیم و هستیم و ایشون هم خارج هستن رو در نظر گرفتم.
ایشون دخترِ خیلی خوبی هستن و واقعا به اون ایدهالِ من نزدیک هستن. اما من چند سوال دارم.
۱) ایشون ۱ سال از من کوچیک تر هست. این اختلاف سنی کافیه؟
۲) ایشون خیلی از من زیبا تر (به نظر خودم) هستند. مشکلی نیست ؟ (البته موقعیت من از نظر درسی و کاری خوب بهتره و ایشالا به زودی میرم سر کار و حقوق بالای میگیرم. اما میترسم بدن بگه کاش یه خوش تیپ تر رو میگرفتم )
۳) من اصالتا روستای هستم و خواهر برادرم تحصیلات در حد لیسانس دارن اما پدر مادرم بی سواد هستند و مسن. اما ایشون تهرانی هستند و پدرشون مهندس هسند و خواهر برادرها هم تحصیلات بالای دارند. به نظر شما این مساله مهم نیست؟ (البته من قصد ندارم ایران زندگی کنم اما به هر حال شاید بحث خونوادهها هم مهم باش)
۴) از نظر مالی خانوادهٔ ایشون فکر کنم از خانوادهٔ من پول دار تر هستند
۵) خانوادهٔ من خیلی مذهبی هستند ( من خیلی مذهبی نیستم) اما خانوادهٔ ایشون مذهبی معمولی هستند. { خودم و این خانم از نظر مذهبی به هم نزدیک هستیم}
حالا فعلا همین سوالها تو ذهنم هست و نمیذاره جلو برم. به نظر دوستان این نگرانیها جدی نیست؟
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام دوست عزیز!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1987
تصمیم به ازدواج گرفتم و یکی از دخترهای که دورادور از ایران باهم آشنا بودیم و هستیم و ایشون هم خارج هستن رو در نظر گرفتم.
ایشون دخترِ خیلی خوبی هستن و واقعا به اون ایدهالِ من نزدیک هستن. اما من چند سوال دارم.
میشه راجع به این قسمت توضیح بدید... چطور با یک شناخت دورا درور به این نتیجه مهم رسیدید؟
فکر میکنم نیاز به بررسی بیشتری دارید.
در مورد سن که خب همه میدونیم سن فقط یک عدده و مهم پختگی در رفتار و اعمال یک انسانه سن واقعی او را نشان میدهد.
در مورد زیبایی این خانوم... من خانوم های زیادی را دیدم که از همسرانشون زیباتر بودند ولی زندگی آرام و راحتی دارند. اما در مجموع صحبت های شما من این طور برداشت میکنم که شما ایشون رو بالاتر از خودتون میدونید و این با احساس اقتدار مردانه ای که تو زندگی زناشویی بهش نیاز دارید در تضاد هست.
تم اصلی صحبت های شما حول زیبایی، وضعیت مالی، و کلاس خانوادگی دو طرف بود....
من اصلا منکر این موضوع نیستم که این موارد مهم اند( به خصوص مورد آخر که در شکل گیری شخصیت طرف موثر است) اما موارد به مراتب مهم تری هست که حد اقل تو این پست بهش اشاره ای نکردید.
به نظرم قبل از هر چیز این شناخت دورادور باید تبدیل به یک شناخت کامل بشه که زیر نظر خانواده ها و بدور از هر گونه احساسات باشه.
اون وقت هم شما و هم ایشون متوجه خواهید شد که چقدر به ایده آل های هم نزدیکید.
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
سلام دوست عزیز!
[b][color=#0000CD]میشه راجع به این قسمت توضیح بدید... چطور با یک شناخت دورا درور به این نتیجه مهم رسیدید؟
فکر میکنم نیاز به بررسی بیشتری دارید.
من ایشون رو الان ۴ سال میشناسم. ما تو یه دانشکده بودیم و ب`د هم هر کدوم یه کشور رفتیم اما بعدشم باهم دوست بودیم (رسمی) و تقریبا هفته ۱ ساعت باهم حرف میزدیم. خوب ایشون از نظر اعتقاد مذهبی، سیاسی شبیه من. خوب رشتهٔ درسیمون هم که یکی هست.
در مورد زیبایی این خانوم... من خانوم های زیادی را دیدم که از همسرانشون زیباتر بودند ولی زندگی آرام و راحتی دارند. اما در مجموع صحبت های شما من این طور برداشت میکنم که شما ایشون رو بالاتر از خودتون میدونید و این با احساس اقتدار مردانه ای که تو زندگی زناشویی بهش نیاز دارید در تضاد هست.
خود ایشون من رو خیلی قبول داره و همیشه از خفن بودنِ من تعریف میکنه. اما خوب اینا تو صحبتهای رسمی هست. ایشون خوب از نظر استعداد شاید مس من نباشن. یاا از نظر موقعیت کاری و درسی . اما خوب خیلی زیبا تر هستند. (حداقل از نظر خودم). و از طرفی از اینکه خانوادش سطحشون از خانوادهٔ من بالا تر هست یک مقدار نگران هستم.
[color=#4B0082][b] تم اصلی صحبت های شما حول زیبایی، وضعیت مالی، و کلاس خانوادگی دو طرف بود....
من اصلا منکر این موضوع نیستم که این موارد مهم اند( به خصوص مورد آخر که در شکل گیری شخصیت طرف موثر است) اما موارد به مراتب مهم تری هست که حد اقل تو این پست بهش اشاره ای نکردید.
شناخت من از ایشون به ۲ سال هم دانشکدهٔ بودن و خوب زیاد برخورد داشتن تو دانشگاه برمیگرد و شناختی که از صحبتهای بعد از خروج از کشور بوده. مثلا الان حتا من دوستاش رو هم میشناسم تو کشوری که هست. تاا حد زیادی میدونم مثلا این هفته چی کار کرده یا کجا بوده. (البته خوب با اعتمادی که به ایشون دارم) ایشون هم دختر مقییدی هستن و اهل نماز و روز هستند.
همیشه به من میگن من واسعش عین برادرش هستم و همون قد بهم عتماد داره. اما خوب بحث ازدواج فرق میکنه. اصلا ممکن منو رجکت کنه.
به نظرم قبل از هر چیز این شناخت دورادور باید تبدیل به یک شناخت کامل بشه که زیر نظر خانواده ها و بدور از هر گونه احساسات باشه.
اون وقت هم شما و هم ایشون متوجه خواهید شد که چقدر به ایده آل های هم نزدیکید.
خوب ایدهالِ من واسه این هستند :
۱) تحصیل کرده هستند و حتا هم رشتهٔ خودم هست
۲) زیبائی تحسین برانگیزی دارند
۳) مقید هستند و حتا حجابشون رو حفظ کردند
۴) عقایدِ مذهبیشون در حد و اندازهٔ من هست
۵) بعید میدونم نسبت به من هیچ حسّی نداشته باشه. (همین که میگه اندازهٔ برادرم به شما اعتماد دارم ...)
۶) شاید کافی نباشه اما خوب نزدیک ۴ سال هست که با ایشون ارتباط دارم، هرچند که شاید کافی نباشه.
۷) حداقل از نظر موقعیت مالی و تحصیلی و شغلی، من الان از ایشون بالا تر هستم ( اگه بتونه جبران زیبائی ایشون رو بکنه)
البته یه مساله دیگه هم هست. من بزرگ شده روستا هستم و ایشون بالا شهرِ تهران. درسته من الان چندین سال دور از خانواده زندگی کردم اما میترسم اینکه کجا بزرگ شدیم هم بدن مشکل ساز بشه از نظر فرهنگی.
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
برادر گرامی سلام
شما زیباییی ایشون رو خیلی داری بزرگ جلوه میدی..اونچیزی قابل بزرگ جلوه دادنه که خود آدم به دست آورده باشه.زیبایی که خدا دادیه.و یک امتیاز محسوب نمیشه.
۴) از نظر مالی خانوادهٔ ایشون فکر کنم از خانوادهٔ من پول دار تر هستند
مطمئنی شناختتون کافیه؟!
شما از نظر ایشون خفن هستید؟!!
ببخشید میشه بگید خفن یعنی چی دقیقا؟!
ضمنا اختلاف فرهنگی هم کم چیزی نیست.اون رو هم مد نظر داشته باشید.
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام
به نظر من تفاوت سنيتون خيلي مهم نيست ... اين كه ايشون زيباتر از شماست هم به نظرم چيزي معمول هست در اكثر ازدواج ها خانم زيباتر هست... تفاوت سطح مالي هم به نظرم خيلي مهم نيست اگر موجب تفاوت سطح فرهنگي نشه
موارد ديگه اي كه شما مطرح كرديد همه تفاوت هاي فرهنگي هست كه ميتونه مهم باشه
ببينيد مثلا اين تفاوتها ميتونه در جشن و مراسم خودش را نشون بده تا بعد در نوع نگرش و اداب معاشرت
به نظرم تفاوت فرهنگي فقط با رفت و امد دو خانواده ميتونه مشخص بشه كه ايا مشكل ساز خواهد بود يا نه
يه نكته ديگه اين كه همسر شما بايد خانواده شما را بپذيرد و اين مهمه مثلا اگه ايشون فكر كنه كه سطح فرهنگي خانواده شما پائين هست خيلي بده
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
برادر گرامی سلام
شما زیباییی ایشون رو خیلی داری بزرگ جلوه میدی..اونچیزی قابل بزرگ جلوه دادنه که خود آدم به دست آورده باشه.زیبایی که خدا دادیه.و یک امتیاز محسوب نمیشه.
۴) از نظر مالی خانوادهٔ ایشون فکر کنم از خانوادهٔ من پول دار تر هستند
مطمئنی شناختتون کافیه؟!
آره خوب پدر مادرم رو میشناسم ! میدونم وضعشون چطوره ! ایشون هم خیلی پولدار نیستند اما خوب کسی که تو تهران یه خون بالا شهر داشت باش نباید وضعش بد باشه !
شما از نظر ایشون خفن هستید؟!!
ببخشید میشه بگید خفن یعنی چی دقیقا؟!
منظورم از نظر موففقییتهای درسی و علمی هست. ایشون همیشه از موفقیتهای این جوریِ من تعریف میکنه.
ضمنا اختلاف فرهنگی هم کم چیزی نیست.اون رو هم مد نظر داشته باشید.
اختلاف فرهنگی بیشتر شاید بین خانوادهها باشه. البته من فکر نکنم خانوادهها باهم بعدن بخوان رفت و آمد کنن. البته نمیدونم، شاید بکنند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
سلام
به نظر من تفاوت سنيتون خيلي مهم نيست ... اين كه ايشون زيباتر از شماست هم به نظرم چيزي معمول هست در اكثر ازدواج ها خانم زيباتر هست... تفاوت سطح مالي هم به نظرم خيلي مهم نيست اگر موجب تفاوت سطح فرهنگي نشه
موارد ديگه اي كه شما مطرح كرديد همه تفاوت هاي فرهنگي هست كه ميتونه مهم باشه
ببينيد مثلا اين تفاوتها ميتونه در جشن و مراسم خودش را نشون بده تا بعد در نوع نگرش و اداب معاشرت
من مراسم رو همین جان میگیرم و نمیتونم تا ۲-۳ سال ایران برم.
یکی ۲ سال دیگه ایشالا میرم ایران و یه جشن اونجا هم میگیرم.
واسه همین تو مراسم مشکلی نیست.
اختلاف فرهنگی که من ازش میترسم این هست که ایشون بزرگ شدهٔ تهران هست و من روستا. از این میترسم که ایشون الان بامن ازدواج کنه و بعدها بگه کاش خوش تیپ ترسه رو میگرفتم یاا اینکه بگه من خیلی از تو سر تر هستم. یاا خانوادهٔ خودش رو به رخم بکشه. یا یه چیزی که بیشتر ازش میترسم اینه که بعدن وقتی بریم ایران، خانوادهٔ ایشون بگنای بابا چقد بد سلیقه بودی و تو خیلی سر تاری (چون اگه ما بخوایم ازدواج هم بکنیم ایران نمیریم و مراسم رو هم اینجا میگیریم و احتمالا چند نفر از خانوادهها بیان واسه مراسم- البته مطمئناً خانوادهها قبلش چند بار میرن هم رو میبینن تو ایران)! الان اینا اصلا نیست و دختر خیلی افتاده و خاکی به نظر میاد اما خیلی تو همین همدردی دیدم که بعدنها عوض شدن !
راستش یه نکتهٔ دیگه هم هست. اگه بخوام بگم که من با یه دختر از ولایتِ خودمون ازدواج کنم (واسه اون اللت فرهنگی) اولا باید ۲-۳ سال صبر کنم، دوما اون موقع باید بسپرم خانواده و اونا یه مورد رو پسند کنند و من برم ۲-۳ ماه ازدواج کنم. تازه احتمال اینکه دختر تحصیل کرده هم باش که پایین هست. یه چیز دیگه هم هست که من ته دلم ایشون رو دوست دارم. شاید اسمش دوست داشتنِ درستی نباشه اما خیلی وقتا میرم فیسبوک عکس هاش رو نگاه میکنم! (شاید چون زیباست... ) یا همون ایران هم که بودم دوس داشتم ببینمش. همونجا هم تو ذهنم بود ایشون اما چون میترسیدم رجکت بشم جلو نرفتم. الان چون مقییتم خوب شده، جرات پیدا کردم که جلو برم !
فقط میخوام قبلش مطمئن بشم که درست دارم جلو میرم.
يه نكته ديگه اين كه همسر شما بايد خانواده شما را بپذيرد و اين مهمه مثلا اگه ايشون فكر كنه كه سطح فرهنگي خانواده شما پائين هست خيلي بده
خوب الان شاید بگه اوکی هست اما بعدن حس نظرش عوض بشه. آخه من کلا شنیدم دخترهای بالا شهریه تهرانی یه خورده تو رفاه بزرگ میشند و شاید به اون صورت مفهوم محروم و اینا رو نفهمند. بعد فکر کنه اگه مثلا سطح بهداشت تو روستا پایین هست،مردم مقصّر هستند. یاا اینکه تحصیلات ندارند ....
اختلاف فرهنگی که من میگم منظورم چیزای زیر:
۱) اینکه پدر مادر من پیر و از کار افتاده و بیسواد هستند و از ایشون تحصیل کرده و جوون.
۲) اینکه خوب روستا خیلی محروم تر از شهره. من بالاخره هر چند وقت یک بار میرم اونجا اگه زنده بودم. خوب نمیدونم یه دختری که تو رفعه بزرگ شده، بعدن میتونه با این کنار بیاد. آخه من چند مورد همین تو همدردی خوندم که خانم گله کرده بود که شوهرم من رو به روستا میبره و دوست ندارم.
۳) بعد از یکی از دوستم شنیدم که بعضا دختر خانمهای تهرانی پر توقع هستند. البته من ایشالا وضع مالیم خوب خواهد بود اما میخوام طرف کسی باشه که با نداری من هم بسازه.
ضمنا یکی از دوستان گفت اینکه شما فکر میکنی ایشون از شما سر تر هست خوب نیست. اتفاقا من به عمد میخوام کسی رو بگیرم که فکر کنم از من سر تره. احساس میکنم اگه مرد فکر کنه که زنش ازش سر تر هست بیشتر قدرِ زنش رو میدونه. از این جهت اینو خوب میدونم از جهت دیگه هم میترسم که بعدن خانم اینو به رخ شوهرش بکشه.
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
به هر حال هر انتخابی بکنید یک سری معیارها ممکن است وجود نداشته باشد. ضمن اینکه در هر ازدواجی مشکلاتی هست. اما شما باید ببینید با کدام سری مشکلات بهتر می توانید روبرو شوید و حلشان کنید. بهتر است برای اینکار ابتدا بر اساس اولویت هایتان معیارهایتان را لیست کنید. بعد برای هر کدام امتیازی قائل شوید و ببینید چه امتیازی برای شما قابل قبول است. و البته معیارهایی که حق وتو دارند نیز به طور مشخص در نظر بگیرید.
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام خدمت شما
شما چند سالتونه؟
ین چه فکر غلطیه که ممکنه خانواده ها باهم رفت و آمد نداشته باشن؟!!!!توجه کنید شما دارید وصلت میکنید.معنی این کلمه رو میدونید؟یعنی وصل شدن.به خانواده همسر و ایشون هم به خانواده شما وصل میشن.
ضمنا واژه "گرفتن" رو زن استفاده نمیکنه.مرد استفاده میکنه.ایشون میگه من کاش با کس دیگه ای ازدواج کرده بودم.نه اینکه کاش کس دیگری رو گرفته باشم !
ایشون که مذهبیه عکسش تو فیس بوکه؟گذاشته همه بیان ببینن؟
در ضمن سن پایین پدر مادر شما جز اختلافات فرهنگی محسوب نمیشه !
من متوجه نمیشم.میخوای با کسی ازدواج کنید که از شما سرتره؟از طرفی میگی میخوام بعدا به رخم کشیده نشه از طرفی میگی میخوام سرتر باشه؟این عین تضاده !
یعنی هرکی زنش سرتر نباشه قدر زنشو نمیدونه؟
پس این خانومهایی که سر نیستن یا نباید ازدواج کنن یا اگر ازدواج میکنن باید حتما دیگه با یه مرد خیلی داغونو بد قیافه ازدواج کنن؟؟
شما اگر زنت سر نباشه هرروز میزنیش و اذیتش میکنید؟
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام خدمت شما
شما چند سالتونه؟
سلام علیک !
من ۲۵ سالمه.
ین چه فکر غلطیه که ممکنه خانواده ها باهم رفت و آمد نداشته باشن؟!!!!توجه کنید شما دارید وصلت میکنید.معنی این کلمه رو میدونید؟یعنی وصل شدن.به خانواده همسر و ایشون هم به خانواده شما وصل میشن.
آخه بعید میدونم از سالی یه بار بیشتر باشه. چون خونوادهها از هم دور هستند نمیشه زیاد رفت و آمد داشت.
ایشون که مذهبیه عکسش تو فیس بوکه؟گذاشته همه بیان ببینن؟
آره مگه ایرادی داره ! خیلی دختر خانمها هستند که شدید مذهبی هستند و فیسبوک عکس دارن ! البته منظور من از مذهبی در حد خودم بود. ضمنا کلی از این خانمهای که تو ایران چادر میذارن و ادعای مذهبی میکنن وقتی میرن خارج، حجاب یادشون میره !
در ضمن سن پایین پدر مادر شما جز اختلافات فرهنگی محسوب نمیشه !
سن بالای پدر مادر من، از این نظر گفتم که خوب اونا افتاده و پیر هستند. گفتم شاید از نظر طرف این یه اشکال باش که پدر مادر شوهرش افتاده و پیر باشند و تحصیل نکرده.
من متوجه نمیشم.میخوای با کسی ازدواج کنید که از شما سرتره؟از طرفی میگی میخوام بعدا به رخم کشیده نشه از طرفی میگی میخوام سرتر باشه؟این عین تضاده !
خوب همه چیزش که سر تر نیست. بعضی چیزا هم من سر ترم . منظورم این بود که خوب که شوهر فکر کنه خانمش خیلی مورد خوبی واسعش بوده نه اینکه فکر کنه راحت ازدواج کردم و میتونستم ازدواجِ بهتری داشت باشم. این کلا تعرض فکرم بود. اما خوب گفتم از این هم خوشم نمیاد که خانمم بعدن این سر بودن رو به رخم بکشه !
یعنی هرکی زنش سرتر نباشه قدر زنشو نمیدونه؟
نه خوب خیلی از ازدواجها با عشقه ! اگه عشق باش دیگه اینا مهم نیست. ولی خوب اولش همه معمولان دنبال یه خانمی هستند که تا حد امکان خوب باش از هر نظر !
پس این خانومهایی که سر نیستن یا نباید ازدواج کنن یا اگر ازدواج میکنن باید حتما دیگه با یه مرد خیلی داغونو بد قیافه ازدواج کنن؟؟
نه، این درست نیست که اونا نباید ازدواج کنند. هر کسی یه قسمتی داره که بهش میرسه. من کلا گفتم اینو. یه مثل بذار بزنم. عدم وقتی یه ماشین میخاره که کلی باحاله و از توقق فرد بالا تر هست خوب کلی بهش میرسه و مواظبش هست. اما اگه یه ماشین بگیر که حس نکنه در حد توقعش هست زیاد بهش نمیرسه و حتا شاید تو دلش بگه زود اینو بفروشم و اونی که دوس دارم بخرم ! (البته مثالش میدونم که اشتبأه، فقط واسه مثال گفتم)
شما اگر زنت سر نباشه هرروز میزنیش و اذیتش میکنید؟
نه بابا، چرا باید بزنم ! درسته بچه رستم اما بالاخره دکتر دارم میشم و اونقدرها هم بیفرهنگ نیستم. کتک زدن کار حیون هاست نه ما عدم ها. شاید بیشتر همین درست باش که اگه عدم همش فکر کنه زنش بیشتر از اون چیزی بوده که توقع داشته، بیشتر مواظبش باشه.
یه نکته رو خواستم یادآوری کنم. من اصلا اصرار ندارم که این خانم رو حتما میخوام. من میخوام مشاور بگیرم که آیا ایشون گزینهٔ مناسبی هستند برای من یا اینکه من ایشون رو فراموش کنم و صبر کنم تا ببینم خدا چی میخواد. برای همین لطفا دفاع کردنهای من حمل بر اصرارِ من نشه.
من منکر این نیستم که ایشون رو دوس دارم اما اهل عشق و عاشقی نیستم. بیشتر دوس دارم بر اساس عقل و منطق تصمیم بگیرم.
خوب به من حق بدین که چون همیشه پائین بودم خیلی اعتماد به نفس خوبی نداشته باشم. به نظر من اینجا دوستام، هماشون از خانواده من پولدار تر هستند. بعضی وقتا که با دوستم از وضعیت زندگیمون تو کودکی تعریف میکنم فکر میکنند دارن قصه میشنون !
یکی از نگرانیهای من هم همینه که ازدواج من که تو سختی بزرگ شدم با کسی که تو راحتی بزرگ شده، اصلا درست هست؟ البته شاید زندگی تو خارج از کشور کمک کنه عدم مستقل بشه و پخته بشه اما ....
آها، یه چیز دیگه رو هم بگم. خوب پسری که تو خارج کشور هست معمولان کم کم زیبائی واسعش مهم تر میشه. واسه همین شاید من یه مقدار احساسی باشم. واسه همین خیلی نمیخوام به خودم رجوع کنم چون حس میکنم ممکنه احساس توش دخیل باشه. میخوام اون چیزی که درسته تصمیم بگیرم که بدن نگم کاش اون موقع که تازه همدردی رو هم داشتم بیشتر مشورت میکردم !
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام مجدد
چند تا نكته كه به نظر من ميرسه
اول اينكه نگراني شما از تفاوت فرهنگي بجاست چون با مواردي كه توضيح داديد مشخص هست اما به جاي ترس از اينكه بعدا چه خواهد شد به زمان حال فكر كنيد به نظرم با اين خانم صحبت كنيد و شرايط فرهنگي و مالي خودتون را اوضيح بديد ممكنه اصلا اون خانم شرايط شما براش قابل قبول نباشه كه هيچ اما اگر گفت كه براش مهم نيست در مراودات بيشتر و شناخت بيشتر از شخصيت ايشون ميتونيد متوجه بشيد
اينكه بعدا نخواد به شما سركفت بزنه يا نه بيشتر به شخصيت ادمها برميگرده تا روستايي و شهري بودن من خودم تو يكي از شهرهاي بزرگ ايران به دنيا امدم اما ميدونم با خيلي از دخترهاي اون شهر نميتونم ازدواج كنم چون شخصيتا پرتوقع و افاده اي هستند حتي جالب بعضي هاشون وضعيت مالي خوبي هم ندارند
تجربه صحبت با افراد متاهل به من ميگه زندگي كه مرد توش سر باشه پايدارتر و موفق تر هست چرا؟ چون مردا و بخصوص ما ايراني ها با فرهنگ مردسالاريمون دوست داريم زنمون مطيعمون باشه از هر جهت بنابراين اگه زن كمي پايين تر باشه خيلي تابع تر ميشه و مرد بهتر ميتونه زندگي را كنترل كنه ... البته اون روي سكه هم اينه كه زن شما هم كفو شما باشه... مثال بخواهم بزنم مثلا خوبه زن چهار پنج ساب كوچكتر باشه يه مدرك پايين تر باشه از نظر مالي كمتر باشه و....
يه نكته هم به مريم خانم بگم .... مگه هركي عكسش تو فيس بوك باشه دختر بدي ؟
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام
به عنوان كسي كه با تجربه اي كه زير مي نويسم داره دست و پنجه نرم مي كنه بهتون مي گم حالا كه خدا رو شكر اصراري نداريد كه ايشون همسر آيندتون باشه ، سعي كنيد با فردي ازدواج كنيد كه اصلا اين حس رو نداشته باشيد كه خانوادش يا ... از شما سر تر هستند .
يكي از آشنايان بنده فقط به اين دليل كه خانمش فكر ميكنه (توجه كنيد كه فكر ميكنه و حقيقت نداره) كه از نظر مالي و موقعيت شغلي پدر و قيافه سرتر از همسرش هست در استانه جدايي هستند. زندگي اين آقا از ابتدا با غر غر و دعوا و منت و .... گذشته و حالا ايشون بريده..حالا شما فكر كن اگه واقعا ايشون بالاتر از شوهرشون بودن و شوهرشون از ابتدا اين مسئله رو قبول داشت چه ميشد..
من به عنوان يك زن مي گم كه (با توجه به چيزايي كه دورو برم ديدم) ما خانوما يه خورده از نظر جنبه توي اين مورد كم داريم و خيلي به روي همسر مياريم.
اگه تن به اين ازدواج داديد امكان منت ذاشتن و خيلي چيزاي ديگه هست.
مثلا ايراد از رفتار خانوادتون، رفتار خودتونف طرز غذا خوردن و لباس پوشيدن و يه سري رفتارا كه اونا مقيد هستن بهش
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
سلام خدمت برادر گرامی آقای سید
هدف ما ارائه همفکری به دوست محترم هستش.فکر نمیکنم اینجا جای مناسبی باشه که من بخوام موضوع عکس گذاشتن رو برای شما باز کنم و بخوام براتون توضیح بدم.اگر نظر من رو در این زمینه نمیپسندید مشکلی نیست !
آقای همدردی...خیلی خوبه که دارید با عقل و منطق میرید جلو.همین رویه رو ادامه بدید.وقتی احساسات دخیل میشه نا خودآگاه فکر شما بسته میشه
دید هرکسی خیلی مهمه.دخترهایی هستند که در پایین شهر بزرگ شدن و حتی بعضی شبا سر گرسنه زمین گذاشتن اما وقتی ازدواج کردن از طرفشون توقع خونه بالای شهر و سفر دور اروپا خواستن !(اینو دقیقا خودم دیدم)
برعکس دخترایی هم هستند که به قول شما بالا شهر بزرگ شدن اما بسیار افتاده و متواضع هستند.
شما با کمی معاشرت میتونید خیلی چیزا رو بفهمید.نحوه پول خرج کردنشو..مثلا با تاکسی اینور اونور میره یا با ماشین شخصی؟با مترو یا با اتوبوس؟
خلاصه باید زیر نظر داشته باشید ایشونو تا ابهاماتتون رفع بشه
موفق باشید
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
به آقا سید عزیز:
راستش خوب من می تونم
1) الان صبر کنم و چند سال دیگه که تونستم برم ایران ، به خانواده بگم که یک نفر که از خودم به قول شما چند سال کوچکتر و با مدرک پایین تر و زیبا باشند رو پیدا کنند و منم بعد از چند هفته صحبت ازدواج کنم.
2) خودم سعی کنم مورد مناسب رو پیدا کنم و ازدواج کنم. در این حالت :
2-1) به من یک نفر معرفی بشه و من با ایشون آشنا بشم
2-2) از کسانی که خودم میشناسم انتخاب کنم. که به نظر من ایشون تو کسانی که میشناسم از بقیه به ملاک های من نزدیک تره.
به ملاحت خانم:
آخه من تو این همدردی که هر چی مقاله خوندم دیدم خانم ها چقدر با حالن ! بابا طرف تو ناز و نعمت بزرگ شده و حالا شوهره داره کتکش می زنه و خانم دنبال درمان شوهر هست ! من خیلی معدود دیدم تو همدردی که یک خانم مقصر باشه !
البته واسه من خیلی این مهمه و واقعا حرف شما درسته.
ضمناً یک چیزه دیگه هم هست و اونم اینکه من که فعلا نمیخوام ایران زندگی کنم. اینجا هم که باشم خیلی درگیر خونواده نمیشم. بیشتر نگرانی من برای بازدید هایی هست که ممکنه داشته باشیم.
آها یک چیزه دیگه هم هست. این خانم واقعا بنده خدا مغرور به نظر نمیاد باشه. چند بار که من به شوخی گفتم که شما که خیلی وضعتون خوبه گفت نه بابا من بابام لیسانسه و یه مهندس معمولیه. یا بعضی وقتا که بحث درسی می کنیم همش میگه من خیلی خنگم و عذرخواهی می کنه که زود توضیح من رو نمی گیره. منظورم از اینا این بود که مغرور نیست. ولی من هم مثل سید از اینکه بزرگ شده تهران هست و تقریبا تو رفاه بزرگ شده می ترسم.
اما من به یک نکته هم که یکی دیگه از دوستان گفت رسیدم و بهش یقین دارم. هیچ وقت نمیشه یک ازدواج کرد که توش اصلاً مشکل نیست. فقط باید تلاش کرد که اون مشکل حاد نباشه. مثلاً اینکه خانم از آقا 1-2 سال بزرگتر باشه شاید مهم نباشه اما همین موضوع رو تو چند جا دیدم که داره زندگی رو بهم میزنه. یا مثلاً همین زیبایی که به ما همیشه تو کتاب ها می گقتند ملاک 4-5 باشه ، به نظر میاد خیلی مهم باشه. کلا به این نتیجه رسیدم آدم باید ببینه چی واسش مهم هست و به همون عمل کنه.
مثلاً من خودم به شخصه حرف دیگران واسم مهم هست (البته خانوادتا اینجوری هستیم) و خوب داشتن یک خانم که مورد تحسین و تایید فامیل باشه واسم مهمه . در حالی که این مسئله شاید واسه خیلی ها مهم نباشه.
به مرم خانم:
من فعلاً نگران این نیستم که ایشون چقدر قناعت کنه. شکر خدا چند وقت دیگه میرم سر کار و حقوقی که بهم پیشنهاد شده اونقدر هست که فکر کنم زیاد هم باشه. تازه ایشون خودشم هم مطمئنا درآمد خوبی خواهند داشت. منظور من از بالا شهری ، غرورش هست. خوب الان در وجهه یک دوست ، خیلی از من تعریف می کنه ولی معلوم نیست این بعد از ازدواج باقی بمونه.
االبته راجع به وضعیت زندگی کلا حس می کنم تنوع لباس زیادی داره که نشون میده خیلی اهل خرید لباس هست. ولی مثلا یک بار همین طور بحث شد که بعضی دختر ها ازدواج می کنند و مهریه های بالا میذارن ، بعد من گفتم که شما هم مثل اونا خواهی شد ولی اشون گفت که نه من حداکثر 114 میذارم.
کلاً فکر کنم وضعیت زندگی من الان خیلی از ایشون مرفه تر باشه !!:104: واقعاً به نظر نمیاد ولخرج باشه.
یک نکته خوبی که ایشون داره این هست که ایشون رو میزان مذهبی بودن خیلی نزدیک هست به من. من نه خیلی مذهبی هستم که با یک نفر خفن مذهبی بتونم زندگی کنم و نه اونقدر بی خیال هستم که با کسی که مقید نیست بتونم راحت باشم. خوب ایشون حجابش بعد از رفتن به خارج خیلی عوض نشد و تقیدش رو حفظ کرد که این واسم مهم هست ولی در عین حال با زندگی تو خارج سازگاره. من دوستایی دارم که ایران رفتن خواستگاری دختر های مذهبی شدید و اصلا رد شدند با وجودی که پسر های خوبی بودند. موردی هم میشناسم که حتی عقد بود اما خانم اینقدر مذهبی بود که آخر سر به هم خورد.
خلاصه من فعلا بین یک سری مزیت ها و بعضی نگرانی ها در حال شنا کردن هستم !:325:
RE: ازدواج خارج از کشور و تردید
يه ضرب المثلي هست كه ميگه :
دختر نجيب زاده به دست آوردنش سخته ، اما نگه داشتنش راحته
دختر گدا ، به دست آوردنش راحته نگه داشتنش سخته .
و البته منظور از نجيب زاده بودن مال و منال نيست . پولداري داريم كه نجيب نيست و آدم بي مال و مكنتي داريم كه نجيبه .
شما به اين موضوعات دقت كن .
نه روستازاده بودن شما دليل بر پايين بودن شماست نه اهل شهر بودن اون خانوم ملاك بالاتر بودن . اگر فردي كه متولد خانواده مرفهي تو تهران هست به موقعيت x برسه و شما هم به همون موقعيت ، قاعدتا شما بسيار از اون شخص موفق تر هستيد . به اونچه كه هستيد افتخار كنيد . براي من به عنوان يك دختر اعتماد به نفس فرد مقابلم نقش خيلي تاثيرگذاري داره . موفق باشيد و بهترين انتخاب رو بكنيد .
هميشه هم به پدر و مادرتون افتخار كنيد . همينكه الان شما از دختري خوشتون اومده كه دختر يك مهندسه يعني الان موقعيت شما با موقعيت يه دختر مهندس برابره . اين يعني خانواده شما محيطي رو برابر با محيط يك مهندس براي رشد بچشون آماده كردن .
پدر و مادر نعمتي هستند كه برنميگردن ، خودت رو اگه دوست داري قياس كن ، اما اونهارو نه و نگو پدر و مادرم پايينترن يا پيرن . نگو . اگر تو قياس نكني طرفت هم هيچ وقت قياس نميكنه .