-
پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
سلام.ارتباطهای مکرر شوهرم با دخترای دیگه رو نمیتونم قبول کنم بی تعهدی و قولهای الکیش و اینکه هیچ اراده ای واسه ترک کاراش نمیکنه خستم کرده دیگه ازش متنفرم چت جنسی با چندتا دختر به طور همزمان و قرار ازدواج و قرار گذاشتن با همدیگه واسه اینکه برن جایی و ارتباط نامشروع داشته باشن و ارتباطای تلفنیش و... تا به حال بیش از بیست بار متوجه شدم همه ی راهها رو امتحان کردم پیش روانشناس هم رفتم نه تنها تاثیری نداشته بلکه بدتر شده.هنوز یک سال نشده که عروسی کردیم خیلی ناراحتم دیگه نمیخام بیش از این آزارم بده خسته شدم و فقط به طلاق فکر میکنم.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام عزيزم
ميدونم مشكل من وتو خيلي با هم فرق داره
اما مشكلي كه نوشتي بخشي از مشكل منم بود
""""بی تعهدی و قولهای الکیش و اینکه هیچ اراده ای واسه ترک کاراش نمیکنه خستم کرده دیگه ازش متنفرم چت جنسی با چندتا دختر به طور همزمان و قرار ازدواج و قرار گذاشتن با همدیگه واسه اینکه برن جایی و ارتباط نامشروع داشته باشن و ارتباطای تلفنیش و..."""
ودرسته من كمتر از تو با همسرم بودم اما تمام اسيبهايي كه اينكار به روح و روان ادم ميزنه رو ميتونم درك كنم حالا بماند هزار ويك مشكل ديگه همسر من
اما در مورد تو سن تو و همسرت,نوع اشناييتون,فرهنك خونواده اش,رابطه هاش قبل ازدواج,تحصيلاتتون,اينكه خونواده اش در جريانن يا نه و.... مهمه
با هم رفتين بيش مشاور واگه رفتين نظرش چي بوده؟خونواده خودت چي ميگن؟
ببخش اينهمه سوال ميبرسم اخه من همه اينارو سنجيدم به اضافه اينكه يه وقتايي راهي واسه نجات هست اما ادم تو شرايط بد وبا حس منفي اونارو نميبينه
عجله نكن
بزار ازاول همه چي رو بسنجي
وببخش كه دارم واست سخنراني ميكنم
اعتماد شكسته نباش
حتا وقتي داري به غمها وترسهات فكر ميكني هرچي هستي وهر كي هستي به خدا اعتماد كن
باور كن تو اين شرايط ارومت ميكنه
باهاش دعوا كن گله كن گريه كن از بي عدالتيش بنال اما بهش اعتماد كن تا هيچوقت نشكني
ميدوني جرا اين حرفو ميزنم جون احساستو درك ميكنم و سياهي فكر و ذهنتو با تمام وجود ميفهمم
اما واسه تصميم گيري درست بهتره احساستو اروم كني وبه جايي برسي كه حتا متنفر نباشي بعد عاقلانه تر تصميم ميگيري
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
دوست عزيز
به بستهاي قبلت سري زدم وخودم جواب سوالاتمو گرفتم
من هم همه اين مراحلو گذروندم وهمه اون تجسسارو هم كردم اما وقتي اينكارارو كردم كه به يقين رسيده بودم
تو شاغلي وامنيت مالي داري.سنت هنوز بالا نرفته وخونواده خوبي داري كه اگه با رفتار و قوي بودنت بهشون بفهموني اين بهترين راه براي تويه مطمين باش اونا هم باهات كنار ميان
خونواده من كه قبل از من به اين نتيجه رسيدند اما يكي از دلايلش اين بود كه من گفتم حتا اكه قراره از صفر شروع كنم من ميتونم
ببين عزيزم من جايي تصميم به جدايي گرفتم كه ضربه اخرو خوردم يعني خيانت
همه ما زنها ميدونيم اولين اسيبي كه اينكار مرد بهمون ميزنه رنجش قلبي وبعد بايين اومدن اعتمادبنفس
اتفاقي كه درمورد من افتاد اما وقتي ديدم شب و روزم شده گريه وغم وديگه هيچي نيستم يه جايي ياد خودم افتادم بدون همسر
اوني كه قبل بودم
حالا دارم خودمو ازين ادم بدبخت دل شكسته ترسيده از اينده دور ميكنم چون من اين نيستم
تو هم نترس
تو يك زن با موقعيت اجتماعي و خونواده خوبي
حالا كه به اينجا رسيدي بازم ميگم اگه تصميمت قطعيه چون ميدونم اين فكر حتا اگه با همسرت هم بموني سالهاي سال با تويه كه جرا زودتر تمومش نكردم وباز يه زخم جديد
هنوز فرزندي نداري كه بخواد زيردست يه ادم دلشكسته وبااعتمادبنفس كم بزرك شه
به چيزايي كه داري فكر كن
بدترين حالت واسه تو تنهاييه كه از مرگ تدريجي بهتره
من ميگم اين ادم درست نميشه چون نمونه اشو ديدم حالا يه جور ديكه
هرجا هم از اسيب طلاق ترسيدي به اسيب زندكي الانت فكر كن
و مهمتر ازون به زن 30 ساله اي كه توي چند ماه همه چي ديد وداشت كار خودش به تيمارستان ميكشيد(اينو جدي ميكم يه بار كه مثل هميشه داشت كاراشو توجيه ميكرد و خيلي رفتارش منطقي شده بود وتو ماشين سرم داد نميزد؟؟؟؟وتو صورتم نميزد؟؟؟؟؟يه لحظه احساس كردم اين منم كه با بقيه فرق دارم وبهش ميكفتم بيا منو ببر يه جا بستري كن و تنهام بزار)جدا داشت با من بازي ميكرد.الانم راضيه جسدم كنارش باشه اما مال اون باشه!
بخاطر شكاك بودنش كارمو كه عشقم بود وحتا مردا حسرت موقعيتمو ميخوردن گذاشتم كنار
اينارو گفتم كه بدوني جدا بايد از زير صفر شروع كنم
هر وقت ترسيدي ياد من بيفت وحسرت نخور
به خدا الان كه يكماهه ازون شرايط دور شدم با همه دلتنگياوخستگيهاش تازه كم كم دارم ميفهمم جهنم هموني بود كه تو فكرم بود حالا ازخودت ببرس از چي ميترسي
كدوم اسيب؟بدتر از تخريب روحت
هر وقت ترسيدي وخسته شدي به من فكر كن
خودتو واسه همه چي اماده كن وبا چشم باز راهتو برو
باور كن خدا هيچكسو رها نميكنه مخصوصا كسيو كه به اميد اغوش اون غمهاشو فراموش كنه
فقط اميدوارم خدا تنهامون نزاره چون خيلي سخنه
كاري كن وتصميمي بگير كه اگه يه روز برگشتي و بشت سرتو نگاه كردي نگي كاش...
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
چرا هیشکی نمیاد کمکم کته بهم روحیه بده تو تاییک قبلیم هم فقط دو سه نفر از دوستان اومدن من از اول شانس نداشتم...
نقاشی جان ازت ممنونم خیلی خستم همش میخام همه چی زودتر تموم شه اصلا حوصله فکر کردن به هیچی رو ندارم...
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
صبور باش میان
دوست عزیز هرجیزی تو دنیاهم فایده داره هم آسیب حالا که به نتیجه رسیدی باید هدف گذاری کنی و برنامه ریزی. طلاق پروسه خسته کننده ای هست پس سعی کن ذهنتو آماده کنی و همه اتفاقاتی که ممکن بیفته را پیش بینی کن و برای هرموقعیتی راه حلی پیدا کن تا به نتیجه برسی
بعد از طلاق همه چی به خود شما بستگی داره اینکه چقدر انسان قویی باشی و بتونی خودتو و اتفاقات اطرافتو مدیریت کنی مطمئنا اگه ضعف نشون بدی بسیار ضرر خواهی کرد و دیگران از این قضیه سو استفاده ها خواهند کردپس در اولین فرصت باید روحیتو قوی کنی و با تنهاییت کنار بیای و حتی ازش لذت ببری باید بدونی که می خوای بعد طلاق چیکار کنی و کلا وقتتو پر کنی باید هر روز پرانرژی تر از روز قبل باشی چرا؟ خوب چونکه داری یه قدم مثبت تو زندگیت برمیداری داری مستقل می شی و یه مرحله جدید از زندگیتو شروع می کنی نسبت به گذشته پخته تر و باتجربه تری پس حتما عملکرد بهتری خواهی داشت
باید بشینی با خودت فکر کنی ببینی از زندگیت چی میخوای دوست داری چیکار کنی بعد برنامه بریزی و شروع کنی و انرژی بذاری تا به هدفهایی که تعیین کردی برسی تو این مدت همیشه سعی کن از یه نفر عاقل و فهمیده و پرانرژی همیشه مشورت کنی و باهاش باشی ببین تو دوستان یا خانواده چه کسی همچین ویژگی داره؟ چند مساله را باید در نظر بگیری مثل مسائل مالی ویا ارتباطات اجتماعی یا شاید بخوای به علاقه مندیهات برسی یا حتی ازدواج مجدد پس می بینی که خیلی زیاد مسئله داری که بهشون فکر کنی که من فقط چند تاشو یادآور شدم هیچکدومشون ترس ندارند اگه ما بهشون فکرکنیم براشون پلن بریزیم و برنامه ریزی کنیم ولی اگه همه این مسائل به امون خدا بسپری خوب مطمئناهرکدومشون به تنهایی می تونن ما رو از پا دربیارن
شما خانم شجاع و مستقلی هستی که میخواد زندگی فوق العاده ای رو شروع کنه پس بشین زیر و بم زندگیتو در بیار و برای جزبه جزش برنامه بریز وبعد شروع کن.
تلاش فروان و توکل یادت نرود موفق باشی:72:
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام
از ماجرای زندگیت خیلی ناراحت شدم . واقعا که خیلی صبوری کردی .
میشه بگی که چه طور با هم آشنا شدید؟
الان هم همسرت رو دوست داری ؟
پدر و مادرتون در قید حیات هستند؟
به غیر از خودتون چند تا خواهر و برادر دارید؟
پدر و مادرتون از شما حمایت میکنند؟
از نظر مذهبی چه جور آدمی هستید؟
شاغلید؟
حرفه ای رو بلدید؟
از خودتون بگید که بتونیم کمکتون کنیم.
چند سالتون هست؟
مهریتون چه قدر هست ؟
وضع مالی شوهرتون برای پرداخت مهریه چه جوری؟
تا حالا چند بار فرصت به شوهرت دادی که خودشو اصلاح کنه؟
تو این زمینه کمکش کردی؟
نیازاشو (جنسی،عاطفی) در توانت بوده که برآورده کنی؟کم نذاشتی؟
الان با شوهرت زندگی میکنی ؟
منتظر جوابتون هستیم.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام.تاییک قبلیم این بود "شوهرم بیش از حد بهم خیانت کرده چه کنم" یا اسممو جستجو کن بیاره/ آشناییمون از دانشگاه بیشتر از طرف من بود من خیلی وابستش شدم ولی اون دنبال دخترای دیگه بود و وقتی اونا جواب رد میدادن میومد سراغ من /تقریبا یک سال اومدن خواستگاری تا بابام راضی شد اون عاشق من نبود و بیشتر به خاطر موقعیتم و اینکه میخاست هرچه زودتر مقوله ی ازدواجشو تموم کنه و من راحت الوصول بودم منو انتخاب کرد.الآن دوسش ندارم فقط تو این دو سال بهش وابسته شدم.ما 3خواهر و یک برادریم و درقید حیاتن و حمایت میکنن.الآن خونه ی شوهرمم به خاطر کارم مجبورم تا اواسط خرداد صبر کنم.من تقریبا مذهبی قبل ازدواج روزه و نماز و حجاب همش به نحو احسن و بعد ازدواجم همش کمرنگ شده به خاطر تاثیراتی که شوهرم روم داشته. 23 ساله ام و شوهرم 31/اون ارشد بالینی و کارمنده ولی وضع مالیش افتضاحه و مهریه ام نزدیک 200تاس. دو ساله همش بهش فرصت دادم از نامزدی تا بعد عروسی ولی بدتر شده /از هر نظر براش سنگ تمام گذاشتم اون حاضر نمیشه پیش روانشناس بره و خودم تنها میرم... روانشناس میگه تا خودش اراده نکنه هیشکی نمیتونه درستش کنه مثل اعتیاده و اختلال شخصیتی داره و گفت یکی دوماه صبر کن اگه قدمی در جهت درست برداشت کمکش کن ولی اصلا درست نشده راستی روانشناس گفت محکم برخورد کن ومهریه رو بذار اجرا ولی من هنوز اقدامی نکردم .به نظرم کسی مهریه رو اجرا میذاره که امیدی به زندگیش داشته باشه و بخاد که زندگی کنه ولی من میخام تمومش کنم .
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
همیشه برات دعا می کنم
و خیلی از نوشنه هات ناراحت میشم
ولی داشته هات هم کم نیست و از خیلی ها بیشتر
خانواده خوب
شغل خوب
سن خوب
به صورت جدی و خیلی جدی تصمیمی که گرفتی و مدت فرصتی که به زندگیه دو نفرتون دادی رو بهش بگو خیلی جدی و محکم
از حالا هم با اعتماد به نفس و محکم قدم بردار
ذره ای اعتماد به نفستو از دست بدی کل زندگیتو باختی
تو باید خیلی خیلی محکم تر از قبل باشی اگه شده حتی اداشو در بیار
گاهی گمان نمیکنی،ولی میشود
گاهی نمیشود که نمیشود!!!
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت نسیت،
گاهی تمام شهر گدای تو میشود!!
(دکتر شریعتی)[size=large]
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
جای هیچ تردیدی نیست که شما باید اون قدر به ایشون فرصت بدی که اگه احیانا خواستی در مورد طلاق به طور جدی فکر کنی دیگه وجدانت راحت باشه ( از بابت زندگیت)
آخه دختر خوب شما که میدونستی این آقا از نظر شخصیتی این طورین چرا گذاشتی کار به ازدواج بکشه ؟؟؟؟؟
:305:در وحله ی اول باید قبول کنی که مقصر اصلی این که زندگیت این طوری شده فقط و فقط خودت بودی بدون هیچ تردیدی.اشتباهی که بد جور داری هزینشو پرداخت میکنی.
خوب دیگه شده، کاریش نمیشه کرد.
میرسیم به بحث طلاق که این تصمیم هم میتونه ااشتباه باشه هم یه تصمیم درست . پس باید جوری تصمیم بگیری که چند سال بعد به این نتیجه نرسی که تصمیمت اشتباه بوده .
برای همین یه راه داری اون قدر برای زندگیت تلاش کنی که یقین کنی دیگه راهی جز طلاق پیش پات نبوده .
حالا واقعا مطمئن هستی تمام تلاشت رو کردی؟
این که من پیش روانشناس رفتمو بهم اینا رو گفته و ..... این حرف ها شاید در مقابل تلاشی که باید انجام بدی اهمیت آنچنانی نداشته باشه .
آخه چون یه موردی هست که معمولا خانمو نمیتونن تحمل کنند ( نه اینکه نمیتونن حلش کنند) معمولاخانوما انرژی کافی برای درست کردن زندگیشون نمیذارن . من مطمئن هستم به خاطر اینکه روحیتو توی این قضیه از دست دادی و احساساتت جریحه دار شده شاید اون طور که باید، با اون انرژی لازم، برای زندگیت تلاش نکردی.
برای اینکه هم بتونی با انرژی برای زندگیت تلاش کنی باید فقط و فقط باید پای خدا رو وسط بکشی و با توکل به خدا و دعا ، زیارت عاشورا ، حدیث کساء و.. از خدا بخوای که کمکت کنه که سعی کنی زندگیت رو نجات بدی .که تصمیم درست رو بگیری، که .............. آرومت کنه .
این راه رو برو اگه نتیجه نگرفتی بعد اون وقت هر تصمیمی که لازمه رو بگیر .حتی اگه تصمیت طلاق شد.
حداقل کاری کن که هر وقت شوهرت بخواد بهت فکر کنه از تو تصویری جز مهربونی و گذشت براش باقی نمونه حتی اگه این تصویر بعد طلاق باشه. بذار حسرت زندگی ای رو که با شما از دست داد بشه هزینه ی کار های اشتباهش . بذار که بعدا اگه تصمیمت طلاق شد، توی این حسرت بسوزه.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
آره مقصر خودمم خیلی پشیمونم ولی من فکر میکردم درست میشه ولی... وقتی دوست داشتن یک طرفه باشه وقتی شوهرت همش تورو با بقیه مقایسه کنه وقتی تو دوران عقد همش دخترای دیگه رو بکوبه به سرت وقتی ازت ایرادای دروغی بگیره وقتی حتی دوست نداشته باشه خندیدنتو و بگه که خیلی بی ریختی و اونوقت میبینی که چقدر ابلهی و به خاطر کی از خانواده و شهر خودت زدی و ساکن غربت شدی؟به خاطر کدوم عیاش 3بار دست بهد خودکشی زدی؟که آخرش مامانش بگه از پشت تلفن نمیخورنش؟که آخرش کل خانوادش بریزن روت و بگن تقصیر تو و خودش بگه تعجب میکنم واسه چی تا حالا موندی؟؟...که قرآن برداره و بگه غلط کردم و قسم بخوره که درست میشه/خسته ام چه جوری اینهمه اعتماد و این همه علاقه و اینهمه عمر تباه رو برگردونم.به خدا اگه به خاطر آبروش و مهریه نبود خیلی وقت بود که طلاقم داده بود.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام عزیزم
داستان زندیگه ما خیلی شبیه همه، منم خیلی آسیب دیدم.. آخرش فهمیدم فقط بخاطر مهریه اینهمه زجرم داد.. امیدوارم با تاپیک تو منم به آرامش برسم
لینک تاپیکای من، اگه حوصله داشتی بخون لااقل با خوندنش میبینی این اتفاقا فقط واسه ی تو نیافتاده
http://www.hamdardi.net/thread-9481.html
http://www.hamdardi.net/thread-16100.html
http://www.hamdardi.net/thread-18607.html
http://www.hamdardi.net/thread-21486.html
انشاء الله هرچی خیره واست پیش بیاد:323:
:72:
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
عزیزم بسیار متاثر شدم.شوهرت میدونه میخوای جدا شی؟
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
اعتماد شكسته عزيز
رزاي سختيه كه داريم ميكذرونيم
نترس
نترس
نترس
نميدونم كار درستيه يا نه اما من هر جا از لحاظ احساسي كم ميارم فقط يه كار ميكنم ميشينم وبا خودم بديهاشو تكرار ميكنم خودمو ميزارم تو اون موقعيت و با تمام وجود دوباره حسش ميكنم
همون حقارتو حس ميكنم
همون ترس ونفرت
اين باعث ميشه به عقب برنكردم
از اينده هم نترس.كي ميدونه چي ميشه فقط منفي نباش چون منفي ها ميان سراغت
حرفي كه كبوتر زد كمكم كرد فكر كن مجردي اونوقت احساس ترست كم ميشه
بابا كدوم اسيب زدن روح وروانمونو درب وداغون كردن وشخصيت ودل و احساس و اعتمادبنفس واسمون نزاشتن
از كدوم اسيب ميخواي در امان بموني؟
بخدا خود ماييم كه به ديكران القا ميكنيم چطور راجع بهمون فكر كنن و رفتار كنن
من كه يه مدت دارم ميرم مسافرت
خسته شدم از غم وغصه.تو هم دستي دستي خودتو مريض نكن.
طلاق جرات ميخواد نه اينكه خوب باشه اما نه كفتن به اين همه بدبختي وسياهي بخدا جرات ميخواد
من خيلي زور زدم به اينجا نرسم اما رسيدم
مطلبي رو كه تو يه سايت خوندم واست ميفرستم شايد كمكت كنه
مراقب خودت باش:
برخورد پيشوايان اسلام با مسأله طلاق به اين صورت است كه: گاهي آن را منفور و مبغوض تلقي كرده اند و گاهي با لحني كه نسبتاً تشويق آميز است تفهيم مي كنند كه: چه مانعي دارد كه از حق خدايي خود براي نجات از غرقابي به اسم خانواده و درحقيقت، گردابي مهلك، استفاده نمي كنيد! از اين گونه برخورد با مسأله بر مي آيد كه حكمت تشريع طلاق، خلاص شدن از گردابِ و غرقاب است و بنابراين، اگر چه حليّت آن مطلق است، ولي نبايد سوء استفاده كرد.
اسلام، نه تنها طالب اين است كه زندگي خانوادگى، شكلي معروف و جامعه پسند داشته باشد و زن و شوهر از لحاظ اخلاقي و نحوه معاشرت با يكديگر، در حد مطلوب و ايدآل باشند، بلكه جدا شدن آنها نيز بايد به شكل معروف و جامعه پسند و خدا پسندانه باشد.
اگر زندگي خانوادگي معروف و پسنديده است، طلاق و جدايى، منكر و ناپسند است و اگر زندگي خانوادگي منكر و ناپسند است، بايد طلاق، معروف و پسنديده باشد و جادارد كه زن و مرد مسلمان، در بريدن از يكديگر نيز معيارهاي اسلامي را رعايت كنند و به راه هاي غلط و غير متعارف - از نظر انسانيت - گام ننهند.
مردي كه در زندگي خانوادگي رفتار غلط و غيراخلاقي دارد و زن را پژمرده و افسرده و مظلوم قرار مي دهد و در جداشدن از زن، به حركات و گرايش هاي غير اخلاقي و غير اسلامي روي مي آورد، مرد ايدآل و مسلمان متعهد و مكتبي نيست.
مرد وظيفه دارد كه خواه در زندگي زناشويي و خواه در طلاق و جدايى، شخصيت انساني زن را محترم بداند و از برخوردهاي نامطلوب و منكر و خلاف احسان بپرهيزد و تقواي خود را زير پا نگذارد.
مرد بايد بداند كه قرآن، به همان اندازه كه براي زن وظيفه مقرر داشته است، براي او حق قايل شده و خلاف عدالت است كه اگر انسان از زن انتظار وظايفي بيش از حقوق او، از او داشته باشد، حتي طلاق هم اين قانون را نمي تواند بشكند. به همين لحاظ است كه باز در ضمن آيات طلاق مي فرمايد:در برابر هر وظيفه اي كه به نحو متعارف فطرت انساني بر عهده زنان است، براي آنها حقي است.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
شوهرم داره قولم میزنه طوری باهام رفتار میکنه که بهم بفهمونه مثلا آدم شده ولی یک درصد هم فکر نمیکنه که همه ی کاراش و حتی قرارهاش تو دستمه.چند روز دیگه قرار داره به نظرتون من چیکار کنم؟به خودش گفتم تا پایان مدارس اینجام اگه یک مورد ببینم واسه همیشه میرم...باهاش اتمام حجت کردم. نقاشی جان خوش به حالت تو خیلی باتجربه و منطقی هستی ولی من خیلی منزوی و بی تجربم
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
دوست خوبم
راستش كاملا شرايطتو درك ميكنم اما يه كم از دستت عصباني شدم
من فكر ميكنم بهتره تكليفتو با خودت مشخص كني
اگه قطعا و با دليل داري راه جدايي رو ميري خوب دختر خوب چرا موندي اونجا كه باهات بازي كنه
معلومه كه ترجيح ميده تو باشي و اونم به كاراش برسه
احساس ميكنم رفتار همسر تو با تو بخاطر اينه كه رفتارت قاطعانه نبوده
تو اگه ميخواي ازش جدا شي تنهاش بزار.به خدا هر كس ديكه اي هم جاي تو باشه و بمونه طرف مياد وبه اصطلاح رو مغزش كار ميكنه.خودت ميگه قسم خورده و دست گذاشته رو قران بازم تكرار كرده.خوب ادمي كه حتا از خدا نميترسه وبارها جوابشو بس داده چرا دوباره داري بهش فرصت ميدي كه چي بشه كه بهت ثابت بشه مرد زندگي نيست
يعني هنوز مرددي؟
اگه هم هنوز مرددي و ميخواي واقعا بهش فرصت جبران بدي پس چرا ميگي كولم ميزنه؟؟؟؟
ميدوني چي ميخوام بگم
اگه تصميمت قطعيه همه ارتباطارو قطع كن
تنها باش يه مدت
شايد اصلا خودت پشيمون شي
موندي اونجا كه خودتو شكنجه روحي بدي
خواهرانه بهت ميگم نزار باهات بازي كنه
اما اكه هنوز مرددي و ميخواي چيزيو بسازي و ميتوني خودت خودتو بازي نده.فعلا به طلاق فكر نكن
زندگي عاديتو بكن
اگه هم تصميمت جداييه وبه هر دليلي فعلا مجبوري بيشش باشي و جاي ديگه نداري بري تا اون مدت اصلا نگو بهش ميخواي جدا شي .بمون وكاراتو بكن وبه اون هم نكو
بزار فكر كنه منصرف شدي
بزار طبيعي رفتار كنه خودش باشه.
همه چيز به خودت وتصميمت بستگي داره
ببين من وقتي تصميممو گرفتم همه راههارو بستم
دركت ميكنم مثلا ايميلمو بلاك نكردم وهر چند وقت يه بارميرفتم سراغ ايميلام و ميديدم يه ايميل ازش رسيده بعد ميخوندم وميديدم پره از التماس وقسم ودرست ميشم!حالا منم مينشستم وميخونم وگريه ميكنم!!تازه ميرفتم به بقيه ميگفتم داره رو اعصابم راه ميره داره باهام بازي ميكنه در صوتيكه خودم دارم با خودم بازي ميكنم !!!
يا هزار ويك خطاي ديكه
اينا همه خطاهاي عاطفيه كه يكبار جوبشو خورديم
حالا اگه موندي كه به خودت بيشتر ثابت كني همسرت هنوز كاراشو ميكنه وخودتو ازار بدي اون بحث ديگه ايه
اما اگه هنوز حتا يه ذره شك داري كه اصلاح ميشه بمون وتلاش كن چون بعدها پشيمون ميشي از كارت
بشين وهمه چيزو تو شرايط اروم مرور كن نه الان كنار اون وبا ديد منفي
واسه چي ميگي تا پايان مدارس اينجام؟كه تا اون موقع خيانت نكنه؟ممكنه بكنه تو نفهمي.ممكنه نكنه و ادا دربياره.ممكنه نكنه و تو بگي شايد درست شده.ممكنه بكنه وبفهمي وروانتو بيشتر ازاربده
نگو عزيزم
فكراتو تصميماتتو نكو
قرارنيست مثلا وزنشو كم كنه كه بهش مهلت دادي
اگه هر تصميمي ميخواي بگيري فعلا كه نميتوني خوب فكر كني تصميم نگير
من دارم همه زورمو ميزنم چون شرايط خودم عادي نيست كسيو راهنمايي نكنم بخدا حرفام بيشتر همدرديه
اينم ميگم يه كم بخندي:
كوري عصا كش كور دگر شود!!!!!!!!
البته دور از جونتا
خودمو ميگم
بخند به دنيا
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام عزیزم.متاسفم به خاطر همه زجرهایی که کشیدید.میخواستم خوب به این مثالی که میزنم توجه کنید
دندانپزشکان سعی میکنند هیچ دندانی رو بی علت نکشند و تا جایی که ریشه اون سلامت باشه حفظش میکنن.
درسته هزینه بره اما چون ریشه داره میارزه حفظ بشه. امااااا زمانیکه دندانی کلا ریشه نداره و عفونت شدید داره اگر به زور بخواهی حفظش کنی بالاخره از بین میره و فقط تو دهان ایجاد درد و چرک میکنه
به زندگیتون خوب نگاه کنید. ایا این مرد با این خصوصیات دندون با ریشه هست؟؟
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام اعتماد شکسته ی عزیز، اگه واقعا تصمیمتو جدی گرفتی همونطور که در عنوان تاپیکت پیداست پس دیگه لازم نیست نظر دوستان عزیز رو بپرسی فقط باید روی خودت کار کنی تا بتونی بعداز طلاق زندگی آرامی را داشته باشی ، عزیزم وقتی کسی قدم در راهی میزاره نباید از چیزی بترسه و باید قوی باشی، خیلی ها مثل شما طلاق گرفتن و بعد ازاون زندگی خوبی دارن همش بستگی به خودت و تصمیمات درستت بعد از این داره. موفق باشی
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
واسم به مناسبت روز معلم کادو خریده/اولین باره که به موقع کادو خریده برام!!!!!!!!!!!!!!!!
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
اعتماد شکسته سلام.امیدوارم حالت خوب باشه و امیدوارم یادت بمونه حال خوب داشتن دست خود ماست.
من در مورد شوهرت حرف خاصی ندارم چون مجردم و زیاد اززندگی متاهلی سر در نمیارم اما درباره خودت حرف دارم.
نقل قول:
به خاطر کدوم عیاش 3بار دست بهد خودکشی زدی؟
دوست عزیز شما قبل ازبرطرف کردن مشکل شوهرت به فکر مشکلات خودت باش...این که طبق گفته ی خودت از اول اشناییتون بهش وابسته شدی و با وجود رفتاراش و رابطه هاش با دخترای دیگه و رابطه شل کن سفت کنش با تو باز باهاش موندی نشونهی اینه که تو اعتماد به نفس نداری...
نگو که شوهرت اعتماد به نفستو ازت گرفته..تو قبل ازاشناییت با اون هم اعتماد به نفست پایین بوده.
و الان از نوشته هات بوی افسردگی میاد.
خانوم من...هیچ مردی نه از زن وابسته خوشش میاد و نه افسرده...اینو برای خودت میگم..تو چه طلاق بگیری چه بمونی اول باید این دو تا ضعفت رو برطرف کنی...
مشکل تو عینک داشتنت نبوده وابستگی خیلی زیادت بوده و اینو شوهرت هم فهمیده....
ازهمین الان دست به کارشو...اگه واقعا دنبال درمان بری مطمئنم انقد تغییر میکنی که خودت هم باورت نشه...
نقل قول:
که قرآن برداره و بگه غلط کردم و قسم بخوره که درست میشه
قسم که هیچی..اگه سند منگوله دار هم بهت بده که تکرار نمیکنه هیچ تضمینی وجود نداره...تو باید غیر مستقیم اونو به سمت خودت جذب کنی.
گفتی لاغرشدی...پیشنهاد میدم حتما حتما ازقرصای تقویتی مثل ایرون ویتامینها قرص روی و... استفاده کن.حتما پیش یه مشاور تغذیه خوب برو و باهاش مشورت کن.
یه دفترچه یادداشت بردار و تموم کارای مثبتی که انجام میدی رو بنویس و از خودت تشکر کن...هر روزصبح تو اینه برای خودت یه بوس بفرست و به خودت یه جمله مثبت بگو.
میدونم هنوزم دوسش داری اما ازرده ای...حق داری ناراحت باشی...با خودت همدردی کن..خاطرات ازار دهندت رو بویس..ازنظر روحی خودتو تخلیه کن و بعد نوشته هاتو خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم. بسوزون و خاکسترش رو تو سینک ظرفشویی بریز.
اینا رو انجام بده و وقتی سالم و سلامت شدی تصمیم بگیر.
موفق باشی
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
خانمی تو مگه معلمی؟؟ نازی، روزت مبارک باشه عزیزم.
به نظرم گول یه کادو رو نخوری، میدونی چیه آدمها وقتی عزیز میشن که طرف بدونه واقعا دارن از زندگیشون جدا میشن. هرچیزی لیافت میخواد که اون لیافت تو رو نداشت. ببین پس وقتی کارت اینجاست و خانوادت شهرستان، پس کجا میخوائی بعد از طلاقت زندگی کنی؟!
منم مثل تو بودم خانوادم اینجا نبودن خودم تنها بودم و کارم اینجا بود نمیخواستم کارمو از دست بدم و برگردم شهرستان ، بخاطر همین اوایل جدایی سختی زیاد کشیدم ولی نگران نباش خدا بزرگه عزیزم.
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
سلام بهار جان ممنون از راهنماییت و sanazi عزیز مرسی از لطفت.من فقط دنبال یه مدرک محکم هستم که حداقل بتونم حقمو ازش بگیرم و در مورد کارم هم بعد عروسی انتقالی گرفتم به خاطر شوهرم و نمیدونم بعد طلاق میتونم برگردم یا نه؟ برام دعا کنین.دوستای عزیز من توی دوران عقد میتونستم تموم کنم ولی دیگه کار از کار گذشته بود و اشتباه بزرگتری کرده بودم که از گفتنش خجالت میکشیدم و اینکه چون خودم انتخابش کرده بودم میخاستم تاوانشو بدم همین الآنشم بعضی وقتا به خودم میگم باید با تمام بدیهاش بمونی و بسازی تا خودش هر وقت خواست طلاقت بده ولی خیلی سخته خیلی.
مگه اینهمه بخشش و موندنم تلاش نبود که شوهرم دست از کاراش برداره؟تازه یک ماهه دارم همه ی کاراشو میبینم ولی حرفی نمیزنم دارم برای آخرین بار براش سنگ تمام میذارم حتی احساس میکنم داره بدتر میشه داره با دخترا قرارای جنسی میذاره.برام چندش آوره که با اینکه من دارم از لحاظ جنسی هم کامل بهش میرسم
توی چتهاش هم اینا رو مطرح میکنه یا از دخترا میخاد برن جایی و حال کنن.آخه چرا؟مگه من چی از اونا کم دارم؟ احساس میکنم با یکی قرار داره و نمیدونم که میره یا نه ولی تاکید داشتن که حتما همو ببینن و... محل قرار رو میدونم کجاست.من چیکار کنم؟برم دادو بیداد راه بندازم یا برمو خودمو نشون ندم و ازشون عکس بگیرم یا پلیس خبر کنم یا اصلا نرم؟ میخام یه چیز محکم گیر بیارم////
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
چرا پیش مشاوره حضوری نمیری؟
تو تصمیم گیری نهاییت خیلی می تونه بهت کمک کنه
-
RE: تصمیم جدی برای طلاق گرفته ام از آسیبهاش میترسم کمکم کنید تا کمتر آسیب ببینم/
اقلیما جان چند جلسه رفتم و ال«ن هم ادامه داره
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
اعتماد شکسته عزیز
من داستان زندگیت رو دنبال میکردم...فقط میخوام بهت بگم نشکن...میدونم اعتمادت شکسته (مال من هم...)ولی خودت نشکن.....
دلم میخواد یه چیزی برات بنویسم....
بعضی وقتها آدما الماسی تو دست دارن،بعد چشمشون به یه گردو می افته،دولا میشن تا گردو رو بردارن، الماسه می افته تو شیب زمین،قل می خوره و تو عمق چاهی فرو میره! میدونی چی میمونه؟ یه آدمو،یه دهن باز ،یه گردوی پوک ویه دنیا حسرت.....اما با یه عالمه تجربه.....
برات دعا میکنم...توهم برام دعا کن:323:
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
سلام دوست خوبم
قرارشد يه مدت فكرتو ازاد كني,اينكه ميكي كسي باهات همدردي نميكنه اشتباهه,همه ما با دردا و شادياي هم گريه ميكنيم و ميخنديم
اما طلاق چيزيه كه هيچ كس دوست نداره بهش فكر كنه و كسي رو به سمتش هل بده
همه دوست دارن يه دريچه اميد باز بشه و ادما برگردن به زندگي
دوستم به خودت فرصت بده و باخودت كنار بيا
تا اخر مدارس گفتي بايد پيش همسرت بموني پس تا اون موقع خودازاري نكن و رفتاراش و كاراش اذيتت نكنه و داغونتر نشي
تو اين مدت هم حسابي باخودت مسايلو حلاجي كن
اين راه خيلي سخته چون من دارم ميرم و سختياشو به جون ميخرم,جدا مثل يه برزخه كه بايد ازش بگذري پس تا مطمين نشدي و يا مقاومتشو پيدا نكردي توش قدم نزار
خودتو قوي كن دوست خوبم و از خدا كمك بگير:72:
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
سلام تو این یه هفته انقدر اتفاقات بد برام افتاده که دیگه مهم نیست برام چی پیش بیاد دارم زندگی میکنم و به هر قیمتی شده زندگی خواهم کرد حتی به قیمت اذیت و عذاب دادن خودم...
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط etemade shekaste
سلام تو این یه هفته انقدر اتفاقات بد برام افتاده که دیگه مهم نیست برام چی پیش بیاد دارم زندگی میکنم و به هر قیمتی شده زندگی خواهم کرد حتی به قیمت اذیت و عذاب دادن خودم...
چی شده عزیزم مگه؟
هیچ وقت هیجانی تصمیم نگیر
بزار دوره ناراحتی و غصه ها بگذره بعد تصمیم درست بگیر
اگه میخوای بمونی با عشق بمون تا زندگی برات شیرین باشه
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
خيلي عجولي دختر
هر چيزي كه پيش اومده و ناراحتت ميكنه بنويس و بزار باهم واسشون يه فكري بكنيم
بحث ما سر جدا شدن يا نشدن تو نيست ,الان موضوع ارامش تويه,تو حق انتخاب داري اما بيشتر ازينكه همسرت اذيتت كنه فكرات داره اذيتت ميكنه
همه رو بنويس ,هم ارومتر ميشي هم شايد كسي تونست راهنماييت كنه,در نهايت ضرر نميكني
موندن با عذاب خودتم ميدوني حرف دلت نيست ميخواي بموني يا بري بايد اروم باشي:72:
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
نمیدونم چی باید بنویسم و اصلا حوصله هیچ کاری حتی نوشتن رو ندارم تو محل کارم هم همش لحظه شماری میکنم ساعتها بگذرن وتموم شه و نزدیک به 20 روز دیگه امتحانات دانشگاهه لای کتابارو باز نکردم خیلی نگرانم کارم شده فقط خواب و خواب و خواب...
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
نقاشی راست میگه عزیزم.
این جوری که نمیشه... با خوابیدن و از دنیا فرار کردن که چیزی درست نمیشه...
هیچ کس نمیتونه به اندازه خودمون به فکر سلامت روح و جسممون باشه. ماها خودمون باید مواظب خودمون باشیم،
اگه خودمونم با خودمون قهر باشیم و همه چیرو بسپاریم به امون خدا که چیزی درست نمیشه.
بیا بنویس تصمیمت چیه و الان چرا اینقدر به هم ریخته ای
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
عزيزم اسم تابيكت اينه پیشگیری از اسيب هاي طلاق,من كاري به تصميمت ندارم اما تو بايد خودتو در هر صورت اماده كني چه بموني چه بري
اگه بخواي با همسرت بموني كه بايد به ساختن فكر كني واگه بخواي جدا شي اماده اسيبهاش باش
اين اتفاقي كه ميگي جزيي از اونه
من كه احساس ميكردم خيلي مقاومم هم بي نصيب نموندم
دايم خواب,خسته ,كسل,يه وقتايي دلت ميخواد زمين و زمانو به هم بريزي,
يه وقتايي از همه بدت مياد,يه وقتايي احساس ميكني تنهاترين ادم روي زميني
شايد شبها تا يكي دو ساعت فقط گريه كني و خوابت نبره
يه دفه از اينده بترسي و احساس كني از دنيا عقبي,جدا يه وقتايي دلت ميخواد يه دل سير حرصتو سر طرفت خالي كني,يه وقتايي ميگي كاش بودو...
باور كن الكي نگفتم برزخه
همه مون ادميم و پر از حسهاي مختلف كه دايم تو وجودمون ميجنگن
دلت ميخواد روزا و ساعتا فقط بگذرن,دلت ميخواد همه چي خوب بشه,دلت ميخواد ازين شرايط فرار كني
شايد حسرت خيلي چيزارو بخوري,شايد هزار هزار زوج ببيني دست به دست هم ميخندن و راه ميرن و تو نگاه كني
اينارو نگفتم كه بترسي و يا حالتو بد كنم ,خودم دارم همه شونو ميگذرونم فقط ميگم هست
فكر نكن عجيبه,فكر نكن فقط مال تويه,اصلا خودتو بزن به اون راه,كاري كه من ميكنم,باوركن دركت ميكنم
سرتو به كاري گرم كن,خودتو مجبور كن بهش فكر نكني چون كاري از دستت برنمياد,اما همه مون ميدونيم بالاخره تموم ميشه اين روزا
تا ابد كه سياه نميمونه
عزيزم تو خوب فكراتو بكن,تو اين مدت ببين ميتوني زندگيتو بسازي يا واقعا ديگه راهي نداره
تو اين مدت تصميم بگير و اگه گرفتي بدون اين راه پر فرسودگي و خستگيه اما بالاخره تموم ميشه
حرفاو حساتو بگو و دنبال راه باش و خودتو بيشتر ازين ازار نده,روزگار كه باهامون بازي كرد حداقل ما با خودمون بازي نكنيم
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
نقاشی حرفات منو برد به اون روزایی که منم تو فکر طلاق بودم . خیلی سخت بود حتی واسه منی که فقط نیمی از این راه رو رفتم و باز برگشتم ولی همون نصف مسیر هم منو از پا در آورده بود. شبیه هیچ چیز نبود... سخت بود... خیلی سخت... کاملا میفهممت. ولی تو واقعا قوی هستی، خیلی قوی تر از من. اینو من کاملا در موردت حس میکنم.
نقاشی میتونم بپرسم کدوم خطه ایران زندگی میکنی؟ شمال، جنوب، تهران ... ؟ البته اگه دوست نداری جواب نده عزیزم
اعتماد عزیز ببحشید که خارج از موضوع تاپیکت صحبت کردم.
هنوز منتظرم بیای و بگی چی شد که یک دفعه اینقدر نسبت به همه چیز بیتفاوت شدی و احساس افسردگی میکنی
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
درست دوهفته پیش روز 5شنبه با یه دختره قرار داشت و من خبر داشتم ولی تا اون روز هیچی نگفتم تو دلم غوغا بود و شب تا صبح نقشه میکشیدم ولی به روی شوهرم نمی آوردم تا اینکه روز قرار با رفتارام تابلو شدکه من میدونم و با اینکه به روم نیاورد سر قرارش نرفت منم رفتم دانشگاه و تا 8شب اونجا بودم اون روز اصلا حالم خوب نبود و همش حس میکردم رفته سر قرار سکسیش و من متوجه نشدم.یک هفته استرس تا مرز سکته که همشو تو خودم ریخته بودم ولی دیگه نتونستم دوام بیارم روزجمعه همون هفته دلم ترکید روز انتخابات بود از عصبانیتم گوشیشو پرت کردم دیوار و اون هرچی از دهنش دراومد بهم گفت اینا ناراحتم نمیکرد ولی به خانوادم فحش بد داد منم باز کردم و همه غلطایی که داشت میکرد و به خیالش من نمیدونستم رو به روش آوردم و زنگ زدم به مامانم تا بیان منو ببرن شوهرم نمیذاشت خودم برم اونقدر دادو بیداد راه انداختم که اونم از ترس آبروش گذاشت و من از خونه زدم بیرون.بیچاره بابا و مامانم 3ساعت راه اومدن تا منو ببرن.موقع رفتن داداش فضولش منو دید و اونم فوری به خانوادش خبر داده بود.هنوز24ساعت از رفتنم نگذشته بود ساعت12ظهر شوهرم با داداش و باباومامانش اومدن خونه مون...هیچ کدوم مشکل شوهرمو قبول نکردن مادرشوهرم مشکل اصلی رو ول کردو چسبید به چیزای دیگه که چرا تو خونه از پسرم کار میکشی؟عکست قبل نامزدی دست پسرم چیکار میکرد؟چرا تو خودکشی میکنی؟تو روی خوش به پسرم نشون نمیدی؟به خدا توی عروسیم ازخیلی از آرزوهام گذشتم حتی کادوها و شاباش های منو مادرشوهرم بهم نداد و کلا بهم زور میگفتن ولی اون روز میگه بهترین عروسی رو برات گرفتیم!!! بهم گفت شوهر خودته بلد نیستی نگهش داری و تو از وقتی اومدی مارو اذیت کردی و اصلا هدفت زندگی نیست و اهل زندگی کردن نیستی و در آخر داداش و مامانش اسم افسرده و روانی بهم دادن و حتی شوهرم قبول نکرد مشکلو و گفت تا حالا دلیل کارامو متوجه نشدی؟؟؟! میخاستم عکس العملتو ببینم یا داشتم باهات لجبازی میکردم و از اخلاقت بدم میآدوخیلی دلایل دیگه که نمیدونم از کجا پیداش میکنه. اون روز تازه فهمیدم من وحتی خودش هر کاری تو خونه میکردیم درست دست مادرش بود.به خاطر حرفاشون داغون شدم ولی به خاطر بابام و پدر شوهرم برگشتم به شرطی که لپ تاب وسیمکارتاشو با خودشون ببرن اونا هم اینکارو کردن.شوهرم قول داد درست بشه ولی این قولهاش برام تکراری شده و مطمعنم درست نمیشه و حتی هیچ اقدامی نکرده از جهت رفتن پیش روانشناس و... من پیش یه روانشناس میرم و ازم خواسته به خاطر خودم به خودم برسم و دو ماه به شوهرم فرصت بدم و من با تمام وجود دارم تلاشمو میکنم وخودمو شاد نشون میدم ولی از درون دارم نابود میشم حرفاشون برام سنگینه یعنی چی من واسه زندگی کردن نیومدم؟؟به پدرش گفتم اگه من از این کارا میکردم چیکار میکردین؟گفت طلاقت میدادیم منم گفتم پس چرا من اینجام؟؟؟چرا منو آوردین؟؟؟بلاتکلیف موندم اینجا و نمیدونم عاقبتم چی میشه؟ تاوان کدوم گناه و کدوم دل شکستنهامو دارم میدم نمیدونم ولی این تاوانها سختتر از اشتباهات منه...چند روز پیش لپ تابشو برگردوندم خونه با زیر فشار گذاشتن درست نمیشه و خودش باید تصمیم به درست شدن بگیره که فکر نکنم چنین قصدی داشته باشه.
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
سلام ويولت ,فرشته مهربون ممياد جيزمون ميكنه:311:
فقط بگم اميدوارم هيجوقت هيجوقت سر و كارت به دادگاههاي تهران نيفته:163:
نه تو نه اعتماد نه كس ديگه
دوست خوبم اعتماد يه مدت ورزش كن و به خودت برس و سعي كن به خونواده ات سر بزني يا باهاشون ارتباط داشته باشي
به خدا توكل كن و بدون تنها نيستي
وقتي دعا ميكني واسه همه مون بكن
دوستت دارم
تجسس نكن
تجسس نكن
تجسس نكن,بخدا ديوونه ات ميكنه و ازارت ميده و هيچي هم بهت نميده جز فشار عصبي
اينجوري فقط ديكران رو نسبت به خودت بدبين ميكني چون اونا تورو ميبينن با يه اعصاب به هم ريخته و يه همسر بي خيال
به خودت برس
به خودت برس
به خودت برس
كاراي اشتباه قبلو تكرار نكن
خودكشي؟؟؟؟اينجوري همه مطمين ميشن كه تو مقصري
تو پاكي,سالمي,خدارو داري,يه خونواده خوب داري خانم معلم
نزار روحت كثيف بشه,خودتو دوست داشته باش,فكر كن اگه هيچكس نباشه تو دنيا چجور زندگي ميكني
واسه خودت زندگي كن
به ادماي دنيا اعتمادي نيست,به خودت اعتمادكن
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
سلام نقاشی جان ممنون از همدردیت. حرفات خیلی آرومم میکنه ولی من باید مدرک داشته باشم اما نمیدونم چه جوری؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
عزيزم مگه شما وكيل نكرفتي؟؟
وكيل خوب, ميدونه چطور راهنماييت كنه
اما قبلش لطفا تكليفتو با خودت و زندگيت روشن كن,بشين و خوب فكر كن,اگه دو ماه واقعا مهلت دادي پس خودازاري نكن,يه تصميم جدي بگير يكبار براي هميشه و پاش وايسا,من نميگم طلاق خوبه يا بد,جدا وحشتناكه و اميدوارم انتهاي راه هيچكس نباشه چون خودم يه وقتايي خون گريه ميكنم اما شرايط من فرق داره ومجبورم جلوي ديگران محكم باشم
فقط ميتونم بگم هيچكس نميتونه به شما بگه چكار كني چون هيچكس جاي شما نيست,شمايي كه بايد همه چيز رو مرور كني و بسنجي و هر تصميمي ميگيري به عواقبش فكر كني ,خدا رو هم خوش نمياد خودتو اينقدر ازار بدي
لطفا لطفا بشين و تكليفتو با خودت روشن كن,اين خيلي مهمه
اگه تهراني ميتوني با شماره 129 واسه راهنمايي حقوقي تماس بگيري اما تا جايي كه من ميدونم اينها مدرك نيست
كجاي قانون اين مملكت نوشته كه خيانت مرد جرمه و حق طلاق به زن ميده؟اينا چيزايي كه خودت بايد باهاش كنار بياي يا نياي
از لحاظ ديني هم تا جايي كه من ميدونم اثباتش نياز به شرايط و شاهد داره هر چند تو اين زمينه صاحب نظر نيستم
فقط ميدونم طبق شرايطي كه توي عقدنامه نوشته و شما امضا كردي حق طلاق داري و در غير اينصورت از مهريه و نفقه استفاده ميشه
همه اينها به كنار من احساس ميكنم شما زيادي داري ميري تو حاشيه و فكرت به جاي اينكه درگير تصميم گيري و بررسي شرايطت باشه يه جورايي سمت خالي كردن حس خشمته
اين خشم تو وجود من هم هست اما بايد كنترلش كني
هميشه به خودت بگو وضعيت من 5 سال اينده چطوريه؟مسلما هر چي هست مثل الان نيست ويه تكوني خورده حالا اينكه اون تكون مثبته يا منفي دست تويه
شما تا خودتو اروم نكني نميتوني تصميم درستي بگيري و هر تصميمي بگيري پشيمون ميشي,اينو مطمين باش
اول خودتو بساز و اعتمادبنفستو به دست بيار و ارزشتو به عنوان يه انسان بدون
خودكشي يه راه ساده است اما راه ادماييه كه نتونستن از پس زندگيشون بربيان وقتي خودت به جسمت احترام نميزاري چه انتظار داري بقيه بزارن؟؟؟
به خودت احترام بزار,هر كي هستي,هر جا زندگي ميكني,شرايطت هر چي هست,تو لايق احترام به خودتي
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
اعتماد شکسته عزیزم،
هرچه قدر بیشتر سعی کنی سر از کارش در بیاری بیشتر روان خودتو آزار میدی.
تو که میدونی اون چی کاره ست. اینکه امروز با کی تلفنی صحبت کرد و فردا با کی قرار گذاشت و توی این قرار چی کار کرد دیگه چه فرقی به حال تصمیم تو واسه زندگیت میکنه. اصل قضیه واضحه که این فرد اهل خیانته. کم . کیف خیانت هاش دیگه چه فرقی میکنه؟ کنکاش نکن توی کاراش ... این مسئله موجب شکنجه روحیت میشه هرچی بیشتر سر در بیاری بیشتر اذیت میشی.
عزیزم تا اونجایی که من میدونم توی قانون کشور ما اثبات خیانت مرد دلیلی واسه طلاق گرفتن زن نیست. خیلی راحت مرد میتونه ادعا کنه که اون خانوم همسر موقتش بوده و به هم محرم بودن. حالا واسه اطمینان تما از وکیلت هم سوال کن که اگه اثبات کنی همسرت خیانت کرده از نظر قانون دلیل موجهی برای طلاقت هست یا نه. اگه بود اونوقت کارای شوهرتو پیگیری کن و دنبال مدرک باش.
یکی از تجربیات خودم رو هم بهت میگم اونم اینکه هیچ وقت شکایت شوهرت رو پیش پدر و مادرش نبر. اصلا نذار کار به جایی بکشه که اونا بیان بشینن و در مورد زندگی شما قضاوت کنن. چون قضاوت منصفانه و عادلانهای ازشون نخواهی دید. مگه مادر شوهرت نگفت تو افسرده ای و مشکل روانی داری؟ مگه پدر شوهرت نگفت اگه تو همین کارو کرده بودی طلاقت میدادیم؟
چرا اصلا بهشون اجازه میدی بیان بشینن در مورد تو و زندگیت نظر بدن که این جوری اعصابتو بریزن بهم.
حرف زدن با اونا نه تنها که هیچ گره ای از زندگی تو باز نمیکنه بلکه نمک به زخم تو میپاشه.
دیگه نذار بیان حرف بزنن. خواستند حرف بزنند تو اونجا نمون و محل رو ترک کن. نذار با اعصابت بازی کنند و تو از اصل موضوع دور بشی و نتونی تصمیم درستی برای زندگیت بگیری.
بدون اینکه دیگه با خانواده شوهرت صحبتی داشته باشی سعی کن توی این دو ماه کارایی رو که روانشناس میگه انجام بدی. انشاالله در پایات این مدت نتیجه بگیری
سلام نقاشی، نه بابا تا فرشته مهربون بیاد ما فرار کردیم رفتیم :311:
خیلی خوبه که تهرانی، فرهنگ و محیط تهران برای پذیرش مسئله طلاق خیلی باز تر از شهرای دیگه ست. زندگی بعد از طلاق توی تهران خیلی راحت تره. خوشحالم که اونجایی :)
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
بعد اون قهری که کردم و خونوادش اومدن دنبالم و برگشتم فقط چندبار رفته تو داستانای سکسی و چندبار رفته عکسای دختر عمه شو که مجرده رو دیده حتیاز یه طرف تو فیلم رقص دختر عمه شو میبینه و از یه طرف دیگه تو اینترنت اینو جستجو میکنه:سکس من و دختر عمه ام/// چت نمیکنه ولی یه جایگزین واسه کاراش پیدا کرده حتی واسش کارت شارژ هم خریده کاری که طی این دو سال یک بار هم واسه من انجام نداده. چیکار کنم به ادامه ی این زندگی و درست شدنش باز امید ببندم؟؟؟ شما نظرتون چیه چنین آدمایی درست میشن؟؟
-
RE: پیشگیری از آسیب های طلاق ( تصمیم به طلاق گرفته ام )
اعتماد عزيز
براي درمانش باهات همكاري كرده,اين يه جور اعتياده,تلاشي واسه تركش ميكنه يا همه اش دنبال مچ گيري و من بدو تو بدو و درگيري اعصابو برم يا نرم و اين چيزايي
اصلا خودت چي ميخواي
ته ته دلت چي ميخواد
واقعا به چه نتيجه اي رسيدي,تو داري با اون ادم زندگي ميكني تو ميشناسيش,
شدي كلاف سردرگم
شدي اتيش و افتادي به جون خودت,اول خودتو اروم كن و بگو چي ميخواي دوست عزيز