-
راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
سلام
من 30 سالمه و 4 ماهه عقد كردم.با شوهرم دوست بودم.يك ماه بعد عقد متوجه اشتباهم شدم.شوهرم شكاك وعصبيه و تو همون يك ماه ونيم اول دوبار به شدت ازش كتك خوردم
حالا هم كه فهميدم با جند نفر از دوست دختراي سابق هنوز تلفني ارتباط داره واز من بهشون بد ميكفت
فحاشه وهرجا كم مياورد بهم توهين ميكرد
دوبار واسه طلاق توافقي رفتيم اما هر بار يه جايي نمياد و كسي رو واسطه ميكنه و همه جوره التماس ميكنه اما تا برميكردم دوباره كارشو شروع ميكنه
الان هم همه با جداييمون موافقن اما خودش نمياد
مهريه رو ك\اشتم اجرا اما ميكه ميدم اما طلاق نميدم
تو اين مدت همه حرمتارو شكسته اما ول كن نيست
شما يه راهي بهم بكيد
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام خانومی
اصلا راهی نداره که همسرت تغییر کنه؟
پیش یه مشاور خبره باید برین.مشخصه که شما رو دوست داره اما زندگی کردن بلد نیست.
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
مريم جان ميدونم دوستم داره شوهر من 34 سالشه اما رفتاراش بجه كانه است
مشاور وضعيت روحي منو كه ديد اونم كفت جدا شو اما همسرم به هر راهي حتا تهمت بمن دست ميزنه كه جدا نشيم
راستش انكار دو تا شخصيت داره
من كم اوردم
شايد 1 درصد درست بشه اما رفتاراش ديوونم كرده
يه بار كلومو تا حد مرك فشار ميداد وكتكم ميزد اما 20 دقيقه بعد منو برد حمام وشروع به نوازشم ميكرد
خيلي همو دوست داشتيم اما الان بيشتر ازش ميترسم واحساس امنيت نميكنم
دوست داشتنش خيلي غير طبيعيه
ابرويي با كاراش واسم نزاشته
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقاشی جان مطمئنی همه راهها رو رفتی؟
طلاق آخرین راهه؟
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
اره هم مشاوره رفتم هم با كتكا وبد دهنياش وتهمتاش كنار اومدم
بيخيال كارم شدم كه فكرش راحتتر باشه
از لحاظ رابطه هم كم نزاشتم
خودشم ميكه اما مشكل اينه با كاراش حرمتارو شكسته وبي اعتمادم كرده
من زيادي خوش بين بودم اما الان مثلديوونه ها شدم
خيلي دروغ ميكه
دوست داره همه تاييدش كنن
زود عصبي ميشه وخودشو كنترل نميكنه و هر حركتي ممكنه بكنه
دايم بهم شك داره و قبل از فكر كردن عمل ميكنه
تا حرف جدايي مياد خوب ميشه اما تا برميكردم انكار اتفاقي نيفتاده
اينم ميدونم كه اكه بركردم تلافي همه التماساشو سرم درمياره دست خودش نيست
وقتي كوشيشو ديدم وفهميدم با بقيه دخترا قرار ميزاره كلي كتكم زد وبعد كفت همه رو ميزارم كنار
دوروز بعد كفتم برينت تلفن اين دوروزتو واسم بيار افتاد به جونم وتا تونست كتكم زد وكريه كه ميكردم ميكفت تو دلت واسه التماسا وكريه هاي من نسوخت حالا هم حقته
حتا با يه جاقو رو دستش دو تا بريدكي عميق انداخت و ميكفت يا خودمو ميكشم يا تورو
ازترسم دوروزفقط هرجي كفت كفتم جشم وبعد تو يه فرصت فرار كردم رفتم خونمون
تا يه مدت تيك عصبي داشتم
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
دوست عززیم فکر میکنم شما نیاز داشته باشی با یه وکیل صحبت کنی...
اگر بتوانی مشکلات همسرتو ثابت کنی میتونی راحت تر پیش بری...
اگر با یه وکیل خبره صحبت کنی راها رو نشونت میدن
شما داری با همسرت زندگی میکنی؟
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
ما عقدكرديم اما تو دوران عقد رابطه داشتيم جون اون نميتونست
وكيل هم كرفتم اما اونم ميكه سعي كن توافقي حلش كني
همسرم حاضره مدتها منو سر بدوونه اما خيالش راحت باشه هنوز هستم
وكيل هم ميكه دلايلت كافي نيست ومدركي نداري
حتا يه بار تو اتوبان كه داشتم ازدستش فرار ميكردم با سرعت با ماشينش كوبيد به ماشينم وتصادف شديدي شد اما همه كفتن دوستت داره قاطي كرده منم مثل مسخ شده ها بودم اولش فكر كردم مردم اما بعد ديدم اومده كنار ماشينم داد ميزنه درو بازكن وشيشه ماشينمو شكست ودرو باز كرد
تا ديد همه دوره اش كردن كفت زنمه وبا التماس ميكفت بريم خونه
منم از ترس فقط اطاعت كردم
راستش اين توعيد بود كلا اعتماد بنفسمو از دست داده بودم هنوزم يه وقتايي مياد واينقدر قسمم ميده كه خودمم باورم ميشه عوض شده
همه اينارو ميزارن بحساب دوست داشتن اما اينا واسه من مدرك نيست
حتا اكه بيمار هم باشه بيماريش حاد نيست
هنوزم بطرز احمقانه اي يه وقتايي دلم واسش ميسوزه اما نميخوام نقش مادر ترزارو بازي كنم اخه خودم دارم قرباني ميشم
البته نميتونم خودمو كول بزنم ما دوست بوديم تو دوستي هم رابطه داشتيم
مقصر خودم بودم جون عاقلانه رفتار نكردم ومنم عاشق شدم
انكار هم نميكنم مثل جونم دوستش داشتم اما با كاراش همه جيو خراب كرد
ديكه دختر بازيشو نتونستم ببينم
خودمو فراموش كردم و واسش كم نزاشتم اما زير بار توهينا وكتكا وفحاشياش كم اوردم
اخريشم كه داغونم كرد
تازه جالبه به من ميكفت نرو وبه دخترا ميكفت عوضي دست از سرم برنميداره
ميدونم خود كرده را تدبير نيست
من خودم خودمو انداختم تو بدبختي
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقاشي عزیز
به تالار همدردی خوش آمدید
مشاورینی که نزدشون رفتی در مورد رفتارهای ایشون چه تشخیصی دادند ؟
آیا با هم نزد مشاور رفتید ؟ اگر نرفتید اینرا شرط قرار دهید که با هم نزد مشاور بروید و بر مبنای تشخیص روانشناس عمل کنید .
نکته مهم :
به هیچ وجه تا مسائل بین شما روشن و حل نشود اقدام به عروسی نکنید .
موفق باشید
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقاشی عزیز خیلی واست ناراحت شدم من دقیقا همه احساست تو رو درک میکنم طلاق خیلی کار سختی
و بدتر از همش اینه که نمی دونی داری کار درستی می کنی یا نه....
ولی عزیزم
مطمئن باش تو لیاقت بهترینهارو داری از هیچی نترس اگر خانوادت در رابطه با این موضوع ازت حمایت می کنن پس به خدا توکل کن و به راهت ادامه بده وتا آخرش برو
بیبن اگه هنوز دوسش داری و خودت با این شناختی که از همسرت داری فکر میکنی درست میشه پس برای دوباره ساختن زندگیت از هیچ چیزی دریغ نکن البته من با تجربه ای که تو زندگی با مردی مثل همسر تو داشتم (تازه فکر کنم شوهر من کمتر از همسر تو عصبی بود حداقل ابروریزی نمی کرد) فکر نمی کنم این جور آدما درست بشن
ولی اگه ازش بیزاری و میدونی که همه راه ها رو رفتی طلاقتو بگیر از این زندگی خودتو راحت کن....
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام
شما گفتین که مهریه رو گذاشتین اجرا؟؟ میزان مهریه چقدره؟؟ آیا ایشون قادر به پرداخت مهریه هستند؟؟؟؟
اگه نه میتونید مهریه رو ببخشید ولی ازش بخوایین که با طلاق موافقت کنه
شما وقتی از ایشون با این شدت کتک خوردین به پزشکی قانونی نرفتین؟؟؟ اگه بدنتون آثارش باشه میتونید شکایت کنین
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام دوست عزیز
شوهره شما دوشخصیته هست. یکی خوبه ویکی بعد عصبانیت میشه بعداز اینکه آروم میشه از کار خودش ناراحت میشه .
وبه نوازش شما میپردازه.
همسره شما مشکل عصاب و روان دارد.الان نامزد هستی تا دم مرگ کتکتون زده بعداز عروسی دستش بیشتر باز میشه وشدت ضرباتش شدیدتر میشه برای شما خطرناکه.
اگر برای طلاق اقدام کردی.به گفته فرشته مهربان میتونید برید پزشکی قانونی .
واگر بتونید از طرف دادگاه نامه بگیرید همسرتون رو ببرید پزشکی قانونی اونجاتشخیص بدن ناراحتی عصاب شدیدی داره. دیگه نیازی به رضایت شوهر برای طلاق نیست.
خوده دادگاه طلاقت رو میگیره.البته مهریتم میگیره. اگرم نداشه باشه به صورت اقساطی باید پرداخت کنه.
اگر بگه نمیدم بازداشت میشه.
وکیل هم فکره خوبیه. نمیخواد حتما وکیل بگیری برو چند جلسه ویزت بده باوکیل مشاوره کن .راهنمایهاشو حتما بنویس وانجام بده.
من کارشناس نیستم. ولی 3سال راه دادگاه رو رفتم واسه خودم یه پا وکیل شدم.
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
من هم با نظر دوستان موافقم بهترین گزینه برای شما طلاق هست
منو یاد فیلم قرمز انداخت مرده همسرش رو تا حد مرگ کتک می زد و بعد تو دادگاه می گفت حاج اقا من دوسش دارم و طلاقشو نمی دم
همسر شما یک بیماره
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام
ازهمه دوستاي خوبم ممنونم
من از همه جي ك\شتم كه بعدها حرفي توش نباشه وقتي ميخواستم باهاش بمونم نه ازطريق قانوني اقدام كردم نه به كسي حرفي زدم
همه راههارو رفتم از مشاوره رفتن دونفره تا هرجي كه فكرشو بكنيد
ازديروز به اين نتيجه رسيدم تنها دليل اينكه اين ادم اينقدر ازارم داد وحتا توافقي نمياد جداشيم يه دليله و اون اينكه من نقش مظلومو بازي كردم
كارخوب دولتيمو رها كردم با فحش وكتك وتهمت ساختم
حالا كه يه مدت تنها بودم خيلي بخودم فكر كردم
من ضعيف بودم جون خودم خواستم مهريه من كمه يعني شايد جالبه بدونيد توي محضر زد زير حرفش و مهريه ديكه اي كفت ومنم با اكراه قبول كردم جون فكر ميكردم ارزش زندكي به اينا نيست
حالا ميفهمم كه ميبينم ما زنا يه وقتايي وابسته بودن وعادت كردنو با عشق اشتباه ميكيريم
الان هرجا كم مياره اسم خدارو مياره يا حتا منو نفرين ميكنه
اما وقتي كتكم ميزد وبهم فحش ميداد وحتا تو اتوبان وسط بيابون ميكفت برو بيرون از ماشين خدا يادش نبود
جالبه اكه ميرفتم بيرون ميكفت تو ... هستي نميرفتم بيرون ميزد تو صورتم وتحريكم ميكرد كه برو
خودم با روح وروانم بازي كردم كه مثلا بخودم بكم خيلي صبورم يا دارم زندكيمو نكه ميدارم
اما اومدن تو اين تالار بهم قوت قلب داد
يه زماني بخودت ميكي من تنهام اما اينجا ادم احساس تنهايي نميكنه
ديكه هم نميخوام از حق وحقوقم بك\رم جون نميخوام بره وبا زندكي يكي ديكه بازي كنه وبكه خوب كردم
راستس اينم بكم من خودم مشكلشو ميدونم اما اين ادم بيماريش در مراحل حاد نيست
راستش من تو عيد فيلم قرمزو ديدم وباهاش ضجه ميزدم جون دقيقا تكرار زندكي من بود
به همه ميكه دوستش دارم بخودم ميكه ميميرم برات اما مثلا دو دقيقه دير تلفنو جواب ميدادم ميكفت باكي قرار ميزاري
حالا هم افتاده رواين فاز كه خدا همه رو ميبخشه بركرد وكمك كن درست شم و بيش روانكاو هم رفتم
اما جالبه به مشاور و روانكاو مشكلشو نميكه و به اون كفته كمكش كنه زنشو ازدست نده زنم الكي ميخواد بره
يه بار ميكه هرجا ببينمت سالمت نميزارم يه بار ميكه بيا ورحم كن بهم بركرد ميزارمت رو سرم
من تكليفم با خودم روشنه اما هنوز اسيبهاي رواني كه بهم زده داره رنجم ميده وبدتر اينكه با اين همه اسيب حالا به همه ميكه اين با يكيه ميخواد منو ازسرش باز كنه به عشقش برسه وميكه زندكيمو خراب كردي
اخرين بار ميكفت اينقدر كشش ميدم تا يه روز با يكي ببينمت واون موقع تا سنكسارت نكنن اروم نميشم!!!
حالا اين مني كه يكماهه حتا حوصله ديدن ادمارو هم ندارم!!!
تازه من فكركنم يكسال فقط با خودم بايد كاركنم تا يه كم اروم شم واز اينهمه سياهي بايد بيام بيرون
فقط دعا كنيد بتونم خلاص شم دلم از عدالت خدا كرفته
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
عزیزم ناراحت نباش واسه خودت به بهترین ها فکر کن تا بهترین ها بیان طرفتت
لیاقت من و تو و همه ی زن های ایرانی که مشکل من و تورو دارند خیلی بیشتر از این حرفاست
پس قوی باش و مصمم به راهت ادامه بده ...
به حرف این جور مردا نباید اعتماد کرد من 3 سال دارم با این حرفا زندگی میکنم هر دفعه میگم کاشکی دفعه قبل خام حرفاش نمیشدم
این تجربه من بود نمی خوام بگم همین الان برو واسه طلاق اقدام کن ششاید همسر تو بتونه تغییر کنه ولی من با شناختی که از این جور آقایون دارم بعید میدونم
امیدوارم موفق بشی عزیزم
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
توي اين خونه پوسيدم خدايا
مگه ديوار اينجا در نداره
چقدر بايد تحمل كرد بي عشق
مگه دنيا در و پيكر نداره
چشام كم سو شد از بس گريه كردم
نميدونم كي از اين خونه ميرم
دارم ميپوسم و چشم انتظارم
دارم ميميرم و از رو نميرم
اين ترانه شده همدمم
دلم خيلي پره
حتا ازينكه بايد محكم باشم خسته ام
ميترسم خدا كمكم كن
تنهام نزار
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
واوووو .... اینجور که شما توصیف کردین شما با یه آدم روانی طرف هستین !!!
از خانواده هر دو طرف کمک گرفتین برا حل مشکل ؟! آیا پدر و مادر شوهرتون از این رفتار پسرشون با شما خبر دارن ؟
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
اقا سعيد كار ازين حرفا كذشته
خونواده اش بعد از خواستگاري وعقد شدن ستاره سهيل
خودشون كتك خوردن منو ميديدن ميگفتن حتما تو عصبيش كردي!يا ميگفتن از بس دوستت داره!منو ميزد وميگفت هي ميگه ميخوام برم خونه مامانشم ميگفت ببين دوست داشتن زياد ادمو به جنون ميكشه!
تازه اون اولا تقصيرو مينداختن گردن من كه تو ميري رو اعصابش تو اذيتش ميكني و...
حالا كه بيش از حد گندش دراومده اصلا خبري ازشون نيست ما هم كه همه اش درگير اين اقا شديم
وجهه خوبي هم داره و خود منم اگه با جشمام كاراشو نديده بودم باورم نميشد
خيلي خوب جلوي افرادي كه ميشناسنش خودشو كنترل ميكنه
امروز اومده بود در خونمون ازترس درو باز نكرديم كلي جلوي همسايه ها در كمال كلاس وشخصيت گفت شما جه جور ادماي بي شخصيتي هستين!بابا كه اومد باهاش خونه داد وبيداد راه مينداخت كه انگار ما بهش ظلم كرديم وميخواست منو بزنه مامانم از ترس زنگ زد110
110كه اومد يه ادم ديگه شده بود!!!
اونا هم ميگفتن شما دوتا معلومه تحصيلكرده وفهميده هستين خودتون مشكلو حل كنين!اينم بگم ادم باهوشيه وبا كاراش وترسي كه تو دل من انداخته راحت روم نفوذكرده ويه جوري كاراشو توجيه ميكنه انگار من مقصرم اما وقتي اشتباه تابلويي ميكنه زود ميزنه توفاز اينكه ديوونه عاشقتم وقتي فكر ميكنم دارم از دستت ميدم نميتونم تحمل كنم!
خانم همكارش!نه خونوادش زنگ زده بود يه خانوم متيني كه معلوم بود خيلي تحت تاثير قرارگرفته بمن التماس ميكرد ميگفت خانم برگرد اين خيلي دوستت داره ديشب تا نصفه هاي شب پيش من وشوهرم ضجه ميزد زنمو دوست دارم كمكم كنيد بياد
جديدا نماز ميخونه.زنگ گوشيش شده قران!ميره مشهدميگه از امام رضا ميخوام تو برگردي!
يعني همه جوره با روح و روانم بازي ميكنه همه هم فكر ميكنن عوض شده
خودمم يكي دوبار داشتم فريب ميخوردم كه خدا كمكم كرد تا ديد مصمم شدم كارو ميكشيد به فحش وتهديد وتكرار مكررات
احساس ميكنم داره ميخواد منو بكنه مثل خودش.تنها كه ميشيم ميزنه زير گريه ووقتي حرفش به كرسي ميشينه بدجور تلافي ميكنه كه بكش
يه وقتايي دلم واسش ميسوزه اما خودم شدم قرباني
اين فقط ميخواد من باشم وقتي هستم كاراشو ميكنه
مسخره است اما من فهميدم واسه اون من نماد خوبي شدم.كسيكه دوستش داره وبا همه حرفا وتهمتاش بهش اعتماد كامل داره.پس بهتره باشه وخيالش از زندگيش راحت باشه وكنارش خودش به عشق و تفريحش برسه
اين ادم بين خوبي وبدي سرگردونه
منم فعلا بايد دست به دعا بردارم ومحكم باشم
مشاوري كه هر دو ما رو ميشناخت حرف تلخي بهم زد گفت عاطفي بودن تو از حد يك ضعف گذشته ويه اشكال وعيب بزرك واست شده كه براحتي از سمت همسرت سواستفاده ميشه
فكر كنم روش نشد بكه تبديل به حماقت اشكارت شده
به هرحال من اشتباهاتمو بذيرفتم وفعلا دنبال يه روزنه واسه نجاتم ورهايي ازين همه زخم
در ضمن باباش فوت كرده ومادرشم سنش بالاست البته ازمن سرحالتره وزبان انگليسيش از من فولتر!كلا به خودش سخت نگرفته و انگاربزرگترين لطفي كه در حق دنيا كرده به دنيا اوردن بجه هاش بوده
بقيه فرزنداي اين خونوادم بالاي 50 سالن
كلا ته تغاريه وانگار همه در جريان كاراش بودن
ميبينن وباز تاييدش ميكنن
خيلي لطف كنن ميگن عزيزم زندگي همينه ديگه
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
دوست عزیز مگه مسخره بازیه که یکی رو با شما ببینه و سنگسار؟؟؟؟؟؟؟؟معلومه بنده خدا از قانون چیزی نمیدونه
سنگسار برای اثباتش باید 2 تا شاهد شهادت بدن .اونم در صورتیکه خدایی ناکرده زنا کردن شما رو ببینن که قطعا هیچ ادم عاقلی وسط خیابون این کار رو نمیکنه.
دوست خوبم
شما میتونی بگی ایشون مشکل روانی داره.اونجا(دادگاه) پزشکهای خبره ای داره که خیلی راحت با یک نگاه میتونن بفهمن مشکل همسرت چیه.اگر ثابت یشه خیلی راحت طلاقتو میگیری...یه وکیل خبره هم حتما بگیر
خیلی کمکت میکنه
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
چند روزه مدام دارم تو همدردي ميچرخم و مشكلاتو نظر مردمو ميخونم
خيلي بهم كمك كرده اما منو ترسونده
راستش من در مورد زندگي خودم وجدايي شك ندارم اما كم كم دارم از بعدش ميترسم
ازتنهايي
ازمشكلاتش
دوروزه دارم بخودم ميگم مشكل من انتخاب بين بد وبدتره
حالا كه يه مدته ديگه همسرم نيست وازون همه التماس رها شدم ودارم جدايي رو با تمام وجود حس ميكنم ترسيدم
يه وقتايي ميگم نكنه بدتر بعدش باشه
يه جور سرگردوني يا بيشتر ترس از اينده است
اينكه شايد تا اخر عمرم حسرت خيلي چيزارو با خودم بكشم
لذت مادر شدن,دوست داشتن,دوست داشته شدن
من هيجوقت به اين موضوع بعنوان يه شكست نگاه نكرده بودم نميگم مقصرنبودم اما اين وسط ديگه كاري از دستم برنمياد چون دارم اسيب جسمي وروحي ميبينم
اسيب جسميش كم شده اما اسيب روحيشو نميتونم فراموش كنم
با همه اينا ميترسم از تنها شدن
انگار بجاي اينكه مصمم بشم خوندن تاپيكاي ديگه منو سست كرده واعتماد بنفسمو اورده بايين
منم مثل خيليا دوست دارم دست بچه امو بگيرم ببرم پارك,كنار همسرم قدم بزنم,بخندم و...
نميدونم چرا ترسيدم ازحسرتايي كه ممكنه تا اخر عمر بدوش بكشم
كاش واقعيتاي اين جامعه اينقدر تلخ وكشنده نبود
كاش وقتي دوست داري و همه تلاشتو ميكني كه زندگي كني يه كمم زندگي باهات راه ميومد
يعني منم دارم ميشم مطلقه؟؟؟؟؟
يعني مطلقه بودن وحشتناكتر از اين زندكيه؟؟؟
كاش يه كسي يه چيزي ارومم ميكرد
يعني ما زنام مثل خيلي مردا اول از ترس تنها نشدن بايد ميرفتيم دنبال يكي ديگه وبعد اتيش ميزديم به زندگي قبلي؟
مني كه مدتها بايد رو خودم كار كنم كه بشم همون ادم شاد قبل ويكي بياد وبزنه وببره وبخاطرتنها نموندن چندنفرو بقول معروف تو اب نمك نگه داره وبعدم كه ميره و يه عيبي هم ميزاره رو زن قبلشو خيلي راحت تموم ميشه همه چي
اما من چي؟
من ادم نبودم
احساس ميكنم ما ادما خودمونيم كه به هم رحم نميكنيم,دختر وزني كه هنوز يه زندگي نباشيده و ميان چنگ ميندازن به اون زندگي,مردي كه زن داره وميره سراغ دختراي خيابون,انگار قانون زندگي ما ادما شده تنازع بقا
همه غذارو از دهن هم ميكشن كه فقط زنده بمونن
خودمونم به خودمون رحم نكرديم
شايد دليل اين همه بيماري وضعف شخصيت وبي حرمت شدن زندگيامون همينه
كاش هر كس به حقش راضي بود
كاش حتا همين همسر منم بخودش رحم ميكرد
نميدونم چرا اينجوري شدم
چرا اين فكرا داره مياد سراغم؟
چراترسيدم؟من كه مصمم بودم
حس بديه تنهايي ...
تلختر از همه اينكه تو زندگيت چيزايي ببيني كه حتا تو خوابم نميديدي وباز متهم بشي كه حتما نتونستي زندگيتو جمع كني
هرشب بيشتر ازقبل دلم ميگيره
دلم از دنياي خدا,از ادماي خدا ,از تقدير خدا ,رنجاي خدا حتا واسه ادماي بيمارو روانيش ,ازخودم از خدا گرفته
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام دوست عزیزم
اصلا اینطوری فکر نکن..شما بین بد و بدتر انتخاب نمیکنی بلکه داری بین بد و خوب انتخاب میکنی...
اینو منی که دارم کاملا منطقی و خارج از ماجرا میبینم خوب میفههم و درک میکنم
بله..شما هم حق داری دست بچه ات رو بگیری و ببری پارک..اما فکر میکنی با این آدم شما اصلا میتونی مادر بشی؟!
فکر میکنی اصلا خودت دوام میاره که بخوای یک روز مادر بشی.
شما علت جداییت با زنی که به خاطر نداشتن مال و منال از شوهرش جدا میشه خیلی فرق میکنه.
شما این وسط گناهی نداشتی و نداری.
نترس.از هیچی نترس.
با این ادم زندگی کردن عاقبت خوبی نداره..تمام سعیت رو کن تا ازش جدا شی.
مطمئن باش بعد از جدایی وضعیتت خیلی بهتر از الانه.
باور کن ادامه زندگی با این ادم ممکنه یه روزی یا شما رو خیلی پشیمون کنه یا اونو
توی تالار معمولا کم پیش میاد که کسی رو به سمت جدایی سوق بدیم.منم خودم اولین باره که درباره جدایی شما مصمم هستم.
چون خطر ادامه زندگی شما با این اقا رو دارم حس میکنم.
توکلت به خدا باشه
برو جلو محکم و مصمم
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
مريم جون ممنونم ازت
اين فقط نظر تونيست
من خودم شب و روزم شده دعا وتلاش واسه جداىى
خونواده ام,مشاورها,همه هم همينو ميگن
اما هركسي به يه اميدي زندكيشو شروع ميكنه ودست خود ادم نيست به انتهاي هرچي كه ميرسي حتا تلخ هزار ويك سوال مياد تو ذهنت كه چرا وبدترين سوال كه چرا من؟؟؟؟؟
اين سوال اخري رو وقتي تو ماجرا نيستي خيلي راحتتر جواب ميدي ولي وقتي نوبت خودت ميشه ويه بغض بزرگ راه گلوتو ميبنده جوابشو با هيج فلسفه اي پيدا نميكني
فقط به وعده خدا دلخوشم
ان مع العسر يسري
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
اين مطلبو تو همين سايت خوندم
حرف دل منه
» طلاق برای برخی نه تنها تلخ نیست بلکه:
یک آرزوست..یک تولد دوباره و از نو زنده شدن است ...
انسان باید در جوار و پناه فردی باشد که در بر او آرام گیرد
و رنج و محنت های زندگی را از یاد ببرد ..
نه آنکه با کسی باشد که خود عین غم و مصیبت است ...
» خلاصه گاهی طلاق مانع مرگ تدریجی است ...
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
آفرین نقاشی جان.
سخته اما کنار میای کم کم
بعدا میفهمی که کار درستی کردی
چرا که داشتن یه زندگی اروم و شیرین حق شماست
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم خیلی دعات میکنم که به آرامش برسی آرامشی که برخی مردمان پست ازمون گرفتن/دقیقا دارم شرایط تورو میگذرونم البته مشکلمون با هم فرق داره ولی راه خلاصیمون یکیست
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
تو اين شرايط روحي و بعد از كلي مشورت دوباره ميخواستيم بريم توافقي جداشيم
منم گفتم من نميام ووكيل گرفتم جام بره
اونم زد زير حرفش كه خودت بايد بياي منم مجبور شدم قراردادمو با وكيل فسخ كنم وضرري هم بابتش بدم حالا دارم با ايشون سر اينكه چرا اينقدر زياد بابت فسخ هزينه گرفته بحث ميكنم وسط بحث ميگه خانم شما انگار همه جا ازهمه طلبكاري وقتي انگشتتو ميكيري طرف كسي به سمت ديگه اش هم نگاه كن كه طرف خودته!
يك لحظه دلم شكست
يه بار ديگه مرور كردم و فقط به وكيلم گفتم هرچقدر ميخواين بابت فسخ قرارداد برداريد اما شما نه خدا هستيد نه قاضي وقتي كسي بهتون اعتماد كرد بي اعتمادش نكنيد
اخه همسرم هي زنگ ميزده بهش كه تورو خدا شما باعث طلاق دونفر نشين !
حالا تو اين شرايط روحي من بابت كارنكرده هم بايد جواب بدم اونم به يه وكيل خانم كه هم زنه هم وكيل ومسلما زياد ازين مسايل ديده ونبايد بخاطر چهره مصمم من بگه مغروري و طلبكار
اونم وكيلي كه خودشم ميگفت ادامه اين زندكي خطرناكه تا باي منافعش اومد وسط انگشتشو گرفت سمت من
تازه بازم نيومددادگاه ومنم ديدم تقصير خودمه من نبايد دنبال اون بدوم
بيخيال توافق و وكيل و... شدم
دستمو ميزارم روي زانوم و هركي هرچي گفت و هرقدر هم كه دلم شكست باز ميرم جلو
راست ميگن حق گرفتنيه
واسم دعا كنيد
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
اولین اشتباه شما که واقعا بچگی کردید.
اصلا ابدا نباید آدرس و.کیلتون رو به خوانده که شوهرتون میباشد بدید.
وکیل زیاده برو سراغ یکی یگه.به نظر من وکیل آقا بهتره.
بهیچ عنوان به حرف شوهرتون توجع نکن هرچی گفت بگو من وکیل دارم با وکیلم صحبت کن.
و خطهای همراهت رو سریعا عوض کن. تا شوهرتون نتونه جنگ روانی به راه بندازه.
اگر گرفتار این جنگ بشی شکست میخوری چون طرف مقابلت یه آقا تشریف دارند.
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
ممنونم
همه كارايي كه گفتيد رو انجام دادم
در مورد وكيل هم حق با شماست
در مورد جنگ رواني هم خيلي وقته كه گرفتارم كرده هم رواني هم عاطفي
راستش داره با كاراش ورفتارش و كش دادن مساله باهام بازي ميكنه
من فقط ازين كه داره عمرمو تلف ميكنه ومعلومه كه خودش داره كاراشو ميكنه عصبي شدم
دست خودم نيست نميتونم واسه زندگيم تو اين شرايط برنامه درستي بريزم
بيكاري و احساس فرسودگي كنار بازي با عمر و جوونيم خسته ام كرده
من تا به حال از همه حق و حقوقم گذشته بودم حالا ميخوام همه رو تا جايي كه بتونم بگيرم كه نره يكي ديگه رو بدبخت كنه وعمرشو تباه
اما حالا افتاده رو دنده اينكه نرو اگه ميخواي بري هم همه رو ببخش
ببخشمم تازه ميفته به التماس كه برگرد
ازين دور تسلسل خسته شدم اونم همينو ميخواد كه زمان بگذره و همه رو فراموش كنم وبرگردم مثلا
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
اصلا نبخش خسته ام نشو چیزی نیست .تازه شروع کردید.
تو شکست نخور بزار انقدر کش بده اون خسته بشه. شما که وکیل بگیری خیلی راه دادگاه براتون راحتر میشه .
همه کارها رو وکیل انجام میده .فقط امضا خواستنی به شما میگند بری امضا بزنی.حتی اگر وکالت تام بدی دیگه نیازی به حضوره شما نیست.
میری نبال زندگیت .انگار نه انگار ازدواج کردی .فکر کن مجردی.
به اینجور آدمها باید درس ابشه بقول خودتون کس دیگه رو بدبخت نکنه.
نمیگم کل مهریه اتو بگیری وای میتونی مقداریشو بگیری اگرم سماجت کنه قانون بتهاش طرفه. دو هفته بازداشت باشه
حساب کار میاد دستش.
از هیچی نترس دوست عزیز.تواین راه های دادگاه پخته میشی ودر زندگی بعدیت دقت بیشتری میکنی.
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاشي
اما هركسي به يه اميدي زندكيشو شروع ميكنه ودست خود ادم نيست به انتهاي هرچي كه ميرسي حتا تلخ هزار ويك سوال مياد تو ذهنت كه چرا وبدترين سوال كه چرا من؟؟؟؟؟
اين سوال اخري رو وقتي تو ماجرا نيستي خيلي راحتتر جواب ميدي ولي وقتي نوبت خودت ميشه ويه بغض بزرگ راه گلوتو ميبنده جوابشو با هيج فلسفه اي پيدا نميكني
عزیزم تو در اینمورد تنها نیستی بلکه همه ی مردم دنیا با تو زندگی شون خیلی مشکل دارن به شکل های متفاوت.....
منو تو تازه اول راهیم باید از الان رو خودت کار کنی باید قوی بشی......
ببعضی موقعه ها فکر میکنم زندگی هممون مثل 1 رمان یا فیلم میمونه
میتونه آخرش خوب تموم بشه .... میتونه بد
اینا همه به تو بستگی داره به تلاشت به ایمانت به....
پس سعی کن قوی باشی و بازم میگم با توکل به خدا مصمم به راهت تو جاده زندگیت
ادامه بده فقط وقتی که مطمئن شدی از قدمی که میخوای برداری اونوقت محکم قدماتو بردار ا
:72::72:
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
روحيم بدجور خراب شده
يه مدت ميرم مسافرت
ازهمه تون كه باهام همدردي كردين يا راهنماييم كردين ممنونم
دعا كنيد واسه كارمواسه اينده ام واسه تنهاييام واسه همه اونايي كه با يه اشتباه زندكيشون تباه شد
خدابزركه,از همتون ممنونم كه حداقل تو اين شرايط سخت حرفامو شنيديد
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
سلام
ميخواستم بدونم كارشناسان ميتونن به سوال من جواب بدن البته مشكلم الان جدايي نيست
ميخوام درمورد اشتباهات خودم,رفتارهاي همسرم ودلايلش صحبت كنم ودوست دارم كارشناسان و اگه امكانش هست
sciعزيز هم نظر بدن
شايد مشكل منو خداي نكرده بعدها كسي پيداكنه و حداقل اون بتونه ازروي نشانه هاي رفتاري به جاييكه من رسيدم نرسه
من مشكلم در مورد تصميمم نيست
يه وقتايي واسه خودمم سواله كه ميشد تشخيص بدم و پيشگيري كنم؟؟؟؟؟
ميخوام بگم واونا هم نظر بدن
ميشه بدونم امكانش هست؟؟؟
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
ممنون اقاي مدير همدردي
اين صفحات انگار به حال خودشون رها شدن ولي همين واسم كافي بودكه اينجا يادم افتاد انسانيت نمرده
وقتي ساعتها بدون نام كاربريم ميومدم وفقط زندگيارو ميخوندم فقط ميديدم زندگي همه انگار يه جورايي شبيه به همه.
همدردي توي نيلوفري كه خودش مشكل داره وباز به فكر ديگرانه ,يا تو وجود مريم123 كه دايم داره توي تالارا ميجرخه و روحيه خوبشو به بقيه هم ميده يا توي حرفهاي ويولت,سابينا,سحر1985,يا هزار هزار ادم ديگه ميشه ديد و همين بس كه قصه زندگي همو ميخونيم واگه كاريم از دستمون برنمياد حداقل ميگيم صبور باش درست ميشه
نيلوفرجان دوستت دارم
مريم 123عزيز بابت خوب بودن وزن بودنت بهت تبريك ميكم
اقاي كبوتر از راهنمايياتون ممنون
ممنون كه يكي ديگه زخم زد وشما مرهم بودين
حالا ميخواد همسرم راضي بشه يا نه اين منم كه پرونده اين زندگيو بستم
خداحافظ
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقاشی عزیز،
من به وضوح نا آرامی و بی قراری رو توی پست های تو میبینم. و این ناآرامی رو با تمام وجودم درک میکنم چون تجربه ش کردم. حالت خوب نیست، کاملا میفهممت، ولی واقعا خوش به حالت که در مورد اصل تصمیمت مصممی و مطمئنی که طلاق برات درست ترین کاره. خوش به حالت که خودت از عمق وجودت به این نتیجه رسیدی. باور کن مردد بودن از درستی تصمیم از خود طلاق سخت تر و وحشتناک تره. تو با تمام وجودت دلت میخواد طلاق بگیری و این یکی از بزرگترین تفاوت های تو حداقل با بقیه افرادیست که تاپیکشون توی صفحه اول بحش متارکه و طلاقه. تو از همه اونا یک قدم جلوتری چون حداقل تکلیفت با دل خودت روشن. علت این هم که از بقیه کمی تا آروم تری اینه که مطمئنی این اتفاق خواهد افتاد... بقیه کمی مرددند (از نظر من).
نقاشی فقط بهت بگم اگه اصلا حالت خوب نیست حق داری، اگه احساس میکنی داری خواب میبینی حق داری...
اگه باورت نمیشه این زندگیه توه که به اینجا رسیده حق داری...
ولی خدارو شکر که میگذره...
خدارو شکر که با مرگ یک انسان مواجه نیستی که برگشتی نداشته باشه.
تو این آدمو نه دوست داری نه بهش وابسته ای نه محبتی ازش دیدی که بعدها توی ذهنت بمونه.
خیلی زودتر از اونچه که فکرشو بکنی براش جایگزین پیدا میکنی.
یه انسان واقعی که مایه آرامش و امنیت و خوشحالی تو باشه نه مایه ترس و ناامنیت.
یه نفر که تو در کنارش عشق رو به معنای واقعی حس کنی نه وحشت و عذاب رو ...
همه چیز رو دوباره از اول شروع خواهی کرد.
این 4 ماه که چیزی نیست..
مثل برق و باد از خاطرت محو میشه، مطمئن باش
نقاشی این روزا و این وضعیت سخت بالاخره میگذره و تموم میشه...
تحمل کن...
-
RE: ميخوام طلاق بكيرم اما شوهرم راضي نميشه
نقاشی جان چرا خدافظی میکنی بیا اینجا مارو بی خبر نذار نگرانتم
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
نقاشی عزیز.. کاملا درکت می کنم همه شرایط تو رو تجربه کردم .. مثل تو درد کشیدم .. مثل تو توی وکیل ضرر کردم .یک تومن دادم به وکیلی که حتی به بارم دادگاه نیومد و البته خانوم هم بود!!
دیروز به طور کاملا اتفاقی یه آهنگو شنیدم که مال اون روزایی بود که از پله های دادگاه پایین و بالا می رفتم یاد اون روزای تلخ و وحشتناک افتادم و مقایسه کردم با الان که چقد شادترم... عزیزم طلاق اونقدام که فک میکنی بد نیست همیشه بد نیست یه راه نجاته گاهی... پس نگران نباش و به خدا توکل کن ... قدر خودتو بدون .. اونقد گریه کردم که چشمام دچار مشکل شده بود و الان حسرت می خورم که چرا؟؟ برای کی؟؟ مگه نه اینکه الان خوشبخت ترم ... پس کاش اینقد به خودم آسیب نمیرسونم حتی گاهی فکر میکنم باید یه سور بدم واسه طلاقم و خوشبختی الانم ..
پس اگه تصمیمتو گرفتی و مصممی نترس و نزار از پا بیفتی ... سخته اما تجربه تلخ من و امثال منو تکرار نکن ..
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
با خودم قهر كرده بودم
با خدا هم
باهمه
اما نتونستم جلوي خودمو بگيرم
بازم اومدم تو همدردي و اولين تاپيكي كه خوندم وديدم تاپيك فرشته مهربون بود:يا غياث المستغيثين
تك تكشونو خوندم ويه دل سير اروم شدم
منم دلم دعا خواست
دعا كردم واسه نيلوفر
واسه اعتماد شكسته
واسه مريم وكبوتر
واسه حل مشكل ويولت مهربون وسحر1985 صبور
واسه فرنازي كه با سطرسطرزندگيش اشك ريختم
واسه زندگي همدردي 1390
واسه parmida000
واسه omide zendegi
واسه تك تك اونايي كه قصه زندگيشونو خوندم و لحظه ها شو حس كردم
واسه فرشته مهربوني كه منو ياد دلتنگيم انداخت و بغضمو شكست
شما هم دعا كنيد
واسه پدر و مادرم كه بعد از جدايي من كسي بخاطر دخترشون دلشونو نشكنه
واسه همسر من كه هرقدربد دعا ميكنم بعد من خدا تنهاش نزاره و ارامشو به خودش و روانش برگردونه
و واسه من
دعا كنيد بعد جدايي خدا تنهام نزاره و دلمو با خنده هاش اروم كنه
حيلي ارومم خدا
ممنونم كه همه جا هستي
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
نقاشی جان ، عزیز دلم...
چه خوب کردی که برگشتی پیشمون، ممنون از دعاهای قشنگی که برامون کردی...
ما هم از صمیم قلب از خدا میخوایم که مواظبت باشه، مواظب تک تک لحظه هات. مواظب احساست، مواظب سرنوشتت... عزیزم همیشه دور نمای واقعه از خود واقعه دشوارتر به نظر میاد . تا وقتی ازش دوری فکر میکنی چه خبره و چه قدر سخته، ولی وقتی در متن واقعه قرار میگیری میبینی نه بابا این خبرا هم نبود. فرناز واسه یکی از بچه ها پست گذاشته بود که احساس میکنه باید واسه خوشبختی بعد از طلاقش سور بده:311:، که واقعا هم در اومدن از اون زندگی پر از ظلم سور داره! از کجا معلوم؟ شاید تو هم چند ماه دیگه اومدی خواستی به ما سور بدی :))
بزرگترین برگ برنده تو اینه که از درستی تصمیمت مطمئنی. وقتی به درستی تصمیمت با همه وجود ایمان داری یعنی نود درصد راه رو طی کردی. عزیزم تو با این دل پاک و قلب مهربونی که داری، تویی که از اولین پستت مدام اسم خدا روی زبونته و توکلت به اونه، بهترین سرنوشت در انتظارته. اگه خدا مواظب بنده های مومنی مثل تو نباشه که هر لحظه صداش زذن و بهش پناه بردن، پس میخواد مواظب کی باشه؟ نقاشی تو خدا رو صدا زدی و بهش توکل کردی. بدون که جز خیر چیزی برات نخواهد خواست.
عزیزم هر روز بیا برامون تعریف کن از اینکه چه کار میکنی و چه احساسی داری. تا تهش کنارت هستیم...من خودم هر روز تمام پست های جدید بخش متارکه و طلاق رو میخونم حتی اگه فرصت نشه چیزی بنویسم.
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
سلام
چی شد یهو؟؟؟
نقاشی جان کجا با این عجله؟!
فکر کردی ما دست از سرت برمیداریم؟!
نقاشی عزیزم..منم یه زمانی عزمم رو جرم کرده بودم برا طلاق..اما همسر من با همسر شما فرق داشت..در واقع مشکل اصلی من که هنوزم درگیرشم خانواده همسر من هستن...اما باور کن خیلی دلم برای همسرم سوخت که هیچکس حتی پدر و مادرش هم پشت سرش براش میزنن !
بگذریم..منم حال تورو درک میکنم...روزی که رفته بودم تا مدارک مهریه ام رو کپی بگیرم..حالم خیلی خراب بود..بارون میموند..از مغازه فتوکپی تا خونه مدارکو زیر چادرم گرفته بودم که خیس نشه...اما پام لیز خوردو همشون ریختن تو جوب آب...چنان با سرعت برد مدارکو که تا به خودم اومدم دیدم 100 متری رفتن...
میدونی ...من اون زمان از همه چی ناراحت بودی جز یه چیز...اونم اینکه بعدها با کسی ازدواج میکنم که مادر و خواهراش انقدر منو آزار ندن...این خیلی ارومم میکرد..خیلی خوشحالم میکرد...
قبلا هم بهت گفتم...تو حقته که یه زندگی اروم داشته باشی...خداروشکر که زود داری جلوشو میگیری...مطمئن باش بعد از هر سختی اسونیه....
به خدا وقتی مادرم اون موقع ها بهم میگفت انقدر خودخوری نکن..انقدر خودتو داغون نکن (من در عرض دو هفته 11 کیلو لاغر شدم) اینا همش میشه برات تجریبه...وقتی اینارو میگفت دلم میخواست سرمو بکوبونم تو دیوار...
اما حالا که 4 ماه میگذره میبینم اون دوران تلخ چقدر منو ساخت...باورت میشه؟؟
حتی بعضی اوقات دعا میکنم کاش اون اتفاق زودتر افتاده بود....
نقاشی جان..روی همه ماها حساب کن...
روی همدردی ما و روی سنگ صبور بودن ما حساب کن...
حتما حتما یه وکیل خبره بگیر...اونا راهای زیادی رو بلدن....
منم برات دعا میکنم و از امشب به نیت شما ختم نادعلی میگیرم...
:72:
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
سلام نقاشی عزیز . ممنون که برگشتی و از خودت خبر دادی .. نگران هیچی نباش عزیزم .. به خود خدا توکل کن که تا هست دیگه به کسی نیاز نداری .. یادمه روزای دادگاه من تو ماه مبارک رمضان بود .. چقد با دعاهای دم اذان سحر گریه کردم .. خدایا .. چقد وحشتناک بود اگه همه دنیا رو هم بهم بدن یه لحظه به اون دوران بر نمیگردم...
همه سختی هاتو با سلول سلول بدنم درک میکنم عزیزم.. فقط محکم باش محکم محکم و بدون خدا پشتته...
مواظب خودت باش و حتما یه وکیل بگیر البته تحقیق کن بعد باهاش قرارداد ببند..
-
RE: راهکار راضی کردن همسر برای طلاق
امروز دادگاهمون بود دادخواست عدم تمكين داده بود چون هنوز وكيل خوبي پيدا نكردم خودم رفتم
تمام ديشبو بيدار بودم
صبح داشتم از استرس ميمردم
توي دادگاه خيلي زور زدم خودمو قوي نشون بدم,يهو ديدم پشتمه,حتا جرات نكردم سرمو برگردونم,دست وپام ميلرزيد,از خودم لجم گرفته بود اما بخدا اين ترس وقتي ميبينمش وقتي بهم اصرار ميكنه وقتي التماس ميكنه دست از سرم برنميداره
همه چيو قبول كرده و ميگه من ميخوام درستش كنم منم همه چيو گفتم و گفتم به هيج وجه نميخوام برگردم
حالا هي باهام حرف ميزنه ومن خودمو ميزدم به اون راه
حالم از دادگاه بهم ميخوره
حالم از بله هاش از اتاقاش از اضطرابش از انتهاش بهم ميخوره
از خودم بدم مياد وقتي يكي كه يه روزي باهاش بودم بهم التماس ميكنه و مجبورم خودمو بزنم به اون راه
از خودم بدم مياد وقتي پله ها رو ميرم بالا
وقتي منم ميشم مثل بقيه
وقتي يادم ميفته چي شده
وقتي زمان ميگذره
وقتي خردشدن ادمارو ميبينم
فقط خدايا كمكم كن وببخش
نه توهين ميكنم ونه دروغ ميگم اما بخاطر رفتاري كه توشخصيتم نيست ببخش
خودت ميدوني كه مجبورم
كمك كن دست وپام اينجوري نلرزه
كمك كن از من بدش بياد
كمك كن بره
بچه ها وحشتناك لاغر شده بود.صورتش داغون شده بود.اونهمه تيپ و هيكل اب شده بود.يه لحظه دلم سوخت.نه اينكه فكر كنيد واسه زندكي.نه
به وضوح ديدم كه رفتن من داغونش كرده
ديدم خدا منتظر اه كشيدن من نشده
اما من اينو نميخوام.دوست ندارم زندگي هيچكس جهنم بشه
خودم كم سرم نيومده.كم گريه نكردم
فردا ميرم سراغ وكيلم.ديگه حاضر نيستم يه بار اين صحنه ها رو ببينم حتا يه بار
حاضر نيستم پامو بزارم تو دادگاه لعنتي
به خدا لعنتيه
تا ميتونيد زندگيتونو بجسبيد
زندگي من قصه اش فرق داره و اين جدايي خودش تولده
اما اين دادگاه!!!!!!!!
نميخوام صداي شكستن استخوناي يه مردو بشنوم
حتا اونو
خودم كم نشكستم
اميدوارم خدا سر عقلش بياره و بيشتر ازين زندگي جفتمونو نسوزونه