-
خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام به همه دوستان و کارشناسان عزیز
می خواستم یه موضوعی رو براتون تعریف کنم که شاید خلاصه ای از زندگیم باشه.....
من بر خلاف آنچه اعتقاد داشتم زندگیم چرخید .... از اول جوانی یعنی حدود 19 سالگی کلا از دوست دختر داشتن بدم می اومد اما همه چیز از دوران سربازی تغییر کرد ..... من در اصفهان خدمت می کردم و یه دوستی داشتم که خیلی با من دوست بود و شاید عین دوتا برادر شده بودیم .... من بعضی وقتا پنج شنبه ها رو می رفتم خونشون و با هم بودیم و جمعه بر میگشتم پادگان ..... دو تا خواهر داشت یکی 3 سال از من بزرگتر بود و یکی 8 سال کوچکتر از من ..... حدود 3 - 4 ماهی از رابطه مون نگذشته بود که یه روز خواهرش ( البته خیلی مذهبی بود و نماز و روزه اش اصلا قطع نمی شد - چادری و واقعا مومن) اومد و سر صحبت رو باز کرد و گفت که اگه میشه من یه روز با شما در پادگان تماس بگیرم و صحبت کنیم .اولش من متوجه حرفش نشدم .خلاصه نمیخوام طولانیش کنم .... حرف دلش دوست شدن بود البته برای آشنایی و بعد ازدواج که اصلا امکان پذیر نبود 3 سال از من بزرگتر بود ..عقاید خاصی داشت که من نداشتم .خلاصه بعد از یکسال که خدمتم نموم شد . برگشتم تهران . اون قضیه تموم شد . یه دوست دیگه هم داشتم که خواهرش دم بخت بود که اون دوستم منو میخواست که دامادشون بشم که با کلی دعوا که بابا شاید ما به هم نخوریم . با هاش درگیر بودم . خواهر این دوستم هم منو خیلی دوست داشت .اما من اصلا تو فاز دوست شدن نبودم چون بهش اعتقادی نداشتم .اگه میخواستم با هر دوتا خواهرهای دوستام باشم باید باهاشون ازدواج می کردم که اصلا موقعیتشو نداشتم ... یکسال از این قضایا گذشت و من وارد محل کار شدم .. نمیدونم چرا وقتی نمیخوای یه اتفاقی برات بیافته دقیقا برات میافته .توی محل کارم من تو قسمت پشتیبانی و شاید بهتره بگم اصلا دیده نمیشدم . یه حسابدار - یه منشی - یه گرافیست - و یه عکاس خانوم پیشنهاد دوستی دادن که هیچ کدوم رو نپذیرفتم . یه روز با خودم فکر کردم چرا نه ؟؟؟ باید حتما باشم شاید من اشتباه می کنم . خلاصه نتیجه گرفتم که با یکیشون دوست بشم . با حسابدار . یکسال گذشت به هم خورد چون خیلی بچه بود 8 سال از من کوچیکتر بود . منم بهمش زدم . گفتم گناه داره بره ازدواج کنه براش بهتره . اتفاقا رفت و ازدواج کرد و براش بهترشد .. چند وقت دیگه 3 تا دوست دختر هم زمان داشتم البته ناخواسته ( خانوم ها لطفا فحشم ندید ) یکی همون منشی شرکت قبلی - یکی توی یه عروسی و یکی دیگه محل کار جدید و البته یکی دیگه که ار مشتریهامون یودن .( البته اینو اضافه کنم من اهل شماره دادن و پیشنهاد دادن نبودم تمامی موارد همه از طرف دخترهای محترمه بود)
همکارام بهم حسودی میکردن که اونا حتی یه دوست نداشتن اما من 4 تا هم زمان داشتم یا همیشه یه یار همیشگی همراه بود .
بعد کم کم رفتن سراغ زندکیشون . البته نه با دعوا و مرافه .. هر کدوم سر موعدشون رفتن جز دو تاشون که ول کن نبودن و خلاصه توافقی تموم شد .............
دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ... ضد به سرمون زن بگیریم . با یکی آشنا شدم . گفتیم به خانواده و رفتیم خواستگاری و بعد 2-3 ماه آشنایی عقد کردیم و 5 ماه از عقدمون میگذره ...
و حالا بیان خود مشکل :
خانوم بنده در یکی از بیمارستان های تهران مشغول کاره ... خیلی هم کارش سنگین و خسته کننده اس. ظاهره اون خیلی آدم آروم و خوبیه اما متاسفانه یکم فمنیسته .
بارها تو روم وایستاده .. شاید خنده داره بارها توی بحثامون روی من دست بلند کرده و با مشت به کمر و سینه هام کوبیده و البته منم خدا شاهده فقط از خودم دفاع کردم و شاید فقط دستشو کشیدم کنار .اما متوجه نیست که کاری که میکنه اشتباهه و همیشه به من میگه دست بزن داری !!!!!!! ولی من همیشه اغتقادم این بوده اصلا زدن کاره درستی نیست. باور کنید توی کل دوران زندگیم نه با پسر نه با دختر خداروشکر برخورد فیزیکی نداشتم . اما نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده .همیشه من شبا وقتی بیرونیم میرسونمش و بعد میرم اما هیچ وقت بیدار نمیمونه تا من برسم . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟
همیشه توی بحثا من منت کشی می کنم باور نمیکنید شاید اگه به اون باشه روزهای طولانی رو بدون من می گذرونه و شاید بهش سخت بگذره ها اما حاضر نیست برای خودشم که شده بیاد و باهم مسائل رو حل کنیم . همیشه میگه ما زنها چی از مردها کم داریم . تو باید تو خونه لباسهای خودتو بشوریا !!! ظرفها رو با هم میشوربما !!! باورتون نمیشه من اصلا با این موارد مشکلی ندارم . بارها شده تو خونه خودمون توی عید یا مواقعی که پدر مادر نیستن من ظرف ها رو میشورم .
همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم لطفا بهم اجازه بده روشنش کنم .( من حدود 10 عضو گروه کوهنوردی دماوند هستم اما بازهم اعتماد نداره) .
اکثر مواقع خیلی سرده .. بارها توی خونشون چیزی پریده تو گلوم خواهر بزرگه نامزدم برام آب آورده اما برای اون مهم نیست یا حواسش نبوده یا چه میدونم میگه خودش خوب میشه.... همیشه توی مهمونیا نامزدا برای هم میوه پوست میکنن اما اون حتی توی خونه خودشون زورش میاد میوه بزاره تو بشقابم !!!!
من آدم حساسی نیستم اما کارهای نامزدم حساسم کرده .جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .
بارها شده خواستم مثل خودش بشم اما باور کنید خیلی دوستش دارم و اصلا نمی تونم یه روز باهاش قهر باشم .اما متاسفانه دارم تغییر می کنم اوایل من خیلی سریع منت کشی می کردم شاید به نصف روز نرسیده آشتی می کردیم . اما الان دیگه نمی کنم ... آخه احساس می کنم ارزش هام ضد ارزش شده !!! فکرکرده بهش احتیاج دارم (جنسی - روحی) و داره سوء استفاده می کنه .. هر وقت من از کاراش ناراحت میشم بهم حق نمیده و میگه انتظارت زیاده و بارها شده بعد از بیان دلخوریم رفته تو قهر که چرا تو همچین درخواست هایی داری ؟؟؟ و این سریال همیشه ادامه داره که بعد از ناراحتی من و بیانش ، من باید برم منت کشی و عذرخواهی کنم که چرا همچین درخواستی کردم !!!!
بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .
دوستان و کارشناسان گرامی بیان مطالب بالا شاید عجیب باشه .. اما وجود داره لطفا بگید خانومی با این شرایط و رفتار لجوجانه و بچه گانه اش چطور میشه باهاش رابطه ای بهتر برقرار کرد .
راستی چرا داستان رو با دوست دخترام شروع کردم چون توی همه اونا این رفتار وجود نداشت . منت کشی از خانوم ها بود چون اونها صبرشون کمتره .. آینده نگرند ... من هم منت کشی می کردم ولی دوجانبه بود ... یا حرفهای عاشقانه اشون بیشتر از نامزده الانمه .. بیشتر به حرفام گوش می کردند و شاید اگه پدر و مادر یکی از اونا راضی میشد با یکی از دوست دخترام ازدواج کرده بودم .اما قسمت نشد وایشون قسمت ما بود . نه مهربونه . بارها دستم توی تصادف و موارده دیگه زخمی شده اما عین خیالش نیست . خلاصه بگم نسبت بهم خیلی سرده .. اما خیلی دوستم داره ولی داره سوء استفاده می کنه ازم .شاید نمیخواد بهم رو بده !!! نمیدونم !!! به هر حال با همه جنس مخالف هایی که دیدم فرق داره حتی با مادرش و مادرم هم فرق داره ... خیلی بی خیاله ... بارها شده خواستم ببینم نسبت به من غیرتی میشه دیدم نه خیلی منطقی میگه اگه کسی مزاحمت بشه این توئی که باید انتخاب کنی که با من باشی یا دیگران !!! تو اگه بری من یه لحظه هم ادامه نمیدم مثل زنهای دیگه که میسوزن و میسازن !!! میبینید چه حرفهایی میزنه ؟؟؟؟
لطفا راهنماییم کنید بگید اشکال کار کجاست ؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
هيچ وقت از مهربوني و علاقه اش به خودتون سوء استفاده نكردين؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
یعنی چی ؟؟؟؟
چه سوء استفاده ای ؟؟؟
چطور میشه از علاقه ی معشوقت سوء استفاده کرد ؟؟ ظاهرا جمله شما کنایه ای داشت که من متوجه نشدم ؟!!!!!!!!!1
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
1. شما گفتين كه خيلي دوستون داره. با اينكه رفتارش با شما (اينجور كه توصيف كرديد) اينقدر سرد و خالي از احساسه، چطور اين موضوع رو فهميديد؟
2. شروع آشنايي شما با اين خانم چطور بود؟ مثل مورداي قبل باز هم ايشون پيش قدم بودن؟
3. كار كردن توي بعضي از شغلا، واكنش و احساسات آدمها رو تغيير ميده. مثلا كسيكه توي آتش نشاني يا اورژانس كار ميكنه، واكنشش به حوادث خيلي فرق داره با امثال مايي كه با ديدن خون غش مي كنن.
4. راجع به سطح تحصيلات هر دوتون و شغل خودتون هم اگه توضيح بديد شايد مفيد باشه.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
1- من باهاش اوایل خیلی صحبت کردم و اون در میان خواستگاراش از من خوشش اومده بود . وضعیت مالیم انقدر خوب نیست .حقوق کارمندی و یه خونه کوچولو تو تهران دارم ... اما اون خواستگارایی داشت که خونه و ماشین و مغازه داشتن اما ازشون خوشش نیومد و بین اونا من رو انتخاب کرد . از نظر اون من به دلش نشستم و نسبت به مابقی احساس خاصی نداشت ....
2- تو بیمارستان باهاش اشنا شدم . باهاش رابطه سنگینی داشتم تا اینکه بهش پیشنهاد دادم و مادر رفت دیدش و پسندید و باهاش صحبت کرد و قرار خواستگاری رو گذاشتن .
3- ممنون از توضیحتون ....
4- من فوق دیپلم هستم و کارمند یه شرکت خصوصی و خانومم هم دیپلم تجربی داره
5- سن من 30 و خانومم 29
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام.نكاتي در متن شما توجه من رو جلب كرد كه در ذيل نظرم رو به عنوان يك خانم كه هم جنس نامزد شماست و مسلما با احساسات يك زن بيشتر آشناست عنوان ميكنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
من بر خلاف آنچه اعتقاد داشتم زندگیم چرخید ...
متاسفانه با اين جمله صد در صد مخالفم.زندگي ما بر خلاف عقايد ما نميچرخه ،ممكنه بر وفق مراد ما نچرخه اما هميشه نحوه ي انتخاب ما پيرامون يك واقعه به عهده خودمونه.شما ميتونستيد خيلي راحت در دور باطل دوستي با جنس مخالف نيافتيد تا در نتيجه اون خطاهاي شناختي كه در ادامه براتون خواهم گفت براتون رخ نده و پذيرش خيلي راحت تر و بهتري نسبت به نامزدتون داشته باشيد.
چند وقت دیگه 3 تا دوست دختر هم زمان داشتم البته ناخواسته ( خانوم ها لطفا فحشم ندید ) یکی همون منشی شرکت قبلی - یکی توی یه عروسی و یکی دیگه محل کار جدید و البته یکی دیگه که ار مشتریهامون یودن .( البته اینو اضافه کنم من اهل شماره دادن و پیشنهاد دادن نبودم تمامی موارد همه از طرف دخترهای محترمه بود)
اين دوستي همزمان شما با سه نفر ناخودآگاه احساس مقايسه و ميل به پيدا كردن مورد بهتر رو در ذهنتون تقويت كرده،در ثاني نميدونم نامزدتون از گذشته تون اطلاع داره يا نه اگر اطلاع داشته باشه ميتونه به شدت روي واكنشهاي الانش اثر گذاشته باشه، سوم اين كه در زندگي شما بر حسب اتفاق خواستنها از طرف خانمها بوده كه مسلما خيلي باب طبع آقايون هست اما در حقيقت زندگي اين طور نيست و شما هستيد كه بايد نياز باشيد و همسرتون ناز.
دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ... ضد به سرمون زن بگیریم .
متاسفانه روابط شما با جنس مخالف در زمره تجربه هاي درست قرار نميگيره چون اصلا به صرف شناخت و بر مبنا و هدف درستي استوار نبوده،پس همين الان تموم اون چيزهايي رو كه در اين دوستيها به نظر خودتون به عنوان تجربه به دست آورديد فراموش كنيد،واكنشهاي خانمها در زندگي واقعي شايد در اغلب موارد 180 درجه با رابطه دوستانه فرق كنه.
ديگه هم با اين ديد كه زد به سرمون زن بگيريم به ازدواج خودتون نگاه نكنيد اين جمله بيشتر بار منفي به سمت خودتون داره تا نشانه ي ترديدتون از انتخابتون باشه.هر چه باشه اين انتخاب 9خودتون بوده پس حد اقل به انتخاب خودتون احترام بزاريد
خانوم بنده در یکی از بیمارستان های تهران مشغول کاره ... خیلی هم کارش سنگین و خسته کننده اس.
اما نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟
تمام جملات قرمز بالا رو كنار هم بزاريد:خانمم كارش خيلي سنگينه،حدوداي ساعت 12-1 از خونه شون بيرون ميام،......نتيجه اين دوجمله في الواقع همون ميشه كه خانمتون گفته،انتظار بيدار موندن ايشون تا دير وقت واقعا زياديه.
اما يك نكته:اگر اين درخواست نه به شكل يك انتظار يا وظيفه به نامزدتون القا ميكرديد با توجه به اين كه ايشون روي اين موضوع كه زنا و مردا با هم فرقي ندارن خيلي حساسه نتايج خيلي بهتري ميگرفتيد.
همیشه میگه ما زنها چی از مردها کم داریم . همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم .
بايد ياد بگيريد كه روي مسائلي كه ميدونيد نامزدتون حساسه مانور نديد،ايشون به شما گفته از نظرش زنها از مردها چيزي كم ندارن،شما برگشتيد گفتيد اين يه كار مردونه است،اين يعني كبريت به يك انبار هيزم انداختن!نتيجه اش هم همون ميشه كه ديديد.
.جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .
بزرگترين اشتباهي كه ميتونه مشكلات شما رو بزرگ و بزرگتر كنه همين مقايسه است.
راستی چرا داستان رو با دوست دخترام شروع کردم چون توی همه اونا این رفتار وجود نداشت . منت کشی از خانوم ها بود چون اونها صبرشون کمتره
اين هم يك تجربه ي غلط ديگه است الزامي به اين موضوع خصوصا با نحوه ي تفكر نامزد شما وجود نداره
نتيجه گيري:
1.خصوصيات نامزدتون رو بشناسيد و سعي در تغيير اونها نداشته باشيد.معمولا تلاش براي تغييير خصوصيات فكري يك نفر علي الخصوص در اين سن بي نتيجه ميمونه،
2.بر حسب گفته هاي خودتون ايشون روي تشابه حقوق و تواناييهاي زن و مرد بسيار اصرار دارن و حساسن،بر خلاف تصور شما كه اين موضوع ميتونه براتون مشكل ساز بشه در صورتي كه درست بهش فكر كنيد ميتونه برگ برنده اي باشه در دستان شما.
3.فكر ميكنم نامزدتون تا حدودي هم از كمبود اعتماد به نفس رنج ميبره و اين شما هستيد كه با بزرگ كردنش در جمع،احترام به خواسته هاش و عقايدش،پذيرشش و البته محبت صادقانه و بدون مقايسه ميتونيد در اين راستا كمكش كنيد.
4.مشكلات شما بسيار كوچيكه و بيشتر ناشي از تفاوت در جهتاهاي فكري شما دو نفر هست مراجعه به مشاور هم ميتونه براتون بسيار مفيد باشه.
موفق باشيد
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام
یکی از مضرت روابط قبل از ازدواج که توصیه میشه نداشته باشین همینه : مقایسه کردن
الان اگر همسر شما بهترین زن دنیا باشه بازم شما اگر نقصی در اون ببینید سرییعا با دوست دخترهاتون مقایسه میکنید.
برادر گرامی به نظرم شما هم ایشونو خیلی خوب درک نمیکنید.از طرفی میگید کارش زیاده و از طرفی میگید چرا بیدار نمیمونه تا من برسم خونه.
در واقع در رابطه شما جای زن و مرد باهم عوض شده.دقیقا همسرتون روحیات مردانه داره و شما هم نیازهایی مثل توجه و محبت و ..دارید که بیشتر در خانومهاست تا اقایون.
ممکنه همسرتون به مردها کلا دید خوبی نداشته باشه که با صبوری و محبت از طرف شما ایشون هم کم کم اعتماد پیدا میکنن.
ضمنا ممکنه همسرتون دچار اختلالات هورمونی باشه.بهتره با یه روشی غیر مستقیم بخواین که یه ازمایش خون بده.شاید ایشون میزان هورمون مردانه شون(تستوسترون) بالا باشه که خود این موضوع علاوه بر روحیات مردانه مشکلات اضطراب و افسردگی هم میاره
این کار شما خیلی اشتباهه که میخوای حس غیرت ایشونو بسنجی به چند دلیل:
اول اینکه این مرده که غیرتی میشه نه زن.یعنی انگار شما هم ایشونو مثل یه مرد میبینی
دوما هم اینکه این حرف شما باعث ایجاد حس تنفر و شک در همسرتون میشه
پس لطفا ازین به بعد به فکر تحریک حس غیرت ایشون نباشید
چیزی که من از حرفهای شما برداشت میکنم اینه که شما هم در این ماجرا اگر بیتشر مقصر نباشی کمترم نیستی
به نظرم شما به همسرتون کم محبت میکنی و در عوض توقع خروار خروار محبتو داری
نکته دیگه اینکه شما ایشونو خوب درک نمیکنید
شما هیچ جا اشاره نرکردی که شاید خودت فلان ایراد رو داشته باشی..
همش میگید همسرم لجوجه..همسرم بچه است..همسرم محبت نمیکنه..همسرم میوه پوست نمیکنه..همسرم زخم شدن دستم براش مهم نیست....همسرم بیدار نمیمونه..همسرم..همسرم....
در حالیکه بزگترین ایراد از شماست.
چرا؟به خاطر داشتن روابط زیاد قبل از ازدواج که روابط کاملا مسموم و مضریه و اینکه همسرت رو با اونا مقایسه میکنی
میدونی همین دو مورد چقدر میتونه مضر باشه؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
به نظر من شما از واژه غیرت خوب استفاده نکردید. من حس می کنم شما بیشتر منظورتون حس تملک هست که معمولا تو خانوم ها هست و این حس بهشون اجازه نمی ده که زن دیگه ای رو تو زندگیشون ببینن. اینکه خانومتون تو بیمارستان کار می کنه (مخصوصا اگر پرستارن) خیلی می تونه تو رفتارشون تأثیر بذاره. خیلی چیزا دیگه واسشون عادی شده. ولی مریم خانم به نکته جالبی اشاره کردن(هورمن مردانه) . بهتره بیشتر در این مورد مشورت و پرس و جو کنید. ان شاء الله که موفق باشید:323:
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
جالبه اقای سرخ پوست!!!!!
بعضی از رفتارهای همسر شما واسه من قابل درکه !!!!!
چیزی نمیگم جز اینکه مطمئن باش خیلی دوست داره خیلی ولی به علاقه شما اطمینان نداره همین.....
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
همکارام بهم حسودی میکردن که اونا حتی یه دوست نداشتن اما من 4 تا هم زمان داشتم یا همیشه یه یار همیشگی همراه بود .
شروع مشکل شما از همینجا بوده! بعد اینهمه گشتن با دخترای جورواجور و کرم ابولفضل چهارتا چهارتا! دیگه اوضاع فعلی همچین باب میل نیست!
بعد کم کم رفتن سراغ زندکیشون . البته نه با دعوا و مرافه .. هر کدوم سر موعدشون رفتن جز دو تاشون که ول کن نبودن و خلاصه توافقی تموم شد .............
سر موعدشون؟!!
دیگه بقیه اش لازم نیست ... خلاصه گفتم که بدونید کم تجربه نیستم که با جنس مخالف در ارتباط بودم ...
بله بزنم به تخته کوله باری از تجربه ای. که البته اصلا بدرد زندگی مشترک نمیخوره فقط دیدگاه شما رو نست به زندگی مشترک دچار اشکال کرده. و انتظارات بی اساسی را در شما بوجود آورده
بارها توی بحثامون روی من دست بلند کرده و با مشت به کمر و سینه هام کوبیده و البته منم خدا شاهده فقط از خودم دفاع کردم و شاید فقط دستشو کشیدم کنار .اما متوجه نیست که کاری که میکنه اشتباهه و همیشه به من میگه دست بزن داری !!!!!!! ولی من همیشه اغتقادم این بوده اصلا زدن کاره درستی نیست.
گاهی بعضی حرفها و بعضی رفتارها اونقدر کاری اند که کمترین عکس العمل طرف اینه که روی شما دست بلند کنه! باید ببینی چه حرفی زدی، چه برخوردی کردی، چه توهینی کردی که اون آدم (نمیگم کارش درست بوده) همچین اقدامی کرده.
نمیدونم چرا احساس می کنه من ازش انتظار زیادی دارم . یکیشو براتون میگم : فاصله خونه نامزدم با خونه ما زیاده .همیشه من شبا وقتی بیرونیم میرسونمش و بعد میرم اما هیچ وقت بیدار نمیمونه تا من برسم . تا از خونشون میرم میخوابه و شبخیر میگه . یه بار بهش گفتم شاید برام اتفاقی بیافته (چون حدود ساعت 12-1 شب از خونشون در میام ) چرا هیچ وقت بیدار نمیمونی ؟؟ جواب کوبنده ای بهم داد و گفت تو انتظارت از همه زیاده من بیدار باشم برای تو؟؟؟
ساعت یکشب از خونه در میای.یکساعت هم قراره توی راه باشی تا برسی خونه خودتون حالا اگر دیرتر هم نشه. بعد ایشون زنگ بزنه تازه سر صحبت باز شه و... احتمالا یعنی ایشون ساعت 3 نصف شب برن رختخواب، فردا هم برن سرکار! توقع بیجایی نیست؟
دلت میخواد بهت شب بخیر بگه؟ خوب یه دو سه ساعت زودتر از خونشون بیا بیرون.
همیشه یه بی اعتمادی نسبت به من داره که نمیدونم چرا ؟؟؟ مثلا بارها شده سر یه موضوع مردونه با من بحث میکنه .. توی کوه مثلا برای آتیش روشن کردن یه بار انقدر دعوامون شد که بهش گفتم عزیزم این یه کار مردونه اس . من خودم بلدم چطور آتیش درست کنم لطفا بهم اجازه بده روشنش کنم .( من حدود 10 عضو گروه کوهنوردی دماوند هستم اما بازهم اعتماد نداره) .
کی، کجای دنیا گفته که آتیش درست کردن یه کار مردونه است؟!!!! چه اشکالی داره اگر ایشون هم علاقمنده که در روشن کردن آتیش کمک کنه و از این کار لذت ببره شما اجازه بدی که دو نفرتون بطور مشترک آتیش درست کنید؟ جمله داخل پرانتزتون یک زنگ هشداره یه آلارمه به نظر من! بر فرض که ده سال هم عضو تیم کوهنوردی باشید و در کار درست کردن آتیش و کمپینگ بهترین! چرا تاب اظهار نظر خانمتون رو ندارید؟ چه اشکالی پیدا میشه که باهاتون همکاری کنه؟ حالا نظری هم بده؟ بحث اعتماد نیست. بحث حس خود برتر بینی شماست. و بر فرض هم که بخواهید ایشون از شما تبعیت داشته باشن، و به شما اعتماد کنند راهش این نیست!
میدونی چی برام عجیبه؟
نه به اینکه اونقدر مدرن که کلکسیون دوست دختر درست میکردی و نه اینقدر سنتی و خود محور و مرد سالار (جناب خان قاجار!!!) که اجازه اظهار نظر به زنت در یک آتیش درست کردن هم نمیدی.
اکثر مواقع خیلی سرده .. بارها توی خونشون چیزی پریده تو گلوم خواهر بزرگه نامزدم برام آب آورده اما برای اون مهم نیست یا حواسش نبوده یا چه میدونم میگه خودش خوب میشه.... همیشه توی مهمونیا نامزدا برای هم میوه پوست میکنن اما اون حتی توی خونه خودشون زورش میاد میوه بزاره تو بشقابم !!!!
مقایسه!
خیلی از مردها هم هستند که برای خانمهاشون میوه پوست میکنند!
ولی فکرمیکنم بهتر باشه توی مهمونیها احترام بین و زن و شوهر نشون داده بشه. اما کارهای عشقولانه و خنک! بمونه برای خونه و در حریم خصوصی!
من آدم حساسی نیستم اما کارهای نامزدم حساسم کرده .جوری شدم که الان توی مهمونیا و پیک نیک ها به نامزدای دیگه از فامیل یا دوستان نگاه می کنم و مقایسه می کنم .
خوب اشتباه میکنی! مقایسه نباید کرد! چه بسا خصلتهایی هم در همسر شما باشه که دوستان شما وقتی با نامزدهای خودشون مقایسه میکنند، حسرت بخورند.
بارها شده خواستم مثل خودش بشم اما باور کنید خیلی دوستش دارم و اصلا نمی تونم یه روز باهاش قهر باشم .اما متاسفانه دارم تغییر می کنم اوایل من خیلی سریع منت کشی می کردم شاید به نصف روز نرسیده آشتی می کردیم . اما الان دیگه نمی کنم ... آخه احساس می کنم ارزش هام ضد ارزش شده !!! فکرکرده بهش احتیاج دارم (جنسی - روحی) و داره سوء استفاده می کنه .. هر وقت من از کاراش ناراحت میشم بهم حق نمیده و میگه انتظارت زیاده و بارها شده بعد از بیان دلخوریم رفته تو قهر که چرا تو همچین درخواست هایی داری ؟؟؟ و این سریال همیشه ادامه داره که بعد از ناراحتی من و بیانش ، من باید برم منت کشی و عذرخواهی کنم که چرا همچین درخواستی کردم !!!!
آشتی بدون حل مشکل چه فایده داره؟ تا حالا نشستید با هم صحبت کنید و برای همدیگه انتظارات منطقی، معقول و بالغانه تون رو روشن کنید و سر مسائلتون با همدیگه به توافق برسید؟ اگر اینطور نباشه که این قهر و دعواها هی باید ادامه داشته باشه و هر بار هم آشتی کردن سخت تر باشه. به شخصه اکثرا دیده ام که آقایون فقط دنبال آشتی اند و کمتر فکر میکنند که مشکلی که خانوم رو وادار به قهر کرده، نیاز به بررسی و اینکه حل بشه داره. فکر میکنند همین که لطف کردند برای آشتی پیشقدم شدند یعنی مشکل حل شده!
بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .
ببین مشکل کجاست! سعی کن اون مشکل رو حل کنی، بحث طلاق خود بخود حل میشه.
دوستان و کارشناسان گرامی بیان مطالب بالا شاید عجیب باشه .. اما وجود داره لطفا بگید خانومی با این شرایط و رفتار لجوجانه و بچه گانه اش چطور میشه باهاش رابطه ای بهتر برقرار کرد .
اشکالات رفتاری شما هم کم نیست.
بارها شده خواستم ببینم نسبت به من غیرتی میشه دیدم نه خیلی منطقی میگه اگه کسی مزاحمت بشه این توئی که باید انتخاب کنی که با من باشی یا دیگران !!! تو اگه بری من یه لحظه هم ادامه نمیدم مثل زنهای دیگه که میسوزن و میسازن !!! میبینید چه حرفهایی میزنه ؟؟؟؟
اینهم یکی از رفتارهای پر از اشکال و خطرناک شما!
آنی جان این کاری که این آقا میکنه جزو کدوم دسته بازیهاست؟
لطفا راهنماییم کنید بگید اشکال کار کجاست ؟
تو خود حجاب خودی سرخپوست خان!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام به همه دوستان و کارشناسان عزیز ...
نمی دونستم انقدر مشکل داشتم و خبر نداشتم !!!!!!!!!!!!!
با تشکر از همه دوستان عزیز و محترم که در با بیان نظرات خود من رو با یکسری موارد بیشتر آشنا کردند ....
خانوم بی دل عزیز و گرامی :
ظاهرا خیلی تند رفتید لازم دونستم که چند نکته را بیان کنم :
اولا اگر به ریز مسائل پرداختم به علت این نیست که من نگاه ریزبینانه ای به قضیه دارم و در مورد اینکه من هم مشکلاتی دارم شکی نیست اما به غیر از چند نکته بقیه موارد اشاره شده توسط شما به هیچ عنوان نمی پذیرم .
( البته با عرض شرمندگی)
بله بزنم به تخته کوله باری از تجربه ای. که البته اصلا بدرد زندگی مشترک نمیخوره فقط دیدگاه شما رو نست به زندگی مشترک دچار اشکال کرده. و انتظارات بی اساسی را در شما بوجود آورده
شروع مشکل شما از همینجا بوده! بعد اینهمه گشتن با دخترای جورواجور و کرم ابولفضل چهارتا چهارتا! دیگه اوضاع فعلی همچین باب میل نیست!
از اینکه اون مورد دوست دخترها رو بیان کردم متاسفانه اکثر دوستان به بیراهه رفتن ..... من هرگز خانومم رو با هیچ کدوم از دوست دخترهام مقایسه نکردم و از هر نظر سر همه اونا هستن.... فقط این مورد سردی و بی تفاوتی را گفتم شاید علتی وجود داره که اگر هست پیشگیری کنم !!! و فقط به علت اینکه من این موارد رو بیان کردم به دلیل اینکه بعضی از دوستان آقا بدون تجربه دوست دختری و یا خانوم بدون رابطه دوست پسری وارد زندگی شده و به هیچ عنوان جنس مخالف را نمی شناسن و با بی تجربگی محض زندگی خود را از مسیر انحرافی ادامه می دهند ...
گاهی بعضی حرفها و بعضی رفتارها اونقدر کاری اند که کمترین عکس العمل طرف اینه که روی شما دست بلند کنه! باید ببینی چه حرفی زدی، چه برخوردی کردی، چه توهینی کردی که اون آدم (نمیگم کارش درست بوده) همچین اقدامی کرده.
متاسفانه اگر یک مرد به زن ضربه ای بزنه میگن مرد دست بزن داره ولی در مورد خانوم ها کاملا برعکسه و میگن ببین چیکار کردی که بهت مشت و سیلی زده!!!!!
خانوم عضو فعال در سایت همدردی !!!! من در دوران نامزدی بسر میبرم و خبری از خیانت و یا بی احترامی به ایشان نشده که بخواهند ضربه ای بزنن چون من مقصر بوده ام !!!آیا کسی در دوران نامزدی خلاف این کار می کند ؟؟؟[/
بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .
ببین مشکل کجاست! سعی کن اون مشکل رو حل کنی، بحث طلاق خود بخود حل میشه.
عزیزم مشکل کار کجاست؟؟؟ :310:
و باقی که مجالی نیست ..............
مواردی که باید بهش اعتراف کنم : من هم لجوجم ( بسیار زیاد هستم)- بچه ام ( متاسفانه نیستم- ای کاش بودم) - به همسرم محبت نمی کنم( نمی دونم) -برای همسرم میوه پوست نمی کنم( چندبار این کارو کردم و ابایی از این قضیه نمیبینم و فکر نکنم توی دوران نامزدی حرکت خنکی باشه و شاید در زندگی هم انجام بدم) - زخمی شدن همسرم هم برام مهم نیست ( خیلی برام مهمه)
در ضمن ظاهرا دوستان براشون سوء تفاهمی بوجود آمده باشه: علیرغم میل باطنی و شاید دوست نداشتن ( جز یکی از موارد) همان طور که اول داستان زندگی بیان کردم علاقه ای به ارتباط نداشتم و شاید ناگزیر به پذیرفتن شرایط شدم و در متن هم اشاره شده که اصلا به دوست دختر بازی و موارد دیگر علاقه ای نداشتم( البته من هم در این قضیه دخیل هستم) اما ظاهرا دوستان و کارشناسان عزیز جوره دیگری متوجه شدن که من نامزدم رو با آنها مقایسه می کنم ... بحث مقایسه نیست و بحث تجربه نیست بلکه بیان مورد دوستی بنده با آنها فقط ارتباط بوده که خودم هم می دانم دوست دختر به هیچ عنوان بر خلاف عقاید تو نمی گوید و همیطور که تو دوست داری رفتار می کند ولی در مورد همسر آینده این روال وجود نخواهد داشت و سلیقه و احساس و منطق هر کسی می تواند متفاوت باشد .... ( در موردی هم اعتراف کردم که 4 تا همزمان بوده اند که 4 تا 2 تا در حال فروپاشی و 2 تا دیگر در حال جوش خوردن بود ( بازهم اشاره می کنم در تمامی موارد آنها می آمدند و می رفتن چون علاقه ای در من نمیدیند و چون خوشان با پای خود آمده بودن و رابطه را منطقی نمیدیدند صحنه را ترک می کردند و جنبه حسودی دوستان من از این جهت بود که آنها این موقعیت را نداشتند.)
در ضمن از عضو محترم " یک زن امیدوار " کمال تشکر را دارم خیلی روی من تاثیر داشت ....
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام دوباره ...
ظاهرا کسی این چند روزه توی نت نبوده !!!!!!!!!!!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام ممنون از اینکه راهنماییم کردین ....
پیرو صحبتتون بگم که مشکل چیزه دیگه ای هستش که نمیخواستم به این زودی ها بگم و نظرتونو بپرسم ... اما با بی تفاوتی مشاوران قرار گرفتم که متاسفانه یکم تند رو بوده اند ....
و مشکل احتمالا در نحوه برخورد خود من بوده که حتما باید بازبینی کنم و متاسفانه اون برداشتی که من از خانوم های محترم به دست آوردم ( البته لطفا جهت نگیرین ) کلا هم آقایون و هم خانوم ها ... وقتی بهشون بی محلی میشه بیشتر گرایش پیدا می کنند و بسمت جهتشون امیدوار تر میشن .... در تمام این 30 سال زندگی ام متوجه این موضوع شدم که افرادی را که بهشون کم محلی میکنی ( تحویل نمیگیری) بیشتر بهت نزدیک میشن تا باهات ارتباط برقرار کنن ... شاید این روش ، روش بهتری باشه ... تا الان من خیلی باهاش خوب بودم متاسفانه هیچ کس رو جز اون ندارم ( قبلا دوستی داشتم که الان مجارستانه )(17 سال دوست بودیم و بعد که رفت من عقد کردم و شاید چون تنها شدم به نامزدم خیلی احتیاج داشتم که متاسفانه این قضیه برای ایشون مهم نیست .. جاش توی زندگیم خیلی خالیه ) ( البته باز اومدم و ویرایش کردم که باز اشتباه نشه دوست پسر که الان مجارستان زندگی میکنه و هیچ ارتباطی نداریم )
شاید یکم باید برای خودم باشم ... خیلی دوروبرشم ... باید دور بشم ازش تا یکم کمبود منو در خودش احساس کنه .... شاید من خیلی زیاده خواهم ...........شاید ..........
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام
به نظر من نیازی به ین کارها نیست .در صورتی شما باید رفتارتون رو اصلاح کنید که خیلی بیش از حد به ایشون چسبیده باشید و مثلا یه طوری بوده باشه که ایشون خسته شده باشند .
آیا این طوری بوده ؟
من نمیدونم شما و نامزدتون از نظر فرهنگی تا چه حد بهم شبیه هستید . اینجا یه فضا ی مجازیه .
ولی خانمی که در دوران نامزدی حرف از طلاق میزنه یکم باید در مورد زندگی با ایشون فکر کنید.
اینو جدی میگم . خیلی حرف مهمیه .
یادمه یکی از دوستام قبل از ازدواج بهم میگفت:
(خیلی حواست باشه هر حرکتی که از نامزدت میبینی فکر نکن فقط مربوط میشه به همون لحظه ، فکر کن میخوای یه عمر با همون رفتار زندگی کنی . )حرفش کاملا درست بود .
حالا شما هم ببینید مثلا یه حرکت اشتباهی نامزدتون داره . میتونید در طولانی مدت تحمل کنید یا نه؟
البته اینو هم باید بدونیم که هیچ کس کامل نیست همین طور که خودمون کامل نیستیم .
من وقتی میخواستم ازدواج کنم خیلی تردید داشتم . چون شوهرم خیلی مذهبی بود . حتی اسمش هم خیلی مذهبی بود خودم گاهی اوقات حتی به اسمش هم فکر میکردن برام سخت بود . شوهر من روحانی بود .
حالا توی خانواده ای که حتی توی اقوام دور هم نداشتیم . ولی احساس رو گذاشتم کنار با عقل تصمیم گرفتم . البته شرایط عمومی رو داشت ( یعنی احساس بد نسبت بهش نداشتم ) .الان خیلی خوشحالم که این طوری تصمیم گرفتم . از زندگیم جدا از نقص هایی که هر کسی داره 100در صد راضیم . مشکلاتی کوچک داریم که مشکل حل ناشدنیه نیست .
شما ملاکتون برای ازدواج با ایشون چی بود؟
احساس بود؟
میخواستید از تنهایی در بیاین؟
منظورم از اینکه ماجرای خودم رو تعریف کردم این بود که وقتی یه نفر یه تصمیم درست بگیره ممکن حاصلش چیزی باشه که هیچ وقت بهش فکر نمیکرد .ولی باعث آرامش زندگیش بشه .باعث خوشبختیش باشه . باعث پیشرفتش بشه .
اما ممکنه با یه تصمیم نادرست اون چیزی که دلش میخواد رو به دست بیاره ولی جز حسرت و ندامت بعد از تجربه چیز دیگه ای براش نمونه .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با تشکر از شما دوست گرامی ...
من هم همون سوال در بخش اول تایپیک شما رو دارم و هم اون توضیح مناسب شما در بخش دومتون رو...
اما باید یه توضیحی رو به همه دوستان بگم و اون اینکه :
اولا مورد آتش درست کردن رو دوستان از جهت مرد و زن با هم مقایسه کردن و هدف من از مثال زدن این موضوع فقط به عدم اعتماد نامزدم نسبت به توانایی های بنده و واگذاری این مورد به خودم بوده که متاسفانه این یک مورد رو مثال زدم .... در خیلی از کارها به همین منوال است . و شاید دوستان گرامی براشون فقط مقایسه مرد و زن و حتی آتش درست کردن رو حق زنان می دانند!!!!!!!!
دوم اینکه خواب رو من فقط مثال زدم و باز هم دوستان در مورد بیدار موندن و یا نبودن بحثی نیست و شاید اون احترامی که باید باشه نیست ....
سوم درمورد مقایسه ایشون با دوست دختر های قدیم خودم که اصلا وجود نداشته و ندارم .... اما در حال حاضر با دوستان و فامیل ها و رابطه آنها با یکدیگر نه برای تظاهر بلکه واقعا رابطه گرم تری با نامزدهای خود دارند ... خیلی واضح بگم نسبتا سرد در هر موردی برخورد می کنند ( در ضمن متاسفانه میوه پوست کندن هم سوء تفاهم شده که باید بگم این ها همه مثال بودند - اگر ریز کردم و مثالی زدم شرمنده ام .)
چهارم اینکه قصیه طلاق از همه موارد برام مهم تره که چرا براحتی در هر بحثی به آن اشاره می کند و چون میدونه که من به این قضیه حساسم همیشه از آن استفاده می کند و من بعدش کوتاه می آم ...
توی همه تایپیک ها غریب به اکثر موارد مردها خانوم ها رو از طلاق میترسونن تا به زندگیشون ادامه بدن مگر اینکه واقعا مرد یک مشکل حادی داشته باشه که خانوم پیشنهاد طلاق رو میده !!! در مورد من حالا یا من مشکل حادی دارم یا نمی دونم چه مشکلیه که برخلاف دیگران اون منو از طلاق میترسونه ؟؟؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام دوباره.
برادر گرامي اگر من در اينجا از روابط پيش از ازدواج شما نام بردم هدف مقصر جلوه دادن شما نبود بلكه هدف من و ساير دوستان(حال با هر لحني و به هر زباني) ريشه يابي مشكل شما بود تا هم بهتر بتوانيم راهنمايي كنيم و هم شما بهتر در مورد حساسيتهاي خود قضاوت كنيد.صرف نظر از بحث شرعي كه ميتوان مورد قبول من و شما باشد يا خير آسيب بزرگ اين گونه روابط(هر چند كه بسيار هم باب شده باشد ،اگر چه رواج يك چيز صحه اي بر درست بودن آن نيست) ايجاد ميل به مقايسه و شناخت نادرست در مورد جنس مخالف است.كه در پست قبلي ام به آنها اشاره كردم.
نوع ديگر اين شناخت نادرست در گوشه اي از طرز تفكر شما مبني بر بي محلي براي جلب طرف مقابلتان خودنمايي ميكند.در ازدواج از آنجايي كه دو طرف قانونا به هم مرتبطند (به قول معروف از اين بابت كه ممكن است طرف مقابل را از دست بدهند خيالشان راحت است) بي محلي چاره ساز نيست.بايد ريشه يابي و اصلاح روابط را سر لوحه خود قرار دهيد.
در ريشه يابي مشكلات با توجه به اين كه ما عملا نميتوانيم در فرد مقابلمان تغيير ايجاد كنيم و اين اختيار در توان ما نيست (مگر اون فرد خودش بخواهد و پيش قدم شود) به قسمتهايي كه مشكل در اثر رفتار خودمان ايجاد شده توجه ميكنيم تا با حل اين قسمتها مشكلمان حداقل اگر از بين نميرود كمرنگ و قابل تحمل شود.چه بسا برخي از اين مسائل مستقيما در اثر نحوهي تفكر يا عملكرد خود ما به وجود آمده باشد و بدين ترتيب با حل آن مسئله صد در صد حل شود.
به اين ترتيب ما از تفسير و درست يا غلط بودن رفتارهاي نامزد شما چشم ميپوشيم(چون اصلاح آن همان طور كه گفتم در دايره ي اختيارات ما نيست) و به بخشي كه مربوط به شماست مي پردازيم.
به اين ترتيب چيزي كه بيش از همه در پست آخر شما جلب توجه ميكند ميل به كسب انواع مختلف محبت مورد نياز يك انسان فقط از يك نفر (نامزدتان ) است.كه هم از دايره ي توان يك فرد خارج است و هم در صورت اعمال بيشترين تلاش از جانب ايشان شما در نهايت باز هم صد در صد ناراضي خواهيد بود.چرا كه جنس اين روابط(با دوست هم جنس و با جنس مخالف) حتي خانواده(پدر و مادر) همكار و الي آخر با هم متفاوت است.و متاسفانه اين اشتباه اغلب زوجهاي جوان است كه پس از ازدواج سعي ميكنند تا تمام نيازمنديهايشان را ناخود آگاه در يك فرد خلاصه كنند.
با قسمتي كه نوشتيد شايد يكم بايد براي خودم باشم كاملا موافقم.اما اين به مفهوم بي محلي به نامزدتان نيست بلكه به معناي گوش دادن به نداي دروني خودتان است.دوستاني هم جنس خود پيدا كنيد،روي روابطتان با خانواده تان كار كنيد،روي شغل و تفريحات فرديتان(مثل باشگاه،شنا و ...) بيشتر وقت بگذاريد.انرژي درونيتان را(يا به قول دوستانمان در همدردي بانك عاطفيتان را) از طرق ديگري هم ميتوانيد پر كنيد آن وقت به وضوح خواهيد ديد كه چه نتايج شگرفي در روابطتان با نامزدتان رخ خواهد داد.
اين پست بسيار طولاني شد، اما نا گفته ها در اين باب بسيار است،كمي در تالار با موضوع بانك عاطفي سرچ كنيد مطالب زيادي دستگيرتان ميشود.
موفق باشيد
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
وقتی چند سال از زندگی بگذره شما از همسرتون جز آرامش ، متانت ، گذشت ، محبت ، دانایی چیز دیگه ای نمیخواین.
چیزی که واقعا فکر میکنید جوونا چقدر وقت ازدواج بهش فکر میکنن.
اولین چیزی که تو فکرش هستند خوش تیپ باشه ، خوش قیافه باشه ، ویکی دیگه خوب بلد باشه حرف بزنه . حالا اگه هم پول دار باشه دیگه عالیه.
اینا خوبه اما مهم تر هم هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما چه جوری تصمیم گرفتید؟
مسائلی که برای زندگی لازمه رو در نظر گرفتید؟
اگه در نظر گرفتید و نمره ی قابل قبول گرفته نامزدتون
حالا میریم سراغ یه بحث دیگه :311::311:
اینو یاد داشته باشید همه ی زنا مثل همند .هم ی مرد ها هم همین طور . همه مشکل دارند . هیچ کس ایدآل ایدآل نیست . مگه یه سری افراد خاص ...که خیلی خیلی کمند. این خانم این مشکلو داره یکی دیگه یه مشکل دیگه . زندگی که رویا نیست .
کم کم میتونید روی هم تاثیر بذارید . اخلاقاتون بهم نزدیک شه . با صحبت کردن در مورد مسائل هایی که ناراحتتون میکنه نامزدتون رو در جریان بذارید . و منتظر عکس العمل بعدی از ایشون باشید .
نامزدتون اگه شما رو دوست داشته باشه که داره . تغییر میکنه . ولی کم کم . باید صبر داشته باشید .
اگه تغییری ندیدید اون موقع بیشتر فکر کنید.
موفق باشید
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
همانطور که گفتید زیبایی - خوش تیپی و پولدار بودن خوبه اما احساس آرامش - درک متقابل - دانایی و گذشت هدفهایی بود که من در نامزدم میخواستم و فکر کردم که وجود داره اما حالا نه آرامش - نه درک متقابل - نه گذشت رو اصلا احساس نمی کنم . چون چند باری در عصبانیت رفتاری از ایشون رو دیدم که هر کس دیگه ای بود شاید هیچ وقت با ایشون نمی موند ... جلوی چند نفر در پارک منو فحش داد و گفت گم شو !!! انگشترشو بسمت من پرتاب کرد گفت ( شرمم میاد بگم) به هرحال انگار خیلی بی ارزشم انگار که .....آه ........ که دیگران فکر کردند من مزاحم یک خانوم شدم که بعدا متوجه شدن من نامزدشم!!!!! همه با تعجب صحنه رو ترک می کردند !!!! به هر حال در زندگی بحثهایی وجود داره که شاید هر دو طرف عصبانی شوند اما آیا این رفتار طبیعیست؟؟؟
یه روزه دیگه توی خیابون صحبت داغی داشتیم آیا در خیابان جلوی چند نفر عابر پیاده با مشت به کمر من زدن آیا طبیعیست ؟؟؟
من آرامش را فکر می کردم و وجود نداشت - محبت را فکر می کردم و کم کم کمرنگ شد تا حدی که به مقایسه گذاشتم ( از دوستانی که می گویند مقایسه نکن کار اشتباهیه عذر می خوام اما امکان این قضیه وجود ندارد - همیشه وقتی مشکلی پیش می آید شما مقایسه میکنید " یه مثال کوچک میزنم وقتی گوشیتون یا ماشینتون خراب میشه آیا با گوشی های دیگه یا ماشین های دیگه مقایسه نمی کنید؟؟؟ آیا علت خرابی رو جستجو نمی کنید ؟؟؟ آیا با قرار دادن در یک جا این دو را مقایسه نمی کنید؟؟؟ البته انسانها با اشیاء و دیگر موجودات متفاوت هستند اما به هر حال مقایسه بوجود می آید البته ناخواسته و بی اراده)
دیشب من رفتم خونه نامزدم . خواهرشش خونشون بود که شوهرش سرکار بود و بچه اش هم بازی میکرد با من!!
چون من دیر وقت رفتم خونشون همه شام خورده بودند(ساعت 11 شب - و می دونست که من ناهار نخوردم) ... به جای اینکه برای من شام بیاره با خواهر زادش که پیش من بود بازی می کرد من هم چیزی بهش نگفتم ... و 2 دقیقه بعد خواهرشون صداش کرد و رفت آشپزخونه و با یه سینی غذا که شک ندارم خواهرش برام آماده کرده بود به نامزدم داد تا برام بیاره تا بخورم .. و حواس پرتی نامزدم رو هیچ وقت به روش نیاوردم اما خوب خودتون مقایسه کنید آیا من اشتباه می کنم ؟؟؟ شاید انتظار من زیاده و یا !!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
بارها حرف طلاق رو زده و بهم میگه دیگه ادامه ندیم !!! من فکر می کردم آقایون همیشه با واژه ی طلاق خانوم ها رو می ترسونن تا به حرفاشون گوش بدن . اما نامزده بنده از این ابزار داره استفاده می کنه و فهمیده که من از طلاق بدم می آید و بارها ازش استفاده کرده .
ميشه لطفا بگيد تو چه موقعيت هايي ايشون حرف طلاق رو ميزنند؟ مي تونيد چند تا مثال بزنيد
يكي از اشكالات كار همينه كه ايشون فهميدن شما از طلاق واهمه داريد. شايد وقتي در مقابل شما حربه ديگري نداشته باشند (مثلا حرف منطقي)، متوسل به اين حرف ميشن. شما ديگه در مقابل اين حرفشون عكس العمل نشون نديد
ميشه بگيد روايط عاطفي داخل خانواده خودتون و همسرتون به چه شكليه؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
حواس پرتی در مورد شام آوردن مهم نیست . این حل میشه .
ولی رفتار هاشون توی پارک واقعا غیر قابل تحمله . خیلی کارشون اشتباه بوده. شما چی کار کردید بعدش؟؟؟؟
شما نباید بزارید نامزدتون این رفتار رو با شما داشته باشه . حتی اگه شما بدترین رفتار رو داشته باشید. ولی اون تا ااین حد نباید با شما برخورد کنه. مرد همیشه باید احترامش نگه داشته بشه . زن هم عواطفش باید حفظ بشه و خدشه ای بهش وارد نشه.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
هیچی نشستم هرچی فحش داد نرفتم و چندتا صندلی اون ور تر نشستم .. حتی به سمتم سنگ نصفه آجر پرت کرد که من سرمو برم تو کاپشنم و سنگ خورد به کمرم .... کاری میشد کرد؟؟؟ با نامزدت رفتی پارک و تنها ولش کنی برگرده خونشون ؟؟؟؟ من اصلا نمی خوام هیچ کس حتی پدر و مادر نامزدم از اختلافمون خبر دار بشن ... وایسادم ... حدود 2 ساعت که کم کم آروم شد و تونستم کنارش بشینم و بگم آروم باش بیا با هم حرف بزنیم .... واقعا دلیل کارهاشو نمی دونم !!!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
ببخشید ولی فکر کنم شما مقصر این رفتار نامزدتون هستید حدالقل برای بار دوم شما حتما مقصر بودید.
خیلی کارتون اشتباه بوده . باید ترکش میکردید . و منتظر میشدید که ازتون معذرت خواهی کنه.
واقعا که چرا ایستادید؟
خوب اینجا که مقصر خودتونید.
من دیگه این تاپیک رو رها میکنم .
براتون آرزوی موفقیت میکنم .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
خیلی راحت میگید باید ترکش می کردید .... قبلا امتحانش کردم هیچ وقت اشتباهاشو قبول نمی کنه ... بارها شده 4 روز من ترکش کردم تا بیاد و معذرت خواهی بکنه ... که بعد 4 روز صبرم تموم شده و من رفتم جلو و میگم چرا اون کارو کردی میگه چرا 4 روز نیومدی دنبال طلبت؟؟ میگه این 4 روز کجا بودی ؟؟ هیچوقت تو بیشتر از 5-6 ساعت منو تنها نمی ذاشتی !! تو خیلی بد شدی که 4 روز منو تنها گذاشتی ...
اینا حرفهای اونه که چند بار امتحانش کردم .. آدمی نیست که بیاد و بگه بیا باهم صحبت کنیم ... همیشه من بودم که برای حل مشکل و یا دعواهای بزرگ و کوجیک پیش قدم بودم ...
راستی در مورد غرور مرد گفتید که من یه چیزی رو یادم رفت بگم که تاحالا چند بار با غرورم بازی کرده و شکستتش.... خیلی وقتا بهش گفتم احترام خودتو نگه دار ... وقتی عصبانی میشه نمیفهمه چیکار میکنه ... خیلی وقتا بهش گفتم غرور مردتو نشکن که برای زندگیمون خوب نیست اما اصلا متوجه این قضیه نیست ... یه لج باز به تمام عیاره .... انقدر نمی خواستم ازش بد بگم اما رفته رفته احساسمو دارم ازش دور میکنم ... دیگه مثل روزای اول حرفهای دلمو بهش نمیزنم ...
دیشب داشتم میرفتم خونشون ... از عابر بانکم 200000 برداشته بودم و یه خریدی کرده بودم و تمامه پولام خرج شده بود .فقط 400 تومان داشتم ... رفتنی گفتم بهش میگم بهم 1000 بده تا برسم خونه ... بعد شام خواستم بهش بگم اما انقدر ازش دارم دور میشم ( میدونم اگه بهش گفته بودم حتی اگه قضیه عابر بان رو هم میگفتم تیکه بارم میکرد. میرفت تو خودش و شاید چیزی نمی گفت اما روزهای بعد بر علیه ام استفاده می کرد و غرورمو میشکست " تا حالا چند بار این کارو کرده) خلاصه با بدبختی دیشب با BRT و غیره رسیدم خونه ... اما بهش نگفتم چون خیلی ازش دور شدم ....
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرخ پوست تنها
.... واقعا دلیل کارهاشو نمی دونم !!!
این حرف رو از خیلی از آقایون حتی در این سایت هم شنیدم. شما تنها مردی نیستید که نمیدونه چرا زنش طلاق میخواد!!!!!!!!!!!!
جدا توصیه میکنم با همسرتون (دو نفر با هم) برید مشاوره. اونجا مسائلتون رو مطرح کنید تا انشا الله بتونید به نتیجه خوبی برای حل مشکلاتتون برسید.
در این مشکلاتی که بین شما و خانمتون به وجود اومده، هر کدام به نوعی سهم دارید، هر دوی شما فاقد یکسری مهارتها هستید که لازم است کسب کنید همینطور که باید انتظاراتتون رو اصلاح کنید. و اینکار نیاز به این دارد که شما وقت بگذارید و با انگیزه برای حل مشکلتون از طریق مشاوره اقدام کنید. مقالات زیادی هم در این سایت هست که میتونید بعنوان کمکی ازشون استفاده کنید و سعی کنید نکات اونها رو تمرین کنید. لازمه همه اینها هم این است که شما بپذیرید که خودتون هم سهمی در این ماجراها دارید و در صدد اصلاح باشید.
اشکال اساسی قضیه پارک بعنوان مثال:
توی پارک و جاهای عمومی نباید روی یکسری مسائل که پتانسیل تنش را دارد بحث کرد. اگر بحث کردید، و ناراحتی پیش آمد، یا باید به نوعی شاهد دعوای در مکان عمومی باشید، یا حداقل اخم و غضب و چشمان گریان که زیر نگاه سنگین غریبه ها تا بازگشت به خونه، و بعد هم پرس و جوی اطرافیان!
شروع این نوع بحثها در چنین مکانهایی بی مهارتی است! لج و لج بازی را به خیابان کشاندن بی مهارتی است...
.................................................. ..
هر چه بیشتر توضیح میدید، اشکالات خودتونو بیشتر نشون میدید:
بعنوان یک مرد که مسئولیت یک خانواده را قبول کرده، امور اقتصادی رو طوری تنظیم کنید که برای هزار تومان در نمونید!!!!
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
توی فکرم هست که بریم مشاوره
اما میشه بفرمایید من و نامزدم کجا مسائل رو یه گفتگو بشینیم ؟؟؟ توی خونه پدر خانومم یا خونه خودمون ؟؟؟ در این مکان ها آیا اخم و غضب و چشم گریان نمود ندارد ؟؟؟
به غیر از پارک و کوه و .... کجا میشه دو نامزد با هم به صحبت بشینن ؟؟؟؟
و باز هم راهنماییتان ممنونم
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
وقتی مهارت گفتگو، درک متقابل، انتظارات معقول، کنترل احساس، وجود ندارد، بهتر است در همان دفتر مشاوره و در حضور مشاور راجع به مسائلتون گفت و گو کنید.
کوه و پارک و...برای دل و قلوه دادن و لذت بردن از زیباییها و خاطره ساختن از دوران نامزدی است. اگر مهارت گفتگو وجود داشته باشد، نهایتا یکسری گفتگوهای سازنده. این با هم بیرون رفتنها باید کمک کننده باشه نه تنش زا! باید باعث بشود شما بیشتر بهم نزدیک شوید نه اینکه از همدیگر طلبکار بشوید.
====================
این رو هم البته عرض کنم که: نباید انتظار داشت با یک جلسه مشاوره اوضاع کن فیکون شود. این آمادگی را از ابتدا در خود ایجاد کنید که این تغییرات زمان خواهد برد. و طبعا هر تغییری راحت نیست و پشتکار و تلاش میخواد به علاوه هزینه (مادی و معنوی).
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سرخ پوست تنها سلام
من در حدی نیستم که راهنماییت کنم اما دوست عزیز خانوم شما یه دختر بی تجربه هست تا اخلاق شما دستش بیاد یه کم باید گذشت و مهربونی داشته باشی
کاملا مشخصه که خانومت دوستت داره اما شاید توانایی ابرازش نداره بهش فرصت بده
اینکه شما پیش قدم میشی برای آشتی اصلا بد نیست نشانه بزرگی شماست اما دوست عزیز توجه کن به قهر
نزار رابطتتون با تنش و قهر پر بشه
آنچه مسلم هست در کنار مشاور بهتر میتونی نتیجه بگیری
نگران نباش اختلاف سلیقه طبیعی هست اما هوشیار باش از خط قرمز فراتر نره این هوشیاری باید دو طرف رعایت کنن پس بهتره از مشاور کمک بگیری
برای شما بهترین ها رو آرزومندم بازم میگم مشکلی نیست که با صبر و محبت حل نشه
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام آقای سرخ پوست واقعا حرف خانم بی دل درست هست حتما پیش یک مشاور با تجربه برین تا هنوز زیر یک سقف نرفتید چون خواه ناخواه وقتی دو نفر زیر یک سقف میرن مشکلات بیشتر خواهد شد. از طرفی اینکه دوستان فرمودند چرا در محیط عمومی شما کاری کردید که همسرتون عصبانی شده و در مقابل این عکس العمل را نشان داده ، میخوام بگم معمولا این زنها هستن که در هر جایی باید شخصیت خودشون رو حفظ کنن حتی اگه در همان پارک شوهر به روی زنش دست بلند کنه این زنها هستن که معمولا مردا رو آروم می کنن، این غیرطبیعی هست که یک زن بخاطر هر حرفی در جلوی هر آدم غریبه ای در محیط عمومی باعث ریختن آبروی خودش و شوهرش بشه، معمولا خانمها در محیط بیرون باید بیشتر حجب و حیا داشته باشن و مراعات کنن تا آقایون. از طرفی من به آقای سرخ پوست حق میدم از اینکه آسیب دیدن و همسرشون بی تفاوت بودن ایشون ناراحت هستن، مگه نه این که در همین تالار این رو بارها دوستان نوشتن که مردا مثل بچه هستن احتیاج به محبت و مهم بودن دارن. خوب معلومه هرکسی که آسیبی ببینه یا بیمار باشه دوست داره طرف مقابل به بهترین شکل باهاش برخورد کنه یا بقول معروف مثل بچه ها لوسش کنه به نظرم خواسته ایشون غیر منطقی نیست. بعنوان خواهر کوچیکت یه نظر میدم و اینکه که اگه خانمت دوباره اسم طلاق رو آورد شما هم جا نزنین و برای ترسوندن اون هم که شده بگو اگه اینجوری دوست داری اوکی منم حرفی ندارم. وقتی چندبار این برخورد رو ببینه دیگه سر هرچیز و ناچیزی دیگه اسم طلاق رو نمیاره.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سرخپوست عزیز سلام
آیا همسر شما از کسی حرف شنوی دارن؟ مثلا خواهرشون؟ کسی بغیر از پدر و مادر.
شاید اگه خیلی سربسته به خواهرش بگید کمی باهاش حرف بزنه و شاید اون متوجه بشه دلیل کار ای نامزد شما چیه. من فکر میکنم بهتره کسی از این اتفاقاتی که شما دارید رنج میبرید (یه فرد امین و منصف) خوبه و به نفع شماست.
مثلا خواهرشون میتونه بدون اینکه نامی از شما ببره با نامزدتون صحبت کنه و بهش کمی نصیحت کنه. یا حداقل دلیل کاراشو بدونه.
در ضمن با تعاریفی که شما کردید به نظر من بهتره شما اول خودتون به تنهایی به مشاور (دانا و منصف) مراجعه کنید. و بعد در مراحل بعدی با نامزتون برید پیش مشاور.
خواهش میکنم تمرکزتونو از رو این موضوع بردارید. البته که باید این مشکل حل بشه اما نه به سرعت . بهتره کمی برای خودتون برنامه هایی ایجاد کنید و به خودتون توجه کنید. انشالله که مشکلتون هم حل خواهد شد.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام خدمت سرخ پوست و سایر دوستان
اول از همه یه چیزی رو بگم
لطفا این ماجرا و هر ماجرایی که مربوط به زن و شوهر میشه رو به هیچ یک از اعضای خانوده نکشونید چرا که عواقب بسیار بدی داره.اصلا وضع رو خیلی خراب تر از اینی که هست میکنه.
برادر گرامی.
گفتید از اینکه همسرتون مدام میگه طلاق ناراحتید..بله..کاملا بهتون حق میدم
ولی از اونجایی که شما به شدت در مقابل این واژه از خودتون ضعف نشون دادید همسرتون هم به این شکل برخورد میکنه
وقتی ایشون میگه طلاق شما در جواب چی میگین؟؟
نکته بسیار مهم دیگه اینکه شما روی صبرتون بیشتر کار کنید.اگر کار بدی میکنه تا پشیمون نشده و ابراز نکرده پشیمونیش رو اصلا شما سراغش نرید.
این کار یعنی شما اخلاق بد ایشون رو تایید میکنید و ایشون با خودش میگه با اینکه به سمتش سنگ میندازم بازم برمیگرده سزاغم.حتی اگر بدتر ازینم بکنم چون طاقت دوری منو نداره بازم میاد سراغم....
پس اینبار اگر همچین رفتاری ازش سر زد حتما حتما شما مدتی خودت رو بکش کنار.بذارید بفهمه.شما با رفتارتون اجازه ندادید ایشون بفهمه که مقصره.
من در پست قبلیم هم گفتم حتما ایشون رو ببرید یه ازمایش خون بدن.اما شما اصلا توجه نکردی و بیشتر دوست دارید بحث کنید با اعضا تا اینکه به نتیجه برسید
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
از همه دوستان ممنونم ....
این چند روز سرماخورده بودم نشد که بیام .... ممنون که راهنماییم کردید ....
آزمایش خون برای چی ؟؟؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
شاید میزان تستوسترون و یا همون هورمون مردانه در همسرتون بالا باشه
و علت دیگری که ممکنه باعث این حالت بشه شاید مربوط به شغل ایشونم هست.
اشکالی نداره دقیقا بگید شغلشون چیه؟
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
چشم پزشکی .............
شرمنده ام که چند روز با تاخیر اومدم سرمای بدی خوردم .... جالبه دوستان عریر بدانید شنبه من سرکار نرفتم نامزدم بهم زنگ زد و گفت : ==== خوب منم مریض بودم چرا سرکار نرفتی !!! نندازنت از سرکارت بیرون ====
میدونستم حالمو اصلا نمیپرسه برام عادی شده دیگه ..... البته چند روز پیش باهاش کلی صحبت کردم و بهش گفتم چرا انقدر سردی " البته در آرامش و با سیاست " اون گفت که چون با مردها و زنان در ارتباط بوده رابطه با مردها رو نمیدونه ......
ولی فکر نکنم دلیل اصلیش این باشه ..... بعدش هم فعلا شرایط رفتن و حتی گفتنش که بیا بریم مشاوره ندارم و باید بسوزم و بسازم .............
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
فعلا که اوضاع به همین منواله ..... شب ها بیشتر اذیت میشم چون احساس تنهایی میکنم ...
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
اصلا نمیدونم چشه ....
مشکل خانومم رو شاید میشه به یسری از رفتارهایی که خانوادش دارن هم ربط داد ...
پدرش خیلی بیخیاله دنیاس ... کلا آدمه راحتیه !!!!!!!!!!!! آدم بیخیالیه . مثلا من خونشونم راحت دراز میکشه و میخوابه و چون اتاقاشون کمه من مجبور میشم برم تو آشپزخونه بشینم و تا اون ظهرا بخوابه ...( با این حال که من شاید هر دوهفته یه بار میرم خونشون)
مادرش چنربار معذرت خواهی کرده اما چه فایده !!!! من خودم خیلی رعایت می کنم و حواسم جمه که هیچ وقت جلوی کسی پامو دراز نکنم حتی کوچکتر از خودم ..........
مادرش نه خیلی بهتره ... حواسش به همه چی هست ... خیلی وقتا با مادرش درگیره ( سر حتی غذا پختن درگیرن چون اصلا حرف اونو گوش نمیده یا مثلا میگه ایکارو بکن فقط کاره خودشو میکنه و برای کارش هم هیچ توضیحی نمیده و طرف اگه ناراحت بشه یا نشه براش مهم نیست)( البته بیشتر موارد حق با مادرشه ( مثلا میگه قاشقی که به خورشت زدی توی ترشی نکن اما گوش نمیده و بعضی وقتا این کارو میکنه ) ... شاید به باباش رفته باشه .. نمیدونم ...
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام اقای سرخ پوست
حالا چرا سرخ پوست؟؟؟؟؟
اینکه با شما سرد برخورد میکنه و گاهی پرخاش میکنه یا حتی دست بلند میکنه نمیدونم درسته یا نه اما شاید از شرایط موجود راضی نیست شاید انتظاراتی که در ذهنش داشته با اونچه که در واقعیت هم اکنون به اون رسیده متفاوت باشه.انتظاراتش ایده ال هاش با داشته هاش خیلی فاصله داره
اگر اخرین پست منو خونده باشی من هم با خونواده همسرم و در نتیجه همسرم چون در همون محیط رشد کرده سر مسائل فرهنگی رفتاری اداب اجتماعی مشکلاتی دارم چون بر خلاف اونها من در خانواده ای با قوانین خاص بزرگ شدم.خلاصه اینکه این شرایطیه که پیش روی ماست من هم پیشنهاداتی که دوستان در همین تالار ارائه دادند پیش گرفتم و بعد از صحبت با همسرم تونستم با این شرایط تا حدی کنار بیام.
واسه زندگیت تلاش کن دست و پنجه نرم کن و خسته نشو
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
با سلام دوباره ...........
متاسفانه دیگه بسمه .... بهتون گفته بودم که چند بار حرف طلاقو پیش کشیده ....بالاخره راضی شدم و قراره طلاق بگیریم ... آخرین بار سر موضوع حقوقم باهم دعوامون شد میگه حقوقت کمه امسال باید حقوقت به ماهی 2 میلیون تومن برسه .... حقوق من الان 700 هزارتومنه و به علت شرایط زندگیم و با این اوضاع بیکاری نمیتونم حقوقمو بالا ببرم . باهاش قبلا هم در این مورد دعوا داشتم و خیلی باهاش حرف زدم اما متاسفانه بازهم حرف خودشو میزنه و میگه تو حقوقت کمه ...نمیدونم واقعا حقوقم برای تشکیل یه زندگی کمه؟؟؟؟ آیا این بی معرفتی حق منه؟؟؟
خیلی پولیه ..... اقتصادیه ....
مهم نیست دیگه نمیخوام باهاش باشم .... همیشه تو تولداش براش کم نذاشتم .. روز زن براش زنجیرو پلاک گرفتم حدود 500 هزار تومن پول دادم فکر میکنید برای من روز مرد چی گرفته؟؟؟ رفته ربع سکه گرفته که(حدود 170 هزار تومن) بعد جند وقت چون پول لازم داریم بفروشیمش و باهاش برای خانوم یه چیزی بگیریم .... بدبین نیستم اما هیچ مردی از ربع سکه خوشحال نمیشه ... من خودم راضی بودم برام یه پیراهن بگیره اما اینجوری باهام برخورد نشه .... شاید من اینجوریم امیدوارم آقایونی که این مطلبو میخونن بهم بگم یا نظرشونو بدن !!!!!!!!!!
در ضمن متاسفانه دیگه بهش امیدی ندارم و فقط به طلاق فکر میکنم ... من خیلی گذشت داشتم اما خیلی بی معرفته و فقط به خودش فکر میکنه .... من توی این چند وقت خیلی از خواسته هامو بهش نگفتم که نکنه دعوا بشه و دوست داشتم به قول معروف نامزد بازی کنم اما انگار که مشکلی داره که من نمیفهمم و با طلاق حل میشه ............
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
سلام دوست عزیز
واقعا از تصمیمتون ناراحت شدم ..
کاشکی عجله نکنید شما الان ناراحت هستید و توی دوران نامزدی از این مشکلات پیش میاد .
دوست عزیز شما یکمی حساس شدید اشکالی نداره که چی خریده و شما چی خریدید مهم اینه که بیاد هم بودید .
خانومت پولی نیست خوب زندگی الان خیلی سخت شده و واقعا حقوقت جواب زندگی های الان رو نمی ده ..
ولی باهاش صحبت کن شاید بتونی توقعش رو بیاری پایین ولی در مورد هدایا حساس نباش بالاخره توام براش طلا خریدی و بعدا توی زندگی اگه لازم بشه می فروشین پس هر دو پس انداز کردید ..
در ضمن من خودمم همین کارو می کنم یعنی بیشتر وقتا برای شوهرم سکه می خریدم و اونم همینطور و هرجا لازم می شد می فروختیمش ...
پس ناراحت نباش و با آرامش زندگیت رو سروسامون بده ..
در مورد شغلت هم می تونی یه کار دوم برای خودت درست کنی تا از نظر حقوقی تامین باشید .
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
دوست عزیز عجولانه تصمیم نگیرید.............مشکل همسرتون ریشه ای است ! آموزش های لازم به ایشون داده نشده!همونطوری که گفتین پدرشون بیخیال هستش و توجهی ندارن.......مادرشون هم زورش نمیرسه....
همسر شما از لحاظ مالی مستقل هستن
همسرتون هنوز به بلوغ فکری نرسیدن.....شما هم تا حدودی همینطور.
به همین دلایل ممکنه به اینصورت رفتار کنن.
این واقعیتها در زندگی همه ما هست....نگران نباشید......متاسفانه ما از زندگی فقط لج بازیشو آموختیم!به مسائل ریز و پیش پا افتاده فکر میکنیم.
در هر برهه از زمان،در مسائل عاطفی و حتی در مسائل مالی زن وشوهر باید کنار هم باشن.......باید به درک متقابل برسن که هر دو به نحوی در غم و شادی هم شریکن.
زمان میبره با مشاوره و کار بر روی همسرتون ، ایشون تغییر کنن.
موفق باشید.
-
RE: خانومم تو روم وایمیسه.....
عباس جان ممنون ... باید اشاره کنم که اگر همه پرده ها برن کنار دیگه زندگی معنی نداره ... اتفاقا عجله نمیکنم .... خیلی تحملش کردم .... احساس میکنه خیلی متفاوته ... احساس میکنه بالاتر از همه اس .... دوستاش همه یا طلاق گرفتن یا شوهر ندارن ( شوهراشون مردن) .... اصلا عاشق جداییه .... من هم این وسط قربانی میشم ... ( البته شاید)
دوست نداشتم به این شکل پیش بره اما آدم مگه چقدر صبر میتونه داشته باشه ؟؟؟ همش دعواس دوران نامزدیمون. همش بحثه ... انگار من و اون داریم ... تلفن رو قطع میکنه میگه تو زنگ بزن پول تلفنم میاد !!!! ( تمام مخارج ما مشترکه - تمام قسطا رو من میدم . اون فقط پول جمع میکنه تو حسابش ) پول تلفنشم من میدم ... آدم انقدر بد دل ؟؟؟؟
خمیر آدم باید درست باشه ... به آموزش ربطی نداره ... بعدشم ما که برای اصلاح نیومدیم ... نه روش صحیحیه نه من وقتشو دارم ...
دلم گرفته از دنیا ... هیچ وقت فکر نمیکردم زن آدم انقدر توی موارد مالی من و خودشو جدا کنه ...
حالم خیلی بده .
فردا برای طلاق اقدام میکنم ....
اصلا صبر ندارم ... آدم با یه کرو لال زندگی کنه اما وفا دار باشه.........