-
همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
روز اولی که کاملا اتفاقی پام به این سایت باز شد، دنبال راهی برای جدایی بودم (کاربریم یه چیز دیگه بود). ولی الان فقط و فقط به ساختن فکر میکنم و این رو مدیون شما دوستای خوبم و این سایت هستم.
یه مرد 30 ساله هستم، همسرم 28 سالشه و 5 ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم.
ماه هاست که یه نقاب روی صورتم کشیدم تا کسی نفهمه درونم چه خبره.
مجبور بودم این کارو بکنم، چون نا آروم بودم، درونم غوغا بود و یاد گرفتم توی این مواقع تصمیمی نگیرم و حرکتی انجام ندم. این نقاب بیشتر برای کمک به خودم بود، برای اینکه بتونم خودم رو کنترل کنم.
یه مدته آرومترم و فکر می کنم باید به خودم برسم وگرنه نابود میشم.
چند ماهی بود که همسرم خیلی تغییر کرده بود. نسبت به من بی تفاوت و سرد شده بود. عصبی شده بود و با خشونت باهام حرف میزد.
هرچقدر هم باهاش صحبت میکردم که چی شده، فقط میگفت درسام خیلی زیاد شده. فشار درساست. ولی من حس می کردم داره از یه چیزی عذاب میکشه. عاقبت یه صبح که اوضاع از همیشه بدتر بود، باهاش مفصل صحبت کردم و گفتم حس میکنم داری از یه چیزی عذاب میکشی، عذاب وجدان داری. انکار کرد ولی آخرش زد زیر گریه و فقط میگفت خدایا منو ببخش و گریه میکرد.
گفت که این مدت یکی از هم دانشگاهیام بهم پیشنهاد داده و چند بار با هم صحبت کردیم و
من توی فکر همین قضایا بودم و عذاب وجدان داشتم و . . .
منم شروع کردم به سوال جواب که دقیقا چه پیشنهادی بوده، چند بار صحبت کردین، کجا، چی گفتین و . . . و وقتی دیدم جوابهای ضد و نقیض میده گفتم همین فردا جدا میشیم تا با هرکسی که دوست داری زندگی کنی.
گریه و التماس میکرد و خودش و طرف رو نفرین میکرد که زندگیشو خراب کرده و میگفت پشیمونم غلط کردم زندگیمو دوس دارم.
خواهش کرد که یک ماه فرصت بدم ولی من گفتم نه و اون گفت اگه می خوایی جدا بشیم با پدرم صحبت کن و من گفتم پس کل ماجرا رو براش تعریف میکنم و اون هم قبول کرد.
فرداش با پدرش صحبت کردم و خیلی عصبانی شد و گفت اگه این طور باشه دیگه دختر من نیست و . . .
اصلا فکرشو نمیکرد به پدرش بگم و وقتی فهمید، زد زیر همه چی و گفت من دروغ گفتم، فقط می خواستم ببینم چیکار میکنی.
توی همین حین یکی از فامیل های نزدیک من فوت کرد و قضیه مسکوت موند.
نهایتا تصمیم گرفتم تا چند ماه اقدامی نکنم تا آرومتر بشم و قضایا برام روشنتر بشه.
چند بار باهاش راجع به این قضیه صحبت کردم ولی هر بار یه چیزی میگه. یه بار میگه هیچی نبوده الکی گفتم، یه بار میگه اون پیشنهاد داده من رد کردم. یه بار میگه چند بار صحبت کردیم، یه بار میگه دانشگاه نبوده توی محل کارم بوده و . . .
سالگرد ازدواجمون گریه میکرد و میگفت کاش زمان یک سال به عقب برگرده و هرچی میگفتم چرا فقط گریه میکرد.
الان خیلی منطقی ترم، ولی از درون دارم داغون میشم.
هر کسی میاد خونه مون فکر میکنم این فرد بوده، فکر میکنم الان دارن به ریش من میخندن، فکر میکنم دارن به اون دوران فکر میکنن، چه کارایی کردن؟
چرا همش اون هدیه ای رو که همکارش بهش داده می پوشه؟ چرا هدیه ای رو که من دادم نمیپوشه؟ نکنه این همکارش همون فرده؟ و . . .
این فکرها تمومی نداره. هر چند همه شو زیر اون نقاب پنهان کردم و نمیذارم حرکت ناشایستی ازم سر بزنه.
تقریبا مطمئن شدم که قضیه ای اتفاق افتاده و باز هم مطمئن شدم که هیچ وقت نخواهم فهمید که واقعیت قضیه چی بود.
از طرفی همسرم رو دوس دارم و اون هم اظهار پشیمونی کرده (هر چند بعضی وقت ها میزنه زیر همه چی و میگه دروغ بوده).
از طرفی این فکرها خیلی اذیتم میکنه و بعضی وقت ها تا مرز جنون پیش میره.
الان من باید چی کار کنم؟ چه طور خودم رو آروم کنم چطور درست تصمیم بگیرم.
از کجا بفهمم این ها همش بازی نیست و الان با کسی در ارتباطه. خیلی سر در گمم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
همدردي وقتي خوندم اصلا باورم نشد كه شمايي؟ يعني چي آخه مگه همسرت چه كمبودي داشته كه اينكار را بكنه؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق 2
همدردي وقتي خوندم اصلا باورم نشد كه شمايي؟ يعني چي آخه مگه همسرت چه كمبودي داشته كه اينكار را بكنه؟
آره خود منم. نقابه کار خودش رو کرده.
راستش مشکل من هم همینه. من نمیدونم قضیه دقیقا چی بوده و نمیدونم چرا اتفاق افتاده.
نمیدونم مشکل من چی بوده. وقتی نمیدونم چرا اتفاق افتاده، چه جوری مطمئن شم در آینده اتفاق نمی افته؟
زندگیمون مثل اکثر زن و شوهرها بالا و پایین داشته ولی نمیتونم ارتباطی بین خیانت و مشکلات پیدا کنم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
همدردي عزيز اروم باشيد و بگيد الان دقيقا چي ميخوايد؟اينكه همسرت بهت بگه اون مرد كي بوده؟و اصل جريان چي بوده؟
بعيد ميدونم اون همچين كاري كنه...چون ميترسه دوباره يا بحث طلاق پيش بياد يا شما غيرتي بشي و كاري كني.
چرا حضورا پيش يه مشاور نميرين؟منظورم هردوتونه؟جايي كه خانومت بدون استرس بتونه همه انرژي منفي كه تو وجودش ذخيره شده رو بيرون بريزه و خودشو درمون كنه؟خانوم شما بدجوري سرگردونه و مثل يه ادم گيج يه بار به راست ميره يه بار به چپ.
رفتارش نشون ميده از ارتباط با فرد ديگه ناراخته اما يه چيزي هم داره عذابش ميده تو رابطتون كه شما نتونستين شرايط رو فراهم كنيد كه اون بگه.
شايد الان يه مسافرت دو نفره به يه جاي خوش اب و هوا و دوري از اين محيط بتونه استرس رو از هر دوتون دور كنه
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
آقاي همدردي عزيز! من براي شما خيلي احترام قائل هستم و پستهاي شما رو واقعا دوست دارم و مي خونم.
منم وقتي اين تاپيك شما رو ديدم متعجب شدم و البته ناراحت.
حس شمارو درك مي كنم. اينكه توي ذهن شما اون فرد مجهول كه تا حالا نديدينش هي بگرده و دور بزنه و شما رو از درون بپوكونه!(تجربه اش كردم!)
برادرم! اگر بفهمي كيه بدتر ميشي! اونوقت مدام توي ذهنت ميگي اين موهاش بلندتره من كچلم پس واسه همين بوده! يا قدش دوسانت بلندتره من كوتاهترم واسه اين بوده. يا مثلا چشش اين شكليه سرش اون شكليه صداش اونجوره تيپش اينجوريه من نيستم و هزار فكر جورواجور و به غايت خوردكننده و عذاب آور! داغون ميشي مطمئنم!
پست اقليما رو خوندين كه براش نوشتم؟ تنها و تنها يك راه براي شما وجود داره! رها كردن اين قضيه... سخته ولي تنها راه موجوده. بايد يك كاري كنيد تا اين قضيه وزن و سنگيني خودش رو براي شما از دست بده و اين ميسر نمي شه مگر با تمرين و ممارست، دور كردن افكار منفي و جايگزين كردن هر فكر منفي با يك فكر مثبت!
بازم چيزي بنظرم رسيد براتون مي نويسم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
همدردي عزيز اروم باشيد و بگيد الان دقيقا چي ميخوايد؟اينكه همسرت بهت بگه اون مرد كي بوده؟و اصل جريان چي بوده؟
بعيد ميدونم اون همچين كاري كنه...چون ميترسه دوباره يا بحث طلاق پيش بياد يا شما غيرتي بشي و كاري كني.
چرا حضورا پيش يه مشاور نميرين؟منظورم هردوتونه؟جايي كه خانومت بدون استرس بتونه همه انرژي منفي كه تو وجودش ذخيره شده رو بيرون بريزه و خودشو درمون كنه؟خانوم شما بدجوري سرگردونه و مثل يه ادم گيج يه بار به راست ميره يه بار به چپ.
رفتارش نشون ميده از ارتباط با فرد ديگه ناراخته اما يه چيزي هم داره عذابش ميده تو رابطتون كه شما نتونستين شرايط رو فراهم كنيد كه اون بگه.
شايد الان يه مسافرت دو نفره به يه جاي خوش اب و هوا و دوري از اين محيط بتونه استرس رو از هر دوتون دور كنه
بهار الان چند ماه از اون قضیه میگذره و من آرومم (یعنی از این آرومتر دیگه نمیتونم باشم) و چند مسافرت دو نفره از اون موقع رفتیم.
آره من باید اصل جریان رو بدونم و بدونم چرا! چرا! چرا!
همسرم نیازهای خیلی زیادی داره که من نتونستم فراهم کنم. خیلی چیزها رو هم تونستم فراهم کنم. ولی سوپر من نیستم که.
اکثر نیازها همسرم مالی، مبلمان رو عوض کن، تلویزیون رو عوض کن، فرشو عوض کن و . . . و طبیعاتا من به خیلی هاش نمی تونم پاسخ بدم.
ولی نیاز عاطفی و جنسی رو تا جایی که مطالعه داشتم و در توانم بوده تامین کردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
آقاي همدردي عزيز! من براي شما خيلي احترام قائل هستم و پستهاي شما رو واقعا دوست دارم و مي خونم.
منم وقتي اين تاپيك شما رو ديدم متعجب شدم و البته ناراحت.
حس شمارو درك مي كنم. اينكه توي ذهن شما اون فرد مجهول كه تا حالا نديدينش هي بگرده و دور بزنه و شما رو از درون بپوكونه!(تجربه اش كردم!)
برادرم! اگر بفهمي كيه بدتر ميشي! اونوقت مدام توي ذهنت ميگي اين موهاش بلندتره من كچلم پس واسه همين بوده! يا قدش دوسانت بلندتره من كوتاهترم واسه اين بوده. يا مثلا چشش اين شكليه سرش اون شكليه صداش اونجوره تيپش اينجوريه من نيستم و هزار فكر جورواجور و به غايت خوردكننده و عذاب آور! داغون ميشي مطمئنم!
پست اقليما رو خوندين كه براش نوشتم؟ تنها و تنها يك راه براي شما وجود داره! رها كردن اين قضيه... سخته ولي تنها راه موجوده. بايد يك كاري كنيد تا اين قضيه وزن و سنگيني خودش رو براي شما از دست بده و اين ميسر نمي شه مگر با تمرين و ممارست، دور كردن افكار منفي و جايگزين كردن هر فكر منفي با يك فكر مثبت!
بازم چيزي بنظرم رسيد براتون مي نويسم.
سرافراز،
من جزو آدم هایی هستم که معتقدم هر چیزی رو که میبینی داره ناراحتت میکنه و نابودت میکنه رها کن.
ولی اینجا رها کردن جواب نمیده. مثل این میمونه که لوله توی دیوار ترکیده و دیوار نم کشیده و تو بی خیال بشی. تا دلیل نم و نقطه ی ترکیدگی رو پیدا نکنی و برطرفش نکنی فایده نداره.
انگار مثل کبک سرتو کردی زیر برف.
من باید بدونم چی کم داشتم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
...
یه مرد 30 ساله هستم، همسرم 28 سالشه و 5 ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
سلام به کارشناسان محترم.
من به مشکل بزرگی در زندگی خوردم. تا کنون سه بار در مرحله عصبانیت و دعوا به شوهرم گفتم که از رابطه جنسی با تو هیچ لذتی نبردم و این چند سال ظاهر سازی کردم.
...
زندگی ام دارد از دستم میرود.
جناب همدردی لطفا نکته مورد نظر در این دو پست رو توضیح بدید و روشن کنید تفاوت جنسیتتون رو در این دو پست علتش چیه. اونوقت بنده چنانچه کمکی از دستم بر بیاد در خدمت شما خواهم بود .
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
...
یه مرد 30 ساله هستم، همسرم 28 سالشه و 5 ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
سلام به کارشناسان محترم.
من به مشکل بزرگی در زندگی خوردم. تا کنون سه بار در مرحله عصبانیت و دعوا به شوهرم گفتم که از رابطه جنسی با تو هیچ لذتی نبردم و این چند سال ظاهر سازی کردم.
...
زندگی ام دارد از دستم میرود.
جناب همدردی لطفا نکته مورد نظر در این دو پست رو توضیح بدید و روشن کنید تفاوت جنسیتتون رو در این دو پست علتش چیه. اونوقت بنده چنانچه کمکی از دستم بر بیاد در خدمت شما خواهم بود .
بیدل
میدونستم که یکی بالاخره پست اولم رو میخونه و متعجب میشه.
من قبلا کاربری داشتم توی سایت و همسرم اطلاع داشت و خیلی عصبانی بود از اینکه من مشکلاتمو مطرح کنم و چند بار به مشکل جدی خوردیم.
برای طرح مشکلم کاربری جدید ساختم و برای اینکه همسرم نفهمه، از زبان یک زن که این کار رو کرده نوشتم. می خواستم بدونم چرا یک زن باید با همسرم چنین برخوردی داشته باشه و نظر باقی افراد چیه.
ولی بعد از اون دیگه نتونستم وارد کاربری خودم بشم و با همین کاربری ادامه دادم.
الان هم دیگه برام مهم نیست که همسرم بدونه که این منم.
قبول دارم که کار اشتباهی کردم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام آقای همدردی
باورم نشد که شما با این همه اطلاعات .........
مگه میشه
آقای همدردی هیچ میدونید نوشته های شما خیلی وقتا تو زندگیه من به دادم می رسه
هیچ می دونید مثال برج شیشه ایتون برام شده یه نصیحت بزرگ
هیچ میدونید که شما بهم ثابت کردید که همسرم دوستم داره
هیچ میدونیدکه بهم ثابت کردید که وابستکی آفت زندگیمه
حالا چرا این آدمی که این همه به من و همه کمک کرده نمی تونه به همسرش کمک کنه به خودش کمک کنه
کاش بشینی از بیرون به زندگیت نگاه کنی و ببینی چه راهنمایی برای زندگیه همدردی و خانومش می تونی داشته باشی
شما دلتون برای زندگیه من سوخت و من حالا خیلی خیلی بیشتر دلم برای زندگیه شما می سوزه چون بهم خیلی خیلی کمک کردید
حالتونو می فهمم همش دارم فکر می کنم که چه قدر خوب از پس این مشکل بر اومدید
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
سلام آقای همدردی
باورم نشد که شما با این همه اطلاعات .........
مگه میشه
آقای همدردی هیچ میدونید نوشته های شما خیلی وقتا تو زندگیه من به دادم می رسه
هیچ می دونید مثال برج شیشه ایتون برام شده یه نصیحت بزرگ
هیچ میدونید که شما بهم ثابت کردید که همسرم دوستم داره
هیچ میدونیدکه بهم ثابت کردید که وابستکی آفت زندگیمه
حالا چرا این آدمی که این همه به من و همه کمک کرده نمی تونه به همسرش کمک کنه به خودش کمک کنه
کاش بشینی از بیرون به زندگیت نگاه کنی و ببینی چه راهنمایی برای زندگیه همدردی و خانومش می تونی داشته باشی
شما دلتون برای زندگیه من سوخت و من حالا خیلی خیلی بیشتر دلم برای زندگیه شما می سوزه چون بهم خیلی خیلی کمک کردید
حالتونو می فهمم همش دارم فکر می کنم که چه قدر خوب از پس این مشکل بر اومدید
اقلیما،
تک تک شما دوستای خوبم مثل برادر و خواهرهای خودم میمونین برام و نمیتونم بی تفاوت باشم نسبت به زندگی هیچ کس. همین طور نسبت به زندگی خودم.
همیشه سعی کردم به قول آنی عزیز سر دوربین رو بچرخونم سمت خودم.
الانم سر دوربین رو سمت خودم گرفتم و میگم چرا! چرا این اتفاق افتاد! تو چی کار کرده بودی که این اتفاق افتاد و بدتر از همه چی کار باید بکنی که این اتفاق دوباره تکرار نشه.
اقلیما، میدونی وقتی پست اول این کاربریم رو میزدم چه حالی داشتم؟ دقیقا توی زمانی بود که حس میکردم با کسی رابطه داره. برگشت به من گفت ازت لذت نمی برم. گفت این چند سال همش فیلم بازی کردم. گفت . . .
اقلیما دنیای من به هم ریخت، کسی که چند سال کنار تو زندگی کرده و همیشه گفته برام بهترینی، الان نه یه بار، نه دو بار، سه بار بهم گفت همش دروغ بود. فیلم بود.
تکه های پازل رو که کنار هم میچیدم فقط یه معنی میداد، خیانت. که آخرش هم قبول کرد (هر چند بعضی وقتا کلا میزنه زیرش).
انقدر از بیرون به زندگیم نگاه کردم که بعضی وقتا یادم میره خودمم اون توام.
من قبول دارم که انسان حتم الخطاس. قبول دارم که من خدا نیستم تا بخوام حکم بدم و قضاوت کنم.
ولی این حق رو دارم که بدونم چرا! این حق رو دارم که بدونم تکرار نمیشه.
خیلی سخته که همش خودمو سرزنش کنم که این فکرا چیه میکنی! به خودم بگم اینی که الان توی خونت مهمونه، اینی که الان داره توی خونت راه میره، اینی که الان داری باهاش میگی و میخندی، همونی نیست که . . .
چقدر میتونم افکارمو سرکوب کنم؟ تا کی میتونم؟ من که این همه مثبت نگرم و خوش باور شک میکنم. بخدا اگه کس دیگه ای جای من بود یه جور دیگه برخورد میکرد.
ولی من انقدر خودداری کردم که دارم میترکم.
یه وقتایی دوس داشتم بزنمش، انقدر بزنمش که دیگه نتونه راه بره، نتونه درس بخونه، نتونه کار کنه. ولی همش خودمو کنترل میکردم.
الان این حس رو ندارم ولی پرم از شک و تردید.
اهل محدود کردن و فشار روانی و این جور بازی ها نیستم.
آزادش گذاشتم که دانشگاهشو برهف که بره سر کارش و زندگیشو ادامه بده ولی خودمو داغون کردم.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
همدردي هيچ وقت باهاش دعوا نكردي هيچ وقت كاري نكردي كه اون براي جبران كار يا حرف شما اين حرف را بزنه يا اين كار را بكنه.
برامون بيشتر از زندگيت بگو.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
یه بار
،دوبار
سه بار
4بار
100 بار به همسرم گفتم که من از نظر عاطفی کلامی و لمسی هستم و هربار همسرم از این گوش می گرفت و از اون گوش دروازه......
آخرش بهش گفتم اگه بدونی تو ذهنم چی میگذره
اونوقت منو از حق مسلمم محروم نمی کنی اونوقت در مقابل این همه ابراز احساساتم سکوت نمی کنی
دیگه ولم نکرد و خوب منظورمو گرفت و و هی همه چیزو گذاشت کنار هم مثلا فلان روز تو رفتی تو اتاق با تلفنت حرف زدی یا فلان روز پیامتو بعد از فرستادن پاک کردی خلاصه سرتون درد نیارم واقعا هم تو ذهنم فکرای بدی می چرخید
تا بعد از کلی قسم و ایه دیگه بیخیال شد ولی بازم داره محرومم می کنه و هربارم میگم چرا ؟
ولی همیشه جوابی نگرفتم
همین مسئله هم باعث شده از خیلی از چیزها درکنارش لذتی نبرم ولی اون بازم محرومم می کنه
آقای همدردی حالا چرا این چیزا رو نوشتم چون می خوام بگم یه جایی یه اشتباه و کوتاهی کردی که همسرت بیراهه رفته یه جایی کم گذاشتی
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق 2
همدردي هيچ وقت باهاش دعوا نكردي هيچ وقت كاري نكردي كه اون براي جبران كار يا حرف شما اين حرف را بزنه يا اين كار را بكنه.
برامون بيشتر از زندگيت بگو.
چرا دعوا کردیم. به خصوص توی سال های اول زندگیمون. ولی من هیچ وقت بهش خیانت نکردم که اون بخواد این کارو بکنه.
ولی الان نزدیک به دو یا سه سال میشه که من خیلی عوض شدم. یک بار توی زندگی دست روش بلند کردم (حدود سه سال پیش) که انقدر از خودم بدم اومد که دیگه هیچ وقت توی زندگیم تکرارش نکردم و نخواهم کرد.
همیشه سعی کردم به عنوان یه دوست کنارش باشم و همراهش باشم.
نمیدونم دیگه چی بگم؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام خدمت شما
منم مثل بقیه بچه ها خیلی تعجب کردم از اینکه دیدم شما هم ازین مشکلات دارید.
من دارم از دیدگاه یک زن به شما این موضوع رو میگم
شما به نظر مرد ایده آلی بودید.برای همسرت کم نذاشتی
شاید شما زیادی به همسرت ازادی دادید.وقتی داره یکبار به شما میگه تو دانشگاه بوده و یکبار میگه محل کارم بوده...چرا هنوز به همسرتون ازادیهای گذشته رو میدید؟
شما هم باید کمکش کنی از اون محیطها کنده بشه.
به نظرم باید کمی به همسرتون سخت بگیرید.نه کتک و دعوا و ...
یکبار برای همیشه باهاش صحبت کنید و بگید ب عنوان یه مرد براتون سخته و دارید عذاب میکشید.
کمی محکم باشید و بگید در صورتیکه واقیعت رو بهتون نگه قطعا کارتون به جدایی میکشه
انعطاف و کوتاه اومدن در زندگی لازمه اما نه به حدی که بیشتر اون زندگی رو ویران تر کنه
شما تا وقتی اصل واقیعت رو نفهمید همینجوری مثل مرغ سرکنده اینور و اونور میپرید
واقیعت رو بفهمید و محکم به همسرتون بگید اگر تکرار بشه دیگه زندگی نخواهید داشت.
حتی ازش تعهد بگیرید...
برعکس بهار من اصلا با مسافرت دو نفره و ...موافق نیستم.
اگر جلوی این خیانت جدی و محکم گرفته نشه ...هیچ تضمینی نیست که در اینده هم تکرار نشه.
الان وقت مسافرت دو نفره و ..نیست.
به قول خودتونم که چندین مسافرت دو نفره تا حالا رفتید...فایده ای داشته؟
مشکل باید ریشه ای حل بشه.اگر همسرتون اظهار پشیمونی توام با عدم تکرار این موضوع کرد و صداقتش برای شما مشخص شد اونوقت وقت این رمانتیک بازیاست.نه الان که زندگیتون لب پرتگاهه
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
یه بار
،دوبار
سه بار
4بار
100 بار به همسرم گفتم که من از نظر عاطفی کلامی و لمسی هستم و هربار همسرم از این گوش می گرفت و از اون گوش دروازه......
آخرش بهش گفتم اگه بدونی تو ذهنم چی میگذره
اونوقت منو از حق مسلمم محروم نمی کنی اونوقت در مقابل این همه ابراز احساساتم سکوت نمی کنی
دیگه ولم نکرد و خوب منظورمو گرفت و و هی همه چیزو گذاشت کنار هم مثلا فلان روز تو رفتی تو اتاق با تلفنت حرف زدی یا فلان روز پیامتو بعد از فرستادن پاک کردی خلاصه سرتون درد نیارم واقعا هم تو ذهنم فکرای بدی می چرخید و گاهی می چرخه
تا بعد از کلی قسم و ایه دیگه بیخیال شد ولی بازم داره محرومم می کنه و هربارم میگم چرا ؟
ولی همیشه جوابی نگرفتم
همین مسئله هم باعث شده از خیلی از چیزها درکنارش لذتی نبرم و بارها هم بهش گفتم ولی اون بازم محرومم می کنه
آقای همدردی حالا چرا این چیزا رو نوشتم چون می خوام بگم یه جایی یه اشتباه و کوتاهی کردی که همسرت بیراهه رفته یه جایی کم گذاشتی
قبول دارم که یه جایی یه چیزی لنگ میزنه، ولی کجا و چقدر؟؟؟
وقتی طرف حاضر نیست راجع به قضیه حرف بزنه و وقتی فشار بهش بیاری زیر همه چیز میزنه، من چه جوری بفهمم چی کمه؟ از طریق چرخوندن دوربین و اینا هم واقعا چیزی دستگیرم نشد.
توی هر زندگی همیشه کمبود هست و نمیشه زندگیه ایده آل پیدا کرد. ولی آیا این ها دلیل بر خیانت میشه؟
اینجوری که سنگ روی سنگ بند نمیشه که.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام خدمت شما
. . .
شاید شما زیادی به همسرت ازادی دادید.وقتی داره یکبار به شما میگه تو دانشگاه بوده و یکبار میگه محل کارم بوده...چرا هنوز به همسرتون ازادیهای گذشته رو میدید؟
. . .
کمی محکم باشید و بگید در صورتیکه واقیعت رو بهتون نگه قطعا کارتون به جدایی میکشه
. . .
مشکل باید ریشه ای حل بشه.اگر همسرتون اظهار پشیمونی توام با عدم تکرار این موضوع کرد و صداقتش برای شما مشخص شد اونوقت وقت این رمانتیک بازیاست.نه الان که زندگیتون لب پرتگاهه
باورهام اجازه ی همچین کاریو به من نداد، حتی در اوج عصبانیت روزهای اول.
همسرم هم یه انسانه مثل خود من، مثل من ممکنه اشتباه کنه و . . . من چطور به خودم اجازه بدم از چیزی محرومش کنم؟ اصلا مگه راه حل مشکل محروم کردنه؟
نذارم بره دانشگاه یا محل کار که چی بشه؟ اگه کسی بخواد کاری بکنه میکنه، مگه اینکه توی خونه زندانیش کنی که به نظر من راه درستی نیست.
اون هیچ وقت کامل قبول نکرده که این کارو کرده. من چه جوری حکم بدم؟
فرض کن گفت همه اش دروغ بوده. من چه جوری بفهمم واقعیتو میگه؟
فرض کن گفت رابطه در حد صحبت بوده. من چه جوری بفهمم همین بوده؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
پيش مشاور رفتين؟ كه حرفاتون رو جدا جدا به مشاور بگيد؟ از اين بلاتكليفي كه بهتره!
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
پيش مشاور رفتين؟ كه حرفاتون رو جدا جدا به مشاور بگيد؟ از اين بلاتكليفي كه بهتره!
آره سرافراز رفتیم.
هم جدا و هم با هم.
آخرش گفت فرض کن اتفاق افتاده یا نیوفتاده. به حال تو چه فرقی میکنه. گفت بدترین حالت ممکن رو تصور کن می خوایی چه تصمیمی بگیری. به جز اینکه خودت رو عذاب بدی چه فایده ای داره برات.
گفت همسرت میگه کل قضیه دروغ بوده و دلیلش جلب توجه تو بوده. ولی من باور نمیکنم. چند ماه این حالات رو همسرم داشت. مگه میشه این همه فیلم بازی کردن؟
در هر صورت من نتونستم کمکی از مشاور بگیرم.
من هر آنچه که بلد بودم و در توانم بوده توی این زندگی انجام دادم ولی فکر کنم همسرم سیری ناپذیره.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
با سلام.كاش از منظر ديگه اي هم به اين موضوع نگاه كنيد:اين كه فرد خائن بيش از فرد خيانت ديده متحمل آسيبهاي روحي و رواني شده كه تن به چنين كاري داده.
البته مسلمه كه كار همسر شما مورد تاييد هيچ كسي نيست و من چندان هم با اين تز كه ببينيد چه چيزي توي روابط كم گذاشتيد كه منجر به خيانت شده موافق نيستم.چون گاهي در بطن بهترين خانواده ها فردي به خاطر عدم شناخت خود و مشكلات شخصيتي يا روحي كه حتي ممكنه پيش از ازدواج داشته و حالا سر باز كرده خيانت كنه. رفتار شما حتي اگر هم نا درست بوده فقط نقش يك كاتاليزور رو داشته.
علي اي حال اين كه حدود خيانت رو بدونيد گرهي از كار شما باز نميكنه.بلكه ممكنه فقط موجب آزردگي بيشتر شما بشه.چرا كه اگر فقط در حد يك رابطه دوستانه بوده باشه شما رو به ورطه ي مقايسه با اون فرد ميكشونه و اگرم هم كه صميميتر بوده باشه موجب تنفر و انزجار،خشم در شما ميشه.پس آيا شما دوست داريد بيش از اين آزرده بشيد؟
چيزي كه به نظر من بهترين كار در اين شرايطه رفتن پيش يك مشاور متخصص هست.بايد ريشه و علتهاي واقعي رو پيدا كنيد نه حد و حدود معلول رو.
پس به جاي اين كه انرژي خودتونو صرف كاري كنيد كه در هر صورت موجب آزار روحي خودتون در وهله ي اول و همسرتون در درجه دوم ميشه سعي كنيد كه يك مشاور يا روانشناس متخصص و با سابقه رو پيدا كنيد و از روشهاي علمي كمك بگيريد.
دقت كنيد كه حتما مشاور اولي كه رفتيد بهترين گزينه نبوده.فكر ميكنم روانشناس متخصص بيشتر بتونه كمكتون كنه.در ثاني شما باز با اين يدد به مشاوره رفتيد كه مطمئن بشيد همسرتون رابطه داشته يا نه و يا در چه حدي بوده.حالا با اين ديد به مشاوره بريد كه در هر صورت (خيانت يا عدم اون) بتونه آرامش رو به زندگيتون برگردونه و ريشه هاي اصلي مشكلتونو پيدا كنه.
موفق باشيد
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
يك سوال؟
شما همسرتون رو دوست داريد و مي خواهيد باهاش زندگي كنيد؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
آقای همدردی من هم فکر می کنم یه دروغ برای جلب توجه شما بوده و یا در حد یک دیدار دوستانه
فراتر نرید
ذهنتونو آشفته نکنید
من هم چندین ماه از همسرم سرد بودم و بهش دروغ گفتم تا توجهشو جلب کنم
می دونید بعد از اون ماجرا و دعوا که با همسرم داشتم و همسرم بهم شک کرده بود چه اتفاقی افتاد
یه شب همسرم قران اورد و قسمم داد که آیا حرفام درسته و یا نه و منم گریه کردم و قسم خوردم که بهش دروغ گفتم
بعد از اینکه قسم خوردم خواستم بازم باهاش حرف بزنم ولی اون گفت دیگه نمی خواد کلمه ای درباره اون ماجرا بشنوه و همه چیز تموم شده است براش........
مثل گذشته بهش اطمینان کن
به زندگیت فرصت بده
هرکاری کردی برای زندگیت جز انتقال حس اطمینان سابق بهش
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
سلام آقای همدردی
باورم نشد که شما با این همه اطلاعات .........
مگه میشه
آقای همدردی هیچ میدونید نوشته های شما خیلی وقتا تو زندگیه من به دادم می رسه
هیچ می دونید مثال برج شیشه ایتون برام شده یه نصیحت بزرگ
هیچ میدونید که شما بهم ثابت کردید که همسرم دوستم داره
هیچ میدونیدکه بهم ثابت کردید که وابستکی آفت زندگیمه
حالا چرا این آدمی که این همه به من و همه کمک کرده نمی تونه به همسرش کمک کنه به خودش کمک کنه
کاش بشینی از بیرون به زندگیت نگاه کنی و ببینی چه راهنمایی برای زندگیه همدردی و خانومش می تونی داشته باشی
شما دلتون برای زندگیه من سوخت و من حالا خیلی خیلی بیشتر دلم برای زندگیه شما می سوزه چون بهم خیلی خیلی کمک کردید
انشالله مشكلتون حل ميشه
برام خيلي جالبه
فردي رو مي شناسم كه بعد از ازدواج و بعد از گذشت چندسال دوباره قصد ادامه تحصيل داشت
توي دوراني كه سر كار هم مي رفت مورد هاي مشابه اين قضيه كه توضيح دادين بود
ولي از وقتي كه دانشگاه رفت رفتاراش به صورتي شد كه همه اطرافيان برداشتشون اين بود كه از شوهر خودش راضي نيست
شايد به اين دليل كه توي دانشگاه جو دوستانه اي حاكمه و پسرا با افراد متاهل خيلي راحت برخورد مي كنن و همين باعث ميشه اين افراد فكر كنن كه اين آقايون خيلي بهشون علاقه دارن و شايد اگه مجرد بودن بهترين گزينه براي اونا حساب مي شدن
چيزي كه در حال حاضر توي كلاس خودمون مي بينم هم رابطه خيلي صميمي و به نظرم بيجاي دختراي ازدواج كرده و بعضا مادر كه با پسراي مجرد هستن !!
فردي رو مي
حالتونو می فهمم همش دارم فکر می کنم که چه قدر خوب از پس این مشکل بر اومدید
اقلیما،
تک تک شما دوستای خوبم مثل برادر و خواهرهای خودم میمونین برام و نمیتونم بی تفاوت باشم نسبت به زندگی هیچ کس. همین طور نسبت به زندگی خودم.
همیشه سعی کردم به قول آنی عزیز سر دوربین رو بچرخونم سمت خودم.
الانم سر دوربین رو سمت خودم گرفتم و میگم چرا! چرا این اتفاق افتاد! تو چی کار کرده بودی که این اتفاق افتاد و بدتر از همه چی کار باید بکنی که این اتفاق دوباره تکرار نشه.
اقلیما، میدونی وقتی پست اول این کاربریم رو میزدم چه حالی داشتم؟ دقیقا توی زمانی بود که حس میکردم با کسی رابطه داره. برگشت به من گفت ازت لذت نمی برم. گفت این چند سال همش فیلم بازی کردم. گفت . . .
اقلیما دنیای من به هم ریخت، کسی که چند سال کنار تو زندگی کرده و همیشه گفته برام بهترینی، الان نه یه بار، نه دو بار، سه بار بهم گفت همش دروغ بود. فیلم بود.
تکه های پازل رو که کنار هم میچیدم فقط یه معنی میداد، خیانت. که آخرش هم قبول کرد (هر چند بعضی وقتا کلا میزنه زیرش).
انقدر از بیرون به زندگیم نگاه کردم که بعضی وقتا یادم میره خودمم اون توام.
من قبول دارم که انسان حتم الخطاس. قبول دارم که من خدا نیستم تا بخوام حکم بدم و قضاوت کنم.
ولی این حق رو دارم که بدونم چرا! این حق رو دارم که بدونم تکرار نمیشه.
خیلی سخته که همش خودمو سرزنش کنم که این فکرا چیه میکنی! به خودم بگم اینی که الان توی خونت مهمونه، اینی که الان داره توی خونت راه میره، اینی که الان داری باهاش میگی و میخندی، همونی نیست که . . .
چقدر میتونم افکارمو سرکوب کنم؟ تا کی میتونم؟ من که این همه مثبت نگرم و خوش باور شک میکنم. بخدا اگه کس دیگه ای جای من بود یه جور دیگه برخورد میکرد.
ولی من انقدر خودداری کردم که دارم میترکم.
یه وقتایی دوس داشتم بزنمش، انقدر بزنمش که دیگه نتونه راه بره، نتونه درس بخونه، نتونه کار کنه. ولی همش خودمو کنترل میکردم.
الان این حس رو ندارم ولی پرم از شک و تردید.
اهل محدود کردن و فشار روانی و این جور بازی ها نیستم.
آزادش گذاشتم که دانشگاهشو برهف که بره سر کارش و زندگیشو ادامه بده ولی خودمو داغون کردم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام خدمت شما
منم مثل بقیه بچه ها خیلی تعجب کردم از اینکه دیدم شما هم ازین مشکلات دارید.
من دارم از دیدگاه یک زن به شما این موضوع رو میگم
شما به نظر مرد ایده آلی بودید.برای همسرت کم نذاشتی
شاید شما زیادی به همسرت ازادی دادید.وقتی داره یکبار به شما میگه تو دانشگاه بوده و یکبار میگه محل کارم بوده...چرا هنوز به همسرتون ازادیهای گذشته رو میدید؟
شما هم باید کمکش کنی از اون محیطها کنده بشه.
به نظرم باید کمی به همسرتون سخت بگیرید.نه کتک و دعوا و ...
یکبار برای همیشه باهاش صحبت کنید و بگید ب عنوان یه مرد براتون سخته و دارید عذاب میکشید.
کمی محکم باشید و بگید در صورتیکه واقیعت رو بهتون نگه قطعا کارتون به جدایی میکشه
انعطاف و کوتاه اومدن در زندگی لازمه اما نه به حدی که بیشتر اون زندگی رو ویران تر کنه
شما تا وقتی اصل واقیعت رو نفهمید همینجوری مثل مرغ سرکنده اینور و اونور میپرید
واقیعت رو بفهمید و محکم به همسرتون بگید اگر تکرار بشه دیگه زندگی نخواهید داشت.
حتی ازش تعهد بگیرید...
برعکس بهار من اصلا با مسافرت دو نفره و ...موافق نیستم.
اگر جلوی این خیانت جدی و محکم گرفته نشه ...هیچ تضمینی نیست که در اینده هم تکرار نشه.
الان وقت مسافرت دو نفره و ..نیست.
به قول خودتونم که چندین مسافرت دو نفره تا حالا رفتید...فایده ای داشته؟
مشکل باید ریشه ای حل بشه.اگر همسرتون اظهار پشیمونی توام با عدم تکرار این موضوع کرد و صداقتش برای شما مشخص شد اونوقت وقت این رمانتیک بازیاست.نه الان که زندگیتون لب پرتگاهه
من هم به عنوان يه زن كاملا تاييد مي كنم
وقتي خودتون تناقض ديديد
وقتي خودتون مي گيد گفته كاش برگرده به عقب و خدا ببخشه و از اين حرفا به نظر من اين اجازه رو دارين كه ازش بخواين كاملا توضيح بده
و ازش بخواين اون محيط كه اين اتفاق توش رخ داده رو ترك كنه
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام آقاي همدردي .
من در مورد شخصي كه غايب هست و به همون تعداد دفعه اي كه اعتراف كرده ، به همون تعداد هم انكار كرده كاري ندارم .
اما يه سوال از شما دارم .
ما كمتر مرد انقدر فعالي رو توي سايت ميبينيم . با پست هاي سراسر درك خانومها .
پيامهاتون يا امضاتون پاي خيلي از تاپيك ها هست .
ميشه بپرسم چه شغلي دارين ؟
تقريبا خيلي سريع هم پاسخ اعضا رو ميدين .
توي زندگي در دنياي واقعي هم همين قدر سنگ صبور و مملو از درك هستين ؟
ميدونيد ميخوام به چه نتيجه اي برسم ؟
در طول روز چقدر پاي اينترنت هستيد ؟ بيشتر از محل كار on ميشيد يا خونه ؟
زماني كه پاي اين تالار ميگذرونيد رو نميتونيد به كار بگذرونيد ؟ روي درآمدتون تاثيري نداره ؟
آقاي همدردي در دنياي واقعي هم همينقدر در دسترس براي حل مشكلات مردم هستيد ؟ اگر اينطور باشه كه قاعدتا خانومتون با اين قصه مشكل خواهند داشت .
باور كنيد اينها رو فقط بابت اين گفتم كه گفته بودين نميدونيد كجاي كار ميلنگه . و يه جا هم گفته بودين كه همسرتون توقعات مادي دارن و شما از پس همه اونها بر نيومديد . (خوب هيچ مردي اين روزها با اين شرايط اقتصادي از پس همه انتظارات مالي بر نمياد )
اميدوارم به قول دكتر شريعتي كلمات رو كنار بزنيد و روحي كه در پشت كلمات هست رو بينيد .
:72:
نيتم فقط اين بود كه از اين زاويه هم نگاه كنيد .
منظور من خداي نكرده دفاع از خيانت نبود .
براتون آرزوي آرامش ميكنم . اميدوارم از من نرنجيد .:72:
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
يك سوال؟
شما همسرتون رو دوست داريد و مي خواهيد باهاش زندگي كنيد؟
آره هنوز هم دوستش دارم و می خوام زندگی رو بسازم. ولی باید مطمئن باشم که مشکل تکرار نمیشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
آقای همدردی من هم فکر می کنم یه دروغ برای جلب توجه شما بوده و یا در حد یک دیدار دوستانه
.
.
.
مثل گذشته بهش اطمینان کن
به زندگیت فرصت بده
هرکاری کردی برای زندگیت جز انتقال حس اطمینان سابق بهش
دیدار دوستانه؟ من اصلا این چیزا رو قبول ندارم.
اطوینانی رو که وجود نداره من چه جوری منتقل کنم. پرم از شک و تردید.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
به نكته خيلي جالبي اشاره كردي بهار عزيز
اين واسه من هم سواله كه عزيزاني كه لطف مي كنن و خيلي وقتا واسه حل مشكل ما وقت ميذارن خودشون از اين موضوع خداي ناكرده متضرر نمي شن؟اكثر ما نقش كمك گيرنده داريم و عده كمي من جمله ايشون مددكار ...
شايد همه اعضا تالار لازممه گاهي به ساعاتي كه توي اين تالار هستند دقت كنند چون گاهي ناخواسته اينقدر زياد ميشه كه از حق خودمون يا عزيزانمون يا كارمون هم ميزنيم پس بهتره زمان ويژه اي اينجا باشيم يا نباشيم....اول از همه خودم...دوربين به سمت من بوده وقتي اين حرفا رو ميزدم...
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
خب پس صورت مسأله مشخص شد. آقاي همدردي همسرش رو دوست داره و مي خواد باهاش زندگي كنه.
تصور كن همسرت اومد نشست سير تا پياز ماجرا رو تعريف كرد. كاملا برو توي فازش و حسش كن! چه اتفاقي ميفته؟
آيا آقاي همدردي از فردا نه مثلا يكماه يا دو ماه يا يكسال ديگه با خوبي و خوشي با همسر زندگي مي كنه؟ اين دونستن دردي رو دوا مي كنه؟
بر فرض كه دونستيد. چطوري مي تونيد در اين عصر ارتباطات متوجه بشيد كه ديگه تكرار نمي شه؟ براش بپا بگذاريد؟ محدودش كنيد؟ كنترلش كنيد يا بزنيدش؟ آدم هيچكدوم از اين كارها هم كه نيستيد!
اين نظر شخصي منه كه آگاه شدن از اونور قضيه به نفع شما نيست چون دردي رو دوا نمي كنه و بدتر ذهن شمارو بهم مي ريزه. اما با نظر برخي دوستان موافقم كه بايد براي برخي آزادي هاي همسرتون حد و مرز بگذاريد. نه اينكه محدودش كنيد اما زمانهاي دو نفره شما و تفريحات دوتايي شما لزوما بايد افزايش پيدا كنه.
اگر واقعا واقعا بودن همسرتون رو مي خواهيد بايد اول قضيه خيانت رو در ذهنتون حل كنيد و اين مانع رو از ميان خودتون و همسرتون برداريد. در مرحله بعد با افزايش اعتماد ازش بخواهيد توقعاتش رو از زندگي مشتركتون بگه. حتما حتما دليلي براي اينكار داره. شايد همين لذت نبردن از رابطه زناشويي دليل اصلي باشه. شايد يك جوري باهاش رفتار مي كنيد كه مورد پسندش نيست. يا دلايل ديگه اي كه قطعا خودش مي دونه.
شما بايد اين مسأله رو از طريق همكاري همسرتون ريشه يابي كنيد و با تجسس و اصرار به دونستن اون قضيه بهش فشار نياريد. شايد واقعا قلبا پشيمون شده(شايدم واقعا چيزي نبوده) و با توجه به اينكه شما نمي خواهيد همسرتون رو از دست بديد پس بايد به فكر ساختن مجدد زندگي باشيد نه افكار مخرب خيانت مجدد.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار رهنورد
سلام آقاي همدردي .
من در مورد شخصي كه غايب هست و به همون تعداد دفعه اي كه اعتراف كرده ، به همون تعداد هم انكار كرده كاري ندارم .
اما يه سوال از شما دارم .
ما كمتر مرد انقدر فعالي رو توي سايت ميبينيم . با پست هاي سراسر درك خانومها .
پيامهاتون يا امضاتون پاي خيلي از تاپيك ها هست .
ميشه بپرسم چه شغلي دارين ؟
تقريبا خيلي سريع هم پاسخ اعضا رو ميدين .
توي زندگي در دنياي واقعي هم همين قدر سنگ صبور و مملو از درك هستين ؟
ميدونيد ميخوام به چه نتيجه اي برسم ؟
در طول روز چقدر پاي اينترنت هستيد ؟ بيشتر از محل كار on ميشيد يا خونه ؟
زماني كه پاي اين تالار ميگذرونيد رو نميتونيد به كار بگذرونيد ؟ روي درآمدتون تاثيري نداره ؟
آقاي همدردي در دنياي واقعي هم همينقدر در دسترس براي حل مشكلات مردم هستيد ؟ اگر اينطور باشه كه قاعدتا خانومتون با اين قصه مشكل خواهند داشت .
باور كنيد اينها رو فقط بابت اين گفتم كه گفته بودين نميدونيد كجاي كار ميلنگه . و يه جا هم گفته بودين كه همسرتون توقعات مادي دارن و شما از پس همه اونها بر نيومديد . (خوب هيچ مردي اين روزها با اين شرايط اقتصادي از پس همه انتظارات مالي بر نمياد )
اميدوارم به قول دكتر شريعتي كلمات رو كنار بزنيد و روحي كه در پشت كلمات هست رو بينيد .
:72:
نيتم فقط اين بود كه از اين زاويه هم نگاه كنيد .
منظور من خداي نكرده دفاع از خيانت نبود .
براتون آرزوي آرامش ميكنم . اميدوارم از من نرنجيد .:72:
رهنورد،
شغل من مستقیم با اینترنت سر و کار داره و در لابه لای فعالیتم میتونم اینجا باشم. درآمدم یعنی حضورم توی اینترنت و اینجا اومدن ضربه ای اون نمیزنه.
همیشه سعی ام این بوده که تفکرم و زبونم و عملم توی یه راستا باشن.
هیچ وقت 100% نمیشه به هر آنچه باور داری عمل کنی ولی تمام تلاشم رو کردم.
سعی کردم خودم رو از خودم بشکم بیرون و منصف باشم.
گفته بودی توی دنیای حقیقی هم برای حل مشکل دیگران همین قدر در دسترس هستم. تا جایی که به کسی لطمه ای نزنه آره. حداقل برای اطرافیان خودم.
گفته بودی اگه اینطور باشه مطمئنا همسرم با این قضیه مشکل داره. منظورت رو نمی فهمم! یعنی چه مشکلی داشته باشه؟
درآمدم شکر خدا بد نیست، حداقل نسبت به سنم بد نیست ولی طبیعتا نمیتونم همه ی خواسته های همسرم رو تامین کنم.
برای چی باید از شما برنجم؟ شما لطف کردین و وقت گذاشتین و نظر خودتونو دادین. :72:
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
...(کاربریم یه چیز دیگه بود).
یه مرد 30 ساله هستم،... آخرش زد زیر گریه و فقط میگفت خدایا منو ببخش و گریه میکرد.
..
گفتم همین فردا جدا میشیم تا با هرکسی که دوست داری زندگی کنی.
گریه و التماس میکرد و خودش و طرف رو نفرین میکرد که زندگیشو خراب کرده و میگفت پشیمونم غلط کردم زندگیمو دوس دارم.
خواهش کرد که یک ماه فرصت بدم ولی من گفتم نه و اون گفت اگه می خوایی جدا بشیم با پدرم صحبت کن و من گفتم پس کل ماجرا رو براش تعریف میکنم ...
فرداش با پدرش صحبت کردم و خیلی عصبانی شد و گفت اگه این طور باشه دیگه دختر من نیست و . . .
اصلا فکرشو نمیکرد به پدرش بگم و وقتی فهمید، زد زیر همه چی و گفت من دروغ گفتم، فقط می خواستم ببینم چیکار میکنی.
...
اون هم اظهار پشیمونی کرده (هر چند بعضی وقت ها میزنه زیر همه چی و میگه دروغ بوده).
از طرفی این فکرها خیلی اذیتم میکنه و بعضی وقت ها تا مرز جنون پیش میره.
الان من باید چی کار کنم؟ چه طور خودم رو آروم کنم چطور درست تصمیم بگیرم.
از کجا بفهمم این ها همش بازی نیست و ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
...
یه مرد 30 ساله هستم، همسرم 28 سالشه و 5 ساله ازدواج کردیم و بچه نداریم....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
سلام به کارشناسان محترم.
من به مشکل بزرگی در زندگی خوردم. تا کنون سه بار در مرحله عصبانیت و دعوا به شوهرم گفتم که از رابطه جنسی با تو هیچ لذتی نبردم و این چند سال ظاهر سازی کردم.
...
زندگی ام دارد از دستم میرود.
..
جناب همدردی لطفا نکته مورد نظر در این دو پست رو توضیح بدید و روشن کنید تفاوت جنسیتتون رو در این دو پست علتش چیه...
بیدل
میدونستم که یکی بالاخره پست اولم رو میخونه و متعجب میشه.
...
قبول دارم که کار اشتباهی کردم.
آقای (خانم؟) همدردی گرامی
منهم یکی هستم با احساساتی مثل شما. کسی اول با اسم خانوم و حالا به اسم آقا خودشو معرفی کرده. بعد تازه اعتراف بدتری هم کرده که قبلا هم با یک اسم کاربری دیگه اومده !
اون هم اظهار پشیمونی کرده (هر چند بعضی وقت ها میزنه زیر همه چی و میگه دروغ بوده)
از طرفی این فکرها خیلی اذیتم میکنه و بعضی وقت ها تا مرز جنون پیش میره.
الان من باید چی کار کنم؟ چه طور خودم رو آروم کنم چطور درست تصمیم بگیرم.
از کجا بفهمم این ها همش بازی نیست و ...
دیگه اعتماد ندارم. هیچ رقمه هم توی کتم نمیره! عذرخواهی و پشیمونی هم حالیم نیست. میخوام برم پیش کس و کارتون هم آبروتون رو ببرم! از خر شیطون هم پایین نمیام. دارم دیوونه میشم. هر لحظه فکر میکنم نکنه باز همین آقایی هم که میگید نباشید. نکنه باز دارید منو بازی میدید.
همه اعضای سایت موضوع رو فهمیدند و بروی خودشون نیاوردند. ولی من کلا گذشت و بخشش توی کارم نیست. و فکرم رو نمیتونم از این قضیه آزاد کنم.
لطفا بهم بکید چیکار کنم؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
[quote=بی دل]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
آقای (خانم؟) همدردی گرامی
منهم یکی هستم با احساساتی مثل شما. کسی اول با اسم خانوم و حالا به اسم آقا خودشو معرفی کرده. بعد تازه اعتراف بدتری هم کرده که قبلا هم با یک اسم کاربری دیگه اومده !
اون هم اظهار پشیمونی کرده (هر چند بعضی وقت ها میزنه زیر همه چی و میگه دروغ بوده)
از طرفی این فکرها خیلی اذیتم میکنه و بعضی وقت ها تا مرز جنون پیش میره.
الان من باید چی کار کنم؟ چه طور خودم رو آروم کنم چطور درست تصمیم بگیرم.
از کجا بفهمم این ها همش بازی نیست و ...
دیگه اعتماد ندارم. هیچ رقمه هم توی کتم نمیره! عذرخواهی و پشیمونی هم حالیم نیست. میخوام برم پیش کس و کارتون هم آبروتون رو ببرم! از خر شیطون هم پایین نمیام. دارم دیوونه میشم. هر لحظه فکر میکنم نکنه باز همین آقایی هم که میگید نباشید. نکنه باز دارید منو بازی میدید.
همه اعضای سایت موضوع رو فهمیدند و بروی خودشون نیاوردند. ولی من کلا گذشت و بخشش توی کارم نیست. و فکرم رو نمیتونم از این قضیه آزاد کنم.
لطفا بهم بکید چیکار کنم؟[/b]
بیدل
میفهمم میخوایی چی بهم بگی. ولی فرق داره. خیلی هم فرق داره.
1- من قبول کردم که اشتباه بوده کارم و دلیل کارم رو هم گفتم (کاری به موجه و غیر موجه بودن دلیلم ندارم) و بعدش نیومدم دوباره بگم ببخشید من خانومم.
2- تو میتونی به راحتی منو (تاپیک منو) کنار بذاری و دیگه وارد اینجا نشی و مشکلت با من حل میشه و یا حتی بیایی ولی کاری به جنسیت من نداشته باشی و فقط به مشکلی که مطرح شده فکر کنی ولی من نمیتونم همسرم رو کنار بزارم و نمیتونم بدون فهمیدن اینکه چی به سر زندگیم اومده مثل کبک سرمو زیر برف بکنم.
راستی، خیلی پیچیده حرفاتو میزنی. به نظرم اگه ساده تر منظورتو بگی هم فهمش راحت تره برای ماها (حداقل من) و هم اثرگذاریش بیشتره. :72:
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
بیدل
میفهمم میخوایی چی بهم بگی. ولی فرق داره. خیلی هم فرق داره.
اینها همه توجیهات نفسه. کار خود خود شیطانه. وقتی خدای به اون عظمت بنده سراپا تقصیرش رو میبخشه، من و شما چرا نباید بتونیم گذشت داشته باشیم.
1- من قبول کردم که اشتباه بوده کارم
اون بنده خدا هم قبول کرد اشتباهشو. به هزار زبون هم ( طبق نوشته خود شما) گفت که اشتباه کرده و فرصت خواست. حتی قبل از اینکه شما موضوع رو بفهمی ایشون ناراحت بود از کارش. حالا ناراحتی که بعد زده زیر حرفش؟ آهان حالا عرض کنم که: بنده در کل تیر و طایفه مون معروفم به صداقت. و خودم هم معتقدم سرم بره بالای دار دروغ نمیتونم بگم. و از هر چی آدم دروغگوئه بیزارم! آماااااا اگر همچین کارخبطی کرده بودم و خودم هم به خبط و خطام واقف بودم و شوهرمم میرفت آبرومو پیش بابام و تیر و طایفه ام میبرد، قطعا 100 در صد شک نکن که زیر حرفم میزدم و به کل کتمان میکردم.
راستی، خیلی پیچیده حرفاتو میزنی. به نظرم اگه ساده تر منظورتو بگی هم فهمش راحت تره برای ماها (حداقل من) و هم اثرگذاریش بیشتره. :72:
باشه چشم! سعیمو میکنم. ولی شما هم لطفا یه خورده منو همینطور که هستم بپذیر!
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamdardi1390
بیدل
میفهمم میخوایی چی بهم بگی. ولی فرق داره. خیلی هم فرق داره.
اینها همه توجیهات نفسه. کار خود خود شیطانه. وقتی خدای به اون عظمت بنده سراپا تقصیرش رو میبخشه، من و شما چرا نباید بتونیم گذشت داشته باشیم.
1- من قبول کردم که اشتباه بوده کارم
اون بنده خدا هم قبول کرد اشتباهشو. به هزار زبون هم ( طبق نوشته خود شما) گفت که اشتباه کرده و فرصت خواست. حتی قبل از اینکه شما موضوع رو بفهمی ایشون ناراحت بود از کارش. حالا ناراحتی که بعد زده زیر حرفش؟ آهان حالا عرض کنم که: بنده در کل تیر و طایفه مون معروفم به صداقت. و خودم هم معتقدم سرم بره بالای دار دروغ نمیتونم بگم. و از هر چی آدم دروغگوئه بیزارم! آماااااا اگر همچین کارخبطی کرده بودم و خودم هم به خبط و خطام واقف بودم و شوهرمم میرفت آبرومو پیش بابام و تیر و طایفه ام میبرد، قطعا 100 در صد شک نکن که زیر حرفم میزدم و به کل کتمان میکردم.
راستی، خیلی پیچیده حرفاتو میزنی. به نظرم اگه ساده تر منظورتو بگی هم فهمش راحت تره برای ماها (حداقل من) و هم اثرگذاریش بیشتره. :72:
باشه چشم! سعیمو میکنم. ولی شما هم لطفا یه خورده منو همینطور که هستم بپذیر!
بیدل من کی گفتم نمی بخشم. من توی پست های قبلیم هم توضیح دادم که انسان رو حتم الخطا میدونم (از همین سایت یاد گرفتم) و من کی باشم که کسی رو ببخشم یا نبخشم. همه ی آدم ها اشتباه میکنن.
ولی باید جلوی تکرار اشتباه رو گرفت یا نه؟ بدون فهمیدن دلیل اشتباه من چه جوری جلوی تکرار اونو بگیرم؟
من آبروی همسرم رو نبردم، این انتخاب خودش بود. من گفتم جدا بشیم و قسم خوردم که به کسی نمیگم. خودش گفت برای جدایی با پدرم صحبت کن.
چشم همین طور میپذیریم شما را.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
قصدم تند کردن آتیش مشکلات این آقا نیست. ولی می دونم مشکلی که به این سختی تو روح آدم ریشه دار باشه، با یک مشاوره اینترنتی به جایی نمی رسه. شاید در مقابل حرفهای من و شما کم بیاره و بگه چشم. ولی فقط در حرف کوتاه می آد. برای پذیرشش خیلی باید تلاش کنه. کما اینکه این دوستمون چند ماه تلاش کردند و به جایی نرسیدند.
مثلا مقایسه و مثال خانم بی دل جالب بود. کارشون هم جالب بود که از گفته های خود این آقا و از روش مناسبی برای متقاعد کردنشون استفاده کردند. این هوشمندی و نگاه تیزشون جای "آفرین" داره.
اما بی دل جان اعتمادی که من به این سایت یا افراد این سایت کردم، با اعتمادی که من به همسرم کردم یکی است؟ این آقا ما را به هر دلیلی فریب داد و بعد گفت ببخشید. خب من به میزان اعتمادی که کرده بودم فریب خوردم. خیلی هم برام سخت نبوده. گفتم خواهش می کنم و تمام. ولی آیا اعتمادی که به شریک زندگیت کردی، کسی که خصوصی ترین و ریزترین و بیشترین جزییات زندگیت را باهاش شریکی، با اعتماد من به نام کاربری و آواتار شما یکی است؟ اگر همه نوشته های شما هم توی این تالار دروغ باشد، نه فقط یکیش، تا چه حد و به کجای زندگی من برمی خوره؟
به هر حال مهمترین اصل زندگی اعتماد است. ترک که بخوره دیگه هیچوقت اون اولی نمی شه.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
بابت مشکلی که براتون پیش اومده متاسفم و خیلی تحسینتون می کنم که با خویشتن داری مسئله رو مدیریت کردین و می کنین
می تونم بپرسم که همسرتون چه جور آدمی هستن؟ مثلا از نظر اعتقادی، خانواده و تحصیلات. آیا ایشون قبل از ازدواج اهل دوستی با جنس مخالف بودن ؟ چقدر در روابطشون باز هستن؟
اگر ایشون آدم مذهبی (یا پایبندی) هستن خانواده ی خوبی دارن و از تحصیلات مناسبی برخوردارن، که به نظر من محدود کردن اصلا چاره کار نیست . اگر این طور هستن ممکنه یک مورد خیلی سطحی پیش اومده که برای ایشون عذاب وجدان زیادی به همراه آورده که به شما انتقال داده و فکر نمی کنم که اصلا چیز مهمی بوده باشه و بهتره اون قضیه رو اصلا رها کنین و به جاش روی بهتر کردن روابطتون تمرکز کنین
اما اگر ایشون خیلی فرد بازی بودن و هستن (قبل از ازدواجم خیلی آزاد بودن) و خونوادشون هم انسجام کافی رو نداره و از این موارد توشون دیده می شه (قبح این مسئله کمه) اون وقت لازمه خودتون به نحوی زشتی این کار رو براشون پر رنگ کنید که می تونه از نوع محدودیت غیر مستقیم باشه و یه مقدار کنترل بیشتر
در ضمن، فکر نمی کنین که فاصلتون از همسرتون خیلی زیاده، اگر چه به رابطه ی مستقیم و خطی "کمبود و خیانت" معتقد نیستم ولی فکر می کنم همسر شما از مسائلی تو زندگیتون در عذاب بوده و شاید هست که شما به علت این فاصله متوجه نشدین ( حتی تو این چند ماهم متوجه مشکلی نشدین) کمتر زنی رو می شناسم که به خاطر مسائل مادی (مبل و تلویزیون و ... چنینی کاری با زندگیش بکنه) ولی خیلی ها رو می شناسم که از کمبود درک و توجه همسردر زندگیشون خلا احساس می کنن. آیا با همسرتون به اندازه کافی صحبت می کنین ؟ به ظاهرش لباس پوشیدنش توجه دارین؟ حال و احوال کار و دانشگاهشو می پرسین؟ از حال خونوداش و دوستاش جویا می شین؟ با هم درد و دل می کنین؟ شما هم ادم توداری به نظر میاین که احتمالا خیلی درونتون و خواسته هاتون رو واضح مطرح نمی کنین
در آخر با توجه به مطالبی که نوشتین من به شخصه فکر می کنم شاید کمبود همدلی و درک متقابل این مشکل رو بوجود آورده و از طرفی این قضیه بیخ و بن نداره یه مسئله سطحی بوده که به چاشنی عذاب وجدان، سو تفاهم و شاید جلب توجه پر رنگ شده
از صمیم دل آرزو می کنم صمیمیت و اعتماد دوباره به زندگیتون برگرده :72:
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام
جناب همدردي
<strike>به نظر من هم بايد فقط با خشونتي كه در ابتداي اطلاع از موضوع نشون دادين مجددا از ايشون حقيقت را بپرسيد.اصلا چي ميشه كه ميزنه زير همه چي؟ </strike>
(ویرایش توسط مدیر همدردی)
آيا ايشون سابقه مشكلات روحي دارن؟
من هم از خوندن مشكل شما هنوز متعجبم.
ولي واقعا به شما احسن ميگم كه خيلي صبوري به خرج دادين تا حالا و اين كاري نيست كه هر مردي بتونه انجام بده.ولي قبل از اينكه به خودتون صدمه اي برسه مشكل را با كمك روانشناس و مشاور خانواده حل كنيد و اصلا قضيه را مسكوت نگذاريد بماند:72:
اميدوارم هر چه زودتر آرامش به زندگيتان بيايد.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
سلام آقای همدردی،
دوست عزیز، شما در شرایط سخت و حساسی قرار داری. نیاز داری که از یک مشاور پخته کمک بگیری.
ما که اینجا هستیم بیشتر می توانیم همدردی کنیم، ولی شما به چیزی بیشتر از همدردی نیاز داری تا بتوانی بهترین تصمیم رو بگیری.
از دوستانی که قصد ارسال پست های مشاوره ای به خصوص در این موارد حساس رو دارند، می خواهیم که خیلی خیلی روی پست هایشون دقت کنند. گاهی وقت ها بهتر است نظر های شخصیمون رو برای خودمون نگه داریم و به خصوص در چنین تاپیکی ارسال نکنیم! در این راستا یک پست از این تاپیک حذف شد.
پیشنهاد من به شما این هست که باز هم با هم و همینطور به تنهایی به یک مشاور خوب و باتجربه مراجعه کنید.
من نمی دانم در شرایط شما بودم چه تصمیمی می گرفتم. ظرفیت آدمها با هم فرق می کند. اگر واقعاً خیانتی در کار بوده، باید ببینید همسر شما تا چه حد پشیمان است و شما تا چه حد می توانی ببخشی و این موضوع رو برای همیشه از ذهنت دور کنی. فراموش نکنیم که خداوند بنده ی پشیمان رو می بخشد...
برای شما دعا می کنم و امیدوارم خداوند آرامش رو به زندگی شما بازگرداند.
موفق باشی.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
آقای حامد عزیز
قصد من از دادن آن پستی که حذف کردید دقیقا این بود که نباید موضع این آقا انقدر منفعلانه باشه.
اگه انقدر به هم ریخته ان و انقدر مساله واسشون مهمه خوب این حق ایشونه که بدونه خانومش چکار کرده. آیا اصلا خیانتی در کار بوده یا به قول دوستان واسه جلب توجه این کارو کرده
این حق طبیعی همسر آدمه که بدونه همسرش داره چکار میکنه.
این که دونستن یا ندونستن این مطلب دردی رو از این آقا دوا میکنه یا نه، یه بحث دیگه است.
ولی دونستن اصل این موضوع حق ایشونه و ایشون داره منفعلانه برخورد میکنه.
اگه انقدر واسش مهمه پس چرا از خانومش نمیخواد بهش حقیقتو بگه؟
مگه میشه آدم نتونه از همسرش توضیح بخواد؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
اما بی دل جان اعتمادی که من به این سایت یا افراد این سایت کردم، با اعتمادی که من به همسرم کردم یکی است؟ این آقا ما را به هر دلیلی فریب داد و بعد گفت ببخشید. خب من به میزان اعتمادی که کرده بودم فریب خوردم. خیلی هم برام سخت نبوده. گفتم خواهش می کنم و تمام. ولی آیا اعتمادی که به شریک زندگیت کردی، کسی که خصوصی ترین و ریزترین و بیشترین جزییات زندگیت را باهاش شریکی، با اعتماد من به نام کاربری و آواتار شما یکی است؟ اگر همه نوشته های شما هم توی این تالار دروغ باشد، نه فقط یکیش، تا چه حد و به کجای زندگی من برمی خوره؟
به هر حال مهمترین اصل زندگی اعتماد است. ترک که بخوره دیگه هیچوقت اون اولی نمی شه.
خطابم به همه دوستانی است که در این تاپیک نظر میدهند:
ما اینجا از موجودی به نام انسان صحبت میکنیم. با همه ویزگیهای منحصر بفردش. موجودی که میتونه هر معادله ای رو بهم بریزه. اینجا صحبت از اکسژن و هیدروژن نیست که اینقدر با قطعیت بر اساس یکی دو احتمال نظر بدهیم! انسان موجودیست با پیچیدگی های خاص خودش و حق انتخابهای فراوان و قدرت تعقل و ادراک و شعور که او را از هر موجود دیگری متمایز میکند. خداوند بر اساس همین ویژگیهاست که زمان میده و منتظر میمونه تا در بین بندگانش سره را از ناسره جدا کنه. فرصت توبه را برای تک تک ماها قرار داده. فرصت گناه هم پیش روی همه ما هست. کدامیک از ما از شر نفسمان در امان هستیم؟ کدامیک از ما اینقدر به خودش مطمئن است که تا آخر عمر دست از پا خطا نخواهد کرد! چند نفر از ما میتوانیم چنین ضمانتی بدهیم. ممکن است بگوییم همه سعیمان را خواهیم کرد. اما چه تضمینی برای بشر ممکن الخطا وجود دارد. خداوند در مورد حضرت یوسف وقتی از چنان آزمایشی سربلند بیرون آمد فرمود اگر برهان پروردگارش را ندیده بود قصد او را میکرد. خداوند پاکدامنی حضرت یوسف را (از قبل) روش سرمایه گذاری کرده بود.
والله عزیزان اینطوری که برخی از شما به قطعیت در مورد چیزی که نمیدانید نظر میدهید و حتی آینده را هم پیش بینی قطعی میکنید، خداوند که دانای نهان و آشکار تمام امور است همچین کاری نمیکند. خداوند به هر بنده ای فرصت و امکانات لازم را میدهد. و بر اساس عمل و نیت بالفعل بنده اش، او را قضاوت میکند و جزا میدهد. ما چه طور به خودمون اجازه میدهیم که اینطور بیرحمانه در مسند قضاوت بنشینیم؟
جناب آقای همدردی 1390 گرامی، بله! من غریبه اگر از کنار یک پسر یا دختر غریبه ای که معتاد است رد بشوم، سعی میکنم با سرعت هر چه تمامتر از او دور شوم و کاری هم به کارش ندارم. اما اگر این انسان عزیز من باشد چه؟ا آیا پدر و مادر او هم همین کار را خواهند کر؟ اگر من باشم حد اقل در بار اول که متوجه اعتیاد یا خطای جنسی عزیزم بشوم، او را به احتمال زیاد طرد نخواهم کرد. پس اگر هم فرقی بین غریبه و عزیزان باشد در این نکته است که من در مقابل افراد خانواده و نزدیکانم احساس مسئولیت میکنم و سرم را کج نمیکنم که بروم به سی خود. حداقل یه نیمچه تلاشی خواهم کرد. و سعی میکنم فضای مساعدی رابرای کمک به آن شخص فراهم کنم. اما همه اینها بسته به توان و تحمل من هم دارد.
اگر از بخشش حرف میزنیم، چون از همسر شما از عزیز شما حرف میزنیم. و همینطور از نیت و قصد شما آگاهیم. شما فعلا در این زندگی هستید و میخواهید بهترین تصمیم را بگیرید. و تا به این لحظه هم بنحوی کنار آمده اید. اما برای هر اقدامی که قرار است به ادامه زندگی با این خانوم منجر شود، شرط لازم اش این است که شما بتوانید ببخشید و فراموش کنید. تفکر در مورد این موضوع و پیگیری اینکه این قضیه تا چه جد بود و چه کسی بود و... بکل متوقف شود. از این خود ازاری باید دست بردارید. مگر ایشان تعهد نداده و فرصت نخواسته؟ مگر شما هم با بزرگواری این فرصت را تا همین حالا به ایشون ندادید؟ همین حجت است دیگر! چنانچه تکرار شود دیگر تکلیف شما مشخص است.
میدانم که این موضوع چقدر برای شما سنگین و گران آمده. میدانم چه شوکی بر شما وارد شده وقتی این موضوع را فهمیدید. شاید خیلی های دیگر هم در آن شرایط اقدامات اشتباهی انجام میدادند. اما برادر من! اینکه حرمت همسرتان را نزد فامیل و خانواده اش شکستید کار درستی نکردید. ایشان همسر شماست. ناموس شماست، آبروی شماست! شما موظفید آبروتون رو حفط کنید. این ابروی خانواده دو نفره شماست.
پس اول: توقف هرگون فکر در مورد کیفیت و چگونگی این قضیه. دوم: اگر تغییری در زندگیتان میخواهید بدهید نه بر اساس اعمال کنترل! بلکه بر اساس ایجاد فضای اعتماد و حسن ظن (معنای فرصت دادن و بخشیدن همین است) باشد. اما! با این تفاوت که این بار سعی کنید بیشتر به خانمتان نزدیک شوید. نزدیک شدن و صمیمت با خانمتون به این معنا نیست که ایشان را از رابطه جنسی سرریز کنید! این را بر اساس تاپیک قبلیتون میگم: والله رابطه جنسی اونقدر که برای آقایون حرف اول و آخر را میزند و محور و اصل و اساس رابطه است، برای خانمها (لا اقل خیلی از خانمها) جزیی از رابطه است! و نه همه آن. و نه اصل و اساس آن. یک مرد وقتی ناراحت است وقتی بهم ریخته وقتی درب و داغون است، عین کودکی که باید گرفتش جلوی شیر مادر، میخواهد که با ارتباط زناشویی آرام شود. اما خانمها در این شرایط دوست دارند بنشینی به حرفشون گوش بدی، درکشان کنی، دستشان را بگیری یا احیانا بعنوان یک تکیه گاه سرشونو روی شونه ات بگیری. همین! رابطه زناشویی باید رضایت دو طرف درش مستتر باشه. همانطور که خانومها اشکشان دم مشکشان است، آقایون میل به رابطه اکثرا در همین جلوی مغزشان است که با کمترین پالسی شرایط را فراهم میبینند. اما یک خانم باید عقبه زندگی متاهلی اش امن و امان باشد. باید از همسرش رضایت داشته باشد. باید حالش خوب باشد. باید شوهرش را از صمیم جان دوست داشته باشد. باید حس کند خیلی مورد علاقه همسرش است و... تا به لحاظ رابطه زناشویی بتواند در دراز مدت نرمال عمل کند. وگرنه بتدریج این میل در او کمرنگ شده و در نهایت به سرد مزاجی و حتی تنفر از این موضوع ختم میشود!
پس اگر میگویم شرایط مساعد باشد، معنایش صرفا افزایش و افراط در ایجاد رابطه جنسی صرف نیست. به ایشان هم لطفا فرصت بدهید با خودشان کنار بیایند. با رفتار عادی در گفتار و کردار و حتی نوع نگاه و...فضای عشق و علاقه و تفاهم را ایجاد کنید. کند و کاو هم نکنید. و بستر اعتماد رو فراهم کنید که بتونند اگر مشکلی براشون خارج از خونه پیش میاد با شما در میون بگذارند. این از لحاظ روحی و عاطفی. از طرفی اکر مقدور بود بدون تهدید و خشونت و فشار سعی کنید کمک کنید بستر اشتباه و لغزش (مکانی و زمانی) دیگر برایشان مهیا نباشد.
عذر میخوام که طولانی شد.
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
برادر عزیزو صبورم
شما که مردانگی رو تموم کردین و صبوری رو به غایت خودش رسوندین، مهربانی و گذشت رو هم خرج زندگیتون کنید تا همه چی حل بشه:72:
این تالار پره از زن هایی که شوهرانشون بهشون خیانت کردن و اون زن ها از این نامردیها گذشتن و دوباره به زندگی برگشتن
ایا خیلی غیر قابل درکه که یه مرد هم پیدا بشه و زنشو ببخشه؟زنی که خودتون میگین پشیمونه ...خیلی اشفته شده و عذاب وجدان داره.....
اگه خدای ناکرده ،زنی بودن که براشون هیچ مسئله ای نبود و مثلا میگقتن:همینه که هست...کاریه که شده...هر کاری دوس داری بکن.............اون موقع جای بخشش نبود
در ضمن چرا شماهمش دارین دنبال ضعف یا نقصی در خودتون میکردین تا کار ایشون رو توجیح کنید؟ شاید ایشون مثلا میگم میخواستن به خودشون چیزی ثابت کنن یا مثلا یه اتفاق باعث اون قضیه شده......پس لطفا به خودتون شک نکنید
دوست من سر مسائلی که با نامزدش براش پیش اومده بود با یه مرد متاهل مدام مشورت میکرد حالا این مرد بهش ابراز علاقه کرده ومیگه نامزدتو ول کن و..... (که دوستم باهاش قطع رابطه کرد) ایا اگر نامزد ایشون متوجه ارتباطی بشه وفکر کنه خیانت بوده درس فکر کرده؟
میبینید خیلی داستانها میتونه وجود داشته باشه
من از پشت همین مانیتور و این اینترنت کم سرعت میتونم بزرگی دل شما رو ببینم که میتونین همسرتونو ببخشین ....
ان شا اله
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
من نمیفهمم چرا شماها دارید انقدر دست به عصا راه میرید
بابا! آدم توی هر مملکتی زندگی میکنه اون مملکت قانون داره و قانون یعنی خط قرمز
اگه خط قرمزو شکستی قانون محاکمه ات میکنه و مجازات میشی
میشه بعد از زیر پا گذاشتن قانون و شکستن خط قرمز به قاضی بگیم منو ببخشید. من انسانم و حتم الخطا!!!
زندگی زناشویی هم همینه
من خودم اسطوره گذشت و بخششم
ولی آیا اگه توی زندگی زناشویی که همش هم دارم چشمامو میبندمو بخشش میکنم، خدایی نکرده همسرم خط قرمزمو شکست باز هم باید ببخشم و بیخیال بشم؟
حداقلش اینه که اگه میخوام ببخشم هم طوری ببخشم که طرفم فکر نکنه کار بدی نکرده و باز هم میتونه به کاراش ادامه بده.
من کلا شک دارم که همسر این آقا اصلا خیانتی کرده باشه
ولی دارم میگم حالا این آقا نه، فرض کنیم یه آقای دیگه که همسرش خیانت کرده و خیانتش محرز شده، روی چه حسابی دارید همش دم از بخشش همسرش میزنید؟ اگه قراره خط قرمز شکسته بشه و تنبیهی در کار نباشه که سنگ روی سنگ بند نمیشه.
حالا مدیران تالار میان فوری پستمو حذف میکنن. مثل پست قبلیم :311:
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
گرچه این پست به بهانه بحث آزاد حذف می شه ولی :
بی دل عزیز،
من از کنار برادر خطاکار یا معتادم رد نمی شم و سعی می کنم کمکش کنم. بله. چون من و این برادر برای با هم بودن انتخابی نداشتیم. تا ابدالدهر هم این نسبت هست. چه من بخواهم چه نخواهم. چه او معتاد و دزد و ... باشد و چه مظهر پاکی و شرافت و صداقت و ... هر چه که باشد برادر من است.
قرارداد و تعهدی هم بین ما نبوده و نیست.
اما همسر من به واسطه یک قرارداد و با قبول یکسری شرایط و تعهدات، با من نسبت پیدا کرده. وقتی اون شرایط و تعهدات نادیده گرفته بشه و یکی از طرفین زیر قول و قرارش بزنه، اون قرارداد ارزشی نداره. حالا این من هستم که می تونم تصمیم بگیرم آیا می خوام مجدد با این فردی که قرارداد قبلیش را زیر پا گذاشته قرارداد جدیدی ببندم یا نه.
همسر من نه به غریبگی فرد معتاد سرکوچه است و نه به نزدیکی برادرم.
تا زمانی که اون و من به تعهدمون پایبند باشیم این رابطه پابرجاست وگرنه قرارداد فسخ می شه.
خدا هم از این گناه نگذشته که حرف از توبه و گذشت خدا می زنید. اگر این بود که می گفتند وقتی خطای کسی در این زمینه مشخص شد، فرصت توبه دارد. اما تا جایی که من می دونم اگر خطای کسی در این زمینه مسلم شد مجازاتش .... است.
من هم در این مورد قضاوت خاصی نکردم. گفتم مقایسه شما مقایسه اشتباهی است.
طبق مثالی هم که خودتون زدید یک زن خیلی مراحل را باید پشت سر بگذاره تا به خیانت جنسی برسه. پس به همین سادگی هم نیست که یک خطای کوچولو و از سر ندانم کاری صورت گرفته باشه. وقتی کار به اینجا می رسه یعنی خیلی چیزها را رد کرده و براش تمام شده است.
به هر حال این آقا خودشون هم نمی دونند حد این خیانت چی بوده. شاید واقعا فقط در حد همان تماس تلفنی و صحبت بوده. کسی هم حرف از طلاق و سنگسار و ... نزد. بعد از چند ماه سکوت و تفکر و تلاش، این آقا هنوز معلقه و درگیر. با این حرفها هم دلش آروم نمی شه. خدا بخشیده تو هم ببخش. انسان خطاکاره. حتما تو هم کوتاهی کردی و ....
اگر بنده خدا به اندازه خدا توانمند بود و قدرت داشت که بنده نبود. مگه هر کاری که خدا می تونه بکنه ما هم باید بتونیم؟
-
RE: همسرم بهم خیانت کرده ولی من نمیدونم چی بوه و تا چه حد بوده!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahroo
می تونم بپرسم که همسرتون چه جور آدمی هستن؟ مثلا از نظر اعتقادی، خانواده و تحصیلات. آیا ایشون قبل از ازدواج اهل دوستی با جنس مخالف بودن ؟ چقدر در روابطشون باز هستن؟
ماهرو،
همسرم به خدا و پیغمبر معتقده ولی نماز و . . . رو کامل نداره. یعنی یه ماه میخونه دو ماه نمیخونه.
تحصیلات داره فوقشو میگذرونه. خانواده ی خوب و محترمی داره. قبل از ازدواج اهل رابطه با جنس مخالف نبوده. در روابطش من آزاد گذاشتمش تا خودش تصمیم بگیره. کلا آدمیه که خیلی چیزها رو مراعات میکنه خودش و تا حالا لزومی به تذکر من نبوده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh soheil
اصلا چي ميشه كه ميزنه زير همه چي؟
آيا ايشون سابقه مشكلات روحي دارن؟
ستاره ی سهیل،
وقتی بهش فشار میارم و راجع به رابطه ای که داشته سوال میپرسم میزنه زیر همه چی.
نه تاحالا سابقه ی مشکلات روحی نداشته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
پیشنهاد من به شما این هست که باز هم با هم و همینطور به تنهایی به یک مشاور خوب و باتجربه مراجعه کنید.
حامد عزیز،
ممنون که وقت گذاشتی.
مشاوری که رفتیم هیچ کمکی به من نکرد و بدتر گیجم کرد.
اینجا هم گشتم ولی آدرس ها و شماره هایی که وجود داره خیلی قدیمیه.
خواهش میکنم اگه فرد مناسبی رو میشناسین معرفی کنین.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آلبالو
اگه انقدر واسش مهمه پس چرا از خانومش نمیخواد بهش حقیقتو بگه؟
مگه میشه آدم نتونه از همسرش توضیح بخواد؟
آلبالو پست قبلیت رو ندیدم. من توضیح می خواهم و حرف های متفاوتی میشنوم. از کجا بفهمم کدومش واقعیت داشته؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
پس اول: توقف هرگون فکر در مورد کیفیت و چگونگی این قضیه. دوم: اگر تغییری در زندگیتان میخواهید بدهید نه بر اساس اعمال کنترل! بلکه بر اساس ایجاد فضای اعتماد و حسن ظن (معنای فرصت دادن و بخشیدن همین است) باشد. اما! با این تفاوت که این بار سعی کنید بیشتر به خانمتان نزدیک شوید.
بیدل ممنونم ازت که این همه وقت گذاشتی
حرفات خیلی خوبه ولی داری یه ساحل خیلی قشنگ و خوشگل رو نشونم میدی که بین من و اون ساحل یه دیوار بتونی 10 متریه. بعد هی میگی برو تو ساحل.
بهم بگو چه جوری از این دیواره رد بشم تا برسم به ساحل. منم میدونم ساحله خیلی خوب و قشنگه.
بیدل دیواری که جلوی منه احساساتمه. اصلا من گذشت کردم و بخشیدم. از خدا که بالاتر نیستم. اونم میبخشه. تا الانم همین کارو کردم.
ولی احساساتم داره ویرونم میکنه. اولین پستم هم همین بود. افکارم خیلی ویرانگر شده. نمیتونم طاقت بیارم کسی بیاد خونم. خودم میدونم که اینا طبیعی نیست و دارم کم کم خل میشم.
راه گذشتن از دیوارو بهم بگو.