-
دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
سلام دوستان عزیز،
خواهش میکنم به من کمک کنید و قضاوت نکنید درباره ی من.
قبلا هم گفته بودم که شش سال هست با آقایی دوست هستم. همسن هستیم. صادقانه میگم اولش که باهاش دوست بودم هدفم ازدواج نبود ولی اون میگه که از اول هدفش ازدواج بوده و چون من خواهر دوستش هستم اگر هدفی غیر از ازدواج داشت هیچ وقت باهام دوست نمیشد. برادرم هم در جریانه. مادرم هم الان میدونه. سال اول دوستی وقتی بهم پیشنهاد ازدواج داد با خودم گفتم نه نباید باهاش ازدواج کنم. بیشتر هم به خاطر مادرش که در تاپیک دیگه در موردش توضیح دادم. میدونم خیلی بچه بودم و واقعا بچگانه فکر و عمی میکردم. فکر میکردم نباید باهاش ازدواج کنم ولی به دوستی بهش ادامه دادم چون نمی خواستم محبتش رو از دست بدم. از اینکه بیش از حد بهم محبت میکرد خوشم می اومد. هیچ وقت به طور جدی به ازدواج فکر نکردم، فقط به محبتش فکر میکردم. از علاقه ی اون به خودم کاملا مطمئنم. شرایطش برای ازدواج ایده آله. من رو خیلی دوست دارهو بارها و بارها بهم ثابت کرده. ولی من بهش ثابت نکردم. خودم هم از علاقه م به اون اطمینان ندارم. الان از همون محبتی که قبلا میخواستم، کاملا سیراب شدم. من تمام گذشته م رو براش تعریف کردم و اون از همشون گذشت فقط به این خاطر که دوستم دار. حتی بهش گفتم نمیدونم دوستت دارم یا نه، اون هم گفت اشکالی نداره شاید یه روز دوسم داشته باشی. من الان باید چیکار کنم ؟ نمیدونم دوسش دارم یا نه. نمیخوام با زندگی یک نفر شش سال زندگی کرده باشم. اینقدر افکارم مشوش و به هم ریخته است و اینقدر پررو شدم که بهش گفتم احساس میکنم به پسر عموم حس دارم. وای خدایا. خواهش میکنم کمکم کنید. اون هم تو خودش شکست ولی دم نزد. فقط گفت بزار ببین اصلا پسر عموت میاد خواستگاریت یا نه بعد اگه اومد من از زندگیت میرم کنار. خواهش میکنم به من کمک کنید. چرا احساسم رو گم کردم؟ چرا دوست داشتنم نسبت به اونو حس نمیکنم ؟ این همه سال وقتمو گذروندم. نمیخوام اشتباه کنم. خواهش میکنم کمکم کنید، بگید من چطوری باید بفهمم دوسش دارم یانه ؟ چرا همش اونو با پسرعموم و یا پسرای دیگه مقایسه میکنم ؟
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نیلوفر جان لطفا خلاصه ای از مشکلاتت رو بگو.چون معمولا اعضا و کارشناسا نمیرن تاپیک قبلی شما رو بخونن
موفق باشی
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
دوسش داری
وگرنه شش سال باش نمیموندی
یا حداقل تو این شش سال با چند نفر دیگه هم دوس میشدی
نظر شخصیم بود
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
سلام. نیلوفر جان شما تا حالا راجع به معیارهات برای ازدواج فکر کردی؟ فکر کردی که این اقا چقدر از معیارهایی که مد نظرت هست رو داره؟
فکر کردی چی باعث شده(چه ویژگی ندارن)که این اقا رو با پسر عموت یا افراد دیگه مقایسه کنی؟حالا چه از نظر ظاهری چه از نظر اخلاقی
به خاطر اینکه رابطت رو احساسی کردی به جای یه رابطه ی شناختی قدرت تصمیم گیری درست رو ازت گرفته (همین باعث شده احساست رو گم کنی!)
اونم بعد از 6 سال !
اگر همین طوری ادامه بدی نمی تونی منطقی فکر کنی اما وقتی روابط عاطفیتو با این اقا قطع کنی باعث میشه عاقلانه و منطقی تصمیم بگیری.... راجع به نقاط ضعف و قوتش خوب فکر کنی و یه تصمیم درست بگیری
(وقتی رابطتت رو شناختی کنی و عواطف رو بذاری کنار خیلی از مسائلی که ندید گرفته بودی و برات مهم بود
دوباره یادت میاد )
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط d r e a m
سلام. نیلوفر جان شما تا حالا راجع به معیارهات برای ازدواج فکر کردی؟ فکر کردی که این اقا چقدر از معیارهایی که مد نظرت هست رو داره؟
فکر کردی چی باعث شده(چه ویژگی ندارن)که این اقا رو با پسر عموت یا افراد دیگه مقایسه کنی؟حالا چه از نظر ظاهری چه از نظر اخلاقی
به خاطر اینکه رابطت رو احساسی کردی به جای یه رابطه ی شناختی قدرت تصمیم گیری درست رو ازت گرفته (همین باعث شده احساست رو گم کنی!)
اونم بعد از 6 سال !
اگر همین طوری ادامه بدی نمی تونی منطقی فکر کنی اما وقتی روابط عاطفیتو با این اقا قطع کنی باعث میشه عاقلانه و منطقی تصمیم بگیری.... راجع به نقاط ضعف و قوتش خوب فکر کنی و یه تصمیم درست بگیری
(وقتی رابطتت رو شناختی کنی و عواطف رو بذاری کنار خیلی از مسائلی که ندید گرفته بودی و برات مهم بود
دوباره یادت میاد )
[color=#4B0082] سلام دوست عزیز،
ممنونم از راهنماییت. من الان اصلا مسایل عاطفی رو به کار نمی گیرم. همه رو گذاشتم کنار. اتفاقا وقتی منطقی نگاه می کنم می بینم این آقا واقعا برای ازدواج خیلی خوبه. شدیدا مسئولیت پذیره بر خلاف پسر عموم. درسش رو خیلی خوب میخونه و شاگرد اول کلاس هست برخلاف پسرعموم که کاردانی چهار ترمه رو 9 ترمه تموم کرد، اونم فقط به خاطر اینکه به قول خودش خوش گذرونی میکرده. دوست خودم خیلی به خانواده و زندگی اهمیت میده ولی پسر عموم فقط اهل دوست دختر و کارهای خیلی بده که برادرم بهم گفته. نمیدونم چم شده. وقتی منطقی فکر می کنم میبینم این آقا از نظر شخصیتی خیلییی بهتر از اونه. ولی دلیل مقایسه کردنو نمی فهمم. شاید ویژگیهای ظاهری باشه فقط که فکر کنم پسر عموم بهتره. اونم ظاهری صورت نه. فقط قدش بلندتره. اینارو که مینویسم هم خندم میگیره هم ناراحت میشم.ولی من فقط میخوام احساسمو پیدا کنم.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نيلوفر جان مشكل اينجاست كه شما خودتو و احساستو به روابط بدون قيد و شرط و مسئوليت و تعهد عادت دادي...6 سال به خودت و احساست قبولوندي فقط محبت طرف رو بدست بيارم كافيه...خوب حالا احساست طبق دستوري كه بهش دادي عمل كرده و چون محبتي كه ميخواستي رو بدست اورده اشباع شده و دلش ميخواد محبت يه نفر ديگه رو هم كسب كنه.
من اصلاتوصيه اي مبني بر اينكه با اون اقا ازدواج كني ندارم بلكه بيشتر فكر ميكنم تو اصلا اماده ازدواج نيستي و انقد به احساست بدون تعهد و مسئوليت ميدون دادي كه حالا افسارش از دستت در رفته و اينجوري عملا نه با اين اقا نه با پسر عموت و نه هيچ مرد ديگه اي نميتوني زندگي كني..
رابطه بدون معنا و مفهومت رو با اون اقا تموم كن و يه تجديد نظر جدي روي روح و روانت انجام بده...بطور كامل سعي كن خودتو بشناسي و هدفت از هر چيزي رو مشخص كني.وقتي به حد كافي بالغ شدي تصميم به ازدواج بگير و قبل از اون دست از اين روابط بردار.
موفق باشي
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
نيلوفر جان مشكل اينجاست كه شما خودتو و احساستو به روابط بدون قيد و شرط و مسئوليت و تعهد عادت دادي...6 سال به خودت و احساست قبولوندي فقط محبت طرف رو بدست بيارم كافيه...خوب حالا احساست طبق دستوري كه بهش دادي عمل كرده و چون محبتي كه ميخواستي رو بدست اورده اشباع شده و دلش ميخواد محبت يه نفر ديگه رو هم كسب كنه.
واقعا فکر میکنم همینطوره. ولی این مساله یعنی به خاطر اینه که من دوسش ندارم؟ پس چرا اون اینطوری نیست؟ من میترسم ا اینکه دوسش نداشته باشم. میترسم از اینکه به کس دیگه ی حس داشته باشم. من اصلا احساساتمو نمیشناسم الان. خواهش میکنم کمکم کنید بشناسم.
من اصلاتوصيه اي مبني بر اينكه با اون اقا ازدواج كني ندارم بلكه بيشتر فكر ميكنم تو اصلا اماده ازدواج نيستي و انقد به احساست بدون تعهد و مسئوليت ميدون دادي كه حالا افسارش از دستت در رفته و اينجوري عملا نه با اين اقا نه با پسر عموت و نه هيچ مرد ديگه اي نميتوني زندگي كني..
بله واقعا بی تعهد بوده. به ازدواج جدی فکر نمیکردم. پس چرا همش میگم پسرعموم بهتره ؟ چرا فکر میکنم زندگی با اون قشنگتره در صورتیکه در واقعیت میدونم نیست؟ من همه این حرفارو به خود دوستم هم زدم. پس خیانت نمیکنم بهش. فکر کنید اون بیچاره چطوری این حرفای منو تحمل میکنه.
رابطه بدون معنا و مفهومت رو با اون اقا تموم كن و يه تجديد نظر جدي روي روح و روانت انجام بده... منم همینو میگم که چطوری میتونم تجدید نظر جدی کنم ؟ راهش چیه ؟
بطور كامل سعي كن خودتو بشناسي و هدفت از هر چيزي رو مشخص كني.وقتي به حد كافي بالغ شدي تصميم به ازدواج بگير و قبل از اون دست از اين روابط بردار.
الان که خونواده م از ماچرای ما خبر دارن چطوری میونم از این رابطه دست بکشم؟ توروخدا فقط به من کمک کنید احساسمو،روحمو بشناسم.
موفق باشي
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
اول از همه ترس از فامیل و غیره را بریز دور
یکبار تصمیم بگیر مسئول باشی آن هم نسبت به آینده ی یک انسان دیگه .
افتخار نیست که این حرفها را به این آقا زدی با این مرد بازی می کنی .
افتخار زمانی مال تو می شد که وقتی این حرفها را می زدی میرفتی دنبال کار خودت .
پس اگر نرفتی و مانده ای برای این است که بازی در بیاوری و هدف پنهان نوازش گیری و برد و باخت رو پیش ببری .
باید روی خودخواهی خودت کار کنی و باور کنی که دیگران هم آدم هستند . ( این اولین قدم برای توست )
دومین قدم تمرین عشق بی چشمداشت است . یعنی اینقدر در فضای گیرنده خودت را قرار ندهی تا بقیه بهت عشق بدهند و تو هم نم پس ندهی و گیرنده ی صد باشی + باز ی روانی .
این نمی دونم هایی که می گی همش برای فرار از قبول مسئولیت و تعهد است ضمن اینکه آقای پسر عمو فقط وارد بازی شده که تو به نوازش پنهان دست پیدا کنی .
تاپیک بازی های اریک برن را در تالار بخش جستجو سرچ کن و بخوان .
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
اول از همه ترس از فامیل و غیره را بریز دور
بله میدونم باید بریزم دور ولی میشه راهش رو هم بگید لطفا؟
یکبار تصمیم بگیر مسئول باشی آن هم نسبت به آینده ی یک انسان دیگه .
[color=#4B0082] من خوشحالم که بالاخره یک نفر پیدا شد تا منو متهم کنه. میخوام که مسئول باشم باور کنید
افتخار نیست که این حرفها را به این آقا زدی با این مرد بازی می کنی .
من اصلا افتخار نکردم به اینکه بهش گفتم . به خدااااا نکردم. اصلا نمیخوام هم باهاش بازی کنم.افتخار زمانی مال تو می شد که وقتی این حرفها را می زدی میرفتی دنبال کار خودت .
میرفتم دنبال کار خودم ؟ من از چیزی مطمئن نیستم که بخوام برم کنار. اون هم نمیخواد که برم کنار. ولی وقتی اتفاقات زندگیمو براش تعریف کردم هدفم همین بود که اون بتونه واسه زندگیش تصمیم بگیره. که اگه خواست من برم کنار. من هیچوقت نخواستم با خودخواهی کنارش بمونم.پس اگر نرفتی و مانده ای برای این است که بازی در بیاوری و هدف پنهان نوازش گیری و برد و باخت رو پیش ببری .
من اصلا قصد این کارهارو نداشتم. شاید ناخودآگاه اینطور بوده باشه ولی اصلا و ابدا هدف نبوده.
باید روی خودخواهی خودت کار کنی و باور کنی که دیگران هم آدم هستند . ( این اولین قدم برای توست ) بله باید کار کنم. میشه به من راهکار بدید ؟
دومین قدم تمرین عشق بی چشمداشت است . یعنی اینقدر در فضای گیرنده خودت را قرار ندهی تا بقیه بهت عشق بدهند و تو هم نم پس ندهی و گیرنده ی صد باشی + باز ی روانی .
این نمی دونم هایی که می گی همش برای فرار از قبول مسئولیت و تعهد است ضمن اینکه آقای پسر عمو فقط وارد بازی شده که تو به نوازش پنهان دست پیدا کنی .
نه نه اینکه میگم نمیدونم دوسش دارم یا نه اصلا به خاطر فرار از مسئولیت و تعهد نیست. گفتم نمیدونم چون واقعا نمیدونم. نمیدونم احساسم مثل اون واقعی هست یا نه. باور کنید نمیدونم
تاپیک بازی های اریک برن را در تالار بخش جستجو سرچ کن و بخوان . [/color]
چند تا تاپیک رو خوندم
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
سلام خواهرم،
سن شما چقدر است؟
ازدواج، امر بسیار مهمی است و با احساسات صرف و اتشین نسبت به یک نفر یا خیال پردازی و اسطوره سازی فقط به بیراهه ای ختم می شه که بعدها جمع کردنش سخته... اینکه ایشون به شما محبت می کنه موجب شده احساست شما درگیر بشه... و چون فردی سنتیمنتال هستید درگیر این رابطه شده اید.. طول این رابطه مهم نیست! شاید ده سال هم طول می کشید... شما تعهدی ندارید، به شما کمک می کنیم تا احساسات واقعی خودتون رو بشناسید
این سردرگمی شما طبیعیه... چون اطلاعات شما نسبت به ایشون کافی نیست! شما بر خلاف طول ارتباطی که داشته اید، ایشون رو نمی شناسید! و عملا دوستی به منظور شناخت رو تجربه نکرده اید.. باید بگم متاسفانه شما پسر عموتون رو هم کامل نمی شناسید... این به روحیه حساس شما اسیب خواهد زد ...
موضوع ازدواج خیلی ظریف، مهم و دقیقه و بحث یک عمر زندگیه
من به شما پیشنهاد می کنم مدتی ( حداقل سه هفته یا یک ماه) از این اقای محترم و پسر عمو دور باشید و بنویسید:
۱. ایا شما می خواهید ازدواج کنید؟ چرا؟
۲. چرا فکر می کنید اماده ازدواج هستید؟
۳. از چه نوع محبتی خوشحال می شوید؟ از جانب چه کس یا کسانی؟
۴. چرا فکر می کنید که این فرد برای فکر کردن به موضوع ازدواج برای شما مناسب است؟
۵. پسر عموی شما چه ویژگیهایی دارد؟
۶. بی پروا، بدون ترس، پسر عموتون رو با این فرد در خصوصیات مثبت و منفی مقایسه کنید
۷. معیارهای شما برای ازدواج چیست؟ کاری به این دو نفر نداریم..
۸. دوست دارید اینده چگونه باشد؟ اگر بخواهید سفارش بدید تا اینده شما انگونه باشد؟
۹. می تونید یک شوهر خوب برای خودتون سفارش بدید بسازیم؟ ویژگیهاش رو بنویسید
من توصیه می کنم بعد از این جلسات مشاوره مجازی که بسیار برای شما کاربردی خواهد بود، به اتفاق کاندیدای خودتون به مشاور حضوری بروید
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
سلام خواهرم،
سن شما چقدر است؟ سلام، 22 سالم هست.
ازدواج، امر بسیار مهمی است و با احساسات صرف و اتشین نسبت به یک نفر یا خیال پردازی و اسطوره سازی فقط به بیراهه ای ختم می شه که بعدها جمع کردنش سخته... من که الان اصلا محبت و خیال پردازی نمیکنم که . من منطقی دارم به قضیه نگاه میکنم. اینکه میترسم دوسش نداشته باشم و بعدا به مشکل بخورم. من میخوام احساسمو بشناسم.
اینکه ایشون به شما محبت می کنه موجب شده احساست شما درگیر بشه... و چون فردی سنتیمنتال هستید درگیر این رابطه شده اید.. طول این رابطه مهم نیست! شاید ده سال هم طول می کشید... شما تعهدی ندارید، به شما کمک می کنیم تا احساسات واقعی خودتون رو بشناسید
این سردرگمی شما طبیعیه... چون اطلاعات شما نسبت به ایشون کافی نیست! شما بر خلاف طول ارتباطی که داشته اید، ایشون رو نمی شناسید! و عملا دوستی به منظور شناخت رو تجربه نکرده اید.. باید بگم متاسفانه شما پسر عموتون رو هم کامل نمی شناسید... این به روحیه حساس شما اسیب خواهد زد ...
من خیلی خوب میشناسمش. خیلییی خوب. ولی به ازدواججدی فکر نکرده بودم. خواهش میکنم ب من فقط کمک کنید حسم رو بشناسم.
موضوع ازدواج خیلی ظریف، مهم و دقیقه و بحث یک عمر زندگیه
من به شما پیشنهاد می کنم مدتی ( حداقل سه هفته یا یک ماه) از این اقای محترم و پسر عمو دور باشید و بنویسید:
۱. ایا شما می خواهید ازدواج کنید؟ چرا؟
۲. چرا فکر می کنید اماده ازدواج هستید؟
۳. از چه نوع محبتی خوشحال می شوید؟ از جانب چه کس یا کسانی؟
۴. چرا فکر می کنید که این فرد برای فکر کردن به موضوع ازدواج برای شما مناسب است؟
این سوالات رم که باید بعد از اینکه یه مدت ازش دور بودم جواب بدم.
۵. پسر عموی شما چه ویژگیهایی دارد؟ اصلا دوست ندارم درموردش حرف بزنم چون حس خیانت بهم دست میده.از نظر رفتاری: پسرعموم یه آدم آروم هست. اصلا به عشق و احساس و این چیزا اعتقادی نداره. جذبه ی مردونه داره. ویژگیهای ظاهریش هم قدش از دوست خودم بلندتره.کلا خوبه قیافه اش.
۶. بی پروا، بدون ترس، پسر عموتون رو با این فرد در خصوصیات مثبت و منفی مقایسه کنید
خصوصیات مثبت دوستم: مسئولیت پذیر، فوق العاده مهربون، خونواده براش خیلی مهمه، اصلا اهل رفیق بازی و اینا نیست. اهل دخانیات نیست. میدونم که خیلی دوسم داره. نسبت به زندگی من و آینده ای که خواهیم داشت بسیار مسئوله. از الان کار میکنه تا بعدا خانواده ش در رفاه باشن. درسخون هست.شم اقتصادی خیلی خوبی داره و مثل آب خوردن با استفاده از فکرش بودجه مالیش رو دو برابر میکنه. اصلا و ابدا خسیس نیست. کلا به عنوان یک مرد روش خیلی میشه حساب کرد.
خصوصیات پیر عمو: بسیااار خوشگذرون. بارها و بارها گفته که زن و زندگی چیه بابا ؟ فقط عشق و حال. معذرت میخوام ولی از برادرم فهمیدم که رابطه جنسی داشته با دخترای زیادی. سیگار میکشه، مشروب میخوره. دوره کاردانی 4 ترمه رو 9 ترمه تموم کرد. اصلا به اینکه عاشق کسی بشه اعتقادی نداره. ب فکر آینده و زندگی آینده اش نیست. روحیه آرومی داره. جذابه و آدم رو به طرف خودش جذب میکنه.
من این سوالا رو فعلا جواب دادم تا نظر شما رو بدونم . فقط خواهش میکنم کمکم کنید و تنهام نزارید. ممنون
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
سلام دوست عزیز:72:
شما چرا گزینه نقل قول را میزنید وهیچ مطلبی زیرش نمینویسید.
اینجوری تایپتون زود پر میشه وتابیاید نتیجه بگیرید جایی برای تایپ زدن نمیمونه.:324:
بجای نقل قول پایین صفحه بخشی هست که میتونید مطلبتون رو اونجا تایپ کنید وگزینه ارسال رو بزنید.
اشتباه شد شرمنده .تایپ جاش رو اشتباه زدم:163:
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
کبوتر عزیز من که الان جواب دادم که. پست قبل از خودتون رو ببینید.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
چرا دیگه کسی کمکم نمیکنم ؟ به خدا به راهنماییتون احتیاج دارم
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نيلوفر،
عرض كردم يه مدت دور باشيد... جواب سوالات رو بدهيد... كمكتون مي كنيم!
پست رو با دقت بخونيد...
راستي جواب خودتون رو هم كه به من داديد يه بار بخونيد...
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
خواهش میکنم به من کمک کنید. من ازش دورم. دارم فکرامو جمع و جور میکنم ولی خواهش میکنم شما هم بهم کمک کنید تو این مدت.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
دوسش داشته باشی یا نداشته باشی مهم نیست
اگه خصوصیتت اینه که همه چی رو با همه چی مقایسه میکنی هر کسی دیگه جای این آدم بود هم با پسر عموهات مقایسه میکردی پس باید خودت رو عوض کنی
بشین معیارهات رو بنویس اگه 60درصد معیارهات رو برای ازدواج داره تصمیم تهایی رو بگیر و ازدواج کن ....
6 سال دوستی پسندیده نیست. خانوادت چه طاقتی داشتن .
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
ی راه خوب اینجر وقتها اینه که با هماهنگی و اطلاع همدیگه ی مدت (مثلا 5-6 ماه) به کل قطع ارتباط کنید و ببینید در این مدت احساساتتون چیه؟آیا دلتون تنگ میشه یا از نبودنش کمبودی حس میکنید یا فرقی نداره یا اصلا نبودنش بهتره؟
فکر کنم حداقل بخودتون اثبات میشه که دچار سیری کاذب شدید یا واقعا علاقه ای نبوده!:310:
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
با دوستانی که پیشنهاد کردند یه مدت دور باشید موافقم.
کمی که از تب و تاب افتادید و فرض کردید که اگر ایشان نباشد چطور می شود ، می توانید بهتر تصمیم بگیرید.
نکته دومی که باید دقت کنید این است که ، شما به سمت کسی جلب می شوید که شما را محل نمی گذارد و سرش به کار خودش است ، مطلبی که خوب بود دوست شما کمی آن را اجرا می کرد تا تعادل را در روابطتان برقرار کند!
کاملاً مشخص است پسر عموی شما گزینه خوبی برای ازدواج نیست ، اما به دلیل بی محلی توانسته توجه شما را جلب کند و در نظرشما جذاب جلوه کند
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
سلام دوستان؛ ممنونم از راهنماییهای خوبتون.
نادیا عزیز بله دقیقا همینطوره . من اصلا دوست ندارم مرد زندگیم خیلی بهم محبت کنه . اگه کمتر احساساتش رو بروز بده برام جذابتره و من اینقدر پسر عمو پسر عمو کردم و از تک تک کاراش ایراد گرفتم که دلش شکست و رفت . میدونم بعدا پشیمون میشم ولی دست خودم نیست. همش کارایی که میکنه واسم ناراحت کننده است. خودم بیشتر عذاب میکشم.بیچاره بهم گفت خوش به حال پسر عموت که با اینکه بهت محل نمیده و اصلا معلوم نیست دوستت داره یا نه ولی باز هم اینقدر دوسش داری :( . من فکر میکنم دوسش ندارم. چون اگه داشتم اینقدر ازش ایراد نمیگرفتم . چطور اون با این همه ایرادی که من دارم ازم ایراد نمیگیره ؟ چطور اون با این همه موقعیت های بهتر از منی که واسه ازدواج داره باز هم میگه من کنار تو فقط آرامش دارم؟ من اونو علاقه ی اونو که میبینم میفهمم که دوسش ندارم . واسه خودم خیلی سخته قبولش. جالب اینجاست که کلی دختر تو فامیل و دانشگاه دوسش دارن. کلی آدم تو کار و شغل قبولش دارند؛ ولی من اینطوری :( خواهش میکنم به من کمک کنید تا به افکارم سر و سامون بدم.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
دختر جان به جای اینکه به اون بیچاره بگی پسرعموم خوب همین حرفایی که اینجا نوشتی رو بهش رو راست بگو دیگه. تو واقعا پسر عموتو دوست داری؟ یا یه چیزی به اون گفتی؟ من با پست انی موافقم(پست 8). این یه جور خودخواهیه. طوری که انگار هیچ اهمیتی به اون نمی دی. بهش بگو گیج شدی. بگو ازش وقت می خوای مثلا یه ماه یا دو ماه نهایتا که فکر کنی و روی خودسازیت کار کنی.
شاید توی خونوادت به اندازه کافی بهت توجه نشده و مهم ندیدنت که انقدر دنبال اینی که بهت اهمیت بدن. هنوز نمی دونی اینکه خودت به یکی اهمیت بدی هم چقدر می تونه لذتبخش باشه.
اگه دوسش نداری رهاش کن بره. اما اگه نمی دونی چته بهش روراست بگو نمی دونی و گیجی و یک یا دو ماه وقت بخواه. توی این یکی دو ماه روی خودت کار کن ببین صفات بدت و نیمه ی تاریکت چیه که باعث می شه از این رفتا خوشحال بشی.
www.hamdardi.net/thread-23001.html
پست 10 سایت مدیتیشن به زیان ساده رو گذاشتم. بخونش و به خودت آگاهی بیشتری پیدا کن.
اون پسر ایراد نداره. تو باید به خودت به ویژگیات اگاهی پیدا کنی. یا این سایته می تونی ضعفاتو پیدا کنی و روی اونا کار کنی. یعنی واضح بگم مشکل توی قسمت تاریک و سایه ی خودته. توی خودت با کمک این درسا بگرد نه توی اون پسر و پسرعمو و ادمای دیگه. امیدوارم موفق باشی.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
دختر جان به جای اینکه به اون بیچاره بگی پسرعموم خوب همین حرفایی که اینجا نوشتی رو بهش رو راست بگو دیگه. تو واقعا پسر عموتو دوست داری؟ یا یه چیزی به اون گفتی؟ من با پست انی موافقم(پست 8). این یه جور خودخواهیه. طوری که انگار هیچ اهمیتی به اون نمی دی. بهش بگو گیج شدی. بگو ازش وقت می خوای مثلا یه ماه یا دو ماه نهایتا که فکر کنی و روی خودسازیت کار کنی.
شاید توی خونوادت به اندازه کافی بهت توجه نشده و مهم ندیدنت که انقدر دنبال اینی که بهت اهمیت بدن. هنوز نمی دونی اینکه خودت به یکی اهمیت بدی هم چقدر می تونه لذتبخش باشه.
اگه دوسش نداری رهاش کن بره. اما اگه نمی دونی چته بهش روراست بگو نمی دونی و گیجی و یک یا دو ماه وقت بخواه. توی این یکی دو ماه روی خودت کار کن ببین صفات بدت و نیمه ی تاریکت چیه که باعث می شه از این رفتا خوشحال بشی.
www.hamdardi.net/thread-23001.html
پست 10 سایت مدیتیشن به زیان ساده رو گذاشتم. بخونش و به خودت آگاهی بیشتری پیدا کن.
اون پسر ایراد نداره. تو باید به خودت به ویژگیات اگاهی پیدا کنی. یا این سایته می تونی ضعفاتو پیدا کنی و روی اونا کار کنی. یعنی واضح بگم مشکل توی قسمت تاریک و سایه ی خودته. توی خودت با کمک این درسا بگرد نه توی اون پسر و پسرعمو و ادمای دیگه. امیدوارم موفق باشی.
می نوش عزیز من لینکی که دادید رو خوندم. شاید باورتون نشه ولی بعد از چند وقت بعد از خوندن مطالبتون احساس خیلی خوبی دارم. میخوام رو خودم کار کنم . میخوام عشق بدم و عشق بگیرم. کسی رو نرنجونم. اگه میخوام شاد زندگی کنم باید از همین الان شروع کنم. اگه میخوام بدی نبینم بدی هم نباید بکنم. الان خیلی خوشحالم، فقط امیدوارم موقتی نباشه.
فقط در مورد مشکل خودم، این آقا خیلی خوبیها داره که با فکر کردن به اونا میتونم عشق بدم. میتونم چیزایی که دوست ندارم راجع به اونو فاکتور بگیرم و بهشون فکر نکنم. ولی از طرفی مثلا با توجه به اینکه گفتید به چیزایی که دوست دارید فکر کنید تا بهش برسید، خب الان خیلی چیزا در رابطه با ایشون هست که من دوست دارم تغییر کنه ولی نمیکنه. مثلا قدش و یا لهجه ی مادرش یا خیلی از چیزایی که تو رابطه با ایشون دیدم. الان اینجا تکلیف چیه؟ فکر کنم در این مورد بیشتر باید خودم رو تغییر بدم. بعنی بیشتر روی این متمرکز بشم که این مسایل برام مهم نیاشه ؟
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
عزیزم درساشو بخون تمریناشو انجام بده سعی کن پیشرفت می کنی توی خودسازی. مشکلی هم داشتی توی این مدت که خودسازی می کنی بیا اینجا بنویس دوستان بتونن کمکت می کنن.
گفتم که برای ایراد و مشکل باید توی خودت و توی قسمت سایه ات جستجو کنی. بعدش هم سعی می کنی که قبولش کنی. بعد راحت می شی. اون اقا یا پسر عمو یا هر پسر دیگه ای مشکل اصلی تو نیستن. مشکلت درون خودته. پیداش می کنی و می پذیریش. بعدش زندگی راحت می شه. الان سعی کن دونه به دونه ی درسارو بخونی و پیش بری. فایدش اینه که نسبت به خودت اگاهیت می ره بالا می فهمی که ضعفات چی هستن و روی اونا کار می کنی. یعنی خودتو بررسی می کنی. ضعف ها و البته قدرت هاتو پیدا می کنی. ضعفاتو که پیدا کردی سعی می کنی روشون کار کنی تا بهتر کنی و بپذیریشون و در نهایت خودتو قدرتمند می کنی. دیگه بعدش لهجه ی یه نفر دیگه رو اعصابت نمی ره. لهجه ی یکی دیگه باعث نمی شه حس کنی که چیزی ازت کم شده. چون خودت قوی شدی. و بعش هم ممکنه انقدر قوی بشی که بتونی یه سری چیزا رو که معقول هستن تغییر بدی.
قد ایشون کوتاهه خیلی؟ خیلی الان ناراحت کننده است واست؟ یا فقط در قیاس با یکی دیگه می گی قدشو دوست نداری؟
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
عزیزم درساشو بخون تمریناشو انجام بده سعی کن پیشرفت می کنی توی خودسازی. مشکلی هم داشتی توی این مدت که خودسازی می کنی بیا اینجا بنویس دوستان بتونن کمکت می کنن.
گفتم که برای ایراد و مشکل باید توی خودت و توی قسمت سایه ات جستجو کنی. بعدش هم سعی می کنی که قبولش کنی. بعد راحت می شی. اون اقا یا پسر عمو یا هر پسر دیگه ای مشکل اصلی تو نیستن. مشکلت درون خودته. پیداش می کنی و می پذیریش. بعدش زندگی راحت می شه. الان سعی کن دونه به دونه ی درسارو بخونی و پیش بری. فایدش اینه که نسبت به خودت اگاهیت می ره بالا می فهمی که ضعفات چی هستن و روی اونا کار می کنی. یعنی خودتو بررسی می کنی. ضعف ها و البته قدرت هاتو پیدا می کنی. ضعفاتو که پیدا کردی سعی می کنی روشون کار کنی تا بهتر کنی و بپذیریشون و در نهایت خودتو قدرتمند می کنی. دیگه بعدش لهجه ی یه نفر دیگه رو اعصابت نمی ره. لهجه ی یکی دیگه باعث نمی شه حس کنی که چیزی ازت کم شده. چون خودت قوی شدی. و بعش هم ممکنه انقدر قوی بشی که بتونی یه سری چیزا رو که معقول هستن تغییر بدی.
حتما این کار رو میکنم و تک تک درسارو میخونم چون احساس میکنم اگه با این درسا پیش یرم میتونم بیشتر مشکلاتم رو حل کنم.
قد ایشون کوتاهه خیلی؟ خیلی الان ناراحت کننده است واست؟ یا فقط در قیاس با یکی دیگه می گی قدشو دوست نداری؟
قدش 175 ایناست. از من 15 سانت هم بلندتره. من که کنارش می ایستم همش میگم کاش یک کم بلندتر بود. یا بقیه پسرا رو میبینم ازش بلندترن ناراحت میشم میگم کاش بلندتر بودو مثلا میگم اگه بلندتر بود دوسش داشتم و ازش ایراد نمیگرفتم !!!! اینا همه فکرایی هست که به ذهنم اومده و البته به خودش هم گفتم. ولی در حال حاضر بله موضوع قد واسم خیلی مهم شده و اذیتم میکنه.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
خوب پس مشکلی نیست. همون باید توی خودت دنبال نقاط تاریک بگردی. اصلا به اون پسر ایرادی وارد نیست. خودت که خودتو بهتر بشناسی می فهمی دقیقا ایراد کدوم صفتته یا مثلا توی بچگی چه اتفاقی برات افتاده یا هرچی. الان روی خودسازی خودت کار کن. عزیز اگه سعی نکنی روی خودت کار کنی و ضعفاتو پیدا نکنی در واقع اگه قد این پسر بلند هم بود یا با پسرعموت ازدواح می کردی بازم ناراحت بودی. فقط و فقط الان تو باید مشکلاتو توی قسمت سایه ی خودت پیدا کنی. بعدش می تونی رفعشون کنی یا بهترشون کنی یا قبولشون کنی. در واقع باید نسبت به خودت و فقط خودت اگاهی پیدا کنی.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
خوب پس مشکلی نیست. همون باید توی خودت دنبال نقاط تاریک بگردی. اصلا به اون پسر ایرادی وارد نیست. خودت که خودتو بهتر بشناسی می فهمی دقیقا ایراد کدوم صفتته یا مثلا توی بچگی چه اتفاقی برات افتاده یا هرچی. الان روی خودسازی خودت کار کن. عزیز اگه سعی نکنی روی خودت کار کنی و ضعفاتو پیدا نکنی در واقع اگه قد این پسر بلند هم بود یا با پسرعموت ازدواح می کردی بازم ناراحت بودی. فقط و فقط الان تو باید مشکلاتو توی قسمت سایه ی خودت پیدا کنی. بعدش می تونی رفعشون کنی یا بهترشون کنی یا قبولشون کنی. در واقع باید نسبت به خودت و فقط خودت اگاهی پیدا کنی.
میخوام این کارو بکنم و امیدوارم که جواب بده . خسته شدم از بس ایراد گرفتم. ولی واسه این موضوع که همش اونو با بقیه مقایسه میکنم چی؟ یعنی اول باید خودم رو درست کنم بعد ببینم دوسش دارم یا نه ؟ یا با درس های شما تمرین کنم که دوسش داشته باشم؟ خواهش میکنم جواب این سوالم رو بدید، خیلی برام مهمه. ممنون.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نیلوفر جان. من فکر میکنم درست اینه که الان روی خودسازی خودت کار کنی نه دوست داشتن یا نداشتن کسی. فقط فعلا روی خودت متمرکز شو. لنگی یه جایی توی یه قسمتی از وجود خودته که باید پیداش کنی. وگرنه با هر کس دیگه ای هم دوست بشی یا ازدواج کنی باز ایراد می گیری ازش. پس الان به اینکه باید اونو دوست داشته باشی فکر نکن. هدفت این باشه که اگاهیت نسبت به خودت بالا بره. دونه دونه ی اون درسارو بخون تمریناشو انجام بده. همه ی درساشم اسون نیست ممکنه یه جاهایی برسی که حالت به کمی بد شه. صبور باش و ممتد روی خودسازی خودت کار کن. اگه بتونی نسبت به خودت اگاهی درستی پیدا کنی بعدش تصمیم درست رو می گیری. حالا اون تصمیم هرچی باشه.
این نظر منه. اما تو هر طور که می خوای بکن. اگه دلت می خواد اونو دوست داشته باشی می تونی یکی از اهدافت بذاریش توی این مدت که داری روی خودت کار می کنی.
راستی اونا درسای من نیست. منم خودم اون درسارو می خونم و به نظرم خیلی موثرن.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
اینکه میگم چشم و هم چشمی همه گیر شده، همینه
دختر خوب
قدش از توکه کوتاهتر نیست به احتمال زیاد
در مورد لهجه مادرش هم باید بگم که ... خنده داره! این طرز فکرت خنده داره!
مگه اینکه دوست پسرت و خانوادش رو پیش دوستا و فامیل و خونوادت به اصطلاح، باکلاس نشون دادی!
که هرچند من بی کلاسی در این مورد نمیبینم
دیگه اینکه sci گفت که اون پسر رو کاملا نمیشناسی
برگشتی گفتی که خیلی خوب میشناسمش!
عزیز من چطور انقدر مطمئنی؟!
آدم همسرش رو که 10 سال باهاش زیر یه سقف زندگی میکنه، نمیتونه کامل بشناسدش! اونوقت تو ...!
چیزی که در موردش کنجکاو شدم، اینه که رابطتون چجوریه؟
رابطه جنسی هم داشتی باهاش؟
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گوشت تلخ
اینکه میگم چشم و هم چشمی همه گیر شده، همینه
نه باور کنید من اصلا اهل چشم و هم چشمی نیستم. حداقل در بقیه موارد که نیستم.
دختر خوب
قدش از توکه کوتاهتر نیست به احتمال زیاد نه همونطوری که گفتم از من بلتدتره.
در مورد لهجه مادرش هم باید بگم که ... خنده داره! این طرز فکرت خنده داره!
مگه اینکه دوست پسرت و خانوادش رو پیش دوستا و فامیل و خونوادت به اصطلاح، باکلاس نشون دادی! نه من اصلا در رابطه با ایشون با هیچکدوم از دوستام صحبت نمیکنم و نکردم.
که هرچند من بی کلاسی در این مورد نمیبینم
دیگه اینکه sci گفت که اون پسر رو کاملا نمیشناسی
برگشتی گفتی که خیلی خوب میشناسمش!
عزیز من چطور انقدر مطمئنی؟!
آدم همسرش رو که 10 سال باهاش زیر یه سقف زندگی میکنه، نمیتونه کامل بشناسدش! اونوقت تو ...!
بله اگه اینطوری بخوایم در نظر بگیریم خب منم نمیشناسم حتما. ولی تو این چند سال دیگه خیلی چیزا رو میدونم !
چیزی که در موردش کنجکاو شدم، اینه که رابطتون چجوریه؟
رابطه جنسی هم داشتی باهاش؟
[/color] نه نداشتیم! میشه بپرسم چرا این سوال براتون پیش اومد؟ یعنی ربطش چیه به مشکل من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
نیلوفر جان. من فکر میکنم درست اینه که الان روی خودسازی خودت کار کنی نه دوست داشتن یا نداشتن کسی. فقط فعلا روی خودت متمرکز شو. لنگی یه جایی توی یه قسمتی از وجود خودته که باید پیداش کنی. وگرنه با هر کس دیگه ای هم دوست بشی یا ازدواج کنی باز ایراد می گیری ازش. پس الان به اینکه باید اونو دوست داشته باشی فکر نکن. هدفت این باشه که اگاهیت نسبت به خودت بالا بره.
می نوش عزیزم پس من چرا تو ذهنم فقط از این بیچاره ایراد میگیرم؟ چرا همه کاراش لجم رو درمیاره و عصبیم میکنه ؟ چرا قبولش ندارم ؟ اگه یکی دیگه کارای اونو بکنه میگم آفرین چه آدم درستی!! ولی وقتی اون همون کار رو میکنه یک ایرادی ازش میگیرم یه جوری. اصلا دلیلشو نمیفهمم. به طور کلی نه خودش نه کاراش به چشمم نمیاد :( من اصلا با بقیه اینطوری نیستم به خدا فقط با این بیچاره اینطوریم. اصلا یکدفعه اینطوری شدم. طرز صحبت کردنمم اصلا باهاش خوب نیست. باید چکار کنم ؟ :((
این نظر منه. اما تو هر طور که می خوای بکن. اگه دلت می خواد اونو دوست داشته باشی می تونی یکی از اهدافت بذاریش توی این مدت که داری روی خودت کار می کنی.
راستی اونا درسای من نیست. منم خودم اون درسارو می خونم و به نظرم خیلی موثرن.
باید حتما رو خودم کار کنم ببینم حال و روزم خوب میشه یا نه. مرسی از راهنمایی خوبتون :72:
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟!
این نظر منه!
شما احساستون نسبت به ایشون متفاونه. ایشون براتون خاص هستن. یا به هر حال روی کاراشون حساس شدین. لزوما این "خاص" بودن معنی دوست داشتن نمی ده اما ممکنه واقعا دوسشون داشته باشین اما با اینکاراتون بخواین انکار کنین. اینو من نمی دونم. این دلیلو خود شما می تونین طی مدتی که دارین روی خودسازی خودتون با اون درسا کار می کنین پیدا کنین. من فکر می کنم دلیلش توی کنکاشی که در خودتون با کمک اون درسا می کنین پیدا می شه. فایده ی این درسای مدیتیشن همینه. اینه که خودمون به ویژگیهامون و به ضعف ها و نقاط تاریک و قوت ها مون اگاه بشیم. اگاهی به خودت چیزیه که این درسا بهت می ده عزیزم.
نمی دونم چرا. ممکنه به دلایل عجیبی برسی که خودت تعجب کنی. مثلا ترس از کسی یا چیزی یا اینکه خودت خودتو دوست نداری و فکر می کنی لایق دوست داشتن نیستی و بنابراین نمی تونی به دوست داشتن کسی اعتماد کنی یا هرچیز عجیب دیگه. ممتد و پیوسته و با صبر و اطمینان درس درسشو بخون. می رسی به دلیل واقعی این رفتارت. دلیلش پیش خود خودته. نه اون پسر. پیداش می کنی.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
می نوش عزیز ممنونم از راهنماییت. الان فکر کنم جوابی برای سوالهام نیست و فعلا فقط باید روی خودم کار کنم :(
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
اگه شما جای من بودید واقعا این مسائلی که من مطرح کردم واستون اهمیتی نداشت ؟ لهجه و قد. یعنی من خودم هم اگه کسی ازم این سوال رو بپرسه میگم نه این چیزا که مهم نیست! چقدر غیر منطقی و بچگانه ولی وقتی با این مسئله روبرو میشی قضیه فرق میکنه.
یعنی واقعا اهمیتی نداره ؟!
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
به کجا رسیدی؟ پیشرفتی داشتی؟ چیزی از خودت فهمیدی؟
لهجه که مال خودش نیست مال مادرشه و مهم هم نیست.
قدش هم که از تو بلندتره و مشکلی از جهت دید رایج (رایج و نه لزوما درست) که باید مرد بلندتر باشه پیش نمیاد.
اینا رو جواب دادم چون پرسیدی. اما مشکلت این دوتا سوال نیست.
ببین شوهر به نظرت کیه؟ یه مجسمه ی خوش تراش که خوش اخلاقم باشه؟ خوش اخلاقی و دوست داشتن و خلاصه جزییاتی که از یک همسر ایده ال توی ذهنت تصویر کردی و بشین درار.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
از خودم فهمیدم به چیزایی . ولی باید هر روز مطالب رو بخونم تا بتونم ذهنم رو متمرکز کنم .
شوهر ایده آل ؟ اول از همه فقط راست بگه. صادق باشه. هر چیزی که تو دلشه به من بگه. مثل من که میگم.
2. احترام بزاره به من، خودش، خونواده ام، افکارم و خونواده خودش.
3. از همه این چیزا که بگذریم، فکر کنم شما منظورتون ظاهری هست. دوست دارم قد بلند باشه. اونقدری که قد و هیکلش برام مهمه، صورتش نیست. جبروت داشته باشه یک کم. این آقا خیلی زیادی محبت میکنه. احساس میکنم واقعا اشباع شدم از محبت زیادی. خوش تراش باشه به قول شما. خوش اخلاق هم که هست.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نه عزیزم. منظورم فقط ظاهر نیست. دقیقا از هرلحاظ بشین فکر کن ببین چه همسری برات ایده اله. بعدش ببین بین این ویژگیهایی که در نظرته کدوماشون برات اهمیت بیشتری دارن و کدوماشون کمتر. مجسمه ی خوش تراش که گفتم دقیقا همون مجسمه منظورم بود. یه سنگ مرمر که تراش خورده و فقط زیباست. اما سرد و بی روح.
فکر نمی کنم بشه کسی رو پیدا کرد که از همه جهت ایده ال و بهترین باشه. اولویت هاتو در نظر بگیر. ببین چیا برات اهمیت بیشتر دارن. براساس نظراتت ببین چیا رو ایشون دارن و ندارن و بر اساس اولویت هات ببین می تونی از چیزایی که ندارن چشم پوشی کنی یا نه.
یه مشاوره حضوری هم بد نیست بری.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
باز هم ممنونم می نوش عزیز. الان در حال حاضر با این رابطه باید چه کنم ؟ من بهش گفتم میخوام که از هم دو ماه دور باشیم تا فکرامو بکنم. اونم اول قبول نمیکرد ولی بعد قهر کرد و گفت باشه ولی بعد از دو ماه دیگه ممکنه من نخوام. الان هم با اینکه ده روز میگذره از قطع رابطه مون برخلاف دفعه های پیش هیچ تماسی باهام نگرفته. من الان باید چیکار کنم ؟ اگه بعد از دو ماه به این نتیجه رسیدم که دوسش ندارم چی ؟ اگه سردتر شدم چی ؟ خواهش میکنم کمکم کنید.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نیلوفر جان اول از همه پست های همین تاپیکتو دو بار دیگه با دقت بخون و ببین چیزی جدید ازش می فهمی.
من فکر می کردم با اون درسای مدیتیشن بشه که به دلیل این احساست پی ببری. ولی به نظر میاد نشده هنوز. پیشنهاد می کنم بری پیش یه روانشناس با کمک اون سعی کنی بفهمی مشکل اصلیت چیه. اون پسری که تو شرح دادی هیچ مشکلی نداره یا حداقل از مشکلاتی که داره تو چیزی ننوشتی. من نمی فهمم که تو چطور 6 سال تونستی اونو کنار خودت داشته باشی و حالا که ازدواجه می گی نه. اینو باید با روانشناس با متنهایی که اینجا می خونی راجع به خوداگاهی و اینا و درسای اون سایت مدیتیشن و تمرینهای مدیتیشن سعی کنی بفهمی. شاید تو از ازدواج می ترسی یا شاید مسوولیت پذیر نیستی واسه ازدواج.
با اون پسر یه بار حرف بزن. بهش بگو که گیجی و حتی نمی فهمی چرا گیجی. بهش بگو انقدر برات عزیز هست که می خوای باهاش با اطمینان ازدواج کنی نه با گیجی و بخواه درکت کنه یه کم برای فکر کردن بهت وقت بده.
تو حداقل برای سه هفته اصلا فکر نکن که باید چه کار کنی. سعی کن توی یه ماه بفهمی و به نتیجه برسی. منطقا اینه که تو باید الان روی خودت خواسته هات معیارات فکر کنی. اینکه چته و چی می خوای. اینکه یه همسر دقیقا چه ویژگیهایی باید از نظر تو داشته باشه و کدوماشو اون اقا داره و کدوماشو نداره. اینکه واقعا مشکل و مساله ی تو چیه که بعد 6 سال نمی تونی تصمیم بگیری می خوایش یا نه. بعد از سه هفته می تونی جمع بندی کنی.
حتما از کمک مشاور یا روانشناس هم بهره مند شو.
چند سالته؟ توی این 6 سال هیچوقت فکر ازدواج با هیچکسی رو نکردی؟ در مورد ازدواج با این اقا فکر نکردی تو این 6 سال؟
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
مگه اینقدر زود میشه پی برد ؟ میتونم پی ببرم ولی نه اینقدر زود. و الان به ابن دلیل که امتحان های آخر ترمم هست هر روز نمیتونم تمیرینها رو انجام بدم، به همین خاطر تمرکزم رو از دست میدم و دپرس میشم. همین امروز همه ی اینها رو بهش اس ام ا کردم. گفتم گیجم، تکلیفم با خودم معلوم نیست. ولی اصلا جواب نمیده. انگار نه انگار !
22 سالمه. تو این چند سال همش به ازدواج فکر میکردم، ولی در واقع نمیکردم! نمیدونم چطوری توضیح بدم. به ازدواج جدی فکر نکرده بودم. راست میگه بازیش دادم واقعا. ولی ناخواسته. من در واقع یه طور جدی به ازدواج فکر نکردم.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
نیلوفر جان سنت زیاد نیست. واسه همینم ممکنه نتونی درست و به موقع تصمیم درست بگیری. حتما برو مشاوره. من که حیفم میاد این اقا اینطوری نوشتی که واقعا خوبه!
ظبیعیه چون سنت 16 بوده موقع شروع دوستی خوب خیلی هم به ازدواج فکر نمی کردی.
اتفاقا سن خوبی هم بوده. عشقی که توی سنای کمتر ایجاد شده باشه و ادامه پیدا کرده باشه بیشتر مهره و ماندگارتره البته به نظرمن.
به هر حال هر وقت فرصت کردی روی خودت کار کن.
سعیتو بکن و ببین واقعا چی می خوای. می خوای با اون اقا ازدواج کنی یا نه. بعدش تصمیم بگیر.
مشاور یا روانشناس برو.
واسه این درسای مدیتیشن خودتو احتمالا بهتره ازاد بذاری. نه مجبور به دوست داشتن اون اقا بکن خودتو و نه دوست نداشتن. ازاد بذار خودتو که بهتر تمرینای اون درسارو انجام بدی.
اصلا شاید زیادی به خودت داری زور می گی برای دوست داشتن اون اقا. اینطوری می شه شبیه شب امتحانا که ادم دلش می خواد هر کاری کنه جز درس خوندن. یه جورایی ادم از اجبار فراریه. خودتو ازاد بذار. نتیجه ی روشنی امیدوارم بگیری.
یه چیز دیگه. ازدواج همون دوستیه بعلاوه رابطه جنسی. از رابطه جنسی نمی ترسی؟
موفق باشی.
-
RE: دوسش دارم یا نه ؟ چرا زندگیمو الکی دارم تباه می کنم؟ احساسم رو گم کردم
می نوش جان بله با اینکه آدم از اجبار فراریه موافقم. از اول عشقی از طرف من نبود ولی از طرف اون بود. یعنی بعضی پست ها رو در همین انجمن میخونم که دخترها نوشتن داریم میمیریم از ندیدنش، از تماس نداشتن ! ولی من اصلا احساس نمیکنم که دارم میمیرم! 11 روز هم هست که اصلا ازش خبری نیست ولی احساس اینکه دارم دیوونه میشم یا بگم دیگه نمیتونم و اینا رو ندارم. یعنی ناراحت هستم یک کم ولی اصلا از این حس ها خبری نیست. قبلا یک کم اینطوری بودم ولی الان اصلااااا. همین چیزاست که ناراحتم میکنه :((