ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
وقتی بقیه موضوع ها را خوندم دیدم شاید 90 درصد مشکلات همه در زندگی من هست . البته به این نتیجه هم رسیدم که ایراد از بنده بیشتر بوده که در زندگی به اینجا رسیدم :
زنی 30 ساله مهندس برق کارمند دولت همسرم 29 ساله کارشناس ارشد کشاورزی و مدیریت تقریبا کارمند !!
تو دانشگاه اشنا شدیم . و بعداز دو سال خواستگاری زنش شدم. البته دلایل اصلی من : خانواده ،صداقت ؛ و علاقه ایشان بود که البته در هر سه مورد اشتباه کرده بودم.
مشکلاتی که تا حالا باهاش داشتم:
اوایل ازدواج درسش تموم نشده بود . کاری نداشت . سربازی نرفته بود . من در خانه پدر شوهر ساکن شدم . مادر ایشان بر خلاف ظاهر و تصور مردم مشکلات رفتاری زیادی دارد که رفتارش در طی 2 سال زندگی با آنها دقیقا فیلم سیندرا بود . (در صورتی که من از موقعیت خانوادگی هم سطح ایشان هستم) ولی بقدری در زمان حضورم در این خانه به من ظلم شد که اگر تعریف کنم حتما گریه می کنید . البته به خاطر شوهرم تحمل کردم. بعد از 2 سال پدر همسرم خانه ای در شهرستان برا ی ما اماده کرد. ولی حالا من با کمک پدر شوهرم در اداره استخدام شده بودم (چون شوهرم سر کار نمی رفت و درامد دیگه ای نداشتیم) نقل مکان کردیم شهرستان ولی من همچنان تهران کار می کردم . !!! در این فاصله حدود یک سال تا گرفتن انتقالی رفت و امد می کردم و در پانسیون زندگی کردم . چون مادر شوهرم منو خونشون راه نداد!!!!! البته حاظر بودم بمیرم ولی اون خونه نرم
البته در این فاصله شوهرم لطف زیادی به من کرد مثلا مهمانی های مجردی مفصل یا گشت و گذارهای .....که البته من از دور و نزدیک می شنیدم و می دیدم...رابطه منو با دوستام ممنوع کرد . رابطه منو با خانوادم به هم زد . اجازه کمتر کاری به من میداد . سخت گیری هایی که هیچ دلیلی نداشت. وبعدا خودش فراموش کرد .
بعد از اومدن به خونه یک نصف شب تلفنش زنگ خورد و بعد اس ام اس خیلی دلواپس شدم . گوشیو نگاه کردم اس ام اس های عاشقانه یک زن .... که البته وقتی توضیح خواستم ..دروغ دروغ دروغ..... بعد دعوا بالا گرفت بعد که دروغش ثابت شد کتک مفصلی خوردم که بینیم شکست و......البته دلم ...
هنوزم عذر خواهی نمی کنه میگه اشتباه میکنی تهمت بوده . مدرکی برای اثبات وجود نداره و کتکی که خوردی حقت بوده
بعد از مدتها متوجه شدم که چت سکسی میکنه . سایت های سکسی میبینه. و........
باهاش صحبت کردم و گفتم دوست ندارم احساس بدی به من دست میده ولی فایده نداره....اگه زیاد برای حل موضوع اصرار کنم به دروغ متوصل می شه و به قول خودش خرم میکنه...
البته کتک زدن برای چند مورد دیگه هم تکرار شد.....
هر کار خلافی که فکر کنین .. مشروب خوردن با رفقا ... مصرف تریاک البته با ادمهای بزرگ ... !!!!!!
حتما فکر می کنید من چه زنی باید باشم که..شوهرم جای دیگه میره و....
یه توضیح راجع به خودم:
یه دانشجوی فعال و پر انرژی مقام اول تکنوازی ساز. مقام جشنواره خوارزمی . شاگرد مدرسه تیزهوشان . از نظر ظاهری قیافه و هیکل بدی ندارم حداقل 70 درصد پسرهای دانشگاه ازم خواستگاری کردن .
خونم همیشه تمیزه و فکر می کردم باید همیشه برای همسرم اماده باشم (از نظر سکسی....) با ادمهای باارزشی دوست بودم که به لطف شوهرم با هیچ کدوم ارتباط ندارم.
حالا می پرسید اون چه ادمیه:
مردی که از نظر مقام سیاسی و اجتماعی تو هم سنهای خودش خیلی موقعیت خوبی داره البته به لطف پدرش (ایشان بسیار ادم بزرگیه من خیلی دوسش دارم . موقعیت اجتماعی و سیاسی خوبی داره)خانواده به ظاهر مذهبی (ولی در عمل هیچ کدوم از بچه ها رفتار مذهبی ندارن)
هر کس ظاهر ماجرارو می بینه فکر میکنه مشکلی نیست . ولی متاسفانه زندگی ما همش ظاهره فقط برای مردم.
دیگه خسته شدم هر کاری می کنم نتیجه عکسه چون شوهرم ذره ای صداقت نداره و حتی صحبت صمیمانه ای که با هم داریم فکر می کنه مناظره سیاسیه و باید برنده بشه . و بینهایت خود خواهه . من تو این بازی بازنده بودم .
از مشکلات ریز و درشت صرفه نظر کردم ..با هیچ اشنا و دوست و فامیلی رفت و امد ندارم . حرفی برای گفتن با هم نداریم. علایق و خواسته هامون با هم زمین تا اسمون متفاوته (تو همه چی)...
یادم رفت یک چیز قشنگ مشترک داریم : یک پسر
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
عزیزم واسه چی همسرت رابطتت رو با فامیلت قطع کرد؟
مشکلت با مادر شوهرت چیه؟
واسه چی پدر شوهرت برای شما خونه در شهرستان گرفت مگه کار شما تهران نبود؟
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
ممنون که مشکلمو خوندید :با رفتار بدی که داشت فامیل از ما بریدن . با خانواده من بد رفتاری می کرد و اغلب اجازه رفتن به شهرستان به من نمی داد (خانواده من شهرستان هستن ) دلیلش فقط این بود که من به خانوادم علاقه مند بودم (به هرچی علاقه داشته باشم به عنوان نقطه ضعف استفاده می کنه) بعد از یک مدت که من بیخیال شدم و بی تفاوت اونم دیگه بی خیال شد. در کل حس استقلال را در من کشتو حکمرانی کرد
مادر شوهرم زمانی که من خونشون بودم با من مشکل داشت و به دلایل مختلف ( تعریف پدر شوهرم از من. حضور من در اون خانه و....)البته اون با هیچ کس نمی سازه و سالهاست که به خاطر اون با کسی رفت و امد صمیمانه ندارن.
ولی من در عوض کارهاش را می کردم و هیچ وقت جواب بی ادبی هاش را ندادم.(البته اگر کار می کردم می گفت چرا می کنی اگر نمی کردم می گفت چرا نمی کنی و خیلی مسائل دیگه )
حالا که اومدن شهرستان و اینجا طبقه پائین ما هست . از اون زمان خیلی می گذره از من عذر خواهی کرده و.....
سیاست پدرش این بود که به شهرستان خودش ببره و دیگه اینکه توانایی مالی برای اینکه برای پسرهاش تو تهران خونه بسازه یا بگیره نداشت.
من تو شرایط خیلی بدی هستم . بعد از چند سال زندگی یهو به خودم اومدم که اصلا کجام . کجا می خوام برسم با این وضع .
با ادمی روبرو هستم به غایت دورو و دروغگو . دلیل اینکه ایطور فکر می کنم اینه که با چشم خودم می بینم به بقیه چقدر دروغ میگه بدون اینکه حتی ذره ای شک کنه و یا تردید کنه . خیلی راحت این کارو می کنه.
تعریفش از زندگی با یک زن چیز متفاوتیه . یعنی زندگی با یه نفر نباید باعث بشه که از هیچ کدوم از خواسته هاش دست بکشه.
البته اگر باهاش صحبت کنی هیچ کدوم را قبول نداره و اگر هر حرفی باهاش می زنی باید حواست باشه که یک مناظره هست . باهات بازی می کنه.
ادمهایی که مدت طولانی باهاش بودن یا از خیلی نزدیک باهاش در ارتباط هستن می دونن من چی میگم . ولی بقیه فکر می کنن عجب گلیه.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
سلام
راستش وقتی به این جمله قشنگت رسیدم یه احساس خیلی خوب بهم دست داد
یادم رفت یک چیز قشنگ مشترک داریم : یک پسر[align=center]
به خاطر همین چیز مشترک قشنگ تمام سعیتو بکن تا زندگیت رو از نو بسازی
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
عزیزم الان رابطتت با همسرت چطوره؟صمیمیت بیت شما هست؟با وجود این همه تفاوت که با همسرت داری چطور با هم ازدواج کردید؟
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
دقیقا به خاطر اون تلاش می کنم . و اینکه خیلی از مشکلاتو خودم باعث بودم.
رابطه کاملا سطحی . چون حتی اجازه ندارم قهر کنم . منم دیگه حوصلشو ندارم. ( اخرین باری که خیلی شاکی بودم و باهاش قهر کرده بودم . منو کتک زد و بزور با من خوابید . باورتون میشه .....من فقط چون ناراحت بودم نمی تونستم باهاش بخوابم .
رابطه سطحی یعنی بوسم میکنه . میگه عاشقمه . ولی عملا هیچ کاری برای دل من نمی کنه. تو کار خونه هیچ کمکی نمی کنه حتی اگه در حال مرگ باشی. حتی عمدا ریخت و پاش میکنه (وقتی باهات لجه )و بی نهایت بی انظباطه
اما اینکه چرا ازدواج کردیم ... عزیزم تا با کسی زندگی نکنی نمی دونی کیه. به نظرم ادم سالمی میومد مثل الان که همه فکر می کنن خداس . و خانوادش خیلی مورد تائید بودن و هستن و اینکه دو سال از من خواستگاری می کرد و نه میشنید من فکر کردم خیلی دوسم داره . و
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
چه شوهر بدی ؟!!!
آن وقت در مقابل این شوهر بد ، یک دختر موفق که در ساز مقام اول داره و جزو تیزهوشان است و کلی افتخار و مدال به سینه داره رو داریم ...........
خوب سئوال اینه
چرا این دختر منفعل شده ؟!
چرا در زندگی نتوانسته استعداد خودش را در زمینه ی فراگیری مهارت زندگی - فن بیان - آداب همسرداری و.....شکوفا کنه ؟!
و...........
در این که رفتار همسرت نقص داره باهات بحث نمی کنم .
در مورد خودت با تو حرف می زنم .
کسی که ظرافت های ساز و نت و موسیقی و ارزش تکنوازی رو می شناسه و می تونه غوغا به پا کنه. باید به همان ظرافت و با همان دقت ، نت موسیقی زندگی خودش را در بیاره و پیاده کنه و سازش را به دست بگیره و اجرا کنه آنقدر که در جشنواره ی زندگی برنده بشه و بدونه که اجرا کننده خودشه و خودش .
نه نوازنده ی دیگری هست و نه ساز دیگری .
سر دوربین را بچرخان سمت خودت و شروع کن به آموختن و نواختن . منتظر بیرون نباش . خودتی و خودت .
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
:104::104::104::104::104::104::104::104::104::104:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
هر جور این سازو کوک کردم نشد . میدونم ایراد از نوازنده است . ولی هنوز نمی دونم ایرادش کجاست؟
نه اینکه اون موفق نبوده . موفقیت های اون بعد از ازدواج خیلی بیشتر از من بوده .خیلی. ولی من هر روز عقب تر هستم. تو روزمرگی غرق شدم . حتی احساس نواختن در من مرده
من مشکلات زندگیمو برای کسی تا حالا نگفتم . البته خیلی کم برای خواهرم که اون ایران نیست و از من بزرگتره و یک دوست
هر دو اعتقاد دارن که دلیل تغیرات نزولی من اون بوده و اینکه من بعد از ازدواج دیگه خودم نبودم.
من دنبال ره حلم برای همین اینجام. مشاوره حضوری با همسرم نمی تونم برم چون اونو میشناسن (حاضر نمی شه یا اگه بشه حقیقتو اونجا نمی گه . و اینکه من ابروشو ببرم براش گرون تموم می شه)
البته موفقیت از نگاه عامه .من موفقیت های اون اصلا بنظرم مهم نیستند. پیدا کردن موقعیت و جایگاه اونم با هر ترفندی و گاهی انجام دادن خیلی کارها که من اصلا حالم از گفتنش بد میشه ....
بدست اوردن پول اونم از هر طریقی ..
داره فوق لیسانس میخونه ولی لای هیچ کتابی را تا حالا باز نکرده اماهمه نمره هارو با پارتیمی گیره . خودش میگه اینم بلاخره یه تواناییه !!!!!
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
تو به اون کار نداشته باش
ساز دست توست . نوازنده اش هم خودت هستی .
مطالب علمی و آموزشی تالار را بخون و اگر سئوال داشتی بپرس . ضمن اینکه باید روی مهارت هات همگام با کسب آگاهی کار کنی . آنقدر تمرین کنی تا عادات قدیم به عادات جدید تبدیل بشوند .
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
تولد جان سلام
منم احساس خوبی یهم دست داد وقتی نوشتی یه چیز مشترک زیبا پسرتونه
میدونی خانومی من فکر میکنم بیش از حد رسیدگی به همسر و دوش کشیدن بار مشکلات زندگی باعث شده همسرت بی خیال بشه.
چرا که دغدغه اصلی یک مرد کسب درامده اما شما با کار و شغلتون این دغدغه رو در همسرت خیلی اروم کردی و خیالش رو حسابی راحت کردی.
من نمیفهمم علت اینکه انقدر زنهای جامعه ما به کارشو وابسته هستن چیه آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا متوجه نمیشیم که برخی اوقات داشتن کار و شغل به ضرر ماست؟
چرا شما با کمک پدر شوهرت استخدام شدی؟
چرا یکسال در پانسیون زندگی کردی؟
چرا همسرت رو تنها گذاشتی؟
چرا قبول کردی از شهرستان بیای تهران به خاطر اینکه صرفا سرکار بری؟
خواهر عزیزم....دوست گلم
اشتباهاتت زیاد بوده.رها کردن شوهرت...بیش از حد سرکار رفتن...کم کردن نادرست دغدغه مالی همسرت...کشیدن بار مشکلات زندگی یه تنه....
میدونی همین چیزا چقدر اعصاب شما رو ضعیف کرده؟؟
مگه همه زن و شوهرا علایق و خواسته هاشون بهم میخوره؟!!!!
من به خاطر همسرم میرم کوه و اون به خاطر من شبا میاد پیاده روی...
زندگی یعنی همین.شما که تحصیل کرده ای.اونم در یک رشته سخت.
طلاق چاره کار نیست.
طلاق برای فراره از ساختن..از درست کردن...
به خصوص اینکه شما یه فرزند داری.در بدترین و سخت ترین شرایط باید به خاطر فرزندت ایستادگی کنی
مادرانی رو میشناسم که با مردهای وحشتناکی زندگی میکنن اما چون فرزند دارن موندن در این زندگی
قرار نیست شما هم بمونی و شب و روز عذاب بکشی.
من از نوشته های شما فهمیدم که شما کم مقصر نبودی و مشکل عمده شما در عدم داشتن مهارتهای ارتباطی هستش.
توکل به خدا کنید.
دوباره از نو شروع کنید.
همسرت از شما دور شده و شما هم همینطور.
به خاطر این دوری رو به تریاک و مشروب . ....برده و شما هم رو به اندیشه جدایی.
دوست خوبم خواندن سوره مزمل رو فراموش نکن
:72:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
دو جا گفتید خیلی از مشکلاتو خودم باعثش بودم میشه مشکلات خودتو بگی؟
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
مریم جان ممنون از راهنماییت .من به اشتباهاتی که کردم معترفم ولی فکر نمی کنم اشتباهم سر کار رفتن و یا قبول مسئولیت باشه. عزیزم جواب سوالات شما:
همسرم کلا مسئولیت پذیر نیست و کلا زیاد به خودش سخت نمی گیره. به نظر من مسئولیت پذیری از کودکی در انسان شکل می گیره نه در 25 سالگی
چرا سر کار رفتم؟: من سر کار رفتم چون شوهرم دانشجو بود و درامدی نداشت . وضع مالی بدی داشتیم من به تصور اینکه به زندگیم کمک می کنم تا شکوفا شدنشو ببینم سر کار رفتم .
چرابا کمک پدر شوهرم سر کار رفتم؟: چون موقعیت خوبی داشت و از دستش برمی امد که این کارو انجام بده . اگر کسی بخواد شما رو سر کار ببره و استخدام کنه قبول نمی کنید ؟حالا این شخص پدر شوهر شما باشه چی؟
چرا رفتم پانسیون؟:بعد از اینکه به خونمون تو شهرستان رفتیم و از خونه پدر شوهر رها شدم دیگه سر کار نرفتم (هر چند هنوز مشکلات مالی وجود داشت و شوهرم تازه سرباز می شد)ولی چون استخدام دولتشده بودم و نیروها در حال تغییر وضعیت بودند همه اصرار کردند که حیفه کار دولتی را از دست بدی سختیشو تحمل کن.از طرفی درآمدش هم کمک حالمون بود.و انتظار داشتم در این شرایط که من تحمل می کنم و برای زندگیمون تلاش میکنم تلاش اون دو برابر باشه . چون من تو زندگی به اون تکیه کرده بودم اما اون بعد از سربازی هم سر کار نرفت گفت من دنبال کاری هستم که در شان من باشه انگار مدیرکل زاده شده بود !!!!
مجبور شدم برم پانسیون چون نمی خواستم برم خونه پدر شوهر و دیگه حاضر نبودم قیافهشو ببینم
من با نظر شما کاملا موافقم که مگه همه زن و شوهر ها علایق و خواسته هاشون بهم می خورن.
من خودمو خیلی با خواسته های اون وفق دادم . برای همین از خودم خیلی دور شدم .
در حالی که اون کاری که دوست نداره خودشو مجبور نمیکنه یعنی در حقیقت اگه هم بزور انجام بده خودتتون می دونید چی می شه دیگه..
میدونم به عنوان مادر مسئولم و باید تحمل کنم و دوباره بسازم. اما ویرانه دلمو نمی دونم چطوری میشه ساخت
مردی که دیگه از درون قبولش نداری. کسی که تو بد ترین لحظه ها تنهات گذاشته. کسی که افکارشو نمی تونی قبول داشته باشی. کسی که تحقیرت کرده .....
ایا با اینا می تونم کنار بیام
اقلیمای عزیز منظورم مشکلات بین من و اونه یعنی قبول دارم که همه مسائل بوجود امده مسلما یک طرفه نبوده و منم بی تقصیر نیستم. ولی دقیقا نمی دونم کجا اشتباه کردم.
تو انتخابم. سرکاررفتنم. رفتارم با شوهرم. رفتار با خانوادش. قبول مسئولیت. دور شدن از خواسته هام . بچه دار شدنم. کوتاه اومدن در برابر قدرت نماییش ووووووو
نمی دونم خودم چه کردم . ایا فهمیدن این موضوع کمک هم میکنه؟
حالا با این شرایط موجود و شرایط احساسی من چه باید بکنم.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
اشتراکات زیادی بین بین مشکلات شما و زندگی خودم پیدا کردم. شاید دلیل اینکه دارم همدردی میکنم همین باشه.
این مسائلی که تعریف کردی، عین یک فیلم زندگی خودم را برام تداعی کرد هرچند که مشکلات من بسیار اساسی تره و بنظر نمیاد دیگه بشه بدون جراحی دارویی براش تجویز کرد.
تا بحال به یاد ندارم توی این تالار، کسی مشکلاتش رو بیان کرده باشه و من طرف غایب را محکوم کرده باشم و قضاوتی کرده باشم علیه شخصی که نیست.
اما نمیدونم اینهم چه رسمیه که تا کسی میاد و از دلشکستگی ها و آزردگی هاش میگه، فوری میخوایم بگیم که تو بی مهارت بودی و بلد نبودی چطور برخورد کنی. مگه زندگی مشترک غیر از مسئولیتهای مشترکه؟ مگه در جامعه مذهبی و سنتی ما مردی که ازدواج میکنه نمیدونه که باید کار کنه و نفقه زن رو بده و هزینه های زندگی رو تامین کنه؟ مگه این مسئولیت اونقدر جدی و مهم نیست که مرد موظفه از هر راه حلالی شده از توی سنگ نونش رو در بیاره؟
مگه زندگی زناشویی به معنای این نیست و با خودش این تعهد رو نمیاره که دست از پا خطا کردن ممنوع! هرزگی ممنوع!
مگه اخلاق حکم نمیکنه چه در مجردی، چه در متاهلی، خیلی از کارها را که بنحوی هم ضدیت با هنجارهای مورد قبول سنت و مدرنیته و.... هست مثل تریاک و... ممنوع؟
حالا فرض کنیم یک زن (بلانسبت این خانوم: در مثل مناقشه نیست) اصلا از پشت کوه اومده و از بیییخ بی مهارت و دست و پا چلفتی است. آیا اینها دلیل موجهی است برای تریاک و الکل؟
مادامی که زن تمکین میکنه، فقط تمیکن! یعنی اصلا و ابدا برای شوهرش غذا درست نکنه و بچه را هم حمام نبره، مرد موظفه که نفقه را تامین کنه!
اینکه ما هی به زن بگیم نه خیر خانوم اشکال از شماست چون اینجا باید چنین میکردی، اونجا باید چنین میکردی، مال زمانیست که مرد عین چی از صبح علی الطلوع میزنه میره بیرون و عرق جبین میریزه و کار میکنه میاره دودستی تقدیم زنش میکنه، اوقات بیکاریش رو صرف خانه و خانواده میکنه و ... از اونور زن لوس بازی در بیاره و مدام نق بزنه و هر دفعه یه رقم درخواست داشته باشه و چه میدونم از این ادا اصولهایی که میبینیم و میشنویم! یا اینکه مثلا تمکین نکنه یا به خودش نرسه بعد ما حق داریم اینو هی پتک کنیم و بکوبیم توی سرش که بعله حق با شوهرت بود!
مثل اینکه خودمون هم یه جورایی تجربه کردیم ها! با مدارک تحصیلی معتبر از بهترین دانشگاهها، میری توی خونه همسر، کارت میشه پخت و پز انواع و اقسام غذاهای ایرانی و فرنگی و خاورمیانه ای و چینی و... خونه ای که هر کی میاد ازت میپرسه دکوراسیون و طراحی داخلی اش رو دادی به دیزانر انجام داده؟ توی خونه لباس میپوشی عین خواسته و عشق و علاقه همسر، انواع و اقسام مهارتهای گفتاری و کرداری و ...را بکار میگیری که یکوقت آقا اگر دست و رو شسته نشسته، شکمش رو داد جلو ناهار خورده نخورده، تشکر کرده نکرده، موبایل بدست رفت سه ساعت با این و اون حرف زدن، یه چیزی نگی به آقا بربخوره و بره سراغ...
بعد نشستن پای تلویزیون و برنامه دیدن و خوابیدن پای همون تلویزیون و اس ام اسها و تلفنهای معنا داری که حالا میفهمی چرا اینقدر علاقمنده که صدای تلویزیون رو بزنه بالا و همونجا هی آروغهای گنده بزنه و هی میوه هایی که براش با عزیزم قربونت برم، پوست کندی و دون کردی و...کوفت کنه و ...
مهمانیهای مجردی که اسمش میشه قرارهای مهم کاری و ارتباط با آدمهای مهم و سرشناس! صدات هم در بیاد همه هوووووووو ات میکنن که ای بابا! این بنده خدا که نمیتونه به خاطر خانوم که شما باشی این همه ارتباط مهم با ادمهای مههههههههههم رو قطع کنه و نره و بیاد. این میشه که ماه رمضون با زبون روزه از بعد از ظهر تا دم افطار تو آشپزخونه میچرخی و افطاری درست میکنی، از اتاق خواب گرفته تا دستشویی رو براش برق میندازی و مرتب و معطر میکنی و.... سفره ای میچینی و لبخندی به لب منتظر که آقا از در بیاد تو (درست عین همونها که حاج آقایان محترم در برنامه های خانواده و... به زنان جامعه اسلامی گوشزد میکنند! و روانشناسان محترم همان شبکه ها هم هی از صبح تا شب در برنامه های مختلف زنان را به ناز و نوازش مردان برای حفظ کانون گرم خانواده دعوت میکنند).... اما معلوم میشه آقا در جلسه دوقوز آبادیهای مرکز دارند افطار میل میکنند، در مراسم گرد همایی دوستان هم دوره ای کلاس پنجم دبستان افطاری میخورند، که البته توی این شلوغ و پلوغ ها و هاگیر و واگیرهای جلسات و دید و بازدیدهای مثلا با افراد مهم، از دستشان در میرود و یک سرکهاییییی هم در بوووووووووووووووووق میشکند و شما بهتر است همه را بحساب همان کار و کار و کار بگذاری و آقا که میاد خونه خسته است! غذاتم یه جوری تنهایی خوردی اما حالا چند ساعت بعد از افطار، موقعی که چند ساعت بیشتر به سحر نمونده و میخوای بری کپه ات رو بگذاری، آقا شاد و شنگول اومده خونه و مطالبه مهم ترین، شرعی ترین، بدیهی ترین، حق ترین حقشو داره:161:
هیچی ندارم بهت بگم عزیزم جز اینکه: به بدترین شکل درکت میکنم. اما فقط یک چیز رو میتونم بگم و اون اینکه شما هم سعی کن از زندگیت لذت ببری. علاقه به درس داری؟ برو بخون. سازت رو از سر بگیر. توی گروههای موسیقی عضو شو همکاری کن. دنبال پیشرفت بچه ات هم باش. اما توی وادی بازیهای مادر شوهر و خواهر شوهر اینها اگر شدی یعنی اینکه مدرسه تیزهوشان و... را همه را به باد دادی!
کار نکن! اگر میکنی حتما طوری باشه که ازش راضی باشی و هزینه هاش رو هم صرف کارهای مورد علاقه ات بکن، نه خرج زندگی! بگذار یک چهار روزی هییییییییییییچی توی خونه نباشه! یه چهار ماه بگو حقوق نگرفتم! چه میدونم هر چیزی که باور پذیر باشه. توی این زندگیها اتفاقا باید درووووووغ گفت. باید سیاست های بی پدر و مادر بکار گرفت. و نباید خیلی کولی داد.
این حرف آخرم خطاب به خیلی هاست که از کارهای خلاااااف همسرانشون به ستوه میان. خودم هم یک زمانی اخلاقهای بدی که برای همسرم یک عادت ترک ناپذیر شده بود (دروغ فراوان به مردم و حتی به من و...)خیلی آزارم میداد. اما حرف یک بنده خدای مومنی منو خیلی به خودم آورد. ایشون به من گفت که این ناراحتی من از "غلبه نفس" من هستش! نه از رفتار بد همسرم. درست میگفت! من برای این ناراحت نبودم که همسرم یک کار خلاف شرع میکنه. چون مثلا حتی اگر یک مرد متاهلی زن دیگری رو هم باهاش بریزه رو هم، بالاخره اینها بلدند میرن یک کلاه شرعی سر قضیه میگذارند و خدا را راضی میکنند!!!! یا مثلا رفیق بازیشون رو اسم خدمت به خلق خدا روش میگذارن، اما! اما! اما! من از دید اینکه همسرم داره گناه میکنه نگاه نمیکنم! دید من دید نفسانی است! و این بدین معناست که مثلا حس حسادت یا خودخواهی من قلمبه شده! و چیز دیگری نیست. میگم این مرد ملک منه و شش دونگ به اسممه، هر کاری که بکنه به من آسیب زده!
نخیر! ایشون با این کارهاش نباید بتونه به من آسیب بزنه. اگر زد، اشکال از منه. من پاسخگوی اعمال خودم خواهم بود و ایشون پاسخگوی اعمال خودش! من یا میتونم میمونم توی این زندگی و خیلی شاد و سرخوش زندگیمو ادامه میدم (با توجه به نقاط مثبت این زندگی)، یا اینکه میرم بازهم خیلی قوی و محکم دنبال سرنوشت خودم. به هر حال دود کارهای این آدم باید بره توی چشم خودش. نه من و بچه ام.
نیاز جنسی دارم؟ خوب میاد برام رفع میکنه. ندارم؟ اگر این آدم واقعا سرش جایی گرم باشه قاعدتا اون هم نباید به من نیازی از این قسم داشته باشه!
قدر جوونیت رو بدون. اگر افسرده شدی، اگر به بیماریهای روان تنی حاصل از افکار دائم ناراحت کننده مبتلا شدی، مقصرش خودتی! باور کن اگر خدایی نکرده زبونم لال، یک بیماری لا علاج هم در نتیجه این عذاب های روحیت بگیری، هیچ کس جز خودت آسیب ندیده، هیییییچکس! شادابی و نشاط ات رو حفظ کن، برای زندگیت برنامه ریزی کن و از تمرکز روی جزییات رفتارهای شوهر بیا بیرون. بقول مدیر محترم همدردی (نقل به مضمون) اگر شما افکار و رفتارت درست باشه ایشون بالاخره یا تحت تاثیر شما اصلاح میشه یا اگر هم به هیچ صراطی مستقیم نبود، حد اقل نمیتونه به شما آسیبی برسونه.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
:72:تولد جان همونطور که از صحبت هات پیداست متاسفانه همسرت کلا ادم بی مسئولیته بوده و حمایتهای زیاد شما هم این بی مسئلیتی رو افزایش داده.
شما نیتت خیر بوده و میخواستی پا به پای همسرت بری جلو اما ظرفیت همسرت رو در این مورد در نظر نگرفتی.
مهم نیست که کی شما رو سرکار برده اما همون پدر شوهر شما باید فکر اینو میکرد و باید در واقع خجالت میکشید از اینکه پسرش کار نمکنه اما عروسش رو داره به قول خودت کمک به استخدامش میکنه.
حتی اگر بزرگترین ادم مملکت هم بیاد و بخواد منی رو که همسرم اصلا ظرفیتشو نداره ببره سرکار نباید رفت.
بجه ها کم و بیش در جریان مشکلات من هستند.
من به علت اینکه به خاطر رعایت حجابم از دانشگاهی در کشور آلمان اخراج شدم و چند روز بعد هم از طرف رژیم صهیونستی (اسراییل) دعوتنامه ای برام اومد و من قبول نکردم خود شخص رهبر برام نامه ای نوشتند و من رو استخدام رسمی در آموزش و پرورش کردن
اما بعد از مدتی که دیدم همسرم با دیدن حقوق من کم کم خانه نشین شد و اکتفا کرد به حقوق من دیگه کلا بیخیال کار شدم.البته الان سرکار میرم اما حقوق انچنانی نمیگیرم.
باور کن دوست خوبم
همه ماها...از چشمک..اقلیما..لیلا موفق.....کبوتر..دلینا...و خیلیهای دیگه
ماها هم هممون دلهای ویرانی داریم که داریم میسازیمشون
اگر بشینیم و بگیم با این وبرانه ها چه کنیم که از پا درمیایم.
اول از همه به روحیه خودت برس.
حتما حتما سعی کن یه ورزشی رو شروع کنی تا تمام انرژی های بدت رو تخلیه کنی
حتی شده از خواب و خوراکت بزنی
چون الان خیلی برات لازمه
با شروع این کار اولین کمک رو به خودت میکنی
من تجربه کردم . واقعا عالی بود.
یا علی بگو و شروع کن
منم برات دعا میکنم.:72:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
متن بی دل واقعیت امروز جامعه ماست هرچند که همه سعی میکنن به نحوی همه چیز را در جامعه قشنگ جلوه بدن متاسفانه اینطور نیست اثباتش هم خیانت و طلاقهای زیاد تو جامعه هست باقی کسانین که یا خودشونو وقف بجه هاشون کردن یا به هزار دلیل دیگه دم نمی زنن و فقط می گذرونن اما[color=#E6E6FA]گلم به نظرم راه حل شما اینه که سعی کنی شادابی گذشتتو بدست بیاری هرچند که امر سختی هست ولی به خاطر پسرت باید بتونی که پر انرژی و با انگیزه باشی بعد هدفهاتو برای خودت مشخص کن و بنویس .باور آدما به سختی قابل تغییره ولی ازنظر من کار نشد نداره بستگی به انرژی که میخوای بذاری داره یا می تونی یا نمی تونی به نظرم برای خودت محدوده زمانی مشخص کن و سعی کن به هدفهایی که تعیین میکنی برسی
فکر کن و واسشون راه حل پیدا کن چندگزینه هم بیشتر نداری
1:با همسر
2: بدون همسر
مزایا و معایب هر کدومو خوب درک کن و شرایط بسنج شاید لازم باشه چند سال دیگه تو این زندگی باشی شاید برای همیشه شایدم بتونی همین الان از این زندگی خارج بشی اینا همه بستگی به موقعیتت داره عزیزم و صدالبته به مردت امیدوارم زندگیت همیشه آروم و پر از خوشبختی باشه ان شااله
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
روز پنجشنبه یکی از روزهای موفق کاریم بود . به عنوان مدیر تو یک سازمان بزرگ انتخاب شدم (البته باعث خجالت برای منه که حتی نمی تونم زندگیمو مدیریت کنم!!!.) وقتی به خونه برگشتم انتظار داشتم اونم خوشحال ببینم که البته ظاهرا همین طور بود. پای کامپیوتر بود نمی دونم داشت چی کار می کرد . صدام کرد دیدم فرصت خوبیه بهش بگم که سایتهایی که میره و کاری که می کنه دوست ندارم . دقیقا همینه بهش گفتم . گفتم که از سایتهایی که میره بدم می یاد . که دیدم یه دفعه اتیش گرفت گفت باید ثابت کنی . البته ثابت کردنش کاری نداشت. ولی گفتم بیخیال . که دیدم به سمتم هجوم اورد و با کتک منو پای کامپیوتر برد . که یاالله چیزی که می گی ثابت کن . وقتی یک نمونه بهش نشون دادم انقدر بد کتکم زد . و تند می گفت ای دی خودتو باز کن . سرم داشت گیج می رفت. فقط داد زدم. باباش نجاتم داد......
رفتم خونه پدرش طبقه پائین هنوز چند دقیقه از پایین رفتن من نگذشته بود که با موبال من اومد پایین و داد و بیداد که اینا کین امروز باهاشون صحبت کردی. (صبح 5 شنبه با یه هکار مردم 1 ساعت حرف زده بودم که البته همش کاری بود اونم تو اداره در حضور همکاران ) نمی دونید چه بی ابرویی کرد . من از وقتی یادم می یاد تو جامعه بودم . و حتی با قشر کارگر هم کار کردم و همیشه به خودم می بالیدم . شوکه شده بودم. همه جورفحشی شنیدم . البته جلوی خانوادش .می گفت حالا می فهمم که چرا به من کم محلی می کنی.. هرچی بهش می گفتن که این کار گناهه. تو نمی تونی به یه زن تهمت بزنی اونم زن خودت........
زیاد سرتونو درد نمی یارم.... شب اومد پایین که .....اشتباه کردی حالا تورو می بخشم و .....من راضی نشدم اخرش قبول کرد جلوی پدر مادرش ازم عذر خواهی کنه . چاره ای نداشتم. باید قبول می کردم . چون اگه قبول نمی کردم باید از اون خونه می رفتم.!!!!
امروز که دارم فکر می کنم می بینم کاری کرد که اصلا کار خودش فراموش شد و دیده نشد.
همیشه سعی داشت دلیل مشکلات زندگی را از بیرون بدونه. یعنی هیچ وقت خودشو مسئول مشکلات نمی بینه. قبلا بهانه می گرفت که خانوادت بهت خط میدن و هزار چیز دیگه . بعدا که دید خانواده من واقعا نمی تونن همچین کاری بکنن و اگه تکرار کنه بقیه به حرفش خواهند خندید دنبال بهانه دیگری می گرده. فکر می کنم به اندازه صد سال پیر و خسته ام
بی دل عزیزم همدردی تو مرهمی بود برای دلم. که چیزی که نوشته بودی جریان زندگی من بود . برای تو هم ناراحتم. باور کن.
مریم عزیزم. روزهای سخت سر کار رفتم شاید اشتباه کردم. ولی امروز اون دیگه احتیاج به سر کار رفتن من نداره . حالا این منم که دوست دارم استقلال مالی داشته باشم و حداقل تو اداره خودمو باور کنم. و فعالیت داشته باشم.و پیشرفت کنم.
ani مهربان لطفا برام بیشتر توضیح بده که" مهارت هات را همگام با کسب آگاهی افزایش بده" یعنی چی. لطفا به من بیشتر توضیح بده چه کنم.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
تولد عزیز،
این چیزی که می گم به معنی این نیست که من خدای نکرده قصد تایید حرفهای همسرتون را در زمان عصبانیت دارم ( چون به نظرم خودش هم می دونه که همچین چیزی نیست ) و یا اینکه همه مشکلاتی که شما گفتید با این یک راه رفع می شن. اما مشکلات بزرگ ما از همین کارهای ذره ذره و کوچیک ایجاد می شن.
منظورم مثالی است که خودتون زدید. چرا از اداره، برای کار اداری با موبایلتون با یک همکار مرد صحبت کردید؟ چرا از تلفن اداره برای کار اداری استفاده نکردید؟ نه تنها شما، حتی زن و شوهرهایی که مشکلی با هم ندارند هم نباید این کار را بکنند.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
من یه مدیر زنم. اما تو محیط کارم یه مردی هستم که چادر سر دارم. تمام نیروهای من مرد هستند . و به اقتضای شغلم مجبورم از تلفنم استفاده کنم چون همیشه پشت میز نیست. این موضوع کاملا طبیعیه.و همسرم این موضوع را می دونه و شکایتی نداره .
این جملاتی هستند که سعی می کنم خیلی ازشون استفاده کنم تا راهمو پیدا کنم. (بی دل عزیزم متشکرم):
نخیر! ایشون با این کارهاش نباید بتونه به من آسیب بزنه. اگر زد، اشکال از منه. من پاسخگوی اعمال خودم خواهم بود و ایشون پاسخگوی اعمال خودش! من یا میتونم میمونم توی این زندگی و خیلی شاد و سرخوش زندگیمو ادامه میدم (با توجه به نقاط مثبت این زندگی)، یا اینکه میرم بازهم خیلی قوی و محکم دنبال سرنوشت خودم. به هر حال دود کارهای این آدم باید بره توی چشم خودش. نه من و بچه ام.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
اقلیما جان
میخوام یه چیزی بهت بگم که شاید مشکلتو حل نکنه ولی خب یه جورایی به زندگیت مربوطه.
دکتر حبشی یکی از دکترای خوب روانشناسی میگن : (البته من حرفاشونو به زبون خودم میگم اون چیزی که برداشت کردم)
مرد باید مرد باشه زن هم حالت های زنانه داشته باشه. میگفتن اگر زنی به دنبال کارای مردونه بره بدترین اشتباه رو کرده که به زندگیش هم اسیب میرسه.چون بعد از مدتی ناخوداگاه روی رفتارش تاثیر میذاره و مردانه رفتار میکنه. اونوقت شوهرش باید جذب چی این خانم بشه؟
میدونید که مردا جذب ظرافت و لطافت خانمها میشن .
ایشون میگفتن اگر زنی دنبال شغلای مردونه یا محیط های مردونه رفت حتما باید در کنارش یه کار ظریف گلدوزی و .... داشته باشن تا لطافت های خودشو حفظ کنه.
حالا احساس میکنم که حکایت شماست چون به جایی رسیدی که داری مردا رو هم مدیریت میکنی.:72:
اینا رو گفتم که شاید به دردت بخوره اگر نه معذرت میخوام
خانم tavalod از اینکه اول صحبتهام نوشتم اقلیما جان عذر میخوام چون قبل از شما داشتم تاپیکشونو میخووندم اشتباه کردم:72:
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
گلنوش عزیزم .
من زنم. با ظاهری کاملا ظریف و زنانه.
من زنم با تمام احساسات زنانه. با روحیه لطیفی که زبان ساز رو می فهمه.
من فقط توی کارم خوب بودم و تونستم با تمام مشکلات خودمو به این اقایون ثابت کنم . کارمو و مدیریتمو قبول کنن. اینکه من از نظر فنی مهندسی ( کار من اصلا یدی و مردونه نیست) تونستم مردا رو مدیریت کنم مفهومش این نیست که روحیه مردانه دارم.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
همتون دارین شعار گونه جواب میدین. من با شوهرم مشکل دارم هر چی تلا ش میکنم نمیشه. نمیدونید زندگی با یه آدم دروغگو خائن چقد سخته. اتفاقا منم حق ندارم قهر کنم وگرنه با بد و بیراه ازم استقبال میشه. اتفاقا شوهر منم تو خونه بهم کمک نمیکنه. فوق العاده ادم تنبلیه. هر چی بگم کم گفتم وقتی هم یه کاری میکنه فقط دل منو میشکنه. کاری میکنه که دیگه هیچ وقت ازش کار نخواهم.اینا همش به جامعه ی مرد سالار ما برمیگرده. این خیلی ظالمانس ما زن ها به خودمون ظلم بزرگی میکنیم و اینچنین فرزندانی تحویل جامعه میدیم. تا زن های نسل جدیدی مث ما زجرشو بکشن. اتفاقا شوهر منم خیلی بوسم میکنه و خیلی ابراز علاقه میکنه ولی عملش چیز دیگه ای نشون میده.
RE: ایا با وجود مشکلات موجود طلاق بگیرم ؟
دوستای عزیزم. از همراهیتون متشکرم. دارم تمام تلاشمو می کنم . مهارتهای ارتباطی....موقعیت های xyz .... و بقیه چیزهای دیگه ..البته بعضی وقتها خیلی سخته ..جزئیاتشو اگه بنویسم یه کتاب می شه ... ولی احساس می کنم دارم به یه اسب یه شاخه گل هدیه میکنم. برام دعا کنین. اگه فکر می کنین دارم بیخودی دست و پا می زنم شما بهم بگین. از همتون متشکرم