-
ديگر خسته شده ام ... !
با سلام به همه عزيزان
اصلاً فكرشم نمي كردم كه سايتي مختص اين مسائل در ايران داشته باشيم اما با جستجوي كلمه "مشاوره" اولين نتيجه سايت شما بود و بسيار خرسندم كه اينجا مي تونم مشكلم رو مطرح كنم.
-------------------------
حقيقت اينه كه من قبل از ازدواج حدود 7 ماه با همسرم آشنائي داشتم و به صورت حضوري و تلفني گاهي با هم ارتباط داشتيم. تا اينكه بنده پيشنهاد ازدواج دادم و در ظرف كمتر از يكماه همه چيز OK شد ... !
اما مشكل دقيقاً زماني شروع شد كه من از گذشته ي "عشقي ام" كه با دختر همسايه مان داشتيم براي تازه عروسم صحبت كردم. نيت من اين بود كه با گفتن و مطرح كردن اين موضوعات بتوانم در همان ابتداي راه با صداقت زندگي مشتركم را شروع كنم. اما دقيقاً پس از گذشت حدود 10 روز نوع رفتار و كردار همسرم با من تغيير كرد و اين تغييرات آنقدر محسوس و آزار دهنده بود كه من كم كم تبديل شدم به يك آدم دل مرده و نا اميد...
البته نا گفته نماند زمانيكه ايشان شروع به اين رفتارها كردند من هم از روي لجبازي كمي پياز داغش رو زياد كردم و گاهي جلوي رويش با دخترها چت مي كردم يا تلفني صحبت مي كردم(البته اين دخترها به هيچ وجه ارتباط احساسي با من نداشتند)
الان نزديك به 4 سال است كه ما با هم زندگي مشترك را شروع كرده ايم و داراي يك فرزند 2 ساله ي پسر هستيم. ولي متاسفانه هرگاه كه به خانه بر مي گردم آنجا برايم نا آشنا و نا مطلوب است.
قور زدن هاي بي مورد ، شك كردن هاي بيجا ، چك كردن ليست تلفن همراه من ، طعنه زدن ها ، باور نكردن دوست داشتنم و بسياري از اين نوع موارد باعث شده كه من حتي احساس كنم كه انتهاي خط هستم ...
نه رمقي براي بازي كردن و وقت گذاشتن براي فرزندم شيطونم دارم و نه اشتياقي براي حرف زدن با همسرم ... تا شروع مي كنم به صحبت كردن ، حرفها را طوري سوق مي دهد كه دوباره مي رويم سر خانه ي اول كه همان اختلافات بيخود و بيجا است ...
من كلاً آدم احساسي و مهرباني هستم ، جنسم اين است اما همسر من مدتهاست كه احساسم را باور ندارد و فقط صحبت از دختران خيالي كه در ذهنش ساخته است مي كند ... يا اينكه تا اتفاقي مي افتد يا من مهرباني ام را بروز مي دهم به طور صريح يا غير مستقيم عشق گذشته ام را بر سرم مي كوباند...
من خسته ام ...
لطفا مرا ياري كنيد...
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام نیما جان
من فکر می کنم طرز بیان گذشته ات طوری بوده که همسرتو حساس کرده و بعد از اینکه اون اینقدر حساس شده به خاطر اینکه کاری کنی حساسیتش کم بشه با لجبازیهای کودکانه حساسیتشو بیشتر کردی.
من فکر می کنم بهتره کاری کنی حساسیتش کم بشه به طور مثال وقتی میخاد موبایلتونو چک کنه جبهه نگیرید.
امیدوارم این مشکل حل بشه چون فکر می کنم اون بیشتر ازشما از این ماجرا عذاب می کشه.
برات ارزویه بهترین الحظات را دارم
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ghazal_1
سلام نیما جان
من فکر می کنم طرز بیان گذشته ات طوری بوده که همسرتو حساس کرده و بعد از اینکه اون اینقدر حساس شده به خاطر اینکه کاری کنی حساسیتش کم بشه با لجبازیهای کودکانه حساسیتشو بیشتر کردی.
من فکر می کنم بهتره کاری کنی حساسیتش کم بشه به طور مثال وقتی میخاد موبایلتونو چک کنه جبهه نگیرید.
امیدوارم این مشکل حل بشه چون فکر می کنم اون بیشتر ازشما از این ماجرا عذاب می کشه.
برات ارزویه بهترین الحظات را دارم
سلام غزل جان
ممنون از راهنمائي تون !
خدمت شما عارض هستم كه اين مواردي كه فرموديد رو اجرا كردم ، اون رفتارهاي كودكانه فقط در همان اوايل بود آن هم زياد نبود ...
كش دار شدن اين ماجرا بيشتر به خودش مربوط مي شود تا من ...
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام آقا نيما
اون رفتار اولتون كاملا اشتباه بوده و خودتون هم متوجه شدين
حالا يه روز وقتي مي بينين خانمتون حوصله داره بشينين صاف و پوست كنده حرفاتون رو بهش بگين
بگين دوستش دارين و اون يه اشتباه بوده و خودتون هم باور دارين
بگين من اون حرف رو زدم تا حرف نگفته اي نمونده باشه و با جبهه گيري تو من هم يه اشتباه بزرگتر مرتكب شدمو...
بالاخره همه حرفهايي كه الان اينجا گفتين بهش بگين
بگين خيلي دوستش دارين و تنها كسيه كه تو زندگيتونه
اصلا بهتره براي اين كار اگه ممكنه بچه تون رو پيش يكي بذارين و دوتايي با خانمتون برين بيرون يه جايي كه دوست داره يه كادو درست حسابي به اضافه يه دست گل خوشكل هم براش بگيرين يه جوري كه حسابي غافلگير بشه تمام احساستون رو صادقانه بهش بگين
بگين از اينكه مي رين توي خونه و بهتون توجه نمي كنه ناراحت مي شين
ولي زيادي ازش ايراد نگيرين يه جور نشون بدين كه قبول كردين كارتون اشتباه بوده و احتمالا 4 سال تنبيه براي اون اشتباه بسه
اجازه بدين او هم هر حرفي داره بزنه اصلا ممكنه ناراحتي همسرتون از چيز ديگه اي باشه
حتي بهش بگين تا هر وقت كه بخواد بهش فرصت مي دين در مورد حرفاتون فكر كنه
و...
خلاصه از دلش در بيارين
در ضمن حواستون باشه همسرتون به اين روش رفتار با شما ممكنه عادت كرده باشه و يه دفعه نتونه رفتارش رو تغيير بده
شما هم آزادش بذارين براي مدتي وقتي مي رين خونه سعي كنين با شادي همراه باشه حتي اگه خانمتون دلخوره
اصلا گاهي با خنده موبايلتون رو بهش بدين و بگين نمي خواي نگاه كني البته نه يه جوري كه فكر كنه مسخره اش مي كنين
بهش محبت كنين
خانمها زرنگ تر از اوني هستن كه به نظر ميان
رفتارتون صادقانه باشه
از همين حالا شروع كنين با يه لفظ زيبا و محبت آميز خانمتون رو صدا كنين
از محبت خارها گل مي شود
وز محبت سركه ها مل مي شود
اميدوارم زندگي شما هم شيرين بشه
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
کاملا ً موافقم... باید یه روز که همسرتون توی شرایط خوبیه ، همه چیزو صادقانه بهش بگین... همراه با هدیه و یه شاخه گل سرخ باشه خیلی زیبا میشه... :43:
راستی یادتون باشه غر زدن خانوم ها چیزی عادی هست!!! :161: توی اکثر خانواده ها خانم ها غر میزنند. شما در حالی که به حرفاشون توجه می کنین ، هیچکدوم رو به دل نگیرین... هر وقت حرف ها طوری سوق داد که برگشتین سر خانه ی اول ، شما لازم نیست به بحث ادامه بدین و یا همون لحظه ثابت کنین که همسرتون اشتباه میکنه! چون هر تلاش شما در اون لحظه بی فایده است! گاهی وقتا با تسلیم شدن ، پیروزی از آن شماست! فقط بگین : " حالا من باید چیکار کنم تا این مسئله حل بشه؟ شما بگو تا من امرتون رو اجرا کنم! " اینطوری به حرفاش بها داده میشه...
و یادتون باشه که یکدفعه تغییر نکنین ، آروم آروم سعی کنین اعتمادشو جلب کنین... البته خیلی بهتر بود ، همون ماه های اول زندگیتون این کار رو می کردین. ولی حالا هم دیر نشده. به حرف هاش توجه کنین ، بهشون اهمیت بدین. البته اگه اون دخترهای خیالی ذهنش رو به رخ شما کشید ، باید یه رفتار خاصی انجام بدین. یعنی یه جوری بهش بفهمونین که دیگه خسته شدین از این سوءظن ها.... البته قبلش باید ببینین که هر وقت این رو به رخ شما میکشه ، شما چه عکس العملی در مقابلش انجام میدین؟
اول باید خوب همه ی جوانب رو بسنجین... بعدش همسرتون رو خوب بشناسین و چیزها و کارهایی که اونو شاد میکنه رو توی یه کاغذ یادداشت کنین... بعدش بوسیله ی اون کارها روز به روز اعتمادش رو نسبت به خودتون بیشتر کنین... البته همه ی اون کارها رو یکدفعه انجام ندین که ممکنه بازم یه بهانه به دستش بدین! آروم آروم و کم کم.... تا به روزی برسین که همه ی حرفای دلتون رو بهش بگین و بذارین نظراتش رو بگه... نظراتش هرچقدر هم باکنایه و ناراحت کننده باشه ، شما نباید خودتون رو ببازین و عصبانی بشین... اگه باور نکرد ، بهش بگین که حاضرین علاقه نسبت همسرتون رو ثابت کنین و بازم ازش بخواین که بهتون بگه که چه کاری انجام بدین تا مثل اون 10 روز اول زندگیتون ، در کنار هم شاد باشین...
وااای چقدر وارد جزئیات شدم! ببخشید دیگه... البته همین جزئیات باعث بوجود اومدنِ اینجور مشکلات میشن. پس باید بهشون توجه کرد...
ان شاءالله شاد و موفق باشید :203:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
سلام آقا نيما
اون رفتار اولتون كاملا اشتباه بوده و خودتون هم متوجه شدين
حالا يه روز وقتي مي بينين خانمتون حوصله داره بشينين صاف و پوست كنده حرفاتون رو بهش بگين
بگين دوستش دارين و اون يه اشتباه بوده و خودتون هم باور دارين
بگين من اون حرف رو زدم تا حرف نگفته اي نمونده باشه و با جبهه گيري تو من هم يه اشتباه بزرگتر مرتكب شدمو...
بالاخره همه حرفهايي كه الان اينجا گفتين بهش بگين
بگين خيلي دوستش دارين و تنها كسيه كه تو زندگيتونه
اصلا بهتره براي اين كار اگه ممكنه بچه تون رو پيش يكي بذارين و دوتايي با خانمتون برين بيرون يه جايي كه دوست داره يه كادو درست حسابي به اضافه يه دست گل خوشكل هم براش بگيرين يه جوري كه حسابي غافلگير بشه تمام احساستون رو صادقانه بهش بگين
بگين از اينكه مي رين توي خونه و بهتون توجه نمي كنه ناراحت مي شين
ولي زيادي ازش ايراد نگيرين يه جور نشون بدين كه قبول كردين كارتون اشتباه بوده و احتمالا 4 سال تنبيه براي اون اشتباه بسه
اجازه بدين او هم هر حرفي داره بزنه اصلا ممكنه ناراحتي همسرتون از چيز ديگه اي باشه
حتي بهش بگين تا هر وقت كه بخواد بهش فرصت مي دين در مورد حرفاتون فكر كنه
و...
خلاصه از دلش در بيارين
در ضمن حواستون باشه همسرتون به اين روش رفتار با شما ممكنه عادت كرده باشه و يه دفعه نتونه رفتارش رو تغيير بده
شما هم آزادش بذارين براي مدتي وقتي مي رين خونه سعي كنين با شادي همراه باشه حتي اگه خانمتون دلخوره
اصلا گاهي با خنده موبايلتون رو بهش بدين و بگين نمي خواي نگاه كني البته نه يه جوري كه فكر كنه مسخره اش مي كنين
بهش محبت كنين
خانمها زرنگ تر از اوني هستن كه به نظر ميان
رفتارتون صادقانه باشه
از همين حالا شروع كنين با يه لفظ زيبا و محبت آميز خانمتون رو صدا كنين
از محبت خارها گل مي شود
وز محبت سركه ها مل مي شود
اميدوارم زندگي شما هم شيرين بشه
سلام گلپر جان
همه ي اين مسائلي رو كه عنوان داريد قبول دارم و بارها امتحان كردم ... اصلاً همين روشها باعث شده كه زندگيمون هنوز از هم نپاشيده ...
متاسفانه اين روشها فقط سطحي و يه جورائي جراحي سرپائي هست ، همونطور كه خانم ها باهوش هستند همانطورم كينه توز هستند ... !
كاش پاي اين بچه وسط نبود .... :203:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام رومينا جان ... ممنون از حوصله اي كه به خرج داديد .. من به صورت گزيده اي پاسخ هايم رو براتون مي نويسم :
نقل قول:
کاملا ً موافقم... باید یه روز که همسرتون توی شرایط خوبیه ، همه چیزو صادقانه بهش بگین... همراه با هدیه و یه شاخه گل سرخ باشه خیلی زیبا میشه... :43:
بارها اين روش امتحان شده .. عرض كردم كه اين روش براي خانم ها مثه جراحي سرپائي و مداواي سطحي مي مونه !
نقل قول:
راستی یادتون باشه غر زدن خانوم ها چیزی عادی هست!!! :161: توی اکثر خانواده ها خانم ها غر میزنند. شما در حالی که به حرفاشون توجه می کنین ، هیچکدوم رو به دل نگیرین... هر وقت حرف ها طوری سوق داد که برگشتین سر خانه ی اول ، شما لازم نیست به بحث ادامه بدین و یا همون لحظه ثابت کنین که همسرتون اشتباه میکنه! چون هر تلاش شما در اون لحظه بی فایده است! گاهی وقتا با تسلیم شدن ، پیروزی از آن شماست! فقط بگین : " حالا من باید چیکار کنم تا این مسئله حل بشه؟ شما بگو تا من امرتون رو اجرا کنم! " اینطوری به حرفاش بها داده میشه...
بله قور زدن يه خصلت بد توي خانم ها كه منم باهاش آشنائي كامل دارم !
هر بار كه ميگم حالا بايد چي كار كرد ميگه : به من چه ! خودت اين مشكل رو درست خودتم حلش كن ... من بيشتر احساس مي كنم كه اون فكر مي كنه من عشق دوران بلوغم رو بيشتر دوست داشتم ... !
نقل قول:
و یادتون باشه که یکدفعه تغییر نکنین ، آروم آروم سعی کنین اعتمادشو جلب کنین... البته خیلی بهتر بود ، همون ماه های اول زندگیتون این کار رو می کردین. ولی حالا هم دیر نشده. به حرف هاش توجه کنین ، بهشون اهمیت بدین. البته اگه اون دخترهای خیالی ذهنش رو به رخ شما کشید ، باید یه رفتار خاصی انجام بدین. یعنی یه جوری بهش بفهمونین که دیگه خسته شدین از این سوءظن ها.... البته قبلش باید ببینین که هر وقت این رو به رخ شما میکشه ، شما چه عکس العملی در مقابلش انجام میدین؟
معمولاً خونسرد برخورد مي كنم اما خدا نكنه از كوره در برم ....
واقعاً خسته شدم از اين همه سوء ظن ها ...
نقل قول:
اول باید خوب همه ی جوانب رو بسنجین...
حتماً اين رو كار مي كنم ...
نقل قول:
بعدش همسرتون رو خوب بشناسین
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :303:
نقل قول:
و چیزها و کارهایی که اونو شاد میکنه رو توی یه کاغذ یادداشت کنین...
چيزهائي كه اونو شاد ميكنه فقط مسائلي هست كه من باهاش زياد موافق نيستم مثله : خاله زنك بازي از قبيل گشت و گزار پشت انواع ويترين ها و ... ولي خب يه سري چيزهاي ديگه هم هست كه اونو خوشحال مي كنه مثه تو خونه موندن من كه اينكار رو حداقل يكسال كردم و خرجمون رو باباي بيچاره ام مي داد ، داشتم ديوانه ميشدم كه بيخيال شد و اعتماد كرد اما دوباره ... !
نقل قول:
بعدش بوسیله ی اون کارها روز به روز اعتمادش رو نسبت به خودتون بیشتر کنین... البته همه ی اون کارها رو یکدفعه انجام ندین که ممکنه بازم یه بهانه به دستش بدین! آروم آروم و کم کم.... تا به روزی برسین که همه ی حرفای دلتون رو بهش بگین و بذارین نظراتش رو بگه... نظراتش هرچقدر هم باکنایه و ناراحت کننده باشه ، شما نباید خودتون رو ببازین و عصبانی بشین... اگه باور نکرد ، بهش بگین که حاضرین علاقه نسبت همسرتون رو ثابت کنین و بازم ازش بخواین که بهتون بگه که چه کاری انجام بدین تا مثل اون 10 روز اول زندگیتون ، در کنار هم شاد باشین...
ايشون رو نميشه آروم آروم اعتمادش رو جلب كرد .. هوشش زياده ف رو كه مي گم ميره فرحزاد و ميگه : مي خواي خرم كني ؟! :300:
نقل قول:
وااای چقدر وارد جزئیات شدم! ببخشید دیگه... البته همین جزئیات باعث بوجود اومدنِ اینجور مشکلات میشن. پس باید بهشون توجه کرد...
خواهش مي كنم ... دقيقاً همين طور هست كه شما مي فرمائيد.
بازم متشكرم و منتظر پيشنهادات و راهنمائي هاي شما هستم
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام رومينا جان ... ممنون از حوصله اي كه به خرج داديد .. من به صورت گزيده اي پاسخ هايم رو براتون مي نويسم :
سلام
خواهش میکنم.ممنون :72:
نقل قول:
بارها اين روش امتحان شده .. عرض كردم كه اين روش براي خانم ها مثه جراحي سرپائي و مداواي سطحي مي مونه !
خوب وقتی یه بار این کار رو انجام بدین و نتیجه ندیدین دیگه ادامه ندین ، طرف مقابل فکر میکنه براش نقش بازی کردین! باید احساساتتون صادقانه باشه و مداوم... مثلا ً هر روز که از سر کار برمی گردین یک شاخه گل سرخ بهش بدین و این کار رو ادامه بدین...
نقل قول:
بله قور زدن يه خصلت بد توي خانم ها كه منم باهاش آشنائي كامل دارم !
هر بار كه ميگم حالا بايد چي كار كرد ميگه : به من چه ! خودت اين مشكل رو درست خودتم حلش كن ... من بيشتر احساس مي كنم كه اون فكر مي كنه من عشق دوران بلوغم رو بيشتر دوست داشتم ... !
آخی... بیچاره شما... :47: حتما ً اون لحظه تمام راه ها رو به روی خودتون بسته می بینین... ای کاش به جای شما همسرتون این سایت رو پیدا می کرد و باهاش آشنا میشد...
شاید اینطوری بهتر باشه که اون لحظه بهش بگین : " تو همسرمی ، تنها همدمم هستی ، اونوقت من تنهایی مشکلاتم رو حل کنم؟ باید بهم کمک کنی ، منو راهنمایی کنی تا بتونم از پس مشکلات بربیام. من که امید دیگه ای جز تو توی زندگیم ندارم... "
نقل قول:
معمولاً خونسرد برخورد مي كنم اما خدا نكنه از كوره در برم ....
واقعاً خسته شدم از اين همه سوء ظن ها ...
سعی کنین خیلی کم از کوره دربرین. چون این کار رو بدتر بکنه ، بهتر نمیکنه... چون همسر حساسی دارین و ممکنه اون لحظه ای که از کوره درمیرین ، به سوءظن هاش مطمئن بشه!
نقل قول:
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :303:
یعنی شما بعد از 4 سال زندگی مشترک هنوز نتونستین ایشون رو به طور کامل بشناسین؟؟!
ای کاش میتونستم با ایشون آشنا بشم :shy:
نقل قول:
چيزهائي كه اونو شاد ميكنه فقط مسائلي هست كه من باهاش زياد موافق نيستم مثله : خاله زنك بازي از قبيل گشت و گزار پشت انواع ويترين ها و ... ولي خب يه سري چيزهاي ديگه هم هست كه اونو خوشحال مي كنه مثه تو خونه موندن من كه اينكار رو حداقل يكسال كردم و خرجمون رو باباي بيچاره ام مي داد ، داشتم ديوانه ميشدم كه بيخيال شد و اعتماد كرد اما دوباره ... !
خوب مگه چه اشکالی داره شما به خاطر همسرتون ماهی یکبار برید خرید و گشت و گزار پشت انواع ویترین ها؟! اگه این کار واقعا ً اونو خوشحال میکنه ازش دریغ نکنین... این از توی خونه موندن خیلی بهتره... گاهی وقتا واسه استحکام یه زندگی مشترک و جلوگیری از پاشیده شدنش بهتره ازخودگذشتگی کنیم. آیا تا به حال شده خودتون به ایشون پیشنهاد بدین که به یه گردش برین؟ ( جایی که همسرتون دوست داره و ناهار هم چیزی سفارش بدین که همسرتون دوست داره. )
یا اینکه تا به حال شده یک روزتون رو به طور کامل در اختیار همسرتون قرار داده باشین تا تصمیم بگیره که اون روز رو چطور بگذرونین و کجاها برین؟ وقتی انتخاب کرد ، یه چشم زیبا بهش بگین و ایشون ذوق کنه؟
نقل قول:
ايشون رو نميشه آروم آروم اعتمادش رو جلب كرد .. هوشش زياده ف رو كه مي گم ميره فرحزاد و ميگه : مي خواي خرم كني ؟! :300:
خوب شما که نمیخواین خرش کنین!!! ( ببخشید اینطوری میگم ) پس بهتره صادقانه بهش بگین : " نه... به خدا دوستت دارم... اینو کِی میخوای درک کنی؟ آیا همینقدر تو هم منو دوست داری؟؟ "
آیا تا به حال اینطوری رفتار کردین؟
نقل قول:
خواهش مي كنم ... دقيقاً همين طور هست كه شما مي فرمائيد.
بازم متشكرم و منتظر پيشنهادات و راهنمائي هاي شما هستم
ارادتمند شما
نيما.ا
منم از توجه و لطف شما ممنونم :72:
امیدوارم تونسته باشم حداقل ذره ای مفید واقع بشم. بازم هر کمکی از دستم بربیاد انجام میدم.
شاد و سربلند باشید در پناه حق :72::72::72:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
salam nima agar mitoni amal koni ketabe mardane merikhi va zanane venosi ro bekhon
مردان مریخی و زنان ونوسی
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام
شما به قول خودتون با زیاد کردن پیاز داغش باعث شدید که همسرتون نسبت به کارها و رفتارهاتون شکاک تر بشن. با صبوری و عمل به توصیه ی دوستان حتما نظر همسرتون رو بیشتر به خودتون جلب کنین, سعی کنید اوقات بیشتری را در کنار همسرتان سپری کنید.... موفق باشید
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
به نظر من خانم شما از روزهای خوب زندگیش یه خاطره بد داره که روی همه خوشی هاش سایه انداخته و اون هم اعتراف شماست و بعد داغ کردن اون قضیه از جانب شما..
خانم ها معمولا خاطرات بد زندگیشون رو به صورت فایل ذخیره می کنن ونگه می دارن و هر وقت که لازم ببینن یکی از این فایلها رو حتی اگه مربوط به صد سال پیش باشه و بارها در موردش صحبت کرده باشن و به نظر شما هم به نتیجه رسیده باشه رو مطرح می کنن.
عکس العمل خانم شما به خاطر علاقه ای هست که به شما داره چون اگه خودتو رو جای اون بگذارید می تونید بفهمید چه حس بدیه که احساس کنید کسی که دوستش دارید حتی برای لحظه ای شخص دیگه ای رو دوست داشته باشه. این برای خانم شما یه شکست محسوب می شده اونم در اوایل زندگی و مدام خودش رو توی خیال با اون خانم مقایسه می کنه و هر عیبی که توی وجود خودش باشه فکر می کنه که توی وجود اون خانم نبوده و شما پیش خودتون فکر می کنید که اگه با فلانی ازدواج می کردم همچین ایرادی نداشت. هر وقت که توی فکر می رین خانمتون فکر می کنه که دارین به اون شخص خاص فکر می کنید. حتی گاهی ممکنه که فکر کنن وقتی به ایشون نگاه می کنید به جای دیدن چهره ایشون چهره شخص دیگه ای جلوی چشمتون میاد و یا اگه به گردش می رین هراس اینو دارن که نکنه قبلا با این خانم به اون مکان رفتین و الان خاطره اون دوران برای شما زنده شده و ....
اینا رو گفتم که بدونید خانم شما چه احساسی رو داره و چه زجری می کشه. البته شاید بهتر و یا بدتر از این باشه من چون خودم یه زن هستم وقتی به جای ایشون فکر می کنم همچین چیزایی به ذهنم میاد. متاسفانه خانمها مقداری هم اهل خودآزاری هستن و با فکرهایی که می کنن باعث ناراحتی خودشون می شن دیگه وای به حال کسی که تاییدیه برای افکارش داشته باشه.
از شما می خوام اگه واقعا همسرتون رو دوست دارین و می خواین کمکشون کنید صبر بیشتری داشته باشین چون همسرتون فقط به کمک و پشتیبانی شما احتیاج داره.
ازش بخواین که یک روز هر چند ساعتی که طول کشید با خدا خلوت کنه وشما و خودش رو ببخشه. این کار کمک بزرگی می تونه بهش بکنه.
باهاش صحبت کنید و هنگام صحبت دستاشو بگیرین توی چشماش نگاه کنید و با آرامش صحبت کنید. بگین که دوست ندارین لحظه های خوبتون با همچین حرفهایی خراب بشه بگین که اونو یه هدیه از طرف خدا می دونید و از بودن در کنار اون لذت می برین. بگین که خوشحالین از اینکه با هم ازدواج کردین و در کنارش احساس آرامش می کنید. بگین براتون سخته که بهتون اعتماد نداشته باشه . بگین همیشه کنارش هستین به خاطر اینکه فقط وجود اون به شما آرامش می ده و باعث می شه که برای زندگی تلاش کنید...
اگه هم بحثتون به جای همیشگی رسید شما بحث رو ادامه ندین سعی کنید با لبخند و نوازش همسرتون رو آروم کنید .
امیدوارم زندگی خوبی در کنار هم داشته باشید:72:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نيما
اينو رو راست بهتون مي گم
انگار ته دلتون خيلي از خانمتون دلخورين (به خاطر حرفاتون مي گم)و همين مانع مي شه كه بتونين صادقانه باهاش برخورد كنين
وقتي شما با يه لفظ بد خانمتون رو صدا مي كنين حتي اينجا بدون اين كه همسرتون بشنوه مطمئن باشين روي رفتارتون اثر مي ذاره و بلافاصله همسرتون هم متاثر مي شه
اگه همه اين راهها رو صادقانه انجام دادين و جواب نگرفتين بد نيست برين پيش يه مشاور و حضوري موضوع رو بهش بگين البته جلسه اول بدون حضور خانمتون بعد هم همراه همسرتون برين و از اون روانشناس كمك بخواين
احتمالا ذهن همسرتون نسبت به شما خيلي به هم ريخته هست و اعمال مثبت شما رو نمي بينه يا يه جور ديگه تعبير مي كنه آخه اگه شما واقعا همه اين كارا رو كردين نمي دونم چرا خانمتون از اون اشتباهتون نگذشته پس معلومه يه مشكل درونيه و تلاش شما حتي ممكنه اثر منفي بذاره اينجا بايد يه شخص بي طرف و حتي كسي كه همسرتون حس كنه يه ذره طرف اونو داره بياد وسط تا قضيه رو حل كنه
باز جاي شكرش باقيه كه شما خودتون مي خواين اوضاع رو درست كنين
اميدوارم آرامش به زودي به زندگيتون برگرده
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BKAS
salam nima agar mitoni amal koni ketabe mardane merikhi va zanane venosi ro bekhon
مردان مریخی و زنان ونوسی
سلام بيكس جان
اتفاقاً اين كتاب در آرشيو كتابخانه ام موجوده همسرم كامل اونو خونده ولي من هنوز موفق به خوندنش نشدم ..
حتماً به پيشنهاد شما عمل مي كنم:72:
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام رومينا جان
نقل قول:
خوب وقتی یه بار این کار رو انجام بدین و نتیجه ندیدین دیگه ادامه ندین ، طرف مقابل فکر میکنه براش نقش بازی کردین! باید احساساتتون صادقانه باشه و مداوم... مثلا ً هر روز که از سر کار برمی گردین یک شاخه گل سرخ بهش بدین و این کار رو ادامه بدین...
امتحان مي كنم ... به نظر پيشنهاد خوبيه !
نقل قول:
آخی... بیچاره شما... :47: حتما ً اون لحظه تمام راه ها رو به روی خودتون بسته می بینین... ای کاش به جای شما همسرتون این سایت رو پیدا می کرد و باهاش آشنا میشد...
گاهي اوقات فكر مي كنم چقدر آدم بدي هستم كه همسرم اينطور با من رفتار مي كنه :47:
[quote]شاید اینطوری بهتر باشه که اون لحظه بهش بگین : " تو همسرمی ، تنها همدمم هستی ، اونوقت من تنهایی مشکلاتم رو حل کنم؟ باید بهم کمک کنی ، منو راهنمایی کنی تا بتونم از پس مشکلات بربیام. من که امید دیگه ای جز تو توی زندگیم ندارم... "[/
quote]
معمولاً همين برخوردها و حرفها رو مي زنم ... جواب ميده اما اينم سطحيه !
نقل قول:
سعی کنین خیلی کم از کوره دربرین. چون این کار رو بدتر بکنه ، بهتر نمیکنه... چون همسر حساسی دارین و ممکنه اون لحظه ای که از کوره درمیرین ، به سوءظن هاش مطمئن بشه!
حق با شماست ... :73:
نقل قول:
یعنی شما بعد از 4 سال زندگی مشترک هنوز نتونستین ایشون رو به طور کامل بشناسین؟؟!
ای کاش میتونستم با ایشون آشنا بشم :shy:
دليلش اينه كه ايشون معمولاً با ثبات نيستند ... !
نقل قول:
خوب مگه چه اشکالی داره شما به خاطر همسرتون ماهی یکبار برید خرید و گشت و گزار پشت انواع ویترین ها؟! اگه این کار واقعا ً اونو خوشحال میکنه ازش دریغ نکنین... این از توی خونه موندن خیلی بهتره... گاهی وقتا واسه استحکام یه زندگی مشترک و جلوگیری از پاشیده شدنش بهتره ازخودگذشتگی کنیم. آیا تا به حال شده خودتون به ایشون پیشنهاد بدین که به یه گردش برین؟ ( جایی که همسرتون دوست داره و ناهار هم چیزی سفارش بدین که همسرتون دوست داره. )
یا اینکه تا به حال شده یک روزتون رو به طور کامل در اختیار همسرتون قرار داده باشین تا تصمیم بگیره که اون روز رو چطور بگذرونین و کجاها برین؟ وقتی انتخاب کرد ، یه چشم زیبا بهش بگین و ایشون ذوق کنه؟
بيشتر دوست داره كه هر روز باشه .. كه منم فرصتم اين اجازه رو نميده ... ضمناً قبلاً عرض كردم كه يكسال در خدمت همسرم بودم ... حداقل اينكه تو اون يكسال هر هفته يكي از شهرهاي اطراف مثه كاشان ، اصفهان و ... مي بردمش ... سه روز خوب بود باز دوباره شروع مي شد ... نمي دونم دقيقاً چي مي خواد چون خودشم واقعاً نمي دونه !
نقل قول:
خوب شما که نمیخواین خرش کنین!!! ( ببخشید اینطوری میگم ) پس بهتره صادقانه بهش بگین : " نه... به خدا دوستت دارم... اینو کِی میخوای درک کنی؟ آیا همینقدر تو هم منو دوست داری؟؟ "
آیا تا به حال اینطوری رفتار کردین؟
بله ، معمولاً بي فايده بوده
نقل قول:
امیدوارم تونسته باشم حداقل ذره ای مفید واقع بشم. بازم هر کمکی از دستم بربیاد انجام میدم.
حتماً همينطوره ... متشكرم ازتون
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام
من فکر میکنم بهتره با هم برید پیش یه مشاور خوب
بهتره غیر از شما کسی با خانمتون صحبت کنه
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
سلام
من فکر میکنم بهتره با هم برید پیش یه مشاور خوب
بهتره غیر از شما کسی با خانمتون صحبت کنه
يه بار رفتيم ، فقط 250 هزار تومان پول از جيبمون رفت ... !
الان ترجيح مي دهم از تجربيات و راهنمائي ديگران استفاده كنم تا اينكه برم پيش مشاور ... !
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
چرا؟
هیچ مشاوری اینقدر زیاد پول نمیگیره؟
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
چرا؟
هیچ مشاوری اینقدر زیاد پول نمیگیره؟
چرا ميگيره .. وقتي 22 جلسه همراه با 4 تست تحليلي باشه ميگيره ...
تازه تخفيفم داده بود ... !
بگذريم و از موضوع خارج نشيم ....
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام اقا نيما راستش شايد هر كس ديگه اي بود ناراحت مي شد شما نبايد از گذشته خودتون چيزي مي گفتيد گذشته هر كس مربوط به خودشه مهم اين است كه در زندگي جديد چقدر متعهد باشيد و اشتباه دوم هم اينكه بيشتر پياز داغ ان را زياد مي كرديد .
ولي به نظر من اگر امكان دارد به نحوي كه خيلي تابلو نباشه براي خانومتون وانمود كنيد كه همچين رابطه ايي نبوده بهش بگيد همينجوري همچين چيزي گفتيد و واقعيت نداشته بگيد اون چت و غير هم همش پسر بودند نه دختر
نمي دونم مي تونيد اينكارو بكنيد يا نه ولي فكر كنم خانومتون تنها در صورتي مي تونه اروم بشه كه فكر كنه همش خواب بوده وحقيقت نداشته و دوست داره يك روز از خواب بيدار شه
اگر خواستيد انجام بديد بايد خيلي ظريف و با دقت انجام بديد كه متوجه نشه كه داريد بهش دروغ مي گيد
بعضي اوقات براي تداوم زندگي ادم مجبور مي شه دروغ بگه خب چاره اي نيست اعتماد خانومتون نسبت به شما سلب شده و همش فكر مي كنه ظاهريه
براي خانومتون توضيح بديد كه او را از همه برتر مي دانيد و بيشتر دوست داريد و به همين دليل است كه او را انتخاب كرده ايد
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نيما من يكي تسليم
واقعا نمي دونم بايد چيكار كنين
مشاوري كه رفتين پيشش چي گفت؟
راستي خونواده هاتون از اين جريان اطلاع دارن؟
شايد با كمك از كسي كه خانمتون حرفش رو قبول داره بشه به نتيجه رسيد
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام نیما
با اینکه من بیشتر موقعیت همسر شما رو دارم و باید اونو بیشتر درک کنم ولی میتونم بفهمم که شما هم چه حالی دارید
همسر من هم بسیار موقعیتی شبیه شما برای من ایجاد کرده بود چون اوایل ازدواج اینو نمیفهمید که زن چه خصوصیات و چه روحیاتی داره و بعدا اعتراف کرد که اشتباه کرده که همه چیزش رو برای من گفته و از تجارب آشنایی هاش در زندگی گذشتش نباید حرفی به میون می آورده همسر من هم با توجه به اینکه توی دوران عقد از همدیگه دور بودیم ولی با دخترایی که قبل از وارد شدن من توی زندگیش بودن ارتباط چت یا تلفن داشت و جالبه بدونید که چند تاشون با برخورد شدید خودم دمشون رو وری کولشون گذاشتند و رفتند
بعد از این ماجراها که شاید تعریفش کتابی بشه براتون.... دوستش داشتم ....اونم تا سر حد مرگ... اما بهش اعتماد نداشتم دلم نسبت بهش چرکین بود اصلا از ابراز محبت هاش خوشحال نمیشدم چون حس میکردم همش دروغه و این حرفها رو شاید به اونها هم زده باشه با اینکه میگفت همه اونها یه جورایی مشکل داشتند و گاهی فقط تا مشکلی پیدا میکردن به من زنگ میزدن و کمک فکری یا مالی میخواستن و هیچ عشقی در میون نبود ولی با همه این حرفها اصلا نمی تونستم باور کنم حتی تو رابطه زناشوییمون هم تاثیر گذاشته بود و از رابطه باهاش لذتی نمیبردم بارها بحث و گریه و دعو.ا بود
و بارها بهش میگفتم که چرا توی اون دوران و تا مدتی بعد از ازدواجمون منو زجر دادی اون اظهار پشیمونی میکرد ولی اغلب اوقات هم سکوت میکرد و جوابی نمیداد
با اینکه دیگه الان یک ساله که صاحب فرزند شدیم و اون قضایا برام کمرنگتر شده و بخاطر فرزندم و می بینم که اون هم به این زندگی و فرزندمون و من عشق میورزه سعی میکنم فراموش کنم
البته اینم بگم اگه این کارهایی که شما برای بهتر شدن همسرتون کردید رو همسرم با من داشت شاید زودتر از اینها سعی میکردم فراموش کنم اما اون راهش رو بلد نبود
به هر حال من فکر میکنم همسرتون باید سعی کنه از ذهنش پاک کنه و شما هم باید همه تلاشتون را برای حل این مشکل بکنید با توجه به اینکه دارای فرزند هم هستید
من این سوال رو بارها از همسرم کردم و از ما هم میکنم اگر همسر شما در قبال شما چنین کاری رو انجام میداد شما چقدر عکس العمل نشون میدادید و آیا حاضر بودید ببخشیدش؟؟؟؟
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط honarmand
سلام اقا نيما راستش شايد هر كس ديگه اي بود ناراحت مي شد شما نبايد از گذشته خودتون چيزي مي گفتيد گذشته هر كس مربوط به خودشه مهم اين است كه در زندگي جديد چقدر متعهد باشيد و اشتباه دوم هم اينكه بيشتر پياز داغ ان را زياد مي كرديد .
ولي به نظر من اگر امكان دارد به نحوي كه خيلي تابلو نباشه براي خانومتون وانمود كنيد كه همچين رابطه ايي نبوده بهش بگيد همينجوري همچين چيزي گفتيد و واقعيت نداشته بگيد اون چت و غير هم همش پسر بودند نه دختر
نمي دونم مي تونيد اينكارو بكنيد يا نه ولي فكر كنم خانومتون تنها در صورتي مي تونه اروم بشه كه فكر كنه همش خواب بوده وحقيقت نداشته و دوست داره يك روز از خواب بيدار شه
اگر خواستيد انجام بديد بايد خيلي ظريف و با دقت انجام بديد كه متوجه نشه كه داريد بهش دروغ مي گيد
بعضي اوقات براي تداوم زندگي ادم مجبور مي شه دروغ بگه خب چاره اي نيست اعتماد خانومتون نسبت به شما سلب شده و همش فكر مي كنه ظاهريه
براي خانومتون توضيح بديد كه او را از همه برتر مي دانيد و بيشتر دوست داريد و به همين دليل است كه او را انتخاب كرده ايد
سلام هنرمند عزيز
شايد حق با شما باشه اما با توجه به شرايطي كه بود مجبور بودم قبل از اينكه از شخص ديگري از اين موضوع با خبر شود ، خودم بگويم .
بارها سعي كردم اين كار رو بكنم اما فايده اي نداره چون عشق اولم را همه مي دانستند حتي حافظ شيرازي .... !
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام شاد عزيز .. ممنون از وقتي كه براي بنده گذاشتيد.
نقل قول:
عکس العمل خانم شما به خاطر علاقه ای هست که به شما داره چون اگه خودتو رو جای اون بگذارید می تونید بفهمید چه حس بدیه که احساس کنید کسی که دوستش دارید حتی برای لحظه ای شخص دیگه ای رو دوست داشته باشه. این برای خانم شما یه شکست محسوب می شده اونم در اوایل زندگی و مدام خودش رو توی خیال با اون خانم مقایسه می کنه و هر عیبی که توی وجود خودش باشه فکر می کنه که توی وجود اون خانم نبوده و شما پیش خودتون فکر می کنید که اگه با فلانی ازدواج می کردم همچین ایرادی نداشت. هر وقت که توی فکر می رین خانمتون فکر می کنه که دارین به اون شخص خاص فکر می کنید. حتی گاهی ممکنه که فکر کنن وقتی به ایشون نگاه می کنید به جای دیدن چهره ایشون چهره شخص دیگه ای جلوی چشمتون میاد و یا اگه به گردش می رین هراس اینو دارن که نکنه قبلا با این خانم به اون مکان رفتین و الان خاطره اون دوران برای شما زنده شده و ....
دقيقاً منم به همين نتيجه رسيدم ... متشكرم كه اينقدر موشكافانه پاسخ داديد.
اما مسئله اينجاست كه من كلاً آدم پر حرفي در محل كار هستم و بالعكس در منزل معمولاً متفكر .. كه به نظر اين رفتارم كمي يا شايدم تا حد زيادي براي همسرم آزار دهنده باشه ...
نقل قول:
اینا رو گفتم که بدونید خانم شما چه احساسی رو داره و چه زجری می کشه. البته شاید بهتر و یا بدتر از این باشه من چون خودم یه زن هستم وقتی به جای ایشون فکر می کنم همچین چیزایی به ذهنم میاد. متاسفانه خانمها مقداری هم اهل خودآزاری هستن و با فکرهایی که می کنن باعث ناراحتی خودشون می شن دیگه وای به حال کسی که تاییدیه برای افکارش داشته باشه.
اما به نظر من زجر كشيدن خيلي بچه گانه و مسخره مياد ... ! چون من موضوع عشق اولم را نصفه و نيمه قبل از ازدواج براي ايشون گفتم و شرح دادم و بعد از ازدواج برخي از جزئيات رو هم براش باز كردم كه حس كنجكاوي زنانه اي كه داره اذيتش نكنه ... !
نقل قول:
از شما می خوام اگه واقعا همسرتون رو دوست دارین و می خواین کمکشون کنید صبر بیشتری داشته باشین چون همسرتون فقط به کمک و پشتیبانی شما احتیاج داره.
ازش بخواین که یک روز هر چند ساعتی که طول کشید با خدا خلوت کنه وشما و خودش رو ببخشه. این کار کمک بزرگی می تونه بهش بکنه.
من حدود 4 سال صبر كردم ، باز هم صبر مي كنم چون زندگي ام را دوست دارم و به هيچ عنواني حاضر به پاشيدگي در زندگي مشتركم نيستم.
نقل قول:
باهاش صحبت کنید و هنگام صحبت دستاشو بگیرین توی چشماش نگاه کنید و با آرامش صحبت کنید. بگین که دوست ندارین لحظه های خوبتون با همچین حرفهایی خراب بشه بگین که اونو یه هدیه از طرف خدا می دونید و از بودن در کنار اون لذت می برین. بگین که خوشحالین از اینکه با هم ازدواج کردین و در کنارش احساس آرامش می کنید. بگین براتون سخته که بهتون اعتماد نداشته باشه . بگین همیشه کنارش هستین به خاطر اینکه فقط وجود اون به شما آرامش می ده و باعث می شه که برای زندگی تلاش کنید...
اگه هم بحثتون به جای همیشگی رسید شما بحث رو ادامه ندین سعی کنید با لبخند و نوازش همسرتون رو آروم کنید .
گرچه بارها تكرار شده اما چون جواب ميده به روي چشم .. :shy:
نقل قول:
امیدوارم زندگی خوبی در کنار هم داشته باشید:72:
ممنون ، به همچنين ... :72:
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
آقا نيما
اينو رو راست بهتون مي گم
انگار ته دلتون خيلي از خانمتون دلخورين (به خاطر حرفاتون مي گم)و همين مانع مي شه كه بتونين صادقانه باهاش برخورد كنين
وقتي شما با يه لفظ بد خانمتون رو صدا مي كنين حتي اينجا بدون اين كه همسرتون بشنوه مطمئن باشين روي رفتارتون اثر مي ذاره و بلافاصله همسرتون هم متاثر مي شه
اگه همه اين راهها رو صادقانه انجام دادين و جواب نگرفتين بد نيست برين پيش يه مشاور و حضوري موضوع رو بهش بگين البته جلسه اول بدون حضور خانمتون بعد هم همراه همسرتون برين و از اون روانشناس كمك بخواين
احتمالا ذهن همسرتون نسبت به شما خيلي به هم ريخته هست و اعمال مثبت شما رو نمي بينه يا يه جور ديگه تعبير مي كنه آخه اگه شما واقعا همه اين كارا رو كردين نمي دونم چرا خانمتون از اون اشتباهتون نگذشته پس معلومه يه مشكل درونيه و تلاش شما حتي ممكنه اثر منفي بذاره اينجا بايد يه شخص بي طرف و حتي كسي كه همسرتون حس كنه يه ذره طرف اونو داره بياد وسط تا قضيه رو حل كنه
باز جاي شكرش باقيه كه شما خودتون مي خواين اوضاع رو درست كنين
اميدوارم آرامش به زودي به زندگيتون برگرده
سلام گلپر خانم
شايد اينطور باشه كه ميگيد اما من دوستش دارم و چه جلوش و چه پشت سرش به هيچ وجه ازش بدم نيومده و نمي آد.
ضمناً من عاشق بودم ، عاشق بودنم اشتباه نيست .... !
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
آقا نيما من يكي تسليم
واقعا نمي دونم بايد چيكار كنين
مشاوري كه رفتين پيشش چي گفت؟
راستي خونواده هاتون از اين جريان اطلاع دارن؟
شايد با كمك از كسي كه خانمتون حرفش رو قبول داره بشه به نتيجه رسيد
هنوز به طور مستقيم از چيزي با خبر نيستند اما شايد كمي احساس كرده باشند چون هر چه باشه اونها ما رو بزرگ كردند.
من و خانمم به هيچ عنوان نمي گذاريم خانواده هامون از اختلافاتي كه داريم با خبر بشوند.
البته همسرم بيشتر از من حساس روي اين موضوع.
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام مادر گل بهار ...
نقل قول:
من این سوال رو بارها از همسرم کردم و از ما هم میکنم اگر همسر شما در قبال شما چنین کاری رو انجام میداد شما چقدر عکس العمل نشون میدادید و آیا حاضر بودید ببخشیدش؟؟؟؟
گل بهار جان به نظر من اگر يك زن چنين رفتاري داشته باشه براي مردهاي ايراني حتي لحظه اي هم قابل تحمل و بخشش نيست .. اما در نظر داشته باشيد كه ما در كشور زندگي مي كنيم كه بسياري از مسائل مربوط به زنها در مورد مردها نمي تواند صدق كند و بالعكس ... !
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
تمام پست های تاپیک رو خوندم و مرور کردم... به نظر من بهترین راه اینه که همسرتون با یکی صمیمی باشه و بتونه بهش اعتماد کنه... اینطوری باعث میشه که با اون شخص درد و دل کنه و طرف مقابل باید اونو راهنمایی کنه... چون انگار هنوز نتونسته به طور کامل به شما اعتماد داشته باشه... پس یه شخص دیگه این وسط باید کاری بکنه... آیا همسرتون دوست صمیمی داره که بعضی وقتا اوقاتش رو با اون بگذرونه؟؟
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نیما سلام:
ببین دوست عزیز : من فکر میکنم اشتباه و پله غلط را از اول خودت بد بنا نهادی، شما که از روحیات شکننده و حساس جنس مونث خبر داری، چرا سعی کردی که بیشتر از جنبه منفی احساسات اون را تحریک کنی؟ اگر راجع به سرگرمی زمان بچگی ات بهش گفتی و اون ظرفیت نداشت ،دیگه چرا نشستی و پیششش چت کردی؟ شما که هنوز خودت را نتونستی آماده و مهیا برای یک زندگی به همچین مسئولیتی بکنی چرا ازدواج وچرا بچه؟ شما که میگیدا:
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :305:
پس خودتون هم با خودتون مشکل دارید
اصلا" یک سئوال :
البته قبلش از اینکه اینقدر صریح حرف زذم و میزنم و شما را مسئول خراب شدن زندگیتون و مخصوصا" خراب شدن زندگی اون زن وبچه میدونم ، پوزش میخوام.
حالا سئوال من:
اگر زنتان در حضور شما با کسی چت میکرد( ناشناس) و با دیگران خیلی خوش و بش میکرد آیا روحیه حساس شما خدشه دار نمیشد؟
به هر حال امیدوارم سررشته زندگی را با دستان همدیگر به هم وصل کنید:203:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نواز
آقا نیما سلام:
ببین دوست عزیز : من فکر میکنم اشتباه و پله غلط را از اول خودت بد بنا نهادی، شما که از روحیات شکننده و حساس جنس مونث خبر داری، چرا سعی کردی که بیشتر از جنبه منفی احساسات اون را تحریک کنی؟ اگر راجع به سرگرمی زمان بچگی ات بهش گفتی و اون ظرفیت نداشت ،دیگه چرا نشستی و پیششش چت کردی؟ شما که هنوز خودت را نتونستی آماده و مهیا برای یک زندگی به همچین مسئولیتی بکنی چرا ازدواج وچرا بچه؟ شما که میگیدا:
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :305:
پس خودتون هم با خودتون مشکل دارید
اصلا" یک سئوال :
البته قبلش از اینکه اینقدر صریح حرف زذم و میزنم و شما را مسئول خراب شدن زندگیتون و مخصوصا" خراب شدن زندگی اون زن وبچه میدونم ، پوزش میخوام.
حالا سئوال من:
اگر زنتان در حضور شما با کسی چت میکرد( ناشناس) و با دیگران خیلی خوش و بش میکرد آیا روحیه حساس شما خدشه دار نمیشد؟
به هر حال امیدوارم سررشته زندگی را با دستان همدیگر به هم وصل کنید:203:
سلام ...
نه مشكلي برام نبود البته درحد و حدودش ... چت براي من تعريف شده است چون شغل من با اينترنت سر و كار داره اين موضوعات برايم كاملاً هزم شده است.
ضمناً جو فرهنگي حاكم بر شهر و خانواده ي من خيلي فرق داشت با دختري كه در يكي از شهرهاي دور افتاده و فراموش شده ي استان فارس زندگي مي كرد.
مسائل زيادي دست به دست هم داده كه اين اختلافات كامل بشه اما مهم اينه كه با همه ي تلاشم براي نشان دادن حسن نيتم باز هم مورد سوء ظن قرار مي گيرم.
اين نكته منو آزار ميده پس تفره نريد ... ضمناً سرگرمي دوران بچگي كه شما اسمشو گذاشتين براي من هنوز هم مقدس و پاكه چون به قول خود شما مال دوران بچگي و نوجواني بوده ...
ارادتمند شما
نيما.ا
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
بازم سلام آقا نیما...
اگه خانمتون این نوشته ها رو بخونه چی؟ فکر می کنید چه عکس العملی نشون می ده؟ بهتر می شه یا بدتر؟
یه جمله ای هست که می گن « هر راست نشاید گفت» حرفی که شما به خانمتون زده بودین از همون راست هایی هست که نشاید گفت.
من هم تقریبا موردی مشابه همسر شما رو تجربه کردم اما باور کنید دقیقا نمی دونم همسرم با چه ترفندی فکر منو از اون قضیه منحرف کرد. فقط می دونم الان نسبت به اون خانم که حتی دیدمش و مدتی با اون بیرون می رفتم هیچ احساس بدی ندارم چون کاملا به شوهرم اطمینان پیدا کردم. باید فکر کنم ببینم دقیقا همسرم چی کار کرد...
بهتون می گم امیدوارم نتیجه بگیرین.
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام آقا نیما:72:
مشکلتون حل شد؟
امیدوارم که اینطور باشه.
می دونید من یکم وضعم بهتر بود چون اون خانم رو دیده بودم و برای همین خیلی از مقایسه ها رو توی ذهنم انجام ندادم و یا اون خانم رو زیاد برای خودم بزرگ نکردم.
اما کاری که همسرم کرد این بود که مدام از بودن من خدا رو شکر می کرد و از آرامشی که با بودن من توی زندگیش به دست اورده صحبت می کرد. می گفت با حضور اون خانم آرامش نداشته و از همه چیز خسته شده بوده. اینکه با ورود من تو زندگیش همه کارهاش سر و سامون گرفته و خدا کمکش کرده ...
من اصلا به این که راست می گه یا دروغ نه فکر کردم و نه می کنم چون می خواستم بهش اعتماد داشته باشم و بدون اعتماد نمی تونستم دوستش داشته باشم و باهاش زندگی کنم.
بازم امیدوارم که مشکلتون حل شده باشه:203:
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام
راستش اشتباه از خودت بوده و با این کارت خواه جدی یا شوخی باعث شدی تا همسرت بهت بدبین بشه. خانمه بیشتر از اون چیزی که فکرش و کنی حساس هستند خودتو بزار جای اون . اگر اون چنین کاری می کرد و جلو شما چت می کرد یا تلفنی صحبت می کرد چه فکری در موردش می کردین؟ تنها راه اینه که دستش و بگیری ببریش یک جای خوب مثل پارک یا کافی شاپ و ... و خالصانه ازش عذر خواهی کنی و بگی که اشتباه از تو بوده و می خوای جبران کنی. بگو که او و زنگیتو دوست داری . و از اون روز به بعد بهش ثابت کن که حرفهایی که زدی جدی بوده. بهش عشق بورز و عملا بهش ثابت کن که به دختری اهمیت نمی دی و فقط اونو میبینی. موفق باشی
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام اقا نیما
می دونید من چی فکر می کنم
شما نه تنها خودتونو مقصر نمی دونید
بلکه مایلید همسرتونو مقصر خراب شدن این 4 سال بدونید
شما کارهای خودتونو بزرگ جلوه می دید
و مدام این حس را در دیگران تقویت می کنید که زنتون آدم عصبی بی ثبات
و عاشق تفریحات الکی هست
شما می خواید ما بتون بگیم
(وای چه زن بدی بیچاره نیما)
اما اصلا این طور نیست
شما در تمام این مدت روح اونو کشتید و حتی حاضر نیستید اینو قبول کنید
شما باید خودتونو اصلاح کنید و انقدر حق به جانب صحبت نکنید
-
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نیما سلام
احساسی که ازش حرف میزنی یک احساس زنانه هستش که توی یک دختر توی دهات دور افتاده در استان فارس همون قدر فعاله که توی یک دختر تهرانیه ساکن سعادت آباد.تا کی میخواید مردونگی رو توی غیرت داشتن روی زن و قدرت برای انجام هر کاری که دلتون بخواد بدونید؟
انصافت کجاست مسلمون؟
اگه زنت همچین رابطه ای میداشت به نظرت لیاقت همسری تو رو نداشت یا حتی به راحتی میتونستی طلاقش بدی اما این موجود ظریف و حساس اینجا به خاطر احساس لطیفش داره محاکمه میشه و شما جونور بهش میگید.عجب عدالتی داری مرد...
اون بازیچه برات مقدسه هنوزم نه؟زندگیت چی؟خونوادت چی؟اونقدر واست تقدس داره که قداست عشق نوجوونیتو بشکونی؟؟؟؟؟
اول خودتو اصلاح کن.باور کن اشکال توی خودته.
اگه اینقدر عشقت برات مهم بود چرا نرفتی دنبالش؟
ایرادی داشت؟اگه آره اون ایرادو به همسرت بگو و بهش گوشزد کن که اون ایرادو نداره و برات کاملترین زن دنیاست.
اگه عشقت ایرادی نداشت پس رفته با کس دیگه ای ازدواج کرده همچین کسی لیاقت این همه قداستی که تو واسش قائل شدی رو نداره.
اگر نه هم که در اثر مخالفت اطرافیان بی خیالش شدی که اونهم نشون از بی ثباتی تو داره.
پس مشکلو با خودت حل کن.