-
دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام دوستان گلم
خیلی به کمکتون نیاز دارم نمیدونم از چی و کجا بگم :82:
من تاپیک زیاد زدم و به نتیجه نرسیدم امیدوارم توی این تاپیک کمکم کنید
از اخلاقهای بد شوهرم خسته شدم :302:
کاش از نظر مالی درآمد داشتم اونوقت اونو ول میکردم و میرفتم و اونم به آرزوش میرسید
خیلی خیلی بداخلاق و ایرادگیره
و توی حرفهاش خیلی بی احترامی به من میکنه و انگار نه انگار منم آدم شخصیتم رو خورد میکنه و انتظار داره بعد از توهینهاش هم ناراحت نشم
اصلا توی خونه بچه رو حتی واسه ده دقیقه هم نگه نمیداره وقتایی که مهمون دارم کار دارم حموم میخوام برم مشکل اینه که بعدش هم لحن و نگاه پر از نفرت و غرغر هاشه که واسه 5 دقیقه نگه داشتن بچه سرازیر میکنه
منو فقط واسه پخت و پز و نظافت خونه میخواد خودش بارها اعتراف کرده که کار به کار من نداشته باش باهام حرف بزنی و نزنی مهم نیست فقط واسم غذا بپز
حالم ازش به هم میخوره وقتی با حسرت از مردهایی حرف میزنه که زنهای خراب توی خیابونو سوار میکنن و همیشه توی دعوا میگه که اونم اینکار رو میخواد انجام بده (بخدا فقط کافیه بدونم از این کثافت کاریها میکنه واسه همیشه ولش میکنم و میرم .دلم از این حرفاش خونه )
همش با خودم میگم مردی که اینقدر خوردت میکنه چرا باهاش زندگی میکنی فقط چون داره خورد و خوراکمو میده ؟
بخدا اینقدر نسبت به بچه هم بی محبته که بچه پیش اون همیشه خجالت میکشه انگار پیش یه غریبه است خیلی وقتا مردهایی رو میبینم که اینقدر دور بچشون میچرخن و هواشو دارن گریه ام میگیره شوهر بی عاطفه من بچه هم یه ساعت گریه کنه میگه چیه میخوای بمیری:302:
عید امسالم با بد اخلاقیهاش واسم حروم کرد اصلا حس عید و سال نو رو نداشتم
گلوم پر از بغضه و دلم شکسته و خورد و داغون فقط پست های شما مرهم دل منه :72:
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام عزیزم واقعاناراحت شدم:302:.شوهرتون ازاول اینطوربودیابعداشده؟چه دلایلی باعث شده زندگیتون به این مرحله برسه؟:325:
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
عزیزم صبر کن یواش یواش پیش بریم. الان فکر می کنی مشکل اصلی کجاست؟ چه مشکلات و مسائلی باعث شده این احساسها رو داشته باشی؟ چه انتظاراتی از زندگیت داری؟ سعی کن همه رو لیست کنی.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
:72:سلام خانومی
خیلی ناراحت و پریشونی...
ما هم در زندگی ازین مشکلات داریم فقط درجه و نوعش فرق میکنه.
شما فرزند داری و باید بهخاطر اونم که شده زندگیتو حفظ کنی.
خیلی زنها هستن که از لحاظ مالی مستقلن اما زندگی خوبی ندارن...مستقل شدن از لحاظ مالی و ترک این زندگی علاج مشکل شما نیست.
آروم باش خانومی...توکلت به خدا باشه.
خدایی که مشکل رو میده مطمئن باش راه حلش رو هم میده.
بعضی مردها اینجوری هستن.یعنی اعتقاد دارن وظیفه نگهدار و ..بچه همه به عهده زنشونه...
من فکر میکنم وقتی این تاپیک رو مینوشتی خیلی خیلی عصبانی و ناراحت بودی
من وقتی پستت رو در خاطرات عاشقانه من و همسرم خوندم خیلی لذت بردم .بهخاطر درک بالات از شغل همسرت از بالهای صداقت رتبه گرفته بودی ..
همسری که بالای سر تو نشسته تا خوابت ببره...کم نعمتی نیست.
مگه این همسری که دلت ازش پره همون همسر نیست؟!
چی شده که همسرت ناراحتت میکنه؟
دوست عزیزم نکنه شما هم خدایی نکرده ایشون رو ناراحت میکنی..؟
سوره مزمل رو 40 شب بخون دوست عزیزم...
:72:
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
نمی دونم این حرفم درسته یا نه ولی : نزارید بغض توی گلوتون بمونه ، گریه کنید ، حداقل کاری که برای خودتون می تونید بکنید رو انجام بدید.بزارید شکستن دلتون رو زمین ،آسمون ، بشنون، شما خدا رو دارید ، هر کاری که می کنید با توکل به اون ان شالله بهترین حالت تموم میشه.
از خودتون بگید، سن و شغل و....خودتون و شوهر تون بگید.
دلایل انتخاب ایشون به عنوان همسرتون رو بفرمایید. نکات مثبتی که شما رو به انتخاب واداشت و....
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
ممنونم از همه دوستای گلم
pink butterfly عزیز از اول همینجور بود اوایل برام عجیب بود و در مقابل بداخلاقیهاش فقط کارم گریه بود در مقابل یه اشتباه کوچیکی که با آرامش حل میشه طغیان خشم و نفرته که همه وجودش رو میگیره
.................................................. .......
دلجو جان مشکل اصلی 1_بداخلاقی ها و زبون بیش از حد تلخ شوهرمه حتی در حالت عادی نمیدونم چرا فکر نمیکنه این حرفش منو ناراحت میکنه یا نه 2_بی احترامی هاش خودت میدونی احترام واسه یه زن چقدر مهمه متاسفانه تفکرات شدید مردسالارانه هم داره همیشه زن رو موجود احمق و کم عقل میدونه و علنا هم اینجوری منو خطاب میکنه ولی خودش بی عیب و نقصه 3_من ازش نمیخوام مجنون باشه میخوام یه آدم معمولی باشه منطقی باشه اما توهین نکنه 4_نسبت به بچمون مهربون باشه واسش وقت بذاره 5_خیلی زیاد فحشهای رکیک و زشت بکار میره و منم خیلی ناراحت میشم بیشتر بخاطر بچمون 6_همیشه و هر وقت بخوام با اون جایی برم (مهمونی طرف خودمون ) استرس دارم چون بلافاصله بعدش شروع میکنه به مسخره کردن و ایراد گرفتن فلان حرکت و فلان حرف .................................................
مریم جان ممنونم ولی زندگی من از هر صد تا دلشکستگی و دلخوری کنارش لحظات قشنگ هم داشته که منم دلم رو به اون لحظه ها بستمو دلخوش کردم ولی این همه فراز و فرود خستم کرده میخوام آروم باشمو و شناور .مطمئنا منم توی بوجود آوردن شرایط ناراحتی موثر بودم ولی لایق این همه نفرت و و خشم و توهین اون نیستم
.................................................. ................
آقای مجید بخدا اشکه که فقط دلمو تسکین میده ولی بعضی وقتا با خودم میگم اون لایق این همه اشک من نیست و نمیذارم اشکام بیرون بیاد من خونه دارم و 27 سال و شوهرم 30 سال و پلیس _ازدواج ما سنتی بود بدون هیچ شناختی ازدواج کردیم و به مرور زمان همدیگه رو شناختیم
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام یه مشکل دیگه اینه که همسرم باورش اینه که من باید اونو همینجوری قبول کنم حق ندارم ناراحت بشم چون اون همینه که هست و نمیتونه خودشو تغییر بده فکر کنم با مثال واستون توضیح بدم بهتره
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saint mary
کاش از نظر مالی درآمد داشتم اونوقت اونو ول میکردم و میرفتم و اونم به آرزوش میرسید
مریم مقدس، میدونی روز مرگ یه مرد کی هستش؟ (البته یکی از روزهاش :) )
روزی که بدونه که همسرش فقط به خاطر وابستگی (حالا مالی، عاطفی، جنسی و . . .) باهاشه.
این حسی که تو داری، ناخودآگاه به اون هم منتقل میشه و میفهمه و شاید همین باعث بشه که رفتارش روز به روز بدتر بشه.
البته من حس نمی کنم که تو فقط به خاطر وابستگی مالی با همسرت باشی، ولی میترسم این حسو بهش منتقل کرده باشی.
در مورد اینکه گفته منو همین طوری بپذیر، کلیتش رو قبول دارم. خیلی نمیشه آدم ها رو تغییر داد.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مثلا عید امسال خواهر و برادرهام شب عید خونه بابام بودن به شوهرم گفتم زود بیاد ماهم بریم ولی ساز مخالف زد گفت خونه خودمون باشیم فرداش هم اگه تا لنگ ظهر نخوابیدم (یعنی وقت سال تحویل) میریم اونجا
من گفتم همه روزها تنهاییم امشب فرق میکنه اینجا تنها باشم دق می کنم حداقل شام بریم و برگردیم (خونه ما یه جای خیلی سوت و کوره که انگار هیچ آدمی اینجا زندگی نمیکنه)
قبل از اومدنش زنگ زد گفت من نمیرسم بیام میرم خونه مهدی (دوستش ) تنهاست .همه بدنم داغ شد سر درد شدیدی گرفتم از ناراحتی حالت تهوع داشتم از این همه زور گویی و بی فکریش حالا ساعت 8 شب و خونه بابام اینا هم منتظر .میبینم بعد از نیم ساعت میاد خونه بیچاره مامانم اینا چند بار زنگ زدن چرا نمیایید .بابام زنگ زد که میگفتی بیام دنبالتون. ساعت نزدیم 9 مامانم زنگ زد گفت ما هنوز منتظریم و شام نخوردیم شوهرم یه جمله شام نخوردن اونااینقدر بهش بر خورده بود .....با شوهرم راه افتادیم نرسیده به سر کوچه اونا بچه استفراغ کرد تا رفتیم تو بچه چند بار استفراغ کردشب خیلی بخاطر بچه پکر بودم شوهرم برگشت خونه دفترچه بیاره از شانس بد من همیشه دفترچه توی کیفمه اینبار باباش دفترچه رو برده بود توی کیفم نذاشته بود مسیر 45 دقیقه ای تا خونه رفت و برگشت شب عید تا ساعت 2 اورژانس بودیم پزشک اطفال هم نبود . توی راه برگشت دیگه اینقدر غر زد اینقدر داد زد اینقدر تهدید به طلاق کرد اینکه چرا عقلمو دست تو دادم اینقدر پدر و مادرش رو نفرین کرد که مسبب این ازدواج شدن اینقدر گفت این زندگی دوام نداره خدا کنه هر چی زودتر تکلیف این زندگی روشن بشه
من ازش چی خواستم جز اینکه درک کنه دوست دارم اون شب کنار خونوادم باشم چیزی که اون از دور هم بودن ما بدش میاد بجای اینکه خودش پیشنهاد بده بگه پاشو ببرمت اونجا من کف دستمو بو کرده بودم بچه مریض میشه دفترچه هم که همیشه پیشمه اینبار نبود بدتر از همه اینکه بعد از شام میخواست پیش اون دوستش بره و تا صبح اونجا باشه بجای اینکه کنار خونوادش باشه.برنامه اش به هم خورد همه دست به دست هم داد که هر چی از دهنش در بیاد بگه نمونه و مثال زیاد هست که
همش دوست داره دعوا درست کنه اصلا روی خودش کنترل نداره
همدردی جان من احساس ندارم بخدا اعصابم بخاطر رفتارهای اون اونقدر ضعیف شده که با بچه یه سال و نیمه هم دعوا دارم همش خشم فرو خفته دارم دلم واسه این بچه میسوزه به گریه هاش بی تفاوت شدم
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام مريم مقدس عزيز!
يه كم در مورد خودت و همسرت اطلاعات ميدي؟
مثلا سنتون نحوه ازدواجتون
همسرتون از اول همينجوري بودن؟
بچه دار شدنتون خواسته هر دوتون بود؟
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سوالها رو قبلا جواب دادم ولی به احترام شما که واسم پست زدین
من 27 سالمه و ایشون 30 .ازدواجمون سنتی بود مادرش منو توی یه مهمونی دید و...
بله از اول همینجوری بود ولی الان خیلی بیشتر شده
من با بچه مخالف بودم بخاطر همین اخلاقهاش و بی محبتی هاش
ولی اون بچه میخواست اونم بخاطر اینکه میگفت سر من گرم بشه و عقیده اش این بود که سر زن رو باید با بچه داری گرم کرد و بدون هماهنگی با من اقدام کرد
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مریم مقدس عزیز یه مقدار از عصبانیت و پرخاشجو بودن همسرتون به خاطر شغلشونه. اینکه پلیس هستند. من هم برادرم مأمور نیروی انتظامی هستن و زود عصبانی می شن. چیزایی که می بینن و حرفایی که می شنون قشنگ نیست. واسه همینم روشون تأثیر گذاشته. نمی شه مثل بقیه مردها باهاشون رفتار کرد. بعدشم به نظر من که رفتاری که داره با ته دلش یکی نیست. اگه واقعا دلش می خواست جدا بشه تا الان یه کاری کرده بود.راستی یه سوال. شما پیشنهاد می دید که خونه خانواده ایشون هم برید؟ یا خانواده ایشون رو دعوت می کنید خونتون؟ رفتار شما با خانواده ایشون چطوریه؟ تاحالا شده یه غذای جدید واسشون درست کنید و بگید به خاطر ایشون درست کردید؟ کلا می شه یه کم در مورد محبتایی که به هم داشتید و خاطرات قشنگی که داشتید توضیح بدید؟
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام عزیزم:72:
من با توجه به خوندن تاپیک های قبلیت میخواستم مشکلاتت رو دسته بندی کنم تا ذهنت ازادتر شه و همینطور بچه ها بتونن کمک بیشتری و مفیدتری کنن:72:
راستش به نظرم یه مشکل تو صحبت های همسرت در مورد زنهای دیگه و رفتارهایی که تو این تاپیک نوشته بودی http://www.hamdardi.net/thread-15481.html و با توجه به اینکه الان هم یه خطی در این مورد نوشتی میخواستم بدونم که در این مورد به کجا رسیدی ایا نسبت به گذشته رفتار ایشون بهتر شد یا هنوز هم ادامه داره و مشکلت ررو این موضوع به کجا رسیده.در این مورد به نظرم این تاپیک و به خصوص پست 35 رو بخون به نظرم تاپیک خوبی هست و میتونه کمکت کنه http://www.hamdardi.net/thread-21778-page-4.html
موضوع بعدی عصبانیت های همسرت هست و رو این موضوع باید بدونی که رفتار شما و به عبارتی عکس العمل تو بسیار نقش مهمی داره و بهتره رو این موضوع مقالاتی بخونی .من دو تا لینک رو پیدا کردم
http://www.hamdardi.net/thread-7624.html
http://www.hamdardi.net/thread-12542.html
موضوع بعدی هم اینکه میگی همسرت زیاد احترامت رو نگه نمیداره .فکر میکنی این رفتار همسرت دلیلش چیست؟ایا به خاطر مثلا موقعیت شغلی اش است که فکر میکنه ادم مهمیه و بالاتر از شماست؟ایا موقعیت فرهنگی اش و خانواده اش مثلا بالاتر از شماهستن؟یا اینکه کلا ادمی هست که بقیه رو حساب نمیکنه ؟یا اینکه مردی هست که کلا زنها رو پایینتر میدونه؟چه کسانی مورد احترام همسرت هستن و اینها چه خصوصیاتی دارن ؟
همینطور من با خوندن یکی از تاپیکات فکر میکنم که یه مشکلی هم هست که شما کاملا محدود شدی به خانه و همسرت.یعنی برای خودت سرگرمی و هدفهای دیگه ای در زندگی نداری.نوشته بودی تنها و پکر شدی.بنابراین هر رفتار همسرت تاثیر خیلی بیشتری روی شما میذاره .میخواستم بدونم هنوزم همینطوره یا برای خودت کلاسی میری یا هر سرگرمی که شما رو و حال و هوات رو عوض کنه و همینطور باعث اعتماد به نفست بشه یا باعث بشه که برای خودت یه هدف شخصی داشته باشی مثلا یادگیری یا مهارتی و ...
امیدوارم همیشه موفق باشی :72:
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مرضیه جان مرسی
درسته شغلش خیلی روی رفتارش تاثیر داره و پر استرس و کم حوصله میشه به عینه دیدم وقتی یه مدت سر کار نمیره انگار تازه یه آدم دیگه میشه
بله خونواده ایشون شهرستان هستن و من همیشه در مورد تماس تلفنی با خونوادش و سر زدن به اونا بهش تذکر میدم منظورم اینه که تشویق و پیشنهاد میدم
گل بیرنگ عزیز ممنونم از زحمتی که کشیدی
راستش اون حرف های آزار دهنده رو خدا شکر مدتهاست که نشنیدم بخصوص از وقتی که سه نفر شدیم فکر میکنم بیشترش هم به این علت بود که میخواست منو اذیت کنه یه بار اعتراف کرد لذت میبرم تو حرص میخوری:163:
یا یه بار دیگه گفت راستی خیلی وقته دیگه از این حرفها نمیزنم ولی دیگه ادامه نداد:310:
ممنونم از لینکهایی که درمورد عصبانیت گذاشتی
احترام نذاشتنش بخاطر باورهاییه که در وجودش شکل گرفته اینجوری بزرگ شده میدونی نقش پدر توی خونواده خیلی مهمه و عینا از پدرش الگو گرفته اون هم نسبت به زنش همینجوریه حتی الان که سنی ازشون گذشته
شوهرم آدمایی رو قبول داره که غرور نداشته باشن و یه رنگ و صاف باشن .اصولا شوهرم آدم خودبرتر بینی هست خیلی وقتا کمالگراست همین هم روی عصبانیتش تاثیر میذاره
درسته از یه زمانی سعی کردم اینقدر محدود به شوهرم نشوم ولی بازهم نشد اول وآخر رسیدم به شوهرم کلاس خاصی و سرگرمی و تفریح خاصی ندارم ولی سعی میکنم حتما واسه خودم یه برنامه بچینم
راستش اومدم به تاپیکم سر بزنم که اینو بگم
دیروز صبح یه دعوای دیگه شوهرم راه انداخت که خیلی دلمو شکست همون غرغرها داد و بیدادها .بعداز ظهرش جایی دعوت بودیم تا امروز باهاش حرف نزدم امروز ساعت 3 بعد ازظهر زنگ زد منم سلام کردم گفتم خوبی .صداشو یه جوری با خنده و لوس گفت من با تو قهرم با من حرف نزن
گفتم چه جالب پررو خیلی نامردی
اونم گفت میدونم خیلی نامردم
گفت به خدا تو خیلی خوبی
ولی من خیلی دلم گرفته بود بحثو عوض کردم و در مورد چیزای دیگه حرف زدیم
شب که اومد خونه در رو که باز کردم تو صورتش نگاه نکردم سرمو بغل کرد و بوسید دوباره گفت تو خیلی خوبی
شب کنارش نشسته بودم گفت من دست خودم نیست زود عصبانی میشم تو که منو میشناسی گفتم از کجا بدونم حرفهایی که میزنی حرف دلت نیست
گفت حرفهامو به دل نگیر آدم توی دعوا همه چی میگه
گفتم تو فقط دعوا داری من کی دعوا کردم
گفتم نمیتونی حس منو درک کنی میدونی چقدر حرفات آدمو میسوزونه
گفت میدونم
گفتم من به جایی که از تو محبت بگیرم (بغض سراغم اومد چیزی نگفتم)
گفتم میدونی چقدر دیشب ناراحت بودم شب با بغض خوابیدم از شدت بغض سر درد گرفتم اعصابم ضعیف شده این بچه رو دوبار امروز زدم
شوهرم توی فکر رفت و چیزی نگفت منم بحثو عوض کردم
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
خیلی دوست دارم خانوم del هم نظر بدن چون
j,d بعضی تاپیک ها دیدم ایشون هم از بداخلاقی شوهرشون گفته بودن اگه درست میگم
بهم بگین چیکار کردین ؟
پیش روانپزشک بریم ؟
داروهاش تاثیر داره ؟
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مریم عزیزم؛ بله؛ همسرم من هم مشکل بداخلاقی رو داره؛ به علاوه ی بعضی از مشکلات دیگه ای که گفتم.
ما پیش روان پزشک هم رفتیم و ایشون داروهایی رو تجویز کردند؛ این داروها متاسفانه دوران کوتاهی جواب میده و اینکه یه کم رفتارهاشون رو تعدیل میکنه!
راستش خیلی تحقیق کردم و به آخرین نتیجه ای که رسیدم این بوده که من باید بپذیرم که همسرم فردی عصبانی هست و خیلی زود نسبت به اتفاقات اطرافش واکنش نشون میده؛ و این رو برای خودم این جوری هضم کنم که خیلی از خانوم ها با همسرانی با بیماری های خاص؛ قلب یا حتی سرطان زندگی میکنند و من هم میتونم به همسرم این جوری نگاه کنم تا پذیرش این مساله برام ساده تر باشه؛ اما این دلیل نمیشه که من بشینم و نگاه کنم.
و مهم ترین نتیجه اینکه رفتارهای من به عنوان همسر و خانوم این مرد؛ فوق العاده تاثیرگذار هست؛ من وقتی بپذیرم که ایشون زود عصبانی میشن؛ بنابراین
اسباب عصبانیت ایشون رو فراهم نمی کنم.
سعی میکنم بهتر بشناسمشون تا درگیرهامون کمتر بشه.
3. وقتی عصبی هست؛ واکنش هام رو جوری تنظیم کنم که شدت نبخشم به عصبانیتشون.
و 4. اینکه آرامش و صبر من فوق العاده میتونه به آرامش این مرد تاثیر بگذاره. من باید واکنش های مناسب مقابله با رفتارهای عصبی گونه ی ایشون رو یاد بگیرم.
این جوری هم خودم آروم تر هستم و هم به مرور زمان رفتارهای همسرم تعدیل میشه!
البته این آخرین تصمیماتی هست که گرفتم و نیاز به زمان دارم تا تمرین و عملیشون کنم توی زندگیم.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
:43:ممنونم del عزیز
خیلی خوشحالم که داری سعی میکنی کنترل اوضاع و همسرت رو بدست بگیری:104:
ممنونم که نظر دادی :46:
منم اول سعی میکنم اگه قبول کنه پیش یه روانپزشک بریم (خدا کنه بهش بر نخوره )
چون واقعا انرژیم تحلیل رفته و خیلی احساس تنهایی میکنم
مواردی که نوشتی و که باید رعایت کنی نیاز به سعه صدر و گذشت داره خدا کنه منم بتونم چیزایی رو که نوشتی قبول کنم و با اخلاق شوهرم کنار بیام
چیزی که همیشه خودش میگه من قابل تغییر نیستم همینم که هستم
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام. عزیزم منم یه شوهر بداخلاق دارم. و لی از لحاظ مالی مستقلم.ولی بازم احساس میکنم نمیتونم ازش جدا بشم چون بهش وابستم. البته از یه لحاظ دیگه. و البته برام سخت خونه ی پدریم برگردم.البته شوهر من با شوهر شما خیلی فرقداره. تا حالا فقط چند بار فحش داده و چند بارم کتکم زده. ولی هیچ وقت حرف طلاقو پیش نمیکشه و خودمم هر وقت حرفشو پیش میکشم مسخرم میکنه میگه تو به رابطه ی ج ن س ی عادت کردی اگه طلاق بگیری دیگه تو خونوادت جات نیس مگه بچه ای وقتی باش قهر میکنم شروع میکنه به بد وبیراه گفتن البته از ترسش فقط چند بار قهر کردم.الان 9 ماه ازدواج کردم بچه هم ندارم. میدونم چی میکشی عزیزم منم 9 ماه دارم تحقیر میکشم مثلا بهم میگه من زن عاقل میخاسم ولی تو عاقل نیسی. یه بار که زدمو و قهر کردم رفتم خونه بابام بابام باش کلی دعوا کرد منم گفتم خوب اشتباه کردی چه انتظاری داری. گفت اینا همش از خریت تو. معلومه خیلی بیشتر از من سختی میکشی نمیدونم چرا جدا نمیشی اگه بری خونه ی پدریت و با نداری زندگی کنی بهتر از زندگی با این آدم. عزیزم میدونم چی میکشی. باور کن به طلاق هم فک کردم. خونوادمم میگن طلاق بگیر . دقیقا فک میکنه زن برا کلفتی ساخته شده و من باید همه کارای خونه رو انجام بدم. و اگه کوچکترین نقص و کمبودی تو زندگیمون پیش بیات حتی اگه خودشم مقصر باشه به گردن من میندازه. و داد و بیداد راه میندازه.
منم با بچه مخالفم بخاطر همین بداخلاقیاش . وقتی بهش میگم به شدت جبه میگیره.شوهرمنم همینجور که گفتی هر چی از دهنش در میات میگه بعدشم میگه معذرت میخام دیگه تکرار نمیشه. دوست داره همه کارام و همه چیزو کنترل کنه تو خونه . به من هیچ اختیاری نمیده حتی تو آشپزخونه و طریقه ی مرتب کردنشو و چیدن وسایل هم دخالت میکنه. بخدا منم از دسش ضعف اعصاب گرفتم برا زن هیچ ارزشی قایل نیس. فک کنم پدرشم با مامانش اینجوری برخورد میکرده. وقتی میریم خونه ی مامانش اینا با همه بد اخلاقی میکنه. اونا خودشونم خیلی جالب با هم حرف نمیزنن. به شدت در مقابل اشتباهاتش جبهه میگیره. توانایی پذیرفتن اشتباهاتشو نداره. و همه ی اشتباهاتشو به گردن من میندازه. از تربیت غلطش. دقیقا عین شوهر خودت که گفتی اوایل به عمد اذیتم میکرد و خودش میگه میخام حرصتو در بیارم. اونم به من گفت از گریه کردنت لذت میبرم. چون دوستت دارم اذیتت میکنم. اما الان دیگه از عمد اذیت نمیکنه.شوهر منم خیلی کمال گراست . انتظار داره من ادم کاملی باشم بدون هیچ اشتباه و خطا و اگه غیر از این باشه تو خونه قیامتی به پا میکنه. منم همینجور که باش زندگی میکنم دلم ازش پر تازه وقتی هم ابراز میکنم یه حرفایی میزنه که دلم بیشتر پر میشه.از وقتی باش ازدواج کردم یه مسافرت خوش یا عروسی خوش نرفتم همشو تو دهنم زهر مار کرد حتی عروسیه خودمون. و من خیلی میترسم اون بیاد از ترس از دس دادنم منو باردار کنه. تا ازش طلاق نگیرم. همش میخات از حقوقی که میگیرم برا منافع شخصیش استفاده کنه همش ازم سو استفاده میکنه. مثلا میگه بریم با پول تو بازارموبایل بخرم برا خودم. البته من تسلیمش نشدم.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام
مردا ميدونن كه ما زنا از تنها شدن ميترسيم. به خاطر همينم هر طور دوست دارن رفتار ميكنن.
توي جامعه ما مردا هر طوري كه راحت تر هستن رفتار ميكنن و حاضر نيستن به خاطر همسرشون يه كم رفتاراي بدشون را متعادل كنن. اونوقت در مقابل ما خانوما بعد از يه مدتي كه سعي كرديم با ترفندها و سياستهاي زنانه اونا را متوجه اشتباهاتشون كنيم و موفق نشديم( چون مردا هيچ وقت عوض نميشن) ، همه بهمون ميگن شوهرتو همينجوري كه هست قبول كن! تمركزتو روي نقاط مثبت( حتي به صورت خيالي) همسرت بذار و زندگي كن!
اگه شرايط و موقعيت زن و مرد توي اجتماع و فرهنگ ما برعكس وضعيت موجود بود، باز هم مردا انقدر خودخواهانه توي زندگي مشترك رفتار ميكردن؟
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
شوهر منم دقیقا عین شوهر شماست ولی با شدت کمتری. شاید شما از لحاظ خونوادگی از اون بهتری اون این کارها رو میکنه که شما روبکوبه تا به خودش برسی. شوهر منم وقتی از خونه بابام اینا میایم شروع میکنه به مسخره کردن خونوادم. اونم فقط کافیه یه مشکل کوچیک، یه کمبودی یه نقصی پیش بیات تا خونه رو رو سرمون خراب کنه. احساستو کاملا درک میکنم. بمیرم برات چه میکشی. دقیقا درکت میکنم چون خودمم همین مشکلو دارم.ما هم به شکل خیلی سنتی ازدواج کردیم و از هم شناختی نداشتیم.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهار جان سلام، عزیزم چرا خودت یه تاپیک باز نمی کنی تا کارشناسان تالار مشکلت رو حل کنن ؟ فقط میایی آخر تاپیک همه مشکلتو می نویستی اینطوری کسی نمیتونه بهت کمک کنه!
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
عزیزم از حرفایی که میزنی معلوم شوهرت دوست داره. کاش شوهر منم بعد از عصبانیت میومد این حرفارو بهم میزد. هیچ وقت نمیگه هیچی تو دلم نیس. خودم یه تایپیک باز کردم. تو قسمت طرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان و مشاوران با عنوان"با شوهر بداخلاقو و وسواسیو و بهانه گیرم چه کنم؟ حداقل شوهر شما بعدش میات میگه اشتباه کردم اما شوهر من میگه حقت بود زدمت.
-
RE: دلمو میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهار جان اوضاع خونه ما اگه خدا بخواد آرومه وقتی اوضاع آرومه احساس خوشبختی میکنم ولی خدا نکنه مشکلی پیش بیاد
شوهر من همه جوره ایرادگیر هست ولی وقتی میبینم فقط نسبت به من اینجوری نیست و از آدمای مختلف حتی خونوادش هم ایراد میگیره بازم دلم کمی آروم میشه گرچه اعتقادم اینه که برخوردش با من باید نسبت به همه فرق کنه
شوهر من اگه زود از کوره در نره و آتیشی نشه مرد خوبیه
ولی باز هم کمالگراییش یه وقتایی لج آدمو در میاره
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
ان شالله که حالا حالاها خوب باشین. شوهر منم وقتی اوضاع آروم آدم خوبیه. ولی الان خیلی وقت اوضاع من و اون اصن آروم نیسیم. تصنعی در کنار همیم. من خیلی تا امروز اشتباه کردم همه چی رو تو دلم نگه داشتم از ترس تحقیر و سرزنشش. وقتی رفتم مشاوره بهم گفت اشتباه کردی. خیلی تکون خوردم. آخه وقتی سر و صدا میده بعد ش که من میام دربارش حرف میزنم یه جوابایی بهم میده که دلم بیشتر پر بشه. اصلنم حرفمو قبول نداره. به عبارتی منو دعوت به خفه شدن میکنه. من حتی قهر هم نمیکنم چون متلک و سرکوفت که بر سرم میباره. اما مشاوره گفت اشتباه کردی. بالاتر از سیاهی دیگه رنگی نیس.منم خیلی ناراحت شدم از خودم از اشتباهاتی که کردم. اون از این زبونش به عنوان یک اسلحه برا تسلیم کردنم استفاده میکنه. برا رسیدن به خواسته هاش. و منم تسلیم شدم. وقتی از مشاوره برگشتم گفتم حالا که دیگه تحویلم نمیگیری برا س ک س سراغم نیا حتی میرم تو یه اتاق دیگه میخابم. چجور برا چیزای دیگه منو نمیخای برا اینم نخواه. با وجودی که اعتیاد ج ن س ی داره اما بخاطر غرورش قبول کرد. چیزی که خیلی عذابم میده اینه که نمیتونم خودمو تخلیه روانی کنم. وجودم پر از خشونت. و همین باعث شده زود از کوره در برم. نمیدونم شوهر تو هم اینجوری هست یا نه؟
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مریم مقدس من همیشه باهات همدردی میکنم. چون مشکلم مث شماست. البته شوهرم یه فرق با شما داره. هیچ وقت دنبال کس دیگه ای نبوده. البته اون هم یه حرفای بدی میزنه. مث خانم فلانی عجب سینه هایی داره. کاش میتونسم با دو نفر س ک س داشته باشم. البته خیلی کمتر از شوهر شما. اما تا حالا سراغ این کارا نرفته. فک کنم شوهرت واقعا مشکل داره. من ایمیلمو برات میذارم تا با هم بیشتر در تماس باشیم. اما خوش بحال شما که شجاعت داری اما من ندارم. بازم بیا بنویس. خودتو خالی کن.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهار جان
راستش من به یه نتیجه ای رسیدم توی خیلی از مردها دیدم که از زنهای دیگه تعریف میکنن مردهای مذهبی .آروم و تودار و مردهای دیگه
شوهر من خیلی خیلی رکه شاید برخلاف مردهای دیگه که محافظه کار هستن و یواشکی اقدام میکنن
میدونی اوایل شنیدن اینجور حرفا واسم خیلی سنگین بود ولی وقتی دیدم خیلی از مردها مثه شوهر من هستن و فقط حرف میزنن تا حدودی کننار اومدم ولی امان از وقت دعوا که همه چیز به زبون میاره
یه وقتایی هم میگه به خدا من عرضه اینجور کارها رو ندارم
یا میگه از دست من ناراحت نباش بخدا هیچی تو دلم نیست من باید موقع عصبانیت خودمو تخلیه کنم
این چیزا رو میگه منم آروم میشم گرچه دلی که شکست دیگه مثه اول نمیشه
من عرق گل گاوزبون و اسطوخودوس گرفتم موقعهایی که داره جوش میاره بهش میدم
سعی میکنم وقتی جوش میاره مثه خودش رفتار نکنم یعنی مقابله به مثل نکنم اینجوری زودتر به نتیجه میرسیم
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهار حان
اشتباه نکن منظورم حذف رابطه جنسیتون و استفاده از اون واسه تنبیه شوهرت
رابطه حنسی یه فرصته
و تنها و بهترین راه پیوند بین شما
مطمئن باش روشت اشتباهه
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مریم جون اونجا که نوشتم باش قهر نمیکنم عزیزم شما راست میگی من اشتباه کردم. ولی بخدا این دفعه هم همونطور که بالا توضیح دادم اومدم خودمو عوض کنم از قهر به عنوان یه وسیله استفاده کنم. نتونست خودشو بگیره اومد سراغم بخدا به زور کار خودشو میکنه.البته قبلشم همینطور بود. به زور کار خودشو میکرد. البته ایندفعه گفتم اگه به زور اومدی باید 200 تومن بهم بدی اونم دادش ولی پول تو جیبش نبود همشو ازم گرفت. تازه حالاش میگه میدم بهت به مناسبت سالگرد ازدواجمون. منم چون میدونم پول نداره. چیزی به رو خودم نیاوردم. ولی بازم اینکار رو میکنم. هر چی بود چند روز تونست خودشو بگیره. چند بار که اینکارو کردم جیبش خالی شد شاید آدم بشه.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بعضی از مردها را باید ی مدت رها کرد و رفت تا در تنهایی و سکوتشون بخودشون بیان و قدر چیزهایی که داشتن را بدونن. ی مدت ترکش کن و برو خونه پدرت و هر وقتم خواست بچه را ببینه لج بازی نکن و بذار ببینه اما بهش یاداوری کن تو که من و اینو دوست نداشتی ! بعد ی مدت بگو برای برگشتن باید حرفا و خواسته هاتو بشنوه و در حضور ی ریش سفید ترجیحا از اقوام خودش همه مسایل را خیلی محترمانه بدون گریه و شیون مطرح کنید و جلو اون ریش سفید ازش قول بگیرید که رعایت میکنه، بعد به خانه برگردید و البته در این بازگشت باید تبدیل به زن رویاهاش بشید و خانه را واسش بهشت کنید تا قدر چیزی را که دوباره بدست آورده بدونه.:310:
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
اصن همچین چیزی نیس. شوهرم منو زد منم 11 روز ولش کردم. و رفتم. بعدشم گفت من تعهد نمیدم. اما کلی معذرت خواهی کرد اما 2 روز بعد شد روز از نو روزی از نو.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام مریم مقدس عزیز. من در جریان همه تایپیک هات هستم و اونارو دنبال میکنم. خانمی کم محلی به این آقایون بهترین روش هست، باید وقتی همسرت عصبانی میشه، تو به خودت مسلط باشی و آرامشتو حفظ کنی تا اون آروم بشه. وقتی توهم مقابله به مثل کنی ، اوضاع بدتر میشه و امکان داره تو هم از روعصبانیت یه سری حرفا رو بزنی و پرده حیا بین شما از بین بره و این خیلی بد هست.
عزیزم میدونم خیلی سخته که یه سری حرفها رو از نزدیکترین کسی که بهت هست رو بشنوی، و ما خانوما اخلاقی که داریم اینه که هیچوقت حرف سرد یادمون نمیره. ولی تو خودت میگی که همسرت وقتی آروم میشه ازت معذرت خواهی میکنه و پشیمون میشه، این خیلی خوبه... پس سعی کن قبول کنی که همسرت دوست داره ولی این اخلاق بدم داره.
این طوری آروم میشی مریم جان... منم همسرم (دوران عقدمون که بدتر بود) خیلی زود عصبانی میشه، ولی از بچه های تو تالار یاد گرفتم که باهاش با آرامش رفتار کنم،میتونم به جرات بگم شوهرم خداروشکر خیلی آرومتر شده، وقتی عصبانی میشه من میرم یه جای دیگه، زودم آروم میشه و پشیمون... (وقتی دعوامون میشد من میرفتم بعد از یه مدت منت کشی) اما الان آروم که میشه خودش مییاد سمتم، چون من باهاش اصلا دهن به دهن نمیشم دیگه... عزیزم رفتارت رو عوض کن ، اونم کم کم بهتر میشهههه. :43:
بهار جون من نظر خودمو فقط میگم: اصلا خوب نیست که همسرت رو با تن ندادن به روابط جنسی تنبیه کنی ، وقتی هم که انجام بدی در مقابلش ازش مبلغ بگیری... :163: البته این نظر شخصیه منه عزیزم...:72:
ببخشید یه کم طولانی شد...:160:
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام.
نظر mali.j.m کاملا درسته. این خیلی تاثیر داره که وقتی شوهرت بیدلیل عصبانی میشه تو فقط آروم باشی و هیچی نگی. یه مدت که اینطور باشی معجزه میکنه... سعی کن تو مهربون و آروم باشی درست مثل اسمت.. مریم مقدس...
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
مشاوره اینو بهو گفت که وقتی بداخلاقی میکنه نذار بهت نزدیک بشه. گفت شوهر ت به رابطه ی جنسی اعتیاد داره و تو میتونی از این موضوع استفاده کنی.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهار عزیزم... :305: آخه همیشه مشاوره ها که درست نمیگن، من دقیقا مشکلات رفتاری همسرت رو نمیدونم، ولی این رو میدونم که اصلا درست نیست که درمقابل خواسته همسرت در این مورد کوتاهی کنی، در اصل این موضوع هست که شما رو به هم نزدیکتر میکنه و باعث وابستگیتون میشه( حالا فکر کن تو اونو بخوای از همسرت دریغ کنی) من کسی رومیشناسم که الان 10 ساله بنا به دلایلی(رفتارهای بد همسرش) از شوهرش جدا میخوابه، به خاطر بچه هاشون همدیگر رو تحمل کردن،الان هم عروس دارند و هم داماد، اما وقتی که پای صحبتش میشینیم، خیلی پشیمونهههه. میگه دیگه هیچ مهر ومحبتی بین اون وهمسرش نیست و مثل 2 تا آدم غریبه فقط با هم زندگی میکنند وهیچ وابستگیی ندارند. میگه کاش این پیشنهاد رو هیچوقت به شوهرم نمیدادم. :302: به نظر من این روش درست نیست خانمی... :43:
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
mali.jm
من منظورم اصلن این نیس که کلن تعطیلش کنم. آخه شما که نمیدونی ما کار هر روزمون آخه مگه یه آدمی چقد جون داره.تازه توقع داره کل خونه رو بشورمو و بسابم.تازه سر کارم میرم. حداقل چند روزم بتونم تعطیلش کنم خودش خیلیه. بعدشم شوهرم که به زور کار خودشو میکنه. آدم وقتی دلخور چجور تو بغل طرفش بخوابه. بنظرت این منصفانس عجب مردی بوده که تونسته تحمل کنه.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
کجا رفتی خانمی؟ پس مشکلت چی شد؟
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
به نظرمن مشاوره راه حل مشکل شماست.البته حضوری.مشاوره قبل ازازدواج هم کمک میکنه که اینطورمشکلات پیش نیادولی عیبی نداره دیرنشده الان هم میتونیدبه مشاوره مراجعه کنید وخوشبخت باشید.
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
بهارجان اوضاع بد نیست گرچه کنار اومدم با یه سری ایرادگیریها و غر غر هاش
زیاد اهمیت نمیدم
بشینم غصه بخورم فایده نداره
-
RE: دلم میخواد ولش کنم و برم .کاش وابسته نبودم
سلام . مریم مقدس من یه روز بهت قول دادم همیشه همراهت باشم. اما از بس داستانهایی شبیه به داستان زندگی خودمون خوندم کلا اصن یادم رفت. شما کدومش بودی. الانم فقط اومدم بگم که کنارت هستم و باهات همدردی میکنم. وگرنه اگه راه حلی سراغ داشتم واسه زندگی خودم عملیش میکردم. میدونی چیه ؟ مریم جون بعضی وقتا ادم احساس میکنه به همدلی نیاز داره. و میبینه که خودش تنها نیس. من رو حرفم هستم تا وقتی تایپیک بزنی من هستم و برات مینویسم. میدونم نمیتونم مشکلتو حل کنم. اخه خیلی پیچیده تر از این حرفاس. اما امیداورم منو و تو یاد بگیریم چجوری با شوهرامون برخورد کنیم؟ من که خیلی تو این موضوع مشکل دارم. یه کتاب مشاوره بهم معرفی کرد دارم میخونم شما هم بخون شاید بدردت بخوره"5زبان عشق از گری چاپمن" فعلا بای.