نمایش نسخه قابل چاپ
سلام. چطور با پدرمون کنار بیایم؟
بعضی وقتا فکر می کنم که اصلا دوستمون نداره.
فقط در حد سلام و علیک با هم صحبت می کنیم ، اگه ازمون سوالی بپرسه جواب میدیم وگرنه هیچ حرفی باهاش نداریم ، به غیر از سلام!
سنش بین 60 تا 70 هست.
ولی پیر و فرتوت نیس.
ضمناً من نخواستم یهویی تمام داستان خانواده مو اینجا نعرییف کنم ، چون این داستان سر رشته زیادی داره ، نمی دونم از کجا باید شروع کنم ، کمک کنین تا زودتر به نتیجه برسم/چی باید بنویسم؟
سلام امید 65
خوب یکمی بیشتر توضیح بدید
چرا فکر می کنید دوستتون نداره؟
چرا باهاش حرفی ندارید؟کلا با همه اعضای خونه همین جور هستن؟
رابطه پدر و مادرتون چطور هست؟
از شرایط سنی و خانوادگیت بیشتر توضیح بدید
بابام کلا با تمام اعضاء خانواده سرد هستن، مثل پدری هست وسط تلویزیون دیدنش صبحانه و بعد نهار و بعد شامش رو میخوره. تنها حرفی رو که بهش میزنیم سلامه و لاغیر.مذهبی هستند و از مذهب خشک بودن و ساده زیستی رو فهمیدن بدون اینکه اسلام رو فهمیده باشه، حتی نمازش رو هم داره اشتباه میخونه که ما هیچی بهش نمیگیم-حرف کمی هم داشته باشه با مامانم میزنه.
به دلایل زیر فکر می کنم که دوستمون نداره:
1-مرور که می کنم شاید در طول سال گذشته به اندازه شش صفحه کاغذ A4 (یه رو!) هم با من صحبت نکرده.
2-عملاً هیچ تلاشی در زمینه ازدواج 2تا خواهرام انجام ندادند.
3-سرمایه های بسیار زیادی رو هدر دادند. که اگر ایشون خوب مدیریت می کردند ،مسلماً اکنون همگی مهاجرت کرده بودیم.(نزدیک 30-40 سال هدر دادن سرمایه)
4-در مسئله ازدواج خودم در آینده (که هنوز در هیچ مرحله ایی هم نیست ، و هیچ فردی انتخاب نشده و هیچ حرفی هم زده نشده) ایشون رو به عنوان یک مشکل در ازدواج خودم می دونم .
5-عملا احساس می کنیم که سایه پدر بالای سرمون نبوده.
شرایط سنی خانواده:
بزرگترین 36 و کوچکترین25
تمام اعضا خانواده حداقل مدرک لیسانس رو دارن و جزء خانواده های تاپ فامیل هستیم .
2-چرا باهاش حرفی ندارید؟
حرفی نداریم که بزنیم ؟! خودتون رو بذارین جای من ! ما هیچکدام از وعده های غذایی رو با ایشون میل نمی کنیم ! حالا بشینیم باهاش حرف بزنیم؟!
3-خدایا این تاپیک خیلی عجیب شد ، دارم پشیمون میشم که مشکلمو بیان کردم.......................................... ......
سلام دوباره
اول ی سوال از چه نظر این تاپیک خیلی عجیب شد؟
امید
می تونم بفهمم تقریبا پدرت چه شخصیتی داره ...خوب البته نمیشه این جور بیان کرد که ایشون شما رو دوست نداره. ایشون تو لاک خودشه
فقط یک سوالی فقط با اعضای خانواده این جورن یا کلا تو کل فامیل ،محل کار و دوستان و اشنایان به همین صورت هست؟
تا حالا ازش خواستید با شما غذا بخوره ؟
از نظر خشکه مذهبی بودن یعنی به شما زیادی سخت می گیرن؟
می دونی خیلی مشکلات وسیعی در مورد پدرت مطرح کردی
این تلاشی برای ازدواج خواهرات نکرده
سرمایه هدر داده
از اسلام چیزی نمیدونه و خشک مذهبه
...
فکر می کنم کمی نسبت به ایشون ذهنیت منفی داری !
امید عزیز سلام
خیلی خوب کاری کردی که تاپیک و مشکلت رو بیان کردی
دوست عزیز یه کم از خصوصیات خوب پدرت بگو
من حس میکنم پدرت شاید مشکلات زندگی باعث کم حرفی و انزواش شده
هر چی در مورد مشکلت بیشتر بگی کارشناسان بهتر میتونن نظر بدن
ممنون دوست عزیز
1- اولین سوال از چه نظر این تاپیک خیلی عجیب شد؟
من حدود دو سه ماهی هست که همدردی رو زیر نظر دارم ، وسعت این مشکل رو توی تاپیک های دیگه ندیدم و از طرفی من همش خواننده بودم و تا به حال از خودم نگفتم و فکر می کنم که هر چقدر این تاپیک رو ادامه بدم نشانی های بیشتری به فامیلا و اشناها میدم که منو شناسایی کنن ( نمی دونم شاید وسواس دارم؟!)2- فقط با اعضای خانواده این جورن یا کلا تو کل فامیل ،محل کار و دوستان و اشنایان به همین صورت هست؟
به این نتیجه رسیدیم که فقط با خانواده خودش اینجوریه .
3-تا حالا ازش خواستید با شما غذا بخوره ؟
نه به صراحت ! ولی خب می دونین شده تو مهمونی ها که بالاجبار باید این کار انجام بشه.
4-از نظر خشکه مذهبی بودن یعنی به شما زیادی سخت می گیرن؟
در واقع می خوام بگم که تفسیر دیگه ایی از مذهبی بودن داره ، نمی تونم بگم که سخت میگیره ، تقریبا نه ! ولی من احساس می کنم اگه مذهبی نداشت ، زندگی ما را راحتتر بود ( من مخالف مذهب و این مسائل نیستم اما در این مورد خاص ، احساس می کنم که اگر نداشت بهتر زندگی می کرد ) . تفسیر هر شخصی نسبت به مذهبی که داره متفاوته ، فکر می کنم که تصوراتش از مذهب به نوعی جلوی پیشرفتش رو گرفته . یه مسائلی رو برای خودش درست کرده که توش گیر کرده . نمی خوام بگم که مثلاً روی پوشش ما حساسه یا از این موارد ، ولی مثلا مثلا میخوام بگم که از ساده زیستی که انتخاب کرده بدمون میاد و ... .5-فکر می کنم کمی نسبت به ایشون ذهنیت منفی داری !
نه! این ذهنییت شخص من نسبت یهش نیست بلکه همه ما این ذهنیت رو بهش داریم ، گذشته از من یا ما بودن ، واقعا این مسائل هست .6-دوست عزیز یه کم از خصوصیات خوب پدرت بگو
1- خب پدرم حداقل 2 تا 3 تا مشورت خوب را با ما اعضای خانواده اش می کنه ولی در نهایت کار خودش رو انجام می ده ( به نوعی یه روحیه استبدادی داره)
2-پدرم خیلی به من توی زمینه تحصیلات ارشدم روحیه میده ، به داداشم گفته بود که حالا دانشگاهی که قبول شده خوبه یا نه ؟! بابام گفت نه فقط باید دانشگاه صنعتی شریف می آوورد .
.
سلام امید
هنوز نیومده می خوای جا بزنی و بری ؟!:311:
کجا آقا ؟! حالا حالاها با هم کار داریم :72:
چرا فکر می کنی که این تاپیک عجیب است ؟
چرا فکر می کنی به غیر از تو کس دیگری از این دست مشکلات ندارد ؟
یعنی به غیر از پدر تو آدم خشک مذهب ( بنا به گفته و برداشت تو ) در این عالم هستی وجود نداره که 60 -70 ساله هم باشه و...............؟!
آنچه از دلائل خود برای اثبات اینکه پدر دوستت ندارد در اصل این معنا را می داد که تو بابا را بردی زیر ذره بین و با ذائقه ی خودت خوب و بدش می کنی و در نتیجه ی مسیر زندگی او برای خودت تعریف می کنی که او ترا دوست ندارد .
اتفاقا سایه ی پدر بالای سرت هست چرا که تو از او انتظار بی دلیلی داری که حتما او به فکر ازدواج تو باشد و برای تو کسی را انتخاب کند پس هست . حضورش را می بینی . از او توقع داری . شاید زیادی هم زیر چتر و سایه اش بوده ای که در دنیای امروز انتظارت از یک پیر مرد چنین چیزی است .
و بعد هم همه ی پدر و مادرها در زندگی تجربیات خوب و بد دارند . شرایطی پیش می آید که انسان سرمایه اش را از دست می دهد و اگر به بچه ها منتقل می شود این تجربه ها. برای این نیست که بچه ها با لنگه دمپایی به نتیجه ی بی کفایتی والدین برسند ( حتی اگر این نتیجه درست باشد ) بلکه برای این است که آنها درس بگیرند و مسیر آنها را نروند .
خواهران تو هر کدام تحصیلکرده و باسواد و با انرژی و جوان و اکتیو و پر انرژی هستند وقتی آنها نمی توانند برای خودشان کاری کنند از یک پیر مرد چه انتظاری داری ؟ و حتی همینطور تو .
ایا شما و خواهرانت خواستید و موردی را داشتید که به پدر برای ازدواج بگوئید و او برای شما نکند ؟
پدرت می تواند مدیر خوبی نباشد . می تواند نماز را غلط بخواند .می تواند در این شرایط سنی ساکت باشد و ..........اما همین که هست و شما همه در کنار او هستید ( حتی با این دیدگاه ) یعنی اینکه او ستون خیمه است که شما در کنارش هستید . حتی اگر با او حرف نزنید و باز اگر در کنار شما ساکت و آرام نشسته یعنی اینکه شما را دوست دارد که آنجاست می توانست حتی همین شرایط را هم نداشته باشد و در کنار کسانی باشد و زندگی کند که ...........................
اما این حرف ها به این معنی نیست که پدرها اشتباه ندارند . خطا ندارند که پدر تو هم مستثنی از آدم های دیگر نیست اما به این معنا هم نیست که آنها دل ندارند . احترام ندارند و .........................
من تو و نگاه آزرده ات را درک می کنم . می فهمم یک پسر جوان چه انتظارات و توقعاتی از پدرخودش دارد و..........اما می خوام بهت بگم این پدر احترام دارد . دستش با همه ی اشتباهاتی که داشته بوسیدنی است . نقاط ضعفش را پررنگ نکن و نقاط قوتش را ندیده نگیر .
فعلا که بی خیالانه روزم رو شب می کنم
امید نمی خوام نصیحت کنم ولی می خوام یک کم منطقی تر به موضوع نگاه کنی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
همین که خانواده ات جزو خانواده های تاپ فامیل هست، بخاطر پدر و مادرت هست و البته تلاش شما به عنوان فرزندان خانواده.
نمی تونی پدرت را عوض کنی. به هیچ وجه نمی تونی. عوض کردن کوچیکترین عادت این مرد بالای 60 سال، مدتها زمان و انرژی می بره. مگه می شه اعتقاداتش را عوض کرد؟ مگه می شه به این راحتی تفکر و نگرشش را عوض کرد؟
سری به تاپیکهای دوستان بزن. اکثر مراجعین تالار خانمها هستند. کدومشون تونستند عادت و اخلاق همسرشون را عوض کنند. با وجودی که همسر بیشتر روی فرد نفوذ و تاثیر داره تا فرزند. تاپیک ladan را بخون. دو سال تمام سعی کرد به مردی که عاشقش بود یاد بده که به نظافت و بهداشتش اهمیت بده. آخرین ارتباطشون هنوز هم آقا به شدت بوی عرق می داد!! این یک کار خیلی ساده است و معمولا هم لذتش برای خود آدم از هر کس دیگری بیشتر است. ولی باز اون فرد هیچ تغییری نکرد. علیرغم ادعای عشق و ...
می خوام بگم که عوض کردن عادت آدمها خیییلی سخته. فکر می کنم در مردها سخت تره. احساس می کنم خانمها در این مورد انعطاف پذیرتر هستند.
بگذریم. از پدر 60 ساله ات انتظار هیچ تغییری را نداشته باش.
می شه به طور واضح بگی پدرت برای ازدواج دو خواهرت باید چیکار می کرد که نکرده؟
چرا پدرت یک مشکل در ازدواج شماست؟ مشکل وجود ایشون چیه؟ چه کاری باید بکنه که نکرده؟
نمازش و اعتقاداتش هم به خودش مربوط است.
پدر شما سرمایه اش را در زندگی به خاطر اشتباهش از دست داده. باید به شما جوابگو باشد؟
فکر نمی کنی زیادی از پدرت توقع داری؟
کوچکترین فرد این خانواده 25 ساله است. با این سن و سال انتظار دارید پدرتان برایتان کار پیدا کند یا درآمد ایجاد کند یا ؟؟؟ فکر می کنم بهتر هست که به جای پیدا کردن مقصر و انتقال مسئولیتهاتون به دیگری، دنبال زندگی خودت باشی و دنبال پیشرفت.
این درد ماست :نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
کجای گریه های من ، رسیدی تو به داد من ؟
نبودی تو برای من ، نبودی تو به یاد من.
نبودی تو پناه من ، نبودی تکیه گاه من.