-
دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
چرا من نمی تونم در مشاوره ازدواج سوال بفرستم؟
من در مراحل خواستگاری هستم و تقریبا از انتخابم مطمئنم
به جز سطح خانوادگی و جور بودن فرهنگامون و تحصیلات...
برای خودم شروطی داشتم که تمام انها در دختری که ازش خواستگاری کردم وجود ندارد
و شک دارم به اینکه ایا این شرایطی که من در نظرنگرفتم بعدها مساله ساز می شوند یا خیر.
من به ظاهر خیلی اهمیت می دم به زیبایی که به صورت طبیعی باشه نه ساختگی
یعنی دختری که عمل نکرده باشه و بدون ارایش به خودی خود زیبا باشه (این مورد ok هست)
از نظر قد و هیکل ظریف و کوچولو باشه (اینم ok)
باهوش،فرز و زرنگ باشه (اینم هستش)
از نظر اخلاقی شاد باشه و قانع باشه و معصوم و مظلوم(این موارد اخلاقی هم ایشون داره)
از دخترای سرکش و پرو خوشم نمی اد (اصلا سرکش و پرو و مغرور نیست)
کمی خجالتی باشه (یکمی بیشتر از کمی خجالتیه)
هر کار می خواد کنه هر جا می خواد بره از من اجازه بگیره(اصلا این مسائل رو رعایت نمی کنه . بارها بهش تذکر دادم،می گه باشه ولی بازم زنگ می زنم می بینم می گه خونه خالمم ،بدون اینکه به من گفته باشه رفته اونجا)
با نوشیدنی های الکلی مشکلی نداشته باشه (نه اینکه خودش بخوره ،منظورم اینکه کاری به کار من نداشته باشه،ولی از الان داره می گه باید این کارو بزاری کنار)
من در درونم احساس می کنم دوست دارم خیلی از من حساب بره،
این مورد اخر رو خیلی دوست دارم،ولی الان باهاش تلفنی صحبت کردم گفت از خونه خالش زنگ می زنه ،گفتم چرا به من نگفتی رفتی اونجا!گفت با مادر و پدرمم به تو چرا بگم،گفتم کتک دلت می خواد ،اینو گفتم ببینم چی میگه!گفت تو باید به من احترام بزاری نباید با من این طوری صحبت کنی.حتی این چیزا رو حرفش به زبون نباید بیاری.گفت تو خیلی خشنی ، قبلا هم به من گفته بود خشنم ولی این دفعه با بغض گفت انگار واقعا بدش اومد از حرفام....
یک ساعت دیگه هم می خوام حرفای نهایم رو باهاش بزنم.
انگار اون جور که من می خوام هیچ حسابی ازم نمی بره.شاید از نظر جنسی هم نتونه خشونت رو تحمل کنه...
الان دچار تردید شدم ،نمی دونم این مسائل رو رو راست بهش بگم یا نه!
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
رفتی خواستگاری، از بازار برده فروشا کنیز ابتیاع نفرمودی که هنوز هیچی به هیچی خط و نشون میکشی! :311:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
اولا که برای زندگی با شما ارزش قائل هست که می گه مشروب نخوری 1
مورد بعدی دوست عزیز ، اجازه مناسب نیست ! بهش بگید در جریان بزاره شما رو اگه جایی خواست بره ، اونجور بهتره !
مورد بعدی خشونت تو شوخی هم تاثیر بدی داره چه برسه جدیش !
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
این طور که به نظر میرسه اینجا فقط خانم فرشته مهربان و تعداد کمی از افراد هستند که می تونند واقعا با نظرشون کمکی کنند/
من مدت 7 ماهی با این دختر خانوم دوست هستم و ایشون اخلاقای من دستشه .
برده نمی خوام ولی مردی گفتن زنی گفتن .
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
مشخصه دیدگاه شما کمی تا قسمتی مستبدانه است که با مقداری مدرنیته قاتی شده... این خشونت بنظرم فقط در مسأله جنسی شما نیست و به سایر رفتارهای شما هم نفوذ داره...آیا در خانواده شما مردسالاری حاکم بوده؟ از دوران بچگی خودتون راضی هستید؟
جواب شما رو فرشته مهربان خیلی خوب دادند. بهتره کمی صبر کنید تا جواب مشاوره شما بیاد. شاید از نظر خودتون رفتار شما عادی باشه اما برای ما که از بیرون گود داریم شما رو می بینیم اصلا عادی نیست و تا حدی ترسناک هم هست.
یکی از اصلی ترین شروط در برقراری یک رابطه سالم احترام گذاشتن به آزادی های فردی طرفین هست. مسلما هیچ خانم و یا حتی آقایی دوست نداره مرتب چک بشه و برای هر کار کوچیک بخواد اجازه بگیره یا جواب پس بده. این کارها آدم رو خسته می کنه.
با سپاس
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
دوستان خواهشا فقط هدفتون راهنمایی مراجع باشه نه تیکه و متلک انداختن
اگر هم راهنمایی به نظر نمیرسه فقط ناظر باشید
برادر گرامی
من کلی با شما در تاپیک قبلیتون صحبت کردم
بهتون گفتم هیچ زنی از این همه خشونت خوشش نمیاد
ازتون خواستم با یه روانپزشک صحبت کنید.
شما بدون توجه به صحبتهای من و سایر دوستان دارید برای خواستگاری اقدام میکنید.
مطمئن باشید نهایت این ازدواج خوشبختی نخواهد بود
ایشون حتی تحمل شنیدن جمله دلت کتک میخواد رو از زبان شما نداره چه برسه کارها و نقشه هایی که شما قراره سرش بیارید...
خواهشا با آینده و زندگی کسی بازی نکنید.
یا حداقل رک و راست بهش بگید که اخلاق رو دارید.هرچند که پیش یه متخصص رفتن براتون ضروریه
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ashkannn
چرا من نمی تونم در مشاوره ازدواج سوال بفرستم؟
فکر کنم باید بتونید ولی اگر دسترسی ندارید احتمالا اون قسمت مشاوره ازدواج احتیاج به شارژ داشته !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ashkannn
انگار اون جور که من می خوام هیچ حسابی ازم نمی بره.شاید از نظر جنسی هم نتونه خشونت رو تحمل کنه...
الان دچار تردید شدم ،نمی دونم این مسائل رو رو راست بهش بگم یا نه!
اصلا این خواسته شما و طرز فکرتون اشتباهه
زن و شوهر باید مثل دو تا دوست باشن و روابط صمیمانه ای داشته باشند اینکه شما بخواین ایشون بهتون اطلاع بده کجا میره و چی کار می کنه ،چیز عجیب و غیر معمولی نیست ولی اینکه انتظار داشته باشیداجازه بگیره از شما!مثلا برای موردی مثل امروز!توقع بیجایی هستش...
شما خودتون هم ایشون رو در جریان تمام کارهاتون قرار می دید؟
خوب یک رابطه دو طرفه هست دیگه نمیشه انتظار داشته باشید اون همه چیز رو بگه و شما نگید.
مگه یکی از معیارهاتون باهوشی نبوده!اگر ایشون رو دختر باهوشی می دونید پس باید این رو هم بپذیرید که خودش دارای هوش و عقل کافی هست و نباید برای هر کار قبلش از شما تایید بگیره....
در مورد خشن بودن البته من تو تاپیک قبلی تون ی چیزایی بهتون گفتم ولی ،خوب کسانی هستند این خشونت رو دوست دارند کسانی که دارای اختلال مازوخیسم هستند،شما می تونید تو معیارهاتون ی تغییراتی انجام بدیدمثلا بگید
دختری رو می خوام که اختلال شخصیتی داشته باشه و از مورد ازار قرار گرفتن لذت ببره
از تحقیر شدن لذت ببره ،روح سالمی نداشته باشه... انحراف اخلاقی و جنسی داشته باشه...
خوب خودتون قضاوت کنید حاضرید با چنین دختری ازدواج کنید؟
اصلا حاضرید چنین معیاری رو به لیستتون اضافه کنید؟
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
با سلام خدمت اشکان مرد سالار!
پست های دوستان رو خوندم و پست خانم سر افراز به نظرم پست خوبی بود و تا حدودی به کلیت اشاره کرده بود
در پست انتهایی خانم نازنین از مازوخیسم نام بردند. مازوخیسم به خود ازاری جنسی مربوط میشود و با سادیسم و دگر ازاری متفاوت هست.
ببینید اشکان گرامی شما باید به همسرتان به عنوان یه دوست توجه داشته باشید و نه یک زیر دست
همانطور که شما انتظاراتی از فرد مقابل دارید باید به انتظارات او نیز از خودتان توجه کنید
نکته بعدی نوع بیان درخواست هستش
همین درخواست شما می تونه با احترام توام با حس انتقال محبت امیخته بشه
مثلا بگی:
همسر خوبم من از شما میخوام وقتی میخواهی به جایی بری به من اطلاع بدی تا نگرانت نشم که خدایی نکرده اتفاقی برات افتاده باشه
اگر تکرار کرد سعی کن با نوعی توجه که حساسیت فرد مقابل رو تحریک نکنه باز درخواستتو تکرار کنی
مثلا این حس نگرانی رو توام با اعتماد بنفس و احترام به مادر همسر انتقال بدی که نگرانش هستی ( البته در شرایط شما که فعلا ازدواج نکردید و ایشان در خانه پدری هستند، مطمئنا مادر ایشان می تونن بصورت غیر مستقیم به شما کمک کنند)
نوع بیان برای درخواست خیلی مهمه
خشونت در اعمال جنسی امری درست نیست
عمل جنسی اوج درجه عشق هست دوست من
اینطور نیستش که هدف خود عمل جنسی باشه
عمل جنسی به نوعی راهی برای ثبات عشق بین زن و مرد هست و البته ادامه نسل بشر
اشکان عزیز ، سعی کن مهارت های زندگی رو در خودت تقویت کنی
یا حق:72:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eng.aydin
در پست انتهایی خانم نازنین از مازوخیسم نام بردند. مازوخیسم به خود ازاری جنسی مربوط میشود و با سادیسم و دگر ازاری متفاوت هست.
سلام بله منظورم اینکه اگر کسی از خشونت خوشش بیاد
اون فرد مازوخیسم داره!درست نمی گم یعنی؟
شاید پستم گویا نبود
منظور این بود اگر ایشون انتظار دارن که اون دختر به خشونت ایشون پاسخ مثبت دهند
اون دختر باید مازوخیسم داشته باشه
یعنی باید معیار مازوخیسم داشتن طرف مقابل رو به معیارهاشون اضافه کنند
به هر حال ببخشید اگر اشتباه گفتم آخه من در این زمینه یک کتاب خوندم کتاب فیلم و بیماری های روانی ...فکر کردم علمم بالا رفته ولی خوب واقعا اون مطالب کافی نیست
شاید هم برداشت من درست نبوده.
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
نازنین جان مازوخیسم یعنی خود ازاری...مثل افرادی که دوست دارن دست و پاشونو ببرن و زخمی کنن...و در نهایت لذت ببرن
من متوجه منظور شما شدم.
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
کار خوبی کردی که بهش گفتی و الان می دونی که یکی از شرایط اصلی مورد نظرت رو نداره! :104:
رابطه ت رو باهاش قطع کن و برو سراغ یکی که از خشونت لذت می بره و دوست داره هر روز کتکش بزنی و بفهمه مرد یعنی چی! :324:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
دوست محترم
نیاز شما مشاوره ی حضوری است و مشاوره به شما در حد توان امکانات مجازی نیست .
شما قبل از اقدام به خواستگاری باید روی یک سری از مهارت ها و شناخت ها و آگاهی های خودتان کار کنید تا انشالله در آینده زندگی خوب و سالمی برای خودتان ایجاد کنید .
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
یک سری حرف در جوابتون باید بگم
فکر می کنم در موردم اشتباه قضاوت کردید
سرافراز در خانواده من مرد سالاری نیست ،اما پدرم بازنشسته نیروهای مسلحه
بنا به شغلش قانون مدار و با دسیپلینه
قدیم خوب نبود.الان اخلاقش بهتر شده نمی دونم عاقل شده یا پیر شده . قدیما خیلی تند بود فقط با من،من پسر اخر خانواده ام.خیلی اختلاف سنیم باهاش زیاده
از بچگیم تا یادم میاد ازش کتک می خوردم،یک بار منو برد بیرون باهم کباب خوردیم بهم گفت به مادرت نگو ،وقتی اومدم خونه مادرم نهار کشید.من گفتم سیرم کباب خوردم،سر این بچه 7 ساله رو طوری زد که خونه دوره سرم می چرخید
از بچگیم تا یادم می اد یک پدر دست به کمر بود یک زیرزمین جیغ های مادرم که قسمش می داد نزنه
همه کارا ی پدرم تو ذهنم مونده برا همینم هیچ وقت دلم نمی خواد کسی رو بزنم اونم عشقمو کسی که در مقابل من بی دفاع است کسی ازم خیلی ضعیف تره.چون خودم این دردو کشیدم.از همون موقع دنبال این بودم بتونم از خودم دفاع کنم برا همینم رفتم سراغ رشته های رزمی،جودو کارم.
در مورد این دختر خانم ،فقط می خوام بهش قدرت نشون بدم می خوام یکم ازم بترسه
درباره رابطه جنسی نمی دونم چطو بگم یک بار تو اسانسور بغلش کردم.خیلی محکم فشارش دادم فکر می کردم الان استخوناش می شکنه،خیلی لذت داشت انگار دنیا تحت کنترل من بود.ارامش خیلی خوبی داشتم ولی اون ناراحت شد ،بهش گفتم چی ناراحتش کرده گفت گناه گفتم گناه رو بی خیال شو بگو دوست داشتی یا نه .چیزی نگفت /اعتراض دیگه ای نداشت برا همین فکر کردم همونه که من می خوام .فکر می کنم معمولی بغلش کنم ارامش اون موقع رو بهم نمی ده. حسم اینه.این سادیسمه؟اینم بگم این حس من برگرفته از فیلم پورن نیست خیلی وقته کشفش کردم خیلی قبلتر از اینکه تصویر و فیلم خشونت امیز ببینم.
به هیچ وجه دوست ندارم زنم از تحقیر شدن لذت ببره .فقط یکم حساب ببره بسه
eng
حق با شماست من تو حرفام نشونی از نگرونی نیست فقط می خوام بش تحکم کنم حق داره ناراحت شه
سعی میکنم حرفاتو عملی کنم
از کارشناس افتخاری ممنونم که به مشکلم پاسخم داد چشم حضورا می رم و...
فقط بگم نمی دونم چرا دوست ندارم این حسم رو از دست بدم دوست دارم به چیزی که در ذهنم هست و برام لذت بخشه برسم.نمی خوام سرکوبش کنم. با دوستم صحبت کردم درک کرد چی می گم گفت اونم بعضی وقتها مثله منه
فعلا صحبت های نهایی مون مون با دوستم موند
برا بعد،به خودش گفتم خودمو گم کردم صبر کن پیدا کنم.
با تشکر از پیام هاتون و خدانگهدار.
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
اشکان گرامی،
ممنونم از توضیحاتی که دادی.
شاید خانم آنی هم اگر صلاح دانستند باز هم بنویسند. ولی فکر می کنم شما به مشاوره حضوری احتیاج دارید.
به خاطر اتفاقاتی که در زمان بچگی افتاده متاسفم. این مسائل روی شما تاثیر گذاشته و به نظرم نیاز هست که کمی بیشتر به خودت بپردازی. گاهی اوقات یک اتفاقاتی به خصوص در کودکی روح ما رو آزرده می کند و نیاز به درمان هست.
نظر شخصی من این هست که فعلاً برای ازدواج عجله نکنی و اول با کمک روان شناس یا مشاور کمی به خودت برسی. "حساب بردن دختر از شما"، "فشار دادن و فکر کردن به شکستن استخوان ها"، "تهدید به کتک زدن" و ... مسائلی هستند که به نظرم مانع یک زندگی زناشویی سالم می شوند.
نیاز هست به مرور زمان با ازدواج و روحیات خانم ها بیشتر آشنا بشوی و بیشتر در این باره تحقیق کنی.
کمکم تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت...
موفق باشی.
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
اشکان عزیز
اول که تاپیکتو خوندم حرصم گرفت و ازت ترسیدم
ولی الان فهمیدم آدم نباید زود قضاوت کنه
در مورد مشکلت چیزی به ذهنم نمیرسه
فقط واست آرزوی خوشبختی میکنم برادر عزیز :72:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
حامد آره ، تاثیر گذاشته ولی فکر می کردم تاثیرش مثبت بوده
این جمله که می گن ادب از که اموختی از بی ادبان
فکر می کردم در مورد من صادق باشه
آلبالو خانم
خوب شد حرفای شما ها رو خوندم چون فکر نمی کردم ترسناک باشم و طرفم بدش بیاد از ذهنیت و علاقه هام .الان حداقل فهمیدم علاقه من پذیرفته نیست و اونقدری که فکر می کردم طبیعی نیست
ولی چیزی که هست من سه چهار تا دوست صمیمی دارم که باهاشون دروه دانشجویی هم خونه بودم همشون پسرای قابل اعتمادی هستن اهل خلاف ملاف نیستن ،5 سالی که باهم بودیم حتی یک بار دختر تو خونه ما نیومد
دوست دختر داشتن ولی در حد یونی بود روابط،
من همون موقع می شد باهم حرف می زدیم می گفتم چه جور دختری دوست دارم و اونها به من می گفتن تو ایدالیستی و همه چی تموم می خوای هر از نظر فیزیک ظاهری و هم اخلاقی
می گفتم فلان دختر دانشگاه خوبه ،می گفتن چشم بسته غیب می گی دست گذاشتی رو پرفکترینا
و هیچ وقتم نگفتن تو طبیعی نیست علاقت برا همین فکر نمی کردم مشکلی باشه.
بازم تشکر ازتون برای من حرفاتون مثمر ثمر و مفید فایده بود
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
سلام آقا اشكان
من تقريبا مشكلاتي شبيه شما رو داشتم با اين تفاوت كه پدرم فقط فرد مستبدي بود و دست بزن آنچناني نداشت.
من هم بچگيم به خاطر شيطنتهايي كه داشتم كتك هاي مفصلي نوش جان كردم و از بين بچه ها تنها كسي كه كتك خورش ملس بود من بودم.:D من هم دقيقا مثل تو شدم و بعد از اون دوران آدم سلطه جوئي شدم.:P
هنوز ازدواج نكردم اما مي دونم كه از كتك زدن كسي و يا كتك خوردن از كسي لذت نخواهم برد.:33: چون اين رفتارها اصلا منشا طبيعي ندارند. هر چند دختراني هستند كه از اين رفتارهاي خشن جنسي لذت مي برند اما مطمئن باش كه اين دختر هم آدم سالمي نيست.
شما مي توني با اون دختر خانوم زندگي خوبي داشته باشي به دو شرط:
1-شما مشكلت رو به صورت جدي از طريق مشاوره حضوري پيگيري كن تا بتوني سابقه ذهني كه از دوران كودكيت داري رو واسه خودت حل و فصلش كني. اينجوري باعث ميشه كه ديگه براي از بين بردن اون خاطراتت به بيرون از خودت مراجعه نكني و دنبال دختري نباشي كه از خشونت جنسي لذت ببره.
2-شرط دوم به مهارت همسرداري خانم آينده ات بر ميگرده. همسر آينده شما بايستي توانايي ارضاي روحي حس مردانه و سلطه جوئي شما رو داشته باشه. اين كار هيچ ربطي به كتك زدن ايشان نخواهد داشت و اگر خانم شما ظريف و با سياست عمل كنند اين حس ميل به قدرت و سلطه جويي كه در نهاد هر مردي وجود داره به راحتي ارضا خواهد شد.
موفق باشي.:72:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
دوست عزیز
بنظر میاد شما از مشکلات روانی زیادی رنج می بری این از پست شما معلومه توصیه می کنم هر چه زودتر به روانشناس مراجعه کنی!
بیچاره این دختر به چه دلیلی خودش و خانوادش تا حالا اجازه دادن این رابطه ادامه پیدا بکنه باید از خودشون پرسید.بنظر این دختر بسیار ساده و کم سن و سال می یاد که این نوع رفتار شما رو تحمل کرده اما اینجا کوتاهی از خانوادش بوده!
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
دوست عزیز
شما به خواستگاری رفتید .
عقد که نکردید .میگی هرجا میره ازت اجازه بگیره.
اون خانم اختیارش دست شما نیست وفعلا اختیار دارش خانوادشون هست .
پس سعی نکن با زیزه ذره بین گذاشتن .دید اون خانم رو به خودتون بد کنید.
مشالله دست بزنم که داری :104: حتی به شوخی هم نباید این حرف رو بزنی.
هیچ دختره مسلمانی دوست نداره شوهرش مشروب بخوره با بدن نجس سر صفره بشینه.وبرکت رو از صفره ببره.
شما یه جورای دوست دختر و دوست پسر هستید.نه یه خواستگار .
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
به جز سطح خانوادگی و جور بودن فرهنگامون و تحصیلات...؟؟؟
شما مشروب می خورید ایشون می گن باید بذارید کنار؟؟ شما ایشون رو در آغوش می گیرید ایشون اولین حسی که بهشون دست می ده احساس گناهه؟ مطمئنید که تصمیمتون برای ازدواج درسته؟
احتمالا قبل از خواستگاری و تو دوران دوستی ایشون به قول خودتون ازتون حرف شنوی داشتن و رو حساب حس دوست داشتنی که داشتن اگرم جایی می رفتن به شما می گفتن که شما رفتید خواستگاری. اما حالا که تو موقعیت ازدواج قرار گرفتن احتمال داره به این خاطر دیگه شمارو تو جریان همه کاراشون قرار نمی دن که شنیدن نباید تو این دوران همه چیز رو به نامزدت بگی و چون خونه پدرت هستی هنوز اجازت دست خانوادته. اینا حرفایی هستش که بین خیلی از دخترخانم ها مرسومه. ولی خب ایشون احتمالا نمی دونن که بهترین کار اینه که شمارو درجریان کارهاشون قرار بدن نه اینکه ازتون اجازه بگیرن. خب کسی رو هم به خاطر ندونستن توبیخ نمی کنن، همونطور که شماهم خیلی چیزهارو نمی دونستید.
در مورد دخترها یه چیزی رو دوست دارم بگم. من خودم دخترم. ولی خب از اینکه مرد خیلی لطیف باشه و مدام هرچی من بگم بگه باشه و یه جورایی زن ذلیل باشه خوشم نمی یاد. ولی شما دیگه خیلی خشنی. یا حداقل دوست دارید خودتون رو خیلی خشن نشون بدید. مرد باید مقتدر باشه نه مستبد. اقتدار هم به تحکم و دست رو زن بلند کردن نیست.
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
مرضیه جان به نکته خوبی اشاره کرد...
کسی که از تماس فیزیکی با یه مرد نامحرم احساس گناه میکنه به نظرتون با مشروب خوردن همسرش میتونه کنار بیاد؟!
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
بچه ها
یه کم آروم باشید
چرا انقدر متهم میکنید ایشونو؟
بابا این بنده خدا که خودش داره میگه من هیچ وقت نمیخوام زنمو بزنم. فقط میخوام یه کم ازم حساب ببره.
خوب این دوستمون اشتباهش اینجاس که متوجه نیست دوست دختر و دوست پسر با زن و شوهر فرق داره.
دوست عزیز
وقتی ایشونو در آغوش گرفید، احساس خوبی که داشتید صرفا ج ن س ی بود یا اینکه روحی بود؟ یعنی این لذت ناشی از اون تسلط شما بر دختر خانوم بود یا نه؟
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
بنظر میاد شما از مشکلات روانی زیادی رنج می بری این از پست شما معلومه توصیه می کنم هر چه زودتر به روانشناس مراجعه کنی!
بیچاره این دختر به چه دلیلی خودش و خانوادش تا حالا اجازه دادن این رابطه ادامه پیدا بکنه باید از خودشون پرسید.بنظر این دختر بسیار ساده و کم سن و سال می یاد که این نوع رفتار شما رو تحمل کرده اما اینجا کوتاهی از خانوادش بوده!
محض اطلاع جناب عالی
من یک فرد مورد قبول از نظر اجتماعی هستم،ورزشکار هستم ،از خودم دارامد خوبی دارم،ماشین دارم،تحصیلات دارم و به همه اینها با تلاش خودم رسیدم و اگر یک بیمار روانی بودم بعد از 26 سال زندگی حداقل یک نفر پیدا می شد که بفهمه من مشکل روانی دارم که تا کنون هرگز چنین اتفاقی برای من نیفتاده است.فرهنگ ملت ما همینه یاد نگرفتیم به تفاوت در سلایق یک دیگر احترام بگذاریم و کافی هست کسی رو ببینیم که چیزی بر خلاف میل ما دوست داره که بهش هر انگی بزنیم از بیمار روانی گرفته تا .....
بیچاره اون دختر !ایشون کم سن نیستند و هم سن من هستند و برخلاف تصور شما بسیار باهوش و هوشیار هستند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط marzieh411
به جز سطح خانوادگی و جور بودن فرهنگامون و تحصیلات...؟؟؟
شما مشروب می خورید ایشون می گن باید بذارید کنار؟؟ شما ایشون رو در آغوش می گیرید ایشون اولین حسی که بهشون دست می ده احساس گناهه؟ مطمئنید که تصمیمتون برای ازدواج درسته؟
منظورم از سطح خانوادگی این بود که پدر و مادر من و ایشون تقریبا از یک کلاس هستند و از نظر فرهنگی به هم نزدیکیم از نظر اعتقادات مذهبی و سیاسی و رسم ورسومات به هم نزدیک هستیم.
ایشون هم قبل از خواستگاری می دونستن من چه جور ادمی هستم (به جز مسائل جنسی ) و مشکلی با من نداشتن ولی بعد از خواستگاری رفتارشون تغییر کرده
من به خودش هم گفتم تو از اول می دونستی!میگه من می دونستم ولی الان شرطم برای ازدواج اینکه این کار رو بزاری کنار و در مورد احساس گناه من از اینکه ایشون رو در آغوش بگیرم یا دست ایشون رو بگیرم احساس گناه نمی کنم ولی کارهای دیگری هم می تونستم انجام بدم که انجام ندادم چون احساس گناه میکردم.
و یه این دلایل فکر می کنم برای هم مناسب هستیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آلبالو
وقتی ایشونو در آغوش گرفید، احساس خوبی که داشتید صرفا ج ن س ی بود یا اینکه روحی بود؟ یعنی این لذت ناشی از اون تسلط شما بر دختر خانوم بود یا نه؟
آلبالو عزیز این احساس صرفا جنسی نبود.این لذت ناشی از تسلط من بود و قدرت من. و البته لذت جنسی هم که مشخصه داشت.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صنم_64
[size=small]سلام آقا اشكان
من تقريبا مشكلاتي شبيه شما رو داشتم با اين تفاوت كه پدرم فقط فرد مستبدي بود و دست بزن آنچناني نداشت.
من هم بچگيم به خاطر شيطنتهايي كه داشتم كتك هاي مفصلي نوش جان كردم و از بين بچه ها تنها كسي كه كتك خورش ملس بود من بودم.:D من هم دقيقا مثل تو شدم و بعد از اون دوران آدم سلطه جوئي شدم.:P
صنم عزیز از اینکه برایم نوشتی ازت ممنونم.برات ارزوی خوشبختی می کنم دوست عزیز
صنم من عاشق اون دختر هستم و حاضرم تمام زندگیم رو به پاش بریزم .دوست ندارم کوچکترین ناراحتی براش ایجاد بشه.یک بار رفتم دنبالش دانشگاه،تو دانشگاه با استادش حرفش شده بود و وقتی اومد بیرون گریه می کرد انقدر ناراحت شدم که فکر کردم می رم می زنم استادشو له می کنم.ولی خودش ارومم کرد.یعنی خودش هم می دونه طاقت اشکاشو ندارم.و قصدم این نیست که اذیتش کنم.ولی هیچ کس نمی دونه من چی می گم من چی میخوام .
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
به هر حال واقعیت رو بهشون بگید. اینکه مشروب رو ترک می کنید یا نه. اینکه آدم زورگو و خشنی هستید یا نه. ( این مورد شما به من ثابت کرد که دوستی های قبل از ازدواج هیچ شناختی توش نیست)
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
دوباره سلام
مثل اين كه حسابي از بچه هاي تالار شاكي هستي.
همين جا هم اعلام مي كنم كه لطفا بچه هاي تالار هم حرفاي من رو زير ذره بين نبرند و واقعا سعي كنند قضيه رو از يه ديد ديگه نگاه كنند.:324:
من هم پسري رو خيلي دوست دارم.:43: گاهي وقتا بهم ميگه كه دلم ميخواد اونقدر محكم بغلت كنم كه استخوانهات خرد بشند يا ( خيلي ببخشيد) دلم ميخواد كه عين يك خوراكي خوشمزه گازت بگيرم تا اشكت در بياد و بعد من نازت رو بكشم و .....
به نظر من اين حرفها و تمايلات ايشون طبيعيه و واقعا قصد اذيت كردن من رو نداره و من هم اين رو كاملا درك مي كنم چون گاهي اوقات آقايون از شدت علاقه اي كه دارند نمي دونند كه چطور بايد ابراز احساسات كنند.
از حرفات معلومه كه خيلي دوستش داري و خب معلومه كه قصد اذيت كردنش رو نداري چون هيچ عاشقي از رنجوندن معشوقش لذت نمي بره.
و البته كه خشونت جنسي مورد نظر شما هم هيچوقت در حد فيلم هاي پورنو نيست و فكر كنم كه بيشتر در حد سيلي خواهد بود ولي به نظر من بهتره كه اين دختر خانوم رو در جريان سلايق جنسيت بذاري . من فقط نظر شخصي ام رو گفتم.
حرف دلت چيه؟ چرا ميگي كه هیچ کس نمی دونه من چی می گم من چی میخوام ؟
راستي يه نكته اي هم در رابطه با بحث مشروب:
شهروز، كلا اهل مشروب نبود ولي يه بار تو يه مهموني مي خواست به سلامتي من بخوره . من بهش گفتم كه اگه مي خواي بخوري، بخور ولي اگه نظر من برات مهمه اين كار رو نكن. و قول داد كه هرگز اين كار رو تكرار نخواهد كرد.
منظورم اينه كه محبت با خودش اطاعت هم مياره. شما كه عاشق دختري هستيد بسيار پسنديده است كه به خواستهاي منطقي ايشون هم احترام بذاري و حداقل به خاطر عشقت اين كار رو ترك كني.
موفق باشي.:72:
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
اشکان عزیز
راستش فکر کنم خشونتی که میگی در همین حد هستش که دوست صنم جان داره. درسته؟ یا بیشتره؟
نظر دوستت راجع به این موضوع چیه؟
کلا غیر از مشروب دیگه مشکلی باهات نداره؟
دوست عزیزم.
فقط باید یه کم روی خودت کار کنی که خواسته هاتو تعدیل کنی. همین. اگه یه مقدار خشونتو توی رابطه دوست داری، بیا و نوبتیش کن. مثلا بگو از هر 3 بار رابطه، یه بارش یه مقدار خشن باشه.
منظورم اینه که واسه خودت حد و مرز بذار
خوب بالاخره آدم که نباید همیشه هرچی دلش خواستو بدست بیاره. درسته؟
دوست عزیز
حواست باشه مرز میون دوست دختر و همسرو توی سختگیری ها رعایت کن.
اگه میخوای زنت مطیعت باشه باید یه تکنیک هایی رو آموزش ببینی. البته مطیع نه به معنای بنده و برده. بلکه همون تعریفی که توی عرف از زن مطیع هستش.
میدونی چرا؟ چون سخت گیری های غیر منطقی شاید اول هاش حتی واسه بعضی دخترا خوشایند باشه و بگن ببین چقدر طرفمون دوستمون داره، ولی بعدها دیگه این حسو ندارن و حتی نظرشون ممکنه خیلی تغییر کنه
یه روشی هست به نام اقتدار انعطاف پذیر که بسیار روش خوبیه. توی اینترنت سرچش کن و مقالات رو بخون. شاید به دردت خورد
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
یه کم که فکر کردم دیدم به نظر شما اصلا هم آدم خشنی نیستی. فقط از اینکه همسرت به چشم یه مرد مقتدر بهت نگاه کنه خوشت میاد.
خوب این خصوصیت همه مرداست. فقط کم و زیاد داره. در مورد شما این خواسته یه کم با وسواس توام شده. یعنی انگار همش میترسی که نکنه نتونی توی زندگیت اون اقتدار لازم رو داشته باشی و از الان داری حرکت های پیش گیرانه میکنی.
به نظر آدم با سیاستی نیستی. سادگی میکنی و به نامزدت حرفایی میزن که خودتم ته دلت اصلا اون نیستش ولی با این کار فقط وجهه خودتو خراب میکنی و به هدفت نمیرسی.
برادر عزیزم. یه کم سیاست داشته باش. شما که انقدر نامزدتو دوست داری، انقدر نسبت بهش حس مسئولیت داری و واقعا نمیخوای قلدر و زورگو باشی، چرا بیخودی کاری میکنی که غیرمنطقی و زورگو به نظر بیای؟
حواستو خیلی جمع کن. خیلی
با درایت میتونی هم مرد مقتدری باشی و هم در عین حال همسر ایده آلی باشی. میدونم که خیلی سخته. من خودم نمیدونم چجوری. ولی خوب آدمایی رو دیدم که در عین اقتدار ولی همسرشون خیلی از زندگی راضیه
-
RE: دختری که به خواستگاریش رفتم برخی شرایط مورد نظرم رو نداره.
اگه با این برخوردی که خودت گفتی .و اینجور که من از حرفاتون فهمیدم اگه با شما ازدواج کنه تو عقلش شک کن