معرفی سایت به شخصی که باهاش مشکل داریم!

می خوام بدونم کلا مثلا یک خانمی اینجا عضو هست و با شوهرش مشکلی داره اشکالی داره به شوهرش هم بگه بیاد عضو شه و مشکلش رو مطرح کنه؟البته همسرش ندونه که خانمش هم عضو هست ....و یا کسی که به نامزدش مشکل داره یا ...
من
می خواستم این سایت رو به کسی معرفی کنم یعنی به استادم معرفی کنم ،یعنی ایشون برای من ی ایمیلی زدن، و خواهش کردن برای یک فرصت دوباره و من عموما ایمیل هاشون رو نمی خونم ولی تو عنوانش نوشته بود جون مادرت جواب بده... و گفته بود نمی تونه منو فراموش کنه و با وجود تمام مشکلاتی که داشتیم می خواد ی فرصت دیگه بهش بدم.و تو عید هم مادر بزرگشون ی بار زنگ زدن که بیان عید دیدنی ...
به همین دلیل جواب دادم وبهش گفتم که من خوب فکرهامو کردم و جوابم همون جواب قبلی هستش
شما هم بالاخره با این تصمیم موافق بودی حالا نمی دونم به چه دلیلی ...به همون دلایل فکر کن و با ی مشاور صحبت کن و گفتم از سایت های مشاوره کمک بگیر حتی برای فراموش کردن راهکارهای خوبی بهت می دن.
گفتش من از مشاور کمک می گیرم کل ماجرا رو می گم اگر مشاور به من گفت شما مناسب من نیستید منم قبول می کنم ولی اگر جوابش این نبود این فرصت دوباره رو بده.
بعد گفت که تو ی سایت مطرح می کنم مشکلم رو ولی به سایت های روان شناسی و مشاوره اشنایی ندارم و نمی دونم کدوماش خوبه اگه می دونی معرفی کن!
منم می خوام اینجا رو بهش معرفی کنم و البته می خوام بگم من خودم اینجا عضو نیستم ولی سایت خوبی هست .
به نظرتون اشکالی داره اینجا رو بهش معرفی کنم؟؟؟
فکر نمی کنم فرصت کنه بیاد تاپیک های دیگران رو بخونه و متوجه شه من عضوم اینجا .یعنی اصلا علاقه و اعتقادی به سایت مشاوره نداره ولی چون من گفتم خوبه گفت به می ام مشکلم رو می نویسم. ....
حالا ازنظرتون اشکالی داره این سایت رو بهش معرفی کنم؟

سلام نازنین جان

با توجه به توضیحاتی که راجع به رابطت تو ارسالهات و تاپیک هات دادی شاید شما رو بشناسه و خیلی خوشایند

نباشه! بگذارید خودش به فکر خودش باشه! من از چند نفر از مشاورین همین سایت شنیدم که اینکار زیاد جالب نیست

و توصیه نمیشه!

احساسی با قضیه برخورد نکن و به ایمیل هاش و خواسته هاش توجه نکن!

مگر نه اینکه ازت بارها فرصت گرفت و عوض نشد؟

مگر میشه آدمها به یکباره تمام اخلاق های منفیشون رو کنار بگذارن؟

احساس می کنم کمی احساساتت رو قلقلک داده اما تو با منطق ازش جدا شدی و بهم زدی نامزدیت رو!

پس بگذار همچنان منطقت حاکم دلت باشه!

یکبار دیگه دلایل بهم زدن نامزدیت رو مرور کن تا یادآوری بشه برات!

اون باید مشکلات خودش رو خودش حل کنه!

به نظر آدم بسیار احساس محور و وابسته ای میاد! تو وقتی نمیخوای پس دیگه معنی نداره که بخوای بهش کمک

کنی!

باز تصمیم با خودته اما من یکبار به یکی از خانوم های فامیل سایت رو معرفی کردم اما پشیمون شدم از کارم!

تو خودت عاقلی و میتونی بهترین تصمیم رو بگیری

موفق باشی گلم

:72:

سلام خانم نازنین محترم
معرفی سایت به شخصی که با هاش مشکل داریم معرفی سایت مشاوره توصیه نمیشه
اگر مشکلی دارد برود مرکز مشاوره برود مشاوره حضوری بگیرد
:72::72::72:

نازنین عزیز تاپیک قبلی ات رو یک بار دیگه مرور کن
احساسات شما خیلی پاک هستند
و خوشحالم از اینکه نمیذاری بازیچه بشوند
خانوم گل من عزیزم یاد اون تاپیک و مرور تعارض ها و درگیری احساسی که داشتی باعث میشه ، دلسوزی و دل رحمی ات را درست و به جا خرج کنی
این همه سایت مشاوره
این همه مرکز مشاوره
این آقا مگه مادربزرگی به اون مهربونی و دلسوزی نداره ، پس می تواند از اونها کمک بگیرد
نه از شما ، پس همون طور که سری قبل درست گام برداشتی و در بازی اون اقا هم بازی اش نشدی
این بار مصمم تر از قبل گام بردار

ببین اون اقا سری قبل چگونه امد جلو ، جواب نگرفت
اینبار با گفتن " جون مادرت جواب بده" خواسته با شما ارتباط بگیره
می خواهم بپرسم یک مرد محترم که خواست منطقی و درستی داره ، آیا راهش این هست که این جوری قسم بخوره تا یک دختر خانوم احساساتش جریحه دار بشه تا بهش جواب بده؟
اگر یه آقایی اینجوری شخصیتش را برای دختری خرد کند بعد بیاید خواستگاری نازنین
آیا نازنین این شخص را می پسندد ؟

ببین جواب شما در حرف چی بوده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین 1

بهش گفتم که من خوب فکرهامو کردم و جوابم همون جواب قبلی هستش
شما هم بالاخره با این تصمیم موافق بودی

---

پس عملت رو در راستای همین حرف و تصمیم ، پیش ببر
موفق باشی عزیزم :72:

سلام خانم نازنین محترم
این همه سایت مشاوره داریم
این همه مرکز مشاوره داریم
هر کسی مشکل دارد باید پیش مرکز مشاوره برود مشاوره مجرب وقت بگیرد مشکل پیش مشاوره حل کند

نازنین جان،

اون آقا برای شما تمام شده. درسته؟ پس دیگه به مشکلاتش و مشاوره رفتن یا نرفتنش و ... هم کاری نداشته باش.

آدرس اینجا را هم به نظر من ندهید بهتر است.
آرامش خودت را به هم نزن.

سری که درد نمی کنه ...

یک سوال هم دارم.
می خواهی کمکش کنی که قضیه را بپذیرد
یا می خواهی کمکش کنی که رفتارش را تغییر بده و برگرده؟

ته دلت چیه؟

ممنون از راهنماییتون دوستان عزیزم واقعا اسمتون رو می بینم دلگرمی میگیرم ...
راست می گید چون من خیلی چیزها رو گفتم و حتی شغل اون رو!و اینکه چطور اشنا شدیم اگر ببینه تاپیک هام رو صد در صد من رو می شناسه....
ولی فکر نمی کنم بیاد بخونه !آخه من در همون دوران اول نامزدیم بهش این جا رو معرفی کردم و گفتم بیاد مقالات رو بخونه ... قبل اینکه مشکلی داشته باشیم و اون اصلا نیومد حتی سر بزنه
یک بار هم بهش گفتم رفتی تو اون سایته اون مقالات رو بخونی ،گفت نه اسمش چی بود؟همراهی ! همیاری؟!!
بعد بهش گفتم خوب چرا نمی ری بخونی خیلی مفیدن!گفت اصلا حسش نیست ایمیل هام 300 تا شده هنوز چک نکردم فرصت تو نت رفتن رو ندارم
برای همین می گم اگر هم بیاد فقط به مشکل خودش سر می زنه ...:303:

من نمی دونم چرا الکی حس کردم باید بهش کمکی کنم و واقعا اصلا دیگه به من ارتباطی نداره ....در مورد اینکه این جوری قسم خورده هم واقعا حق با شماست و نباید من رو تو معذورات قرار بده و مثل یک مرد کامل و فهمیده برخورد نمی کنه باورتون نمیشه اصلا روم نمیشه بگم به من چی گفت بعد اینکه جوابش رو دادم
نوشت که بالاخره جواب دادی ،حالا کارت به جایی رسیده که جواب منو نمی دی ...بزار دستم بهت برسه خفت می کنم بعدم ی شکلک خنده زده بود که افتاده رو زمین داره می خنده ....
این در حالیه که به خدا من کاملا رسمی جوابش رو دادم .حالا اینها اصلا مهم نیست .
می دونین چرا دلم می خواست بره ی سایتی مشکلش رو مطرح کنه،می خوام کلا ببینم مشکلش چی بوده یعنی به هرحال دلیل اون چی بوده اخه ما که در این موارد صحبتی نکردیدو من اصلا نفهمیدم اشکال من چی بوده
یعنی من الان دقیقا نمی دونم چه مشکلی داشتم ولی می دونم اونم با من مشکل داشت و اون هم از من ناراضیتی داشت ولی نمی دونم علت ناراضیتیش چی بود. فقط این موضوع تنوع نداشتن بود !یا نمی دونم کلا مشکلش با من چی بود..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پیدا

یک سوال هم دارم.
می خواهی کمکش کنی که قضیه را بپذیرد
یا می خواهی کمکش کنی که رفتارش را تغییر بده و برگرده؟

ته دلت چیه؟

---

پیدا واقعیت اینکه من اصلا روم نمیشه اینجا بیان کنم ته دلم چیه و فکر می کنم اگر بگم ته دلم چیه !در واقع دیگه هیچ کس منو قبول نخواهد داشت...
ولی دلم می خواد بگم و دیگه این رو تو دل خودم نگه ندارم
راستش من نسبت به اون واقعا احساس وابستگی ندارم و علاقه خاصی هم ندارم ، نفرت هم ندارم بعضی وقت ها خوشم می اد ازش مثلا از رفتاراش خوشم میاد و بعضی وقت ها هم خیلی بدم می اد حتی حس می کنم کاش می مرد
بعد تو تصورم یاد پیری هاش می افتم یعنی تصور می کنم پیر شده و موهاش سفید شده دلم انقدر می سوزه براش و حس می کنم خیلی دوستش دارم..و کاش باهاش زندگی می کردم

نمی دونم چرا دلم می خواست اون همسرم می شد
یعنی نه از رو علاقه بگم عاشقشم به خدا این دلیلش نیست ولی
با خودم فکر می کنم اگر قرار باشه من با اون مثلا 50 درصد خوشبخت باشم ولی با یک فرد جدید 100 درصد من اون 50 درصد رو به 100 در 100 خوشبختی با فرد جدید ،ترجیه می دم .
حتی اگر این فرد جدید از نظر ظاهر اخلاق و همه جهات ارجه باشه به اون...
اصلا تصور اینکه قرار باشه مثلا همسر یک پسری بشم که جدیدباشه خیلی برام عذاب اوره
از یک طرف دیگه هم اصلا دختری نیستم که بگم کلا نمی خوام ازدواج کنم و می خوام مجرد بمونم .
من ی پسر عمه دارم کلا پسرخوبیه و 4 سال پیش از من خواستگاری کرده بود و من اون موقع ردش کردم چون اصلا به ازدواج فکر نمی کردم ...و این رد کردنشون باعث شد که 4 سال تمام با ما قطع رابطه کنند ولی امسال عید بعد از 4 سال یهو اومدن خونه ما عید دیدنی..و کلا بدون اینکه چیزی بگن کاملا مشخص بود به چه دلیلی اومدن ،البته ما هم تا اونها چیزی نگفتن اصلا فکری نمی کنیم و خانواده منم بخصوص پدرم اصلا به ازدواج من دیگه فکرم نمی کنه ولی از اون روز
همین که تصور می کنم مثلا با اون پسر عمم ازدواج کنم احساس وحشتناکی بهم دست می ده مثلا دستشو بگیرم خیلی بده این احساس.نه حالا شخص اون منظور هر شخص جدیدی هستش.

عزیزم از این مسائلی که تعریف کردی معلومه این اقا تمایلی برای اینکه مشاوره اینترنتی بگیره نداره. پس شما هم اصلا پیگیر نشو. ولی اگر ایشون واقعا بخواد نظر شما رو برگردونه خودش یک راهی پیدا می کنه. شما لازم نیست راهی پیش پاش بذاری. منظورم اینه که دایه مهربون تر از مادر نشو. اگر بخواد خودش میره یک مشاور پیدا می کنه. پس کمک گرفتن از هرسایت یا هر مشاوره ای رو به خودش بسپار و شما دخالت نکن.

نازنین شک نکن که اگه اینجا رو بهش معرفی کنی فورا میشناسدت.

به نظرم خوشایند نباشه اگر تاپیک هات رو ببینه فکر میکنم میشه شروع دوباره صحبت و حرف و حدیث

اینجا رو به نظر من بهش معرفی نکن

سلام نازنین جون

این همه نه شنیدی دیگه لازم نیست منم بهت بگم که بهتره که اینجا رو بهش معرفی نکنی.....

فقط خواستم بگم احساسی که در پست دومت بهش اشاره کردی برام آشناست......
شاید دوا های دیگه هم داشته باشه....... ولی من دیدم که گذشت زمان واقعا مرهمی بوده به این احساس متناقض...

پس فقط صبر کن...... به خودت اصرار نکن که حتما باید تا یه ماه دیگه.... یه سال دیگه.... از ذهنت بره بیرون به این حس بی اعتنا باش......

کم کم ..........
یه روزی میرسه که کنار مرد زندگیت هستی و میپرسی من همون نازنینم؟!!!

صبر صبر صبر...... سحر نزدیک یا دور........ بالاخره میرسه:46:

سلام نازنین عزیزم:72:

منم میگم معرفی نکن:160:

ببین از پست اول همه دارن میگن که نگو به استادت آدرس این جا رو

تازه بهش گفتی ،اصلا براش مهم نبوده که بیاد یه سر بزنه

تازشم اگه بیاد من فکر میکنم کانلا متوجه تو بشه....

یه کم به خودت زمان بده عزیزم

ذهمت به اون عادت کرده واسه همین نمیتونی به کس دیگه فکر کنی

رهاش کن و موضوع رو تمام شده بدون

میخوای دوباره تمام اون ناراحتی هایی که واست پیش آورده بود رو تکرار کنه:305:

به پسر عمت هم زمان بده به خودت هم همین طور...در کنار این ازدواج فامیلی و مشکلات ژنتیکی رو هم مد نظر داشته باش

(تو پرانتز :حالا نه به باره نه به داره من نسخه ی بچه هاتون رو هم با پسر عمت پیچیدم:311:)

کلا به هر خواستگاری که واست میاد اجازه بده آشناییت پیش بیاد.بیان خواستگاری تا کم کم ذهنت از استادت راحت شه و به سمت بقیه باز شه:72:

نازنین جان

دوست خوبم

من به عنوان کسی که روزی کسی رو دوست داشتم کامل درکت می کنم چون تازه فکر می کنم 4 ماهه نامزدیت

بهم خورده و هنوز زمان زیادی نگذشته اما محکم باش گلم!

من هم اوایل حس می کردم هیچ کس واسه من جای اون رو نمی گیره اما این احساسات 4 ماه دیگه کامل تعدیل

میشن بهت قول میدم! من نمی گم با احساساتت بجنگ اما نگذار احساساتت واست تصمیم بگیره!

در جواب ایمیل اون آقا من اصلا حس خوشایندی بهم دست نداد!

از نوشته هاش اینجور پیداست که انگار هیچی رو جدی نگرفته و خیلی هم گویا بهش سخت نگذشته!

من زیاد بوی خوبی به مشامم نمیرسه!

میدونم دوستش داری اما منطقی باش!

یادت که نرفته به چه دلایلی این ازدواج رو بهم زدی گلم؟ معذرت میخوام اما آدمهای دم دمی مزاج و بیش از حد

متعارف تنوع طلب زندگی رو جهنم می کنن!

گلم به خدا توکل کن و صبور باش!

وقتی می خوای تو رویا بری دلایل بهم زدن نامزدیت رو برای خودت یکبار دیگه مرور کن!

این فکر خوش خیال ماست که اگر کنارش بودیم خوشبخت می شدیم!

اما زندگی واقعی وقتی خودشو نشون میده همه چی عوض میشه!

وقتی عشق ها کمرنگ تر میشن تازه خودت رو تو یک دنیای واقعی می بینی!

از نوشتن احساساتت تو همدردی اصلا خجالت نکش! ما همه درکت می کنیم.

اما یادت باشه که با کسی ازدواج کن که تو رو همینجوری که هستی بخواد و ثبات شخصیت داشته باشه نه کسی

که اگر چاق شدی ، خدای نا کرده به خاطر بیماری ظاهرت زیبا نبود مثل اول و ... بخواد بگه من تو رو اونجوری دوست

داشتم!

دوست خوبم!

واسه همین بهت گفتم به ایمیل ها و اس ام اس هاش جواب نده!

چون باز آتیش زیر خاکستر شعله ور میشه گلم

دوست خوبم یکبار دیگه تاپیک های قدیمیت رو مرور کن!

بگذار احساست یکبار دیگه اون جملات رو بخونه!

کسی که به همه چیز بی توجه هست و سالها به این بی توجهی خو کرده زیاد فکر نکنم تغییری کنه!

تو احتمالا تو دلت امید تغییرش رو داری اما با خوندن مقالات همدردی کامل میدونی که با این فکر ازدواج کردن اشتباه

محضه!

تو هیچ ایرادی هم نداری! چون تو اونجور که اون می خواست خودت رو با خواستش مطابقت ندادی حتی تلاشی

نکرد واسه نگه داشتنت! چون نازنین رو همیجوری که هست نمیخواد! اونجوری میخواد که خودش می پسنده!

چرا دائم فکر می کنی ایراد داری؟

عزیزم تو هیچ چیز کم نداری! و اون رو نخواستی! و معلومه که به دلیل اینکه توقع نداشته از تو نه بشنوه بهت بگه ایراد داری!

چون تو خودت بودی و پای حرفت ایستادی! اگه ایرادی بود تا حالا گفته بود! رفتار این آقا مثل پسر بچه های احساساتیه که تا کم میارن

بزرگترها رو می فرستن جلو و به زمین پا می کوبن تا به خواستشون برسن! این رفتار های در شان یک مرد پخته و عاقل نیست!

به نظر من و تجربه من اینو میگه که هیچ چیز در اون آقا تغییر نکرده!

در مورد کمک هم بهترین کمک تو به خودت و اون صبر و سکوته! همین!

اون بره خودش به خودش کمک کنه! تو هیچ دخالتی نکن و به هیچ عنوان اینجا رو بهش معرفی نکن!

چون آدمها اگه کنجکاو بشن قطعا بیکار نمیشینن!

به حرف عقلت گوش بده نه احساست!

ازدواج دنیا و آخرت همه چیز ما رو تحت الشعاع قرار میده!

پس این 1 بار انتخاب رو با هوشمندی انجام بده!

مطمئن باش 1 سال دیگه به این فکر که من نمیتونم کس دیگه ای رو وست داشته باشم می خندی و وقتی با یک

آدم خوب و متعادل و نرمال آشنا بشی خدا رو شکر می کنی که درست ترین کار رو انجام دادی!

من میدونم خودت اونقدر عاقل هستی که بهترین تصمیم رو بگیری گل من

:72:

سلام

نازنین جان، منم با نظر بچه ها موافقم اصلا اصلا این کارو نکن.فکر نکن شناخته نمیشی.کافیه بیاد اینجا یه تاپیک باز کنه

مثلا بااین عناوین" دوست دارم همسرم هر روز یه تیپ جدید داشته باشه " یا اینکه "چیکار کنم من خیلی تنوع

طلبم"

نتیجه اینکه تو لینکهایی که بهش معرفی میشه لینک تاپیک شما هم هست و ...:300::300:

دلسوزی بیجا ممنوع ! مگر اینکه دل خودت هم براش تنگ شده باشه !

اگه به ما دروغ می گی ، به خودت دروغ نگو !

تنازنین جان فکر نمی کنم دیگه بحثی توی این باشه که اینجا را نباید معرفی کنی.

اما راجع به ایمیل زدن اون آقا و جواب شما و متعاقبا جواب ایشون:

ایشون یک بازی احساسی راه انداخته اند و تا اینجاش با جواب دادن شما مرحله اول را با پیروزی به پایان رساندند.

با توجه به روند این آقا شخصیت دوگانه و دورو ایشون کاملا برای همه آشکار شده در عین حال نمایشی.

در سخن گفتن 50 درصد و 100 درصد خیلی راحت هست و تصورات و خیال پردازی هم خوب به کمک این محاسبات متناقص می یاد اما عزیزم زندگی واقعی خیلی بی رحم تر از این حرف هاست و با ما رو در بایسی نداره.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bahar.shadi

نازنین جان

چرا دائم فکر می کنی ایراد داری؟

---

:302:
بهار واقعا !!!! معلومه چنین حسی می کنم

باشه عزیزم اصلا به کل فراموش می کنم چنین ادمی وجود داشته!
اتفاقا تاپیک های قبلیم رو خوندم خیلی کمکم کرد به خصوص اینکه برام رفتار مادرش تو پس فرستادن ها دوباره زنده شد و رفتار خودش تو خونه خودشون که مثل حیوون بود، ببخشید واقعا از این لفظ استفاده می کنم چیز دیگه ای نمی تونم بگم...:302:
من دیگه جوابی ندادم براش اصلا دیگه مطمئنم چیزی هم ازش بیاد نمی خونم هرچی که باشه.
بهار من واقعا از ته قلبم دوستش ندارم یکم دلم براش می سوزه ،چون می دونم پسر بدی نیست و بد جنس نیست ولی ..خوب اصلا مهم نیست خوب یا بدش ،مهم اینکه به درد من نمی خورد.
اینجا رو هم بهش معرفی نمی کنم،اصلا نمی دونم چه فکری کردم که اینجارو بهش معرفی کنم. همون شبی که تصمیم گرفته بودم معرفی کن ،شبش خواب دیدم اومده تو سایت و یک تاپیکی زده! و توش نوشته که دچار دو جنسی گرایی هستش...نمی دونم چرا این خواب رو دیدم،البته مطمئنم اون بنده خدا ،بیچاره ،هر چی هم بود چنین مشکلاتی به هیچ وجه نداشت:311:
ولی تو خواب انقدر استرس داشتم و انقدر ناراحت بودم که داشتم می مردم ...
بیدار شدم گفتم حتما اصلا صلاح نیست که همچین خوابی هم دیدم.

شوکا جان در مورد پسر عمم هم فعلا هیچ فکری ندارم و زیاد از ازدواج فامیلی هم خوشم نمی اد.ممنونت ازت

بی نهایت ممنونم ازت شاید در حرف زدن راحته !ولی من واقعا هچنین حسی دارم.

در مورد اینکه،کلا دو تا زن و شوهر هم نباید با هم همزمان تو این سایت مشاوره بگیرن !خوب منطقیه که درست نباشه
چون ممکنه هم رو بشناسند و هرچی مشاوران بهشون می گن بر عکسش رو انجام بدن و از هم دلخوری شون بیشتر شه چون می فهمم پشت هم چی می گن
کلا منطقی هست که این درست نباشه.
به هر حال من دیگه مشکلی ندارم
از همتون ممنون:72:

نازنین عزیز سلام

دوستان همه گفتنی ها رو برات گفتن به نظر من جواب ایمیلش را نباید میدادی از شما بعید بود

در هر حال بهتره عملا از ذهن و ایمیلت بیرونش کنی

نازنین عزیزم راستش اصلا دوست ندارم ناراحتی های قبل برایت تکرار بشه

به امید بهترین ها برایت :72: