-
دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
با سلام خدمت دوستان.
من نزدیک به 2 ماهه که با دختردخترخاله مادرم عقد کردم شب خواستگاری که که باهم صحبت کردیم خیلی حرف هارو زدیم..خانواده دخترهم زیاد به من سخت نگرفتند.تااینکه رسیدیم به دوران عقد ، تو دوران نامزدی هیچ مشکلی باهم نداشتیم.واسه جشن عقد خودم یه مبلغی پول پس انداز داشتم و یه مقداری هم پدرم به من کمک کرد تا جشن عقد رو برگزار کنیم از قضا این وسط یه مشکل مالی واسه برادرم پیش اومد که من با نامزدم صحبت کردم که حداقل فعلا واسه عقد طلا نخریم تا این مشکل مالی حل بشه..نامزدم موافقت کرد اما خانوادش موافق نبودن ..تا اینکه خانوادم مجبور شدن از قید داداشم بگذرن و من جشن عقدم رو بگیرم..منم چون این مسئله خیلی ناراحتم کرد به انتخاب خودم نصف هزینه جمع شده رو دادم طلا واسه نامزدم..اما به خواهر نامزدم بر خورد...ناگفته نمونه نامزدم بچه بزرگ خانوادس منم بچه بزرگم.خواهر نامزدم باز با نامزدم رفته بودن بازار تا لباس عقد واسه نامزدم انتخاب کنن اما باز به دلیل بزرگ بودن لباس جشن عقد به تن نامزدم خواهر نامزدم بازم بهش برخورد این قضیه دلخوری خواهرش هی ادامه داشت تا اینکه بخاطر این دلخوری یه بار به من کم محلی کرد و جواب سلاممو نداد.بالاخره ما عقد کردیم تو دوران عقد تا امروز دو بار من زنم رو اوردم خونه خودمون البته با اجازه پدرش .ولی خواهرش اجازه نمیداد زیاد پیش من بمونه فکرشو بکنین پدر و مادر من دارن با عروسشون صحبت میکنن اما عروسشون داره با خواهرش اس ام اس بازی میکنه(بی احترامی) من خودم شاغلم اما هر وقت که میرفتم دیدن خانومم تو خونشون به هیچ عنوان جواب موبایل کاریمو نمیدادم ...بگذریم دخالتهای خواهر زنم بقدری زیاد شد که به خودش اجازه داد از طریق پیامک به من توهین کنه و بگه بیشعور این اتفاق قبل از عید افتاد من رفته بودم که خانومم رو بیارم که تا عید 91 پیشمون بمونه اما با دخالتهای خواهرش این اتفاق نیفتاد تا این که پدر و مادرم روز 2 فروردین واسه عید دیدنی و گلایه کردن رفتیم خونه خانومم...پدر و مادرم از پدر مادر خانومم گلایه میکردن و پدر و مادر خانومم چون حرفی واسه گفتن نداشتن سکوت کردن تا اینکه خواهر خانومم اومد و تو حضور خانومم و جلوی خودم به خانواده من توهین کرد و به پدر و مادر من گفت گوسفند..و خانوم من نه اینکه از من دفاع نکرد بلکه فقط سکوت کرد انگار که من برای اون هیچ ارزشی ندارم...حالا کدورت بین خانواده ها پیش اومده..منم این چندروز کارم شده غصه خوردن....عقلم به جایی نمیرسه...شما چی فکر میکنین دوستان
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
حسادت ! شما حسادت خواهر همسرتون شعله ور کردید !
اینکه می بینه کسی به خواهرش ( دختر دیگه ) داره محبت می کنه حسادت می کنه
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام برادر گرامی
لطفا بین نوشته هاتون کمی فاصله بذارید تا راحت تر بشه خوند
ممنون
2 ماه خیلی زمان زودیه برای شروع اختلافات
من متوجه نشدم.چرا خواهرزن شما از بزرگ بودن لباس نامزدی ناراحت شده؟
من تا حدودی با نظر اقای داود.ت موافقم.حسادت هم میتونه باعث بروز یکسری از این اختلافها باشه
اما توجه کنید شما لازم نیست روی خواهر زنتون کار کنید.
شما باید روی همسرتون کار کنید.
همسر شما هم مقصره هستن و درست نیست جلوی پدر و مادر شما موقع صحبتشون بشینه اس ام اس بازی کنه.
اما این ناشی از عدم اشناییشون با دوران تاهل هستش
که به مرور زمان صد در صد درست میشه.
غصه نخوری.همه ماها هم از این دورانها داشتیم.
کدورت بین خانواده ها و...
اما در وهله اول پدر و مادرتون رو اروم کنید.و بگید من از طرف اونا ازتون عذر میخوام و شما از هرکس تو دنیا برای من با ارزش تر هستید و ...
خلاصه به استفاده از کلمات محبت آمیز دل اونا مخصوصا ماردتون رو بدست بیارید
در وهله دوم خصوصی با نامزدتون صحبت کنید و خیلی ارام و با محبت و به قولی گلایه ها رو در لایه ای از زرورق مهر و محبت بپیچید و بهشون بگید
بگید الان پدر و مادر من با پدر و مادر تو هیچ فرقی ندارن و نباید کسی بهشون توهین کنه.
احتمالا چون اولین برخورد بوده در این مدت نامزدتون حالت انفعال بهش دست داده
به خواهر زنتون بی احترامی نکنید اما باهاش با صمیمیت هم برخورد نکنید.
سعی کنید در حد سلام و خداحافظی باشه تعاملاتتون.اما با احترام
اگر حرفی زد باهاش صحبت کنید و اگر توهینی کرد نشنیده بگیرید...
در نهایت اینکه شما اختلاف خاصی با همسرتون ندارید؟
غصه نخورید و سخت نگیرید
اتفاق خاصی نیفتاده
با کمی صبوری و ارامش همه چیز درست میشه
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
با عرض پوزش بخاطر نوشتن
[/quote]2 ماه خیلی زمان زودیه برای شروع اختلافات[quote]
منم قبول دارم خیلی زوده اما من این وسط دارم فدا میشم
نقل قول:
من متوجه نشدم.چرا خواهرزن شما از بزرگ بودن لباس نامزدی ناراحت شده؟
خواهر زن من با همسرم رابطشون خیلی نزدیکه
اونا حتی واسه خرید لباس هاشون باهم مشورت میکنن حتی اگه باهم نباشن تلفنی
واسه خرید طلا یه دلخوریهایی پیش اومد چونکه خواهر زنم رفته بود واسه زنم طلا انتخاب کرده بود و من تو اون شرایط مالی نمیتونستم یه چیز سنگین بخرم..خودم یه طلای سبکتر خریده بودم اما خواهر زنم خیلی بهش برخورده بود
تا جایی که حتی جواب سلام منم نمیداد
واسه این ناراحت شده بود که ما اون لباسی رو که خواهر زنم انتخاب کرده بود نخریدیم..هرچند زنم زیاد مایل بود که همونو بخریم اما من از این جریان خبر نداشتم و اسرار داشتم که چیزی بخرم که سایزش باشه...بعدها فهمیدم که یه دعوای حسابی با زنم کرده واسه نخریدن اون لباس
شما باید روی همسرتون کار کنید.
ما تقریبا 4 ماهی نامزد بودیم هرچند کم بوده اما تا تونستم رو همسرم کار کردم واسش توضیح دادم که خونوادم اینطوری هستن تو باید با داداشام اینجوری رفتار کنی با پدرم اینطوری و با مادرم طوری دیگه..
بهش بارها گفتم من نمیتونم واسه تو ارزش بسازم تو خانوادم .... خودت باید جایگاهتو ببری بالا...اما حرفام اصلا اثری نداشت که هیچ برعکس هم شد.
من با همسرم اختلافی ندارم...اون از خودش قدرتی نداره ...تصمیم گیرنده زندگیش خواهرشه...تا جایی که حتی پدر زنم میگه من اصلا روحم از این دخالتها خبر نداشته و خیلی ناراحت شده...اما از این دارم میسوزم که زنم چرا وقتی خواهرش جلو خودش به من توهین کرد هیچ عکس العملی نشون نداد
حتی وقتی به پدر زن و مادر زنم گفتم اونام بدتر از زنم فقط سکوت کردند
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
خواهر زن شما احتمالا نفوذ زیادی روی پدر و مادرش و حتی خواهر بزرگترش داره. شاید به خاطر تواناییها و درایتش باشه که این اختیارات را بهش دادند، شاید هم بخاطر پرخاشگری و زورگویی و ...
به همین دلیل هم خانواده در مقابل حرفهاش سکوت کردند. یک عمر اینطوری باهاش برخورد شده که به خودش اجازه می ده تو مسایل ازدواج خواهر بزرگترش تا این حد دخالت کنه.
پس
شما باید سیاست و رفتار حساب شده ای را براش درنظر بگیرید و با قاطعیت حد و مرزهای حضورش را در زندگی مشترکتون تعیین کنید و اجازه ندید جلوتر بیاد، قاطع و سرد و جدی. لزومی هم نداره چیزی را براش توضیح بدهید با بخواهید. اون یک عمر توی اون خونه حکومت کرده و به این راحتی ها زیر بار منطق نمی ره.
این که پدر و مادر هم در مقابلش سکوت می کنند نشون می ده که خیلی توی اون خانواده قدرت داره ( مثبت یا منفی اش را کاری نداریم ) پس با یکی دو بار صحبت با خانمتون نمی تونید ازش بخواهید که اون را نادیده بگیره یا ... یک عمر خواهرش براش مظهر تصمیم گیری و توانایی و ... بوده.
به نظر من بهتره که به جای در افتادن با خواهر زن ، همسرتون را قوی کنید. ببریدش مشاور تا روی اعتماد به نفسش، قدرت تصمیم گیریش، جرات اظهار نظرش و ... روش کار کنه. همسر شما از یک طرف نظر شما را برای طلا قبول می کنه و از یک طرف نظر خواهرش را. جرات نداره نظر خودش را بگه یا به یکیتون بگه نه. لباس مورد نظر شما را می خره و نمی گه که با خواهرش تصمیم دیگه ای داشتن، بعد از طرف خواهرش برای همون لباس اذیت می شه و ...
شاید اصلا اون خانم ازدواج کرد و از زندگی شما فاصله گرفت، اما بهتره مشکل را ریشه ای حل کنید. همسرتون را قوی کنید، که کسی نتونه امر و نهی بی خود بهش بکنه.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
اوایلش که همه چی آروم بود..مشکلات و بی احترامی های خواهر خانومم تا به این لحظه ادامه داشته...
خواهر خانومم اولین بار بهم بی احترامی کرد.من کوتاه اومدم
بار دوم بی احترامی کرد بازم من کوتاه اومدم...
بار سومم باز به خودم توهین ناجور کرد بازم بخاطر خانومم کوتاه اومد.[/b]
.بار چهارم دیگه به پدر و مادرم توهین کرد اونم جلوی خانومم...اما دریغ از اینکه خانومم پشت من در بیاد....من حتی همون لحظه به پدر ومادر خانومم گفتم که دخترتون به پدر و مادر من توهین کردن اما اونا هم فقط سکوت کردند....
[b]به نظر شما ادامه زندگی با یه همچین دختری و خانوادش چطوری از آب در میاد؟ جدا بشیم به صلاحمونه؟ یا نه؟[b]
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
الان خانواده ها باهم قهرن..نمیدانم چی سر زندگیم میاد من حتی حمایت خانومم رو هم ندارم.....نمیدونم چیکار کنم:323:
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام برادر گرامی
ببینید هر زندگی مشکلات خاص خودش رو داره
مشکل شما مشکلی نیست که بشه راحت گفت جدا شید
به نظرم همسر شما کمی بی تجربه هستش
منم خودم اوایل زندگی نمیدونستم اگر خانوادم برخورد بدی با همسرم میکنن چیکار کنم.و چون شناخت درستی از همسرم نداشتم سریعا طرف خانواده خودمو میگرفتم
اما حالا که 4 سال میگذره و من به همسرم وابستگی و شناخت پیدا کردم دیگه راحت میتونم تفکیک کنم کجا مشکل از اونه و کجا از خانوادم
مشکل شما با گذشت و مرور زمان حل میشه
اما توجه داشته باشید جلوی دخالتهای خواهر زنتون باید گرفته بشه
شما هم اشتباه کردید که همیشه در مقابل بی احترامی های خواهرزنتون منفعل بودید
من نمیگم برید دعوا کنید و ...
اما اگر بی احترامی کرد با جملات محترمانه بنشونیدش سر جاش
مثلا اگر دخالتی کرد بگید ما صلاح زندگیمونو میدونیم اگر جایی نیاز به همفکری بود شما رو خبر میکنیم
نگران نباشید
ازین مشکلات همه دارن
فقط باید محکم باشید و ضمن این کارها از همسرتون بخواهید که با شما راه بیاد و بهش این اعتماد رو بدید که هیچکس با اندازه شما صلاح زندگیتونو نمیخواد.
کم کم همسرتون اعتماد میکنه
برای آشتی شما قدم بردارید.امکانش هست یا نه؟منظورم اینه که ممکنه اوضاع بدتر بشه با توجه به شناختی که ازشون دارید؟
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
ضمن عرض تشکر از دوستان عزیز
خدمت مریم عزیز هم عرض کنم اینکه همیشه تو زندگی مشکل هست
قاعده زندگی زناشویی اینه که زن و مرد باید پشت هم باشن تا بتونن زندگیشون رو خوشبخت یا بابدبخت کنن.اگه غیر این باشه دختر و پسر خونه باباشون هیچ مشکلی ندارن پس بهتره اصلا ازدواجی هم صورت نگیره.
اینم قبول دارم که هر دوتامون بی تجربه هستیم . تجربه هم در مرور زمان بدست میاد..این اختلافات واسه همه پیش میاد...
من خیلی از خودم گذشتم چند بار بهم توهین شد..اما همش بخاطر خانومم کوتاه اومدم..تو دوران نامزدی خانومم خیلی حرفهای خوبی میزد یه حرفش این بود تا جایی که مشکلی پیش اومد از طرف خانواده ها زود قضاوت نکنیم و تصمیم نگیریم البته منم با این عقیده موافقم...
اما متاسفانه خانومم حتی حرفهای خودشم یادش نمیاد...
ما به همراه پدر ومادرم رفته بودیم واسه عید دیدنی هم واسه گلایه کردن خونه پدر خانومم.من خانومم رو بردم یه جای آروم که بتونم بصورت محبت آمیز ازش گلایه کنم..خداوکیلی تا آخرش خوب پیش رفت که یهو دیدم خواهر خانومم اومد تو اتاق و گفت به خانومم که بیا بالا و ببین خانوادت رو شستن.و چندتا بی احترامی هم به پدر و مادرم کرد...
من بخاطر خانومم هیچی نگفتم فقط گفتم کاش حرمتهارو نگه داری و از اتاق زدم بیرون...
حداقل از خانومم این انتظار رو داشتم باتوجه به اینکه نمیدونستیم پدر و مادر ها چی به هم گفته بودن حداقل جلو خواهرش وایسه بگه به پدر ومادر شوهرش توهین نکنه...
مگه غیر از اینه که پدر و مادر من پدر و مادر اونم میشن...
اما متاسفانه خبری از حمایت نشد..
حتی وقتی خداحافظی کردیم از خونه میامدیم بیرون بازم بهمون توهین کرد حتی مادر خانومم هم متوجه شد اما دریغ از یه عکس العمل....
خیلی بهم زور داشت بعداز 5 دقیقه دوباره تصمیم گرفتم که برگردیم خونه خانومم و پدرش رو در جریان این بی احترامی ها قرار بدیم..برگشتیم و قرار هم دادیم اما بازهم دریغ از یه عکس العمل یا حتی یه عذرخواهی از جانب اونا...
یه دفعه مادر من قاطی کرد و شروع کرد حرف زدن به خانومم و مادر خانومم..چندتا بیشعور و.....بار خانومم و مادر خانومم کردو پا شدیم اومدیم...
از اون لحظه تا الان12روز میشه به کلی اعصابم داغونه....دیگه هیچی به عقلم نمیرسه......
تصمیم هم دارم واسه آشتی خودم قدم بردارم....
نمیدونم چه اتفاقی میفته مادر من خیلی رو بچه هاش حساسه ماهم همینطور تا قبل از این اتفاقات هم هیچ بی احترامی به عروسشان نکردن برعکس از منم بیشتر تحویلش گرفتن
حالا واقعا موندم چیکار کنم
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
دوست عزيز
متاسفانه به دليل ضعف والدين همسرتون و قدرت خاص خواهر زنتان ايشان اختيارات بيش از تصور در خانه دارند، من با نظرات پيدا و داود موافقم علاوه بر حسادت اين خانم سعي مي كنند به كليه امور غلبه كنند. به احتمال زياد ايشان با پرخواشگري زماني كه خانواده به تنهايي حضور دارند سعي مي كنند حرف خود را به كرسي بنشانند و بقيه را بترساند و از انجا كه احتمالا قدرت كلامي بالا هم دارند در خانه با دعوا و مرافعه نظرات خود را به كرسي مي نشانند. كه ريشه 90% رفتار اين خانم از حسادتشان به ازدواج خواهرشان است.
پيشنهاد مي كنم با پدر خانمتان در خفا صحبت كنيد كه به نحويي اين موجود خفن را از دخالت باز دارد. با خانمتان صحبت كنيد كه اين خواهر مي تواند نهايتا موجب از هم پاشيدگي زندگيش شود و او به حد كافي قدرت درك و هوش و فهم دارد و زندگي شما متعلق به شما دو نفر است و مشكلاتتان را حتي به اين خواهر خفن باز گو نكند. به او بگوييد شما دو نفر يك عضو و يك پارچه ايد و نبايد اجازه دهد حسادت و دخالت اطرافيان زندگي را به كام دو نفر تلخ كند شما و خانمتان موظفيد احترام هر دو والدين را حفظ كنيد ، اگر خانمتان راضي شود و بيايد يك عذر خواهي كوچك از رفتار خواهرش با والدين شما داشته باشد براي شيرين شدن عروس پيش خانواده داماد خوب است و همه او را دختر عافل خواهند يافت. اگر بتوانيد با مادر خانمتان هم در خفا صحبتي داشته باشيد مي توانيد يه لشكر را پشتوانه داشته باشيد كه اين مگس مزاحم نتواند زندگيتان را بر باد دهد.
نه به او بي احترامي كنيد و نه به او رو دهيد رابطه تان با اين عضو خفن كاملا محترمانه و رسمي باشد. بعد از تشكيل زندگي مشترك تا جايي كه مي توانيد از او دوري كنيد تا اينكه ازدواج كند و دست از سر شما بردارد.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
آقای محسن ناصری،
متوجه شرایط سختتون هستم. مخصوصا که این اتفاقات در عید افتاده و زمانی هست که به هر حال انتظار شادی و ارتباطات بیشتر است و اولین عید مشترک شما و همسرتون هم هست. پس متوجهم ! اما ...
شما فقط برای ما ماجرا را تعریف می کنید. در هیچکدام از پست هایتان تایید یا رد نظر دوستان، درخواست راهنمایی بیشتر، علت موافقت یا مخالفتتون با راه حلها و ... دیده نمی شه. اقدامی هم که نکرده اید!
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
پیدا جان عرض سلام...
صحبت های دوستان...
آقای داوود که درست میگن حسادت ...چون من جلو خانوادش خیلی بهش محبت میکنم حتی خانوادم هم جلو دید خواهراش بیش از حد بهش محبت میکنن..
در مورد نوشته های مریم.....
اینکه همسر من تجربه نداره درسته..ولی منم خودم تجربه کافی ندارم..ولی باز میدونم کجا چیکار کنم و کجا چیکار نکنم
پدر ومادرم رو هم آرووم کردم...من هیچ اختلاف خاصی با همسرم ندارم...اتفاقا دوستشم دارم..فعلا که باهام ساخته
درمورد حرفهای پیدا....
بعید میدونم اونجور قدرتی داشته باشن چون جلو داداش بزرگش جرات نمیکنه حرکتی انجام بده ..اونشب بیشتر حق با من بود اما متاسفانه .... پدر و مادرشم فقط موندم چرا هیچ عکس العملی نداشتن..من میخوام رو زنم کار کنم
یه کارهایی هم دارم میکنم..امروز با دختر خالش صحبت کردم که باهاش تماس بگیره ..تماسم گرفت و نتیجه اینکه قراره بریم خونه یکی از فامیل ها تا باهم صحبت کنیم...
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
چرا دامنه ی مشکل پیش آمده را دارید به خانواده های دیگر می کشانید ؟!
ضمن اینکه سعی می کنید مسائل را شسته رفته تعریف کنید .
اما شما خودتان توپ را روز عید به بهانه ی عیددیدنی در زمین آنها پرت کرده اید . نتیجه ی عمل شما چیزی به غیر از آنچه اتفاق افتاده نیست . جای تعجب نیز ندارد .
آیا روز عید و شرایط عیددیدنی برای گله و شکایت و طرح دلخوری ها است ؟!
آیا از دید شما این رفتار دوستانه است ؟!
آیا زمان مناسب را مورد توجه قرار دادید ؟!
شما دلتان می خواست حرف بزنید و دلخوری کنید اما جوابی به غیر از عذرخواهی نشنوید ؟! چرا ؟!
دوست عزیز از همین یک نکته مشخص می شود که شما نیز چندان که باید نمی دانید چه کاری را چه موقع انجام دهید و چه حرفی را در چه زمانی مطرح کنید . خصوصا که شما نیز زیر پرچم پدر و مادر اقدام به این عمل کرده اید !
ضمن اینکه ما فقط صدای شما را می شنویم و نه صحبت های طرف های مقابل را .
اگر تصمیم دارید مشکل را حل کنید و به مشکلات دامن نزنید با همسرتان بیرون بروید و به تنهایی صحبت کنید . دور از چشم سوم و حضور غیر .
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
آقای ناصری،
ضمن تشکر از توضیحاتتون. من هم با نظر آنی جان موافقم. بهتر است افراد کمتری را در مشکلاتتان دخیل کنید. هر چه تعداد افراد بیشتر شود، یک مساله ساده پیچیده و پیچیده تر می شود. هر کس نظری و سلیقه ای و ( خدای نکرده) قصد و غرضی و ... تنوع ایده ها مشکل را بیشتر می کند.
پس بعد از این مشکلات بین خودتان و خانمتان را حتی الامکان حتی به پدر و مادر هم نکشانید، چه برسد به دختر خاله.
حالا که این "خواهر خانم" شما از برادر بزرگش حرف شنوی یا ترس دارد چرا از برادر بزرگتر کمک نخواستید؟
حداقل از دختر خاله که نزدیکتر است و محرم تر.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
آنی جان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
چرا دامنه ی مشکل پیش آمده را دارید به خانواده های دیگر می کشانید ؟!
تنها کسی که تو این خاندان به خانوم من از لحاظ رفاقت و دوستی نزدیکتر است دختر خاله ایشان است...من فقط از ایشان خواستم که پادرمیانی کنند تا خانواده خانومم به خونه ایشون بیاند و منم خانوادمو ببرم تا آشتی کنند.چونکه تو این چندروز هرچه بزرگای فامیل تماس گرفتند موفق نشده...فعلا انگار این داره جواب میده
ضمن اینکه سعی می کنید مسائل را شسته رفته تعریف کنید .
مسائل رو همونجور که هست تعریف کردم..من هیچگاه نگفتم که خودم مقصر نیستم...منم مقصر هستم به اندازه خودم اما...
اما شما خودتان توپ را روز عید به بهانه ی عیددیدنی در زمین آنها پرت کرده اید . نتیجه ی عمل شما چیزی به غیر از آنچه اتفاق افتاده نیست . جای تعجب نیز ندارد .
ما به جهت عید دیدنی خونه خانومم رفتیم با توپ پر نرفتیم..به هرحال مادر خانومم با مادر خودم نسبت دختر خاله دارند..ابتدای امر مشکلی نبود...آخر میهمانی هم مشکلی نبود تا اینکه خواهر خانومم اومد و توهین کرد..من با خانومم حتی نمیدونستیم چه اتفاقی افتاده...من نخواستم یک طرفه حکم صادر کنم حتی به خانومم گفتم بخاطر تو هیچی جوابش نمیدم..وقتی سکوت خانومم رو دیدم قاطی کردم...اما به هرحال من قبل از اون شب 3 بار دیگه خواهر خانومم بهم توهین کرد و هیچی نگفتم...هر آدمی به یه اندازه ای صبر داره...اون شب بعداز سکوت خانومم کاسه صبر منم لبریز شد..
آیا روز عید و شرایط عیددیدنی برای گله و شکایت و طرح دلخوری ها است ؟!
آیا از دید شما این رفتار دوستانه است ؟!
آیا زمان مناسب را مورد توجه قرار دادید ؟!
هدف عید دیدنی بود...چون خانواده خانومم با مادرم نسبت فامیلی داره مادرم هم از اونا انتظار دیگه ای داشت...اواخر میهمانی هم همه چی به خوبی پیش میرفت تا اینکه رفتار خواهر خانومم باعث اتفاقات بعدش شد...من تایه حدی توهین به خودم رو تحمل میکنم..شغلم طوری هست که آستانه تحمل من رو بالا برده..اما درباره توهین به پدر و مادرم نمیتونم کوتاه بیام..اینو به همه گفتم...
شما دلتان می خواست حرف بزنید و دلخوری کنید اما جوابی به غیر از عذرخواهی نشنوید ؟! چرا ؟!
در ازدواج های فامیلی انتظارات از طرفین بیشتر از ازدواجهای غیر فامیلی است.ما برای عذر خواهی نرفته بودیم.رفته بودیم که صحبت کنیم با خانواده خانومم که به بچه کوچیکشون اجازه ندن تو زندگی ما دخالت کنن تا جایی که حتی پدر خانومم از دخالتهای دخترش تو زندگی ما ابراز ناراحتی کرد..
دوست عزیز از همین یک نکته مشخص می شود که شما نیز چندان که باید نمی دانید چه کاری را چه موقع انجام دهید و چه حرفی را در چه زمانی مطرح کنید . خصوصا که شما نیز زیر پرچم پدر و مادر اقدام به این عمل کرده اید !
من قصد نداشتم به همراه پدر و مادرم دست به این عمل بزنم..3 روز قبل از عید خواهر خانومم از طریق پیامک هرآنچه را که نباید به من توهین کرد..بااینکه خانومم در جریان پیامک های دوطرف قرار دادم خانومم هم خیلی ناراحت بود و حتی از بابت توهین خواهرش از من عذر خواهی کرد منم به پاس عذرخواهی خانومم روز بعد رفتم و از خواهر خانومم عذرخواهی کردم اینو گفتم که متوجه باشید من ادم مغرور و خودخواهی نیستم..
ضمن اینکه ما فقط صدای شما را می شنویم و نه صحبت های طرف های مقابل را .
مطمعن باشید من هم اشتباهات خودم را قبول دارم بسیاری از کارهای من نیز اشتباه بوده اند و نباید صورت میپذیرفت ..و مطمعنن اگر من حمایت خانومم را داشتم این اتفاقات نمی افتاد..
اگر تصمیم دارید مشکل را حل کنید و به مشکلات دامن نزنید با همسرتان بیرون بروید و به تنهایی صحبت کنید . دور از چشم سوم و حضور غیر .
ما نمیخوایم زندگیمون رو نابود کنیم..من خانومم رو دوست دارم و مطمعن هستم اونم منو دوست داره و هردومون مطمعن هستیم که هیچ چیزی نمیتونه باعث بشه که ما از هم جدا بشیم تو همه زندگی ها مشکلات و دلخوری ها هست..مهم اینه که ما باید پشت هم باشیم اگر ما حمایت همدیگرو داشتیم مشکلات در برابر ما زانو میزنند:324::324::324:
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
جناب ناصری
تشکر می کنم از باب توضیحات شما .
اما باز ادامه ی نظرات خودم را خدمت شما می گم . از قضا در ازدواج های فامیلی اگر چالش و مشکل ایجاد بشود جمع کردنش به مراتب سخت تر از زندگی های غیر فامیلی است . در نتیجه باز تاکید می کنم در مورد این قضیه با سیاست و با درایت بیشتری قدم بردارید تا انشالله به مشکل بیشتر نخورید .
ضمن اینکه شما بهتر از هر کسی با توجه به مسائل فامیلی روحیه ی خواهر خانم را می دانید در نتیجه ضمن حفظ حریم ها باید به گونه ای رفتار کنید که ایشان را تحریک نکنید تا زمینه های بی احترامی فراهم نشود .
در هر اتفاقی سهمی هم متوجه ی ماست . ( این حرف به معنای درست بودن و تائید آنچه اتفاق افتاده نیست ) اما از شما می خواهم در آنچه روی داده شما سهم خودتان را ببینید و نسبت به سهم خودتان چاره اندیشی کنید تا انشالله در آینده شاهد اتفاقات تکراری به این شکل نباشید و ............
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
میدونم مشکلات فامیلی سخت تر حل میشه..اما باور کنید نمیدونم باید چیکار کنم؟
به نظرتون دوتایی بریم پیش مشاوره؟
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام برادر گرامی
مشاور خیلی خوبه.اما خواهشا در انتخاب مشاور دقت کنید.تا وضع و اوضاع بدتر نشه
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
بله مشاور راه حل مناسبی است .
اجازه ندهید دامنه ی مشکلات به فامیل بکشد بعد جمع شدنش خیلی سخت می شود و حرف و حدیث و تحلیل ها و نظرات شخصی افراد و.............
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
خوب دوستان بهتره موضوع رو باز کنیم تا بتونیم مشکل رو ریشه یابی کنیم...
نقل قول:
من نزدیک به 2 ماهه که با دختردخترخاله مادرم عقد کردم شب خواستگاری که که باهم صحبت کردیم خیلی حرف هارو زدیم..تو دوران نامزدی هیچ مشکلی باهم نداشتیم...
طبق گفته های دوستمون ابتدای مشکل از اواخر دوران نامزدی شروع شده است به علت مشکل مالی که برای پسر بوجود آمده است که طبق گفته ایشون با نامزدشون صحبت کردن...یه نکته این وسط هست که هیچکی بهش اشاره نکرد..آیا در مورد این مشکل مالی با خانواده دختر هم صحبت شده بوده؟ آیا دختر خانوم با خانوادش در میان گذاشته؟با توجه به صحبتهای این دوستمون بعید میدونم که هیچکدام از طرفین در مورد مشکل با خانواده دختر صحبت کرده باشه..چون اگر صحبتی صورت میگرفت این دلخوری از طرف خواهر خانوم دوستمون بوجود نمیومد..!!!!!!!!!!!!!1
نقل قول:
ناگفته نمونه نامزدم بچه بزرگ خانوادس منم بچه بزرگم.خواهر نامزدم باز با نامزدم رفته بودن بازار تا لباس عقد واسه نامزدم انتخاب کنن اما باز به دلیل بزرگ بودن لباس جشن عقد به تن نامزدم خواهر نامزدم بازم بهش برخورد این قضیه دلخوری خواهرش هی ادامه داشت تا اینکه بخاطر این دلخوری یه بار به من کم محلی کرد
مورد دومی که باید به اون اشاره کنم خانوم این دوستمون هست...این خانوم باتوجه به گفته های دوستمون آنچنان که به نظر میاد از خودش یا اعتماد به نفسی نداره یا اگر هم داره خواهرش رو بیش از اندازه تو زندگی جدیدش دخالت میده..این بزرگترین اشتباه این خانومه...زندگی متاهلی با زندگی مجردی خیلی تفاوت داره..این درسته که هر دونفر اولین بارشونه ازدواج میکنن از صحبتهای دوستمون هم کاملا مشخصه که بی تجربگی بیداد میکنه..اما مشکل کار از کجاست؟دو نفر که باهم ازدواج میکنن یه مدتی طول میکشه تا با زندگی متاهلی آشنا بشن..
آنچنانکه از یه شهر به یه شهر دیگه کوچ میکنید نیاز دارید تا به اون شهر عادت کنید..پس دوطرف نیاز دارن که با زندگی متاهلی بیشتر آشنا بشن..با خوندن کتابها..رفتن به مشاوره و ....
ما اینجا نمیخوایم قضاوت کنیم با محاکمه کنیم..ما میخوایم راهکار پیشنهاد بدیم..
پس ابتدای کار بهتره که این دوستمون خانوادشو آروم کنه..درسته این وسط یه بی احترامی های هم شده اونم از طرف خواهر زن..پدر و مادر دختر هم اشتباه کردن که سکوت کردن..نیازی نیست که دختر کوچیکشون رو خورد کنند حداقل میتونند اجازه ندن که تو زندگی خواهرشون دخالت کنند..اما اینم در نظر بگیرید که این دونفر اولین ازدواج کننده های خانواده ها هستن..شاید پدر زن انتظار نداشته این حرکت رو از دختراش ببینه..شاید اگر من هم جای اونا بودم سکوت میکردم..از یه طرف احساس شرمندگی از اتفاق افتاده میتونه باشه که سکوت کردن به طور خودمونی بگم خجالتی کشیدن از رفتار دخترشون..من به پدر و مادر این دوستمون هم حق میدم که ناراحت باشن بیشتر بخاطر سکوتهای اونها!!!!اما یه نکته رو فراموش نکنیم که این وسط کی این حرف رو زده...یه دختر بچه که هنوز فکر نکنم شناسنامش عکس دار شده باشه..ناراحتی و دلخوری حق پدر و مادر پسر هستش اما فراموش نکنیم اگه پدر و مادر پسر گذشت کنن باعث سرخوردگی اون دختر میشه..توهین مهم نیست این مهمه که باید دختر و پسر بخوان با هم زندگی کنند ....
ابتدا باید خانوم به خانوادش اجازه نده تو زندگیش دخالت کنن..اگه نیاز به مشاوره ای هم جهت خرید لباس یا چیزای دیگری باشه چه کسی از زن و مرد بهتر برای هم!!!؟؟؟؟
بهترین کار این بود که این اتفاق پیش نمیومد...حالا که پیش اومده باید دو طرف گذشت کنن بشینن باهم صحبت کنن...دختر و پسر الان عقد کردن...بهتره هیچکسیو دخالت ندن ...درسته یکی باید پیش قدم بشه..بهتره داماد این کارو بکنه..با یه گل و شیرینی بره خونه خانومش بشینه منطقی باهاش صحبت کنه!!! خانوم ایشون هم بهتره منطقی باشه...اجازه نده کسی تو زندگیشون دخالت کنه پسر هم باید این اجازه رو نده...
گذشت خصلت مردان بزرگ است
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
دیشب همسرم پیام هایی برام فرستاد که تاصبح لرزیدم....خیلی ناامید شدم...اصلا باورم نمیشه که اینطوری باشه...میگه ازت متنفرم..میگه خواهرام برام عزیزن اونا هیچی نگفتن تو داری بزرگش میکنی...اون این حرفارو زد حتی به قیمت نابود شدن زندگیش...امروز تصمیم دارم به همراه خانواده برم..از این قایم باشک بازی خسته شدم...من زندگیم رو دوست دارم..هرچی برای خانومم صحبت میکنم اثری نداره..فکر کنم تاثیر خواهراشه..میگه تو داری با حرفات منو خر میکنی...دوستان برام دعا کنید...من زندگیم رو دوست دارم..منم اشتباهاتی کردم..اما نمیخوام یه بار دیگه تو زندگیم شکست بخورم..خدایا خودت کمکم کن...
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
اقا محسن منظور شما از یه بار دیگه چیه؟اشتباهات شما چیه؟همه چیزو تعریف کنید تا بچه ها کمکتون کنند.نا امید نباشید خانمتون ناراحت و برافروخته بودن هرچند من کارشونو تایید نمیکنم.ادم وقت ناراحتی ممکنه هر چیزی بگه.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
ببخشید..من ازدواج قبلی نداشتم...زندگی چیزی نیست که راحت بشه گفت طلاق...من از شکست بیزارم...تا به امروز هم زیاد کوتاه امدم..انتظار هیچی هم ندارم...فقط منطقی تصمیم بگیره...همین....
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام
می تونم بپرسم شما و همسرتون چند سالتونه؟؟؟
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
من 26
همسرم 25
من کارشناسی معماری میخونم..خانومم کارشناسی زبان خارجی
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام
ببینید حرف یه عمر زندگیه من نمی گم که جدا بشین ولی از همسرتون بخواهین که بین شما خانوادش یه مرزی معین کنه و خودش تصمیم گیرنده باشه اگه این مشکل الان حل نشه شما هیچ وقت نمی تونید حلش کنید
مشکل هم خواهرخانومتون نیست مشکل خانومتونه مه نتونسته روابط بین خانوادش و شما رو مدیریت کنه
با خودش صحبت کنید و ازش بخواهین که مستقل رفتار کنه چون سنشم کم نیست که بخواد تاثیر پذیر باشه
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
حق بهش بدید و پیش مشاوره ببریدش ! بزارید مشاوره یه جور قاضی بینتون بشه !
اون وقت تصمیم قاطع بگیرید
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
برادر گرامی میشه بگید الان چه تصمیمی گرفتید؟
گفتید با خانواده میخواین برین اونجا؟
اون باری که رفتین مگه جواب داد؟جز اینکه همه چیز رو بدتر کرد؟
چرا کمی صبوری نمیکنید؟
شما اجازه نمیدید اتیش عصبانیت طرفین بخوابه و در اوج عصبانیت و ناراحتی دوباره میرید سمت اونا و توقع دارید درست بشه
باید کمی زمان بدید.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
مریم جان ما نرفتیم خونشون اون دفعه رفتیم پدر و مادرم رو کردن گوسفند زنم هم ازم حمایت نکرد+پدر و مادرش
دوستان ما زمان خواستگاری که رفتیم اونجا چون وصلت فامیلی بود پدر عروس زیاد بهمون سخت نگرفت...امروز پسرخاله عروس و دایی عروس رفته بودن خونشون..پدر عروس برگشته چند تا شرط واسه من گذاشته
1- خونه جدا بگیریم
2- پدر و مادر + برادرهام حق دخالت کردن تو زندگی من رو ندارن
3-یه سرویس طلا به دلخواه عروس خانوم براش بگیرم...زمان عقد یه سرویس طلا واسش گرفته بودم ها...یعنی بشه 2 تا سرویس
4- عروسی تو بهترین تالار شهری که عروس خانوم زندگی میکنن براشون بگیرم با 500 تا مهمان دعوتی فقط از طرف عروس...انگاری من عروسم و اونا دامادن
نظر شما چیه؟اول اینا هیچ شرطی نذاشته بودند حتی واسه طلا هم گفتن هرچقدر خودتون خریدین اما حالا این شروط رو گذاشتن... لطفا همه دوستان نظرشون رو بگن
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام
یعنی چی اونها چند تا شرط گذاشتند .........می گی اولش این شرایط نبود الان موقع عروسی یاد شرایط افتادند؟؟؟؟؟
چرا این شرایط پیش امده ؟ آیا رفتاری از شما سر زده که انها خواستند با این شرایط محکم کاری کنند؟
مگر پدرومادر و برادران شما چقدر در تصمیمات زندگیه شما دخیل بودند که آنها این احساس رو کردند و شرایطی این چنینی گذاشتند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای ناصری از قصه خود بیشتر بگید که چرا همسرتان اجازه دخالت به خواهرش را داده یعنی تا به حال شده که بعد عقد از شما انتظاری را داشته باشه که برایش انجام بدهی ولی شما سر باز زده ای و اینکه الان با شما قصد لجبازی دارد یا نه؟
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
چشمک جان من شبی که رفتم خواستگاری با خانوم رفتیم تو یه اتاق 2 ساعت تمام حرف زدیم..من به این خانوم گفتم که آنچنان درآمد زیادی ندارم بستگی به تلاش خودم داره ممکنه ماهی 200هزار بشه ممکنه ماهی 600هزار هم بشه...و گفتم که من فعلا یه مدت مجبور هستم با پدر و مادرم زندگی کنیم یه زمین داریم که میخوام 3طبقه بسازمش ممکنه6 ماه تا یکسال طول بکشه یه واحدش واسه منه!خانوم هم این شرایط رو قبول کردند ما 5 ماه نامزد بودیم بالغ بر 350 ساعت طی این دوران با هم صحبت کردیم...خانواده دختر شب خواستگاری هیچ شرطی نداشتن..حتی گفتن که شما هرچقدر طلا خریدید برای خودتانه نه برای ما.. تا اینکه اون مشکل مالی پیش اومد و من خواستم هزینه طلا+جشن عقد رو بدم برادرم..2روز قبل از عقد با خانومم حرف زدم اون کاملا موافق بود گفت من تورو دوست دارم بخاطر طلا نمیخوام زندگی کنم...1 روز قبل از عقد خانومم گفت که پدرشون گفته اگه طلا نخرن نمیزارم این وصلت سر بگیره..من هم چون خانومم رو دوست دارم یه سرویس طلا سبک واسشون خریدم..
من تا انجا که بوده برای این خانوم و خانوادش کم نذاشتم...پدر و مادر من هم به هیچ عنوان در زندگی من دخالت نکردند..حتی پدر و مادرم عروسشان را بیشتر از من قبول داشتند منم حتی تا اون شب که خواهرشون به پدر ومادر من توهین کردند 3 بار دیگه به من توهین کرده بودند قبلش با اینکه خانومم و مادر خانومم در جریان بودند اما هیچ اقدامی برای کوتاهی توهین ها نکرده بودند
من هیج کوتاهی نکردم خودش اینجا نیست اما خداش اینجاست
به نظرم دارن لجبازی میکنند....
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
علت این همه تغییر ناگهانی این خانواده چیه؟
به نظر با شرایط به وجود امده بهترین کار صبوریه...هرگونه اقدام شما چه مثبت و چه منفی باعث وخیم تر شدن اوضاع میشه.
اونا شرط و شروط گذاشتن شما هم بهتره کمی زمان به خودتون برای فکر کردن در مورد صحبتاشون بدین...
هیچ اقدامی فعلا نکنید چرا که وضعیت خراب تر میشه
مشخصه که اونا الان عصبانی هستن....اما علت این عصبانیت مشخص نیست...علت این همه بهانه گیری مشخص نیست
برادر گرامی کمی صبوری کنید...
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
به نظرم دارین کم کم اشتباهات خودتون را هم می گید.
همونطور که شما به برادرتون و مشکلش بیشتر از خانمتون و زندگیتون اهمیت دادید، خانم هم دچار تردید شدند.
منظورم تایید رفتار خواهرشون نیست. به هر حال اگر مشکلی هم بود نباید به این شکل بیان می شد.
مشکل برادرتون و اینکه شما مخارج عقد خودتون را صرف مشکل ایشون کردید را هم نمی دانم. اما به نظرم همسرتون و زندگی خودتون در اولویت است.
اگر در اولین قدم این کار را کردید، ترس این که همواره این مساله در زندگیتون باشه هست.
به هر حال اون دختر هم برای عقدش انتظاراتی داشته و ....
فعلا بیشتر فکر کنید و مشورت.
هر دو طرف شدیدا عصبانی هستند.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام
به نظر من مشکل شما دخالت خواهر خانمتون نیست ، مشکل اصلی شما که باید به فکره حلش باشید اینه که از توقع دارید خانمتون بخاطر شما در مقابل خوانواده خودش بایسته و در اینجا بطور خاص خواهر خودش ....
برای حل مشکلتون ابتدا باید این توقع اشتباه رو از ذهن خودتون بیرون کنید و دنبال راهی باشید که به خانمتون اثبات کنید قصد ندارید ایشون رو در مقابل خوانوادش قرار بدید حتی باید خواهرتون رو به خانوادش نزدیکتر کنید و در این راستا حرکت کنید ، سعی کنید ایتدا مشکلتون رو باید بطور مستقیم با خانمتون حل کنید .....
منم اولین عید زندگیمو در کنار همسرم گدروندم که بهترین عیده عمرم بوده برای شما هم آرزوی حل مشکلتون و زندگی شیرینی با همسرتون در کنار خانواده ها تون دارم .....
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
پیدا جان..من هزینه جشن عقد رو به داداشم ندادم...هزینه رو خرج عقد کردم..من از زنم نگذشتم..از داداشم گذشتم..
صبح آرامش جان..من اصلا کاری به خواهر خانوم ندارم...مشکل خانوم منه..باید حد ومرز بین خانوادش و منو واسه خانوادش تعیین کنه..خواهر زنم به من توهین میکنه.4 بار این توهین ها در طول یک ماه اتفاق افتاده..کوتاهی از خانوم بندس..ایشون وقتی حامی شوهرش تو خانوادش نباشه معلومه که خواهر ایشون اینقدر به خودش اجازه میده که حتی به پدر و مادر من هم توهین کنه...انتظار حمایت ازشوهر خیلی با صحبت های شما فرق داره..این یه مشکل کوچیکه ..زن و مرد اگه تو این مشکلات همدیگرو حمایت نکنن پس تو مشکلات بزرگتر جا میزنن..مسئله اصلی خانوم منه..ما از دوران نامزدی تا 2 روز قبل از عید بیش از 7 ماه اصلا هیچ مشکلی نداشتیم...شما اگه خواهر شوهرتون بهتون بی دلیل بی احترامی کنه حتی اگه شوهر شما پیشتون باشه و ازتون حمایت نکنه چیکار میکنید..اونم نه یکبار بلکه 4 بار این اتفاق بیفته...حالا هم که این شرایط رو کذاشتن خانومم شرایط من میدونه..اگه من یا زندگیش واسش مهم بودیم حداقل سعی میکرد که پدرش این شرایط رو نذاره..در حالی که ما قبل از عقد اگه این شرایط رو میذاشت قبول نمیکردم..این شرایط از لحاظ اخلاقی درست نیست...
من دوران نامزدی همه اوضاع زندگیم رو واسه خانومم تشریح کردم با توافق از شرایط زندگی هم و یک سال آینده پا جلو گذاشتیم و عقد کردیم..اما حالا اونا دارن اذیت میکنند...
اونا نمیخوان زندگی کنن که این شرایط رو گذاشتن... پس ادامه این زندگی بنظرم زیاد جالب نمیشه...
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
جناب ناصری عزیز بنده خانم نیستم البته اشتباه از من بود که در پست قبلی اینو بیان نکرده بودم ........
شرایط شما انقدر هم که فکر میکنید حاد نیست که به جدایی فکر کنید باید صبر بیشتری داشته باشید و اگر واقعا به خامتون علاقه دارید تا جایی که میتونید سعی خودتونو بکنید حتی اگر خانمتون سعی و تلاشی نکنه .....
اگر دقت کنید اول چست قبلی خوئم گفتم که مشکل شما خواهر خانمتون نیست واضح بگم مشکل شما ذهنیتی که در وجود خانمتون ایجاد شده ، خانمتون الان فکر میکنه شما بین ایشون و خانوادش قرار گرفتید و واقعا هم دارید قرار میگیرید ، شما از خانمتون انتظار حمایت دارید در مقابل کسانی که از اولین لحظه عمرش باهاشون زندگی کرده ، انتظار حمایت دارید به قیمت فاصله افتادن بین ایشون با خانوادش ، خودتون جای خانم خودتون بذارید ایشون به احتمال زیاد بین شما و خانواده خودش گیر کرده .... چیزی که من از حرفهای شما فهمیدم اینه که مشکل شما نه خواهر خانمتونه نه خانمتون بلکه خودتونه .... به جای اینکه به جدایی فکر کنید دنبال راهی باشید که خودتون و همسرتون با سربلندی و بدون اسیب دیدن از این مشکل عبور کنید .....درسته شما 4 بار کوتاه امودین ولی بدونید واسه ساختن یه زندگی خیلی بیشتر از اینها باید از خودتون بگذرید
با اروزی موفقیت :72:
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
ببخشید من درست متوجه ماجرای شما و برادرتان نشده بودم.
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
من یه 3 میلیون تومان پول داشتم که میخواستم باهاش طلا بخرم و جشن عقد بگیرم..درست اون زمان برادرم نیاز به پول داشت که من با مشورت و موافقت با خانومم میخواستم که پول رو به برادرم بدم اما باز دست آخر پول رو به برادرم ندادم و باهاش طلا گرفتم واسه خانومم
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
سلام
به نظر منم باید اشتباه هر دو طرف رو دید .
درسته که شما پول مراسم و... را رو به برادرتون ندادید ولی بابیانش این ذهنیت رو در خانمتون ممکنه ایجاد کرده باشید که خونواده رو در اولویت نسبت به ایشون قرار دادید . شاید همین ذهنیتی که نا خواسته ایجاد کردید باعث شده که فکر کنند ، شما بیشتر از اینا در توانتون بوده و نخواستید انجام بدید . ( این چیزی بود که به ذهن من رسید )
الانم سعی کنید بی گدار به آب نزنید . به توصیه های دوستمون آنی بیشتر دقت کنید .
من در همه ی پست هاون اینو دیدم که شما هم بیشتر به جزییات و اینکه کی چی گفت و چکار کرد زوم کردید .
توصیه من اینه که چند روزی به خودتون آرامش بدید ، این مسایل رو از خودتون دور کنید و بعد با ذهنی آرام مسئله رو بازبینی کنید .
-
RE: دخالت خواهرهای زنم در دوران عقد
اشتباه کردی که به برادرت کمک نکردی!