RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام دوست عزیز
به نظر من بهتره عروس خانوم رو زیاد تحت فشار نگذارید و بگذارید خودش به این نتیجه برسد که چه موقع باید سر بزند و یا تلفن کند و چه موقع نه. خانومهایی را میشناسم که حتی ماهها هم احوال مادر شوهرشان را نمی گیرند ولی در عوض مادر شوهرشان زنگ میزند و به گرمی احوالشان را می پرسد و آنها را خجالت میدهد و به جاش دفعه ی بعد آنها اینکار را میکنند و اتفاق خاصی هم رخ نمیدهد و همه چیز به خوبی پیش می رود. البته همانطور که می دانید آدمها هر کدام گرفتاریهای خاص خودشان را دارند و به خاطر مشغله ی زیاد ممکن است حتی ماها یا سالها هم از احوالات هم بیخبر باشند. اما به هر حال شما و برادر و مادرتان باید کمی به این تازه عروس فرصت بدید و با او خوشرفتار ومهربان باشید تا او هم متقابلا رفتار کند چرا که به هر حال او جوان است و اول زندگی و کمی هم بی تجربه. پس شماها خصوصا مادرتان باید کمی بیشتر هوایش را داشته باشید.
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام دوست عزيز
ورودت را به تالار تبريك مي گويم
شايد بهتر باشه كمتر وارد اين جزييات شويد حالا عروستون حتما كه نبايد همه فن حريف باشه بالاخره مادرش خواسته از دخترش تعريف كنه شما هم سخت نگيريد
اون الان توي وضعيتي هست كه تا خودشو پيدا كنه طول مي كشه اين فرصت و شما بايد بهش بديد بهش حق بديد تازه وارد يك زندگي جديد شده يك خانواده جديد تا كم كم جا بيافته طول مي كشه و اين شماييد كه بايد بهش كمك كنيد پس سعي كنيد كمتر توقع داشته باشيد و بهش كمك كنيد
RE: اختلاف باخانواده همسر
یک تجربه ای را می خوام بگم ولی امیدوارم ناراحت و مایوس نشوید .
من چون مشابه چنین عروسی را دیده ام مطمئن هستم که اگر سکوت کنید ، دوری او از شما بیشتر از این می شود و او اصلا به شما تماس تلفنی نمی گیرد و سر نمی زند . روش او چنین است که از اول به شما توجه نکند که البته شاید جز اخلاق او باشد
ولی یک چیزی مهم است که آیا او با برادر شما برخورد خوبی دارد ؟
اگر برخورد خوبی با برادر شما دارد و زندگی شان خوش است و رفتار خوبی با شما دارد ، اون دروغ های قبلی را دور بریزید و زیاد هم در اینکه باید تلفن کند و سر بزند دقیق نشوید . ولی اگر خلاف این حالت است که
و به نظرم راه حل :
مثل خواهرو مادر بااو دوستی کنید و او را به سمت خود جذب کنید ، نه اینکه فقط شما احترام بگذارید ، یک حد نرمالی را طی کنید و از طرفی هم باید به بهانه گردش و تفریح، مهمانی ، مسافرت ارتباطتان را بیشتر کنید ،تا به سمت شما بیاید و هیچ وقت به حالت گله و بیان انتظارات با او صحبت نکنید ولی حرفتان را در قالب دیگری به او بفمانید که باید چه کارهایی انجام دهد .
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام
بهتره یه مدت به اون فرصت بدید
من هم توی این شرایط بودم
ممکنه از چیزی ناراحت شده
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام دوست تازه وارد
معمولا عروس خانمها فكر مي كنن مادر شوهر و خواهر شوهر از دشمن براشون بدترن اجازه بدين اين احساس و فكر در عروستون آروم بگيره شايد هم هنوز خجالت مي كشه يا مي خواد شما رو بهتر بشناسه و بعد باهاتون صميمي بشه از برادرتون بخواين به عنوان مهموني او رو به خونتون بياره و شما بدون گلايه بهش توجه كنين تا او هم به حضور در خانواده شما عادت كنه
RE: اختلاف باخانواده همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
سلام دوست تازه وارد
معمولا عروس خانمها فكر مي كنن مادر شوهر و خواهر شوهر از دشمن براشون بدترن اجازه بدين اين احساس و فكر در عروستون آروم بگيره شايد هم هنوز خجالت مي كشه يا مي خواد شما رو بهتر بشناسه و بعد باهاتون صميمي بشه از برادرتون بخواين به عنوان مهموني او رو به خونتون بياره و شما بدون گلايه بهش توجه كنين تا او هم به حضور در خانواده شما عادت كنه
سلام دوست عزیز
باید بگم فکر نمیکنم با شناختیکه این چندوقت از اوپیدا کردهام خجالتی یا این که در حال شناخت باشد چون حدود 5 ماه است که با هم اشنا شدیم و او هم کامل ما را شناخته و خجالت هم نمی کشد
ولی بیشتر می توان گفت علاقه ای برای ارتباط با ما ندارد
تمام راههایی که فکر بکنید در مراحل مختلف انجام داده ایم مثلا خودم دعوت کردم که با هم مسافرت برویم و یا مادرم در اکثر ایامی که میشود کادو تهیه کرد تهیه کرده و به او داده است ولی تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که قدر دان نیست
RE: اختلاف باخانواده همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیمیا
یک تجربه ای را می خوام بگم ولی امیدوارم ناراحت و مایوس نشوید .
من چون مشابه چنین عروسی را دیده ام مطمئن هستم که اگر سکوت کنید ، دوری او از شما بیشتر از این می شود و او اصلا به شما تماس تلفنی نمی گیرد و سر نمی زند . روش او چنین است که از اول به شما توجه نکند که البته شاید جز اخلاق او باشد
ولی یک چیزی مهم است که آیا او با برادر شما برخورد خوبی دارد ؟
اگر برخورد خوبی با برادر شما دارد و زندگی شان خوش است و رفتار خوبی با شما دارد ، اون دروغ های قبلی را دور بریزید و زیاد هم در اینکه باید تلفن کند و سر بزند دقیق نشوید . ولی اگر خلاف این حالت است که
و به نظرم راه حل :
مثل خواهرو مادر بااو دوستی کنید و او را به سمت خود جذب کنید ، نه اینکه فقط شما احترام بگذارید ، یک حد نرمالی را طی کنید و از طرفی هم باید به بهانه گردش و تفریح، مهمانی ، مسافرت ارتباطتان را بیشتر کنید ،تا به سمت شما بیاید و هیچ وقت به حالت گله و بیان انتظارات با او صحبت نکنید ولی حرفتان را در قالب دیگری به او بفمانید که باید چه کارهایی انجام دهد .
سلام از اینکه لطف کردید و کمک کردید ممنونم:72:
باید بگویم باتمام روشهایی که گفتید با او رفتار کردهایم اثر چندانی ناشته درسته که اواخرگاهی با کنایه به او مطالب راگفته ایم ولی فکر میکنم خانوادهاش هم باید او را کمک و راهنمایی کنند ولی متاسفانه میتوان گفتنه اینکه کمک نکردهاند بلکه برعکس هم برخورد کرده و به این اختلاف دامن زده اند
حالا فکر میکنی چه باید کرد
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام . خیلی سخت نگیرید ، اگه اون نمی یاد شاید خجالت می کشه . شما هم می تونید اونو دعوت کنید و بگید که دوست دارید زود به زود ببینیدش .
یا شاید فکر می کنه که نباید زیاد به خانواده همسرش صمیمی بشه ، شما باهاش دوست بشید و طوری رفتار کنید که کنار شما احساس راحتی کنه
RE: اختلاف باخانواده همسر
خانمي پس همون مورد اولي كه گفتم صحت داره و واقعا نمي دونم بايد چيكار كنين فقط اميدوارم برادرتون متوجه باشه تنها كسي كه مي تونه اينجا كمك كنه داداشتون هستش
راستي شايد به اين دليله كه هنوز عقد كرده اند مثلا رسم ندارن دختر تا عقدي خيلي با خونواده شوهر رفت و آمد كنه
به نظرم اصرار بيشتر از جانب شما نتيجه عكس بده
به علاوه عروستون از اول همين اخلاق رو داشت؟شايد با اين رفتارش مي خواد يه چيزي رو بهتون بگه
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلا م salehiعزیز ، خوش اومدی:
فکر میکنم شما خودت مجرد هستی ،این حس غریبی هست که بعد از ازدواج در هر دو خانواده دیده میشه : دختر خودش را در یک جمع میبینه که حس میکنه اونها دید خوبی نسبت بهش ندارن و اونها هم فکر میکنن عروس خانم ،پسر دسته گلشون را ازشون گرفته،!!!!! حالا شما بعنوان یک دختر فهمیده اولا سعی کن اگر هم مسائل بغرنج شده یک جو آرارم تدارک ببینی و در ضمن چرا به هنر های مثلا نداشته اون خانم توجه میکنی ،مگه بدون مثلا هنر خیاطی اون خانم حق زندگی نداره. اگر میخوای همگی شاد باشید ،باید اول با هم دوست باشید.
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام بنده 4 سال ازدواج کرده ام من همسر دوم او می باشم به همسرم در این مدت بسیار کمک مالی کردم ولی حالا متوجه شده ام که دروغ زیادی به من میگوید و تلفن های مشکوکی دارد به نظر شما چه کنم حالا دارم پیگیری میکنم که تلفنها چه بوده و چرا دائم دروغ میگوید به من میگوید که غر میزنی و لحن صحبت کردنت خوب نیست در صورتی که من میخواهم کمکش کنم بسیار ساده است و به همه اطمینان میکند من هم نصیجتش میکنم دیگر هیچ اطمیانی به او ندارم
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام دوست عزیز
اگر عروستون رابطش با برادرتون خوبه پیگیر خیلی حرف ها نشید و به حال خودش مدتی بگذارید و ببینه که شما زیاد اهمیت نمیدید خودش به سمت شما میاد
فقط کمی زمان میخواد .
RE: اختلاف باخانواده همسر
maryamsa عزيز بهتره يه تاپيك جدا ايجاد كنيد به اميد خدا مشكل شما هم قابل حل خواهد بود
RE: اختلاف باخانواده همسر
دوست عزیزم سلام..
برای اینکه بتونم راهنمائی کنم خودم رو مثال میزنم....من مدت 7 ماه هست که نامزد کردم... روزهای اول همسرم به من گفت که چون تو تنها عروس خانوده ای مادر و پدرم تو رو خیلی دوست دارن و دلشون میخواد مدام به اونها سر بزنی...این در حالی بود که من تقریبا یک روز در میون یا خونه اونها یا دو تا خواهر همسرم دعوت میشدم..یعنی کلا خیلی اهل مهمونی هستن... اما شرایط خانواده من... خاهرهای دیگه من ازدواج کردن...پدر مریضی دارم توی خونه که احتیاج به مراقبت داره و مادرم....که به هر حال کمک من حتی کم میتونه خیلی خوب باشه... خانواده همسرم این رو درک نمیکنن...و اگر من 3 یا 4 روز اونها رو نبینم مدام به من میگن کم پیدا شدی...و البته این در حالی هست.. که اصلا بین اونها هم صحبت ندارم...2 تا خواهر داره همسرم اما هیچکدوم از هم صحبتی با هم لذت نمیبریم به خاطر تفاوت خصوصیات اخلاقی... هر دوتا خوبن اما ما متفاوتیم... مثلا اونها وقتشون رو فقط با حرف زدن در مورد فامیل میگذرونن که خیلیها رو من نمیشناسم... و علاقه ای برای شناختشون ندارم... با این اوصاف من از اینکه توی جمعشون باشم هیچ لذتی نمیبرم...اما از من انتظار دارن همش پیش اونها باشم...حتی درک نمیکنن که مادر من همیشه تنها توی خونست...
به هر حال این هم مساله ای هست کهمن دارم...و امیدوارم شما هم با دید بهتر و بازتری به مساله نگاه کنی... در مورددروغهائی که میگی گفتن...به نظر میرسه خیلی ریزبین و سخت گیر هستین...این مساله ای هست که برادرتون باید در موردش تصمیم بگیره نه شما و مادرتون..به فرض که مادر ایشون غلو کرده باشن...هر کسی از دخترش تعریف میکنه ... و اما نمرات درسیش.. یعنی واقعا اینقدر مساله ی حادی هست که نمرات ایشون عالی نیست... تا حالا نشده خود شما به کسی به دروغ بگی من نمره هم خیلی خوب بوده..؟؟؟ این مسائل خیلی پیش پا افتاده هست عزیزم...
به نظرم بهتره راجع به این موارد بیش از این سخت گیری نکنید و برادرتون هم تحت فشار نگذارین...
موفق باشید.
RE: اختلاف باخانواده همسر
این مسئله ای که شما گفتی مسئله حادی نمی تونه باشه .خانواده ها با هم متفاوتند . شما هیچوقت 2 تا خانواده مثل هم رو پیدا نمی کنید که افق فکری و اخلاقیشون مثل هم باشه . باید بهش فرصت بدید تا با مسئله کنار بیاد . شاید شما دوست دارید که اون بیشتر مواقع پیش شما باشه و یا بابت هر کادویی که میگیری هر لحظه از شما تشکر کنه. ولی اون طوری تربیت شده که مثلا در هفته 2 ساعت بیاد خونه شما و یا از بابت کادویی که میگیری یکبار تشکر کنه . باید بهش فرصت بدید تا قانون خانواده شما رو یاد بگیره ولی نه تمام و کمال تا حدودی یادبگیری که شما از چی خوشتون میاد و یا از چی بدتون میاد.
RE: اختلاف باخانواده همسر
به این میگن خواهر شوهر بازی!مواظب باش.[size=large]
RE: اختلاف باخانواده همسر
دوست عزيز تاريخ اخرين پست اين تاپيك رو نگاه كن...
شنبه, ۲۸th دي, ۱۳۸۷, ۱۲:۲۴ عصر
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام
من تازه عضو شده ام و با خوندن مطالب احساس کردم که شاید شما بتونین یک همفکری به من بدین
من و همسرم ۶ ساله که ازدواج کردیم و شکرخدا رابطهی بدی هم با هم نداریم. ولی متاسفانه رابطهی خانوادهی همسرم با من اصلآ خوب نیست. بذارید کمی توضیح بدم درباری خانوادهی همسرم تا بهتر درک کنین که چی میگم. همسره من ۲ بردار و یک خواهر بزرگتر از خودش داره و یک خواهر کوچکتر. هیچ کدام از این بچه ها به جز همسرم ازدواج نکردن و همچنین هیچ کدام به جز همسرم اهل کار و مسولیت پذیری نیستن. یکی از برادر شوهر هام قبلا ازدواج کرده ولی بعد از ۱-۲ سال همسرش ترکش میکنه. پدره همسرم ۲ ساله پیش فوت کردن. ایشون از همون روز اول از من خوششون نمیآمد و سره عقده ما سر یکی از بند های عقد نامه مبنی بر اینکه من توی اموالی که بعد از ایشون به همسرم میرسه شریک میشم، بلوائی به پا کردن که کار دشت بالا میگرفت که همسرم مردونگی کرد و گفت که مالی از پدرش نمیخاد. ایشون بر ها در جاهای مختلف از من به عنوانه یک موجوده آب زیره کاه اسم میبردن با اینکه هیچ شناختی از من نداشتن...خدا بیامورزاتشون ولی خیلی خاطراته بدی از خودشون در ذهنه من به جا گذاشتن.
مادر همسرم، همیشه فرمانروایی خونه بوده و همه چه ایشون حق بگه چه ناحق، حقه اعتراض ندارن( البته بگذریم که این فقط شامل حال من و همسرم میشه)خانواده همسرم با کسی رابطهی نزدیک ندارند و همیشه توی خودشون بوده و هستن. باور دارند که هیچ کس خانواده نمیشه و خانواده فقط محدود میشه به پدر و مادر و بچه ها. تصور کنین که عروس این خانواده بشی و بخواهی جائی پیدا کنی بینشون. خانواده ی همسرم از من خیلی خوششون نمییاد و همونطور که بارها بهم گفتند من غریبه ام و جز خانواده محسوب نمیشم. توی این 6 سال هر کاری بگید کردم تا رابطه مون بهتر بشه. هر بار که زنگ میزنند از همسرم میپرسند زنت اونجاست صدای ما را میشنوه یا یواشکی به همسرم ایمیل میزنند که زنت را باید باهاش اینطوری رفتار کنی یا اونطوری ادبش کنی... از همسرم و احساسش نسبت به خانواده اش سواستفاده میکنن تا یر علیه من تحریکش بکنند و...
توی این سالها خیلی تحمل کردم و به هیچ کس حتی خانواده خودم هم چیزی نگفتم ولی الان چند وقتیه که دلسرد شدم نسبت به زندگیم. مدام میترسم و استرس دارم از اینکه همه چیز از دست بره. دلم میخواد فرار کنم از همه چیز و همه کس... با اینکه هنوز عاشق همسرم هستم ولی از اینکه زندگی باهاش انقدر حرف و کنایه های خانواده اش را داره خسته شدم.
توی این 6 سال هم به من و هم به خانواده ام خیلی توهین کرده اند و به خاطر همسرم آتیش گرفتم و دم نزدم ولی دیگه نمیتونم.
مادر همسرم میخواد بیاد یک مدت دیدنمون بعد از 6 سال این اولین بار هست که میخواد بیاد خونمون خیلی میترسم که نتونم تحمل کنم حرفهاش را... بهم بگید چه کار کنم؟!
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام سعیده جان
عزیزم مشکلت را در یک تاپیک جداگانه بنویس تا دوستان بتوانند راهنماییت کنند:72:
RE: اختلاف باخانواده همسر
سلام مهسا جان
من تازه عضو شدم و نمیدونم چرا نمیتونم یک تاپیک جدید باز کنم. شاید محدودیت عضویت باشه. میشه راهنماییم کنی که چطوری میتونم اینکار را بکنم؟ ممنونم
RE: اختلاف باخانواده همسر
آقا یا خانم صالحی سلام اتفاقا با نهایت احترام به تمام اعضا من خلاف این قضیه رو فکر میکنم بهتر است در صورتیکه شما احساس میکنید که اساس و واقعیات زندگیشون رو بر پایه دروغ و نیرنگ ساخته اند هنوز تا بچه دار شدن برادرتان و اسیر شدن در چارچوب زندگی در مقابل داداشتون اون رو خیلی ساده و بدون اینکه متهم به اذیت کردن اون بشید بسنجید و امتحان کنید مسلما با تعاریف شما از خودش دروغهایی سر هم میکنه که در این صورت برادرتون بهتر از هر کس دیگه های شریک زندگیشو میشناسه اما یادتون باشه هیچوقت خودتون رو درگیر ماجرای اونها نکنین
RE: اختلاف باخانواده همسر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد