راهنمایی در مورد ادامه رابطه

با سلام
اینجانب پسری 28 ساله هستم که مدت 3 سال است که ازدواج کرده ام ، به دلایلی که نمیدونم چرا احساس کردم احساس سابق را به همسرم ندارم شاید هم احساس تنوع طلبی من باعث این قضیه شده باشد به هر حال از 8 ماه پیش با دختری ارتباط تلفنی برقرار کردم . این ارتباط برخلاف تصورم که ممکن است به زندگی خصوصی من لطمه وارکند برعکس باعث ایجاد انگیزه هم در زندگی من شد . اما دختری که با او در ارتباط هستم از متاهل بودن من با خبر است و او هم در شرف عقد کردن است .
تا اینجای رابطه به هر صورت برای من خوب بود و با ایجاد انگیزه از یکنواختی سابق نجات پیدا کرده بودم اما با توجه به عقد کردن او برای ادامه رابطه بدجور دچار عذاب وجدان هستم البته بازهم متذکر شوم که فقط ارتباطم تلفنی بوده است.
با توجه به علاقه ای که شکل گرفته تصمیم گیری برایم بسیار دشوار شده و نمیدونم که ادامه بدهم یا رابطه را قطع کنم هرچند که او هم به شدت وابسته شده و اصلاً دلم نمیخواهد با تصمیم نابجا و نسنجیده باعث لطمه زدن به او شوم چون بسیار روحیه حساسی دارد .
لطفاً من را راهنمایی کنید
با تشکر

سلام

شما بايد ابتدا درك كنيد اين جمله كه "این ارتباط برخلاف تصورم که ممکن است به زندگی خصوصی من لطمه وارکند برعکس باعث ایجاد انگیزه هم در زندگی من شد" تنها يك توجيه غير واقعي از كار اشتباه شماست. شما به جاي اينكه احساس خود را ريشه يابي كنيد و آن را تحليل كنيد، تنها پوششي غير اخلاقي روي آن گذاشتيد كه به بدتر كردن مشكل شما در درازمدت منجر مي شود. اگر با اين خانم قطع ارتباط كنيد، آيا بازهم براي رفع اين مشكل به سراغ كسي ديگر مي رويد؟

زندگي خصوصي شما مي تواند در يك لحظه با متوجه شدن همسرتان از اين قضيه ويا متوجه شدن همسر (نامزد) آن خانم برايتان از جهنم هم جهنم تر شود. و لطمه اي جبران نشدني به باقي عمر شما بزند.

كافي است خود را جاي خانم خودتان و يا فرد مقابل آن خانم بگذاريد، تا اشتباه خود را درك كنيد.

همسر شما لياقت اين را دارد كه خواسته هايتان را به صورت شفاف و مستقيم از او بخواهيد، نه كسي ديگر.

رابطتون سريع و كامل قطع كنيد

ضربه اي كه اون خانم از قطع رابطه با شما ميخوره بهتر از ضربه اي است كه ممكنه بخاطر عواقب اين رابطه بخوره

بعلاوه الان بهترين زمان هست چون اون خانم خلا عاطفيش را با نامزدش پر ميكنه

سلام
به همدردی خوش امدید

برادر گرامی فکر کنید جاها عوض بشه.

خانوم شما از زندگی یکنواختی که با شما داره خسته میشه.با یه اقا ارتباط برقرار میکنه.اتقفاقا اون اقا هم در شرف ازدواجه...
اگر این ماجرا رو بفهیمد چه حالی بهتون دست میده؟!

حالا هی همسر شما بگه بابا ارتباط با این آقا به من انگیزه ادامه زندگی با تورو داده!!!!

این ارتباط دیر یا زود برملا میشه و کمترین ضررش پاشیدن 2 تا زندگیه.
حالا بماند هم همسر شما و هم همسر اون خانوم میتونن از شما دو نفر شکایت کنن و مسائل دیگه....

به نظر شما اگر اون خانوم روحیه حساسی داشتن حاضر بودن به یکی دیگه قول و وعده ازدواج بدن اما با کس دیگری هم در ارتباط باشن؟[size=x-large]!!!!!!!!!!!

متاسفانه شما هر دو با این کار زندگی خود رو روی ویرانه های زندگی دیگران میسازید...

شما باید با حس تنوع طلبیتون مبارزه کنید.پس وفاداری چی میشه؟

شروع از اول اشتباه بوده و حالا و به هر ترتیب باید قطع بشه!
خلاء رو باید با همسرتون یا دوستان و کار و تفریح پر کنید نه با وارد کردن زنی دیگر به زندگیتون ، اگر خانم شما این کار را انجام می داد از شنیدنش خوشحال می شدین؟؟؟؟؟؟!!!! مسلماً نه و خودتون هم چنین نظری دارید

سعید جان.
میدونم الان چه حسی داری و به خوبی درکت می کنم.
آدم هایی که وارد چنین جریاناتی میشن، یه حالت مسخ شدگی بهشون دست میده.
اگه ته ته دلت رو نگاه کنی و توی خلوت خودت صادقانه به کارت فکر کنی، میبینی که خودت هم قبول داری که مسیر درستی رو نرفتی. ولی اون حس رخوت و مسخ شدگی که به آدم دست میده، مانع از این میشه که به خودت بیایی. مجبورت میکنه که دلایل به ظاهر منطقی بتراشی و تحویل خودت بدی.
سعی جان. الان به یه تلنگر درست و حسابی نیاز داری و چه بهتر که خودت این تلنگر رو به خودت بزنی و نه روزگار.
حال تو الان میدونی مثل کیه؟ مثل کسیه که به سرطان دچار شده ولی به جای اینکه بره سراغ معالجه ی مریضیش، با مسکن دردش رو آروم میکنه. در نهایت معلومه چه اتفاقی میوفته. درسته که درد نداری ولی سرطان داره کار خودش رو میکنه و یه روزی از پات در میاره.
ولی کاشکی مثل همین مثال سرطان فضیه به این سادگی بود. نه! درمان نکردن سرطان فقط یک نفر رو میکشه ولی درمان نکردن اوضوع خودت، دو تا خونواده رو نابود میکنه.
گفتی که: "به دلایلی که نمیدونم چرا احساس کردم احساس سابق را به همسرم ندارم شاید هم احساس تنوع طلبی من باعث این قضیه شده باشد به هر حال از 8 ماه پیش با دختری ارتباط تلفنی برقرار کردم"
مشکل تو چیه؟ "احساس سابق را به همسرم ندارم"
دلیلش چیه؟ "نمیدونم، شاید هم احساس تنوع طلبی من"
اقدام تو برای حل مشکلی که دلیلش رو هنوز نمیدونی چی بوده؟ "از 8 ماه پیش با دختری ارتباط تلفنی برقرار کردم"
سعید جان قبل از اینکه دیر بشه این کارها رو انجام بده (هستن کسایی که آرزو میکنن کاش زمان 1 روز به عقب بر میگشت. پس فرصتی رو که داری از دست نده):
1- ارتباطت رو بدون هیچ درنگ و اما و اگر و شرطی با اون خانوم قطع کن (نه به خاطر ایشون، بلکه به خاطر خودت. به تو هیچ ربطی نداره که ایشون ناراحت میشن یا افسرده میشن و . . .، شما مسئول نیستی).
2- بگرد و بگرد و بگرد و دلایل کم شدن احساست به همسرت رو پیدا کن. دلایل واقعی. توی خونه به خودش نمیرسه؟ رفتاری داره که تورو آزار میده؟ مخالف میل تو کاری میکنه؟ و . . .
3- بعد از اینکه دلایل رو پیدا کردی بشین و با همسرت راجع بهشون حرف بزن. مثل دو تا دوست. از هیچی هم نترس. مگه تهش چی میشه؟ نهایتش اینه که به این نتیجه میرسین که به در هم نمی خورین (دارم نهایت نهایتش رو میگم ها).
این قانون رو همیشه یادت باشه سعید جان. این قانون مردانگی و شرفه که هر مردی باید توی زندگیش رعایت کنه (و حتی خانم ها هم): هییییییییییییییییچ وقت تا تکلیف زندگیتو با شریک زندگیت روشن نکردی، وارد زندگی کس دیگه ای نشو و کس دیگه ای رو هم وارد زندگیت نکن (حتی در حد چت، تلفن و . . .)
موفق باشی.

سلام سعید،
می دونید اصلا کاری به زندگی مشترک شما با همسرتون ندارم، چون این مشکل شما، تقریبا هیچ ارتباطی با
زندگی شما با همسرتون نداره!
شما حتی اگر با همین خانمی که الان تلفنی صحبت می کنید، زندگی می کردید شاید الان با همسرتون ارتباط تلفنی داشتید!!! ( یعنی جای خانمها عوض می شد...) چون مشکل اصلا اون خانمها نیستند!!
باید عرض کنم که شما چند نوع خطا رو مرتکب شده اید که تنوع طلبی نبوده،
اول اینکه شما فیلتر می کنید زندگیتون رو
دوم شما متوجه عواطف خودتون نیستید، بسیار احساساتی هستید و این ممکنه ضربه های کاری به شما وارد کنه!
سوم، شما در زندگی منفعل بوده اید، و این بسیار بده!
شما نوشتید:
به دلایلی که نمیدونم چرا احساس کردم احساس سابق را به همسرم ندارم شاید هم احساس تنوع طلبی من باعث این قضیه شده باشد
خب می بینید چند تا نکته هست:
1. شما احساس قبلی رو به همسرتون ندارید! اما کدوم احساس؟ می خوام یک توضیح مفصل از احساس سابق خودتون نسبت به همسرتون تشریح بفرمائید!
2. چه احساسات منفی رو این روزها تجربه می کنید؟
3. احساس تنوع طلبی چیه دقیقا؟
4. چرا این رابطه جدید شما رو اذیت می کنه؟
5. چقدر خودتون و عواطف خودتون رو می شناسید؟
6. می تونید یه تعریف از زندگی مشترک بدید؟
7. چرا ازدواج کردید؟

سوالها رو جواب بدید و نگران نباشید
فعلا به خودتون فرصت بدهید تا بتوانید مشکلات شخصیتون رو حل کنید و مطمئن باشید که مشکل خاصی نیست! حل می شه

پس به نظرت خوبه که خانمت هم به دلیل تنوع طلبیش با یه نفر رابطه ای رو شروع کنه؟ :305:

چون ممکنه ایشونم احساس سابقش رو نسبت به شما نداشته باشه؟ :227:

شاید زندگی خصوصی تون هم خیلی خیلی بهتر شد؟ :310:

آیا به نظر شما خوب است که همسر شما برای تنوع طلبی با مرد دیگری ارتباط برقرار کند؟
اون خانم رو از نزدیک هم دیده اید؟من فکر میکنم که بهترین راه قطع رابطه هست.مطمئن باشید این کار هم به نفع شماست و هم به نفع اون خانم.شما هایی که اینقدر تنوع طلبید چرا اصلا ازدواج میکنید؟آخه چرا؟
زندگی با همسرتو دوست داری؟
مطمئن باشید اون خانم بعد از مدتی شما رو رها میکنه اگر البته دختر عاقلی باشه .نگران این نیستید که دارید به همسرتون خیانت میکنید برای این نگرانید که خدای نکرده دل خانم متاهلی به خاطر قطع رابطه با شما شکسته شود.
برای هر دوی شما دعا میکنم که به راه راست هدایت شوید.:323:

طفلک اون خانومی که همسرشماست
اگه بدونه که شما به جای ایشون
نگران حال یک دختر غریبه هستین
تمام دنیاش ویران خواهدشد
چرا اون زمانی که باکسی ارتباط برقرار میکردین بخاطر همسرتون عذاب وجدان نداشتین؟
یانگران حال خانومتنون نبودین؟
اون دختر هرقدرم خوب باشه ادم درستی نیست
که هم بایه مرد زن دار رابطه برقرار کرده
وهم میخواد باکس دیگه عقد کنه
واقعا نمیدونم به همچین ادمایی چی باید گفت !!!:302:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sci

سلام سعید،
می دونید اصلا کاری به زندگی مشترک شما با همسرتون ندارم، چون این مشکل شما، تقریبا هیچ ارتباطی با
زندگی شما با همسرتون نداره!
شما حتی اگر با همین خانمی که الان تلفنی صحبت می کنید، زندگی می کردید شاید الان با همسرتون ارتباط تلفنی داشتید!!! ( یعنی جای خانمها عوض می شد...) چون مشکل اصلا اون خانمها نیستند!!
باید عرض کنم که شما چند نوع خطا رو مرتکب شده اید که تنوع طلبی نبوده،
اول اینکه شما فیلتر می کنید زندگیتون رو
دوم شما متوجه عواطف خودتون نیستید، بسیار احساساتی هستید و این ممکنه ضربه های کاری به شما وارد کنه!
سوم، شما در زندگی منفعل بوده اید، و این بسیار بده!
شما نوشتید:
به دلایلی که نمیدونم چرا احساس کردم احساس سابق را به همسرم ندارم شاید هم احساس تنوع طلبی من باعث این قضیه شده باشد
خب می بینید چند تا نکته هست:
1. شما احساس قبلی رو به همسرتون ندارید! اما کدوم احساس؟ می خوام یک توضیح مفصل از احساس سابق خودتون نسبت به همسرتون تشریح بفرمائید!
2. چه احساسات منفی رو این روزها تجربه می کنید؟
3. احساس تنوع طلبی چیه دقیقا؟
4. چرا این رابطه جدید شما رو اذیت می کنه؟
5. چقدر خودتون و عواطف خودتون رو می شناسید؟
6. می تونید یه تعریف از زندگی مشترک بدید؟
7. چرا ازدواج کردید؟

سوالها رو جواب بدید و نگران نباشید
فعلا به خودتون فرصت بدهید تا بتوانید مشکلات شخصیتون رو حل کنید و مطمئن باشید که مشکل خاصی نیست! حل می شه

---

دوست عزیز با تشکر ازاینکه لطف کردین و برای بنده وقت صرف کردین و از اینکه اینقدر دقیق به قضیه نگاه میکنین متشکرم
سعی میکنم به اختصار جواب هایی که خواستین رو بدم:
احساسم به همسرم یه احساس شدید در دوران دانشجویی بود که به ازدواج ختم شد البته با مشکلات زیاد که باز هم منصرف نشدم اما الان حس میکنم اون رضایتمندی رو از زندگی شخصیم ندارم معتقدم مشکل از خودمه یه جورایی احساس هیجان تو زندگی رو دوست دارم این حرفایی که میزنم هیچکدوم تهیید کاری که انجام دادم نیست فقط میخوام بفهمین احساسم چیه وگرنه خودم معتقدم دارم اشتباه میکنم ولی دنبال دلیلشم
احساس تنوع طلبی هم که گفتم شاید یه جورایی به دلیل دنبال هیجان بودن من به وجودش آورده با وجود اینکه ازدواج کردم اما از داشتن ارتباط بدم نمیاد هرچند معتقدم اینکار غلطه اما این حسو دارم
در رابطه با این ارتباط جدیدم چون زندگی جدیدی رو این دختر خانم شروع کرده نمیخوام به شوهرش خیانت کرده باشم هرچند که خودم درواقع اینکارو با همسرم دارم انجام میدم اما این مشکل منه نمیخوام کس دیگه ای تاوانشو بده هرچند این ارتباط صرفاً تلفنی بود اما موجب ایجاد علاقه شده و با توجه به عقد کردنش ادامش صحیح نیست اما چیزی که هست این حس لعنتی منه که دست از سرم برنمیداره
در رابطه با سوالتون که چرا ازدواج کردم واسه احساس زیادی که به همسرم داشتم چون معتقد بودم باید تون سن 27-30 ازواج کنم اما 24سالگی ازدواج کردم نمیخواستم ازدستش بدم
حق دارین سردرگم بشین با حرفام چون خودمم حال بهتری ندارم اما از راهنمایی های دلسوزانه و منطقی شما بسیار استفاده میکنم

دوست عزیز
چرا بعضی ادمها برای مشکلات خودشون بقیه رو بازیچه می کنن؟ایا این توجیه مناسبیه که برای بهتر شدن حال خودتون در زندگی هم خودتون هم همسرتون و هم اون خانم رو بازیچه ی امیال خودتون کردید؟کاری به بحث اخلاقیه قضیه ندارم که فکر می کنم خودتون هم می دونید که چقدر کارتون اشتباهه اما جای تعجبه که ادم عاقل و بالغ با وجود اینکه می دونه کاری اشتباهه انجامش میده پس تنها همین موضوع دلیل کافیه ایه برای رفتن حضوری پیش مشاور تا روانکاوی بشید تا مشخص بشه چرا با وجود اینکه می دونید بازم انجامش میدید!
قطعا اون خانم هم مثل شما درای مشکلات بل قوه هستن که با این شرایط وارد همچین بازی ایی شدن.با این اطلاعات کلی از خودتون و زندگیتون کسی در اینجا نمی تونه کمکی به شما بکنه!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saeid_63

با توجه به علاقه ای که شکل گرفته تصمیم گیری برایم بسیار دشوار شده و نمیدونم که ادامه بدهم یا رابطه را قطع کنم هرچند که او هم به شدت وابسته شده و اصلاً دلم نمیخواهد با تصمیم نابجا و نسنجیده باعث لطمه زدن به او شوم چون بسیار روحیه حساسی دارد .

---

سوالتون خیلی جالبه !

نگران احساسات یک دختر .... که با مرد متاهل دوست می شود و از اون طرف هم نامزد دارد ( در شرف عقد یعنی نامزد دیگه ؟ ) هستید !!

جدی فقط تاپیک باز کردید که بگوییم چطور مواظب "چینی نازک دل " اون دختر باشید؟

دوستان عزیز
بهتره برای اینکه با این دست ادمها و دروغهاشون بیشتر اشنا بشید سری به ای لینک بزنید بد نیست!
http://www.hamdardi.net/thread-21799.html