-
نقش احساسات در ازدواج
سلام بر دوستان عزيز
فكر كنم كم وبيش با شرايط من اشنا هستيد... من حدود سي سالم و چهار سالي هست خارج از كشور هستم
هميشه تصميم گيري برام سخت بوده و حالا در مورد ازدواج اين سختي دو چندان شده
از نظر ذهني كاملا اشفته شدم لطف ميكنيد اگه بتونيد كمكم كنيد
من دفعه قبلي كه ايران بودم از يه دختر خانمي خواستگاري كردم و سه چهار جلسه حضوري تا من ايران بودم ملاقات و صحبت داشتيم و بعد هم از طريق اينترنت (لطفا نگيد از طريق اينترنت نميشه شناخت پيدا كرد كه من راه ديگه اي نداشتم و ندارم) بعلاوه دو سه ديدار خانوادگي در اين مدت كه من ايران نبودم
الان كه جمع بندي ميكنم ايشون خيلي از معيارهاي من را داره و متوسط ٨٠ درصد از صد در صد را ميگيره اما هنوز نميتونم قطعي تصميم بگيرم چند تا چيزي كه نگرانم ميكنه اينهاست
١) ايشون خيلي ابراز نياز احساساتي داره
٢) روابط خيلي گرمي با فاميل مثل خاله و ... دارند كه نميدونم بعد ميتونه در يك كشور خارجي زندگي كنه يا نه
٣) علرغم اينكه من ايشون را ديدم اما هنوز نميدونم چقدر دوستش دارم... ميدونم يكم مسخره است اما خوب اينجوريه ... بعضي مواقع احساس ميكنم خيلي دوستش دارم بعضي مواقع هم نه... يه حس متناقض
٤) از نظر ظاهري با توجه به اينكه من ايشون را بي ححجاب نديدم نميدونم بعدا چقدر خوشم بياد
٥) خيلي از نظر فكري نميتونم ارتباط عميق برقرار كنم اگر چه حرف هم را ميفهميم و اوقات خوبي هم با هم داريم اما بعضي اوقات فكر ميكنم ايشون علاقه زيادي به موضوعات مورد علاقه من نداره يا بالعكس... و يا اينكه بحثهامةن خيلي مسائل سطحي هست كه به من انوژي لازم را نميده
چكار كنم دوستان كه بتونم درست تصميم بگيرم
ممنون
-
چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
ايشان خيلي روي اينكه من بايد در اينده ابراز محبت داشته باشم تاكيد داره. حالا سوالم در واقع اينه كه من چطور ميتونم بفهمم كه ايا قادر خواهم بود توقعات ايشون را براورده كنم يا نه. لازمه بگم ما چون در مرحله شناختيم نخواستيم وارد فاز احساساتي بشيم و در واقع امكان اينكه من بتونم بفهمم كه توقعات ايشون چيه و چقدر حيطه توانايي ههاي من هست وجود نداشته.با توجه به شرايط خاص من كه خارج از كشور زندگي ميكنم امكان مشاوره وجود نداره ايا هيچ راه ديگه اي براي شناخت تناسب احساسات وجود نداره؟ ايا ابراز نياز زياد نشانه كمبود محبت هست يا نه؟
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام به شما
فکر نمیکنید همون 20 درصدی اختلاف شامل همین موارد میشه؟!
مورد یک>
همه خانومها اینجورن و کلا همه چیشون رو احساساتشون برنامه ریزی میشه.حالا حدش رو نگفتید.یه مثال بزنید
مورد2>
ازشون در این مورد سوال کردید؟جوابشون چی بوده؟
مورد3>
این حس در شما طبیعی هستش.معمولا کسانی که میخوان ازدواج کنن مدام فکر میکنن نکنه بهتر از این پیدا بشه.با وجود اینکه طرف رو دوست دارن اما حس دو دلی دارن
مورد4>
شما حق دارید ایشون رو با حداقل پوشش مذهبی ببینید.اگر نمیتونید و براتون امکان درخواستش نیست از مادری خواهری کسی در این زمینه کمک بگیرید.
ولی در کل تا خیلی جلوتر نرفتید این موضوع رو حتما حتما حل کنید.
مورد5>
هیچ زن و شوهری در دنیا از لحاظ فکری هم خوانی بالایی ندارن.به خاطر همینه که میگن ازدواج یعنی گذشت کردن
یعنی چیزی رو که اون دوست داره شما هم دوست داشته باشی و بالعکس.
موفق باشید
-
RE: نقش احساسات در ازدواج
لطفا د رمورد خانواده ها هم توضیح بدهید که آیا خانواده شما در ایران هستند یا خارج از کشور؟
و اینکه در تاپیک قبلیتان هم گفتید که نمی دانید آیا برای او زندگی در خارج از ایران سخت می شود یا نه.؟.....حالا سوال من اینکه آیا با او در مورد شرایط زندگیتان صحبت کردید یا نه؟
و اینکه ابراز نیاز محبت آیا نشانه کمبود است یا نه ؟ باید بگویم که ابرازها همگی متفاوت است و به نظر من فرهنگها موجب این تفاوتها شده و اگر می توانستید برای یه مدت به ایران باز گردید و حتما در مورد ازدواجتان از مشاوره کمک می گرفتید خیلی بهتر می شد ..
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
خيلي از نظر فكري نميتونم ارتباط عميق برقرار كنم اگر چه حرف هم را ميفهميم و اوقات خوبي هم با هم داريم اما بعضي اوقات فكر ميكنم ايشون علاقه زيادي به موضوعات مورد علاقه من نداره يا بالعكس... و يا اينكه بحثهامةن خيلي مسائل سطحي هست كه به من انوژي لازم را نميده
دوست عزیز:72:
به نظر من نکته آخر خیلی خیلی مهمه چون از یک روانشناسی شنیدم که بهترین نوع ارتباط
درون با درون هست.
مطمئناً بین دوستای همجنستون هم دوستی هست که از لحاظ درونی کلامی و عاطفی می تونید
با هاش ارتباط بیشتری برقرار کنید در رابطه با همسر این نقشش پرررنگ تر میشه.
به نظر من سعی کنید دیدارهای حضوری بیشتری تا قبل از عقد داشته باشید. اگه میشه
ایشون با پدر یا مادرشون یک سفر کوتاه بیان پیش شما.
کسی رو انتخاب کنید که کار و یا هدف خاصی داشته باشه که بخواد در فضای کشوری که
شما هستید دنبال کنه. این امر باعث میشه احساس دلتنگی کمتری برای خانواده اش و ایران
داشته باشه.
موفق باشید.:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
-
RE: نقش احساسات در ازدواج
ممنون از پاسختون
خانواده من هم ايران هستند. در واقع هر دو تا خانواده در شهر محل زندگي من هستند
بله خيلي خوب ميشد اگه ميتونستم الان ايران باشم اما به هيچ وجه امكانش نيست :) البته من نميخواهم كه غيابي ازدواج كنم و ان شاءالله اوائل خرداد ايران خواهم بود
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام به شما
فکر نمیکنید همون 20 درصدی اختلاف شامل همین موارد میشه؟!
مورد یک>
همه خانومها اینجورن و کلا همه چیشون رو احساساتشون برنامه ریزی میشه.حالا حدش رو نگفتید.یه مثال بزنید
مورد2>
ازشون در این مورد سوال کردید؟جوابشون چی بوده؟
مورد3>
این حس در شما طبیعی هستش.معمولا کسانی که میخوان ازدواج کنن مدام فکر میکنن نکنه بهتر از این پیدا بشه.با وجود اینکه طرف رو دوست دارن اما حس دو دلی دارن
مورد4>
شما حق دارید ایشون رو با حداقل پوشش مذهبی ببینید.اگر نمیتونید و براتون امکان درخواستش نیست از مادری خواهری کسی در این زمینه کمک بگیرید.
ولی در کل تا خیلی جلوتر نرفتید این موضوع رو حتما حتما حل کنید.
مورد5>
هیچ زن و شوهری در دنیا از لحاظ فکری هم خوانی بالایی ندارن.به خاطر همینه که میگن ازدواج یعنی گذشت کردن
یعنی چیزی رو که اون دوست داره شما هم دوست داشته باشی و بالعکس.
موفق باشید
منمون از پاسختون
بله در واقع این موارد همون ۲۰ درصد هستند... البته بگم ایشون توی اون ۸۰ درصد خیلی نکات مثبت خوبی داره مثلا به نسبت اجتماعی هست سطح خانوادگیمون نزدیکه توقعات مادیش کمه به نظر سازگار میاد خوش اخلاق و خوش رو هست و ...
ااینم بد نیست بگم که اختلاف سن ما حدود ۷ سال هست یعنی ایشون ۲۳ سال داره
۱)
واقعیت گفتن حدش سخته ببینند مثلن ایشون میگه همیشه بفکر من باشی بگی دوست دارم زبانی من را با القاب عزیزم و ... صدا کنی من با هیچ کدوم از اینها مشکلی ندارم فقط نگرانیم اینه که میزانی که من میتونم از صمیمی قلب ابراز محبت کنم با انچه ایشون میخاد هماهنگ نباشه
ما در یک ماه اخیر راجع به این موضوع خیلی صحبت کردیم چون به نظرم بخشه عمده ای از خواسته های ایشون هست. من سعی کردم یه کم فضا را در این قضیه باز تر کنم تا ببینم حد خاسته ایشون چی.... نهایتا الان میگه من اگه شما بهم زبانی هم ابراز نکنید مشکلی ندارم و خوش حال و راضی خاهم بود
اما هنوز برا خودم قضیه بطور جدی حال نشده
۲)
بله طبیعتا این موضوع را در جلسات اول مطرح کردم و فکر میکنم ایشون یه بحرانی را راد کرد تا تونست باهاش کنار بیاد
من در ۲-۳ جلسه اخیر هم باز رو این قضیه تاکید کردم که من ممکنه برا همیشه بخوام بمونم اینجا و ایشون میگه من با این قضیه مشکلی ندارم
البته جلسات اول میگفت بستگی داره چقدر از نظر روحی و سپورت عاطفی در آرامش باشم و میزان تحملم به این چیزا بستگی داره
۳)
دقیقا همینه دائم با خودم فکر میکنم آیا این فرد همونی که من دنبالشم یا نه؟ آیا به اندازه کافی دوستش دارم یا نه؟ یا با هم مشکلی پیدا نمیکنیم؟
۴)
منظورتون از حداقل پوشش مذهبی چی؟
من ایشون را موقعی که ایران بودم با روسری و بولیز و شلوار دیدم. اگر چه یه کم چاقتر از او بودند که من همیشه دوست داشتم ولی با توجه به اینکه حس خوبی در کل داشتم و اینکه از نظر جنسی برام جذاب بودند فکر کردم ارزش شناخت بیشتر را داره
مادر و خوهرم ایشون را بی حجاب دیدند و میگند قشنگ تر از زمانی هست که حجاب داره اما من نمیدونم چقدر بعدا با این قضایا راحت باشم
البته من الان یکی دوروز با ایشون حرف نزنم دلم تنگ میشه براش که ببینمش یا باهاش حرف بزنم حالا نمیدانم واقعن وابستگی یا دوست داشتن
۵)
بله میدونم چی میگید من حرفام سلیقه ها نیست حرفام موضوعات مورد علاقه هست
ببینید من به مسائل عرفانی خیلی علاقه دارم و ساعت ها بدون انکه خسته بشم میتونم راجع بهش حرف بزنم و بشنوم اما ایشون خیلی در این زمینه مطاله نداشته.... کلا هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ میزان مطاله اطلاعات کمتری داره
بیشتر موضوعاتی که ایشون تا حالا راه بهش برا من حرف زده در مورده درسش و دوستانش و خونوادش بوده... اینکه مثلن امروز یا این هفته چی شد و کجا رفتم و کی چی گفت و ...
من نه اینکه این حرف ها را دوست نداشته باشم اما دوست دارم یه کم عمیق تر به زندگیم نگاه کنم
البته ایم بگم که ایشون در این جلسات اخیر بیشتر علاقه مندی به این بحسا نشون میده مثل این هفته در مورد یه آیه قران از من چیزی میپرسید.... میدونم شاید یکم شکاک گونه باشه اما مطمئن نیستم چقدر این کار عمیق بود یا صرفا برا جذب من
نمیدونم تونستم دغدغه هم را خوب باز کنم یا نه
ممنون میشم بازهم کمکم کنید چون الان واقعن گیج شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
خيلي از نظر فكري نميتونم ارتباط عميق برقرار كنم اگر چه حرف هم را ميفهميم و اوقات خوبي هم با هم داريم اما بعضي اوقات فكر ميكنم ايشون علاقه زيادي به موضوعات مورد علاقه من نداره يا بالعكس... و يا اينكه بحثهامةن خيلي مسائل سطحي هست كه به من انوژي لازم را نميده
دوست عزیز:72:
به نظر من نکته آخر خیلی خیلی مهمه چون از یک روانشناسی شنیدم که بهترین نوع ارتباط
درون با درون هست.
مطمئناً بین دوستای همجنستون هم دوستی هست که از لحاظ درونی کلامی و عاطفی می تونید
با هاش ارتباط بیشتری برقرار کنید در رابطه با همسر این نقشش پرررنگ تر میشه.
به نظر من سعی کنید دیدارهای حضوری بیشتری تا قبل از عقد داشته باشید. اگه میشه
ایشون با پدر یا مادرشون یک سفر کوتاه بیان پیش شما.
کسی رو انتخاب کنید که کار و یا هدف خاصی داشته باشه که بخواد در فضای کشوری که
شما هستید دنبال کنه. این امر باعث میشه احساس دلتنگی کمتری برای خانواده اش و ایران
داشته باشه.
موفق باشید.:72:
ممنون سنجاب عزیز
بله من هم بیشتر دنبال همون ارتباط درون با درون هستم که هنوز برام در سطحی که قابل قبول باشه با ایشون اتفاق نیفتاده
البته بگم من توی دوستی همجنسم هم براحتی به چنین سطحه ارتباط درون نمیرسم یعنی تعداد دوستانم که بتونم چنین حسی باهاشون داشته باشم انگشت شماره و اینکه خودم هم همیشه تو یه حالت روحی نیستم یعنی با یه دوست ممکنه یه بار احساس ارتباط قوی داشته باشه و یه بر دیگه نه
نه امکان اومدن به اینجا نیست هم به لحاظ ویزا هم مخارج هم عرف جامعه ما
من هم دوست دارم دیدار بیشتری داشته باشیم اما مساله اینه که میدونید من تا ۲-۳ ماه دیگه میام ایران و میترسم تا اون موقع ایشون اینقدر وابسته شد باشه که دیگه خیلی ضربه بخوره(الان هم بعضی اوقات فکر میکنم خیلی به من وابسته شد ... نمیفهمم چرا اینقدر دخترا زود تو این قضیه پیش میرند)
با توجه به اینکه ایشون فوق داره میخونه و اینکه آدم باهوشی هست فکر میکنم هم امکان کار هم ادامه تحصیل براش باشه اینجا... اما خوب بالاخره تا بیاد و جا بیوفته و اینا زمان میبره
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
با سلام،
من از مدیر همدردی دو سوال پرسیده بودم که با توجه به این تاپیک و تاپیک دیگر شما، شاید به درد شما هم بخورد:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
3- آیا در فرایند آشنایی نباید "احساسات" خودمون رو هم بررسی کنیم؟ یعنی اگر با یک سری معیارهای منطقی فرد رو سنجیدیم، ولی در روند آشنایی مثلاً 2 ماهه، علاقه ای به وجود نیامد، به نظر شما باید ادامه داد؟ همیشه بحث از منطقی بودن هست، ولی آیا اگر دو نفر با عقل و منطق دیدند که مناسب هم هستند، ولی به هم احساسی نداشته باشند، باز هم باید ازدواج کنند؟
شاید مثلاً یک دختری باشد که 80% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب نکند. ولی یک دختری باشد که 60% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب بکند و نسبت بهش احساسات داشته باشم. با کدام باید ازدواج کنم؟
آخر شاعر می گوید: ای بی خبر از سوخته و سوختنی ... عشق آمدنی بود، نه آموختنی :)
البته منظور من این نیست که احساسی بشویم و منطق رو کنار بگذاریم.
یک مثال بزنم و این مفهوم را روش کنم.
فرض کنید در یک بیابانی می خواهید با جمع آوری هیزم آنها را روشن کنید.
اگر صرفا برگها و خاشاک نازک را جمع کنید آنها سریع آتش می گیرند و سریع هم خاموش می شوند.
اما اگر شاخه های قطور درختان را جمع کنید. معمولا آتش نمی گیرند. و هر چه کبریت بزنید نتیجه نمی گیرید.
اما اگر هر دو اینها باشد. خاشاک نازک سریع روشن می شوند و با گرمای خود زمینه اشتعال شاخه های قطور را فراهم می آورد و می توانید آتش با بقایی را داشته باشید.
نقش احساس و منطق با هم دیده می شود نه در برابر هم.
اگر احساس اولیه در ازدواج نباشد، جذبه و دلربایی اولیه غایب باشد معمولا شعله چنین ازدواج برافروخته نمی شود.
اگر هم فقط احساسات باشد، برافروخته می شود ولی پس از ازدواج خاموش می شود.
اما اگر هر دو باش همدیگر را تکمیل می کنند.
یک اشتباه رایج که وجود دارد اینست که افراد احساسات را روبروی منطق قرار می دهند.
احساسات باید به عنوان یک فاکتور اساس در کنار منطق و معیار ازدواج بررسی شود.
یعنی همانطور که بررسی می کنید، فرد مقابل پرخاشگر نباشد، مسئولیت پذیر باشد و ثبات شخصیت داشته باشد. همین طور هم باید بررسی کنید که به دلتان بنشیند و دوستش داشته باشید و علاقمند به زندگی با او بشوید.
بحثی که وجود دارد. اینست که این تنها معیار نباشد. از طرفی به عنوان یک معیار اصلی به هیچ وجه نباید غایب هم باشد. یعنی احساسات نسبت به طرف مقابل شرط لازم هست ، اما شرط کافی نیست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
4- به نظر شما چقدر مهم هست که مرد و زن دغدغه های ذهنیشون و طرز تفکرشون راجع به مسائل اجتماع و سیاست و ... یکی باشد؟ و یا اینکه در یک سطح فکر کنند. مثلاً شاید من با یک خانمی ازدواج کنم که خیلی ساده باشد. البته خط فکر سیاسی و مذهبی و اجتماعیش با من هماهنگ باشد. ولی مثلاً من همه چیز رو خیلی پیچیده تر بررسی کنم تا ایشون. و یا برعکس.
آیا به مشکل بر نمی خوریم؟ آیا به مرور زمان از ساده بودن ایشون خسته نمی شوم؟ و احساس نمی کنم که همصحبت ندارم؟
ما قبلا توضیح داده ایم که باید معدل معیارها و ضریب های آنها در دو طرفین با هم تناسب داشته باشد.
به طور کلی هر چه افق و نگاه طرفین به هم نزدیک باشد بهتر هست.
پختگی و مهارتهای زوجین می تواند نقش تفاوت ها را کاهش دهد و از مشکلات احتمالی آنها بکاهد.
بسیاری از مشکلات زوجین به خاطر نوع انتظاری هست که از همسرشان دارند نه به خاطر تفاوت ها.
مثلا اگر حامد از خانمش انتظار پیچیدگی فکری و سیاسی و اجتماعی نداشته باشد و بیشتر دوست داشته باشد خانمی بذله گو ، اجتماعی و پرانرژی داشته باشد که تنش های فکری او را در فضای احساسی ، عاطفی و جنسی به تسکین برساند، آن وقت سادگی های خانمش برای او نقاط مثبت محسوب می شود. اما اگر حامد انتظار یک همکار، یک مدیر، یک محقق ، یک سیاستمتدار، یک جامعه شناس، یا ... از همسرش داشته باشد. اوضاع فرق می کند.
لذا فرد به فرد پاسخ این سئوال فرق می کند و به انتظارات افراد نسبت به همسرشان بر می گردد.
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
با سلام،
من از مدیر همدردی دو سوال پرسیده بودم که با توجه به این تاپیک و تاپیک دیگر شما، شاید به درد شما هم بخورد:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
4- به نظر شما چقدر مهم هست که مرد و زن دغدغه های ذهنیشون و طرز تفکرشون راجع به مسائل اجتماع و سیاست و ... یکی باشد؟ و یا اینکه در یک سطح فکر کنند. مثلاً شاید من با یک خانمی ازدواج کنم که خیلی ساده باشد. البته خط فکر سیاسی و مذهبی و اجتماعیش با من هماهنگ باشد. ولی مثلاً من همه چیز رو خیلی پیچیده تر بررسی کنم تا ایشون. و یا برعکس.
آیا به مشکل بر نمی خوریم؟ آیا به مرور زمان از ساده بودن ایشون خسته نمی شوم؟ و احساس نمی کنم که همصحبت ندارم؟
ما قبلا توضیح داده ایم که باید معدل معیارها و ضریب های آنها در دو طرفین با هم تناسب داشته باشد.
به طور کلی هر چه افق و نگاه طرفین به هم نزدیک باشد بهتر هست.
پختگی و مهارتهای زوجین می تواند نقش تفاوت ها را کاهش دهد و از مشکلات احتمالی آنها بکاهد.
بسیاری از مشکلات زوجین به خاطر نوع انتظاری هست که از همسرشان دارند نه به خاطر تفاوت ها.
مثلا اگر حامد از خانمش انتظار پیچیدگی فکری و سیاسی و اجتماعی نداشته باشد و بیشتر دوست داشته باشد خانمی بذله گو ، اجتماعی و پرانرژی داشته باشد که تنش های فکری او را در فضای احساسی ، عاطفی و جنسی به تسکین برساند، آن وقت سادگی های خانمش برای او نقاط مثبت محسوب می شود. اما اگر حامد انتظار یک همکار، یک مدیر، یک محقق ، یک سیاستمتدار، یک جامعه شناس، یا ... از همسرش داشته باشد. اوضاع فرق می کند.
لذا فرد به فرد پاسخ این سئوال فرق می کند و به انتظارات افراد نسبت به همسرشان بر می گردد.
ممنون حامد جان از ارسال این مطالب مفید
ببین من الان هم تو بحث عقل و هم تو احساس دارم فکر میکنم
عقل از این جهت که آیا بعد با ایشون میتونم از نظر ارتباط درون با درون راحت باشم یا نه
احساس هم اینکه آیا به اندازه کافی دوستش دارم یا نه
من حرف مدیر را خیلی قبول دارم و سعی کردم همینطور باشه یعنی هم عقلم و هم احساسم بخاد که این کار را انجام بدم
حالا یه چند تا مساله تو احساس هست اینکه چقدر احساس قبل از عقد لازمه و اینکه میگند با جاری شدن صیغه خدا مهر دونفر را به دل هم میندازه یعنی چی... آیا میشه بهش اعتماد کار یا نه؟
نکته دیگه اینکه من خودم را اینجوری شناختم که یه ارتباط قوی بینه عقل و احساسم هست یعنی وقتی عقل ام میگه خوبه احساسم هم بهتر میشه و بعضی وقت ها (البته موردی) برعکس وقتی حس خوبی دارم عقل ام کمتر گیر میده
سؤال دومی که مدیر جواب دادند خیلی عالی بود
متوجه جواب شدم
فقط من شاید اشکال از خودم هم باشه چرا که اولا انگار هم میخام همسرم شوخ باشه هم جدی هم عمیق باشه هم راحت .... بعد اینکه من همونطور که گفتم با دوستان خودم هم خیلی مواقع نمیتونم اون ارتباط عمیق را کشف کنم و بین تمام دختر هایی که تاحالا دیدم ۲-۳ نفر بیشتر اینجور نبودند که اونا هم از جهت دیگه مثل مسله خانواده یا ظاهر مناسب نبودند
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام
خوب نکاتی که گفتید خیلی مهمه اینکه کم توقعه و ....
ببینید میگن زنها از راه گوش و مردها از راه چشم عاشق میشن
این نیاز طبیعی یک زنه که بخواد همسرش ابراز علاقه کنه.اگر یک مرد شب و روز هم ابراز علاقه کنه یک خانوم سیر نمیشه و بازم از ابراز علاقه استقبال میکنه !!
به خصوص ایشون که الان در شرف ازدواج هستن یکی از اهداف ازدواج تامین نیازهای عاطفیه.
خیلی رو این موضوع حساس نشید.اگر هم مقدار این حالت همسر آینده تون بیشتر از حد نرمالش باشه با ورود به زندگی به حالت تعادل میرسه.
اما موضوع بغرنج و خاصی نیست که بشه گفت خطرناکه و فعلا دست نگه دارید و .....
در نهایت هم که خود این خانوم با این نگرانی ذهنی شما کنار اومدن و ابراز علاقه به صورت صرفا قلبی رو هم پذیرفتن.
انشالله اگر قسمت بود و جور شد یادتون باشه همیشه از این حالت ایشون برای خوشحال کردنشون استفاده کنید.
سعی کنید این موضوع خارج موندن هم برای شما و هم برای ایشون حل بشه.
چون ممکنه بعدا مشکل ساز بشه.
دوست داشتن الان که ثابت نمیشه.دوست داشتن شما الان یه حالت ساده و سطحی داره
دوست داشتن براثر از خودگذشتگی..محبت..همدلی در مشکلات و سختی ها و ..به وجود میاد.
من از همین الان بهتون میگم قطعا شما هم مانند میلیونها زوج جوان در دنیا که گریبانگیر مشکلات خاص خودشون هستند شما هم دچار مشکل خواهید شد واز همین مشکلاته که به رشد و تعالی میرسم
زندگی متاهلی هم سختی ها و البته شیرینیهای خاص خودش رو داره
پس دنبال یک زندگی آرمانی نباشید.سعی در رسیدن به اهداف رو داشته باشید اما به دنبال یک زندگی خالی از مشکلات بودن نباشید.
در مورد پوشش اگر به قصد لذت نباشه میتونید حتی ایشون رو با یک پوشش خیلی نازک ببینید.در این زمینه باید از مرجع تقلیدتون فتوا بگیرید.ضمن اینکه باید ببینید اصلا خانواده شون اعتقادیه به این چیزا دران یا نه
همین که ایشون سعی میکنن وارد موضوعاتی بشن که شما علاقه دارید خودش خیلی عالیه و نشون میده ایشون ادم سازگاری هستن و اگر مشکلی پیش بیاد درصدد رفعش هستند
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
حالا یه چند تا مساله تو احساس هست اینکه چقدر احساس قبل از عقد لازمه و اینکه میگند با جاری شدن صیغه خدا مهر دونفر را به دل هم میندازه یعنی چی... آیا میشه بهش اعتماد کار یا نه؟
من خودم نظرم این هست که باید احساسات تا یک حدی ایجاد شده باشند و بعد ازدواج کرد. یعنی اگر هیچ احساسی نبود، نباید ازدواج کرد و به امید آینده نشست! البته این نظر شخصی منه.
یعنی با کسی ازدواج کنیم که عقل و منطق ما بر اساس معیارهایی که صحیح تعریف شده اند او رو قبول کند، و همینطور قلب ما او رو بخواهد. اگر اشتباه نکنم این همان حرفی بود که مدیر هم زد.
مشکلی که شما دارید این راه دور هست. به نظرم باید صبر کنید خرداد ماه به ایران بروید. سعی کنید مدت زمان اقامتتون در ایران تا اونجا که می شود طولانی باشد. اگر شد در ایران یک مسافرت خانوادگی هم بروید. هم به شناخت شما کمک می کند و هم می توانید ببینید که اون علاقه ای که باید بین شما باشد هست یا خیر.
به نظرم بهتر هست در این مدتی که از راه دور در ارتباط هستید، به ابراز احساسات نپردازید و بیشتر سعی در شناخت همدیگر داشته باشید. تا اونجا که ممکن است نگذارید وابستگی ایجاد بشود.
موفق باشید.
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام مریم خانوم
بله من خودم هم میدونم خانوم ها در این قضیه بیشتر نیاز دارند اما بعضی مواقع که من یچیزی میگم و ایشون خیلی هیجانی ابراز احساسات میکنه من یکم حس بدی بهم دست میده که انگار ایشون از نظر درونی غنی نیست :) مثالا من در مورد سفره هفت-سین ایشون تعریف کردم بعد حدود ۲-۳ خط برام نوشته بود که وای چقدر خوش حال شدم چقدر تشکر و اینها ... میدونم این خیلی خوبه که ایشون گرم و اینکه جواب محبت من را میده اما زیادی که اینجور میکنه یهو تو دلم خالی میشه
یا اینکه مثلن بطور غیر مستقیم از من میخاد که بهش ابراز محبت کنم... بعضی وقتا فکر میکنم نکنه تو خونه کمبود محبت داشته
البته از نگاه مثبت به این قضیه من میتونم با کلام ایشون را شیفته و عاشق خودم کنم :) چیزی که خیلی دور از دسترس هم نمیبینم فقط دلم میخاد تحت فشار و استرس نباشم یا اینکه بعدا ایشون دائم اظهار نارضایتی یا اینکه نیازش تامین نشده بکنه
خوب بالاخره من چقدر اگه الان دوست داشته باشم حالا هم ظاهری هم فکری کافی؟
موضوع خارج را دیگه من نمیدونم چی باید بگم ... ایشون قبول کرده و من هم رو حرفش حساب کردم... حالا ماکزیمم ای که مثلن بزارمش جز شرایط زمان عقد اما اگه بیاد اینجا و شرایط روحیش مناسب نباشه دیگه حالا یا من باید برگردم ایران یا ...
من خودم خیلی رو قضیه خارج نگران نیستم چون اینجا با همه امکاناتش وطنم نیست و از اول هم قصد مندان برا همیشه را نداشتم ... اگه واقعا همسرم نتونست یا دوست نداشت برمیگردم ایران.... اما تجربه دوستانم نشون داده اینقدر اینجا معمولا جذاب هست که افراد را حداقل برای دورهای کوتاهی نگاه داره
حرفتون در مورد زندگی ارمانی را میفهمم... البته من شخصیتا آدم کمال گرائی هستم اما سعی کردم خودم را اصلاح کنم
من الان چون در مرحله انتخاب هستم فکر میکنم حق دارم آرمان هام را مد نظر داشته باشم از مشکلات بعد از ازدواج هم هراسی ندارم اما میخام تا جائی که میشه ریسک این مشکلات را کم کنم
در مورد پوشش هم نمیدونم والا این فرهنگ مسخره ماست ... بعید میدونم خانواده اونا قبول کنند من خودم هم خجالت میکشم چنین دارخواستی بکنم... مهمتر اینکه اگه من ببینم و نپسندم که اون دختر داغون میشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
حالا یه چند تا مساله تو احساس هست اینکه چقدر احساس قبل از عقد لازمه و اینکه میگند با جاری شدن صیغه خدا مهر دونفر را به دل هم میندازه یعنی چی... آیا میشه بهش اعتماد کار یا نه؟
من خودم نظرم این هست که باید احساسات تا یک حدی ایجاد شده باشند و بعد ازدواج کرد. یعنی اگر هیچ احساسی نبود، نباید ازدواج کرد و به امید آینده نشست! البته این نظر شخصی منه.
یعنی با کسی ازدواج کنیم که عقل و منطق ما بر اساس معیارهایی که صحیح تعریف شده اند او رو قبول کند، و همینطور قلب ما او رو بخواهد. اگر اشتباه نکنم این همان حرفی بود که مدیر هم زد.
مشکلی که شما دارید این راه دور هست. به نظرم باید صبر کنید خرداد ماه به ایران بروید. سعی کنید مدت زمان اقامتتون در ایران تا اونجا که می شود طولانی باشد. اگر شد در ایران یک مسافرت خانوادگی هم بروید. هم به شناخت شما کمک می کند و هم می توانید ببینید که اون علاقه ای که باید بین شما باشد هست یا خیر.
به نظرم بهتر هست در این مدتی که از راه دور در ارتباط هستید، به ابراز احساسات نپردازید و بیشتر سعی در شناخت همدیگر داشته باشید. تا اونجا که ممکن است نگذارید وابستگی ایجاد بشود.
موفق باشید.
بله اینکه نباید با کسی که هیچ احساسی نداریم ازدواج کرد حرف کاملا منطقی هست اما شما بازم نگفتید چه حدی از احساس قابل قبول؟
بعضی ها میگند همین که بدت نمیاد کافی... یه عده میگند همین که تا باهاش هستی راحتی کافی... یجور دیگه اینکه اگه دلت میخاد ببینیش کافی...؟؟؟
راه حل شما برا من ایدال هست اما ما همین الان حدود سه ماه داریم حرف میزنیم و تا خرداد میشه شش ماه اگه من اون موقع بگم نه احتمالا خانواده اش خیلی شاکی بشن... فرهنگ ما را که میدونید همین سه ماه هم خیلی لطف کردند:) وابستگی هم والا دست من نیست خیلیش بعلاوه اینکه با توجه به اینکه نیاز عمده ایشون عاطفی هست من باید یکم حد و حدود این قضیه را بفهمم یا نه
خودم فکر میکنم سه تا راه دارم
یا اینکه الان باهمه ریسکی که هست بپذیرم
یا اینکه ریسک را نپذیرم و جواب منفی بدم
یا اینکه ازشون بخام جواب نهائی را بعد از دیدار یک ماه و مشاور قبل از ازدواج بدم اگه قبول کردند که هیچ اگه نه هم جواب منفی بدم
اگه بخام صادق و منصف باشم باید بگم من کلا در تصمیم گیری مشکل دارم چون میخام همه چی یدال باشه مثل در مورد ماشین خریدن هم سختم بود فقط تفاوت این بود که اون موقع فکر میکردم اگه ماشین را دوست نداشتم نهایاتا ضرر مالی کردم اما تو ازدواج اینجور نیست یعنی تبعات اینکه اشتباه کنم خیلی برام وحشتناک
دلم میخاست یکم ایمانم به خدا قویتر بود که راحت تر توکل میکردم چون تو این مدت خیلی اذیت شدم از بس فکر کردم؛:302:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
دوست عزیز
شما 30 سال دارید و شاید این سن سنی نباشه که آدم خیلی احساساتی بشه. به نظر من همین که انگیزه دارید و باهاشون حرف میزنید یعنی ارتباط باهاشون واستون لذت بخشه. اینکه میگید اگه باهاش حرف نزنید دلتون تنگ میشه نشون میده که به اون حد احساس که قابل قبول هم هست رسیدید.
حالا میمونه مسئله منطق. که آیا ایشون رو با مجموعه خلقیات و ویژگی ها میپسندید یا نه.
منظورم اینه که به نظر من توی فاز احساسی شما الان در وضعیت طبیعی به سر میبرید.
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
ممنونم
ببینید اگه حرف شما درست باشه و از نظر احساسی من الان در وضیعت طبیعی باشم میمونه منطق
من هنوز نتونستم براحتی این دو تا موضوع را از هم تفکیک کنم. اما حالا اگه بخام راحت تر بگم تو منطق یکی مساله خارج زندگی کردن ایشون هست یکی مساله اینکه ما هنوز از نظر فکری-درونی نقطه مشترک نداریم
\مساله خارج برام مشکلی نیست یعنی ریسکش را میپذیرم
اما مساله ارتباط فکری را هنوز نمیدونم. بزارید یه مثال بزنم. ببینید من خیلی به قران علاقه دارم جسته و گریخته آیاتی از قران را هم حفظم وقتی راجع به این آیات حرف میزنم برام خیلی خوشایند و اگه طرفی که باهاش حرف میزنم باهم همراهی کنه خیلی شارژ میشم چون من این مبحث من را به عمق درونم میبره و این نوع تفکر برام لذت بخشه
حالا من جسته و گریخته با ایشون از این جور حرفها داشتم... ایشون گوش میده اما خیلی نمیتونه من را همراهی کنه و من هم احساس میکنم علاقه نداره (البته نه اینکه واقعن از اینجور چیزا بدش بیاد چون خانواده مذهبی داره و میگفت روزی یه حزب قران میخونه اما باندازه من غرق نشده ... یه فرد دیندار و مذهبی معمولی هست یعنی در حد نماز و روزه و اینها) و دیگه ادامه نمیدم بعدش یه هو انگار دشارژ میشم :(
امروز که دوستان همه کمک کردند و همفکری کردند به این نتیجه رسیدم نمیدونم درسته یا نه:
من از نظر فکری شارژ میشم و ایشون از نظر احساسی یعنی من دوست دارم اون بشینه باهم حرف عمیق بزنیم اون دوست داره من براش حرفهای احساسی بزنم و انگار هرکدوم هم تو اون یه فاز میلنگیم :) ... حالا این به نظرتون چقدر مشکل ساز میشه
اینم بگم من شاید بتونم اون نیاز ارتباط عمیق را از جایی دیگه هم تامین کنم اما میترسم رو روابطم با همسرم تاثیر بذاره
فکر کنم حالا یه کم بیشتر مساله روشن شد... شاید اگه این قضیه برام حل بشه فاز احساسیم هم بهتر بشه
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
برادر عزیز
به نظر من داشتن تفاهم خیلی ربطی به مسایل مورد علاقه طرفین نداره.
خوب تفاهم یعنی که موقعیت و شرایط و ناراحتی ها انتظارات طرف را درک کردن.
ممکنه یکی سیاستمدار باشه و خانومش یه شخص کاملا خانه دار که کارش گلدوزی و سبزی پاک کردنه! ولی با هم خوشبخت باشن. یعنی به خواسته های هم احترام بذارن و گذشت کنن.
خوب این مرد سیاستمدار بیرون خونه با همکارا و همقطاراش راجع به مسایلش حرف میزنه. شب که میاد خونه همسر مهربونش میاد استقبالشو با وارد کردن شوهرش به دنیای لطیف زنانه، خستگی مسایل خشک کاری رو از تن شوهرش درمیاره.
به نظر من ایت تفاوتها میتونه خیلی هم شیرین باشه. البته به شرطی که در عین تفاوت، دو نفر واقعا تفاهم داشته باشن
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
بنظرم با تعریف شما از تفاهم تا حالا تفاهم داشتیم چون ظاهرا به نظرات هم احترام گذاشتیم و من احساس میکنم ایشون میتونه انتظارات من را در خیلی موارد برآورده کنه و من هم همینطور
هم من هم ایشون از یه چیزهایی ناراحت شدیم تو این مدت ولی تونستیم راجع بهشون حرف بزنیم و هم را قانع کنیم یا عذر خاهی کنیم
ایشون تا حالا انعطاف بیشتری نسبت به من نشون داده که شاید یکی از عوامل اصلی بود که من را جذب کرد... انعطاف منظورم اینه که سعی میکنه نظر من را بدونه و خودش را نزدیک کنه به اون چیزی که من میخام
بازم دوست دارم نظرات دوستان را بشنوم
ممنون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط باران2
برادر عزیز
به نظر من داشتن تفاهم خیلی ربطی به مسایل مورد علاقه طرفین نداره.
خوب تفاهم یعنی که موقعیت و شرایط و ناراحتی ها انتظارات طرف را درک کردن.
ممکنه یکی سیاستمدار باشه و خانومش یه شخص کاملا خانه دار که کارش گلدوزی و سبزی پاک کردنه! ولی با هم خوشبخت باشن. یعنی به خواسته های هم احترام بذارن و گذشت کنن.
خوب این مرد سیاستمدار بیرون خونه با همکارا و همقطاراش راجع به مسایلش حرف میزنه. شب که میاد خونه همسر مهربونش میاد استقبالشو با وارد کردن شوهرش به دنیای لطیف زنانه، خستگی مسایل خشک کاری رو از تن شوهرش درمیاره.
به نظر من ایت تفاوتها میتونه خیلی هم شیرین باشه. البته به شرطی که در عین تفاوت، دو نفر واقعا تفاهم داشته باشن
فکر میکنم اگه به جواب مدیر همدردی به حامد نگاه کنید میبینید که نکته ظریفی تو این قضیه هست انهم انتظارات
بله من هم مثلن مهندسم نمیخام با خانومم راجع به مقالاتم یا گزارشاتم حرف بزنم
اون موضوع ات عرفانی یا قرانی جز علایق(سرگرمی) من هستند و دوست دارم با خانومم راجع بهشون حرف بزنم
البته بگم اینجور هم نیست که بخام حالا ۲۴ ساعت از اینجور حرفها بزنم ... بیشتر مد نظرم همون بحثه شارژ شدنه هست
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
آقای سید به خاطر همین میگن ازدواج باعث تکامل زن و مرد میشه
یعنی همسر شما یک چیزای جدیدی رو یاد میگیره از شما و متقابلا شما هم یاد میگیرید از ایشون
در نهایت به خاطر علاقه ای که بهم دارن سعی میکنن وارد دنیای مورد علاقه طرفشون بشن
واگر این اتفاق درست بیفته قطعا زندگی خیلی شیرین میشه
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
درسته
اما من هنوز فکر میکنم بین علاقه و یادگیری با اون ارتباط عمیق درونی با فرد تفاوت هست... شاید هم من اشتباه میکنم
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
دوست عزیز:72:
این به شما و طرز فکر شما بستگی داره؟!
اگه آقایون جامعه خودمون رو در سه دسته کلی قرار بدیم
دسته اول: اقایون مردسالار و سنتی که همسری شبیه مادر و مادر بزرگشون می خواند که زیاد توی اجتماع و توی چشم نباشه.خوب بشوره و بپزه و بپوشه که این دسته آقایون
طرفشون اصولا خانمهایی هستند که به آقایون نگاهی شبیه بانک یا کارت پول دارند و (خانمها و آقایون موجود در این دسته کم هم نیستند در جامعه ما)
دسته دوم: آقایونی که خیلی روشنفکر و امروزی هستند و خانمی می خواند که مثل خودشون در اجتماع باشه و برای کسب علم و حرفه تلاش کرده باشه و بیشتر نگاه به سیرت و
تلاشهایی که شخص برای زندگیش کرده می کنند تا ظاهر و چیزهایی که خدادادی بوده و شخص هیچ تلاشی برای کسب اونها نکرده . این دسته افراد تمایل به ازدواج برابر دارند و
می خواند همراه زندگیشون و یا مادر بچه هاشون ادم فرهیخته ای باشه که تا اندازهای با سختی کار و پول در اوردن و... اشنایی داشته باشه ( آقایون موجود در این دسته کم هستند در جامعه ما)
دسته سوم: آقایون باری به هرجهت هستند که خط مش ثابتی ندارند و بسته به اینکه مامان و خواهرشون و همکارشون چی بگه عقیدشون تغییر می کنه و زیاد اعتماد به نفس ندارند
از طرفی از امتیازات مرد سالاری که جامعه بهشون بده بدشون نمی یاد و همینطور از طرف دیگه اگه خانمشون هم کمک خرجشون باشه خوشحال می شند.
دوستی می گفت بعضی از آقایونی که در خانه خانم هم فکر و هم سلیقه ای ندارند در بیرون بین همکارای خانم دنبال خانم هم فکر و هم عقیده هستند.
مطلب بالا را برای این قرار دادم که سعی کنیم خودمون رو بیشتر بشناسیم چون اگر واقعاً بدونیم خودمون چه
مشخصاتی داریم بهتر می تونیم انتظاراتی که از طرف مقابل داریم رو طبقه بندی کنیم و اگر در اولویتهای ما نیستند ازشون رد بشیم و یا بپذیریمشون.
نکته دیگری که من به نظر م میاد 7 سال اختلاف سنی برای دنیای امروز کمی زیاد هست. به نظر من دخترا بعد از
سن 26 و 27 پختگی لازم برای زندگی زناشویی رو دارند و اخلاق و اهدافشون تثبیت شده تر میشه و هدفمندتر.
ولی اینا نظرات شخصی ماست شما باید خودتت با توجه به افکار - عقاید- شرایط و امکاناتت تصمیم بگیری.
موفق باشی:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام به همه دوستان
از این تاپیک ی یک ماهی میگذره
من هنوز با این دختر خانوم در ارتباطم. و انشالله تا ۵-۶ هفته دیگه میام ایران
ی مشکلی دارم که خیلی اذیتم میکنه. من وقتی از ایشون دور میشم یعنی ارتباط نداریم دلتنگ میشم و دوست دارم ببینمش و حرف بزنم... اما همین که قرار میزارم حرف بزنم ی اضطراب و دلهره عجیبی میاد سراغم. من کلا آدم استرسی هستم اما این مورد خیلی شدیدا جوری که بعضی مواقع احساس میکنم نمیتونم نفس بکشم یا قلبم درد میگیره.
هر چی هم فکر میکنم مشکله چی و چرا استرس دارم نمیفهمم ... میگیم دلم راه نمیده همینجورم... انگار یکی تو دلم هئی میگه نکن نکن:302:
بیشترین نگرانی که دارم اینه که نکنه دارم اشتباه میکنم،... نکنه بعد نتونم ایشون را به اندازه کافی دوست داشته باشم. نکنه راضی نباشم از شرایط بعد و .... اما کنار همه اینها ان استرس هم هست که نمیدونم چی
این را هم بگم از نظر امتیاز دهی ایشون ۸۰% معیار های من را داره و ما توافق کردیم که تصمیم نهائی باشه وقتی یکی دو جلسه دیگه حضوری هم را دیدیم و بعد از مشاوره. اما واقعیت اینه که نگران اینم هستم که بعد اگه بخوام بگم نه چی میشه
ممنون میشم اگه شما ها چیزی میدونید که میتونه کمکم کنه... بعضی موقع ها میگم تمومش کنم جونه خودم را راحت کنم:316:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام
برادر گرامی من فکر میکنم شما زیادی مته به خشخاش میزنید.خیلی سختگیر نباشید.بالاخره همه چیز و همه کس که کامل نیست خیلی خوبه که آسونتر بگیرید و راحتتر باشید.سعی کنید که بعد از ازدواج هم راحت بگیرید مسایل رو.سختگیری زیاد خوب نیست.متعادل باشید.:305:
همش که فرد مقابلتون نباید خودشو با شما وفق بده.شما هم برادرم یه کم کوتاه بیا.درسته که سنجیده عمل کردن خیلی خوبه و باید همه ی جوانب رو در نظر گرفت ولی بیش از حد باعث اذیت شدن خودتون و طرف مقابلتون میشه.
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
بعضی موقع ها میگم تمومش کنم جونه خودم را راحت کنم:316:
سلام آقاسید حالتون خوبه؟
این چه حرفیه که شما میزنید؟! :300: تصمیم نگرفتن هم خودش یه شکست محسوب میشه نمیشه چون شما در تصمیم گیری مشکل دارین کلا از هر اقدامی باز بمونین! خوب این که ضررش شاید بیشتر باشه! :305:
به نظرم مشکل بزرگ شما "عدم مهارت در تصمیم گیری" است که بخشیش به کمالگرایی تون برمیگرده و اینکه میخواهین همه چیز اکمل باشه و البته عوامل دیگه ای هم داره
منم یه کم مشکل شما رو داشتم و هنوزم یه کم دارم این لینکی هست که خانم فرشته ی مهربان به من توصیه کردند .
شما هم بخونش.
موفق باشی. :72::72:
بهترین شکل تصمیم گیری
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
ممنون ياساي عزيز
درست ميگيد من كمالگرا هستم و ميخواهم همه چيز خيلي عالي باشه اگه يه كم يه گوشي چيزي يا كاري بلنگه انگار كه ديگه اون چيز يا كار خيلي برام ارزش نداره
لينك را دنبال كردم و همه پستاش را خوندم ولي واقعيت خيلي سردرنياوردم :(
ميدونم دغدغه من در مقابل مشكلات بعضي از دوستان مهم نيست اما بهرحالمن هم نياز به همفكري و همدلي دارم
ممنون ميشم اگه دوستان نظر بدهند
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام برادرم .
تك تك حرفهايي كه زدين رو درك كردم . منم شديدا كمال گرا و بعضي جاها كمال پرستم . از اشتباه كردن واهمه دارم .
شرايط الان شما رو من سال گذشته گذروندم .
با اين تفاوت كه شما از خانوم مورد نظر دور هستيد ، اما ما 6 ماه تمام هر روز از ساعت 4 عصر تا 8 ، 9 شب در مورد معيارهامون حرف ميزديم . بدون دخالت هيچ احساسي .
يك روز همسرم (بعد از 6 ماه گفتگو ) گفت خانوم ... من ديگه دارم دچار وابستگي عاطفي ميشم ، كاملا واضحه كه آرزومه شما همسرم باشيد اما شما انقدر جدي و سرد هستيد كه نميدونم منو ميخوايد يا نه ميترسم تداوم اين رابطه برام آسيب زا باشه !!!!
و تازه فهميدم انقدر درگير بحث هاي جدي شدم كه فقط ظاهر خشك و جدي و ملا نقطه اي من رو ديده .
چند روز بعد به جمع بندي رسيدم و بله گفتم ، اما بازم مهلت 2 ماهه خواستم تا بله برون . شايد باورت نشه با اينكه بله گفته بودم باز هم هر روز يه سري سوال جديد ازش ميپرسيدم . عين بچه هايي كه تا لحظه آخر امتحان كتاب دستشونه و دارن ميخونن .
روز بله برون كه برام انگشتر آوردن ، قصدم اين بود كه عقد رو 3 ماه بعد انجام بديم ، اما به دلايلي به ماه بعدش موكول شد . باور كن اشك ميريختم و ميخواستم همه چيز رو بهم بزنم . خيلي برام سخت بود .
تازه بعد از عقد هم تا مدتها فكرم پريشون بود .
اومدم اينجا يه تاپيك باز كردم عليرغم خوبيهاي همسرم از انتخابم پشيمانم !!!
الان چند ماهي هست كه به آرامش رسيدم . از انتخابم كاملا راضيم و عاشق زندگيم هستم .
ميدونم چه فشار سنگيني روته .
الويتهات رو دسته بندي كن . خواهرانه ميگم اخلاق خوب و خانواده خيلي مهمن . هم كفو هم باشيد .
نشاط يك زن و اينكه روحيه محبت كردن داشته باشه هم خيلي مهمه .
در مورد فكر و تفكر هم ، نخواه كه عين تو فكر كنه . بيشتر دنبال اين باش كه اهل فكر باشه .
(اميدوارم همجنساي من ناراحت نشن . اما چون من خودم خيلي اهل كتاب و مطالعه و فكر هستم ، راستش زياد دوستهام اذيتم ميكنن . معمولا دخترها كمتر اينطوري هستن .انتظارت رو تو اين زمينه يه كوچولو پايين بيار . الويت فكري زنها با شما فرق داره) اين نيازهارو تو ميتوني با افراد ديگه برطرف كني اما نيازهاي عاطفي كه يه همسر خوش خلق برطرف كنه با هيچ چيز قابل جبران نيست .
اما يه مورد : اينكه گفتي اون خانوم در پاسخ شما توي مباحثه حرفي گفته كه بيشتر احساس ميكني براي خشنودي شما بوده تا از روي عمق و آگاهي ، بهتره با بسط بحث متوجه اين موضوع بشي .
اگر از روي محبت به شما بوده ، معمولا اين رفتارها ادامه نداره ، زياد منظر ادامه نباش . مخصوصا بعد از ازدواج .
و در نهايت اين كه :
آدم كامل نميتوني پيدا كني . يكي مثل من ميتونه ساعتها آيه قرآن ، شعر حافظ و مولوي از حفظ بخونه ، تمام تفسيرهارو خونده باشه ، كلي حديث بلد باشه ، اما بلد نباشه يه آرايش ساده بكنه . من با اينكه كلي كلاس رفتم تو اين زمينه استعدادم صفره به خدا . هر وقت ميرم جلو آينه همه بهم ميگن عين جن شدي .:311:
هر چند وقت يه بار با همسرم كه ميخوايم جايي بريم ميرم آرايشگاه ، قشنگ احساس ميكنم روحيش اون روزها عوض ميشه .:311: باور كن داشتن روحيات زنانه خيلي خيلي مهمه .
در نهايت تول كن .
با توكل زانوي اشتر ببند .
مطمئن باش خدا جووني رو كه براي ازدواج قدم برداره دوست داره و كمكش ميكنه .
نهايت استفاده از عقل + توكل به خدا ميتونه رمز موفقيتت باشه.:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام بهار خانم
خيلي ممنون از وقتي كه گذاشتيد
خوشحالم كه شما شرايطم را درك ميكنيد
ما ديگه الان سه چهار هفته اي هست كه از اون حالت نسبتا خشك سوال جوابي خارج شديم اما هنوز هم من سعي ميكنم وارد فاز احساسي نشيم ... برا همين هم احساساتم مشخص نيست چون ايشون هم به من ابراز احساست نميكنه يعني اگه بكنه هم من بيشتر ميترسم چون ميگم نكنه بعد به نتيجه منفي برسم و ايشون اسيب ببينه
ببينيد من دو سه سال پيش معيارام را نوشتم اگه تو پروفايلم ببينيد هست الان هم ايشون براساس اون معيارها ٨٠ درصد نمره مياره ميدونم كه نميتونم كسي را با نمره بيشترهم پيدا كنم
به نظرم اخلاقش خوبه خيلي صبور و با گذشت و خانواده اش هم كلا ادمهاي تحصيلكرده و سالمي هستند
ايشون خيلي با نشاط و سرزنده هست اما من هنوز از روحيه محبت كردنش و اينكه چجور و چه حد هست نميدونم چون خيلي وارد فاز احساسي نشديم اما به نظر مياد بد نباشه
در مورد فكر خودمم به اين نتيجه رسيدم كه چيزي كه من دنبالشم تو اكثر خانمها نيست و شايد اصلا اگه خانمي خيلي وارد اينجور فضاها بشه اون روحيه لطيفش را از دست بده من توي دوستاي هنجنسم هم خيلي كم افراد اهل مطالعه و فكر ميشناسم تازه دوستام همه دانشگاهي و تحصيلكردند
بعلاوه اينكه ايشون تو چند جلسه اخير بهتر شد و سعي بر اين داره كه بيشتر با من همراهي و همفكري كنه در اين زمينه ها ولي خوب چون تازه شروع كرده خيلي عمق نداره
خلاصه اينكه اين موضوع ديگه الان برام انقدر مهم نيست
ايشون كلا خيلي خودش را سازگار با انچه من ميگم يا ميخوام نشون ميده فكر نميكنم هم فيلم بازي كنه چون ظاهرا در مقابل خواسته هاي پدر و مادرش هم همينطور بوده يعني كلا شخصيتا دوست داره با بقيه در صلح باشه
اما ابنكه شما ميگيد اين رفتارها ادامه نداره را نميدونم
نه من هم دنبال ادم كامل نيستم بيشتر دنبال اينم كه يمي باشه با معيارام بخونه مثلا من شايد خانمم برام شعر حافظ بخونه بيشتر از اينكه ارايش بلد باشه بهم بچسبه
البته من چون كمال گرا هستم فهميدم كه خيلي خيلي دير راضي ميشم يا اينكه بهونه ميگيرم مثلا فكر ميكنم اگه ايشون حافظ ميخواند ميگفتم چرا بلد نيست ارايش كنه كاش انهم داشت
الان دغدغه اصليم اينه كه ايا من اين خانم را به اندازه كافي دوست دارم يا نه؟ ميدونم يه بخش از مشكل اينه كه من دورم اما كلا احساساتم هم قاتي شده ... يكم دلتنگ ميشم يكم بي تفاوتم يكم بدم مياد ... هميشه فكر ميكردم بايد عاشق كسي بشم كه ميخوام باهاش زندگي كنم ... ميخوام وقتي بهش ميگم دوستش دارم تمام قلبم به اين دوستي شهادت بده :)
بعضي مواقع هم احساس ميكنم شايد من بايد كسي بهتر را پيدا كنم من لياقتم بيشتر از اينهاست ميدونم خودخواهي اما اين فكرهام تو ذهنم مياد اما دقيقا هم نميتونم بگم از جهت بهتر باشه ...يه بار ميگم شكلش يه بار ميگم خانوادش يبار ميگم فكر كردنش ... خودم هم از دست خودم عاصي شدم
منكر توكل نيستم فقط ميخواهم با اين بحثها نهايت استفاده از عقلم را كرده باشم
بازم ممنون اگه بتونيد كمكم كنيد
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
فرداي روزي كه عقد كرديم رفتيم مزار پدرم .
توي كل راه حتي دستمون بهم نخورد . خيلي برام سنگين بود به صرف يه صيغه عقد بهش دست بدم .
خونمون كه رسيديم از ماشين كه ميخواستم پياده بشم دست دراز كرد دست بده ، من با دستكش دست دادم !!!!:311:
يه جورايي ناخودآگاه بود . من اصلا خيلي متعصب نيستم . اما نميتونستم تحمل كنم .
اما يه جورايي هم هيچ شوريدگي نداشتم .
اما الان ورد زبونمه :
صبر پريد از دلم ، عقل گريخت از سرم
تا به كجا كشد مرا مستي بي امان تو
اگر درست انتخاب كني مطمئن باش هر روز كه جلوتر ميري عاشق تر ميشي . پس خيلي منتظر اوج احساساتت توي روزهاي اول نباش . از قديم هم گفتن تب تند زود عرق ميكنه .
يه انتخاب خوب و يه همراه خوب بهترين نعمتيه كه خدا به آدم ميده .
نه كه قصاب به خنجر چو سر ميش ببرد
نهلد كشته خود را كشد آنگاه كشاند
چو دم ميش نماند ز دم خود كندش پر
تو ببيني دم يزدان به كجاهات كشاند
به مثل گفتم اين را و اگرنه كرم او
نكشد هيچ كسي را و ز كشتن برهاند
همگي ملك سليمان به يكي مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام
[align=justify]اين رفتار شما تا حد زيادي طبيعيه. بلاخره شما در مرحله تصميم گيري هستيد كه چون احساسات هم در گير نيست، سخت تر مي تونيد از مسائل چشم پوشي كنيد. ولي اينو بدونيد جواب تمام سوال ها و نگراني هاتون پيش خودتونه و شما بايد ياد بگيريد انعطاف پذير باشيد نسبت به شرايط، مشكلات، موقعيت ها. عدم انعطاف پذيري موجب ميشه شما خيلي از فرصت ها، لذت ها و ... رو از دست بديد. و اين انعطاف پذيري فقط با ممارست و هم چنين مطالعه مشكلات و بالا و پايين رفتن هاي زندگي ديگران (در همين سايت) و در كل بالا بردن سطح دانشتون نسبت به زندگي مشترك و مشاهده اهميت جايگاه انعطاف پذير بودن و گذشت به دست مياد. [/align]
80% درصد بسيار خوبيه، دنبال بيشتر نگرديد كه نيست. همون دلتنگيه شما نشونه اينه كه شما پتانسيل دوست داشتن رو داريد كه الان بالقوه است و فقط با رفتار صخيخ خودتون ميتونه بالفعل بشه.
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
جالب بود :)
ممنون
درست انتخاب كنم يعني چي؟ يعني عقلم بگه درسته؟ اخه عقلم هم هي گير ميده رو احساسم ... ميگه واي اگه بعدا دوستش نداشتي چي؟ ميگه اصلا تو دوستش داري؟ ميام سراغ احساسم اون گير ميده به عقل ! ميگه حالا اگه درگير شدي و بعد نشد يا نخواستي چي؟ عقلت كه هنوز تاييد نكرده؟
يه خود درگيري ازار دهنده:(
بعضي وقتها فكر ميكنم اگه به اندازه كافي دوستش داشته بودم نبايد اين فمرا نيامد تو سرم ايا اين حرف درسته يا نه؟
من نميگم الان شيفته باشم اما انگار انتظار داشتم بعد سه چهار ماه روند احساسم رو به مثبت بوده باشه. انا الان بين مثبت ومنفي جابجا ميشه. البته گفتم من خودم هم نميذارم احساساتم درگير بشه بع اونهم گفتم نبايد احساسي بشيم ... بنده خدا اون را هم سرد كردم فكر كنم :( چيكار كنم اخه از عواقبش ميترسم كه وابسته بشيم و نتونيم يا نخوايم ازدواج كنيم
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام دوستان
من هنوز منتظر راهنمايي هاي شما هستم
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
دوست عزیز:72:
یک جایی خوندم که کارهای کوچک را با عقلتون و کارهای بزرگ را با دلتون انجام بدید.
به ته ته ته...... قلبتون نگاه کنید اگه واقعاً علاقه مندیت ادامه بدید و اگر شک و شبهه ای دارید تا اونا برطرف نشده
اقدام جدی نکنید.
نمی دونم درست فکر می کنم و یا غلط ولی به نظر من ته قلب همه مون یک قطب نما هست که جهت اعمال و
رفتارمون رو نشون می ده. اگه بخواهیم قدمی در جهت مخالف اون قطب نما برداریم استرس و اضطراب و نگرانیهایی
شدیدی تمام وجودمون رو پر می کنه و اگه درست در جهت قطب نما قدم برداریم انگار از ته قلب یک احساس رضایتی می کنیم.
حتی اگه اون مسیر درش ناهمواری و اشتباهی باشه. انگار یک تجربه است که باید اتفاق بیفته.
به قول حضرت حافظ:
:72:عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
:72: عشق داند که در این دایره سرگردانند
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام بر همه دوستان
نمیدونم آیا مطرح کردن مشکل اینجا درسته یا بهتره ی تاپیک جدا باز کنم. اما چون به این تاپیک مربوط بود گفتم اینجا بنویسم.
من بلاخره ۲-۳ ماه پیش رفتم ایران و یک جلسه حضوری با دختر خانومی که چند ماه اینترنتی صحبت کرده بودیم حرف زدم. (دختر خانوم موضوع این تاپیک)
چون ایشون خیلی تمایلی به اومدن به مشاور نداشت من خودم با ۲ تا مشاور صحبت کردم. یکی از مشاور ها که کلا روش شناخت ما را قبول نداشت. یکی دیگه اشون که این خانوم را هم میشناخت گفت که این دختر حساسی هست و احتمالا با روحیه نقادی من نتونه کنار بیاد. من گفتم که احساس میکنم این خانوم بلوغ عاطفی نداره و مشاور هم گفت که بله به نظر من هم بلوغ عاطفی اش کمه.
به هر حال من با این مشورت ها و مهمتر از اونا این که ی اضطراب و استرس عجیبی داشتم به این نتیجه رسیدم که نمیتونم تصمیم بگیرم و جواب منفی دادم. هنوز هم دقیقا نمیدونم ریشه ان اضطراب ها چی بود اما فکر میکنم یکی از دلیلش ترس من از ناشناخته ها بود و یکی هم اینکه بخشی از رفتار های این خانوم به نظرم بچه گانه میومد
حالا بگذاریم که مادر ایشون چقدر حرف و کنایه زد که خوب برم قابل درک بود چون بهر حال اونا کار را تمام شد فرض کرده بودند.
خود دختر خانوم هم ی امیل زد و گله کرد که من جواب ندادم. دوباره یک ماه بعد ی امیل تند تری زد که من جواب دادم و سعی کردم منطقی براش توضیح بدم و همچنین سهم اشتباهات خودم را هم پذیرفتم.
میدونم که تو این رابطه اشتباهات زیادی را مرتکب شدم و این خیلی رنجم میده. بعلاوه اینکه من اولین باری بود که با ی دختر اینقدر نزدیک میشدم و الان همیشه ی غم و ناراحتی با هم هست (نمیدونم واقعن عاشق شدم یا صرفا ی وابستگی)
حالا جدایی از همه این مسائل این دختر خانوم چند روز پیش به من امیل زده و ی مقدار گله و ابراز ناراحتی اما انچه که از ایمیل مشخص هست این که ایشون از نظر احساسی به من وابسته شده و میگه من دیگه نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم. میگه من با احساستش بازی کردم و ... (این را بگم ایشون خودش هم در داغ کردن مباحث احساسی بی تقصیر نبود ولی خوب من هم خودم ی کشش خاصی داشتم که تا حالا کمتر نسبت به کس دیگه تجربه کرده بودم)
من جوابش را دادم (با اینکه نمیدونستم کار درستی یا نه) و سعی کردم بهش بفهمونم که این رابطه با همه خوبی ها و بدی هاش تموم شد. ایشون ایمیل من را جواب داد و به نظر خوش حال تر میومد. اما من دیگه جواب ندادم چون نمیخام دوباره بیوفتم تو ی بازی خطرناک!! دیگه.
واقعا موندم چی کار کنم. از ی طرف خودم احساس میکنم شکست عاطفی خوردم و از طرف دیگه دیدن اینکه کس دیگه ای را گرفتار کردم سخته :302:
ببخشید طولانی شد:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
دوست عزیز:72:
شما قبل از اینکه شناختتون کامل بشه وارد فاز احساسی شدید. این امر با توجه به اینکه می گید بلوغ عاطفی خانم
پایین بود از ایشون بعید نبود. ولی از شما که انسان بالغ و کاملی هستید کمی دور از ذهن هست.
دیگه این بازی رو که این خانم شروع کرده ادامه نده؟!
لطفا دیگه وارد فاز احساسی نشو و چه با داشتن دلایل منطقی چه با نداشتن دلایل منطقی
هیچ ایمیل یا تلفنی از ایشان را پاسخ نده:324:
این کار هم پروسه فراموشی را برای شما و هم برای ایشون سخت می کند.
ان شاالله یک موقعیت مناسب تر نصیب هر دو شما خواهد شد.
موفق باشی:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
شما قبل از اینکه شناختتون کامل بشه وارد فاز احساسی شدید. این امر با توجه به اینکه می گید بلوغ عاطفی خانم
پایین بود از ایشون بعید نبود. ولی از شما که انسان بالغ و کاملی هستید کمی دور از ذهن هست.
موفق باشی:72:
سنجاب عزیز
واقعا خودم هم نمیدونم چی شد ... البته انکار نمیکنم که من کشش خاصی به این خانوم داشتم اما فکر میکنم خود این خانوم هم بی تقصیر نبود مثلن هر ۲-۳ روز یبار به من ایمیل میزد خوب من اگه جواب نمی دادم یا سرد جواب میدادم ناراحت میشد
تازه من خیلی یعنی اوضاع را کنترل کردم اگه نه احتمالا خیلی بد تر میشد
بهر حال از اتفاقی که افتاد خیلی ناراحتم و ظاهرا راهی هم برای جبران وجود نداره :302:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام دوست عزیز
بزار با یک تجربه نظرم را بدهم
من 30 سال دارم و 4 ساله جدا شدم، خانواده همسرم 2 ساله پیاپی خاستگارم بودند البته روحه ایشون هم خبر نداشت، خلاصه ساله آخر میان ایران و بنا به اصرار خانوادش و پاره ای موارد عقد میکنیم، 1 سال از درسشون مونده بود که باید بر میگشتن، 2 روز بعد از عقد رفتند
تنها راه ارتباطی چت و ایمیل بود
من 20 ساله مثل همه دخترها احساسی، رومانتیک و ونوسی و ایشون هم مثل خیلی آقایون یه مرد مریخی
خلاصه ع یک سال زن و شوهر اینترنتی بودیم
گفتم تا بدونین تجربه احساسه سایبری را دارم
اما نکته این قضیه اینجاسست، که ما در ارتباطاتمون، تنها با کلام ارتباط بر قرار نمیکنیم، حسه دو طرف کنار هم، نگاه کردن به هم، موج انرژی چشم
خیلی وقتها در ارتباطات غیر حضوری مخصوصا چت یا ایمیل ممکنه سوئ تفاهماتی پیش بیاد چون افراد با برداشت خودشون مطلب را میخونند نه حسی که شما منتقل میکنین به قولی احتماله missunderstanding زیاده
شما این خانم را دیده بودین، پسندیده بودین، درسته با چت در ارتباط بودین برای شناخت ولی به نظرم تصمیم گیری روی شخصیت ایشون را زود انجام دادین،
اینکه مشاوران هم نظر روی شخصیت ایشون دادند، از گفتار شما اینگونه استنباط کردند، کاش قبل از تصمیم گیری ایشان را متقاعد به مشاور میکردین
واقعا حیف هست، هم کشش دارین هم علاقه، هم فرهنگی از یک طبقه، یه کم بالاتر یا پایین تر
اونوقت تصمیم به جدایی بگیرین؟ چون شما منطقی هستین و ایشان زیادی احساسی؟
به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟
به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
مثل الان که 30 دارین بود؟
باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده
موفق باشین
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام الهه خانوم
ممنون از پاسختون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elahe.a
سلام دوست عزیز
اینکه مشاوران هم نظر روی شخصیت ایشون دادند، از گفتار شما اینگونه استنباط کردند، کاش قبل از تصمیم گیری ایشان را متقاعد به مشاور میکردین
نه اینجور نبود. ایشون وقتی که دید من مردد هستم و مخصوصأ اینکه من گفته بودم ما از نظر فکری نتونستیم ارتباط برقرار کنیم پیش مشاوری رفتند که اتقاقا من هم ان مشاور را میشناختم. بعد که من رفتم ایران رفتم پیش ان مشاور و ازش خاستم پرونده ایشون را ببینه و نظرش را بگه. نهایتا مشاور گفت ایشون حساس هست و نیاز داره دائما مورد تائید قرار بگیره و همچنین سطح تحمل مشکلاتش پائین هست. بعلاوه اینکه گفت ایشون به لحاظ عاطفی بودن و وابستگی به خانواده ممکنه نتونه خارج از کشور بمونه.
یکی از نمونهای هیجانی رفتاف کردن ایشون همین بود که بعد از اینکه از مشاور اومد بلافاصله به گوشی من زنگ زد که من رفتم و اینجور شد و اونجور شد... در صورتی که خیلی هم نیاز نبود به من اطلاع بده یا با این عجله اطلاع بده
واقعا حیف هست، هم کشش دارین هم علاقه، هم فرهنگی از یک طبقه، یه کم بالاتر یا پایین تر
اونوقت تصمیم به جدایی بگیرین؟ چون شما منطقی هستین و ایشان زیادی احساسی؟
من که گفتم بیشتر این چیزی که من را از ایشون دور کرد این بود که رفتارش بچگانه بود. حالا شاید بعضی ها بگند همه خانوم ها اینجور هستند اما من نتونستم با این قضیه کنار بیام یعنی حس خوبی بهم نداد. با درکی هم که دارم فکر میکنم پختگی مساله ای جدا از شوخ طبعی و شکر آوردن هست
به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟
اولن من نمیگم دائم من میگم افق دیدش فراتر از موضوعات روز مره باشه ... بعد هم من منظورم این نیست بشینیم بحثه کلاسیک عرفانی بکنیم(خودم هم حالش را ندارم) اما مثلن بتونیم ی شعر حافظ را بخونیم و راجع بهش حرف بزنیم
البته من از این خاستم تا حد زیادی صرفنظر کرده بودم. یعنی دیگه این اواخر برم خیلی مهم نبود
به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی
برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
مثل الان که 30 دارین بود؟
نه ولی ۲۳ سالگیم هم بیشتر از الان ایشون بود
باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده
میگید چه کار کنم که شناختم بیشتر بشه
موفق باشین
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
دوست عزیز
دقتی که دارین فوق العاده است
حتما در زندگی موفق میشین، بهتر با این دید باز و منطقی تون بعدهای دیگه زندگی را هم کامل بشناسین
به نظرم تنها چیزی که میتونه کمکتون کنه، مطالعه است
بهترین و ساده ترین کتابی که خوندم و خیلی معروفه، مردان مریخی و زنان ونوسی
انتشارات نسل نو اندیش هم کتابهای فوق العادهای داره، اینترنتی هم میتونین سفارش بدین براتون ارسال کنن
تو گوگل سرچ کنین انتشارات نسل نو اندیش
لیست کتابهایش را میده
چه با این خانم یا فرد دیگری، با شناخت جنس مخالف جلو رفتن خیلی به شما کمک خواهد کرد
موفق باشین
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elahe.a
به نظرم بیشتر خصوصیات زنان و دختران را مطالعه کنین، متوجه میشین زن با همین خصوصیات زن هست و جذاب برای همسر، شکر میده به زندگی، اونقدر تو کار و سیاست و دانشگاه منطق هست که و قتی میخواین کنار همسر باشین، دوست دارین بعد دیگه ای از زندگی را تجربه کنین
اگر زنی را پیدا کنین مثل خودتان، دائم بحث فلسفی، منطقی، عرفانی، به نظرتون کمی خسته کننده نمی یاد؟
به نظرم مهم نیست زن و شوهر دانسته های مشابهی از علوم روزگار داشته باشند بلکه مهمه شنونده خوبی برای طرف مقابل باشند و از هم یاد بگیرند
از طرفی، ایشان فقط 23 سال داشتند، اطلاعات شما و علایق شما در 23 سالگیتون
مثل الان که 30 دارین بود؟
باز هم میگم، تتمتم پستهاتون را خوندم، به نظرم تصمیماتتون و نظراتتون بیشتر بر میگشت به عدم شناخت جنس مخالف، با توجه به اینکه به نقل از خودتون اولین ارتباط عمیق و نزدیک زندگیتون بوده
دوست عزیز:72:
با توجه به بحثهای روانشناسی و مقالاتی که در این مورد خواندم و گوش کردم
با عرض معذرت فکر می کنم نظرتان احساسی است. و مادر دنیای واقعی باید بدنبال
همسری باشیم که بیشتر شبیه خودمان است از لحاظ فکری - احساسی و عاطفی.
وقتی سید عزیز با همسرش نگرش یکسانی به زندگی داشته باشند و تفریحات و تمایلات
مشابهی به اشخاص و اطراف پیرامونشان داشته باشند مطمئنا لذت بیشتری از اوقات با هم بودن خواهند برد.
تا اینکه یکی حافظ دوست داشته باشد و اهل موسیقی سنتی باشد و دیگری اهل مهمانی خانه فامیل و پارتی و موسیقی rock و .......
با توجه به اینکه من خودم مونث هستم دختری با خوصیاتی که آقا سید فرمودند را دختری بچه
و احساساتی می دانم و این را مختص سن و تربیت محیطی می دانم چون بسیار دخترانی می شناسم
که بسیار اهل تعقل و تفکر هستند و لزوما خصوصیاتی که شما بیان کردید مختص" همه خانمها" نیست.
به قول دکتر فرهنگ هولاکویی روانشناس و جامعه شناس بهترین ازدواج، ازدواج برابر است و
ازدواجی که از لحاظ سنی - فرهنگی- تحصیلی- خانوادگی- شغلی و ..... تشابه بیشتری بین دو نفر باشد.
شاید در قدیم ازدواجهایی بصورت مرد منطقی و خانم احساسی پاسخ می داد و سالها زندگی می کردند شاید هم بسوز و بساز بود
ولی به نظر من در دنیای امروز که انسان هر روز با حجم بالایی از اطلاعات - ارتباطات و تعاملات روبرو است باید بدنبال کسی باشد
که واقعا یکدیگر را درک کنند و نگاه مشابهی به دنیای پیرامون داشته باشند و سنگ صبور هم باشند.
فکر کنم می توانید براحتی صحبتها و دلایلی که دکتر هولاکویی بیان می کنند را از روی اینترنت دانلود کنید.
موفق باشید:72:
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام
تبريك ميگم كه يه رابطه ناموفق رو به پايان رسونديد .
ميگم ناموفق ، چون اگه آدم از انتخابش راضي نباشه و احساس كنه افق ديدشون با هم فرق داره ، هر چقدر هم كه احساس در اين رابطه باشه از نظر من ناموفقه .
و مطمئن باشيد شايد الان معجوني از احساست مختلف رو داشته باشيد اما مطمئنا اين پايان دادن به رابطه به نفع اون دختر خانوم هم هست .
چون هيچ كسي پيدا نميشه كه از اينكه فكر كنن سطح فكرش پايينه ، لذت ببره .
مطمئنا براي اون خانوم هم، فرد مناسبي وجود داره كه از لحاظ اون فرد سطح فكري اين خانوم مناسب باشه و با هم رشد كنن .
راستش من قبل از عقدم ، تجربه يه نامزدي طولاني مدت رو داشتم . ايشون هم از آدمهايي بودن كه از نظر من افق ديدشون خيلي محدود بود ، ميفهمم وقتي ميگي دوست داري با طرفت حافظ بخوني يعني چي و اون آقا نميدونست حافظ كيه .
ببين ما يه رابطه عاطفي قوي داشتيم ، اما من هيچ وقت احساس رضايت نكردم . ته دلم يه چيزي عين موريانه منو ميخورد . برام سخت بود كه تيپ فكريش انقدر متفاوت بود .يه رابطه عاطفي گرم اما با آدمي كه قبولش نداشتم . ازش جدا شدم . اما اون احساس داشت ديوونم ميكرد . يه وابستگي عاطفي قوي .
بعدها كه با همسرم عقد كردم ، هنوز پس لرزه هاي اون رايطه در وجودم بود . نميدونم تاپيك قبلي من يادتون هست يا نه . (سوالي كه در مورد رفتارهام كرده بودم كه آيا فاقد جذابيت است ؟) الان همسرم فرديه كه نوع تفكرش با من همسوئه ، ديد مشترك داريم و از حافظ خوندن كنار هم لذت ميبريم . كل زندگيمون هم بر مبناي اصوليه كه شايد واسه خيليها خسته كننده باشه . كما اينكه ديدين تو تاپيك قبليم خيليها گفتن رفتارهاي من آسيب زاست .
ميدوني ميخوام چي نتيجه بگيرم :
1) ممكنه با فردي كه خودمون هم درك ميكنيم كه با معيارهامون هماهنگ نيست و حتي متضاد هست ، رابطه عاطفي قوي ايجاد كنيم . اون رابطه عاطفي نبايد مارو گمراه كنه . چون در نهايت يا بايد از معيارهامون كوتاه بيايم يا راهمون رو از هم جدا كنيم . صرف به وجود اومدن رابطه عاطفي دليل بر انتخاب درست نيست .
2) اگه از اولش احساس كردي يه جاي كار ميلنگه ، مطمئن باش ميلنگه . چون حد روابطي كه آدمها در دوران شناخت دارن ، انقدر كم هست كه يه تفاوت معنادار تو اين دوران خيلي سوال برانگيزه .
و يه توصيه خواهرانه :
كسي رو كه امروز به همسري انتخاب مبكني ، فردا مادر فرزندته . اگر خط فكري كسي رو نميپسندي انتخابش نكن .چون قطعا دوست نداري كه فردا فرزندي داشته باشي كه افق فكرش محدود باشه .
موفق باشي .
-
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام بهار خانوم
ممنون از اینکه تجربه تون را با من به اشتراک گذاشتید.
از شما و دوستان دیگه عذر خاهی میکنم اگه سرتون را درد میارم اما احساس میکنم نوشتن اینجا بهم کمک میکنه که خودم و خاسته هم را بهتر بشناسم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار رهنورد
سلام
تبريك ميگم كه يه رابطه ناموفق رو به پايان رسونديد .
ميگم ناموفق ، چون اگه آدم از انتخابش راضي نباشه و احساس كنه افق ديدشون با هم فرق داره ، هر چقدر هم كه احساس در اين رابطه باشه از نظر من ناموفقه .
مشکل اصلی من همین بود که نتونستم احساس کنم از انتخابم راضی هستم. البته بخشی از این عدم رضایت به این برمیگرده که من آدم کمال طلبی هستم. اما به هر حال تو ان مقطع فکر کردم در هر صورت باید احساس رضایت کنم.
و مطمئن باشيد شايد الان معجوني از احساست مختلف رو داشته باشيد اما مطمئنا اين پايان دادن به رابطه به نفع اون دختر خانوم هم هست .
چون هيچ كسي پيدا نميشه كه از اينكه فكر كنن سطح فكرش پايينه ، لذت ببره .
دقیقا ی بر که من بهش گفتم که ما هنوز نتونستیم از نظر فکری رابطه عمیق برقرار کنیم ناراحت شد... بعد هم گفت من دوست ندارم شوهرم اطلااتش را پتک کنه بزنه تو سرم !! البته اینم بگم که سعی خودش را میکرد که به خاسته های من نزدیک بشه
مطمئنا براي اون خانوم هم، فرد مناسبي وجود داره كه از لحاظ اون فرد سطح فكري اين خانوم مناسب باشه و با هم رشد كنن .
راستش من قبل از عقدم ، تجربه يه نامزدي طولاني مدت رو داشتم . ايشون هم از آدمهايي بودن كه از نظر من افق ديدشون خيلي محدود بود ، ميفهمم وقتي ميگي دوست داري با طرفت حافظ بخوني يعني چي و اون آقا نميدونست حافظ كيه .
ببين ما يه رابطه عاطفي قوي داشتيم ، اما من هيچ وقت احساس رضايت نكردم . ته دلم يه چيزي عين موريانه منو ميخورد . برام سخت بود كه تيپ فكريش انقدر متفاوت بود .يه رابطه عاطفي گرم اما با آدمي كه قبولش نداشتم . ازش جدا شدم . اما اون احساس داشت ديوونم ميكرد . يه وابستگي عاطفي قوي .
برا من هم این رابطه عاطفی داشت شکل میگرفت. حتا الان هم که فکر میکنم احساس میکنم دوستش دارم اما ان موقع ها که ارتباط داشتیم ی چیزی ته دلم میگفت نکن این کار را ... باور نمیکنید بعضی موقع ها نیمه شب مثلن ساعت ۳-۲ صبح از خب میپریدم و نگران که من چرا این کار (ازدواج) را کردم بعد یادم میومد که نه من هنوز تصمیم نگرفتم.
بعدها كه با همسرم عقد كردم ، هنوز پس لرزه هاي اون رايطه در وجودم بود . نميدونم تاپيك قبلي من يادتون هست يا نه . (سوالي كه در مورد رفتارهام كرده بودم كه آيا فاقد جذابيت است ؟) الان همسرم فرديه كه نوع تفكرش با من همسوئه ، ديد مشترك داريم و از حافظ خوندن كنار هم لذت ميبريم . كل زندگيمون هم بر مبناي اصوليه كه شايد واسه خيليها خسته كننده باشه . كما اينكه ديدين تو تاپيك قبليم خيليها گفتن رفتارهاي من آسيب زاست .
ميدوني ميخوام چي نتيجه بگيرم :
1) ممكنه با فردي كه خودمون هم درك ميكنيم كه با معيارهامون هماهنگ نيست و حتي متضاد هست ، رابطه عاطفي قوي ايجاد كنيم . اون رابطه عاطفي نبايد مارو گمراه كنه . چون در نهايت يا بايد از معيارهامون كوتاه بيايم يا راهمون رو از هم جدا كنيم . صرف به وجود اومدن رابطه عاطفي دليل بر انتخاب درست نيست .
ممنون فکر کنم این چیزی که من نیاز دارم بیشتر بهش توجه کنم
2) اگه از اولش احساس كردي يه جاي كار ميلنگه ، مطمئن باش ميلنگه . چون حد روابطي كه آدمها در دوران شناخت دارن ، انقدر كم هست كه يه تفاوت معنادار تو اين دوران خيلي سوال برانگيزه .
دقیقن... تجربه تلخ این رابطه بهم گفت هرجا احساس کردم چیزی درست نیست همون جا ستوپ کنم. میدونید من همون جلسات اول فهمیدم این خانوم ی مقدار بچه است اما فکر میکردم اشتباه میکنم.
مثلا ایشون جلسه اول که ما با هم حرف زدیم گفت که خانوادم برم جشن تولد نمیگیرند و تولد من یادشون نیست و من از چند روز قبلش یادآوری میکنم(البته به حالت شوخی میگفت نا گلگی اما باز هم بنظرم خیلی جالب نبود گفتن چنین چیز هایی تو جلسه اول خاستگاری)
چیزی که من را گیج کرده این که من ان حالت شادابی و سرزندگی که به واسطه زنده بودن کودک درونش بود را دوست داشتم و نمیدونم آیا این تناقض داره با پختگی که میخام یا نه
و يه توصيه خواهرانه :
كسي رو كه امروز به همسري انتخاب مبكني ، فردا مادر فرزندته . اگر خط فكري كسي رو نميپسندي انتخابش نكن .چون قطعا دوست نداري كه فردا فرزندي داشته باشي كه افق فكرش محدود باشه .
ممنون. خودم تا حالا همینجور فکر میکردم. ان روز با دوستم حرف میزدم میگه وووو حالا کو تا بچه دار شی و .... تو هم خیلی سخت میگیری :311:
موفق باشي .
ببینید من افق فکری خیلی برا مهمه. مهمتر از ان اینه که فرد چقدر نگاهش عمیق و همراه فکر هست. یعنی ممکنه کسی نظرش یا نگاهش با من یکی نباشه اما چون ان نظر را با فکر و اندیشه بدست اورده و برا خودش استدلال داره برم ارزشمنده.
من وقتی ی نگاهی به گذشته میندازم میبینم بیشتر جذب دختر هایی شدم که ی وقار و متانت خاصی داشتند و نگاهشون به زندگی نگاهی عمیق بوده نه سطحی. کسی که اهل مطاله بوده و راجع به هدف زندگی و مسیر زندگیش فکر کرده. در واقع برام مهمه که طرف عاقل و پخته باشه.
رابطه من با این خانوم مشکلش این بود که برخلاف کشش عاطفی که وجود داشت من نتونستم ان حس احترام را در خودم در مورد ایشون احساس کنم حسی که فکر کنم با ی آدم پخته دارم حرف میزنم، حسی که بگه من میتونم در کل رو این فرد حساب باز کنم (البته ی مواقعی هم بود که حس میکردم میشه روش حساب باز کنم). خیلی از دوستم بهم میگفتند این حسنه چون میتونی هر جور خودت میخای شکلش بدی اما من فکر میکنم ان چیزی که من دنبالشم خیلی سخت باشه که با تربیت و آموزش تو این سن و سل کسب بشه.
الان مطمئن هستم عاقل و پخته بودن فرد از حتا ایمانش برم مهم تره.
فقط مساله اینه که نمیدونم آیا بین عاقل بودن و شاد بودن تناقضی هست یا نه. و آیا چند درصد دختر ها اینجوری خاهند بود؟
مساله دیگه که من باهاش درگیرم (تو ی تاپیکی دیگم هم خیلی وقت پیش مطرح کردم) اینه که بین مذهب و فرهنگ ی رابطه معکوس میبینم (البته قصد توهین به کسی را ندارم)... یعنی چی؟ یعنی وقتی میری تو طبقه ای که از نظر فرهنگی بالا هستند از نظر مذهبی ضعیف اند و وقتی میای تو طبقه ای که از نظر مذهبی خوبه از نظر فرهنگی ضعیفه :316: خیلی کم هستند کسانی که این بین قرا بگیرند و از نظر ظاهر و تحصیلات و سن و ... به من بخورند.
باز هم ممنون