-
کمکم کنید
سلام من با مامانم سر بیرون رفتن مشکل دارم.نمی دونم چرا نمی ذاره با دوستام برم بیرون. کاری کرده که همش فکر میکنم زندانی هستم.دیگه از دست همه کاراشون خسته شدم.دوست دارم خودکشی کنم جراتشم دارم کاری هم واسم نداره.نمی دونم از دستشون فرار کنم یا ......یعنی تنها بیرون رفتن نیست خیلی بهم گیر میدن خانوادم هر کی از یه طرف بهم یه چیزی میگه. دیگه از این زندگی مزخرف خسته شدم.نمیحوام زندگی کنم دیگه.از یه طرف که نمیذارن امینم رو ببینم از یه طرف که نمیذارن برم جایی از یه طرفم که تمام گیرای دنیا رو به من میدن.آخه این چه زندگی من دارم.چرا خود کشی گناه داره؟ چون آدم از زندگی جهنمی راحت میشه گناه داره.تو رو خدا کمکم کنید.
-
RE: کمکم کنید
سلام
چرا اينقدر آشفته ؟!!!
از نوع صحبت كردنتون مشخصه كه حوصله حرفاي قشنگ و نصيحت رو هم نداريد . پس منم بيخودي خودمو اذيت نمي كنم .
خانم سارا اولا نگفتيد چند سالتونه آيا درس مي خونيد دانشگاه مي ريد محصليد و يا خونه نشين؟!!!
ولي مي خوام اينو بگم به نظر تو گاهي وقتا كارها و اعمال ما باعث نميشه تا ديدگاه خانواده و ديگران نسبت به ما تغيير پيدا كنه ؟!!! چرا ما بايد با رفتار احساسي و غير منطقي خودمون كاري كنيم تا خانواده حس اعتماد و خوشبيني نسبت به ما نداشته باشه و احساس كنه كه ما ضربه پذير و شكستني هستيم . آيا ما نبايد خودمون( شخصيتمون )رو به اندازه اي بالاببريم كه نه تنها خانواده بلكه ديگران نيز نظرات مثبتي به ما داشته باشن .
خانم sara_star بنده در مورد چگونگي رفتار شما در خانواده هيچ اطلاعي ندارم ولي بايد اينو بدونيد كه والدين هميشه دلسوز بچه ها شون هستند و دوست ندارن كه كوچيكترين مشكلي واسشون پيش بياد وقتي شما حتي تو اين محيط تالار اينجوري اظهار آشفتگي مي كنيد و با بيان اين جمله (نمیذارن امینم رو ببینم ) ناراحتي خودتون رو از خانواده ابراز مي كنيد چطور انتظار داريد كه خانواده به شما اعتماد كنند . كي گفته شما حق داريد امين رو ببنيد؟!!!! ( هر چند بنده نمي دونم امين كي هست ) ولي در صورتي كه ايشون دوست شما هستند شما حق نداريد بدون اجازه و مشورت خانواده با ايشون رابطه داشته باشيد . يه دختر خيلي آسيب پذير تر از اين حرفاست كه بخواد اختيار خودش رو به دست بگيره .
شما بهتر است اگه دانشجو هستيد كه درستون رو بخونيد يا به فعاليتهاي سازنده و سرگرم كننده روي بياريد - شما نبايد كارهاي كه به صلاح شما نيست حق خودتون بدونيد بله شايد ما خيلي چيزها رو بخواييم ولي زماني كه مشكل ساز بشه برامون و صلاح نباشه مسلما نداشتنش بهتر از داشتنش هست . شما گشتي در اين تالار بزنيد و ضربه هايي رو كه ديگر دوستانتون از اينگونه رفتارها متحمل شدن ببنيد آيا فكر مي كنيد شما تافته جدا بافته هستيد و ضربه پذير نيستيد و مشكلات فقط براي ديگران پيش مياد ؟!!!آيا فكر مي كنيد كه دوستيهاي شما در صورتي كه دقت در انتخاب نباشه حتي با همجنسان خودتون زيان آور نيست ؟!! به عقيده من بهتره كه به نظرات خانواده احترام بزاريد شروع كنيد و خودتون رو بسازيد و از تمامي وجودتون سعي كنيد كه آنگونه كه از شما انتظار مي ره و مطابق با رفتاري كه در شأن شما و خانوادتون هست رفتار كنيد .شما چند وقت يا چند سال ديگه بايد مسئوليت يك زندگي رو برعهده بگيريد و بايد تواناييهاتون رو اينقدر بالا ببريد كه به عنوان يك همسر در درجه اول و بعد به عنوان يك مادر بتونيد زندگي خودتون رو اداره كنيد.
اينگونه هيجانات و احساسات زودگذر هست و هيچ آينده اي رو براي شما تظمين نخواهد كرد و اگر كه اون آقا به شما علاقه مند هست مي تونه مثل انسانهاي متشخص به خواستگاري شما بياد و بعد از بررسي موضوع و شناخت طرفين يا جواب مثبت خواهد بود يا منفي لذا تكليف شما هم مشخص خواهد شد پس خواهش مي كنم قدري منطقي باشيد لا اقل شما كه منطق رو از احساس تشخيص مي دهيد - پس چه خوبه كه در اين مورد هم منطقي رفتار كنيد و با كمي انعطاف پذير بودن و دور انديشي بهترين تصميمات رو براي زندگي خودتون بگيريد .
اميدوارم كه روز به روزروند رو به رشدي در زمينه چگونه زيستن داشته باشيد و آگاهي ها و مهارتهاي خودتون رو در اين مورد افزايش بديد - مي تونيد از همين تالار شروع كنيد و با فعاليتهاي سازندتون بتونيد نگرش خودتون رو در مورد زندگي تغيير بديد .
موفق و شاد باشيد
-
RE: کمکم کنید
سلام به دوست گلم
هیچ وقت این کار رانکنی ،بدترین گناه است.گذشته از این چرا خدا رافراموش کردی،میتونی با یکی از بزرگترهای فامیل در میان بذاری وازشون بخوای کمک کنن، هیچ چیز در این دنیا بدون راه حل نیست
فقط باید کمی صبورباشی وبه فکر چاره آن که چگونه میتونی نظرشون را به خودت جلب کنی .به هر حال هیچ پدر ومادری بد بچه ها رانمیخوان.
به مشکل دیگران فکر کن اون وقت مال خودت رامقایسه کن میبینی که بدازبدترهم وجود داره.
به امید آرزوهای کوچک وبزرگ شما عزیز
-
RE: کمکم کنید
سلام سارا جان
عزیزم خیلی آشفته و نگران و عصبی هستی. کمی آروم بگیر، نفس عمیق بکش ، افکارتو مرتب کن ونظم بده،روی رفتار و کردارت تمرکز کن و سپس قضاوت کن. عجولانه حرف نزن و قضاوت نکن وتصمیم نگیر چرا که بعدا زمانی که حالت کمی بهتر شد از طرز رفتار و بیانت و قضاوت نادرست وعجولانه ت پشیمون میشی و اونوقته که پشیمونی سودی نداره. تو فقط خودتو می بینی عزیزم ولی پدر و مادرت چیزای مهمترو می بینن. به قول شاعر:" تو مو می بینی و من پیچش مو". به والدینت اعتماد کن. اونا خیر وصلاحتو میخوان و به فکر آینده و خوشبختی تو هستن. چه کسانی بعد از خدا دلسوزتر و مهربانتر از پدر و مادر. مطمئنا اگه کمی عاقلانه تر فکر کنی و خوب توجه کنی می بینی که حتی عصبانیتها و سرزنشهای آنان نیز بیشتر مواقع به نفع ماست چرا که مارو از مسائلی آگاه کردن که ما خودمون ازش بی خبر بودیم. به هر حال هرچی باشه اونا دو تا پیرهن بیشتر از ما پاره کردن. مگه نه؟
دوست خوبم تو اگه به والدینت اعتماد کنی و مهر و محبت ودلسوزیشونو درک کنی مطمئن باش اونها هم متقابلا همینکارو می کنن . اصلا به خودکشی فکر نکن چرا که گرهی رو که با دست باز میشه لازم نیست با دندون باز کنی. با خودت مهربون تر باش و خودتو دوست داشته باش تا دیگران هم دوستت بدارند و بهت اهمیت بدن.
شادابی و خوشبختیت را آرزومندم.
-
RE: کمکم کنید
سلام سارا جان
عزیزم اولا که یه کم بیشتر از خودت بگو.
دوما ناراحت نباش منم مثل تو بودم. منم هیچوقت با دوستام بیرون نرفتم، هیچوقت خونه دوستام نرفتم. پدر و مادرم هم زیاد به کارام کار داشتن. منم خیلی ناراحت شدم خیلی حرص خوردم خیلی اذیت شدم .... اما همه اش گذشت. الان می بینم اون کارا هیچ تأثیر بدی توی زندگیم نذاشته که برعکس بعضی وقت ها باعث رشدم شده.
یاد گرفتم یه طور دیگه از وقتم استفاده کنم شاید اون موقع ها متوجهش نبودم. سعی کردم متعادل تر باشم. تونستم توی چارچوبی زندگی کنم که شاید اول برام خوشایند نبود اما الان با افتخار ازش صحبت می کنم.
عزیزم هیچ وقت از خدا نا امید نشو. خدا داره نگات می کنه و تحسینت می کنه چون کاری رو می کنی که مورد رضایتت نیست پس یعنی صبر و تحمل زیادی داری. بهترین درسی که می تونی بگیری اینه که همیشه همونطوری که ما می خوایم نیست. اینکه توی خودت زندگی رو کشف کنی.
-
RE: کمکم کنید
سلام من 18 سالمه و 2 هفته اس که پیش تموم کردم.میدونم مادر و پدرم از همه دلسوز ترن ولی هنوزم منو بچه حساب میکنن.قبول دارم یکسری از رفتارام بچه گانس ولی هم سن و سالای خودمو که میبینم اونا هم همین جورین.اینا فکر میکنن فقط من باید بزرگ شم. همش از دخترای دیگه میگن فلانی این کارو بلده تو بی عرضه ای بیشتر وقتا هم که منو جلوی دیگران خرد میکنن. اگرم اسم امین آوردم فقط اون منو درک میکنه که به دلیل یکسری مسایل فعلا نمیتونه بیاد خواستگاریم. خوشبختانه مامانم خیلی تاییدش میکنه ولی چون مذهبی هستش نمیذاره باهم رفت و آمد کنیم.همش میگه نا محرم گناه داره و از این جور حرفا.خودمم قبول دارم که تند رفتم.یکبار این کارو مردم که خیلی پشیمون شدم.امینم که فهمید کلی باهام خرف زد که خیلی روم تاثیر گذاشت.دیگه به خدا توکل میکنم که خیلی هم تاثیر داشته.از هر چی پوله بدم میاد.بابام عشق پول داره.فقط بلده پولاشو جمع کنه.نمیدونم دیگه این پول چیه که به خاطرش آدم میکشن.من که بدم میاد.تو خونه من رفتارم خیلی معمولیه.با کسی کاری ندارم.اینم بگم که من اصلا با بابام حرف نمیزنم.فقط در حد سلام همین دیگه. شما بگید من چی کار کنم؟
-
RE: کمکم کنید
سارا جان خواهر یا برادر داری؟ اگه داری از خودت بزرگترن یا کوچیکتر؟ رابطه ات با اونا چطوریه؟
اینی که گفتی در مورد رابطه ات با امین و اینکه مادرت در جریانه خیلی خوبه سعی کن از اعتماد مادرت سواستفاده نکنی اونو مطمئن کن که به خواسته اش اهمیت می دی و کاری که اون نمیخواد انجام نمی دی.
برای دانشگاه درس می خونی؟
اینکه می گی پدر و مادرت تو رو پیش دیگران خرد می کنن اصلا کار درستی نیست. حتما تو خودتو بهشون نشون ندادی، استعداداتو نشناختی و یا بروز ندادی. با پدر و مادرت صحبت کن و بهشون بگو که دوست نداری جلوی دیگران کوچیکت کنن. اگه نمی تونی با پدرت صحبت کنی به مادرت بگو. ببین به چه کار و حرفه ای علاقه داری ازشون بخواه که توی اون زمینه بهت کمک کنن. خیلی کارها هستن که منتظرن بری سراغشون. به این فکر کن که اومدی دنیا تا کار مفیدی انجام بدی وگرنه کاری نکردن و دست روی دست گذاشتن رو همه بلدن.
در مورد پدرت هم نمی دونم چی بگم چون خودم هم همسن تو بودم در همین حد با پدرم رابطه داشتم با اینکه دوستش داشتم هر چند که از همه کارهاش خوشم نمی اومد. اما الان رابطه بهتری باهاش دارم. شاید باورت نشه که سر قضیه خواستگاریم و ازدواجم از پدرم می خواستم که خیلی سخت بگیره با اینکه همسرم رو دوست داشتم و می خواستم که حتما باهاش ازدواج کنم ولی پدرم کمی اخلاقش عوض شده بودو منو آزاد گذاشته بود ولی من ازش می خواستم که اینکارو نکنه و خیلی سخت گیر تر باشه.
عزیزم امیدوارم بتونی راه خودتو پیدا کنی اینطوری به آرامش می رسی
-
RE: کمکم کنید
سارا خانم؛بنده ببخشید،اما باید حقایقی را با شما در میان گذارم:
والدین شما جزو اکثریت پدر و مادرانی هستند که اصول تربیت و برخورد با یک جوان را نمی دانند.آنها یک سری قالبهای ذهنی دارند که می خواهند با تکه پاره کردن روان شما،شما را در آنها قرار دهند.
در ظاهر دلسوزند،اما بدترین آسیبها را به شما می زنند.من به شما پیشنهادی دارم:ببینید شما فعلاً که مستقل نشده اید و نیز دارای تجربه اندکی در اجتماع هستید،مأمنی بهتر از آغوش همین والدین ناآگاه دلسوز خودپسند،نخواهید یافت.شما باید با خواندن کتب و افزایش آگاهی های خود از نظر روحی اندکی از آن فضای تنگ و اعصاب خردکن دوری کنید.
باید با مدد از ریش سفیدی در فامیل یا دکتری روانکاو و مجرب خواسته های به حق خود را که در بُرد پذیرش آنهاست،به اطلاع والدین خود برسانید.
شرکت در کلاسها و نیز قبولی در دانشگاه خودبخود در رهایی و آزادی روحی شما تأثیر می گذارند.
-
RE: کمکم کنید
سارا جون سلام
من شرايط تورو درك مي كنم و واقعا مي فهمم كه چي مي گي ولي عزيزم چاره اي نيست سعي كن با توكل به خدا ارامش خودت و حفظ كني من كاري به امين ندارم ولي شايد يكي از دليلهاي رفتارهاي خانوادت همين باشه بهرحال اونها والدين تو هستند و نگران تو . درسته كه روش نشون دادن نگرانيشون صحيح نيست ولي خب اين هم يك نوعش هست بايد ايمان داشته باشي كه اونها جز خوبي تو چيز ديگه اي نمي خوان . يك مدت كه بگذره شرايط بهتر و بهتر مي شه فقط بايد صبر داشته باشي و به خدا توكل كني
-
RE: کمکم کنید
سلام سارا جون
آروم باش گلم
با اون امضاي خوشكلت اين حرفها چيه مي زني دختر خوب
همونطور كه بقيه دوستان گفتم بدون مامان باباها خير و خوبي رو برا بچه هاشون مي خوان
عزيزم اگه همه دارن اشتباه مي كنن دليلي نداره ما هم اشتباه كنيم
اصلا نبايد حس كني از بقيه يه چيزي كم داري بلكه بايد به خودت افتخار كني
در سني كه تو هستي يه سري هيجانات براي همه پيش مياد و متاسفانه گاها باعث مي شه آدمها به خطا برن و اين به خطا رفتن تا پايان عمر بر زندگيشون اثر بذاره اگه مامان تو هم نمي ذاره با دوستات بيرون بري چون مي ترسه خداي نكرده يه اتفاقي بيفته حتي وقتي تو خوبي دليل نمي شه كه بقيه هم خوب باشن وقتي مامانت نمي تونه همه مردم رو خوب كنه تا تو لطمه نبيني بهترين راه رو در اين ديده كه تو رو پيش خودش نگه داره تا بقيه آزارت ندن
اين رو دليل اين ندون كه اونا دوستت ندارن يا دركت نمي كنن بلكه بدون عاشقتن و خيلي دوست دارن
براي تفريحت مي توني با خونواده بيرون بري يا دوستات رو به خونه تون دعوت كني تا مامانت هم خيالش راحت باشه
در مورد بقيه كارهاشون هم مي توني خيلي راحت بهشون بگي اگه با مامانت راحت تري بهش بگو از اينكه به شخصيتت توهين مي كنن ناراحت مي شي و تمام احساست رو با هاش در ميون بذار
مامان باباها گاهي بدون اينكه بدونن كاري مي كنن كه بچه هاشون ناراحت مي شن پس بايد بهشون بگيم
حتي پسر من كه هنوز 6 سالشه بهم مي گه كه مامان از اين كارت ناراحت شدم يا دلم نمي خواد جلو بقيه از من حرف بزني و...
تو هم اگه احساساتت رو خيلي روشن بهشون بگي مطمئن باش به اونا و خودت كمك بزرگي كردي
اميدوارم شاد باشي و خدا توان مقابله با سختيهاي زندگي رو در وجودت قرار بده
-
RE: کمکم کنید
سلام از راهنمایی های قشنگتون واقعا ممنون.میدونم مامان و بابام خیر و صلاح منو میخوان.شاد جان من 2 تا برادر دارم که یکی 26 و یکی 25 سالشه و خودمم که گفتم 18 سالمه.با برادرام مخصوصا کوچیکه خیلی راحتم جوری که قضیه امین میدونه و راهنمایی میکنه.مامانم زیاد منو جلو جمع بد نمیکنه ولی بابام که گاهی از دستم ناراحت میشه. ولی در کل خیلی دوسشون دارم. همش به خودم میگم اگه بابا و مامانم نبودن منم نبودم و خوشحالم که تو این خانواده بدنیا اومدم. من کلی دوست دارم که مامانم فقط یکیش تایید میکنه که دیروز عصر گذاشت باهاش برم بیرون ولی بعد خودش هم اومد. امروزم که باهاش حرف زدم بعد از یک ماه و نیم گفت میتونم با امین برم بیرون. خیلی خوشحالم انگار تمام دنیا رو بهم دادن.امین سر همین قضیه خود کشی کلی باهام حرف زد.راستی اینم بگم من تا 4 سال پیش با بابام خیلی جور بودم ولی نمیدونم این 4 سال اخیر چی شده که با بابام دیگه حرف نمیزنم. به نظرتون چه جوری با بابام مثل سابق حرف بزنم؟
-
RE: کمکم کنید
عزیزم
تو هنوز اول راهی به این زودی ناامید شدی؟
همه از این مشکلات دارن تو نه اولیشی نه آخریش
به نظر من نماز بخون و دلتو روشن کن کمی هم به درست برس که انشاله حتما" در کنکور قبول شی
ما هم حتما" واست دعا میکنیم
-
RE: کمکم کنید
واسه کنکور که دیگه دیره ولی بازم نا امید نیستم میخونم که حداقل آی تی که رشته مورد علاقه ام هست قبول شم. ممنون که برام دعا میکنید چون واقعا به دعاهای شما نیاز دارم.
-
RE: کمکم کنید
ببين توي اين چهار سال چه چيزي بين تو و پدرت اتفاق افتاده . مورد خاصي نيست ؟ مثلا همين امين
خوب فكر كن ببين چي باعث شده كه بينتون فاصله بيافته
-
RE: کمکم کنید
من با امین 3 ماه دوستم.بابام دوست داره من چادر سرم کنم منم خوشم نمیاد. خوب افکار اونا قدیمیه افکار ما به اونا خیلی فرق داره. سر این جور مسایلتازه بابام میگه تو باید تمام کارای خونه رو انجام بدی منم انجام میدم ولی بازم دعوامون میشه سر این مسیله. کلن سر بعضی مسایل با هم نمیسازیم و با هم دعوامون میشه.