برخورد صحیح در برابر همسرم چیست

سلام خزان هستم امیدوارم منو به خاطر بیارین بالاخره بعد از کلی سختی موفق شدم اختیار حقوقم رو از شوهرم پس بگیرم البته خیلی اسون نبود الان یک ماه تمامه که شوهرم با من قهر بوده و نهایتا شب پیش با وساطت پدر و مادرش مثلا اشتی کردیم (پدرو مادرشون از این بابت بسیار ناراحتن و حق رو به بچشون می دن و این وسط من بودم که مقصر شناخته شدم به هر حال برام مهم نیست )خلاصه اینکه همسرم تهدید کرده حتما تلافی می کنه ...
سوال 1: بعد از این مدت یک ماهه قهر رفتارم باهاش چه جوری باشه ؟تحویلش بگیرم بهش زنگ بزنم یا نه ؟؟؟ برم پیشش ؟؟
2:اگر بخواد تو مراسم عروسی تلافی کنه چی کار کنم مثلا مراسم به دلخواه من نگیره ؟!!!

سلام خزان جان
خوشحالم از اینکه تونستی به حق و حقوقت برسی
به نظرم نه زیاد باهاش گرم بگیر نه زیاد سرد باش ، سعی کن اعتدال را رعایت کنی
میتونی چیزی را بهونه کنی و براش زنگ بزنی و بعد کم کم زنگ زدنها را شروع کنی
چند وقت به عروسیتون مونده ؟؟ شاید تا اون موقع آروم بشه
برایتان آرزوی خوشبختی میکنم

قراره خرداد عروسی بگیریم از تهدیداش می ترسم .....

تهدیدهایی که میکنه چیه میشه بیشتر توضیح بدی؟؟

سلام دوست عزیز

خوب شما رو به خاطر دارم

تا اونجایی که من یادم هست شما در عقد آقا هستید و کارت بانکی شما دست آقا بود و همه

حقوق را برمی داشت!

خوب عزیزم قبل همه این سوالات یک سوال بزرگ دارم!

شما میخواهی با کسی زندگی ات را آغاز کنی که از تهدیداتش می ترسی و حقوق شما را

آشکارا نقض می کند؟

آیا برای وارد زندگی رسمی شدن به او اعتماد کامل داری؟

آیا او را تکیه گاهی مناسب می بینی؟

کسی که در صدد تلافی باشد یک مقدار آدم را برای شروع به شک میندازند!

آیا او فردی مسئولیت پذیر و پر تلاش برای زندگی و هزینه های آن بدون توقع از شما هست؟

شما باید با اطمینان ، به او تکیه کنی و بدور از هر گونه هراس مسائل را با توافق طرفین حل

کنی و اگر الان مسائلت حل نشوند بعدا بزرگ و بزرگ تر می شوند!

پس با یک رفتار معمولی خواسته هایت را مطرح کن و اگر به تفاهمات لازم نرسیدی به مشاور

برای تصمیم گیری مراجعه کن!

اما لحنت کاملا عادی باشد!

اگر او زنگ زد شما هم بزن...اگر اس ام اس داد شما هم اس ام اس بده...همه چیز متقابل!

اما یک ماه قهر برای اینکه حقت را طلب کرده ای زیاد جالب نیست!

حقوق شما حق شماست و این رفتار در شان یک /ادم بالغ و عاقل که قرار است یک زندگی را

شروع کند نیست...کمی بیشتر توضیح بده تا بیشتر راهنماییت کنیم!

تا به اطمینان هم نرسیدی ازدواج نکن!! چون زندگی مشترک پر از روزهای سخت و پیچ و خم

است!

مثلا تهدید میکنه که وقتی عروسی گرفتیم تلافی می کنم تنهایی می رم مسافرت وقتم رو با تو نمی گذرونم محدودت می کنم و ..... ولی با شناختی من ازش دارم فکر نمی کنم واقعا تهدیداشو عملی کنه چون یه خورده اعتماد به نفسش پایینه مدام فکر می کنه من از او جلوترم گاهی وقتها می گه فکر نکنی از من بالاتری یا موقعیتت بهتره و ...
به هرحال نمی تونم ازش جدا شم چون :
1-دوسش دارم
2-دوسم داره (توی این یک ماه که با من قطع رابطه کرده بود از یکی شنیدم که سر کلاس دانشگاه با خودش حرف می زده اشفته بوده و یه جورایی همه متوجه شده بودن که خیلی با خودش درگیر بوده )
3-با همه بدیهاش حسن هایی هم داره فقط یه خورده بچه هست همین نمی دونه چه طور باید رفتار کنه
4-امید دارم که با گذشت زمان رفتارش بهتر میشه
5-برادرم از زنش جدا شده و جدا شدن من یه ضربه دوباره برای خانوادمه

سلام خزان عزیزم
با حرفهای بهار عزیزم خیلی خیلی موافقم
خزان جان باید قبل شروع زندگی باید با همسرت به توافق برسید
باید فهمی که می تونی بهش تکیه کنی یا نه
باید بفهمی که آیا در مسائل دیگه هم می خواد حقتو نا حق کنه یا نه/

فکر می کنم به زمان بیشتری برای تصمیم گیری نیاز داری
خزان جان محکم باش و بدون اگه از الان نتونی در مورد حقوق خودت با همسرت به توافق برسی در آینده مشکلاتت خیلی خیلی پیچیده تر میشه

راستش همسر شما هنوز حقوق شما رو نپذیرفته و تازه می خواد تلافی هم بکنه پس هیچ مشکلی از شما حل نشده!!!!
و ذهنیت ایشون سر جای خودش باقیه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خزان 1366

مثلا تهدید میکنه که وقتی عروسی گرفتیم تلافی می کنم تنهایی می رم مسافرت وقتم رو با تو نمی گذرونم محدودت می کنم و ..... ولی با شناختی من ازش دارم فکر نمی کنم واقعا تهدیداشو عملی کنه چون یه خورده اعتماد به نفسش پایینه مدام فکر می کنه من از او جلوترم گاهی وقتها می گه فکر نکنی از من بالاتری یا موقعیتت بهتره و ...
به هرحال نمی تونم ازش جدا شم چون :
1-دوسش دارم
2-دوسم داره (توی این یک ماه که با من قطع رابطه کرده بود از یکی شنیدم که سر کلاس دانشگاه با خودش حرف می زده اشفته بوده و یه جورایی همه متوجه شده بودن که خیلی با خودش درگیر بوده )
3-با همه بدیهاش حسن هایی هم داره فقط یه خورده بچه هست همین نمی دونه چه طور باید رفتار کنه
4-امید دارم که با گذشت زمان رفتارش بهتر میشه
5-برادرم از زنش جدا شده و جدا شدن من یه ضربه دوباره برای خانوادمه

---

خوب خزان عزیز!

ما هم پیشنهاد جدایی به شما ندادیم و نمی دهیم اما چند زنگ تفکر عمیق!

1- دوست داشتن برای شروع زندگی لازم است اما کافی نیست زیرا با رونمایی مشکلات

واقعی زندگی این علاقه کم کم کمرنگ می شود و در نهایت تمام واقعیات با بیرحمی تمام جلو

چشمانت قد علم می کند!

2- اینکه با خودش حرف می زند و بر آشهفته می شود زود و زود خشمگین می شود جای تامل

دارد!

3- خوب ایشان دارد ازدواج می کند و باید بداند که یک مرد واقعی است نه پسر مامان!

4- هرگز ، هر گز ، هرگز و هرگز به امید تغییر کسی با او ازدواج نکن! او را همین گونه که هست

بپذیر! دوست داری کسی خودت را تغییر دهد؟

این بزرگترین اشتباه زندگی است که به امید تغییر با کسی ازدواج کنی! فقط شاید کمی از

رفتارهایش تعدیل شود...همین! ساختار سالهاست شکل گرفته و ار خودش بخواهد در موارد

استثنا می تواند تغییر کند وگرنه هیچ!

5- خوب برادر شما از همسرش جدا شده اما این زندگی شماست! یعنی میخواهی برای ضربه

نخوردن به خانواده ات و حرف مردم یک عمر در جنگ و دعوا زندگی کنی یا خدایی نکرده پس

فردا با یک بچه به خانه برگردی؟ اینطور خانواده ات و از همه مهمتر خودت بیشتر ضربه

نمی خورند؟

خزان عزیز!

الان خانه پدرت هستی و مشکلات هنوز خودشان را نشان نداده اند و دنیای الانت دنیایی

حبابی است! این حباب که بشکند واقعیات رخ می نمایند!

اگر قصد ازدواج با او را داری چند نکته را در نظر بگیر!

1- او را همان گونه که هست با تمام خوبی ها و بدیهایش باید بپذیری!

2- ممکن است تهدیداتش را عملی کند و با توجه به بچگی کردنش باید پیه این قضیه را به تن

بمالی!

3- اگر شما از او شناخت داری پس چرا تهدیداتش تو را می ترساند! پس بحث اعتماد مطرح است!

4- باید اعمال سلیقه ها و اعمال نظر ها در مورد مسائل مالی را بپذیری!

-------------------------------------------------

عاقلانه تر آنست که زیر نظر یک مشاور با او به گفتگو بنشینی چون موقعیت شما بسیار

حساس است البته باید پیشنهاد مشاوره رفتن را با آرامش ، دوستانه و زیرکانه مطرح کنی نه

با دعوا ، لحن تند یا عصبانیت!

مخلص کلام اینکه بیشتر دقت کن!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خزان 1366

سلام خزان هستم امیدوارم منو به خاطر بیارین بالاخره بعد از کلی سختی موفق شدم اختیار حقوقم رو از شوهرم پس بگیرم البته خیلی اسون نبود الان یک ماه تمامه که شوهرم با من قهر بوده و نهایتا شب پیش با وساطت پدر و مادرش مثلا اشتی کردیم (پدرو مادرشون از این بابت بسیار ناراحتن و حق رو به بچشون می دن و این وسط من بودم که مقصر شناخته شدم به هر حال برام مهم نیست )خلاصه اینکه همسرم تهدید کرده حتما تلافی می کنه ...
سوال 1: بعد از این مدت یک ماهه قهر رفتارم باهاش چه جوری باشه ؟تحویلش بگیرم بهش زنگ بزنم یا نه ؟؟؟ برم پیشش ؟؟
2:اگر بخواد تو مراسم عروسی تلافی کنه چی کار کنم مثلا مراسم به دلخواه من نگیره ؟!!!

---

خزان گرامی ، چند تا مورد !
زندگیتون براتون مهم نیست اینقدر راحت اینجور می نوسید ؟
یه مقدار با مسئولیت بیشتر به زندگیتون نگاه کنید ، بازی بچگانه نیست که مهم نباشه
وقتی تاثیر مستقیم تو زندگیتون داره ، چرا باید اینقدر راحت از بی توجهی حرف بزنید

ممنون از راهنمایی هاتون.بهار عزیز بارها ازش خواستم که بریم مشاوره ولی قبول نمی کنه اگه بخوام باهاش حرف بزنم سریع منو به هزار چیز متهم می کنه میگه بی معرفتی خودخواهی دروغگویی علاقه ام بهت کم شده و از این حرفا خانوادشون هم معقتدن که مشاوره فایده نداره و خودشون بهترین مشاور هستن مادرشون میگن باید ارتباطمون کم باشه تا دعوامون نشه خلاصه خیلی بچه ننه هست کلا به حرف دیگران مخصوصا مادرش خیلی اهمیت می ده و راهنمایی هاشو اجرا می کنه حتی میگه مادرم میگه نباید به زن محبت کرد .
توی اخرین دعوامون بهم گفت من ماهی 20 تومن بهت می دم بقیه قسط هات را هم قبول ندارم بگو بابات پرداخت کنه من هم گفتم تو مردی و وظیفه داری که نفقه منو بپردازی حتی اگه من حقوق داشته باشم و ریالی از حقوقمو دیگه بهت نمی دم .از اون روز خانوادش این حرف منو کردن علم یزید که تو زن زندگی نیستی و مدام حرف از طلاق و نفقه می زنی .

سلام خزان1366 عزيز!
ميخواستم يه چيزو كه از تجربيات 7 سال زندگي مشترك و زندگيهاي ديگران ياد گرفتم بهت بگم.درسته كه مسائل مالي و مادي توي زندگي مشترك از اولويتهاي اصلي نيستن ولي وقتي در دوران نامزدي و عقد كه فقط عشق و علاقه بايد مطرح باشه و خيلي از مردا در اين دوران در باغ سبز نشون ميدن كه درآمدت مال خودت اصلا من بهش چشم ندارم هر طور خواستي خرج كن !!!!! اونوقت نامزد شما كارت حقوقتو ازت گرفته و براي پس گرفتنش يك ماه قهر و دعوا لازم شده!!!!!!!!!! بهتر به توصيه هاي bahar.shadi با دقت فكر كني.خيلي مهمه كه توي زندگي واقع بين باشي.
موفق باشي:323:

خزان عزیز

خیلی دقت کن

مهم نیست عروسیتون دیرتر شه

ببین الان نه تنها شوهرت مشکل داره,بلکه خانوادش هم مشکل دارن...

فکر نمیکنی بهتره اول مشکلت رو کامل حل کنی?

عزیزم خیلی حرفه که یک ماهه باهات قهره و خونوادش هم این قدر داحت برچسب میزنن

توی زندگی پس میخواد چی کار کنه؟

به نظر من باز هم خوب فکر کن وو عجله ای عروسی نگیرین بذار اول مشکلت کامل حل شه

خيلي دقت كن. اصلا عجله نكن. اول حسابي سنگات را وابكن. بعد عروسي كن . پات را سفت بگذار.

ببين اصلا نترس از اينكه پات را سفت بگذاري. هر چه تو جدي تر عمل كني و حق و حقوقت را بخواي اونا بيشتر حساب كار دستشون مي ياد.

کلی کلنجار رفتم که بگم این حرفو یا نه ....
ولی 110% بهت پیشنهاد میکنم برا ازدواج با این مرد تجدید نظر کنی !!! با این توصیفی که کردی اگه روزی زندگی مشترک خودتون رو شروع کردین فکر نکنم به این راحتی بتونین از حق خودتون دفاع کنین که آخرش هم به جدایی منتهی شه !
بی تاب بودن و با خودش درگیر بودن اصلا ملاک بر دوست داشتن شما نیست ...

خزان عزیز
راستش دو روزه دارم تاپیکتو می خونم و از دیدگاه خودت و همسرت سعی می کنم قضیه رو بررسی کنم. ولی با وجود اینکه خودم یک مرد هستم هنوزم خیلی سوال و ابعاد مبهم توی ذهنمه.
دوست من، هیچ وقت عشق و دوس داشتن رو مبالغه آمیز و اسطوره ای و افسانه ایش نکنید توی زندگیتون.
یعنی چی که کارتت پیش همسرت بوده؟ آیا کارت رو بزور ازت گرفته (مثلا اومده داد زده و کتکت زده و کارتو گرفته)؟ که بعید میدونم همچین چیزی باشه.
آیا توی یه مقطعی خواستی کمک مالی بهش بکنی و پولی بهش بدی؟ خب انتقال وجه و کارت به کارت و اینارو واسه چی گذاشتن؟ لزومی نداره شما کارتتو بدی دست همسرت (حتی اگه دیوانه وار دوستش داشته باشی).
پس من حسم اینه که شما خودت این کارو کردی و این جای تامل بیشتری داره.
آیا دوس داشتی با این کار عشق و علاقه تو بهش ثابت کنی؟ خب این راه ابراز عشق و علاقه نیست. این سنگ بنای نابود کردن عشق و علاقه اس.
می خوام بگم کارهای افسانه ای در حق هم نکنین که بعدا براتون دردسر بشه. عشقتون واقعی و قابل استمرار باشه بهم.
دوم اینکه همسرت تو رو تهدید کرده. عکس العمل تو چی بوده؟ اظهار ترس میکنی از اینکه نکنه تهدیدشو عملی کنه.
دوست من این عکس العمل اشتباهه. نشون دهنده ی ضعف و وابستگیه که برای عشق ویرانگره.
من اگه جای تو بودم در مقابل تهدید به همسرم می گفتم: عزیزم، ما زمانی با هم عروسی میکنیم و به زیر یک سقف خواهیم رفت، که تو به زندگیه با من و به بودن من توی زندگیت افتخار کنی و با تمام وجودت بخوایی این قضیه رو. من هم همین طور، یعنی من هم باید به تو افتخار کنم و با تمام وجود بخوامت. پس اینکه تو منو تهدید میکنی، نشون دهنده ی اینه که ما فعلا آمادگی زندگی با همدیگرو نداریم و شاید باید بیشتر فکر کنیم.
خزان جان بزار بدونه که تو یه موجود وابسته ی ضعیف النفسی نیستی که آویزونش شده و هر کاری بخواد می تونه بکنه.
بگو تا زمانی که من حس نکنم بودن با کسی امنیت رو برام به ارمغان میاره، چرا باید باهاش زندگی کنم.
خزان عزیز حس می کنم باید بیشتر به خودت بها بدی و عزت نفست رو زیاد کنی. تو به خودی خود و بدون وجود همسرت، آدم دوس داشتنی و خواستنی هستی. پس همسرت باید با تمام وجود تورو بخواد.
راستی اینا همش نظر شخصیه منه و شاید علمی و کارشناسانه نباشه.

خزان 1366 عزیز

هشدار کارشناسانه ما به شما این است که تا مسائلت را حل نکرده و به تفاهم توأم با رضایت نه اجبار نرسیده اید عروسی نگیرید .

شما هردو نیاز دارید نزد مشاور بروید ، اینکه ایشان از هم اکنون احساس می کند شما از او جلوتری ، آسیب زا هست و علتش می تواند ضعفهایی در او باشد و رفتارهایی در شما ، لذا شما به شدت نیاز دارید نزد مشاور رفته تا واکاوی شوید و بعد از رفع مسائلتان عروسی بگیرید .

ابتدا خود شما تنها نزد مشاور برو و در صورتی که مشاور نیاز به حضور همسر دید حتماً او را متقاعد کن و حتی شرط عروسی بگذار ، یعنی شرط کن تنها در صورتی حاضر به عروسی هستی که مشاوره بروید ، البته نیازه که قبل از آن وی با ظرافت به این نتیجه برسد که مشاوره برای آن است که یک زندگی خوب و شرین و بدون جنجال و همراه با آرامش را شروع کنید .


موفق باشید .

.

قبول دارم که من هم مقصر هستم ولی من خودم کارت حقوقم رو بهش ندادم یه روز رمزش رو ازم پرسید تفره رفتم گفت :خودخواهی وبا من یکی نیستی منم رمزشو گفتم روز بعد کارتم رو از توی کیفم برداشته بود و دیگه هم پس نداد می گفت برای زندگیمون خرج میکنه و من ادم ولخرجی هستم خلاصه کم کم اختلاف زیاد شد چون حاضر نبود برای من خرج کنه می گفت تو دوران عقد هستیم و بابات باید خرجیتو بده بارها خواستم یه حساب مخفی داشته باشم که از شانس بدم متوجه شد و متهمم کرد به دروغگویی
در مقابل تهدیداش هم اکثر اوقات سکوت کردم یه زمان هایی هم جواب دادم که به ناسزا منتهی شد به هر حال الان انتقاد اصلی شوهرم اینه که من تحقیرش کردم دروغگو هستم و کسی نبودم که اون فکر می کرده و از این حرفا

خزان جان اینا نشانه هشداره

حواست رو خیلی جمع کن

نجوایی است که بعدها تبدیل به فریاد میشه"به نقل از جناب مدیر"

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خزان 1366

قبول دارم که من هم مقصر هستم ولی من خودم کارت حقوقم رو بهش ندادم یه روز رمزش رو ازم پرسید تفره رفتم گفت :خودخواهی وبا من یکی نیستی منم رمزشو گفتم روز بعد کارتم رو از توی کیفم برداشته بود و دیگه هم پس نداد می گفت برای زندگیمون خرج میکنه و من ادم ولخرجی هستم خلاصه کم کم اختلاف زیاد شد چون حاضر نبود برای من خرج کنه می گفت تو دوران عقد هستیم و بابات باید خرجیتو بده بارها خواستم یه حساب مخفی داشته باشم که از شانس بدم متوجه شد و متهمم کرد به دروغگویی
در مقابل تهدیداش هم اکثر اوقات سکوت کردم یه زمان هایی هم جواب دادم که به ناسزا منتهی شد به هر حال الان انتقاد اصلی شوهرم اینه که من تحقیرش کردم دروغگو هستم و کسی نبودم که اون فکر می کرده و از این حرفا

---

:33::33::33::33::33::33:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خزان 1366

قبول دارم که من هم مقصر هستم ولی من خودم کارت حقوقم رو بهش ندادم یه روز رمزش رو ازم پرسید تفره رفتم گفت :خودخواهی وبا من یکی نیستی منم رمزشو گفتم روز بعد کارتم رو از توی کیفم برداشته بود و دیگه هم پس نداد می گفت برای زندگیمون خرج میکنه و من ادم ولخرجی هستم خلاصه کم کم اختلاف زیاد شد چون حاضر نبود برای من خرج کنه می گفت تو دوران عقد هستیم و بابات باید خرجیتو بده بارها خواستم یه حساب مخفی داشته باشم که از شانس بدم متوجه شد و متهمم کرد به دروغگویی
در مقابل تهدیداش هم اکثر اوقات سکوت کردم یه زمان هایی هم جواب دادم که به ناسزا منتهی شد به هر حال الان انتقاد اصلی شوهرم اینه که من تحقیرش کردم دروغگو هستم و کسی نبودم که اون فکر می کرده و از این حرفا

---

این نوع رفتار آنهم در دوران عقد قابل تأمل هست ، خوب دقیق شو اگر با معیارهایت نمی خواند تجدید نظر کن . حتماً مشاوره را دنبال کن . اگر حاضر نشد همراهی کند این هم خود یک فاکتور است که شما نیازه لیست کنی .

با شناخت در این مدت ، یک لیست از خصوصیت مثبت و منفی ایشان تهیه کرده و با مشاور درمیان بگذار . معیارهایت را دقیق لیست کرده و امتیاز هر بند از معیارهایت را مشخص کن و ببین ایشان چه نمره ای می آورد ( با توجه به شناختت تا کنون ) و بعد این نتیجه گیریها را با مشاور مطرح کن .

البته شما باید از اینکه ایشون خودش را به شما می شناساند همانگونه که هست خوشحال باشی
بهتر بود قبل از عقد مدتی را برای تعامل بیشتر جهت شناخت دقیقتر قرار می دادید .

ایشان به شما معرفی شده ، یا انتخاب خود شما بوده ؟ آیا رابطه دوستی پیش از خواستگاری داشته اید ؟ اگر آری در آن زمان چگونه رفتار می کرد ؟


.

ما به روش سنتی ازدواج کردیم البته بار اول که امد خانوادم کاملا مخالف بودن و جواب رد دادیم ولی او 16 بار امد و رفت تا پدرم رو راضی کرد و 4 ماه طول کشید تا پدرم راضی شد دوباره بیاد خواستگاری. 4-5 جلسه باهم صحبت کردیم ادم منطقی ای به نظر می امد....