مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
با عرض سلام و خسته نباشید حضور دوستانم و مشاوران دلسوز در تالار همدردی:72:
من خانمی 30 ساله هستم که دو سال پیش به علت اختلاف شدید از همسرم جدا شدم و الان تو ی یه شهر دیگه دور از خانوادم و تنهایی زندگی میکنم من دارای یک فرزند دختر هم هستم که با پدرش زندگی میکنه تازگیا یک خواستگاری دارم که 40 سالشه و دارای شغل آزاد و درآمد مناسبیه و تو این چند مدتی که با هم صحبت کردیم آدم معقول و خوبی هست ما با هم همشهری هستیم و ایشون در اونجا ساکنن ولی او هم از همسرش جدا شده و داردی یک فرزند دختر هم هست که 13 سالشه از نظر اقتصادی و مذهبی و خانوادگی تقریبا به هم میخوریم من لیسانس دارم ولی ایشان دیپلم هستند ولی اونجور که متوجه شدم ایشون زیاد مطالعه میکند و اطلاعات خوبی دارند حالا ما اگر ازدواج کنیم دخترشون هم با ما زندگی کنه من خیلی تنها هستم و دور از خانواده خیلی دوست دارم ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم من پدر هم ندارم ولی میخوام یه کم راهنماییم کنید تا بهتر تصمیم بگیرم و اشتباه نکنم لطفا معایب و مزایای این ازدواج رو به من بگید تا دوباره خدایی نکرده شکست نخورم.
با تشکر از همه ی شما عزیزانی که راهنماییم میکنید منتظر نظرات خوبتون هستم:72::72:
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
سلام عطريا جان!
به نظر من اولين چيزي كه در اين خاستگاري مهمه زندگي با يه دختر 13 سالس! ميشه يكم توضيح بدي كه در اين مورد نظر خودت چيه؟ تا حالا اين دختر خانم را ديدين؟ باهاش ارتباطي داشتين؟
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
عطریا جان چند تا مساله هست که باید بهش توجه کنید:
1- دلیل جدایی این اقا از همسرشون چی بوده؟
2- حتی المقدور در مراحل بعدی با خانم سابق ایشون صحبت کنید؟ و اگر این آقا از خودشون مطمئن باشند و با شما صادق باشند نباید با این دیدار مخالفت کنند.
3- چه مدت هست که از خانمشون طلاق گرفته اند؟ اگر مدت زمان کوتاهی است امکان رجوع ایشون به همسر سابقش وجود داره.
4- بعد از طی کردن مراحل قبلی باید ببینید می تونید با دخترشون ارتباط بگیرید یا نه؟
5- در نظر داشته باشید دختر ایشون در یک سن کاملا بحرانی (بلوغ) هستند آیا مهارت های لازم برای مواجه با چنین شرایطی را دارید؟
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
سلام به همه ی دوستانم و ممنونماز اینکه خیلی زود پاسخم را دادید:72:
نه من فقط دوبار تلفنی با ایشون حرف زدم تقریبا داریم سعی میکنیم من یه طوری باهاش ارتباط برقرار کنم و یه طوری بهش نزدیک بشم دلیل جدایی این آقا از خانمش مشکلات عادی زندگی و تحمل نکردن پستی و بلندی زندگی و نق زدنهای مکرر از طرف خانمش بوده البته ایشون همه ی تقصیرهارو گردن خانمش نمیندازه بلکه میگه ما دوتامونم تقصیر داشتیم ولی خانمش خودش خواسته جدا بشه و دخترش هیچ ارتباطی با مادرش نداره و تلفناشم جواب نمیده!!!!
رابطه ی ایشون با دخترشون خیلی خوبه و با هم زندگی میکنند نمیدونم چیکار کنم چطوری این ارتباطو محکم کنم چطوری باید رفتار کنم تا مشکلی پیش نیاد؟؟؟؟!!!!
و دو سال از جداییشون میگذره و به من میگه اون خودش رفته و نمیتونه برگرده من خیلی تلاش کردم که نره ولی ما رو تنها گذاشت من دیگه فراموشش کردم.
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عطریا
دخترش هیچ ارتباطی با مادرش نداره و تلفناشم جواب نمیده!!!!
این نکته قابل بررسی است. چه عاملی باعث شده که دختر با مادرش چنین برخوردی داشته باشه؟
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عطریا
من خیلی تنها هستم و دور از خانواده خیلی دوست دارم ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم
سلام عطریا ، از روی تنهایی تصمیم به ازدواج نگیر !
این لینک رو حتما بخون( کلیک کن)
عطریا جان زمانی تصمیم به ازدواج بگیر که اوضاع تا حدی آروم و بدون فشار و استرس باشه ،
خانومی شما جوانی و دارای آینده ، آینده ای که شما با دستان خودت می سازی و با تصمیماتی که در زمان حال می گیری
لطفا کلیک کنید و این مقاله را با دقت بخوانید
اگر نکات بر شمرده شده در مقاله فوق در وجود شما آثاری ندارد ، پس برای ازدواج آماده هستید و می توانید به این آقا صرفا به عنوان یک گزینه بنگرید ، و چنانچه پس از تحقیق و بررسی و شناخت ، متوجه شدید که تفاهم دارید ، انشااله که مبارک هست و شیرینی اعضاء هم محفوظ:72:
ولی در غیر این صورت ، به خودت زمان بده ،
زمان بده تا رنجش ها و مشکلات قبلی از وجودت پاک بشود و بتوانی با تسلط خوب بر زندگی و اوضاع و احوالت تصمیمی درست بگیری ، خانومم مطالعه ات را در خصوص مهارت های کلامی و زندگی ، بدست آوردن شناخت ، خودشناسی و اعتماد به نفس ، بالا ببر ... اون وقت هست که به قدرتی وصف ناشدنی دست پیدا خواهی کرد
موفق باشی و سربلند
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
سلام بالهای صداقت عزیزم که اینجا هم جوابمو دادی :72::72:
میدونید تا یه حدودی من دارم اون زندگی و اتفاقاتشو تو خودم حل میکنم به حرفاتون هم خیلی فکر کردم و من باید یه جوری با خودم کنار بیام و حقیقت رو بپذیرم و دارم سعی میکنم.
بالهای صداقت من تو خوابگاه و به دور از خانواده ام و از هر لحاظ مشکل دارم واقعا دوست دارم یکی باشه دوسم داشته باشه و از تنهایی در بیام و بتونم یه زندگی تازه ای شروع کنم تا بتونم در کنارش کم کم شکستمو فراموش کنم ولی یه چیزم بگم من دوست ندارم بی فکر انتخاب کنم و تو زندگیم افسوس بخورم ولی نمیدونم چرا احساس میکنم اگه بمونم دیگه فرصت ازدواج نخواهم داشت و شاید همینطوری مجرد بمونم دوست دارم منم زندگی داشته باشم و دارم تحقیق میکنم ببینم که این شخص چجور ادمیه و اصلا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه ولی هم میترسم و هم دوست دارم ازدواج کنم بالهای صداقت جونم تورو خدا تنهام نذار و کمکم کن من بجز اینجا حرفامو به کسی نمیگم .
نمیدونم چطوری باهاش حرف بزنم و نمیدونم چطوری با دخترش برای آشنایی بیشتر ارتباط برقرار کنم.
با تشکر فراوان:72:
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
سلام عطریا
نقل قول:
واقعا دوست دارم یکی باشه دوسم داشته باشه و از تنهایی در بیام و بتونم یه زندگی تازه ای شروع کنم تا بتونم در کنارش کم کم شکستمو فراموش کنم
اون اقا هم دقیقا همین طوره.اونم طلاق داشته و اگه اونم مثه شما به طلاق به دید شکست نگاه کنه لابد دنبال اینه که شکست قبلیش رو با شما جبران کنه.یعنی دو تا ادم تشنه ای هستین که خیال میکنین طرف مقابلتون اب خنک همراشه اما دریغ که اگه شما لیوان اب خنک داشتی که انقد تشنه نبودی.
امیدوارم منظورمو درست رسونده باشم.منم نظرم اینه که به خودت فرصت بده تا با طلاقت نه به عنوان شکست بلکه به عنوان یه مرحله از زندگیت کنار بیای تا هم پر انرژی وارد زندگی مشترک جدیدت بشی و هم خاطرات زندگی قبلیت ازارت نده.
چون ممکنه بعدا که تو زندگی با این اقا با مشکلات زندگی روبرو شدی حس اینکه اینم مثه قبلیه و من بدشانسم و...ازارت بده.
پس اول پذیرش و کنار اومدن با طلاقت بعد زندگی جدید...
تو همین حین اطلاعاتت رو درباره دخترای نوجوون بالا ببر.باید بدونی دخترش ممکنه تو رو به راحتی بعنوان همسر پدرش نپذیره،ممکنه فکر کنه با ورود تو علاقه و توجه پدرش بهش کم شده و یا ممکنه تو فکر کنی شوهرت به اون اندازه که دوست داری برات وقت و انرژی نمیذاره و...که نمونش رو توی تالار خودم دیدم.(به هر حال اون دختره و علاوه بر محبت به مراقبت پدرش نیاز داره تو باید با این موضوع کنار بیای)
البته همه اینا با یاد گرفتن رفتار صحیح قابل حله و میتونین خیلی خوب با هم زندگی کنین اما به شرط یادگرفتن اون مهارتا.
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
با سلام به همه ی دوستانم تو تالار همدردی و امیدوارم که سالی پر از موفقیت و شادی داشته باشید:72:
برای سال نو که رفتم خونه بصورت رسمی با هم رفت و امد کردیم تا همدیکه رو بشناسیم مرد خیلی مهربون و آرومیه خونواده ی خوبی هم داره 3 تا برادر داره و یه خواهر همشون ازدواج کردن از لحاظ فرهنگی و اقتصادی مثل همیم از لحاظ مذهبی ایشون اهل تشیع و ما اهل تسننیم ولی هم یکی از عروساشون اهل تسننه و هم یه دونه خواهرشون رو به اهل تسنن دادن من گفتم که تو منطقه ای هستیم که این مسئله حل شده است و خودش هم میگه من برام مهم نیست اگه بخوای خیالت راحت باشه من تعهد هم میدم ایشون ده سال هم از من بزرگتره که خودم اینجوری دوست دارم .
چند بار که بیرون رفتیم دخترشونو هم با هم بردیم اون طور که فهمیدم متاسفانه دخترش با ازدواج پدرش موافق نیست و یه شب تو مهمونی بخاطر ارتباط تلفنی با مادرش رفتار تندی از خودش نشون داد ولی من اصلا عکس العملی از خودم نشون ندادم و چند ساعت بعد از من عذرخواهی کرد و هم خودش و هم خانوادش صلاح رو در این دیدن که دخترشون با مادر بزرگش زندگی کنه چون تو این سن کنترل اون خیلی مشکله و او تو سن بلوغ و بحرانیه و رفتاراش غیر قابل پیش بینیه.
ولی خب ایشون هم مثل من تو زندگی یک شکست داشته و دلیل جدایشو اینطور توضیح داد:میگفت خانمم از من 13 سال کوچیکتر بود و اول زندگی هم مشکلات زیادی داشتیم خب با گذشت زمان اون همش میگفت من از تو خیلی جونترم و از تو خشگلترم همش بهونه میکرفت و غر میزد دعوا میکرد و همش اواخر قهر میکرد و میرفت خونه ی مادرش و یه دفعه هم رفت دیگه نیومد و تقاضای طلاق کرد منم با این که مقاومت کردم دیدم دیگه دوسم نداره و حتی بخاطر بچش کوتاه نمیاد طلاقش دادم و به من گفت که میخوای شماره ی خانمم رو به شما بدم تماس بگیرید ولی اونطور که ما تحقیق کردیم و بقیه هم گفتن میگفتن خانمش نساخت وگرنه مشکلات زندگی مال همه هست ولی ایشون چند تا سوال کلی در مورد زندگی گذشتم از من کرده و میگه همینا برام کافیه هیچ وقت خیلی کنجکاوی نمیکنه و شماره یا آدرسی هم از من نخواسته. انگار خانمش با خونوادش تماس کرفته بود و گفته بود که چرا ایشون داره ازدواج میکنه و انگار دخترشو بر علیه پدرش تحریک میکنه و انگار کاهی هم با شوهر سابقش تماس میگیره ولی ایشون جوابشو نمیده و من ازشون سوال کردم که شاید بخواد برگرده گفت من دیگه دوسش ندارم اون خودش رفت مگه من مسخره ی اونم یه بار لگدم کنه بره و یه بارم بخواد برگرده من الان دارم به زندگی جدید با شما فکر میکنم .و من هم روم نمیشه شمارشو بگیرم و با خانمشون صحبت کنم چون نمیخوام احساس کنه به ایشون بی اعتمادم .
از لحاظ مالی هم میگفت من تو این دو سه سال زیاد کار نکردم و حال روحی مساعدی نداشتم یعنی احساس میکنم اول زندگی نمیتونه برام زیاد خرج کنه و این موضوع منو آزار میده دوست داشتم اول زندگی برام خرج میکرد نمیدونم چرا بیشتر بخاطر این موضوع خیلی نگرانم طوری که دچار تردیدشدم ولی خب مرد کاریه و کار هم داره و تو کارش ماهر و سرشناسه نمیدونم چرا انقدر نگرانم!!!!
از لحاظ تحصیلات هم ایشون دیپلمست و من لیسانسم ولی ایشون اطلاعات عمومی خولی دارند و آدم معاشرتی و اجتماعی هستند
لطفا منو راهنمایی کنید تا زندگی خولی داشته باشم:325:
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
زندگی خوب به دست خودت ساخته میشه .
تمام این مسائلی که عنوان کردی مسائل مهمی است .
قرار نیست از روز اول آشنایی که تصمیم به ازدواج می گیره به طرف مقابل اعتماد کامل داشته باشد . اعتماد به مرور به وجود میاد .
در نتیجه ابدا نگران نباش که از ایشان شماره بگیری و زنگ بزنی و یا تحقیق عمیق و درستی بکنی . عجله ای برای ازدواج نداشته باش . وقت و تمرکزت را بر شناخت بگذار .
باید قوی و با اعتماد به نفس کامل وارد زندگی بشوی و بی دلیل هم تصمیم نگیر که این آقا را به هر قیمتی حفظ کنی و نگه داری .
یکبار شکست خورده ای برای بار دوم باید خودت دقت کنی چرا که دیگر بچه نیستی .
مسئله ی بچه و واکنش های بچه بسیار مهم است . اگر امروز همه نسبت به این موضوع از سر آرامش برخورد می کنند فردا که این بچه فشار بیشتری وارد کند و مشکلات بزرگ تر شد این صبر و آرامش ها هم به هم خواهد ریخت.
نرمال قضیه این است که این آقا 6 ماه تا یکسال دوره ی سوگواری بعد از طلاق را سپری می کرد بهانه ی سه سال ریشه اش جای دیگری است و کاملا بهانه است . ریشه را پیدا کن .
ضمن اینکه خودت هم از این آقا بخواه که به هر کسی که دوست دارد زنگ بزند و در مورد تو تحقیق کند . در این موارد هر چه جدی تر باشی اینده بهتری خواهی داشت .
نسبت به ندای درونی خودت بی تفاوت نباش . روی همانها دقت کن و ببین این ندا از کجا می آید
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
باتشکر از همراهی و راهنمایی خوب دوستان :72:
سلام عطریا :43:
نوشته هات رو خوندم .ومی دونم که دوران سختی رو گذروندی و داری قسمت های وجودیت رو ترمیم وباز سازی می کنی و هنوز خیلی از بخش هاش رو که تخریب شده نتونستی ریشه یابی کنی . به نظر من تو هنوز نیاز به زمان بیشتری برای باز سازی و فراموشی خاطرات تلخ داری اگر این جراحت ها رو تا حدودی پانسمان نکنی و بهبود حاصل نشه نمی تونی بری توی یه زندگی که اون آقا و دخترش هم جراحاتی دارند و براشون مرحم باشی . می دونی که این زندگی و نقشت این میون خیلی مهم تر و سختتر از زندگی قبلیت هست .
نمی دونم چرا فکر می کنم تو و انتخاب تو ,درست مثل همون صورت مسئله ی قبلی ات هست . تو در زندگی قبلیت گفتی که مسئله مهم تون اختلاف مذهب بوده و در این ازدواج هم دوباره همون مسئله وجود داره .گفتی اوایل ازدواجتون تحمل فشارهای مالی خیلی برات سخت بوده و در این زندگی نیز این اقا این مسئله رو عنوان کردن و شما نیز نسبت به این مسئله احساس (یعنی احساس میکنم اول زندگی نمیتونه برام زیاد خرج کنه و این موضوع منو آزار میده دوست داشتم اول زندگی برام خرج میکرد نمیدونم چرا بیشتر بخاطر این موضوع خیلی نگرانم طوری که دچار تردیدشدم)خوبی نداشتید این آقا به شما گفتن که 3 سال به خاطر طلاق از کار و زندگی افتادن و این مسئولیت پذیری و مقاوم بودن این آقا رو زیر سوال می بره .
نقل قول:
بالهای صداقت من تو خوابگاه و به دور از خانواده ام و از هر لحاظ مشکل دارم واقعا دوست دارم یکی باشه دوسم داشته باشه و از تنهایی در بیام و بتونم یه زندگی تازه ای شروع کنم تا بتونم در کنارش کم کم شکستمو فراموش کنم
این خیلی اشتباهه ! تو باید کاملا التیام یافته باشی .خودت رو ساخته باشی و سر حال برای یه زندگی سخت تر لااقل چند سال اول نیاز به تحمل و سعه ی صدر زیادی داره .
نقل قول:
ولی یه چیزم بگم من دوست ندارم بی فکر انتخاب کنم و تو زندگیم افسوس بخورم ولی نمیدونم چرا احساس میکنم اگه بمونم دیگه فرصت ازدواج نخواهم داشت
این هم خیلی اشتباهه!پا برهنه بودن خیلی بهتر از کفش تنگ به پا داشتن . مواظب باش ! ازچاله در نیایی بیفتی توی چاه .
نقل قول:
و شاید همینطوری مجرد بمونم دوست دارم منم زندگی داشته باشم
تو الانشم زندگی داری . دوستانت رو داری . مادرت رو داری .دخترت رو داری . درست و .......اگر الان بتونی مسائل قبلت رو حل کنی یعنی بتونی کنار مادرت بدون درگیری زندگی کنی بدون نگرانی از درگیری .بتونی مسائل و مشکلات دیدن بچه تون حل و فصل کنی . بتونی یه زیون مشترک با پدر دختر ت و خونواده اش پیدا کنی .اگر بتونی امروز چند تا از این مسائلت رو حل کنی بدون که آماده ای برای حل مسائل زندگی زناشویی آینده ات. آماده ای که بتونی زبون مشترکی با دختر اون آقا داشته باشی چون گفتی اون دختر مخالف از دواج شماست .اگر تونستی امروز این هراسها رو که رابطه با نگهداری از جگر گوشه ات داری کنار بگذاری و اگر امروز تونستی از مشکل و سختی نهراسی و بلکه به مقابله و حل و فصل اون بپردازی و به جای ترس و نگرانی ,امید و شور و نشاط و همت برای انجام وظیفه و مسئولیت بنشونی بدون تو آماده ی زندگی مشترک همراه با موفقیت و آرامش هستی .
نقل قول:
و دارم تحقیق میکنم ببینم که این شخص چجور ادمیه و اصلا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه ولی هم میترسم و هم دوست دارم ازدواج کنم
این تعارض ها رو باید حل کنی. به دوست داشتن و تمایلت کار نداشته باش ! توانایی ها تو و مسائل ریز و درشت و بسنج !
نقل قول:
این آقا از خانمش مشکلات عادی زندگی و تحمل نکردن پستی و بلندی زندگی و نق زدنهای مکرر از طرف خانمش بوده البته ایشون همه ی تقصیرهارو گردن خانمش نمیندازه بلکه میگه ما دوتامونم تقصیر داشتیم ولی خانمش خودش خواسته جدا بشه
من مطمئنم شوهر سابق شما هم همین حرف ها رو به همسر آینده اش می زنه !
نقل قول:
و دخترش هیچ ارتباطی با مادرش نداره و تلفناشم جواب نمیده!!!!
نمی دونم شما از این مسئله خوشحال شدید یانه ؟
این اصلا چیز خوب و رضایت بخشی نباید برای شما باشه .
علت یابی کنید ! ریشه ها رو در یابید ! و حتما باید در آینده در صدد درمان باشید !
نقل قول:
ولی ایشون چند تا سوال کلی در مورد زندگی گذشتم از من کرده و میگه همینا برام کافیه هیچ وقت خیلی کنجکاوی نمیکنه و شماره یا آدرسی هم از من نخواسته.
این نمی تونه یه نکته مثبت تلقی بشه شاید کنجکاوی نمی کنه که شما هم کنجکاوی نکنید .به هر حال شما حتما با خانم سابقش صحبت کنید .در ضمن اینه بدونید شما تنها با اینآقا ازدواج نمی کنید بلکه با این آقا و دختر این آقا و مادر دختر و همسر سابق این آقا رو هم حساب کنید چون ایشون نیز غیر مستقیم و در سال های آتی بیشتر همه با هم در ارتباط خواهید بود
نقل قول:
انگار خانمش با خونوادش تماس کرفته بود و گفته بود که چرا ایشون داره ازدواج میکنه و انگار دخترشو بر علیه پدرش تحریک میکنه و انگار کاهی هم با شوهر سابقش تماس میگیره ولی ایشون جوابشو نمیده و من ازشون سوال کردم که شاید بخواد برگرده گفت من دیگه دوسش ندارم اون خودش رفت مگه من مسخره ی اونم یه بار لگدم کنه بره و یه بارم بخواد برگرده من الان دارم به زندگی جدید با شما فکر میکنم
از این مطلب کاملا مطمئن بشید ! .
نقل قول:
و من هم روم نمیشه شمارشو بگیرم و با خانمشون صحبت کنم چون نمیخوام احساس کنه به ایشون بی اعتمادم
این حق مسلم شماو تکلیفی برای خودت و آرامش آینده ی زندگیتون اینکه امروز کاملا چشماتو باز کنی و در آینده روی شک و تردید ها ببندی امروز سوال کنی و تردید ها رو بر طرف کنی بهتر از این هست که فردا روز به این تردید ها بپردازی .به ایشون بگو برای کسب اعتماد صد در صدی که یه پایه و اساس برای هر زندگی می باشد لازمه که تردید ها بر طرف بشه و زندگی آینده ام و مسائلش کاملا شفاف ساز ی بشه . لازم نیست شما همه ی حرف های اون خانم رو باور کنید اما مسلما سرنخ ها ی خوبی برای واکاوی و بررسی بیشتر به دست خواهید آورد . اون خانم مسلما به چیز هایی اشاره خواهد کرد که در زندگی قبلی خرابی به بارآورده و سرنخ هایی به شما خواهد داد شمانیز می توانید با آنالیز کردن وارزیابی اون مسائل و تطابق با توانایی ها و توانمندیها خودبفهمید که شما با این اقا و دخترشون چقدر تناسب وتفاهم دارید ???..
مار گزیده نباید دوبار از یه سوراخ گزیده بشه :
نقل قول:
من اون موقع باید چشمامو باز میکردم و میدیدم که با چه کسی دارم ازدواج میکنم من اون موقع هم تا یه حدی فهمیده بودم که این شخص به درد من نمیخوره و نمیتونه منو خوشبخت کنه ولی بنا به دلایل خیلی بچه گانه تصمیم گرفتم و باعث نابودیه خودم شدم ما به درد هم نمیخوردیم
کاشکی زمان به عقب بر میگشت و من همه چیو از نو شروع میکردم و چشمامو باز میکردم و حقیقت رو میدیدم.
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
آنقدر حرف ها ی ستاره کامل بود که حرفی برای بقیه نمی گذاره .
اما با خواندن پست ستاره مطالبی به ذهنم رسید که بد نیست بگم .
اکثریت ازدواج ها مدل اسکارت اوهارایی هستند . ( این اکثریت از آن اکثریت هایی است که سیاسی استفاده کردم و نظرم کمی وسیع تر است که بنا بر قوانین تالار نمی توانم عنوان کنم. شما همین اکثریت را از من بپذیرید )
این حرف یعنی چی ؟
یعنی اول ازدواج می کنند بعد فکر می کنند یا دستکم فکر می کنند که اول فکر کرده اند بعد از ازدواج !
در حالی که واقعا این نیست .
چرا که اگر در مراحل اول شناخت و آگاهی ها از هم کامل بشود یک گام بزرگ برای ازدواج برداشته شده اما باز هم همه ی قدم نیست و به فاکتورهای دیگر نیازمند است .
لازم است بعد از شناخت و آگاهی فکر کرد و دید واقعا می توان فرد مقابل را دوست داشت ، دوست داشتنی که به مرز عشق ( محبت بدون تجارت ) نزدیک شد .
محبت بدون تجارت یعنی چی ؟!
یعنی اینکه محاسبه گر نبود . چی می دهی . چی می دهم . بده تا من هم بدهم .
همه تعطیل .
ضمن اینکه عطریا
ازت می خواهم اشتباهات خودت در زندگی گذشته را بنویسی . و همین درخواست را از این آقا بکن .
منظورم این نیست که نقش مظلوم برای خودتان استخراج کنید .
چرا که ما عادت داریم وقتی صحبت از اشتباه می شود فوری بگوئیم ببین چقد رهالو و ساده بودم که مورد سواستفاده قرار گرفتم . این اسمش اشتباه نیست . این رفتن در پوست مظلوم است .
پس برو فکر کن .
چرا که نیاز تو این است که با این نقش مظلومی که به خودت گرفته ای خداحافظی کنی .
یکی از راه های زندگی بهتر برای تو و همه ی ما .
قبول این مسئله است: رکب زده ای و رکب خورده ای .
نقش رکب زن خودت را در رابطه با آدم های دور و برت بنویس آنجا که رکب زده ای و مسیر زندگی و سرنوشتی را تغییر داده ای ببین از چه جایگاهی بوده . مطمئن باش در این بخش تصاویر گل و بلبلی وجود ندارد .
در نتیجه جملاتی از این دست درست نیست مثال می زنم
عاشق شوهر و بچه ام بودم اما شوهرم مرا نخواست و گفت تو کافری ( این دقیقا نقش مظلوم است )
برو زیر پوستین این عشق و ببین با پوستین عشق چگونه زیاده خواهی کرده ای .چطور طمع کردی و چرا و ..............
دقیقا عطریا رکب زن را ببین . من این بعد از شخصیت ترا در نوشته هایت دیده ام . خودت هم ببین . با خود واقعی ات روبه رو شو . ( نترس از این که این نقش را ببینی . همه ی ما این نقش را داریم . هر کس به نوعی ) .
اضافه می کنم درست است که این حرف ها را برای عطریا و رو به او زدم اما این حرفها برای همه ی ماست .
بد نیست هر یک از ما قلم و کاغذی برداریم و اشتباهات خودمان را بنویسیم ( اشتباهات را بنویسیم نه اینکه زیر پوستین مظلوم نمایی خود واقعی را قایم کنیم ) و لطفا کسی گارد نگیرد و انکار هم نکنه
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
با سلام به همه ی دوستان دلسوزم:72:
نزدیک به عید بود که دیدم تلفن داره زنگ میزنه رفتم برداشتم باور نمیکنید دیدم که مادر نامزد شوهر سابقم پشت خطه من تا به حال همش عذاب وجدان داشتم از اینکه من شاید اشتباه کردم و بیخودی خطای اونو بزرگ کردم ولی اون دنبال همون دخترو گرفته بود میگفت شیعست و سید و من با اون خوشبخت میشم و براش کلی خرج کرده تا دل اون دختر و خونوادشو به دست بیاره و باهاش ازدواج کنه و به قول خودش به من بگه که تو به درد من نمیخوردی و من با اکرم ازدواج کردم حتی اونا هم از دستش ناراضی بودن و اشتباهاتی که با من مرتکب شده بود با اونا هم انجام داده که ازش راضی نبودن هیچ کدوم از خانواده ی دختره راضی به ازدواج نیستن فقط دختره خودش راضیه از من سوال کردن و من هم همه ی واقعیتو بهشون گفتم ببینید منم تو اون زندگی اشتباهاتی داشتم ولی مستحق این همه عذاب نبودم باور کنید من هیچ محبتی ازش ندیدم ولی با اصرار داره به اون دختر برای جلب رضایتش (چون خونواده ی اسم و رسم دار و پولداریه) محبت میکنه ولی من و احساساتمو ندید!میگه حتی دخترمو میخوام بیارم تو دامن شما بزرگ شه!!!!!!!من زندگیم بخاطر هوس از هم پاشید برای خودم متاسفم :302:
امروز هم که داشتم با خواستگارم صحبت میکردم ازش چند تا سوال کردم که خودش واقعیتو بهم گفت:گفت من چند سال پیش 8 سال پیش معتاد شدم ولی گذاشتم کنار!!!!!میگفت ولی خانمم بخاطر این طلاق نگرفت همه ی خونوادش هم گفتن که آره مصرف میکرده ولی گذاشته کنار و عدم پیشرفت مالی و خرج نکردن الانش بخاطر یه کم تنبلیشه و یه کم بخاطر شکستش ولی تو این مدت که با شما آشنا شده بهتر شده دخترش هم که مخالف شدید ازدواج ماست طوری که میکن اخلاقش خیلی بد شده از این واقعیت تلخ خیلی ناراحتم.
خانمش 6 سال بهد از ترکش طلاق گرفته
:72::72::72::72:لطفا راهنماییم کنید از همتون ممنونم :72::72::72::72:
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
عطریا فقط مطالب را می خوانی . دقت نداری .
ازت می خوام قصه تعریف نکنی .
الان نه به همسر سابق کار داشته باش و نه به خواستگار جدید .
آنها را به حال خود بگذار تا بعد از اینکه خودت را درست دیدی به آنها برسی .
اگر عجله نکنی این آقای جدید باز هم اعترافاتی خواهد داشت که قابل تفکر است . اما خودت - خودت نیاز به اعتراف داری .( این پوسته ی تخم مرغی را بشکن - ذهن و احساست را درگیر کن تا شکسته و متولد شوی )
این پوستین مظلوم نمایی، من هیچ کار نکردم را از تنت در بیار .( این حرف برای همه ی ماست )
اگر پوستین را در بیاوری زندگی شیرین می شود . امتحان کن. ( این حرف برای همه ی ماست )
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setareh
مار گزیده نباید دوبار از یه سوراخ گزیده بشه :
نقل قول:
من اون موقع باید چشمامو باز میکردم و میدیدم که با چه کسی دارم ازدواج میکنم من اون موقع هم تا یه حدی فهمیده بودم که این شخص به درد من نمیخوره و نمیتونه منو خوشبخت کنه ولی بنا به دلایل خیلی بچه گانه تصمیم گرفتم و باعث نابودیه خودم شدم ما به درد هم نمیخوردیم
کاشکی زمان به عقب بر میگشت و من همه چیو از نو شروع میکردم و چشمامو باز میکردم و حقیقت رو میدیدم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عطریا
با سلام به همه ی دوستان دلسوزم:72:
امروز هم که داشتم با خواستگارم صحبت میکردم ازش چند تا سوال کردم که خودش واقعیتو بهم گفت:گفت من چند سال پیش 8 سال پیش معتاد شدم ولی گذاشتم کنار!!!!!میگفت ولی خانمم بخاطر این طلاق نگرفت همه ی خونوادش هم گفتن که آره مصرف میکرده ولی گذاشته کنار و عدم پیشرفت مالی و خرج نکردن الانش بخاطر یه کم تنبلیشه و یه کم بخاطر شکستش ولی تو این مدت که با شما آشنا شده بهتر شده دخترش هم که مخالف شدید ازدواج ماست طوری که میکن اخلاقش خیلی بد شده از این واقعیت تلخ خیلی ناراحتم.
گل بود به سبزه نیز اراسته شد!!!!
خوب اگر زنی تونسته اعتیاد همسرش رو هم تحمل کنه، پس دلیل طلاقش باید خیلی مهم بوده باشه. هر چند که به نظر من این آقا با اینهمه مسائل عدیده و بغرنج دیگه قابلیت فکر کردن نداره و مثل روز روشنه که باید بگذاریش کنار. به نظرم کنار آمدن با تنهایی بسیار بسیار راحت تر از کنار آمدن با حتی یکی از مشکلات زندگی با این آقاست. برای چی دست دست میکنی؟
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
با سلام و تشکر فراوان از اینکه سعی در حل مشکلم دارید :43:
همه ی حرفای شما درسته ولی آنی عزیزم من قصه نمینویسم من از درهایی حرف میزنم که داره نابودم میکنه من زندگیمو دوست داشتم و دوست داشتم عشق بورزم و محبت ببینم اگه منظورتون اینه که من تو اون زندگی اشتباهاتی کردم و بپذیرم اره من میدونم کجاها اشتباه کردم و کجاها رکب زدم و کجاها کم گذاشتم ولی من از همون اول اشتباه کردم و نباید با این شرایط تن به ازدواج میدادم باور کنید ما رابطه ی زناشویی خوبی هم نداشتیم ایشون هیچ وقت مسواک نمیزد ما چندین بار با هم سر مسواک زدن با هم دعوای شدید که منجر به قهر میشد کردیم ایشون وقتی به من نزدیک میشد من میخواستم هر طوری شده فرار کنم ایشون اصلا طریقه برخورد با یه زن و ارضای نیازهاشو نمیدونست هفته ای یک بار حموم میرفت همیشه بوی بد میداد ظاهرش خوب بود ولی من نمیتونستم باهاش بخاطر این موضوع کنار بیام و ما سه سال که نامزد موندیم این قضیه رو بدتر کرد طوری که من دیگه هیچ تمایلی به رابطه ی جنسی نداشتم و ایشون هم نمیدونست چرا اینطوریم میگفت تو مشکل داری و بعد ازدواج هم بعد از به دنیا اومدن بچمون ما دیگه رابطه ای با هم نداشتیم هم خودش نمیخواست و هم بخاطر اکرم و منم دیگه تمایلی نداشتم و وقتی نیازهام پاسخ داده نمیشد من عصبی میشدم پرخاشگر و حساس شده بودم تو نظافت وسواس هم شده بودم ولی من خیلی سعی کردم یه طوری بهش بفهمونم ولی اون بیشتر موقعها خونه نبود و نمیتونستم روش تاثیر بذارم دلیل واقعی جداییمون این مسئله بود که زیر بهونه های دیگه پنهان شده البته من دختر خیلی حساسی بودم مشکلات مالی -تنهایی -عدم رعایت نظاقت و رفتارهار خانوادش منو ازش سرد کرد و من دیگه هیچ تمایلی بهش نداشتم اونم رفت دنبال اکرم بدون اینکه قدمی برای حل مشکلمون برداره یا نقطه ضعفاشو بشناسه ................. من نمیگم کار درستی کردم من اشتباه کردم ولی من دختری بودم که از این مسائل چیزی نمیدونستم و نمیدونستم رابطه ی جنسی تو زندگی زناشویی مهمترین چیزه و باید بهش بها داد و اونم سعی نکرد رفتارشو درست کنه زندگیم به اینجا ختم شد من براش کتاب میخریدم صحبتهای تو تلویزیون و مخصوصا حاج آقا دهنوی رو براش ضبط میکردم ولی زیاد گوش نمیکرد منم کلا در این رابطه تبدیل به یه تیکه یخ شدم نمیدونم چرا دیگه تمایلی نداشتم!!!!
حالا هم با این تفاسیر این آقا خودش همه ی مشکلات و نقطه ضعفاشو برام توضیح داده و ازم خواسته خودم با منطق تصمیم بگیرم و عنوان کرده که منم تو زندگیم اشتباه کردم ولی منم انگیزه ی قوی نداشتم چون به شما علاقه دارم میتونم سعی کنم که زندگی خوبی برات بسازم دیگه سنی ازم گذشته و دیگه فرصت جبران ندارم دیگه نمیتونم اشتباه کنم حالا با توجه به راهنماییهای دلسوزانه ی شما و چیزهایی که خودم دیدم باید تصمیم درستی بگیرم .
با سلام و تشکر فراوان از اینکه سعی در حل مشکلم دارید:43:
همه ی حرفای شما درسته ولی آنی عزیزم من قصه نمینویسم من از درهایی حرف میزنم که داره نابودم میکنه من زندگیمو دوست داشتم و دوست داشتم عشق بورزم و محبت ببینم اگه منظورتون اینه که من نقطه ضعفا و اشتباهاتم رو بپذیدم من میدونم کجاها اشتباه کردم کجاها کم کذاشتم و کجاها تند رفتم ولی از هم پاشیده شدن زندگی من دلیل مهمتری هم داشت که نتونستم بگم ما رابطه زناشویی خوبی با هم نداشتیم ما سه سال با هم نامزد بودیم و هر کدوم تو یه شهر دیگه ای این قضیه رو بدتر کرد همسر سابقم اصلا نظافت شخصیضو رعایت نمیکرد هفته ای یک بار به زور حمام میرفت دلیلش رو هم مشغله ی فکری و درس خوندن میگفت!!!مسواک هم نمیزد طوری که بارها بخاطر این موضوع ما با هم قهر میکردیم و من از اینکه کنارم باشه بدم میومد و میخواستم همش ازش فرار کنم طوری بود که من دیگه هیچ تمایلی مگر با اجبار به ایشون نداشتم بارها براش توضیح دادم کتاب خریدم صحبتهای حاج آقا دهنوی و دیگران رو براش ضبط میکردم ولی اهمیت نمیداد چون بیشتر موقعها خونه هم نبود نمیتونستم زیاد تحت تاثیر قرارش بدم و میگفت تو مشکل داری ولی هیچ وقت نفهمید که دلیلش فقط خودشه اون اصلا طریقه ی ارضای نیاز یه زن رو نمیدونست و نمیخواستم یاد بگیره منم دختر خیلی حساسی بودم سه سال نامزدی - تنهایی-مشکلات مالی-رفتارهای خودش و خانوادش روی میل جنسیم تاثیر مستقیم داشت و آدم عصبی حساس پرخاشگر زودرنج و وسواسی شده بودم ولی دوسش داشتم و بیشتر موقعها تا جایی که میشد خودمو کنترل میکردم ولی اون هیچ وفت نخواست خودشو اصلاح کنه میگفت من درس دارم کار دارم نمیتونم زیاد به خودم برسم از لحاظ ظاهری خوب بود ولی نظافت شخصیش مشکل داشت این باعث میشد من صبور نباشم اصلا دست خودم نبود نیازهام همیشه بدون پاسخ بود ............... بعد که اون بدون اینکه مشکلمونو حل کنیم و نقطه ضعفامونو بشناسیم رفت دنبال اکرم و روز به روز فاصلمون زیاد شد طوری که بعد از به دنیا اومدن دخترم رابطمون قطع شد و همیشه اتاقش از من جدا بود هم نمیتونست دیگه با من ارتباط داشته باشه چون مهارت نداشت و هم میگفت بخاطر اکرم نمیخوام و من دیگه تورو طلاق دادم!!!!!باور کنید من اون موقع نمیدونستم که چقدر این رابطه تو زندگی زناشویی مهمه و یکی از اساسی ترین مسئله است ولی ایشون هم نباید اینطوری میکرد.............
حالا هم این آقا خودش مشکلات خودش رو به من گفته و منم با شما در میون گذاشتم و بهم گفت من انگیزه ی لازم رو نداشتم ولی چون شمارو دوست دارم میتونم زندگی خوبی براتون بسازم و به من گفته با منطق تصمیم بگیر منم قول میدم که اگه جوابت مثبت باشه خوشبختت کنم من دیگه فرصت اشتباه کردن ندارم دیگه سنی ازم گذشه و پسر 14 ساله ی سر به هوا نیستم حالا با توجه به حرفها و راهنمایییهای شما باید تصمیم درستی بگیرم.:325:
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عطریا
حالا هم با این تفاسیر این آقا خودش همه ی مشکلات و نقطه ضعفاشو برام توضیح داده و ازم خواسته خودم با منطق تصمیم بگیرم و عنوان کرده که منم تو زندگیم اشتباه کردم ولی منم انگیزه ی قوی نداشتم چون به شما علاقه دارم میتونم سعی کنم که زندگی خوبی برات بسازم دیگه سنی ازم گذشته و دیگه فرصت جبران ندارم دیگه نمیتونم اشتباه کنم حالا با توجه به راهنماییهای دلسوزانه ی شما و چیزهایی که خودم دیدم باید تصمیم درستی بگیرم .
1. اولا که این آقا خودش نخواست! که همه نقطه ضعفهاش رو توضیح بده. طی جلسات متعدد و با سوال جواب شما و طی برخوردهاتون بعضی از نقطه ضعفهای وحشتناک این آقا و زندگیش آشکار شد. این آقا حس کرده بود که شما ممکنه از خانوم اول بپرسی یا کسان دیگه ای خودشونو به شما برسونن و بعضی حقایق رو بگن. وگرنه چرا از همون اول بحث اعتیادش رو مطرح نکرد؟ نارضایتی دخترش رو هم شما خودت فهمیدی! و... حالا متوجه شدی چرا دوستان اصرار داشتند که با خانوم سابقش صحبت کنی؟
2. ایشون ادعا میکنه چون انگیزه قوی نداشته اشتباه کرده!!!!!چه انگیزه ای قوی تر از یک زندگی متاهلی و سرنوشت خود این انسان، زنش، و یک دختر که این آقا در برابر همه اینها مسئول بود. و حتی اگر هیچکدام از اینها هم نبود، در برابر سلامتی خودش و ابروی خودش مسئول بود. آیا هیچ انگیزه ضعیف یا قوی ای دلیل موجهی برای اعتیاد هست؟ دلیل موجهی برای کار نکردن و تنبلی هست؟ یعنی فردا اگر مشکلات زندگی دوم هم ایشون رو کمی قلقلک بده و انگیزه اش در مورد شما هم کمرنگ بشه دو باره روز از نو روزی از نو؟ فکر نمیکنی یکی از دغدغه های اصلی زندگیت با این آقا همه اش این باید باشه که هیچ جوری کم نگذاری و یا اینکه همه اش باج بدی که این آقا نکنه خاطر مبارکش آزرده بشه و دوباره به سمت اعتیاد بره؟ ضمن اینکه تنبلی ایشون بی ربط به این موضوع هم نمیتونه باشه.
3. اینکه چون به شما علاقه دارم و دیگه انگیزه برای شروع زندگی و دیگه پیر شدم و فرصت ندارم و اینا...خیییییییییییییییلی کلیشه ایه. میتونم بگم اینو از یه کسانی هم که صبح تا شب سی دور با مواد میرن به هپروت و بر میگردن میتونی بشنوی!!!! اینجور آدمها خدای مخ تلیط کنی و فلسفه بافی اند. عطریا عطریا!!!!! میدونی خیلیها آرزو میکنند جای الان تو بودند و یک بار دیگه حق انتخاب داشتند؟ اینقدر ضعیف نباش. اونیکه قادره یک مرد تنبل و...و زندگی از هم گسیخته و دختر پرخاشجو و... همه اینها رو اداره کنه و به پیش ببره، قطعا زندگی مجردیشو به راحتی میتونه سپری کنه تا انشا الله یک بخت مناسب در زمان مناسبش سر راهش قرار بگیره.
4. این آقا حتی قابلیت فکر کردن و تصمیم گیری هم نداره. زندگی با یک همچین آدمی فیل رو از پا در میاره. شما که با حساسیتهای ویژه ات و انتظاراتت از زندگی متاهلی و تجربه ات در قبال زندگی قبلی آشنا هستی. تحمل مسواک نزدن همسرت رو نداشتی. نتونستی همسرت را قانع کنی مسائل بهداشتی را رعایت کنه! این آقا اوضاعش خیلی بیخ دار تره.
5. به شخصه فراوااااان دیده ام حتی موجه ترین افراد عین آب خوردن زده اند زیر قول و قرارهایشان برای ازدواج . با چهار تا کلمه حرف قشنگ این اقا خام نشو. اینطور نباشه که برای فرار از ننگ طلاق دوم مجبور بشی بسوزی و بسازی. همین.
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
اینقدر ضعیف نباش. اونیکه قادره یک مرد تنبل و...و زندگی از هم گسیخته و دختر پرخاشجو و... همه اینها رو اداره کنه و به پیش ببره، قطعا زندگی مجردیشو به راحتی میتونه سپری کنه تا انشا الله یک بخت مناسب در زمان مناسبش سر راهش قرار بگیره.
[:104::104::104::104:
:104::104::104:
:104::104:
:104:
ضمن اینکه امروز خودت رو خیلی بی مشکل نبین .
تو هنوز مشکلات و مسائل زندگی قبلی خودت را مدیریت نکردی . بلکه از دست آنها فرار کرده ای.
دختر همین آقا ترا بارها به یاد دختر خودت می اندازه .
کی ؟ چه جوری ؟
درست
وقتی که بهش سرویس می دهی و پدرش سرویس می دهد و و دختر خانم جفتک پراند ......
روزی هزار بار به این فکر خواهی کرد که اگر قرار باشه به این سرویس بدهم و جفتک بخورم . چرا برای دختر خودم و جیگر گوشه ی خودم حاضر نشدم جفتک بخورم آن هم از پدر خودش . حالا یا دست و رو شسته یا دست و رو نشسته و......
گفتم سعی کن این پوستین مظلوم نمایی رو از تنت بیرون بیاری .
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
(سعی کن این پوستین مظلوم نمایی رو از تنت بیرون بیاری )ولی من منظورتونو از این جمله نمیفهمم لطفا یه کم برام توضیح بدین
تو هنوز مشکلات و مسائل زندگی قبلی خودت را مدیریت نکردی بلکه از دست آنها فرار کرده ای. (من که همه چیو قبول کردم و قبول هم کردم که اشتباه کردم!!!!!!)
RE: مشاوره برای موفقیت در ازدواج دومم
با سلام و درود به شما عزیزان که دلسوزانه برام نوشتید:72::72:
ببینید من هم دارای نقاط منفی هستم و تو زندگیم اشتباه کردم و هم دارای نکات مثبت و اونم همینطور هیچکی که کامل نیست من منظورم از تنبلی این نبود که ایشون کار نمیکنند من گفتم که شغل ایشون ازاد و زحمت زیادی داره ولی احساس میکنم که یه کم کم کاری کردن دلیلش رو هم که پرسیدم گفتن تو این دوسال بخاطر فکر بخاطر زندگی قبلیم و تجزیه و تحلیل زندگیم که چرا به اینجا کشید و ناراحتی بخاطر طلاقم و نیز مشغله بخاطر دخترم خب تو سن حساسیه و احتیاج به مراقبت بیشتری داره نتونستم زیاد کار کنم و واقعیتش الان هم قصد ازدواج نداشتم برنامم برا یکی دو سال دیگه بود ولی وقتی با شما آشنا شدم از شما و خونوادتون خوشم اومدم و به شما علاقمند شدم و تصمیم گرفتم که ازدواج کنم .
من خودم آدم بلند پروازیم و تقریبا محبت کردنو تو خرج کردن و بیرون رفتن و ... میدونم و مسائل مالی برام خیلی مهمه مثلا دوست دارم برا عقد برام هیچی کم نزاره و برام همه چی بخره ولی خب باید توانایی این آقا رو در نظر داشت که ایشون یه شکست داشته و یه کم مهریه داده و خانمش جهیزیشو برده و ....و شاید الان نتونه برام اونطوری که دوست دارم خرج کنه الانم که هکه چی گرونه و هزینه ها بالاست.
دخترش قرار نیست با ما زندگی کنه این تصمیمو بر اساس رفتارای دخترش خودش گرفت و من هیچ دخالتی نکردم گفتم بذار خودش به این نتیجه برسه که خودش و خانوادش متوجه شدن و تصمییم گرفتن درسته که اونجا زندگی کردن دخترش به معنای پایان مشکلاتش نیست و اون همچنان پدرشه ولی حداقل آسیبی که به من میرسه کمتره.
ایشون ولی نقاط مثبت خوبی هم دارن که شاید تو مردای دیگه کمتر باشه مثل داشتن یه خونواده ی خوب و فرهنگی - داشتن رابطه ی صمیمانهو مهربانه با خواهر و برادراش - کم حرف بودن - مودب بودن - صادق بودنش - احترام به نظر دیگران - تمیز و مرتب بودن - داشتن اطلاعات عمومی با اینکه دیپلم هستند - روشنفکر بودن ذهنش نسبت به خیلی از چیزا بسته نیست - اهل کار هستند - اهل دعوا و جر وبحث نیستند - آدم آرومیه -بیخودی مغرور نیستن آدم آفتاده ای هستن -از لحاظ سنی به هم میخوریم-برای زن ارزش قائلند (تو رفتار با مادر و خواهراش دیدم) اهل کمک به دیگران هست - بد دهن و دست بزن ندارن - از دخترش خودش نگهداری میکنه و نسبت بهش احساس مسئولیت میکنه - مسئولیت پذیره - اهل تعصب بازی نیستن - با روحیات و احساست زن آشنا هستن - نه اون خیلی مذهبی و نه من -آدم مال دوستی نیست و میگه چیزی هم ازت نمیخوام من تو رو بخاطر خودت دوست دارم- به من گفت اگه دوست داری میتونی دخترت رو هم بیاری پیش خودت- از لحاظ مالی غیر نقدی وضعش خوبه - خونواده دوسته و برای از هم پاشیده شدن خونوادش ناراحته - من اینایی رو که میگم خودم تو موقعیتاش با چشمام دیدم
نکات منفیش هم که قبلا اعتیاد داشته ولی 8 ساله ترک کرده -دخترش با ازدواج پدرش مخالفه - یه کم تو این زمونه احساس میکنم نمیتونه از لحاظ مالی برام سنگ تموم بذاره - هنوز خانمش با خونوادش در ارتباطه - مذهبمون با هم فرق میکنه (من گفتم که ما تو منطقه ای هستیم که این چیزا حل شدست هم تو خونواده ی اونا و هم ما هم اهل تسنن وارد شده و هم اهل تشیع و خودشم آدم مذهبی نیست مثل خودمه چون برای اون منطقه فرق نمیکنه که با چه مذهبی ازدواج میکنن اهل تسنن میره سراغ اهل تشیع و بر عکس و اگه من بخوام به امید یکی بمونم که اهل تسنن باشه ممکنه همش اهل تشیع باشن که تا به حال هرچی داشتم اهل تشیع بوده!) از خانمش جدا شده و دلیل جدایی خانمش اختلاف سنی زیاد و مغرور بودن به جوونیش عنوان شده که باعث اختلاف بینشون شده خب من و همسر سابقمم با هم دعوا میکردیم و عصبانی میشدم تو دعوا خب دو نفر مقصرند و گاهی یه نفر بیشتر تقصیر داره - احساس میکنم که اگه عصبانی بشه بد عصبانی میشه - از هیچی ترس نداره ممکنه گاهی ریسک کنه مثلا تو موقعیت مالی یا رفتن به جایی یا .... احساس میکنم هنوزم از هم پاشیده شدن زندگیشون ناراحته
من الان دو ماهه که با ایشون آشنا هستم و تلفنی در تماسیم و 15 روز هم که مرخصی داشتم با خودش و خونوادش و دخترش رفت و آمد کردم ولی با همه ی اینها خودش با نقطه ضعفاش هیچ اصراری به قبول کردن پیشنهاد ازدواج نداره میگه با اینکه خیلی دوست دارم ولی هر تصمیمی که بگیری برام محترمه خوب فکر کن خب منم مثل همه ی آدما هم مقاط مثبت دارم و هم نقاط منفی تو یا میتونی با نقاط منفیم کنار بیای و با هم زندگی کنیم و یا نمیتونیم و ردم میکنی ولی اگه بخوای میتونیم با هم در کنار هم برای همدیگه مکمل باشیم و سعی کنیم که زندگی خوبی بسازیم شاید یکی دو سال اول زندگی یه کم مشکلات داشته باشیم ولی سعی میکنیم که حلش کنیم باور کنید خیلی اهل صحبت نیست بیشتر سکوت میکنه میگه خودت باید منو بشناسی من بهت هر چی هم که بگم خودت باید به این باور برسی که میتونی با من زندگی کنی یا نه من به زور ازش حرف میکشم.هر چی که خودش کفته با حرفای خونوادش و حرفهای دیگران با هم همخوانی داشت.و خودشم میگه اگه میخوای شماره ی خانمم رو بدم مستقیم باهاش صحبت کن در این مورد مخالفتی نداره .
ولی با همه اینا فکر میکنم که ارزششو داشته باشه که باهاش بیشتر آشنا شم ببینم حرفایی که زده راسته یا نه و نکات منفیش بیشتر از اینا نیست نظر شما هم برام خیلی مهمه و دوست دارم برام بنویسید.:325: