اصلا نمیدونم میخوام ازدواج کنم یا نه؟

سلام من 26 سالمه و تا حالا کسی رو به عنوان خواستگار راه ندادم .
راستش تا یه کم قضیه جدی میشه من فرار میکنم. یه ترس خیلی بزرگ دارم(از مسائل مربوط به ازدواج میترسم.).و الان میدونم که نیاز دارم ازدواج کنم و یه سری کارهای احمقانه هم کردم... از چت کردن گرفته تا عضویت تو سایت های همسر یابی و رفتن توی جمع های زنانه که هیچ کدوم مناسب من نیستن.
راستش الان یکی رو بهم معرفی کردن که شرایطش ایده ال نیست (من ازش خیلی سرترم)اما تصمیم گرفتم ببینمش به اطرافیانم هم با تاکیدگفتم که اخرش جوابم منفیه فکر میکنم اگه این اقا شرایطش عالی هم بود باز جواب من منفی بود. این کار رو فقط به خاطر خواهر کوچیکم میکنم چون میدونم کسی تو زندگیش هست که دوستش داره...
همش وحشت دارم نکنه این آقا رو ببینم و ازش خوشم بیاد؟ واقعا بابت این قضیه نگرانم. اون وقت مطمئنم تا آخر عمرم خودم رو سرزنش میکنم همین طور که همین الان هم این کار رو میکنم.
میترسم سالها زمان بخوام تا به ترسم غلبه کنم. میترسم همسرم رو بدبخت کنم.
اصلا با این اوصاف به نظرتون من شرایط ازدواج دارم؟

دوست عزیز اول با خودت روراست باش ببین چیکار میخوای بکنی
اگه قصد ازدواج داری رو خواستگارات فکر و بررسسی کن
و هیچوقط به خاطر یکی(خواهرت) تن به ازدواج نده
از ته دل دعا میکنم همه دخترها خوشبخت بشن شما هم همینطور:72:

سلام.منم دقیقا مثل شما بودم من بدون دیدن خواستگارم همه رو رد کردم.من با تنها خواستگاری که صحبت کردم همسرم بود.و منم قرار بود آخرش جوابم منفی باشه ولی .......
عزیزم این کارت اصلا عاقلانه نیست که ندیده خواستگارها رو رد می کنی.فکر می کنی تا هر موقع که دلت بخواد خواستگار داری؟.تازه هر چی سنت بالاتر بره سخت پسند تر می شی.پس بدون ترس با خواستگارها روبرو شو.و عاقلانه تصمیم بگیر.در ضمن هر کی هم ازدواج می کنی حتی اگه فکر کنه همسرش ایده آله باز هم نمی شه آینده رو پیش بینی کرد.ما طبق شرایط حالتصمیم می گیریم و آینده رو می سازیم.

یاسمین فکر کنم که میخوام ازدواج کنم. اما نمیتونم این ترس لعنتی خیلی اذیتم میکنه در ضمن من به خاطر خواهرم ازدواج نمیکنم ،فقط شرایط رو مهیا میکنم تا خواستگارش بیاد.

چه چیزی یا چیزهایی باعث ترست از ازدواج می شه؟

چون هنوز شخصي كه از هر نظر مناسبتون باشه ازتون خواستگاري نكرده اين حس را دارين. مطمئن باشين اگه يك آدم هم كفوتون پيدا بشه ديگه اين حس را نخواهيد داشت.

فرهنگ بگم نمیدونم باورت میشه؟
حتی مثل بقیه دخترا از ... هم نمیترسم.فقط میترسم بد بخت بشم. میترسم بهم خیانت بشه. تا حالا با هیچ پسری نبودم حتی در حد سلام پسرا رو نمیشناسم شاید همین باعث ترسم میشه.

اجازه بده بیان ، مطمئن باش با صحبت خیلی از مشکلاتت حل می شه

ترس ناشی از جهله.وقتی بر جهلت نسبت به مواردی که گفتی غلبه کردی ترست م می ریزه.

[align=justify]سلام

گفتین که به خاطر خواهر کوچکترتون خواستگارها رو رد می کنین؟اگه شما ازدواج کرده باشین شرایط برای خواهر کوچکتون بیشتر فراهمه نیست؟

آیا در فامیل یا دوستان خود، کسی بوده که ازدواجش منجر به طلاق یا خیانت شده و در دید شما تاثیر گذاشته؟

[/align]

آقای محسن خواستگار ها رو به خاطر بدبینی و ترسم رد میکنم. جالب اینه که دور و برم کسی خیانت نکرده و پدر و مادرمم برای خودشون لیلی و مجنونن!
فقط تو دوران مدرسه همکلاسیامو میدیدم که از دست دوست پسراشون عذاب میکشن و این باعث شد بترسم.
در مورد خواهرم هم چون دوست داره ازدواج کنه فکر میکنم اگه برای من خواستگار بیاد و من رد کنم. اون راحت تر میتونه اعلام کنه که خواستگار داره.
چون من هنوز گیجم نمیدونم که میخوام ازدواج کنم یا نه؟

همون طور که گفته شد عزیزم حتما اجازه بده خواستگار بیاد.از همین آخری شروع کن

سلام
همونطور که فرهنگ گفت ، ترس شما ار روی نا آگاهی از واقعیات هست
سعی کنید نیازتان را به ازدواج پیش خودتان مشخص کنید
این مقایسه ای که بین دوستی های دوران نوجوانی با ازدواج در دوران بلوغ فکری کردید اشتباه هست

گل یخ عزیز
در ازدواج هم مثل هر تصمیم بزرگی که تو زندگی گرفته میشه یه مقداری ریسک وجود داره.پس احتیاط کردن شرطه عقله ولی اینکه کلا قید ازدواجو بزنی درست نیست عزیزم.:305:
سعی کن با چشمان باز و بعد از تحقیقات کافی همسرتو انتخاب کنی. خواستگارانت رو ندیده و نشناخته رد نکن بررسی شون کن اگر با چیزی که میخوای خیلی فاصله داشتن اون موقع با اطمینان از این که باهاشون خوشبخت نمیشی می تونی ردشون کنی.ضمنا حتما تو ذهنت برای خودت تصویری از همسر ایده آلت ساختی مطمئن باش اگه کسی که ایده آل هات رو داره در مسیرت زندگیت قرار بگیره ترست هم به خودی خود از بین میره.:46::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط goleyakh1

آقای محسن خواستگار ها رو به خاطر بدبینی و ترسم رد میکنم. جالب اینه که دور و برم کسی خیانت نکرده و پدر و مادرمم برای خودشون لیلی و مجنونن!
فقط تو دوران مدرسه همکلاسیامو میدیدم که از دست دوست پسراشون عذاب میکشن و این باعث شد بترسم.
در مورد خواهرم هم چون دوست داره ازدواج کنه فکر میکنم اگه برای من خواستگار بیاد و من رد کنم. اون راحت تر میتونه اعلام کنه که خواستگار داره.
چون من هنوز گیجم نمیدونم که میخوام ازدواج کنم یا نه؟

---

[align=justify]پس ظاهرا اتفاقاتی که برای دوستاتون افتاده بوده شما رو نسبت به جنس پسرهای این دوره زمونه بدبین کرده

یه عده از پسرها متاسفانه از همون جنسی هستند که شما فکرشو میکنید و این عده بقیه رو هم بدنام کردن!

خوشبختانه همه پسرها اینطور نیستند و درواقع پسرهای خوب کم هم نیستند

راههای شناخت مختلفی هم وجود داره. از طریق خانواده، دوستان و همسایه ها و اطرافیان و همچنین خود شما در جلسات خواستگاری میتونین شناختی نسبی به دست بیارین. البته این انتخاب که بخواین ازدواج کنین یانه با خود شماست، اما اگر دلیلش صرفا اینه که فکر می کنید همه پسرها بد و غیرقابل اعتمادن درست نیست. در اطراف خودتون میتونید ازدواجهای موفقی رو که دوستانتون داشتند نام ببرید؟[/align]

[quote=mohsenazizi]
در اطراف خودتون میتونید ازدواجهای موفقی رو که دوستانتون داشتند نام ببرید؟[/align][/size][/color]
اقا محسن ممنون از توجهتون راستش دوران دبیرستان 2 تا دوست داشتم که یکی سه بار ازدواج منجر به طلاق داشته و دومی مثل خودم مجرده.
تو دانشگاه هم دوستام همه 4-5 سالی از من کوچیک تر بودن و خوب هیچ کس ازدواج نکرده بود پس واقعا از دوستانمثال موفقی دور و برم ندیدم.

[align=justify]خواهش میکنم

پس به نظر میرسه که اتفاقات دوروبرتون روی نظرتون تاثیر گذاشته. مورد مثبت پدر و مادر خودتونم چون مربوط به قدیم میشه و شاید قابل قیاس با امروز نباشه روی شما تاثیر مثبت کافی نگذاشته و بدبینی در شما ایجاد شده


دوستتون که سه ازدواج کرده و سه بار طلاق گرفته، به نظرتون مشکل از کجا ناشی شده؟

از اون سه نفر؟ یا از دوست شما؟ یا دلایل دیگه؟

دلیلش رو میدونید؟[/align]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohsenazizi

[align=justify]خواهش میکنم

پس به نظر میرسه که اتفاقات دوروبرتون روی نظرتون تاثیر گذاشته. مورد مثبت پدر و مادر خودتونم چون مربوط به قدیم میشه و شاید قابل قیاس با امروز نباشه روی شما تاثیر مثبت کافی نگذاشته و بدبینی در شما ایجاد شده


دوستتون که سه ازدواج کرده و سه بار طلاق گرفته، به نظرتون مشکل از کجا ناشی شده؟

از اون سه نفر؟ یا از دوست شما؟ یا دلایل دیگه؟

دلیلش رو میدونید؟[/align]

---

راستش این دوستم دفعه اول عاشق شد و به حرف من کوش نکرد
اگه به حرفای من بدبین توجه میکرد شاید هرگز این طوری نمیشد شوهر اولش رو من میشناختم اصلا در شان دوستم نبود تا جایی پیشرفت که به من تهمت زدن و من هم ولشو ن کردم بعد از طلاق اولش رابطه امون دوباره جور شد
دفعه دوم با یه مردی از امریکا ازدواج کرد که به خیال خودش اشتباهشو جبران کنه و باز نخواست بیشتر فکر کنه
دفعه سوم هم هوو تشریف داشتن
البته به خاطر تاثیر روانی خیلییییییی بدی که رو من داشت ارتباطمو 3 ساله باهاش قطع کردم و نمیدونم الان مجرده یا متاهل؟
یه چیز با مزه از وقتی اسم خواستگار اومده پدرم با من قهره!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

حالا به فرض محال هم که بالاخره این خواستگاره اومد.
هر چی فکر میکنم میبینم حال لباس خریدن ندارم .
دوست ندارم بلوز و دامن و شلوار و از این چیزا بپوشم راحت نیستم معذب میشم.اشکالی داره مانتو و شلوار بپوشم؟

بسیارخب

چه جالب. احتمالا پدرتون خیلی دخترشون رو دوست دارند و براشون دل کندن از دختر سخته

نه مشکلی نیست با هر لباسی راحت ترید. البته اگر خلاف عرفتون نباشه

کی قراره بیان خواستگاری؟

خودتون رو آماده کردین چه سوالاتی بپرسین؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohsenazizi

کی قراره بیان خواستگاری؟

خودتون رو آماده کردین چه سوالاتی بپرسین؟

---

راستش نمیدونم کی میان یعنی اول قرار بود خانمها بیان اما مثل اینکه پسره خیلی ذوق داره منو ببینه !میخوان دفعه اول رسما بیان، من گفتم بعد خونه تکونی بیان.
فقط فکر میکنم یه چیزی پیدا کنم که منطقی باشه ردشون کنم....
سوال برای جلسه خواستگاری زیاد دارم بپرسم اما راستش نمیدونم چی باید بپرسم! امیدوارم نخوان با پسره حرف بزنم من نمیتونم!

ینی چی یه چیزی پیدا کنم ردشون کنم؟اگر نمی خوای بگو نیان تا زمانی که آمادگی ازدواج پیدا کنی.

فرهنگ عزیز من دنبال بهونه میگردم ردشون کنم به خاطر اینکه چیز درستی در مورد ایشون نمیدونم ،خوب تا اینجا یه سری امتیاز داره و یه سری نقاط منفی و به نظر من انقدر امتیازمثبت داشته که خواستم ببینمش اگه به فرض بقیه شرایط هم مناسب باشه قطعا اتفاقات جور دیگه ای رخ میده!
فرشته مهربون تو خیلی از پستها میگه فرض رو بزارین بر اینکه طرفتون مناسب نیست و بعد به این فرض برسین که مناسبه.
فکر کنم منم دقیقا همین کاررو میکنم

گل یخ بنا رو بر رد کردن طرف گذاشتن که فکر نمیکنم روش مناسبی باشه !
خب شما تا با خواستگارات ارتباط برقرار نکنی نمیتونی بشناسیشون ... نمیارن پروفایل نامزدت رو دستت بدن بگن این خصوصیات رو داره !

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط goleyakh1

فرشته مهربون تو خیلی از پستها میگه فرض رو بزارین بر اینکه طرفتون مناسب نیست و بعد به این فرض برسین که مناسبه.
فکر کنم منم دقیقا همین کاررو میکنم

---

مصداق نیمه خالی لیوان و دیدنه !!! خانم گل یخ هیچ کس از هر لحاظ نمیتونه بی عیب باشه ! واگه شما بیشتر روی کمبود های طرف متمرکز بشین چیزی جز کمبود هم نخواهین دید !

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط goleyakh1

فرشته مهربون تو خیلی از پستها میگه فرض رو بزارین بر اینکه طرفتون مناسب نیست و بعد به این فرض برسین که مناسبه.
فکر کنم منم دقیقا همین کاررو میکنم

---

این حرف از فرشته مهربان بعیده!
مهمترین راه برای انتخاب هر چیزی این هست که نه بیش از حد بدبین باشیم و نه بیش از حد خوشبین. متعادل بودن در هر کاری شرط عقل هست

نکات مثبت و منفی را که با روش های درست شناخت از فرد مقابل دریافت می کنید در یک برگ کاغذ یادداشت کنید، به هر کدوم از موارد بر اساس علایق خودتان ضریب بدید . اون کاغذ رو به نزد بک مشاور ببرید تا نظر بدهد و بعد خودتان تصمیم بگیرید

یه جورایی شما به ازدواج انچنان جدی نگاه نمی کنید:82:

ممنون از تو جهتون اما جمله دقیق فرشته مهربان اینه:
بنا را بر اینکه تفاهم ندارید بگذارید و دنبال مواردی باشید که اثبات کند تفاهم دارید
شاید من برداشت غلطی دارم!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط eng.aydin

یه جورایی شما به ازدواج انچنان جدی نگاه نمی کنید:82:

---

ازدواج برام جدیه انقدر که تمام انرژیم رو جمع کردم تا اشتباه اطرافیانمو تکرار نکنم
نباید اشتباه کنم.:305:
به خاطر همین دچار وسواس و نگرانی شدم.
خودم پشت دیوار بلند قوانین خودم گیر افتادم!

goleyakh1 عزیز

شما دچار وسواس فکری هستید ، و ترس موهوم .

بهتره کل پستهای بنده را طی لینکهای زیر بخوانید و منظور را دریابید . یک جمله را انتخاب و روی اون تمرکز کردن شما را از توجه به کل راهنمایی داده شده باز می دارد و موجب برداشت اشتباه می شود .

شما اول نیاز است به کمک یک مشاور و بطور حضوری ترس خود را ریشه یابی کنید و ابتدا بر ترس خود غلبه کنید و سپس در مورد کیسهایی که پیش می آید ، بدون ترس ، بدون بدبینی ، وارد مطالعه و بررسی شوید .

پستهای سه گانه بنده در خصوص راهکاری که برای عدم درگیری عاطفی با خواستگاران داده شده را بخوانید :

http://www.hamdardi.net/thread-12987-post-118987.html#pid118987

http://www.hamdardi.net/thread-12987-post-119005.html#pid119005

http://www.hamdardi.net/thread-12987-post-119116.html#pid119116

.