نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من يك نوجواانم يك نوجوان 13 ساله هميشه فكر مي كنم ولي عمل نمي كنم همش در خيالات سير مي كنم
و در جاهاي دور و دراز مي روم همش فكر الكي مي كنم اصلا هم و اصلا هم عمل نمي كنم مثلا دلم مي خواهد آن قدر به علم بالايي برسم كه بتوانم بهترين تفسير قرآن را بنويسم و به علم بالايي برسم اما اصلا كار نمي كنم فقط فكر مي كنم و عمل نمي كنم زماني كه يك نفر كوچكترين حرفي به من بزند ناراحت مي شوم در موشهوت هم خيلي اذيت مي شوم خواهش مي كنم راهنماييم كنيد
تا بتوانم به اهداف بالايم برسم.
ماشاء الله
سلام آقایی که نسبت به خودت ، دقت و توجه داری و به خودت و آینده ات از این سن کم اهمیت می دهی .
لطف کن عنوان بهترو مرتبط تری برای تاپیکت انتخاب کن تا دوستان بتوانند به تو نازنین پسر خوب راهنمایی کنند .
آفرین پسر خوب .
mohamad40 گرامی
به تالار همدردی خوش آمدی
هم نیاز هست عنوان تاپیکت را درست و متناسب با مسئله انتخاب کنی . هم اینکه تاپیک شما در انجمن مربوطه ایجاد نشده لذا منتقل می شود .
لطفاً عنوان گویای مسئله را در پست بعدی ارسال کنید تا جای این عنوان قرار داده شود . چون با این عنوان کلی دوستان پاسخگوی شما نیستند .
.
سلام
ممنونم از نظراتتون نمي دونم چه اسمي بگذارم براي تايپيك
بلد نيستم انتقال بدهم تايپيك را
خيلي خيلي متشكرم
عزیزم انتقال تاپیک را شما نمی توانی انجام بدهی . ذهنت را متمرکز این قضیه نکن . دوستان زحمت این کار را برات می کشند .
شما
فقط یک اسم مناسب با مطلب درخواستی ات بگو تا دوستان برات عوض کنند که مرتبط باشه با موضوع
چگونه به اهداف وآرزو ها با وجود مشكلات برسيم؟
اين خوبه؟
تخیل و رویا پردازی و هدف برای رسیدن به یک موقعیت خوب نیاز رشد است و چه خوب که قدرت تخیل و رویاپردازی داری . اما در این میان به ابزارهایی از ارزش های زندگی هم نیاز داری . مثلا چی ؟
حس مسئولیت نسبت به خود و غیر
- تعهد نسبت به خود
-توجه و اهمیت به خود و غیر
-دقت و توجه
-تمرکز
- پیگیری
- کنجکاوی
- سازمان دهی زمانی
-برنامه ریزی دقیق
و................
حال عزیزم شما بنشین ببین در کدام بخش ها دچار ضعف هستی . وقتی نقطه ی ضعف و اشکال دار را شناختی می توانی برای آن نقطه ضعف تمرین عملی بگذاری و با تمرین شکلی جدید از عادت را در خودت ایجاد کنی .
ضمن اینکه چون نزدیک به سن بلوغ هستی بعضی از رفتارها از جمله زود رنجی و بیداری شهوت در تو طبیعی است .
ابتدا در پذیرش تغییرات جسمی خودت باش و بدان که تغییراتی در بدنت در حال وقوع است از جمله هورمون ها و..............و در انتظار تغییرات فیزیکی زیادی باید باشی و داری برای مرد شدن آماده می شوی که بهت تبریک هم می گم .
اما برای اینکه این دوران را خوب پشت سر بگذاری نیاز هست که یک کارهایی انجام بدهی . از جمله این که مثلا باور کنی که کسی قصد ناراحت کردن ما را ندارد این ما هستیم که در اثر ضعف درونی حرف ها را معنایی خاص بهشان می دهیم تا نسبت به آن واکنش نشان دهیم .
در نتیجه اگر جایی حس کردی که از حرف یا کلامی خوشت نیامده وارد گفتگو شو و تمرین کن که در نهایت ادب شهامت گفتگو و اصول آن را یادبگیری . نترس از اینکه احساسات و افکار خودت را بیان کنی . در نتیجه ی صمیمیت و گفتگو و صداقت حال تو بهتر خواهد بود و از رنجش و رسوب آن بر دلت جلوگیری می کنی یا منتهی به واکنش های تند و پرخاشگرانه و ..............نمی شود
و اما شهوت
عزیزم باید با جسم خودت آشنا بشی و این احساسات را در خودت شناسایی کنی اما روی آن تمرکز نکن . سعی کن زمان هایی را به دوش گرفتن روزانه و ورزش و مطالعه اختصاص بدهی تا این دوران برات به بهترین شکل بگذره .
و بدان که دوستان همسن و سال تو هم به نوعی همین مشکلات را دارند و این موارد مختص تو نیست . اما باید راه آرام کردن خودت را یادبگیری که ورزش و دوش و مطالعه و کارهای گروهی خیلی بهت کمک می کنه
آخه مي دونيد فقط اينها نيست من يك مشكلاي دارم كه از جمله وسواس و...كه وقتي بهشون فكر مي كنم از تمام زندگي نا اميد مي شم اينها يك سري مشكلات و موانعي است كه در سر راه زندگي براي رسيدن به اهداف م قرار دارد بعضي مشكلات را بخواهم توضيح بدهم كسي نمي فهمه و كسي درك نمي كنه ونمي دونم چگونه برطرفش كنم كم حوصلگي هم يكي از اين موانع است اصلا حوصله درس خواندن ندارم لطفا راهنمايي ام كنيد.
خيلي از شما متشكرم
سلام محمد عزیزم
پسر گلم تو مشکلاتت را از ریز تا درشت بگو ، سعی در فهم و درکش با ما .
من خودم یه پسر به سن و سال تو دارم . در نتیجه عزیزم اگر حرفهات رو روشن بگی می توانم خودم رو در فضای حسی و فکری و رفتاری تو قرار بدهم .
اگر هم نتوانستم تو با حرف زدن و توضیح دادن بیشتر دستم را بگیر و ببر به فضای درک خودت . راه درک کردن و درک شدن صحبت کردن است .
چون من واقعا مایلم که ترا بشنوم و درک کنم و از اینکار خوشحال می شم . این افتخاریه که یه دوست جوان و نازنین داشته باشم . پس این لطف را بکن .
ضمن اینکه برایم سئوالهایی پیش آمد که خوشحال می شم بهم جواب بدی .
چرا فکر می کنی کسی قادر به درک موضوعات احساسی و فکری و..........تو نیست ؟
چند تا خواهر و برادر هستید ؟ بچه ی چندم خانواده ای ؟ یک کمی برام از اوضاع و احوال خونه و مامان و بابا می گی ؟
سلام
ممنونم از شما
شما گفتيد يكم مسائل رو واضح تر بگم مثلا اصلا حوصله درس خواندن ندارم اگر موقع امتحان باشه يا بعضي وقت ها كه كم هستند درس مي خوانم بعضي وقت ها هم مي رم درس بخونم مي شينم كلي به درو ديوار نگاه مي كنم كتابم هم جلويم بازه.چون اگر حالت هايم رابگويم نمي تونه كمكم كنه خندش هم مي گيره
خانواده ما چهار نفره من فرزند اول خانواده ام و فقط يك خواهر دارم كه 4 سال از خودم كوچك تره پدرم روحاني اخلاق خوبي دارد مادرم هم معلمه ولي من يك كم نسبت به حركاتس حساسم راه رفتنش و...تو خونه حال هواي آرومي هست ولي من نسبت به زندگي كردنم حساسم يك حالت هاي عجيبي دارم براي خودم عجيب نيست ولي اگر به شما بگويم شايد خند تان بگيرد احساس نااميدي زيادي دارم ولي از رحمت خدا نا اميد نيستم وسواس دارم در نمازهايم وضو و ...درسم خوبه ولي بابا و مامانم انتظار بيشتري از من دارن خيلي احساس شهوت زيادي دارم كه تقريبا شايد بيشتر افكارم در هنگام خواب افكار شهواني باشد كه خيلي وقت ها جلويش را مي گيرم واقعا بعضي وقت ها فكر مي كنم اي كاش مي مردم دلم مي خواهد آرامش داشته باشم از افكار نا پاك خلاص بشم آرام باشم وقتي اين ها را تو خوم نمي بينم در موقع خواب زير رخت خوابم گريه مي كنم احساس مي كنم آرام نيستم حوصله هيچ كاري را ندارم وقتي هم حوصله هيچ كاري را ندارم كار انجام نمي دهم و پيشرفت زيادي نمي كنم
حالا مشكلاتم چند تا شد از ريز تا درشت
شهوت بالا
نداشتن حوصله
در عالم خيالات سير كردن و كار نكردن
داشتن حس هاي غير عادي
لطفا راهنمايي ام كنيد من هر روز فكر مي كنم كي هست كه بتونم باهاش درد دل كنم كه ذره اي آرام شوم اگر با پدر و مادر درد و دل كنم براي حلش همه مشكلات رو مي ريزند رو سر خودم و مي گن اگه اين كارو نكرده بودي اينطوري نمي شد و... من را محكوم ميكنن من هم در مورد مشاور با مادرم صحبت كردم ولي گفت آدم براي هر مشكلي كه به مشاور مراجعه نمي كنه من الان تنها درد و دل هايي كه مي كنم و كمك مي گيرم در اينترنت است.
خيلي ممنونم
آقا محمد گرامی
حتما خانم انی میایند و به شما راهنمایی های خوبی می دهند. اما چند سوال داشتم
ایا شما غیر از درس خواندن فعالیت دیگری نیز داری؟ مثلا فعالیت ورزشی (به صورت مستمر) و یا فعالیت در کانون هایی که هم سن و سالهای شما در ان فعال هستند و یا مطالعه کتب غیر درسی.و ..
اما در مورد وسواس شما که 13 سال داری. تا انجا که من می دانم پسرها در 15 سالگی به تکلیف می رسند. یک راه که می توانی کمی به این حالت غلبه کنی این است که تمام نمازهایت را به جماعت و در مسجد بخوانی. راستی در مسجد محلتان فعالیتهایی در سنین شما وجود دارد؟
يك چيزي راننوشتم به يك سري افكاري كه در اينده پيش ميايد فكر مي كنم و به سختي هاي
آنها
سلام محمد عزیز
اول از همه یه نقل قول کامل در مورد پست اخرت:
امام علی (ع) فرمود : گذشته که گذشته است و آینده هم که هنوز نیامده است و وجود ندارد ، برخیز و فرصت بین دو دم را غنیمت شمار .
پس فرصتی که همین الان در دستانت هست غنیمت بدان و اونها رو به اسانی از دست نده
در مورد درس نخواندنت ، و حوصله نداشتن برای انجام این کار
بنظر من دو دلیل داره : یا انگیزه کافی رو نداری و یا از شکست می ترسی
علت اول محتمل تر هستش
بهترین کار برای بدست اوردن انگیزه ، داشتن اگاهی از اهداف اینده هست ( و نه پرسه زدن بی هدف در اینده)
اهدافتو مشخص کن ، در یه کاغذ بنویس ، بزن به اتاق دیوارت
مهم ترین کار این جا شروع می شود ! برنامه ریزی ، باید یک برنامه خوب بریزی ، از این نرم افزار استفاده کن:
مدیریت و زمان بندی کلاس های درس با aSc TimeTables
در نهایت می رسیم به ضلع سوم ، که اون هم تلاش و اراده و در نهایت توکل بخداست
موفق باشی:72:
سلام
من مي خواهم بگويم كه ديگر اميدي در زندگي ام براي ادامه زندگي ام ندارم نمي دانم از اين سرگرداني چه كنم هر كاري كه مي كنم كه به اهدافم برسم نمي توانم من يك هدف داشتم و دارم و خواهم داشت ولي هر كاري مي كنم كه به اين هدف برسم موانع در سر راه من وجود دارند از جمله وسواس ديگه خسته شدم از اين وسواس اين مانع سختي براي منه كه به همين راحتي هم كنار نمي ره دلم مي خواهد گريه كنم ولي اشكم نمي ريزد با گريه خالي مي شوم حس تنهايي سختي در من دست داده احساس مي كنم هيچ كس مرا دوست ندارد و همه به من به عنوان يك فرد مضر نگاه مي كنند من در اين سايت عضو شدم براي اينكه از راهنمايي هاي اشخاص با تجربه تر استفاده كنم خواهش مي كنم راهنمايي بفرماييد.
سلام
اول از همه بگم این احوالی که تو الان داری برای همه اتفاق افتاده ، پس چیز خیلی عجیبی نیست
پس تو ادم کاملا طبیعی هستی و رفتارت هم کاملا طبیعی هست
می تونی از هدفت یکم واسم تعریف کنی؟
وسواست به چی هست؟
اره خب... اگر لازم باشه گریه کن! منی که سنم دو برابر توست ، بعضی موقع های وقتی دلم پر میشه گریه هم می کنم. اونم وقتی تنهام... گریه کردن که عیبی نداره، اتفاقا بعضی وقت ها خیلی هم خوبه
پدر و مادرت تو رو به این دنیا اورده اند پس خیلی دوستت دارند ، کافیه از مادرت بپرسی که چه شب هایی رو برای نگهداری ازت بیداری کشیده و ادمی که دوستت نداشته باشد این کار ها رو واست نمی کنه
خدا هم که تو کتابش قران بار ها گفته عاشق بنده هاشه... پس خیلی ها تو رو دوست دارند گل پسر
ببین اصلا خجالت نکش ، کسی اینجا که تو رو نمیشناسه. تمام حرفاتو بزن تا بتونیم کمکت کنیم
ببينيد من چقدر بدبختم كه حتي مشكلاتم هم گيج كننده است هيچ كس نمي تواند به من كمك كند؟
من از مدرسه زياد خوشم نمياد دلم مي خواهد برم حوزه علميه با اين كه پدرم خودش درس حوزه خونده مي ترسم مخالف باشن در اين را بطه هم كمكم كنيد. اهداف من براي ادامه زندگي اين است كه به مقام بالاي عرفاني نزد خداوند برسم از نوروز 90تا نوروز91هر روز بر نامه ريزي مي كردم ولي عمل نمي كردم هر روز را به فردا مي سپردم و آخر هم يكسال به باد رفت دلم مي خواهد يك كار بسيار بزرگي را شروع كنم ودر آن موفق باشم من ديگه خسته شدم از اين وضعيت خواهش مي كنم كمكم كنيد من براي هدفم تلاش كردم ولي به دليل داشتن وسواس نشد درست عمل كنم.
كمكم كنيد نظر بنويسيد خانم aniمن منتظر راهنمايي هاي شما هستم من فقط از اينترنت مي تونم مشاوره انجام بدم.
اقا محمد من فکر می کنم بهترین کار در سن شما اینه که یک همراه پیدا کنی چه بخوای حوزه ادامه بدی چه درس بخونی. برای پیدا کردن همراه هم اگر در مدرسه کسی رو پیدا کنی که اهدافی شبیه به شما داشته باشه یا در مسجد محلتون (در کانون های نوجوانان در مساجد) خیلی خوب میشه. چون می تونید نقاط ضعف هم رو پوشش داده و همدیگرو تشویق کنید . هر بار هر کدوم اهمال کاری کرد دیگری می تونه انگیزه لازم رو به دیگری بده. ضمن اینکه حس مسولیت پذیری و تعهد رو هم بهتون میده.
نظر بنويسيد خانم aniمن منتظر راهنمايي هاي شما هستم من فقط از اينترنت مي تونم مشاوره انجام بدم.
به نام خدا
سلام حدود یک سال و نیم می شه که تو سایت همدردی نیومدم یا اگه اومدم چیزی ننوشتم
یک سوال داشتم احساس پوچی می کنم احساس می کنم پیشرفت بزرگی نداشتم احساس می کنم پدر رو مادرم از من راضی نیستند احساس می کنم چون وسواس دارم سالم نیستم از عید فطر پارسال برنامه ریزی کردم که خودمو درست کنم ولی حالا دوباره نزدیک عید فطره و خودمو درست نکردم نا امیدیم بعضی وقت ها حسادت میاد سراغم نسبت به دوستای دیگم توی درسم هم تا حالا موفقیت بزرگی نداشتم البته درسم هیچ وقت بد نبوده موندم چیکار کنم شما راهنماییم کنید با تشکر از کسانی که این سایت را بوجود آوردند.
یا علی