شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام به همه ی دوستان و مشاوران عزیز این تالار. من توی این تالار دیدم دوستانی بودن که اومدن مسائل رو مطرح کردن و مشکلاتشون به لطف مشاوران حل شده خواهش میکنم من رو هم راهنمایی کنید. شوهرم از صبح که میره سرکار با من تماس نمیگیره، فقط توی خونه به من توچه میکنه. وقتی از من جدا میشه انگار من واسش مرده هستم. فکر میکنم دوستم نداره ولی تاحالا این حرف رو هیچ وقت به من نزده. از صبح تا شب خیلی غصه میخورم فکر میکنم توی محیط کار حتما سرش با کسی گرمه یا تلفنی با خانمی صحبت میکنه یا چتی که به کل منو فراموش میکنه. توروخدا من رو از این سردرگمی نجات بدین. هروز فشارخونم می افته پائین از اضطراب و ناراحتی و بخاطر اعصابم مشکلات دیگه مثل کمر درد و ... هم پیدا کردم. کمکم کنید.
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام گلم ورودت به این تالار روتبریک میگم عزیزم وامیدوارم مشکلت حل شه
من از چندین روانشناس شنیدم که خانم ها وآقایون در استفاده از نیمکره مغزشون متفاوتند خانمها به طور هم زمان میتونند از هردو نیم کره استفاده کنند مثلا زمانی که یه خانم در حال آشپزیه وتمرکزش کامل روی کارشه اگه صدای گریه کودکشو بشنوه خیلی راحت میتونه نقش یک مادر رو بصورت کامل ایفاکنه ولی در آقایون این نیست اونها درمحل کارشون کامل رو کارشون تمرکز دارند ونیم کره عواطف واحساسشون غیر فعاله ولی همینکه از سرکار میان بعد حدود5-10 دقیقه کامل روی نیم کره احساساتن در نتیجه عزیزم فکر بد نکن چون این خصلت مرداست و مبادا بی جهت به شوهرت شک کنی که شیطونو تو دلت راه دادی و اون تخریبت میکنه برای این موضوع نیازی نیست به شوهرت چیزی بگی چون دست خودش نیست فقط اگه خواستی بگی منطقی و بامحبت بگو دوست دارم در طول روز هم از محبتت سرشار بشم
موفق باشی وخوشبخت :323:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
با سلام
همسرتون نسبت به شما بی توجه نیست فقط وقتی تو محیط کارشه روی کارش متمرکزه و نمی تونه به چند تا چیز همزمان فکر کنه و چون شما تو خونه هستین و به ایشون فکر میکنید فکر میکنید که به شما توجه نمیکنه
آقایون زیاد دوست ندارند تو محیط کارشون با همسرشون دم به دقیقه حرف بزنن دقیقا برعکس ما خانوما
این فقط در مرد شما نیست خیلی از آقایون اینجورین شما باید یکم خودتو رو مشعول کنی عزیزم اگه کارمندی که فکر نمی کنم وقت سر خاروندن رو هم داشته باشی اگر هم که خانه داری باید کلاس زبان کلاس ورزش و اینجور چیزها ثبت نام کنی تا ساعتهایی که همسرت خونه نیست رو کمتر حس کنی
میشه بگید چند سالتونه؟؟ چندوقته ازدواج کردین؟؟
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
ممنونم single عزیز، من بهش میگم که به من زنگ بزنه ولی میگه من خیلی گرفتارم، ولی من توی لپ تاپش چند تا آی دی مختلف دیدم که فکر میکنم با کسی چت میکنه ، تمام وجودم سرشار از نگرانی هستش. ولی میگه اون ایمیلها مال من نیست مال همکارمه ولی من باور نمیکنم، تورخدا بگین من از کجا بفهمم که واقعا با کسی چت میکنه یا نه؟ :302:
من کارمندم ولی همسرای همه همکارام به اونا زنگ میزنن. ولی من همیشه باید به شوهرم زنگ بزنم. اینطوری بیشتر ناراحت میشم. من حدود چهارساله که ازدواج کردم. ولی شوهرم اصلا نسبت به من خیلی بی احساسه:316:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام
شما و همسرتون چند سالتونه؟
آیا بچه هم دارید؟
آیا تماس هات به همسرت سر یه زمان مشخصیه؟
آیا وقتی که بهش زنگ می زنی ناراحتی و گلگی می کنی؟
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
دریای ناآرام عزیز.
چه اسمی انتخاب کردی دوست من!
صحبت های اصلی رو مثل اینکه مردها با زن ها تفاوت دارن و خودتو مشغول کن و . . . دوستان دیگه به خوبی گفتن.
فقط من میخوام دوتا آفت زندگی رو برات بگم.
1- چند تا آی دی روی لپ تاپ همسرت دیدی و ازش توضیح خواستی و اون گفته مال همکاراشه و تو باور نداری و فکر می کنی مال خودشه.
دوست خوبم این یکی از آفت های بزرگ زندگیه. اگه به همسرت اعتماد داری، وقتی ازش توضیح می خوایی، باید به توضیحش احترام بگذاری و قبولش کنی. اگر هم اعتماد نداری، پس اصلا چرا ازش توضیح می خوایی؟
انگار تو در هر صورت دوس داری بشنوی که :آره، من دارم با چند تا آی دی چت میکنم. یکی داره از درونت هی این نهیبو بهت میزنه. اجازه نده زندگیت به این سمت بره. بر مبنای اعتماد زندگی کن. اگه توضیحی از همسرت خواستی، توضیحشو قبول کن و روی تفکر خودت اصرار نکن.
2- گفتی که همسر همه ی همکارات بهشون زنگ میزنن.
دوست من هیچ وقت همسرت رو با همسر همکارات مقایسه نکن. هیچ دو آدمی مثل هم نیستن و تو داری با مقایسه تیشه به ریشه ی زندگیت میزنی.
تو که توی زندگی دیگران نیستی! تو که نمی دونی واقعیت زندگیشون چطوره! همیشه ما خوبی های زندگی دیگران رو میبینیم. مقایسه زندگی رو نابود میکنه.
یه مرد به 1001 دلیل ممکنه با همسرش از محل کارش تماس نگیره.
1- مشغولیت کاری داشته باشه
2- از همکاراش خجالت بکشه
3- توی محل کارش یک سری قوانین خاص و حساسیت های خاص باشه
4- با زنگ زدن تمرکزش رو از دست بده
و . . .
اگه همیشه دنبال چیزهای منفی و دلایل منفی بگردیم یه روز میان سراغمون.
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
من 32 و همسرم 35 سالشه، بچه نداریم. آقای همدردی از شما ممنونم. ولی شوهر من در محیط کارش محدودیتی نداره چون جایی که کارمیکنه مال خودش هست ولی بهانش اینه که میگه سرم خیلی شلوغه، ولی نمیدونم چرا احساس میکنم حتما یه کسی مشغولش میکنه که وقتی از من دور میشه کلا منو فراموش میکنه ولی برعکس توی خونه همش درو بر من میچرخه ، توی خونه اگه بگم حوصله ندارم با من حرف نزن ناراحت میشه تا از آرومم نکنه دست بردار نیست ولی وقتی سرکاره و من زنگ بزنم بگم حالم بده فشارم پائینه یا ... بعد ازساعتها امکان داره یه زنگ بزنه یا شاید اصلا نزنه، بخاطر همین شک میکنم که حتما توی محیط کارش مشغولیتی داره. نمیدونم چیکار کنم خیالم راحت بشه از این بابت؟
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام درياي ناآرام عزيز!
من هم دقيقا همين مورد شما را با همسرم دارم.همسرم وقتي با هم هستيم همه توجهش به منه ولي همين كه از هم جدا بشيم و يا به سر كارش بره من احساس ميكنم كه منو فراموش ميكنه! يه مدتي روي اين قضيه حساس شده بودم اول سعي كردم كه با مهربوني و تحريك كردن حس حمايتش وارد عمل بشم بهش گفتم من به توجه تو احتياج دارم اينكه بدونم يكي بهم فكر ميكنه برام مهمه! ولي اون همش ميگه كارش زياده چون شغل آزاد داره بايد حواسشو فقط روي كارش بزاره كه كسي كلاه سزش نزاره!خلاصه من سعي كردم براي خودم سرگرميهاي ديگه اي داشته باشم تا در مواقعي كه از اداره به خونه ميرم روي زنگ نزدن همسرم زوم نكنم توي اداره هم تمركزمو روي كارم ميزارم!به قول hamdardi1390 عزيز از ظاهر زندگي مردم نبايد قضاوت كنيم شايد همكار شما كه شوهرش بهش زياد زنگ ميزنه شوهرش بهش شك داره و بدبينه! توي زندگي مشترك شايد همسرمون تمام اون خواسته ها و انتظاراتمون را برآورده نكنه ولي بايد تمركزمون روي نقاط مثبت باشه نه منفي!
موفق باشي!:323:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
ببخشید عزیزم یه سوال چرادوست داری شوهرت بهت زنگ بزنه؟ وقتی با هم تلفنی صحبت میکردی در مورد چی صحبت میکردید؟ نکنه خانمی از اون دسته افرادی هستی که عاشق صحبتند در مورد هرموضوعی که بی ارتباط به شوهرته صحبت میکنی؟
در مورد ایمیلا وآی دیا بیجهت حساس نشو همین الان کلی از آدما توی این باکسشون پراز این دسته ایمیلا ولی دلیلی نمیشه به این معنی باشه که باهم درارتباطن
مبادا شوهرت حس کنه بهش بی اعتمادی که داغون میشه:305:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
من راجع به هر موضوعی باشه دوست دارم با شوهرم صحبت کنم فرقی نمیکنه موضوع چی هست، ولی چون وقتی با من صحبت میکنه اگه تلفنش زنگ بخوره و جواب نده بهش میگم جواب بده مگه کی داره زنگ میزنه که جلوی من میترسی جواب بدی و اگر هم جواب بده یک خانم باشه باهاش کارداشته باشه میگم تو بخاطر این به من زنگ نمیزنی که از صبح تا عصر اینقدر با خانمها صحبت میکنی که دیگه منو فراموش میکنی. توروخدا بهم بگین چیکار کنم؟؟:163:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
دریای ناآرام عزیز
به همدردی خوش آمدی
خانمی لطفاً زندگیت را به هم نریز
زندگی شما مشکلی ندارد ، روند همسر شما بنا به خصوصیت بسیاری از آقایون ( بخصوص آقایونی که حس مردانه آنها قوی تر است ) کاملاً طبیعی هست .
شما گرفتار سوء ظن هستی و بهتره از همین ابتدا مهارش کنی والا زندگیت را به نابودی می کشاند . به هیچ وجه تجسس در وسایل شخصی و کاری همسرت نکن . به او اعتماد کامل داشته باش و با او گرم و از در اعتماد برخورد کن .
اگر همسر شما بنا به تصور غلط شما سرش جای دیگری گرم بود مطمئناً نسبت به شما وقتی در منزل هست سرد و بی تفاوت خواهد بود .
شما بیکاری زیاد داری ، وقت فراقتت را با برنامه های خوب پر کن .
دوران عقد شما مشخصه رمانتیک گذشته و همسرتون خیلی به شما ابراز عشق و علاقه میکرده و شما امروز تصور ی کنی کم شده و لابد ...... اگر اینطوره این افکار را دور بریز که اشتباه می کنی .
همچنین شما عاشق عاشق پروری هستی . یعنی عاشق عشق همسرت نسبت به خودت هستی نه عاشق خود همسرت و شخصیتش . که این باعث میشه مدام خواهان توجه باشی . عیب این حالت در افراد این است که زود دچار یکنواختی شده و شروع به بهانه گیری و ذهنیت منفی می کنند . مثلاً اگر همسر شما شروع کنه روزی یک بار زندگی بزنه به شما بعد از مدتی از اینکه چرا فقط یک بار خسته می شی و اگر بشه سه بار باز هم یکنواخت میشه برات و باز هم حساسیت و کنجکاوی .
عاشق عشق ورزی کسی بودن نه عاشق خود او بودن ، ریشه در نارسیسم دارد و نارسیسم نیز نشانه خلاء هست .
شما به همسرت کار نداشته باش و بنده کارشناسانه به شما می گویم این درخواست و حالات سوء ظنی و متمایل به تجسس در شما طبیعی نیست و بهتره خود را واکاوی کنی و در پی رفع آنها باشی و اگر آنچه گفتم ( عاشق عشق همسرت نسبت به خودت بودن نه عاشق شخص خودش بودن ) هست پس باید در پی کشف خلاء های درونی خودت و پر کردن آنها باشی تا زندگیت را به مخاطره نکشانی
موفق باشی
.
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
عزیزم ناراحت نشیا ولی من به شوهرت حق میدم:163:
گل من چرا دنبال این نیستی که خودت اصلاح کنی من حس میکنم خیلی ببخشید ولی بد بینی :324: توروخدا انقد به شوهرت گیر نده بعدش شوهرت حساس میشه واگه حتی فکرش به سمت هیچ نوع ارتباطی نباشه خودت بااین حرفا وکارا ذهنشو باز میکنی بعد خدای نکرده ....
اول عزیزم بابد بینیت بجنگ ساده ترین راهش اینه واقعااز خدا اینو بخوای و نذر کنی وخودت هم هر وقت چنین حس اومد به سراغت برعکس کاری که همیشه میکردی انجام بده (من همین جوری حسادتمو ترک کرده خداروشکر) مثلا وقتی شوهرت با یک خانم باموبایل صحبت کاری میکنه بجای اینکه به خانموگیربدی از شوهرت از ته دل تشکر کن واسه اینکه برای شما وزندگگیتون انققققد زحمت میکشه اما باطعنه هرگز:160:
من خودم یه خانمم اون هم از دسته پرحرفش ولی اصلا پشت تلفن در مورد همه چی صحبت نمیکنم بهش خسته نباشید میگم ازش تشکر میکنم بهش ابراز دلتنگی میکنم و حالشو میپرسم ولی وقتی میاد خونه با ناز ودلبری همه حرفایی رو که از صب نگفتم تعریف میکنم هم خودم هم شوهرم کلی بهمون خوش میگذره :311:
بزرگ توی ذهنت بنویس بدبینی ممنوع و لعنت برشیطون
موفق باشی وشاااااااااااااد:46::46:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
ممنون از فرشته مهربون ، شما به من گفتین در وسایل شخصی و کاری همسرم تجسس نکنم، پس از کجا بفهمم که اگه واقعا داره به من خیانت میکنه بتونم جلوشو بگیرم و نزارم بیشتر پیش بره؟؟ من خیلی میترسم که اینکارو بکنه و من متوجه نشم و راحت بکار خودش ادامه بده!:316:
single جان میشه به من بگید چه جوری حسادتتو از بین بردی. من به تمام خانمهایی که با همسرم صحبت میکنن حسادت میکنم دوست دارم دستم به همشون برسه و بهشون بگم به شوهرمن زنگ نزنید. نمیدونم چرا؟ چیکار کنم این حسادت داره منو میکشه:302:
ازطرفی هرچی به شوهرم میگم من بیام پیش خودت کارکنم میگه حیفه کارتو از دست بدی اینجا برای تو مناسب نیست ولی احساسم اینه که بخاطر راحتی خودش اینو میگه.
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام
مشکلاتتون خیلی شبیه sanazi-o هستش
ببخشید ولی شما مبنا رو گذاشتی سر خیانت و داری هی دنبال دلایل اثباتش می گردی و مطمئن باش با این ذهنیتی که شما داری اگر همسرت پسر پیغمبر هم باشه، حتما به یه مدارکی می رسی!!!!!!!!!!!
لطفا حرفای فرشته مهربان رو چند بار بخون
ببخشید رک نوشتم
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
ممنونم از شما خانم اقلیما، منظور شما این هست که بخاطر ذهنیتم همچین اتفاقی خواهد افتاد. یعنی هرچیزی در ذهن باشه همون رو در واقعیت خواهیم دید ( مضمون کتاب چهاراثر اسکاول شین)؟؟ یا بخاطر اینکه تحقیق کنم بالاخره چیزی پیدا میکنم؟ یعنی هر زنی بیشتر درمورد شوهرش کنجکاوی کنه حتی اگر شوهر هم کار اشتباهی نکنه چیزی پیدا میکنه؟ تورو خدا بهم بگید من چه کاری باید بکنم که هروقت شوهرم نسبت به من کم اهمیت شد احساس بد بهم دست نده.:316:
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
ببین عزیزم چون ذهنیت تو منفیه و نیمه ی خالی لیوان رو می بینی هر چیزی رو از جستجوهات پیدا می کنی در آخر می ذاری پای خیانت همسرت!!!!
ببین اگه ذهنیتت روی اعتماد و اطمینان به همسرت باشه هر چیزی که از جستجوهات پیدا کنی سعی می کنی مثبتاشو ببینی
مثلا وقتی همسرت برای از دست ندادن کار خوبت نگرانه و یا وقتی دوست نداره همسر عزیزش تو محیط نامناسب باشه چرا به جای اینکه اینو ربط بدی به علاقه زیاد همسرت و تعصب زیباش به خودت ربطش می دی به خیانت!!!!!!
دیدی وقتی ذهنیت منفی باشه هر چیز مثبت و زیبایی رو هم منفی برداشت می کنی
ببین اینو با اطمینان بهت میگم اگه همسرت بخواد بهت خیانت کنه خیلی راحت می تونه
همسرت قبل از اینکه همسر تو باشه یه انسان و باید بهش احترام بذاری چرا وقتی با خانومها صحبت میکنه حساسیت به خرج میدی مگه جرم کرده با شما ازدواج کرده!!!!!!!!!
این توهینه به همسرته که زیر سوال می بریش همسرت می تونه مثل همه مردای دیگه در چهارچوب آداب اجتماعی با خانومهای دیگه صحبت کنه و این مسئله هیچ مشکلی نداره
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
سلام دریای ناآرام :
ازقرار معلوم شما به همسرتون شک دارین واین خیلی بده . اینکه اون تماس نمیگیره که دلیل نمیشه که شما فکر منفی بکنید شاید واقعا فرصت نداره و شاید هم مشکل از طرف شما باشه؟فقط میخام اینو بگم شما این مورد رو برای خودتون بزرگ کردید اگه این افراط رو ادامه بدید شوهرتون رو از خودتون دور خواهید کرد موفق باشید
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
همچنین شما عاشق عاشق پروری هستی . یعنی عاشق عشق همسرت نسبت به خودت هستی نه عاشق خود همسرت و شخصیتش . که این باعث میشه مدام خواهان توجه باشی . عیب این حالت در افراد این است که زود دچار یکنواختی شده و شروع به بهانه گیری و ذهنیت منفی می کنند
فرشته مهربان ممكنه لطف كنيد راهكار هاي درمان اين مسئله رو بفرماييد؟
فكر كنم هم براي درياي نا ارام همه خيلي از ما مفيد باشه ..با معذرت از درياي نارام
RE: شوهرم نسبت به من بی اهمیت است!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دریای ناآرام
ممنون از فرشته مهربون ، شما به من گفتین در وسایل شخصی و کاری همسرم تجسس نکنم، پس از کجا بفهمم که اگه واقعا داره به من خیانت میکنه بتونم جلوشو بگیرم و نزارم بیشتر پیش بره؟؟ من خیلی میترسم که اینکارو بکنه و من متوجه نشم و راحت بکار خودش ادامه بده!:316:
سلام به خواهرم درياي نا آرام
اولا به جواب فرشته مهربان عزيز خوب دقت كنيد ، اما اينكه گفتيد : پس از كجا بفهمم كه اگه واقعيت داره چطور جلويش را بگيرم ؟ خدمت شما عرض مي كنم : با اين روندي كه شما شروع كرديد ، شك نكنيد دچار همان كه ازش فرار مي كنيد خواهيد شد ((همون ضرب المثل قديمي كه مي گويد : مار از پودنه بدش مي آمد ، در خانه اش سبز شد ))
چرا ؟ چون اين وسواس نابود كننده اگر به جان همسري افتاد ، ديگر از وظائف زنانه خودش باز ميماند ، و چون مرد به خانه كه مي آيد ، نيازمند ظرافت هاي زنانه مي باشد ، و بايد آن ظرافت ها و ... او را ارضا كند ، لذا با اين وسواس فكري هرگز نخواهيد توانست او را راضي نگه داريد ، وقتي اين محبت و ظرافت و ... را در محل خانه جستجو كند و نيابد ، خواه ناخواه در بيرون از محيط خانه آن را جستجو خواهد كرد ...
و من حتي به شما مي گويم : اگر احتمال اين را مي دهيد كه با كسي رابطه دارد ، (( بالاتر از سياهي رنگي نيست )) فرض را بذاريد بر اين كه آري او رابطه اي دارد !! مي خواهيد چكار كنيد ؟؟ آهنگ جدائي ميزنيد ؟؟(( كه اگر زني با دانستن اينكه شوهرش رابطه اي دارد ، آهنگ جدائي بزند ، او براي ساختن نيامده )) و اگر براي ساختن آمده باشد ، نه تنها آهنگ جدائي نمي زند ، بلكه دنبال راه حلي خواهد رفت تا جلوي فاجعه را بگيرد ، و اگر ما بنا را بر اين بگذاريم كه آري شوهر شما رابطه اي دارد ، راه حل اين است كه : شما تنها با به اجرا گذاشتن تمام وظيفه زن بودن خودتان را در محيط خانه ، بحران زذائي كنيد ، و اين مهمترين و بهترين راه است ...
مرد تشنه محبت زن خود است ، و و امان از آن موقعي كه زن بخواهد زن باشد ، خداوند قدرتي در وجود زن گذاشته كه اگر بخواهد مي تواند با عشوه گري و ناز و دلبري خود ، مرد خود را ديوانه خود كند ،
اما نكته پاياني : عشق و زندگي هم ، مانند سال ، فصولي دارد ، بهار و تابستان و پائيز و زمستان ...
بهار عشق و زندگي : آنموقعي است كه زن و مرد به خواستگاري يكديگر مي روند و دوران عقد و اوائل زندگي ، اون موقعي كه دل مي دهند و قلوه مي گيرند ، و ........ گل مي گويند و گل مي شنوند ، قربان صدقه هم مي روند و لحظه اي از هم دور نمي شوند و مانند ليلي و مجنون به دنبال ديدن هم و لذت بردن از وجود يكديگر ...
اما همين كه دوره اي از زندگي گذشت ، فكر كار و شغل و پول در آوردن براي زندگي و خرج و مخارج و ... بچه و .... در زندگي راه پيدا كرد ، آنوقت است كه آن دو پا در تابستان عشق گذاشته اند ، كه معمولا در تابستان ، بوي گل ها كم تر ، سرسبزي كم تر ، و ....
لذا من مي گويم : كسي كه در تابستان ، انتظار بهار بودن را دارد ، كسي كه در تابستان ، انتظار رنگ و بوي گلهاي بهاري را دارد ، كسي كه در تابستان عشق ، انتظار دل دادن و قلوه گرفتن بهار عشق را داشته باشد و ...................... او هنوز درك نكرده فصول عشق و زندگي را ...
اما نكته مهم آنكه : افرادي كه درك كرده اند اين فصول را ، با تبهر و مديريت خاص خودشان ، ( چون شناخته اند فصول زندگي را و ... ) به قدرتي دست پيدا كرده اند كه از تابستان عشق خود نيز بهاري مي سازند و از پائيز و زمستان نيز بهاري ديگر و اينان هستند كه هميشه بهاري زندگي مي كنند و اينان هستند كه عطر و بوي آنها نه تنها فقط خودشان را در بهاري لذت بخش قرار داده اند ، بلكه ديگران نيز از عطر و بوي زيباي آنان لذت خواهند برد ...
اما كساني كه هنوز نشناخته اند فصول زندگي خود را ، و خود را و راز زندگي كردن را ، بهارشان نيز ، زردي پائيز و خزان زمستان گرفته و آنقدر بي روح مي شود زندگي ايشان ، كه افرادي كه از كنار زندگي ايشان عبور مي كنند ، سردي اين زندگي بر آنها هم بي تاثير نخواهد بود ...
خلاصه ، خواهرم خوبم ، تو خودت دلت براي زندگي خودت بسوزد ، با اين وسواسي ها و شك و ترديد ها ، بهار زندگي خود را به خزاني تبديل نكن ، اين آتش نابود كننده شك را از زندگيت بيرون بيانداز و بساز آينده اي زيبا را تا در كنار همسرت و فرزندانت لذت زندگي را بچشي و به ديگران بچشاني ...
امان از زماني كه انساني بخواهد كاري انجام دهد ، اگر تمام كائنات هستي بخواهند جلوي او را بگيرند ، نخواهند توانست ، و اين را من نمي گويم ، بلكه خالق اين انسان ، بارها و بارها در كتاب نورانيش گفته ،
و امان از آن موقعي كه زني بخواهد براي شوهرش دلبري و عشوه گري كند ، اگر او هزاران معشوقه داشته باشد ، همه را با يك دلبري حقيقي همسر خود ، به آني فراموش خواهد كرد ،
و اين را باور كن، باور كن ، باور كن